صفحه نخست > دیدگاه > انتخابات > ما رای می دهیم، اما!

ما رای می دهیم، اما!

من واقعاً متاسفم که بگویم که کشورما! محورتضاد و بازی های منافع قدرت های مافیایی وخشونت های سیاسی میان افغانستانی و بین المللی قرار گرفته است. این وضعیت برای هر شهروند افغانستانی که واقعاً حس افغانستانی و خون اسلاف ومجاهد مردان آزادی خواه را در رک ها دارد نهایت بغرنج و غیر قابل تحمل است که دست باند های مافیایی درونی و دوست های بین المللی از هر سوی این مرز وبوم عربده بکشد.
بهروز جهانيار
شنبه 15 آگوست 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مفهوم رای در هرجوامع از سلسله ارزش های بنیادی و سیاسی خویش برخوردار می باشد و برای تبیین افکار و خواست های مردم در یک برنامه سیاسی ملی که در تراضی با کارنامه دولت باشد، نهایت مهم تلقی می گردد. مفهوم رای در یک جامعه مدنی و دموکراتیک همواره با مسؤلیت اجتماعی عجین می باشد. مسؤلیت اجتماعی و فردی در حقیقت زمانی آغاز می گردد که انسان می خواهد انتخاب نماید. انتخاب یکی دیگر از ملزومه های حیاتی انسان دموکرات وآزاد محسوب می شود. انتخاب درحقیقت مسؤلیت پذیری در برابر رای می باشد که انسان آنرا در گذشته مورد تائید و گزینش خود قرار داده است.

رای در دانش حقوق معمولاً از دونکته نظر مورد مطالعه بوده است، رای به عنوان حق، رای به عنوان تکلیف.
رای به عنوان حق: مفهوم رای در حقیقت حق سیاسی می باشد که هر شهروند در جامعه سیاسی و مدنی از آن برخوردار می باشد که مفهوم نهایت کلیدی در زنده گی اجتماعی افراد برای گزینش برنامه کارا و افراد محسوب می شود. حق رای از گذشته دور بدین سو نزد انسان ها مورد توجه بوده است، زمانی که انسان دراجتماع پا نهاده است این حق برای انسان متصور گردیده است تا باشد چگونگی نوع اعمال نفوذ بالای عمل دیگران را توسط حق رای مشروعیت بخشد. تاریخ بشریت همواره فراز و نشیب های فروان را برای گزینش افراد به عنوان حکومت کننده گان طی کرده است. تا باشد از حقوق و مصؤنیت های فردی و اجتماعی شان حمایت و پاسداری صورت گیرد. در یونان باستان حق رای برای همه افراد متصور نبوده است صرف کسانی می توانستند از این حق برخوردار باشند که از نکته نظر شرایط اجتماعی دوران حکومت آتنی ها و اسپارت ها شامل در قلمرو شان باشند و سایر افراد مهاجر و آنانیکه از نکته نظرطبقه بندی اجتماعی در رده های پایانی جامعه قرار داشتند از این حق برخوردار نبودند. ولی آهسته آهسته حق رای بعداز دروان رنسانس ( تجدید حیات علمی) در قرن 16 میلادی بطور مدرن آن به عنوان یک از ملزومه های حیاتی برای زنده گی سیاسی افراد در یک جامعه سیاسی مورد توجه قرار گرفت تا عموم مردم بتوانند بدون در روند مشارکت سیاسی و اجتماعی شرکت نمایند. ولی با آنهم در این دوران حق رای به عنوان یک از اصول دموکراسی پذیرفته نمی شد تا اینکه ژان ژاک روسو فرانسوی در 18 میلادی با انتشار کتاب قرارداد اجتماعی خویش برتحکیم حقوق مردم برای تعین حکومت تاثیر شگرف گذاشت. اما با آنهم در این زمان زنان به عنوان بخش از جامعه از این حق برخوردار نبودند و نمی توانستند بطور آزاد در پروسه انتخابات شرکت کنند از حق رای خود استفاده نمایند. در قرن 20 یعنی درست در سال 1920 زنان توانستند در امریکا از این حق برخوردار شوند و در تمام مسایل سیاسی واجتماعی خویش بتوانند از حق رای خود استفاده نمایند. بدین دلیل حق رای برای تمام افراد جامعه از طرف دولت ها به رسمیت شناخته شد تا تمام شهروندان با استفاده از این حق خود بتواند مشروعیت و عدم مشروعیت نظام سیاسی را که در موازی با خواست ها و آرمان های دموکراتیک به پیش می رود مورد تائید و یا نامشروع اعلام نمایند. حق رای در یک جامعه مدنی و دموکراتیک برای تعین خطوط سیاسی دولت و آرمان های دموکراتیک مهم نماید. رای می باشد که قدرت را تعدیل می کند و نظام سیاسی نو را پایه گذاری می کند تا باشد از حقوق و مصؤنیت های اجتماعی شهروندان بطور شایسته آن حراست صورت گیرد.

