صفحه نخست > دیدگاه > حکومت داری خوب درفرهنگ اسعمیل یون و دیگر اوغانها

حکومت داری خوب درفرهنگ اسعمیل یون و دیگر اوغانها

پرویز "بهمن"
يكشنبه 26 آگوست 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

سال 2012حامد کرزی دریک سخنرانی غیر مترقبه درپارلمان افغانستان اعلام نمود که دیگر مصلحت گرایی ها را کنار میگذارد. اوبعدا ضمن صدوریک فرمان تقنینی به تمام نهادهای دولتی برریشه کردن عوامل فساد اداری تاکید نمود ومشاوران آقای کرزی نظیر آقای نصرالله استانکزی درمصاحبهء خویش با سایت بی بی سی تاکید نمود که هرگونه سهل انگاری نهادهای دولتی درتطبیق این فرمان تقنینی پیگرد قانونی ومجازات را درپی دارد.
بخش پشتوی رادیو بی بی سی نیز ازشنیدن این خبر به وجد آمده وموضوع را با تعدادی ازمغزهای متفکر قبیله به بحث وکنکاش گذاشت.
ازجمله مغزهای متفکر ومتحجریکه بیشتر درهمچو موارد سر وکله اش ظاهر میشود آقای اسمعیل یون می باشد. یون دربرنامهء خاصی که بتاریخ 29 جون سال 2012 میلادی به مدیریت آقای سپین تنی ومجریت آقای عنایت الحق یاسینی دایر گردیده بود اشتراک کرد وهمراه با خبرنگاران ونظردهنده گان دیگر رأی خویش را درمورد به اجرا درآوردن قانونیت وعدالت ابراز نمود.
اصولا شنیدن برنامه های پاسخ وپرسش درزبان پشتو چه دررادیو بی بی سی وچه هم درکدام رسانهء تصویری دیگر همان درس کلاسهای لیسه های خوشحال خان ورحمن بابا درکابل را بیاد انسان می آورد.

به قول یکی از دوستان:

"درلیسه های مذکور که تمام مضامین به زبان پشتو بود؛ تعدادی از استادان بخاطر اینکه بالای مضمون تسلط کامل نداشتند بخاطر گریز ازموضوع اصلی؛ کلاس درس را به انحراف می کشاندند. این استادان؛ هنگام تشریح بعضی ازمواد درسی دریک رشتهء خاص ازموضوع خارج گردیده وحق وناحق موضوع را بالای تاریخ درخشان سلطنت پشتونها درهندوستان وبعد چگونگی انقراص آن سلطنتها وسپس مظلومیت ومحکوم بودن تاریخی زبان پشتو در افغانستان می کشانیدند وساعتها این بحث درکلاسهای مختلف ازکیمیا وبیالوژی گرفته تا علوم دینی وازریاضی وفزیک گرفته تا جغرافیه وتاریخ همه را دربرمیگرفت. گاهی مواقع هم چنان میشد که مثلا یک پشتون پکتیا می پرسید که مثلا به (مادرکیک) درزبان پشتو چه میگویند؟ شاگردی از اهالی قندهار یک نام را بزبان می آورد ولی شاگرد ننگرهاری نام دیگری را بالاخره موضوع به مشاجره وغالمغال در داخل صنف کشانیده میشد وهرشاگردی؛ درپی آن می بود تا به طرفداران سمتی وقبیلوی خویش بیفزاید".

امروز نیز دیالوگ های داخلی میان سیاست مداران پشتون چنین رنگی را بخود گرفته است. سیاست مداران پشتون دربرابر سایر ملیتهای غیر اوغان باهم متفق النظر می باشند ولی درمنازعات داخلی قبیلوی میان خودشان مشکلات عمیق تر وریشه دارتر نسبت به هرمسأله دیگر دارند. دربحث های بیرون پشتونی، هیچ کسی حاضر نیست که دربرابر رأی ونظر شخص دیگری قرار بگیرد وآنرا مورد نقد صریح قرار دهد و پشتونهای خلقی؛ گلبدینی، افغان ملتی، طالبانی، راوایی وحتی جمعیتیهای چرسی وپیدوفیلی مانند عصمت قانع وغیره درهمچو موارد همه دریک صف قرار میگیرند. مثلا درتلویزیون طلوع برنامهء (تودی خبری) ایجاب میکند که باید اشتراک کننده گان برنامه؛ نظریات شان باهم درتقابل قرار داشته باشد ولی هربرنامه ایی که صاحبنظران و نخبه گان پشتون درآن اشتراک می ورزند بازهم همان ضرب المثل قدیمی در اذهان تداعی میگردد که: اگر دم خررا ازهرطرفی اندازه گیری نمایند بازهم همان یک بلیست است.

بناء ازنظر ژورنالیزم عصری؛ درزبان پشتو تاکنون فضای چند صدایی بوجود نیامده است. پشتونها هنوز هم نمیتوانند مستقلانه بیندیشند وآزادانه نظریات یکدیگرشانرا نقد نمایند؛ درهربحث سیاسی تلویزیونی ورادیویی که صورت میگیرد هراشتراک کننده ونظردهنده کوشش دارد که نظر طرف مقابل را ستایش کند واز او تمجید وتقدیر بعمل آورد. درحالیکه این نوع ژورنالیزم حالا تاریخ مصرف آن گذشته است. شما برای یکماه مثلا تلویزیون عربی الجزیزه را باوجودیکه زبان عربی را نمیدانید مشاهده کنید که دربعضی ازبرنامه ها کار به زد وخورد فزیکی میان دوطرف مناقشه در داخل استدیو می کشد. این نشان میدهد که دنیای عرب؛ با سانسور وخودسانسوری میخواهد وداع بگوید وانصافا همین تلویزیون الجزیزه بود که دربهار خونین عربی ودرمیان خشم توده های عرب تیل می پاشید. شاید این تیل پاشاندن درجاهایی مانند بحرین نتوانست با یک معیار برخورد نماید این تلویزیون حوادث بحرین را به اندازهء حوادث سوریه ولیبیا وعراق ومصر وتونس یکسان تحت پوشش قرار نداد ولی روی همرفته بساط حکومتهای دکتاتور وقلدر وقبیلوی زین العابدین بن علی وحسنی مبارک وقذافی را جمع کرد درحالیکه درتلویزیونها ورادیوهای افغانستانی چه در داخل وچه هم درخارج کمتر چنین بحث های آزاد را میتوان شاهد بود. دررسانه های غیر اوغانی فقط ستایش وتمجید ازیکدیگر است که روان بینندهء نقاد را می آزارد وفضای محافظه کاری ومصلحت اندیشی چنان در تار وپود بعضی صاحب نظران و اهل خبره تاثیر انداخته است که به قول معروف هرکسی آب خویش را پف پف کرده نوش جان میکند ولی دررسانه های که کاملا به زبان پشتوی خالص نشرات دارند همان قصهء لیسه های رحمان بابا وخوشحالخان درکابل است برعلاوهء بزرگنمایی و بزرگ سازی وقداست بخشیدن به شخصیت های مانند:اسعمیل یون؛ عبدالباری جهانی؛ عصمت قانع؛ روستارتره کی عبدالغفور لیوال وغیره.

باهمه حال سخن ازتطبیق قانون درجامعهء افغانستان کنونی ونقطه نظریات آقای اسمعیل یون می باشد. آقای اسمعیل یون ودیگر نظردهنده گان درآن برنامه همه متفق القول بودند که : وقتی میتوان قانون را درافغانستان حاکم ساخت که جنگ سالاران (شمالی تلوالی) ازبین بروند وکار به اهل کار سپرده شود. کسانی که دررأس ادارات دولتی قرار میگیرند باید موضوعات قوم وزبان وقییله وحزب وتنظیم وسابقهء سیاسی آنها مد نظرگرفته نشود. هرکسی باید براساس لیاقت واستعداد وکاردانی ودرعین حال تعهد وطنی اش گماشته شود وادارات دولتی ازوجود اشخاص متعصب وقومگرا پاک شود..

درظاهر امر این سخنان چرب ونرم آقای اسمعیل یون خیلی زیبا وجذاب جلوه می کند اما آیا واقعا اسمعیل یون وهمفکرانش عملا درصورتیکه چنین افراد و اشخاصی درمیان سایر اقوام غیر پشتون دستیاب باشند درصورت گماشته شدن چنین اشخاصی در کرسی های بلند دولتی میتوانند پشتونها موجودیت آنها را تحمل نمایند؟
آیا واقعا آقای اسمعیل یون به این شعارهای پر زرق وبرق خویش باورمند استند؟ اگر چنین باشد پس آقای اسمعیل یون باید با داعیهء پشتونوالی خویش یکسره وداع گفته باشند. زیرا درافغانستان همهء زبانها خصوصا زبان فارسی درین کشور ریشهء تاریخی دارد ونود وپنج فیصد پاشنده گان اینکشور؛ فارسی زبان ویاهم فارسی گومی باشند؛ پس این اشخاص وافراد غیر متعصب مسلکی هزاره وتاجیک وازبیک در افغانستانی که ازنظر آقای اسمعیل یون؛ کشورفارسی زبان هم نیست وزبان فارسی نیز زبان ملی این کشور نیست دارای چه صلاحیتها ومسوولیتهای در دولتهای قانون مدار ازنظر آقای اسمعیل یون می باشند؟

اینجاست که جناب اسمعیل یون پاسخ روشنی ارائه نمیدارند ومانند بقیه فاشیستهای دیگر هم قماش شان فرار را برقرار ترجیح میدهند. آقای اسعمیل یون میخواهند با استفاده ازین شعار چرب ونرم بازهم غیر پشتونها را وادار به اطاعت کورکورانه وانقیاد سازند وبه همین بهانه نباید هیچ تاجیک وازبیک وهزاره ایی خودش را تاجیک وازبیک وهزاره بنامد، وهرگاهی مانند خود پشتونها حق خویش را بخواهند با سلاح قانون واتهام تعصب قومی وزبانی برقرق شان کوبیده شود.

ازنظر این قلم درقدم اول بافت قبیلوی پشتونها با هنجارهای قانونمداری مشکل فراوان دارد. پشتونها هیچگاهی زنده گی مدرن وقانون مدار مطابق ایجابات عصر وزمان را دارا نبوده اند. درزنده گی پشتونها این خانهای قبیله وبزرگان قومی وریش سفیدان اند که حرف آخررا می زنند آنها هم قانون اند وهم مجریان قانون. درتاریخ افغانستان معاصر برای اولین بار بغاوت دربرابر قانونیت را پشتونها ازجنوب آغاز نموده اند باوجودیکه پادشاه قانونساز نیز ازنژاد خودشان بود. منظور بنده قیام مردم جنوب برهبری ملای لنگ دربرابر اصلاحات شاه امان الله بارکزایی بود. امروز نیز همان داعیه داران قبیلوی مانع عمده برای ترقی وپیشرفت افغانستان زیرنام طالبان وحزب اسلامی وطالبان نکتایی دار بحساب میروند وحتی تعدادی اززنهای طالبانی نیز درین کاروان داخل گردیده ودرمجامع بین المللی به تحریف اذهان مردم مشغول اند. هدف آقای اسعمیل یون وهمفکرانشان ازتطبیق قانون تصفیهء قومی ازراه های مدنی ودموکراتیک است که اقوام غیر اوغان را زیرنام جنگ سالار ودشمنان قانونیت وعدالت میخواهد ازحاکم شدن برسرنوشت ومقدرات شان درکشور آبایی واجدادی شان محروم سازد.

تعریفی که پشتونها ازحاکمیت قانون درجامعهء چند ملیتی افغانستان تاکنون ارائه کرده اند همان تعریفی است که هتلر وموسیلنی هنگام رسیدن شان بقدرت ازراه دموکراسی درآلمان وایتالیا آنرا به منصهء اجرا گذاشتند. وهمچنان صدام حسین درعراق نیز با افکار بعثی وپان عربیسم اش آنرا عملی ساخت ودریک روز چندین هزار انسان بیگناه کرد رادر مناطق علفچه ودیگرشهرهای کردستان عراق با استعمال اسلحهء کیمیاوی نیست ونابود کرد. ناسیونالیستان پشتون نیز ازحاکمیت قانون همان برداشتی را درسر دارند که یکبار دیگر زیرنام تطبیق قانون وقانونیت وعدالت به قتل عام ونسل کشی دوبارهء ملیتهای غیر اوغان دست یازند. ازنظر ترمینالوژی وادبیات سیاسی ناسیونالیستهای پشتون اصطلاح جنگ سالار شامل حال گروه گلبدین وطالبان باتمام شرارت ووحشیگری ومزدور بودنشان به پاکستان وکشورهای شیخ نشین عرب نمیگردد خصوصا طالبان که به نظر اکثریت پشتونها توانستند کابل را ازکام غیر اوغانها خارج سازند وامارت تگ قومی را زیر نام امارت اسلامی برقرار سازند ازنظر آنها امتیاز وبرتری دارند. اگر حوصلهء شنیدن سخنان این آقایون را دارید لطفا این ویدیوکلیپ را باز نمائید:

یاهو

پرویز بهمن

ایمیل تماس:
parvisbehman rocketmail.com
تبصره ها وتصاویر:

این است آن لباس های ملی و افتخار آمیز پشتونها وساختار زنده گی ایلی وقییلوی ومردسالارانهء روشنفکران پشتون درقرن بیست ویکم. درین عکس آقای اسمعیل یون درکنار استادش آقای دکتور مجاور احمد زیار به تقلید ازعنعنات غربی با قطع نوار یک نهاد فرهنگی را افتتاح می نماید. آقای مجاور احمد زیار فعلا درلندن سکونت دارد ومدعی است که ایشان قبل ازتاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان زمانیکه درکشور سویس مصروف تحصیلات بودند با افکار وعقاید سوسیالیستها آشنا گردیده وگرایشهای سوسیالیستی پیدا نمودند. آقای زیار خودشانرا یک سوسیالیست اروپایی میدانند ولی همین سوسیالیست اروپایی نیز پا دررکاب شاگردان سوسیال فاشیست اوغانی هم تبار خویش می ماند وگاه گاهی حقایق را ماستمالی می نماید وازاظهار حق بیم دارند.

آقای اسمعیل یون درمیان هواداران پشتون تبار خویش جایگاه ویژه ایی بخود کسب کرده است. تحریک اوغانها علیه حاکمیت غیراوغانها وپخش نمودن تیوری قوم اصیل وبومی وغیر بومی برای اشخاصی مانند اسمعیل یون اعتبار ومنزلت خاصی بخشیده است.

افرادی مانند اسمعیل یون ازگرفتن عکس های یادگاری ونشر آن درسایتهای انترنتی هرگز خسته نمیشوند ولی تعدادی ازهواداران شان درعکس چنان معلوم می شوند که معتادان چرس ویا هیروئین باشند

بح بح! این افراد به کدام قانونی جز زور وحاکمیت سلاح باور مند می باشند؟ آیا درچهره های این اشخاص آثار وعلایم قانون گرایی مشاهده میشود؟

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • لعنت به بهمن همراه منطق ایرانی اش

  • درود به خوانندگان کابل پرس? و سلام به پرویز بهمن صاحب إ
    با وجود عدم تجانس و بافت وپیوند خواست ،درخواست ونظر تان ،میتوان به قلم تان ارج گذاشت .این قلم است که ،حوادث روزگار را گاهی چون خورشید درصبحگا ه رویداد را در لبخند تراوش میدهد وگاهی هم جهت بازتاباندن حوداث ها از چشمانش اشک وخون میریزد إ پرسش این جا است که ،این "قلم "در میان کد امین پنچه قرار دارد و در کدام مغز پیوند ارگانیک دارد ؟
    هرچند آشکار ومبرهن است که نوشته ونقد شما ، بیان گر یک روی حادثه است وروی دیگر همانا علت است ،در آبستن اندیشه وآرمان گرایی تان جای نیافته وگره نخورده است.خواست شما گونه تجریدی داشته ودر عمق حوادث ها عبور ننموده و به استثانی واژه "من "گامی فارغ از "من " باشد ،با قبول رسالت :ما"جلو وجلوه نیافته اید.
    از قلم تان ،چکامه ها که برگ واقیعه ها را بروی دیگران میچکاند قابل درک است واما ،درون بینی تان پیرامون حوادث 30 آخیر به روح مردگان میماند که هیچگونه ستایش را نمیپذیرد. من ،بار ها گفته ام که جنایت را به جنایت نباید پاسخ داد واما ،شوربختانه تاریخ 30 آخبر در کشور آلوده به این پدیده است که ،برخی روشنفکران بنا به ملحوظات تباری این پدیده را در میرزا قلمی محک نموده وجنایت خویشتن را در جنایت دیگران تداعی بخشیده و میبخشند.تبصره های غیر متجانس جناب شما ،حاکی از همچو بعد بوده است.از نظر من ،درون بینی که برمبنای علم ونقد حقیقی استوار باشد وآنگاه به دیگر بینی که بیانگر حقیقت است منجر میشود.

    • میشود که جناب عالی ازین همه لغت پرانی تان بخش دیگری از واقعیتها را بیان کنید تا خواننده گان بدانند که آن روی دیگر واقعیتی که شما دیده اید کدامست؟
      با احترام
      پرویز بهمن

  • کاملا واقعیت است ، پشتون ها اگر صد سال در اروپا زندگی نمایند بازهم عقبگرا، قبیله گرا وتنگ نظر میمانند ودر یک لحظه به یک طالب تبدیل میشوند . امروز ودوازده سال گذشته ایام جشن ودوران طلایی پشتون هایی چون یون وقانع بوده واینها استفاده کامل را نمودند .
    تاسف بر آن قومیکه اشخاصی چون قانع را سخنگوی خود ساخته اند ،،،
    بهرصورت عمر جهالت کوتاه است وهر تاریکی در نهایت در پی روشنی محو ونابود میشود بگذارید تصاویر یادگاری بگیرند عنقریب ابن انسانها با تصاویر یادگاری شان به ذباله دان تاریخ دفن میشوند واحدی نخواهد دانست که یون و یا قانعی بوده ویا ،،،،،،،، چرا که جهل وجهالت ماندنی نیست

    • جلال جان! بیا نظرت را کمی اطلاح کنم. شما گفته اید که: ( پشتون ها اگر صد سال در اروپا زندگی نمایند بازهم عقبگرا، قبیله گرا وتنگ نظر میمانند ودر یک لحظه به یک طالب تبدیل میشوند). اما من میگویم که اگر پشتون ها صد سال در اروپا زندگی نمایند بازهم عقیده و فرهنگ خود را فراموش نمی کنند و زود تحت تاثیر فرهنگ بیگاننه گان نمی روند.
      شما اشخاص چون قانع را نماینده پشتونها یاد نکنید همانطوریکه چند تا هزاره مانند ... و چند تا تاجیک مانند ... که (نامهایشان را نمی گیرم) نماینده های اقوام خود نیستند. از استعمال کلمه اوغان لطفا خوداری کنید زیرا (افغان) به همه اطلاق میشود یعنی : افغان مساوی است به پشتون + تاجیک + هزاره + ازبیک + اقوام دیگر این سرزمین.
      بیاید که روشنفکران هر قوم با هم یکی شویم از در تفاهم منطقی وارد قضیه شویم عوض اینکه مردمان این اقوام را از هم دور کنیم انها را دور یک دسترخوان جمع نمایم. در اینصورت پلانهای دشمنان افغانستان را خنثی خواهیم کرد.

    • تشكر برا درم عرف خو ب گفتي در وطن اين چها ر قو م مسلمان برا در است هر كس دا من ميزند او مسلما ن
      نيست وبعد خود فر و خته خا ريج است بلال از حبش سلمان از فار س محد ( ص) از عرب اسلا م همه همه
      برا در است

  • حبیب جان
    فکر میکنم در امتدا این همه لفاظی ها وحرافی ها اصل وبیان مطلب را گم کرده مخاطب ییچاره تان را سردرگم ومتحیر ساخته خسته میسازید.
    اگر هدف همانا رساندن پیام ومطلب به خواننده بیوقت امروزی باشد پس بایست شیوا هدفمند وبادر نظرداشت اصالت نوشتاری نوشت والا نبایست خویشتن را مورد تمسخر مخاطب چیز فهم امروزی قرار داد !.

    • سلام به همهء کابل پرسیان وسلام خاص به محترم جلال!
      جلال عزیز این حبیب قوباش تالقانی دریکجایی برمن تاخته ومرا مزدور خوانده است ولی حالا کوشش دارد که زیر لفاقهء کلمات پر زرق وبرق همان مرداری اش را به نحوی توجیه وماستمالی کند وازخودش چهرهء نقاد یا یک منتقد بیطرف راتمثیل نماید. علت خشم شان آن بود که بنده برمزدور بودن وبیگانه پرستی یکتعداد ازبکها وهزاره ها وتاجیکهای خلقی وگلبدینی که بدون دنباله روی رهبران قبیلوی پشتون؛ راه گم میکنند انگشت انتقاد گذاشته ام واین حقیقت برمزاج لطیف شان بد خورده است درحالیکه من مدعی نیستم که تمام حرفهای من وحی منزل است وهمه حقایق انکار ناپذیر بلکه مطالب من باید خواننده را تحریک نماید تا اگر آن روی دیگر واقعیتی را دیده باشد باید آنرا بنویسد. اینجا کابل پرس? است نه سایت ترکتباران ویا شبکهء جهانی غرجستان ویا هم سایت بینوا. آقای تالفانی خواسته اند با کلمات بازی نمایند ولی من ایشان را به ظاهر سازی واقعیتها دعوت می کنم اگر چیزی بنام حقیقت و واقعیت نزدش موجود باشد.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • درود به خوانندگان گرامی کابل پرس? إ آقای پرویز بهمن ، فکر کردم که شما به زبان پارسی ویا تاجیکی آشنای داشته باشید وروی این ملحوظ تبصره خویش را به این زبان درج کابل پرس نمودم .هرچند فکر میشود که ،انسان دروغگو خود بین ودیگر ستیز هستی ویکی از دروغ هایت این است که من ،شمارا مزدور خطاب نموده باشم.این ترفند ودروغ محض است که به من وارد نموده اید ومن این کلمه رادر حق شما هرگز استفاده نکردم.
      سخن ها از قماش معنی لومپنی از مغز مورچه صفت تان تراوش نموده و داری تا از این طروق جلوه دانشمندی نماید. در یکی از تبصره تان کلمه لوچک را به آدرس شخصیت بزرگ ملیت اوزبیک حواله نموده بودی ؛برخوردم واکنون در تبصره بالا سخن مردار را نیز استعمال نموده ایی ،قابل مکث است که لوچک است وکی لوچک نیست.روی دیگر حقیقت را بطور اجمالی میشمارم اینکه :1-شما فرزندان نجیب زاده در طول قدرت سران قبایل شریک جرم ایشان بوده اید ودر هر مرحله ومقطعی تاریخی جوال چپاول را از راه خوش خدمتی وا نموداید.
      2-در نیمه اول فرن 19 شما فرزندان نجیب زاده وکلآ نابغه از لحاظ نظامی واقتصادی وسیاسی در اریکه قدرت تیکه زده بودید واما ،عملکرد وحشیانه تان منجر به سقوط استقلال نیمه بند شده وپیآمد این جریان تاریخ را مردم کشور اعم ازتاجیک ،اوزبیک وهزاره ،پشتون ،نورستانی ،تورکمن وودر شانه های خویش حمل میکند.
      3- جنایت بیشماری از سوی باند شورای نظار در ساحه قطغن صورت گرفته ،یک حرف بمیان نیآمده ،در حالیکه این باند تحت رهبری قهرمان ملی از ترور قوماندان های غیر پنجشیری شروع وتا نابودی شخصیت های بانفوذ قومی وروشنفکران اوزبیک ها گسترش یافت.
      4-عدم تعهد وپایبندی مبنی بر اجرای قرارداد چاریکار از قهرمان ملی.5-انحلال اوردی ملی کشور تحت فشار پاکستان وسیاست الجاری وماکیاولستی قهرمان ملی در سال 1991.
      6-جنگ تحملی شما فرزندان نابغه ونجیب زادگان علیه غیر نجیب وغیر آریایی در چهار سمت کابل وبویژه
      علیه مردم درد مند هزاره ها در افشار.7-انحصار قدرت از باند معلوالحال شورای نظار وبدخشانی های تاجیک در زمان مرحوم برهان الدین ربانی.8-علام جهاد علیه مردم اوزبیک ودر حالیکه این مردم بودند با نثارجان شان شما فرزندان نجیب را بعداز تخلیه کابل از افراد حزب اسلامی دراریکه قدرت تخته نمود.
      9-دفاع وتقویه نظامی فرزندان نابغه از حرکت طالبی ومقایسه این حرکت منحط وبدوی در اندرواژه فرشته گان آسمانی10-تخلیه کابل از سوی قهرمان ملی وپیآمد اش قابل تعمق وبررسی جدی میباشدإإ؟
      آقای پرویز وپرویزهای نجیب زاده :شما دو بار بروی تخته قدرت گام گذاشتدید ودر هربار فرار را به قرار ترجیح داده وسرنوشت مردم وکشور را به دشمنان قسم خورده برونی وداخلی واگذاشتدیدوآیا دراین باره گاهی مکث وتعمق نموده اید ویا اینکه جنایت دیگران مورد بحث تان است وبس .؟إإ
      3-

    • جناب جلال نوشتن وخواندن را درستر بیآموز وبعدآ وارد بحث ونقد شوی. فکر میکنم که ،بزبان تو حرف زده باشم ونه به زبان خروخوک.بنآ به زبان پدری ومادری خویش احترام داشته باشی ،خوب میشود.

    • بازهم به حبیب قویاش اوزبیکستانی
      خوب شد که چهره ای واقعی تانرا در پیام جدید خود ظاهر نمودید گرچه تبصره اولی تان نیز توام با توهین بود
      از پیام دوم تان واضحا" برمی اید که جناب دکتور مانند بسیاری از شخصیت های بزرگ ملیت تا ن معاش خور یکی از کشورهای هم تبار بوده که در وطن ما وظیفه دار هستید بنا" تلاش دارید قهرمانان راستین شخصیت های مبارز و ازادی خواه , وروشنفکران حقجو و عدالت خواه مارا به صد ها عیب متهم ساخته و در مقابل , از اجیران و جنگجویان حرفوی خود شخصیت های بزرگ ملیت ترسیم نمایید اگر از محکمه وجدان شروع نموده تا محاکم بین المللی در باره شخصیت های بزرگ شما قضاوت گردد انها نه تنها جنایتکاران بزرگ بلکه جنایتکاران تاریخ ثبت خواهد گردیدند و فراموش نکنید که وابسته بودن شان , به هیچ فردی از وطن ما پوشیده نیست چنانچه جهتگیری ها و عملکرد شان مبین ان میباشد
      نمیخواهم بجواب اتهامات تان ماده وار طوریکه بسته نموده اید , بپردازم چون حقیقت را شما خود میدانید صرف وسیله تعرض نوشته نموده اید
      در یک جمله خلاصه مینمایم اینکه باعث تمام رویدادهای خونین و تباه کن همانا اجیران وطنفروش و جنگجویان حرفوی گماشته گان بیگانه ها, گردیدند

