(بدون عنوان)
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نگرش کوتاه و شناخت ژرف از دیوهای درونی
سلیمان لایق، این فتنه گرتاریخ
من با شناخت نزدیک و درک عمیقی که از کارنامه های غلام مجدد (سلیمان لایق)، این شیاد بزرگ تاریخ داشته ام بر آن شدم تا با تعهد وامانت داری یک نویسنده مبارز به نقش های چند پهلو و انگلیس مآبانه وی در کتاب (رها در باد ) بپردازم. مردی که بدین سان با روح پلید، شعور انسانی خود را از دست داده باشد، مردی که برای برده سازی و به زنجیر کشیدن ملیت های دیگر به نوشتن مانیفیست دویمه سقاوی مبادرت بورزد، بر شعرخویشتن خویش هم نفرین کرده است.
انسان خردگراى صاحب فرهنگ چرا باید نسبت به افکار و باورهاى خود تعصب بورزد؟ تعصب ورزیدن کار آدمِ جاهلِ بى تعقلِ فاقدِ فرهنگ است، چیزى را که نمىتواند در بارهاش به گونهء منطقى بیندیشد، به گونهءمانیفیست دویمه سقاوی می اندیشد. فاشیسم چهره کریهی و وحشتناک دارد و من این کراهت را چند دهه پیش در چهرهء سلیمان لایق دیده بودم، به ویژه زمانی که ببرک کارمل و استاد میر اکبرخیبراستاد فلسفه مارکسیسم از شیطنت ها، تفرقه اندازی ها و نقش های چند پهلوی این جادوگرقبیله به جان رسیده بودند، اما بنابر پیوندهایی که با رهبران قبایل آن سوی مرز داشت نمی توانستند این سوسیال فاشیست فتنه را از حزب اخراج کنند، چند بار تنزیل مقامش دادند، اما با وصف توبه نامه هایش هرگز اصلاح نشد. میر اکبر خیبر در واپسین روزهای زندگی اش می گفت: لایق دست های شیطان را هم از پشت بسته است و ببرک کارمل در مورد این فاشیست دو آتشه می گفت: " آدمیزاد اگر یک بار در سیستم قبیله بزرگ شود، هیچ گاهی آمادگی ذهنی برای پذیرش اندیشهء انسانی و فلسفی و حتا دینی نخواهد داشت."
سه سال پیش کتاب رها در باد در امریکا چاپ شد، با آنکه کتاب آتش به جان برادر نجیب و خادیست های جنایتکار افگند و به جنونشان کشاند، اما از سلیمان لایق صدایی برنخاست.
پس از سه سال این شیاد بزرگ تاریخ از حلقوم پسرش نعره های انتقام جویانه می کشد و به همان دشنهء زنگ خوردهء اتهام اخلاقی بر پاکی زن، که رایج ترین و نامردانه ترین اتهام برای درهم شکستن مقاومت زنان توانا در یک جامعهء سنتی مردسالار، زن ستیز است، دست انداخت که من دست های این مکارتاریخ را در (رها در باد ) بریده ام و چهار پایش را نیز خواهم برید.
لایق به فرمان دیوهای درونی اش می خواهد در زیر چتر دفاع از نحیب خودش را پنهان کند، هم با اتهامات انتقام جویانه مرا بکوبد و هم دل احمدزی ها را دوباره به دست آرد. هدفش این است که به بهانهء دفاع از نجیب احمدزی کتاب (رها در باد) را بی اعتبارسازد و در جو بی اعتباری کتاب خودش را برآت دهد.
و چه نامردانه اتهام می بندد که این کتاب تراوش گویا (عشق سوزان؟!) من نسبت به نجیب گاو این جلاد خاد بوده است! بدین گونه می خواهد با یک تیر، دو هدف را نشانه گیرد، هم از من انتقام بکشد و هم به دربار اشرف غنی احمدزی راه یابد. این مجددی ها چه درسهای از انگلیس ها فرا گرفته اند.
من در رها در باد بیشتر به نقش های فتنه گرانه سلیمان لایق پرداخته ام و وی را شیطان درامه اتللو( یاگو) و شیاد تاریخ نامیده ام. اما آقای لایق جای دفاع از شخصیت خود و شگردهایش که بوی جنوساید می دهد، نا به هنکام به دفاع از نجیب احمدزی برخاسته است، همان نجیبی که پس از فرار ناکام و پنهان شدنش در سازمان ملل، سلیمان لایق نخستین کسی بود که فرار نجیب را با اهانت و دشنام های رکیک از تلویزیون کابل اعلام داشت.
آقای لایق که از پلشتی های شخصیت خود دفاع نمی تواند چگونه می تواند از نجیب دفاع کند؟ از مردابی دفاع کند که نحیب را در آن غرق کرد ومورد انتقاد همه رفقای حزبی اش بود؟، لایق نمی نویسد که ( رها در باد)به جنونش کشانده است. اما پس از سه سال نشر( رها در باد) دیوانه وار قلم به دست می گیرد و باز ُدم از ارگ کرزی کشیده، سر در آستان احمدزی ها می ساید و می داند که اختر محمد احمدزی، پدر داکتر نجیب و شاه جان احمدزی، پدراشرف غنی احمدزی باهم رفیق های شباروزی بودند و با هم یکجا ریاست ترانسپورت را تاراج کردند، هر دو مرز دیورند را گاو شیری ساخته بودند.حال زمانش فرا رسیده تا از نجیب دفاع کند، نیک دریافته است که مردم حافظه سیاسی ندارند، مردم حافظهء تاریخی ندارند و فراموش کرده اند، سلیمان لایق نخستین کسی بود که فرارناکام نجیب را با اهانت و دشنام های رکیک از تلویزیون کابل اعلام داشت و به تیم کارملیست ها گرایید .
لایق که چون شبح سرگردان در همه حکومت ها در ارگ پرسه می زند، پس از کودتای هفت ثور و شکست پرچمی ها به دربار تره کی و امین وزیر و مقرب شد و زمان ببرک و نجیب با هزاران تفتین در ارگ لانه کرد، هنگام مجاهدین سراز آستین گلبدین بیرون کشید و سپس تیوریسین طالبان شد. این شارلتان تاریخی با نوشتن مانیفیست فاشیستی دویمه سقاوی عزیز دربار کرزی شد. حال در دفاع از نجیب می خواهد وارد ارگ احمدزی ها شود . مرحبا به این استعداد مادرزاد.
لایق از حنجره پسر خود جار می زند : " داکتر نجیب الله که دامن پاک داشت و همه دوشیزه گان عضو حزب را اهل یک خانواده مى پنداشت، از پیوند هاى عاشقانه میان حلقه ى حزبى ها بیزار بود" اما اینکه خود لایق پای نحیب را به لجن خانهء جیلانی کشاند، برأت می جوید، در این بخش به شهکارهای درون حزبی سلیمان لایق می پردازم و برای اثبات دروغ ها و نیرنگ های لایق یک سند انکار ناپذیر را به خط صدیق راهی، برادرنجیب جلو چشمان شما می گذارم، تا خود داوری کنید.
سلیمان لایق با خانوادهء ما رفت و آمد شباروزی داشت، من ازهمان هژده سالکی نقش های چند پهلویش را دریافته وشناخته بودم، از همان زمانی که نزد مادرم می آمد و با تملق مرا به راسین نویسندهء فرانسوی تشبیه می کرد و می خواست نظر مادرم را برای پدیرش نجیب جلب کند.
نام این شیاد بزرگ غلام مجدد است که پدرش ملا و خودش چلی درمسجد پلخمری بود. غلام مجددی که خواهراندرش، همسر میراکبرخیبرشد، بدانوسیله ازملایی مسجد به سیاست رو آورد، با اندیشهء نژادگریانه. وی بدون کدام دانش علمی و فلسفی به کمیتهء مرکزی حزب راه پیدا کرد. لایق پیوسته درتلاش بود تا ازحزب قبیله بسازد. همسرلایق، شاه جهان خواهر زن صبغت الله مجددی بود، اما لایق عاشق شهلا جیلانی شد و با دیدنش ضعف می کرد وعقل و هوشش را از دست می داد. شهلا زن زیبایی بود که چند صنف مکتب خوانده بود و در رادیو کابل زمان شاه شعر دیکلمه می کرد. نسبت اینکه شهلا معشوقهء فضلی پولیس بود، حبیب سراج شوهرش وی را طلاق داد و پس از چندی به گونهء مشکوک از موترمیدان هوایی که فضلی پولیس رانندگی می کرد، بیرون پرتاب شد و جان سپرد. بعدها لایق به لیلا خواهر دیگر شهلا چشم دوخت وفتانه خواهر کوچک لیلا که به درس مکتب دلچسپی نداشت و ناکام می ماند، لایق نجیب را به بهانه معلم خانگی فتانه که در شهر غلغله رقص عربی می کرد و به فتانه ساقی مشهور بود، معرفی کرد تا هر دو از وجود لیلا و فتانه به نام نور چشمی های طبقات حاکم استفاده جنسی کنند. حمیرا مادر این دختران شراب می ساخت و برای پسران خانوادهء سراج و اعتمادی زن و دختر تدارک می کرد. لایق نجیب را در چنین لجنی غرق کرده بود. استاد میر اکبر خیبر که انسان بزرگ و با شخصیتی بود، نخست در بلاک ۲۴ در همسایه گی خانواده جیلانی زندگی می کرد و آگاه شد که نحیب به این فسادخانه راه پیدا کرده است، لایق را مورد سرزنش و پرسش قرار داد که چرا پای نحیب را به این فساد خانه کشانده است؟ لایق به پاسخ خیبر می گوید: " نجیب را صرف برای استفاده جنسی برده ام، نه برای وصلت" خیبر نحیب را فرا می خواند، برایش می گوید این فتانه ساقی که غرق در شراب است از مکتب اخراج شده، اهل درس و مکتب و مطالعه نیست ، به درد زندگی تو نمی خورد. نجیب به خیبر می گوید : بلی نور چشمی های طبقات حاکم چنین اخلاق فاسدی دارند، اما من دیگر به آن خانه نمی روم. راست بگویم از ثریا بهاء خوشم می آید دختر نویسنده و اهل مبارزه و سیاست است، اگر برایش بگویم می ترسم ردم کند و غرورم بشکند. آن روزها که عضو اتحادیه دانشجویی بودم، نسبت فعالیت های سیاسی و شدت درس های دانشکده بیمار شده و در خانه بودم که نجیب دو بار با احمد علی نعیمی و سرور منگل به دیدنم آمد و با احساس مسوولیت و مهربانی سخن می گفت. صدیق برادرش برایم نامه ای فرستاد که نجیب دیشب روی دسترخوان از تو برای پدر و مادرم تعریف می کرد که به خواستگاری تو بیایند. اما باید بدانی نجیب در یک فسادخانه برای عیاشی می رود و باز می خواهد با دختر پاکی چون تو ازدواج کند، باید بدانی نجیب پیش از آنکه به حزب راه یابد هم جنس بازی می کرد و زمانی عاشق مستوره اصیل خواهر زاده رخشانه خواننده شد که مستوره وی را تحویل نگرفت، باز عاشق گل غتی جاجی شد که از صحنه پیدایش کرده بود و نسبت مخالف صالحه خواهرم، نجیب با لت و کوب کمر صالحه را معیوب کرد. نجیب بالای دو خدمتگار خانه گل بانو و تبرکو تجاور کرد. در پایان نامه چند صفحه یی از عشق خود و از خود کشی سخن گفته بود.
من نامه را به استاد خیبر دادم، استاد گفت، بلی نجیب سوابق همجنس بازی داشت، بعد پایش را لایق به یک گندخانه کشاند و حال پشیمان است وبرای پذیرش خودت نجیب و مادرت لایق پا پیش گذاشته اند. برای استاد خیبر گفتم من هرگز نحیب را با این سوابق گناه آلودش نمی خواهم و رد کردم، کارمل نیزبرایم از گذشتهء همجنس گرایی نجیب گفت که قبلن هم عاشق دختر اناهیتا و نفیسه شیردل که دختران پرچمی بودند شده بود و از سوی هردو جواب رد گرفته بود.
فردایش کارمل مرا به مرکز حزب در بلاک 24 فرا خواند که نجیب وبرادرش همدیگر را به خاطر تو می کشند، من در حضور خیبر و خود نحیب و همین سلیمان لایق، نحیب را رد کردم. نحیب فردایش با غرور شکسته در خانهء ما را زد و گفت: تو غرور مرا شکستی، برادرم به من خیانت کرد و من از هردوی تان انتقام می گیرم، دست به زنخ برد و گفت مرا نحیب می گویند و اما گاوش را نگفت و رفت. چند روز بعد من برای تداوی شوری رفتم، زمانی که برگشتم ، شنیدم نحیب از حزب کناره گرفته و در خانه منزوی شده، مادر فتانه ساقی بالایش عرض کرده که باید با دخترش نکاح کند. رفیق های پرچمی وی چون نعمت و بشیر کریم زاده و حامد کامبخش عکس های خانم نجیب را در شهر غلغله در تمام حزب پخش کردند که سلیمان لایق نحیب را در چنین مردابی افگند . سلیمان لایق برای پدر نجیب گفته بود: چه فرق می کند فتانه محمدزایی و پشتون خو است.
حال سیلمان لایق با اتهام انتقام جویانه جار می زند که نجیب پاک بود و به دختران حزبی چشم نداشت، اما لایق نگفت که همسر نجیب با هشتاد ملیون دالر در هندوستان مدتی با مجید سربلند خوش زندگی کرد و حتا نخواست پولی برای یک گور آبرومندانه شوهر رییس جمهورش هزینه کند. امیتابیبچن، هنرپیشه مقتدرهند که رفیق و شریک تجارت نحیب بود، به پاس دوستی با نحیب برای همسرش یک دوکتورای افتخاری تدارک کرد تا آّبرویی برایش بخرد. مجید سربلند هم ترکش کرد و به آسترالیا رفت و آنجا جان سپرد. این بود فشرده زندکی ننگین مردان و زنان پاک قیبله که آقای لایق بلندگوی شان است . آقای لایق جای اتهام پراگنی های فاشیستی، ای کاش گفته بتواند که چرا اوگی دخترش را شوهرش ،پسر استاد خیبر در اتاق خوابش کشت؟ .
آیا رنگ سیاه تر ار سیاه هست؟
حال دو سند دیگر برای اثبات دروغها،اتهامات و جعکاری های تاریخ قبیله بر چهرهء فاشیستی سلیمان لایق رنگ سیاه می پاشد، نخستین آن pdfکتاب یا رساله (آیا نجیب را می شناسید؟) به خط و قلم خود صدیق راهی، برادر نجیب است. برای خوانش آن به این لینک کلیک کنید.
http://www.azadi.dk/billeder/Najib.pdf
سند دوم مبلغ ۱۴۶۳۶دالر به نام خود نویسنده کتاب، صدیق راهی است که بابت نگارش جنایات برادرخود، نجیب، در سال ۱۹۹۰ از امریکایی ها اخذ کرده بود....
آقای سلیمان لایق از حنجرهء پسر خود که به فضلوی پوده مشهور بود، برنامه های فاشیستی خود را جار می زند و می گوید: « شب اول ماه جون ٢٠١۵ همراه با پدرم(سلیمان لایق) در حومه ى شهر پلخمرى بر سفره ى پر برکت آقاى نجیب هوتک مهمان شدیم، پدرم پس از مکثى، در آنشب روى تخت بام منزل آقاى هوتک پرده از روى راز ناگفته اى برداشت که سراپاى جزوه ى "آیا نجیب را میشناسید؟" و کتاب قطور "رها در باد"، در باره ى داکتر نجیب الله به رشته ى نوشته درآورده است، هیچ گونه محرکِ ژرفِ اندیشوى و عقیدوى و استناد اصولیتى نه داشته است »
آقای لایق خواسته بار گناهان برادرنحیب را سبک کند و نگارش رسالهء (آیا نجیب را می شناسید؟ ) را به من نسبت دهد ، اما این بی خرد نمی داند که من با یک سر نترس از جنایات نحیب در ۸۰۰ صفحه ( رها در باد ) انکار نمی کنم چه نیازی دارم از۳۶صفحه یک رساله گگ کوچک انکار کنم؟
پیروزی یک نویسنده در اثر گذاری نگارش وی است، بر نسل های آینده، که مردم را به سوی آگاهی و آزادی بکشاند و گناه کاران تاریخ را به جنون وهذیان . چقدر از ژرفای اثر (رها در باد) بر روان بیمار و نژاد پرستانهء خادیست ها وبه ویژه سلیمان لایق خوشم آمد که با دروغ پراگنی بیهوده چهره و صفحات سیاه تاریخ خود را سیاه تر می کنند و نمی دانند رنگ سیاه تر از سیاه وجود ندارد. رها در باد دیگر بخشی از تاریخ واقعی مردم شده و در دل و جان هزاران جوان جا گرفته است. لایق با اشتباهات املایی و معنایی در مورد رها در باد می نویسد:« رها در باد هیچ گونه محرکِ ژرفِ اندیشوى و عقیدوى و استناد اصولیتى نه داشته است .»
آقای لایق ژرفای اندیشه و عقیده را به قامت اندیشهء نژادپرستانه خود اندازه می گیرد و اصولیت برایش همان اصل فاشیسم و نگارش های تبارگریانه است.
سلیمان لایق های سلیمان کوهی اگر در این شصت سال جای تفرقه اندازی های تبارگرایانه ، کور کردنها، برادرکشی ها و خانه جنگی های اولاده احمد شاه و خاک فروشی های امیرعبدالرحمان و شاه شجاع و واسکت بریدن های نادر غداررا نقد می کردند، امروز ملا نجیب کمونیست، ملا عمر نابینا، ملا کرزی فاشیست و ملا غنی دیوانه تبارز نمی کردند
رسالهء (آیا نجیب را می شناسید؟) که به خط و قلم خود برادر نجیب که در سال 1990 نوشته و چاپ شده است با کلیک به ابن لینک به دست آرید. http://www.azadi.dk/billeder/Najib.pdf
تا ازترفندهای سلیمان لایق در این کتاب آگاه شوید
آنلاین : http://hamasah.persianblog.ir/post/372