رای به عنوان تکلیف: زمانی که انسان ها در یک جامعه زنده گی می کنند قطعاً از سلسله مصؤنیت های سیاسی و حقوق نیز برخوردار می باشد. این مصؤنیت ها و امتیازات دقیقاً از طرف دولت برای مردم اعطا می شود تا باشد نظم اجتماعی در جامعه قوام گیرد و زمینه سو و تخطی حقوق در برابر هم از بین برود و دولت به عنوان نهاد پاسدارحقوق و حافظ نظم درجامعه محسوب می شود و مکلف است شرایط زنده گی مرفه را برای شهروندان مساعد سازد و مردم نیز وجیبه دارد از اوامر دولت پیروی کند. زیرا این حقوق در تراضی هم تحقق می پذیرد. مردم مکلف است که برای انتخاب دولت از حق رای خود استفاده نمایند و برای گزینش آن در روند انتخابات شرکت نمایند. رای در این جامعه به عنوان تکلیف مطرح است تا این که حق باشد. زیرا حق را می توان بکار برد و یا هم از آن امتناع ورزید ولی تکلیف مجبور به عمل آن می باشد که باید اجرا گردد. یعنی هیچ گاه تکلیف وجود ندارد مگر اینکه حق در برابر آن وجود داشته باشد در هر جایکه حق است تکلیف نیز وجود دارد و هر جایکه تکلیف است حق نیز در برابر آن وجود دارد. پس رای به عنوان تکلیف در جامعه زمانی مورد مطالعه است که عموم مردم برای اعاده نظم و تامین امنیت اجتماعی از سلسله حقوق خود می گذرد تا دولت در مقابل نظم و امنیت فردی شان را تضمین نماید. در این زمان است که رای به عنوان تکلیف در برابر مردم مطرح است که باید بطور عقلایی و سنجشگرایانه اجرا گردد.

اگر ما تصور کنیم که ما شهروندان افغانستان حق رای را داریم یا مکلف به اجرا رای در روند انتخابات می باشیم؟ سوال است که باید برایش جواب اکادمیک گرفت.

من فکر می کنم رای نه تنها حق و تکلیف می باشد بلکه فراتر از آن مسؤلیت نیز می باشد که باید از آن بطور دقیق استفاده صورت گیرد. درجوامع که دولت ها به خواست های مردم و انتظارات شان لبیک می گوید و به مطالبات مردم پاسخ می دهد. چنین جامعه ای از رشد سیاسی و فرهنگ سیاسی برخوردار است و دقیقاً حق رای در این جامعه به عنوان رکن اساسی دموکراسی پنداشته می شود. زیرا حق رای است که رقابت ها و برهان های متضاد و قیاس ناپذیر را در تقابل هم قرار می دهند و از میان آنها یکی را مورد گزینش قرار می دهد، تا باشد از حقوق و مصؤنیت های فردی شان حراست گردد. دولت که برای شهروندان خود همه امکانات بهداشت و شرایط اجتماعی و سایر موارد شغلی را فراهم می کند و از امنیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی واقتصادی را تامین می کند درست دولت دموکراتیک و قانون بنیاد قلمداد می گردد و در این زمان است که مردم نیز مکلف هستند قواعد و سایراسناد تقنینی نافذه کشور را مورد احترام و رعایت خویش قرار دهد تا عدالت و توسعه بشری در همکاری هم میان مردم و حکومت سیال یابد. دقیقاً مسؤلیت اجتماعی افراد نیز درهمین لحظه است که مورد توجه قرار می گیرد که چگونه باید از حقوق و امتیازات خویش استفاده برد و زمینه سو مدیریت و ارستوکراسی قدرت را محدود کرد و قدرت را در میان رفتار های مردم تعمیم داد. درست حکومت افغانستان یک حکومت می باشد که نه تنها در مطابقت با قانون اساسی وظایف خود را در مدت قریب به 8 سال انجام نداده است. بل زمینه سو مدیریت و توسعه فساد قانون مند را در درون دولت مساعد ساخته است. هر نوع سو استفاده های سیاسی و مافیای در درون دولت شکل گرفته است. این نه تنها نگرانی مردم را افزایش داده است. بلکه موقف سیاسی و ژیواستراتیژی افغانستان را در میان جامعه جهانی زیر سوال برده است و هر نوع انتقادات تند از سوی جامعه جهانی معطوف دولت افغانستان می باشد. زیرا زمینه ها و فرصت های که در مدت چند سال برای دولت مساعد بود صرف بازی های درامتیک و ترفند های عوام فریبانه دولت گردیده است و هیچ گونه تغیرات بنیادی را چه در عرصه اقتصادی، شرایط زنده گی اجتماعی و سایر عرصه های دولتی بوجود نیاورده است. این یگانه چالش اساسی در برابر حکومت افغانستان محسوب می شود تا بتواند در کاروزار های انتخاباتی خویش این خلاء غیر قابل جبران را پرکند. مردم افغانستان برغم آنکه به این حکومت رای دادند تا به خواسته ها و مطالبات شان رسیده گی شود علاوه برآن انتظار داشتند افغانستان از این وضعیت بحرانی و نا به سامان نجات یابد و در عرصه خارجی به عنوان یک دولت مقتدر سیاسی حضور یابد تا بتواند دپلوماسی فعال را در روابط خارجی وبخصوص در روابط با کشور های همسایه بوجود آورد که متاسفانه چنین رویکرد حکومت هنوذ کشور های همسایه را تقویت نمود تا بطور صریح تر برمداخلات خود در افغانستان عمل نمایند. بناً جناب آقای کرزی با کدام پیش زمینه کارامد می خواهد باز برای مردم افغانستان وعده های میان تهی را اعلام دارد تا دوباره در انتخابات سال جاری براریکه قدرت تکیه زند؟ این حقیقت را ما می پذیریم که جناب ایشان به عنوان ریئس جمهور بعداز رژیم منحط طالبان افغانستان را رهبری کرد ولی با رهبری غیر عقلایی و بدون کدام دوراندیشی که افغانستان را به ناکجا آباد کشان و زمینه هر نوع سوء استفاده را در نظام مساعد ساخت. تا باندهای مافیایی، قدرت را در این کشورمهار گرداند. این حقیقت مسلم است که کشور های کمک کننده در افغانستان به واقعاً نمی خواهند صلح و ثبات در این جغرافیا بوجود آید و دلیل هم دارد و خصوص ایالات متحده امریکا نهایت استفاده را از این وضعیت می برد. زیرا منافع امریکا و کشور های اروپایی در این کشور بدست آوری منافع استراتیژیکی و کنترول بازار بازی ها و رهبری مافیایی اقتصادی و قدرت می باشد. در غیر آن ممکن است با برگه های دیگر در افغانستان بازی را از سر گیرد. حقیقتاً شعار های بسیار خوب و عوام فریب را سر می دهند که گویا ما وقعاً به نجات شما آمده ایم و سربازان خود را در این راه از دست می دهیم. ولیکن حقیقت چیزی دیگر است که ما در روابط با کشور خود و سایر بازی گران روابط بین المللی در افغانستان ملاحظه می کنیم. بهره کشی سیاسی و استفاده از عنوان های بسیار مردم فریب مانند دموکراسی و حقوق بشر و حاکمیت قانون یکی از ملزومه های سیاسی خارجی امریکا را در سطح جهان تشکیل می دهد به قول نوام چامسکی زبان شناس و تحلیل گر امریکایی" امریکا بخاطر آنکه بتواند به منافع استراتیژیک خود در سطح جهان نایل گردد همواره تلاش می کند ایجاد وجهه نماید وبرای توجیه سیاست های سخت افزار ( نظامی گری) خود از عنوان های مختلف استفاده می برند تا برای جهان نشان دهد که امریکا واقعاً به نفع عموم کشور های جهان و مردم آن فکر می کند" این اشتباه مهلک است وهرازگاهی مردم ما آن را لمس می کند این کشور ها برای منافع افغانستان نیامده است. بلکه برای تامین منافع ژیواستراتیژی سیاست خارجی خویش آمده اند تا با دولت افغانستان یکجا کاروان مافیایی قدرت و اقتصاد را رهبری نمایند. حکومت افغانستان برعلاوه آنکه نتوانست این کشور را از بحران بی دولتی، بی ثباتی، نامنی، فساد، جنگ سالاری ونقض حقوق بشر ونقض قانون نجات دهد درست برعکس مشروعیت این جریان های را صحه گذاشت و نتوانست از امکانات و شرایط که برای افغانستان پس چند سال مساعد گردید استفاده نماید. این از جمله چالش های اساسی دیگر حکومت برای مشروعیت و حقانیت آن محسوب می شود تا بتواند پس گرد ها و خسارات ناشی از عملکرد های خویش را در طول جریان حکومت داری خود جبران نمایند. اگر انتخابات 29 اسد بطور شفاف و بدون کدام معامله وترفند های سیاسی برگذار شود بار دیگر این حکومت ناکام کامبیاب نخواهد شد و مردم افغانستان به این تیم ناکارا وعوام فریب رای نخواهند داد. پس بدیل برای گزینش کرزی کی خواهد بود؟ مردم به کدام یکی ازنامزد ها و برنامه ها رای خواهند داد و آن برنامه ها را در مطابقت با واقعیت های کنونی و آینده افغانستان مفید تلقی خواهد کرد؟.

بدبختانه بدیل که بتواند با برنامه های کارامدی و استراتیژی مبتنی برمطالبات مردم عمل نماید همچنان وجود ندارد. نبود جاگزینی کرزی و تیم ناکارامد آن بار دیگر خاطره تلخ سیستم الیگارشی فساد و سیاست دماگوژیک حکومت کرزی را در اذهان مردم تازه می کند. دقیقاً مردم دیگر نمی خواهند که افغانستان بار دیگر دردام همان سیاست های اعوام فریب و میان تهی قرار گیرد ولی فضایی سیاسی و محافل احزاب و سایر نهاد ها برای تصاحب قدرت و کسب امتیاز وارد یک سلسله معاملات سیاسی گردیده اند، تا از همان برنامه ها و کارنامه های ناکام گذشته بار دیگرحمایت صورت گیرد. ائتلاف های سیاسی در هرجوامع دموکراتیک وجود دارد. اما ائتلاف هایکه برخلاف مقتضیات زمان در جامعه حمایت شود وبا یک برنامه ناکام تجربه شده و با یک کارنامه منفعل سیاسی ائتلاف صورت گیرد، غیرمنطقی و برخلاف اصول دموکراسی و پیش شرط های آن دریک جامعه می باشد. دموکراسی در یک کشور برغم آنکه یک سیستم حکومت داری و گزینش حکومت می باشد، بل بستر است برای رقابت میان برنامه های متفاوت و برهان های متضاد و متکثردر یک فضای رقابتی وگزینشی برای انتخاب بهتر وبرنامه کارامد سیاسی که با چشم انداز آینده نگری مثبت در جامعه سیال یابد. دموکراسی در حقیقت از تنوع خواست ها وروابط چندگانه سیاسی در جامعه حمایت می کند اما ترفند های سیاسی و معاملات سیاسی را که برخلاف انتظارات مردم باشد هرگز نمی پذیرد و زمینه هرنوع سوء استفاده سیاسی از قدرت را نامشروع می داند.

پس می توان گفت در دموکراسی ترفند و ائتلاف های سیاسی که برخلاف منفعت جامعه باشد جای ندارد و زمینه چنین عملکرد های سوء را که صرف برای کسب قدرت و امتیاز طلبی منتهی می شود سد می سازد و به عنوان یک مانع در مقابل خواست های نامشروع حکومت کننده گان و حکومت شونده گان قرار می گیرد، تا باشد حاکمیت قانون و نورم های دموکراتیک در جامعه سیال پیدا نماید و رقابت میان برنامه ها و دلایل مختلف فکری متکثر، در جامعه در همگرایی و تضاد میان هم برای کسب قدرت مبارزه نمایند، کسب قدرت در چنین وضع مستلزم داشتن یک استراتیژی و برنامه ی کارامد می باشد که در چشم انداز آینده نگری مثبت با خواست ها و ضروریت های جغرافیایی آن کشور ناشی گردیده باشد و در موازی با آرمان های دموکراتیک حرکت نماید در غیر آن پیروزی درچنین فضایی سیاسی دموکراتیک ناممکن است که اشخاص لمپن، باند های مافیای سیاست و جنایت کاران بر اریکه قدرت تکیه زند. زیرا مردم دیگر خسته شده اند و نمی توانند بیش از این مافیای قدرت و جنایت کاران بر کرده های شان سنگینی نماید و رهبری افغانستان را این باندها وهمکاران بین المللی شان بدست گیرند.
من واقعاً متاسفم که بگویم که کشورما! محورتضاد و بازی های منافع قدرت های مافیایی وخشونت های سیاسی میان افغانستانی و بین المللی قرار گرفته است. این وضعیت برای هر شهروند افغانستانی که واقعاً حس افغانستانی و خون اسلاف ومجاهد مردان آزادی خواه را در رک ها دارد نهایت بغرنج و غیر قابل تحمل است که دست باند های مافیایی درونی و دوست های بین المللی از هر سوی این مرز وبوم عربده بکشد. من باور دارم کشور های که به یاری امنیت در این کشور آمده اند دقیقاً منافع استراتیژی طولانی خویش را در افغانستان پایه گذاری و یا هم تعدیل می کنند تا باشد چرخ سیاست در منطقه و جهان به نفع خودشان پهلو زند. افغانستان از نکته نظر ژیواستراتیژی در منطقه ای بسیار حساس قرار دارد و یک راه وصل تجارتی و رابط با کشور های آسیای میانه و سایر کشور های جهان می باشد و از سوی دیگر کشورهای آسیایی میانه را که سر شار از نفت وگاز می باشد با کشور های شرق آسیا و جنوب شرق آسیا وصل می کند این حقیقت مسلم است که کشور های آسیای میانه متراکم از مواد نفتی وکاز می باشد و بازی اساسی در سطح جهانی نیز برمحور قدرت اقتصادی می چرخد و قدرت اقتصادی تکیه برنیروی اعظیم طلای سیاه دارد تا معاملات و بازار اقتصاد جهانی پر رونق باقی بماند. بدین دلیل است که ماشین اقتصادی جهان هموراه در پی کسب و راه های رسیدن به نفت را جستجومی کند و سایر کشور را ابزار خود قرا رمی دهد تا به خواست های طولانی مدت خویش دست یابد. دقیقاً کشور های که بازی اقتصادی و معاملات جهانی را در اختیار دارد تلاش می کند سایر قدرت های خورد را مصروف بازی های درماتیک نمایند و تمام انرژی شان را در این راه به مصرف برساند وبرای بازی گر محوری مهم نیست که چه اندازه نیرو انرژی آن به مصرف می رسد صرف برای شان این نکته مهم است که چگونه می توان رقیب را مصروف ساخت و انرژی آنرا به مصرف رساند تا بتواند به خواست ها و منافع استراتیژیکی خویش در منطقه و جهان نایل گردد. ازاین جهت می توان تحلیل کرد که کشور ما در این حالت نهایت آسیب پذیر می باشد و از هر بازی، سیاسی و نظامی گری و فرهنگی قدرت های زی نفع ضرر می بیند. زیرا افغانستان محور برخورد چنین برک های رقابتی میان بازگران اصلی مافیایی قدرت اقتصادی قرار می گیرد. نفع بردن افغانستان در چنین شراط نهایت دشوار می باشد تا با چنین رویکرد سود جو واغواگر سیاسی مقابل شود. اما در صورت اگر دولت افغانستان از حمایت قاطع مردم برخوردار باشد و در تراضی با خواست های مردم برنامه ها و استراتیژی ملی را تدوین نماید. این عملکرد هم ممکن نیست مگر اینکه عموم مردم در یک روند دموکراتیک بطور آزاد و مستیقم چنین حکومت را برنگزیند و انتخاب نکند. پس شرایط کنونی کشور ما ایجاب می کند برای تکانه سیاسی و آغاز نو تامل نمایند. تکانه سیاسی که بتواند پس گرد ها و پیامد های ناگوار حکومت فعلی را جبران نماید و اصلاحات را در رویکرد ها و راهبرد های دولت جای دهد. آغاز نو، برای برنامه که توام با ضروریت های کنونی و آینده افغانستان وفق نماید و این کشور را به لحاظ اقتصادی و سیاسی وفرهنگی در سطح ملی و بین المللی اعتبار و پرستیژ برتر دپلوماتیک دهد. پس برما است که به چه نوع برنامه ها وبه کدام افراد رای دهیم. قسمیکه در آغاز این مقاله ذکر نمودم که رای علاوه ازینکه یک حق است در ظمن تکلیف نیز است. تکلیف بدلیل اینکه هر فرد در قابل مسایل اجتماعی و سیاسی که در جامعه رخ می دهد بی تفاوت نیست و برای تفاوت گذاشتن میان عملکرد خوب و بد باید هر فرد از اجتماع با محک عدالت و قانون آن عمل را مشروع و نا مشروع اعلام نماید. پس انسان زمانی که در یک جامعه زنده گی می کند که در آن نظم و سلسله حقوق وامتیازات برای شان قایل است این افراد مکلف است برای تداوم جامعه مبتنی بر استواری سیاسی وقانونیت از بخش حقوق خویش صرف نظر نماید و در مقابل مکلفیت برخی از امور مسایل اجتماعی و سیاسی را متقبل شود تا جامعه و دولت در قرارداد میان هم در یک وثیقه حقوقی وظایف و حقوق خویش را به پیش برد. بناً ما در چنین شرایط حساس کشوری خود مسولیت داریم از حق رای و تکلیف که جامعه برما تحمیل نموده است استفاده درست و برحق نمایم. تا شاهد تغیرات و حرکت نو برای افغانستان نو باشیم.

واژه های کلیدی

انتخابات در افغانستان
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس