صفحه نخست > دیدگاه > چرا اسلام در برهوتِ زادگاهش نپوسید؟ چرا اسلام در غربت جوانمرگ نشد؟

چرا اسلام در برهوتِ زادگاهش نپوسید؟ چرا اسلام در غربت جوانمرگ نشد؟

جعفر رضایی
جمعه 13 جنوری 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مطلب ذیل تلخیص و فشردۀ دیدگاه آرامش دوستدار در مورد عنوان بالا نمی باشد و بلکه بخشهای از ملاحظات اوست. برای خواندن کامل این مطلب و مطالب شبیه این لطفاً کتابهای آرامش دوستدار را بخوانید.

چون هدف فراهم نمودن زمینۀ آشنایی با اندیشه های آرامش دوستدار هست، من این مطلب را بدون هیچگونه دخل و تصرف از متن کتابهای "امتناع تفکر در فرهنگ دینی" و "درخششهای تیره" برگزیده و تایپ نموده ام. در نسخه ابتدایی این مطلب صفحات دقیق کتاب نیز تایپ شده بود. اما برای جلوگیری از سرقت آن، که حالا با کمک کمپیوتر فقط با فشردن یک دگمه انجام می گیرد، از نشر آن صرف نظر شد و در عوض فقط نام کتاب بعنوان نمایه درج شده است.

نشر چاپی و یا الکترنیکی این مطلب بدون درج لینک کامل این صفحه اجازه نیست و مبادرت به آن سرقت است.

جعفررضائی

چرا اسلام در برهوتِ زادگاهش نپوسید؟

نویسنده: آرامش ذوستدار

با سقوط درونی امپراتوری روم و از هم پاشیدن شاهنشاهی ساسانی بعنوان پیکر محتضر تمدن ایرانی، مسیحیت و اسلام به ترتیب وارثان دوگانه و منحصر به فرد تمدن دنیای کهن می شوند، معنی اش این است که شق و امکان ثالثی برای پرورش مایه های فرهنگی جز در گردونۀ این دو دین وجود نداشته. هرچه بوده می بایست نخست یا مسیحی می شده، تا سپس کوششهایی کامیاب برای پاره کردن این بند در حوزۀ آن صورت گیرند، یا می بایست اسلامی می شده و تا امروز همچنان در انقیاد آن بماند...

...برای آنکه اسلام نوزاد فقط با تغذیه از کالبد بیگانۀ ایرانی توانسته بزیید و بپرورد. به این معنا تحقق تاریخی اسلام در ایران، به سبب وسعت سرزمینی، سازمانهای اداری، اهمیت سیاسی و تمدنی این کشور، تنها امکان تحقق آن نیز بوده است. تصور این که اسلام_هرآینه اگر به ایران تجاوز نمی کرد، هرآینه اگر در این تجاوز پیروز نمی شد تا در لایه ها و بافتهای زندگی بخش آن بتند و ببالد_در برهوت زادگاهش می پوسید یا از زیست گیاهی و بومی محض گریزی نمی‏داشت...

به رغم زرنگاریهایی که چهرۀ اسلام را در فرهنگ ما خوشنما و دلربا کرده اند، باید این حقیقت تلخ اما مسلم تاریخی را به امید هضم آتی فرو دهیم که پیروزی قطعی اسلام بر ایرانیان نهایتاً کارکرد مستقیم سیاست سرکوبگر اموی‏ست، سیاستی که دین ذاتاً متجاوز اسلام به بهترین وجه محرکش بوده و این ذات متجاوز را با موفقیت هرچه بیشتر در بی سیرت کردن دین قومی ایرانیان و درهم شکستن پیکر دولتشان متحقق کرده است. در روند چنین سیاستی ابتکار کلیدی امویان این است که از مصالح شالوده‏یی نظام مغلوب به زودی دولت اسلامی را در بنایی گزندناپذیر بالا می برند. امویانند که اسلام را با الگوی حکومتی روم و ایران به مرتبۀ قدرت دولتی می رسانند و آن را در انحصار خاندانیِ خود، که هم از نظر تدبیر و تمویه سیاسی و هم از نظر قهر نظامی ذاتاً مجهزترین شبکه برای تحقق دولت اسلامی بوده، چنان نگه می دارند و به کار می برند که ایرانیان بر ضد آنان به اسلام متوسل می گردند و رقیب اسلامی آنان می شوند...

بدینگونه امویان در سوء قصدشان ایران را با دوتیر می زنند تا آن را هرچه زودتر به زانو درآورند و اسلام را بر گرده اش سوار کنند. به این منظور از یکسو مادۀ خام اسلام را که پیش از آن مطابق نیازهای زادگاهی اش نظامی بدوی و خلق الساعه یافته بوده در پیکر مدنی و سیاسی-دولتی ایرانی می ریزند و از سوی دیگر با ستم و کشتار و دیگر اقدامات جزایی و ارعابی در بخشهای بزرگی از ایران مقاومتها را در برابر اسلام و دولت نوپایش پی درپی و مکرر درهم می شکنند و سرمی کوبند. در به کار بردن این حربۀ دوگانه برای تأسیس دولت اسلامی و استقرار سلطۀ اسلام در ایران، امویان چنان کارساز و جاگزین ناپذیر بوده اند که بدون آنان اسلامی شدن ایران مشکل به تصور درمی‏آمد و خود اسلام چه بسا در غربت جوانمرگ می‏شد...

منظور از تأکید در موردِ اعمال قهر از جانب امویان این نیست که اعراب در زمان عمر از سر "رأفت اسلامی" برای نواختن مردم ایران به این سرزمین شتافته بودند و نه برای آنکه با آوردن تحفۀ دین اسلام برای ایرانیانِ "دین ندیده" سرزمین آنان را غارت کنند، مردانشان را از دم تیغ بگذرانند و زنان و کودکانشان را به اسارت و بردگی به مدینه ببرند و بفروشند. بلکه منظور این است که امویان همان راه را بانهایت قاطعیت به پایان می برند که پیغمبر اسلام می گشاید، ابوبکر پس از او در حجاز باز می کوبد و عمر به خارج باز می کند و می‏نوردد. عمر نیز مانند ابوبکر از نزدیکترین یاران محمد بوده است. هر دو شیوه ها و شگردهای اشاعۀ اسلام را در مکتب او آموخته و با او آزموده اند، اوست که در یک دهه غزوه و سَریّه تمام حجاز را به اسلام می گرواند و گاه دشمن را از سر کین برای عبرت دیگران با نیرنگ و بیرحمی به "سزای اعمالش" می رساند. این نوع بنیادگذاری دین نه پیشینه داشته و نه تکرار شده...

مطالب مرتبط:

مطالب مرتبط

واژه های کلیدی

دين، عقايد و باورها
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • اینکه چرا اسلام در زادگاهش نپوسید وجوان مرگ نشد علتش این است تعدادی از اولاد واحفاد چنگیز ومغول خواستند که اسلام را از درون منفجر سازند ولی وعده خداوند حق بود که دشمنانش را رسوا ساخت واین پروزه تقیه ومناقت برعمرمبارک اسلام افزود. امروز بررغم کوری اولادهای چنگیز اسلام عزیز حتی در زادگاه آن موجود درمغلستان راه بازکرده است

    • منظور از شبير ك مغلستان امروزى قبايل بشتون زن فروشان با كستانى شايد باشد.اسلام را انها عزيز ميدارندولى قران خورى,زن فروشى,بجه بازى,زرع و قاجاق ترياك و ملحقات ان كه حرام است,انها انرا ما نند شير مادر حلال ميدانند.مغول با اسلادم اين طور زنا نكرده كه قبيله مزخرف ميكند.يكبار به طرف تبار خود ببين بعد مغول بكو.امروز انسانيت اين كتله تحت سوال است.نا حق نيست كه عساكر خارجى بالاى اجساد انها ميشاشند.بالاى جسد انسان كسى اين كار مزخرف را نكرده است.شايد بالاى جسد ان بمكزار روز عاشورا هر داخلى و يا خارجى اين كار و عمل خشن را به خود اجازه ميداد.ويا بالاى جسد ان شخصيكه اثار تاريخى را نا بود كرد.با لاى جسد كدام مغولى كسى نشاشيده است.

    • شخصی از کاکر پرسید که کافر چند کاف دارد . کاکر کفت یک کاف . شخص کفت اکر کافر با یک کاف کافر باشد کاکر با دو کاف حتمن کافر است.

    • شاغلی شبیر کاخر باز هم تاریخ را درست نخوانده است. اینکه اسلام چرا در زادگاهش نپوسید به دلیل راهزنان و دزدان صدر این آیین شیطانی بود. نغز است که مغولان خایین، این آیین شیطانی را تا هند گسترش دادند و دورانی حکومت مغولی هند از درخشان ترین دوران تاریخ آیین خر پرور اسلام محسوب می‌شود.

    • ده جانم زنی بیخدا

    • جناب بیخدا :
      حتمن پدران و اجداد تان مسلمان بوده اند و خدا کند که پدر تان اکر حیات است این نوشته تان را نخواند چرا که بسیار مایوس خواهد شد که چه پرویده و تربیه کرده است وشما نمونه عجیب خلقت هستین که چطور پدرتان بدون شک انسان بوده وبه دو پا راه میرفته توانسته چهار پای چون شما بد نیا آورده اند.

    • حمید زویه!
      اینکه شما فحش به من داده باشید بجای نمی‌رسید. آنچه من نوشتم و می‌نویسم گرچه ممکن است بعضی اوقات تند باشد اما کاملاً واقعیت دارد. چهار پا هم مسلماً کسی است که نصف جامعه ای انسانی را ناقص‌العقل می‌داند و به امید جماع خرانه با حوری روی کره ای زمین را می‌رود و لامپ مسجد اش را ادیسون بی‌خدا ساخته است و خود او جز قتل و ترور و آدم کشی دست آوردی دیگری برای بشریت ندارد !

  • برای اینکه جهال عصر حاظر را غمدرون کند.

    • بربریت ووحشیگری اسلامرابازورسیف تازیان برسرپیروان بیخبرازهمه چیزش تابلندای کوۀ بختش که جزخون وخونابه تا پایان این کوه هیچ چیز دیگری نیست رساندواکنون زمان سربزیرش فرارسیده و تاآشغالدانی تاریخ دیری نپائیده

    • جناب بزدل بینام :
      در ظرف چهارده قرن از یک نفر به یکنیم بیلیون نفر رسیده به کوری چشم دشمنان اسلام و مــــــــــیرود تا [ یــکون الدینُ کلهُ لله ] انشا الله.

    • که چه؟ دست آوردی شما برای بشریت چه است؟ از این گله ای گاوان اگر چهار میلیارد هم باشد به درد جامعه ای بشری نمیخورد!!!!

  • گسترش آیین خون و جنایت به خاطر طمع زن و مال غنیمت بود ، فقط همین و بس . پس از تاراج مدینه ، سپس مکه توسط پیامبر زن باره ، دیگر چیزی برای ارضای شکم و شهوت گرگان خونین دهن باقی نماند . ناگزیر خلفای بیکاره ، کفتار های گرسنه ی شان را به بیرون کیش کردند . در تاریخ طبری آمده که : تازیان خزانه پنج هزار ساله شاهان فارس را غارت کردند و نهصد بار اشتر طلا و جواهر و اشیای نفیس را به عنوان سهم نزد عمرخلیفه به مدینه فرستادند با شصت و چهار هزار زنان اسیر . از اثر تجاوز جنسی وحشیانه ی تازیان به زنان اسیر ، آن عورتکان فرزندان پدر ناشناخته بار آوردند که عمر خلیفه با دیدن آنان گفت :
    به خاطر این کودکان پدر ناشناخته به خدا پناه میبرم .
    ( آنان که ویرانگراخلاق باشند، نمی توانند سازنده آن باشند . )

    • جناب بیدارِ بخواب مانده :
      از خلیفه عمر کرده شما بهتر هستید زیرا جنابشان ادعای مسلمانی میکرده در حالیکه ایمان قلبی به اسلام داشتند اما شما حد اقل کفر تا ن را واضح بیان میفرمایید . عمر خان منافق بود و شما کافــــــر هستبید وشما کسی را بنام مسلمانی نمی فریبید.

  • باز که این خانم ها و آقایون خوردن قرص های خود را فراموش کرده اند...

    • اقاى صمد ش خوب شد قرص زدى بس كه قرص را زدى انكه قرص را نكرفته هم شناختى.ديوانه ديوانه را از دور ميسناسد.
      ديوانه برو كه مست امد.من تو به ميكشم,كم كناهكار نيستم كه به اين جورى بحث هاى تاريك سهم بكيرم.من متيقن هستم كه از دين اسلام استفاده ابزارى شده اين كار را هم از مركز اسلام هم كرده اند.ماهى از سر كنده ميشود.اب از بالا جاى خط است.اكر ظهور اسلام را به جهان امروز مقايسه كنيم سخت و حشت بوده ,جور جباول تاراج كشتار سر بريدن ها سنكسار .انقدر شدت جبر بوده تا امروز ترس يكانه بيشرو مرشداست.در سابق معتصب بوده مردم را ميخواسته در مسجد جوب ميزده مانند طالب امروزى.امروز ما از طالب نفرت داريم و همينطور از جنايات ووحشت عرب كه ميشنويم به وجد مياييم كه جطور اين همه وحشت را انها روا داشتند.300 سال يك دوران سياه بوده بعد از اسلام.تا يكنفر با سواد بوده سرش را بريدند.بعد اوسانه ها ساختند ما نند ديكتا توركورياى شمالى.باز هم در كشور هاى اسلامى شرارت دروغ ,فريب ,رشوت واسطه,بى عدالتى در مورد زن و مرد وحشيكرى و عقب مانى از عوارض جانبى دين مبين اسلام است.باز هم تعبير يكه قبيله وحشى بشتونها با كستانى از دين دارد سر كنده فاشيزم است.

  • کسی که بیخدا است و به خدا عقیده ندارد شاید ازدواج خودش با زنش و یا هم ازد خترش با بچه مردم اصلا معنا و مفهوم ندارد و میتوان گفت بیخدا شاید نسلهای بعدی شان حرام زاده و یا زنا زاده باشد .
    وقتکه خدا نیست ازدواج شرعی و غیره مسایل اسلامی هم برایش ریشخندی باشد .

    • چه جالب! پس با این حساب محمد بچه باز هم حرامزاده بوده است، چون موقع که آمنه محمد را انداخت بیرون، نکاح اسلامی وجود نداشت! در ضمن، خود نکاح اسلامی نوع تن فروشی است و توهین به کرامت انسانی زن!

    • Afrin ba ain jawab

    • بیخدای عزیز.سزای قروت آب گرم وپاسخ دندانشکن شما به این گوساله گان تبیله راازتۀ دل ستایش میکنم که تا هنوز فرق ملیاردوبلیون رانمیدانند.تادرود دیگربدرود

  • پاسخ به جناب پیام :
    وختی محمد عاشق ( زینب ) همسر « زید » پسر خوانده اش شد او را به همسری خود درآورد . در بین اعراب پسر خوانده ، مانند پسر فزیولوژیک وارث پدر شناخته میشد و تمام قوانین فرزندی بر او جاری بود . محمد که خودش خطبه عقد زید و زینب را خوانده بود و مدتی هم آنان زن و شوهر بودند تا اینکه یکروز محمد سرزده و ناچاپ به خانه « زید » رفت و زینب را نیمه عریان دید و دل باخت و فوراً گفت « فتبارک الله احسن الخالقین » و بر گشت به خانه و ... داستان طلاق دادن زینب و به همسری پیغمبر در آمدن و رسوایی و طعنه ی اعراب ، و دوباره محمد دست به دامان جبرییل زد و چاره جست و دوباره یک آیة دیگر برای پایان تنه محمد به این شرح که : ازدواج محمد و زینب را قدسیان کر و بیان و ملایک آسمان جشن گرفتند . نیز در آیة 37 الاحزاب :
    « و اذ تقول للذی انعم الله علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک و اتقوالله و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی الناس والله احق ان تخشاء فلما قضی زید منها و طراً زوجنا کها لکی لایکون علی المومنین خرج فی ازواج ادعیاییهم اذا قضوا مبنهن و طراً و کان امرالله مفعولا . » ترجمه :
    « و چون تو با آن کس که خدایش نعمت بخشید و شما هم نعمت آزادی دادی و به نصیحت گفتی برو و زن خود را نگهدار و از خدا بترس ( زنت را طلاق نده ) و آنچه در درون پنهان میداشتی ( عشق به زینب را ) خدا آشکار ساخت و تو از مخالفت و سرزنش مردم ترسیدی و سزاوارتر بود از خدا بترسی . پس ما هم چون زید از آن زن کام دل بگرفت ، او را به نکاح تو درآوردیم تا بعد ازین مومنان در نکاح با زنان پسرخوانده خود که از آنها کامیاب شدند بر خویش حرج و گناهی نپندارند و فرمان خدا به انجام رسیده . » « ترجمه الهی قمشه ای »

  • ادامه : آیات 38 و 39 نیز در تأیید همین کارخیری است که سبب دامادی حضرت محمد شده است . تا اینکه در آیة 40 میخ را محکم می کوبد و دهان طاعنان را قفل میزند .
    « ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لاکن رسول الله و خاتم النبیین کان الله بکل شیء علیما » ترجمه :
    « محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولی رسول خدا و آخرین پیغمبر است . و خدا به همه چیز آگاه است . » کار تمام . الله با صراحت به کمک آمده تا نیروی شهوت رسولش را ارضا کند و به اعراب فضول دستور میدهد ، خفه شوید . که زید پسر محمد نیست و زنش برای رسول الله حلال و مباح است .
    Here we go برساتومی ، تق دینه دین .

    • شیطان هم مفسر قران شده است . زیرا شیطان هم خدارا میشناخت صرف بخاطر نا فرمامنی رانده شد از دربار خدا .ولی شما دست شیطان را ازپشت بسته اید . بشما گفته میشود شیطان انسی یعنی شیطان از جنس انسان .

    • شیطان بیچاره به تازینامۀ قتلو قتلوها خویشتنرا آغشته نمیکند

  • گفتند که موضوع شریعت نه به عقل است / زیرا که شد اسلام به شمشیر مقرر .
    بایست از چیز های سخن گفت که کس را یارای گفتن آن نیست . می گویم : افکار مذهبی نوعی بیماری روانی است در سطح جهانی . و این همان بقایای پوسیده زنده گی گذشته است که دین خویان را مفتون می سازد. اصطلاحات عرفانی که به اثر تربیت مذهبی افراد با آن خو کرده ، دراعماق اسرارآمیز دعا وافسون غرق مانده . ریشه کن ساختن آن ، عمل بزرگی است و از خود جراحت های بدی به جا می گذارد . باور کردن دروغی که صد بار شنیده ایم ، خیلی آسانتر است از حقیقتی که برای بار نخست می شنویم .
    خر باش که این جماعت از فرط خری / هر کی نه خر است کافرش می خوانند .

    • "میشل اونفری" فیلسوف معاصر فرانسوی در رسالۀ که در سال 2005 منتشر کرد در بارۀ ادیان مینویسد که سه دین یهودیت و مسیحیت واسلام نسبت به عقل و هوشیاری کینه دارند، نسبت به آزادی کینه دارند وطرفدار تعبد وتسلیم فرد هستند. این فیلسوف معاصردرباره قرآن میگوید این کتاب سرشار از تناقض است ومعجزه ائی درکار نیست و محمد خواهان نابودی مخالفان است تا ثروت های آنان را از آن خود کند ویا به یاران خود تقسیم کند. از نگاه اواسلام جنبه های منفی ادیان دیگر را جمع کرده وخودرا "دین برتر" و"امت منتخب" میداند وبهمین خاطر به خشونت وجنگ تمایل دارد. میشل اونفری در مورد قرآن نوشت:" در میان شش هزار وصد وسی و پنج آیه دراین کتاب، نزدیک دویست وپنجاه آیه جنگ مقدس و جهاد را توجیه کرده و مشروعیت می بخشد." ودر چنین"اقیانوس خون"، چند جمله قرآن درمورد "احترام" بدیگران واینکه در "دین داشتن اکراهی نیست"، کارساز نمی تواند باشد. اوبرآنست که مسئله حجاب اسلامی، نمود یک ایدئولوژی گسترده است که به زن ستم میکند، طرفداربرده داری است، حقوق بشر را رعایت نمیکند و خشونت پروراست.
      این سنت روشنفکری علیه ظلمت دینی گرانقدر است وبرای ما یک رفتار وکردار وپندار با ارزش اشت. فلاسفه ونویسندگان وهنرمندان فرانسوی حق داشتند استبداد دین رانقد کنند و پس از هزاروچهارصدسال دشمنی اسلام باما، ماحق داریم مخالف باشیم وبگوئیم. ما مبارزه علیه استبداد و نقد اسلام را باید ادامه دهیم، هرچندمخالفان نقد دین زیاد باشند وهرچند خدنگ دشمن مارا نشانه گرفته باشد.

      جلال ایجادی
      استاد دانشگاه در فرانسه – دسامبر 2011
      idjadi free.fr

    • بحث ها جالب است. اما نمیدانم چرا هنوز هم انسانها در گرداب جهل غوطه ور است. و یک انسان زن باره و زن ستیز اینقدر انسانهای جاهل را گمراه کرده است که سر از پا نمی شناسد ویک دروغ آشکار این همه انسانها را گمراه کرده است. عزیزان یک کمی خود تان فکر کنید. طوطی نباشد.

  • hazara hai mogholi wahshi, hanoz shoma baad az 8 qarn zindagi dar pahloi ainsan ha ,adam nashodid wa hanoz wahshi asten, chitur shoma az ainsaniat gap mizanid, dar hali ki ba farq adam hai bi gnah mikh kobided, raqs morda wa digar jinaiati tan yadi tan rafta!
    laanat bar shoma wahshi hai khon khar
    dar donia 4 chiz ast chishm para
    morgh o magaso sago hazara.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس