صفحه نخست > دیدگاه > ناموس درفرهنگ وسنت های قبیله

ناموس درفرهنگ وسنت های قبیله

دشنام ناموسی دراخلاق قبیله یک رفتار نهادینه شده میباشد که به دلیل فقر دانش واستدلال، برای کوبیدن اندیشه های مخالف ازآن بهره می جویند
فرشته حضرتی
يكشنبه 15 فبروری 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

واژه ناموس در فرهنگ عمید به معنی شرف، عفت وعصمت به کار رفته است اما کار برداین واژه درفرهنگ وادبیات افغانستان مفاهیم خیلی حساس وفراختر دارد که استفاده از آن، جنس زن (خواهر، مادر وهمسر) را تداعی می نماید. واژه ناموس برای وطن نیز به کار میرود. میگویند که وطن به دلیل تاثیر واهمیتش درپرورش انسانها، اهمیت مادر را درپرورش فرزند دارد. ناموس به عنوان یک پدیده مقدس درفرهنگ وهنجارهای حاکم بر روابط اجتماعی مردم افغانستان، جایگاه ویژه دارد که احترام و تقدیس آن درواقع تجلی وتبلور عزت وشرف محسوب میگردد. ازهمین رو اهمیت و میزان اثرگذاری افراد در روابط اجتماعی با دیگران، برمبنای شدت علایق ناموسی آنها محاسبه میشود. به دلیل اهمیت وحساسیت این پدیده دررفتار اجتماعی، انعطاف درشدت علایق ناموسی به معنی انعطاف دردرجه شرافت وعزت اجتماعی تلقی میگردد. قتل های ناموسی نوع برداشت وارونه ازهمین ارزشهای ناموسی میباشد که ظاهرا برای ترمیم وجبران شکست غرور اجتماعی صورت میگیرد. هرچندکه ریشه های روانی آن در سنت های مردسالاری گره میخورد اما ظاهرا تفسیر رادیکال از واژه ناموس را به نمایش میگذارد.

بینظیر چهار بار به مردان ديگر فروخته شده قبل از اينکه دوباره توسط شوهر اولش خریده شود

ناموس اما درفرهنگ وسنت های قبیله مفهوم رقصان دارد که ازآن بیشتر برای تامین منافع سیاسی واقتصادی بهره جسته میشود. هرچند که رفتار مردسالارانه درافغانستان مرز اتنیکی نمی شناسد، اما رفتار مردسالارانه در فرهنگ وسنت های قبایل ساختار سه بعدی دارد که زنان برعلاوه کاربرد ابزاری درزندگی خانوادگی، به عنوان یک وسیله متعارف درتعاملات سیاسی واقتصادی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. بطورمثال: خرید وفروش زنان شوهر دار درمناطق قبایلی شینوار، یک سنت معمول ورفتارپذیرفته شده میباشد که مثل سایر تعاملات نورمال زندگی جریان دارد. اگر یک مرد به دلیل فقر اقتصادی یا به دلایل دیگر، همسرش را درمعرض فروش میگذارد ننگ محسوب نمیشود. خانم بینظیر که برای چهار نوبت توسط شوهرانش فروخته شده است، یکی از صدها موردی است که گزاره های فرهنگ وسنت های رایج در رفتار قبیله را درمعرض تماشا میگذارد. جالب اینجا است که خانم بی نظیر درنوبت چهارم بصورت ناخود آگاه توسط شوهر اولش خریداری میگردد. سرنوشت بی نظیر، درواقع نمایشنامه یک سنت تاریخی است که فروش او را به عنوان یک کالای اقتصادی تجویز کرده است (1).

اما واژه ی ناموس به عنوان وطن نیز درهمین بستر قابل تحلیل میباشد. تاریخ سیاسی افغانستان معاهدات زیادی را در دل خود ثبت دارد که امیران قبیله برای تامین منفعت اقتصادی خود وبرای رضایت خاطر بیگانگان درپای آن امضاء کرده اند. معاهده گندمک (26 می 1879م) و معاهده دیورند (12 نوامبر1893) ازجمله مشهور ترین و ننگین ترین معاهدات امیران قبیله با استعمار بریتانیا میباشند که دراثر آن پاره ای ازپیکر ازافغانستان را دراختیار بیگانگان قرار داده اند (2). امیران قبیله نه ازآسمان فرود آمده اند و نه هم از زمین سبز شده اند بلکه تولید وفرآ ورده ی سنت وفرهنگ قبیله میباشند که ازبسترهمین فرهنگ وسنت برسرنوشت سیاسی افغانستان تحمیل شده اند. تاریخ سیاسی افغانستان روایت گر این واقعیت است که در اخلاق سیاسی و رفتارتاریخی امیران قبیله ، ناموس وارزشهای ناموسی یک پدیده متغیر سیاسی میباشد که هیچ گونه ثبات و قدسیت اخلاقی درآن وجود ندارد. به همین دلیل ارزشهای ناموسی درشرایط متفاوت قابل معامله بوده و حساسیت دربرابر ناموس یک رفتار استراتیژیک میباشد که برمقتضای منافع سیاسی واقتصادی ابراز میگردد.

همین عدم تعهد وتقید به کرامت و قدسیت ناموسی، رفتار اعضای قبیله را دربرابر ناموس وارزشهای ناموسی دیگران متوحش ومتجاوز درمعرض تماشا قرار میدهد
ازهمین رو هتک حرمت به نوامیس دیگران وحتی تصرف ناموس طرف مقابل در جنگ ازافتخارات ومباهات مردان قبیله محسوب میگردد. بنابراین خیلی عجیب نیست که درسنت وفرهنگ قبیله میزان شهامت و رشادت مردان قبیله درمیزان توحش وتجاوز آنها به ارزشهای ناموسی دیگران محاسبه میگردد. بطور مثال: میزان شهامت سپاهیان عبدالرحمن دربرابر مقاومت هزاره ها، یا میزان قهرمانی سپاهیان نادر درغارت مناطق شمالی وهمچنان میزان افتخار آفرینی سپاهیان متجاوز طالبان درمزار شریف به میزان تجاوز وتصرف آنها به ناموس وارزشهای ناموسی مردم سنجیده میشود. به همین دلیل است که سپاهیان نادر بعد ازکشتار مردم شمالی وغارت زندگی آنها، با هدایا وتحایف دولتی و با معافیت از مکلفیت عسکری به خانه های شان برگشتند (3). درنمونه های معاصر آن به روایت احمد رشید نویسنده پاکستانی، بعدازسقوط مزار شریف به دست طالبان، تنها قوماندان لالی ازنزدیکان ملاعمر سه خانم جوان هزاره را به عنوان غنایم جنگی باخود به قندهار برده بود (4). این طرز نگرش ورفتار نسبت به ناموس وارزشهای ناموسی دیگران به عنوان یک سنت تاریخی وپذیرفته شده ازخصایل اخلاقی قبیله میباشد که درواقعیت مفهوم رقصان ناموس را درفرهنگ قبیله تفسیر می نماید.

ازهمین رو دشنام ناموسی دراخلاق قبیله یک رفتار نهادینه شده میباشد که به دلیل فقر دانش واستدلال، برای کوبیدن اندیشه های مخالف ازآن بهره می جویند. نگارنده به عنوان یک زن، برداشت و دریافتم را از تاریخ و واقعیت های جامعه افغانستان می نویسم که این برداشت ودریافت حاصل تماس ذهنی وعملی من با تاریخ و واقعیت های معاصر افغانستان میباشد. به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران علوم جامعه شناختی، اخلاق ورفتار انسانها حاصل تعامل فرهنگ وسنت های رایج درجامعه میباشد. باتوجه به این واقعیت، عوامل بحران وسیاه بختیهای مردم افغانستان را نیز می باید دربستر فرهنگ وسنت های حاکم برسرنوشت سیاسی این سرزمین تجزیه وتحلیل کرد.

ازاین چشم انداز، فرهنگ وسنت های قبیله که بیش از دوصد سال برسرنوشت سیاسی این سرزمین حاکم بوده است ، به دلیل داشتن سازه های نیرومند باز دارنده در درون خود، درطول حیات سیاسی خود بستر تولید وبازتولید بحران وتنش بوده است. اما باسوادن قبیله به دلیل فقدان دانش ومنطق استدلال، به دشنام توسل می جویند. این دشنامها که ازیکطرف انفجار عقده های حقارت وخود کمتربینی میباشد، ازطرف دیگر عدم تعهد وتقید چرندیات پردازان قبیله را به ارزشهای ناموسی درمعرض نمایش میگذارد.

سایت افغان جرمن به عنوان مرکز نشر توحش قبایل، پراست ازاین گونه دشنامهای رکیک که به جای منطق به کار میرود. درتفکر مدرن قبیله که سایت افغان جرمن ناشر آن است، زن "عجوزه" دانسته میشود که هرگاه خارج از حدود متعارف قدم بگذارد باید مانند ملالی کاکر به رگبار بسته شود و یا درمعرض امواج تیزاب قرار بگیرند (5). نویسدگان قبیله به دلیل فقر دانش وعدم قدرت استدلال، برای کوبیدن طرف مخالف گاهی از مار و گژدم استفاده میکنند (6). البته این الگوهای رفتاری دربستر سنت وفرهنگی که استعداد زایش وپرورش درآن کشته شده است، پدیده ی چندان غیر طبیعی نیست.چنانچه که میگویند ازکوزه همان تراود که درآن هست. اما بحث اصلی این است که درفرهنگ وسنت های قبیله ناموس وارزشهای ناموسی، چه به مفهوم وطن و سرزمین وچه به مفهوم اقارب نزدیک زن، یک پدیده متغیر میباشد که اهمیت وقدسیت آن دربستر منافع سیاسی اقتصادی تعیین وتعریف میشود. هرچند که این بحث مستلزم دقت بیشتر در رفتار ونگرش قبیله نسبت به ارزشهای ناموسی میباشد، اما واقعیت این است که ارزشهای ناموسی و حتی حساسیت جمعی وفردی دربرابر این پدیده بیشتر یک حساسیت دراماتیک وغیر ثابت شناخته میشود که درصورت لزوم بامنافع سیاسی واقتصادی قابل معاوضه ومعامله میباشد.

رویکردها:

1 http://www.paymanemeli.com/mod...

http://www.koofi.net/history/L... 2 ـ

http://www.kotiposti.net/msale...

3 ـ غلام محمد غبار، افغانستان درمسیر تاریخ جلد دوم چاپ امریکا

4 ـ احمد رشید، طالبان، اسلام نفت وبازی بزرگ جدید، ترجمه اسدالله شفایی وصادق باقری. ناشر دانش هستی تهران 1379 هجری شمسی.

5 ـ سایت افغان جرمن نوشته اعظم سیستانی

http://www.afghan-german.de/up...

6 ـ نوشته شبیر کاکر درسایت کابل پرس? با عنوان هزاران مار وگژدم.

http://www.kabulpress.org/my/s...

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • دربین یک تعدادقبایل تبادلۀ زن یا به اصطلاح مالچه نیز رواج دارد کسی که زن جوان دارد وبه پول نیز نیاز دارد زن جوان خود را با یک زن مسن تر تبادله می کند ویک مقدار پول نیز سر می گیرد در این رسم هم مشکل پولی اش رفع می گردد وهم(کور یی نه ورانیژی). در این نوع معاملات هر دو طرف اوصاف زن ها ی خود را به تفصیل شرح می دهند .از زیبایی ،از شیر دهی،از وزن واز سن زن حرف در میان است واینکه جند سال دیگر از زن موضوع معامله کار گرفته شده می تواند . حتااز شاهدنیز در به کرسی نشاندن ادعا استمداد جسته می شود به مثابۀ یک معاملۀ تمام عیار.این در حالی است که زن در خانه نشسته است واز موضوع هیچ خبر ندارد که یک بار مرد به خانه می آید و(ناری کوی) (له ما نه خلاص شوی نوی سری دی مبارک شه)زن لباس های خود را می گیرد وبدون اعتراض به(نوی کور ته حی ) این موضوع هیچ نوع (ننگ )بی ناموسی را باعث نمی گردد .تبادلۀ زن در برابر موتر، در برابر حیوان، در برابر اسلحه ،در برابر زمین وحتا در برابر پودر( هیروهین)نیز ممکن است.

    • نی دوست عزیز بی نام ، اصلأ قابل باور نیست !!

      تا حال نشنیده بودم که صاحبان شمله غیرت به چنین معاملات تجارتی صلح آمیز نیز دست میزنند .شاید شما درست نفهمیده باشید و زیر تأثیر نگارش خانم حضرتی پیام خود را نگاشته اید. قابل یاد آوریست که تجاوز جنسی ، گروگان گیری ، فروختن های اجباری ، زجر و شکنجه بالای دوشیزه گان و خانم های بیچاره اجبارأ تحمیل شده است که این کردار دد منشانه درهر گوشه وکنار این وحشتگاه و ظلمت سرا که زمینش میخوانند اتفاق افتیده است . بفکر من که علت آن هم نداشتن سواد انسانی و درک واقعی از کرامت انسانی است . اگر سردارن قبیله دامان مادر وطن را لکه دار نمودند و به این وآن معامله نمودند ، بخاطر جاه ومنزلت و پادشاهی بوده که بصورت عام شاید توجیه در مقابل داشته باشند ، اینکه به صورت خاص و به رضای خود ناموس خود را ، مادر فرزندان خود را معاوضه نمایی قابل پذیرش و توجیه نیست ! این دروغ است ، باطل است ، چنین امکان ندارد . حتی حیوانات در این مورد ننگ و غیرت دارند ، که تا سرحد مرگ از ناموس و فرزندان خود دفاع میکنند ، چی رسد به اشرف مخلوقات .

      بار خدایا ! اگر چنین باشد که نوشته اند از انسان بودن خود شرم دارم !!!!!!

  • معلوم نیست مه چطور یک اینهء از کلمات و حرف ها و موضوعات شما بر مقابل تان قد علم کنم که خود را درست بتوانید ببیند . شما از کلمات و حرف ها و مسایل چنان دال بازی کرده از یک طناب به طناب دیگر خیز میزند مثل کسی که ترس دارد از عقبش , که , نشود کسی تیری از دانش را واقعا ایلا کرده باشد بر شما . من عقیده بر فقر ادبیات در افکار کسی که زبان خودش را درست بلد باشد ندارم , ولی فقر دانش انسان را بر فیشن نمودن ء ابیات مجبور میسازد . مرا مجبور ساختید بر گفتن " اتب ء رتبء مرتب " این یک ضربالمثل مشهور مردم است برای کسی که تازه به دوران رسیده . مرا بر علیه خود نسنجید . من بر افاده شما برای دیگران کوشش دارم . شما اجازه دارید خود را بیازماید و د استان ها از خوشی و غم مردمتان به تحریر دراورید تا مشهور شوید. ولی مطمیتن باشید نوشته جات شما دردی را دوا نمیکند بلکه غمی است بر اتش زدن جنگ و نفرت بین مردم خودتان به یک نوع تازه . سلامونه چمکنی .

    • برادر محترم شاغلی چمکنی ! خدای دی په امان ولره ! فکر میکنم شما هرچه در دل دارید بزبان پشتو بنویسید که از یک طرف میتوانید مطالب درونیتان را ابراز دارید و از طرف دیگر سایت کابل پرس? خواننده پشتون پیدا میکند.

  • خانم "فرشته" "حضرتی" نگفتی که دریدن شکم دختر 14 ساله از کدام فرهنگ سرچشمه می گیرد؟ تبادلی دختران با سگ چطور؟ تجاوز 12 نفره بر زن 62 از فرهنگ مترقی است؟ یا اینکه با پشک در یک بوجی انداختن بسیار فرهنگ مترقی را نشان می دهد، همین طور است یا خیر "فرشته" جان؟

  • خانم حضرتی عزیز,

    درود بر شما که کمر همت بسته اید و واقیعت های سنت قبایل را آنچنانی که هست بیان میدارید. زن در افغانستان واقعآ در گیر ارزشهای غیر انسانی و جاهلانه قبیله است و این مسوولیت هر فرد اگاه بخصوص زنان این مرز و بوم است تا دست بکار شوند و به شکستن هنجار های برخاسته از ارزش های قبیله ای که کرامت انسانی زن را پایمال مینماید, برخیزند.

    سر بلند باشید!

  • سلام فرشته عزیز،
    تشکر و جهان سپاس از نوشته عالای تو، بسیار خرسندم از اینکه واقعیت های نا هنجار را تاریخ نویسیی نموده ای، تا باشد این کلتور نا روا از بین مردم منع و جرم و گناه خوانده شود.با انتظار نوشته های بعدی تان هستیم.
    با احترام

    • درود برنانوی افتخار آفرین وطنم فرشته حضرتی.
      به تصورمن به یکی از پدیده های بسیار مهم پرداخته ای که تاهنوز کسی جرات وشهامت پرداخت به آن را نداشته اند. آنچه را که شما دراین متن به آن اشاره فرموده اید، یک واقعیت تاریخی میباشد که همگی به نحوی از آن شنیده ایم اما جسارت پرداختن به آن را نداشته ایم. به نظرمن این یک بحث کاملا جامعه شناسیک میباشد که به دلیل اهمیت آن در ساختار اخلاق ورفتاراین مردم، مستلزم دقت وکاوش بیشتر میباشد. اما اشارات شما که با ارائه ماخذ ومنبع صورت گرفته است نشان میدهد که شما می توانید در کارهای بعدی تا کمی با حوصله مندی بیشتر به این پدیده بپردازید تا زوایای تاریک آن بیشتر روشن شود.
      این واقعیت تاریخی را هیچ کسی نمیتوانند انکار کنند که روحیه معامله گری در بین قبایل به عنوان یک سنت از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. البته من درمورد فروش زنان درشنوار از ریش سفیدان شینده بودم که ازجمله یکی از خویشان ما در قدیم دوره عسکری اش را درشنوار گذرانده بود و تعریف میکرد که ازیکی از اهالی شنوار یک زن را برای یک ماه رهن کرده بود وبعد ازیک ماه زن را به شوهرش تسلیم کرده بود. اما داستان بینظیر نشان میدهد که این سنت هنوز به قوت خود باقی است.
      به هرحال! نوشتار شما متین، علمی وناب است.اشارات تاریخی شماهم کاملا دقیق و مستند است. پاداش لشکر نادرخان بعد از تاراج زندگی مردم شمالی، معافیت از خدمت عسکری بود. این یک واقعیت انکار ناپذیر است. البته تاراج ناموس هزاره ها توسط لشکر عبد الرحمن خیلی بیشتر از آن است که تاهنوز درتاریخ به آن اشاره شده است. همین که زنهای جوان هزاره را دربازار برده فروشی درمعرض فروش گذاشته بودند خود نمونه ای از یک فاجعه گسترده میباشد. به هرحال. امیدوارم که دیگران نیز شهامت کنند ومثل شما به این گونه مسایل مهم جامعه شناختی بپردازند. به نظر من حالا زمان پنهان کاری گذشته اند وبرای بهتر ساختن وضع موجود ناگزیریم که به واقعیت های تلخ این جامعه اعتراف کنیم.
      با احترام

  • وقتی آدم با این داستان های عجیب ولی واقعی بر میخورد خداوند شاهد است که از افغان گفتن خود احساس شرمساری میکند . یکی بر دختر خوردسال تجاوز میکند چند تا نا انسان وحشی صفت دیگر بالای دختر بیگناهی تجاوز میکنند دیگری مادر فرزندش را به فروش میرساند .
    فقط میگویم ای خدا...هرجا که هستی برای یک لحظه هم که شده نظرت را به حالت زار این مردم بیندازوچاره کارشان بساز و بقیه ملت اش را بیشترازاین شرمسار مساز. ومن الله توفیق

  • با اين فرهنگ و رسوم قبيله اي آيا شايسته احترام در ميان ديگر ملت منطقه هستيم؟
    آيا اين اعمال و رسوم دستاويزي جهت به سخره گرفتن ملت افغان نيست؟
    آيا باين فرهنگ جاهلي و عقب مانده كشور پيشرفت مي كند ؟
    آيا عمده علت جنگ و خشونت در افغانستان همين فرهنگ نيست ؟
    براي ايجاد تغيرات بنيادي فرهنگي راه درازي در پيش داريم

  • فرهنگ وثقا فت از جمله پدیده های هستند که مطابق شرایط وخواست زمان در یک جامعه قابلیت تغییر ودیگر گونی را دارا می باشند. در جامعه قبیلوی وعقب نگهداشته شدهء افغانستان که فرهنگ ،رسوم و مناسبات فرسوده قبیلوی حاکم ومسلط بوده وسر دمداران حاکم قبیله هم ازین فرهنگ به خاطر بر آورده شدن اهداف واغراض سیاسی و نیات شوم خویش استفادهء سوء می نمایند. این هانه تنها که نه می خواهند که پدیده های جدید ونوین جا گزین مناسبات کهنه وفرسوده شوند بلکه تلاش وکوشش مذبوحانه ء را برای تداوم وبقای آن نیز به خرچ می دهند. هر فرهنگ دارای جنبه های نیک وپسندیده وهم چنان نقاط ضعیف وغیر بدرد بخور می باشد که زمان مصرف آن گذشته می باشد. بر وارثین همان فرهنگ وثقافت است که با حفظ ونگهداشت جنبه های نیک انسانی وپسندیده وجاگزین نمودن پدیده های نوین وپویا به عوض پدیده های منفی وضعیف وایستای فرهنگ خویش که زمان مصرف آن پدیده ورسم به سر رسیده است وبیشتر از این به درد نه می خورد ومانند موریانه بر پیکر آن فرهنگ چسپیده و روز تا روز باعث شگاف ومصیبت های در آن جامعه می گردد، به تدریج نقطهء پایان دهند وبه این ترتیب به غنا مندی هر چه بیشتر فرهنگ خود بیافزایند. البته این مسوولیت ورسالت بیشتر متوجه فرهنگیان وقشر آگاه آن فرهنگ وثقافت می باشد. بد بختانه در افغانستان نه تنها که حاکمان و فرمان روایان قبیله به این اصل توجه وعلاقه ء از خود نشان نمی دهند بلکه در ابقا ونگهداشت آن تلاش می نمایند و درد آور تر از همه این است که حتی نویسنده گان واقشار چیز فهم وبه اصطلاح فرهنگیان قبیله هم در جهت عکس آن عمل می نمایند که مایه تآسف وتآمل است. طور مشال در همین بحث موجوده که یک عنصری از عناصر منفی وضعیف این فرهنگ که مصیبت آفرین بوده از طرف نویسنده شاید به خاطر تغیر واصلاح این جنبهء زشت ومنحوس این فرهنگ مطرح گردیده و مورد نقد وبررسی قرار گرفته است .در لست نظر خواهی کسانی موجود اند که بدون اینکه منطقی به ردنظریه نویسنده با ارایهء دلایل ویا تآیید آن بپردازند. بلکه کوشش نموده اند که با طعنه دادن ها از روی کینه توزی و با آوردن مثال های از کار روایی های منفی،انحرافات وجنایاتی را که اشخاص مشخصی مرتکب آن گردیده اند بر رخ نویسنده بکشانند وبه انتقام جویی بپردازند. به عوض اینکه اگر این رسم وسنت غیر انسانی وغیر اسلامی وجود نداشته است، لازم است سخنان نویسنده آن را رد نموده وابطال آن را ثابت سازند، تا حقایق روشن گردد. بر عکس با طعنه دادن وبه رخ کشیدن اعمال غیر انسانی وغیر اسلامی جنایت کاران به زعم خود شان به ضعف نقاط فرهنگ جانب مقابل پرداخته اند که با این کار خویش به نحوی بر وجود این رسم نا درست وغیر انسانی قبیله مهر تآیید و صحه گذاشته اند. در حالیکه جرایم انحرافات وجنایات که انجام گرفته، جزء فرهنگ مردم آن مناطق نبوده بلکه یک عمل وجرم است که توسط جانیانی مشخصی سر زده است که در هر اجتماع بروز چنین انحرافات وجنایات از جانب اشخاص جانی مشخصی امکان پذیر است. واین نوع اعمال نا پسند مورد تآیید وقبول مردم نه می باشد وبا سنت ورسم ورواج فرهنگی که نویسنده مضمون از آن یاد آور شده به کلی متفاوت می باشد. به خاطریکه این یک پدیدهء فرهنگی نه بوده بلکه یک جرمی است که صورت گرفته که من، شما ونویسنده و هیچ انسان متمدنی از آن پشتیبانی نه می کند. ولی موضوع را که نویسنده مطرح نموده به حیث یک سنت ورسم در بین بعضی از قبایل پذیرفته شده است وعنعنه آن مردم ومناطق حساب می شود ومورد پسند وتآیید مردم آن مناطق وقبایل نیز می باشد.

    • در تمام مناطق قبیله نشین معاملات تنفگ فروشی هروین فروشی تریاکفروشی ودختر فروشی درجریان بوده واست

      ده متر دستار دارند ولی دختر نه ساله را با کلدار زمین تفنگ گوسفندان وگاو خر معامله میکنند حتی ناقلین قندوز دختر را درحاکمیت کرزی پاچا با سگ جنگی معامله کردند والی جلال اباد که عاشق سگ وسگ بازیست با شینیدن این خبر مشتاق دیدار سگ شده ومیگفت البته سگ خوب بوده ومشاور وفادراش خالد پشتون اورا مانع شده بود که گویا شما والی هستید شرم اس.....

      فردی از گروه صیاف سال ګذشته ده قمار سگجنگی کمپنی دختر خود را باخت

      ده متر دستار اش اس

      خر واری رفتار اش اس

      دختر فروشی کاراش اس

  • ّبانو فرشته حصرتی،با عرض حرمت.

    چنانچه یاداشتهای شما برداشت از واقیتهای تلخ کشور است ،اماالفاظهای رکیک، شرم آور،وخلاف نورمهای انسانی واخلاقی با شما نسبت داده میشود، شخصیت وفرهنگ اشخاص متجاوز رامعرفی میکند ،بر خلاف حدس شان، قلم تاًیدی از فرهنگ شانرا بر اعمال شان میکشد.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس