صفحه نخست > دیدگاه > سرنوشت سرخ ، ياد گار سبز

سرنوشت سرخ ، ياد گار سبز

رزاق مأمون
چهار شنبه 1 آگوست 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در شش سال اخير، تغييرات زيادي در افغانستان روي داده است اما در گرماگرم اين تغييرات ، ( صرف نظر از خصلت كيفي و ارزشي آن ) بر شيشه يادمان برخي از شخصيت هاي مقتدر و صاحب جايگاه در تاريخ دردناك افغانستان ، يا از روي عمد و يا هم به دليل گم گشته گي نخبه گان و نخبه نمايان درحوادث دراماتيك و سرعت رويداد هاي پس از سقوط طالبان ، گرد فراموشي نشسته است و چناني كه همه ساله نه چندان رندانه از كنارش ميگذرند و به ركلام خود ادامه مي دهند.

اين شخصيت و شهيد هوشمند، عبدالرحيم عفورزي است كه در حساس ترين مقطع تاريخ ، كه استخبارات منطقه و جهاني ، ماشين غرش ناك طالب سازي رابه هدف شيار زدن ازرش هاي مشترك اقوام در كشوربه حركت درآورده بودند؛ به ميدان دپلوماسي دشوار قدم نهاد ودرمصاف با دهن كجي هاي ارواح خبيثه سياست منطقه اي از گردونهء مظلوميت و تلخي هاي مقاومت بالا رفت و " ديد كلان ملي " خود را به هدف حفظ هويت و حضور افغانستان با برجسته گي تمام نشان داد. اين زماني بود كه حتي مأموران و مقامات بلند پايه حكومت آقاي رباني ، سوراخ مي پاليدند تا يك چند ، خود را از گزند آلام روزگار مصئون سازند.

در گيرودار رقابت هاي آماتوري سياسي و چهره نمايي هاي، از سرسيري شخصيت هاي مختلف با درجه هاي متفاوت، در سال هاي اخير، بسا واقعيت هاي گذشته، زير چرخ صحنه سازي ها و فراموش كاري هاي پوزخند آميز رفته است.

عبدالرحيم غفورزي زماني وارد معركه شد كه بود و نبود افغانستان در گرو يك سوال درشت و سياه فرو رفته بود. حتي به ياد دارم كه يكي از وزيران حكومت آقاي رباني ، نفس سوخته از راه هاي قاچاقي ، كوه به كوه ، خود را به پاكستان رسانيده بود تا در دفتر كميسارياي عالي سازمان ملل متحد خودش را معرفي كند و امتياز پناهنده گي حاصل كند. غفورزي در يك چنين احوالي به جريان مقاومت براي حفظ جغرافيا و فرهنگ افغانستان ملحق گرديد و در مسير خوفناك مقاومت براي بقاي افغانستان جان خود را از دست داد و براي چهار تن از پسرانش ، يادگار بس بزرگ و زايل نشدني را به ميراث گذاشت.

افغانستان همه ساله ؛ به تاريخ 28 اسد ، ياد مردان پاك باز و شيفته گان آزادي مملكت در جنگ استقلال را گرامي مي دارد اما تا كنون فراموش كرده است كه به تاريخ سي اسد سال 1376، عبدالرحيم عفورزي نخست وزير، سخنور ونويسنده گران ارج كشوررا نيز از دست داده است كه در داغ ترين فصل مقاومت مردان آهنين دست و آتشين نفس در برابر هزاران پنجابي ، چچيني و عرب ، به كارزار حيات و ممات شتافت و يادمان درخشاني را نقش برگ هاي تاريخ مملكت كرد. امتياز غفورزي در مقايسه با ساير همگنانش اين بود كه وي دراحوالي صداي سوي مقاومت مردمي را لبيك گفت كه شخصيت هاي هم طراز وي، به طور كامل صحنه را براي تقديري رها كرده بودند كه پاكستان براي شان درست كرده بود و به شكل كارواني از شلاق و تابوت و رنگ سياه ، به سوي دهكده ها ، قلب ها و حريم ارواح پدران شان به حركت درآورده بود.

غفورزي پس از سقوط حكومت دكتر نجيب الله در سال 1371 به حيث شارژدافير نماينده گي دايمي افغانستان درملل متحد مأموريت يافت و سپس از سال 1372 تا سال 1373 به حيث معاون سفير و نماينده گي دايمي افغانستان درملل متحد برگزيده شد.درسال 1374 خورشيدي به مقام معاونت وزرات خارجه رسيد و بعد از سقوط كابل به وسيله طالبان وآغاز آزمايش بزرگ مقاومت مردمي ، موتور قدرت مندي را درعرصه كارزار دپلوماتيك به نفع افغانستان به حركت درآورد و قدرت استدلال و ظرفيت اعجاب انگيزي را در دفاع از افغانستان درمجامع بين المللي به نمايش گذاشت . او به تاريخ 22اسد سال 1376 به حيث نخست وزير حكومت تحت رهبري آقاي رباني انتخاب شد و هشت روز بعد در نتيجه سقوط هواپيماي حامل او وهمراهانش بر فراز تپه هاي مشرف به فرودگاه ولايت باميان جان به جان آفرين تسليم كرد. بدين ترتيب ، مردي كه هرگز در تنگنا هاي قومي و پنداشت هاي شخصي و ادعا هاي مضحك نتوانست جا بگيرد، به ياد آرمان ها براي همه افغانستان؛ درآغوش داعي اجل جا گرفت وبا خون خط سرخ مقاومت شرافت مندانه در برابر ذلت را برصحيفهءتاريخ مرقوم كرد.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • اقای مامون!
    من درمورد مرحوم غفورزی که فعلا حيات نيستند چيزی نميگويم.اما مايه تعجب من اينست که شما خيل مردم بسيارشخصيت پرست هستيد. اگر دولت به حرفهای شما گوش دهد برای هرقوماندان و شخصی که به قماش شما ها وابسته اند، لقب قهرمان داده و ازروز فوت آنها تجليل بعمل ايد.
    روی هم رفته اقای غفورزی هم صدراعظم چی حکومتی بوده است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    • آقای بی نام:

      تا جای که سوال چگونگی حکومت مطرح میشود به جواب شما باید گفت که حکومت آقای پرفسور ربانی به هر شکل که بود دست کم حکومت غلام و دست نشانده مانند دیگر حکومات نبود.

    • عجب دنیایی، کسانی عینک سیاه به چشم کرده، حال میخواهند از جنایتکار ترین، بی‌پرنسیب ترین، خاین ترین، ضد مردمی ترین، آدمکش ترین، احمقانه ترین و .... "دولت" تاریخ افغانستان به دفاع برخیزند.

      دولت ربانی -مسعود اول بوسیله آی اس آی به میان آمد به حدی که بعد آقای ربانی از رئیس سابق آی اس آی حمیدگل درخواست نمود که منحیث مشاورش وظیفه انجام دهد اما بعدا دربست به مزدوری رژیم های ایران و هند ادامه داد.

      این به اصطلاح دولت به حدی غرق در جنگهای بین "برادران" و چور و چپاول دارایی های عامه افغانستان بود که موقع زیادی هم برای دولتمداری نیافت.

      و غفورزی یک مهره گک چنین دولت خاین و وطنفروش و قاتل دهها هزار انسان بود.

    • بلی صاحب ISI و گورنر هاوس پشاور را که در آنجا ربانی بالای ملت مسلط گشت را مردم فراموش کرده اند!!!!!

    • آقای احمدی، به مطلبی در مورد آقای مأمون و حکومت مطبوع ات (ربانی) در وبلاگ عشق و آزادی توجه ات را جلب می نمایم.

      آنلاین : دروغ های شاخدار ژورنالیستی!

  • درآنزمان دلیل سقوط نابهنگام طیاره غفورزی را توطئه شورای نظاروخصوصا احمدشاه مسعود نامیدند زیرا دران حادثه قوماندان مشهور حزب وحدت هم شهید شد واصلا هدف هم همین شخص بوده است نمیدانم که چرا نویسنده از ان « شهید هوشمند» یاد میکندواز دگران حرف نمیزند وبراصل مسئله که جراطیاره سقوط داده شد وجگونه دست های ربانی مسعود وقانونی دراین جنایت رنگین است یاد نمیکند
    جای تعجب است ما ازاین نویسنده که خود درآنزمان از دستیاران ربانی وشرکایش بودند میخواهیم که لطفاازآه وناله برای غفورزی بگذر وعاملین قتل وی را رسوا کن تامردم برای شما شادباش بگویند وصف غفورزی را از صف ربانی ,دوستم,مسعود,خلیلی ودگر جنایتکاران چداسازند وازوی بعنوان شهید یاد نمایند

    • این شعله یی ها و راوایی ها هرگز سرعقل نمی آیند. از مامون میخواهند، قاتل یا قاتلین غفورزی را افشا کند. آیا آقای منتقد خود میداند که قاتل غفورزی کیست؟ ایا آن حادثه در گام نخست یک قتل بود؟
      حادثه درکجاصورت گرفت؟ حادثه در بامیان صورت گرفت. بامیان بدست کی بود؟ به صورت کامل در دست حزب وحدت به رهبری آقای خلیلی. در طیاره آیا غیر از فغورزی کسان دیگری نیز بودند یا خیر؟ بلی! پیلوت طیاره، حنرال محمد مهدی خان بود که دران حادثه کشته شد. عزیز مراد سخنگوی دولت استاد ربانی شخصیت دیگری بود که دران حادثه جان داد. عبدالعلی داشنیار از فعالین سیاسی برجستهء نهضت اسلامی شخصیت فعال دیگری بود که برای صلح تلاش میکرد. او هم درین حادثه جان به جان آفرین داد. شخصیت های دیگری نیز از حزب وحدت و دران طیاره جان دادند.

      دلیل اصلی حادثه فرود آمدن طیاره در کمر خط نشست بود که در نتیحه پیلوت نتوانست پیش از رسیدن طیاره آخر خط، آنرا ایستاده کند. ازینرو در گودالی که در آخر خط پرواز بود سرنگون گردید....

      درینجا نه کدام بمب منفجر شده، نه کدام عامل دیگر مشکوکی تاکنون بدست آمده که بتوان آنرا یک توطئه و یک دسیسه پنداشت.

      با آن هم به خاطر رویداد آن حادثه در یک جو سیاسی نظامی بسیار حاد، احتمال خرابکاری را نیرو میبخشد. اما بدون سند و برهان تنها به حدص و قیاس بی پایه نمیتوان پذیرفت که این حادثه قتل بوده است.

      غفورزی مردی بود که کشورش را میشناخت و به آن عشق میورزید. ثبوت این ادعا همین که، او برای آوردن صلح به نیرو های مطرح در صحنهء جنگ و سیاست در کشور مراجعه کرد. او مانند شعله ها در کدام غار نرفت تا منتظر شود که باد شود طوفان شود و همه بنیادگرا ها و اخوانی ها و پرچمی و خلقی ها را باد ببرد و او از غار خود برون شده و بگوید منم مردم میدان که دستم به هیچ جنایتی آلوده نیست و بلافد و بلافد و بودنه وار پتاق بزند. به این پهلوان پنبه ها باید گفت، تو که هرگز کشتی نگرفتی، چگونه بخوابی.... عمل نکردی چگونه اشتباه کنی؟ تفنگ نگرفتنی چگونه دستت به خون کسی آلوده شود؟ وقتی برای بدست آوردن حقت مجبور به گرفتن تفنگ شوی، حنایت ناگزیز است. اما طرفداری از جنایت به خاطر تداوم آنست که گناه نا بخشودنی است.

      غفورزی مرد میدان و مرد عمل بود. او میدانست که بدون درنظر گرفتن طرف های دیگر هرگز نمیتوان به صلح دست یافت. امریکا با همه زور و توانمندی اش نمیتواند این کار بکند.

      شورای نظار، جمعیت اسلامی، حزب وحدت اسلامی، حرکت اسلامی، حزب اسلامی، جنبش ملی اسلامی و تمامی احزابی که در حوادث گذشته سهم داشته اند، درآینده هم سهم خواهند داشت.

      من به تمامی شعله یی ها و افغان ملتی هایی که ازآنها به گونهء بلند گو استفاده میکنند، اعلام میگویم که کار شان بیفایده است. به هوش باید بود که به حرف شعله یی و افغان ملتی کسی گاوی را از گندمی نمیکشد، اما این احزاب هر لحظه میتوانند صد ها سربازی را وارد میدان کنند که حاضر اند جان شان را قربان کنند.

      عقل سلیم حکم میکند که باید راه حل پیدا کرد. با انقلابیگری های مائویستی و کمونستی و رد یکسرهء مخالفین نه تنها کاری جور نمیشود بلکه داشته ها هم برباد میروند.

      شما وقتی ازین احزاب حرف میزنید، نمیداند که چه پوتانسیالی آنها دارند. هدف من ترساندن کسی ازین احزاب نیست. بلکه میخواهم بگویم، کاری که میکنیم و حرفی میزنیم چقدر عملی است و حاصل آن چیست؟ درین قمار برد و باخت مردم ما چقدر است؟

      اگر حالا این احزاب خاموش اند و شعله یی ها در سایهء امریکا میجفند، معنی آن این نیست که این احزاب را میتوان از سرراه برداشت.

      راه درست این است که واقعیت ها را باید نشان داد و عقل را در سیاست دخیل ساخت و وقت خود را روی کاری به مصرف رساند که عملی باشد.

      وظیفهء روشنفکر قضاوت کردن نیست. وظیفهء روشنفکر روشن سازی است، نشان دادن واقعیت هاست. وظیفهء روشنفکر حزبیگری نیست. هرگونه خاک اندازی روی واقعیت های غیر دلخواه و برملا ساختن وافعیت های دلخواه، خیانت به روشنفکری است.

      بروید بامان خدا!!

  • بازهم رشته شورای نظاری - جمعیتی رازق مامون گل کرد و مداحی یک خاین ملی را شروع کرد. کسی که در سالهای خون و خیات و جنایت و بربادی، در سالهایی که وطن ما بوسیله باند جنایتکارش برباد میشد و دهها هزار از هموطنان ما قتل عام میشدند، این غفورزی در رکاب امیر ربانی قرار داشت و میخواست در مجامع بین‌المللی بر سر رژیم خون آشام جهادی سفید مالی کند و از آن فرشته بتراشد.

    غفورزی کسی بود که تلاش اعظمی را بخرج داد که بوی خیانت و جنایت و آدمکشی دولت مجاهدین در خارج از مرزهای افغانستان درز نکند و این دوره تاریک تاریخ ما را درخشان و مشعشع نمایش دهد. شاید یکی هم بعلت تلاش های خاینانه این مردک نامرد بود که امروز مردم جهان کمتر از بویناک بودن آن دوره مکدر تاریخ ما آگاهی دارند.

    به نظرم مردار شدن غفورزی یکی از خوش شانسی های مردم ما بود اما برای باند جمعیت اسلامی یک فاجعه بود که امروز مامون این سخنگوی پس پرده جمعیت و شورای نظار برایش مدیحه سرایی میکند.

  • تا جاييکه من و شما عزيزان از جناب غفورزي شناخت داريم،به نظر من اقاي غفورزي شخصيت انچناني هم نبود که حالا مقاله يي به اين طول و عرض در موردش به رشته تحرير در ايد.وي کدام شخصيت افغانستانشمول نبود،يک عضو تنظيم جمعيت اسلامي که از برکت ان به مقامات دولتي نه بلکه تنظيمي راه يافت.به نظر من نشر همچو مقالات بيهوده جز ضياع وقت خواننده ګان و مسوولين سايت چيز ديګري نيست.بهتر است همچو مقالات در جريده پيام مجاهد که ارګان تنظيم جمعيت اسلامي است، به نشر برسد.

  • آنچه که دراین نوشته روشن نمیشود اینستکه چراطیاره آقای غفورزی سقوط کرد؟قرار بیانات شاهدان عینی این سقوط طیاره عمدی بوده
    شورای نطار میخواست که باسقوط دادن این طیاره مخالفین شانرا از سر راه بردارندهدف سقوط طیاره هم "شهید هوشمند"غفورزی نبود بلکه یکتن از قوماندان های مشهور حزب وحدت بودوآقای مامون باید خودش دراینمورد معلومات بیشتر داشته باشند چرا که ایشان درآندوران از یاران نزدیک آقای ربانی واحمدشاه مسعودبودند.یادآوری ازغفورزی فقط زمانی ارزش دارد که عاملین این توطئه راافشاکرد وخواستار محاکمه آنان شدکه دراین سانحه ربانی ٍمسعود ٍدوستم مستقیما دست داشتند

  • اقای احمدی
    حکومت اقای ربانی دراصل به تمام همسايه گان ما مربوط ميشدنمايندگان کافی از همسايگان دران وجود داشت. روی هم رفته حکومت محدود به کوته سنگی بينی حصارپلچرخی فرقه ريشخور بوده است.
    شما ايا انرا حکومت ميناميد.واگر امروز اين قدر خارجی ها هم درکشورما حضوردارند از برکت ان گلانی است که حکومت اقای ربانی کشت کرده و تا حال ازشر ان خلاص نمی شويم.حکومت اقای ربانی به ارمان شهدا و معلولين و مجاهدين بازی کرد و بخاطر قدرت دست اوردهای جهاد مردم افغانستان را به بازی گرفته و امروز طالب هم زاده شرايط همان روزگاری بوده که اقای ربانی و حکومت بی کفايت شان ببار اورده بود.
    فاعتبرويا اولی الابصار

  • وقتی به دفاع از غفورزی برخیزی، ارزش تبصره ای را هم ندارد. برایت متأسفم آقای مأمون (نویسنده ی چیره دست)!!!!!!!!

  • با سلام به جناب مامون صاحب
    من نوشته شما را خواندم بی شک نقش شهید عبدالرحیم غفورزی را هیچ کس نمی تواند نادیده بگیرد اما چقدر خوب می بود که نویسنده محترم یادی نیز از دیگر شخصیت هایی که در آن هیات حضور داشتند مینمودند از جمله شهید اهل قلم و اندیشه سید محمد امین سجادی که در بین نویسندگان و اهل قلم خصوصا انانی که در دیار مهاجرت بودند نامی آشنا و بلند است چه بسیار کسانی که امروز جز فرهیختگان اهل اندیشه و قلم هستند و از شاگردان ایشان و یا از کسانی که به تشویق و حمایت ایشان به این عرصه وارد شدند می باشند بگذریم از این که این شهید گرانقدر موثرتری فرد در حزب وحدت وقت بودند و از ایشان به عنوان مغز سیاسی حزب یاد میشد که در بسیاری از مذاکرات کلیدی و اساسی سیاسی به نمایندگی از حزب وحدت وقت اشتراک داشتند همین مقدار بس که از قول مرحوم غفورزی یاد میکنند که بعد از ختم مذاکراتشان در همان ایام و قبل از سفر به بامیان ایشان پیشانی مرحوم سجادی را بوسیده و به ایشان می گویند من مدتی بسیار زیادی است که در عرصه های سیاسی در مذاکرات مختلف اشتراک نموده ام اما تا کنون انسانی همچون شما که با استدال و منطق و بدون کدام تعصب در مذاکرات صحبت نموده و حق خواهی نماید ندیده ام و این برای من بعنوان یک افغان افتخاری است که شما نیز از این کشورید.
    یاد و خاطره همه شهدای پاک باخته و بی آلایش کشور زنده و جاوید باد.

  • شخصیتی را که شما نخبه و چه و چه میخوانید، بر اساس چشمدید یکی از دیپلومات های افغانی، حین مسافرت ها، ساعت ها با خانم محترم شان تیلفونی صحبت میکردند و پول آنرا از بودجه همین مردم بیچاره میپرداختند. آن دیپلومات افغانی میگوید که کسی را به ضعیفی غفورزی تا هنوز ندیده است. شما فکر کنید انسانی که در بحرانی ترین شرایط ساعت ها با خانم خود صحبت کند و مصارف تیلفونی اش را از بیت المال بپردازد چه جنایتی وجدانی را مرتکب شده است! ضمناً حب و بغض شما رزاق مامون را میدانیم، پس چگونه میشود به گفتار های تان اعتماد کرد!

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس