افغانستان به بحر راه پیدا می کند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
امروز که تمام شهر کابل را آب گرفته است وتمام سرک ها و کوچه هاییک از که ازدامنه تپه ها یایان استند، زیراب شده اند و سرک هامانند بحر و موتر های کوچگ شکل قایق هارا گرفته اند. بادیدن این صحنه، گپ همو متخصص اداره ملی حفاظت محیط زیست بیادم آمد که چند روز پیش ازطریق یکی از تلویزیون ها در باره تغیر اقلیم، سوراخ شدن لایه ازون، اوخیزی ها، اوشدن یخ چال های عین قطب های شمال و جنوب و بلند شدن سطح آب های کُله بحر ها گپ میزد. در اخیر گفت که مملکت هایکه در لب دریا و کنار بحر ها قرار دارند وانه کولش زیر او می شه و سطح او اوآنقدر بلند میشود که آهسته آهسته خشکی های زمین که از بحر بلند ماندند و مردمان شان هیچ بحر را نمیشناسد. از ساحل، کنار بحر، ماهای عسلی لب دریایی، امواج، طوفان و دی تینگ ها، ما هی گیری ها، کشتی رانیها، قایق رانی های یک نفره ودو نفر هیچ خبر نبودند و حالا از همه چیز با خبر میشوند وبه بحر راه پیدا میکنند.
در همین ارتباط ، امروز یک نفر متخصص کلان دیگه، مربوط به ریاست ضد حوادث( مبارزه با حوادث، تنظیم حوادث....) از برنامه بامداد خوش تلویزیون طلوع سخن پرانی میکرد و می گفت: از اینکه وضع جوی اوغانستان در تغیر است، از آمدن سیل، او خیزی، برف کوچ ها، گَل کوچ، سنگ کوچ، زلزله، یگان آتش فشان و دیگه گپ های بسیار کلان کلان میزد و فعالیت های شان وآمادگی هایی مانند، کمک رسانی، آمادگی قبل از وقوع حوادث، تهیه کمک های عاجل واضطراری، تشکیل کمیته های رضا کار آماده باش ضد حوادث، دادن آگاهی عامه برای نجات زنان ، اطفال و کهن سالان، حفظ الصحه ، تهیه سامان ولوازم و البسه و مواد خوراکه و دیگر کار های کلان مانند ساختن چکدم ها، تراس کنی، نهالشانی ده بغل کوها و خلاصه ازین قسم گپ ها بسیار زد که نه خودش معنی یش را می فهمید نه مه و نه بسیار از شنونده های تلویزیون. باشه که تا یک کتاب لغتنامه خارجی ر اپیداکنیم. آنقدر پُر گفت که قریب بود از رفتن بوظیفه بمانم و تلویزیون را گل کرده به وظیفه رفتم.
آخر کلام که هنگام برگشت از وظیفه، وقتیکه از نزدیک پو هنتون رنا حرکت کدم، ده چاراهی برکی آنقدر بندش بود که موتر ها پشت هم قطار مانده بودند که حیران می ماندی، گرچه باران هم خوب شدید میبارید مثلیک در یک دقیقه 16 ملیون متر مکعب او از آسمان میریخت. ای آسمان کابل هم نمیدانیم که چه گپ سرش شده و از یک هفته باین طرف اس مثلیکه بیاد کسی گریه میکند. دریور به بسیار مکشل، از یک گوشه داخل سرک شد، ووه، دیدم همین سرک هشتاد و چندمتره یک تکه بحر مصنوعی گشته بود و هر طرف او موج میزد، پیاده رو وجویچه ها معلوم نمی شد، یگان موتر ده چقری های و جویچه ها هم بند مانده بود. مگر خوب بود که یک جر سقیل سرخ پیش از پیش آورده بودند مگر در یک گوشه او هم بند مانده بود و توان حرکت را نداشت. در اول که هوا روشن بود راستی چه یک منظره خوبی را تشکیل داده بود که دیدنش خوش آدم می آمد، از حرکت موتر او باد میشد و مانند موج همو بحر های کلان سره دیگه موترها، مردم پیاده ، باسکیل سوار، کراچی وان... که در بین سرک گیر مانده بودند و نمیدانستند که کدام طرف بروند، او باد می شد، تو ته های پلاستیک و کثافت ها به هوا باد می شد و مقبول معلوم میشد، حتی، همو صحنه فلم های لب دریای را بیاد آدم می آورد. نهال های کنار سرک که از آلودگی هوا و دود موتر بکلی سیاه گشته بودند شسته می شدند، پیاده روها گرچه زیر او بود خو باز هم ششته می شدند. دیگه طرف میدیدی که زباله دانی ها هر طرف چپه شده بود و یک صحنه عجیب رنگا رنگ را تشکیل داده بود. ترا فیک ها هم مثلیکه راه گم شده بود ند، ده چار راهی کلان سمت راگم کرده بودند، راستی که بدون قطب نما در بحر رفتن وجهت یابی مشکل است. هر قدر که به چار رهی شهید نزدیک می شدیم سیل آب و موج خیزی بیشتر میشد، تا اینکه به چار راهی اسپ های لب جر رسیدیم نزدیک های شام شد وبه مشکل راه را میدیدم و دریورها هم هموطور اتکله کایی روان بودند، بخت وطالع که هر چه پیش آمد یا تکر، یا ده جیویچه افتادن و یا رسیدن بخانه، از چقوری و یگان دک و دوک موتر ها به یکی دیگه هیچ نه پُرس که امروز آزاد بود و هیچ کس از موتر بیرون آمده نمیتانست که پرسان کند. میگویند روز محشرهم همین قسم است که هرکس ده غم خود است و ده قصه خرابی موترخود و از کس دیگه نبود ند.
