کتاب مقدس، زبان مقدس
تجربه و رویایی مستقیم با افسون آیات الهی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
انتشار کتاب " قرآن پاک" ضمن اینکه باعث گرفتاری های فراوانی برای آقای غوث زلمی ناشر این ترجمه قرآن گردید، مردم و جامعه روشنفکری ما را با یک پرسش بسیار جدی مواجه ساخت. چرا نباید قرآن را فقط به زبان فارسی منتشر کرد؟ آیا ما مجاز نیستیم خدای خویش را به جای زبان عربی با استفاده از زبان مادری خویش صدا بزنیم و بخوانیم؟
دوست دوست داشتنی ام جناب آقای حسین زاهدی در آخرین نوشته خود موضوع زبان دین داران و نسبت آن با زبان دین را به بحث کشیده است. البته آن نوشتار در اصل با هدف حمایت از حقوق انسانی یک روزنامه نگار در بند نگارش یافته است. جان نوشته آقای زاهدی اینست که برخلاف قداست دین، هیچ قداستی را نمی توان به صورت عام برای زبانی که محمل آن دین شده است قایل شد. به عنوان مثال اسلام دین مقدسی است اما این قداست هیچ ربطی به زبان عربی ندارد. به همین دلیل هم به نظر آقای زاهدی چرا ما نباید قرآن و نماز را به زبان مادری مان بخوانیم و اصلا چرا نباید خدا را آنگونه ستایش کنیم که می فهمیم و آنگونه او را بخوانیم که زبان مان به آن گونه خواندن ها و خواستن ها خو گرفته است. پرسش اصلی آقای زاهدی اینست که چرا باید زبان عربی به خاطر اینکه زبان دین ماست، چنین سیطره ای بر جان و جهان ما داشته باشد. چه می شود که بعد ازاین ما هم قرآن فارسی داشته باشیم، هم نماز را به فارسی بخوانیم و هم خدا را با اسماء و اوصاف فارسی وار صدا بزنیم؟ البته آقای زاهدی این مسئله را به صورت پرسشی که پاسخ آنرا تقریبا همه می دانند و هر کسی جوابی آماده برای آن در جیب خود دارد مطرح کرده و بلافاصله می گوید:"... اما٬ما که از کهن ترین و زیباترین زبان (دری) برخوردار هستیم ملایان استعمار شده عرب برای استمرار استعمار زبان عربی با هر فرصت به بهانه ی دین و ارزش های دینی دستور زبان عربی را که عرب ها به آن به عنوان مادر علم ها معتقد نیستند بر مردم این خطه بقبولانند". آقای زاهدی در قسمت های پایانی نوشته شان می پرسند: "اگر برای زبان عربی قداست قایلیم پس به زبان «عبری» که زبان یهودیان است نیز قداست قایل گردیم و چرا هنگام که از نام اسرائیل و قوم یهود و زبان اش سخن به میان میاید با تنفر عمیق به این مسئله میپردازیم؟"
بر خلاف برداشت آقای زاهدی، عربی، زبان مقدس مسلمانان است، همانگونه که عبری زبان مقدسی است برای پیروان آیین حضرت موسی(ع). همه عبادات و مناسک دینی مسلمانان باید به زبان عربی انجام گردد وگرنه آن اعمال برای پذیرفته شدن چیزی به نام قالب زبان مقدس را کم دارد. این سخن ممکن است که باعث بر انگیخته شدن عصبیت ناسیونالیستی ما شود و ممکن است آنرا رویکردی صرفا ناسیونالیستی ببینیم اما واقعیت اینست که عربی زبان دین ماست و چون زبان کتاب آسمانی ماست جنبه تقدس نیز دارد. البته واضح است که زبان خداوند عربی نیست و ما به هر زبانی که سخن بگوییم و حتی قبل از آن که لب به سخن بگشاییم و حتی قبل از آنکه اراده اراده کردن به ما دست بدهد او می داند که ما چه خواهیم کرد. اما عربی زبان دین ماست و اتفاقا مقدس هم هست همان گونه که بعضی از ادیان دیگر زبان مقدس خاص خودشان را دارند.
برای روشن شدن موضوع باید عرض کنم که سنت های بزرگ دینی رامی شود به دو دسته تقسیم کرد:
الف) سنت هایی که بر بنیان گذار آن سنت مبتنی شده است و بنا براین بانی آن دین به شکل تجسم الهی تبارز یافته است. یعنی وجود ظاهری آن پیامبر به معنی حضور خداوند یا حضور پیام و کتاب خداوند است. آن پیامبر در چنین دینی خود کتاب آن دین است و بنا براین چین ادیانی به زبان خاصی برای بیان پیام عالم بالا ضرورت ندارند. زیرا پیام خداوند نه به شکل کلمات و واژه که در وجود بانی آن دین تبارز یافته است. به همین دلیل این دسته از ادیان فاقد زبان مقدس دینی هستند . در هندوئیزم " اوتار" خود کلمه خداست و در بر دارنده پیام عالم بالا. در مسیحیت نیز خود حضرت مسیح(ع) کلمه خداوند است و ممثل پیام خداوند. کسی که می خواهد در" خون و جسم" حضرت مسیح شریک شود به هیچ وجه لازم نیست که آئیین عشاء ربانی را به زبان یونانی به جا بیاورد. آئیئن عشاء ربانی را به هر زبانی می توان انجام داد و در عین حال با " خون و جسم" مسیح، طبق باور مسیحیان، شریک شد.
در آیین بودایی، خود بودا اوتار یا تجسم خداوند است. یک بودایی وارسته و پارسا لازم نیست که مناسک دینی اش را حتما به زبان سانسکریت انجام دهد همان طورکه هر روزه شمار بی شماری از مومنان بودایی عبادت شان را به زبان های پالی، تامیل، تبتی، چینی و ژاپنی به جا می آورند.
ب) در دسته دیگری از ادیان و سنت های دینی، بنیان گذار دین، خود پیام عالم بالا، یعنی کلمه خدا نیست. در چنین ادیانی، بانی تنها آورنده کلمه الهی یا پیام خداوند است. به همین دلیل به پیامبران چنین ادیانی می گویند رسول که حامل و آورنده رسالت از طرف عالم بالا هستند. دین حضرت موسی و اسلام از زمره این گونه ادیان هستند.
پیام مکتوب عالم بالا همراه با راز و رمزی است که بخشی از این رمزها، رموز زبانی اند. درست به همین دلیل شما نمی توانید پوسته ( زبان) را از هسته (دین و پیام دینی) جدا کنید. راز و رمز دین به درون زبان هم می ریزد و بخش هایی از آن را که مورد استفاده قرار داده همانند خود رمز آلود می سازد. در اسلام، قرآن پیام مکتوب خداوند برای مسلمانان است. این پیام از آنجایی که مکتوب است یک اثر ادبی نیز تلقی می شود و باید بتوانیم دیدگاههای نقد ادبی را در مورد آن جاری و ساری بدانیم. اما تمامی زیبایی های قرآن، حتی زیبایی های ادبی آن، ناشی از زیبایی های ادبی آن نیستند. در قرآن رمز هایی نهفته است که آن رمزها باعث جاودانگی و زیبایی وصف ناپذیر آن شده است. هرچند همه این رمزها، رموز زبانی نیستند اما در درون زبان جا گرفته و بخشی از زبان شده اند. بنا براین هم به حکم نقد مدرن از آنجایی که قرآن یک اثر یکه و یگانه است و هم به حکم هرمنوتیک جدید و رمزشناسی ، قرآن قابل انتقال کامل و بدون عیب و نقص به زبان دیگری نیست. هرکسی می تواند قرآن را به هر زبانی که می خواهد با امانت داری و دقت ترجمه کند اما در کنار این ترجمه باید متن عربی آن نشر گردد. آمدن متن اصلی در کنار ترجمه حد اقل به دو دلیل باید صورت گیرد:
1- از آنجایی که امکان ترجمه متون ادبی نا میسر است، برای امانت داری بهتراست که اصل اثر را نیز به همراه ترجمه آن نشر کرد. چاپ اثر به زبان اصلی در کنار ترجمه اش به خوانندگان کمک می کند تا فهم مترجم از اثر ادبی را به جای خود اثر نگیرند. مترجم به هر پایه که توانا و دانا باشد نمی تواند اثری عاری از تاثیر گذاری شخصی بیافریند و این سخنی است که هرمنوتیک مدرن به آن صحه می گذارد. گذاشتن متن اصلی این خطر را نزدیک به صفر می رساند.
2- هدف از خواندن یک متن مقدس رستگاری و تمایل به سمت عالم بالا و پرواز روحانی است. خواندن متن اصلی قرآن، که واجد تمامی آن رموز کلام الهی است که در قرآن شکل کتابت و نوشته را به خود گرفته، به این سفر روحانی کمک فراوان می کند.
3- قرآن به زبان عربی و با استفاده از حروف رسم الخط عربی به حضرت پیغمبر نازل شده است. مسلمانی که می خواهد خود را مخاطب مستقیم وحی قلمداد کند و صدای خداوندگارش را نه با واسطه که بی پرده و مستقیم بشنود لازم است که عین کلام خداوند و شکل مادی این صدای آسمانی را ببینند، بخوانند و روی بند بند آن تفکر و تعمق نماید. این تجربه و رویایی مستقیم با افسون آیات الهی باعث انتقال برکت آسمانی بر جسم مادی مسلمانان خواهد شد.
بنابراین افسون الهی زمانی بر ما جاری خواهد شد که ما با متن اصلی قران کریم مواجه باشیم
استعمار زبانی به بهانه ی دین!
اگر بجای اسم «الله» از ترجمه آن «خدا»، ايزد، پروردگارو ....
دو شنبه 15 سپتامبر 2008, نويسنده: حسين زاهدی
پيامها
21 سپتامبر 2008, 01:13, توسط احمد
سلام
جواب آقای مهدوی خیلی عالی، مختصر، و روان بود. امید که همیشه نوشته هایی ازاین قبیل و خالی از هر گونه پیش فرض، قضاوت یکطرفه و خودرا بزرگ و باسواد دیدن داشته باشیم.
21 سپتامبر 2008, 06:15, توسط هلمندی
آقایان حسین زاهدی و میرحسین مهدوی! بحث خیلی مهم و بحران آفرین را روی دست گرفته اید، ممکن است برآمدن از پی چنین بحثی، دشواریهای بزرگی را سرراه شما قرار دهد. بیشک که مقولهء مذهب یک مقوله ای بسیار گسترده و نیاز به یک بودجهء علمی کلانی دارد، آنهم در اوغانستان.
چهارده قرن پیش این سرزمین توسط اعراب اشغال شد، تمام زیربناهای فرهنگی و اقتصادیی این دیار به باد فنا رفت، مردمانی که سالیان متمادی رهروان آئین بودایی و زرتشی بودند و از فرهنگ و پیشینهء متمدن ووالایی برخوردار بودند، به خاطر زنده ماندن از دست اعراب جاهل و خونخوار تن به گرایشی تحمیلیی اندیشه و فرهنگ عربی دادند. همان وقت دقیق زمانی بود که فرهنگ و تاریخ ما نابود شود و مردم بزور به پذیرفتن یک آئیین پرخاشگر خشین و جدید تن بدهند. آئیینی که همواره پیروانش را به خشونت،قتل ، زورگویی و زن ستیزی فرامی خواند، که این گونه اندیشه برای مردمان سرزمین ما بیگانه بود. از آغاز سیطرهء اعراب و فرهنگ جهالت عربی، کم کم این اندیشه و اعتقاد بر دل و جان مردم تأثیر گذارد،و مردم مجبور به پذیرفتن دین اسلام شدند.که از همان آغاز تا به امروزچهارده قرن متمادی از این ماجرا میگذرد، و دین اسلام تمام رگهای عصبی اغلب مردم مارا اشغال و کرده، بیش از پنجاه درصد زبان مارا واژه های عربی تشکیل میدهد، بیش از 95 درصد نام های ما اسمهای عربیست، اگر بصورت درصدی حساب کنیم بیش از 60 درصد از هویت ما عربی شده.وقتی باورها عربی، لباس عربی، فرهنگ خانواده گی عربی، زبان عربی، نامها عربی، قانون اساسی عربی، پس هیچ چیزی درروزگار ما باقی نمیمانید که باعث تفکیک هویت ما از هویت عربی باشد. این واقعا یک بحران خیلی وسیع است درجامعهء عقب مانده ما،که روشن فکران و قلم بدستان ما باید بیشتر به همین مسئله بپردازند و سعی کنند که با گویشها و نگارشهای منطقی مردم را برای بیرون رفت از چارچوب باورهای سنّتیی عربی کمک کنند. اینجاست که یک جامعه شناس و یا تحلیلگر منتقد باید این معیارهایی جامعه شناختی را در موضوع انتقادش مدنظربیگیرد، و برای اندیشه اش استلالهای منطقی و علمی داشته باشد.
وارد شدن بایک شعار غیراسلامی نمیتوان اندک ترین تغییراتی را در نحو اعتقادیی مردم اوغانستان ایجاد کرد،چنانچه ما شاهد انقلابهای سیاسی در اوغانستان بودیم، شعارهای سرخ خلق و پرچم که مغایر معیارهای اعتقادیی مردم بود دیدیم که چگونه نابود شد و هیچ جایی را در جامعه ء سنتی برایش باز نتوانست.
وارد شدن بر افکار سنتی و عرب زدهء مردم اوغانستان باید با سیستمهای شریعتی وسروش باشد نه سیستم غوث زلمی . افراد چون زلمی غوث میتواند با سادگی قربانی شود. چون مردم اوغانستان تا هنوز قدرت گنجایش چنین اندیشه ها را در ذهن خود ندارند. لذا باید با احتیاط سخن گفت. نوشته های آقای زاهدی و کار آقای زلمی نه تنها اینکه کوچکترین تغییری را در ذهن مردم سنتی اوغانستان ایجاد نمیکند. بلکه مردم را به تنفر نسبت به چنین افراد وامیدارد و ریشهء باورهای سنتی در بین مردم مستحکم تر میشود.
21 سپتامبر 2008, 11:13, توسط امیرالمومنین ملا نصرالدین
محترم اقای هلمندی یک تعداد از فرمایشات شمار قبول دارم و ان اینکه لشکر اعراب فرهنگ مارا از بین برد و ما را از گذشته ما جداکرد,,, این خوب بجای خود یک حرف درست است ولی حقیقت غیر این است به همین جناب اقای شریعتی که شما اشاره کرده اید در کتاب خود فرموده اند که اسلام گمشده ایرانیان بود با ظهور اسلام ایرانیان با اغوش باز بسوی اسلام شتافتند,, در ضمن من به قران و اعجاز قران یقین دارم حتی پیش گوئی های قران برایم مثل زمان حال است در ضمن خود در زمان که در حوزه بودم تجریبیات زیادی از برکت قران اندوختم و در حیرتم که چطور تمام دنیا به اسلام نمیگراید اگر روزی سانسور و خفقان و اذادی بیان از جامعه غربی رخت بربندد و اسلام واقعی شروع به نور افشانی کند ان وقت خواهی دید که مردم یدخلون فی دین الله افواجا.
از تجربیات که خدمت عرض کنم یک من کاغذ ضرورت خواهد شد ولی مختصرا عرض کنم.
خانم که تمام ممالک دنیا را برای درمان نازائی کشته بود و ناامید شده بود نزد یک عالم دینی رفته و با گرفتن یک تعویذ که با ایت الکرسی نوشته شده بود به گردن کرده و در مدت یک هفته حامله شده بود
ایات جهت کشایش در کارها و ادای قرض جهت بند انداختن چشم و زبان بدگو و حسد از بین بردن بواسیر و باد معده و درد قولنج دفع حسد و چشم زخم دفع جادو و فالبینی ووووووووو
ابن عباس گوید: لبید بن اعصم برای رسول خدا(ص) جادو کرد و آن را در چاه بنی زریق پنهان نمود. رسول خدا(ص) مریض شد، موقعی که آن حضرت خوابیده بود دو ملک آمده، یکی بالای سر و دیگری پایین پای حضرت نشست و حضرت را به وضع جادو خبر داده گفتند: جادو در میان جلد شکوفه ی خرما قرار داده شده و در ته چاه «ذروان» زیر سنگی نهاده شده است. رسول خدا(ص) از خواب بیدار شد و علی(ع) را با زبیر و عمار فرستاد تا آن را بیرون آورند. علی(ع) با همراهان آب چاه را کشیده سنگ ته چاه را بلند کردند و جادو را در زیر آن پیدا کرده، خدمت رسول خدا(ص) آوردند. در میان جلد شکوفه ی خرما مقداری از موی سر پیغمبر(که موقع شانه زدن ریخته بود) با چند دندانه از دندانه های شانه ی آن حضرت وجود داشت که به آنها یازده گره با سوزن دوخته شده بود. پس این دو سوره(قل اعوذ بربک الفلق و قل اعوذ برب الناس) بر حضرت نازل شد. رسول خدا(ص) هر آیه ای که خواند یکی از آن گره ها باز شد، پس از باز شدن تمام آنها رسول خدا(ص) سبک شد و مانند کسی که بند از او برداشته باشند، از جا جست. جبرئیل نیز شروع کرد آن حضرت را با این کلمات تعویذ نمودن «بسم الله ارقیک، من کل شی یوذیک، من حاسد و عین و الله یشفیک» «با نام خدا تو را از شر هر چه موجب آزار توست تعویذ میکنم، و خداوند تو را از شر هر حسود و چشم زخمی شفا و کرامت میکند» (بحارالانوار 95/129، مکارم الاخلاق 413، طب الائمه(ع)144 ، مجمع البیان 10/568، دعائم الاسلام 2/138)
سنن النبی صفحه 332-333
از امام حسن عسگری(ع) نقل است که فرمود: رسول خدا(ص) دست خود را بر گوشت ذراع(دست گوسفند) که زنی یهودی آن را مسموم کرده بود کشید و گفت «بسم الله الشافی، بسم الله الکافی، بسم الله المعافی، بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شی فی الارض و لا فی السماء، و هو سمیع العلیم» «به نام خداوند شفا بخش، به نام خداوند کفایت کننده، به نام خداوند عافیت دهنده، به نام خدایی که با یاد کردن نامش هیچ چیز در زمین و آسمان ضرر نمی رساند، و اوست شنوا و دانا» سپس فرمود: بخورید با نام خدا. پس رسول خدا(ص) و همراهان همگی از آن خوردند تا سیر شدند و هیچ زیانی به آنان نرسید. (بشربن براء بن معرور پیش از اذن پیامبر(ص) از آن خورد و مسموم شد و از دنیا رفت / سیره ابن هشام 3/352، بحارالانوار 19/321)
سنن النبی صفحه 334
دوست گرامی اگر در نوشتارم شک داشتید برایم بنویسید که جواب ات را بدهم امید که شما و دیگر خردگرایان را خدا هدایت کند
22 سپتامبر 2008, 12:06, توسط نسيم کوهستانی
شما برای حفظ دین اسلام هیچ ابزار دفاعی خردمندانه ندارید ممکن جهالت ناسزاگوئی در انتها جنگ و وحشت بتواند چند مدتی شما را تلقین کند ولی چرا اسلام با همه کمبودی هایش هم مانند اوقیانوس عمر طولانی کرده .... ؟
به این سوال جغرافیای اسلام پاسخ داده .. تا زمانیکه نفت باشد اسلام زنده است ختم نفت پایان حیات اسلام خواهد بود یعنی قیامت اسلام بر سرنوشت اسلام آغاز خواهد گردید . من امید دارم که چنین سرنوشت در انتظار اسلام خواهد بود... یاهوو
1 اكتبر 2008, 17:14, توسط عبدلخان ورجنیا امریکا
محترم دانشمند توانا اقای امیرالمومنین - واقعاخیلی بجا و با عقل و منطق اظهار نظرفرموده اند. نظر به گفتارجناب عالی جهان اسلام درین دنیا به داکتروتداوی احتیاجی ندارند.به همین دلین می بینیم که جادو - تعویض و دعا مارا به چه پیشرفت های افتخارآمیز و جشم گیر مخصوصا درقتل و کشتار همجنسان و دیگر پیشرفت و ترقیات چشمگیر نایل گردانیده. دانشمندان ما که دارای چنین افکار هستندازافراد عادی جامعه چه باید توقع کرد. موفقیت های بیشتر در راه دعا وتعویض برای تان آرزو مینمایم.
21 سپتامبر 2008, 12:11, توسط جویا
باعرض ادب محضرخواننده گان محترم ! به درازای تاریخ یک هزاروچهارصدسال بما قبولانده اند که قرآن کلام خدا وبرای هدایت بشر برمحمد نازل گردیده است . قرآن خود تاکیدمیدارد ومدافعین وقرآن شناسان مانیز اسرار وپافشاری مینمایند که قرآن پاسخ دهنده وبازگوکننده راز ورمزهستی ونیاز مندیهای عالم هستی به تمامیت آن است وهیچ تروخشکی نیست که قرآن را برآن احاطه نباشد . بنابرادعاهای قرآن مداران ودین باوران اسلامی ما ، اسلام دین وآیین رستگاری - وسعادت بشر ( بشرط مسلمان بودن ) دراین جهان وسرای آخرت است . اگربرای لحظه ای کوتاهی ازخردودانش بشری چشم بپوشیم ! منطقآ هم باید آنگونه باشد که متولیان دینی میفرمایند. خدایی که جهان را به بزرگی ملیونها کهکشان وستاره وملیونهانظام شمسی ازکتم عدم بعرصه وجود در آوردوبه قول تورات خداوند جهان هستی را درشش روز وبقول قرآن درهفت روز خلق نمود وازآن روزالی غیرالنهایت کنترل وهدایت همه چیز بدون استثنی درصلاحیت اوست وبرگی ازدرخت بزمین نمی ریزد مگرآنکه خدا به آن علم داشته وآنرا خواسته است !! بنابراین سعادتمندنمودن ، درست هدایت نمون وشکوفایی همه جانبه درحیات جوامع اسلامی ، باید ازبدیهیات قدرت وتوانمندیهای خداوندبحساب آید!! سوگمندانه آنجائیکه پای صحبت ازواقعیت های تلخ وملال آور درزنده گی جوامع اسلامی بمیان میآید وبحث به سرنوشت تیره وتار وبسی رقت بار امت اسلامی ربط می یابد ، بی تردید میتوان گفت ، ازمیان اینهمه آنچه را خدا درقرآن ومحمد درسنت فراموش نموده ویافروگذاشته عبارت اند از: سعادت - آرامش - رفاه - امنیت - عدالت - واندیشه ای انسانی درصلح وصفازیستن وبالاخره درک قانونمندی نظام حاکم برطبیعت وجهان هستی . بدبختانه مادامکه بحث بزمین آوردن قرآن وبه مصاف کشیدن احکام آن نسبت به شرایط پیچیده ودشوار زمان ما بمیان میآید ، آنگاه دین باوران وقرآن محوران عزیز ما راه مغالطه وسفسطه را پیشه نموده وتلاش مینمایند عوام الناس را دردام تزویر مافوق درک بشربودن قرآن نگهدارند . لذاست که درتاریخ زندگی مردم اسلام زده ای ما ، تلاش صورت گرفته که قرآن برای آمرزش اموات ادای دین - شفای بیماران - حوائج مشروعه صاحبان نظر - ازدیاد رزق - سلامتی مسافران و.... بخوانش گرفته شده وامت بیچاره ازاصل دست رسی به فهم محتوای درونی آن عاجزمانند . امروزه که ببرکت رویکارآمدن نظام های جبار وستمگراسلامی وسربلندنمودن صدها جریان اسلامی آدم کش ، تروریست ، غارتگر - زن ستیز - خرافه پرور - ضدعلم وخصم آزادی ، جریان بیداری وخرد گرایی درحال پیدایش وشکل گرفتن است ومیخواهندمردم ازمتن ومحتوای کتاب مقدس خود بازبان وبیان ساده آگاهی حاصل نمایند ، این بار بیضه داران ودکان داران دین به طرفند دیگری متوسل گردیده ودست به این مغالطه زده اند که قرآن به زبان غیرعربی بصورت درست قابل درک وفهم نیست !! بنظرم آقای میرحسین مهدوی ودیگر آخوندهای بدون ریش وپشم وعمامه اگرمیخواهند صادفانه به ریشه یابی علل ناکامی وعقب ماندگی جوامع اسلامی وبالاخره این همه مصیبت را که با آن دست وگریبان هستیم ، پی ببرند ، تروریسم وبنیادگرایی اسلامی را به تحلیل بگیرند ، لطفآ دیگرحاشیه روی نه فرمایند ودست ازمغالطه کاری وانحراف دادن مسیر افکار عامه بردارند . دوستان روحانی بجای به بازی گرفتن اعتقادات وباورهای مردم وشوخی باتاریخ لااقل خود به مطالعه بیطرفانه وتحقیق انسانی نسبت به قرآن مبادرت نمایند وآنگاه درخواهند یافت که این کتاب باصطلاح سعادت بخش وعلمی شان چیزی نیست غیرازیک مانفیست خشونت واساطیر. اگرشما واقعآ به قرآن معتقد هستید وآنرا خوانده اید وژیست های کاذبانه نمیگیرید ، بادارا بودن آنهمه ضدونقیض گویی ها - داستانهای تخیلی وغیرعلمی - احکام قتل ، ستمگری وغارت - ترویج نابرابری وبی عدالتی درهمه ابعادش - ایجاد تخم کینه ونفرت بین بشریت - وتکرار روایت های انجیل وتورات وداستانهای ازادیان وکیش های ماقبلش ، چگونه بادیده درایی مدعی میگردید که قرآن دارای رموزها ورازهایی است که بشر را ازفهم آن عاجزاست . اگرخواسته باشید دربحث بعدی چندنمونه ازتناقض گویی های قرآن را برای شما بطور نمونه میآورم تا لااقل خوانندگان عزیز درجریان قرار گیرد .
21 سپتامبر 2008, 13:23
آقا! شما هرچه میپندارید اجازه دارید ولی ما این دین را با سلول سلول وجود خود دوست داریم و برای حفاظت آن زندگی میکنیم و شما قصه های علی دشتی و فطروس را خوب ورد کنید و مطمینم سر تان تا آخر خلاص نمیشود شما هیچ وقت سرعقل نمیاید که منطق قرآن و نفس آیات قرآن و جهان بینی اسلامی فلسفه و پیدایش هستی را چه گونه تفسیر میکند.
22 سپتامبر 2008, 05:17, توسط tareq
ta to az khwabat shawi bedaar doost
forsate omrat ham az dast rafta ast
22 سپتامبر 2008, 11:57, توسط جویا
نویسنده محترم وبدون اسم ! اگر میفرمودید که حق دارید هرچه میپندارید ، بهتربود . بشریت آزاده وسانسور ستیز ، آزادی عقیده وبیان را ازابتدایی ترین ودرعین حال پایه ی ترین حقوق انسانها میداند وصدوراجازه ویاعکس آنرا طرزتفکر استبدادی وضد انسانی میپندارد که درشرایط امروزی بصورت کل ازسوی دونهاد ( نظامهای سرکوبگر سیاسی ومذهب اسلام ) رسمآ بربشریت اعمال میگردد. دومآ: نه تنهاشما، بلکه همه ای مردم بصورت طبیعی حق دارند طرزفکرواندیشه ای را دوست داشته باشند ، ازآن دفاع نمایند ویابرخلاف خودرامکلف وپای بند به پذیرش هیچ دین وآئینی ندانند . بنظرم هرآدم که لااقل به ادبیات جهانشمول حقوق بشری دست رسی داشته باشد این را میداند که بشردرانتخابش آزاد ومخیراست . بدبختانه امروزه مشکل آنجایی تبارز نموده که جریانی بنام متولی - چماق دار وتکلیف اندیشان دینی ، آزادی اندیشه وبیان را به صلیب کشیده ونابخردانه توقع میبرند تاهمه آنگونه بیاندیشند که اعراب بدوی درهزاروچهارصدسال قبل باجاری نمودن جویبارخون برماقبولانده اند! ازنقطه نظرباورمندان به آزادی اندیشه ، تنها آن طرزنگرش مجازبه جولان نیست که فکرنمودن - بیان داشتن ونقدنمودن را ازدیگران سلب میدارند. علی دشتی ومیرفطروس مانفیست خشونت نه نوشته اند ، اجازه نامه قتل کسی را بدست دیگری تدوین نه نموده اند، اراجیف وخرافه پرستی را نستوده اند، سیکس ویاتجاوزبه اطفال وزن باره گی را مساوی به علم ودانش لایزال وانمود نکرده اند ، تبعیض جنسی وتفاوت طبقاتی را اصل تغییرناپذیر وجاویدانه ازجانب خدا بیان نداشته اندو..... پس اگرشمابخودحق میدهید که دراوایل قرن بیست ویکم نه تنهاازافکارخرافه وقرون وسطی یک مشت اعراب بادیه نشین وخون ریزدفاع نموده بلکه دیگران را نیزمکلف به پیروی واطاعت بی چون وچرا ازآن ترشحات چرکین میدارید ! دیگران نیزاین حق را دارند که نظرات ودانش نامه های خردگرایان ودگراندیشان را بخوانند، ومهم نیست که این ادبیات ومؤلفه ها مال علی دشتی ومیرفطروس است ویاازنوامچامسکی آمریکایی. سوم: میفرمایید که " مطمئنم سرتان تاآخرخلاص نمیشود شماهیچ وقت سرعقل نمیاییدکه منطق قرآن و..... اتفاقآ یکی ازگرفتاریها وناهنجاریهای فکری دوستان آخوند ویاآخوند زده اینست که خودرا عقل کل ودارای فهم جامع وباصطلاح آسمانی میپندارند که این خود ناشی ازجهل وعدم درک درست اززنجیره روبه تکامل دانش بشری است . دوستان مادراینجا دقیقآ درنقش اصلی ایده آلیستی وایستانگری جلوه گرمیشوند وآنچه را منطبق به اساطیر غیرعلمی هزاروچهارصدسال قبل که آن را دانش اولین وآخرین میدانند!! یافتن ، تبارک الله میگویند ، درغیرآنصورت همه چیزراسیاه وواژگون میپندارند. من شرافتمندانه ازدوستان تمنی دارم که بدون تعصب ولجاجت آنچه را درست نمی پندارند ، به بحث بگذارند تالااقل همکاری باشد بما دررسیدن به حداقل درک وفهم !! برخلاف نظردوستان ؛ آنچه را من نسبت به آن بی باور شده ام وبرایم لااقل قابل پذیرش نیست ، درنتیجه مطالعه وبرداشت ازمتون تاریخی اسلام وقرآن ویافتن وجوه مشترک بین آن نوشتارها وعملکرد جریانهای اسلامی درتمامیت شان است . دراینجا چندتانمونه ازآیات قرآن را که من ازدرک آن عاجزم بادوستان محیط برعلم ودانش اسلامی درمیان میگذارم تا ازروی لطف روشنی اندازند. سوره الملک آیه 3 " آن خدایی که هفت آسمان بلند را به طبقاتی منظم بیآفرید ". درهمین سوره آیه 5 " وماآسمان دنیا را به چراغهای رخشان زیب وزیور دادیم وبه تیرشهاب آن ستاره گان شیاطین را راندیم ". درسوره الطلاق آیه 12 " خدا آنکسی است که هفت آسمان را آفرید ومانند آن آسمانها از هفت طبقه زمین خلق فرمود " . سوره الحدید آیه 1 " اوست خدائی که آسمانها وزمین را درشش رو آفرید وآنگاه به تدبیرعرش پرداخت ". سوره واقعه آیه 73 " مادرچوب آن آتش را خلق کردیم ومایه پند وعبرت مسافران گردانیدیم ". دوستانکه ازمنطق قرآن - نقس آیات قرآن - جهان بینی اسلامی - فلسفه وپیدایش هستی که دربالا بیان داشته وآگاهی دارند ، لطفآ بگویند که این آیه ها جوک وشوخی اند یا علمی ومنطقی؟
22 سپتامبر 2008, 23:49, توسط ابوبکر
آقای با نام دروغین جویا! اگر جوینده میبودی یابنده هم میشدی. نه! شما فقط سفسطه و مغالطه و پروپاگند و دروغ و اتهام و دشنام را یاد دارید و آنرا ورد میکنید. تمام منطق تان همان چار تا کتاب بی بنیاد از مولفین خریده شده یهود است و بس. تا چه وقت قرن چهارده و بدوی و قاتل و وحشی میگوید؟ تا چه وقت ادعای عقل کل و عقل عالم میکنید؟ وانسانهایی را که از روی رغبت با عقاید بی مفهوم بنام این و آن پشت میکنند و یک دین انسانی را اختیار میکنند جاهل مینامید. من عقیده ای را که میگوید: «کسیکه شفقت بر اطفال و احترام به بزرگان را مراعات نمیکند از ما نیست» و یا رهبر و رهنمای این دین دست یک کارگر را بوسیده و بالا میکشد و میگوید که این دست را آتش لمس نمیکند» و یا میگوید« تبسم یکی برای دیگری عبادت است» و... و یا روزه را فرض میگرداند تا فقراء و مساکین را عملا حس کنیم و یا زکات را برای زدودن فقر و...و... میستایم و عاشق اش هستم. شما اختیار دارید بدوی و قرون وسطایی و این و آن بنامید. من درین طعن نامه ات چیزی برای جواب نمیبینم جز یک مطلب که در اسلام فلسفه زندگی برمبنای عبادت و امتحان خوبی ها مطرح شده در حالیکه راه رسیدن به کامیابی را هم رهنمون شده، نه ایجاد کنند عدالت و بهشت و مدینه فاضله در دنیا. اما این دنیا آخر کار نیست. این شما هستید که چه را بخود میپسندید عدالت یا ظلم و تعدی را. بنام دموکراسی و حقوق بشر و تساوی حقوق زن و... کشورگشایی میکنید یا برای فقر زدایی و... کار میکنید. این زندگی در اسلام همچو مکتبی است برای یک روز امتحان. حالا اگر شما انتظار دخالت خداوند در این دنیا برای رفع ظلم و تعدی هستید پس امتحان چه مفهومی دارد که در قرآن میگوید که ما شما را برای آزمون در دنیا فرستادیم، هرکه نیکی کرد کامیاب و هرکه نافرمانی کرد خواهی نخواهی چون فرعون و استالین و شارون و... ذلیل میشود.
از پرداختن بیشتر به پاسخ شما ترجیج میدهم در عبادات رمضان مصروف باشم چون امیدی و توقعی نیست که شما فکر و تعمق و قناعت کنید. بهتر است از فیوضات رمضان و موقعی که برای خودسازی نفس و اخلاق میسر شده اکثر استفاده را کنیم. اما افتخار دارم صف های تراویح و تعداد روزه گیران و نماز گزاران بیشتر میشود.
23 سپتامبر 2008, 12:22, توسط جویا
آقای ابوبکر احترام بشما! ازاینکه بشدت مصروف عبادت وفرایض میباشید، وقت گرانبهای شما رابیش ازحدنمی گیرم وبصورت مختصر به پاسخ شما میپردازم . 1- دست یابی به طرزفکری که باشما دراین صفحه درمیان گذاشته ام بدون گردشگری وجستجودرلابلای اسناد ومنابع مختلف تاریخی برایم ناممکن بود که بدون شک نشاندهنده جویابودن یک فرداست . بنابربیزاری وتنفری که ازتعصب دارم ، برخودلازم میدانم تاخودرا مقید واسیر جریان فکری خاصی نساخته ودرامرتحقیق وبررسی اصول بیطرفی کامل را رعایت نمایم ، لذامنبعد نیزجوینده خواهم بود . اینکه شماباپیروی ازاصل تحجر- انقیادفکری ومنش متعصبانه وخودمآبانه ، جوینده رامنحصربه همفکران وهم کیشان خود میدانید مشکل خودشما است ومن ناراحتی شمارانیز باتوجه به این کمبود درک میکنم وبرایم مهم نیست . ازجانب دیگر نسبت به اسم جنابعالی ( ابوبکر ) نیزملاحظاتی ویا اشکالی قوی وجود دارد . درقدم نخست بخش قابل ملاحظه ای ازخودهمفکران اسلامی شما نسبت به ابوبکرنظرمساعد ونیک ندارند. ازدیدشیعیان ابوبکرغاصب خلافت ودشمن اهل بیت پیامبراست . شمامیتوانید دراین رابطه به منابع متعدد ومعتبر متفکرین شیعه مراجعه نمایید! وحتی خودعلی درخطبه سوم نهج البلاغه که معروف به خطبه شقشقیه است چنین میگوید:" الاای تاریخ ! به خداسوگند که فرزند ابوقحافه خلافت مسلمین را چون پیراهن بی قواره ای درپوشید درحالی که بخوبی میدانست ناخدای کشتی خلافت جز علی نیست ". البته این نظر شیعیان است نه نظرمن. شیعیان بدون تعارف ابوبکر- عمروعثمان را غاصب وزجردهنده فاطمه دختر پیامبرمیدانند وباتوجه به این طرزفکر، درمیان تمامی شیعیان علی شما کسی را نمی یابید که اسم خودرا ابوبکر یاعمریاعثمان بگذارند! ثانیآ براساس شهادت تاریخ بعدازمرگ محمدپیامبراسلام ، ابوبکردرسرکوب خونین مردم وواداشتن آنان درپذیرش جبری دین اسلام نقش بسزا داشته ومیتوان اورا درجای خودش یکی ازچهره های خونخوارتاریخ اسلام نامید که ذکرکارنامه های وی را دراین صفحه مجال نیست . بدین ترتیب اگرشما حق دارید درجویابودن من اعتراض نمایید ، من نیزاین حق را ازآن خودمیدانم که نسبت به ابوبکربودن شما اعتراض نمایم . 2- قاتل بودن ووحشی بودن اعراب بدوی را ازیهودیها ویانویسنده گان آنها برداشت واخذ نکرده ام ، بلکه این را تاریخ خود اسلام ومتون قرآن بوضوح وآشکارا بیان میدارد وبدبختانه جهل وتعصب وپذیرش کورکورانه سبب شده است که مسلمانان همه ای آنها را بحساب دستور خدا ووظیفه دینی خود میگذارند، که شوربختانه صبغه آسمانی وخدایی یافتن قتل وغارت بسیار خطرناک وفاجعه آفرین است . 3- باتآسف ودرد که مردم افغانستان ، آنگونه که دکانداران دینی مدعی اند ، اسلام را آگاهانه وداوطلبانه نپذیرفته واین فرهنگ ومکتب به قیمت ریختانده شدن خون هزاران انسان - به برده گی وکنیزی رفتن هزاران زن ومرد ودختروپسر این مرزوبوم برماتحمیل گردیده است . به گواهی تاریخ دین اسلام درسرزمین ما دین میراثی وسنتی است نه دین آگاهی ودانش . این را باید آقای ابابکر لااقل درمنابع تاریخی خودافغانستان جستجونمایید. 4- شفقت براطفال وبزرگان نظرنیک وعالی است ، مشروط به اینکه این نظر بربنیاد عواطف واحساسات انسانی استوار باشد ، نه مذهبی - نژادی - وقبیلوی . سوال مهم اینجاست که آیا نظرمحمدپیامبراسلام وپیروانش نسبت به اطفال وبزرگان غیرمسلمان نیزاین چنین است ؟ که هرگزنه . بنآ دستورشفقت ومحبت واخلاص بافامیل واقارب - خویشاوند وهم کیشان درحکم معایب فکری ویامیوه سمی است . 5- بوسیدن دست کارگر یک بحث ونظر بسیار پیش پاافتاده وعامیانه است که هیچگونه حقوق انسانی وانصاف را درخود حمل نمیکند . هیچ انسانی مجاب وملزم به بوسیدن دست کسی نیست ، بلکه همه مقید ومکلف به رعایت واحترام بحقوق انسانی همدیگرایم . البته این گفته به معنی رد بوسیدن نیست ، بلکه ازلحاظ عاطفی بوسیدن امراختیاری واخلاقی بابار احساسات است . نکته مهم اینست که دین اسلام بصورت عموم وحکومت های اسلامی زمان ما بخصوص، موضع گیری شان درقبال حقوق - جایگاه ونقش کارگر درمناسبات تولیدی چیست ؟ تاجائیکه به شواهد واسناد ربط دارد ؛ دیدگاه اسلام نسبت به کارگربمراتب بی رحمانه ترازدیدگاه جهان سرمایه داری میباشد. وضعیت حقوقی وموقف اجتماعی کارگران درجوامع اسلامی ایران - پاکستان - افغانستان - عربستان سعودی - اندونیزیا- بنگلادیش - امارات متحده عربی- وکشورهای اسلامی آفریقایی بخصوص بی حقوقی کامل کارگران افغانی دراین کشورها را میتوان بحساب نظرنامساعد اسلام درقبال کارگران دانست ! مسئله دست بوسیدن وازحقوق انسانی کاستن ، دقیقآ باصطلاح عامیانه ازریش کندن وبه سبیل اضافه نمودن است . 6- در رابطه به روزه گرفتن وازحال گرسنه باخبرشدن این نتیجه بدست میآید که اندیشه - واحساس انسانها محدود ومنحصر به شکم شان است . یعنی انسان را یک موجودشعوری ودارای فکرمتکامل ندانستن ، که اگرگرسنه وتشنه نباشند ، درک نمیتوانند که گرسنگی چیست ؟ ویااگرمریض نباشند احساس نمیکنند که رنج بیماری چیست ؟ بااین طرزتفکر وارونه ونادرست است که بعدازیکهزاروچهارصدسال روزه گرفتن ، تاهنوز هیچ تدبیروبرنامه ای برای چاره پذیری فقر خانمانسوز درکشورهای اسلامی وجود ندارد وبرعکس مسلمانان مرفه - درقدرت وروزه دار گوشه ای چشم شان به کیسه فقرا ومحرومین دوخته شده ودسترخوان افطار شان باخون محرومین مسلمان خودما رنگین است وچنین است که حاکمان اسلامی افغانستان امروزه ازدست رنج خون آلود مستضعفین ورنجدیده گان جامعه ما تغذیه مینمایند- مناسک حج انجام میدهند- روزه میگیرند - نمازبرپامیدارند وبالاخره یکجا بااشغالگران آمریکایی جهادوجنایت انجام میدهند. 7- فلسفه اسلام برمبنای عبادت وامتحان ، معنی جزاین ندارد که : اولآ خدا علم وآگاهی برجهان هستی ندارد وآنگونه که ادعامیشود ازروزاول نیزپیش بین نبوده که درآینده چه چیزی بوقوع میپیوندد ؟ منطقآ واصولآ امتحان برای دریافت نتیجه ای هست که امتحان گیرنده ازقبل آنرا نمیداند . مثلآ شاگردی به مکتب میخواهد یک صنف بالاترارتقانماید، به مدیریت مکتب پیشنهاد میدهد وآنها چون نسبت به واجدشرایط بودن شاگرد دریک صنف بالاتر اطمینان ندارند، لذا مسئله رامشروط به اخذامتحان میسازد که بابدست آمدن نتیجه معلوم میگردد آیا ارتقای صنف بالاترپذیرفته شود یانه؟ درنتیجه اگرخدا ازقبل نسبت بهمه چیزآگاهی وعلم داشته وباوصف آن دست به ایجاد این صحنه ها درعالم هستی زده ، به جرآت میتوان گفت که این کاربیهوده - عبس وخوشگذرانی بیش نبوده ونیست ! که دراین صورت کاربرد کلمه امتحان بی معنی ونامفهوم است . ودرصورت عکس آن ؛ این نتیجه بدست میآید که اینهمه تعاریف ازخدا بی پایه بوده وخدا مخلوق ذهن بشراست . دومآ قرآن میگوید برگی ازدرخت بزمین نمی ریزد مگربه علم خدا . پس سوال خیلی ساده اینست که این خدای مهره بان ودانا چرا ازریزش باران درصحرای خشک وسوزان عربستان سعودی دریغ داشته وهمه را برسرمردم ویتنام - بنگلادیش- تایلند ودرکل جنوب شرق آسیا آنهم بیشتر دربستر اقیانوسها میریزاند . وبرعکس چرا اینهمه نفت را نصیب شیوخ وحکام عیاش وخوشگذران عرب نموده است و.......
2 اكتبر 2008, 10:20, توسط ع ع ع
سلام به همه دوستان درضمن خدمت افای جویا عرض شود اینکه دست بوسیدن واجب نیست و فلسفه اینکه پیامبر دست کارگر را بوسیده اینست که مسلمانهارا تشویق کندبه کارتا تمبل نباشند دیگر اینگه اسلام به هیچ وجه خوشونت را نمی پزیرد اعمال مسلمین حجت برای اسلام نیست اسلام کی گفته دروغ بیگو کی گفته قتل یا کسی راتحقیر کنید؟ عدالت اسلام را درزمان حکومت علی مطالعه کنید میگویندروزی علی به ابن موالجم گفت توقاتل منی ان شخص گقت یا علی من علی گقت ار ان شخص گقت پس مرابگریدوبکشید علی گقت نه قصاص قبل ازجنایت در اسلام جایزنیست واین را ثابت کرد وقتکه ازدست همان شخص ضربه خورد به حسن وحسین گفت تامن زنده ام شماحق قصاص را ندارید(به جزازعلی کی گویدبه پسرکه قاتل من...اسیردست توست اکنون به اسیرکن مدارا) هم چنان این شعرهم درباره علی است (اسایش دوگیتی تقسیراین دوحرف است...بادوستان مرودبادوشنمان مدارا) این یک نمونه است که این جاجای بحثش نیست اینرا به این جحت نوشتم که در اصل اسلام خوشونت نسیت اسلام را به اصطلاح (تیکه داراها) خراب کرد
والسلام ع ع ع
3 اكتبر 2008, 07:46, توسط جویا
محترم ع ع ع ! اولترازهمه باعرض ادب محضرشما یاد آور میشوم اینکه : معلومات شما در رابطه بتاریخ اسلام وعملکرد رهبران وپیشوایان این دین ، مخصوصآ فهم وشناخت شما ازقرآن بسیار ضعیف وبی پایه است . برای شما بمثابه یک انسان متدین ومدافع آن ، لازم وواجب است تا زحمت مطالعه وکسب معلومات دقیق ومعتبر دراین رابطه را بخود بدهید ، تا حمایت وپشتیبانی شما مؤثر وسودمند واقع گردد. در باره علی امام اول شیعیان وخلیفه چهارم مسلمین نیز موضع شما برپایه گفته ها وروایت آخوندهای شیعی استواراست ، نه براساس شناخت واقعی وبیطرفانه ازعلی . بدیهی است ، هرموضعگیری وحمایتی که بتاسی ازایمان واعتقاد قبل ازمطالعه نسبت به یک انسان ویایک مکتب ویا یک پدیده اجتماعی وتاریخی صورت میپذیرد نه تنها گره ازمشکل دین را نمی گشاید، بل بیشتر پشت آنرا بزمین میکوبد: بگفته شاعر " دشمن دانا بلندت میکند برزمینت میزند نادان دوست ". مع الوصف اینکه نقدی را نسبت به نظر من ارائه داشته اید ، بسیارخوشحال وبابت آن ازشما سپاس گذارم . مرا باوراینست که گفتگو ونقدونظر درفضای باز وبدور ازتعصب ، کوتاه ترین ودرعین زمان پویاترین راه رسیدن به تفاهم واحیای مدنیت سالم وانسانی است . مطالبی را که من دراین صفحه بادوستان درمیان گذاشته ویا میگذارم ، ناشی ازتعصب ویا باصطلاح رایج، وظیفه داربودن ازجانب صهیونیسم - مسیحیت ویاکمونیسم نیست ! بلکه محصول مستقیم وبدون واسطه مطالعه وبرداشتی است ازمتن تاریخ اسلام - ومتن کتاب آسمانی آن ( قرآن ) ودرعین حال تطبیق آن درعمل با آنچه امروزه بنام اسلام ودرسرزمینهای اسلامی صورت میپذیرد. آولآ فرموده اید که محمد دست کارگر را بوسیده است تا مسلمانها را بکارتشویق نماید. بنظرم این را اگراستدلال نیزبحساب آوریم ، بی نهایت ضعیف وپیش پاافتاده است . بوسیدن دست وصورت شاید برای یک لحظه ویایک مقطع کوتاه کارگری را وادارد تاباعلاقه وازروی میل به کارتن دهد ولی در درازمدت وبرای همیشه نه ! آنچه انسانی را برمی انگیزد وبه او میل باطنی میدهد ، نه بوسیدن وآفرین گفتن ، بلکه بصورت عادلانه حقوق ومزایای کار را به اوبازگرداندن وجلب اعتماد ورضایت کارگر را نسبت به توزیع عادلانه ثروت ومحصول کاراست . متآسفانه دردین اسلام ودرچارچوب قوانین آن ازحقوق کارگزوتعیین شرایط کاروبهره مندی ازآن سخنی بمیان نیست . کافی خواهد بود تابشرایط رقت بار وبی حقوقی کامل کارگران درسایه رژیم جمهوری اسلامی ایران ( سمبل علوی آن ) - حکومت اسلامی خادمین حرمین شریفین درسعودی ( نمونه وهابی ) - حکومت اسلامی پاکستان ( نمونه حنفی ) - وجمهوری اسلامی افغانستان ( نمونه شیعی - حنفی ) آن نظرافگنیم تا دریابیم که مواضع این نماینده گان خدا در روی زمین نسبت به کارگرومستضعفین چیست ؟ ویا اقلآ ازکارگرمهاجرافغانی پرسیده شود که برخورد حکومت ولایت فقیه ونماینده امام زمان درایران دربرابر آنها چی بوده ویاقانون اساسی این رژیم نسبت بحقوق کارگرچگونه میباشد؟ فکرمیکنید که خامنه ای بمثابه ولی امرمسلمین وصدها آیت الله دغل وفریبکار حاکم برایران هنوز باخبرنیستند که محمد دست کارگر رابوسه میزده ؟ ویا اینان ازعلی ومحمد پیروی واطاعت نمیدارند؟ از زاویه دیگر میشود این سوال را مطرح نمود که اگرآیین اسلام مشوق کاربوده وکارگربرای آن عزیز! پس این اعراب که بنیان گذار ومتولی این دین است ، چرا به مرض تنبلی وبیکاری گرفتار آمده ؟ واگر سیرحوادث روزی پول نفت را ازآنان دریغ بدارد ، آنوفت دوباره همه به خوردن سوسمارروی آورده وبه گدایان درگاه صهیونیسم مبدل میگردند. نگاه مختصر بتاریخ صدراسلام نشان میدهد که کاروتلاش برای آبادانی وفراهم نمودن وسایل پیشرفت بصورت قطع دردستور این بیابان گردان جاهل نبوده ، بلکه بطور عمده ازطریق غارت وچپاول اموال ودارایی های مردم بنام مصادره اسلامی ، امرار معاش میکردند . دلیل وانگیزه اصلی روی آوردن آنها به جنگ نیز آنگونه که مسلمانان ما مدعی اند ؛ نه به منظور صدور اسلام وتوسعه دین که خودها بی باورتر ازدیگران نسبت به آن بودند ، بلکه بصورت عمده برای دست یابی به ثروت وغنایم جنگی - درگام نخست غلام وکنیز بود. لذاست که درقرآن نیزبصراحت زنان غیرمسلم را غنیمت جنگی وملک مردان مسلمان میداند . در رابطه به خشونت باید عرض داشت که اسلام اساسآ دین خشونت وشمشیراست ، نه دین گفتگو وتفاهم وصلح . کلمه اسلام بمعنی تسلیم ، درست پیام ومحتوی خشونت را درخود حمل میکند . بامرور ومطالعه درقرآن به صدها آیه قتل وکشتار وستم برمیخوریم که ریختن خون غیرمسلمان بدست مسلمان را ازفرائض ودستورات خدا میداند. به قول خمینی" رحمت مخالفت باخداست - محراب یعنی محل حرب - یعنی مکان جنگ - ازمحرابها باید جنگ پیداشود - چنانکه بیشترجنگهای اسلام ازمحرابها پیدا میشد" ( سخنان خمینی بمناسبت تولد محمد درسال 1361 ). سوره حشر آیه 5 " هر درخت خرمایی را که بریدید یا آن را بر ریشه اش باقی گذاردید به قرمان خدابود تانافرمانان خوار گردد ". محتوی ومفهوم این آیه خشونت را حتی به اشجار غیرمسلمان روا میداند ، کشتن خود آنان که از واجبات است . در رابطه به صحبت علی با ابن ملجم که ازنظر آقای ع ع ع دانش غیبی اورا میرساند !! باید گفت که این عقیده نسبت به علی مربوط به اکثریت قاطع اهل تشییع میباشد . ازعلی مدد خواستن - اورا دست خدا قرار دادن - اورا مافوق بشر تعبیر نمودن ودانستن ، و.... را باید درکل بحساب افکار غیر علمی وخرافی سه دین آسمانی وسامی ( یهود- مسیحیت واسلام ) مورد بحث وبررسی قرار داد. دراینجا بدنیست در رابطه نقل وقولی ازخود علی آورده ونتیجه گیریم که تشییع علی را آنگونه می بیند که حتی خودعلی با آن موافق نیست . خطبه 78 صفحه 89 نهج البلاغه ازعلامه شریف رضی " ای مردم ، ازفراگیری علم نجوم بپرهیزید- مگرآن مقدار که راه صحرا ودریارا به شما بنمایاند - که شمایان را به غیبگویی کشاند. واخترشناس چون غیبگوست وغیبگو چون کافر وکافر درآتش است ".در باره ابن ملجم بد نیست نامه 47 که درواقع وصیت نامه علی به حسن وحسین است ، مرور شود" هان ای فرزندان عبدالمطلب به خوانخواهیم فقط ازقاتلم قصاص کنید- بنگرید آنگاه که من ازضربت اوجام شهادت را نوشیدم تنها یک ضربت براو فرود آرید ". بنظرم مدارا بخشش وگذشت را گویند. اینکه علی دستور یک ضربت زدن به ابن ملجم را میدهد ، هیجگاه دلیلی برمدارا نیست . البته قصدم اینجا دفاع ازابن ملجم نیست ، بلکه بحث ازمدارا است نه چیزی دیگری وابن ملجم باکشتن علی قاتل است ومحکوم ، نه بخاطر کشتن علی ، بلکه بخاطرزشت بودن ومردود بودن عمل قتل . تاریخ آینه تمام نمای یک شخصیت است وعلی بنابحکم تاریخ یک انسان قاتل وبی رحم است نه یک شخصیت عادل ومدارا جو . خطبه 124 علی را درنهج البلاغه مرور نماییم تا کمی ازچندوچون قضیه آگاه گردیم " آنکه جهاد را برگزیند وبه سوی خدا رود، تشنه کامی است که به سرچشمه آب درآید . بهشت درپرتوبرق نیزه هاست ". درخطبه 27 " آگاه باشید که من شب وروز وآشکار ونهان شمایان را به نبرد با اینان فراخواندم وگفتم پیش ازآنکه به جنگتان آید به جنگشان روید". خطبه 55 " ما که باپیامبربودیم باپدران ، پسران وعموهای مان می جنگیدیم ، ولی این جنگ ایمان وتسلیممان را می افزود وبرسوزش درد بردبارمان میساخت". خطبه 58" به علی خبردادند که خوارج ازپل نهروان گذشته اند ، فرمود: نه چنین است وازآن نهر نه گذشته ان ، بلکه قتلگاه هایشان این سوی نهراست . به خداسوگند ، ازایشان ده نفر هم نجات نیابند وازشمایان ده نفرهم به شهادت نرسند". با توجه به این اسناد وشواهد ، بخوبی قابل درک است که دراسلام آنجایکه رحم ومروت مطرح است ، هیچگاه بامحتوای انسانی نیست ،بلکه رحم بمعنی اسلامی آن یعنی شمشیرکشیدن دربرابر مخالفین ومدارا باموافقین . این همان طرزتفکر وبرنامه ای است رایج درمیان تمام آدم کشان . طالبان والقاعده نیزموافقین خود را نمی کشند. هیتلرنیزباموافقینش نمی جنگید . جورج دبلیو بوش وهم پیمانانش نیز واشنگتن ولندن را بمباران نمیکنند ، بلکه افغانستان وعراق را بخاک وخون کشیدند .
4 اكتبر 2008, 04:50, توسط ع ع ع
سلام خدمت بننده گان سایت وخصوصا برادر نهایت محترم جویا جان تفدیم
نموده رجاءعلیک را دارم نخست حضورجویا جان عرض شود که شماراتشویق
به مطالعه زیادمیکنم خصوصادرباره قران اصلامعلومات ندارید معلومات شمادرباره قران خیلی ضعیف و سطحیست شمافقط بلدید لفاظی کنید تحلیل نمیتوانیدظرفیت درگ عمق مسئله را ندارید همه مسائل رافقط ظاهرش رامی بینید وقظیه را هم همیشه یک طرف اش رامیگرید مثلادرباره جنگهای علی اشاره داشتیداز نهج البلاعه (بخداسوگندازایشان ده نفرهم نجات نیابند وازشماده نفرهم به شهادت نرسند) اول اینکه چیری که علی پیشگوئی کرده بود دقیق همون شد این دال براینست که علی یک انسان استثنائی بود ثانیاعلی متجاوزنبود جندین نامه فرستاد که جنگ راه حل نیست قاصدفرستاد قاصدش رابه شهادت رساندند یگ زن حامله راشکم دریدند پس وظیفه علی جیست؟ شمافقط جنگ را محکوم می کنید فکرکنیداگرایران به خاگ افغانستان تجاوزکند اگرافغانهاازخاگش دفاع کند
ایرانیهاراقتل کنندایاافغانها بی رحم وقاتل است جون چنگ اینه تمام نمای فاجعست؟ ثالثا لطفاایران یا عربستان وهم چنین اعمال
مسلمین را اینه برای اسلام قرار ندهید چون حقوق کارگران افغانی
درایران وپاکستان وعربستان مدنظرگرفته نشده شمافکرمیکنداسلام این
را تجویزکرده.نگاکنید سلمان فارسی یگ ایرانی است پیامبر میگوید
(سلمان من الاهلبیت) سلمان از اهلبیت من است پس معلوم میشود در
اسلام ایرانی افغانی عربی مدنظرنیست وهم چنان ایه قران (الکاد
لعیاله کل مجاهد فی سبیل الله) هرکس برای عیالش کار کند مثل اینکه
در رای خدا جهادکند . خیلی ایه های دیگر همچنان اینکه شمامراگفته بودیدموضع من برپایه گفته های اخوندهای شیعی استواراست .نه براساس شناخت واقعی وبیطرفانه ازعلی وقتکه شماروایتهای شیعی را قبول ندارید چرااز نهج البلاغه درباره علی استلال کردید؟ شماباید نهج البلاغه را هم قبول نداشته باشید شما جیزی که در ضرراسلام است ازمنبع اسلام استفاده میکنید چیزی که به فایده اسلام است قبول نمی کنید مارگ شیعه وسنی را می زنید چیزی که من درباره علی نوشته بودم در تاریخ شیعه و سنی هست و توئی که دوشمنی خاضی با اسلام داریدخودرابالاپاین می زنید گاهی ازکتاب مسلمانان علیه مسلمانان استلال میکنید گاهی اصلاقبول ندارید موضع مشخص ندارید والسلام ع ع ع
4 اكتبر 2008, 06:33, توسط اکبر ح ج
حضور خوانندگان کابل پرس? سلام تقدیم است...
و اندکی اشاره به اشتباهات اقای جویا!!!
جناب شما تاریخ را مطا لعه نموده ولی درست انرا نفهمیده اند و مهم تراینکه موارد تطبیقی اوامر واجراات الهی و منتصبین وی را در موارد معین که سبب اصلاح جامعه است نمیدانند و بی خریط در تاریکی فیر می نمایند...
در مورد اول شما یک جنگ زمان پیامبر را که دفاعی نبوده برای ما گوشزد بفر مایند..و درقدم دوم برای اتفاق نیا فتادن جنگ و خون ریزی دوباره ایا لازم نیست تا همه امکانات اقتصادی و نظامی دشمن وحشی و جاهل و خارف را منهدم ساخت تا از جنگ و ضایعات انسانی و مادی بعدی جلو گیری به عمل اورد و اگر چنین نکرد نهایت حماقت یک فرماندار را حکایه میکند...
اشتباه فاحش دیگر شما اینست که با قاتل مدارا میخواهید و این منتهای بی خردی است و با این کار شما جامعه را به سوی نابودی و توحش جنگلی سوق میدهید..شما خوانده اید ولی فراموش کرده اید که گفته اند که با دشمنان مدارا و نه با قاتلان و فرق است بین مفهوم دشمن و قاتل!!!!
علی گفته بود اگر زنده ماندم خودم تصمیم خواهم گرفت و اگرنه او را با یک ضربت شمشیر قصاص نماید و نه بیشتر بنا در کجای این حرف بی عدالتی است وقتی که جناب جویا یک حرف جانب مقابل خود را بی جواب و قصاص نمیگذارند پس به بیجواب گذاشتن عمل یک قاتل یک رهبر دینی که میلیون ها پیرو دارد چطور از مدارا حرف به میان میاورند که کمالی بی عدالتی ,بی .... است..
تسلیم بودن باین معنی نیست که به هرکس و هر چیز تسلیم بود.. منظور اینجا تسلیم به حق و حقانیت و نه به ابلیس و شیطا نیت!!! با ابلیس و اعمالش بایست جنگید و این جنگ بیشک که از محراب بر میخیزد زیرا ابلیس از محراب میترسد!!!!
مدد خواستن از اولیا خدا توسل و نزدیکی جستن به خدا است و نه چیز دیگر زیرا خدا دیده نشده و ما او را از طریق همین روایات و تعاریف که اولیا کرده اند میشناسم بنا احترام و توسل جستن به اولیا بطور غیر مستقیم نزدیک شدن به خدا است نه چیز دیگر...
جهاد و جنگ در راه خدا در مقابل مخالفان بعد از پیامبر منع قرار داده شد و به جهاد نهایت بزرگتر که جهاد با نفس است توصیه شد ولی با غصب خلافت همچو فرضیه بزرگ به باد فراموشی سپرده شد و منحرفین ترجیع به فوتوحات و چور و جمع غنایم مما لک اطراف نهادند تا غنی ساختن مکتب و نفس در مقابل جهالت و تهدیدات امارت شیطانیت!!!!!که اثرات نا گوار انحرافات انروز امروز مشهود است...
و درین مورد لطفا نظرات دکتور شریعتی را مطالعه نماید........
خوارج که نمونه ایشان امروز وهابیت و القاعده که برادران ناتنی ایشان اند بودند حالا اقای جویا اگر وجدان دارند نظر خود را درباره برخورد ایشان با این غده سرطانی که به طفل و زن و پیر رحم نمیکنند برای ما بنویسند که ایا مدارا با دارنده همچو مفکوره صحیح است و اگرچه فراموش نباید کرد که "ولی" خدا بعد از قلع و قم خوارج دستور فرمودند که بعد از ا او هیچ بشری هرگز اجازه قتل خوارج را ندارند و این مصو نیت و مدارای است پیشوای تشیع بان امر فرمودند و امیداوارم که جنا ب شان مطلع باشند و یک موضوع را باید عرض کنم ولی خدا در ان زمان عزم داشتند که شر معاویه را یکبار و برای همیشه از سر کم کند و بنا از خوارج تقاضای کمک نمود ولی خوارج خلیفه را بعد از جنگ صفین مرتد و کافر میشناختند و اصرار داشتند که خلیفه 4 توبه کند و اورا سزوار خلافت نمیدانستند و احتمال قوی وجود داشت در صورت حمله به شام خوارج از عقب بنای حمله و حتی تصرف خلافت را داشته باشد بنا خلیفه 4 نابودی خوارج را خطرنا کتر از معاویه دیده و متوجه انها گردید ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسفندان!!!!
و در اخیر یک خواهش دوستانه و مهم از اقای جویا دارم که در اینده در مقابل برادران سنی مذهب از دلایل خود استفاده نمایند نه به دلایل هم کیشان ایشان تمسک جویندو" خشونت افرینی کنند" و که کمال نا جوانمردی است!!!!!