صفحه نخست > دیدگاه > عدالت حاکم اوغانی

عدالت حاکم اوغانی

khan
سه شنبه 21 فبروری 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

هدف این یاد اوری این نیست که ظالم و مجرم از قانون و قضا باید معافیت حاصل میکرد,جان مطلب در این است که چرا کسانی پیدا میشوند که خود را بالا تر از قانون دانسته و برای بعضی ها در مکافات و مجازات امتیاز بالا تر از قانون قائل میشوند .

داکتر نجیب اله مرحوم با الهام و پیروی از دوست اش گرباچف, داشت شیرازه حزب و دولترا با عقب گرد های توام با حیله و تمایل به رویکار امدن دوباره ظاهر شاه و در نهایت حاکمیت هم خونی هایش از هم میپاشید .

داکتر به سرعت به تغیر و تبدیل یا تصفیه مخالفین اش بنام جناح , فرکسیون, سمت و قوم دست زده , وجای انان را با افراد لایق و نالایق که با وعده رتبه , کرسی ,خانه ,پول..به دور اش جمع کرده بود پر نمود حتا از احتیاط باند امینی های پلچرخی نیز استفاده کرد , این ناملایمات تعدادی از بلند پایه های نظام را بمانند خود اش که پیش تر و بیشتر از دیگران استین را در این راه بالا زده بود به گرایش های قومی, سمتی , لسانی و جبهه گیری ها ی گوناگون کشانید.

به همین سلسله:

رهبری سنتی پرچمی قندهار را با جمعه احک, قادر اشنا خلقی زرغونی, تاج محمد و" چند جنرال پکتیایی خلقی و در اخیر گل دوست سنگر خیل دربخش پولیس"..جایگزین نمود ولی بخت با انان یار نبود زیرا مرکزبخواست ها ی مردم نازپرورده قندهار دررابطه " رد و قبول " حکام طبق معمول گوش شنوا داشت از اینرو افراد زود زود عوض تا قرعه حاتم بخشی به نام جنرال اکرم محمد زایی معاون کادری وزارت دفاع اصابت و برای پر کردن خلا، علومی منحیث ریس تنظمیه قندهار بمیدان کشیده شد.

خاطره ای کوتاه در این باره :

روز های قبل و بعد کودتا تنی و مشکلات شهریان فقیر و مظلوم کابل از ناحیه مواد اولیه ارتزاقی....که خلقی ها و حسن شرق مسبب ان بودند ارام و قرار ما کارمندان استخبارات مرکزی را سلب ,گاهی به شمال و زمانی به جنوب شهر , گاهی در نانوایی و تانک تیل ها ,گاهی هم در تپه وکوه ها و جوار قطعات نظامی ساعت ها را بالبان تشنه و شکم گرسنه سر گردان میبودیم .

منی حقیر با گروه کوچکی از کارمندان تحت پوشش در قسمت های از میدان نظامی شرقی خواجه رواش کابل بعضی ها و بعضی جا ها را زیر نظر داشتیم ...

فردی از این جمع برایم اطلاع داد که گلخان اکبری با کسی که فکر میشود جنرال اکرم باشد ذریعه موتر از دروازه فاکولته هوایی و یا خاد نظامی بدون تلاشی داخل میدان و از مقابل ترمینال بین المللی بطرف میدان شرقی در حرکت اند , خود را به قسمت توقف و بارگیری طیاره های نظامی رسانیدم , انها در گوشه یی ایستاده وگلخان مغرورانه در حال ایراد خطابه ,جنرال هم بمانند پسر بچه حرف شنو چشمانش را معصومانه به زمین دوخته و بیشتر از یکساعت به حرف های گلخان گوش فرا داده بود .

با حضور ایندو در انجا فکر کردم چیزی در این ماحول در حال واقع شدن است و یا کسانی در قندهار دسته گلی را به اب داده و ایشان رونده انجاست ..

بعد یکی دو ساعت جنرال اکرام از پر حرفی طرف رها یی حاصل و جانب قندهار پرواز و گلخان بمانند مرد فاتح چونکه الترناتیف علومی را به مدار قرار داده بود انجا را ترک نمود,
با گذشت چند روز اطلاع حاصل کردم , اکرم خان ایکه به گنگس شهره و دوست و دشمن عقیده دارند که جنابشان از سوق و اداره یک کندک هم عاجز اند را ریس تنظیمه یک سمت مهم نصب کرده اند ,چه میتوان کرد اخر همای سعادت بر فرق اش نشسته است ورنه او کجا و ریاست تنظمیه قندهار کجا.

