حل منازعهء افغانستان، با پايان بخشيدن مداخله در امور داخلی کشور ما و ختم «اشغال» بستگی دارد!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
داکتر «وحيد وحيدالله» متخصص حل منازعات بين المللی، اينبار در حل منازعهء افغانستان، جانب و منافع کدام وطن اش را در نظر خواهد داشت: وطن اولی «افغانستان»، يا دومی «ايالات متحدهء امريکا»؟!
در آستانهء تدوير انتخابات رياست جمهوری ايالات متحدهء امريکا، گفت و شنود های غير منتظره در مورد تغيير استراتيژی ايالات متحده در افغانستان جهت ختم جنگ و منازعه از طريق مذاکره با مخالفين دولت موجود «طالبان» و «حزب اسلامی» حکمتيار، بر سر زبانها شد و همزمان مصاحبه های نيز با بعضی شخصيت ها صورت گرفت.
در ميان اين گفت و شنود ها، آنچه زياد تر مورد توجه نگارنده قرار گرفت، مصاحبهء «تلويزيون آريانا» (28 اکتوبر 2008) با داکتر وحيد وحيدالله يکی از کارمندان سازمان ملل و متخصص در حل منازعات بين المللی بود. آقای داکتر وحيدالله که خود را «طراح» کنفران بُن معرفی نمود، در آن گفت و شنود، از دور دوم طرح اش سخن گفت.
در اين رابطه در مقالهء تحت عنوان «طراح کنفرانس بُن - يک عضو سابق ح.د.خ.ا است» که در سايت های «آزادی»، «کابل پرس?»، «پندار» و سايت «اخبار افغانستان» به نشر رسيد، به تفصيل نگاشته شده است.
در مقالهء حاضر که می توان آنرا ادامهء مقالهء فوق الذکر ناميد، تلاش شده است تا به جوانب مختلف قضيه و طرح های آقای داکتر وحيد وحيدالله، که جزئيات آن در مصاحبهء دوم شان (مؤرخ پنجم نوامبر 2008) با تلويزيون «پيام افغان» بيشتر توضيح شدند، پرداخته شود.
بنابر اظهارات آقای داکتر وحيدالله، مساعی او در جهت پايان دادن منازعهء افغانستان در چوکات سازمان ملل متحد، وارد دومين مرحله اش خواهد شد. ايشان چه در مصاحبهء اولی و چه هم دومی، برای ختم اين منازعه، از مردم افغانستان و خاصتاً گروه های رقيب و شامل در جنگ خواست، تا برای اين مأمول يعنی رسيدن به صلح و ختم کشمکشهای نظامی تلاش کنند. يعنی که افغانها جنگی را که آغاز کرده اند، بايد خود آنها آنرا خاتمه بدهند!
اگر به ظاهر مسأله برويم، بلی! جنگی که توسط نيروهای رقيب از سی سال بدينسو آغاز شده است، پيآمد و منفعتی به جز به درازا کشيدن درد و رنج افغانها، حاصلی بيش نداشت. اما اگر به عمق قضايا برويم و دلايل اصلی آغاز جنگ را بيابيم، خواهيم دريافت که اين جنگ در خارج از مرز های افغانستان و در غياب مردم ما، توسط دستگاه های استخبارات «سی.آی.ای» ايالات متحده و حامی نزديک آن «آی.اس.آی» پاکستان، طرح و برنامه ريزی شده و بر افغانها تحميل گرديد، که متأسفانه هيچ تذکری از جانب «متخصص حل منازعات بين المللی»، آقای داکتر وحيد وحيدالله داده نشد.
گرچه چنان تحليل جامع را از يک کارمند برحال سازمان ملل متحد نمی توان توقع بُرد، اما از نقش کشور های ذينفع در جنگ افغانستان و بطور اخص ايالات متحدهء امريکا بحيث يکی از تمويل کننده گان اصلی جنگ که امروز خود در افغانستان وجود دارد، نمی توان انکار کرد و لذا نبايد کليد ختم آنرا، فقط در پيوستن نيروهای «طالب» و «حزب اسلامی» و در يک کلمه صرف مربوط به افغانها دانست.
تذکر تنها نقش پاکستان و ايران و يا علاقمندی های روسيه و ساير کشور های منطقه در مورد مسايل مربوط به جنگ و صلح افغانستان، طوريکه تا حدودی آقای وحيدالله به آن اشاراتی نمودند، کافی نيست. نقش ايالات متحده آنطوريکه در اداره و تمويل جنگ و منازعه در افغانستان مهم و اساسی بود، در ختم آن نيز از اهميت بزرگی برخوردار است. البته نقش مردم افغانستان نيز در اين رابطه بی اهميت بوده نمی تواند، اما از آنجائيکه سياستهای افغانستان در گذشته، هميشه از مداخلات کشور های خارجی و به درجهء اول ابر قدرتهای وقت آسيب پذير بوده است، امروز نيز در قسمت برگشت به صلح، از چنين اهميت برخوردار است!
اگر به اين گفته معتقد باشيم، که عوامل خارجی قضيهء افغانستان بيشتر از عوامل داخلی آن بوده و گروه ها و تنظيمهای جهادی صادر شده از پاکستان و ايران، فقط نقش و حيثيت سربازان آنها را در دوران «جنگ سرد!» داشته اند، چگونه نقش روستائيان ساده دل ما را که بيرحمانه در سالهای آن جنگ تحميلی مورد بهره برداری قرار گرفته و «گوسفند وار» آنها را طوريکه می خواستند، بکار گرفتند، می توان در آغاز و يا ختم منازعهء افغانستان عمده و اساسی شمرد؟!
نکتهء دومی ايکه از نظر آقای داکتر وحيد وحيدالله در حل معضلهء افغانستان مفيد پنداشته شده و خود کارمند آن اداره است، نقش سازمان ملل متحد در حل و فصل قضايای جهانی است. آقای وحيد وحيدالله در حاليکه خيلی از خود راضی معلوم ميشد، اين نقش را بسيار برجسته توصيف کرد و سازمان ملل متحد را «مظهر قدرت!» (؟) ناميد.
آقای داکتر وحيد وحيدالله، با اينکه سابقهء «حزبی» دارد و به اصطلاح راست و چپ سياست را بخوبی می داند، اما از اينکه خود را به «کوچهء حسن چپ!» زد و نقش اداره اش را در حل قضايا و منازعات منطقوی و جهانی بسيار عالی ارزيابی کرد، ملامت نيست و جو کاری اش ايجاب ميکند تا چنين تعريفی از اداره اش بدهد، ولی مردم جهان تا اکنون بياد ندارند که اين سازمان که در حقيقت يک «وسيله» برای بر کُرسی نشاندن اهداف و پلانهای ايالات متحدهء امريکا در جهان می باشد و بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، آن ارزش گذشته را نيز ندارد، تا اکنون مؤفق به حل ساده ترين معضله در کدام گوشهء جهان شده باشد. اگر هم در اين گوشه و يا آنگوشهء جهان ما، از نام اين سازمان تلاشی به ثمر رسيده باشد، بدون صحه گذاشتن حاکمان قصر سفيد و با در نظرداشت حفظ منافع اين کشور نبوده است!
چرا سازمان ملل متحد از زمان جنگ اول اسرائيل و عرب (جون 1967)، که به اشغال بيشتر سرزمين های فلسطينی انجاميد، تا اکنون که بيش از چهل سال می گذرد، نتوانسته منازعه را در شرق ميانه به پايان برساند؟! علتش روشن است:
آنجا اسرائيل است و اسرائيل کشوريست که با همان کوچک بودنش، سياست ايالات متحده را در دست دارد و آنرا تعيين می کند. بدون صحه گذاشتن صهيونيست ها، که در حقيقت شريان های اصلی اقتصاد ايالات متحده را در دست دارند، هيچ فيصله ای در جهان صورت نخواهد گرفت.
لذا در حل منازعات حوزهء «بالکان»، آنجا که آقای داکتر وحيد وحيدالله از جانب سازمان ملل متحد مأموريت داشتند و «نشان مطلا» را نيز از آن خود کردند، بدون شک در آن مساعی و «حل منازعه» (؟)، منافع کشور ميزبان سازمان ملل متحد، يعنی امپرياليزم ايالات متحدهء امريکا کاملاً حفظ بوده است!
چرا ايالات متحدهء امريکا به جنگ داخلی در يوگوسلاوی هيزم می ريخت و آنکشور را با درگيری جنگ وحشتناکی پارچه پارچه کرد؟ چونکه از يکطرف انتقام دوران «جنگ سرد» را در آن منطقه گرفت و از جانب ديگر تحمل موجوديت کشوری بزرگ يوگوسلاوی را در اوضاع نوين (نبود شوروی) نداشت و نمی توانست در آن کشور بزرگ نفوذ نمايد. لذا آنرا پارچه پارچه نمود و بر اکثر پارچه های آن، نفوذ خود را حاکم ساخت. امپرياليزم امريکا برای تحقق سياستهای خويش، جز به پارچه ساختن و متفرق نمودن ملت هائيکه در برابر شان مقاومت می کنند و به نظم نوين جهان گردن نمی گذارند، تحت نام «توسعهء دموکراسی!» و اما در حقيقت به غرض ضعيف ساختن آنها، متوسل می شود. ايالات متحده در گذشته تلاش نمود تا روسيه را نيز به سرنوشت يوگوسلاوی سابق مبتلا نموده و آنرا به حد اقل سه جمهوريت مستقل تبديل نمايد، تا بتواند از نيروی اقتصادی و نظامی آن بکاهد و اهداف آتيهء خود را تحقق دهد.
پس با در نظرداشت گفته های بالا، می توانيم ادعا کنيم که آقای داکتر وحيد وحيدالله، در حقيقت منازعه را در حوزهء «بالکان» حل نکرده، بلکه تحت بهانهء «ختم منازعه»، منافع استثمارگران نئوليبراليزم ايالات متحده، منافع غارتگران وطن دومش را تأمين نموده است! (وحيد وحيدالله در مصاحبه با آقای «عمر خطاب»، امريکا را وطن دومی اش خطاب کرد.)
و بحث امروزی ما از همينجا آغاز می شود، که آيا داکتر وحيد وحيدالله متخصص حل منازعات بين المللی، اينبار در حل منازعهء افغانستان، در حق کشوری که در آن زاده شده است، چه خواهد کرد: منافع و جانب وطن اولی اش (افغانستان) را در نظر خواهد داشت، يا وطن دومی اش (ايالات متحده) را؟! تأمين منافع هردو که امکان ندارد و تجربه هم نشان داد که جز ادامهء جنگ و ويرانی و بی ثباتی، پيآمدی به همراه ندارد.
بيائيد به جزئيات بيشتر طرح آقای داکتر وحيد وحيدالله برويم:
در طرح دومی که گويا وريانت تکميل شده ای اولی است، سه مرحله در نظر گرفته شده است: مرحلهء اول يا اتحاد نيرو های رقيب در جنگ، مرحلهء دومی يا تشکيل «لويه جرگهء انتقالی» و مرحلهء سوم يا راه اندازی انتخابات آزاد و دموکراتيک و آغاز اعمار مجدد افغانستان.
طوريکه آقای وحيدالله خود معترف شدند، تطبيق مواد اين طرح سالهای زيادی را در بر خواهد گرفت. اينکه چه مدت زمان برای تحقق اين برنامه بکار است، حرف جداگانه ايست، آنچه مهم است چگونگی و ميکانيزم تطبيق اين طرح است.
از نظر نگارنده، تنها نبود «طالبان» و «حزب اسلامی» حکمتيار در جريان «کنفرانس بُن» و عدم اشتراک آنها در حاکميت دولتی، باعث ناکامی فيصله های آن بوده نمی تواند. اگر برای يک لحظه تصور کنيم که طالبان و حزب اسلامی به مقاومت نمی پرداختند و با حاکميت کنونی يکجا می بودند، آيا دولت کنونی در عملکرد هايش مؤفق بود و چهرهء افغانستان تغيير ميکرد؟
دلايل اساسی برای ناکامی فيصله های بُن، علاوه از آنکه تمام نيروها به شمول روشنفکران در آن حضور نداشتند، عوامل باز دارندهء ديگری نيز وجود داشت. آن عوامل باز دارنده که باعث ناکامی کنفرانس بُن شد، علاوه از ادامهء مداخلهء پنهان ايران و روسيه، مداخلهء آشکار بزرگترين حامی ايالات متحده در منطقه (پاکستان) در امور داخلی افغانستان است که تا اکنون ادامه دارد. ادامهء «اشغال» افغانستان و اعزام بيشتر سربازان که متأسفانه آقای «اوباما» در نظر دارد آنرا دو برابر کند، و همچنان ايجاد ادارهء فاسد و مافيايی کنونی در کابل که يکی از پيآمد های همين کنفرانس است، دلايلی ديگری اند که جنگ و بی ثباتی در کشور توسعهء بيشتر يافت و فيصله های «بُن» را با موانع مواجه کرد!
لذا دعوت «طالبان» و «حزب اسلامی» به جمع بنيادگرايان حاضر در قدرت و اينکه چند طالب و ملای از ليست دور مانده را بايد به غرض تطبيق کامل اهداف بُن، به جمع تاريک انديشان حاکم علاوه کرد، هيچ نفعی برای پروسهء صلح و ثبات در افغانستان نخواهد داشت. بايد به ريشه های اصلی جنگ انديشيد و عامل اساسی آنرا از ميان بُرد!
با در نظرداشت نکات بالا، سازمان ملل متحد و بدرجهء دوم آقای وحيد وحيدالله، برای رسيدن به مقصد که همانا ختم منازعه در افغانستان است، در عوض چنگ انداختن به حلقهء اساسی حل منازعه که در حقيقت در دستان حکمرانان قصر سفيد قرار دارد، به حلقات فرعی و غير مؤثر مسأله (اشتراک طالب و ملا در قدرت)، دست می اندازند و بدينگونه به فريب افکار عامه می پردازند!
اتحاد و اتفاق ملی، آنطوريکه آقای داکتر وحيد وحيدالله در مرحلهء اول طرح اش درج کرده است، با مذاکره و از طريق اتحاد و مصالحه با «طالبان» و «حزب اسلامی» بوجود نمی آيد. اين حرف ها درست که «طالبان» بخشی از مردم اند و حق دارند در سرنوشت کشور شان شرکت نمايند، اما همه ای مردم بوده نمی توانند و نبايد آنچه آنها می خواهند، بر اکثريت خاموش و غير مسلح جامعهء ما تحميل گردد! ترسانيدن مردم از حضور مجدد «طالبان» در صورت نبود نيروهای خارجی، خود خدمت و تلاشيست برای ادامهء حضور مهاجمان اجنبی در کشور و دوام «اشغال»، آنچه برای ذهنيت عامهء افغانها، قابل پذيرفتن نيست./