صفحه نخست > دیدگاه > نادر بریالی از اتحادیه بازی درسویدن تا معینیت تخنیکی وزارت ساختمانی درکابل

نادر بریالی از اتحادیه بازی درسویدن تا معینیت تخنیکی وزارت ساختمانی درکابل

گوربز خان "عطاخیل "
شنبه 14 نوامبر 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

بعداز اعلان کمیسون به اصطلاح مستقل انتخابات مبنی بر برنده شدن حامد کرزی درانتخابات ریاست جمهوری اکنون سوال مهم این است که : آیا حامد کرزی به وعده های خویش وفا خواهد کرد یاخیر.. به نظربنده هرگروه , مطابق سلیقه و ذوق سیاسی که دارد از حامد کرزی امیدهای دارد. حامد کرزی به کشورهای حامی خود درغرب وعده داده است که فساد اداری را ریشه کن میسازد. به افغانهای از غرب آمده که تا اکنون در کشور خودشان مانند مهمان زنده گی میکنند و خانواده هایشان درکشورهای غربی تشریف دارند وعده سپرده که آنها رادرچوکی های دلخواه شان جابجا نموده و بار دیگر ازبقایای مجاهدین استفادهء ابزاری کرده وبعداز مدتی آنها را خانه نشین سازد. درعین وقت برای بقایای مجاهدین وعده داده است که کلمهء جنگ سالار را آهسته آهسته از میدیای داخلی گم کرده و زمینه های جذب آنهارا درصفوف ارتش مساعد سازد. به طالبان نیز وعده سپرده است که تا آخرین دم حیات به آنها تعرض ننموده ومشکلات زا ازطریق مفاهمه وگفتگو با آنها حل کند..

درینجا بدنیست که سراغ یکی از هوا خواهان سینه چاک کرزی را بگیریم که به چه دلیل، خانه وکا شانهء خودرا درسویدن بی سرپرست گذاشته ویکه وتنها به امید استفرار نظام ایده آلش از مدت چند سال به اینطرف درشهر کابل همچو یک مهمان عزیز بحیث معین تخنیکی وزارت امور ساختمانی ویا فوایدعامهء قبلی تشریف دارند چه عوامل باعث شد که درابتدا ازهواداران سینه چاک کرزی بود وحالا ازمنتقدان قوی او. .

. در وزارت امورساختمانی دولت کرزی شخصی باموهای سفید و عینک های نمره دار درچشم ، با ظاهر خیلی آراسته وسخنان پیراسته توجه شمارا بخود جلب میکند. او ازحیث مقام، دومین فرد باصلاحیت وزارت بعدازوزیر امورساختمانی بوده وسمت معینیت تخنیکی وزارت را ازبرادرخود به ارث برده است. گویند که قبل از وی برادر مرحومش دران چوکی به امر امیرالمومنین ملا حامد کرزی عزتقرربافته بود که دیری نگذشت دراثریک حادثه ترافیکی مرموز درمسیر راه کابل قندهارازبین رفت .بعداز وفات آن مرحومی ، جناب رئیس جمهورکرزی شخصی مناسبتر از برادرش را سزاوار آن مقام ندانست مطابق معلومات این قلم که درمقالهء حاضر پیشکش خواننده گان میگردد این عالی جناب مدت هفده سال ، خود را درکشور سویدن رئیس اتحادیه فرهنگی جازده بود که تمام اعضای آن از دایرهء فامیل واقاربش خارج نمیشد...

در اولین برخورد گمان میکنی که با شخصی روبروهستی که ازنظر دانش وفضیلت یک سر وگردن نسبت به دیگران تفاوت دارد وازکمالات وهنرهای زنده گی یک به یک آگاه است ودسترسی به علوم وفنونی دارد که خارج ازفهم شماست. اما زمانیکه میخواهی به او نزدیک شوی بوی گند قبیله گرائی وبرتری خواهی ازسرو گردنش میبارد. او درباطن چنان خبیث است که ریکارد خباثت را ازبزرگانی چون: محمدگل خان مهمند ونادرخان ربوده است . شاید اگربرای یکماه قدرت آن خدا نیامرزها در دستش بیفتد به قول معروف سگ را هم نعل کند چه برسد به انسان . . نفرت عجیبی از انسان وانسانیت بمفهوم واقعی کلمه دارد. باوجودیکه مطابق اظهارات خودش ، شوهران همشیره هایش اصالت تاجیکی دارند اما ازنظر وی تاجک ها جز به کارهای فرهنگی وشعرگوئی در دربارهای سلاطین افغان وترک در امورکشوری ولشکری خطر آفرین اند.. هرچند خودش زیر دست یک وزیر هزاره ایفای وظیفه میکند اما هزاره هارا جزبرای حمالی وجوالی گری سزاوار هیچ کاری نمیداند. برای ازبک ها نیز حدود وثغور معینی در ذهن خویش ترسیم کرده وازگفتن آن هیچ عار وننگ ندارد. نظر به عقیده وی نباید هرکس ازاندازه گلیم خود پارا بیشتر درازکند. ..شخصیت ایده آلی اش سردار محمد داود است که به گفته ء خودش برادرمرحومش پسرخوانده ای وی وازجمله مقربان درگاه او بود.

افکار فرون وسطائی قبیله ای در رگ رگ وجودش مانند ارواح خبیثه حلول کرده است.. هنگام صحبت کردن وقتی نام پشتون وقندهار را می برد رگهای گلویش می پندد و توگوئی که چشمانش ازحدیقه می براید.. این چشمان با آن عینک های نمره ای بر وحشت قیافه اش می افزاید. تا جایکه گمان میکنی درمقابل هتلر نشسته ای و او دوباره زنده شده است . با مشاهدهء این سیما ی وحشتناک ونفرت آور، به هرانسان صاحب وجدان تهوع دست میدهد. بعدازهردقیقه این جملات را به تکرار زمزمه میکند که: قندهار ضربات زیادی درطول انقلابات گذشته دیده ......... تا که قندهار وقندهاریها آرام ومصؤون نباشد هیچکس رنگ آرامی و امنیت را نخواهد دید........ جز در قندهار دیگرهیچ کس دربرابرروس مبارزه وجهاد نکرده اند. ........... درقندهار هیچ کارعمرانی صورت نگرفته ....... کرزی بخاطر حفظ نام ونشان خود ازقندهاریها رو گشتانده است وتکیه برجنگ سالاران شمال کرده تاکسی وی را متهم به قومپرستی نکند.............. هیچ پلان بازسازی درولایت قندهار روی دست گرفته نشده است......بودجهء اختصاصی به قندهار نسبت به هرولایت دیگر کم است............. همه پروژها به هزاره جات وسمت شمال سرازیزمیشود . این جمله های پیهم آنقدر تکرار میشود که به تو دل بدی واستفراغ دست میدهد. حتی اگردرپیش روی این آقا استفراغ هم بکنی این انسان شرم نمیکند وکماکان به لاطائلات خود ادامه میدهد. آه چه منظره وحشتناکی !!!!
.

حقیقت این است که اگردرطول هشت سال حکومت کرزی این قماش افراد ولو به هراندیشه ای که بودند ازسرصداقت وایمان داری وحب وطن با کرزی شانه میدادند، کرزی درانتخابات امسال، متوسل به جعل وتزویر درانتخابات نمیگردید. جعل وتزویر را کسی سازمان میدهد که ازپیروزی خویش نا امیدباشد.

. رتیس جمهوری کشوری که در طول هشت سال زمامداری اش افغانستان در ردیف اول کشورهای صادر کننده مواد مخدر فرارگرفت ونظام حکومتی اش لقب فاسد ترین نظامهای دنیارا کمائی کرد.. به عقیده ء من اگرپنجاه فیصد عامل این بدبختی بربی کفایتی شخص کرزی برگردد پنجاه فیصد دیگر آن را موجودیت افراد تبارگرا وترایبالیست قرون وسطائی تشکیل میدهد که هرروز درگوش کرزی ترانه ( داپشتونستان زمونژ) (داوطن دپشتنو دی ) زا صح ومسا زمزمه کردند. به دام افتادن کرزی درحلقه ای قبیله گرایان فاشیست یکی ازتراژیدی هایست که بارها قلم بدستان کشور راجع به آن نوشته اند. درحقیقت ، همین افراد واشخاص بودند که طالبانیزه شدن دولت کرزی را سرعت بخشیدند . برجسته ترین مهره های نظام طالبان مانند گلهای سر سبد در مناطق شهرنو و وزیر اکبرخان درمهمانخانه های دولتی مسکن گزین گردیده ومانند (شینفنگ) شاخهء سیاسی ارتش جمهوریخواه ایرلند هرروز درتوجیه اعمال دد منشانه طلبه ها درفشانی میکنند. چه چیزی جزمعیارهای قبیله ای درین میان میتواند نقش داشته باشد؟. نظامی که سنگ بنای آن به اساس ارزش های قبیله ای گذاشته شده باشد شما مجبورید بخاطرگل روی رئیس جمهور مملکت ازجنایات وخیانت های برادرانش چشم پوشید و فلان جانی پوپلزی را باید مورد عفو قراردهید که هم عشیرهء کرزی است. . بخاطر گل روی نواسه های بابای ملت از جنایت فلان جنایت کار محمدزائی بایدبگذزید وبالاخره بازهم بخاطر گل روی آن بزرگوار دیگری که درانی است هم قبیله اش که تابعیت پاکستانی هم دارد درحساس ترین پوست دولتی باید گماشته شود. این است آن نظامیکه کرزی بعدازانتخاب دوباره اش توآم باهزازان تقلب وفریب ودغل بازی وعده تطبیق انرا بمردم داده واز برادران طالب خویش خواسته است تا با او همکاری کنند. . .

اگر مردم فریب این اشخاص موذی ومضرجامعه را بخورند ونتوانند دوست را ازدشمن و خاین را ازصادق تفکیک نمایند مسؤولیت مستقیم آن به گردن نویسنده گان وقلم بدستان است که بدلایل مختلف ازنوشتن درباره ء این چنین افراد شانه خالی میکنند. این مسؤولیت هرقلم بدست وروشنفکر جامعه است تا با دیدن چنین اشخاص بنام تکنوکرات وتحصیل کرده وجهادی وغیره بدون معطلی وبدون درنظرگرفتن کوچکترین مصلحت های قومی وقبیلوی به افشای این چهره ها بپردازند.چهره های مرموزیکه اکنون خودرا بالای مردم مظلوم تحمیل نموده اند و بخون فرزندان بیچاره که سینه های خودرا دربرابر طالبان سپر کرده اند تجارت مینمایند. دلهای شان با طالبان است وزبانهایشان با دولت کرزی.. خود کرزی نیز دلش با ملاعمر است زبانش با دموکراسی وتعدد آراء وافکارمتنوع ، چیزیکه ازبیخ وریشه با فطرت وی درتضاد است.

. تاریخ چنین نامردمی ها را با اهل وفا زیاد دیده است زمانیکه معیارهای اخلاقی به پائین ترین سطح آن نزول کند جای ضابطه هارا رابطه ها اشغال کند، حق وعدالت بازیچه بیخردان ولگدمال بیداد گران شود، چشم امید مردم بسوی کسانی دوخته میشود که بیش ازدیگران به ارزشهای والای انسانی پایبند بوده اند. اهل کوفه درعصر سیدنا حسین رضی الله عنه زمانیکه امام حسین در مدینه تشریف داشت کوفی ها با نوشتن هزاران پیام او را درمقابل یزید وعدهء همکاری وکمک دادند . اما زمانیکه حسین به کربلا رسید ازکمک ویاری اش دریغ نمودند او وبارانش را دربرابر ارتش مجهز یزید تنها گذاشتند .و چه بسا که تعدادی هم شمشیرهای شان به نفع یزید وعلیه نواسه پیامبر بکاربرده شد. (قلوبنا معک وسیوفنا معه) دلهای ما با تو است اما شمشیر های ما با او

