تحصن ما ومعترضین آن
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
زندگی تلاشی است برای «زیستن» و نه زنده ماندن. زیستن باید برخوردار از «کرامت» و «آزادگی» باشد و الا تفاوتی میان انسان و سایر حیوانات دیده نخواهد شد. این است که انسان از بدو تولدش تقلا میکند تا تسلیم رفتارها و اقدامات زورگویانهای نگردد که «آزادی» را از وی سلب میکند و یا زندگی وی را با تهدید مواجه میسازد. این مبارزه میتواند از تلاش روزمره برای دستیابی به امکانات، فرصتها و زمینههای زیست بهتر و شرافتمندانه، تا مبارزات بزرگتری با نظام سیاسی حاکمی که تمامی فرصتها و امکانات زیستن سرشار از آزادگی و عزت را از مردم دریغ میدارد، گسترش یابد.
در سرزمین ما، از مدتها است که نظام حاکم پایش را بر تمامی اصول و مبانی یک نظام دموکراتیک و مردمی نهاده و بهجای همسویی و همدردی با مردمی که با رأی خود حاکمیت سیاسی را مشروعیت بخشیدهاند، سمت و سویی دیگر گرفته و بیتوجه به منافع مردم قاتلان آنان را برادر و شهید میخواند و نسبت به جنازهی شهدایی که جانشان را فدای امنیت کشور نمودهاند، آشکارا بیاعتنایی میکند. در چنین وضعیتی، انسانهایی که به «آزدی»، «کرامت انسانی» و «حاکمیت مردمی» باور دارند، ناچار از اعتراض میشوند. در میان طیفها و روشهای متعدد مبارزاتی، حرکت مدنی دارای ویژگی خاصی است که در نظامهای برخاسته از ارادهی مردم میتواند با قاطعیت در میدان مبارزه ظاهر گردد و با «نقد پیگیر قدرت»، مانع انحراف، فساد و خودکامگی «قدرت» گردد.
جمع ما که متشکل از 13 نهاد مدنی میباشد، از حدود 3 سال گذشته بهطور ائتلافی همیشه در صحنه حاضر بوده و با 33 اکسیون مشخصی چون اعتصاب غذا، راهپیمایی، کنفرانس مطبوعاتی، سمینارهای پژوهشی و اینبار هم تحصن درازمدت، به مبارزاتش ادامه داده است. این جمع را بانوی مبارز و شجاعی چون زهرا سپهر بر اساس شایستگی خاصش و با انتخاب شدن توسط همهی اعضای این ائتلاف، مدیریت مینماید. ویژگی خاص این جمع که آن را از سایر مدعیان نهادهای مدنی مجزا ساخته و به یک واحد مبارزاتی تبدیل نموده است، رها بودنش از اسارت «فند» و «نگاه پروژهای» به فعالیتهای مدنی میباشد. درست بهخاطر همین ویژگی است که طی مدت کمتر از سه سال توانسته بزرگترین اعتراضات مدنی را سامان بخشد و اغلب آنها را به نتایج مطلوب منتهی نماید.
تجربهها نشان میدهد که هرگاه جمع ما وارد میدان شده و اقدامی را روی دست گرفته است، برخی انتقادها و مخالفتها را نیز بههمراه خود داشته است. گرچه بخشی از این انتقادها و مخالفتها صادقانه و دلسوزانه بودهاند که ناشی از بعضی اشتباهات ما در عمل بودهاند، که نهتنها آنها را انکار نمیکنیم بل اشتباه را لازمهی عمل میدانیم. چنین انتقاداتی معمولا حضوری صورت گرفته و اغلب با نشستهای دوستانهای حل و رفع گردیدهاند. اما درعین حال، اقدامات ما بیشتر وقتها با مخالفتها و انتقادهایی مواجه شدهاند که بیش از طرح شدنشان با خود ما، فورا به هیاهویی در شبکههای اجتماعی تبدیل میگردند. این امر نشان میدهد که رفتارهایی از این دست هرگز از نیت صادقانهای برخوردار نبوده و بیشتر درصدد برپایی غوغاهایی است که مجریان آن بهدلیل ناتوانیشان در برپایی اقدامات اعتراضی ـ مبارزاتی مشابهی، سعی در تخریب کسانی دارند که با حرکتها و اقدامات اصولیشان حس حسادت و مشخصا خودکمبینی را در آنان برمیانگیزند. بهعبارت دیگر، آنان بهجای دست بهکار شدن و روی دست گرفتن یک اقدام مشابه و بهزعم خودشان درستتر و بهتری، سعی میکنند تا پای روندگان و مبارزان را بشکنند تا آنان را مانند خودشان افراد و اجتماعات بیکاره، زمینگیر، بریده و تسلیم شده به شرایط، بسازند.
ما طی برخورد با چنین مخالفتهایی هرگز با طرح دقیق و مشخصی از نکات مورد انتقاد و اعتراضات آنان مواجه نشدهایم و تمامی سخن آنان را مجموعه اتهامات ناروا و بیبنیادی یافتهایم که نه آنها را ثابت میتوانند و نه نیازی به اثبات ادعای تخریب کنندهیشان میبینند، چراکه مقصد آنان شکستن پای مبارزین فعال است و بس. ما بارها و در هر اقدامی که روی دست گرفتهایم، با آن که نیازی به توجیه چنین افراد معدودی نمیدیدیم و اساسا اینگونه خس و خاشاکها را حتا کمترین مانعی در راه مبارزات خود بهشمار نمیآوریم، اما بهدلیل باور و رفتار دموکراتیک خود، همواره سعی نمودهایم به تمامی انتقادات آنان پاسخ دهیم و از این رهگذر مشکلات و ضعفهای مبارزاتیمان را فروبکاهیم. بههمین دلیل هم همیشه از آنها خواستهایم تا با ما تماس بگیرند و نکات قابل نقد را مستقیما با ما در میان بگذارند تا مشترکا مورد بررسی قرار دهیم.
با همهی اینها، چون نیت چنین افراد معدودی بر تخریب و اتهام وارد کردن به جریانات مبارز و پیشگام استوار میباشد و اساسا اینگونه افراد اگر وابسته به جایی نباشند و از آبشخور مشخصی تغذیه ننمایند، از عقدههای خودکمبینیای رنج میبرند که برای تخلیهی آنها باید به هرکس و هرچیزی بیهوده و بیدلیل گیر بدهند. روشن است که اینگونه افراد معدود میخواهند با توقف دادن فعالین و مبارزین جامعه، انزوا و تنبلی خود را لاپوشانی نمایند و سکوت و سکونشان را از دیدها دور نگه دارند. ما بارها به چنین افرادی توصیهی دوستانه نمودهایم که بهجای در دست گرفتن لجن اتهام برای پاشیدنش بر فعالین متحرک و پویا، بروند و با ابزاری پاک و تمیز به گوشهی دیگری از دردهای جامعه برسند و خرابی دیگری را آباد نمایند. مسلما اگر چنین روندی در جامعه راه بیفتد و به یک رفتار عمومی تبدیل گردد، از میزان اصطکاکها کاسته خواهد شد و تمامی انرژیها بهجای صرف شدن در برخوردهای زائد و نادرست فیمابینی، سمت و سویی مفید خواهند یافت و نهایتا بخشهای مختلف جامعه از آن بهره خواهند برد.
با بررسی وضعیت روحی و جایگاه اجتماعی افرادی که کارشان گیر دادن به هر اقدام مفید اجتماعی است، میبینیم که چنین افرادی عمدتا نسبت به هر کنش و یا موفقیت دیگران واکنش نشان میدهند و مشخصا نوعی رنج بردن از آنها را بروز میدهند. یکی از برجستهترین نکاتی را که در این خصوص میتوان به آن اشاره نمود، طرح مسألهی «شهرت» است که بیدرنگ بسیاری از اقدامات مبارزاتی را عمدتا به آن منسوب میسازند. نکتهی مهم و اساسا سوال روانشناسانهی مسأله این است که چرا اینگونه افراد سریعا واژه و مفهوم نشأت گرفته از «شهرت» را از نهان خود بروز میدهند؟ آیا این واژه در زندگی و تمایلات درونی خودشان برجسته و مهم است؟ مطالعات و تجارب روانشناسی نشان میدهد که طرح مسائلی که شتابآلود و بدون تأمل صورت میگیرند، از یک ناخودآگاه درونی برمیخیزند که همیشه در درون آنان برجسته بوده و حتا بهگونهای به آزار درونیشان تبدیل شده است. این است که در هر رویارویی با کنشهایی که موفقیتهایی را برای دیگران بههمراه دارد، این حس درونی را تحریک میکند و ناچار میشود دست به واکنش بزند و آن را بروز دهد. بنابراین، طرح مسائلی مانند «شهرتطلبی» در واقع از نهان کسانی برمیخیزند که خودشان کمبود آن را در خود حس میکنند و ندا دهندهی چنین مطالبی، در واقع نوعی رشک در عدم دسترسی به آن را در خود میپروراند. ورنه، وقتی میفهمند که چنین حرکتهایی شهرتآور هستند!! پس چرا خودشان که نیاز شدیدی به آن احساس میکنند، نمیروند و دست به چنین کارهایی نمیزنند تا به شهرتی برسند که شوق دستیابی به آن را هم دارند؟
چنین افرادی همیشه از ضعف و مشکل بزرگی رنج میبرند و آن عدماعتمادبهنفس بوده و فاقد ابتکارعمل مبارزاتی است که تماما از بیباوریشان نسبت به ادعاهای خودشان سرچشمه میگیرند. زیرا وقتی کسانی به چیزی باور دارند، با تمام توان در راستای تحقق آن تلاش میکنند. این درد بزرگی برای کسانی است که رویاهای زیبایی را در درون میپرورانند اما عملا همت رسیدن به آن را در خود نمیبینند، بنابراین چارهای جز رشک بردن از تلاش دیگران ندارند. این است که باید از اینگونه افراد مصرانه خواست تا بهجای صرف انرژی برای پایشکنی دیگران، خود گامی بردارند و در جایی و یا برای معضل دیگری وارد اقدام شوند، چه با شکستن پای دیگران هرگز خودشان درست و سریع حرکت نخواهند کرد.
روشن است که این تجربه مختص کشور و جامعهی ما نیست و در تمامی جوامع بشری در طول تاریخ چنین بوده که عدهای برای پوشانیدن بیباوری و ضعف و ناتوانی خودشان، مانعی بر سر راه مبارزین فعال شدهاند. ما نیز این اولین باری نیست که با چنین رفتاری مواجه هستیم و هر باری که دست بهکاری شدهایم، با چنین یاوهها و کارشکنیهایی روبهرو بودهایم که حالا دیگر به آن عادت کردهایم و باور داریم که اگر بخواهیم کسی هیاهو و هوچیگری راه نیندازد، باید از فعالیت دست برداریم و مانند خودشان در قهوهخانه و رستورانتی وقتمان را با خنده و فکاهی گفتن بگذرانیم و روز خود را بیتفاوت به رخدادهای مرگبار جامعه سپری نماییم، که صدالبته با درک ما از شرایط و باورمان به آزادی، چنین رفتار انزواگرایانه و منفعلی از ما برنمیآید. ما باور داریم که برای مردم و آرمانها باید دست به عمل زد، اگرچه دهها یاوه بر سر راهمان سبز شوند.
پيامها
21 مارچ 2014, 13:36
the best way is fuck karzai and his clan