کابل: تنها جنایتکاران طالب کم بودند!
امروز متهمان نقض حقوق بشر در سالمرگ احمد شاه مسعود گرد هم آمده بودند و علیه حقوق بشر و عدالت انتقالی سخن گفتند. در این محفل تنها جنایتکاران طالب کم بودند تا ترکیب متهمان نقض حقوق بشر کامل شود. با اینجال برادران این جنایتکاران، کمی آنسوتر ارگ ریاست جمهوری را در اشغال خود در آورده اند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
امروز متهمان نقض حقوق بشر در سالمرگ احمد شاه مسعود گرد هم آمده بودند و علیه حقوق بشر و عدالت انتقالی سخن گفتند. در این محفل تنها جنایتکاران طالب کم بودند تا ترکیب متهمان نقض حقوق بشر کامل شود. با اینجال برادران این جنایتکاران، کمی آنسوتر ارگ ریاست جمهوری را در اشغال خود در آورده اند.
امروز برهان الدین ربانی هر آنچه دلش خواست علیه حقوق بشر و عدالت انتقالی صحبت کرد. او چنان کارنامه ی پرباری از نقض حقوق بشر دارد که به وضوح ترس از عدالت انتقالی را می توانستید در گفتارش مشاهده کنید. این روزها نیز با کارگردانی یار و همدم ناقضان حقوق بشر، قاچاقچیان مواد مخدر و چپاولگران دارایی های مردم، دست دوستی دوباره به طرف طالبان دراز می کنند. به طرف آن هایی که زمانی فرشته های صلح شان خوانده بودند و فرشته های صلح آنان، بصورت سیستماتیک دست به کشتار جمعی و پاکسازی قومی زده بودند.
شرح مفصل از جنایات جنگی در یکاولنگ
کابل پرس: این بخش گزارش در کنار بخش های مختلف دیگر به خوبی نشان می دهد که جنایات سازمان یافته و تاریخی علیه اقلیت های افغانستان همچنان با جنایاتی که در بهسود و دایمیرداد در چند سال اخیر در حکومت طالبانی حامد کرزی بوقوع می پیوندند، ادامه دارد.
پنج شنبه 10 ژوئن 2010
ویرانی ها و جنایات مختلف در یکاولنگ
بعد از عقب نشینی از یکولنگ نیروهای ملا داد الله بطرف غرب بامیان حرکت کردند. و آنها در تخریب قریه جات شیدان، قرغنتو و شیبرتو مبادرت ورزیدند. این تخریبات با وجود این واقعیت که آنجا برای یک ماه خالی از سکنه بود صورت گرفت. بعد از چند روز در محل نیروهای اصلی به بامیان برگشتند. طالبان نیروهای حمله و پیشروی را در شیدان جای که آنها گزمه بیشتر و تدارکات نظامی را انجام میداد مستقر کردند. ویرانی طالبان که در قلمرو شان بین شیدان و نیک نشان گر آنست که آنها در ماه جون تصمیم گرفتند که استراتژی عمدی از سوخته گی زمین باعث گردید که هشت کیلومتر قلمرو طالبان خالی از سکنه گردد.
شنبه 17 آوريل
ادامه ی جنایات طالبان در یکاولنگ
چهار پیره دار 18 نفر اسیر را به جرپایین بردند و احتمالا به همین تعداد نفر اسیر را گروپ دیگر نیز برده بودند. و دسته قاتلین مردم پشتون محل مسلح به یک پیکا و سه کلاشینکوف بودند. آنها بروی اسیران آتش کشوده همه را با گلوله بستند تا اینکه تمام شان به زمین افتادند و ظاهرا کشته شدند. یک نفر از این دسته قاتلین کشته شده ها را تفتیش کرد و در زبان پشتو گفت که تمام این هزاره های کافر مرده است و بعد از آن آنها بر موتر سوار شده رفتند.
