صفحه نخست > دیدگاه > نگاهی مجدد به نوشته "سرور کبریت"

نگاهی مجدد به نوشته "سرور کبریت"

روش "تغیر از بالا " و "منتقد دولت از داخل" را که در اوایل توسط آقای سپنتا شعار داده میشد، و بدون شک محکوم به ناکامی بود و امروز به افتضاح انجامیده است، یک بار دیگر تجربه شد؛ هر چند درس تلخی بود که مثال های آن را در تاریخ کشورمان به آسانی میشد پیدا کرد.
حکيم نعيم | Hakeem Naim
دوشنبه 18 جنوری 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

برگشت دوباره طالبان به قدرت به آن شکل وحشیانه دیروزی آن غیر ممکن است. تکرر مطلق تاریخ برای استعمار هیچگاه یک گرینه قابل قبول نمی باشد، بلکه نفع از تاریخ برای حفظ ساختار سلطه گرایانه و هم ادامه "پالیسی" های موفق برای گسترش قدرت هژمونیک استعماری جذابیت دارد. برای من بر گشت طالبان به قدرت با چاشنه اعتدال و نرمش، به کمک و توسط آنانی که روشنفکر خوانده میشوند و امیدوار "تغیر از بالا" بودند، سخت درد اور و مأیوس کننده است.

آخرین نوشته ی آقای "کبریت" که به پاسخ مقاله من نوشته شده است تا جای زیادی مملو از اصرار در تکرار است که نگارنده در نوشته های قبلی خود به آن پرداخته بودم و نیازی به تکرار آن نیست. انصافاً باید گفت که نکات قابل قبول هم در مقاله ی اخیر آقای "کبریت" وجود دارد که میشود به گونه مثال از پذیرش موجودیت گفتمان فکری استعماری نام برد.

ولی بر خلاف آنچه که آقای "کبریت" نوشته اند که هدف دفاعیه شان "نه اصرار است و نه اجبار "، بیان این جمله که " سوال من نیز از آقای حکیم نعیم این است که چرا سوژه همیشگی مقالات او داکتر سپنتا است؟ مگر کم اند روشنفکرانی مانند او که باید نقد شوند؟" (1)، نشانه خوبی از آنچه که من دفاع اجباری خوانده بودم، می باشد. سوال آقای "کبریت" نشان میدهد که اگر من در نوشته های قبلی خود اشاره مثال گونه به آقای سپنتا نمی داشتم، آقای "کبریت" هیچ مشکلی با نوشته من نمی داشتند؛ زیرا سوال بالا آشکارا واضح میسازد که حق مدافعه وجود ندارد، بلکه فقط خط مدافعه وجود دارد. یا به عباره دیگر، دفاع اجباری در مقابل کسانی که از خطِ کشیده شده در گرداگرد الهه های ساخته شده ی ذهنی, قومی، گروهی، و امتیازی عبور می کنند، حتمی و ضروری است؛ هر چند حقانیت گفتار طرف مقابل پذیرفته شده هم باشد. متاسفانه این شکل دفاع اجباری در کشور مان نهادینه شده است. ضدیت با داکتر بشر دوست و خانم ملالی جویا هم تا جایی از اینگونه نگرش دفاعی سر چشمه می گیرد. زیرا همیشه گفته شده که آقای بشردوست از همه انتقاد می کند. هر چند آن "همه" یکی از این الهه های منفور و مشهود بوده است.

مسله دیگری را که باید تذکر بدهم، نگارنده هیچ وقت ادعای انحصار کدام الترناتیف خاص را نداشته ام و ندارم. ولی قاطعانه گفته ام که عدم پذیرش الترناتیف تحمیل شده استعماری که خیلی خوب در چارچوب لفاظی های عوام فریبانه ذهنی قدرت صورت می گیرد، قدم اول برای فراورد یک التر ناتیف مردمی است. آقای "کبریت" هم شاید بدانند که تاریخ تکامل انسانی پر از رد و یا به چالش کشیدن معمولیت گرایی برای رسیدن برای یک زنده گی بهتر و خوبتر است. تکاپو برای آنچه که فرد حقیقت می پندارد، نمیتواند با قبول موجودیت گرایی مروجِ معمول و منفور به دست بیاید. به صورت مشخص، ماهیت رژیم بعد از طالب به هیچ کس پوشیده نبود، تلاش امریکا برای حفظ بحران با رویکار آوردن نظام تحمیلی جنگسالارانه بود. در این رابطه ده ها سند وجود دارد؛ ورنه چه فرقی بین سیاف و یا ده ها دوست کابینه یی آقای سپنتا با طالبان وجود داشت و دارد؟ "موفقیت" برای امریکا در افغانستان آنگونه که هالبروک گفته است، سال ها بعد قابل درک است. عدم موجودیت یک نیروی دموکرات و یا جریان قوی روشنفکری نمی تواند دلیلِ قبول یک روش معمولیت گرایانه و امتیازی، که انجام فلاکت بار آن به آسانی قابل پیش بینی است، برای یک روشنفکر باشد. درک و مبارزه در هر حالت بحرانی، نیاز به عملکرد استثنایی برای خلق و گسترش الترناتیف های متفاوت دارد. پشتیبانی و دفاع نگارنده ی این سطور و هزاران انسان دیگر از حرکت آقای بشر دوست بخاطر بی نقص بودن و یا عالی بودن آن نیست؛ بلکه بخاطر باور به آغاز جرقه های یک روش متفاوت برای دستیا بی به یک بدیل مناسب در آینده است. این وظیفه روشنفکر متعهد است که جرقه ها را سمت وسوی عقلانی دهد و به گفتمان ها و حرکت های قوی مردمی مبدل سازد. خوب شد، روش "تغیر از بالا " و "منتقد دولت از داخل" را که در اوایل توسط آقای سپنتا شعار داده میشد،(2) و بدون شک محکوم به ناکامی بود و امروز به افتضاح انجامیده است، یک بار دیگر تجربه شد؛ هر چند درس تلخی بود که مثال های آن را در تاریخ کشورمان به آسانی میشد پیدا کرد.

برگشت دوباره طالبان به قدرت به آن شکل وحشیانه دیروزی آن غیر ممکن است. تکرر مطلق تاریخ برای استعمار هیچگاه یک گرینه قابل قبول نمی باشد، بلکه نفع از تاریخ برای حفظ ساختار سلطه گرایانه و هم ادامه "پالیسی" های موفق برای گسترش قدرت هژمونیک استعماری جذابیت دارد. برای من بر گشت طالبان به قدرت با چاشنه اعتدال و نرمش، به کمک و توسط آنانی که روشنفکر خوانده میشوند و امیدوار "تغیر از بالا" بودند، سخت درد اور و مأیوس کننده است. نگارنده تقریباً دو سال قبل در مقاله ی، "سپنتا، ایدیالیزم دولتی و دموکراسی بازار آزاد" (3) موضع گیری آقای سپنتا را در صورت سهیم ساختن طالبان به قدرت پرسیده بودم. متاسفانه که امروز "تریداسیون" (4)، سنت و مصلحت، تماماً مشابه به پاندیست های موسسه راند و یا بروکینکز انستیتوت، ابزار خوبی برای توجیه این مسله برای آقای سپنتا نیز میباشد. بدون شک که من موجودیت ساختار های سنتی، مذهبی و مصلحتی را در افغانستان رد نمی کنم. ولی توصل و استفاده ابزاری از این ساختار ها را توسط آنانی که پسوند روشنفکری را هم یدک می کشند، چه باید نام گذاشت؟

هر چند نمی خواهم بحث اغواگرانه و تا جایی هم غیر عقلانی، کی در کجا زنده گی می کند را که به کرات از طرف آقای "کبریت" مطرح شده است، پاسخ بگویم؛ ولی باید نوشت که نگارنده نه تنها با کتابخانه های برکلی و خیابان های کابل، نیمروز و ننگرهار آشنا هستم، بلکه در دور افتاده ترین مناطق بلخ و فاریاب که شاید آقای "کبریت" و جمع "ما" شان از موجودیت آن هم خبر نداشته باشند، زنده گی کرده ام. همچنان، این سطح نگری مغرضانه و عوام فریبانه است که میزان درک انسان ها از مسایل را، مختص به محل زنده گی شان بسازیم. زمانی برنارد لوئیس یکی از اورینتالیست های بیمار پنتاگونی برای بهم ریختن اسلام، اعراب و شرق با خشونت و جنگ مثال می آورد که او (برنارد لوئیس) میداند که در خیابان های استانبول ، تهران و قاهره چه می گذرد و خشونت در سرشت اعراب و مردمان شرق میانه نهفته است؛ تو گویی که مردم شرق میانه با یک کلاشینکوف از مادر تولد می شوند. عامیانه سازی تاریخ و علم برای حفظ و گسترش منافع، شگردِ سنجیده شده ی یک اقلیت امتیاز طلب غربی است.

در خاتمه یکبار دیگر می خواهم نوشته کنم که نباید روند حاکم در فراورد گفتمان های فکر و اندیشه را که در حقیقت نا آگاهانه و در بعضی موارد به امید سهیم شدن در ساختار قدرت استعماری،صورت می گیرد، به وظیفه استخباراتی تنزیل بدهیم و به مغشوش سازی افکار عامه بپردازیم. خیانت و یا وطن دوستی فرد مورد بحث نیست. مسله روی جلو گیری از تک سازی تولید گفتمان های معمول در قالب اندیشه حاکم قدرت استعماری جهانی است، که فکر می کنم آقای "کبریت" و جمع "ما" شان هم موجودیت آن را پذیرفته اند.

یاداشت ها:

(1) سرور کبریت. اصرار بر فروتنی، شکیبایی و منطق علمی. کابل پرس?. 14 جنوری 2010.

http://kabulpress.org/my/spip....

(2) رجوع شود به مصاحبه آقای سپنتا با رادیوی زمانه. 26 حمل 1386.

(3) حکیم نعیم. "سپنتا ایدیالیزم دولتی و دموکراسی بازار آزاد". سایت آسمایی 28 می
2008. http://www.afghanasamai.com/af...

(4) "داکتر رنگین دادفر سپنتا: کنفرانس لندن مرجعی برای حذف نام طالبان از لیست سیاه نیست" روزنامه 8 صبح. 24 جدی 1388.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس