صفحه نخست > دیدگاه > احمد شاه مسعود چه چیزی را ازخود به ارث گذاشت؟

احمد شاه مسعود چه چیزی را ازخود به ارث گذاشت؟

شبیر « کاکر»
يكشنبه 14 مارچ 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

قوماندان احمدشاه مسعود یکی ازبرجسته ترین قوماندانهای گروه جمعیت اسلامی تحت رهبری برهان الدین ربانی بود که درسال 2001 میلادی دراثر انفجاریک بم جاسازی شده دریک کمرهء فلمبرداری جان خودرا ازدست داد. مسعود را طرفدارانش اکنون پهلوان خراسان لقب داده اند. زیرا قسمت زیاد عمراودرجنگ وستیزبا دشمنانش گذشته است. اما به استثنای دوجنگ، دیگردرتمام جنگهای تعرضی مسعود دست آوردی نداشته است. آن دوجنگ یکی، حمله بالای مواضع حزب اسلامی درسال 1988 درولایت تخار بود که باهمکاری قوتهای ملیشه ای سازمان (سازا) و(سفزا) مسعود توانست، سیدجمال ولید را درمنطقه مهارنموده وکنترول مناطق را در دست گیرد. جنگ دومی مسعود همانا سقوط کابل در زمان داکترنجیب الله بود که به همکاری تعدادی ازپرچمی های سکتاریست و قوتهای ملیشه ای شمال، رژیم برسراقتدار دکترنجیب الله را سقوط داده وبه عوض آن انارشی وبی بندباری توآم با کشت وکشتاررا درکابل وسایر ولایات حاکم ساخت.

تاجائیکه ازفلمهای مستند شورای نظاردر زمان جنگ علیه شوروی برمی آید مسعود هیچگاه توفیق این رانیافته که مستقیما به قوتهای روس حمله آورده باشد. برعکس با وجود اراضی مساعدیکه مسعود دراختیارداشت او نتوانست یانخواست ازآن استفاده دلخواه رابکند، درحالیکه در دیگر مناطق افغانستان خصوصا ساحات بگرام وقره? باغ ونجراب وتگاب وکوهستان حتی حومه های میان هوائی کابل چون کوه صافی وغیره با وجود ثقلت بمباردمانهای بیرحمانهء شوروی بازهم مجاهدین قدرت تعرض وحمله را بالای روسها داشتند. درمناطق همواری چون قندهار وهلمند باوجود کمبود ساحات ستر واخفا، مجاهدین روزانه برکاروانهای روس حمله می بردند. ولی مسعود بعدازیک امضای آتش بس یکساله با شورویها، پنجشیررا ازسکنه خالی نمود وخودش ویارانش به شمال افغانستان فرارنموده ودرمناطق مفتوحهء مجاهدین علیه حزب اسلامی حکمتیار به جنگ های داخلی پرداخت. تنها دراواخر خروج قوتهای شوروی ازافغانستان بود که روسها برخی ازقوتهای خودرا ازیک تعداد مناطق کشیده به شهرها انتقال دادند وقسمتهای زیادی ازمناطق را دراختیار اردوی دولتی وقت گذاشتند مانند گارنیزون فرخار وگارنیزون کلفگان وهمچنان منطقهء کران ومنجان دربدخشان اینها مناطقی بودند که روسها درسالهای پسین، موجودیت خودرا درآن مناطق مهم نمی پنداشتند همان بود که مسعود با استفاده ازضعف روحیه عساکردولتی ، واستفاده ازروابط قومی واتنیکی موفق به گرفتن مناطق مذکورگردید.

بعدازخروج قوای اشغالگرشوروی ازافغانستان، مسعود ازپیروزی مجاهدین درجلال آباد مساوی بادکترنجیب الله نگران بود. ازین رو او توانست درخلال جنگ جلال اباد راه استراتیژیکی سالنگ را برروی رژیم حاکم درکابل نبندد اکنون طرفداران مسعود آن اقدام مسعود را به آزادی رأی وعمل و استقلال طلبی وی دربرابر نظامیان پاکستانی حمل نموده وآنرا توجیه مینمایند درحالیکه انچه درکتاب جنرال نبی عظیمی آمده است نشان میدهد که مسعود با سازمان استخبارات نظامی پاکستان ارتباط تنگاتنگ داشته است. نبی عظیمی ازضبط نوار صوتی مسعود می نویسد که دستگاه های کشفی مخابرات رژیم داکتر نجیب الله صحبت مخابروی مسعودرا با جانب پاکستان ضبط نموده بودند وآن نوارحالا هم نزد جنرال نبی عظیمی موجود است. علاوه برآن بعدازشکست کودتای جنرال تنی، پاکستان پلان خویش را مبنی برتغیردادن رژیم درکابل طوری دیگری به منصه اجرا گذاشت. پاکستان به اهمیت قوماندانهای داخل پی برد وکوشش کرد تا ازین راه بتواند رژیم داکترنجیب الله را سقوط دهد. پاکستان تعدادی ازقوماندانهای جهادی را بشمول احمدشاه مسعود به پاکستان دعوت نمود ،استقبالیکه درسال 1989 ازمسعود دراسلام ابادتوسط مقامات پاکستانی بعمل آمد درنوع خود بی نظیر بود. پاکستان ازمسعود به سطح رئیس جمهوریک کشوردعوت بعمل آورد تا بامقامات پاکستانی دیدارکند درحالیکه تاآن هنگام دولت پاکستان ازهیچ رهبر وقوماندان جهادی بصورت علنی وآشکارا استقبال بعمل نیاورده بود. مقامات پاکستانی به مسعود اجازه دادند تا او درتلویزیون سراسری پاکستان مصاحبهء طولانی را انجام دهد ودرآن مسعود پشتیبانی عام وتام خودرا ازمقامات پاکستانی ابرازنمود ومتعهدگشت که درصورت پیروزی وی بررژیم کابل دربرابر نیکی های که پاکستانی ها درمقابل وی واعضای فامیلش درطول دوران مهاجرت نموده اند بی تفاوت باقی نمانده وجواب این نیکی هارا به نیکی دهد.

درتشکیل حکومت جدید مجاهدین که درروالپندی پاکستان به امر ونهی نظامیان پاکستانی بوجود آمد بازهم این استخبارات نظامی پاکستان بود که درتعین مسعود به حیث وزیر دفاع اصرار ورزید پس درتمام این حوادث و وقایع چه چیزی طرفداران مسعود را قانع ساخته است که او قهرمان بی بدیل ورجل راه آزادی وسربلندی افغانستان بود؟. تنها چیزیکه شاید درانظار عامه اندکی گنگ ولاینحل باشد همانا جنگ مسعود باطالبان است. درحالیکه عامل اصلی ومهم بعداز استخبارات پاکستان دربوجود آوردن طالبان شخص مسعود ونیز رهبرگرانقدرش جناب پروفیسوربرهان الدین ربانی است که طالبان را ازمنطقهء سپین بولدک تا دروازه های کابل استقبال نمودند. ملا نقیب الله اخوندزاده اولین قوماندان جمعیت اسلامی درقندهاربود که به امر برهان الدین ربانی واحمدشاه مسعود، اسلحهء خویش را به طالبان تسلیم نموده وامارت طالبان را پذیرفت. بهرترتیب، حالا این سوال مطرح میگردد که مسعود چه چیزی را ازخود به بازماندگانش به ارث مانده است؟
به نظراین قلم آنچه که مسعود به بازماندگانش به ارث مانده است: خودخواهی، انانیت، کبر، قوم پرستی، معامله گری باخارجیان به قیمت بربادی وطن، چالاکی وتحقیرنمودن واستهزای ضعفا توسط زورمندان، کلاه پکول را کج گذاشتن، پول پرستی وفراردادن اقارب وخویشاوندان به کشورهای اروپائی واسکندناوی نظیرآنچه که برادرش احمد ولی درزمان قدرت خود درلندن برای فامیل خسرخویش انجام داد، عیاشی، بی بندباری، خارجی پرستی، اگرغیرازاینها چیزدیگری مسعود به ارث مانده باشد وازنظرمابیچاره ها پنهان مانده باشد دوستان لطف کنند درستون پیامها بگذارند تا ما واقف گردیم.

فارغ ليسه مجاهد در پشاور واسلاميك ينورستي در اسلام آباد

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آفــــــــــرین و صد آفرین به شما که قلم فارسی بدست گرفتید و اینطور نقد کردید، من اصلأ مخالف جنگ هستم و اصلأ جنگ را عمل شیطان مینامم ولی شما ها با این زبان که یاد گرفتید میخواهید چه کار کنید این خود یکنوع دامن زدن و توطعه گری و جنگ اندازی اقوام است، فرمانده احمدشاه مسعود را تاریخ ثابت میکند این شما کی هستید که نشسته اید به نقد اینطور یک شخصیت که اصلأ شما ادبش را ندارید، خوب احمد شاه مسعود این که او چه نوع شخصیت بود و چطور توانست مطرح باشد و بحیث قهرمان ملی شناخته شود این باید دهان مانند های شما فاشیست های جنگ انداز را خاموش کند، شما هر قدر هم که بجفید این دیگر به جهان هویداست که او یک قهرمان بوده و نامش همیشه در قلبها جاویدان میماند

  • سلام!
    کاکر صاحب معلوم می شه که بسیار قهر استید و عقده دارید! چند نفری که این جا نوشته می کنند، عجب مردم استند. به خاطر عقده های خود وقت ما را ضایع می سازند. وقتی عنوان را می خوانم، فکر می کنم که شاید مقاله ی آموزشی خوبی باشد و باید خوانده شود، ولی به نیمه نرسیده دلگیر می شوم؟ چرا؟ زیرا بیش تر مقاله ها را و به خصوص همین مقاله را کودکان افغانستان هم می فهمند. این گپ های است که روزانه هزار ها بار در میان مردم بیسواد، وقتی در پیتو می نشینند، گفته می شوند. من مخالف محتوای نوشته ی شما نیستم، اما حیف که وقت و انرژی خود را با گفتن گپ های که حتا کودکان کشور می فهمند، ضایع کنید و از ما را هم. بعد از این انتظار من اینست که از شما مقاله های علمی و پژوهشی بخوانیم تا برای من که جوان هستم، کار آمد باشد...
    با احترام
    نام من پنج شنبه نیست، اما وقتی دیدم که این جا همه گی اسم مستعار دارند و از یکدیگر شرم دارند؛ فکر کردم که من هم یک نام دیگر انتخاب کنم. " خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت باش."

  • احمدشاه مسعوداين فرزند شجاع مردم افغانستان به كومك خدا و مردم خود ان ابرقدرت بزرك جهانرا به زانو دراورد و زبون خود ساخت.روسهارا مردانه از كشور ما راند نا كفته نبايد كزاشت كه روسها نظر به تقاضاى مكرر دولت فاشيستى قبيلوى امين تركى به افغانستان امده بودند كه همه از قوم بشتون بودند كه بيوسته خارجى هارا به اين كشور اورده اند واز انها قدرت جسته اند.مسعود قهرمان مردم افغانستان همانطوريكه برعليه روس شجاعانه برخواست برعليه تروريزم بين المللى وان دولت تروريست برور باكستان نيز برخواست.كه بلاخره توسط دستكاه جاسوسى باكستان و القايده به درجه شهادت رسيد.امروز ان وطنفروشان زن فروش برعليه اين اين مدافع وطن ميبافند.امروز مردم ما دوست ودشمن خودرا ميشنا سند.در زمان روسها كانتينر بول و نصوار به طرف جنوب ميرفت و كانتينر بم به طرف شمالى و بنجشير.مردم مناطق جنوب مصروف زرع و قاجاق مواد مخدر بودند وازطرف فاشيستان به سر اقتدار حمايت ميشدند.درحاليكه هم دولت كابل وهم روسها وهم حكمتيار همه با مسعود درجنك بودند.ان ابر مرد بزرك به همه جواب دندانشكن ميداد.امروز مسعود خارجشم فاشيستان قبيله و مزدوران انهاست.به جفيدن سك دريا مردار نميشود.

    • سلام كاكر صاحب : ازاينكه شناخت قبلى باهم نداشيم ومن از شما سوالى مينمايم مرا بببخشيد لطفا بفرما يد شما جه كرديد ونيز ايا ازاين نوشته شما بوى بغض عداوت نميايد وملت مارا بسوى يك بد بختى ديكر نميكشاند اين نوشته شما ارمغان همدريست ويا جنك قبيله اى (دوست عزيز كار نامه هاى مسعود براى شما نامعلوم بوده اما دفتر عملكرد اين فرزند دلير وطن بهمه وطندارانش هويداست جاى تاسف است كه به شما نامعلوم مانده ايا شما با مسعود ازنزديك ديدار داشتيد؟ ويا اينكه به كشور هاى اروباي ويا ...... زندكى داريد از سر زبانهاى دشمنان مسعود حرف هاى را سرهم نموده با يك عنوان صفحه عداوت را باز نموديد ) محترم كاكر صاحب بيا دست اخوت را درازكن بهمه اقوام ميهنت بيا اغوش ات را باز كن بهمه اقوام ميهنت بيا صفحه محبت ووحدت را باز كن به همه بردرانت كه با يك وحدت ملى همانند نياكان ما كه انكليس ها را از ميهنت بيرون راندن ودرهمين زمان من وتو بزركترين ابرقدرن جهان روس را همين سالار مردانت از ميهنت بيرون راندن اكنون وقت من وتوست كه جاى همان سالار مردان را خالى نمانيم اين هيولاهاى اروباى وامريكاى را از ميهن وخاك مقدس ما بيرون نمايم . شمال وجنوب وشرق وغرب همه در حدود جغرافياى ميهنت است با اين طرز نوشته ويا تفكر خام كه مسعود جه كرد بيا از خودمان سوال كنيم كه ما جه كرديم وفعلا جه ميكنيم ايا ميداننيد كه در همين روز ها جه قدر منابع طبعى وطنت به تاراج برده ميشود توسط همين غربى ها . ايا ميدانيد كه جه قدر دختران باكره وطندارانت توسط همين عساكر اروباى وغربى بى عزت وعفت ميشوند ايا ميدانى كه هر اخر هفته يك مينى بس زنان هم ميهنت از شب جمعه تا شب شنبه به عساكر امريكاى برده ميشود ايا ميدانى همانند زندان ابوغريب در عراق در زندان بكرام به همراه زندانى ها تجاوز جنسى ميشود وصد ها أيا ايا هاى ديكر . دوستم بجاى تفرقه انداختن بفكر خدمت به ميهن ووطندارانت باش تا همانند نيكانت افتخاراتى را كسب كنى . موفق باشيد رسا

    • سلام به تمام دوستان
      برادران مسلمان ما همه میدانند که احمد شاه مسعود بزرگ جی نوع شخصیت بود و چرا مبارزه نمود و در راه مبارزه بخاطرناموس تمام اقوام افغانستان جان شرین خود را فدا نمود بهر حال من تمام مقاله های کابل پرس? را مطالعه مینمایم این اقایان که وقت خود را بی مورد به مصرف میرسانند نمیدانم که چی حاصل مینمایند و وقت دیگران را هم میگیرنند امروز کشور های دیگر به کجارسیدیند و ما به کجا؟ امروز استقلال نداریم و آزادی نداریم و کشور ما میدان قدرت نمای کشورهای ابر قدرت گردیده باز هم ما در فکر نفاق انداختن استیم از نگاه دین مبین اسلام کسانی که نفاق را بین مسلمانان میندازند گناه گاه ترین فرد پیش خداوند(ج) و پیغمبر او است بنآ برادران مقاله نویس اخر شما از این حرف ها جی حاصل میکنید خداوند یک جیزی بنام وجدان برای بنده های خود عطآ فرموده است اگر شما واقعآ وجدان دارید لطفآ از الفاظ که از ان بوی نفاق و کینه میاید خودداری نماید اگر اسلام استیت یک بار پیش وجدان خود فکر کنید در جریان شپ البته جون شما جنابان از طرف روز زیاد مصروف و در حال فکر کردن استیت که فردا چی مقاله بنویسم
      در اخر اقای کاکر باید برای شما بگویم که در باره احمد شاه مسعود صدها جلد کتاب به چاپ رسیده و مردم افغانستان خود میدانند که مسعود چی نوع شخصیت بود بیهوده وقت خود را تلف نمودید
      با احترام فرهاد مجددی

  • بیوگرافی احمد شاه مسعود :

    احمد شاه مسعود فرزند دگروال دوست محمد در سال 1332 برابر با 1953 میلادی در قریه جنگلک ولسوالی پنجشیر تولد شد. پدر کلان او زمرد شاه از قریه ده بیدی سمرقند در زمان امیر امان الله خان به افغانستان مهاجرت کرده و در دره پنجشیر اقامت گزید. این زمانی بود که انور پاشای ترکی که برای مبارزه بر علیه سلطه روسها به آسیای میانه آمده بود آخرین روز های حیات خویش را سپری میکرد ، زیرا قوت های او یکی پی دیگری در مقابل بولشویکها شکست میخوردند و تاجیکها و ازبکها او را رها کرده بودند . در ماه اگست 1922 او فقط با 25 جنگجوی ترکی خویش در مقابل یک کندک 300 نفری روسها قرار گرفته بود. او هم میتوانست مانند هزاران تاجک، ازبک و ترکمن از سرحد عبور کرده و به افغانستان بیاید ولی او و ترکهای وفادارش مقابله را ترجیع دادند و مستقیما ً سوار بر اسپهایشان در حالیکه شمشیر های از غلاف بیرون شده را بالای سر هایشان میچرخاندند بر روسها حمله ور شدند. در این حمله که در حقیقت انتحاری بود تمام آنها کشته شدند و روسها سلطه خویش را در آنجا مستحکم کردند. در جریان این حمله و ختم آن هزاران هزار تاجک، ازبک و ترکمن که مطابق بعضی از آمار و ارقام تعداد شان به بیشتر از سه میلیون مهاجر میرسید سرحد را عبور کرده و داخل افغانستان شدند. این دومین مهاجرت دسته جمعی به این کتله وسیع از شوروی سابق به افغانستان بود. بار اول این نوع مهاجرت کتلوی در زمان تزار روس که آسیای میانه را زیر کنترول میاورد، صورت گرفت بود. تعداد زیادی از مردم سمرقند و از جمله قریه ده بیدی که در بار اول به افغانستان آمده بودند از طرف حاکمان افغان در دره پنجشیر زمین بدست آورده بودند و از اینرو پدر کلان احمد شاه مسعود هم پنجشیر را برای زندگی برگزید.

    استقلال افغانستان و نزدیکی دولت مستقل افغانی با حکومت بالشویکها در شوروی که استقلال افغانستان را به حیث اولین کشور برسمیت شناخته و وعده هر همکاری را داده بود باعث گردید که ضد انقلابیون در آسیای میانه مشهور به باسمچی ها از کمکهای نظامی که از خاک افغانستان بدست میاوردند ، محروم گردند ولی به جای آن تعداز زیادی از آنها افغانستان را به حیث کشور امن برای مهاجرت برگزیدند و مقیم شدند.

    حکومت امان الله خان و اصلاحات او شرایط یکسانرا برای تمام اتباع کشور از جمله مهاجران تازه وارد که افغانستان را کشور شان انتخاب کرده بودند برابر کرد. چون در شمال کشور زمینهای فراوانی غیر قابل استفاده وجود داشت دولت فرمانی را به تصویب رسانید که مطابق آن به مردم ولایت کابل و سایر ولایات کشور اعلان گردیده بود که اگر خواهان زندگی در شمال کشور و دریافت زمین باشند به ادارات ذیربط دولتی مراجعه کنند. از این توزیع زمین تعداد زیادی از مهاجران جدید هم استفاده کردند. با به پایان رسیدن غیر مترقبه حکومت امانی که اولین دولت دموکراتیک در تاریخ افغانستان بود اوضاع کشور نیز با تغیرات گسترده مواجه گردید. حبیب الله کلکانی مشهور به بچه سقاو بوسیله ملا های دست نشانده انگلیس به بهانه اینکه اسلام در خطر است مانند یکعده دیگر به بغاوت تشویق میشد. انگلیس ها به این سرکرده باند دزدان و جنایتکاران از طریق ملا های وابسطه خویش پول و اسلحه فرستاده و او را تا جایی تجهیز کردند که بتواند حکومت نو پاه را سقوط دهد. اما این فقط گام اول توطئه انگلیس ها بود، انگلیس ها پلان داشتند تا بوسیله اشخاصی چون بچه سقاو چنان شرایط را به میان آورند تا مهره مورد نظر شان به کرسی کابل بنشیند. این مهره مورد نظر آنها نادر خان بود که باید مشروطه خواهان را که با روسیه شوروی نزدیک بودند از سر راه دور کند تا بلوسیله نفود روسیه کمونیست در افغانستان زیر صفر برسد.

    قبایلی که نادر خان را برای به سلطنت رساندن و پاکسازی کشور از گروه های چپاولگر و رهزن کمک کردند نقش بزرگی در ایجاد حکومت مرکزی و بخصوص سرکوب یاغیان شمالی که تعدادی زیادی مهاجران آمده از آسیای میانه هم در میان شان بود ، بازی کردند. مهاجران آسیای میانه از جمله تاجکان سمرقندی چون حکومت نوبنیاد امان الله از جمع کشور های جهان با روسیه بلشویک هم روابط نزدیک داشت ، کمر بچه سقاو را بسته بودند.

    بسیاری از مردمان قبایل بخصوص قبایل منگل و جاجی بعد از سرکوب بیرحمانه و خونین یاغیان بخصوص در شمالی در همان مناطق باقی ماندند و جوانان مجرد منگل و جاجی دختران زیادی را از جمله از جمع مهاجران آسیای میانه شوروی سابق به عقد نکاح خویش درآوردند. سلسله این ازدواج های تا حد زیاد جبری ، آنقدر وسیع بود که به گفته بعضی از مورخین و افغان شناسان حتی در ظاهر فزیکی و سیمای مردمان شمالی بخصوص مهاجران، تاثیر دایمی به جاه گذاشت. به دربار شاهی و فامیلهای نزدیک به دربار هم کنیزان و غلامان زیادی برای کار فرستاده شدند که در بین آنها دختران خوش صورت و جوان برای پر جلوه کردن شب نشینی ها نیز شامل بودند.

    نادر خان با درایت که داشت اجازه نداد تا در گرو پشتونهای که او را برای رساندن به تخت و تاج یاری کرده بودند قرار گیرد. از اینرو از روز اول آنانی را که میخواستند تا جز اردوی منظم گردند به صفوف اردو جذب کرده و توسط آنها حکومت مرکزی را بیشتر مستحکم نمود. به باور اکثر تحلیلگران به خاطر ختم ملوک الطوایفی ، باند های مسلح و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور در آنزمان به شخص قاطع با مشت های آهنینی چون نادر خان ضرورت بود ، با آنهم تصفیه مشروطه خواهان را صفحه سیاه دوره نادر خانی قلمداد میکنند.

    بعد از قتل نادر خان بوسیله عبدالخالق پسر خوانده غلام جیلانی خان چرخی موج دیگری از انتقام گیری ها و تصفیه مشروطه خواهان و طرفدران جنبش امانی آغاز شد که تا سالهای 60 یا دهه دموکراسی ادامه داشت.

    در این زمان که احمد شاه مسعود صنف اول مکتب ابتدایی قریه جنگلک بود فامیل او بر اساس نزدیکی با غلام بچه دربار، عبدالرحیم که اهل پنجشیر و به قول بعضی نیز از مهاجران سمرقندی بود، به کابل آمد. به قول تعداد کثیری مردم پنجشیر عبدالرحیم غلام بچه هم فرزند یک مهاجر سمرقندی بود و او بود که پدر مسعود دگروال دوست محمد را به اردوی افغانستان راه داد. پدر مسعود بعداً به هرات رفته و به پست عالی قومندان ژاندارم و پولیس آن ولایت که در آنزمان به نزدیکان دربار داده میشد مقرر گردید.

    فعالیت های سیاسی مسعود زمانی شروع شد که در پولتخنیک کابل به تحصیل آغاز میکند و با یکعده از اعضای جوانان مسلمان آشنا میشود. این زمانی است که شخصیت مسعود شکل گرفته و او خصوصیات از خویش نشان میدهد که بیشتر تبارز شخصی بود که آرزوی نام کشیدن دارد تا دفاع از مذهب و عقیده. در 1973 یا 1352 زمانی که شهید سردار محمد داود خان به خواست اکثریت مردم افغانستان برای آوردن تغیرات ، دولت شاهی را ختم اعلان میکند ، احمد شاه مسعود دوره سیاه زندگی خویش را آغاز میکند او با بیشرمی به همان دولتی پناه میبرد و تمرینات نظامی کسب میکند که پدرش دگروال دوست محمد آنرا کشور مصنوعی و ساخته و پرداخته انگلیسها میدانست. او بر اساس دستور و هدایات همان دولت مصنوعی پنجابی های پاکستانی برعلیه مردی بغاوت اعلان کرد که پدرش او را سردار قهرمان و سمبول وطنپرستی میدانست.

    در زمان کسب تمرینات نظامی در دوره اول اقامت در پاکستان احمدشاه جوان که ریش و بروت هنوز نکشیده بود با حکمتیار خیلی نزدیک میشود و در همین زمان حکمتیار به او پیشنهاد میکند تا تخلص مسعود را انتخاب کند که او آنرا پذیرفته و از همان زمان به بعد خود را احمد شاه مسعود خطاب میکند. بعد از دور اول تمرینات نظامی بوسیله نظامیان پاکستان که جنرال بابر مسولیت مستقیم آنرا به عهده داشت گروپ مسعود مخفیانه از راه کنر ، نورستان و لغمان به پنجشیر آمده و بالای پسته های دولتی به حمله آغاز میکنند. مردم محل از جمله فامیل پهلوان مشهور کشور احمد جان که سردار محمد داود خان را شخصیت ملی و وطنپرست میدانستند به همکاری دولت شتافته و باند جنایتکار و فروخته شده به پنجابی های بویناک پاکستانی مسعود را با شکست شرمسار مواجه میسازند.
    مسعود از محل فرار کرده و دوباره راهی پاکستان میشود و با بیشرمی غلامی پنجابی های پاکستان را قبول کرده و بوسیله آنها اعاشه و اباته میشود. در این زمان گفته میشود که او با یک میجر( جگړن) پاکستانی و به روایت دیگر با شخص بابر روابط جنسی داشت – او در آن زمان اصلا ً ریش و بروت نداشت و به خام بچه ی مشابه بود. پاکستانی ها نسبت اینکه حکمتیار هم به زبان انگلیسی، هم پشتو و هم اردو بلدیت داشت و تحلیلگر خیلی زیرک بود با اومسایل و پلان های شانرا مطرح میکردند تا دیگران از جمله مسعود را با خبر کند و این چیزی بود که به مزاج مسعود خوش نمیخورد و برای اینکه خود را با پاکستانی ها نزدیک سازد تا سرحد بر قراری روابط جنسی با جگرن پاکستانی پیش رفت.

    بعد از تجاوز روسها به افغانستان مسعود به دستور پاکستانی ها و با پول زیادی که از طریق سی آی ای در اختیار او قرار گرفته بود با یکعده دیگر داخل افغانستان شده اول در نورستان زیر حمایه مجاهدین آن دیار قرار گرفته و بعدا ً به پنجشیر رفته و با پول که سی آی ای از طریق آی اس آی پاکستان به او میپرداخت یکعده را بدور خویش جمع کرده و بر علیه روسها اعلان جنگ کردند. ولی این حملات بر علیه متجاوزین روس وقتی قوای مربوط به اردوی سرخ داخل دره پنجشیر شدند خاتمه یافت. مسعود اول به کوه ها فرار کرد ولی روسها که از گذشته او بوسیله جواسیس خویش آگاهی داشتند ، انتظار همکاری او را بعید ندانسته و به جای قتل او و جنگجویانش از طریق یکعده از کارمندان خاد و حزب بر سر اقتدار رژیم کابل از جمله مانوکی منگل با او تماس بر قرار کرده پیشنهاد همکاری کردند. مسعود خائین این قرار داد را که در اول به نام قرار داد آتش بس بین نیرو های روس و گروپ مسلح پنجشیر یاد میشد ، امضا کرده و به قول اکثریت ناظران اوضاع افغانستان به جای جنگ علیه روسها به تصفیه مخالفان خویش در دره پنجشیر آغاز کرده و مطابق قرار داد آتش بس برعلیه هر نیروی دیگر مجاهدین که در شاهراه سالنگ بر علیه کاروان های نظامی روس حملات پارتیزانی انجام میدادند ، عمل میکرد. مسعود بهترین وطنپرستان کشور از جمله آن دسته از ماویست های افغان را که برعلیه روسها میجنگیدند تحت نام های مختلف از بین برد. یکی از وطنپرستان مشهور کشور که بدست مسعود خائین جام شهادت نوشید ، احمد جان ، پهلوان مشهور کشور است که فامیل او مسعود و دسته قاتلان او را از پنجشیر در زمان سردار شهیدان محمد داود خان رانده بودند. به قول آنانی که از خیانت مسعود آگاهی داشتند ، گروپ او حتی به جان آن راننده های افغان که با مشکلات برای مردم کابل از بندر حیرتان تیل و دیگر مواد اولیه زندگی میاوردند رحم نکرده و آنها را بعد از دستگیری مجبور میساختند تا روی سرک بخوابند و بعداً لاری و یا موتر شانرا بالای شان عبور میدادند.

    بعد از خروج روسها از افغانستان که عبور شان از شاهراه سالنگ به علت همکاری مسعود با آنها بدون هیچ مشکلی صورت گرفت مسعود بر اساس قرارداد همکاری با روسها هیچگونه اقدامی بر علیه حکومت نجیب الله در کابل انجام نداد و به جای آن تمام تلاش خویش را بر علیه گروه های رقیب مجاهدین بخصوص گروه حکمتیار متوجه ساخت. ولی روسها به زودی دریافتند که نجیب الله دیگر آن کمونیست گذشته نه بلکه شخصیت ملی گرای شده که سردار داود سالهای 1976- 1978 را به یاد آنها میاورد. خشم روسها زمانی به اوج خویش رسید که داکتر نجیب الله 15 فبروری روز خروج روسها را، روز نجات ملی اعلان کرد. داکتر نجیب الله همچنان به کشور های غربی هئیت های را فرستاد تا از تغیر سیاست کشورش و آرزوی نزدیکی با جهان غرب اطلاع دهند.

    روسها هم وقت را از دست نداده اول ببرک کارمل را به کابل فرستاده و بعدا ً جنرال مومن و جنرال دوستم را از طریق کارمل و اجنت هایشان نبی عظیمی ، وکیل و بریالی به بغاوت بر علیه نجیب الله ترغیب کردند.

    حکومت نجیب الله بر اساس معاهده ننگین جبل السراج بین اجنت های معلوم الحال روسیه گروه کارمل ، مسعود و گروه تحت حمایه ایران ، حزب وحدت سقوط داده شد و مسعود داخل کابل شد.

    بعد از سقوط کابل مسعود از هیچ جنایتی بر علیه مردم بیگناه کشور برای حفظ سلطه ی خونین اش فروگذاری نکرد. این جنایتکار و خائین ملی جنگ های گروهی را دامن زده و باعث ویرانی کابل و قتل هزاران هزار بیگناه گردید که نتیجتا ً راه را برای طالبان تحت حمایه پنجابی های کثیف و بویناک پاکستانی باز کرد.
    او تا آخرین لحظه زندگی رقت بار خویش با روسها همکاری داشت و به حیث سمبول خیانت، جنایت و ویرانی کشور ثبت تاریخ گردید.

    • ajab ast, baze ha me ayand wa aaftab ra ba ma tashreeh wa tawseef medarand, jenab , zarorat ba shoma neest ma aftab ra khod ba chashmane khod mebeneem,qessa sare ham kardan kare ast saahl, khoda jan hedayat nasebat konad ok

    • خان بابز خان ! اگر ده بار دیگر هم زنده گی نامه مسعود را پیام بگذاری ، بدان و آگاه باش که گلبدین رهبر جنبش رهایی بخش اوغانها مفعول است ! و این برتری را مسعود دارد که لاحقل از خود دفاع کرده !!

    • اقای بابر فقط من یک چیز را برایت میگویم شما فردید که تاجک ها از مرز شوروی عبور کرد و داخل افغانستان شدن پس چرا فرهنگ افغانستان دری است اگر شما درست بتاریخ 5 هزار ساله افغانستان نظر کنید از همان وقت فرهنگ افغانستان دری بوده هر چند کوشش نماید فرهنگ هیچ وقت تغیر نمیکند پس افغانستان با امدن تاجک ها داری فرهنگ شده یعنی پیش از ان کدام فرهنگ وجود نداشته بوده و ماند گپ مسعود ایا کدام شخصیت در قوم شما است به مثل مسعود که هزارن جلد کتاب بنامش به جاپ رسیده باشد نخیر ایرا خوب میدانید که نیست امروز دنیا و مردم خوب میدانند که مسعود بخاطر ازادی کشور و مردم خود مبارزه میگرد نه بخاطر کار های شخصی خود و یا قوم خود مرادنه به دنیا امد و مردانه مبارزه کرد و مردانه جان خود را در راه ناموس تمام مردم افغانستان از دست داد شما برای وطن چی کردید لطفا بینان بدارید و نجیب یک کمونست بود که در دوران ریاست خاد در یک شپ 4 صد مسلمان را بقتل رسانیده بود
      امروز در فکر وطن باش نه در فکر نفاق انداختن بین اقوام خدا کند که فهمیده باشی هر انسان باید پیش وجدان خود فکر کند امروز رفتنی است و فردا جواب دادن پیش خدا داریم لطفا راه خوب تری را انتخاب نماید دوستان وقت خود را بیهوده به مصرف نرسانیدبگذارید که این کشور که ویران شده راه اباد کنیم دیگر بس است یک کمی بخود هم بیایم برادر امروز از کشور های بیگانه در کشور ما میایند و هشدار خود را از خاک ما به حریفان خود میدهند چرا که ما افغانها همیشه برای اقوام خود چاه کنده بیدار شوید از خواب غفلت دنیا بکجا رسیده و ما در کجا استیم امروز یک سوزن هم جور کرده نمیتوانیم سرش را کولوله مینمایم و میگویم که برو اگر سوراخ نشد سنچاق باشد به نظر من منفور ترین شخص و کسی خواهد بود که در کابل پرس? بر زد دیگر ملیت نفاق میندازد بسیار شرم اور است این سایت را ایرانی ها هم میخوانند لطفا از نفاق اندازی دست بکشید

  • محترم بابر.شما كه شاهد بوديد كه ان دونفر روابط جنسى انجام دادند,شما انجا جه وظيفه داشتيد?
    ايا هالا هم همان كار را ميكنيد.اكر يك مفعول است او خودت هستى .اين جواب را مطابق حالت دانستم .تو تف به روى خود مينى و خود را عيان ساختى .

    • زمین اینقدر گیچ و حیران چیست؟/
      فلک التهاب غم جان کیست؟

      جذامی چرا هست سیمای ماه/
      و خورشید در هالهء دود آه

      رگ جان هستی چرا مرده است/
      و زخم نبود کرا خورده است

      چها ز این زمین و زمان کم شده/
      که رنگ جهان رنگ ماتم شده

      می شور عشق ازکدام کوزه ریخت/
      که دل ها شررهای افسوس بیخت

      دو چشم زمانه چه بر خاک دید/
      که دل رابه دندان حسرت گزید

      چرا تال مجنون آزاده گی
      سراید نواهای دلمرده گی/

      چرا غصه دارد دل این وطن/
      چرا عقده کرده است تاریخ من

      کدام سطرجاوید وفخرقرون/
      شکسته براوراق این متن خون

      کدامین سپیدارقامت برفت/
      که برما غم صد قیامت برفت

      چه آورد برما قضاء وقدر/
      فلق تیره گشت و شفق بی سحر

      چه خاکی بریزد به سرخاک من/
      چه شرحی کند سینه افلاک من

      کدامین عقابی به خونش تپید/
      مگر حلقه یی پای اورا ندید

      چه شهکارهستی ز یزدان پاک/
      به دست پلیدی بگشته هلاک

      مگر مرده سهراب یا پورزال/
      فلک رفته ازخود زمینم زحال

      مگرکاوه را کشته باشد ضحاک/
      که فریاد خیزد زهرذره خاک

      ویا رفته فرزند لیث صفار/
      که غم کرده خم قامت هر عیار

      مگرمرده آرش یلی آهنین/
      که برخاک ساید ستاره جبین

      و یا شد سیاوش به ملک غریب/
      گرفتار کین یکی نا نجیب

      مگرمرده بیژن به چاه سیاه/
      که خونابه ریزد گدا تا به شاه

      مگررفته باز ازخراسان زمین/
      ابومسلمی سوی جلاد کین

      ویا طاهری رفته در خواب مرگ/
      فلک اشک ریزد نه شبنم به برگ

      که بود او شکوه کدام دودمان؟/
      کدام آفتاب ازکدام آسمان؟

      نه سهراب باشد نه اسفندیار/
      نه کاوه نه یعقوب لیث صفار

      نه بومسلم و بیژن و رستم است/
      فراتر ز آنان، نه زآنان کم است

      ز رستم گرفت عرش مردانه گی/
      و از کاوه عنوان فرزانه گی

      زمهرسیاوش به دل ریشه داشت/
      کمانی ز آرش همان پیشه داشت

      نه افسانه بود او نه دیروز بود/
      که مردی ز شهکار امروز بود

      یکی کج کله افسر تیز بین/
      سپیدارقامت شرافت جبین

      یکی نسج ایمان به هنگام جنگ/
      که میزد سرش را به خارا و سنگ

      یکی مرد پرورد گهواردرد/
      شکوه هیاهوی داغ نبرد داغ نبرد

      نه شه بود و شحنه، نه هم میر بود/
      جنون هریرود و پامیربود

      کمال روان یک انسان بود/
      بلوط ستبری زایمان بود

      نه خم کرد قامت نه گردن گذاشت/
      نه عارو نه ننگی به دامن گذاشت

      کسی کو درش را به انگشت زد/
      به پوسیده مغزش دوصد مشت زد

      نه دیدم گروگان زور و زرش/
      نه در بند ترس ازکسی پیکرش

      هواخواه خورشید و خاور زمین/
      نه بومی که گیرد به کنجی کمین

      دریغا که یک مرد نامرد کشت/
      سه ناجوانی جوانمرد کشت دو

      دومار از ضحاکان جای تبار/
      بزد نیش خنجربه پشت عیار

      ولی کشته نی عشق ساریست او/
      ودر جان این باغ جاریست او

      چراغی به ما داد ونقش رهی/
      که روشن بود هر گه و بیگهی

      یلان را چه پروای جان و تن است/
      به رزمی که با دیو و اهریمن است

      تهمتن نه هر جای گردن نهد/
      فقط سر به دامان میهن نهد

      کجا کس تواند رهیدن ز مرگ/
      کو بامی نبارد به آن این تگرگ

      بمیری و بهتر کمان در برت/
      ز میری که خفت ببارد سرت

      چه فخری به از مرگ مردانه وار/
      که عمری چو منصور یابی ز دار

      چه خوش گفته بود آن یل ارجمند/
      کجا زنده باشد تنی درکمند

      به من قطره قطره ز دریا و جوی/
      به من ذره ذره ز صحرا و کوی

      همه پنجشیر و همه خانه است/
      خبر دارگویی که بیگانه است

      اگر یک کله جای ماند به من/
      به "بابا" و "بکوا" و یا "انجمن"

      ببندم کمر را فلاخن بدست/
      دهم دشمنش را نشان ضرب شصت

      چنین بوده رسم دلیران ما/
      و راه نبرد شهیدان ما

      نه عمر آن بود تا که داری نفس/
      بسایی به ذلت درون قفس

      و مرگ آن که ناگه دلی در برت/
      به ایستد و خاکی بریزد سرت

      دو روزی بزی و مگر سربلند/
      نه عمری که گردن بسایی به بند

      به ننگی که یابی امان از ضحاک/
      چه بهتر که خونت بریزی به خاک

      کجا دست مرگی تواند ربود/
      یلی را که شه بیت شهنامه بود

    • به همه سلام

      اشخاص در تاریخ روی عمل کرد شناخته می شوند.
      دوستان که به این و ان خود را راضی می دارند واضع است که وقت کافی دارند.
      اگر این ثنا گویان بگویند که مسعود چی برنامه تحریری از خود به جاه گذاشته و کدام نوع حکومت را خواهان بود؟
      بهتر خواهد بود.
      مردم افغانستان ربانی، گلبیدین، سیاف، مسعود،را خوب معرفت دارند و قضاوت از ان انها می باشد.
      به نظر من اینها از نمایندگان جریان اسلامی ( اخوان) بوده اند و مکتب اخوان را همه می دانند.
      جلال ابادی

  • آقای فرهاد مجددی

    در بیوگرافی احمق شاه مسعود به هیچوجه گفته نشده است که تاجکان یا ازبکها قبل از این دو مهاجرت کتلوی در افغانستان وجود نداشتند.

    تاجکها و ازبکها از هزاران سال در کنار سایر اقوام کشور زندگی داشته و خواهند داشت.

    هر چند من نمیخواهم از نجیب الله به هیچوجه دفاع کنم ولی سگ او بر مسعود جنایتکار و مفعول شرف داشت. او با روسها بر اساس ایدیولوژی مشترکی که داشتند دوستی و همکاری داشت ولی شما بگویید که ملا بچه مسعود اخوانی چه وجه مشترکی با روسها داشت که با آنهاهمچو یک خفاش قرار داد امضا کرد و تا آخرین لحظه زندگی رقت بار در خدمت شان بود ؟

    • غول بابره!

      از سگان قبیله چیزی دیگر توقع نمیرود، جفیدنت پاینده باد!

    • Mr. Babur! So your hero Afghans who will?

      Which people should be proud of? Babrak, Taraky, Hafyz ullah Amin? May tell Gurbachof. Of Mohammad Ali Jinnah and Bush saying the doubt you do not see.

      Have a little shame. Discrimination makes a very human light.

      Thanks

    • كاكر صاحب درود بر شما.

      دوست عزيز اكنون شاهد تفرقه اندازى خويش هستيد كه اين صفحه باز كرده شما تابكجا رسيده است بهترين نوسينده هاى اين سايت دور ازادب وكرامت انسانى بيكديكر مينويسند كه از همين اشخاص در صفحات ديكر نوشته ها ومضامين علمى فرهنكى وسياسى داريم اكنون درين صفحه شما , خارج محوطه ادب مينويسند كه اين يك جنايت وخيانت بر اين ملت مظلوم ما ميباشد ازهمه دوستان خواهشمندم كه دست برداريد . موضوعات فعلى مردم وميهن را عنوان بكنيد . كه ماها از نوشته هاو رهنماى علمى وادبى شما دوستان نوسينده بياموزيم ودر راه بهبود وفلاح اين ملت وميهن رنج كشيده خويش خدماتى را انجام بدهيم تا باشد از تكليف وجدان خلاص شويم موفق باشيد رسا

  • حضرت محمد(ص) می فرماید: " کسی که همواره از طعن ولعن ویا از فحش گویی ویاوه سرایی کار مي گيرد، مسلمان نیست". وجای دیگر نیز مهربانی مي کنند:" کسی که لعنت گویی خوی شان شده است، در روزقیامت شفاعت وگواهی شان هر گز پذیرفته نمي شود".

  • چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است

  • سلام ! احمدشای مسعود 3 سال با روسها جنگید وازطرف استخبارات پاکستان شخصا حمایت میشد . ودراولین ورودش درپنجشیر افرادی راکه واقعا ضد کفر وکمنیزم بودند به شهادت رساند . وقتی نام کشید باهمکاری رفیق شعله ای خود (داکتر عبدالرحمن) با روسها که هم کیش بودند آتش بس ودرفکر توطئه برعلیه پیروزی مجاهدین درلباس اسلام شدند . ودراثر فشارهای ربانی مجبور شدن شورای ابلیسی نظاررا تاسیس کنند وربانی را بترسانند تا دیگر علیه دوست کمونیست مسعود همان عبدالرحمن شعله یی اقدام نکند ربانی هم ترسید دیگر دست ازسر کل داکتر عبدالرحمن برداشت . دیگر باخیال راحت از دره سالنگ حفاظت میکردند وپول میگرفتند وباهمکاری روسهابالای مناطق دیگر مجاهدین حمله های زمینی وهوایی را انجام میدادند مخصوصا بالای مناطق حزب اسلامی . گلبدین . دوستم جنرال مومن مسعود با دیگر شرکای جرمیش با جنرال گروموف فرمانده ارشد روسها درافغانستان ونمایندگان کا جی بی . درمورد جلو گیری از پیروزی مجاهدین نقشه میکشیدند تا اینکه به دستور مستقیم روسها علیه نجیب الله که خود حاضر به استعفا شده بود وقدرت را به سازمان ملل تحویل میدادازروسها اطاعت امر کردند ودست به یک دسیسه خاینانه زدند ودر 8 ثور روسها رسما قدرت افغانستان را درلباس مجاهد بدست گرفت وجنگهای خانمانسوزدرافغانستان شعله ورشد . خونها ریخت بالای نالموس مردم از طرف ملیشه های روسی درلباس مجاهد صورت گرفت ملکیتهای مردم ودولت غصب گردید بیت المال به ملکیت شخصی چند نفر مزدور درآمد . بعد از چند سال خونریزی گروه طالبان سر بلند کرد وگلبدین با آنها به مقابله پرداخت اما مسعود وربانی درکنار طالبان ایستادند وهرگونه حمایتها کردند تا طالبان به چهار اسیاب رسیدند وبا مسعود دیدار کردند ولی مسعود دید که با چگونه مردم طرف شده وبا طالبان جنگ را شروع کرد ودوباره به کفشهای گلبدین محتاج شد وبا او صلح کرد بلاخره ملت از فرعون سالاری خسته شده بودند وبا یک قیام ملی درکنار طالبان در مدت 2 سال این گروه شیطانی را از95 درصد افغانستان جمع کردند ودر شیطان خانه های پنجشیرمحصور شدند که بلاخره خداوند فرشته های خودرا درلباس القاعده وخبر نگار فرستاد تا مسعود را پیش استادش (ابلیس) بفرستند بعد که امریکا آمد شاگردانش وهمقطارانشان که میگفتند دوستی با کفار کفر است خودشان رسما نوکری کفاررا با جان ودل خریدند ومرتد شدند . اما درلباس پاک مجاهد برای گول زدن مردم بیچاره واز همه جا بیخبر. این چیزهایی بود چشمدید خودما که از مسعود دیدیم وبجا مانده فعلا همان راه را مرتدین درلباس اسلام ادامه میدهند چون خوشنودی یهود ونصارا درهمین راه است . اگر شما چیز دیگر غیرازاین دیدید بگویید تا ماهم باخبر شویم . ماکه همراهش بودیم فقط همین چیزهاییکه ذکر شد دیدیم وبس . درخاتمه میگوییم لعنت خدا برکاذبین جهاد ومرتدین درلباس اسلام ومجاهد . والسلام

  • صرفآ به یک موضوعی اشاره میکنم که یکی از کسان در مورد قتل سید جمال ولید ابرازنظرنمودن, اما من کسی هستم که در تمام آن ماجرا شاهد بودم.
    ود ان های مجرب مسعود ازولایت های مختلف افغانستان آمده بودند, بعد ازختم جلسه به تعداد بیش از 45 نفر ازفومندانهای مطرح شمال افغانستان خواستن که ازتنگی فرخاربیگزند وهرکس به ولایات خویش بروند, که متآسفانه در تنگی فرخازبه کمین که توسط سیدجمال ولید برانامه ریزی شده بود مواجه شدن, به جزازدوسه نفر همه را به گلوله بستند.
    که بعد ازدریافت اطلاع به مسعود در مدت 24 ساعت نیروهای مسعود توانستند که همۀ مناطق مربوط به سید جمال را تصرف نموده و بیش 1000 افراد آنرا خلع سلاح کردن. و خود سیدجمال که با چادری میخواست فرار کند دستگیرشد, که بعد مدت طولانی که همه رانگران کرده بود همۀ علمای ولایت های مختلف را جمع نمود تا در مورد حکم نهای فیصله نمایند که بلاخره حکم اعدام صادرشد و سیدجمال ولید باسایر شرکهای جرمی درچمن شاروالی شهرتالقان درمحضرمردم حکم اعدام نافذ شد. بنآ امیدوارم که نوشته متذکره موضوع را برای کسانیکه اگاهی درست ازتاریخ نه چندان دورندارند, روشن شده باشد. ممنون

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس