گرانی پخته در کابل
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در این اواخر پنبه در کابل گران شد و دکانهای پنبه فروشی فروش پنبه را از پاو به مثقال رساندند. علت گرانی پنبه شیوع گوش دردی حاد و مزمن اهالی کابل دانسته شد. در اثر شیوع این مرض تمامی کلینیک ها و مطب داکترهای گوش از بیماران مملو شدند و کار کلینیک ها و مطبها شبانه روزی اعلام شد. پس از مدتهای مدید و انجام معاینات و آزمایشات و تجویز دوا بهبودی حاصل نگردید؛ تا سر انجام داکترها اعلام کردند: "هیچ نوع عارضه ای مشاهده نشد".
دولت نگران شد و سریع یک هیأت ترکیبی از وزیر صحت عامه، شاروال شهر کابل و رئیس پولیس شهر کابل به خانة حکیم شهر فرستاد تا از خرد این پیر تجربه بهره نیک برده و تا "محک تجربه آید به میان". وقتی كه هیئت عالی رتبه وارد خانة حکیم شهر شد، یک بوجی پنبه را در گوشة خانة حکیم مشاهده کردند و پی بردند که هیچ کار حکیم بدون حکمت نیست.
وزیر صحت عامه شیوع مرض خطرناک گوش دردی را در بین اهالی کابل تشریح کرد و سپس گفت: راه علاج چیست؟
حکیم گفت: پنبه
وزیران حاضر در محضر حکیم شهر حیران ماندند که منظور حکیم از "پنبه در گوش کردن" چیست؟ وزیر صحت عامه گفت: "حکیم! ما می گوئیم اهالی شهر کابل به گوش دردی حاد و مزمن دچار شده اند. بدین خاطر حضور شما آمده ایم تا راه چاره نشان بدهید. چونکه تمام اطبای شهر و داکتران متخصص از علاج عاجز مانده اند. شما می گویید: اهالی شهر پنبه در گوش شان بکنند"!
حکیم گفت: گوزیر صحت عامه، رییس پولیس و شاروال شهر کابل! شما لطفاًَ به مردم اعلان کنید تا سر از فردا مقداری پنبه در گوش شان بکنند، فوراً نتیجه اش را خواهید دید".
هیئت محترم بدون هیچ کلام دیگر محضر حکیم را ترک کردند و سپس به تمام رادیوها و تلویزیونها و نشرات دستور دادند تا به مردم اعلان کنند: " گوش شان را با پنبه پر کنند".
اهالی شهر همین کار را کردند. شب که شد، هیچ دردی در گوش شان احساس نکردند. صبح زود در جلو دکانهای پنبه فروشی صفهای طولانی بسته شد و در نتیجه پنبه در آخرین قیمت خودش رسید.
اما بدبختانه نظم زندگی اجتماعی بهم خورد. چون همگی پنبه در گوش شان بود، چیزی را نمی شنیدند. تصادف در جاده های شهری دهها نفر کشته و زخمی داد و در رستورانها دعواها و چاقوکشی ها صورت گرفت و به طور کلی نظم جامعه بهم خورد.
حکیم شهر به خاطر توطئه علیه دولت و بهم خوردن نظم اجتماع توسط پولیس دستگیر شد و توقیف گردید. وزیر صحت عامه شهر در بازداشتگاه مرکزی پولیس به حضور حکیم رفت و گفت: "جناب حکیم! این چاره جویی شما بوی اختلال و توطئه می دهد".
حکیم، سرش را شور داد و با چهره غمگین توأم با تعجب گفت: "من سالهاست که برای رهایی از گوش دردی روزها که از خانه می برایم پنبه در گوشم می کنم. من هم دچار عارضه گوش دردی شدم؛ ولی با پنبه درمانی مدتهای مدیدی است که الحمدلله از شر گوش دردی خلاص شده ام..."
وزیر، بی تابانه سخن حکیم را قطع کرده و گفت: "علت گوش دردی حاد در شهر کابل چه می تواند باشد"؟
حکیم گفت: "آلودگی صوتی شهر کابل".
وزیر گفت: "چطور"؟
حکیم گفت: "لب هر سرک، روی هر کراچی دستفروشی، دروازه ورودی مارکتها و دکانها، رستورانها، موترها و خلاصه همة شهر را که می نگری، بلندگوهای غول پیکر نصب اند و موسیقی های افغانی، عربی، ایرانی، هندی، آمریکایی تا بخواهی با آرنگ موتروانهایی که آداب شهر نشینی و موترداری را یاد ندارند یکجا شده، شهر کابل را تبدیل کرده است به یک شهر آلوده ی صوتی. سطح شهر خصوصاً در غرب کابل به فاصله ده سانتی متر به مخابرات... خوش آمدید! داخلی 10 افغانی، صدا بلند است. خودت بگو، مگر گوش اهالی کابل از سنگ ساخته شده! ها"!
وزیر صحت عامه، شاروالی کابل و پولیس بنشینید و به نتیجه برسید پاکسازی کابل از آلودگی صوتی وحشتناک وظیفة کدام یک تان است؟ شما بدانید که مسؤول گوش دردی اهالی شهر شما هستید. نظر من این است که مشخص نشده پاکسازی آلودگی صوتی از کابل به عهده کیست؟
وقتی که حکیم از بازداشتگاه پولیس رها شد، دیده شدکه مقداری پنبه در گوشش فرو کرد و سپس آرام به سوی خانه اش رفت. پایان