گلخان ریس قبلی خاد قندهار که اینک در مرکز در راس اداره نچندان مهم قرار داشت و خود را شریک داکترمرحوم فکر و نظریات اش را در امور قندهار و انتخاب چهره ها صایب قلمداد مینمود در حالیکه در گذشته ها خود از حرف شنو های علومی و ابش را با او پف کرده مینوشید ,گاهی هم که علومی در پاره ای از مسایل امنیتی نظامی قندهار حق بجانب نمیبود بخاطریکه از حیثیت و اتوریته بخصوصی در بین نظامیان و رهبری نظام بر خورداربود صدا اعتراض اش بلند نشده و با سکوت او را حق به جانب جلوه میداد , اما اینک اوست که جانشین علومی را مشخص میکند! تفو بر تو ای چرخ.

ازهمین جا باید نواقص کار قندهار بلخصوص اداره خاد انرا اندازه کرد زیرا افراد نابکار و الوده به دزدی, اختلاس , ترور , فحشا.... , مثل گل محمد ویش, عبدالرحمان جان بیسواد , رزاق محمد زایی کارمند یکی از ادارات مرکزی * .....را در رهبری خاد قندهار مقرر و در همه این نصب العین ها گلخان دخل و تصرف داشت.

خرابی امور نظامی امنیتی و انارشی در بخش های اردو , پولیس , خاد وکمیته ولایتی حزبی و ادارات ملکی دوره اکرم خان بحث جداگانه میخواهد , بعنوان نمونه یکی از اعمال غیر قابل انکار جنرال اکرم را بیان میدارم :

  • میگویند در حوالی یکی از پوسته های کمربند شهری پولیس در ناحیه گنج چوب ها یا شکارپور بازارشهر قندهار که هر شبی تبادل اتش میان دولت و مخالفین صورت میگرفت و روز ها هم افراد دولتی در ان ساحه ترور واختطاف میشدند , کسی کشته و یا به قتل رسیده و معلوم نبوده فرد مجاهد یا رهرور است, بیگناه یا با گناه ست , انگیزه قتل و چگونگی ان چه بوده است ..

فرصت طلبان جهت بهره برداری از قضیه به مقر جنرال اکرم سرا زیر و بنا شکوه و اعتراض گشودن طبق دستور اکرم , پولیس سرباز عادی جلبی پوسته مذکور را گرفتار و زندانی و هنوزمراحل ابتدایی پیگرد قانونی انجام و اکمال نشده بود که جنرال اکرم از مسولین پولیس در باره اینکه , فرد کی و از کجاست سوال کرده بودند !!

برایش گفته بودند سرباز از شمال شاید ترکمن, ازبک و یا تاجک است, اکرم گفته بود " بس نو واضیع خبره ده چه گلم جمع دی"!!

اکرام نماینده های اعتراضی را فرا خوانده و به انان میگوید, فردا در محله "قبرستان خیل ملا علم "جمع شوید تا سرباز را برای تان تسلیم بدهیم خود دانید که چگونه با او رفتار کنید!!

سربازبد بخت را به معیاد ومحل موعود در حالیکه وحشی صفتان چشم سرمه پای لوچ با چاقو , قمه و پنجه بکس... جمع شده بودند از موتر پیاده وبا یک چشم بهم زدن در محضر دوست و دشمن به شکل فجیع نادرخانی و اوغانی روده و شکم دریدند , حتا چند نفراز جمع خودشان در این وحشی گیری مجروح شدند .

این درحالی بود که تمام شهریان قندهار از خدمت سربازی معاف " نود و هشت فیصد " جوانان سایر ولایات بلخصوص شمال ,کابل , لغمان و جلال اباد مصروف حفاظت وجانبازی در انجا ...

روزی هم نبود که مخالفین دها تن سربازان جلبی بیگناه و مسافر را شهید و زخمی گردن ,گوش و بینی نبرند( بگفته خودشان حلال نکنند) , به چوب ها نیاویزند, با این همه اب از ابی نمی جنبید ..

چنئی قبل از این واقعه جوانان را از شمال بلخصوص" بغلان, نهرین , خوست و فرنگ ,سمنگان و جوزجان برای انجام خدمت مکلفیت اجباری به خاد قندهار اعزام و بیشتر از سه صد نفر انان را با سلاح های کاملا جدید کلاشینکوف مجهز و در امور امنیت شهری به قوماندانی پولیس خدمتی اعزام نموده بودند و با دیدن این قضاوت و وحشی گری که در مقابل چشمانشان واقع شد بین یکصد پنجاه تا دوصد نفر انان با سلاح دست داشته از طریق گروپ های شیخ اصف محسنی ... و بعضی خریدارن اسلحه به ایران و پاکستان فرار نمودند .

هدف این یاد اوری این نیست که ظالم و مجرم از قانون و قضا باید معافیت حاصل میکرد ,جان مطلب در این است که چرا کسانی پیدا میشوند که خود را بالا تر از قانون دانسته و برای بعضی ها در مکافات و مجازات امتیاز بالا تر از قانون قائل میشوند .

ایا واقعا سربازمذکور قاتل بود, ایا مقتول بیگناه و فعل قتل واقع شده بود ؟

چرا جنرال اکرم میپرسید "کی و از کجاست " چرا واژه " گلیم جمع" را استفاده میکرد !

ایا اکرم با این عمل اش قانون را بدست خود نگرفته و ناقص قانون نبوده است؟

ایا عدالت حاکم اوغانی همین است ؟ باید در مورد او پیگرد حقوقی و قانونی طبق قوانین جاری انزمان صورت میگرفت , زیرا سرباز صاحب منصب و افسر مسوول داشت , سربازان دیگری نیز در ان پوسته توظیف بودند, باید انگیزه و چگونگی قتل مشخص میشد.

با در نظر داشت اینها اگر که قانون تشخیص میداد که فرد مجرم است باید از مجرا قانون به اعدام محکوم و در نهایت برای فروکش کردن عطش سادیستها درمحضر عام به دار اویخته میشد ..

شور بختانه که امروز همان اکرم محمد زایی بی قانون و گنگس با همان طریقه قومی و قبیلوی قبول شده از گوشه تنهایی اروپا بیرون اورده شده و منحیث معاون وزارت دفاع کرزی نصب گردیده است .

اگر که قرار باشد کسانی بنام اهل خبره و اشتراک سیاسی یا مصالحه احزاب و گروه ها , در اموراتی گماریده شوند الحق دوستانی در داخل و خارج اوغانستان پیدا میشوند که از دانش نظامی بالا و دست ارود های بی مانند در امور نظامی سیاسی بر خوردار و مستحق تر از او میباشند, ولی کسی دروازه شانرا دق الباب نکرده و از دید رسانه های جمعی نیز مستور مانده و حتا در امور نظامی امنیتی از ایشان سوال و جوابی را هم کسی نپرسیده است .


*از یک دوست در اداره سوم پرسیدم که چرا و چگونه توافق نمودنند تا عبدالرزاق محمد زی کارمند یکی از اداره های کابل که در کودتا " گلبدین – مدیر امنیت قول اردو قندهار...." پای اقارب و دوستانش کشانیده شده بود تا معاون انحلال باندیتیزم خاد قندهار مقرر شود ایشان گفتند ما فریب خودریم ما فکر کردیم فرد پیشنهادشده رزاق مدیر بر حال بخش دوم خاد قندهار است.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • همانطوریکه گرباچف در فروپاشی کشور شوروی نقش اساسی را ایفا نمود داکتر نجیب نیز در فرو پاشی جمهوری دیموکراتیک بدستور گرباچف نقش اش را ایفا کرد او بهترین رفقای وفادار بخود را بخاطر خوش خدمتی برای گلبدین سیاف ربانی وسایر بنیاد گرایان از خود دور ومجازات کرد اما ان بنیاد گرایان در خقش چه کرد؟امابا وجود انهمه جفا همان رفقای مجازات شده اش باز هم از وی به نیکویی وقدر دانی یاد مینمایند.

    • دوست محترم ! کسانی از او بخوبی یاد میکنند که در "حلقه ذکر اش" داخل شده بودند , کسانی هم از حزبی و غیر حزبی ,از راستی و چپی بنابر همخونی بودن که سقط اش را پایان سیطره اوغانی میدانند برایش اتن میکنند .

    • برادران مسلمان!
      چیزی که خان تحریر کرده است حقیت ندارد،معلوم شده که خان همچو مطالب را بخاطر تقویه کیس مهاجرت خود تحریر می کند،زیرا بعد از زندانی شدن غنی زمبور در المان کیس های یک تعداد خادستان در اروپاه به تعلق در امده است خصوصا خادستان که در تحقیق خاد وظیفه اجرا کرده است،خان هم از جمله مستنطقین ظالم دوران خاد بوده وروا بط نزدک با غنی زمبور داشت ومردم بیچاره در زندان ولایت قندهار تهدید ولت کوب نموده است.

      آنلاین : برای خان ظالم

  • Khan,
    یک سوال از تو دارم:
    آیا احسایه یا آمار انسانهای را که، بحیث " کارمند استخبارات " حزب مزدور، به پولیگون ها و کشتارگاه ها فرستاده ای، برایت معلوم است؟
    خواهش من از" کارمندان "مانند تو اینست، که بازهم بنویس، از لجنزار حزب وطنفروش تان. تا مردم از زبان خود تان بیشتر آگاه شوند.

    • نادر غدار .

      من کسی را به کشتار گاه نفرستاده ام هر کشور پولیس و پولیس مخفی دارد ما هم داشتیم الحق که کاری در جهت خثی کردن انفجار و ماین , بدست اوردن اسلحه خفیف و ثقیل راکت های سکر ماین ها انجام داده ام در عملیات ها نیز گاهگاهی اشتراک داشته ام , کسانی را هم بخاطر اینگونه اعمال گرفتار و به پنجه قانون تسلیم داده ام که چگونگی اجرا عدالت در رابطه به انان مربوط میشود به قضا و باز رس ..

      فعالیت من مطابق قوانین انزمان بوده است ........

      این پالیگون و کشتن و سوختن را از اقوام اوغانی ات تر ه کی و گروه اش از جلاد تاریخ امین و باند اش از سیاف و گلبدین تنی نظیف اله نهضت بپرس ...

      فشار خودت بخاطر مسایل هم خونی و هم تباری که طرف ادعا من اند بلند رفته است ..

      وطنفروش کسانی اند که دیورند گندمک لاهور کابل پنجده مره چاق .... بنام شان گره خورده است کسانیکه هر روز قسمت های از خاک ما را برای پنجاب رها و تهانه ها پیش می اید کسانیکه پول خارجی را در داخل کشور به چلند می اندازند کسانیکه با اجنبی به جلال اباد کنر زابل حمله میکنند خارجی را برای سوختن و کشتن مردمش می اورند نظر کنفدراسیون را ارائه میکنند اینان وطن فروش اند نه ما .

      کسانیکه خانه و مکتب راه و پل اعمار میکنند برای مردم زمینه کار و بار تحصیل را فراهم میکنند ایشان وطن پرست اند نه وطن فروش .

      خدا کند از زیر پلو باز ملی پیدا نشود چونکه چندی قبل کسی از موقف گلبدین و مجاهدین مرا دو دشنام میداد در ذیل همان مضمون دفعتنا صد و هشتاد درجه رویش دور خورد و کارمند خاد از اب در امد .
      خان

  • Khan, خادیست منفور !
    من نخواهم گذاشت، که تو خادیست منفور یا هیچ فرد قومگرای دیگر ، مرا مانند خود تان در قالب های قومی، تنظیمی، حزبی یا مذهبی .... و غیره قالب ها قید کنید. چون روده و دُم خود تان همیشه به جائی گره خورده است، هرگز تصور کرده نمیتوانید، که درین وطن انسان های آزاده ای نیز زندگی میکنند، که مستقل فکر میکنند و یگانه پیوند شان فقط و فقط با مردم ستمدیده این وطن است واین میهن ویرانه و مردم مظلومش را بالاتر از همه مقدسات دوست دارد.
    بلی، در وطن ما وطنفروشان از هر قماش به قدر کافی موجود بوده و خواهد بود ( که نام های بعضی از آنها را در پیامت نوشته ای).
    یکی ازین وطنفروشان حزب منفور خلق و پرچم است، که اگر خون هم قَی کنی، نام حزب تان بحیث حزب وطنفروشان و نام رهبران تان بحیث جلاد، شاگرد وفاداربا استاد احمقش، شاه شجاع دوم وغیره نام های ننگین ثبت تاریخ یا بهتر بگویم، درغمنامه این وطن برای ابد ماندگار خواهد بود.
    انسان ها را نابود کردید، اما تاریخ را نابود ساخته نمیتوانید.

  • برادران دوست داشتنی نام اصلی این شخص فریب کار وخادست کارملی خلیل میباشد،وهمیشه بنام جعلی خان اهانت به قوم پشتون در همین سایت می کند،این شخص ظالم ،مکار ،بدبخت ورانده شده از فامیل خویش کارمند شعبه تحقیق ریاست خاد ولایت قندهار بود،دستای شان بخون مجاهدین سرخ است،شخص است که هزار عقده دردل نسبت به مسولین ولایت قندهار ان زمان دارد،نظر به معلومات که از طریق سایر کارمندان سابق خاد بدست رسیده است،خلیل در جوانی خیلی خوش چهره ومقبول هم بود،ودر ان زمان از طرف مسولین خاد چندین بار مورد تجاوز جنسی قرار داده شده است خصوصا ازجانب معاون دوم ریاست خاد قندهار بنام احمد قندهاری.همان یک متل است که در د هر چیز فراموش می شود ولی درد استخوان(کون ) هیچ وقت فراموش نه می شود ،هر زمان که کون شان خارش کند باز شروع می کند به چتیات نوشتن وتوهین وتحقیر ملت غیور پشتون.

    آنلاین : خلیل خادست کارملی

    • ههههههه زن فروش ,احمد معاون دوم ریاست بسیار انسان شریف پاک مهربان بود من در گذشته ها اینرا گفته بودم از این رو داستان خوش چهره و تجاوز جنسی را برای سرکوب کردن حق و حقیقت , به نفع گله و تبار و تحریک هم خونی هایت تکرار ا ذکر میکنید ..

      تو که گفته بودی مرا میشناسی , رفت و امد فامیلی با من داری,با اقارب من به تماس هستی پس چگونه به وعده هایت که این میکنم و ان میکنم وفا نکردی !! تا بجای پیشرفتی که بعد دو ودشنام مرا شریف و نجیب و دوست تان معرفی و داماد اوغان ها ساختی , بیخبر از این که ادمی با این طرز فکر در باره اوغان ایا امکان دارد سیاه چشمان کابل و شمالی و هرات مزار .... را فراموش و داماد اوغان شود !!!

      رحمت اله خان من گفتم ادم( ... )همیشه از (... )گپ میزند .

      از خورد سالی تو در کوته سرای و لیله های قندهار بزرگ شدی یا ما , تو بودی که دور از پدر و مادر و اقوام کوچی ات از دایچوپان پیش پایلوچ ها در "کابل دروازه" در اطاق سر گردان بودی , "نانی مانی ها " هم ان قدک پخش چهره سفیدک چاقک چشم های خم انگریز مانند ات را می پسندید .. بگفته دوست قندهاری ات حوانی یی په کوتوکی تیر سو ..

      ما خو به دستر خوان پدر و بزرگ و در شهر خود درس خواندیم بعد از فراغت و بلوغیت با سلاح و معاش کیلوی با رفقا پاک و مبارز ....زن و مرد شما را نگاه میکردیم .

      در باره این سطر تان!

      (((در د هر چیز فراموش می شود ولی درد استخوان(کون ) هیچ وقت فراموش نه می شود ،هر زمان ..))))))) ما مثلی داریم ...که میگویند تجربه مادر علم است ویا طیب و سر گذشت ..

      در رابطه به عمل غیر قانونی هم خونی تان جنرال گنگس !!

      از این یاداشت کوتا تان بوی "پچ " (پشقل )کوچی ها می اید یا واضعتر بوی تبار و گله می اید , جنرال اکرم زنده و در وزارت دفاع مصرف جیب و جرگه اوغانی یست , خوب بود خود و یا کدام خبرنگار را سرغ اش میفرستادید تا چند و چون انرا روشن مینمود ..

      اینرا میدانم که رفتار و کردار ,دوستی و دشمنی اوغان گله یست و کسی حق ندارد بگوید بالای چشم اوغان ابروست ...

      این داستان و اتهام تحقیق و شکنجه دیگر چسپ ندارد خاک شوره و پوده به دیوار نمی چسپد , ذکر نام های خیالی سردار ,بصیر و خلیل ...دردی را دوا نخواهد کرد ..

      خان

    • ملت غیور!!!!!!!!!!!!!!!

      هنوز فرسخ ها و قرن ها با ملت شدن فاصله دارید , هنوز ملیت نشده اید , هنوز نتوانسته اید رمه اوغانی را یکجا کرده یک ملیت بسازید !

      غیور گفتن تان به خادیست ارشد بایانی خان میماند که این روز ها عکس کسی دیگر را بنام بایانی در سایت اریایی قرار داده و فکر کرده مردم گوسفند اند .

      غیور بودن اوغان را باید توضیع و تشریح کنید چونکه عقل ما در این باره قد نمی دهد .

    • مجاهد هشت ثور شده .

      برای یک لحظه همین یاداشت کوتا ه تانرا مرور کنید ..

      از مجاهد شروع بفرماید !مجاهد بوده اید انم نامعلوم که در کجا و کدام ولایت واضعیست که با دولت ما ارتباطی نبوده و در ساحه حاکمیت ما تشریف نداشته اید ,باز دقیق خبر داترید که کارمنذد فلان شعبه در فلان ولایت بوده ام , باز از خوش چهره بودنم و تجاوز جنسی بمن چیزی های بیان کرده اید .

      این همه هذیان گویی را چگونه با هم پیوند می دهید ؟

      خوب بود میگفتید کارمند خاد قندهار و نامم رحمت اله دزد داما شیخ اصف محسنی ....یست .