چهار شنبه 7 آوريل 2010
جنایات طالبان در دره علی
تیرباران مردان اسیر در دره علی یکی از چهار نقطه کلیدی قتل عام ها محسوب میگردد. در قدم اول نیروهای تلاشی طالبان به دره علی تقریبآ در ساعت 10 بجه 8 جنوری رسیدند. آنها مجهز با شش عراده موتر تویوتا داتسن که (توسط شاهدان در منطقه جمک ساعت 10 بجه دیده شده است) و متعاقبآ در دزدی اسپهای محل وبخاطر تلاشی خانه های جوارسرک اقدام نمودند. قوماندانان کلیدی در تلاشی دره علی قوماندان منگل که از پشتون های بامیان بود که بعدآ با طالبان پیوست و در بین مردم شناخته شده است و دیگرش ملا غفار بودند. نیروهای که آمده بودند شامل پشتون های بغلان مربوط ملا عبدالباقی طالقانی که در2001 در تخار کشته شد برعلاوه بعض تاجک ها. طالبان در مرکز قالین بافی CCA در دره علی قرارگاه گرفت و در جریان روز در اطراف آن محل بخاطر چای نوشیدن و چور و چپاول میرفتند.
چهار شنبه 24 مارس 2010
قتل عام در یکاولنگ
شواهد نشان میدهد که نیروهای خارجی با طالبان در حملات ضربتی و قتل عام ها نقش برجسته را ایفا کرده اند. نیروهای خارجی بطور مخلوط با نیروهای طالبان عملیات را اجرا کردند که شاهدان پشتون های قندهاری را شناسایی کرده اند. اگر چه نیروهای خارجی عامل اصلی کشتار نبودند. نجات یافته گان گروپ قاتلین را بطور عموم شناسایی کردند که آنها پشتون های افغان بودند که بیشتر به قتل عام مبادرت میورزیدند. طالبان از ملیشه های خارجی در قتل ها، اسیر گرفتن مردم از قریه جات، و محل باز رسی اسیران استفاده میکردند. ولی آنها افغان های پشتون را برای کشتن می گماشتند.
چهار شنبه 17 مارس 2010
قتل عام رباتک
اجساد در روی زمین با روی شان خوابیده بودند و دستهایشان تمامأ در عقب شان بسته بودند. زخمهای مرمی از پشت دیده و تشخیص داده نمیشد لکن خون در روی زمین زیر سینه هایشان دیده میشد. من اجسادی را دیدم که 4 روز قبل کشته شده بودند. اجساد شان نه پندیده بودند ولی خون واضحآ از سینه های شان سرازیر شده بودند ولی من فهمیدم که از پشت سر فیر صورت گرفته است زیرا در دیگر قسمت های بدنشان علامت زخم دیده نمیشدند و در دریای خون که از سینه هایشان خارج شده بود شناور بودند.
دو شنبه 15 مارس 2010
جنگ و کشتار در شمالی
تمام حملات طالبان در شمالی بعد از تازه ترین پیشروی در 1996 توأم با جنایات گسترده علیه مردم غیرنظامی صورت گرفت. دوسیه پروژه عدالت افغانستان بر تعداد حادثات مشخص و نادر در ساحات ولسوالی های خطوط اول مثل بگرامی، کلکان، قره باغ و میر بچه کوت بخاطریکه گواهی های مفصل در از این جاها بدست دارد و بخاطریکه قربانیان این محلات شناسای شده است تأکید میورزد.
پنج شنبه 11 مارس 2010
قتل عام در ولايت سرپل
طالبان بلند رتبه ای که مستقیماً در پنج قتل عام دست داشتند عبارتند از: ملا عبدالمنان حنفی، قوماندان خط اول، امین الله امین، معاون وی، ملا عبدالستار لنگ، یک قوماندان ارشد، ملا ولی جان، یک والی و قوماندان ساحوی. قوماندان های ارشد طالبان توسط تعدادی از قوماندان های محلی وابسته به طالبان که آگاهی کامل از قتل عام ها و مرتکبین آن داشتند، در عملیات کمک می شدند به عنوان مثال در دستگیریهای دسته جمعی و در کشتار غیر نظامیان همکاری داشتند.
يكشنبه 7 مارس 2010
قتل عام در مزار شریف
تقريباً بلافاصله بعد از اينكه طالبان كنترل شهر را گرفتند، والي جديد طالبان بنام ملا منان نيازي خطبه هايي را در تمام مساجد شهر ايراد كرده و تهديد به خشونت عليه هزاره ها به انتقام كشتار زندانيان طالب در سال 1997 نموده و به آنها اخطار داده كه بايد به مذهب سني حنفي روي آورده و يا شهر را ترك كرده و يا با پيامدهاي آن مواجه شوند و هر كسي كه از هزاره ها حمايت كند را تهديد به مجازات كرد. طبق گزارش در يك سخنراني ديگر وي بيان داشت: "هزاره ها مسلمان نيستند. آنها كافر هستند. هزاره ها نيروهاي ما را اينجا كشتند و اكنون ما بايد هزاره ها را بكشيم."
پنج شنبه 4 مارس 2010
جنایات گروه طالبان
هسته رهبری طالبان بیست و دو عضو شورایی داشت که عمر رهبرشان بود. طالبان ساختارهای نظامی و مدنی خود را به خوبی گسترش داده بودند و ساختار آشکار کنترل و فرماندهی داشتند./ در حالیکه جنگ برای به دست گیری دیگر مناطق کشور ادامه داشت، طالبان در کابل اداره بسیار ظالمانه برپایه دستگاه استخباراتیش ایجاد کردند. سازمان اصلی توسط قاری احمدالله اداره می شد که خارج دفتر سابق خاد در صدارت عمل می کرد. در اکتبر 1997 رهبر طالبان، ملا عمر، نام دولت اسلامی افغانستان را به امارت اسلامی افغانستان مبدل کرد.
چهار شنبه 24 فوريه 2010
جنایات دیگر شورای نظار، گروه اسلامی حکمتیار، گروه وحدت، اتحاد اسلامی و جنبش اسلامی
کابل سالهای 1992 الی 1996
جمعه 19 فوريه 2010
جنایات گروه وحدت و جنبش اسلامی
دور جدید انتقام گیریها در کابل در سالهای 1992 الی 1995 انجام شد. در مزار شریف، خشونت های فرقه ای بعداً آغاز شده اما زیاد طول کشید تا دوره قتل عام های مهم در سال 1997-1998 و بعد از آن. غیر نظامیان هزاره در میان قربانیان این دوره از خشونت ها بودند. اما قوماندان های جنایتکار حزب وحدت آشکارا در ارتکاب جنایاتها و خشونت ها شرکت داشته و به این اعمال ادامه می دادند.
جمعه 19 فوريه 2010
قتل عام و تجاوز جنسی دسته جمعی در افشار، 10-11 فبروری 1993
وزیر دفاع وقوماندان اعلی دولت اسلامی در آن زمان در عملیات افشار احمد شاه مسعود بود. وی تمام مسوولیت برنامه ریزی و دستور دهی عملیات های نظامی را داشته است. وی مستقیماً قطعات جمعیت اسلامی و به طور غیر مستقیم قطعه اتحاد اسلامی را کنترل می کرد.
پنج شنبه 11 فوريه 2010
بمباران کابل و ادامه جنایات جنگی
گرچه راکت باران کابل توسط حزب اسلامی به طور عموم کورکورانه بود، سه دسته هدف که قوماندان های حزب اسلامی علیه آن بمباردمانهای خودشان را رهبری میکردند، وجود داشت. بیشتر این اهداف در داخل و یا اطراف مناطق غیر نظامی موقعیت داشت.
دو شنبه 8 فوريه 2010
جنایات در رژيم برهان الدین ربانی
شورای نظار بر کوه آسمای، (کوه تلویزیون) با پوسته رادیو تلویزیون، کوه رادار به معنی اینکه رهبران هدایت میداد تا راکت ها و بمب ها در کجا می افتد کنترول داشت. طبق اظهارات قوماندان کندک پوسته عمومأ در مدت سه ماه در سه ماه تحت فرمان گل حیدر بعضی اوقات توسط با به جان اکمالات و تبادله نیرو میشد.
شنبه 6 فوريه 2010
جنایات شبه نظامیان و گروه نظامی حکمتیار و خالص در زمان نجیب الله
عقب نشینی روسها و زمان پس از آن/ آویزان کردن زندانی ها از دست شان در یک جوره حلقه آهنی که در سقف اطاق بود، لت وکوب اکثراً توسط چوب چماق، شوک برقی، محروم نمودن از غذا و خواب، محبوس کردن در اطاق یا کوته قلفی کـردن، سوء استفاده جنسی، شکنجه روانی، بود. مدت و زمان اساسی شکنجه از طرف شب بود.
جمعه 5 فوريه 2010
جنایات در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، کارمل و نجیب الله
از جنوری 1980 الی فبروری 1989 / حسام رئیس استخبارات نظامی بود و کار مدیریتی را انجام می داد و فرمان صادر میکرد. عبدالله فقیرزاده معاون اپراتیفی بود و فرمان ها را اجرا می کرد و عملاً پروگرام دستگیری و شکنجه آنها را هدایت می کرد. وی بسیار ظالم بود. وی به مار کبرا مشهور بود. بعد از این وظیفه وی والی قندوز شد.
چهار شنبه 3 فوريه 2010
جنایات حکومت های وابسته به شوروی
نقض حقوق بشر بین المللی و قوانین انسانی در سال 1978 الی 1992 / علیرغم شرارت زیاد و جنایات بی شمار، این دوره کمترین اسناد جنگ را دارا می باشد. افغانستان از بیشتر قسمتهای جهان مجزا بوده و خبرنگاران خارجی کمی به این کشور دسترسی داشته اند، و اخبار حادثاتی که خارج از کابل به وقوع پیوسته به آهستگی در خارج از کشور جعل می شد. در نتیجه، بیشترین اطلاعات همراه پناهندگان که شروع به گریختن از کشور نموده بودند، انتقال یافت. آن عده که توانایی داشتند به اروپا، آمریکا و یا دیگر کشور ها گریختند و هزاران نفر دیگر در پاکستان و ایران مسکن گزیدند./ پروژه ی عدالت افغانستان
دو شنبه 1 فوريه 2010
پيامها
8 سپتامبر 2010, 17:47, توسط آصف سرپلی
از همه کده پیشترک باید مه بری ای هموطنای خود از الف تا یا عید ره تبریک بگویوم / شب های عیدتان مبارک باشه بغیر از همی چند گوسالای خدا شرمانده که تلت شان گشتگیست . آدمه که خدا بشرمانه اینیتو میشرمانه و قوارایشانه ترسناک میسازه .
نو آمدیم و نو کابل پریسی خوده واز کدوم و ای قوارا ره سیل کدوم و از آمدنیم د شما خوش خبری دادم میفاموم که اندیوال هایم از آمدنیم خوشحال میشن و بعضی هم خفه .
مه دیگه چطور کنم آمدوم یک سلام نتوم ؟ و یا عید مبارکی نکنوم ؟
9 سپتامبر 2010, 13:26, توسط hbibulla
سلام برای همه
آصف جان سر پلی
اول ازهمه عيدسعید فطر مبارک رمضان را برای همه مومن مسلمان جهان از صميم قلب تبريک ميگوييم ازالله(ج)ميخواهم که همه تانرا سعادت دنيا وآخرت را نصيب گرداند .
آصف جان الله(ج)کند که صحتمند وآرام باشيد خيلی وقت ميشود که از شما وديگر برادران مسلمان ما خبری نیست الله(ج)کند که همه تان صحتمندو آرام باشيدودعا ميکنم که ملت ما بخير ازين بی اتفاقی وبدبختی خلاص شوند ويک ملت مومن وبااتفاق باشند الله اکبر موفق باشيد.
8 سپتامبر 2010, 22:47, توسط Bina
درود بر روان باك ان بزركمرد تاريخ كشورما مسعود عزيز كه از ناموس شرف و عزت كشور دفاع كرد.ياد مسعود بزرك و ديكر شهداى عزيز كشور ما كرامى باد.هر شهيد وطن براى ما مسعود است, بس يا د ان مسعود ها كرامى باد,كرجه اولاد ان ابر مردان ,ان شجاعان وطن امروز كدايي ميكند.او مردم به طرف ان طفلكان كرسنه و برهنه با حقارت ننكريد انها بدرانى شجاع و دلير دشتند,از بركت انها امروز ما به ناز و نزاكت زندكى ميكنيم.اين زور كا كا ست كه انكور در تاكهاست.
9 سپتامبر 2010, 14:52, توسط آصف سرپلی
بیادران گرامی و محترم آقایان بینا و حبیب الله خان سلام !
خداوند روزه و نماز های تمام مردم مسلمان هموطن ما ره بدرگایش قبول بکونه و بری کسایکه قابل هدایت استن هدایت نسیب بکونه و آنانی که قابل هدایت نیستن خداوند او نا ره از بیخ و ریشه بکنه که کرم هایشان امگی ره بتنگ کده .
ای مردوم کافر پریس د خدا یقین ندارن اینا مانای جهاد ره چه میدانن قدر و قیمت مجاهد را چه میدانن و مقام شهید را چه میفامن / پیش جانانه ای من کشمش و پندانه یکیست / بهر حال خداوند برای شما ها اجر عظیم نسیب بکونه که د مقابل بیخدا ها و بی بند و بار ها میجنگین اگر چه گپ د گوش این ها داخل نمیشه و پیش و پس این ها ره دیوال های محکم آینی گرفته شوده لاکن مردوم دیگه دلایل تانه گوش میکنن و به این مردومی که خوده عقل عالم میگیرن میخندن د حالیکه اینا ایتو فکر نمیکونن .
اگه اینا یک کمترک عقل و منطق و خرد میداشتن اول خودیشانه میشناختن و میدانیستن که وجود خودیشان گواه و شاهد به قدرت های خداوند است . وقتی ایقه گپه ندانن چه ره خات دانستن ؟؟؟
موفق باشین
9 سپتامبر 2010, 22:49, توسط trader
مثلاء یک مجاهد ربانی است و دیگرش احمد شاه مسعود :
ما در قضایای افغانستان منحیث وظیفه و مسولیت در مقابل افغانستان هیچ وقت از احساسات خود کار نمیگیریم . و تمام قضایا را برای ساختن یک افغانستان مرفع برای فقط افغانها بی طرفانه سنجش میکنیم . حالا ما یکی یک سوال از دو تا مجاهد نامی شما مسلمانان که افغانستان را بر پاکستان و عربستان و ایرانستان میخواهید میپرسیم .
1/ احمد شاه مسعود ( نشانی اینکه ) در موقع تسخیر کابل و تسخیر چوکی وزارت دفاع و بعد از کشتن هزاره ها در افشار به همدستی سیاف . مبلغ دو میلیون و دوصد پنجاه هزار دالر را از افغانستان بانک بیرون کشده به ملاه قسیم فهیم داده بود . ان پول ها را برای چه مصارف افغانستان و یا مردم افغانستان گرفته بود و ایا با ان پول ها کدام تانک یا توپ یا خرچ اعاشه کدام فرقه یا تولی یا کندک را داده بود ؟
2 / ملاه ربانی متعاقب این دزدی احمد شاه مسعود دو میلیون دالر امریکایی را از دی افغانستان بانک به خط و کتابت خود و امضا خود بیرون کشیده بود . ان مقدار پول چه شد ؟؟؟ خرچ کدام پروژه و یا کار اصلاحی برای کشور گردیده بود ؟؟؟ .
از اینکه ملاه در لباس مردمی چهره خود را رنگ نموده دست به دزدی های کلان کلان زده اند , مثال زیاد است . مثلاء امیراسلامی اسماعیل خان در تاریکی شب اسلحه که با ان باید از کشور دفاع مینمود دزدی نموده به مقابل مردم شروع به جنگ نمود و اخر به جای اینکه به طالبان پاکستانی منحیث ( مجاهد ) بجنگد سر از ( هوتل لاله مشهد ) بیرون اورد . جان سوز ترین مسله این بود که بزگترین مقدار اسلحه دست نخورده با مقدار فراوان پول افغانی بدست طالبان افتاد و طالبان از هرات دارای قوای هوایی شدند . باخت این جنگ در مقابل طالبان پاکستانی یک ( امر وظیفوی ) از طرف استخبارات سعودی و پاکستانی و سی آی بود که روز قبل از فرار امیر اسماعیل خان مجاهد بی غیرت بی ناموس وطن فروش از میدان جنگ در فراه و لشکر گاه , در مجلسی خصوصی و ناگهانی برایش ابلاغ گردیده بود . نفر دوم که واقعاء باعث شرم و خجالت تمام افغانها است , , کسی جز شهنواز تنی نیست که مانند مار استین در بالا ترین چوکی سیاسی و نظامی کشور تکیه زده بود و تا اخرین شب فرار او کسی نمیدانست که او یک طالب یک وطن فروش است , و وقتی با طیاره ها و هیلی کوپتر های که از خون و عرق جبین مردم افغانستان خریده شده بود از کشور مانند روباه ها فرار نمودند , , آی اس آی یک عدد از هیلی کوپتر ها را تا دیر زمانی مقابل خانهء که به پاس خیانت این مجاهد بی غیرت بی ناموس به افغانستان برایش داده بود , , پارک نموده بود . نام مجاهدین ء که در وطن فروشی از همدیگر صبقت جسته اند زیاد است . اگر منظور سرپلی و دیگر اراجیف اسلامی این چنین جهاد است پس لعنت خدا بر پیغمبر که نتوانسته است معنی واقعی جهاد که همان از خود گذشتگی برای همنوع خود میباشد , , نتوانسته است برای امت خود بفهماند . ویا شاید محمد میخواسته خدا را بد نام سازد .
10 سپتامبر 2010, 10:49, توسط تنویر-
طالبان طوریکه مامون افشا کرده است به هیچوجه نمیخواستند احمق شاه مسعود را مردار کنند چون این مسعود منحرف بود که آنها را تا دروازه های شهر کابل همرایی کرد و طوریکه دگرجنرال روف بیگی در کتاب خود مینویسد پیلوتان افغان را از انتقال طیارات از بگرام و کابل به مزار منع کرده گفته بود که بهتر از طیارات بدست طالبان بیفتند تا دوستم.
مطلب ذیل را بخوانید که چگونه جنایتکار ملی مسعود و ربانی رسیدن طالبان به دروازه های کابل و تصفیه گروه های دیگر را بوسیله آنها جشن گرفتند.
حکومت ربانی از سقوط غزنی به دست طالبان و تضعیف حکمتیار به شدت خوشحال شد و رادیو کابل اعلام کرد که غزنی با حمایت نیروهای دولتی، به دست طالبان افتاد(انتونی دیویز، 1377: 80) بعد از آن، طالبان در یک نبرد سنگین در تاریخ 9 و 10 فوریه(فبروری) ولایت وردک و مرکز آن، میدان شهر، را تصرف کردند. طالبان، بلافاصله به سوی ولایت لوگر که در جنوب غربی و 35 کیلومتری کابل قرار دارد حرکت کردند. آنان نیروهای
حکمتیار را، که به شدت از سوی دولت ربانی نیز تحت فشار بودند، از چهار آسیاب به «سروبی» در ولایت ننگرهار، جنوب کابل، فراری داده ولایت لوگر را تصرف کردند. دولت ربانی که در این زمان نیز، تمام فکرش معطوف حکمتیار بود، از شکست و فرار فضاحت بار او به دست طالبان، از شادی در پوست نمیگنجید(همان، 83).
در اواخر زمستان و بهار 1995م طالبان بر دروازه های کابل بودند. دولت ربانی بازهم به جای
فکر اساسی در مورد طالبان، تلاش کرد تا کار مخالفین خود را یکسره کند. حکمتیار به سروبی عقب نشینی کرده بود، دوستم محل استقرارش در شمال و دور از دسترس بود، فقط حزب وحدت شیعی بود که در غرب کابل بین طالبان و نیروهای مسعود حایل شده بود. حزب وحدت که حدود نصف کابل را در اختیار داشت در برابر چندین حملهی نیروهای سیاف با پشتیبانی مسعود، مقاومت کرده بود. اما این بار در منگنه طالبان و مسعود- سیاف، گیر کرده بود. در چنین شرایطی با توجه به افسانهی شکست ناپذیری طالبان، حزب وحدت سه راه پیش رو داشت: مقابلهی هم زمان با طالبان و مسعود؛ اتحاد با مسعود علیه طالبان؛ و اتحاد با طالبان علیه مسعود. راه اول برای حزب وحدت امکان نداشت؛ زیرا با کنار رفتن حکمتیار، نیروهای حزب وحدت توانایی مقابله در دو جبهه را نداشتند. راه دوم را مسعود کاملا مسدود کرد؛ زیرا وقتی حزب وحدت را در منگنه دید تلاش کرد قبل از رویارویی با طالبان، حساب گذشته را با حزب وحدت کاملا تصفیه کند.
«تا اواخر فوریه، مسعود بیشتر در صدد آن بود که وقت کافی پیدا کند تا به حساب بقیه دشمنانش در داخل کابل برسد؛ به ویژه حزب وحدت شیعی مزاری و بقایای دوستُم در کابل که به جنوب غرب شهر نفوذ کرده بودند و اینک پس از عزیمت حکمتیار، آسیب پذیر شده بودند. مسعود با این دیدگاه، موضع صلح آمیزی نسبت به طالبان گرفته بود؛ پس از فرار حکمتیار از چارآسیاب، نیروهای دولتی بلافاصله این منطقه را اشغال کردند اما به تقاضای طالبان، این پایگاه به علاوه چند موضع کوهستانی اطراف آن به آنها(طالبان) واگذار گردید. حتی طبق گزارشها، تکنیسینهای دولت برای ترمیم هواپیمای 17- MI با طالبان همکاری کردند»(همان، 86)
همکاری مسعود با طالبان و حمله شدید به مواضع حزب وحدت، مزاری را هرچه بیشتر به سوی اتحاد با طالبان کشاند. این اتحاد، به چند دلیلِ موجه صورت گرفت: اول، اینکه «در 6 مارس مسعود حمله همه جانبه را علیه حزب وحدت آغاز کرد... . این حمله دو روز به طول انجامید و صدها کشته و زخمی به جای گذاشت»(ص 87). دوم، اینکه «طالبان ضمن پیشروی خود در اُرُزگان و غزنی- دو ولایت که شیعیان اقلیتهای مهمی را تشکیل میدهند- رفتار آشتی جویانهی با شیعیان داشتند، تا حدی که مجاهدین شیعه را خلع سلاح نمیکردند در حالی که سنیها را خلع سلاح میکردند»(ص86). طالبان بعد از اتحاد با مزاری، بر خلاف پیمانهای خود، مزاری و چند تن از نزدیک ترین یارانش را دستگیر و به شهادت رساند.
در همان زمان که نیروهای طالبان در اطراف کابل متوقف شده بودند، پیشروی آنان به سوی
غرب و جبهه متحدِ خود مختار دولت ربانی، یعنی اسماعیل خان، ادامه یافت. بعد از نزدیک شدن طالبان به هرات، در روز سه شنبه 5 سپتامبر اسماعیل خان با چند تن از فرماندهان ارشد خود بدون اینکه به نیروهایش خبر دهد، هرات را به مقصد مرز ایران ترک نمودند. اولین شهر فارسی زبان با فرهنگ متفاوت، به دست طالبان افتاد. آنان با تعطیلی مدارس، حمام زنانه و منع زنان از کار، اعتراض جهانی را علیه خود بر انگیختند.
بعد از تصرف هرات طالبان بدون درنگ، حمله به کابل و ولایات شرقی را آغاز کرد. در چهارآسیاب، که بعد از عقب نشینی حکمتیار به دست مسعود افتاده بود، جنگی سختی در گرفت. عبور طلبههای از جان گذشته از روی «میدان مین» و باز کردن مسیرهای مین گذاری شده، روحیه نیروهای مسعود را به کلی پایین آورد. در ماه آگوست نیروهای طالبان ولایت پکتیا در غرب جلال آباد را از دست نیروهای حکمتیار خارج کرد. آنان بلافاصله پیشروی به سوی ولایت ننگرهار و مرکز آن یعنی جلال آباد را ادامه دادند و در 11 سپتامبر، ملا بورجان، شهر جلال آباد را تصرف کرد. آنان بعد ازآن، دو ولایت لغمان و کنر را که در شمال ننگرهار قرار دارند، تصرف کردند. هدف بعدی، پایگاه مهم حکمتیار یعنی سروبی در 75 کیلومتری شرق کابل و در شاهراه کابل- جلال آباد، بود، سروبی در 24 سپتامبر به دست طالبان افتاد. با سقوط سروبی پایگاه هوایی بگرام و شاهراه سالنگ که کابل را به ولایات شمال از جمله مزار شریف وصل میکند، به خطر افتاد.
شامگاه 26 سپتامبر، مسعود با تمامی نیروهایش شهر کابل را به سوی دره پنجشیر ترک کرد؛ طالبان با ورود به کابل، در یک اقدام غیر منتظره دکتر نجیب الله آخرین ريیس جمهور کمونیستی را به همراه برادرش، به دار آویختند. ملاعمر برای ادارهی کابل، شورای شش نفرهی را به ریاست ملا ربانی تعیین کرد: ملا امیر خان متقی وزیر اطلاعات و کلتور(فرهنگ)، ملا محمد غوث وزیر خارجه، ملا سید غیاث الدین آقا (وزیر تحصیلات عالی)، ملا فاضل احمد و ملا عبدالرزاق(وزیر گمرگات). این شورا زیر نظر شورای عالی 11 نفری قندهار کار میکردند. طبق معمول، مدارس دخترانه، حمام زنانه بسته و کارکنان زن از کار منع شدند. زنان باید با پوشش کامل(برقع) از خانه خارج میشدند و مردان موهای کوتاه و ریش های بلند، حداقل 15 سانتی متر، میداشتند.
12 سپتامبر 2010, 03:50, توسط تنویر-
این جنایتکاران وحشی با قهرمان مولی شان خود را به دولت و مردمی فروختند که در جهان نام شان مترادف بوی بد و چتلی و کثافت است.
در غرب هر کسیکه بوی بد بدهد او را پاکی یا پاکستانی خطاب میکنند ولی رهبران به اصطلاح جهاد ما خود را با افتخار به آنها فروختند دروازه های کشور را به روی شان باز کردند و حالا هم میخواهند با مزدور دیگر این کشور مصنوعی مذاکره کنند و پیمان صلح ببندند.
داکتر نجیب الله در دوران حکومتش گفته بود که " این رهبران باید بشرمند که بر علیه کشور شان که تاریخ هزاره ساله دارد به دستور و امر کشوری قیام کرده اند که عمر آن از عمر من کمتر است...."
شرم ابدی باد بر این جنایتکاران و قهرمان منحرف و خائین شان احمق شاه مسعود.