    • سلام به کابل پرسیان عزیز وسلام خاص به اقای قوباش تالفانی!
      آقای قوباش تالقانی مرا متهم به دروغگویی نموده اند که گویا ایشان مرا مزدورنخوانده اند واین اتهام من علیه شان نشان ازکینه توزی من می باشد. اما جناب قورباش یا قوباش نازنین مثل اینکه یا دروغگو تشریف دارند ویاهم حافظهء شانرا از دست داده اند اگر من دروغ گفته ام پس این پیام شان را که در آن اخلاق گهربار وتربیهء فامیلی شان را به نمایش گذاشته اند یکبار بخوانند تا اگر من سهوی واشتباهی را مرتکب شده باشم مرا رهنمایی فرمایند. ایشان در اولین پیام شان بنده را نه تنها مزدور بلکه بردهء خانه زاد توصیف نموده اند که عمرم دربرده گی وغلامی دربارها گذشته است. اما حالا منکر شده اند لطفا این پیام شانرا بخوانند:
      • 21 آگوست 18:35, بوسيله‌ى داکتر حبیب قویاش تالقانی
      سلام به خوانندگان گرامی و بدین وسیله عید را بتمامی هموطنان عزیز خویش از صمیم قلب تبریک عرض میدارم إآقای پرویز خان بهمن إاز کدام آزادی ومردانگی خویش جلوه از قماش بچه گانه زده ونگفتی که در طول 2000سال زیر کدامین امپراتور وشاه ها وشهنشاه که ،کلآ خارج از محیط آریایی خود ساخته وبافته تان ،بگونه برده زندگی نموده اید وامروز میآیی ومیآید که سخن از آزادی ومردانگی زده ودیگران را چون روبا صفتانه به دایره توهین محکوم میکنید.،در طول تاریخ شمارا به مار زیر آستین تشبه داد واین ویژه گیهای است که ،تا این دم ،از یک سو دم میتکانی ،از سوی دیگر دم میزنید واز سوی دیگر زهر میپراگنید.تاریخ معاصر درکشور این ادعا را با جبین گشاده میپذیردإ
      مرحبا به این اخلاق وافتخارات دوهزاره سالهء تان وآن امپراتورها وشاهان وشهنشاهان هم تبارانی که از یاد خاطرات شان به وجد آمده ایدکه بخاطر لچک خواندن همت فاریابی توسط من تمام فالیز را ویران کرده ایی. نشود که جناب عالی با این استدلالهای پوچ وبی معنی که همان بگو مگو های زنان قشلاقی را به نمایش گذاشته است مانند کنشکای قزلباش ورهگذر بیخدا وهزارهء مهاجر ودیگر پیامگذارن هزار چهره ؛ فاشیست پشتون تشریف نداشته باشید که میان اقوام غیر اوغان درز واختلافات را هرچه بیشتر چاق تر وچاقتر سازید.
      من همت فاریابی را لچک گفته ام حالا نیز وی را لچک میگویم؛ زیرا مقاله اش دربارهء استاد عطا محمد نور مکتب ساز؛ والی باکفایت بلخ ازحدود وثغور اخلاق انسانی خارج بوده است. من عبدالحکیم شرعی جوزجانی را خلقی زبون ودنباله رو کور مغز میدانم زیرا اسناد دارم که وی همکار وهمکاسهء پولپوت افغانستان یعنی حفیظ الله امین بوده ودستش تا آرنج بحیث وزیر عدلیه وعضو بیروی سیاسی حزب خلق بخون مردم بیگناه سرخ است. من دستگیر پنجشیری را مرد لومپن میگویم ولو که تاجیک باشد من وحید مژده وهمایون جریر وامثالش را ولو وابسته به هرنزادی که باشند مردان ازخود بیگانه میدانم که به وجود واصالت خودشان باور مند نیستند.
      من به همان اندازه که محمدگل مهمند را محکوم میکنم ونامش را درلست سیاه فاشیستان جنایت کار داخل نموده ام بر خون ریزانی چون تیمور لنگ نیز لعنت میفرستم وبدربارسلطان غزنین نیز که زبان فارسی درزمانش به اوج خویش رسیده بود لعنت می فرستم بهمین شکل اسلام کریموف را نیز یک جانی وجنایت کار وهتلر زمانش میدانم. یعنی اینکه اگر من فردی را خواسته ام محکوم کنم به قوم وتبارش غرضی ندارم تا وقتی که آن قوم خودش خودرا داو طلبانه وبا افتخار شریک جرم وجنایت هم تبارشان نساخته باشد.
      آقای قوباش!
      زیاد خودتانرا به آب وآتش نزنید این واژه های تکراری مانند نجیب زاده آریایی وغیره را علیه هرکسی که نظر به ظرفیت وشخصیت اخلاقی که داری وآنرا چپ وراست بکار برده ایی ودشنام داده ایی اگر علیه من بکار ببری من احساساتی نمیشوم وبدشنام دادن متقابل متوسل نمی شوم وبخاطر یک اشپش که خودت باشی تمام پوستین را آتش نمی زنم.
      خلق ازبیک به نماینده گانی چون تو ضرورت ندارد وهمچنان تاجیکان سرفراز به نماینده گانی چون من بیچاره هیچ ضرورتی ندارند من وتو باهم درکابل پرس حساب وکتاب داریم. تو با استعمال این کلمات خواسته ایی بار دیگر آب را گل آلود وماهی دلخواه خویش را بگیری ولی تو بیچاره را کسی نه بحیث سر پیاز می شناسد ونه مابین پیاز ونه هم زیر پیاز. تو خوردتر از آن استی که جنگهای ذات البینی میان جنرال دوستم وشهید بزرگوار؛ قهرمان افسانوی جهاد افغانستان مسعود بزرگ را اینجا به بحث ومناقشه بگیری زیرا تو بیمار استی. تو ضرورت به تداوی ومعالجه داری. الفاظ وکلمات واتهامات دسته جمعی که تو به دیگران بسته ایی نشان ازین دارد که تو درعصر وزمان خودت زنده گی نمیکنی. تو هنوز درعصر قتل عام ارمنی ها توسط ترکان عثمانی زنده گی میکنی.
      هرمورد خزعلیاتی را که شماره وار ذکر کرده ایی ضرورت به بحث ومناقشهء حد اقل یکساله ازطریق انترنت دارد اما نه با تو زیرا نه تو سند داری ونه هم عمر سیاسی تو معلوم است که تو آقا چه کاره بودی وحالا چه کاره استی وتنها با سخنان آبکی ومن درآوردی هرگز نمیشود به آن باور مند شد که تو واقعا ازیک موضع قومی برخاسته ایی . برایت شفای عاجل را آرزومندم.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • بح بح! آقای قوباش!
      دست تان درد نکند با این ادبیاتی که بکار برده اید من هم تائید میکنم که شما به زبان خر و خوک ننوشته اید ولی کاربرد این دوصفت دربحث های انترنتی که باطرفی مقابل می باشید تربیهء فامیلی تانرا نشان میدهد که تاچه حد مرد مودب وبا وقار ویاهم بی وزن وبی وقار تشریف دارید. امیداست ازین انتقادمن آزرده نشده باشید.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • درود گرم به همه هم میهنان گرامی وسلام وستایش ویژه به آقای بهمن خان إشما چند شخص را در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق خاینین خطاب نموده اید ،درمورد باید عرض باید کرد که ،از جمله کسانی باشم که برعلیه آن ها مبارزه سیاسی ونظامی ونظامی -سیاسی کرده باشند.ودر آن زمان جناب شما ممکن دانش آموز مکتب بوده ودر صف شاگردان قرار گرفته وگرم شاله یی خوانده باشید ویا آب رابه ادرار فرق نتوانی بکنید.حبیب قویاش 30 سال پیش جهت بیداری فرهنگی وتاریخی وسیاسی در میان روشنفکران کشورم از بدخشان گرفته تا هرات واز بلخ گرفته تا غزنی شب وروز کار وپیکار ومبارزه میکرد وشما ،نمیدانم که در کدام موقف قرار داشته باشید؟ حبیب قویاش در سال های 1358-1359 بانثار جان ودر جهت پاسداری فرزندان ابر مرد مبارز وشخصیت بی همتا ،دانشمند بزرگ وانقلابی اسطوره بحرالدین باعث شب را زنده داری میکرد ودر آن وقت شما ممکن تولد نیافته باشید.حبیب قویاش چهار بار بخاطر وابسطگی سیاسی وتا سرحد مسولیت بزرگ وخطرناک در راه عدالت وتعین سرنوشت ملیت های دربند ومحکوم چندین بار وارد زندان شده است وشما؟
      حبیب قویاش بنابه مسولیت که داشت در سال 1359 به خاطر رهایی چندین زندانی سیاسی به جناب پنچشیری چندبار ملاقات نموده ودر نتیجه دریافت پاسخ منفی عملیات نظامی را علیه رژیم وابسطه تشدید بخشیده ووووإدر آن زمان موصوف امر زون شمال شرق بود.
      این چند برگ از زندگی ام مشت نمونه خروار باشد.
      آقای پرویز بهمن إ در تبصره بالا حدی سقوط نموده اید که حرف هایتان تا محدوده فامیل کشانده شده وچنانچه مردم میگویند که :کاسه چینی صدا میکند وخود صفت خویش ادا میکندإ جناب دانشمند ونابغه زمان إ
      نتنها تورکان کشور ،بلکه چندین کشور تورکی -دارای اضافه از 400 ملیون نفوس افتخار میکند که تیمور و سلطان غزنوی نیکان نسل امروزی شان است و،به همین طور فرانسوی ها به ناپلیون ،یونانی ها به الکساندر ،روس ها نیکولای دوم ،عرب ها به محمد ووافتخار ومباهات میکنند.اگر تیمور مال شما میبود ،مطمینآ چونان یونانی ها به یکی از خداوندان افسانوی واسطوره یی تبدیل میکردی.وما ،ضرورتی به احترام شما نداشته وابدآ نداریم .آقای مبارز ونابغه إحرف از آزادی ودموکراسی زده وقرار ادعای دروغین تان البته دوبار مزه آزادی رادر تاریخ معاصر چشیده اید وچرا از آزادی بدست آورده خویش دفاع ننموده وهردو بار فرار رابه قرار ترجیح دادید؟ جان این بحث ودیالوگ نیز بروی این خط استوار است.به نظر من ،شپش جامعه تو کسانی که چوتو تصور وخیال داشته ،اندو بخاطرشما شپش هاجامعه را طالبان بدوی جامعه را آتش زدند.آقای پرویز خان إ لوچک کسی است که اولین بار این کلمه در مغزش مستولی یافته است وهمچنان به جانوری میمانی که چونان قونقزک فاضلله گو ها در اثر حرارت 42 درجه گرمی با چنان غوغوکنان برون میجهد که ،گویا از آسمان پایین آمده باشد.آقای تاریخ دان وفیلسوف :وقتیکه نجیب زاده نیستی ،پس کی استی ؟؟إإبااحترام.

    • جناب بهزاد سلام به شماإ آری إحبیب قویاش اوزبیک است ونه اوزبیکستانی .اگر شما تاجیکک افغانستانی نیستی پس از کجا استی ؟ کشور افغانستان مال شخصی تونبوده ودر این کشور اضافه از 28 زبان ولهجه گویش دارد وهمه این مردم تبعه وطن اند.اگر بفهمید که بخاطر خیال آرام تان ،در هیچ کشور تورکی زندگی نمیکنم.نصحیت وطنداری ام این است که از رهبران شهید وزنده تان گیله نمایی که ،در چنان شرایط دردناک و دلهره زندگی مینمای.به فکر غالب نوشتن وخواندن را بلد ایی وروی منظور به حوادث 30 سال اخیر رجوع نموده وحقایق را در اثر تلاش کمایی نمای خوب میشود.

    • حبیب جان سلام
      اتفاقا من هم بر حسب گمان شما سری به این سایت زیبا زده وخواستم از اندوخته های فرهنگی شما بزرگان فیضی برده وبه قلم بیرنگم رنگ ونمای دهم ولی متاسفانه در اولین برخورد از بخت بدم با نظر شما روبرو شدم وهرچه کوشیدم نتوانستم کلمات وجملات شما را کنار هم قرار داده افاده مفهوم نمایم ، بلی نشد که نشد ، لاجرم بخاطر اینکه عزیز دیگری این رنج را نکشد نظرم را ارائه نمودم والا اگر همینقدر که امروز با شما ذریعه پیام ارسالی شما عنوانی من آشنا گشتم آشنا میبودم باور کنید خاموشی کامل اختیار نموده خاطر جناب عالی را مکدر نمیساختم بهرصورت اگر این نظر هم به قریحه نیک شما خوش نخورد بازهم متاسفم .
      با سلام مجدد

    • سلام به کابل پرسیان نازنین وسلام خاص وگرم خدمت اکه قوباش تالقانی!
      از آنجاییکه آقای قوباش تالقانی درظاهر امر ادعا دارند که ازولایت باستانی تخار تشریف دارند بناء من درین پیام خویش ازیکی از یاران وهمراهان شهید مسعود که نام وهویت اش نزدم محفوظ است و سالهای زیادی را درکنارآن مرد بزرگ سپری نموده وبه سنگ وچوپ ولایت تخارنیز آشنایی دارد؛ یاری جستم وبحیث یک شاهد زنده از وی خواستم تابه بعضی اتهامات و لاطلایلات نویسی های قوباش تالقانی که حالا من اورا اشپش میخوانم پاسخ بدهند . این دوست عزیز نیز درتهیهء این پیام مرا یاری رسانده است که ازهمکاری اش سپاسگزارم. اما قبلا عرض ام حضورخواننده گان این است که من بخاطر انسان ساختن قوباش تالقانی از ادبیات سازمان راوا کار میگیرم.
      آقای قوباش تالقانی!
      من ترا بخاطری اشپش می خوانم که در پیامهایت کوچکترین منطق انسانی دیده نمیشود. ضرب المثلی است که میگوید لاف زدن درمسافری ولقمه زدن درتاریکی کیف دیگر دارد.
      من خوش دارم که با همچو انسانهای احمق واشپش گونه ای مانند تو مقابل شوم تا نظریات احمقانهء وی انگیزه ای شود برای ارائهء معلومات بیشتر بدیگر خواننده های کابل پرس?.
      او احمق! تو طعنهء عقب نشینی ویا شکست نظامی مسعود بزرگ را ازکابل، امروز بعدازگذشت چندین سال درنبود آن مرد بدیگران میدهی وهوادارانش را بنامهای نجیب زاده های آریایی شکست خورده به باد ناسزا میگیری آیا تو انسان استی؟ حد اقل ازجد خون ریزت تیمور لنگ هم نمی شرمی که درکتابش میگوید:
      من ازجنگ با مرده گان نفرت دارم؛ کارمن نبش زدن برقبرهای مرده ها نیست بلکه میخواهم زنده ها را ازپا درآورم. اما تو معلوم میشود که با آن شخصیت خون ریز هم کدام قرابت نسبی نداری تو حرامی تشریف داری.
      زیرا شاعر میگوید:
      پسر کو ندارد نشان ازپدر
      حرامی خوانش و مخوانش پسر
      تو با این اخلاق که درکابل پرس علیه شخصیت بزرگ وتاریخ ساز جهاد افغانستان مسعود بزرگ وپیروانش نشان دادی ثابت کردی که حتی با تیمور لنگ نیز کدام قرابت خونی نداری . زیرا تیمور لنگ نامرد نبود ولی تو وهم قماشانت نامرد استیید.
      این نجیب زاده های آریایی کیها اند؟ تو درکدام کتاب واثر شورای نظار سابق ویا جمعیت اسلامی مسعود وبرهان الدین ربانی این جمله را خوانده ایی که: حق حاکمیت مربوط نجیب زاده های آریایی است ودیگران حق مشارکت را ندارند؟ بکدام سند خودت چنین اتهام واهی را علیه بخشی ازمردم وارد کرده ایی؟ این شریکان جرم حاکمیت قومی پشتون ازتاجیکان نجیب زادهء آریایی کیها اند؟ چرا آنها را معرفی نمیکنی تا ذهن خواننده روشن گردد؟
      او کودن!
      من ترا ازطعنه زدن منع نمیکنم ولی طعنه زدن آنهم ازطریق انترنت دربحث های سیاسی از خود استعداد میخواهد که تو فاقد آن می باشی
      تو درپیام قبلی ات درقطار دیگر موارد اتهامی به احمدشاه مسعود بزرگ، انحلال اروی ملی؟؟؟؟؟! را نیز طعنه زده ایی که گویا آنرا مسعود شهید به امر باداران پاکستانی اش منحل ساخته بود. اینجاست که حماقت خود را ثابت ساختی وبمن این موقع را مساعد ساختی تا ترا بیشتر رسوا بسازم.
      اجازه دهید درین مقطع خاص طوریکه دربالا نیز اشاره نمودم بخاطر انسان ساختن خودت دربحث و استدلال از ادبیات سازمان راوا علیه جنابعالی کاربگیرم خدا کند که دیگر برادران ازبیک تبارعزیز ازمن آزرده نشوند واگر هم شوند مسؤول اصلی همین آقای قوباش است که مرا وادارساخته است که ازچنان ادبیات کاربگیرم:
      من از خودت می پرسم که اگر افغانستان دارای ارتش ملی بود پس وحشی های گلیم جم وافراد گوپیچه پوش دوستم چرا خودشان را به امر نجیب الله احمدزی بدفاع ازحاکمیت مرکزی وی درمناطق جنوب مردار ساختند؟
      آیا ملیشه های دوستم وگلم جم نزد خودت ارتش ملی بود؟
      خودت نوشته ایی که نیروهای دوستم که خودت واژهء ازبیک را بکار برده ایی آنها بودند که شمارا درکرسی کابل تخته کرد.
      اما من می پرسم ا او کودن!
      کی ؛ کی را تخته کرد؟
      برای یک لحظه باخودت فکر کن که اگر بغاوت جنرال مومن اندرابی درحیرتان نمی بود آیا دوستم قدرت ویارای بغاوت را دربرابر جمعه اسک ویارانش داشت؟
      از آنهم گذشته؛ تو انسان احمق نمیدانی که قبل ازچسپیدن دوستم بدامن مسعود بزرگ شورای نظار وقت وجمعیت اسلامی چقدر مجاهدان ازبیک تبار داشت؟
      چقدر قوماندانهای ازبیک تبار جمعیت اسلامی را حزب گلبدین به شهادت رساند؟
      مگر آن مجاهدانی مثل قاضی اسلام اشکمشی، پیرمحمد تالقان؛ قاری صدیق تالقانی؛ الا بیردی خوجه ایین تالقانی؛ مولوی شاه محمد؛ قاضی مرزبان درقد؛ پیرم قل رستاقی وبعدها مامور حسن دشت قلعه وصدها مجاهد دیگر ازبیک نبودند؟ تو بکدام سند میخواهی تنها دوستم را نمایندهء قاطبهء ملت ازبیک معرفی کنی؟
      تو نوشته ایی که مسعود قوماندنان ازبیک را کشته است؟ اگر واقعا تو انسان با وجدان باشی وشرف وانسانیت ات برگرایشها وتعصبات کور قومی ات چربی نکند وبدون لافزنی واقعا عضو سازمان سفزا بوده باشی . حتما بیاد داری که بعداز تسلیم شدن قوماندان نظامی سفزا بنام شامحمود مشهور به کورمالی درحالیکه تا چند روز پیش آن درصف نجیب الله احمدزی علیه مجاهدان شمال می رزمید بعداز تسلیم شدنش به شورای نظار وقت باوی چه برخوردی صورت گرفت؟ از تو انسان می پرسم که آیا ا بینی وی را کسی خون کرد؟ آیا افراد ازبیک تبارش را بعداز تسلیم شدنش درجنگ خواجه غار کسی زندانی ساخت؟
      آن اتهامات بی اساس وبی پایه ات که شماره وار رقم زده ایی میتوانی اینجا درحضور هزاران خواننده ء کابل پرس آنها را ثابت سازی که مسعود چقدر قوماندان ازبیک را کشته است؟ آنگاه هرقدردشنام وطعنه ای که درخانهء ببویت یاد گرفته ایی آنرا اینجا خالی کن ولی به یک شرط که دلیلش را نیز بیاوری تا دیگران قانع شوند که تو حق بجانب استی.
      طعنهء شکست نظامی وسقوط کابل بدست طالبان:
      تو انسان کودن طعنه داده ایی که کابل را رها کردید وگریختید وبعد طالبان را بالای سرنوشت مردم شما مسلح ساختید. آنجا که این طعنه را درپیام بعدی ات تکرار کرده ایی وآنرا جان بحث در دیالوگ حاضر دانسته ایی چنانچه فرموده ایی :
      آقای مبارز ونابغه إحرف از آزادی ودموکراسی زده وقرار ادعای دروغین تان البته دوبار آزادی بدست آورده خویش دفاع ننموده وهردو بار فرار رابه قرار ترجیح دادید؟ جان این بحث ودیالوگ نیز بروی این خط استوار است."
      حالا قبل ازهربحث دیگری درین زمینه ازخودت می پرسم که آیا جد خون ریز بزرگ ات تیمور لنگ که تو انسان کودن واحمق ازنظرظاهری در قرن بیست ویک با افتخار اعلام می نمایی که از اولاده های حرامی وی استی درهیچ جنگی شکست نخورده است؟
      آیا نزد تو انسان بی عقل وبی منطق تنها پیروزی نظامی معیار حق وباطل بودن رهبران وشخصیتهای نظامی محسوب می شود؟ میخواهی اینطور بگویی که هررهبر نظامی ایکه شکست نظامی خورد او حق بجانب نیست؟ همین است منطق تو. گیرم که با تو برای یک لحظه موافق شوم که واقعا مسعود درکابل شکست نظامی خورد آیا این دلیل میشود که وی مانند سلاطین وامرای پشتون انسان جانی وخاین بوطن باشد؟
      اگر چنین باشد تو فرار دومرتبه ایی جنرال دوستم را که حالا نمیخواهم مانند تو اشپش اورا نیز دشنام بزنم به ترکیه وازبکستان چگونه توجیه میکنی؟
      افتخار به نیاکان واجداد خون ریز:
      من چنانچه قبلا عرض کرده بودم که تو انسانی نیستی که درعصر وزمان خودت زنده گی کنی قبلا نوشته بودم که تو باید درعصر خلافت عثمانی زنده گی میکردی اما حالا می نویسم که تو باید درجاهلیت قبل از اسلام زنده گی میکردی زیرا تو عصبیت های کور جاهلانه ومزخرف را بحد اعلا ورسوای آن رساندی که حتی روی فاشیستان قبیلوی پشتون را هم سفید کردی. تو که درقرن بیست ویک به تیمورلنگ وسلطان غزنین می نازی حال ازتو کودن احمق می پرسم که آن اوغان بیچارهء غژدی نشین بیسواد چه گناه دارد که بر میرویس خان هوتکی واحمدخان ابدالی ننازد وافتخار نکند؟ چرا ما علیه نظام قبیله سالار پشتونی پاهای مارا لچ کرده ایم وهمیشه آنها را فاشیست وقبیله گرا واین آن خطاب میکنیم؟ مگر میخواهیم که به عوض مجسمهء عبدالرحمن مجسمهء تیمور لنگ وچنگیز را درکابل نصب کنیم وجاده ها را بنامهای شاهان وسلاطین خون ریز ترک تبار مسمی کنیم؟ آیا همین است آن وجدان بشری وانسانی که تو درقرن بیست ویک از آن برخوردار استی. تف براین وجدان کثیف ومتعصب وکور که تو داری!
      در آخر بخاطر اینکه بتوانی بیشتر بنویسی میخواهم غلطی های املایی ات را نیز اصلاح کنم تا هموطنان ازبیک من ازمن آزرده نشوند لطفا بعدازین:
      وابسته را وابسطه وابستگی را وابستطگی ننویسید که کدام طفل بالای تان نخندد
      با احترام
      پرویز بهمن

    • سلام مجدد به اقای داکتر قویاش
      نمیخواهم دراینجاه در مورد هجرت وپیدایش اقوام مختلف در کشورما بپردازم
      هدفم ازاوزبیکستانی نوشتن مترادف نام شما , اوزبیکستانی بودن تابعیت ومحل زندگی شما نبوده بلکه عقیده وطرز دید شما است که از دریچه قومی به مسائل نگریسته وقضاوت میکنید
      درست است که کشوراوغانستان مال شخصی من نبوده ودرکشورما اقوام مختلف زندگی دارند و من کدام خصومتی با هیچ یک ازاقوام کشور ندارم اما میدانم مشکل وبدبختی برزگ مردم مظلوم وطن ما اینست که بسیاری ازافراد هرقوم , پیوند قومی یامذهبی خویشرابایک کشوربیگانه ترجیح داده وعامل پیاده نمودن اهداف انها که با عث بربادی ما میگردد , میشوند , کاش همه اقوام با اضافه از 28 زبان و لهجه گویش , توانایی جسمی و استعداد دماغی شان را به این کشور که خانه مشترک همه اقوام ساکن ان است در ابادی وشگوفایی این خانه مشترک و خوشبختی اعضای ان بخرج دهند .
      ازنصیحت شما متشکرم که مرا تشویق به پزوهش وقایع ورویدادهای 30 سال گذشته نموده اید این هم نمایانگر بلند پروازی شما میباشد , اقا ی دکتور!! من ازاوضاع واحوال کشورم نه ازروی صفحات انترنتی اگاهی میابم , زندگی من درخم وپیچ حوادث و وقایع کشورم تاب وپیوند خورده من نه تنها عملکرد رهبران خود بلکه رهبران شما ودگران را بدون پرسش اگاه ام , در اینجا نیز قضاوت نادرست وناشیانه تان درحق رهبران قوم تاجک , که شرایط دردناک ودلهره امروزی را عملکرد انها شمرده اید, نشاندهنده وابستگی و تعصب تان میباشد , نمیخواهم مانند شما جلوه نمایی کنم اما جهت اگاهی شما ناچار باید بگویم که من دراواخر زمامداری ببرک کارمل , مبارزه مسلحانه علیه بیگانه پرستان را شروع نموده ودر بسیاری از جبهات کشور حضور داشتم , اقای تالقانی!! وهمچنان درنبرد ازاد سازی شهر تالقان از تسلط حکومت داکتر نجیب , وتا اخر روزگار جهاد ومقاومت در برابر طاعون سرخ وسیاه در صف مبارزه قرار داشتم وهم از کتاب و مطالعه هیچگاهی دور نبوده ام , که شما بمن توصیه مینمایید . بهتراست که شما بلند پروازی وخود ستایشی
      نکرده ومهمتر که از تعصب رهایی یافته وقلم را برای ملامت و توهین دگران نه , بلکه برای منعکس ساختن خیانت وجنایات روان امروزی , جهت بیداری و بسیج نمودن مردم مظلوم کشور علیه زورگویان , بکار گیرید .
      به ارزوی صحت یابی تان

    • این نادان باز بجای استدلال ادبی و منطقی روی آورده است به توهین و دشنام‌های ناموسی (حرامی خطاب کردن حریف). فکر کنم جنابشان آزادی بیان را با بی بندوباری اشتباه گرفته‌اند!
      .
      این نادان به عنوان یکی از نویسندگان این سایت هیچ‌گونه احساس مسئولیت نمی‌کند. اگر پیام گزاران کابل پرس? به دشنام هم متوسل بشوند؛ انتظار همگانی از نویسندگان این سایت این است که عفت قلم و ادب را رعایت کنند. میر هزار هم چنین افراد بی مایه و گنده نویس را کاملاً آزاد گذاشته است.

    • سلام به آقای رهگذر بی وجدان وسلام به داکتر قوباش گریزی وسلام به همهء کابل پرسیان نازنین!!
      آقای بی وجدان!
      حرامی بودن و حلالی بودن انسانها براساس معیارها وقوانین دینی وخدایی دراجتماعات بشری تعریف میشود وبه وجدان دینی افراد تعلق دارد چیزیکه جناب عالی نظر به بحث های تان با قرآنیار وغیره ازآن منکر می باشید درعین زمان چیزیکه روشنفکران لائیک وبی دین غرب آن را نماد عقبگرایی وخرافات قرون وسطایی میدانند. فرض بفرمائید: هزار کوه سیاه درمابین اگر مادر جناب عالی بدون استئذان واطلاع پدر شما با شخص دیگر همبستر شود و از وی طفلی بدنیا بیاورد درفرهنگ غیر دینی روشنفکران غربی وبیخدایان؛ این کار مادرشما نماد پیشرفت وترقی وبلوغ فکری وی را نشان میدهد که سلطه وانحصار مردان را بالای وجودش رد کرده است وبه روی عنعنات پوسیده سیلی زده است. هیچکسی مادر شما را بجرم بدنیا آوردن آن طفل به دادگاه معرفی نمیکند. بالاخره اگر بفرض هم ایشان را به محکمه احاله نمایند دلیل مادر جناب عالی آن خواهد بود که من مالک بدن خویش هستم؛ این من هستم که باهرکسی که میخواهم همبستر می شوم ویا نمی شوم این مربوط من است بهمین ترتیب اگر مادر شما درقید حیات نباشند این مثال میتواند درقسمت خواهر ویا همسر شما نیز صادق باشد. البته بازهم تاکید میکنم که این هم ازجملهء همان مثال های فرضی بود که جناب عالی درپیام قبلی تان بمن ارائه فرموده بودید. اما درفرهنگ انسانهای متدین وباخدا چه مسلمان؛ چه مسیحی چه یهود وچه هندو چه سیک؛ حرامی بودن وحلالی بودن طوریکه دربالا عرض شد از اهمیت فراوان برخوردار است. اسلام انسان ها را ازنظر زاد و ولد به سه کتگوری مشخص؛ تقسیم کرده است: حلالی ها, حرامی ها وکنیز زاده ها که بدون شک تفسیر هرکدام این اصطلاحات را می دانید وضرورت به تکرار دوبارهء آنرا من نمی بینم.
      اما چرا من قوباش را حرامی گفته ام؟
      دلیل آن این بود که ایشان به کسی درینجا افتخار می کنند که قرنها قبل با یورش وحشیانه اش به خراسان دیروز وفارس وعراق وهندوستان بزرگترین مصیبت وفاجعهء بشری را بعداز چنگیز آفرید یعنی تیمور لنگ.
      تیمور لنگ از اویغورهای سین کیانک امروزی ویاترکستان شرقی اشغالی توسط چین است. آقای قوباش به او می بالد وبرعکس یک تعداد انسانهای دیگر را به نام آریایی های نجیب زاده بدون سند ودلیل محکم؛ برده های خانه زاد میداند وآنها را شریک جرم حاکمان وسلاطین فاشیست پشتون میداند. من هم با درنظر داشت سویهء علمی شان این را ثابت کردم که اگر ایشان درقرن بیست ویک به وجود تیمورلنگ سین کیانکی می نازند پس آن اوغان طالب وحشی چرا به میرویس واحمدخان ابدالی ننازد وافتخار نکند؟ زیرا لا اقل آنها برپدران حقیقی خود افتخار میکنند ونه برپدرانیکه ازسین کیانک آمده باشد وتعدادی اززنهای این منطقه را به زور توسط لشکریان ایلغار خویش بایک شب همبستر شدن حامله دار ساخته باشد و حاصل آن قوباش و پدران واجداد وی باشند. درین صورت آقای قوباش حرامی اند. زیرا اگر واقعا فرزند حلالی همان متجاوزین هم می بودند لا اقل نشانی از پدر حقیقی یعنی تیمور در وجود قوباش می بود.
      من آن نشانرا درهمان پیام مشخص کرده ام اینجا آنرا کمی مفصل تر بیان می نمایم: تیمورلنگ باتمام قساوت وبیرحمی اش دوصفت مثبت داشت یکی اینکه اهل علم وهنررا نمی کشت ودیگر اینکه باقبرهای دشمنانش کاری نداشت بخوان اززبانش خودش:
      کتاب من تیمور جهانگشا :
      " من میدانستم که قونیه شهری است که سرایندهء کتاب مثنوی درآن مدفون گردیده است. من مثنوی وسرایندهء آنرا دوست ندارم زیرا مردیکه مثنوی را سرائیده تمام ادیار را برابر دانسته وگفته است که هیچ دین نسبت بدین دیگر رجحان ندارد درحالیکه رجحان دین اسلام به ادیان دیگر حقیقنی است غیر قابل انکار.
      چون من از مثنوی نفرت دارم بعداز اینکه وارد قونیه شدیم همراهانم بمن گفتند قبر مولوی را ویران کنم واستخوانهایش را ازقبربیرون بیاورم ولی من گفتم پیکار تیمور بایک مرده زشت است. ومن خودرا باویران کردن قبرمولوی ننگین نمیکنم.
      من پیوسته با زنده گان می جنگم نه با اموات وبا زنده های پیکار می نمایم که مقابلم پایداری کنند وتسلیم نشوند وبا کسانی که تسلیم شوند کاری ندارم" صفحه ای 382 فصل بیست وششم
      بسوی سرزمین (روم) وجنگ با( ایلدرم بایزید)
      حالا که قوباش نازنین به این جد خون ریز خویش افتخار میکند بفرماید بگوید که کدامین این دوصفت را درپیام خویش ازجد خویش به ارث برده اند؟
      آقای قوباش برخلاف جد خویش علیه احمدشاه مسعود بزرگ که دیگر درین جهان نیست ناجوانمردانه اتهامات واهی وطعنه های زنان قشلاقی را بدون درنظر گرفتن کوچکترین آداب واخلاق نویسنده گی وارد کردند که اینکار ازشان وشخصیت جد بزرگوارشان که به آن افتخار میکنند کاملا بدور است.
      جد خون ریز شان درمیدان استدلال و داشتن حافظهء قوی؛ نیز ازعجایب روزگار بودند تا جاییکه یک صدهزار نفر عسکر را درمیدان های نبرد با نام وی صدا میزد، با حافظ شیرین سخن که قرآن را به چهارده روایت ازبر داشت نیز مسابقه زد واو را درمسابقهء حفظ آیات قران شکست داد درحالیکه سخنان قوباش یکی با دیگری سر نمیخورد؛ دریکجا مرا متهم به برده بودن کرده ودرپیام بعدی اش از آن منکر گردیده است. بناء با تمام افتخار ومباهاتی که ایشان به قرابت خونی با تیمورلنگ نمودند ثابت شد که ایشان حرامی تشریف دارند نه حلالی
      اگر شما جناب رهگذر دلیلی برحلالی بودن قوباش داشته باشید؛ اولا حلالی بودن وحرامی بودن را از دیدگاه خودتان تعریف کنید که آیا مثال فرضی بالا را درقسمت اعضای فامیل تان قابل تحمل میدانید؟ جایگاه اعتقادی تان را مشخص کنید که مسلمان تشریف دارید ویا نه؟ مسلمان ومومنی که به آیات قرآن واحکام شریعت گردن نهاده وبر حلالی بودن وحرامی بودن انسانها باور دارد. من درخدمت شما قرار دارم باوجودیکه جناب عالی همان پرسش کوتاه مرا درمورد زن مرادزی صاحب پاسخ نداده اید وباجدان بودن خویش را به اثبات نرسانده اید.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • رهگذر را از کی شنیده ای ؟ شاید ترجمه ای تحت الفظی انرا ( په لاره تلونکی ) بدانی وبس , یقین دارم که مفهوم ومعنای انرا حتا بوی هم نمی بری , خودرا بیخدا میخوانی که این نمایانگر خصلت لافوکی اوغانی تو کودن است که گویا بالایت خدا نداری خودرا بی باک بی ترس میتراشی , بیخدا استی به ان مفهوم که تا حد توان از دروغ خیانت دزدی کیسه بری مردم ازاری وصدها فسق و فساد دریغ نداری , اما در حقیقت خدایان بیشمار داری که یکی مشرقبیله ای تان است او میتواند شما را قبیله جنگی اندازد یا به چور مال و چور انجلئ و خزینه ای قبیله دیگر امر نماید همچنان تاوان خون تانرا به پول ویا بد , که داد و گرفت دختر است فیصله نماید
      وبزرگترین خدایت پول است که در بدل ان ازانجام هیچ عملی صرفه نداری وهیچ کاری برایت ننگ وعار نیست که این یکی از خصائل وصفات شاخص پختون والی اوغانی غیریت و اصیل اوغان است
      خودت مانند سپئ پاچه میگیری واز دشنام شروع میکنی وباز دیگران ملامت و نصیحت , این هم قضاوت اوغانی , توکه سویه وسواد نداری جملات برایت قابل فهم و درک نبوده هربار خواهان ارائه ای ( استدلال ادبی و منطقی ) میشوی در حالیکه نوشته ای که خواندی سراسر ارائه استدلال ادبی ومنطقی بود که باز هم تکلیف تو است که تو عاری از ادب و منطق استی
      خدا تو وهم نوعانت را هدایت کند

    • این رهگذر نامرد را من می شناسم او از دوستان قیس کبیرسردمدار گله های افغان جرمن انلاین و ازکاسه لیسان ولی نوری جاسوس ضبط احوالات است است این بی شرف بی شخصیت یکبار مرا نیز نویسندهء دوره گرد خوانده بود. اما نه ازقیس کبیرش ترس دارم ونه هم ازین موشی که زیرنام رهگذر داخل شده است. نامه ای را که چند سال قبل به قیس کبیر فرستاده بودم تا کنون جواب آنرا بمن نداد ه است درآن نامه که یک شخصیت عیار وچوپان بچهء شمالی توهین کرده بود من گوشهایش را تاب داده بودم.
      آقای دپلوم انجنیر قیس کبیر!
      خوش هستم که شما آدم تحصیلکرده وبا فهمی بوده ومیدانید که من چی مینویسم. من ادعا نکرده ام که نوشته های که در آن یک شخصیت نامدار وطن مورد توهین قرار گرفته از شماست ولی شما چون گرداننده وصاحب امتیاز جرمن آنلاین هستیدنمیتوانید اززیر بار مسوولیت بگریزید.آن نوشته از همکاران دایمی ونزدیک شما بوده وامکان ندارد که بدون رضایت ومشوره شما نوشته باشد.
      شما نوشته اید که ما نوشته های مائوویستی. مارکسیستی ولنینیستی را نشر نمیکنیم ولی همه میبینند که نویسندگان شما هم مائوویستها هم مارکسیستها ولنینستها وهم فاشیستها وهم شاه پرستها وهم داوود پرستها هستند.مردم آنهارا بنام شعله ای ، خلقی، پرچمی، ضبط احوالاتی و افغان ملتی میشناسند. من یکنفر ضبط احوالاتی قدیمی ویکنفردیگررا که پدرش رییس ضبط احوالات جنایتکار دور ه شاهی بود میشناسم .اگر نوشته های آنها را از سایت شما بردارند دیگ شما خالی میشود زیرا آدمهای باشرف ودانشمند و حقگو عار دارند که در سایت چتل شما چیزی را نشر کنند.
      شما که فرموده اید پسر کبیر رنجبر نیستید وپدر تان 26 سال پیش فوت شده اما نگفته اید که پدر تان چی نام داشت از کجا وچکاره بود تا همه بدانند که شما راست میگویید.من میدانم که اگر شما هویت اصلی خودرا فاش سازید از آلمان اخراج میشوید ونظر به این مشکل است که راست گفته نمیتوانید.یک اشاره میکنم تا شما بدانید که من میدانم . شما با خانمی که نامش را نمیگیرم واز خاندان محمد اسلم خان مستوفی میباشد وفعلاٌ در آلمان بصورت فلج زندگی میکند چی نسبتی دارید؟ شما این را گفته نمیتوانید اما من ترسی ندارم زیرا نه جاسوس آلمان هستم ونه مهاجر آن.
      شما در یک سایت نوشته اید که ملت از کیش شخصیت سازی والقاب سازی خاطره ی بددارد .اما هیچگاه از القاب دروغ شاهان وشخصیتهای جنایتکار طایفه ای که ازدو ونیم صد سال در مملکت حکمرانی کرده وتمام عمر خودرا در ظلم کردن وعیاشی وبیکاره گی گذشتانده اند مانند عبدالرحمان خان وحبیب الله خان و "بابای ملت" چیزی نمیگویید. این طایفه ی سدو زایی و محمد زایی در دوصدو پنجاه سال چی خدمتی را به مردم ومملکت انجام داده وکدام معدن افغانستان را کشف وبرای آرامی مردم وپیشرفت مملکت مصرف کرده اند؟شما چرا از عیاشی ها وبینا موسی های این زمامداران که سالها بچه ها ودختر های مردم را از اطراف بنام کنیز وغلام بچه به ارگ به شکل یر غمل آورده وبا آنها عمل جنسی را انجام میدادند چیزی نمیگویید ولی به شخصیت یک چوپان بچه میتازید؟ یک مثال اینست که شاببو جان زن عبدالرحمن خان اولاد نمیکرد و عبدالرحمن خان با کنیز بدخشی خود که دختر13 ساله بود هم بستر شد واز آن حبیب الله خان پدر امان الله خان بوجود آمد. امیر حبیب ا لله خان فاسد وعیاش که به فرمان انگلیسها حکومت میکرد به همه معلوم است که ناموس هزاران خانواده را لکه دار ساخت ودر حرمسرای او صدها زن برای شهوترانی وجودداشت.در این جای شک نیست که در زمان حزب دموکراتیک خلق جنایات زیاد انجام شده اما با جنایات دوصد ساله زمامداران فاسد گذشته قابل مقایسه نیست.
      از ریگ وگل استنجا به ملت مجسمه نسازید.حرفهای را که شما مینویسید از ترس آنست که چلو صاف تان از آب نبراید . از اینکه مرا ستمی میگویید ترسی ندارم. شما تهمت میبندید تا اصلیت خودرا پنهان کنید اما من هزاران حرف درست وحق دارم که شما پنهان میکنید ولی من مینویسم وخواهم گفت واز هیچ خاین هم ترس ندارم ومسوولیت وجدانی خودرا ادا میکنم.

    • رهگذر بیخدا , چون تو کودن هفته فهم استی , برایت لازم است معنا و شرح منطقی ( بیخدا ) را در نوشته ای پرویز بهمن گرانقدر , که بسیار دقیق نوشته اند , صرف تا جای که مربوط بتو میشود چندین بار بخوان و خودرا بشناس

    • درود به شما هموطنان عزیزم وسلام خاص به پرویز خان إ هموطنان گرامی :این قلم بنابه مسلک ودارای تجربه از علوم پزشکی که متاسفانه خارج از کشور در مردم جهت همیاری و همکاری به انسا ن مصروف کار وخدمت بودم ونتواستم که ؛به روی صفحه که گویا انترنیت چون پرویز صاحب منتظر باشم که ،کی حرف میزند.آقای پرویز إدرمیان گفتمان من وشما نه تیمور ؛غزنوی وتاجیک در مفهوم کل که شما ،بازتاب وآب وتاب داد ید ،نمی بایست بحثی صورت گیرد .حقیقت را تاریخ بگونه علم نمیتواند که در خانه شما ویا هم درخانه ما پنهان نماید .میخواهید حقیقت را چونان خورشید در خویش تحت شعار زنده روز "توهین ؛چرند
      از قماش که از دهن جناب عالی "پرویز بهمن "این نابغه جوان تراوش نموده است ،بازگو شود ،به نظر اغلب نتنها انسان ،بلکه در قلمرو سگ بدون خانه نیز انتظار نکشید. از نظر علم وروان شناسی توهین نتنها کاستی از لحاظ اخلاقی ،بلکه از دیدگاه بینش را در زمینه ثابت میسازد.جناب پرویز این پسر بچه باکره در مورد من وفامیل ام هرچه گفته است ،گقته و،آنچه چیزیکه گفته عینآ به احترام در خوان جهالت اش سروی میکنم..

    • آقای قوباش!
      من ترا توهین نکرده ام؛ ونه هم برایت فحش داده ام ؛ خودت باگذاشتن پیامهای رنگارنگ ات خودت خویشتن خویش را توهین نموده ایی زیرا جناب عالی نه تنها مرا بلکه بخشی بزرگی از انسانها را درافغانستان برده خطاب کرده ایی به این هم بسنده نکردی آنها را شریک جرم حاکمان پشتون معرفی کردی؛ اما درعین حال یک دلیل روشن هم نیاوردی وهویت این برده های خانه زاد وشرکای جرمی را روشن نساخته ایی؛ شاید خودت تاریخ مصر را با تاریخ افغانستان کنونی اشتباه گرفته باشی؛ زیرا درمصر یک دوره پادشاهی را برده ها وغلامها بعهده داشتند که آنرا درتاریخ مصر دوره ها ممالیک می نامند؛ حالا جناب عالی تاریخ ممالیک مصری را بالای هموطنان تاجیک ات به شکل جعلی آن چسپانده ایی واز آن خوراک کچر قروت برای دیگران تهیه کرده ایی. تاجیکها هرگز برده وغلام نبوده اند؛ به اعتراف خودت یکی ازهمین تاجیکهای لومپن دستگیر پنجشیری بود که تو اجازهء قیام مسلحانه را از وی درزمان حاکمیت تره کی میگرفتی ولی او برایت اجازهء قیام مسلحانه را نداده است. پس معلوم است که این تو بودی که مانند غلام وبرده به وزارت تعلیم وتربیهء رژیم قبیلوی خلقی ها ساعت ها منتظر ماندی وسرانجام هم همین تاجیک لومپن برایت اجازه قیام مسلحانه را نداد. درینجا ثابت شد که جناب عالی برده بودی نه انسان مستقل. هنوزهم تو انسان مستقل نیستی. حالا هم خودت از نظر روانی برده تشریف داری. در روح واندیشهء تو خاطرات تیمورلنگ وتصفیه های نژادی اسلام کریموف درنمنگان حکومت میکند. تو خودت همین حالا نیز برده استی؛ ازخود بیگانه استی؛ روح تیمور لنگ واسلام کریموف در وجودت حلول کرده است؛ تو به عوض آنها می اندیشی نه بعوض خود. دکترعلی شریعتی انسانهای همچون ترا جن زده میخواند؛ تو جن زده استی یا به قول روان پزشکان ترا الینه ساخته اند یعنی جادو کرده اند واندیشه وافکارت را ازخود ساخته اند؛ ( الیناسیون) جن زده گی بالایت مستولی شده است. تو حتی هنوز هم اصرار داری که تو حق بجانب استی وپرویز ترا توهین کرده است. من تر هرگز توهین نمیکنم ولی استدلالهای بی پایه؛ احمقانه وگمراه کننده ات را بادلایل کوبنده ومنطقی واسناد رد میکنم تا مردم چهره های دروغین را ازچهره های واقعی تشخیص دهند؛ تو همان قدر انسان فاشیست مشرب قرار داری که اسعمیل یون قرار دارد؛ آن انسان بی حیا بر جد خونریز خود خوشخالخان ختک می نازد وتو انسان کودن بر تیمور لنگ. او میخواهد تمام هستی مادی ومعنوی کشوررا درپای قبیله سالاران لر وبر انداخته وتحفه بدهد ولی تو انسان وطنفروش میخواهی که همه را درپای اسلام کریموف بیندازی ؛ برای من هیچ فرقی میان تو وطنفروش بی وجدان واسمعیل یون وجود ندارد. نه تو نزدمن مظلوم استی ونه هم اسمعیل یون. زیرا شما دشمنان انسانیت استید، خودت مانند اسمعیل یون بر جبین انسانیت یک لکهء داغ استید. انسان وانسانیت از وجود شما ننگ دارد؛ تف برآن عمر سیاسی که تو انسان جاهل واحمق درسازمان سفزا گذرانده ایی ولی هنوزهم انسانیت وشرافت را یاد نگرفته ایی. تو درقرن بیست ویک برای اعادهء افتخارات ترکی وقومی ات پاهایت را لچ کرده ایی هیچ تفاوتی میان تو ویک فاشیست پشتون وجود ندارد. تو اگر واقعا مبارز سازمان سفزا می بودی؛ باید اتهاماتت را درمورد مسعود اینجا با اسناد به اثبات می رساندی که مسعود درکجا کدام قوماندان نظامی اوزبیک را کشت وبکدامین جرم؟ مگر تو حالا تمام پیام مرا خوانده ایی ومیخواهی بحث را به سوی دیگری انحراف بدهی. من صرف وظیفه دارم تا ترا وهم قماشانت را درهمین سایت کابل پرس? رسوا سازم ؛ من ترا نمیگذارم؛ همانطوریکه جد خون ریزت تیمورلنگ قوماندانهای یاغی خویش را اول زنده پوست می کرد وبعد اورا در دیگ آب جوش می انداخت؛ من ترا در دیگ استدلال ومنطق درهمین کابل پرس به آوردگاه منطق می طلبم وبا تو درمنطق واستدلال زور آزمایی میکنم تا سیه رو شود هرکی در او غش باشد.
      چه فکر کرده ایی که تنها تو مگر حق داری که دیگران را برده ومزدور بخوانی ودیگران خاموشی اختیار کنند ویا هم باتو از در دیپلوماسی پیش آیند؟ درحالیکه تمام پیامگذاران درسایت کابل پرس حق مساویانه دارند وتمام پیامها درینجا پیش چشم هزاران خواننده باز است وهمه قدرت تشخیص خوب را ازبد؛ زیبا را اززشت حق را ازباطل دارند وروی همین علت است که هیچ کسی با تو و بارهگذر بی وجدان همراهی نمیکنند وحرفهای تان را به سخریه میگیرند؛ زیرا میدانند که شما انسانهای جدی برای مبارزهء انسانی نیستید فقط میخواهید ازنام مبارزه وسیاست برای تان درسایت کابل پرس یک تفریح وتفنن تیار کنید. این را نباید فراموش کنید که به همان اندازه که تو حق داری که خودت را مبارز جلوه دهی؛ دیگران نیز حق دارند که حرفهای ترا زیر تیغ نقد وبررسی قرار دهند.
      من برای فامیل وخانوادهء تو نیز دشنام نداده ام اگر نوشته باشم میتوانی آنرا برایم روایت کنی؛ من صرف نوشته ام؛ اگر افتخار کردن به آبا واجداد خونریز کار عاقلانه وانسانی باشد نباید پشتونها را به عین جرم مورد سرزنش قرارداد؛ زیرا آنها درساختار نظام قبیله ایی بهتر میتوانند به آبا واجداد وزی زی بودنهای خود تکیه نمایند تا ازبیکها وتاجیکها وهزاره ها. این یک اصل درجامعه شناسی قبیلوی است که جناب عالی ازفهم آن عاجز معلوم میشوید.
      اینکه دکتور وپزشک تشریف دارید خدا کند که بیماران را راهی آن دنیای دیگر نکنید زیرا نظر به این پیامهای غیر منطقی وگنگ ودرهم وبرهم؛ بی املا وبی انشای شما معلوم میشود که نباید دکتور باشید شاید که کدام کمپودر تشریف داشته باشید ولی هرچه باشد برای تان موفقیت میخواهم کوشش کنید که به تکلف ننویسد که وقت وزمان تکلف نویسی گذشته است واضح وروشن وخوانا بنویسد که دیگران به مطلب تان پی ببرند؛ شاید جناب عالی گرامر ترکی را درفارسی قاتی کرده اید روی همین منظور برای دیگر خواننده ها مشکل ایجاد کرده اید
      با احترام
      پرویز بهمن

    • شما با این هذیان گویی و فحش ناموسی استدلال بالایی من را تایید کردید! سخن من این نبود که که راست می‌گوید، بهمن و یا تالقانی!؟ سخن من این بود که شما به عنوان کسی که در کابل پرس? مطلبتان نشر می‌شود مسئولیت هم دارید؛ و آن اینکه باید عفت قلم و ادب را رعایت کنید. شما نا سلامتی نویسنده این سایت هستید مگر نیستید؟ یک مشت مزخرفات اباطل دراز را سر هم کرده با فحش‌های رذیلانه گمان کرده که چیزی مهمی را گفته است. هر آدم سفیه می‌تواند از اینگونه سخنان هرزه و رذیلانه بگوید. دوست داری من هم با منطق اسلامی حرامی بودن و یا نبودن را برای شما ثابت کنم؟ که به کی‌ها می‌شود حرامی گفت؟
      .
      به هر کسی همین طور الکی نمی‌شود حرامی گفت، حرامی بودن از دیدگاه اسلامی از خود شرایط دارد، برای فهم بهتر و با عرض معذرت از خوانندگان اهل ادب کابل پرس مثالی می‌زنم تا این نادان درک کند که از اینگونه سخنان لاطائل بسیار آسان است.
      .
      فرض کنید و یا حقیقت بی پندارید که در زمان جهاد علیه روس‌ها یک عرب، یک پاکستانی و یک پشتون برای جهاد بر علیه نیروهای متجاوز شوروی آماده می‌شوند. ولی بجای اینکه این‌ها بر علیه کفار روس جهاد کنند، در رخت خواب با مادر پرویز بهمن جهاد می‌کنند، آن هم جهاد اکبر! این جهادگران گاهی به نوبت با مادر پرویز بهمن جهاد می‌کنند و گاهی گروهی! البته از آنجا که این جهاد برای جهاد گران بسیار خوشمزه و شیرین است به این آسانی‌ها پایان پذیر نیست و تا یک ماه ادامه دارد. ثمره این جهاد، پس از 9 ماه نطفه لیچار نویس و بی ادب بنام پرویز بهمن بوجود می‌آید. شوهر مادر بهمن (پدر دروغین بهمن) یک روز متوجه می‌شود که این کره ناخلف بنام بهمن هیچ‌گونه همانندی فیزیکی با وی ندارد، و شکاک می‌شود. رفتار و کردار این کوچولو گک و ثمره جهاد با روس‌های کافر (جهاد اکبر با مادر بهمن) را زیر نظر میگرد، و پس از سال‌ها انتظار و تشویش سرانجام به نتیجه می‌رسد.
      .
      نتیجه گیری پایانی شوهر مادر بهمن (پدر دروغین بهمن) به قرار زیر است:
      .
      1- من که آدم قد کوتاه و کم تنه هستم ولی این کره خر مانند شتر مرغ کلان است.
      .
      2- من که هرگز به بز مچه و سوسمار دلبستگی ندارم، ولی این کره خر دلبستگی جنون آمیز به بز مچه و سوسمار دارد و هر روز به شکار سوسمار می‌رود.
      .
      3- من آدم موءمن و با ادب هستم ولی این الاغک بد زبان و بی تربیه و در یک سخن از جمع اراذل و اوباش است.
      .
      4- نتیجه چهارم یک کمی او را مورد دودلی قرار می‌دهد و می‌گوید این خرک مانند بلبل پشتو گپ میزند ولی از پشتون ها نفرت دارد ولی من هم از پشتون ها نفرت دارم، و نتیجه گیری می‌کند که حرامی است دیگر، به گفته انگلیس‌ها کن حه پین!
      .
      و در اخیر داد فریاد میزند که آی مردم بدبخت و بیچاره شدم این نطفه از من نیست این یک حرامی است؛ و چنین بود که حرامی بودن پرویز بهمن به اثبات رسید.
      .
      دوستان متوجه باشند ثبوت به شیوه منطق اسلامی بود نه علمی!
      .

      این یک تو دهنی دیگر برای شما.
      .
      . نوت: دوستان از این نمونه به استنتاج نادرست نرسند، همه انسان‌ها نزد من عزیز و ارجمند است، فرقی نمی‌کند از کدام تیره و تبار و یا از چه رنگ و پوستی باشند. ما با نامردان و هتاکان به ناموس و شرف مردم طرف هستیم. ناچاریم برخی موقع چنین تودهنی به این یاوه گویان بزنیم.

    • دوستم محترم مغلستان هم به چنگیز خونخوار , اوغانها به احمد شاه دزد , روسیه وگرجستان به استالین افتخار میکنند !!!

  • استخدام دروزارت مالیه، ریاست بودجه ودرUNDPچنین صورت میگیرد:
    وزیر مالیه اقوام وافرادش رابدون درنظرداشت پروسه رقابتی استخدام میکند به ویژه درریاست بودجه
    کسانیکه با وزیر ارتباط دارند به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم یعنی از طریق واسطه های دومی از وزیر حکم می گیرند تحت این عنوان"فلان شخص فرزند فلان شخص باتمام امتیازات استخدام گردد" شخص استخدام شده کارمند دایمی می گردد و به صورت نمایشی امتحانی را برگزار میکند و دوباره همان افراد را جذب میکنند.
    ماده دوم جزء 2 قانون کارکنان خدما ت ملکی افغانستان چنین صراحت دارد. "استخدام كاركنان خدمات ملكي بر اساس اهليت و شايستگي ، بدون تبعيض و طور شفاف از طريق رقابت آزاد صورت میگیرد."
    اولآ کسانی میتوانند کارپیداکند که با وزیر آشنایی داشته باشند و بتوانند خود را به دربار وزیر برسانند. بناء افرادی که با مقامات ارتباط ندارند هرچه تخصص بالا داشته باشند زمینه کار برای شان و جودندارد.
    آدمهای گماشته شده به اساس حکم وزیر مالیه نه شایستگی دارند و نه تعهد به اخلاق اداری وظیفه ای دارند.
    این میتواند زمینه فساد را فراهم آورد چون از طرف وزیر یا سایر نفوذی ها حمایت میشوند. بنابر این از هرگونه مسئولیت برائت دارند.
    دومأ امتیاز دادن به اشخاصی که از طریق حکم وزیر استخدام میگردند آنان یک سال دوسال کار می کنند محیط کارشان را می شناسند ، با وظیفه آشنایی حاصل می کنند بر فرض اگر امتحانی از طرف کمیسیون اصلاحات اداری هم برگزار گردد صد درصد برنده هستند. این یعنی گرفتن فرصت از کسانیکه واقعأ درس خوانده اند و زحمت کشیده اند. این یعنی امتیاز دادن به کسانیکه با وزیر و دوستان وزیر ارتباط دارند.
    ده ها نفر طی سال جاری با استفاده از همین روش به ریاست های وزارت مالیه آمده اند که تخصص ندارند ادبیات خوانده اند و یا هنوز لیسانس نگرفته اند در حال تحصیل اند و در همین حال هزاران نخبه دیگر بیکار در کوچه ها میگردند.
    اسمعیل یون گفته که استخدام به اساس شایستگی ورقابت باشدبدون درنظرداشت زبان قوم وقبیله درحالیکه چنین نیست پشتونها وقتی دیدند پروسه اصلاحات اداری به نفع شان نیست قانون اصلاحات اداری رانیزدورزدند

  • سلام به آزادگان
    روز یک شنبه 26 اگست سال 2012 یعنی دیروز خبری به مضمون ذیل در روزنامه Dawn که توسط محمد علی جناح بانی پاکستان تاسیس شده است؛ به نشر رسیده است : Tribals advised to take refuge in Afghanistan (اهالی قبایل به مهاجرت در افغانستان تشویق شده اند.) قرارگزارش این روزنامه در روز جمعه 25 اگست در یک جرگه قبایل در وزیرستان شمالی که توسط فیودال های قبایل و رهبران طالبان به اجرا گذاشته شده بود چنین فیصله صورت گرفته است که در صورت ادامه جنگ در وزیرستان اهل قبایل باید به آفغانستان جابه جا شوند. به فکر نگارنده این سطور این خبر به هر بهانه یی که گفته شود خبر از حوادث شوم دارد. و شاید دست های اهالی قبایل افغانستان و آی اس آی نیز در این موضوع دخیل باشد. اگر این دست ها نیز در موضوع فوق دخیل باشند باید چنین نتیجه گرفت که جابه جایی ناقلین در افغانستان از سرگرفته شده است. با درود فراوان.

  • جناب بهمن عزیز سلام!
    قوت قلب ما تشریف دارید، و همچون بهمن توفنده در فضای سوز و سرما بر استبداد میتابید! توان مند و پایدار باشید!!

    آنلاین : http://loman1.blogfa.com

  • آقای ریا سلام
    من هم مثل شما خواهان حفظ ونگهداشت عقیده وفرهنگ اصیل مایعنی فرهنگ اسلامی که معرف وممثل شخصیت یک افغان میباشد بوده ومیباشم
    وقتی حرف صیانت از ارزش ها به میان می اید باید دید آیا براستی این سنت ارزش صیانت وپاسداری را دارد ویا خیر ورنه انسان عاقل بخاطر حفظ وپایداری موردیکه هیچ ارزشی ندارد مقاومت وتلاش نمیکند حتی چه خوشا که آدم از چنگ وقید آن بدر رفته ومسیر درست را انتخاب نماید .عرف وعنعنعه باید موشگافی شود واگر موافق به دستورات مذهبی ما باشد بایست تا پای جان در حفظ آن کوشید والا...
    وسعت نظر ، حق انتخاب وبیان حقیقت کماکان تا به امروز در میان نخبه گان پشتون زیاد دیده نشده بطور مثال شما تعدای نهایت محدودی از پشتون ها را میابید که با سراحت لهجه از ملا عمر بدگویی کنند ولو مخالف او هم باشند ولی برعکس وقتی صحبت از احمدشاه مسعود میشود اکثریت مخالفینش تاجیک ویا فارسی زبان میباشند .حتا زمانی از همین افراد نخبه در جایی بدوستانش گفته که (آدم خوبسیار غیرتی است افسوس که پشتون نیست) درست است افرادی چند از بدنام ترین ها نمتوانند ممثل ونماینده اقوام شریف برادر وبرابر در افغانستان باشند ولی همین ما هستیم که به این افراد موقع داده و نا آگاهانه ویا هم آگاهانه به حرف های شان قدر وقیمت قایل شده از یک فرد بدنام جامعه ، کارشناس وتحلیل گر میسازیم ...براستی نا گفته نماند که تا به همین لحظه همه باشندگان افغانستان را به صفت افغان میشناسم چه تفاوت میان پشتون وافغان نزد من وجود دارد ولی متاسفانه اکثرا منکر این واقعیت بوده و میباشند .درنهایت هدف من این میباشد که نباید کورکورانه از کسی دفاع کرد وآن هم بخاطر اینکه او از قوم وقبیله من میباشد ، نمی خواهم بحث را طولانی تر ساخته بار خاطر دوستان شوم .
    باسلام وعرض ادب برادر شما

  • محمد
    دوستان عزیز!
    فریب دسیسهء افغان ملتی های وزارت مخابرات را نه خورید.
    وزارت مخابرات رژیم کرزی به یک د سیسهء جدیدی دست زده است وآن اینکه رسم ا لخط پشتو را به جای رسم ا لخط فارسی دری به شرکت مایکروسافت تج ویز کرده است تا در بر نامهء ویندوز اضافه گردد.
    زمانیکه بالای دری به خاطر علاوه کردن آن در زبان کمپیو تر تان کلیک کنید پشتو ظاهر می شودونا آگاهانه آن را به کمپیوتر خود علاوه می کنید.طور مثال اگر بخواهید حرف گاف را بنویسید درین صورت حرف گاف با پندک پشتو ظاهر می گردد.
    برای جلو گیری ازین دسیسه بهتر است ک ه زبان فارسی یعنی persian را در ویندوز خود علاوه کنید.
    00پاسخ | بازگو

  • اوغانا ره خدا سیر کند - امریکا و انگلیس هیچگاه نمیتوانند -اینهارا سیر کنندازگذشته اگر بگذریم که در دوصد سال اخیر چقدر از پنجاب و هند برتانوی خوردند و خاک را فروختند؟؟؟؟؟/
    همین ده سال اخیر را در نظر گیرید / می بینید که تمامی شارکهای اقتصادی از وزارت مالیه تاکمرکات و تجارت و تمامی کمکهای امریکا و انگلیس وغیره مستقیما به نوکران ائغانشان تعلق میگیرد - اینا هنوز هم همان جنگسالار گفتن و تطبیق قانون رابه دیگران تهمت میزنند.

  • برادر محترم که گفته اید ازبک تاجک و هزاره همه ی است کار درست نیست زیرا افغان نام از اقوام شریف کشور ماست و این نام را بالای سایر اقوام گذاشتن در حقیقت توهین به سایر اقوام است . برای به وجود آوردن وحدت ملی این کار را نه باید بکنیم تا وحدت ملی ما خراب نه شود. نادر

  • باعرض سلام
    حبیب قویاش تالقانی , خواستم درمورد نظریه و نصایح شما که زیادتر به مقاله ای در باره قلم , نزدیک است که شاید از نظر شما ارزیابی فلسفی ویا روانشناسی باشد , سخنی با شما داشته باشم بیایید تراوش افکار شما را که روی این صفحه چکیده است تجزیه وتحلیل نماییم , مینویسید ( مبرهن است که نوشته ونقد شما ، بیان گر یک روی حادثه است ) گفتار اسمعیل یون حادثه بوده نمیتواند بلکه عقیده وطرز تفکر فاشیستی وی میباشد . ( وروی دیگر همانا علت است ) نمیدانم برداشت شما از علت چیست ؟ علت همانا گفتار زورگویانه و بیشرمانه ای یون است که تمام بدبختی جامعه را بدوش دو معاون غیر اوغان کرزی وچند شخص محدودیکه در پست های دولتی قرار دارند , می اندازد در صورتیکه گرداننده گان اصلی دستکاه حاکمیت خود و دارودسته فاسد و قوم پرست اش است که روی این علت محترم پرویز بهمن گرانقدر حقایق را در باره حاکمان تمامیت خواه قبیله یی نوشته اند . ادامه نوشته تان حتی ارزش تبصره راهم ندارد

  • Bahman aziz.
    Dar besiar mawarid ba shoma hamnazar hastam,wa hamisha nabishta hayat mekhanam.amma dar hamin mouzo ba shoma ham nazar nistam.harf misli charsi goftan kar khoob na bood wa ba awerdan aks ha matrah kardan Yone az had ziad bayes shohratash meshawad,Chizi nest enqadr dar fekrash bashim,tura ba khoda kasi ki moshawer Karzai bashad ba mani (0) ast aakhir khodi Karzai yak louda ast ki hamchoon moshawerin darad. perooz bashid

  • Aaqayee Taliqani
    Harf az jonayat dar qataghan zamin nazan, tamam jonayat soorat gerofta tawast Doostum wa Joma Hamdard.do bar Kunduz ra ishghal kardand jonayat,razalat,be namoosi,doozdi na mardi ra afrad Doostum gilam jam ber haq mardom uzbak.tajik.Pashtoon anjam dar zerf 3 rooz anjam dad taliban dar chandin saal 2% anra anjam na dada and,khili past and wa shoma ba droogh tan mikh ba kafan boyginutan koobidi.zunda babad afghanistan wa ba milat ba ham baradar.

  • بهمن وبهزاد م ف ع و ل سلام
    احمد شاه مسعود همراه گلب الدین واستاد ربانی بعد از شکست شورش پنجشیر با ای اس ای پاکستان در بالاحصار پشاور همکاری داشت و بدستور آی اس آی دست به قاچاق ميزدند.
    گلب الدین راکتیار یاقوت جگدلک ، استاد ربانی لاجورد و لعل بدخشان و دار ودسته کفایت الله واحمدشاه مسعود زمرد پنجشيروآثارباستانی کشور را قاچاق ميکردند.
    راجع به قاچاقبری خانم کچولوفرشته حضرتی ، دختر جان پنجشیری خسر بزگوار!؟!!!??? ولی مسعود ، خدمت شما بعرض برسانم اين خانم نه تنها وارث مجاهدین واحمد شاه مسعود است بلکه او وپدرش زمانی عضوصادق حزب دموکراتیک خلق بودند. پدرش که دو دوسيه اختلاص در کوپراتيف های دهقانی ووزارت زراعت دارد ، نيز مثل دخترش مرد شیر پاک می باشد .
    خانم فرشته در ایام نوجوانی در زمان حاکميت حزب ديموکراتيک خلق به شوروی فرستاده شد. درآنزمان محصلین افغانی در شوروی سابق قاچاق دستمال زری وگل سیب ،پتلون کوبای ،کلاه روسی ، چاینک نکلی ، الماس روسی ، دالر وربل می کردند لذا قاچاقبری این خانم هم تازگی ندارد. کسی که یک پنی را دزدید صد دالر را هم دزدی می کنند. ترک عادت موجب مرض است، مشت نمونه خروار،این یک واقعیت است نه خصومت ونه افشا گری . آفتاب به دو انگشت پنهان نمی شود ،قاچاق آدم کار تازه این افراد نیست. در سويدن نيز "تارنما " ساخته است و " نهاد ...." را تاسيس نموده است. به همين علت و از برکت اين پيشه های جديد است که وی اکنون در داخل و خارج کشور " جايداد" های خوبی خريداری کرده است.
    در زمانيکه احمدولی مسئول سفارت افغانستان در لندن بود ، به هزاران هزار دالر از درک فروش پاسپورت ، اعطای ويزه و تصديق هويت مهاجرين بدست آورد. تعدادی زيادی پاکستانی را در بدل پول هويت افغانی داد. گفته ميشود ، پولي را که ازين مدرک بدست آورد با "لطيف دزد" در هسپانيا يک هوتل خريده است( لطيف دزد پسر مامای شريفه جان است که در زمان مسعود معاون لوژيستيک وزارت دفاع بود . مسعود وی را جهت خريداری سامان آلات به دوبی فرستاد . وی با پول ها از دوبی فرار کرد و به هالند پناهنده شد و اکنون با احمدولی هوتلی را در هسپانيآ خريداری کرده است .)
    در مورد قاچاق احمدضيا ، ويکی ليکس ( از قاچاق 52 مليون دالر ، سنگ های قيمتی و داشتن خانه های مليون دالری در دوبی ) بحد کافی افشاگری کرده است که ضرورت به تشريح دوباره نيست

    • دانشمند بزرگوار!!!!!!!!!!!!!!!!!؟ ونهایت ارجمند!!!!!!!!!!!!!؟ قاضی صاحب!؟ موسی هستی!
      شما گل گفته اید ودر سفته اید ولی این تکرار مکررات با اصل مقالهء من هیچ ربط منطقی نه داشت و ندارد
      با احترام
      پرویز بهمن

  • به همه بازدیدکنندگان سایت خوب کابل پرس? سلام!
    براستی که نه وقت نوشتن وخواندن سایت هارادارم ونه هم چندان علاقمند بحث های میباشم که دشمن وقت ماست ان چه که همه ازکمبود ان شکوه ها داریم.ولی گهگاه ادم ناگزیراکشانیده میشودبه منازعه نهایت بیمورد وپوچ که مثال خوب ان نوشته های آقای است بنام ساختگی بهمن که هیچ وقتی شهامت انرادرخودندیدتادرکناراسم ومقالات عریض وطویل اش عکسشراهم میگذاشت تادرصداقت گفته های وی شک برنمی انگیخت .من این ادم رادردووجه تصورمیکنم :
    یااین اقا مشکل روانی وعقده انباشته شده ای داردکه این همه تاخت وتازوتوهین وایجاد هیاهوی دشمن ساز ودشمن تراش تسکین روان پریشی برایش بوده میتواند ویاهم موصوف ازجانب کشوری ویانهادی استخدام شده است که بدون وقفه به ایجاد بدبینی ومخاصمت بین اقوام وملیت های این کشور مشغول است.
    ازهمه انسانهای باشرف وبامنطق توقع این است که به این مهره گک بی سروپا هیچ ارزشی ندهید وبگذارید تابنالد ازآنچه که مینالد.
    باحرمت

  • دراین سایت خواندم نخبگان پشتون مه میگم پشتون اصلا نخبه ندارد نخبه که به قلدوری و سر تمبگی نیست ازین مردم هر چی هست سر تمبگی و بیعقلی است اگر پشتون درواقع عقل و منطیق میداشت افغانستان به این روز نمیرسید . دنیا بکجا رسیده و افغا نستان بکجا میرود و تازه یکعده از پشتونها باز با همان لجاجت سابقه شان افتخار میکند به افغان بودن شان . در حالیکه افغان بودن مایه ننگ است . امروز در هر جای از دنیا افغان معرفی کنی از ادم میگریزد خیال میکند افغان ادم میخورد ..

  • سلام به همه دوستان
    اقاي کابل وطن من فکر ميکنم کشور ويا نهادي به چنين اشخاص بيسواد اصلا ضرورت ندارد اين دور از امکان نيست که ايشان مريض رواني و از کينه وبغض ياوه گوی وهزيان مينويسند ٠
    افغانستان کشور ما است ومجتمع از تمام مليت ها است هر تبع اين کشور افغان است ٠و توهين به يک مليت نمايندګي از ضعف،ناتواني،علميت،بيچاره ګي وشخصيت يک انسان ميکند ٠

  • این فرد بی هویت که تحت نام برهاندین ربانی نوشته باز فرهنگ اوغانی خودرا بنمایش گذاشته مه خو گفتم به سر تمبگی نمیشه پشتون یعنی سر تمبه یعنی بیعقل اله دست بیگانه عقب گرا و بینظافت و.....

  • خواننده های گرامی کابل پرس? از دید من "افغان ملت" و "شورای نظار" دو روی یک سکه اند. مقالهء "علمی و پژوهیشی" "دانشمند گرامی"، جناب پرویز بهمن را در باره یکی از افغان ملتیها، اسماعیل یون، به خانش گرفتید و از آن "فیضها بردید. بد نیست نگاهی به روی دیگری از این سکه نیز داشته باشید. این هم شما و روی دیگری از یک سکه:
    نکات ضعف و قوت "مسعود بز رگ"
    نقاط ضعف!
    مسعود بز رٌگ یک شخصیت چند بعدی "تاجیک" است که همیشه بر ویژگیهای قوت شخصیتش تاکید شده. ما "تجیکان" عادت نداریم مثل "اوغانها" همیشه از خوبیها و ویژگیهای قوت رهبران و شخصیتهای نامی خود حرف بزنیم اما بر ویژگیهای منفی و ضعیفش پرده بکشیم. با این حال توجه خواننده های گرامی کابل پرس را به ویژگی های ضعف مسعود بز رگ جلب می کنیم.
    یکی ازبارزترین خصوسیت های منفی مسعود تاب نیاوردن وی درمقابل پیروزیهای کوتاه مدت بود، وی بابدست آوردن پیروزیهای خیلی اندک سرازپا نمی شناخت زود خودرا می باخت خیلی عاجل خودرا درجملهء فاتحین تاریخ بحساب می آورد هرچند چنین چیزی را خودش بزبان نمی آورد اما حرکات طفلانه وخیلی مضحک وی نمایانگر این بود که وی چنین هوای به سر دارد، از تحقیر وتوهین دوستان خود در ملاء عام نیز خود داری نمیکرد وی وقتی پی میبرد که شخص از نهایت حیا وشرم واخلاص نسبت بوی سکوت اختیار میکند با استعمال کلمات زننده خیلی تحقیر آمیز وی را درمیان دوستان ودشمنانش به یک پیسخ میساخت. چاپلوسان ومداحان که دراطرافش به نشخوار نمودن همان کلمات بالای فرد مذکور ادامه میدادند، تا آن فرد خودرا همیشه ذلیل وخوار احساس مینمود.
    هیچ طرح واضح وروشن سیاسی که میتوانست افغانستان را بعداز خروج قوای شوروی به ساحل نجات بکشاند نزدش وجود نداشت.
    مطالعه تاریخی وی درباره أ افغانستان وعملکرد حکام آن خیلی محدود وضعیف بود گاه گاهی بالای یک تعداد افراد چنان اعتماد میکرد که دیگر هیچ نقطه منفی را در باره آنها نمی پذیرفت.
    کسانیکه ازاعتماد وی سوء استفاده نمودند وخودرا به رده های نسبتتا بالای قدرت رساندند دیگر مسعود قدرت خورد ساختن دوبارهء آنها را نداشت.
    نمونه بارز آن، مرحوم داکتر عبدالرحمن بود که وی دربین مجاهدین پنجشیر متهم به بی نمازی وخوردن روزه وغیره بود، اما مسعود هیچگاه ادعای کس را در مورد وی نمی پذیرفت و تا وقتیکه داکتر عبدالرحمن ، خودش وی را ترک نگفت وی از اعتماد زیاد مسعود برخورداربود.
    بالاخره افراد مسعود دراثر کینه های که از داکتر عبدالرحمن به دل داشتند وی را در روز روشن درحضور صدها نفر عازمین بیت الله الحرام باضربات چاقو ازپا در آوردند که آن حادثه ،خود فصل جدید از دشمنی وبی اعتمادی بین حامد کرزی وافراد مسعود درحکومت بعداز طالبان را بازکرد که تا اکنون ادامه دارد.
    عدم استقرار فکری
    خوب بیاد دارم که دراولین جلسهء افتتاحییه شورای نظار در ولسوالی اشکمش ولایت تخار وی بدترین کلمات را نثار پادشاه سابق محمدظاهر وتنظیمهای به اصطلاح میانه رو، وشخص صبغت الله مجددی نمود، اما روزی رسید که ساعتهای متوالی ازطریق تیلفون ستلایت از اعلیحضرت تبعیدی در روم احوال گیری نموده وازخاطرات سیاسی وی استفادهء لازمی می برد.
    این خود میرساند که مسعود، حتی بعداز شکست رژیم داکترنجیب نیز به بلوغ سیاسی نرسید، زمانی طالبان را کمک کرد تاعلیه حزب اسلامی بجنگد وزمانی دیگر در آخرین نفس های حکمتیار ازوی خواست که مقام صدارت را بعهد بگیرد هرچند وی گناه چنین اقدام را برگردن برهان الدین ربانی انداخت اما به هیچ صورت نمیتوان وی رانیز تبرئه کرد. روز ورود این صدراعظم به کابل نیز برای بنده خیلی سوال برانگیز است.
    درین روز صدها راکت به هوتل انترکانتینتال ومناطق حومه آن اصابت کرد که درآن صدها فرد غیر نظامی کشته شدند اما طالبان مسوولیت آن حملات راکتی را بعهده نگرفتند پس معلوم نبود آن راکت ها از کدام قسمت کابل فیرشد درحالیکه طالبان تا آن هنگام در مسافت نبودند که راکت های شان هوتل انترکانتیننتال را هدف قرار میداد، معلوم بود که بعداز موافقت حکمتیار به آمدن کابل مسعود برقوایش دستور میدهد که ساحه را زیر آتش بگیرند تا هم طالبان بدنام شود وهم حکمتیار رسوا گردد.
    چنانچه که گفته شدنزد من مسعود ترکیب بود، از عناصر متضاد خیانت وخدمت که باید هرکدام آنرا درجایش زیرمحاسبه دقیق قرارهی
    با احترام تاجیک آریایی

    • سلام به جناب تاجیک آریایی!
      این پیام شما بخشهای ازمقالهء محترم سید احمد خوشیوال است که وی ازیاران نزدیک به شهید مسعود بزرگ بود. او برداشت خودش را ابراز کرده که شاید دربعضی موارد غلو وافراط نیز نموده باشد آقای خوشیوال تنها این جنبه های منفی را بازگو نکرده بلکه برجنبه های مثبت وی نیزپرداخته است که شما از نقل آن خود داری ورزیده اید. ولی اینکه شما افغان ملت را با شورای نظاردو روی یک سکه قلمداد کرده اید این جای سوال دارد.
      آیا درحزب افغان ملت کسی رهبران آنرا مانند آقای خوشیوال مورد نقد قرار داده است؟ این خود میرساند که درشورای نظار قبلی ویا جمعیت اسلامی حتی بزرگترین اشخاص هم میتوانند مورد نقد قرار گیرند وهیچ کسی قدسیت آسمانی ندارد.
      اصل مقاله را خواننده گان عزیز میتوانند اینجا بخوانند
      با احترام
      پرویز بهمن

  • امروز بهای هیزم و عود یکیست در چشم جهان خلیل و نمرود یکیست

  • دلیل عقده اقای یون با شمالی وال ها بخصوص با پنجشیری ها مسله ناموسی است

  • این جواب را مکررنمودم تا از نظر اقای قویاش بدور نماند , زیرا ازجواب یک پیام من طفره رفته اند
    سلام مجدد به اقای داکتر قویاش
    نمیخواهم دراینجاه در مورد هجرت وپیدایش اقوام مختلف در کشورما بپردازم
    هدفم ازاوزبیکستانی نوشتن مترادف نام شما , اوزبیکستانی بودن تابعیت ومحل زندگی شما نبوده بلکه عقیده وطرز دید شما است که از دریچه قومی به مسائل نگریسته وقضاوت میکنید
    درست است که کشوراوغانستان مال شخصی من نبوده ودرکشورما اقوام مختلف زندگی دارند و من کدام خصومتی با هیچ یک ازاقوام کشور ندارم اما میدانم مشکل وبدبختی برزگ مردم مظلوم وطن ما اینست که بسیاری ازافراد هرقوم , پیوند قومی یامذهبی خویشرابایک کشوربیگانه ترجیح داده وعامل پیاده نمودن اهداف انها که با عث بربادی ما میگردد , میشوند , کاش همه اقوام با اضافه از 28 زبان و لهجه گویش , توانایی جسمی و استعداد دماغی شان را به این کشور که خانه مشترک همه اقوام ساکن ان است در ابادی وشگوفایی این خانه مشترک و خوشبختی اعضای ان بخرج دهند .
    ازنصیحت شما متشکرم که مرا تشویق به پزوهش وقایع ورویدادهای 30 سال گذشته نموده اید این هم نمایانگر بلند پروازی شما میباشد , اقا ی دکتور!! من ازاوضاع واحوال کشورم نه ازروی صفحات انترنتی اگاهی میابم , زندگی من درخم وپیچ حوادث و وقایع کشورم تاب وپیوند خورده من نه تنها عملکرد رهبران خود بلکه رهبران شما ودگران را بدون پرسش اگاه ام , در اینجا نیز قضاوت نادرست وناشیانه تان درحق رهبران قوم تاجک , که شرایط دردناک ودلهره امروزی را عملکرد انها شمرده اید, نشاندهنده وابستگی و تعصب تان میباشد , نمیخواهم مانند شما جلوه نمایی کنم اما جهت اگاهی شما ناچار باید بگویم که من دراواخر زمامداری ببرک کارمل , مبارزه مسلحانه علیه بیگانه پرستان را شروع نموده ودر بسیاری از جبهات کشور حضور داشتم , اقای تالقانی!! وهمچنان درنبرد ازاد سازی شهر تالقان از تسلط حکومت داکتر نجیب , وتا اخر روزگار جهاد ومقاومت در برابر طاعون سرخ وسیاه در صف مبارزه قرار داشتم وهم از کتاب و مطالعه هیچگاهی دور نبوده ام , که شما بمن توصیه مینمایید . بهتراست که شما بلند پروازی وخود ستایشی
    نکرده ومهمتر که از تعصب رهایی یافته وقلم را برای ملامت و توهین دگران نه , بلکه برای منعکس ساختن خیانت وجنایات روان امروزی , جهت بیداری و بسیج نمودن مردم مظلوم کشور علیه زورگویان , بکار گیرید .
    به ارزوی صحت یابی تان

    • با فحش های رکیک و دور از عفت قلم پرویز خان بهمن به جناب تالقانی فکر نکنید ایشان دوباره باز خواهند گشت!

    • سلام همطنان گرامی إ جناب بهزاد این جا نقذ کار دیروز وتعین سرنوشت فردا است إ من از شهر تالقان که گویا شما ،در درجریان سهم داشته اید ،در خور سپاس إواما ،همه رویداد در نزدم چونان که شما ، شهادت میدهیبد،در نزدم موجود است.این جا بنابه به ملطحوظات نمیخواهم روی آن مکث نمایم.امید وارم که مسیر زندگی بعدی تانرا حقیقت ودیگرجوی مهار نماید.به سلامتی شما عزیزان گران مایه إ

  • قیس جان سلام
    دیدگاه تانرا با یک دوست ایرانی خود مرور کردم، راستی دوست ایرانی ام زبان تان را ستود و من از آن بابت از شرم آب شدم. دوست ایرانی من که میدید من آب می شوم گفت: "اشکالی ندارد هادی جان، اینجوری آدمکها توی هر جامعهء زیاد اند؛ ما هم در ایران از این آدمها کم نداریم". من به عنوان پاسخ گفتم: مگر می شود دیدگاه های "نخبه" های ما را که در کابل پرس? بازتاب می یابند با یک سایت ایرانی مثلن با "نیلگون" مقایسه کرد؟ آنگاه دوست ایرانی من خاموشانه با یک تبسم پاسخم را داد و من از آن تبسم بیشتر آب شدم.
    در دل گفتم: چه کار کنیم "نمونهء خوب نخبه های ما" شاید قیس جان باشد تازه اگر پرویز خان بهمن را در کنار او قرار دهیم.

    • اقا جان بی نام , بهتر است از فساد وجنایات جاری کشور تشویش نموده وخجل شوید
      نمیدانم قضاوت یک جانبه تان ناشی از تعصب قومی تان است ویا اینکه از حسادت ؟

  • شما درست گفتین آقا یا خانم "بهزاد". راستی؟ شما و بهزاد؟؟؟
    چکار کنیم حالا که تو ادعا داری که "بهزاد؟ خوب بهزاد!!!
    اما راجع به "خجالت"، نمیدانم از مرداری خشتک ....شما چرا باید دیگران خجالت بکشند "بهزاد آقا یا خانم"؟

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس