صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > مشکلات جامعه فرهنگی افغانستان

مشکلات جامعه فرهنگی افغانستان

نويسنده: نور احمد شادمان
سه شنبه 25 دسامبر 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

چندی است که نسبت به نوشته های آزاد، در سایت خوب کابل پرس? حساسیت های مختلفی به وجود آمده است. البته این امر در عرصه فرهنگ و مطبوعات تا حدی زیادی طبیعی و لازم است و مساله نا گواری به حساب نمی آید. اما با این وجود امر قابل تاسف این است که در بیشتر موارد درک درستی از مطالب نوشته صورت نمی گیرد. همان گونه که برخورد های ناسالمی هم نسبت به نوشته صورت می گیرد.

این ناشی از آن است که این گونه افراد نمی توانند بین عرصه فرهنگ و اندیشه و قلم با عرصه جنگ و جدل های بی فایده اجتماعی، قومی و...تفاوت قایل شوند. لذا به سلامت و پاکی قلم و فرهنگ بی توجه هستند. این هم مشکلی از جامعه ای ما ودردی مزمنی برای توسعه کشور ماست.

عرصه فرهنگ و قلم عرصه تحمل، اخلاق و منطق است نه عرصه تعصب و بی منطقی. در این عرصه آنچه که کارا و برنده است، منطق و حقیقت است نه عصبیت و بد اخلاقی و یا کور اندیشی. در این عرصه با بی حوصله گی و بی منطقی و خشونت نمی توان دوام آورد و یا اقناعی در مخاطب حاصل کرد. چه رسد از آن که پیروزی نهایی را بدست آورد.

با این وجود چاره ای نیست جز تلاش و فعالیت مداوم در جهت آگاهی بخشی و آزادیخواهی. زیرا که این تعهد اصیل یک فرهنگی و یا روشنفکر راستین است.

از این بابت تشخیص ما بر این شد که در این رابطه نیز نوشته ای را از روی تذکر خدمت خوانند گان محترم سایت و مخصوصا دوستان فرهنگی و هموطن ارائه دهیم.

البته ممکن است مسئولان محترم سایت از این بابت دیدگاه موافقی نداشته باشند. اما صرف آزاد گذاشتن این فضا برای انعکاس نظرات مختلف و اجازه نشر بدون سانسور و صادقانه و با امانت کامل نوشته ها امری نیک و مبارک است و از این بابت به حوصله و تفکر باز آنان آفرین می گوییم هرکسی ممکن است با بسیاری از سیاست های دست اندرکاران سایت موافق نباشند اما صرف چنین برخوردی عاقلانه ای دلیل انصاف فرهنگی ، صداقت ژورنالیستی و تعهد روشنفکری آنان به حساب می آید. آنهم انصافی که شایسته یک فرهنگی آگاه و درد مند افغانستان استبداد زده است.

باید نسبت به این ظرفیت شایسته مسئولان محترم سایت آفرین گفت والبته که نویسندگان محترم باید منتظر نقطه نظرات انتقادی و یا سازنده دیگران هم باشند. و در صورتی که نظر انتقادی و سازنده ای باشد، انتظار انعکاس چنین نظراتی هم در سایت محترم عاقلانه است. البته به شرط آن که رعایت جوانب مختلف اخلاقی و ملی و ژورنالیستی نوشته ها برای مسئولان محترم سایت مورد نظر باشد.

در کشور ما امروز عرصه فرهنگ و قلم اولین سنگر مقاومت، آزادی خواهی و دمکراسی است. این عرصه تنها عرصه ای است که می تواند دمکراسی و آزادی را در کشور افغانستان نهادینه کند. اگر از این عرصه به خوبی استفاده نشود شاید که فردا بسیار دیر باشد. فرهنگیان و ژورنالیست های جوان افغانستان باید از اندک فضای فراهم شده استفاده شایسته ای داشته باشند. فرهنگیان و علی الخصوص ژورنالیستان جوان کشور ما باید با فشار قلم و اندیشه ای پویای خود همین سوراخ کوچکی را که بر دیوار ضخیم تفکرات تحجر و استبداد و انحصار فکری و سیاسی در افغانستان به وجود آمده است، با تمام توان غنیمت بشمارند و مصمم باشند که فضای بیشتری بوجود آید. تا تابش نور آزادی و دمکراسی کنونی، تمام فضای تاریک و بسته ای تفکرات بسته جامعه فرهنگی افغانستان را روشن کند. هرچند که تابش آن بسیار کم باشد با این وجود، حقیقت این است که با اندک نور آزادی نیز تمام تاریکی تحجر و استبداد نابود شده و خفاشان تاریک بین عصبیت و تحجر فراری خواهند شد.

ما معتقدیم که پس از سالها استبداد و خفقان سیاسی و قومی، اولین ضرورت جامعه و مردم افغانستان آزادی بیان و فرهنگ عمومی تحمل است. این مساله یک ضرورت فرهنگی، دینی و ملی ما در شرایط کنونی و حتی آینده کشور است. همان گونه که دستور قرآن کریم نیز است . خداوند جل جلاله در قرآن کریم می فرماید: الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوالالباب.(سوره زمر/ آیه 8). مومنان کسانی اند که قول (حرف و منطق ) را می شنوند و تامل می کنند آنگاه بهترین – و محکم ترین - آن را قبول و پیروی می کنند. آنها کسانی اند که خداوند آنان را هدایت فرموده و همانها صاحبان عقل هستند.

متاسفانه در افغانستان به دلیل همین تعصبات و گرایش های کور قومی، زبانی و سمتی تمامی مسایل به افتضاح کشیده می شود. فرقی نمی کند که آن مسایل چه باشد جهاد باشد، اسلام باشد ویا دمکراسی و آزادی باشد. بقول احمد رشید نویسنده منصف کتاب طالبان که در کتابش می گوید: تنها وجه مشترک جامعه و اقوام متفرق افغانستان اسلام است. اما طالبان کسانی اند که اسلام پویا و جامع را به فرقه گرایی کور همراه با عصبیت های قومی شان تنزل داده و همین تنها نقطه اشتراک را وسیله ای برای نابودی دین و ملت و کشور افغانستان قرار داده است.

براستی که در شوره زار تفکر عصبیت های کور قومی و زبانی همه چیز خراب می شود. و بسیاری از فرصت ها و تفکرات ارزشمند انسانی و اسلامی و ملی به حضیض زشتی و بی ارزشی سقوط می کند. یک روز نمونه آن جهاد بود روز دیگر اسلام شد و امروز می رود که ارزش های آزاد بشری همانند آزادی و حقوق بشر و دمکراسی و ...نیز زیر پای عصبیت های کور قومی و زبانی در جامعه افغانستان لگد مال گردد. امان از آن روز.

براستی قضاوت کنید که چرا یک روز جهاد افغانستان وسیله ای برای تصفیه حساب های قومی ، زبانی و سیاسی ویا چپاول ها و تاراج های سرمایه های ملی و توجیه جنایت های انسانی قرار می گیرد.؟ روزی دیگر اسلام و شریعت بازیچه دست تعدادی افراد متعصب و جاهل می شود. افرادی که تمام نماد آنها از اسلام هم تاریکی وسیاهی است. هرچند بیرق بظاهر سفیدی را حمل می کنند، اما دستارهای سیاه، چهره های سیاه و تفکر تاریک آنان همراه با قلب سیاه و کینه توزانه ای شان لکه ننگی بر سفیدی نام مبارک اسلام و شریعت قرار می گیرد. آیا قریب نیست که این بار همین کسانی که پیش گرگان و تحفه آورندگان غرب و دمکراسی و آزادی و تحمل و مدارا و تجددو.... شده اند، اما براستی دیده می شود که خود چقدر از این ارزشهای بشری فاصله داشته اند و اگر هم روزی به این نام ها رنگ خورده اند، امروز وقتی در شوره زار افغانستان آمده اند، بیگانه ترین افراد نسبت به این ارزش ها به حساب می آیند.؟

عده ای دیگری هستند که شعار جهاد و مجاهد و یا مدافع کشور و ملت شان گوش هر کسی را آزار می دهد. اما هیچ وقت نمی خواهند که دیدگاه مردم همین کشور و ملت را نسبت به خود بشنوند ویا دردهای را که مردم افغانستان از دست همین افراد پر ادعا کشیده است، احساس کنند. خود بخود قهرمان می شوند و خود بخود برای مردم بخت برگشته افغانستان الگو می شوند. کسی نیست که به آنان بگوید آیا قاتل مردم افغانستان می توان قهرمان آنان باشد؟ آیا کسی که عامل خرابی های کابل و کشور است امروز می تواند سردار آزادیخواه کشور باشد؟ آیا کسی که مردم کابل را به اسارت خود گرفته و تشنه به خون آنان شده می تواند با عکس های خود بر دیوار های شهر کابل محبوب القلوب آنان شود؟ آیا می توان حرف کسی را که خود اولین دست اندر کار زرع و قاچاق مواد مخدر است باور کرد که او خواهان امنیت کشور است؟و.....؟؟؟؟ ویا هزاران سئوال دیگر که هنوز بسیار باقی مانده و در ذهن هر فرد افغانستانی ابدی می شود.

البته دیری نخواهد ماند که این فضا از بین برود. و حقیقت های تلخ تاریخ معاصر بخوبی روشن شده و دردهای مختلف کنونی التیام یابد. زیرا که خداوند با مظلوم است و حقیقت خود بزرگترین شمشیر است. اما مسئولیت ما و نسل بیدار افغانستان است که در بیان حقیقت ها جدی باشند. و برای رسیدن به جامعه ای آزاد و حقیقت یاب افغانستان مقاومت کنند. آری باید مقاومت کرد که صبح نزدیک است : الیس الصبح بقریب؟

در افغانستان قضایای زیادی است که باید در آینده دور ونزدیک مورد بررسی قرار گیرد. اما این مساله می تواند به سختی های زیادی مواجه شده و عملا امکان پذیر نباشد. تنها چیزی که در هر شرایط و از جمله شرایط کنونی می تواند قابل بررسی و مطالعه باشد، یک بحث فرهنگی سالم و بدور از حساسیت ها ، و تعصبات خاص قومی، زبانی ، سمتی ویا سیاسی است. این تنها چیزی است که در هر شرایط ممکن است. و هزینه خاصی را نیز در پی ندارد. البته به شرط آن که گفتم که بدور از غوغا ها و گرایش های حساسیت بر انگیز اولا قومی باشد.

این تاکید هم بدان جهت است که بیشترین حساسیت ها در افغانستان از پایگاه و حساسیت های قومی افراد و گروه ها ناشی می شود. ولو آن که افراد قبول نکنند. این واقعیت غیر قابل انکار جامعه افغانستان است. بگونه ای که حتی قبول نکردن این واقعیت نیز می تواند متاثر از حساسیت های قومی باشد. زیرا حرفی را که مورد قبول فلان قوم نیست ویا کسی از فلان قوم نزده است مورد قبول آنها نمی باشد. خصوصا زمانی که حرف گفته شده به نحوی به شخصیت ها و عصبیت های خاص یک قوم برخورد داشته باشد.

بزرگترین مشکل افغانستان این است که هر وقت کسی بخواهد بحث فرهنگی و سالمی را مطرح کند، در همان مرحله اول حساسیت ها و عصبیت های کور قومی و زبانی افراد تحریک می شود و زمینه هر نوع قضاوت سالم را از افراد فرهنگی می ستاند. این امر ناشی از آن است که سیطره عصبیت های غیر فرهنگی بر نیروهای نخبه این جامعه امری بسیار روشن است. در شرایط تعصب و حساسیت مشکلات زیادی فراروی یک حرف ویا یک نوشته قرار می گیرد: اولا حرف گفته شده درست شنیده نمی شود و در مرحله بعد منطق نوشته یا گفته مورد تامل و یا فهم خوانند و شنونده واقع نمی شود. در مرحله پایانی قبول یک منطق برای آنها دشوار است تا چه رسد به این که اگر قبول نمی کند، لا اقل برخورد غیر سالمی نداشته باشد. و این امر بخوبی جا نیافتاده است که اگر پاسخ منطقی و قانع کننده ای دارد می تواند ارائه دهد. و منطق گفته شده را قانع نموده و یا خوستار توضیح بیشتر باشد.

مشکل جامعه افغانستان این است که بسیاری از طرف های فرهنگی و متاثر از عصبیت های کور قومی وزبانی در صدد تحریف واقعیت ها و نادیده انگاشتن درد هایند. عصبیت ها باعث می شود که حتی در صورتی که افراد می خواهند حقیقت بین شوند. حقیقت را در یکسان نگری و یکسان سازی دنبال می کنند. در نظر این افراد کوتاه بین آن که انحصار طلب است با آن که خواهان حقوق برحق خود است در یک کاسه قرار می گیرد. آن که تجاوز می کند و در صدد تصفیه دیگران است با آن که مجبور به دفاع می شود یکی انگاشته می شود. آن که کشته می شود با آن که می کشد و جنایت می کند یکسان نگریسته می شود. آن که جنایت سیستماتیک و حساب شده می کند با آن که فردی از افرادش اشتباهی را مرتکب شده است یک نوع قضاوت می شود. آنانی که جنایتشان بعد بین المللی پیدا می کند با آن که به دروغ و توطئه ای بد نام شده اند یکسان مورد قضاوت قرار می گرند.

سئوال مهم این است که آیا می توانیم فرصتی را بیابیم که در آن تمام این دردها با تحمل احساس شود؟ آیا می توان روزی را دید که با آزادی و منطق تحمل شایسته، حقیقت های تلخی را بازگو کنیم.؟ و در نهایت آن که آیا گوش شنوای سالمی پیدا خواهد شد؟

ما معتقدیم که هرچند آرزوی سختی است. اما ممکن است. و این امکان تابعی از اراده های آهنین نسل روشنفکر و فرهنگی جامعه ای افغانستان خواهد بود. انشا الله.

اگر این بستر فراهم باشد می توان با منطق و استدلال به بیان واقعیت های هرچند تلخ دست زد. البته معتقدیم که مردم افغانستان و حتی فرهنگیان بظاهر حساس و بی تحمل ما نیز دیری نخواهد بود که با درک واقعیت ها، شیرینی فهم حقیقت را احساس خواهند کرد. آنوقت است که دیگر تلخی اولیه را در فردای زدودن عصبیت های کور فراموش خواهند کرد. ومهمترین بشارت این که در طیف حقیقت جویان تاریخ و ملت افغانستان نایل خواهند شد.

اگر فراهم شدن این فضای باز با مشکلات زبادی مواجه است، وظیفه روشنفکران متعهد و مصمم ما آن است که از هیچ شرایطی نا امید نباشند. و بدون کدام نا امیدی و هراس به فعالیت های آزدیخواهانه خود ادامه دهند. که صبح آزادی و عدالت نزدیک است.

ما باید تلاش کنیم که انسان های متحجر و متعصب جامعه ای خود را از شوره زار تعصب و تحجر برهانیم. این گونه افراد در مظلومیت غیر قابل احساسی بسر می برند. مظلومیتی که خود نیز درک نمی کنند. تعصب و جهالت بد ترین مانع برای آگاهی و باز اندیشی است. کسی که جاهل و متعصب است، در محرومیت تاریک و سختی گرفتار آمده است . مسئولت آگاهان و آزادیخواهان متعهد است که تلاش کنند هموطنان خودش را از این وادی جهالت ها و عصبیت ها برهانند.

ما چاره ای جز این ندارم که در این راه تلاش بی وقفه ای را تداوم بخشیم. زیرا این کشور ماست و این مردمانی است که ما با آن ها زندگی می کنیم. و این مسئولیت دینی و ملی و فرهنگی ما است که در راه روشن اندازی و آزادی اندیشی مردم و علی الخصوص فرهنگیان خود بکوشیم.

به امید روزی که مشکل جهالت و تعصب مردم ما به آگاهی شایسته و روشن اندیشی و تحمل فکری و سیاسی آنان تبدیل گردد. انشاء الله. به امید آن روز.


اين مطلب از نسخه ی نخست کابل پرس? به اين قسمت منتقل شده است

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • به امید روزی که تعصب تحجر از جامعه ای اسلامی ما رخت بسته و کشورآباد آزاد و مترقی و با استقلال و اندیشه ملی و آبادانی کشور
    عزیز افغانستان ِ وطن خویش را دست بدست هم آباد نمائیم.
    ومشکلات جامعه ای فرهنگی ا فغانستان را فرهنگی ها حل کنند و با اندیشیدن سالم سلیم شوند.

    • با سلام خدمت نویسنده محترم .
      من با آنکه با همه گفته های احترام دارم اما یک نکته را نباید فراموش کرد که امروز در جامعه که ما زندگی میکنم سراپا دروغ تزویر قوم پرستی شهرت طلبی و هزاران هزار مشکل دیگر فریاد میکند . شایدشما در جایی زندگی میکنید که اونجا هرگز جنگ و جدل را تجربه نکرده اید . در جامعه ی که ظلم فریاد میکند و هرسو فقط تفنگ دارد حکومت میکند در یک چنین جامعه هرگز امکان ندرد تا جواب تفنگ را با گل داد! پس ضرور پنداشته میشود که انسان امروز که در جالعه ی افغانستان زندگی میکند در یک جناح نه در یک جناح شامل باشد .
      تکته ی دیگر را شما فرمودید این همه قوم پرستی و ارجحیت دادن خود را به دیگران بزرگان ما رهبران سیاسی 250 سال برای ما قسم میراث هدیه کرده اند . بیبیند من امروز به حیث یک تاجک مجبورم از کارکردهای مسعود دفاع کنم و هرازگاهی کسی در موردش حرف بزند به دهنش بزنم چون مسعود یگانه کسی بود که این همه هویت مرده مردم تاجک را که قبیله پرستان دیگر در 250 سال گذشته نفی کرده بودند زنده ساخت . در ضمن یک هزاره با اینکه میداند مزاری کارهای خیلی زشتی را انجام داد افرادش سینه های خانم ها برید کابل را در دادند مجبورند از کارکردهای مزاری دفاع کند چون مزاری یگانه کسی بود که هویت مرده شان را زنده ساخت .
      ما نباید همه را با عینک اخلاقی خودمان بیبینم !
      دراینجا فقط زور حکومت میکند جون قانون جنگل حکم فرماست . من دلیل منطقی میگویم بیبیند اگر این نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان خارج شوند شما دوباره شاهداون همه بد بختی ها خواهید که طالبان بالای مردم شمالی آوردند دوباره شما به چشم سرتان خواهید دید که یک قندهاری بیاید و تاک و تاکستان شمالی را آتش بزند !

      اما ریشه ی این همه مشکلات این همه قوم پرستی و این همه طرف قرار گرفتن ما بر علیه یک در یگر در کجاست؟
      اصطلاح داریم که آب از بالا حت است > مردم شمالی قتل عام شدند زبان شان هویت شان فرهنگ شان و بلآخره هرچیز شان مورد حمله قرار گرفت . هنوز به یاد دارید که هزاران هزاران جریب زمین مردم شمال به پشتون های آن سوی سرحد به مفت و به هیچ داده شد !
      یک مرد که برعلیه این همه ظلم 250 ساله پشتون ها به پا میخیزد به صد ها نام بد یاد میشود بچه سقا بیسواد دزد رهزن و غیره فقط گناهش این بود که همت کرد و گفت :ما هم در این سرزمین زندگی میکنم و حق داریم ریس جمهور باشیم وووو/
      تا بعد بدرود

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس