«روز جهانی عشقورزی» فرخنده باد
ــــــــــــــــــــــــــHHHHHـــــــــــــــــــــــــــــــــ
میخواهم بازگردم به چیزهای همگانی
به آب،
به نان،
به یک آواز
و چند گل سرخ
ــــــــــــــــــــــــــHHHHHـــــــــــــــــــــــــــــــــ
خورخه لوییس بورخس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شیمی عشق یا طرز كار عشق
«معنویت بخشیدن به جنسیت، عشق نامیده میشود.»
فریدریش نیچه، غروب بتها
كاوه فیضاللهی – مجله شهروند شماره 40
عشق نیز مانند تمام چیزهای دیگر این جهان بدون دستكم مقداری شیمی و فیزیك نمیتواند وجود داشته باشد. همانطور كه یك بار دانشمندی با بدگمانی گفته بود، پیكانهای كیوپید، خدای عشق، چنانچه ابتدا به مادهای شیمیایی با نام غیررمانتیك و نهچندان خیالانگیز فنیل اتیل آمین آغشته نمیشد، هرگز موثر واقع نمیشد. بدون اكسی توسین نیز واكنشهای بدن انسان هرگز به خلق تراژدیهایی همچون رومئو و ژولیت نمیانجامید.
البته هورمونهای استروئیدی نظیر استروژن (estrogen) و تستوسترون (testosterone) در رانه جنسی نقشی حیاتی ایفا میكنند و بدون آنها شاید هرگز وارد قلمرو پرخطر عشق واقعی نمیشدیم. اما مشهورترین ماده شیمیایی مربوط به عشق همان فنیل اتیل آمین (phenylethylamine) یا PEA است، نوعی آمین كه به طور طبیعی در مغز تولید میشود. PEA یك آمفتامین طبیعی، شبیه داروهای موجود در بازار است و میتواند موجب تحریكات مشابهی شود.
این همان مادهای است كه احساساتی همچون پرواز كردن در آسمان و بر فراز جهان بودن ناشی از كشش به سوی معشوق را در شما پدید میآورد و همان كه انرژی لازم برای بیدار ماندن تا صبح و مغازلههای تلفنی را تامین میكند. این ماده كه در اصطلاح مولكول عشق نیز نامیده میشود در نتیجه یكسری اعمال ساده فریبنده همچون تلاقی دو نگاه یا تماس دو دست از مغز ترشح میشود. هیجانات سرگیجهآور، ضربان تند قلب و نفسزدنهای بریده بریده و همه اینها متاسفانه چیزی جز نشانههای بالینی مصرف بیش از حد این ماده شیمیایی در بدن فرد عاشق نیستند.
ممكن است كسانی به این مولكول عشق معتاد شوند. آنها به مقادیر زیاد مواد آمفتامین مانند دوپامین، نوراپینفرین (norepinephrine) و فنیل اتیل آمین نیاز دارند. از آنجا كه بدن نسبت به این مواد شیمیایی مقاومت پیدا میكند، برای رسیدن به همان درجه از حال، مقدار مصرف این افراد رفتهرفته افزایش پیدا میكند. از این رو برای برآوردن نیاز خود ناگزیرند روابطشان را مدام تجدید كنند. از انجام بعضی فعالیتهای پرتنش نظیر سقوط آزاد از هواپیما پیش از باز كردن چتر نجات یا با خوردن شكلات نیز میتوان مقداری PEA دریافت كرد.
شاید به همین دلیل باشد كه شكلات هدیه مناسبی برای روز والنتاین به شمار میآید. یكی از موادی كه همراه PEA آزاد میشود ماده شیمیایی عصبی دوپامین (dopamine) است. پژوهشی كه چندی پیش در دانشگاه ایموری انجام شد نشان میدهد كه وُلهای ماده (نوعی جونده كوچك) در پاسخ به آزاد شدن دوپامین در مغزشان جفت خویش را انتخاب میكنند. وقتی در حضور یك وُل نر به آنها دوپامین تزریق میشود، بعدا در میان جمعی از نرها فقط او را انتخاب خواهند كرد.
جدیدترین كشف، آرایش مولكولها در این تركیبهای شیمیایی است و این تمام جهان را هیجانزده كرده زیرا اكنون همچون جادوگران زمانهای قدیم ما نیز عملا میتوانیم معجون عشق بسازیم. به عبارت دیگر انسان اكنون در ابتدای راه جداسازی این تركیبات شیمیایی و ساخت داروهایی است كه میتوانند موجب این واكنشها در ما شوند.
یعنی دارو را مصرف میكنید و بعد عاشق اولین كسی میشوید كه میبینید. تصور كنید جهان با چه افتضاحی روبهرو خواهد شد. اما دانشمندان میگویند در حال حاضر از این كشف میتوان در تنظیم بعضی واكنشهای شیمیایی دیگر یا درمان بیماریها یا پژوهشهای سودمندتر دیگر استفاده كرد. با این همه چه چیزی سودمندتر از آنكه بتوانید با خوراندن یك دارو كسی كه دوستش دارید را عاشق خود كنید؟ اما در حال حاضر پژوهشهایی كه روی مولكول فنیل اتیل آمین صورت میگیرد، میتواند در آزمودن مواد شیمیایی وابسته به بیماریهای ذهنی از جمله بیماری پاركینسون فوقالعاده موثر باشد.
آنچه درباره عشق میدانیم هنوز عمدتا خارج از كنترل ماست. برای مثال شیفتگی ظاهرا نخستین مرحله عاشق شدن است، كششی اجتنابناپذیر به سوی معشوق. این جذبه موجب ترشح انفجاری مواد شیمیایی عصبی بسیار شبیه به آدرنالین میشود. با كمك فنیلاتیلآمین (كه سرعت جریان تبادل اطلاعات میان سلولها را افزایش میدهد)، دوپامین (كه ما را برافروخته میسازد و باعث میشود در نتیجه گرمای محبت احساس خوبی داشته باشیم) و نوراپی نفرین (كه موجب تولید آدرنالین میشود)، كاری میكند كه جهان به كام ما باشد، چشمهایمان آكنده از برق عشق شود و قلبمان تندتر بتپد.
پس از آن تمام هستی ما وابسته به دیدار یار است، همان كه درحضورش تمام این واكنشها در بدنمان به راه میافتد و هر چه اعتیاد ما به این مواد شیمیایی قویتر میشود، كشش ما به سوی او نیز شدیدتر میشود. در این مرحله مرتكب اشتباهات احمقانه بسیار میشویم. داستانهای عشقی پر از این اشتباهات است. در واقع آنچه شیفتگی مینامیم تمام آن كارهایی است كه این سه ماده شیمیایی با ما میكنند. احساس میكنیم سرشار از انرژی هستیم، روی ابرها سیر میكنیم و میتوانیم بدون خستگی ساعتها حرف بزنیم.
به گفته هلن فیشر (H.Fisher)، انسانشناس دانشگاه راتجرز و معروفترین پژوهشگر عشق زمان ما، دوپامین و نوراپی نفرین (كه ساختاری بسیار مشابه آدرنالین دارد) روی هم رفته موجب شادی، انرژی زیاد، بیخوابی، اشتیاق، بیاشتهایی و تمركز میشوند. او میگوید «وقتی شرایط خاص فراهم شود، بدن انسان معجونی از شور عشق تولید میكند و… مردان آسانتر از زنان این كار را میكنند و این به خاطر طبیعت دیداریتر آنهاست.»
مقادیر زیاد دوپامین به ترشح نوراپی نفرین بیشتر میانجامد كه تمركز، حافظه كوتاهمدت، بیشفعالی، بیخوابی و رفتار جهتدار را تقویت میكند. به عبارت دیگر دوطرف در این مرحله از عشق به شدت روی رابطه خویش تمركز دارند و اغلب به چیزهای دیگر توجهی نمیكنند. تبیین محتمل دیگر برای این تمركز شدید و نگاه دلخواه كه در مرحله جذبه دیده میشود، توسط پژوهشگران یونیورسیتی كالج لندن ارائه شده است. آنها كشف كردهاند كه افراد عاشق، سروتونین (serotonin) كمتری دارند و دیگر اینكه مدارهای عصبی مرتبط با ارزیابی دیگران در آنها سركوب شده است. این مقدار اندك سروتونین همان چیزی است كه در افراد مبتلا به اختلال وسواسی فكری ـ عملی دیده میشود و این احتمالا تبیین میكند كه چرا عاشق درباره معشوق خویش این همه وسواس فكری دارد.
دوپامین به نوبه خود تولید اكسیتوسین (oxytocin) را تحریك میكند كه گاهی «ماده شیمیایی آغوش» نامیده میشود. اكسیتوسین بیش از همه به نقشی كه در ایجاد انقباض حین درد زایمان و كمك به شیردهی نوزاد دارد شناخته میشود. دانشمندان اكنون بر این باورند كه هر دو جنس هنگام آغوش و نوازش این هورمونپرورشی را ترشح میكنند و میزان آن در زمان ارگاسم به اوج میرسد.
اكسیتوسین نیاز به درآغوش گرفتهشدن را در عشاق به وجود میآورد و سبب میشود كه تماس نزدیك با جفت افزایش یابد. به گفته پژوهشگران دانشگاه كالیفرنیا در سانفرانسیسكو، هورمون اكسیتوسین «در ارتباط با توانایی حفظ روابط سالم بین اشخاص و مرزبندیهای روانشناختی سالم با افراد دیگر است.» وقتی در هنگام ارگاسم ترشح میشود، به تدریج یك پیوند عاطفی ایجاد میكند ـ هر چه رابطه جنسی بیشتر شود، این پیوند هم قویتر میشود.
به این ترتیب دو طرف به هم عادت میكنند. به همین دلیل است كه جدا شدن این قدر كار دشواری است. حتی وقتی واقعا دیگر علاقهای به طرف مقابل ندارید و میدانید كه باید او را ترك كنید، اغلب احساس میكنید كه «نمیتوانید». چرا؟ زیرا به او اعتیاد شیمیایی پیدا كردهاید. ترك اكسیتوسین وقتی كه شما را به فرد نامناسبی قلاب كرده باشد، میتواند حتی از ترك هروئین هم دشوارتر باشد. در واقع مسكن اكسیكانتین (oxycontin) كه ساختاری مشابه اكسیتوسین دارد، یكی از اعتیادآورترین داروها به شمار میآید.
در دنیای پیامهای شیمیایی، انسان به لحاظ علمی یك گونه تكهمسر (monogamous)، به شمار نمیآید؛ ما در میان آن 3 درصد از گونههایی كه تكهمسرند جایی نداریم. گونههایی كه تا آخر با همسرشان میمانند معمولا دارای مقدار زیادی از یك ماده شیمیایی دیگر به نام وازوپرسین (vasopressin) هستند كه در اصطلاح هورمون تكهمسری نامیده میشود. در آزمایشهایی كه در آنها این هورمون به مردان تزریق شده تمام شواهد مورد نیاز به دست آمده است. جدا كردن مردان پیش و پس از آمیزش نشان داد كه پیش ازآمیزش نسبت به تمام زنان بیتفاوت بودند. در حالی كه 24 ساعت پس از آن ورق بر میگردد و حسادتهای شوهرانه نیز آغاز میشود.
به این ترتیب وازوپرسین كه در واقع یك هورمون ضدادراری است، با تشكیل رابطه تكهمسری بلندمدت در ارتباط است. دكتر فیشر معتقد است كه اكسیتوسین و وازوپرسین با مسیرهای دوپامین و نوراپی نفرین در مغز تداخل میكنند. شاید به همین دلیل باشد كه با افزایش دلبستگی عشق شورانگیز كمرنگ میشود.
دانشمندان میگویند كه پس از دوره معینی كه بین یك سال و نیم تا چهارسال طول میكشد، بدن فرد به محركهای عشقی عادت میكند. پس از ایجاد مقاومت در برابر مواد انگیزانندهای همچون EPA، عشق شورانگیز به سردی میگراید و تبدیل به چیزی میشود كه هلن فیشر در كتاب «آناتومی عشق»، دلبستگی مینامد. در این مرحله مغز شما شروع به تولید اندورفینها (endorphin) میكند. این افیونهای مغز بیشتر شبیه مورفین هستند تا آمفتامین و بیشتر مخدر هستند تا محرك. فیشر میگوید: «برخلاف EPA، اندروفینها ذهن را ساكت میكنند و به تدریج میكشند.»از این رو آنچه گاهی «اضطراب جدایی» نامیده میشود در عمل ممكن است نوعی كنار گذاشتن مخدر باشد.
نرخ طلاق در سال چهارم ازدواج به اوج خود میرسد. در این زمان شالودههای شیمیایی عشق شورانگیز فرو میریزد. شاید نام فیلم كلاسیك مریلین مونرو، «خارش هفت ساله» را باید «خارش چهارساله» میگذاشتند. ناگهان ایرادهای همسرتان را میبینید. تعجب میكنید كه چرا او عوض شده است. در واقع همسر شما احتمالا به هیچ وجه تغییر نكرده است؛ موضوع فقط این است كه اكنون میتوانید او را بیپرده ببیند نه از پشت شیشه رنگی هورمونها. در این مرحله رابطه یا آنقدر قوی است كه ادامه یابد یا به همین جا ختم میشود. اگر رابطه ادامه یابد مواد شیمیایی دیگری وارد میشوند.
برای مثال اندورفینها هنوز میتوانند به فرد احساس خوشبختی و امنیت بدهند. علاوه بر این اكسیتوسین نیز هنوز در هنگام رابطه جنسی آزاد میشود و احساس رضایت و تعلق ایجاد میكند. وازوپرسین نیز به كمكتان میآید و همچنان در ایجاد وابستگی نقش بازی میكنند. غم ناشی از مرگ همسر نیز كار اندورفینهاست كه در شخص اشتیاق با هم بودن به وجود میآورند.
در پایان باید گفت كه حتی دانشمندان سرسخت نیز میپذیرند كه شیمی همه چیز نیست. فرهنگ، شرایط، شخصیت و دهها متغیر دیگر كمك میكنند تصمیم بگیریم به چه كسی توجه كنیم و در چه زمانی بیتفاوت بمانیم. پس تلاش نكنید كه احساس عاشقانه را در زیرزمینآزمایشگاه شیمی خلق كنید، بلكه تمام تلاشتان را بكنید تا از فرصتی كه زندگی به شما میدهد به بهترین شكل استفاده كنید.
برگرفته از سایت پزشکی به زبان ساده