حالا این سناریو با اندک تفاوتهای درافغانستان تکرار میشود. پیروان حق ، تعدادی تطمیع گردیده وزنجیر غلامی وبرده گی را به گردن نهاده اند. تعدادی هم گوشهء عزلت اختیار کرده و در اثر تبلیغات مکارانهء ورئاکارانه طالب اندیشان وعوامل نفوذی دشمن در داخل دستگاه حاکمه، انگیزهء جنگ ومقاومت را دربرابر طالبان در وجودشان کشته اند. زیرا قتل مسلمان توسط مسلمان وآنهم به یاری وکمک کشورهای غربی وکفار محارب حرام است.

ازیکطرف فرزندان این میهن ، جانهای شیرین خودرا دربرابروحشی ترین نیروی اهریمنی زمان سپر میکنند درحالیکه دشمنانشان درقصرهای نمبریک ونمبر دوی ارگ تشریف داشته وکله پلو نوش جان میکنند وازطزف دیگر همین فرزندان ، برچسپ غلامی ونوکری به غیر را ازطرف طالبان وحامیان آنهابرجبین دارند وریختن خون شان مباح شمرده شده است. آنانیکه در یک دست قرآن وپشتونوالی وغیرت افغانی ودر دست دوم بم وراکت و واسکت های انتحاری دارند دشمن عادی ومتعارف نیستند. اگر آنهارا بکشی میگویند ما مسلمانیم وافغان وهموطن واگررحم کردی خودت را میکشند. درهمچو حالت جز آگاهی وشناخت هیچ اسلحهء دیگری موثر ومفید نخواهد بود.

داوود مرادیان ماموربلند پایه وزارت خارجهء دولت کرزی چندی قبل درتلویزیون آریانا گفت : دربارهء طالبان تاکنون اجماع ملی وجود ندارد> ما بادشمن مواجه هستیم که تعریف دشمن به آن صدق نمیکند کسی اورا برادر میخواند وکس دیگری برادر آزرده خاطر وکسی هم آنرا حامیان دین خدا ونیروی مقاومت ملی . سوال این است که : . چرا چنین شرایط به وجود آمده است. چه کسانی میخواهند انگیزهء جنگیدن دربرابر طلبان را ازمردم بگیرند؟ آیا همهء این پلانها تصادفی بوده است؟

به نظربنده همهء این شرایط را همین افراد بظاهر نکتائی دار ترایبالیست ازغرب آمده مساعد ساخته واطلاعات محرم را دراختیار آنها قرارمیدهند. ویزه گی مشخص این افراد را نفاق ودو روئی تشکیل میدهد. اینها مردمان اند که دختران جوان شان تا کنون چندین بار درعقد نکاح چندین جوان هم تبار شان در آمده بدون اینکه یکی ازعقود فسخ شده باشد به نکاح دیگری در آمده است. سرانجام با همه وداع کرده و در دسکوها ورقاصه خانه همراه با جوانان اروپائی یکجا رقصیده وهم آغوش شده وبالاخره سقط جنین گردیده اند اما همین افراد هروقتیکه داخل کابل میشوند عمامه بسر کرده وبا پیراهن وتمبان افغانی وبا بعضا ریش وکلاه درمحافل ظاهر گردیده وسبحه بردست دیگران را به تقوا وپرهیز گاری دعوت میکنند. برای دختران هموطن شان در داخل کشور تحت نام غیرت افغانی وپشتونوالی نسخهء حجاب اسلامی را پیشکش میدارند

توبه برلب سبحه بردست دل پراز شوق گناه معصیت را خنده میاید زاستغفارتو

یکی ازهمین قماش افراد که دربالا ذکر خیرش رفت اکنون درچوکی معینیت وزارت امورساختمانی تکیه زده است. نام نامی این بزرگوار انجنیرمحمدنادر بریالی میباشد. جناب شان درزمان حاکمیت حفیظ الله امین بحیث قوماندان حوزهء پولیس درشهرنو کابل ایفای وظیفه نموده درتلاشی خانه ها وگیر وگرفت های شبانهء مردم بصورت مستقیم دست داشته است. بعدازسقوط حفیظ الله امین همراه با فامیلش به کشورسویدن پناهنده شده ومدتی را درفابریکه تولید موترهای والفو درشهرگوتنبرگ سویدن به حیثت کارگر عادی غیرحرفوی کارکرده که بعدا دراثرمریضی ایکه ازناحیه کار مذکور عاید حالش گردید موصوف برای همیشه معافیت پزشکی گرفته وبه حیث فرد معلول بار دوش جامعهء سویدن گردید او تابعیت کشور سویدن را دارا بوده خود و اودلادهایش درجمله شهروندان درجه چندم آنکشوربحساب می آیند.جناب شان خیلی علاقه دارند که از پدربزرگوار بعنوان خان ورهبرعشیرهء اسحاق زائی های قندهار یاد نموده وبرخویش ببالند که او یک خانزاده اصیل پشتون است ودیگران همه مردمان بی اصل ونسب اند که بطور تصادفی درکشوری بنام افغانستان خلق شده اند. اماطوریکه دربالا ذکر گردید ازین اصالت پشتونی وغیرت افغانی جز حرف چیز دیگری باقی نمانده است. هیچ نوع آثار وعلایم که بتواند پایبندی وی وفامیلش را به ارزش های قبیله ای ثابت کند وجود ندارد. دختر معصوم وجوانش را بدون درنظرگرفتن رضا ورغبت وی درایام تحصیل با زور وجبر به عقد نکاخ پسر خاله اش میاورد اما بعداز مدتی در اثر بگومگوهای زنانه روابط برهم میخورد پسر جوان بدون اینکه دختررا طلاق بدهد به شهردیگری نقل مکان نموده و زنده گی مستقل را توأم با تحصیلات اکادمیک در رشتهء طب آغاز میکند. سپس دختر مذکور به عقد نکاح جوان دیگری بدون اینکه وی را دیده باشد درمیاید. پسر دومی نیز زمانیکه از ماجرا اطلاع حاصل میکند مانند شوهر اولی وی فرار را برقرار ترجیح میدهد. قرار گفتهء یکی از دوستان خانم این آقا معلم آموزش زبان پشتو برای متعلمین دوره های اتبدائی است. اما این معلمهء محترمه به تمام شاگران پشتو زبان ولایات دیگر افغانستان گوشزد کرده است که لهجهء قندهارلهجهء رسمی وقبول شده ومعیاری در زبان پشتو است وبس دیگران نیز باید فقط با همین اکسانت حرف بزنند درغیر آن هنگام اخذ امتحان کامیاب نخواهند شد. بح بح به این فرهنگ دوستی !!!!!!!!!؟ این است زنده گی یک طالب نکتائی دار.یکه دلش بخاطر بمباردمان های وحشیانه طیارات ناتو برولایات قندهار میسوزد. وخواهان آنست د که بجای جنگ سالار ان او همه کارهء نظام باشند..

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • نویسندهء عزیز!

    فاشیستان سگ صفت پشتون همیش در لیسیدن فسیل های باباهایشان آماده اند. مشکل اینجاست که معیار نکتایی پوش و دستار پوش آن یکی است: یعنی پشتونوالی، غولگری، بربریت، انتحار یاغی مایه مباهات آنها است اگر باورد ندارید به آهنگ ناشناس (آواز خوان صوفی مشرب پشتون) گوش بدهید که چه باشور یاغی گری پشتون های قندهار را میستاید. به امید روزی که این خیمه زاده گان تمدن گریز اهلی گردند!

  • به همه سلام، محترم عطا خیل صاحب اگر در نوشتار تان از احساسات شخصی خود کار نگرید و بالای فامیل افغان ولو هر کس بوده باشد تعرض نکنید خوب خواهد بود، دیگر اختیار دارید.
    اما در مورد پشتونوالی باید گفت که اولا باید انسان از مسایل و قوانین پشتونوالی باخبر باشد و بعدا ابراز نظر نماید خوب خواهد بود، دشنام و الفاظ رکیک شخصیت انسانی را لکه دار می سازد.
    پشتونوالی عبارت است از خوبی با دیگران.
    جلال ابادی

    • هموطن عزیز و ارجمند جناب جلال آبادی!

      هیچ ندانستم که جنابعالی بحیث یکی از حامیان سینه چاک جریان شعلهء جاوید که پیام ها ونوشته های تان رنگ وبوی چپی دارد کدام کلمات را درمقالهء این بنده ، دشنام رکیک فرض کرده اید.

      دشنام آنست که برخلاف معتقدات یک شخص بر ارزشهای چون ناموس ودین وغیرت وغیره هتاکی شود وبرخلاف آنها کلمات چون کافر، بی ناموس وبی غیرت استعمال گردد که وجدان آن شخص به آن باورداشته باشد وباخواندن صفات ضد آن خشمگین گردد . حال من ندانستم که شما ازچه چیزی برداشت دشنام را گرفته اید؟

      آیا جنابعالی بحیث یک چپی سقط جنین را که امروز بعنوان دست آور مهم زنان فیمینست بشمار می آید دشنام می پندارید؟ یا ااینکه معتقد استید که هموطنان من وشما درطول این چندسال زنده گی درغرب به ارزش های پشتونالی خود پایبند اند؟ شما خود چقدر خودرا پایبند ارزشهای قبیلوی میدانید؟

      مگر هم آغوشی وهم بسترشدن یک دختر تولد شده دراروپا با یک جوان بدون هیچ عقد نکاحی ، نزد شما دشنام بشمار می آید یا نماد پیشرفت وترقی واحقاق حقوق زنان؟ مثل اینکه شما در دنیای متضاد ومتناقض زنده گی میکنید؟ اگر شما معتقد استید که پشتونها در اروپا کماکان به ارزشهای قومی خود پایبند مانده اند مگر درین زمینه میتوانید اسناد ومدرک ارائه کنید؟ مگر نوشته های سکسی محترم کاندید اکادمیسن سیستانی ودخترش سوسن جان را درسایت آریائی نخوانده اید ؟

      دیگر اینکه شما فرموده اید که پشتونوالی چیز بد نیست بلکه خوب است. بلی این را من هم بحیث یک مسلمان وپشتون باور دارم اما کدام پشتونوالی؟

      اگر پشتونوالی بمعنای استواری در وعده و وفا کردن به عهد باشد اینکه هیچ تضادی با دین ندارد بلکه اصل دین هم این است که بهترین کسی است که بالای قول خویش پایدار باشد چیزی را که قول داد باید عملی کند. اما امروز این ارزش انسانی واسلامی وارونه شده است. پشتونوالی یعنی دفاع ازهرکی که پشتون باشد خواه ظالم ویا مظلوم. این را من پشتونوالی نمیگویم بلکه فاشیزم می نامم. دیگر شاد باشید

    • دوست ارجمند اقای عطاخیل ! درود و احترام تقدیم شما و تمام کابل پرسیان . در ارتباط مقالۀ تان ، یک خاطرۀ سالها پیش خود را به شما و عزیزان خواننده تقدیم میدارم . امید وارم آنچی این حقیر فقیر دید و شنید ، دوستان من نبینند و نشنوند .

      ماه جولای سال 2002 بود که تازه به آلمان مهاجر شده بودم ، به محفل عروسی یکی از دوستان در یکی از سالون های عروسی اوغانها در شهر هامبورگ دعوت شدیم . با هزاران مشکلات ترانسپورتی و ندانستن لسان خود را شریک بزم خوشی دوست خویش نمودیم ، تا باشد پور اوغانی خود را بجا نمایم . بعد از سلام و احوال پرسی هنوزعرق جبین خشک نشده بود که به یکی از میزهای آقایان رهنمایی شدم . ( خانمها و آقایان جدا از هم نشسته بودند ) بعد از معرفت با دوستان گرد میز ، به یکی از چوکی ها نشستم . یکنفر که امروز در یکی از پست های مهم دولتی ایفای وظیفه مینماید ، آنجا نشسته بود و با تمکین خاصی سخن میراند و فخر دوعالم میفروخت . بعد اینکه دانست این حقیر تازه واردم یکباره جهت سخن خود را تغیر داده و در فشانی از مقاومت ، جهاد و مجاهدین نمود و رولی را که خود در به پیروزی رسیدن جهاد از آلمان بازی نموده بود قصه ها کرد . آنهای را که بعد سال 92 مهاجر شده بودند به باد ناسزا گرفت و همه را کمونست دانست . در همین موقع بود که دختر خوشگلی با دامن کوتاه و زلفان پیچ در پیچ وارد محفل شد و بعد از احوالپرسی با مهمانان به میز ما آمد و با همین برادر مجاهد سخنران رو بوسی نموده و با دیگران دست داد . همین برادر مجاهد رو به دختر نموده گفت :

      دخترم ، بخیر کار ره خلاص کدی ؟

      دختر : بلی پدر جان ، بسیار خسته ام !

      پدر : برو بچیم یک کمی واین سرخ بگی ، خسته گیت کم میشه !

      دختر : ده شعبه با همکارایم کمی بیر گرفته بودم ، هیچ حوصله نداروم .

      پدر : بچیم مدا رقص کمتر کو که شو خودت درایف میکنی !

      دختر : چرا .... جان ؟

      پدر : بچیم او بیچاره از حالی نوشیده راهیس ، میدانی امروز زنشه یافته . چی میدانوم که ده اخر شو به حال باشه ؟

      دختر : خو خیر باشه ، یک چاره میکنیم .

      دخترموقتأ خدا حافظی کرد و رفت . از پدر بزرگوارشان پرسیدم : بسیار معذرت میخواهم این همشیره دختر شما بود ؟ گفت بلی ، وقتی که از اوغانستان آمده بودیم دوساله بود ، حالی نام خدا جوان شده و خودش کار میکنه ومانند باضی بیغیرتا از سوسیال پول نمی گیره . باز گستاخی نموده پرسیدم ، تربیه این دختر شما ثمره همان جهادی است که کرده اید . به گپم رسیده گفت و چی مقبول گفت : ما جهاد خوده کدیم و حالی وظیفه امریکایها و انگلیس هاس که نگایش کنند !!

      با گفتن سلام به ایشان و هزاران سلام به جهاد شان میز را ترک گفتم واز اوغانستانی بودن خود خجالت کشیدم .

    • به همه سلام،

      محترم عطاخیل صاحب اولا سلام بعدا اینکه من از شما دوستانه خواسته ام که اگر ممکن باشد در گیر و دار اشخاص نباید فامیلها را داخل کرد و رسوم ما و شما نیز چنین نیست،من شخصا برتری قومی را به ضرر کشور دانسته و همه با هم مساوی و برابر هستیم لیکن من مخالف قوم ستیزی و ملت ستیزی بوده کسی که اقوام کشور را وسیله قرار داده باشد و یا می دهند من مخالف ان هستم برای من ملا عمر، ربانی، گلبیدین و احمدشاه مسعود همه اینها ضد افغان و افغانیت بوده اند و مانند تره کی، کارمل و دیگران جنایتکار بوده اند و اگر روزی از این ملت پرسیده شود همگی خواهند گفت که نفرین به اینها.موفق و صحت مند باشید.
      جلال ابادی

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس