صفحه نخست > دیدگاه > خطاها و تناقضات قرآن - بخش پنجم

خطاها و تناقضات قرآن - بخش پنجم

بازتاب افسانه های سامی به گونه یی ناقص و وارونه در قرآن - قهرمانیهای موسی و طالوت
عزیز یاسین
دوشنبه 7 فبروری 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

خطا ها و تناقضات قرآن
نوشتۀ عزیز یاسین
بخش پنجم

زیر این عنوان خواهیم کوشید تا باروشی متمدنانه ، منطقی و مستدل خطاها ولغزشهای لغوی و علمی و تناقضات منطقی موجود در قرآن را مورد بحث وبررسی قرار دهیم.لذا از آنانیکه خود رادرزمرۀ فقها ،علماء و مفسرین اسلام قلمداد مینمایند صمیمانه دعوت به عمل میآوریم تا در مباحثات با ما شرکت ورزیده نظرات و ملاحظات مارابه همان روشی که ما آنرا مطرح مینماییم به نقد بکشند البته نه با روشهای پرطمطراق واعظانه وتکیه خانه ئی وخانقاهی . ما این بحثهارا در بخشهایی جداگانه ودنباله دار إرائه خواهیم نمود.

خطاها و تناقضات قرآن
بخش پنجم
بازتاب افسانه های سامی
به گونه یی وارونه و ناقص در قرآن
قهرمانیهای موسی و طالوت

در آیت پنجاه و پنج سورۀ البقرة آمده است :
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿55﴾
ترجمه :
و چون گفتيد اى موسى تا خدا را آشكارا نبينيم هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد پس در حالى كه مى‏نگريستيد صاعقه شما را فرو گرفت .
همینگونه در آیت یکصدوپنجاه وسه سورۀ نساء تذکر رفته است :
يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِّنَ السَّمَاء فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَى أَكْبَرَ مِن ذَلِكَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهتُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَن ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَى سُلْطَانًا مُّبِينًا ﴿153﴾
ترجمه : اهل كتاب از تو مى‏خواهند كه كتابى از آسمان [يكباره] بر آنان فرود آورى البته از موسى بزرگتر از اين را خواستند و گفتند خدا را آشكارا به ما بنماى پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فرو گرفت‏سپس بعد از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد گوساله را [به پرستش] گرفتند و ما از آن هم درگذشتيم و به موسى برهانى روشن عطا كرديم.

همچنان در آیت یکصدو پنجاه و پنج سورۀ أعراف میخوانیم :
وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِّمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَتَهْدِي مَن تَشَاء أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ ﴿155﴾
ترجمه : موسى از ميان قوم خود هفتاد مرد براى ميعاد ما برگزيد و چون زلزله آنان را فرو گرفت گفت پروردگارا اگر مى‏خواستى آنان را و مرا پيش از اين هلاك مى‏ساختى آيا ما را به [سزاى] آنچه كم‏خردان ما كرده‏اند هلاك مى‏كنى اين جز آزمايش تو نيست هر كه را بخواهى به وسيلۀ آن گمراه و هر كه را بخواهى هدايت مى‏كنى تو سرور مايى پس ما را بيامرز و به ما رحم كن و تو بهترين آمرزنده گانى.

آیتهای فوق الذکر همه حکایتگر صحنه یی از راهپیمایی موسی، این قهرمان افسانه های تورات( عهد قدیم )، همراه با گروهی از افراد قوم یهود به میعاد گاه ملاقاتش با خدا میباشد ، گروهی که به عقیدۀ اغلب مفسرین قرآن به موسی گفتند : تا زمانی که خدارا به صورت آشکار و با چشمان خویش نبینیم ترا باور نخواهیم کرد.
در پاسخ به این پرسش که گروه متذکره متشکل از چه کسانی بوده است ، مفسرین قرآن آراء ونظریات گوناگونی إرائه داده اند ، مگررازی در تفسیر خویش به استناد به آیت 155 سورۀ أعراف با تأکید خاطر نشان میسازد که آنان همان هفتاد نفری بوده اند که موسی آنان را برگزیده و با خود به میعادگاه برده بود تا از گناهی که در پرستش گوساله ( سامری ) مرتکب شده بودند معذرت بخواهند.
مفسرین متملق و سطحی نگر قرآن در زمینۀ به اصطلاح شأن نزول این آیات و اینکه آیا موسی با خداتنها یک میعاد گاه داشته ویا بیشتر از آن و اینکه آیا این واقعه قبل از گوساله پرسی های قوم یهود روی داده است ویا بعد از آن ، قلم فرسایی های فراوانی کرده وصفحات متعددی راسیاه کرده اند مگر تا کنون هیچکدام آنان این زحمت را به خود نداده اند تابه منبع و مصدر اصلی این افسانه که همان کتاب اسطوره یی تورات ( عهد قدیم ) میباشد مراجعه نموده ببینند که قضیه در اصل از چه قرار بوده است .
هنگام مراجعه و بررسی منابع و مآخذ متعلق به زنده گانی موسی ، نمیتوان چیزی به دست آورد که مؤید افسانۀ وارده در آیات فوق الذکر باشد و به خصوص در کتاب تورات ( عهد قدیم ) از همچو حادثه یی أصلا تذکری به میان نیامده است . مگر چنان به نظر میرسد که این صحنه سازی قرآنی شکل تحریف شدۀ روایتی باشد که در آیتهای 24 – 25 إصحاح یازدهم سِفر اعداد تورات ( عهد قدیم ) آمده است و عبارت است از :
24 پس موسی خیمۀ عبادت را ترک نموده ، سخنان خداوند را به گوش قوم رسانید وهفتادنفرازرهبران بنی اسرائیل را جمع کرده ، ایشان را در اطراف خیمۀ عبادت برپاداشت . 25 خداوند در ابر نازل شده ، با موسی صحبت کرد ، و از روحی که برموسی قرارداشت گرفته ، بر آن هفتاد رهبرقوم نهاد. وقتی که روح بر ایشان قرارگرفت برای مدتی نبوت کردند.( سِفر اعداد : 11/ 24 – 25 )
و اما در زمینۀ آنچه که در آیات متذکرۀ قرآن پیرامون در خواست یهودیان مبنی بر دیدارآشکار و مستقیم با خدا بیان شده است کاملاًعکس آن چیزیست که در تورات ( عهد قدیم ) آمده است و آن اینکه یهودیان از موسی خواستند تا اوخودش با ایشان سخن گوید ، واز اینکه خدا با ایشان سخن گوید ابراز ترس نمودند. چنانکه درآیت 19 إصحاح بیستم سِفرخروج میخوانیم :
19 به موسی گفتند:
« تو پیام خدارا بگیروبه ما برسان وما إطاعت میکنیم . خدا با ماصحبت نکند، چون میترسیم بمیریم .»
( سفرخروج : 20/ 19 )
چنانکه گفته آمد آیتهای متذکرۀ قرآن به گونه یی عجولانه ، "حلول روح پروردگار" بر « هفتاد نفریهودی » را صاعقه و زلزله یی کشنده و آنچه را که در( سفرخروج : 20/ 19 ) آمده است به صورت کاملا معکوس بیان داشته است.
باید یاد آورشد که مسألۀ عوضی گرفتن صاعقه و زلزله به جای " روح پروردگار" یقیناً نشان دهندۀ قلت دانش محمد و نقص آگاهی وی از تورات میباشد ، مگرمعکوس نشان دادن درخواست یهودیان از موسی در زمینۀ دیدار و سخن گفتن با خدا ، به کم دانشی محمد نی بلکه به تحریف عامدانه یی بر میگردد که هدف از آن کسر شأن یهودیان در میان مسلمانان بوده است . زیرا سوره های البقرة و النساء ا زسوره هایی اند که آیتها و محتویات آنرا محمد در مدینه تسجیل نموده است ، آنهم درست پس از آنکه ازیکسوتمام امیدهای او در قبولاندن نبوتش بالای قوم بنی اسرائیل به یأس مبدل گردیده بود و از سوی دیگر در نتیجۀ یورشهای لجوجانۀ لشکریان محمد ، یهودیان شکستهایی را متقبل شده ودر موقعیت فرودست و ناتوانتری قرار گرفته بودند . پس میتوان با تأکید خاطر نشان ساخت که محمد با همچو پروپاگندها وتبلیغات ، میخواسته است آنان را طائفه یی گستاخ ، لجوج و ستمگر قلمداد کرده به ایشان گوشزد نماید که جدلها وپرخاشهای لفظی آنان باوی باعث غضب وناخوشنودی خدا خواهد شد.

یکی دیگر ازمواردقلت دانش محمد و نقص آگاهی وی از تورات را میتوان در آیت 60 سورۀ البقرة و آیت 160 سورۀ الأعراف مشاهده نمود :
آیت 60 سورۀ البقرة :
وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿60﴾
ترجمه : و هنگامى كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد گفتيم با عصايت بر این ‏سنگ بزن پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت [به گونه‏اى كه] هر قبيله‏اى آبشخور خود را مى‏دانست [و گفتيم] از روزى خدا بخوريد و بياشاميد و[لى] در زمين سر به فساد برمداريد .
آیت 160 سورۀ الأعراف :
وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿160﴾
ترجمه : و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امتى بودند تقسيم كرديم و به موسى وقتى قومش از او آب خواستند وحى كرديم كه با عصايت بر آن سنگ بزن پس از آن دوازده چشمه جوشيد هر گروهى آبشخور خود را بشناخت و ابر را بر فراز آنان سايبان كرديم وترنجبین و مرغ بریان بر ايشان فرو فرستاديم ، از چيزهاى پاكيزه‏اى كه روزيتان كرده‏ايم بخوريد و بر ما ستم نكردند ليكن بر خودشان ستم مى‏كردند .

دراین مورد نیز مفسرین قهرمان سازقرآن چنان با دقت ومستند صحبت کرده اند که گویا خودشخصاً همراه با موسی بوده قهرمانیها و معجزات وی را به چشم سر مشاهده کرده باشند، مگر آگاهانه ویا ناآگاهانه ، نخواسته اند منبع اصلی این افسانه را که همان کتاب تورات( عهد قدیم ) میباشد، بازنموده ببینند که این واقعه درآن کتاب چگونه انعکاس یافته است .
با مراجعه به تورات ( عهد قدیم ) در می یابیم که در این آیتهای قرآن دو حادثه یی که در زمانها و مکانهای جدا گانه گویا رخ داده است باهم آمیخته ومخلوط شده است وبه عنوان یک رویداد واحد انعکاس یافته است. چنانکه در إصحاح پانزدهم ، آیت بیست و هفتم سفرخروج آمده است:
27 سپس بنی اسرائیل به إیلِیمَ آمدند. در آنجا دوازده چشمه بود؛ پس در کنار چشمه ها خیمه زدند. (خروج 17/27 )
نا گفته پیداست که آن چشمه ها از قبل در آن منطقه موجود بوده است و عصایی و موسایی در کارنبوده است تا آنرا جاری سازد . و اما افسانۀ جاری شدن آب به ضرب عصای موسی به روایت تورات( عهد قدیم ) در کوه حُورِیبَ بوده است که در آیتهای پنجم وششم إصحاح هفدهم سفر خروج آمده است :
5 و6 خداوند در جواب موسی فرمود: « برخی از بزرگان بنی اسرائیل را همراه خود بردارو پیشاپیش مردم به طرف کوه حُورِیبَ حرکت کن . من درآنجا کنار صخره ، پیش توخواهم ایستاد. باهمان عصایی که به رود نیل زدی ، به صخره بزن تا آب از آن جاری شود وقوم از آن بنوشند.» موسی همانطور که خداوندبه او دستور داد ، عمل کرد وآب ازصخره جاری شد.( خروج 17/ 5 و 6 )
با مطالعۀ مطالب فوق الذ کر و مقایسۀ آنچه که درتورات ( عهد قدیم ) و قرآن آمده است، هر خوانندۀ ژرف نگری میتواند بداند که این کتابهای " آسمانی " إحساسات و عواطف پیروان خویش را به چه طریقه هایی به بازی میگیرندو آنان را وادار مینمایند تا بدون هیچگونه چون چرایی سمعاً وطاعه ولبیک گویند. پس ما بیشتر از این درزمینه صحبت نکرده قضاوت را به خوانندۀ گرامی میسپاریم.

یکی دیگر از موارد بازتاب أفسانه های سامی به صورت وارونه و ناقص در قرآن ، مطلبی است که در آیت شصت و یکم سورۀ البقرة گنجانیده شده است :
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ ﴿61﴾
ترجمه : و چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك [نوع] خوراك تاب نياوريم ، از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مى‏روياند از [قبيل] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز براى ما بروياند. [موسى] گفت آيا به جاى چيز بهتر خواهان چيز پست‏تريد پس به شهر فرود آييد كه آنچه را خواسته‏ايد براى شما [در آنجا مهيا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانه‏هاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را بناحق مى‏كشتند اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند.
از آنجایی که یک چنین مطالبه و درخواستی درهیچ جایی از تورات به چشم نمی خورد؛ به گمان غالب میتوان حکم نمود که این آیت ، صورت تحریف شدۀ إعتراضات و انتقاداتی است که به روایت تورات، بنی اسرائیل هنگام فرار از فرعون و لشکریان وی و گیرماندن در میان بیابان و رود نیل ،در برابر موسی إبراز نموده اند و در آیتهای 10 ، 11 و 12 إصحاح چهاردهم سفرخروج تورات ( عهدقدیم ) آمده است :
10 وقتی قوم اسرائیل ازدور مصریان را دیدند که به آنان نزدیک میشوند دچار وحشت شدند و از خداوند کمک خواستند. 11 آنها به موسی گفتند : « چرا ما را به این بیابان کشاندی ؟ مگر در مصر قبر نبود که مارا آوردی در این بیابان بمیریم ؟ چرا مارا مجبور کردی از مصر بیرون بیاییم ؟ 12 وقتی در مصر بودیم ، آیا به تو نگفتیم که ما را به حال خودمان واگذار؟ ما میدانستیم که بَرده ماندن در مصر بهتر از مردن در بیابان است . ( خروج : 14/ 10 – 11 – 12 )
قرآن در آیت فوق الذکرخویش یهودیان را متهم به کشتن پیامبران مینماید مگر نامی از پیامبران کشته شده نمی برد و مفسرین مشهور قرآن نیز بر خلاف عادت همیشه گی شان برای شناساندن آن پیامبران به إجتهاد نپرداخته اند، و یگانه تفسیری که به این کار اقدام نموده است ، تفسیرجلالین است که نوشته است : ...مانندزَکَرِیًّا و یحیی . و از آنجا که منظور جلالها همان زَکَرِیًّا و یوحنَّا المُعَمِّدان و یا یحیای تعمید دهندۀ عیسای میباشد و هردو کشته شده اند؛ پس میتوان گفت که این دو مفسر ( جلالها )، تحریف کاری و وارونه سازی افسانه های سامی را که ازجانب قرآن آغاز شده است با تحریف تاریخی دیگری تکمیل نموده اند ، زیرا زَکَرِیًّا و یوحنَّا المُعَمِّدان با موسی نی بلکه گویا با عیسی دریک عصر می زیسته اند.
درمورد این آیت قرآن دو نکتۀ زیرین رانیز قابل یاد آوری میدانیم:
نخست اینکه درآن آمده است : ... وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ... که عبارت ... بِغَيْرِ الْحَقِّ...هر خوانندۀ با هوش را تکان داده او را وامیدارد تا بپرسد که چطور میتوان پذیرفت که پیامبری مستحق کشتن گردد و کشته شدنش برحق بوده باشد؟ لذا اغلب مفسرین دراین زمینه تجاهل و چشم پوشی را ترجیح داده اند و آنانی هم که لب به سخن گشوده اند بسیار پراگنده و بی ربط صحبت کرده اند ، مانند أبي محمد عبدالحق بن غالب ابن عطية الأندلسي الغرناطي الحافظ القاضي (متولد 564 هجری قمری ) که در کتاب المحرَّر الوجیز في تفسیر الکتاب العزیز خویش ، نوشته است :
« بِغَيْرِ الْحَقِّ»: بزرگ نشان دادن گناهیست که مرتکب آن شده اند، و معلوم است که هیچ پیامبری ، به حق کشته نمیشود ، مگر این عبارت به این خاطرآمده است که شاید کسی به گونه یی همچو چیزی را تخیل نماید ، پس با این عبارت درمورد شنعت وآشکار بودن گناه تصریح شده است.
سؤال اینجاست که آیا این پاسخ میتواند قناعت بخش ، واضح و روشن به حساب آید؟ در این مورد نیز قضاوت و داوری را به خواننده گان عزیز میسپاریم.
نکتۀ دوم اینکه در هیچ یک از تفسیرهای معتبر قرآن در مورد تعیین معنی واژۀ « فوم » اتفاق نظر وجود ندارد، چه در همۀ تفاسیر قرآن آمده است که برخی از مفسرین واز آنجمله عبدالله بن عباس را عقیده برآنست که این کلمه در معنی گندم ویا نان به کار رفته است و برخی دیگر واز آنجمله عبدالله بن مسعود به این باوراند که این واژه در اصل « ثوم » بوده ودر معنی سِیرکه همان سبزی مشهور است به کار رفته است ، چنانکه عبدالله بن مسعود در نسخۀ دست داشتۀ خویش آنرا به همان صورت اصلی یعنی « ثوم » نوشته است نه « فوم ».
پس باید از این مفسرین و تأویل کننده گان پرسید که موجودیت یک چنین واژۀ گنگ و بی مفهوم را درکتابی " آسمانی " و فروفرستاده شده از " لوح محفوظ " چگونه ارزیابی مینمایند؟
أفسانه پرداز قرآن محمد بن عبدالله قرشي در یک إقدام دیگر با درهم آمیختن چند رویداد و چند شخصیت اسطوره یی قوم بنی اسرائیل ، افسانه یی بافته است که نقطۀ اوج حوادث آن در آیتهای 247 الی 251 سورۀ البقرة جا دارد و ما آنرابه گونه یی کامل همراه با ترجمۀ فارسی اش در اینجا نقل میناییم:
وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿247﴾ وَقَالَ لَهُمْ نِبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿248﴾ فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿249﴾ وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿250﴾ فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿251﴾
ترجمه : و پيامبرشان به آنان گفت : ‏خداوند طالوت را بر شما به پادشاهى گماشته است. گفتند :چگونه او را بر ما پادشاهى باشد با آنكه ما به پادشاهى از وى سزاوارتريم و به او از حيث مال گشايشى داده نشده است. پيامبرشان گفت : ‏خدا او را بر شما برترى داده و او را در دانش و [نيروى] بدنى بر شما برترى بخشيده است و خداوند پادشاهى خود را به هر كس كه بخواهد مى‏دهد و خدا گشايشگر داناست 247
و پيامبرشان به آنان گفت: نشانه پادشاهى او اين است كه آن تابوت [عهد] كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان و بازمانده‏اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون بر جاى نهاده‏اند، وجود دارد و در حالى كه فرشتگان آن را حمل مى‏كنند به سوى شما خواهد آمد. اگر مؤمن باشيد براى شما در اين [رويداد] نشانه‏اى است 248
و چون طالوت با لشكريان [خود] بيرون شد گفت‏خداوند شما را به وسيلۀ رودخانه ‏یی خواهد آزمود پس هر كس از آن بنوشد از [پيروان] من نيست و هر كس از آن نخورد قطعا او از [پيروان] من است مگر كسى كه با دستش كفى برگيرد پس [همگى] جز اندكى از آنها از آن نوشيدند و هنگامى كه [طالوت ] با كسانى كه همراه وى ايمان آورده بودند از آن [نهر] گذشتند گفتند امروز ما را ياراى [مقابله با] جالوت و سپاهيانش نيست كسانى كه به ديدار خداوند يقين داشتند گفتند بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار به اذن خدا پيروز شدند و خداوند با شكيبايان است 249
و هنگامى كه با جالوت و سپاهيانش روبرو شدند گفتند پروردگارا بر [دلهاى] ما شكيبايى فرو ريز و گامهاى ما را استوار دار و ما را بر گروه كافران پيروز فرماى 250
پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و داوود جالوت را كشت و خداوند به او پادشاهى و حكمت ارزانى داشت و از آنچه مى‏خواست به او آموخت و اگر خداوند برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمى‏كرد قطعا زمين تباه مى‏گرديد ولى خداوند نسبت به جهانيان تفضل دارد 251

در این آیات قرآن افسانۀ توراتی شائول ( طالوت ) گویا بازتاب یافته است ، مگربا یک نگاه سطحی میتوان دریافت که این افسانه نیز در قرآن به گونه یی وارونه وناقص روایت شده است . به این شرح که محمد در این افسانه پردازی قرآنی رویدادهای افسانوی متعلق به شخصیتهای اسطوره یی یهودی به نامهای شائول ، داؤود وجِدعون را به گونه یی به هم ریخته و مخلوط بازتاب داده است.وکوشیده است از مجموعۀ آن حوادث افسانه یی بیافریند که او را در به سر رساندن اهداف خاص خودش و دیانت نوپای اسلام یاری رساند . برای روشن شدن این مسأله بد نیست به کتاب تورات (عهد عتیق ) مراجعه نماییم . در تورات آمده است که سموئیل پیامبر شائول را به عنوان نخستین پادشاه بنی إسرائیل مقرر نمود ، ر. ک : ( یکم سموئیل: إصحاح 15/آیت 1) و در زمان پادشاهی شائول میان اسرائیلیان و فلسطینیان جنگی روی داد که درآن پهلوان لشکر یهودیان داؤود با پهلوان لشکرفلسطینیان جُلیَات ( جالوت ) مصاف داد و اورا به قتل رسانید ، ر. ک: (یکمِ سموئیل: إصحاح 17/ آیتهای 33 إلی 58 )
در این رابطه دو نکته قابل یاد آوریست :
1 – قرآن هنگام صحبت در مورد تابوت ، کاری را که داؤود انجام داده است به شائول نسبت داده میگوید : «... إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ ... یعنی : نشانه پادشاهى او اين است كه آن تابوت [عهد] ... به سوى شما خواهد آمد.» در حالیکه به روایت تورات ، این شاؤل نی بلکه داؤود بوده است که در جشن پیروزی و تصرف اورشلیم تابوت عهد را به این شهر آورده است، ر. ک : ( دومِ سموئیل : إصحاح 6/ آیتهای 6 إلی 19 )
2 - أفسانۀ إمتحان کردن سپاهیان ازطریق طرزنوشیدن آب از چشمه ساران وافسانۀ عبور از رود اردن به شحصیت افسانوی دیگری که گویا جِدعون نام داشته است ودر نبرد با مِدیانِیَّان قهرمانیهای خارق العاده یی نشان داده است، تعلق میگیرد، ر.ک : ( داوران : إصحاح 7 / آیتهای 4 ، 5 و6 ) ونیز( داوران : إصحاح 8 / آیت 4 ).
چنانکه گفته آمد در آیات فوق الذکر قرآن چند رویداد اسطوره یی به هم آمیخته و مخلوط شده است ، به این شرح که آوردن تابوت به شائول ( طالوت ) نسبت داده شده است ، حال اینکه آنرا داؤود آورده است نه شائول.
دیگر اینکه شائول و جِدعون یک شخص واحد پنداشته شده اند و همین درک نادرست باعث شده است که إبداع کنندۀ قرآن جنگ با فلسطینیان را همان جنگی بداند که میان اسرائیلیان و مِدیانِیَّان گویا روی داده است ، و به عقیدۀ برخی از مفسرین تورات، میان این دو حادثه بیشتر از صد وپنجاه سال فاصلۀ زمانی وجود داشته است.
إدامۀ این مباحث را در بخش ششم پیش کش خواهیم نمود.
azizyasin78 yahoo.com
www.asrejadid.org

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • درود به شما که زحمت کشیده و اذهان مردم را روشن نموده اید.
    مضمون که جهت مطالعه ومعلومات دوستان تهیه دیده اید خیلی عالی است .
    من نمیدانم با کدام دلیل بالای این کتاب بحث کرد این کتاب نظر به عصر حاضر نظر به تکامل و ترقی بشر امروز در مقایسه به 1400 سال قبل یا 2000 سال قبل نمیتوان بحث کرد.
    همه داستان ها خیالی است از این رومان ها بیشتر برای کسانیکه میخواهند خواندن و نوشتن را یعنی صنف های دوم و سوم مکتب و یا کورس های خصوصی جهت یادگیری زبان استفاده کرد .

    • فراری عزیز درود بر شما
      ممنون شما من در بخشهای قبلی پاسخی خدمت شما فرستاده ام لطفا مطالعه نمایید . دست شمارا صمیمانه میفشارم و وعده میسپارم که در این زمینه از هیچگونه سعی و تلاشی دریغ نخواهم کرد.
      بهروز باشید
      یاسین

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس