در عراق بوت، در افغانستان مدال
رئیس جمهور کرزی شهکار دیگر نیز کرد!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
رئیس جمهور بوش که در آخرین دور سفر های خارجی اش قبل از ترک کاخ سفید، به عراق و افغانستان قدم گذاشت؛ در کمال تعجب با رویدادی مقابل شد که شاید در تاریخ نذیر نداشت.
حمله با یک جفت کفش توسط خبرنگار عراقی و ساعات بعد دریافت مدال در افغانستان، دو واقعه کاملاً متضاد زنده گی سیاسی بوش را رقم زد؛ چون رئیس جمهور کرزی با اعطای مدال "غازی امان الله خان" به همتای امریکایی اش؛ شهکار کرد.
خوب آقای کرزی به هر نیتی که این مدال را به بوش داده باشد توجیه ندارد؛ اما آن چه در حومه این شهکار اتفاق میفتد؛ قابل تامل خواهد بود. هر چند یکی از سخنگوی آقای کرزی در گفتگوی با بی بی سی با تائید سیاستهای امریکا در قبال افغانستان در هفت سال گذشته، شهروندان افغان را مکلف به "مدیون" بودن از آقای بوش به دلیل رهانیدن آنان از "چنگ طالبان و بازسازی کشور" دانسته و ظاهراً برای دادن مدال توجیه تراشیده است.
گرچه بحث بالای این دیدگاه که بیشک ناشی از اندیشه های رئیس جمهور کرزی میباشد؛ کل موضوع اصلی نیست؛ اما ذکر یکی- دو نکته اجتناب ناپذیر میباشد.
اول اینکه برای کمک به افغانستان تنها امریکا حضور نظامی - سیاسی در کشور ندارد، بلکه دست کم 53 کشور دیگر و ده ها نهاد بین المللی در قضیه دخیل میباشند؛ دوم اینکه "شکار موش از سوی پشک برای رضای خدا نیست".
در همین حال امریکا از حمله به افغانستان اهداف فراتر نیز دارد و منافع این کشور و یا حداقل دفاع از آن پای واشنگتن را به سرزمین افغانها کشانده است؛ نه کمک محض و خاص برای رضای خداوند این کشور برای شهروندان افغان؛ اگر چنین بود؛ این کشور بعد از شکست شوروی سابق بهترین فرصت را در اختیار داشت تا کمک کند.
اما بساط خود را جمع کرد و سرنوشت شهروندان افغان و سرزمین آنان را در اختیار گروه های جنایکار و لاشخوران سیاسی منطقه گذشت؛ چون نظر به نیاز زمان و آماده گی برای زمینه سازی جهت آغاز بازی های جدید در آینده، باید افغانها یک دهه دیگر نیز رنج روزگار را میکشیدند.
درست است! مردم افغانستان باید از هر کشوری که دست کمک و همکاری بسوی آنان دراز کرده است، متشکر باشند؛ اما به هیچ وجه مدیون هیچ کسی نیستند.
اگر کسی باید مدیون باشد، او شخص رئیس جمهور کرزی است؛ چون در دنیای گم نامی در حالیکه ده ها شخصیت نیک نام و یا هم بد نام بعد از سقوط طالبان خیال رهبری افغانستان را در سر داشتند؛ آقای کرزی بر کرسی ریاست جهموری در کمال ناباوری خودش تکیه زد و لقب مرد شماره یک کشور را از آن خود کرد. این ممکن نبود، مگر به حمایت های بیدریغ بوش از وی؛ هر چند در آنزمان آقای کرزی تابعیت امریکا را نیز در اختیار داشت.
با این وجود اگر آقای کرزی همه یی مردم افغانستان را مکلف به مدیون بودن از امریکا میداند، بازهم باید گفت که شهر وندان بلا کشیده افغان در هفت سال گذشته با دادن هزاران قربانی در جریان حملات هوایی این کشور؛ تمام احسان واشنگتن را ادعا کرده اند؛ اگر در اندیشه های رئیس جمهور برای این خون های به نا حق ریخته شده ارزشی وجود داشته باشد؛ که البته با اهدای مدال به رئیس جمهور بوش، این هم شدیداً زیر سوال رفته است.
در همین حال اگر کوتاه و گذار به تبعات مثبت حضور امریکا در هفت سال گذشته در افغانستان در دوره کاری رئیس جمهور بوش نظر بندازیم؛ سود بیشتر نصب آقای کرزی و خانواده یی وی گردیده است تا شهروندان فقیر افغان.
چون به اساس گزارش های نهاد های بین المللی بیش از شش میلون افغان در حال حاصر زیر خط فقر زنده گی میکنند و بیش از سه ملیون نفر هم بیکار اند، فاصله طبقاتی در این مدت میان افراد فقیر و پولدار به شدت افزایش یافته و هنوز نان خشک، نیاز اولیه کثیری از افغان ها میباشد.
این، یعنی عدم داشتن هیچ تغییر مثبت در زنده گی افغانها در سالهای بعد از طالبان میباشد، هر چند با صرف بیش از 25 ملیارد دالر کمک جهانی، کاری های اندکی نیز انجام شده است.
در همین رابطه سازمان بین المللی آکسفام در اوایل سالجاری اعلام کرد: برای جلوگیری از فاجعه انسانی در افغانستان باید تغییرات اساسی در راهکارهای موجود صورت گیرد.
مت والدمن، مشاور سیاستگذاری سازمان آکسفام، در این باره می گوید: "از آنجائیکه مردم افغانستان پیشرفتی در وضعیت زندگی خود نمی بینند، از اوضاع دلسرد شده و برای همین است که طالبان آسوده تر می تواند افراد ناراضی را جذب کند."
به اساس جدید ترین گزارش کارشناسان استخباراتی امریکایی، همین اکنون طالبان کنترول بیش از ده درصد خاک افغانستان را در اختیار دارند و سهم حاکمیت دولت تنها در قلمرو کشور 30 درصد میباشد.
از سوی دیگر دولت کرزی از ناکام ترین حاکمیت های سیاسی جهان در سال 2008 میلادی شناخته شده است.
بناً این آقای کرزی است که باید فکر کند هر چه در کیسه دارد؛ از برکت نوازشهای واشنگتن و شخص بوش است؛ و ناگزیر برای مهمانش که در واقع به عنوان صاحب خانه در این مدت عمل کرده است، سخاوت کند و با دادن مدال از بدنامی های بیدریغ بوش در افکار عامه امریکا اندکی در آخر دوران حاکمیت سیاهش بکاهد.
آقای کرزی در واقع از کیسه خود بوش سخاوت کرده است و به قول معروف" خرچ اگر از کسیه یی مهمان بود؛ حاتم طایی شدن آسان بود".
در پایان سخن در این بخش، تعداد زیادی از افراد و شخصیت ها و حتی کارمندان میان رتبه یی دولتی در واقع باید مدیون سخاوت های بیدریغ امریکا و چند کشور و نهاد باشند؛ نه مردم افغانستان.
تبعات بعدی دادن مدال به بوش
حاکمیت دولتی در هفت سال گذشته در کنار ناهنجاریهای دیگری مانند دست داشتن مقامات دولتی در فساد، اختلاس، قاچاق مواد مخدر، ظلم بالای مردم (در حاکمیت های محلی) توجه بر تمرکز قدرت در وجود رئیس جمهور خلاف قانون اساسی و موارد دیگر، از مستقل بودن و داشتن شناسنامه اسلامی هر چند در قانون اساسی این هویت به آن داده شده است؛ در افکار عامه شدیداً رنج میبرد و این چیزیست که طالبان از آن در این مدت سود برده و به آن دامن زده اند.
طالبان در هفت سال گذشته با تبلیغات گسترده که رسانه های غربی و حتی کشور های آنان نیز به آن اذعان کرده اند، توانست شگاف عمیقی میان حاکمیت دولتی با مردم ایجاد کند؛ هر چند زمینه های این سود جوی در بطن خود نظام با راهبرد های اشتباه آمیز کشور های خارجی بخصوص امریکا و سیاست های غلط دولت مرکزی پرورش یافت.
درست مدال افتخار در سینه آقای بوش در سالی توسط آقای کرزی آویزان شد که انگلستان در اواسط سالجاری از برتری تبلیغاتی طالبان سخن گفت و بخشی از پیروزی این گروه را ناشی از همین راهبرد آن دانست.
حال؛ این گروه که از هر فرصت بخوبی سود برده است، سخاوت مدالی کرزی را به تیغ برنده یی تبدیل خواهد کرد و دوباره آنرا علیه نظام بکار خواهد برد. همانقدر که دولت فرصتها را در گذشته از دست داده، طالبان آنرا به نفع خود بکار برده است.
خوب اگر قرار نبود که از بوش با بوت و یا اشیای دیگر استقبال گردد؛ پس بهتر بود با مدال نیز از او پذیرایی نگردد؛ چون در حال حاضر افکار عامه جامعه افغانی به شدت علیه امریکا میباشد.
طالبان در هفت سال گذشته با تکثیر فلم، شبنامه و...، با استناد بر رفتار حاکمان و با استفاده از ابراز گوناگونه از جمله انترنت، به تخریب هویت اسلامی کابل پرداخت؛ در حالیکه اینطرف با وجود تلاشهای زیاد برای غیر اسلامی خواند حملات انتحاری و سربریدن افراد، هرگز نتوانستند کاری بجای برساند.
این تبلیغات به پیمانه یی گسترده در طول مرز مشترک 2500 کیلومتری میان افغانستان و پاکستان (مناطق تحت نفوذ شدید طالبان) به اجرا گذاشته شده است؛ تا جائیکه دیدن فلم های حملات گروه طالبان علیه نیروهای خارجی و افغان، نشان دادن چهره غیر اسلامی و تحت الحمایه بودن رژیم کرزی به بخشی از تفریح ساکنان آن مبدل گردیده است.
در کنار آن استفاده از شیوه های سنتی مانند تبلیغ "جهاد" علیه حضور نیروهای خارجی در مساجد و مدارس دینی نیز به شدت در این مناطق جریان دارد و زمینه را برای تقویت افکار ضد غربی و دولت کابل جهت سربازگیری از میان جوانان محلات هموار ساخته است.
اینطرف، دولت حتی از شورای علما کمک خواست تا برای محکومیت حملات انتحاری به تبلیغ بپردازد؛ اما از آن جهت که این تبلغات تنها در حصار کابل محدود ماند؛ راهی بجای نبرد ولی آمار سازماندهی اینگونه حملات همه ساله بشکل داراماتیک افزایش یافت.
از سوی دیگر طالبان با عکس العمل شدید در جریان سالهای 2006 و 2007 میلادی در برابر روحانیون طرفدار دولت در مناطقی مانند جنوب، جنوبشرق و شرق کشور، بسرعت با قتل تعدادی از اعضای سرشناس شورای دولتی علمای افغانستان، مهر خاموشی و عدم تبلیغ علیه خود را به زبان سایر علما گذاشت.
حالا با صرف هزینه های گزاف، اینگونه تبلیغات در پشت شیشه های تلویزیونها، بلند گو های تعدادی رادیو ها و یا هم صحفات محدودی از روزنامه ها خلاصه شده است.
بدون شک کوتاه اندیشی و محصلت جوی های غیر ضروری رئیس جمهور کرزی در دوران حاکمیت اش یکی از دلایل عمده یی کشاندن افغانستان به گودال فاجعه یی کنونی بوده است؛ اما متاسفانه با وجود تجارب خونین و سخت گذشته در این زمینه، هنوز این اعمال ادامه دارد.
دادن مدال "غازی امان الله خان" یکی دیگر از همین اشتباهات سیاسی کرزی در حال حاضر و آینده خواهد بود و هرگز به عنوان شهکار سیاسی مثبت ثبت نخواهد شد.
بدبختانه قربانیان هر عمل اشتباه آمیز سردمداران کابل چه در گذشته و یا هم در حاضر، شهروندان فقیر و بی پناه افغان میباشند و هنوز معلوم نیست که آنان تا چی زمانی باید هزینه های گزاف این گونه رفتار نا معقول را به خون خود بپردازند؟
پيامها
18 دسامبر 2008, 19:27, توسط توفیق
معکوس ادعا های نجیب جان کاملاً حقیقت دارد و ایشان هر چیز را سرچپه میبینند فلهذا سرچپه فکر میکنند. به امید هدایت شدن ایشان. آمین
27 دسامبر 2008, 10:21, توسط سید مجتبی امینی از ایران
به نام خدا
سلام خدمت خوانندگان و نویسنده مطلب
بنده متولد ایران و بزرگ شده ایران می باشم ولی اینطور نیست که از اوضاع و احوال کشور نا آگاه باشم .
شاید احساس ناسیونالیستی ام نسبت به افغانستان همانند شما نباشد ولی اینگونه نیست که آن حس را نداشته باشم _
نویسنده کاملا از دیدگاه منطق سیاسی اساسا درست و جالب نوشته است هر انسان آزاده ای این را می داند که اگر کسی به عنوان کمک به شما با شما همکاری نمود اگر مطلبش کمک و یاری باشد باید خواهان بودن شما را در نظر بگیرد آیا این منطقی است که آمریکا به عنوان کمک به افغانستان وارد شده ولی نیروهای نظامی خود با به این طریق در افغانستان نگاه داشته (دوست عزیز مخالف فکر نمی کنید با این توهین به اعراب این احساس را که شما یک فرد متعصب هستید نه یک انسان منطقی از خود سلب می کنید ) دست و پای انسان آزاده را باید بوسید ژورنالیست عراقی باید از دیدگاه شما فرد مخالف تنها انسان آزاده و مرد عرب باشد نه اینکه یک فرد خاطی و به نظر من جناب آقای کرزی تنهاافغانی کاملا بز دل و ترسو و خالی از خصلت مردانگی در افغانستان است . ( فرقی نمی کند هر انسانی که عامل مرگ مظلوم باشد فردی عاری از خصلت های انسانی چه طالبانی باشد چه مجاهدانی باشد چه آمریکایی چه دولتی افغانستانی) دوستان از نگاه وجدان حداقل اعمال انسانها را بیازماید.
با تشکر