مسئولیت پذیری ؛ ضرورت جدی در کشور
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
یکی از راه حل های بنیادی اکثر چالش های موجود در کشور ، احیاء و ترویج فرهنگ مسئولیت پذیری است.
یکی از دوستانم که در یکی از کشور های غربی زندگی میکند ، گفت : « روزی حین عبور از جاده یی در شهر ( در شهر کوچکی که زندگی میکند) موترم با زباله دانی که کنار جاده نصب شده بود، تصادف کرد. پیاده شده از نزدیک ظرف زباله دانی را مشاهده کردم. بلی ! بسیار اندکی خراشیده شده و کمی از جایش بیجا شده بود ، با اندکی حرکت دوباره سر جاشد ».
« آنطرف جاده متوجه شدم که خانم و آقای سالخورده یی دقیق متوجه صحنه هستند. خوب ، چون همه چیز درست بود، برگشتم به موتر و راه ام را گرفتم . همینکه حرکت کرده محل را ترک کردم در راه در فکر فرورفته با خود خود گفتم ، خوب بود دفتر نظم عامه را که در همان محل موقیعت دارد در جریان حادثه میگذاشتم , نشود جریمه شوم! بهر حال دلم آرام نگرفته , برگشتم . همینکه داخل دفتر مربوطه شده ، دیدم همان خانم و آقای سالخورده یی که شاهد صحنه بودند ، زودتر از من داشتند از چندوچون قضیه به مامور موظف تعریف میکردند » . . . .
و اما ادامه بحث :
اینکه مسئولیت از دیدگاه علمی , تخصصی و حقوقی چه تعریفی دارد و به چند بخش دسته بندی شده است ، یک بحث کاملاً جداست.
آنچه از عبارت مسئولیت پذیری در زندگی روزمره و در جوامع بشری برداشت میشود، مسئولیت همانا پاسخگویی و یا به عهده گرفتن کاری است.
مسئولیت پذیری کدام امتیاز ارثی نبوده بلکه در روند درست و معیاری رشد انسان ها بوجود آمده ، وابستگی اجتماعی را نشان میدهد . یعنی در نظام که کار میکنیم ، در اجتماع که زندگی میکنیم جهت پیشبرد امورات همه به شکل از اشکال چه در چارچوب قانون و چه از لحاظ اجتماعی در برابر یکدیگر پاسخگو هستیم.
که همین احساس پاسخگویی و موجودیت میزان و معیارات معین در فعالیت های انسانی ، عامل اساسی پیشرفت در کار و زندگی مردم بوده ، باعث رشد و پیشرفت جامعه میگردد.
با تاسف در کشور ما همانطوریکه بدبختی ها و نابسامانی های چند دهه اخیر تمامی زیر بناهای اساسی و حیاتی کشور و نظام ما رااز بین برده است ، فرهنگ مسئولیت پذیری و احترام به قانون را نیز در بنیاد صدمه زده است. در نتیجه همین بی بندوباری ها و قانون گریزی ها است که کشور ما بدبختانه امروز در چینین وضعیت ناهنجار و بحرانی قرار گرفته و مردم ما همه روزه قربانی سرو مال میدهند.
درین میان بعد از تحولات چند سال اخیر و با وجود امکانات بیش آمده توسط جامعه جهانی و حضور و فعالیت های چشمگیر جامعه مدنی با تاسف نه اینکه فرهنگ مسئولیت پذیری و احترام به قانون احیا نشده بلکه تا جایکه دیده شده است میزان قانون گریزی و بی بندوباری همچنان گسترده تر شده است.
وقتی دقیقتر متوجه شویم در اکثر موارد عامل اصلی همهء این قانون گریزی ها و بی بندوباری ها موجود، مسئولین نظام اند.
با وجود سرو صدا ها و های هوی دولت در راه مبارزه با فساد و تشکیل و راه اندازی این همه هیات و کمسیون ها رنگارنگی که با گذشت هر روز بر تعداد آنها افزوده میشود ، در طول یک دهه اخیر هیچ یک از مقامات آلوده به فساد گردن کُلفت رسماً دستگیر و یا مجرم شناخته نشده جهت مجازات به پای میز محاکمه کشانده نشده اند.
امروز وقتی مردم این وضعیت را مشاهده میکنند و با توجه به میزان بالای بی سوادی ، فقر و بیکاری کمتر کسی در برابر قانون و سایر افراد جامعه خود را مسئول دانسته ، در اکثر موارد دم را غنیمت شمرده و با بی نهایت بی پروایی و بی بندوباری هر آنچه از دست شان برآید ، انجام میدهند.
اینجاست که بطور یقین میتوان گفت ، یکی از عوامل عمده بی بندوباری و از زیر بار مسئولیت گریزی مردم، همانا قانون شکنی و سوءاستفاده مسئولین نظام است.
وقتی مردم می بینند که مامورین ارشد نظام با آنهمه سواستفاده و قانون گریزی به بسیار سادگی از زیر بار مسئولیت های بزرگ شانه خالی کرده با جرایم سنگین و پشتاره های میلیونی به بسیار سادگی به شکل از اشکال معاف گردیده و یا هم در نهایت پا به فرار مینما یند، دیگر کمتر کسی را احساس مسئولیت پذیری و ترس از حساب در سر است.
پيامها
18 جنوری 2011, 14:16, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
پورسینا و مولانای بلخی، ”اوغان“ یا ”ایرانی“ ؟
افغانستان همانا خراسان بزرگ است
پنج شنبه 19 آوریل 2007, بوسیله ى Darwish DARYADELI
یکی از خیانتها و ظلمهای بزرگی را که استعمارگران انگلیس و فاشیستهای پشتونیست و فارسیستیز در حق ما کردن همیس که نام سرزمین ما را تغییر دادن و یک نام جعلی و غلط و خاینانه ره بالایش ماندن. آریانا، ایران، خراسان همو سرزمین پهناوری اس که تمام مفاخر علمی، ادبی، فرهنگی و … ما به آن تعلق دارن. بخش عمده و اصلی همو جایی که در آثار بزرگان ما، مثلا ده شاهنامه، به نام ”ایران“ خوانده میشه، همی جای اس که امروز ”اوغانستان“ میگنش !
ایکه چه گپها شد و به چی رقم آریانای بزرگ یا ایران بزرگ یا خراسان بزرگ، تکه تکه و توته توته شد و هر بخش آن به نامهای جداگانه یاد شد، هرکس میتانه برود و تحقیق کنه. همی حالی یک مقالهای بسیار جالب و علمی ده وبسایت ”پاسداران فرهنگ آریانا“ موجود اس به قلم آقای داکتر صاحبنظر مرادی که ده همی موضوع تماس گرفته و مسأله را به خوبی روشن ساخته که دوستا میتانن اوره بخانن. عنوان مقالهای مذکور ”چگونه ما، من شدیم“ میباشه. مه خواندن همی مقاله ره به همه دوستا توصیه می کنم.
حالی ما به چی منطق میتانیم ابوعلی سینا، البیرونی، فردوسی، مولانا جلالالدین و دهها و صدها مفاخر بزرگ تاریخ و فرهنگ خوده به جای غیر از آن جایی که خودشان خود را متعلق میدانستن و واقعاً هم به آنجا متعلق بودن، متعلق بدانیم؟ آنها همه خود را ”ایرانی“ و یا بعدها ”خراسانی“ میخواندند.
اگه ما بخواهیم که نام جعلی و خاینانهای فعلی ره (اوغانستانه) به جای نام اصلی و تاریخی سرزمین خود استعمال کنیم و طوری پیش بروییم که دگه همو مفاخر تاریخی و فرهنگی ما ”ایرانی“ خوانده نشن، باید تمام نوشتهها و آثار قدیم را بازنویسی کنیم و هر جاییکه کلمۀ ”ایران“ یا ”خراسان“ را دیدیم، به ”اوغانستان“ تبدیلش کنیم . مثلا باید شاهنامۀ فردوسی ره بگیریم و همه جاهایی که ”ایران“ گفته، ”اوغانستان“ بسازیمش که حق مطلب ادا شوه. چون حقیقت ثابت شده همی اس که جایی ره که فردوسی ”ایران“ میگه، اکثریت محلات و مکانهای یاد شده در شاهنامه امروز به ”اوغانستان“ تعلق داره.
اگه کسائی بخایین قسمی نشان بتن که ”ایران“ فرهنگی و اصلی و تاریخی، همی جایی اس که چند سال پیش نام ایرانه ده سرش ماندن، کار غلط میکنن و حقیقته مسخ می کنن. اگه از ”ایرانی“ خواندن کسانی چون ابن سینای بلخی و مولانا و دگه بزرگان فرهنگ و تاریخ ما، منظورشان این باشه که گویا همۀ آنها به همی منطقهای که امروز ایران خوانده میشه تعلق داشتن، بیخی غلط میکنن و کارشان تقلب کاری اس. اما اگه منظور از ”ایرانی“ خواندن آنها، یک واقعیت تاریخی ره بیان کدن باشه، در آن صورت هیچ غلطی در گپشان نیس. آن مفاخر و بزرگان فرهنگی و تاریخی ما، هر جایی که بوده باشن، به هر نام و نشانی از قدیم مانده یادشون، مشکلی نیس، اما کس نمی تانه آنها ره به نام ”اوغان“ بشناسه و یا به دیگران معرفی کنه . خلص ایکه هرچه بوده باشن، اوغان نبودن. مثلی که ما اوغان نیستیم.
اگه خیانت ده کارها نمی بود، اگه از اول تهداب همی بخش جدا شده از پیکر خراسان بزرگ با مسؤلیت و دوراندیشی عادلانه و بدون غرض و مرضهای استعماری و فاشیستی، درست نامگذاری میشد و یکی از همو نامهای اصیلیش نگهداری میشد، یا به نام ایران یا به نام خراسان یاد میشد، ما گرفتار این مشکلهای قطع فرهنگی و سلب هویت تاریخی و فرهنگی نمی شدیم.
هدف استعمار، هدف فاشیزم قبیله و پشتونیزم وحشتزا، همی بود که ما ره از ریشههای تاریخی و فرهنگی ما جدا و دور بسازن. ما را از هویت اصیل و پنچهزار سالهای ما قطع نمایند. خواستن و میخواهند که ما بی ریشه، بی هویت، بی تاریخ و بی گذشته باشیم. به این صورت می تانن که به بسیار سادگی و آسانی هژمونی و تسلط شوم و خاینانهای خود را بالای ما تحمیل کنن. به بسیار سادگی و آسانی می تانن که زبان و فرهنگ ما را به حاشیهها برانند و به مرور زمان نابودش سازند. برنامههای پشتونیزه کدن کشور ما سالهای طولانیس که ادامه داره و تلاش داشتهاند که هیچ چیز برای ما نمانن. حتا نامهای محلات و مناطق و دهات و کوه و تپه و دشت و صحراهای ما را به پشتو تغییر دادن. حتا ترکیب انسانی شهرها و مناطق ”بی پشتون“ را بکلی دگرگون ساختن. حتا به ما اجازه نمیدهند که کلماتی را که کلمات زبان ما هستند برای افهام و تفهیم استفاده کنیم و محکوم به استفاده کدن کلمات پشتو شده ایم . فاشیستهائی که امروز قدرت را در اوغانستان ده دست دارن، بکار بردن واژههای اصیل فارسی مانند ”دانشگاه“ را جرم و جنایت می شمارن و برای مرتکبین آن شدیدترین سزاها را درخواست می کنن.
پشتونیستها به خود حق میتن که خود را ”پتان“، ”پختون“، ”پشتون“ و ”اوغان“ بخوانن، پتان هندی و پختون پاکستانی و پشتون یا اوغان اوغانستانی ده پیششان یک چیز و یک قوم اس. اما تا که میتانن طوری تلقین میکنن که اگه یک فارسیزبان و خراسانی ”اوغان“ خوانده شده نام ایران و فارسی را بگیره باید به دار زده شوه و حتما مزدور ایران اس و … در حالیکه ما اصل ایرانی و اصل خراسانی هستیم. همی نام ما بوده و میخواهیم که نام ما باشه. ایرانی امروز، تاجیکستانی امروز، اوغانستانی امروز، همه اهل یک خاک و یک دیار و یک سرزمین هستند که دیروز به نام آریانا و ایران و خراسان یاد می شد و حالی سه پارچه شده و به سه نام یاد میشه. نامها هم جعلی و نادرست. مخصوصن همی نام اوغانستان بیخی یک نام جعلی و صد در صد نادرست و ناروا می باشه.
حالی که ما به ناحق و به زور و جبر، بدون خواست و میل خود ما، به نام جعلی ”اوغان“ خوانده میشیم، بس و کافی اس. همی ظلم و جفا و خیانته باید ده حق مفاخر تاریخی و فرهنگی و علمی خود نکنیم و آنها را هم محکوم به ”اوغان“ بودن نسازیم. ابوعلی سینای بلخی، ایرانی بود، خراسانی بود، مگم اوغان نبود و نباید اوغان خوانده شوه. همی رقم ده مورد دگه شخصیتهای بزرگ قدیم و قبل از آنکه نام جعلی اوغانستان بر سر زمین ما نهاده شوه، میتانیم عین گپ را بزنیم. آنها همان چیزی که خودشان خود را میخواندند، باید خوانده شوند — ایرانی، خراسانی، نه اوغان. با قید اینکه ما هم خودمان را خراسانی می خوانیم و اوغان نیستیم و زمانیکه از ایران تاریخی و فرهنگی و از خراسان حرف می زنیم، منظور ما همین ایران امروزه (فارس قدیم) نیس، بلکه منظور ما همان ایران و خراسان تاریخی و فرهنگی و دیرینسال می باشد که تاریخ شکوهمند پنجهزار ساله داشته و زبان عالمگیر فارسی-دری داشته و مفاخر بزرگ بشری داشته که متعلق به همه نسلها و مردمان پراگندۀ آریانا و ایران و خراسان بزرگ و پهناور می باشدhttp://ahmadshahmassoud-orodbo...