كوچی ها؛ قربانی گرانی كه خود قربانی ايده های فاشيستی اند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هرساله كه هوا كمي گرم مي شود ومحصولات كشاورزي در مناطق مركزي، سر از زمين بيرون مي آورد؛ زمستان ديگري آغاز مي شود. لشكر توحش و بربريت از بيرون مرز ها به سان مور و ملخ براي تاراج و يغماگري سرازير مي شوند و دارايي اندك افرادي كم بضاعت را علوفه يك شبه ي احشام خود مي سازند و افراد محلي را مجبور به كوچ و مهاجرت مي كنند. ناآرامي تمام مناطق را فرا مي گيرد. رفتار دولت ملي(؟) در اين بين بسيار ديدني است؛ آنها يا ساكت اند و يا حامي كوجي ها!
براستي بايد اين سؤال ها را مطرح كرد كه : چرا همگان در مقابل بيداد گري هاي كوچي هاي ياغي كه براي تاراج و يغماگري و چور و چپاول گري و ايجاد نا امني در افغانستان سرازير مي شوند؛ سكوت كرده و يا رفتار آنها را تاييد مي كنند؟
چرا كسي صداي مظلوميت افراد محلي را نمي شنود؟
در كدام گوشه دنيا كوچي ها از يك كشور به كشور ديگر كوچ مي كنند؟
آيا تمام كوچي ها افغاني اند؟
در اين صورت در پاكستان چه كار مي كنند؟
اگر كوچي ها دودسته اند؛ چرا كسي بين كوچي هاي افغاني و پاكستاني تفكيك قائل نمي شود؟
و....
جواب دادن به اين سؤال ها نياز به تحقيقات گسترده دارد؛ اما چيزي كه به ذهن من مي رسد اين است كه اگر جواب اين سؤال ها را در قالب يك جمله بيان كنم مي توانم به جرات بگويم كه: تمام اين مشكلات ناشي ازقوم پرستي و ايده هاي فاشيستي است. اگر كمي مفصل تر بحث كنم مي توانم بگويم:
كوچي گري و كوچ كردن يكي از اشكال ابتدايي زندگي انسان ها بوده است كه افراد قبيله ها براي زندگي بهتر مدام جا عوض مي كردند و مكان هاي جديدي را كشف مي كردند و در مكان هاي مورد دلخوا، سكني مي گزيدند. به اين ترتيب زندگي جديدي را شكل مي دادند وشهر هاي جديدي به وجود مي آمد.
عبد الرحمن وطن فروش، يكي از خائنان بزرگي است كه جاي پاي كوچي ها را به صورت گسترده در افغانستان باز كرد وزمين هاي مردم محلي را به زور به كوچي ها بخشيد؛ اما تلاش داشت كه كوچي ها همچنان وحشي باشند، تا در مواقع ضروري از نيروي وحشي گري آن ها بهترين استفاده را ببرد.
رضا شاه پادشاه ايران، وقتي ديد عشاير ايران يكي از مشكلات عمده بر سر راه شكل گيري دولت است؛ مرد مردانه در مقابل آنها ايستاد و كوچي ها را به زانو در آورد. در نتيجه اين اقدام، جلو بسياري از نا امني ها گرفته شد و رضا شاه توانست دولت با ثباتي را در ايران به وجود آورد.(من به كار هاي ديگر او كاري ندارم) اكنون نيز در ايران كوچي ها، كوچ مي كنند؛ اما آرام و بدون سر وصدا و بدون تاراج و يغماگري. درحالي كه قبل از اقدام رضا شاه، موقع كوچ عشاير، دختران زيادي دزديده مي شد واموال زيادي تاراج مي شد و...
در همان زمان كه رضاشاه كوچي ها را تار و مار مي كرد؛ در افغانستان امان الله خان زمين هاي جديدي را در اختيار كوچي ها مي گذاشت و يا زمين هاي بدون سند قبلي را سند مي زد. و... شايد يكي از تفاوت هاي اين دو اقدام، از جانب دو دوست همفكر، در اين بود كه كوچي ها در ايران ازقوم رضا شاه نبود، در حالي امان الله خان با كوچي ها از يك قوم بود و او براي پيشبرد حكومت اش به كوچي ها اميد ها بسته بود.
بعد ها نادر غدار، مثل عبدالرحمن(كه اصلا رحمن را نمي شناخت) امتياز هاي ديگري به كوچي ها داد و آن ها را بر اموال وناموس مردم مسلط ساخت. صداي مردم مظلوم را كسي نمي شنيد و افراد زيادي مجبور به كوچ و جلاي وطن شدند. جاي آن ها را الزاما بايد كوچي ها تصاحب مي كرد و دولت يگانه كمك كار و راهنماي كوچي ها بود و مسائل حقوقي آن ها را در حد اقل زمان ممكن حل مي كرد.
در مدت چهل سال حكومت ظاهر خائن( كه از بدي روز گار" باباي ملت" اش مي خوانند ) نيز، بيداد گري كوچي ها ادامه داشت. در زمان همين خائن بود كه قاضيانش ناديده حكم مي كرد كه :" هزاره ملامت است" و هميشه كوچي بر حق بود و بايد از ان ها دلجويي مي شد.
تنها در زمان كمونيست ها بود كه مردم افغانستان، از شر اين چپاول گران خدا نشناس راحت شدند و نفس راحتي كشيدند. همه فكر مي كردند كه كوچي ها در اين سال ها به فكر سواد و آموزش مي افتند و خانه به دوشي و وحشي گري را رها مي سازند. اما از آن جا كه آن ها نيز قرباني ايده هاي فاشيستي اند؛ بايد بدون سواد بمانند. اگر آن ها سواد ياد بگيرند خوب را از بد وحلال را از حرام تشخيص مي دهند و منافع و مصالح ملي را از منافع ناچيز قومي تفكيك مي كنند. چنين كاري مثل سم مهلك براي فاشيست هاي قوم پرست است. به همين علت در طول سال هاي كه فرصت سواد آموزي براي كوچي ها فراهم بود آن ها از اين نعمت بزرگ خداوند به عمد محروم شدند و به جاي آن به كمك پاكستان، چيز هاي ديگري را ياد گرفتند.
زماني كه طالبان ظهور كرد، كوچ لشكر وحشت و بربريت دوباره آغاز شد و به خوبي پيدا بود كه آن ها همچنان فرق بين حلال و حرام را نمي دانستند. قوه تشخيص حق از باطل را نداشتند و فقط به طالب بودن خود افتخار مي كردند. آن قدر طالب طالب گفته بودن كه خران شان نيز هنگام تاراج كشاورزي ها با زبان بي زباني مي گفتند: "زي طالب يوم" و اين براي حقانيت كافي بود.
حال نيز كه فاشيست ها دولت را اداره مي كنند؛ قرباني گران را قرباني مي كنند. كسي به فكر سواد آموزي و راحتي كوچي ها نيست و تلاش مي شود كه آن ها از طريق چور و چپاول اموال ديگران، ارتزاق كنند و اين وحشي گري براي روز هاي مبادا لازم است. افرادي كه سواد ندارند و از بچگي در گوش شان خوانده مي شود كه براي سعادت خود بايد اموال ديگران را تاراج كنيم، غير وحشي گري كار ديگري ياد نمي گيرند.
بيچاره كوچي ها و مردم افغانستان؛ كه يكي وحشي گري كند و ديگري براي مصالح ملي لب فرو بندد.
اما چرا كسي به فكر حل اساسي و ريشه اي مشكل كوچي ها نيست؟
و تا كي بايد صبر كرد؟
اگر چه صبر در مقابل اين همه ستم بسيار جان سوز است؛ اما مصالح كشور تقاضاي برد باري را دارد.
اگر جه از يك دست صدا بلند نمي شود؛ اما صلح يك طرفه در دنيا زياد است.
بايد سوخت و بايد ساخت. وطن بسيار رنجور است.
پيامها
23 جون 2007, 04:30, توسط سایه
حوادث اخیر در جوزجان و میدان نشان میدهد که پشتون ها از فاشیزم دست بردار نیستند. پشتونی که وجدان داشته باشد و از حقوق پامال شدهء هزاره، ازبک و تاجک دفاع کند اصلا وجود ندارد. مرگ هزاره ها در بهسود و جوزجان برای پشتون تماشایی است. میگویند سزای قروت آب گرم. این ما هستیم در اساسی را از یاد برده گاه به افشار می پیچیم و نمیدانیم که ان هم توسط سیاف و دنگر صورت گرفت، همدیگر را آن فدر می کوبیم که راه به کوچی ها باز شود و هرچه دل شان خواستت بکنند. فرق بین ملا عمر و کرزی درین است که ملا عمر با تیغ میکشت ولی کرزی گاه با پنبه و توسط خود ما و گاه با تیغ میکشد.
23 جون 2007, 04:40, توسط سایه
اکنون کارد کاملا به استخوان رسیده است و اگر اقوام تحت ستم دیرینه بیدار نشوند و همدیگر را زیر نام مجاهد و کمونست و... بکوبند و از اصل برنامه های نابودی خود بی خبر بمانند هر چه زود تر مصیبتی بزرگتر از دور طالبان به سراغ شان خواهد آمد. تازه ترین خبری را که از نزد یکی از دوستانم که مامایش کارمند بلند پایهء ریاست جمهوری است و پتونیست با سند به دست اورده این است: آقای کرزی با یک هیات هشت نفره از دو ماه به این سو دید و بازدید های شبانه ودایمی دارد که اساس آن را ورود ناقلین تازهء پشتون در محلات هزاره نشین و ازبکهاست. درین برنامه طرح ورود کوجیها در پنجشیر نیز ریخته شده است که در سال آینده باید عملی شود. در مورد هزاره ها قرار بر این است که اول والی های این مناطق باید از میان پشتون هایی که با هزاره ها نزدیک هستند تعین شود و بعد کوجاندن آن ها آغاز گردد. این هیات هشت نفره شامل وحید سباوون، نعیم کوجی، شخصی به نام هروی، جمعه خان همدرد، یک طالب به نام نیازی که با پاکستان و ملا عمر هم در ارتباط است، اتمر وزیر معارف، معاون حزب افغان ملت و حبیب الله رفیع میباشند. اینها طرح ده ساله ورود ناقلین جدید را نخست در ولایات هزاره نشین و بعد در مراکز ازبکها و تاجکها ریخته اند. آقای کرزی که در راس این پلان قرار دارد غیر مستفیم با پاکستان هم به توافق رسیده است. همچنان آقای کرزی چند تن را و ظیفه داده تا به مردم هزاره بفهمانند که موضوع را بسیار جدی نگیرند و خود کرزی نیز به این مر تعهد سپرده است. اشخاصی که باید اغفال شوند واغفال کنند آقایان خلیلی و مدبر استند که به آنها گفته شده که این موضوع ان قدر مهم نیست. و هم یک تاجک به نام مشاهد و یک ازبک به نام ایشان سالم و ظیفه دارند تا مردم را اغفال کنند و بگویند که مساله آن فدر مهم نیست.
23 جون 2007, 09:06
تا زمانیکه شما نگویید که ربانی و فهیم، مسعود و قانونی در جنایت هیچ فرقی از ملا عمر و حکمتیار ندارند ، هیچ فرزند این کشور به حرف شما جنایت سالاران توجه نمیکند.
چگونه ممکن است که عدالت اجتماعی در موجودیت ربانی و قهرمان خوانی مسعود جنایت تبار عملی شود ؟
23 جون 2007, 15:30, توسط دشمن فاشیسم
عده ای ا زهزاره های دنباله رو خاینین وخود فرو ختگانی چون خلیلی ومحقق واکبری ودیگران انقدر از مسعود عقده دارند که همین حالا خطر نا بودی خودرا بدست فاشیستهای پشتون نمی بینند . اما باید مطمین باشند که سر انجامی جزانچه که بر مزاری گذشت نخواهند داشت.
نفاق ما وتو در زیر بار / ننگین است !
24 جون 2007, 04:33
بلی شما راست میگویید. و این عقد زمانی حل میشود که شما بدون هیچ ریا و نیرنگ اعتراف کنید که مسعود مانند ملا داد الله در قتل هزاران بیگناه دست داشت. شما باید بدون ریا بگویید که همانطوریکه جنایات عبدالرحمن خان بر علیه هزاره ها وحشتناک و غیر انسانی بود ، قتل عام در افشار و کارته سه کابل بوسیله مسعود هم حیوانی و هولناک بود.
چگونه ما به شما و حرف شما اعتماد کنیم وقتی شما به یک جنایت پیشه سیمای قهرمان میدهید و جنایات او را کاملا نادیده میگیرید.
چرا ملالی جویا ، داکتر اسپنتا ، سیما ثمر و دیگر مبارزان حقوق بشر و دموکراسی را نمیگذارید تا چهره های جنایتکاران را رسوا کرده و راه را برای به محکمه کشانیدن آنها هموار کنند ؟ او که جنایت کاران هر قوم و ملیت را میخواهد که باید به محاکمه کشیده شود نه فقط مسعود شما را ؟
24 جون 2007, 08:51
نوش جانت بهادر اوغان زي: حال در نقش يك هزاره ظاهر ميشي وبا دو ودشنام به مسعود ميخواهي ستم تاريحي شوونيزم قبيله را كه بر مردم بي دفاع هزاره نسل در نسل ادا مه دارد كتمان كني!٦٢ در صد مردم هزاره مگر به دست قهرمانان پشتون تو كشته نشدند؟امروز بر مردم زحمتكش هزاره مگر كوچي هاي اقغان ظلم روا نميدارند.كور اگر هستي ونميتواني واقيعت را ببيني اما صداي ناله كودكان اواره هزاره را چگونه نشيده ميگيري.با وجدان قبيلوي اين همه استبداد را ناديده ميگيري وانرا تاييد ميكني .باز باهرزه دراي به اين وان دشنام ميزني و جاهلانه ميخواهي بحث را منحرف كني.مردم عقل دارند وميدانند كه شوونيزيم قبيله دشمن جان ومال انها اند.اين درد تاريخي مردمان ما است.كه با كينه توزي به مسعود يا كسي ديگر حل نميشود
24 جون 2007, 12:34
اگر حرف های بالا از یک پشتون باشد پس زنده باد پشتون. زیرا او بدون فرق هم از جنایات عبدالرحمن تا ملا داد الله و هم جنایات مسعود و غیر پشتون ها پرده بر میدارد. من نمیدانم مشکل شما در کجاست ؟
23 جون 2007, 09:53, توسط رشید
گزارش تصویری حمله کوچی ها در هزارجات را در اینجا بیبینید. http://www.youtube.com/watch?v...
آنلاین : برای دیدن از این گزارش تصویری اینجارا کلیک کنید
23 جون 2007, 10:40
فلم را همچنين می توانيد در سايت کابل پرس ببينيد
آنلاین : فلم حمله ی کوچی ها به هزاره جات
24 جون 2007, 05:52, توسط محمد ظاهر نظری - بامیان
دوست گرامی مقاله تان با واقعیت های موجود کمی فاصله دارد، واقعیت آن است که دست هایی در پشت پرده به این مسئله دامن می زنند ورنه کوچی ها، در این چند سال اخیر (گذشته تاریخی اش نیازمند تحقیقی علمی و بی طرفانه است) آنطور که شما نوشته اید به قصد "چور و چپاول" نیامده اند.
به عقیده من، کوچی در کوچ به دنیا آمده اند، در کوچ زندگی میکند و در کوچ هم خواهند مرد.
اگر از کوچی کوچ کردن را بگیریم، لحظه مرگ وی فرا می رسد.
عده زیادی از کوچی ها دارای زمین، سرای، موتر و خانه در شهر ها می باشند، اما بازهم دوست دارند در طبعت باشند، در صحرا و کوهها، بدون دغدغه زندگی شهری زندگی کنند.
واقعیت دیگر آن است که عده ای از نزاع کوچی با مردم "ده نشین" سود می برند، اینان فرق نمی کند، به ظاهر داد از هزاره یا کوچی می زنند، اما هر دو طرف یک هدف را تعقیب می کنند، منفعت شخصی و سیاسی خودشان برای آنها فرق نمی کند که هزاران نفر آواره می شوند، وحدت ملی خدشه دار می شود و کوچی هم در خوف حمله ده نشین نان و ده نشینان هم با انگیزه دفاع از خاک خود روبروی هم سنگر گیرند.
فکر نکنید، صاحب این قلم از دور دستها این سطور را می نویسد، بلکه خود هفته گذشته در حصه دوم بهسود بوده و از نزدیک این درگیری و منازعه را مشاهده و مطالعه کرده ام و متعلق به همان منطقه نیز می باشد.
واقعیت دیگر آن است که کوچی ها به گفته محرم علی فهیمی ولسوال حصه دو بهسود در حدود 30 فامیل اند که ابتدا در " دشت لادو بد آسیاب " مرکز بهسود سکنی گزیده بودند و بعد از درگیری های 15 و 19 جوزا1386 مسلحین آنها بر فراز ارتفاعات قریه جات بیشتری (درحدود 15 قریه) موضع گرفته اند و به گفته محمد باقر نوری ولسوال حصه اول بهسود در حدود 50 فامیل دیگر در منطقه "سر هلمند، سیاه چشمه و دره بید" این ولسوالی سکنی گزیده اند.
هم چنین کوچی های که در منطقه حصه دو بهسود آمده اند خود معترفند که در این منطقه "میله جای" ندارند، اما آنها خواهان حرکت به سوی میله جای اصلی خود که مدعی اند دارای اسناد قانونی می باشند، می باشد.
واقعیت دیگر آن است که کوچی ها مسلح به سلاح های سبک و نیمه سنگین اند، آنها گفته اند که از این سلاح ها به قصد دفاع از خود استفاده میکنند و قصد تاراج و حمله را ندارند، اگر به گفته شما و بعضی خوانندگان احساساتی آنها با پلان و استراتژی می آمدند خیلی زودتر از اینها می توانستند مردم بی دفاع این منطقه و حکومت محلی را که بیشتر از 15 عسکر نداشته و در فاصله 5 کیلومتری آنها موضع گرفته اند فتح می کردند.
واقعیت دیگر آنست که اینک جو اعتماد، برادری به جو کینه، دشمنی و عداوت تبدیل شده است، هزاره ده نشین بهسود با هزار مکافات در فکر تهیه مرمی و کلاش می باشد و مسلحین کوچی هم با پیکا و راکت بر فراز کوهها مردم را زیر نظر دارد و از ترس حمله اهالی ناچار است که گزمه های بیست و چهار ساعته را برای دفاع از غژدی و مواشی خود تشکیل دهد.
خلاصه این که با در نظر داشت واقعیت های فوق الذکر به جای تحریک احساسات و عواطف قومی،زبانی و سمتی بایست در جستجوی راهکاری معقول برای حل این مسئله بود.راهکاری که هم متضمن وحدت ملی باشد، هم از جنگ و خونریزی بیشتر و آواره گی هزاران انسان جلوگیری کند و هم حقوق همه شهروندان افغانستان را مد نظر داشته باشد.
به نظر من راه حل آنست که با در نظر داشت حق امنیت و زندگی ده نشین ها و نیز حق آزادی رفت و آمد، حق زندگی و حق آزادی انتخاب محل کار و زندگی که از حقوق مسلم و بشری هر انسان است و در قانون اساسی ما هم تاکید شده است، اولا" حدود علفچر های مردمان قریه و علفچر های عام و دولتی مشخص گردد، سپس به همه شهروندان افغانستان حق داد که می توانند از مناطق عام و دولتی استفاده مساویانه ببرند، با این استدلال هزاره هم می تواند از کوهها و جنگلات کنرها، گردیز و پکتیا چوب بلوچ برای هیزم بیاورد و کوچی هم می تواند از کوههای عام مناطق مرکزی استفاده خود را ببرد.
25 جون 2007, 04:43, توسط محمد ظاهر نظری
گزارشی مطبوعاتی درباره نزاع کوچی ها و اهالی حصه دوم را به روایت یک ژورنالست آزاد را می توانید در آدرس زیر مطالعه نمایید.
www.gharjistan.com
10 جولای 2007, 15:42, توسط عنایت الله.دبستانی _ناروی
>>> بیگانگان همواره مزدور ترین و متحجر ترین قوم را ابزار و جاده پاکن خویش استخدام میکند.حالا که باداران خارجی شان از نزدیک حمایتشان میکند و مهر قانونیت و مشروعیت حکومت را بر پیشانیشان زده اند، فاشیسم و شئو نیسم پشتون هار تر از همیشه شده است.
حق مالکیت؟کدام حق مالکیت؟حقی که با کشتن صاحبان اصلی زمین و تاراج مال و ناموسشان و فروختن زنان و دختران بیگناه در بازار های سندو پنجاب بدست آمده؟کدام شاه و خائن دیگری جز سران پشتون که خود را شاه و بابا مینامند حق الناس را به تول و تبار خود میبخشد و سند و قواله امضا میکند؟!
ننگ باد بر شما پای برهنه های کوه سلیمان که جز وحشی گری و بربریت میراثی و ارمغانی ندارید!
نوکری انگلیس ،روس و سیاه سوخته های پنجابی و مزدوری و خوش خدمتی اعراب عیاش و جاهل کارو پیشئه شما بوده و هست.یک کار و افتخار فرهنگی،تاریخی،علمی ،سیاسی و یا انسان دوستانه اگر کرده اید عرضه کنید؟ما را باش!کار خیر؟!بپرسید کدام روز خون نریخته اید.کدام روز غارت و سفاکی و نوکری چپاول نکرده اید؟مگر هنر و کاری جز وحشت و بربریت هم بلدند که انجام دهند؟شما حتی اسلام بیچاره را هم به سخره گرفته اید...ان وقت بعضی ها با هیبت و ذوق و شوق میگویند «ما افغان هستیم» کدام افغان؟شما را به خدا ننگ نیست؟ما اگر هم خیلی باشیم افغانستانی هستیم.بی سجل و سوانح های پای برهنئه کوههای سلیمان کجا و فرهنگ و تمدن 4000 ساله آریانا و خراسان و ام البلاد بلخ و بامیان کجا!شرم آور است.
اگر احمد شاه،عبد الرحمن، ختک،متک،کرزی،وردک،اتمر ...همه و همه جمع شوند یک صفحه از کتاب خداوند گار بلخ «مثنوی معنوی» یا پیر طوس«شاهنامه» را بتوانند بنویسند بنده خودم را افغانستانی خواهم گفت...ملت های اکثریت ولی محروم و سرکوب شده،تاجیک،هزاره و ازبک بیدار باشید!نگذارید برای مسئله مزخرفی چون دیورند بیش از این قربانی شویم! بگذارید رکتر بگویم،رای جدائی قندهار و مشرقی از افغانستان دهید ،مشرف میداند و ملا عمر و کرزی،مشکل خا نواده گی خودشان هست!بگذارید شریعت خون و چپاول غارت را بین خویش اجرا کنند.