دو نفر طفل را ده کنار سرک در لب جر دیدیم که بندمانده بودند و نمی فهمیدند که کدام طرف بروند، ما هم نتوانستیم که از موتر بیرون رویم و آنها را نجات دهیم، خدا کند که ده کدام جویچه غرق نه شده باشند. راستش در بحر کت کردن چه قدر خوب معلوم میشه، مگر افسوس که برق ها نبود که همین آو پراک و موج های دریایی اوغانستانی را خوب مشاهده می نمودیم. تقریبا دو ساعت را در بر گرفت تا به خانه رسیدم، بسیاری دوکان ها و کراچی فروشان پیاده گرد در او گیر مانده بودند و مردم نمی توانست که حتی نان و سودای ضرورت شب را در بعضی قسمت ها برای خود بگیرند، چقدر نفر امشب گوشنه مانده باشد.
مگر شهر دار صاحب، رئیس تنظیف و رئیس اداره ضد حوادث قرار در دفتر ها وخانه هایشان خوش و خندان نشسته بودند و ده قصی هیچ یک نیستند که چه گپ است. در هیمن فکر نشسه بودند که فردا چطور یک پرو پوزل جانانه به اداره بانگ جهانی و یو.اس. آی. دی. به زعم خود شان گاو های شیری نمشته کنند ویک مقدار فند و قند کلان را بگیرند تا بنام اینکه کثافات را از روی جاده ها و جویچه ها پاک کنند و از پول آن خانه های خودرا آهن پوش و پخته کاری کنند تا در آب خیزی و طوفان های بعدی که از طرف اداره محیط زیست پیش بینی شده است محکم کاری وپخته کاری نمایند.
مگر خیر است، ای مشکلات میگذرد و امید وارم که هرچه زود تر به گفته همی متخصصین ادارن ملی حفاظت محیط زیست، او خیزی ها زود شود و پاکستان هم زیر او شود که به بحر راه پیدا کنیم و از زیر بار و طعنه ایران وپاکستان خلاص شویم و صاحب یگان کشتی هم شویم تا نرخ و نوا هم کمی پائین بیاید و از مزایای کنار دریا، لب بحر، منظره امواج دریا، ماهی گیری ها خلاص شویم و ای راه بندی سرک ها کم شود. خیر باشد، حالا دریاچه های مصنوعی را در کابل دیدیم، کم کم به بحر هم نزدیک می شویم.
اگر باران و آب ریزی به همین شکل ادامه پیدا کند ، خدامیداند که فردا ده کابل چه گپ ها شود منتظر بر نامه سر زمین من و طلوع نیوز باشید. مگر در خبر های ده بجه یی شب ، شهر دار صاحب با لباس های فیشنی زرد و چتر زردش از تلویزون طلوع حاضروخوش خبری داد که برای نجات مردم را های زیر زمین و کانال ها را می سازد.
پيامها
18 مارچ 2014, 09:50, توسط قرلق
هيچ رأي نزن كوشاني صاحب كشورهاي پيشرفته امسال بخير براي افغانستان موتر هاي جديد را كمك ميكند كه هم در آب برود وهم ده خشكه
18 مارچ 2014, 12:31, توسط خالد سلطانی ازهالند
جای خیلی تاسف وواقعاً درد آور است که در قرن ۲۱ زمامداران کشور به جای آنکه در فکر شهر سازی با داشتن سیستم کانالیزاسیون باشند درفکرجیب خود اند ـ کانالیزاسیون پول انگفتی ضرورت دارد ولی نباید انتظار داشت که کشور غریب در مدتی کوتاهی به آن دست یابد اما زمامداران به خواب رفته و خائن این کار را در فاز ها یا قسمت ها میتوانستند عملی کنند۰ صحت و سلامتی مردم و تکلیف از آب کثیف در زمان باران همیشه گریبان گیر باشندگان شهر خواهد بود۰
18 مارچ 2014, 20:26, توسط متاسف
اوغان هایکه در چوکی های حکومتی از ریاست جمهوری الی پایانی نشانده میشوند وطنفروشان ودزدان هستند که برای تامین منافع بادارن شان قرار میگیرند و همزمان دار و ندار اندک مردم بیچاره را دزدیده در خلته (خریطه) های شان انداخته و در ختم دوره ی مزدوری دوباره به خانه های میروند بنا ن انها اصلن پروای این و طن و مردم بیچاره را ندارند