صفحه نخست > دیدگاه > حبیب الرحمن الفت نفاق افگن شیاد زیرنقاب دین

حبیب الرحمن الفت نفاق افگن شیاد زیرنقاب دین

گوربز خان "عطاخیل "
پنج شنبه 30 سپتامبر 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

بحث تجزیهء افغانستان درماه های اخیرزمانی دررسانه ها گرم شد که یکی ازمقامات بلندپایه اما متقاعد امریکائی که قبلا عهده دارسفارت امریکا در هتدوستان بود به روزنامهء واشنگتن پوست طرحی را ارائه کرده بود که اگرطالبان دراثرجنگهای فرسایشی کنونی قوی ترشوند وپشتیبانی مردم ازآنها درمناطق جنوب افغانستان بیشترشود به صلاح امریکا است که مناطق جنوب را به طالبان واگذار نموده وقوا را درشمال افغانستان متمرکزسازد.

موضوع ازین هم چرپ ترشد که بعضی ازسران جنبش مقاومت ضد طالبان درآلمان بصورت غیررسمی ملاقاتهای را بابعضی ازسناتورات جمهوریخواه امریکا انجام دادند.ازآن زمان تا به امروز این موضوع سوژه ای بسیار خوبی برای بعضی ازنویسنده گان ودایرکتران بعضی ازپروگرامهای تلویزیونی قرارگرفت وهرکی مطابق دید خود پیرامون این موضوع ابرازنظرنمود درمیان مقالات نشرشده مقالات تحلیلی ، آقایان هریک عصردولت شاهی ومحترم صاحبنظرمرادی وهمچنان بیانیه جناب محمد اکرام اندیشمند درمراسیم یادبود شهید احمدشاه مسعود درلندن را میتوان مقالاتی دانست که دردها وآلام چندین قرنهء مردم مصیبت دیده کشوربخون غنوده ما درآنها انعکاس خوب یافته بود

ولی درین میان نویسنده گان وگوینده گان واجب الاحترام غیرمسؤول هم بودند وهستند که فقط چرند گفتند خزعلیات پخش کردند وبوی گند نفاق وشقاق را دربین مردم پف کردند. این گروه ضاله با منطق قرون وسطائی میخواهند تحت نام خیانت ملی ویاهم ترس ازتجزیه طلبی بارگناهان کبیره وصغیرهء شاهان ستمگروفاشیست این سرزمین را بدوش مظلومین وقربانیان بیندازند. وهرصدای که بخاطر احیای حق شهروندی بالاشود آنرا برچسپ تجزیه طلبی وخیانت بزنند این گروه ،خیلی ماهرانه وعوام فریبانه درصدد اغوای افکارعامه میباشند. این قصه به حال آن شبانی میماند که هرروز زمانیکه رمهء خویش را به چراگاه می برد ناگاه فریاد سرمیداد که ای مردم هله که گرگ آمد!!!!! مردم ازخانه های شان بیرون میشدند تا شبان را درمقابل گرگ یاری رسانند اما می دیدند که گرگ درک ندارد. ازقضا روزی که واقعا گرگ آمد وشبان فریاد سرداد ولی دریغا که هیچکس به دادش نرسید وگرگ چند گوسفندی که بود آنرا نوش جان کرد> دقیقا فضیه تجزیه ویاعدم تجزیه افغانستان به همین قصه شباهت تام دارد. تمامیت خواهان قبیله ای بدون مدرک وسند کسانی را متهم به تجزیه طلبی میکنند که آنها خود طرفداران حفظ وحدت وبرادری توأم با برابری با دیگر اقوام هستند. هیچ قومی دشمن قوم دیگرنیست. باهمهء جنایات که طالبان درحق اقوام غیر پشتون افغانستان درشمال ومرکز خصوصا هزاره ها مرتکب شدند بازهم همین مردم همهء پشتونهارا بخاطر جنایات طالبان مسؤول نمی دانند. بازهم همین اقوام غیرپشتون اند کارت قوم بازی را ازدست پاکستان وطالبان گرفتند وبه سلطه یک فرد دغل باز تن در دادند تا مگر این شخص بتواند با تمام نقاظ منفی اش درفروکش نمودن آتش حرص وقدرت طلبی تمامیت خواهان موثر واقع گردد. آنها بدون شک منافع کلی وطن را برمنافع قومی ترجیح داده اند. اما تعدادی دارند دروغ میگویند ودو روئی پیشه کرده اند. آنچه که بد وبیراه است به اشخاص وقهرمانان جهاد ازدیگر مناطق افغانستان حواله میکنند. وآنچه خوبی ونیوئی است از آن خویش وهمتباران خویش میپندارند ونامش را میگذارند حفظ وحدت ملی !!!!! نزد این گروها با وجود اینکه چه مستقیم ویاغیر مستقیم شامل حاکیت ونظام میباشند حمله برمواضع طالبان حمله برکل پشتونها بحساب می آید قاچاقبربه زندان گوانتاموبیفند آن موضوع مصیبت عام پشتون تلقی میشود. سایت تول افغان حتی تیترهای خبری خویش را طوری عیارمیسازد که بعوض بکاربردن کلمهء طالب کلمهء پشتون را استفاده میکند تا خیلی خوب بتواند احساسات را تحریک کنند ازسایت بینوا میگذرم که وقت کافی ندارم.

ازطرف دیگر اطلاق کلمهء افغان اصیل به کسی میشود که او یا پشتون باشد ویاهم متعهد به ارزشهای قبیله ای قرون وسطائی باشد ولو اینکه وابسته به هرگروه نژادی ویاسیاسی باشد درصورت متعهد بودنش به ارزشهای قبیله ای او افغان است. چنانچه داکترنجیب الله پرچمی ازببرک کارمل پرچمی درهمین نقطه متمایز میگردند. ازخلقی ها که بگذار! آنعا با تمام جنایات ضد بشری شان هنوزهم بحیث علمبداران استقلال و وحدت افغانستان حتی با بزرگترین مجاهدین حزب گلبدین هم دراروپا وهم درا داخل افغانستان ائتلاف کرده اند. تنها پرچمی های تاجک وهزاره جمع اعضای غیرپشتون جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی ازنظر این گروه، خائینین ملی وتجزیه طلب معرفی شده اند.

ازنظربنده دشمنی با هرقوم ونزاد بشری چه در داخل مرزهای جغرافیوی کنونی وچه هم درخارج از آن کارغیرانسانی وضد تمام معیارهای شرعی وعقلی درزمان حال وآینده بحساب می آید. زیرا ازیکطرف دین ما بحیث کامل ترین ادیان تفاوتها وبرتری جویهای نژادی را حرام قرار داده وازطرف دیگر ارزشهای تمدن بشری با افکار واندیشه های راسیستی سازگاری ندارند. هرکی راسیست است مردود است ولو اینکه وابسته به هرقوم ونژادیکه باشد. اما عدالت خواهی وبه نقد کشیدن اعمال حکام وسلاطین پیشین وپسین اینکشورمعنای دشمنی با یک قوم خاص را نمیدهد

آنانیکه به مرض نفرت وبیزاری ازیک قوم خاص ویا یک طایفه معینی ازبشریت مبتلا اند ضرورت به معالجهء روحی وروانی دارند چه اینکه ازخود نفرت داشته باشند وچه هم ازبیگانه درهردوصورت این شخص بیماراست. اما بحث من درین مقاله روان کاوی اشخاص نیست بلکه مکث روی نظرات سطحی یک عده نویسنده گان واجب الاحترام غیرمسؤولیست که حالا ازفرط پرخوری خمیازه کشیده وبه هذیان گفتن شروع کرده اند. این گروه بی سروبی پا حالا به فکرافغان وافغانستان افتاده اند درجملهء این واجب الاحترام ها یکی هم آقای حبیب الرحمن الفت میباشند.

ایشان طی مقاله ای خواسته اند آتش نفاق را میان پشتونها وهزاره ها شعله ورسازند. این شخص بی مسؤولیت که همانا یکی ازوابستگان خاندان بدنام گل پاچا الفت پدرفاشیزم پشتونی درافغانستان است ازمکهء مکرمه بخاطرمنازعهء کوچی ها وهزاره ها برسرعلفچرها همهء پشتونها را هوشدارداده است که اگربیدارنشوند همهء افغانستان را آخوندهای ایرانی تسخیرنموده وهمه را مانند دورهء صفویه شیعه میسازند. سخنیکه بارها آنرا کاندید اکادمیسن علامه پروفیسورمحمداعظم سیستانی هیجانی( که صدها لیترشراب را درزمان معاونیت شورای انقلابی خویش نوش جان کرده است) بارها نشخوارکرده است واکنون الفت صیب آنرا نه ازموضع یک خلقی پرچمی بلکه ازموضع یک پیر ومرشد طریقه تکرارمیکند

تا جائیکه اطلاعات این بنده عاجز نشان میدهد آقای حبیب الرحمن الفت به امضای برهان الدین ربانی غرض تحصیل به مدارس عربستان سعودی آنهم درپس پیری به سویهء شاگران مکاتب ابتدائی و لیسه های دینی عربستان معرفی گردیده وآنجا درس وتحصیل کرده است حالا برهان الدین ربانی رامتهم به قوم گرائی کرده که گویاتنظیم جمعیت اسلامی همه خویشاوندان واقارب برهان الدین ربانی بودند درحالیکه تعداد کثیری ازاعضای فامیل بدنام الفت درسفارتها ودفاترسابق تنظیم جمعیت درکشورهای عربی مصروف جمع آوری پول بودند.

این آقا چنان معلوم میشود که حتی نسبت به علامه اعظم سیستانی هم بی وجدان تراست زیرا سیستانی حداقل این اعتراف را میکند که وی از روی ناعلاجی معاون شورای انقلابی وعضو اکادمی علوم مسکو بوده است وحالا نادم است اما این آقا بدون اینکه خم به ابرو آّورد ازموقف وموضع اشخاص بیطرف سخن زده است که تو گوئی مورچه هم زیرپایش آزارنیافته است. غافل ازآنکه مردم به این چهره های کریه ازقبل آشنائی دارند همان چهره های استفاده جوئی که اگر نه برادر دریک خانه بودند هفت برادر درتنظیم های مجاهدین تقسیم بودند ودوی دیگر آن دراحزاب خلق وپرچم درکابل مصروف استفاده جوئی وموترسواری بوده وتوپ حوادث را بین هم مانند توپ والیبال پاس میدادند وخودرا ازگزند حوادث به کمک هم مصوون میساختند وبه حال دیگران نیشخند می زدند. همان ضرب المثل عربی قدیم که نان با معاویه لذت دارد ونماز عقب علی. مصداق حال شان بود.

حالا این اشخاص با آن سوابق شده اند دایه های مهربان ترازمادربحال مردم ستیمدیده اینکشور. درحالیکه اگرنیک بنگریم مردم افغانستان هیچگاه باهم دشمنی ندارند هیچ قومی بضد قوم دیگرنعره وشعار جنگ را بالانکرده است تنها رژیمهای مستبد وکاسه لیسان اجیر وفرومایه آن درشرایط حاضرازطریق سایتها مردم را ازگفتن حق واظهار حقیقت می ترسانند تا مبادا مردم به جزئیات خیانت ها و وطنفروشی های ابا واجدادشان پی برند.

دربین رهبران تنظیم های جهادی تنها گلبدین حکمتیاربود که در دوران راکت پراگنی هایش بالای شهریان کابل، ازطریق تلویزیون خویش درچهارآسیاب درخطبهء نمازجمعه علنا جنگ خویش را با ادارهء برهان الدین ربانی جنگ قومی عنوان کرد. او درآن خطبه چنین میگوید:

"شما کشورافریقای جنوبی را ببینید که سالها اقلیت سفید پوست بالای اکثریت سیاه پوست که ساکنان بومی و وارثان اصلی آنکشور بودند به زور استعمار قرنها سلطه راندند. آیا میخواهید که چنین وضعیت بالای شما تحمیل شود؟ حکومت اقلیت قومی سالها اکثریت محروم وبومی سرزمین افریقای جنوبی را به غلامی وبرده گی کشید. مگر چه تفاوتی اداره منحوس ربانی با نظام اپارتاید افریقا دارد؟ شما وقتیکه ازکوتل چمتله به آن طرف نگاه میکنید می بینید که کی ها حاکم شده اند موترهای لکس درخدمت چه کسانی است چه کسانی میخواهند اراده های شوم قومی خویش رابراکثریت بومی این سرزمین تحمیل کند؟ آیا شما حاضرید که چنین وضعیت راتحمل کنید من که حاضرنیستم قسم بخاوند است پیشترازپنجاه سال عمرخویش را درراه مبارزه وبرقراری یک نظام منتخب اسلامی گذشتانده ام پنجاه سال دیگررا هم میگذرانم والله قسم است که به این حکومت مزدور وبیگانه بیعت نمی کنم"

جالب اینجاست که این رهبرانقلابی این بیانات آتشین را به زبان پشتو ایراد میکرد. درمناطق پکتیا ازین هم شدید تر واضح ترمردم را تحریک کرد که غیرت پشتونوالی شما چه شد؟ مگرنمی فهمید که پنجشیریها وبدخشی هایکه سالها نفرخدمت هایتان بودند حالا ادعای حکومت داری دارند"

درست درهمین موقع بود که مولوی نصرالله منصور ومولوی ارسلان رحمانی دوتن ازملاهای پشتون ومتحد احمدشاه مسعود خودرا به منطقه رساندند وتمام تبلیغات گلبدین خان را ضرب صفر کردند همان بود که یکی از روزها هنگام عبور ازمنطقهء چهارآسیاب مولوی نصرالله منصور موترش توقف داده شد ومولوی با افراد مسلح اش اسیر در دست گلبدین خان افتاد. اما بمجردیکه خبر به دارالانشای حزب حرکت انقلاب برهبری مولوی محمدی وارسلان رحمانی رسید آنها بی درنگ موترهای خویش را سوار شده عاجل خودرا به گلبدین خان رسانده و از او خواستند تا عواقب اعمال خویش را دقیقا بسنجد. گلبدین خان که دید کار ازکار گذشته است بعداز یک سلسله لیت ولعل مولوی را رها کرد. اما درموتر مولوی یک بمب جا سازی شد که بعداز مدتی همان موتر درپکتیا انفجار ومولوی راهی دنیای باقی گردید. باکشته شدن مولوی نصرالله منصور مسعود بزرگترین متحد استرازیک خویش را درمناطق جنوب از دست داد. دیگر ملاها نظیر رحمانی وغیره به اندازه ای وی با مسعود محشور نبودند.

حالا ازآقای حبیب الرحمن الفت ا اگرپرسیده شود که خودت ازکدام موضع خواسته ای به بررسی حوادث تاریخی بپردازی چرا بدون سند ومدرک فیصلهء قاطع صادر نموده وهمه را یکسان جزا داده ای؟ آن مجاهدیکه درطول چهارده سال جهاد یک روز هم ازمرزهای این کشورخارج نشد اورا با یک عنصر قوم گرای بی ایمان چون گلبدین نه تنها که دریک پله ای ترازو قرار داده ای که بارهمهء گناهان را ازشانه این منحوس خالی نموده وبالای دیگران انداخته وبه مسعود بزرگ بدون کوچترین آزرم ازخد وشرمی ازمخلق خدا بی احترامی روا داشته ای؟

دربین این چهرها ها هیچ اختلافات ایدیالوژیکی وجود ندارد اگراخوانی است یا پرچمی یا خلقی یا بیطرف یا سیکولار بی دین ، باادین، راوائی ، مائوویست همه دربرابراقوام دیگر یکسان می اندیشند واین ها قبل ازاینکه جبیب الرحمن الفت این هارا بیدارکند این ها بیدار شده اند

آقای الفت درمقالهء خویش درسایت بدنام وبیغوله قبیله ای خویش بدون سنجش وارائه اسناد لازم ظالم ومظلوم را یک قسم قمچین زده است. تحلیل او که گویا امریکا افغانستان را برای ایران فتح کرده است الهام گرفته ازهمان شطحیات کهنه وغیرمنطقی گلبدین خان است که سال قبل آنرا ازمخفی گاه آی اس آی خویش بدون ارائه دلایل مقنع بیرون داد. حالا آقای حبیب الرحمن الفت کلوخ استنجای گلدین خان را مضمضه میکند وآنرا بدیگران بحیث یک فکرمیخواهد بقبولاند. اگرگلبدین درین مورد چنین نظری بدهد میشود اورا حق بجانب دانست زیرا ایرانی ها اورا ازخود راندند تازمانیکه کمکهای ایران به گلبدین خان ادامه داشت او جمهوری اسلامی ایران رایکی ازنظام های نمونه ای درجهان اسلام میدانست نه موضوع شیعه درمیان بود ونه هم ازسنی. بهمین ترتیب سازمان حماس که بحیث یک سازمان افراطی سنی در دنیای اسلام حالا که ازخیرات وصدقات جمعوری اسلامی مستفید میگردد صدای شیعه وسنی را تا کنون بلند نمیکند اما هرگاه که کمک های افتصادی قطع شد نعرهء اقای الفت را سرمیدهد. بهرترتیب درطول دوران جهاد احزاب سنی وسنتی مناطق جنوب افغانستان که درپاکستان نتوانستند ازنعمات مادی کشورمیزبان مستفید شوند بدامن نظام آخوندی ایران افتیندند که نمونه بارز آن حزب حرکت انقلاب اسلامی برهبری مولوی نصرالله منصور بود که پسرش یکی از ارکان عمده درادارهء طالبان بود. آن مولوی مرحومی تازمانیکه حیات داشت لب به اعتراض علیه مقامات ایرانی با وجود تقیدش به مذهب حنفی نگشود. نتیجه اینکه آخوندها ونیمچه ملاهای نظیر جناب حبیب الرحمن الفت که پای منافع اقتصادی شان بمیان آید آنگاه مطابق منافع مادی موضوع شیعه وسنی را مطرح میسازند. تا مردمان عادی را یا بجان هم بیندازند ویاهم آشتی بدهند. نمونهء این اعمال وحشیانه واستفاده ازجهالت واحساسات مذهبی کشورهمسایه ما پاکستان است که هرسال درشهرهای کراچی واسلام آباد وپشاور کویته به صدها پیرو یکی ازین دو فرقهء مذهبی به هلاکت میرسند. این تنها مربوط به علمای سنی نیست که شیعیان نیز چنین آخوندهای دارند که مطابق متغیرات زمان برای مریدان خویش تعین تکلیف میکنند.

سخن برسرتجزیه ویا غیرتجزیه کشوری بنام افغانستان کنونی است. قبل ازآنکه به این پرسش پاسخ دهیم باید ازخویش بپرسیم که آیا ما توانائی باهم زیستن را با خودمان بحیث یک جامعهء متعدد الطوایف والاعراق والالسنه والمذاهب والاحزاب والثقافات داریم ویانه؟ به نظراین بنده وحدت افغانستان درطول تاریخ وحدتی بوده است که ازطرف ابرقدرتها وسلاطین اجیرشان درکابل تعین میگردیده است نقش مردم درامر وحدت ویکپارچگی ویا جدائی درطول تاریخ نقش کاملا پسیف بوده است. این کله منارساختن های امیرعبدالرحمن خان چهره حیله گرتاریخ افغانستان بود که این مرزهای کنونی را بما به ارث گذاشت در دوران سلطهء جابرانهء آن مرحومی ویا بقول مخالفانش آن بداخلاق همجنس باز، ازهیچ پشتونی پرسیده نشده است که آیا خوش داری که ازمیان خانه وکاشانه ات خطی را بنام دیورند بکشیم وترا ازبرادرت جدا کنیم؟ ازهیچ تاجک وازبک وترکمن پرسیده نشد که آیا راضی هستی که هم نژادان ات را درآنطرف رود آمو به روسیهء تزار بدهم وخودت را ازفت وبرگشت محروم سازم؟ بدون شک اگرمردم عادی درین موارد قدرتی وصلاحیتی میداشتند شاید این مرزها به این شکل کنونی آن نمیبود.

اما حالا ..... دست تقدیر مارا چه خواسته ویا خواسته باهم یکجا ساخته است به نظر بنده درسطح مردم عادی تضادهای قومی وجود ندارد وهم دربین نخبگان فقط این نخبگان فاشیست وقوم گرا وشاگران ملعون گلپا چا الفت اند که ازین موضوعات سود می برند هیچ پشتونی با تاجک ویا ازبک وهزاره ای با پشتون عدوات ندارد. همه این واقعیت تلخ را قبول دارند که این امرا بوده اند که نقشهء جغرافیای کشورهارا به دستور انگلیس وروسیهء تزاری وقت تعین میکردند. اما حال چاره ای جز با بهم زیستن ندارند. اما این واقعیت رانباید نادیده گرفت که ا بعدازگذشت دو قرن تحولات عظیمی درسطح دنیا رونماگردیده ومردمان جهان به اهالی یک قریه شباهت پیدا کرده که باهم درغم وشادی شریک اند. منافع کشورها بهم گره خورده است اروپا بطرف وحدت میرود ودرعین زمان یک تعدادی هم بطرف تجزیه. این یک سیرتاریخی است که مطابق مقتضیات زمان شکل میگیرد هیچکس وهیچ اراده ای مانع آن شده نمیتواند. اما آنچه که به نظرات شخصی مربوط میشود هرکسی پیرامون این مسآله نظرخاص خودرا دارد باید به هرنظری احترام گذاشت. من شخصا هیچ دلیل منطقی که بتواند مرا قناعت دهد که تجزیه راه حل است تاکنون نیافته ام. اما تجزبه، حکومات فدرال وغیرفدرال وغیره همه بحیث یک الترناتیف همیشه مطمع نظر دانشمندان وجامعه شناسان بوده است هرراه حل ومنطقی که بتواند ثبات وامنیت را درمنطقه بیاورد بدون ابرازاحساسات خشن میتوان آنرا درترازوی عقل سنجش کرد وبعد نتیجه گیری نمود. جهان امروز جهان دیروزنیست این جهان جهان مادی است ودرنظرگرفتن منافع اقتصادی بصورت دسته جمعی طوریکه حتی یک ملا ویک آخوند هم این موضوع را درنظردارد. پس باید عقلانی فکرکنیم ویکی دیگری را بدون ارائه اسناد وبدون اینکه منافع واضرار یک طرح را بسنجیم آنرا برچسپ خیانت دادن کارانسانهای عاقل نیست.

وسخن آخراینکه آنچه که درین تصاویرمشاهده میکنید این چهرها را قبل لزآنکه حبیب الرحمن الفت بیدار بسازد این ها اززمان کودتای شهنوازتنی گلبدین تا به امروز بیدار اند محافل تدویرمیکنند وبخاطر تصفیه های قومی زیر نام جلوگیری از ازهم پاشیدن وحدت ملی نسل کشی های بعدی راخط ونقشه میکنند. چگونه میشود قبل ازآنکه مسببین اصلی تراژیدی های کشوررا که خلقی ها وگلبدینی های فاشیست هستند به نقد بکشیم بار همه گناهان را بالای دیگران بیندازیم. آن طوریکه مشاهد میشود نخبگان پشتون قبل ازاقام دیگر به عقاید سیاسی و موازین ایدیالوژیک خویش پشت پا زده اند . دربین اینها هیچ تفاوتی بین یک اخوانی یا پرچمی یاخلقی بروت کشال ویا بی بروت یا راوائی وجود ندارد. چهره ای معلوم الحالی مانند آقای سیستانی اگر دیروز پرچمی بود امروز میشود که راوائی شود وفردا اخوانی شود روزدیگر دستار بسر کند. فقط حفظ منافع قبیله ای نزدشان اهمیت دارد . ملالی جویا که یک غزل چی مانند گلزمان را بخاطر سرائیدن یک غزل به جنرال دوستم بی آب کرد اما دربرابر سیستانی وخلقی های بی بروت سکوت مرگبار اختیار کرده زیرا او ازقبیله ای او است ومنافعش با منافع وی گره خورده است . ورنه اگریک راوائی تاجک یا هزاره این کاررا بکند به هزارسنگ لعنت وخیانت مواجه خواهد شد. این آقایون ازهرقماشی که هستند یکسان می اندیشند ند وآن اینکه افغانستان مال پدری شان ست دیگران ازماورای سرحدات این کشور مهاجراشده اند که ازبرکت حکام افغان تذکره تابعیت حاصل نموده اند. نود وپنج فیصد منورین پشتون به این باوراند وازگفتن آن هیچ شرم وحیا هم ندارند. حالا آقای حبیب الرحمن نام که خود به زبان پشتو مسلط بفرماید بگوید که مقصر اصلی درتجزیه های احتمالی این کشورکی ها اند؟

گالری عکس

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای مير هزار کابل پرس? را که يک سايت عمومی بود به منبر حسينيه شيعه يان تبديل کرده است ؛ همه از همان صحرای کربلا صحبت ميکنند و ديگر هيچ!
    حسين زاهدی، مير حسين مهدوی، کاوه غرهجی، جاويد فرهاد، جعفر رضايی ، فياض و يکی دو تای ديگر از يک تبار و يک مرام ، کابل پرس را ميگردانند و با ده ها نام مستعار ظاهر ميشوند ؛ فقط کوچی ها را فحش بده، پشتون ها را فحش بده، کرزی را لعنت کن ، نانت در کابل پرس در روغن است !
    حتا مطالب ادبی هم اگر از منابع خود شان نباشد ، به سطل باطله می افتد !
    عطاخيل، از جيره خواران شورای نظار که قو ماندان مسعود را « مسعود بزرگ !» مينامد سخيف ترين مطالب را رقم ميزند، مير هزار که خود پشتو نميداند ، خيال ميکند عطاخيل يک نابغه است که هم پشتو ياد دارد هم فارسی !!
    يک روزی کابل پرس بسيار خواننده داشت ، امروز به ، منبر وعظ يک قوميت خاص تبديل شده ،آن سبو بشکست و آن ساقی نماند.

  • آقای زلمی سلام

    خدمت شما عرض کنم که این عطا خیل نه با هزاره ارتباط دارد و نه با کدام قوم برادر و برابر کشور بلکه یم غلام بچه پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان است که در سایت های مختلف افغانی زیر نامهای مختلف ثبت اند و یکبار زیر نام پشتون غیر پشتون را توهین میکنند و یکبار زیر نام غیر پشتون پشتون را .

    این یکی دو که در کابل پرس? زیر نام عطا خیل ، خان، مزاری ، روشن، سهراب سپهر .... راجستر اند همان پالیسی آی اس آی چتلستان را پیش میبرند که عبارت از دامن زدن به مسایل قومی و ملی و دشمنی بین پشتونها و غیر پشتونها است.

    پالیسی آی اس آی این است تا دشمنی بین غیر پشتون و پشتون را تا حدی دامن بزنند که پشتونها مجبور شوند به چتلستان خود را نزدیک سازند( این آرمان را انشاالله به گور خواهند برد) تنها طالبان و رهبری فروخته شده آن برای پنجابی های کثیف و بویناک کافی نیست . آنها میخواهند دشمنی واقعی را بین افغانها تماشا کنند.

    اینکه مزاری = خان= عطا خیل= درویش دریادلی ..... تمام پشتونها را محکوم میکنند و اینکه مزاری زیر نام غیر پشتون میگوید تمام روشنفکران پشتون قتل عام شوند بخاطری این نیست که او احمق است یا قوم پرست. این به خاطر آن است که او پالیسی آی اس آی چتلستان را آرزو دارد در افغانستان تطبیق کند.

    فقط کافی است همین نوشته پر از عقده سادیستی این غلام بچه پنجابی های کثیف و بویناک را با دو نوشته دیروزی که زیر نام خان و مزاری به آقای محترم بایانی نوشته شده است مقایسه کنید و خواهید دید که محتوی و مضمون همان یک است و فقط چند کلمه را تغیر داده تا چهره یک غلام بچه و اجنت پنجابی های کثیف را پنهان کند.
    مطابق این پالیسی افغانها بخصوص پشتونها باید از روشنفکر ، مشران قومی ، داکتر ، آثار و افتخارات تاریخی محروم شوند. این همان پالیسی است که این پنجابی های وحشی در بنگله دیش عملی کردند.

    قوای نظامی چتلستان همینکه دانستند که بنگالی ها مصمم به تعین حق سرنوشت خویش اند و میخواهند میهن مستقل خود را بنا نهند در ظرف فقط سه تا چهار ماه هزاران هزار داکتر، معلم، تاریخ دان، عالم دینی ناسیونالیست، شاعر ، نویسنده بنگالی را با آبادات و افتخارات آنها از بین بردن ولی این پنجابی های کثیف و بویناک نمیدانستند که آنها سیر تاریخ را نمیتوانند مانع شوند و بنگالی ها به کمک هند کبیر قوای پنجابی های کثیف و بویناک را با شکست شرم آور مواجه ساختند.

    جالب است که وقتی این یکی دو اولاد پنجاب چیزی بر ضد افغانستان میگویند یکی دو احمق طوطی وار آنرا تکرار میکنند بدون که اینکه در نظر بگیرند که هیچ ازبک، تاجک و هزاره عاقل و روشنفکر اینقدر نفرت در وجود خویش در مقابل پشتون ندارد.

    افغانها باید آگاه باشند که انترنیت در عین حال که بزرگرترین دستاورد انسانی است از جانب یکعده برای مقاصد شوم هم میتواند استفاده شود. که پنجابی های کثیف از آن برای مقاصد حیوانی شان بر ضد کشور ما و هند کبیر استفاده میکنند. چهره های این اولاد کثیف پنجابی ها را باید بشناسیم و نباید فریب شانرا بخوریم.

    من همچنان این غلان بچه پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان را چلنج داده ام که اگر واقعاً در خدمت آی ای آی چتلستان نیست و اهداف آنها را تعقیب نمیکند پس مانند فرشته حضرتی و یا حفیظ منصور که بر ضد پشتونها و افغانستان مینویسند و ما میدانیم که آنها کی هستند عکس شانرا دیده ایم و میدانیم که در کجا هستند، خود را معرفی کنند و زیر نامهای دریا دلی ، خان ، مزاری روشن ،سهراب و دهها نام دیگر خود را مانند یک کثیف پنجابی پنهان نکند در آنوقت ما میتوانیم با هم مسایل کشور را به بحث بگیریم.

    • تنویر عزیز سلام!

      سپاس ازاینکه مقالات بنده را میخوانید عکس العمل های مملو ازعقدهء شما برایم خیلی آموزنده است. عرض من حضورتان که با اشخاص دیگری که مرا به آنها پیوند داده اید هیچ آشنائی وحتی اشتراکات فکری ندارم. اما خیلی خوب است که هرکس نظرخویش را بدون توهین وتحقیر به دیگران ابراز بدارد. برادرعزییکه بنام زلمی پیام گذاشته اند وسایت کابل پرس? را به مینر موعظه شیعیان تشبیه کرده است باید خدمتش عرض شود که این ادعا درصورتی میتواند راست باشد که اشخاص مانند محترم شبیر کاکر، محمد اعظم سیستانی وخود جنابعالی زلمی نام وتنویر نام وبهادرنام بابر نام اصیل کابلی نام بی اصل کابلی و حبیب الله بیغم وغیره خلقی های سور وزرغون واخوانی وپرچمی وراوائی درکابل بنوایسند وکابل پرس مضامین شانرا سانسور کند درآنصورت حق باشماست که هرادعای شما قابل پذیرش است. درغیرآن آنانیکه خود غیرت وجرآت وشهامت نوشتن یک مقاله را با منطق رسا واسناد موثق ندارند نه کابل پرس ملامت است ونه هم کامران میرهزار.

      اینک قدح خیالهای تان درکابل پرس شکسته است باید بحال تان افسوس خورد. اما سایت های دیگر اوغانی مانند بینوا جرمن و اوغان سپرغی وتول اوغان به اندازهء یک درهزارم حصهء کابل پرس به آرای مخالف ارج قایل نیستند. اینکه درشناخت قومی بنده به مشکل مواجه شده اید خیلی متاسفم.

    • پنجابی بچه به یک مسله مهم اشاره کرده است که به چلینج و ادعای من مهر تایید میگذارد و آن اینکه ما مانند عطا خیل = دریادلی نه مقاله و مضمون مینویسیم و نه بر ضد افغانستان و کدام قوم آن حرفی میزینم و نه کدام سایت را رهبری میکنیم.

      ما فقط از کشور خویش و برادری ملیتهای با هم برابر و برادر افغان در مقابل نوشته های غرض آلود و نفاق افگن اجنت پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان زیر ده نام دفاع میکنیم.

      ولی ما همچنان انسانهای رامیشناسیم مانند فرشته حضرتی، حفیظ منصور ، ثریا بها که بر ضد تمام پشتونها و افغانستان مینویسند و ما همچنان آقای میر هزار را میشناسیم که این سایت را رهبری میکند و آقای مامون که مضامین مینویسند که من و یا عده ی دیگر با آنها شاید تا اندازه ی یا کاملا ً موافق نباشیم ولی آن مضامین حتی از خانم فرشته حضرتی و منصور با مضامین که عطا خیل پنجابی زیر ده ها نام دیگر مینویسد فرق دارند. زیرا مضامین پنجابی بچه حرفهای است که پالیسی پنهان آی اس آی چتلستان در قبال افغانستان است یعنی دامن زدن به مسایل قومی ، تحریک و نفرت در مقابل یک قوم خاص و غیره.

      از اینرو اگر باز هم میخواهید که ما با شما در موارد که به حیث مسول یک سایت و یا نگارنده یک مضمون عرض وجود میکنید جر و بحث کنیم شما باید مانند آقای میرهزار ، خانم حضرتی، آقای مامون و ده ها نگارنده دیگر خود را با جرئت معرفی کنید که ما بدانیم شما کی هستید و اجنت چتلستان زیر ده نام که همه به یک شکل و با عین محتوی مینویسند نیستید.

    • غول تنویره!

      این تو هستی که شملهء لنگی ات را بلند میگذاری و با سربلند پشت خانه های پنجابی ها به دروازه بانی مشغولی نه دیگران. دیگر اینکه تو گوساله آدم که نمیشی حداقل چه وقت گاو میشی. در این مدت در تو هیچ نشانه ای ازتکامل حتی از مرحلهء گوسالگی به گاوی نیزی دیده نمیشود. نمیدانم چه زمانی خواهد بود که تو از جفتک زدن های گوساله گونه پا برداری؟ تا چه وقت تو به نشخوار سرگین پدر کلان هایت ادامه میدهی! تا چه وقت تو نطفهء شنیع بذر حرام، به گه خوری مشغول خواهی بود؟ این عطش سیری ناپذیر تو برای گه خوری تا چه وقت ادامه خواهد داشت؟ تو غول اصیل تا چه وقت از اصالت خود دفاع خواهی کرد؟

  • تنویر جان-

    چندبار اشاره نموده اید که خانم حضرتی و منصور و ... بر ضد کل پشتونها مطلب می نویسند. در مورد خانم حضرتی بعضی نقدهایی بر بعضی نویسندگان و سیاستمداران پشتون داشته اند و ما هم مطالبشان را خوانده ایم، اما از منصور کدام مطلبی تا حالا من در مورد پشتونها نخوانده ام، اگر لطف کنید لینک مطلب ایشان را بدهید تا ما هم استفاده کنیم.

    • حضرتی زن برادر گوربز است .. که از برادر گوربز طلاق گرفته همرای یک ابرانی زنده گی میکند . . lol . .

      هی سلیمان کدام سیاست مداری پشتون . . یک نام بگیر که ما هم بشناسیم شان . . از حضرتی کرده مزاری بهتر مینویسد به جز گاه گاهی ( ناسپاسی ) را ( نا سپاسیت ) نوشته میکنه و یا به نوشته های خود گاه گاهی خوده " دو " میزنه . . باشه که کلان شوه باز یاد میگیره گپ زدنه .

    • هی خان تری دیر خان !( ده میدان که نمیایی بیجا چیلک هم نپرتو ! بان که خان تنویرخانه سلیمان ده بیخ ناوه گیر کده ، کجا خات گوریخت ؟ خدا میدانه ! ) .

    • من بحث شما که چند روز هم از میگذرد خواندم. گفتگوی دور درازی را از روی صداقت انسان دوست و وطن دوستی با تنویر نامی را آغاز کردید. این آقای تنویر از روی نوشته هایش معلوم میشود که خیلی غضبناک است. مثل گفتاری میماند که لاشه را از دستش درآورده باشند مرتب دندان نشان میدهد تا دوباره لاشه را بدست آورد. راست را بخواهید دید اینها به کشور و مردم دقیقا همان دید کفتار است. شما با کوشش فراوان و تبادل ده ها پیام خواستید یک پاسخ منطقی از آقای تنویر بگیرید ام موفق نشدید. آقای تنویر با هزار نیرنگ از دادن پاسخ شانه خالی یا به عبارتی از پاسخ دادن گریخت.
      این بحث شما مرا بیاد بحث یک هموطن دلسور دیگر در سایت "فارسی رو" انداخت. چون این بحث هم خیلی بلند بود اما در آخر فاشیست دو آتشه از پاسخ دادن تفره رفت من آنرا بشکل یک مقاله در آورده و در کابل پرس? بنشر رساندم .

      این است منطق نژادپرستان برای وحدت ملی
      http://www.kabulpress.org/my/s...
      این بحث هم جالب است بخوانید و به منطق این کسانی که ادعای حفظ وحدت ملی میکنند بیشتر آشنا شوید. اینها وحدتی میخواهند که در نهایت به بردگی دیگر اقوام و اربابی آنها تمام شود. جالب است که هردو نفر به یک شکل از پاسخ تفره میروند در واقع حاضر نیستند حقیقت را بر زبان بیاورند. انگار هیچ وقت از زبان این گروه هیچ حقیقتی تراوش نکرده و نخواهد کرد.
      ضمنا سپاس بی پایان خود از آقای عطاخیل ابراز میدارم که با این مقالات افشاگرانه خود هرچی بیشتر مردم مارا آگاه میکنند. برای آقای عطاخیل و شما آقای سلیمان مانده نباشید میگویم.
      کامیاب و پیروز باشید.
      برادر شما محمد فرهنگ دوست (هروی )

  • آقای سلیمان سلام

    من فکر میکنم آقای منصور مدیر مسول پیام منافق است و آن روزنامه یا هفته نامه که در انترنیت هم قابل دسترس است پر از مضامین یک جانبه و با مضامین کلیشه ای که قوم پشتون و روشنفکران آنرا از یک دید و با یک کرکتر بررسی میکنند میباشد.

    ولی شما به یاد داشته باشید که من حفیظ منصور را از آنانی که زیر چادر روباه دلی با ده نام دیگر پنهان اند احترام دارم چون من میدانم مسول این روزنامه یا سایت کی است و آیا مربوط به افغانستان است یا نه.

    چون من به آزادی بیان احترام دارم به هرکس حق میدهم تا در مسایل مختلف نظر بدهند این اگر احمد شاه درانی باشد یا قوم پشتون یا مسایل دیگر تا وقتی که آنرا به شکل فاشیستی و مریضانه آن چون غلام بچه پنجابی مطرح نکند و اگر مانند ثریا بها مطرح هم میکند حداقل مانند او زیر نام این و یا آن مطرح نکند بلکه بگوید که ثریا بها است طوریکه او چنین میکند.

    به سلامت باشید.

    • تنویر جان به سوال من جواب ندادید، مهم نیست که وی کدام نشریه را دارد، مهم این است که وی مضامینی را که شما می گویید نوشته باشد. در ضمن پیام مجاهد یک نشریه است، و تا جایی که می دانید، همهء نشریات، تقریباً نظرات و مضامینی مختلف را چاپ می کنند، و اگر نقدی بر مضامینی منتشره به دبیرخانهء یک نشریه مواصلت کند، چاپ می شود، و اکثر نشرات، نظراتشان را در سر مقاله های خویش انعکاس می دهند و پاسخگوی نظر خود هم هستند. همانطور که گفته اید، پیام مجاهد آنلاین است، و دسترسی به آن آسان. اینکه شما می گویید حفیظ منصور ضد پشتونها می نویسد، تا اینکه وی مسول هفتهء نامهء پیام مجاهد است دو چیز متفاوت است، اگر نوشتهء که حاوی این ادعای شما از وی در اختیار دارید به ما هم نشان بدهید، در غیر آن بهتر است ما در نقد مخالفین خود از در انصاف درآییم، و به بهانهء مخالفت، هر چیزی را به آنها منتسب نکنیم. حالا اگر شما نوشتهء از خود وی دارید، و یا کدام سر مقالهء پیام مجاهد که وی مسول آن است مضمونی ضد پشتونی داشته است را لینک کنید تا برای روشنی اذهان ما مفید افتد. سخن شما در مورد منصور یا صادق است، یا کاذب. برای اثبات صدق و کذب،دادن آدرس مطلبی که وی نوشته باشد کافی است.

    • آقای محترم سلیمان

      اولا ً آقای منصور به حیث مدیر مسول یک نشریه مسول مضامین است که در آن به چاپ میرساند. اگر او فقط مضامین را در نشریه خود اجازه میدهد که همه مخالف یک قوم است پس آن منعکس دهنده این حقیقت است که مسول آن نشریه هم با نویسندگان موافق و هم نظر است این مطلب به حال خاوران و جاودان هم صدق میکند.

      در کابل پرس? چنین نیست به مخالفین هم اجازه داده میشود که در صورت توهین به جواب بپردازد هز چند من در زمینه این سایت بعضی سخنانی دیگری هم دارم که در آینده شاید خدمت شما و مسول محترم سایت آقای میرهزار عرض کنم.

      من هیچ شکی ندارم که اگر شما هر مقاله آقای منصور را بخوانید و یا کدام صحبت تلویزیونی شانرا مشاهده کنید دیده میشود که او مانند لطیف پدرام همه ی پشتونها ازجمله روشنفکران آنرا با یک دید نگریسته و مورد تاخت و تاز قرار داده است.

    • تنویر محترم

      شما می گویید که منصور ضد پشتونها می نویسد، این بدان معنا است که شما مضامینی که ضد پشتونها نوشته شده است را از وی خوانده اید، یعنی مدرکی برای این ادعای خود دارید. آن مدرک را اگر نشان دهید بسیار عالی می شود، اما شما یک ادعا را مطرح می کنید بدون اینکه منبع آن را ذکر کنید. این کار درستی نیست.

      لاید قبول دارید که چاپ مطالب انتقادی در چوکات نقد سالم، به معنای دشمنی نیست، و چه بسا کار صحیحی هم است. مثلاً اگر نشریهء بیاید کارنامهء احمدشاه مسعود را یا احمدشاه درانی، یا هر شخص دیگری را در چوکات عقلانی نقد کند، آن نقد را باید خوش آمد گفت و جواب آن را نیز باید عقلانی داد و نباید آن را یکسره حمل بر شدمنی نمود. من مطالبی از آقای منصور خوانده ام، و الحق نوشته های بدی نیستند. هم در حوزهء سیاسی، هم دینی، گرچه نظریات وی در عرصهء دینی را زیاد نمی پسندم، اما همینکه شخصی می آید و با عقلانیت به نقد آرا مخالفین خود می پردازد، جای تقدیر است. اما مضامینی را که شما می گویید تا کنون در نوشته های منصور و در پیام مجاهد ندیده ام. شاید من اشتباه می کنم، و حتما شما چیزی خوانده اید که چنین نظری دارید، اما نظری که مستند نباشد، و به نوشته و گفتهء که قابل اثبات باشد ارجاع ندهد در حد یک ادعا و شاید هم افترا باقی می ماند.
      من در نت گشتم چند نوشته از وی را یافتم، اگر بخوانید بد نیست.
      http://www.paymanemeli.com/mod...

      این هم نقدی از وی بر پلورالیسم دینی در سایت دکتر عبدالکریم سروش:

      http://www.drsoroush.com/Persi...

    • آقای سلیمان

      طوریکه در بالا ذکر کردم ایشان مسول مدیر یک سایت هستند و در سایت شان که به علت جنایات جهادی ها از جمله آقای منصور به نام پیام منافق مشهور شده مضامین زیادی را شما خواهید یافت که فقط بر ضد و دشمنی با یک قوم است. طوریکه که گفتم این مسله به حال سایت خاوران و جاودان هم صدق میکند که همه کلیشه ای و در مخالفت با یک قوم که پشتونها است میباشد از اینرو من عرض کردم که مسول سایت مسول چاپ آن مضامین است زیرا یک سمت شدن سایت خود صحه گذاشتن بر این حقیقت است که مسول سایت یا نشریه هم عقیده با نگارندگان است.

      من این دو موضوع را که شما از آقای منصور نقل کردید خواندم و آنرا خیلی ضد و نقیض یافتم درست مانند مصاحبه تلویزیونی او تا آقای یون که گرداننده سایت از جواب های ضد و نقیض آقای منصور سر درگم شده بود. آقای منصور در آن مصاحبه از یک طرف ناله داشت که مجاهدین نادیده گرفته شده و کسانی که هم مقام دارند به ارزش های جهاد خیانت کرده اند ولی وقتی گرداننده از خواست که بگوید مگر دو معاون رئیس جمهور و تعداد زیادی کارکنان دولت و ولسی جرگه مجاهدین نیستند او جوابی نداشت و فقط مانند پسران کوچک گرداننده را با کلمات "گوش کو" یا برایت "گفتوم" و تهمت های چون آقای یون سقاوی دوم را نوشته و کرزی به جهاد خیانت کرده ..... از اصل موضوع طرفه میرفت.

      من شخصا ً موضع آقای منصور را در آن مصاحبه و در صحبتهای دیگرش خیلی کودکانه ، افراطی و بی بنیاد یافتم که من نمیدانم شما چرا از او چنین با حرارت دفاع میکنید.

      اگر شما مقاله او را در مورد پیدا شدن قبر حبیب الله کلکانی بخوانید ( اگر لینک آنرا دارید لطفا ً پست کنید) شما در خواهید یافت که او شخص افراطی با معلومات سطحی است که دفاع او از جنایتکاران فقط بر اساس قومی بنها یافته است تا واقعیت های جامعه.

    • نویسندهء عزیر آقای سلیمان!

      من به تائید گفته های شما میخواهم چند سطری در مورد نوشته های منصور بنویسم:
      منصور شاید از جملهء انگشت شمار نویسنده هایی باشد که نوشته هایش از املاء و انشاء درست برخوردار است.
      البته در مسایل سیاسی و اجتماعی بینش و بصیرت خیلی عالی دارد و میتواند نظریات اش را با دلایل منطقی و با استناد بر اسناد و شواهد معتبر توجیه کند. دیگر اینکه من نیز تا به حال از او مضمونی در مخاصمت با پشتون ها ندیده و نشنیده ام. حرف ها و نظریات عاری از برهان و غیر مستند تنویر را در مورد وی و اکثر موارد دیگر، ناشی از بیماری روانی او میدانم. ولی با نظریات دینی منصور کاملاً مخالفم. حرف هایی که او در مورد دین و مذهب میزند، از یک اندیشه منتقد بیطرف منشاء نمیگیرد چون او خود یک ایدیولوگ است و هنوز در این زمینه خام است ولی معتقدم با تکاپو و تلاشی که او برای کسب آگاهی دارد، روزی میتواند از قشری که او را احاطه کرده است، نیز بدر آید، چون اگر نوشته های چند سال قبل اورا با نوشته های فعلی اش در مورد دین و مذهب مقایسه کنید میبینید که خیلی باز تر و رشنگرانه تر اند.

      میماند حرف تنویر!
      تنویر در سطحی نیست که برای او از تعقل و دلیل حرف بزنید چون از لحاظ دانش و آگاهی خیلی خیلی فقیر است. او مانند دیوانه ای است که هی یک حرف را تکرار میکند. او را بگذارید که در آخورش به نشخوار سرگین پدرکلانهایش مصروف باشد. فقط برایش شفاء عاجل بخواهید و بس.

    • تنویر محترم

      شما ادعای کلی را مطرح می کنید، بی اینکه مصداقش را نمایان سازید. من از منصور با حرارت دفاع نکرده ام، بلکه سخن شما را در اینکه وی مطالب ضد پشتون می نویسد جدی گرفته ام، و برای همین از شما خواهان مدرک هستم. تا حالا چندین مرتبه از شما همین را خواسته ام و شما فقط جواب کلی داده اید.

      حالا که مطلبی از وی دال بر آنچه شما ادعا می کنید ارائه نمی فرمایید، و اصرار دارید که پیام مجاهدی که زیر نظر وی اداره می شود هم چنین می کند، پس لطفاً مطلب یا مطالبی که در پیام مجاهد بر ضد پشتونها چاپ شده باشد را لینکش را ارائه بفرمایید تا ما هم مثل شما وی را نقد کنیم. در غیر آن سخنان شما مصداق افترا بستن است.

      در ضمن شما می گویید که سخنان وی را با یون کودکانه یافته اید، والله از زمانی که من سخنان یون را شنیده ام مثل ملالی جویا سخنانی تکراری را به کرات بازگو می کند، و چنان تحریک آمیز و بی ادبانه هم صحبت می کند که در افغانستان فکر نکنم نظیری داشته باشد. البته استراتژی یون در همهء میز گرد هایی که شرکت می کند با سخنان تکراری اش این است که طرف مقابل اش را عصبانی بسازد. به هر حال سخن ما روی آقای یون نیست. سخن این است که شما می گویید فلان شخص فلان کاره است، حد اقل مسولانه سخن گفتن این است که برای ادعایمان مصداق هم بدهیم و مدرک ارائه کنیم. سخن بی مدرک ارزش علمی ندارد، و شارلاتان بازی است. کلی گویی نکنید،
      از وقتی که من مطلب قبلی را پست کردم تا جواب شما 15 دقیقه طول کشید، در آن پانزده دقیقه اگر شما آن مطالب را خواندید و بر متناقض بودن آنها پی بردید باید به شما آفرین گفت، اما نکفته اید که تناقض در کجا؟ یک آدم فیلسوفی مثل عبدالکریم سروش، نقد منصور را در حدی می بیند که آن را در سایت رسمی خود منتشر می کند، در حالیکه ماهانه شاید صدها نقد بر علیه سروش نوشته می شود و یکی از آنها هم در سایت وی درج نمی گردد، اما همان نقد و مقالهء دیو هفت سر را شما گویا تند خوانی نموده و زود بر تناقضات آن اشراف پیدا نموده اید. به هر حال، خوب است برای تناقضات نظریات وی، و همچنان به اینکه وی ضد پشتونها می نویسد به متن نوشته های وی استناد کنید. با ارائه مدرک است که سخن شما جدی گرفته می شود، و من صرف ادعای شما را جدی گرفته ام و مصرانه خواهان مدرکی دال بر اثبات ادعاهای شما هستم. مثل این است که من بگویم تنویر کافر است، اما دلیلی بر ادعای خود نیاورم، و دلیل ام این باشد که من دریافته ام که تنویر کافر است و مسلمان نیست. انصاف این است که به مطالبی از نوشته و یا گفته های شما که این مدعای مرا اثبات کند باید اشاره کنم تا اداعای من در مورد شما اثبات شود، صرف ادعای من و یقین من بر اینکه شما کافر هستید کافی نیست، دیگران ادعای مرا از روی سخنان شما که ثبت شده باشد قضاوت می کنند.

    • سهراب سپهر عزیز

      دقیقاً همینطور است، من نیز سالیانی است که مباحث فکری در وطن را با علاقه پی گیری می نموده ام، و همیشه به دوستان ام گفته ام که خوب بود منصور وقت خویش را روی مسایل فکری می گذاشت و سیاست را رها می کرد. همچون شما، با وجودی که بسیاری از نظریات دینی اش برای من قابل قبول نبوده است، اما همانگونه که اشاره نموده اید منصور نظریاتش با آنچه در سالیان گذشته می گفت تفاوت نموده است.

      تنویر جان را خداوند خیر بدهد، اگر واقعاً آدم اهل انصاف باشد، کلاه خود را قاضی خواهد نمود، و مسایل را جدی تر خواهد گرفت.

    • در مورد حبیب الله کلکانی من مقالهء از منصور نخوانده ام، اما وی در مراسمی در مورد حبیب الله کلکانی سخن گفته است که نشریات نیز آن را منعکس نمودند، اگر منظور شما آن باشد، سخنان وی چنین بود:

      "عبدالحفيظ منصور، رييس دوره‌يي شواري متحد ملي و يك تن از اشتراك كنندگان اين همايش با بيان روايتي به نقل از يك فرمانده وزارت دفاع دوران صدارت داود خان، كه بر بنياد آن محل مدفن حبيب الله كلكاني مي‌تواند‌ تثبيت شود، به رسانه‌ها گفت: به گفته‌ي عبدالرزاق خان لنگريان، مسوول بخش ساختماني وزارت دفاع در دوران صدارت محمد داودخان، زماني كه به دستور داود خان مي‌خواست تا اين چمن را براي فراخ سازي محل رژه‌ي نظامي هموار كند، در جريان هموار كاري به اجسادي رو به رو مي‌شود كه روي هم انداخته شده اند، از مردم و خانواده‌هايي كه در نزديك محل قرار دارند مي‌پرسد كه اين اجساد از كي‌ها هستند، آنان مي‌گويند كه اين اجساد از ياران و دوستان امير حبيب الله خان كلكاني اند.»
      منصور با اشاره‌ي دست به محلي كه در داخل محوطه‌ي دفتر ماين روبي "ام. دي.سي" قرار دارد، افزود: پس به عساكري كه اين چمن را هموار مي كردند، هدايت داده مي‌شود تا اين اجساد را در همين چقوري بياندازند كه همان گونه مي‌شود.
      او در ادامه گفت: «با گذشت سال‌ها، در سال 1381 و در پي ايجاد اداره‌ي موقت، عبدالرزاق لنگريان كه در مكروريان كهنه زندگي مي‌كرد و از نزديكان فهيم دشتي، - مدير مسوول هفته نامه‌ي كابل- است، همين پير مرد را به همين محل (تپه‌ي مرنجان) آورديم و او خودش نشان داد كه اين اجساد در همين محل (با اشاره‌ي دست) روي هم انداخته شدند.»
      عبدالحفيظ منصور، حبيب الله كلكاني را شاه وطندوست،‌ آزاده،‌ مستقل و با ناموس خوانده گفت كه او حق دارد آرامگاهي در خور شأنش داشته باشد."

      منبع:http://www.khawaran.com/%D9%86...

      حالا کجای آن سخنان قومی است را باید از شما بپرسیم. اما این اشخاص را به شکلی که در تواریخ رسمی نیز درج است به دار آویختند و مردمی را که در شمالی بودند، بنا بر روایات رسمی تاراج نمودند. مردمانی از جنوب، اتن کنان مال و ناموس مردم را به یغما برده، و تخم نفاق را در کشور کاشتند.

    • تنویر چاچا: من با دلایل به ثبوت رسانیدم که تو فرزند نامشروع یک صاحب منصب پنجابی هستی که دشمنی هندکبیر را به دل دارد و احمدشاه ملتانی ابدالی را بخاطری وحشی گری ها ولواطی گری هایش میستاید ونام این دزد بی وجدان را بالای راکت های خود گذاشته است ولی هنوز هم تو به سگ جفی هایت ادامه میدهی.

      ایا میخواهی که تست دی ان ای را بالایت انجام بدهم ورگ خونی ات را با خورد ظابط گجرنوالی به ثبوت برسانم؟

      برادران, این تنویر یک اوغان ذلتی پست فطرت وعقده یی است که وقایع اخیر در کشور که طلسم ستم ملی این قوم سفاک را شکستانده است وی را به جنون کشانیده است ویگانه راه برای این اوغان ذلتی فاشیست وکثیف انست که خود را مانند برادران طالبی خود انفجار بدهند تا گه وروده اش تیت وپاشان شود. در غیر ان عقده وجنون وی با جواب های دندان شکن ما وشما دوچندان میشود. این تنویر پست کی از همان خر های است که امروز زیر نام اوغان ذلت مشغول دلالی به پنجابی ها هستند و برای زوال قوم خود مشغول مویه کشی هستند.

  • بنده با دیگر موضوعات خانم تنویر کارندارم. اما درمورد هند کبیر و احمد شاه مسعود قهرمان می نوانم بگویم که نظر ایشان صایب نیست. زیرا اگر ایشان مستحضر باشند دوسال قبل پارلمان آنکشورعالی ترین مرجع تقنینی آنکشور جاده طویل چنکی پوری که سفارت اففغانستان درآن موقعیت دارد بنام نامی اجمد شاه مسعود بزرگ قهرمان افغانستان مسمی کرد. واین کار درتاریخ هند وستان بی سابقه است. درهمان وقت که پارلمان این موضوع را فیصله کرد یکی از وکلای پارلمان که به وجد آمده بود گفت: ما درهندوستان یک احمد شاه را می شناسیم وآن احمد شاه مسعود قهرمان افغانستان است که می سزد نام این جاده مهم را بنامش بگذاریم تا دهلی است وتاهندوستان نام آن بزرگمرد نسل اندر نسل باقی است.

    درینجا ملاحظه میشود که هندوستان با آن همه دشمنی که با پاکستان یا به قول جنا ب تنویر چتلستان دارد ولست تمام قوماندانهای تنظیم ها از اول تا یا نزد ش موجود است دربین همهء وطنفروشان گلبدینی وسیاقی وغیره تنها مسعود را شایسته آن دانسته است که به رغم کوری یقین آقا ویا خانم تنویر این کار انجام شود

    درمورد بنگلدیش محترمه خانم تنویر درچار اشکلات منطقی است .. درآنجا جنرال تیکه خان پشتون تبار نه پنجابی همراه با ملیشای اچکزیئی مردم شهر داکه را قتل عام کرد این کار ایشان به آن میماند که کسی سربالا تف می اندازد واما تف سربالا دوباره بروی خودشان اصابت میکند. امید هنگام ارائه دلایل احساساتی نشوند

    • گوربز !

      باز شروع کردی :
      هندو یا تاریخ خودر ار فراموش نموده است . یا باز به نوک بام گیر کرده است ورنه تا هندوستان در روی زمین است بربریت افغانها را و مسلمان ها را هندو نباید فراموش کند . احمدشاه ابدالی بت های هندو ها را شکستاند به زن های ایشان تجاوز نمود مردها انها را سر بریر یک بار نه بلکه سیز ده بار . . شیره شا سوری . . سلطان غزنوی . . همایون و کی ها . . . هر کسی که سرش به تنش میارزید به هندوستان تاخت و از کشته پشته ساخت و و به زن و مرد هندو تجاوز نمود . حتی تا چند سال قبل هندوستان . . افغانستان بود و همین حالا اولاد های حرامی افغانها به نام های مختلف هلدی رام و منوری لال سرسوتی نیم مردم هندوستان را تشکیل میدهد , از اینکه " امیر" خان هراتی است و " صیف علی خان" از کدام قشلاق افغانستان بگذریم . . ولی با وجود این همه جنایات افغانها در هندوستان باز هم شورای ملی هندوستان یک جاده شهر خود را به نام احمد شاه مسعود یکی از جاهل ترین و احمق ترین و نکمه ترین و بی بخار ترین جهادی افغانستان نام گزاری نموده است . . قابل فکر کردن است . عرضم به حضور شما که هندو اگر مجبور صد در صد باشد شال بابو گاندی را به دور خود , سر شانه های خود میاندازد و نالی های بابو گاندی را به پا های خود نموده جک جک یعنی خم خم را رفته به هرکه از راه میرسد رام رام ؛ رام رام نموده پیش میرود . . ولی اگر بداند که قادر است که میتواند سری مسلمانی را از تن جدا میکند .. وای به حالی همه ما و شما . چنان مست قداره به هوا بچرخاند و سر از تن جدا کند که گوش تا گوش کسی خبر نشود . برای خوش ساختن و نزدیکی به افغانها به توصیه سی آی ای یک همچو قدمی دولت هند برداشته است تا شما را زیاد تر به خود و اسرایل نزدیک نماید . و با یک تیر هندو میخواهد دو تا نشان بزند .
      از این معلوم میشود که گوربز نیز یک جاهل است که مسایل سیاسی افغانستان را کاپی مینماید . و یا شایدد تحت احساسات مسعود پرستانه امده بوده است . ولی باید فراموش نباید کرد که همه این جا برای افغانستان جمع شده اند نه برای وحی گرفتن از مردگان جهادی .

    • تریدره زویه!

      اگر نامگذاری مکان ها و جاده ها در دهلی بر اساس جاهلیت و حماقت میبود، باور کن که تمام دهلی بنام "تریدر نگر" مسمی میشد هاهاهاهاها. البته اگر تنویر مرده میبود.

  • آقای سلیمان

    شما نمیدانم بی ادبی چه را میگویید. اینکه آقای یون را با آوردن اسناد یک ضد نقیض گو و یک افراطی را که اصلا نمیداند معاونین رئیس جمهور را مجاهد واقعی بگوید یاخیر و با بسیار بی ادبی بدون در نظر داشت بسیط ترین اصول سخن زدن کرزی را متهم جنایت میکند و یون را مولف کتاب دوهمه سقاو میکند ، بی ادب خطاب میکنید باز هم از همان وابستگی قومی شما با منصور نشات میکند. شما چند روز قبل از صالح هم با حرارت دفاع کردید. ولی من میگویم که هم صالح هم منصور در دوران چهار سال حکومت بدنام جهادی ها در کابل و دفاع شان اکنون از یک جنایتکار و خائین ملی چون مسعود ثبوت جنایت شان است.

    ولی بیایید برای شروع بحث نقل قول ذیل را بخوانیم و در باره آن خواهش میکنم نظر تان را بنویسید:

    ":در افغانستان وقتي يك مراجع وارد يك دفتر دولتي گردد، اگر مأمور و مراجع هر دو فارسي زبان باشند و به فارسي صحبت نمايند، هيچگونه احساس خاص و تعلق و پيوند مشترك پيش نمي آيد، و همه كارها مطابق قانون و اصول اداره پيش ميرود، ولي اگر همان مأمور و همان مراجع هر دو به پشتو صحبت نمايند، نوع احساس شان فرق دارد، قصة هم زباني و هم تباري پيش مي آيد و كارها سريعتر و بدون موانع انجام مي شود، چرا ؟ ( البته منظور آن نيست كه، كسي به فارسي صحبت نمايد به قانون و اصول بيشتر پايبندي دارد نسبت به كسي كه به پشتو صحبت مينمايد، بلكه منظور احساس همگوني و اشتراك هويت است كه در زبان پشتو بيشتر متبارز ميشود ) چون زبان فارسي، زبان اكثريت است و گويندگان آن در دفتر و بازار كدام تعلق مشترك و احساس مشترك پيدا نمي كنند، اما زبان پشتو چون در اقليت است، به محض صحبت فوراً احساس تعلق به زبان مشترك و داشتن هويت مشترك پيش مي آيد.
    بنابر این اگر همان جمع قومی که دارای خصوصیات ملی و روانشناسی مسلط در جامعه باشد در راس قدرت سیاسی و حکومت قرار گیرد، حس اقلیت و قوم اندیشی دیگران را تا سطح ملی اندیشی ارتقا می بخشد و بر عکس اگر جمع قوم اندیش و دارای خصوصیات اقلیتی در راس قدرت دولتی باشد، جمع ملی اندیش ودارای خصوصیات اکثریتی را تا سطح قوم اندیشی تنزیل میدهد. "

    • خان تنویر خان زویه ! از اصل موضوع نگریز ! ما منتظر آدرسی هستیم که آقای منصور برعلیه پشاتین مقاله نوشته اند . یا توبه کن که دیگر تهمت نمی کنی و دروغ نمی نویسی ، یا ...

    • تنویر محترم

      در مقام تحلیل، منصور و یون، ادلهء برای مدعاهای خود می آورند، و هر کدام استراتژی خود را در این زمینه دارند. و سخن ما روی مصاحبهء یون و منصور نیست و اینکه کی با ادب و کی بی ادب است. در ثانی به گمانم بحث در مورد صالح چند هفته قبل بود، نه چند روز پیش، و نظریات شما در آن مورد به قول خودتان متناقض بود، و من خواهان رفع تناقض سخنان شما شدم که شما هم لطف کردید و برای رفع تناقض به نظریهء دایمی خود که گویا هیچ خطا بردار هم نیست چسپیدید. اما می بینم شما کلمات ثقیل را بی مسامحه و محابا، هر جا که "دلتان" خواست به کار می برید، و رای هم نمی زنید که جقدر کاربردشان دقیق است. فرض کنیم فلانی جنایتکار است، تا حالا در تاریخ بشر متمدن( بشر بدوی را نمی دانم) کسی را به جرم طرفداری از کسی به عین جرم وی متهم نمی کنند. بسیاری معتقدند که که حضرت محمد(ص) به دلایلی که آنها اقامه می کنند فردی جنایتکار است. حتی شیعه ها معتقدند که خلفا چنین بوده اند و جنایت کرده اند، حالا آیا ما هم که مسلمان هستیم و طرفدار آنها جنایتکار هستیم؟ قوهء منطق شما و قضاوت تان در مورد دیگران همین گونه و از همین سنخ است. لذا موضوعیت ندارد و به قول خودتان کودکانه و به نظر ما ابلهانه هم است.

      شما نقل قولی را آورده اید، و می خواهید که آن را ما برای شما تشریح کنیم. اولاً برای رفع هرگونه ابهام برای خوانندهء احتمالی بهتر است منبع آن نقل قول را نیز ذکر کنید، اگر کتاب است، یا مجله است و یا صفحهء انترنتی لینکش را بگذارید، در ثانی، بهتر است شما به تشریح و دلیل آن سخنان بپردازید تا ما نیز نظر خود را بگوییم.

    • آقای محترم سلیمان با سلام مجدد

      لطفا ً همین قسمت اول مصاحبه مشترک آقای یون و منصور را تماشا کنید وببینید که اول کی بی ادب است و دوم کی ضد و نقیض گو.

      خواهش میکنم منصفانه قضاوت کنید . اگر پشتو بلد نیستید من حاضرم برای شما صبحت های استاد یون را ترجمه کنم. بخش دوم و دیگر بخش ها را در یو تیوپ دنبال کنید.

      او یکبار دیگر نه تنها خود را بلکه جهاد را به مسخره گرفته است. او میگوید که معاون اول یعنی یک جهادی میگفت که هیچ صلاحیت نداشت. حالا سوال پیش میاید که این احمق اگر هیج صلاحیت نداشت پس چرا نام جهادی ها را زیر پاه کرد و دوم اگر جهادی را باز هم نقش بدهند کدام تضمین است که او باز هم مانند همان معاون اول بی صلاحیت بماند .
      http://www.youtube.com/watch?v...

      من لینک نقل قول را برایتان حتما ً میدهم ولی خواهش میکنم قبل از اینکه لینک و لینکهای بعدی را امروز و روز های آینده خدمت تان تقدیم کنم خواهش میکنم به حیث یک روشنفکر همین نقل قول را برای ما تحلیل کنید و بصورت اخص بگویید که آیا با چنین دید موافق هستید ؟

    • تنویر محترم

      برداشت من و شما از این ویدئو متفاوت است، و شما خوب است ضد پشتون بودن منصور را که مطرح کردید، اثبات کنید، این ویدئو تفاوت دیدگاه دو نفر را نشان می دهد، یون نظریاتی برای خود دارد و منصور نیز همینطور. هر کدام بر بحث خود استراتژی خاصی را پی می گیرد، اما اگر تمام ویدئوهای یون را مشاهده نمایید، نیشخند وی را در عین ابراز نظر طرف مقابل وی مشاهده خواهید کرد، که عمداً به قصد تحریک طرف مقابل چنین رویهء را در مصاحبه های خود دنبال می کند.

      اما از سخن اصلی دور نرویم، بهتر است روی همان محور بحث نماییم، با پراکنده گویی از بحث دور خواهیم شد.

    • خوب از ویدیو میگذریم .

      ولی شما بخش دوم نوشته مرا که نظر شما در مورد نقل قول است نادیده گرفتید. اگر شما نظر خود را در مورد نقل قول ارائه کنید من مطمئن هستم ما به یک نتیجه در مورد پیام منافق و جهت گیری یکجانبه آن خواهیم رسید.

      لطفاً باز هم نقل قول را خوانده و بگویید حالا با آن نوع دید موافق هستید ؟

    • آقای محترم سلیمان

      میبینم که شما در مورد نقل قول فوق میخواهید قدری بیشتر فکر کنید. هیچ مشکل نیست. یار زنده و صحبت باقی.

      من نمیدانم جای که شما زندگی میکنید روز است یا شب ولی اینجا قدری ناوقت شده و باید برای خواب آمادگی گرفت لطفاً تا فردا در مورد نقل قول فکر کنید و صحبت خود را فردا ادامه خواهیم داد.

      اگر آنجا که شما هستید روز باشد پس روز شما خوش و اگر شب است - شب بخیر

    • با سلام

      در پیام قبلی ام بلا فاصله اعلام کردم اولاً باید منبع را ذکر کنید تا متن را بشود به طور مطالعه کرد، در ثانی شما چون بر این سخنان ایراد دارید اول ایرادت خود را بیان کنید تا خوانندگان شما نظر بدهند. من اصلاً منتظر این دو کار شما، یعنی ذکر منبع و تشریح و تحلیل سخنان منصور از جانب شما بودم.

    • منبع مقالهء شما این است:http://www.payamemojahed.com/i...

      که نوشتهء است با عنوان"«ملت» را ملی اندیشان می سازند، نه قوم اندیشان !" از آقای تقوی جارالله که در شماره مسلسل 573، شماره 2، سال دوازدهم، 8 حمل 1387 منتشر شده است.

    • اصلاء فارسی وان از بس راجع به ساختن خراسان از نیم افغانستان حرف زده است ادم نمیتواند در حالت های معمولی به انها اعتبار کند چه رسد به وقتی که با دو تا فارسی وان ادم را جع به جاده پشتونستان حرف یزند , , پشتونستان که دور . . فارسی وان ها به مجردی که با قدرت شدند بیل و کلنگ را گرفته به کوه های پنجشیر بالا شده سنگ ها زمرد را کنده لاری لاری به پشاور مبیرند برای فروش و یا در سرای های مانند سرای شازده کابل در پشاور و لاهور سری قشلاق های خورد و بزرگ افغانستان همرای ظابط ها و خورد ظابط های پاکستانی قمار میزنند . خلاصه از احساسات وطن پرستی با فارسی وان گپ زدن یک نوع وقت ضایع ساختن است . تا تق به توق خورد کلی شان افغانستان ایلاه داده گریختند به روسیه و اروپا . . جرمنی را مثل سر چوک کابل جور کردن , هالندی ها از دست افغانها به بینی رسیدن , در قشلاق های سویدن ده خانه افغانها دستر خوان چاروالی همیشه هموار است و هر چه پولی که دولت بد بخت سویدن به افغانها میدهند . . افغانها ان پول ها را یا جیز گری میکنند و یا ده قمار میبازند . . ولی پشتون های افغانستان با مشقت و زحمات زیاد اول پاکستان را به قدرت اتومیک رسانیدند بعد ایران را حالا خادمین حرمین شده اند و زمین های عقب خانه کعبه را بعد از مجادله سخت قضایی با زمین خواران سعودی عربیه تصرف نموده . . تصمیم دارند که در انجا یک زیارت سخی و چند تا مسافر خانه درست کنند که زایرین افغانی عربستان را مثل خانه خود تلقی کنند . القصه باید زبان افغانستان زبان پشتو باشد تا مردم احساسات وطن پرستی را داشته باشد و وقتی پشتو حرف میزنند خود را عسکر افغانستان حس کنند . درییییششششش ؛ دیس از پور یو :

      خلق وایی چه پشتو دی دوزخ ژبه دی - زه به جنت کی دی پشتو سره زم .

    • خوب حالا چه ؟

      شما گفتید که من مقاله ی برایتان از سایت پیام منافق برای ثبوت بیاورم من برایتان نقل قول را پست کردم و خواستم که شما در مورد نظر بدهید ولی شما تاحالا از ابراز نظر ابا میورزید.

    • بسیار لطف نمودید، اما آیا گذاشتن لینک آن مطلب این قدر سخت بود؟

      به هر حال، همانگونه که گفتم ادعای شما در مورد این بود که منصور بر ضد پشتونها می نویسد، و در ادامه اضافه نمودید که پیام مجاهد نیز که زیر نظر وی اداره می شود چنین می کند، برای همهء این ادعاها در چند پیام خواهان آوردن مدرکی در این باب شدم، و در آخر متنی را بدون ذکر منبع آوردید، که معلوم نبود نویسنده اش کی است، و در کجا منتشر شده است و خواهان توضیح آن بودید.

      همانگونه که می بینید مقاله از کسی غیر از منصور است، و عنوان مقاله هم در مورد چگونگی ساختن ملت است.
      مدتها است که افغانستان جز "دولت های ناکام" شناخته می شود، و اگر فرایند ملت شدن نیز را در کشور ما افغانستان دچار بحران بدانیم، و کما اینکه با اذعان بسیاری از پژوهشگران چنین است، می طلبد که اهالی فکر، این موضوع را از منظری اکادمیک به بحث و بررسی بگیرند و علل عقب ماندگی، دولت ناکام، خلل در امر ایجاد وحدت ملی و مسایلی از این قبیل را به پرسش بکشند. بدون شک، پرسش هایی از این دست، که در قالب بحثی داخلی شکل می گیرد، به شناخت بیشتر ضعف ها کمک می کند، و همچنان خود عامل به وجود آمدن گفتمانی سالم در این زمینه می گردد، و پاسخ هایی اکادمیک و ریشه شناسانه به این موضوع را نیز موجب می شود. آن مقاله در این زمینه است، و مقاله خوبی هم است. می ماند نقد آن، بر شما دوستان است که آن را از منظری دیگر، از منظری آسیب شناسانه نقد کنید و خطاهای آن را برای نویسنده و خوانندگان روشن کنید. پیام مجاهد مثل هر نشریهء محلی برای تضارب آرا است. و همانگونه که در اینجا: گفته شده است، مقالات و انديشه هاي مطرح شده به جز از سرمقاله مربوط به نويسندگان آن است. این تحلیل اجمالی من از آن مقاله بود، اما باز هم شما هنوز پاسخ پرسش مرا در مورد منصور نداده اید، و در ضمن امیدوارم که آن متنی را که آورده اید تحلیل و تجزیه کنید، و ردیهء خود را نیز به نظریهء آقای تقوی جارالله بیان نمایید برای ما خالی از فایده نخواهد بود.

    • سلیمان جان

      شما متاسفانه هنوز هم منظور مرا درک نکرده اید و در مورد نقل قول که من ارائه کرده ام نظر نداده اید و خواسته اید باز هم با کلمات بازی کنید. من به درخواست شما که گفته بودید مطلب را از پیام منافق که به نظر من ضدیت با پشتونها است پیدا کنم که من اینکار را کردم

      من هیچگاه نگفته ام که آن نقل قول از حفیظ منصور است ولی من گفتم که حفیظ منصور به حیث مسول سایت پیام منافق و فرشته حضرتی در خاوران و همچنان مسول جاودان سه سایت است که بوسیله طرفداران جنایتکار ملی مسعود به پیش برده میشوند و در هر سه سایت در کنار مبالغه در مورد احمق شاه مسعود فقط یک قوم خاص بار بار با زبان شان و کلتور شان توهین میشوند.

      کریم خرم را فقط به خاطر اینکه گفته بود به عوض کلمه دانشگاه پوهنتون را به کار ببرند با هزارها نام از فاشیست تا چه و چه خطاب کردند ولی اینجا شخصی زبان پشتو منشاً مشکلات و تصادمات خطاب میکند و شما این نوع دید را تقبیح نمیکنید.

      رد زبان و کلتور و عقاید مردم برخورد فاشیستی است که منصور برای نشر آن و با در نظر داشت شخصیت او در مجموع و دفاع او از جنایتکاران یک قوم نشاندهنده آن است که او با طرز دید نویسنده موافق است.

      شما به خاطر شناخت شخصیت منصور فقط لازم است که همان گفتگوی او را با آقای یون باز هم تماشا کنید و ببینید که یک شخص ضد و نقیض گو با معلومات سطحی حتی جهادی های خود را بر اساس همان سلیقه های سمتی و قومی توهین میکند.

      باز هم آن مصاحبه را تماشا کنید.

    • تریدر یا همان وارث اصیل معامله گران!

      اگر قرار باشد که جهنم چنان باشد که شعر احمقانه ات بر آن تاکید دارد، جهنم دیگر هم عذاب دهنده تر خواهد شد.

    • تنویر محترم

      به پرسش کشیدن علل عقب ماندگی، به شکلی علمی و اکادمیک کاری درست است یا نی؟

      آن مقاله بحثی علمی و اکادمیک آن هم در سطح افغانستان دارد، و بحث در مورد ضعف زبان فارسی یا پشتو به معنای دشمنی با اقوامی که به آن زبان صحبت می کنند نیست. عکس العمل شما در مقابل آن مقاله، بیشتر تایید کنندهء نظر نویسندهء آن مقاله است. نویسندهء آن مقاله معتقد است که" در افغانستان "نژاد " محور مشترک تشکیل" ملت" گردیده نمیتواند چون اقوام افغانستان از نژادهای مختلف آریائی، مغولی، ترک، عرب...... و غیره هستند و هر کدام هویت قومی جداگانة خود را دارند." و در ادامه محورهای اساسی تشکیل ملت را بررسی می کند. به نظر وی عواملی همچون دین مشترک، قلمرو مشترک، وانکش مشترک(در مقابل تهاجم حارجی)، هنجارهای مشترک و زبان مشترک در افغانستان می تواند زمینهء مناسب تشکیل ملت باشد. و برای هر کدام دلایلی را اقامه می کند. از جمله نویسنده معتقد است که " زبان فارسی در افغانستان دارای نقش پیوند دهنده و بسیج کنندة اقوام میباشد و بدون زبان فارسی اقوام و ساکنان افغانستان مانند مجمع الجزایر جدا از هم هستند." و برای تبیین این نظریهء خود دلایلی را اقامه می کند که متنی که شما آورده اید مربوط به همین بخش است. حتماً می دانید که نظریه های علمی، و در اینجا نظریهء اجتماعی، تا زمانی اعتبار دارند که خلاف آن اقامه شود، برای همین بین نظریهء علمی و اجتماعی و اصل علمی تفاوت است.

      در ایران نظریهء وجود دارد که معتقد است زبان فارسی دارای اشکالات اساسی است و توانایی پاسخگویی به مطالبات جهان مدرن را ندارد. این نظریه در بین زبان شناسان و اهل علم سالها است که مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد که آیا می شود این زبان را باور نمود، و آیا انتظارات دوران مدرن را این زبان بر آورده می کند یا خیر، و آیا این زبان یکی از عوامل عقب ماندگی جامعهء ایران از قافلهء تمدن است یا نیست. این گونه نظریات برای بهبود، و و یافتن راه حلی برای بروز نمودن و پیشرفت یک زبان و جامعه اقامه می شود، و اگر کسانی بیایند با زبان بر خورد ناموسی کنند و هر کسی را که در این زمینه نظریه پردازی می کند تاپه و انگ بزند، مجالی برای تحقیق و پژوهش و رشد فکری باقی نمی ماند. چیزی که ما در یک سدهء اخیر در کشور شاهد آن بوده ایم.

      آیا به جد این پرسش پرسیدنی نیست که علل عقب ماندگی ما چیست؟ برای اهل نظر است که این پرسش اساسی را به میان بکشند و تابوها را کنار بزنند و راه روشنایی و پیشرفت را برای مردم هموار سازند. این پرسشی وسیع است، می تواند تمام شئون اجتماع ما را، از دین گرفته تا سنت های قومی، دولت و ساختار های اجتماعی و ..... در بر بگیرد.

      آقای جارالله معتقد است زبان فارسی زبان مشترک همهء اقوام کشور است. دلایلی را نیز برای آن در مقایسه با دیگر زبان های رایج در کشور می آورد. اول نقش زبان مشترک فارسی بین دیگر زبان های رایج در کشور که موجب می شود اقوام گوناگون بتوانند با هم تکلم و افهام و تفهیم نمایند. از نظر کارکرد اجتماعی زبان افهام و تفهیم بسیاری از اقوام در روابط بین قومی فارسی است. وی دلایل خود را در این زمینه این گونه ادامه می دهد:

      "از سوی دیگر خصوصیات قبیلوی و قوم محوری در میان گویندگان اصلی زبان فارسی به مقایسة سایر اقوام دیگر غیر فعال و ضعیف تر است، ازینرو برای پیشاهنگی فرایند ملت شدن مستعد تربه نظر میرسند. مثلاً فارسی زبانان بیشتر فردگرایانه عمل می کنند و غرور و نخوت شان هم بیشتر بر مبنای خصال شخصی شان استوار است، در حالیکه غرور و رفتار اقوام دیگر بیشتر منبعث از خصوصیات جمعی و قبیلوی شان میباشد. فارسی زبان بیشتر از " من" دم میزند و اقوام دیگر به ویژه پشتون ها از " ما " سخن میگویند. جامعة فارسی زبان در واقع یک مجموعة " من " ها و " منستان " است و هر یک از " من " ها را باید جداگانه دریافت، جداگانه مطالعه نمود و جداگانه به دوستی و دشمنی برگزید. در حالیکه افراد اقوام دیگر مانند نمایندگان کارپوریشن های اقتصادی و تجارتی، سخن و معاملة خود را با " ما " ( به اصطلاح انگلیسی We )آغاز میکنند وهمیشه از " ما " صحبت میدارند،. اگر صدر" ما" را در جامعة قبيلوي بشناسي تقريباً ذيل " ما " را شناخته اي. چرا چنين است ؟ بخاطر آنكه " ما " يك نوع تعلق مربوط به زندگي قبيلوي است و زندگي قبيلوي پديدة مربوط به دوران شباني و مالداري و صحرا نشيني زندگي بشر است. و " من " يك نوع تعلق ملي و فرا قومي و پديدة مربوط به دوران شهر نشيني و شهروندی و مدنيت زندگي بشر است. " من " و " ما " مفاهيم تاريخي – اجتماعي هستند و تغيير و تكامل شان بستگي به زمان و صورت بندي هاي اقتصادي و سياسي و حقوقي و فرهنگي دارد.
      " ما " مفهوم متعلق به نظام قبيلوي و از نظر پروسيس تاريخي، شكل ابتدايي و عقب مانده‏تر صورت بندي هاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي است، در حاليكه " من " مفهوم مربوط به " واحد ملي " و از نظر پروسيس تاريخي صورت بندي تكامل يافتة اجتماعي و اقتصادي و سياسي است.
      " من " از عقلانیت مجرد و عام بشری و " ما " از احساسات مشترک و خاص تباری تغذیه میدارند، به عبارة دیگر " من " بیشتر محصول دورة خرد ورزی و مظهری از مظاهر مدرنیسم و بیانگر تحول و تکامل و تازگی در زندگی بشر است و " ما " بیشتر محصول شرایط محتوم و از پیش تعیین شدة نظام خویشاوندی و عواطف و غرایز بنیادین انسان و مربوط به دوره های پیشامدرن زندگی بشر است. ازین رهگذر، اندیشه های ملی پدیده‌اي مربوط به دوران مدرنیته، گرایشات فروملی ( قومی ) متعلق به دوران پیشامدرن و دغدغه ها و کشش های فراملی ( جهان شهر Cosmopolis، جهانی شدن اقتصاد globalization و نظم نوین جهانی ) پدیده های مربوط به دوران پسامدرن شمرده میشوند. با توجه به شرایط رشد سالم جوامع و نتايج حاصله از تجارب کشورهای دیگر، تکیه برگزینة ابتدایی فروملی ( قومی ) در حقیقت با پای آبله به سنگلاخ های عقب برگشتن و چسبیدن بر گزینه ء انتهایی فراملی ( Cosmopolis و Globalization ) در حقیقت با پای شکسته از فراز گودال عمیق به پیش جهیدن است، درین میان یگانه گزینة مطلوب که بتواند ما را به سر منزل مقصود برساند همان گزینة "خیرالامور اوسطها" یعنی گزینة ملی سازی و ملت شدن است.
      تعریف یک فردی که در جامعه قبیلوی زندگی دارد نسبت به یک فردی که در جامعة ملی بسر میبرد بسیار ساده و مشخص است. چون هویت فرد قبیلوی بر مبنای قوم و قبیله اش و از فرد ملی بر مبنای خودش تعریف می شود. از اینجاست که در نظام قبیلوی اگر رأس قبیله را شناختی در حقیقت ذیل قبیله را هم شناخته ای. اما در جامعة ملی چنین نیست و هر عضو جامعه را جداگانه باید شناخت.
      " من " قوميت وقتي حاصل ميشود كه هر كس و هر عضو خود را " ما " احساس كند و "ما"ی ملت وقتي به رشد و پختگي لازم ميرسد كه هر كس خود را "من" مستقل احساس کند و از قيد " ما " ي قوميت رها شده پندارد، بدين خاطر است كه در نظام قبيلوي ميگويند : اگر تو بگوئي من و من بگويم من، در واقع نه تو هستي و نه من، ليك اگر من بگويم تو و تو بگوئي تو، در واقع هم تو هستي و هم من. و يا اينكه در ميان قوم بدون قبيله، در میان قبیله، بدون برادر و درمیان برادران، بدون پسر مباش. جامعة قبیلوی درختي کهنسال است که شاخه ها و شاخچه ها یش از طریق تنه به زمین و محیط حیاتی اش وصل است، در صورتیکه آحاد جامعة ملی در حقیقت نهال های جدا و مستقلی هستند که ریشه های شان مستقیماً به اقلیم حیاتی و آب و خاک و قانون وقاعدة زندگی وصل و هر شهروند مسئول خیر و شر خویشتن است. در شکل و شیوة زندگی قبیلوی بیشتر طبیعت مدخلیت دارد، و در اصول و قانون زندگی شهر وندی و جامعة ملی بیشتر تفکر و عمل خلاقة انسان نقش سازنده دارد. بنابراین ویژگی های جامعة قبیلوی به مقایسة ویژگی های جامعة ملی یک پدیدة طبیعی بوده واز این رهگذر "قوم " وجود دارد و" ملت" ساخته میشود. قاعدتآ در جوامع کثیرالاقوام، پیشاهنگ اصلی فرایند" ملت" سازی قومی قرار گرفته میتواند که دارای رفتار و روانشناسی مسلط و اکثریت بوده و احساس حقارت نکند. از این جهت فارسی زبانها دارای موقف مناسب تر هستند.
      چون در افغانستان اگر به منابع دقيق احصائيوي و اتنوگرافي و ارقام و روش هاي علمي مطالعات تعداد نفوس و گويندگان و دارندگان السنه و مذاهب دسترس نباشد، كماكان از روي رفتار اقوام و روانشناسي اكثريت و اقليت و درجة ضرورت فراگيري زبان ها ميتوان به حقيقت اكثر و اقل گويندگان زبانهاو اقوام پي برد. ذكري مثال را در اين رابطه بي فايده نمي دانم.
      در جامعة آمريكا كه بزرگترين جامعة اقليت و اكثريت قومي، نژادي، مذهبي و لساني در جهان است، رفتار و كنش اكثريت ها و اقليت ها متفاوت بوده و هر مسافري به محض ورود ميتواند آن تمايزها و تفاوت ها را در يابد.
      در آمريكا وقتي يك نفر سفيد پوست در رستورانت و يا فروشگاه بحيث فروشنده كارنمايد و سفيد پوست ديگر بحيث خريدار وارد گردد، هيچگاه از همديگر نمي پرسند كه تو سفيد هستي و من هم سفيد هستم، بناً در قيمت اين شئ و فروش آن متاع تخفيف مي آورم و يا اين سهولت و آن خدمت را براي تو استثنائاً فراهم مي سازم. چنین پیشامدی اصلآ وجود ندارد و همه چيز مطابق نورم تجارت و قاعدة خريد و فروش انجام مي پذيرد. اما اگر همان فروشنده و همان خريدار، هر دو سياه پوست باشند، قصه رنگ ديگر بخود ميگيرد، پاي رنگ جلد و سياهي و مشتركات نژادي به ميان مي آيد، يك مقدار از همرنگي و هم نژادي گفته مي شود و به دنبال آن با مقداري تخفيف در قيمت ها و ارائه خدمات سريع تر و بهتر معامله صورت ميگيرد. چرا ؟ چون سفيدان اكثريت هستند و سياهان اقليت، بناءً سفيد پوست، نيازي به گفتن همرنگي و هم نژادي ندارد، سياه پوست بدليل آنكه رفتار و كنش و احساس و روانشناسي اقليتي دارد، فوراً متوجه همرنگ و هم نژاد خود گرديده از اشتراكات جلدي و نژادي سخن ميگويد. به همين ترتيب مسيحي به مسيحي كدام گرايش و تعلق خاص احساس نميكند، چون از نظر مذهب اكثريت هستند، اما مسلمان به مسلمان و يهود به يهود به محض ديدار، از داشتن دين و اعتقادات مشترك حرف مي زنند، ولو آنكه يكي مسلمان عربي و ديگر مسلمان بنگلادشي و افغاني باشد و آن دو يهودي هم، یکی يهود اسرائيلي و ديگر يهود روسي باشد. چون مسلمانان و يهوديان از نظر مذهب در اقليت هستند فوراً وارد بحث دين مشترك و هويت مذهبي مشترك مي شوند. افغانستان هم يكي از جوامع اكثريت و اقليت قومي و مذهبي و نژادي و زباني است و به عبارة ديگر افغانستان موزيم اقوام و مذاهب گوناگون است، رفتار و روانشناسي اقليت ها و اكثريت ها از هم فرق دارند.
      در افغانستان وقتي يك مراجع وارد يك دفتر دولتي گردد، اگر مأمور و مراجع هر دو فارسي زبان باشند و به فارسي صحبت نمايند، هيچگونه احساس خاص و تعلق و پيوند مشترك پيش نمي آيد، و همه كارها مطابق قانون و اصول اداره پيش ميرود، ولي اگر همان مأمور و همان مراجع هر دو به پشتو صحبت نمايند، نوع احساس شان فرق دارد، قصة هم زباني و هم تباري پيش مي آيد و كارها سريعتر و بدون موانع انجام مي شود، چرا ؟ ( البته منظور آن نيست كه، كسي به فارسي صحبت نمايد به قانون و اصول بيشتر پايبندي دارد نسبت به كسي كه به پشتو صحبت مينمايد، بلكه منظور احساس همگوني و اشتراك هويت است كه در زبان پشتو بيشتر متبارز ميشود ) چون زبان فارسي، زبان اكثريت است و گويندگان آن در دفتر و بازار كدام تعلق مشترك و احساس مشترك پيدا نمي كنند، اما زبان پشتو چون در اقليت است، به محض صحبت فوراً احساس تعلق به زبان مشترك و داشتن هويت مشترك پيش مي آيد.
      بنابر این اگر همان جمع قومی که دارای خصوصیات ملی و روانشناسی مسلط در جامعه باشد در راس قدرت سیاسی و حکومت قرار گیرد، حس اقلیت و قوم اندیشی دیگران را تا سطح ملی اندیشی ارتقا می بخشد و بر عکس اگر جمع قوم اندیش و دارای خصوصیات اقلیتی در راس قدرت دولتی باشد، جمع ملی اندیش ودارای خصوصیات اکثریتی را تا سطح قوم اندیشی تنزیل میدهد."

    • آقای محترم سلیمان

      صحبت ما به طرف دویدن دایروی پیش میرود و شما ضرورت نبود تمام مقاله مورد نظر را که من قسمتی از آنرا برای شما نقل قول کردم پست میکردید.

      این که شما زبان دری را( که شما آنرا به نام یک قوم خاص در ایران یعنی فارس ها یاد میکنید که من مخالف آن هستم) یگانه وسیله میدانید حرف شخصی شما است نه همه و بخصوص نه پشتونها.

      ولی من میخواهم خدمت شما عرض کنم که خدا کند روشنفکران چیز فهم ما چون حضرتی و منصور بتوانند این قوت را در وجود شان پیدا کنند که به عوض نفی این یا آن قوم آنهم بر اساس ادعا های کاملا ً بی اساس به اتحاد قوم ها فکر کنند.

      مثلا ً تا حالا در مورد کلمه افغان و آریایی و خراسان همین چند نویسنده خیلی احساساتی طی یکسال چندین نظر داده اند. اول گفتند که کلمه افغان از اوغان گرفته شده و مربط به یک قوم است که در کوه های سلیمان زیست داشتند . بعداً گفتند که افغان یکی از اقوام گمشده یهودی است و آریایی نیست بعداً نظریه رد موجودیت خود آریانا و خراسان به حیث ایده های واهی مطرح شد.

      من به خاطر وطن و کشور به هیچوجه نمیگویم که فرشته حضرتی ، صالح و یا منصور نفی شوند ولی من در حین حال به هیچوجه نمی پذیرم که آنها فقط بر اساس مسایل قومی جنایتکاران هم تبار شانرا تا سرحد پییغمبر بالا میبرند و جنایتکاران اقوام دیگر شیاطین خطاب میکنند

      از همینرو من سخنان صالح را در مورد طالبان رد کردم و از همینرو من سایت های منصور و حضرتی را به علت کلیشه ی بودن و یک جانبه بودن آن رد کردم.

      بعد از صحبت آقای منصور با استاد یون او در صحبت تلویزیونی دیگر با یک شخص محترم و دانشمند دیگر یعنی کبیر رنجبر مواجه شده بود و آقای منصور از اینکه رنجبر مجاهدین را بعد از رسیدن به قدرت در 92 متهم به پشت پاه زدن به آرمانهای مردم و آنانیکه به جهاد خدمت کرده بودن کرد، برآشفته شده و سخنان آقای رنجبر را ضد جهادی ها خوانده بود. چون آقای رنجبر شخصی نهایت با حوصله و صبور است به آقای منصور حدیث را نقل کرده گفته بود که اگر شما جهادی ها را بهترین انسانها میدانید پس حوصله شنیدن کلمات غیر باید یکی از خصوصیات یک مجاهد باشد.

      امید ما از قوم پرستی سمت پرستی به سوی اتحاد وطنی پیش برویم و افراد را نه بر اساس سلیقه های قومی و سمتی خویش بلکه براساس استعداد ، قابلیت های شان و کردار و اعمال شان مورد ارزیابی قرار دهیم.

    • تنویر محترم

      خوب است متون را بدقت بخوانید، و در ضمن اگر کتاب خوانی را ترک کرده اید، از سر شروع کنید. گاهی آدم این گونه می شود و دقت کافی در خواندن متن ها نمی کند و معنا هم از نزدش می رود. من در پیام قبلی ام هیچ نگفتم که فارسی زبان کدام قوم خاص در ایران است. از پرسش توانایی بار وری، و جوابگویی به مطالبات امروزین سخن گفتم. اعتقاد من بر این است فارسی دری در افغانستان نیز زبان کدام قوم خاص نیست. اما در مورد آن مقاله، آوردن بخش مربوط به زبان مشترک که مشکل شما نیز در آن بخش بود، تکرار احسن بود، و برای همین همهء آن بخش را آوردم، گاهی خواندن بریدهء از یک متن ما را از یافتن معنا و مقصود و نیت اصلی مولف دور می کند.

      باز هم پرسش من در مورد منصور پا بر جای است. اما در مورد خانم حضرتی سخن زیادی برای گفتن نیست. وی نظریاتی شخصی دارد که افراطی است. در ضمن بنیهء عملی هم ندارد، و برای همین هیچوقت وی را جدی نگرفته ام و وی را نمایندهء هیچ جریانی هم نمی دانم، وی برای خود سخن می گوید. جدی گرفتن وی و او را سخن گوی چریانی دانستن خطا است. در کشورهایی که مشکلات سیاسی وجود دارد، جریاناتی رادیکال نیز وارد صحنه می شوند، و تولیدات فکری هم دارند که ادبیات خاصی دارد:ادبیات کوچه و بازار. یون و حضرتی تقریباً یک خط را در دو جهت متفاوت می روند، با این تفاوت که یون، کمی با سواد تر است، و تریبونهایی بیشتری را نیز در اختیار دارد. منصور هم در مصاحبه هایش پختگی ندارد، ولی نوشته های وی را اگر معیار قرار دهیم، وی کوشش می کند با تعهد بنویسد، و عمق نوشته های وی با حضرتی و یون قابل مقایسه هم نیست. اما اینکه شما وی را نمی پسندید، سخنی دیگر است.

    • آقای محترم سلیمان

      بگذارید به بهانه همین نوشته یک مسله دیگر را به ادامه آنچه در بالا ذکر کردم خدمت شما عرض کنم. من به این عقیده هستم که به استثنای یکعده محدود که جنایات شانرا اگر من و شما ببخشیم دیگران نمیبخشند دیگران که جز این یا آن گروه خاص چه جهادی و چه چپ بودند چون آقای منصور، خانم حضرتی باید حق داشته باشند که در همه امور کشور سهم بگیرند.

      من از آقای صالح به خاطر موضع شان در مقابل پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان دفاع کرده و آنرا از یاد نمیبرم ولی وقتی او میگوید که کرزی اشتباه میکند که با هر گروه طالب مذاکره کند یا من یا افغان دیگر خواهد پرسید که همین طالبان را قهرمانان آقای صالح به قدرت رساندند چرا آنها توانستند وارد پروسه صلح و دولتداری شوند طالبان نه در صورتیکه کرزی برای صحبت با آنها شرایط خاص از جمله پذیرفتن قانون اساسی کشور را نیز مطرح کرده است.

      من فقط از این روشنفکران میخواهم که یا جنایتکاران را سراسری رد کنند و یا چنین نکنند که جنایتکار من خوب است چون از سمت و ولایت من هستند ولی جنایتکار شما به هیچوجه قابل قبول نیست.

      امید منظور خود را درست افاده کرده باشم.

    • تنویر محترم

      مطلق اندیشی آفت است. دنیا را سپید و سیاه دیدن هم خطا است. ساده سازی قضایا هم خطا بر انگیز است. شما وقتی در مورد کسی قضاوت می کنید، اگر عمیقاً به قضاوت خود بیندیشید، می بینید می توانستید مسایلی دیگر را نیز مد نظر بگیرید و قضاوت منصفانه تری داشته باشید. قضاوت منصفانه این نیست که حتما به نفع کسی نظر بدهیم، گاهی ما قضاوتمان در مورد آدمها خوب است، گاهی بد، اما عواملی می تواند آن را تغییر دهد. در مورد آدمهای مشهور، تحقیق میدانی کمک فراوان به قضاوت صحیح می نماید. تحقیق میدانی، جستجو در صحنه است، رفتن و گشتن است. خواندن و دیدن و شنیدن مسایل از منابع دست اول است.

      در مورد احمدشاه مسعود سخن بسیار است، اما کدام این قضاوت ها بر اساس تحقیق میدانی است؟ این سخن در مورد ملا عمر ، ببرک، گلبدین ، کرزی و تمام سیاستمداران صدق می کند. راه دیگر این است که ما قضایا را ساده می کنیم و بر هر کدام از اینها صفاتی را متصف می نماییم و وضع خودمان را با آنها روشن می کنیم.

      مثلاً دوستانی مسعود را جاسوس روس، انگلیس و فرانسه و پاکستان و ایران و هند در آن واحد می دانند! عقلاً این امکان پذیر است؟ یا نان و صابون گرفتن مردم فلان منطقه از روس، و .... . اینها ساده سازی جهان برای ارائه پاسخی به پرسشهایی است که ما از تنبلی یا از تعصب نمی خواهیم ذهن خود را مشغول آن نماییم و جوابی برای آن بیابیم. پدیده ها و قضایا را آسان به چیزی ربط می دهیم و کار خود را با آن یکسره می کنیم، و به گفته ایرانی ها پُز سکولار بودن هم می دهیم. انسانهای بدوی وقتی نمی توانستند پدیده های جهان را توضیح دهند آن را به قوهء از قوای طبیعت منتسب می کردند، مثلاً شاید شنیده باشید که زمین سر شاخ گاو است، یا روی ماهی است و ... آفتاب را ملایک صبح از یک سوی زمین به سمت دیگر می برند. چه کسی می تواند به یک مومن مسلمانی که در کوه های فلان ولایت زندگی می کند چیزی غیر از این را بفهماند؟

      به هر حال، مطلق انگار نباشیم، و در مورد آدمها زود قضاوت نکنیم بهتر است. در ضمن باور کنید میزان دانایی ادمها به میزان نا سزاها و فحش های که می دهد ازدیاد نمی یابد، و پشتوانهء منطقی ما را هم زیاد نمی کند.

    • تریدر جان!

      به گمان قریب به یقین که بچه کاکای تنویر هستی و هردو در یک دارالمجانین بسر میبرید. اگر قرار باشد قومی در افغانستان وطن پرست نباشد، امکان آن در میان پشتون ها بیشتر خواهد بود. به دلایل ذیل:

      بیشتر از اینکه به قانون ملی وطن متعهد باشند، به قانون قبیله یی پشتون والی پایبند اند ؛
      سرحد را به رسمیت نمیشناسند. یعنی برای او مهم نیست که در کدام وطن یعنی در کدام محدودهء جغرافیایی-سیاسی زنده گی میکند؛
      هنوز بطور کامل ده نشین، و ده نشین آن شهری نشده است و کوچیگری خودش نشانهء بارز بی وطنی و عدم دلبسته گی به وطن و سکنی گزینی میباشد. نیاز های مادی ای که کوچی را مجبور به کوچیگری میکند، در او حس سکنی گزینی و دلبسته گی به وطن را میکشد و مفاهیمی از این قبیل را برای او بی ارزش میسازد. همیش سرش یکجای و کونش جای دیگر میباشد. خان های دو سره و دو کونهء پشتون نمونه تمام عیار بیگانه با وطن باوری اند؛
      دیگر دلیل آن داشتن زنده گی بدوی قبیله ای که نمیتواند مفهوم شهروندی را در خود بگنجاند. برای قبیله وطن یعنی هر آنجایی که بتواند با آن یا در آن مایحتاج زنده گی اش تامین شود؛ بناء برای او درکی از وطن ندارد تا بعد تر آنرا پرستش کند.

      آیا همین پشتون ها که حالا- "پش" شان رفته و "تون" شان مانده- نبودند که پنجابی ها و سندی های پدر لعنت را در جنگ علیه هموطنان شان دعوت کرده بودند؟ خیلی دور نبود همین چند سال پیش همین طالبان همین کار را نکردند؟ از نوشته هایت چنین استنباط میشود که شاید عمرت از ده سال تجاوز نکند نمیدانم این هفت هشت زبانی را که گفته ای بلد هستی با این عمر کم چطور فراگرفته ای؟ شاید در همان خارج تولد شده باشی و پنجابی ها و سندی های پدرلعنتی را که دوشادوش غیرتمندان پشتون شان به جنایات علیه مردم افغانستان مصروف بودند، ندیده ای! یا اینکه بنابر کم لطفی خدا جان چشمان قیچی برایت حواله شده است که از "احساسات وطن پرستی" یک تصویر قلب در ذهن مغشوشت شکل میگیرد و ترا وادرا به نوشته های قلب تر میکند!

      یکبار به منطق و استدلال خود نظر بینداز و ببین که سال های نوری ای از تعقل و منطق فاصله دارد! به نظر تو باید مسعود در عین حال که با دولت مخالف بود به دولت کابل اجازه میداد تا معادن پنجشیر را استخراج میکرد و از طریق خود به فروش میرساند! یا اینکه مسعود و اطرافیانش یا مردم پنجشیر زمرد هارا استخراج میکردند باز از دولت کابل تقاضا میکردند تا بیاید و آنهارا تسیلم شود! عجب منطقی. این منطق شبیه منطق تنویری است!
      مسعود را اگر بگویی جنایت کرد من چیزی نخواهم گفت ولی تریدرجان گفته های شما خیلی با تعقل و منطق در تضاد است. دیگر اینکه اگر یکبار دیگر حقایق را قلب و وارونه جلوه دهی و اظهارات غیر مسئولانهء - غول مابآنه خودرا تکرار کنی بدانی که به سرنوشت غول سرگین خور سردچار خواهی شد. بدانی که اینجا طویله نیست، آخور قبیله نیست! و بع بع کننده های نشخوارگر، چوب های ناتراشی را تجربه خواهند کرد.

    • آقای میر هزار نمی دانم که هدف شما از این سایت باز کردن چیست؟ اما همین قدر فهمیدم که شما تصمیم دارید افغانهارا با هم جنگ بیندازید این نشد سواد این نشد سایت مردمی خواهش مرا بپزیرید لطفآ این سایت که یک سال پیش زیبایی خود را داشت ببندید یا اگر نمی بندید اقلآ این فحش و ناسزا را که از چند لاوبالی به یکدیگر نثار میکنند نشر نکنید از اقوام عزیز این وطن بازیچه درست میکنید اگر هزاره . تاجک. پشتون ازبک همه ملامت استند پس خوب ما کیست ؟

  • آقای سلیمان !
    منطق تنویر همین هست.ادی جانش در غژدی با پاکستانی پلارش نشسته تنویر جان اینجا هرکی را پاکستانی گفته صدا میزند .دیروز بازار وطنفروشی برای پاکستانی گرم بود .امروز لب نانی آمریکای و یا انگلیسی چرب تر هست ،دیروز پلار جانش پاکستانی بود امروز جی جاجی جانش آمریکایی،همین هست فرهنگی قبیله

  • Traderعزيز راستى نوشته هايت خوشم ميايد,به خصوصانتقاديكه بالاى مزارى ارجمند كرده بودى.ولى اينقدر به درجه بايين خودت را فكر نميكردم كه خورد شوى.اينكه جطور به خود اجازه ميدهى كه يكو نيم مليار مردم هند توهين كنى و هم به بار لمان هند كه مثال بزرك از دموكراسى واقعى است توهين روا ميدارى.امروز مردوم و بارلمان هند را بخاطر احترام شان به ان فرزند وطن ما ان شهيد انكه از ناموس وطن در برابر اجنبى دفاع كرد بلاخره ايستاده جام شهادت را نوشيد,و بخاطر يادبود از و سركى را بنام او مسما كردند او امروز نيست ولى اين افتخار براى ما زندهاست.اين جه شده كه اتش به جان قبيله و قبيله كراه هاى وحشى مانند خودت و ان كودن نوكر بنجابى تنوير نام زير جادرى ,اوفتاده است.او بيخبر بدان كه امروز تمام جهان و جها نيان ان ابر مرد اين كشور ان مسعود قهرمان ان مبارز راه حق را ميشنا سند و به ان ارج و احترام قايلند و به ان اعطراف ميكنند.بس تو با تمام جهان وجهانيان در جنك بر ميخيزى و همه را تو هين ميكنى و لعنت ميفرستى.همه جهان احمق و نادان تنها يك عاقل و همه جيز فهم همين خودت هستى ؟نميدانم يك نابغه شرق بود او هم در بدرف هاى ارك باباى بشتونها ست.يكنفر هميشه عرعر ميكرد بنام تنوير خودت حالا بلند كوى او تبديل شدى.عرعر مربع ميشود.ان جانيان ان دوزدان مانند احمدشاه ملتانى كه جنايات و تجاوزات كردند به ان افتخار ميكنى؟
    خير ان دوزدان كه تجاوزات و تاراج كردند ,جه كردند ان همه اموال و نعمات كه دزديدند؟ دزد ديكرى در سر انها زده همه را از انها برد.بيدون از يادى از تجاوزات و خونريزى ها كدام جيزى ديكرى از انها باقى مانده؟......ظالم بمردو قاعده زشت ازو بماند...عادل برفت و نام نيكو اختيار كرد.ايا از قبيله زن فروش كدام نام نيكو باقى مانده؟يكنفر را نام بكير ؟ كه مانند امير على شير نوايي باشد.كه در جهت علم كوشيده باشد و يا مدافع راستين وطن مانند مسعود باشد.انكه نداريد و ديده هم نداريد .بش خشمت را بخور به كسى تو هين مكن كه انسانرا خورد ميسازد. كسيكه به ال و مال و عزت مردم تجاوز كرده مهم نيست كه كى است فخر مكن.

    • بینا جان

      من در مورد احمد شاه بابا که بابای شما نه بلکه بابای افغانها است و در موردجنایتکار، خائین و منحرف اخلاقی احمق شاه مسعود قهرمان مولی شما که در پهلوی یک دزد دیگر بنام بچه سقاو اول قهرمان افغانها نه بلکه قهرمان یکعده قوم پرست ، جاهل و مغرض است چند بار نوشته ام و دوباره و دوباره در آن مورد نوشت دور زدن دایروی است.

      ولی من یک مسله کاملا ً باور دارم که شما مطمئنا ً تا حالا نمیدانید که ملتان در کجا است و احمد شاه درانی واقعاً در کجا تولد شده است. شما فقط آنچه را که چوچه سگ پنجاب دریادلی = عطا خیل = خان= مزاری مریضی= روشن= سهراب که همان یکنفر اند و اکنون طوریکه پیشبینی میشد زیر نام جدید پیغام هم ثبت شده است ، به دهن تان داده است نشخوار میکنید.

      یک مسله دیگر هم اینکه من واقعاً ندانستم شما به احمق شاه مسعود رشخند میزنید یا واقعاً میخواهید از او در خیالات تان قهرمانی افسانوی بتراشید.

    • تنوير عزيز شما خود نوشته كه احمد شاه بابى اين طور تجاوز ,غارت و هند را جور كرد.من سوال كرد م كه ايا لازم است كه ماو شما به كسيكه تجاوز ,غارت و جباول كرده و مردم بيكناه را به خاك و خون كشيده باشد و هم انهمه سروت را دوزد ديكرى ازو ربوده باشد,افتخار كنيم.كه شما حاضريد سينه خودرا باره كنيد.بس شايد اين همه غنايم غارت شده به قيمت جان هزاران انسان,نزد شماست و بنهان كرده ايد.جالب اينست كه درروز مبا دا هم از ان كار نكرفته ايد. و يك مدافع راستين خار جشم شما ست تنها بخاطر اينكه او بشتون نيست.با ور كو كه اكر يك جوجه سك بنجابى داشته باشد او خودت هستى,امروز اكر كسى زير باى بنجابيست شماها هستيدو در زير باى بنجابى عادت كرده ايد.به امر بنجابى كشور خودرا و خانه خود را وخانه برادر خودرا خراب ميكنيد,اينهمه از خودت واز تبار بى فرهنك خودت است.يكبار به خود هم بنكر...

    • بینا جان

      برای رفع سئو تفاهم میخواهم باز هم تکرار کنم که زمان سلطان محمود غزنوی ، احمد شاه درانی چون امپراطوران دیگر دورانشان بریتانیا، امپراطوری هسپانیا که تما جنوب امریکا را زیر سلطه شان آورده بودند و هچنان امپراطوری عثمانی دوران دوران به زیر سلطه کشیدن ها، تابع کردن ها، کشور گشاهی و غرامت گرفتن بود.

      آنزمان را با دوران فعلی مقایسه کردن نادرست است. آنزمان تفکر بشری ، نحوه روابط بین ملت ها و دولت ها و نحوه زندگی در مجموع کاملاً متغیر از امروز بود.

      احمد شاه درانی محصول آنزمان است و امپراطور و کشور گشای آنزمان بوده است. اگر او هند ، مشهد ، مرو و غیره را جز امپراطوری خود کرد همزمان امپراطور های عثمانی در البانیا، بلغاریا و غیره پایه های امپراطوری شانرا مستحکم میکردند و یا ساحه امپراطوری خود را توسعه میدادند.

      اگر شما به تاریخ احمد شاهی، کاتب هزاره و کتاب غبار مراجعه کنید دولت و لشکر احمد شاهی متشکل از اقوام تمام ملیت های برابر و برادر کشور ما بود. از جمله قزلباشهای ترکتبار و هزاره ها بخش عمده قوتهای او را تشکیل میدادند .

      به قول تاریخ احمد شاهی وزیر خزانه احمد شاهی یک هزاره بود که همین حالا اسمش فراموشم شده ولی به علت آنرا یاد میکنم که وزیر خزانه در آنزمان بعد ازمقام خود احمد شاه درانی که پادشاه و سرلشکر و یا به بیان امروزوزیر جنگ بود ، مهمترین مقام دولت احمدشاهی را تشکیل میداد.

      جنایتکارانی را که در اواخر قرن بیست همان کابل کوچک را هم به خاک و آتش کشیدند و هزاران هزار هموطن خود شانرا قتل عام کردند با آن زمان و با یک جهان گشای کبیر مقایسه کردن نادرست و طفلانه است.

    • برادر عزیر بینا جان!

      این تنویر غول را بگذار بع بع کند. تو چه میدانی شاید در معاد گذشته احمد شاه چلمچی بینی بریده، با خاندانش کدام شبی را سپری کرده باشد و این نطفه شنیع حرام از همان جماع به گوسالگی رسیده باشد و به همین دلیل او را بابای خود بداند. پس در این هیچ جای شک نیست که احمد شاه بینی بریده بابایش باشد. خدا نکند که خاندانش در این معاد آبستن کدام نطفهء شنیعی دیگری بقول خودش از" استاد اسماعیل یون" نباشد که وا به حال این مردم چرا که چند سال بعد گوسالهء دیگر از تبار و تیرهء این غول تنویره متولد خواهد شد و سالیانی دیگری در آخور قبیله به نشخوار سرگین باباهایش خواهد پرداخت.

    • توچوچه گک پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان اگر فقط زیر یک نام ثبت میبودی ما میتوانستیم حد اقل در مورد علی زنا با تو صحبت کنیم ولی تو نه تنها یک پنجابی بویناک و کثیف هستی بلکه آنقدر خر استی که حین کلمات را همین امروز زیر نام مزاری مریضی و دیروز و پیریروز زیر نام روشن= خان= عطا خیل نشخوار کرده و سایت کابل پرس? را با بوی کثیف است گنده کردی.

      زنده باد هند کبیر

      لعنت خداوند تعالی به چتلستان = پاکستان و بر چوچه سگهای مزد بگیرش

    • سلام خدمت تمام عزیزان کابل پرس? تقدیم میدارم بعداینکه مقاله خیلی جالبی بود اقای عطاخیل قلمت رسا باد ولی دشنام های یک تعداد انسان های مریض مانند اقای تنویر که مثل سگ دیوانه به پای همه گی افتاده است و همه را چوچه های پاکستان خطاب میکند من را واداشت تا چند سطر بنویسم بهتر خواهد بود اقای تنویر یکبار به گذشته هم کمی نگاه کند و حال ر اهم بی بیند که از پاکستان کی پول میگرد کی از ابا واجدادش نوکر ولد نوکر بوده هست باین نوشته هایت چینین وانمود میکنی که نوکری چتلستان از پدرانت بوده وحالا خودت ادعایش را داری خداوند بتو مبارک کند چشم بخیل کور کسی ادعا نکرده یکبارهم اگر شده مردانه قلم بگیر بنویس از ترکی شروع کن تا ملاعمر کور مرداری ابا واجداد خود را بروی دیگران نکش نامرد .
      اقای گور بز خان عزیز بگذار اینها بنویسند و بگویند وعقده های دل مردارشان را بکشند خیلی ها بنفع هست اگر اینها چهره های کثیف شان را با بیانات عقده مندانه شان واضح نسازند چی گونه اینها را بشناسیم .بخدا قسم یک مشت از این فاشیست ها در پوهنتون از قدیم الیام جای گرفته اند به هزار بهانه جوانهای غیر پشتون را نمیگذارند قد راست کنند ونمی گذارند که شخصیت ها ی خیلی لایق این وطن که در اینده بدرد اولاد خودشان میخورد در کدر علمی پوهنتون جذب شود وای بحال این کوردلان

    • غول تنویره!

      شاید هم نه از احمد شاه بینی بریده بلکه از نتیجهء زنای همان علی زنا باشی!

    • اتفاقاء شما با تریدر نه بلکه با یک : هندی . . پاکستانی . . نیپالی . . برمایی . . تایلندی . . مالیزیایی . . سنگاپوری . . لاوسی . . ویتنامی .. ایرانی . . ترکی . یونانی . . انگلیسی . . امریکایی . . کانادایی . . جرمنی . . سویدنی . . حرف میزنید . . اتفاقا در طول این همه من فقط افغانی را صادق یافتم . . صادق به دورغ گفتن . . صادق به راست گفتن . . صادق به هر کاری که میخواست بکنند .. وقتی من به کوچه ها و پس کوچه های این کشور های نامبرده راه میروم . مثل که من در کوچه و پس کوچه های کابل راه میروم . برای من دوستی و رفاقت به ان معنی ها قدیم ان رنگ باخته است و انسان ها و انسانیت انها جا نشین ان گردیده است . برای من یک برمایی و سری لنکایی از جنوب و یا از شمال و یا یک ایرش و یا یک نیوریارکر و یا یک سویدیش از سند سول مثل این هستند که ما سالهاست همدیگر را میشناسیم و هیچ احتیاجی به تعارفات رسمی نیست . گاهی من در عین زمان در مجلسی خاصتاء در نوروز به شش یا هفت زبان حرف میزنم و این به معنی تعارف از خودم نیست بلکه گفتنی است که شناخت از مردمان جهان شما را ناشناخته با مردم نزدیک میسازد و از اخلاقیات و طرز فکر و طرز دید و طرز سنجش نمودن فکری انها نظر به سوادی که دارند زود متوجه نقطه ثقل موضعی که طرف طرح نموده است میشوید .. ورنه مثل بینا جان ناراحت شده همه چیز را به ( بدرف ) خواهید انداخت . . من این کلمه ( بدرف ) را بعد از سالها شنیده ام .. اصلاء فضای خنک بدرف با بوی اشنا و روشنی کم رنک در دویوار ان ادم را به حالت خلصه میبرد . . lol .... من واقعا حتی عاشق بدرف افغانستان هستم . به من میخندید . . ؟ باشد . .

    • غول تنویره!

      تو گوساله کلمه و زبان را چه میدانی که باز شباهت آنهارا بفهمی! بالاخره دلیل بع بع تان را یافتم. گناه شما بیچاره های نیست اصلاً شما بی زبان ها قصد گفتن "بابا" را دارید ولی بالاثر خواص ارثی و جنیتیک تان که با انسان ها فرق دارد، از تلفظ کردن درست کلمات عاجزید و به این ترتیب وقتی میگوید "بابا" میشود "بع بع". نکند تو همان گوسالهء سامری باشی که در زمان موسی نیز بع بع میکرد.
      دیگر اینکه این کشف بزرگت را که صاحبت را شناخته ای و فهمیده ای که این فقط یک نفر است که روزانه به نام این و آن در اینطرف آن طرف تو گوسالهء سرگین خور، چوب میخلاند و ایخ میگوید، برایت تبریک میگویم.

    • تنویر غول: هند کبیر چنین یک تعریفی از احمدشاه بابای تو دارند:

      احمدشاه ابدالی عبارت از یک موجود انسان نما از قبیله ابدالی که یک قوم وحشی هستند وتاامروز که قرن بیست ویک است دشمنی باعلم دارند وافتخارشان به اتش کشیدن مکاتب است میباشد. قوم ابدالی دختر وزن فروش بوده وتلویزیون و تیپ ریکاردر هارا به دار میکشند و علاقمند پرورش شپش در سر وریش خود میباشند. تجارت اصلی این قوم وحشی تریاک فروشی است ودر مهمان نوازی از تروریست های بین المللی که ملیت عربی داشته باشند بسیار مشهور هستند. یکی از خصوصیات عمده این قوم که تمام این خصوصیات البته در وجود این موجود بنام احمدشاه ابدالی وجود دارد همجنسبازی ویا لواطت کاری است و در بین شان این رسم وجود دارد که بیریش خودرا شبانه پهلوی زنهای خود میخوابانند. اضافه از دوصدسالی را که انگریزها بالای هندستان حکومت کردند یکی از دست اورد های رهزنی های این دزد کبیر در هندستان بود. اولادهای وی امروز درقرن بیست ویک بسیار خلف بوده و حتی در وحشت وبربریت دست های بابای نابکار خودرا از عقب بسته اند

  • خام پورته کدی !

    بینا جان !

    ما اینجا از کابل پرسس قبرستان درست کرده رهبران اینده افغانستان را ا درون قبر ها انتخاب نمیکنیم . به خاطر شما به هرکسی که شما خواسته باشید احترام میکنم . ولی من و شما برای ساختن افغانستان مجبور هستیم که بسیار قواعد و قوانین من دراوردی قبلی را بشکنانیم و اصول جدیدی را از دانش امروز و تجربه گذشته بیرون بیاوریم . من پشتون نیستم ولی برای خوشنودی چند نفر که خود را مداح احمد شاه مسعود و یا عبدالعلی مزاری و یا داکتر نجیب میدانند . . از پشتون ها که مثل باقی مردم افغانستان زیر رنج مستقیم دولت های دست نشانده واقع شده اند , چشم ببندم . شما اگر افغانستان میخواهید بسازید باید تمام مردم افغانستان را اجازه بدهید که زیر بیرق افغانستان برای ساختن افغانستان و دفاع از افغانستان جمع شوند . چرا به جای مسعود از میر مسجدی یاد نمیکنید که همه به او احترام دارند . . و یا چرا شما فرموش نموده اید که صیفوی کلکانی که همیشه مجلس های بچه بازی را با دنبوره خود گرم مینمود , یکباره گی در دوران مرحوم نجیب به رادیو کابل رفت و یونفارم یک هنر من را پوشید و شروع به خواندن های محلی نموده تا اینکه به برکت درس و تدریس اخلاقیات ناب افغانی صیفو به حاجی صیفو تبدیل شد و امروز یاد او احترام دارد . افغانستان را کسی اصلاء فکر نمیکند . . مسعود برای اینکه به مقابل روس ها ایستاده بود شما از او خوش هستید و مگر روس ها امده بودند که افغانستان را تسخیر کنند . میخواستند به اصطلاح مصالحه ملی را ببار بیاورند و برگردند . تا زمانیکه روس ها به افغانستان بود تمام مردم پنجشیر روز گاری خوبی داشت . روغن و ارد و برنج و بوره و لباس و پوشاک و حتی کریم دندان و مسواک روسی به مفت برای شان میرسید تا اینکه مسعود با فرقه 40 پیوست و بعدا ماهانه تنخواه داشت تا فوت نمود . البته جناب محترم مسعود از پاکستان و استخبارات سعودی نیز حقوق داشت . حالا بگذریم شما یک عده جاهل بچه باز قمار باز بی سواد را به مقابل دولت وقت افغانستان که از خون بدن خود همه شما ها را میخواست تغذیه کند و به مقام برساند و بدست یک عده عرب و پاکستانی و امریکایی به نام اسلام فروختید و با جهالت خاصی اسلامی کشور را به این مرحله رسانیده اید . میخواهید مسعود را با احترام قبول دار باشند ؟ . این بحث خیلی کهنه است . شاید اطلاع نداشته باشید که ح د خ ا از برادران و مادران و خواهران و پدران شما تشکیل شده بود و میراث پدران شما را بین شما میخواست تقسیم کند و زنده گانی با شرفی میخواست برای شما ها بسازد . ولی افسوس دو چیز باعث شکست مردم افغانستان شد . یکی جهالت و بی سوادی مردم و دوم اقلیت خاین .

  • بینا جان !

    اول باید عرض کنم به مکتبی که تنویر درس میخواند سرمعلمش شاگرد مه بود . من از هندو و هند و سیاست های داخلی و خارجی هند به ذوق خودم اطلاعاتی دارم که بدرد مردمم میخوره . . القصه کشور های مانند هند و ایران و پاکستان و همسایه های شمال و حتی 76 کیلو متر چین بدرد ما نمیخوره و ما تا وقتی که بدنه سیاسی محکم برای سیاست افغانستان و یا در مجموع افغانستان نساخته ایم در مجموع مردم افغانستان را تا در زیر بیرق افغانستان جمع ننموده ایم . . دست خالی ما نممیتوانیم با هیچ کدام از این کشور های که قانون اساسی و کلتور محکمی دارند دوستی و یا مخالفت ( دشمنی سر جایش ) نمایم . . حق خود ارادیت یکی از مسایل است که میتواند بسیاری از سو تفاهم های سیاسی را در افغانستان حل کند در حالیکه مرکزیت حکومت مرکزی در اقتدار باشد بر افغانستان . یعنی همه اقوام افغانستان در مسایل داخلی تحت قیادت خود باشند و در مسایل خارجی تابع حکومت مرکز . این نه به معنی ساختن یک حکومت فدرالی است . ما برای ساختن افغانستان ضرور نیست از قوانین عربی و یا پاکستانی و مارکسیستی و یا فرعونی اقتباس کنیم . خلاصه دور نمی رویم اگر بینا جان برای من شش نفر از اعضای کابل پرس? را که خود را وقف افغانستان نموده اند معرفی نموده توانستند , من با ان شش نفر یک حکومت موقت فوری با قانون اساسی جدیدی موجز درست میکنیم که همه مردم افغانستان توسط ان در ظرف 48 ساعت کشوری داشته باشند ازاد و مستحکم .

  • دوست عزیزم سلیمان ! میدانید که قدرت قلم ، استدلال منطقی و شیوۀ روان نویسی شما ، مرا بیاد دوست دیگرم بابک می اندازد . پیامهای شما آموزنده است . پیروز و صحتمند باشید . مزاری

    • دوست ارجمند نظر لطف شما است. می بخشید که کمی دیر جواب می دهم. گهگاهی به اینجا سر می زنم، و خوش می شوم می بینم دوستان مسایلی را به بحث می گیرند، البته جدای ادبیات بعضی از دوستان، که با عصبانیت توام است، که در جوامع جنگ زده با نزاع های مبرم داخلی امری است طبیعی، روی همرفته دلیل آوردن و دلیل شنیدن به رساندن پیام طرف های مختلف کمک می کند. و تا آنجایی که دیده ام دوستانی مثل شما و بعضی از دوستان دیگر که نظر مخالفی با شما دارند، بهتر و آموزنده تر از من می نویسند. امید است که بحث ها از سوی همه دوستان روندی منطقی داشته باشد.

  • مزار ی منظور تو از بابک پرجمی است ؟ یک حزب جور کرده به نام ( حزب جدید ) و وب سایت ان است ( رستاخیز ) , به این وب سایت به غیر خودش نه کسی میاید و نه کسی میرود و نه کسی سیل میکند , در ان وب سایت بابک دوست شما از خود به معنی واقعی ( خود کوزه گرو خود گیل کوزه ) درست نموده است . مثل این میمانه که بابک یک زیارت واز کرده به کدام بیابان و بیرق پاره پاره , بیرق کهنه تر از بیرق شهیدان کربوبلاه ( یا امام حسین جان . . .مزاری , , صدقیت . . . ) را روی ان زده است و منتظر امدن و صدقه دادن زوارها نشسته است . شاید خبر نداشت باشد که پرچمی ها یکی از سیاسیون باشعور کشور هستند , و بوی ( ایلا بیتلی ) بودن را از دور میفهمند . چندی قبل میخواست نام پرچم و حزب دموکراتیک خلق را تغیر دهد . . مردم با هزار قسم وقرآن او را از اراده اش باز داشتند . .حالا خبری ازش ندارم ولی شخصی را به نام زلمی دامون نمیدانم از مابین کدام صندوق خانه تاریخ بیرون اورده است و روی ان شرط بندی کرده میرود . ( پندار ) خالی است میتوانی سری به انجا یزنی . اگر توانستی معلوماتی زاجع به زلمی دامون بیاوری با خودت . میگن بچه والی گردیز در زمان ظاهر شاه بوده است .

    • اما خان trader خان ، نوشته های شما مرا بیاد دوست دیگرم ، آقای سرپلی (که یاد شان بخیر باد) می اندازد . همان غرور و همان ایلا بیتلی نوشتن !

    • سر پلی باید ( طبیب حاذق ) باشد . در همین نزدیکی ها او را برای نشستن به کمیته مرکزی حزب وطن "داکتر نجیب" پیشنهاد نموده اند . در اصل طبیب حاذق خود یک پرچمی بسیار بسیار یا سوادی است , ولی به خاطریکه عاشق مردم خود است به زبان محلی حرف میزد اینجا . سرپلی و یا ( طبیب حاذق ) در اخرین پوست خود به کابل پرس? چند تا دشنام به من داد و فهمید که من شناخته ام او را , از اینجا رفت ولی شاید رفت و امد در کابل پرس را همیشه داشته باشد .

    • آقای تریدر سلام! امیدوارم به سلامت باشید.نظریات شما و متباقی دوستانرا مطالعه نمودم.از خیر تبصره در باره سایر نوشته هایتان که مملو از اشتباهات است صرف نظر کردم.اما در مورد همین نوشته تان در ارتباط با آقای "سرپلی " باید به عرض برسانم که شما ادعا کرده اید که اقای سرپلی به شما چند دشنام داده اند.مگر نگفتید که عنوانی کدام اسم مستعار تان؟ شما هم قبلآ دشنام های فراوانی برای ایشان داده اید.بلی! زمانی که تحت نام مستعار "هزاربز" پیام میدادید،حتی عنوانی والده اش هم دشنام دادید که سبب ناراحتی زیادش گردید.البته او این حق را نیز داشت تا ناراحت گردد.اما متاسفانه آقای سرپلی به اشتباه فکر کردند که گویا این نام "هزار بز" اسم مستعار دیگر(؟!) من میباشد.من هر قدر این موضوع رابه ایشان گوشزد کردم،جایی را نگرفت.برای رفع سئو ظن ایشان،از شما تقاضا کردم که لطفآ بگوئید که بابک روشنضمیر،"هزار بز" نمیباشد.اما شما چند روز خاموشی گزیده و دوباره با اسمای جدید مستعار به پیام دادن ادامه دادید.من اینکار شما را زیاد شایسته و مثبت ارزیابی نکردم.متاسفانه صداقت شما را نزد من زیر سوال برد.بعدآ زمانی که شما به آقای فهیم توصیه کردید که باید به والدین خود و عقاید شان احترام داشته باشیم ،من کمی تعجب کردم که شما چگونه این توصیه ها را به دیگران میکنید و خود تان آنرا نقض مینمائید.کسی که به والدین خود احترام دارد و حرمت آنها را قسمی که شایسته شان است نگهمیدارد،یقینآ به والدین دیگران تعرض نمی نماید.اینکه ما هر کدام حق داریم راه خود را خود ما انتخاب کنیم مسئله جداگانه است.اما اگر در حفظ حرمت دیگران هم کوشش کنیم کاری بدی نخواهد بود.وقتی ما در این سایت در ارتباط یک موضوع نظریات خود را مینویسیم ،به فامیل و والدین ما چه ارتباط دارد؟این ما هستیم که مینویسیم ونه آنها.چرا باید کسانی که ممکن است با نوشته ها و نظریات ما هم عقیده هم نباشند،بیجا مورد سرزنش قرار بگیرند؟
      خوب حالا که نظر به نوشته تان ، او را شناخته اید و طوریکه ادعا کرده اید که عضویت جناح پرچم ح د خ ا یا وطن را دارابوده است و شما هم عضو همین حزب بودید،باید از ایشان در مورد سئو تفاهمات تان و اشتباهات تان معذرت خواهی نمائید.مطمئن باشید که وقتی ما بدانیم که دچار اشتباهی شده ایم و از اشتباه خود معذرت خواهی نمائیم به مراتب شرافتمندانه تر خواهد بود تا خاموشی گزیده و با اسم مستعار جدید به پیام دادن ادامه بدهیم.
      خوب حالا مشکل کار در اینجاست تا کی برود و " سرپلی" را بیابد و بگوید که آقای" تریدر" همان دوست عزیز ما آقای "هزار بز" میباشند که قبلآ با همدیگر نامه های" لطف آمیز" مبادله مینمودید.روشنضمیر صرف یک نام مستعار دارد و بس و آن عبارت از بابک روشنضمیر میباشد.
      ودر گام بعدی نوبت آقای" سرپلی" میباشد که از بابت سئو ظن و سئو رفتار شان در مورد من ،معذرت خواهی نمایند.به امید سلامتی تان!

  • از چندی است که برای من واضحاء اختاریه ها و تهدید های میرسد و این میرساند که این تهدید کننده گان مرا به جای احمد شاه مسعود و یا عبدالعلی مزاری و یا سید حسن حاکم یار غاری بچه سقو و یا مجید کلکانی و یا به جای یکی از ان کابل گیرک ها فکر نموده اند . ولی قضیه این نیست . من فهمیدم که این اشخاص برای افغانستان نمیجنگنند .. یک عده شمالی وار های هستند که قبلاء در سرای شمالی کابل نزدیکی باغ زنانه کابل اطراق میکردند تا چیری از کابلی ها بدست شان برسد تا تغذیه کنند . بهر حال سنگین این جنگ همه اش بالای کابلی ها افتاد . از پنجشیری و شمالی وار هیچ کم نشد . من نفهمیدم که چرا مسعود را پرستش میکنند . قسیم فهیم زنده است و عبدالله عبدالله بی چاره چشم هایش الق بلق شد ولی کسی به او اهمیت نمیدهد . شما چرا از زنده ها وحی نمیطلبید . چرا دنبال مرده ها هستید . بیچاره ها شمالی وار ها به فقر شخصیت های سیاسی و اجتماعی گرفتار شده اند . . حالا با شعور سیاسی که شمالی وار ها دارد ( البته من احترام مردم خودم را دارم من حتی احترام خر افغانستان را نیز دارم ) فوراء به جای اشخاص محترم قبایل خود از یخن بچه سقو گرفته لاش او را مقابل من ایستاده میکنند که ببین . . این شخص افغانستان را نه ماه میچلاند .. درست است حبیب الله کلکانی پادشاه بود ولی دست کمی از ملا عمر نداشت . مثلاء در دور حکومت هر دو مکاتب و فاکولته ها بسته بود . در قوانین مملکتی هر دو زن و شتر های عربی از هم فرق نداشتن . دانشمندان افغانستان همه کافر و ذندیقی شناخته میشدند . اقتصاد افغانستان را حال بر ان بود که حبیب الله کلکانی به مزاق خود فکر میکرد که اگر به جای گل های پتونی و لاله و افتاب گردان ( کچالو ) به همه افغانستان زرق گردد , مردم مالا مال میگردند , به همین منظور ایشان به سید حسین یار غار خود حکم داده بودند که در چهار راهی های سرک های کابل به مردم قابلی پلو بخوران گه نگویند که شمالی وار چشم گشنه است . بهر حال وقتی نادر خان از غلام مجتبی خان وزیر مالیه بچه سقو پرسید که ( پیسه ها کجاست ) مجتبی خان با عاجزی جواب داد ( صاحب نیمشه کچالو زرق به زمین های مردم کردیم و نیمشه قابلی پلو خوردیم و خوراندیم ) هی توبه از دست ما افغانستانی ها . حالا یک عده جوانان شمالی وار به جای اینکه از این همه تجارب تلخ عبرت گرفته خود را وقف افغانستان نمایند . تیشه بر ریشه خود میزنند به جای افغانستان میخواهند که فقط پنجشیر و یا چاریکار را ( گل و گلزار ) نمایند باقی را ( به ما چه ) گفته از روی اجساد برادران خود بگزرند . به زبان فارسی عرض میکنم که پشتون و فارسی وان هردو زیر رنج و بد بختی دلالان امریکایی و عربی و پاکستانی قرار دارند . نه شمالی وار و نه پشتون میتوانند فقط خود را از این مضیقه ازاد سازند باید هر دو در یک زمان هم خود و هم افغانستان را از این ورطه نجات دهند .

    • تریدره د کوندی زویه!

      اول اینکه اول سواد نوشتن را یاد بگیر و بدان که" اختاریه" به "ط" نوشته میشود و نه به "ت". این خود میرساند که چقدر سواد تو چقدر ناقص است.

      دوم اینکه گناه بیچاره حبیب الله کلکانی همین است که مثل شما جنوبی وال های قاچبر به کشت خشخاش امر نکرده بود. شاید به همین خاطر، خاطر شما پریشان است که چرا طی آن نه ماه نتوانسته بودید از کشت خشخاش و قاچاق آن بهره مند شوید.

      سوم اینکه اگر شما جنوبی وال های سرگین خور و استخوان پرست، پس از سال ها استخوان را یک سردار دیوانه را از قبرش بیرون میاورید و طی یک مراسم خاص به لیسیدن آن مشغول میشوید، به دیگران هم حق بدهید که گذشته گان خودرا قدر کنند.

      چهارم نمیدانم از سال 1747 که احمد شاه چلمچی بینی بریده رویکار آمد تا به حال غیر خشخاش، کشت و خون، خانه جنگی، چاکر منشی، کدام چیزی دیگری کشت کرده اید یا خیر؟

  • سهراب خان و روشن و سلیمان و بینا .

    اصلاء حوصله چرند نویسی نیست . خواهشاء با محتوا بنیوسید . فقط وقتی میتوانید با محتوا بنویسید که چیزی در مخ تان موجود باشد ورنه خالی بندی نکنید , عشقی که به احمد شا مسعود دارید , و یا به حبیب الله کوهدامنی دارید قابل احترام است , شما میتوانید عاشق سنگ خارا شوید و یا خود را به پای گل ارکید به لجن بیاندازید . . ولی از بیهوده گی تان ما متاسف خواهیم شد . با فحاشی کاری را از بیش برده نمیتوانید . به خاطر همین عرض میکنم که قبل از همه اول افغان باشید تا با چشم باز و روشن همه چیز را درست ببینید . اکثر رهبر های جهادی و طالبی به خاطر مکمل نبودن سواد سیاسی شان اشتباهاتی مینمودند که همان باعث ایجاد دشمنانی برای شان نموده است . ولی افغانستان با وجود هزاران زخمی که از شما ها دیده است باز هم بامحبت خاصی افغانی از قعر دل خود شما بی سوادان را مالک بیلیون ها روپیه سرمایه و دارایی نموده است .

    • تریدر جان!

      اول کوشش کنید خود تان در نوشته هایتان حقیقت و ادب را رعایت کنید بعداً به دیگران توصیه کنید. تو از منطق حرف میزنی ولی ببین چقدر احمقانه توصیه میکنی که گویا برای بحث کردن اول افغان بودن لازمیست! ببین چقدر حرف تو کودکانه و از منطق تهیست. تو به گفتهء خود شمالی وار هارا به مرده پرستی متهم میکنی ولی در مورد استخوان لیسی جنوبی وال ها که سالهاست اسخوانهای هر کس و ناکس خودرا در تاقچه های اذهان فاشیستی خود برای لیسیدن نگهمیدارند چیزی نمیگویی و هنوز هم از منطق سخن میزنی! اینرا خوب بدان اگر شمالی وال، هزاره و یا ازبک منطق نداشته پس پشتون به هیچصورت منطق ندارد. منطق شما فاشیستان قبیله را همه میداند و قبر تان را در قبرستان میشناسند. باور داشته باش اگر تو باز سخن اهانت بار بر علیه کسی بزنی همین آش خواهد بود و همین کاسه. توهین را توهین، دشنام را دشنام پاسخ خواهی گرفت.

  • سهراب خانه !

    مرا ( دی کوندی زویه ) خطاب کردی , ولی اصلی کوندی زویه این است .

    http://www.youtube.com/watch?v...

    کوندی زویه با یک یز و تمام اینده . . این هنر مند رادیو تلوزیون افغانستان واقعاء قابل قدر هستند .

  • آقای میر هزار نمی دانم که هدف شما از این سایت باز کردن چیست؟ اما همین قدر فهمیدم که شما تصمیم دارید افغانهارا با هم جنگ بیندازید این نشد سواد این نشد سایت مردمی خواهش مرا بپزیرید لطفآ این سایت که یک سال پیش زیبایی خود را داشت ببندید یا اگر نمی بندید اقلآ این فحش و ناسزا را که از چند لاوبالی به یکدیگر نثار میکنند نشر نکنید از اقوام عزیز این وطن بازیچه درست میکنید اگر هزاره . تاجک. پشتون ازبک همه ملامت استند پس خوب ما کیست ؟

    • چرا عزیزم ؟ برای خودت چه تاوان رسیده مگر میخواهی که کابل پرس? هم مثل بیغوله افغان جرمن نظرات را سانسور کند؟ اگر قدرت تحمل نداری میتوانی که خودت این صفحه را بازنکنی

  • گوربز !

    مه یک چیزه نفهمیدم راجع به خودت , قبیله ( عطا خیل ) در کدام قسمت افغانستان واقع شده است . کدام ریشه از حضر موسی را که با خود حمل نمیکند ؟ ویا در داخل افغانستان کدام قرابت با جاجی ها و منگلیان و یا زورمتیان و یا وزیزیان دارید ؟ از ( خیل ) تان میرسد که شما ماند خیلی ها رابطه عمیق فکری و ذهنی با اصحاب کعف و یا امیرالمونین ها نیز داشته باشید . . گرچه مهم نیست طالبان نیز "خپل وانی" نزدیکی با ما ها دارند ولی راست نشستن و کج گفتن به نظرم درست نیست . شاید کلمه ( خیل ) را منحیث تشکر از قوای اسلامی که قبلاء افغانستان را در قبضه خود داشتند بر نام خود چسپانده اید . . ویا شاید میخواهید ( خیل ) که همیشه بر تعداد افراد قبایل خود زیاد متقی هستند به دنبال شما سینه چاک راه افتند و باعث موفقیت های همیشه گی شما شوند . ولی شهپر ( یادش بخیر ) میگفت که شما در اصل طالب هستید . هر چه میگفتیم که نی بابا گوربز طالب نیست , قسم میخورد و مگفت که مه پوست طالب را در مابین هزار ها پوست میشناسم . از نظر مه کارو بار دباغی بسیار کار و بار مشکلی است و ادم باید با تجربه باشد تا چرمگری بچلاند . به هر حال از بودن شما در کابل پرس? خیلی ها درس عبرت گرفته اند . منظور بسیار چیز ها یاد گرفته اند .

  • شما مرا با کسی دیگری اشتباه گرفته اید . من هزار بز نیستم . من عادت پرسه زدن به میان وب سایت ها را دارم . اسم پرچم را اولین بار در وب سایت کسی به نام نگاه دیدم . حتماء شما مرا اولین بار است که میبینید . سرپلی و مزاری و جلال ابادی را میشناسم ولی من اصلاء به این اشخاص توهین نه نموده ام . همچنان یک شخصی را به نام بابک میشناسم که در فیس بوک نیز هستند . اسمش با شما مشابه است .

    • دوست عزیز!

      ضمن اینکه برایت موفقیت وطول عمر آرزو میکنم همزمان مداومت خودت را درگذاشتن پیامهای رنگارنگ ولو هرقدر بی منطق هم باشد خواهانم.

      عرض من حضورتان که پیامهای جناب عالی ارزش جواب دادن را چه که حتی به یک دقیقه وقت ضایع کردن هم نمی ارزد.. ولی بازهم تاکید میکنم که هرچه که دل تنگ ات میخواهد بنویس تاکه شوی خوش نویس

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس