اسلام در افغانستان و جلوگیری از آزادی بیان
بخش دهم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
دین اسلام از روزهای نخست صداهای گوناگون و باورهای گوناگون را در گلو خفه کرد که از آن جمله میتوان به داستان کعب شاعر دورۀ محمد پیامبر اسلام اشاره کرد. کتاب تاریخی مشهور، سیره ابن هشام نوشته است: «هنگامى که رسول خدا از طایف بازگشت، بجیر بن زهیر که در شمار مسلمانان بود براى برادر خود کعب بن زهیر که از شاعران معروف دشنام دهنده به پیامبر بود، نامهای نوشت که شاعرانى که علیه پیامبر و مسلمانان، اشعار تحریککننده سروده بودند، حکم قتلشان صادر شده و برخى از آنان نیز به قتل رسیدهاند و دیگران نیز مانند ابن زبعرى و هبیرة بى أبیوهب که گرفتار نشدهاند هر کدام به سوئى گریختهاند. از این رو اگر تو به زندگی خود علاقهمندى به نزد او برو و توبه کن؛ زیرا کسانى که نزد او توبه کنند کشته نخواهند شد و اگر هم این کار را نمیکنى به سوئى فرار کن».
همین روش و رویه، یادگار و میراث پلید و غیر انسانی این دین ترسناک و ضد آزادی بیان است. برای همین است که در افغانستان پس از یورش وحشیانۀ اسلام آزادی بیان از بین رفته است. روی این جهت هرگاه در افغانستان چیزی گفته شود که اسلام و ملاها و شیخها و آخوندها را آن را برنتابد، «فتوا» یا حکم کشتن صادر میشود. اگر کسی بخواهد اسلام را نقد کند، «مرتد» و «واجب القتل» و «مهدورالدم» و «دشمن اسلام» گفته خواهد شد و کشته خواهد گشت.
روی این جهت است که نویسندگان در افغانستان و در هر سرزمین اسلامی که بوی عرق محمد رسول خدای اسلام در آن رسیده باشد، نمیتوانند دین و مذهب و اسلام را نقد کنند حتی بررسی کنند چون فوراً «ضد دین» قلمداد شده و از سوی ملاها و ایتاللهها دستور کشتنش صادر میشود.
بنابراین رویهای که با عملکرد و کنشگری محمد پیامبر اسلام با دستور کشته شدن شاعر عرب، کعب، بنیادگذاری شد، این بنیاد همچنان در افغانستان همچنان هست و تا اسلام و دین اسلام در این سرزمین باشد، این رویه ماندگار و پایدار خواهد بود. پس روش و عملکرد مخالف آزادی بیان، کاملاً برخلاف ارزشهای حقوق بشر و ارزشهای دموکراتیک و آزادی بیان و آزادیهای مدنی است.
بنابراین من نویسندۀ این سرزمین بنا دارم تا روی سیاه دکان ستمگری و ددمنشی اسلام را برملا کنم تا نسل این سرزمین یوغ اسلام، این دین آدمکش و مخالف آزادی بیان را برای همیشه رها کند تا به ارزشهای حقوق بشر و آزادی بیان برسند و تا هرکسی هرگونه که دلش بخواهد بدون سانسور بنویسد و بگوید. پس اسلام در افغانستان دستگاه سانسور است که هیچ نقد و دیدگاه مخالفی را برنمیتابد.
من نویسندۀ این سرزمین سالهاست که از ترس کشته شدن و زندانی شدن و محروم شدن از زندگی دیدگاه خود را دربارۀ این دین مخوف ننوشتهام اگر نوشتهام، همواره با نام مستعار نوشتهام و اکنون نیز نام من مستعار است. در اینجا سپاسگزارم از مدیریت کابل پرس? که زمینۀ نقد اسلام را برایم فراهم ساخته تا بتوانم دیدگاه خود را آزادانه و بدون سانسور با مخاطبان خود شریک بسازم تا سهمی در نقشی که ولترهای زمان داشته بازی کنم.
ادامه دارد