  • راستی اقای خان نام اصلی شما خلیل است وکارمند شعبه تحقیق در ولایت قندهار بودی؟ این راست است که شما داماد یک قندهاری مربوط ملت پشتون هستید؟ ایا راست است که شما در ولایت قندهار از جانب یک عده مسولین خاد مورد تجاوز جنسی شده اید؟ ایا این راست است که شما از بابت تعرض های جنسی عقده های زیاد در سینه دارید وبخا طرهمان عقده ها دست به قلم می بری وتنها در مورد مسولین سابق خاد قندهار به نوشتن مطالب اقدام مینما یی در حالیکه شخصی شما نیز در یک کاسه به انها نان خورده ید در خوبی وبدی با انها شریک میباشی؟ خان عزیز راست است که شما همین اکنون هم از ببرک کارمل وحزب پرچم دفاع می کنې؟ وهمچنان نظر شما درمورد اشغال شوروی چی است؟ خواهش دارم که به سوالات فوق از طی دل جواب حقیقی ارایه بدارید تا هویت شما را شنا خته شود وما در مورد شما قضاوت نما یم،زیرا خیلی از مامورین قبلی خاد در سایت های مختلف نبشته های خویش را با نام های اصلی حاوی عکس خویش نشر می کند در مورد شان کسی سوالات ندارد زیرا هویت انها تثبیت وروشن است واز موقف وکار فعالیت قبلی خویش به جرائت دفاع می کند واینکه در مورد شما تبصیره های مختلف می شود بخا طر این است که هویت شما ثابت نیستند وشما در داخل کشور هم نیستی که ترس دا شته باشد نظربه اظهارات قبلی خودی تان شمادر لندن با تمام اعضا فامیل خویش میباشد ومصروف تاکسی رانی هستید پس ضرورت چی است که خود را همیشه پنهان می کنی؟ کارمندان خاد سابق به این اندازه بزدل هم نه بودند مثلی که شما هستید،وقتیکه کدام جرم وجنایت را انجام نه داده باشید پس چرا ترس از افشاه هویت اصلی تان داری ،این نبشته های یک جانبه شما ان هم تنها در مورد مسولین قندهاررا کی من می بینم به این نتجه می رسم که حتمی شما مر تکیب جرم جنایت شده ای که هویت خود را برملا افشا ه کرده نه میتوانی ویا هم از شرم تعرض جنسی خویش،همان متل است که زیری کاسه حتما نیم کاسه است.وچیزی اضافه از کینه ،تعصب وتبعیض هم یاد نه داری بدون اینکه افغان را اوغان خطاب کنید وسایر جملات خارج از چوکا ت ادب وعفت قلم که شایسته یک نویسنده توانا نه میباشد.اکثرا نبشته های شما شباهت سری بازار وکوچه دارد هیچ جنبی حقیقی ندارد.

    آنلاین : برای خان

    • زن فروش قبیله یی عباسی .

      برفبام خود را به بام دیگران انداختن کار قبیله است , کسانیکه عمر شان به لواطت گذشته همین رحمت اله خان روان و سه چار نفر دیگر که بادیگارد و محافظ ریس خاد قندهار بود که نام های شانرا بیان کرده ام بوده اند از جمع قندهاری که کارمند انجا بودند یک تعداد شان بگفته مردم محل از سوابق خوب برخوردار نبودند.....

      اوغان عادت دارد مخالف خود را از هر طریق سر کوب که باشد خا دشنام وتهمت خا ضرب و شتم سر کوب کنند . ...

      من تنها در باره قندهار ننوشته ام در باره اوغانهای قبیلوی که در مرکز با ما بودند نیز نوشته ام و ودر اینده هر چه بیشتر و بیشتر خواهم خواهم نوشت داستان های بیشتری از خانم های این تانرا را بنام و نشان و ادرس های دقیق عاشق و معشوق شان از جمله "روشن ارا " توپخانه یی رحمت اله روان من در باره هیچ ادم شریف حتا اوغان چیزی نخواهم نوشت هر چه نوشته تا حال نوشته ام صد فیصد حقایق بوده و خالی از دورغ و افترا و تهمت . در اینده کوشش میکنم نام منبع را کم و تم ذکر بکنم .

      داستان داما د اوغانها , زن فروشان پست انقدر ذلیل و عاشق رسم و رواج قبیلوی تان شده اید که حتا از زنان تان هم در راه تبلیغ و سر کوب مخالف تان استفاده میکنید . من که گفتم من نمی خواهم با اوغان در یک قبرستان دفن شوم چطور امکان دارد زن اوغانی داشته باشتم مگر دختران کابل و شمالی و هرات مزار ... خدا ناخواسته همه مرده اند تا سراغ شین خالی یهودی بروم که نه از نظافت خبری دارند و نه از پخت و پز . . من یکبار عروسی کرده ام بسیار خوشبخت ام که با خانواده شریف با سواد اما فقیر از شاخه قند پارسی زندگی ام را پیشمیبرم .

      داستان خلیل بودم , من که سردار قندهاری بودم باز بصیر کابلی شدم و این بیصر و سردار بیچاره را زیر پای کدام قندهاری از نسل احمد خان ملتانی انداختنید, باز خلیل شدم و صاحب خط و خال و مورد تجاوز جنسی احمد هلمندی معاون دوم که یک حزبی خوب , دست پاک ,مهربان فارغ از امراض قبیلوی و یک پرچمی تمام عیار و یک موی سفید که با کارمندان چون پدر و پسر رفتار داشت ... قرار گرفته ام !!لعنت به شما حیوانات وحشی من میگویم جنرال کار غیر قانونی کرده , چند صد سال هم از ان واقعه نگذشته طرف ادعا زنده و حیات بجای تحقیق ادعا میکنید که اوغانها را بد نام میسازم, من گفتم رفیق دیوانه و گلخان در پاکستان و هندوستان تجارت چای را میکردند رحمت اله قبیلوی و دزد و رهزن بوده ... بدون اینکه تحقیق کنید نه برای ما زن ماندید نه مادر نه سرین نه گونه و گومه ...

      من از شما زن فروشان قبیلوی میپرسم ,چگونه مرا میشناختید که با یک قندهاری اوغانی زبان مرا به اشتباه میگرید , چگونه مرا میشاختید که میان من و بصیر قمارباز مدیر یک شعبه مهم فرق قائل شده نتوانسته اید . چگونه مرا میشاختید که از شعبه و دفتر و دیوانیکه در ان کار کرده ام بی خبر بودید ,چرا ادعا کردید که ادم عادی و کسی مرا نمی شناخت مگر ادم معفل و یا هم ادم بسیار خوش چهره را کسی نمیشناسد؟؟ ایا من قندهاری بودم ایا از محیط اوغانی امده بودم ایا محیط رشد و نما من هسته لواطت بود ایا کودک بودم شما که ادعا داشتید گویا با من نشست و بر خاست خانواده گی داشته اید و گفتید با اقاربم ارتباطات دارید و عنقریب سیر و پوینه مرا بقول خودتان بیرون میکشید............

      خاتینان بوطن و اسلام وانسانیت کور خوانده اید شما میخواهید با این کار های تان عکس مرا در سایت ببینید تا در پی نابودی ام براید چونکه رحمت اله خان زیر غور و زنگ میزد که مرحله اول او یا تثبیت هویت موفقانه بپایان رسید حال باید وارد مرحله دوم و مشخص کردن ادرس و کشور ایکه در ان زندگی دارم را در یابید , هنوز هم قبول ندارید که در لندن و تاکسی درایور هستم از این رو نام های جعلی وخیالی این و ان را استفاده میکنید .

      نامرد ها من حقایقی بدون انکار این جنرال گنگس تان را نوشته وخیانت و رسوایی بیشتر تانرا عیان خواهد کرد شما بجای همدری با سرباز مظلوم و محکوم کردن عمل جنرال اکرم و یا تحقیق ثابت کردن حقایق در این باره دنبال شناخت من هستید . .

      من از جناح پرچم هستم این درست است , من چون تو خودرا بخاطر تحریک دیگران مجاهد معرفی نکرده ام میدانم که ادم قبیله یی و خادیست بوده یی شاید روان و شاید بایانی همجنس باز و یا کدام نادان دیگری از ان جمع بوده باشی.

      من ضرورت ندارم دورغ بگویم اگر کارمند تحقیق خصوصا بر باور خودتان ادم مهم ان بخش نه بلکه دربازه بان بندی ها بوده ام , پس چرا به افتخار از ان یاد نکنم ,حتا اگر کارمند لوژستیک بوده باشم باز هم چون شما نادان ها خود را از خیر و شر خاد مبرا نمی دانم.

      خان

  • اقای ،خان ویاهم خلیل ........؟ چرا با بیانی ویا روان ، ویا با اصطلاح شما رفیق دیوانه ،اکبری مخاصمت زیاتر دارید؟ایا بدون این چند نفر سایر افراد نیستند که شما را ترغیب می کند،به نظر بنده شما بخاطر اینکه که همیشه ریشه بنیاد خودرا که عبارت از حزب دموکراتیک خلق افغانستان ووزارت آمنیت دولتی است بخاطر مسرت یک تعداد عناصر افراطی وفرصت طلب ،تبعیض ونژاد فرست به تیشه می زنې بنایک تعدا زیاتی از شما نفرت دارد وبحث های بهوده وتبعیض امیز شما را تائید نه می کند،وشما را متهم می سازند که به شکل غیری مستقیم رهبری بخش پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان را در اذهان عامه تجرید وضعیف جلوه میدهی،ونام مرحوم ببرک کارمل را خدشه دار می سازی،همچنان موقف شما هم واضح وروشن نیستند که شما زیاتر در خدمت کیها میباشد؟.
    رفیق عزیز خان ویا خلیل ،تا امروز که من نوشته های زیاد اقای بیانی ویا روان که نسبت به سایرین در سایت های افغانی زیاتر وبیشتر نشر می شود مطالعه نموده ام انها در قدم اول از موقف حزب در مجمع واز وظایف قبلی خود با جرا ئت تمام دفاع کرده است ودر نوشته های خویش هیچکسی را تهدید وتمجید نه کرده است وهیچ نوع ترس هم نه دارد ونوشته های شان مطابق روحیه ،تقضا ، وحدت وهمبستګی مردم افغانستان همیشه اسطوار میباشد وروبط مثبت را با سایر نهاد های مدنی وتمام اعضا حزب تامین کرده است،ولی در نوشته های شما متاسفانه چنین صفات دیده نه می شود نوشته های شما دارایی عقده های شخصی ،تبعیضی وخلاف کرامت انسانی میباشد ،تعرض زیاتر به احوال شخصی اشخاص می کنی، معلوم میشه که عقده های زیات در قلب خود جاه کرده ای،این عقده های شخصی شما ولو از هر درک باشد نه باید باعث رنجش وتهدید تمام اعضا حزب وکارمندان وزارت آمنیت دولتی شود ،این عقده بجای شما معلوم است که شما را بسیار نارام می سازد فراموش شدن ان هم برای شما مشکل میباشد باید مستیقما از طریق تماس مستقم با انها در میان قرار دهی امکان دارد همین بار مشکل عقده های شخصی تان به یک معذرت خواستن از طرف انها ازشما فراموش تان شود واز قلب تان خارج شود واحساس ارامش کنید،واین را میدانم که درد استخوان به مشکل فرا موش می شود.

    آنلاین : سلام برای اقای خان

    • رحمت اله خان .

      من هیچ گونه پرابلم شخصی با روان نداشتم یک روز ماونش نبوده ام یک روز زیر نظر اش کار نکرده ام یک روز زیر یک سقف کار ننموده ایم او بر خورد قبیلوی دارد از خر خلقی غلام اجانب تنی , از غنی احمد زی از خاین به حزب و دولت و حاکمیت ما (نجیب ) بخاطر تبار و قوم و قبیله دفاعیه بی جا کرده است ,حتا در باره کرکت اوغانی میراث استعمار در منطقه که از جانب همخونی هایش بوطن ما اورده شده است چیزی های نوشته و اتن نموده است .. بوجدان به شرافت بخون شهدا ما به قران که او اختلاس گر بی مانند بوده رهبری را حزب را فریب داده ..

      در مدت دو سه سالیکه کارمند انجا بودم تنها دوبار با گلخان ملاقات داشته ام, بار اول با گروه ده نفری که از مرکز اعزام شده بودیم شاید پنج دقیقه , باردوم بخاطر یک وظیفه نهایت محرم ومهم با چارده نفر کارمندان قندهار و کابل برای بیست دقیقه انهم بیشتر به تحدید و تراسانیدن زندانی کردن ما تمرکز داشت تا مبدا غلفت وظیفوی از ما سر زند کار درست پیش نرود ..... فکرکنم یکبار هم در مخابره "مخصوص " هم صحبت شده ایم .در ان زمان و حالا اگر که مقابلش استاده شوم هرگز مرا نخواهد شناخت ,این فرد بقول همه رهبری وزارت, ریسان و کارمندان مادونش در دو جا کابل و قندهار قبیلوی تشریف داشته است , اکت های محمد زایی شهر نو را میکرده است , از همه نفرت داشت مگر اوغان بخصوص غلجایی حق کارمند را تلف میکرد رهبری خشک همراه با دوشنام و تهدید را پیش میبرد ..اختلاس گر بی نظیر بود پول بیت المال را چون شیر مادر زهر ومار میکرد زن باره و همجنس باز بود و چرسی بود بقول دوست محترم ما ...کارمند قندهار که اینک در اروپاست که دیروز برایم گفت نام یک معشوقه دیگر گلخان فراموش تان شده است , "نذیر چرسی" خسربره امر تخنیک اوپراتیفی قندهار از اهل توپ خانه ولی مسکونه خرابات و قلعه موسی کابل ...........

      رفیق دیوانه یا رفیق خر همه را پاچه میگرفت جلو اش بدست گلخان بود خوب بود به دهان دروازه ریاست بسته اش میکردند تا دفتر ارکاندیشن دار معاونیت اول او عقد یی بود چونکه مامور ملی بس و در کوته سرای مرادخانی کابل بی پدر و بی مادر چرک و چتل با ان معاش ناچیز همیشه شکم اش گرسنه و قلوله میکشید , خوشبخت میبود که گاهی از قابلی پلو دهان دروازه مسجد پل خشتی و یا هم چپلی کباب و شوربا گوشت شتر سرای کاه فروشی و ایستگاه جلال اباد استفاده میکرد.. با این حالت به استخبارات امین و تره کی پیوست میگویند از مستنطقین ظالم عزیز اکبری تشریف داسته اند ... او هم بعد اینکه ریس فراه انتخاب شد پولهای بیشماری را غارت کرده تجارت چای را در پاکستان پیش میبرد خانم توپ خانه یی و یا بگفته خودشان غزنچی اش معاونه سازمان زنان قندهار بعد از اینکه از استفاده گلخان خارج شد به عقد "رفیق "بیچاره در اوردش ... او هم قبیلوی تشریف داشت ...

      تنها اینان نبودند یک تعداد ظالم و استفاده جو دیگر هم در بین مدیران و کارمندان انجا حضور داشتند ما کاری به انان نداریم چونکه از موقف قبیله و سنت نابکاراش من من کاغذ را سیاه ننموده اند .

      اگر بعضی داستان هارا ذکر نمایم این افراد بی طرف و مخالف به روی ما تفو خواهد کرد ما همه بد , دزد و غارتگر و قبیلوی نبودیم اما چار تا انگشت شمار چرا نام همه را بد بسازند .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس