صفحه نخست > دیدگاه > وبلاگ نویس > هفتمین جشن‌واره «قند پارسی» با اعلام برگزیدگان به کار خود پایان داد

هفتمین جشن‌واره «قند پارسی» با اعلام برگزیدگان به کار خود پایان داد

chendavol
شنبه 8 مارچ 2014

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان: آیین اختتامیه هفتمین جشن‌واره ادبی قند پارسی، چهارشنبه، چهاردهم حوت (اسفند) ۱۳۹۲ با اعلام فهرست برگزیدگان و شایستگان قدردانی در بخش‌های شعر سنتی، آزاد و داستان برگزار شد.

در نوبت سوم برنامه‌های روز دوم جشن‌واره ادبی قند پارسی که با اجرای علی‌مدد رضوانی، مدیر دفتر خانه ادبیات در تهران آغاز گردید، دبیرخانه قند پارسی از تلاش‌های شماری از داستان‌نویسان و شاعران فعال عضو این نهاد قدردانی کرد. حسین محمدی، لیلا خالقی، زهرا زمانی، فاطمه خالقی و حسین قلندری از اعضای بخش داستان خانه و سارا محمدی، عارف حسینی، محمد کریمی، جعفر واعظی و حکیم ابراهیمی، شاعران عضو خانه بودند که لوح سپاس و بسته فرهنگی دریافت کردند.

در همین بخش، از یک دهه همکاری بی‌شایبه فخرالدین فروغی، هنرمند عضو خانه ادبیات قدردانی شد. هم‌چنین خانه ادبیات با اعطای لوح یادبود از کوشش‌های اسدالله امیری؛ رایزن فرهنگی پیشین سفارت کبرای جمهوری اسلامی افغانستان در تهران قدردانی کرد. افزون بر آن، در این نشست، از تلاش‌های علی یعقوبی به عنوان بنیادگذار نشست‌های هفتگی ادبی مهاجران افغانستان در تهران قدردانی شد.

در ادامه این بخش از روز دوم قند پارسی، شایستگان قدردانی در بخش شعر سنتی به این شرح اعلام شدند: نجمه احمدی از اصفهان، سید موسی ابراهیمی از بلخ، سید روح‌الله رضوی از تهران و مختار وفایی از بلخ. این افراد، لوح سپاس و بسته فرهنگی خود را از دست دبیر جشن‌واره، مدیر علمی، مدیر دفتر کابل، رایزن فرهنگی افغانستان در تهران، مسئول مؤسسه فرهنگی در دری، مسئول انجمن ادبی کلمه و بانو زهرا حسین‌زاده دریافت کردند.

در این جشن‌واره، محمدجعفر عزیزی از کابل و رامین عرب‌نژاد از هرات به طور مشترک در رتبه سوم بخش شعر سنتی قرار گرفتند و افزون بر لوح سپاس، ربع سکه بهار آزادی دریافت کردند. سید علی‌رضا جعفری از قم و مهتاب ساحل از کابل نیز به صورت مشترک به مقام دوم دست یافتند و لوح سپاس و نیم سکه بهار آزادی هدیه گرفتند. سید حسین فصیحی از قم نیز مقام نخست قند پارسی را در بخش شعر سنتی به دست آورد و تندیس جشن‌واره، لوح سپاس و سکه تمام بهار آزادی دریافت کرد.

بلقیس فیضی از تهران، مهدی سرباز از بلخ، تهمینه امینی از تهران، مریم حسینی از قم و حسن ابراهیمی از بلخ در بخش شعر آزاد شایسته قدردانی شناخته شدند. مریم احمدی از تهران و ریحانه آخوند‌زاده از مشهد به طور مشترک در رتبه سوم بخش شعر آزاد قرار گرفتند و افزون بر لوح سپاس، ربع سکه بهار آزادی دریافت کردند. محمد حبیبی از تهران و هادی هزاره از کابل لوح سپاس و نیم سکه بهار آزادی هدیه گرفتند. معصومه موسوی از آدلاید استرالیا نیز مقام نخست قند پارسی را در بخش شعر آزاد به دست آورد و تندیس جشن‌واره، لوح سپاس و سکه تمام بهار آزادی دریافت کرد.

دبیرخانه قند پارسی هفتم، عنایت روشن از سمنان، خداداد حیدری از تهران، حکیمه اخلاقی از اصفهان و فاطمه موسوی از تهران را در بخش داستان شایسته قدردانی دانست. هم‌چنین فضه فکوری از اصفهان و محمدامین فارسی از بلخ به طور مشترک در رتبه سوم بخش داستان قرار گرفتند و افزون بر لوح سپاس، ربع سکه بهار آزادی دریافت کردند. هادی مروج از کابل و رسول سیمیا (جعفری) از اصفهان لوح سپاس و نیم سکه بهار آزادی هدیه گرفتند. امید حق‌بین از کابل نیز مقام نخست قند پارسی را در بخش داستان به دست آورد و تندیس جشن‌واره، لوح سپاس و سکه تمام بهار آزادی دریافت کرد.

در آیین اهدای جوایز، عارف جعفری، مدیر آموزش خانه؛ حسین فیاض، مدیر روابط عمومی؛ ابوتراب خسروی، داور بخش داستان، علی داوودی، مدیر دفتر شعر حوزه هنری و ناصر فیض نیز شرکت کردند. آیین اختتامیه هفتمین جشن‌واره ادبی قند پارسی با سخنان پایانی محمدسرور رجایی در تشکر از همه اعضای دبیرخانه و اجرای آهنگ «پارسی» سروده غلام‌علی حداد عادل و صدای عارف جعفری و آهنگ «گل‌رخان» سروده صوفی عشقری با صدای علی ضرغام برگزار شد و مهمانان عکس یادگاری گرفتند.


آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • به پيشواز نوروز
    «قند پارسی» با سرودهاى گاتهاه آغازشد . هفت ويا عدد هفت عدد نيکوبود!
    1- هفته
    2-هفت خوشه ويا گوشه ڀروين يا هفت دختران

    3-هفت خوان رستم
    4-هفت آذر
    5- هفت آتشکده باستانى نوبهار دربلخ, يا آذرنوش شاه بهاردرکابل , سوبهار در غزنه, آذر آباد در تبريز آذر برزين در خراسان آذر خورين در شيراز بنام نقش رستم, و آذر بهرام در باکو آذرپادگان.

    نُه روز مانده به نوروز
    روز پيامبرى سرورم محمد (ص)!
    سالروز تولدى بزرگوارم على حيدر!
    روز تاج گذرى شاه عادل جمشيد (يما)
    روز تولدى دوباره گياهان وگلها !
    روز بزگران و تخم پاشى وکشت روزى!

    هم میهنان . نگارش را که مى نگريد, نوشته ی دکتر ناصر انقطاع پژوهشگر ایرانی است, درباره ی یکی از گیراترین و شناخته شده ترین آیین نوروزی بنام **حاجی فیروز** پدیده ای که همه می شناسیمش , ولی هیچکس نمی داند که کیست؟

    از کجا آمده؟
    و چگونه با نام تازی , در کهن ترین و ریشه دارترین آیین ایرانی ( نوروز ) جای گرفته است؟!!

    دکتر انقطاع برای نخستین بار , با برگه های استوار , و برهان های پذیرفتنی , پرده از راز "حاجی فیروز" برداشته است .

    من الهام ستاکی با سپاس از این پژوهنده گرامی , که پروانه ی خواندن و پخش نوشته ی خود را به من داده است , به دو انگیزه , این نوشته را در اینجا می آورم و می خوانم.

    نخست بدان روی که با خواندن آن ، در خود احساس سربلندی و نازش شگفت آوری کردم که زاده ی ملتی هستم که ’’ کوروش ’’ را پرورید. که آزادگی را شناخت . که.................پرسیده اند :

    چه فرقی است بین **عمو نوروز** و** حاجی فیروز** ؟!!!

    نخست اینکه ** عمو نوروز ** نادرست است و باید ** بابا نوروز ** گفت.

    دوم اینکه واژه * بابا * در آغاز * پاپا * بوده است و *پاپا* در پارسی میانی و کهن در کاربرد * پدر بزرگ * بکار میرفت. و هنگامی که تازیان به ایران تاختند , چون نمی توانستند بند واژه ی * پ * را بکار ببرند ’ بجای پاپا , بابا گفتند ’ و ایرانی ها نیز *بابا نوروز * گفتند که دشواری چندانی ندارد.

    ولی از آغاز زنجیره قاجاریان , گروهی تازی پرداز , از آن میان آخوندها گفتند : اگر بگوییم * بابا نوروز * اهانت به مادران مان می شود !! باید *عمو* گفت !

    بهانه ی خنده آور و بی پایه ای !!!

    و اما درباره ی جدایی میان * بابا نوروز * و * حاجی فیروز * .

    * بابا نوروز * نماد و پایه آیین نوروزی , نماد خرد , مهربانی , پختگی و جاودانی و زندگی دراز است , بگفته ی دیگر , ستون راستین آیین های نوروزی است . ( همین واژه پاپا نوروز است که اروپاییان از ما گرفتند و * پاپانوئل * را پدید آورده اند.)

    در جایی که * حاجی فیروز * یکی از بخش های آیین بزرگ نوروزی است و این نام و پدیده , پس از تاختن تازیان به ایران پدید آمد , زیرا آیین برده داری با اسلام به سرزمین ما آمد. ( در باره ی *حاجی فیروز* بگستردگی گفته شده است.)

    دکتر ناصر انقطاع

    " هفت سین " های نوروزی

    " هفت سین "ها باید دارای این پنج ویژگی باشند:

    ۱- نام آنها پارسی باشد.

    ۲- با بندواژه (حرف) سین آغاز شود.

    ۳- دارای ریشه گیاهی باشند.

    ۴- خوردنی باشند.

    ۵- نام آنها از واژه های ترکیبی ( مانند سبزی پلو ، سیر ترشی ، سیب زمینی و مانند آنها ) ساخته نشده باشد.

    ** سیر ** نماد اهورا مزدا .

    ** سبزه ** فرشته اردیبهشت نماد آبهای پاک است.

    ** سیب ** فرشته سپندارمذ، فرشته زن ، نماد بارداری و پرستاری است.

    ** سنجد ** فرشته خورداد نماد دلبستگی .

    ** سرکه ** فرشته امرداد نماد جاودانگی.

    ** سمنو ** فرشته شهریور نماد خواربار.

    ** سماغ ** فرشته بهمن نماد باران.

    دکتر ناصر انقطاع در اين جا طرز گفتار مردم خراسان را تاييد مى کنند ونه حاجى فيروز را!

    ولى پاپا نوروز از پدرکلان نوروز آمده که از نگاه هجو اش ويا هجو پارسى (Persiflage) - ابن سينا بلغى ..... در ادبيات فارسى فکاهى , طنز , هجو هم هاجى (هجوکننده) گفته مى شد. هاجى آهسته حاجى شد!

    شهرهاى بنام "نوروز آباد " در هندوستان افغانستان , ايران, عراق, بلوچستان, پنجاب ........ وجود دارد.

    زنده و جاويد باد هفت شهرعشق!

    هفت نيکو کارى بود که در بلخ پايه گذارى شد!
    1- پندار نيک
    2- گفتار نيک
    3- کردار نيک
    4- پيداگرى روزى نيک
    5- معاش درست
    6- عبادت نيک کوشش نيک
    7- کمک نيک (ماليات)

    زنده وجاويد باد ژنده اويستا!!!!

    بوديسم نوبهار از همين اويستا هفت را گرفت و اصل هشتم را افزود: تمرکز نيک

    نيک, درست , سم, کش در پارسى و سانسکريت واويستا از يک ريشه واژه اند يعنى هندوايرانى! بوديسم بهار در شهر بهار هند بوجود آمده بود. سرودهاى گاتها و هفتگاه در ريگويدا با سرودهاى اويستا همريشه است? چرا کابل زمين موسيقى هند را دوست دارند! آهنگ و سرود وآواز را پروردگار همه اديان خوشدارد.
    قران شريف بنا برحرکتهاى فروان پر آوازترين کتاب مقدس جهان است که در همه کشورهاى گيتى به يک سان قراهت مى شود اما دريک کشور نه ترکيه "اتا ترک". در تمام کشورهاى توران زمين خوب قراۀت مى شود

    پشتونهاى شريف به درست وخوب هم سم مى گويند!!

    . دیدگاه درست
    samyag dṛṣṭi,
    sammā ditthi
    دیدن واقعیت همان‌گونه که هست نه آن‌گونه که به نظر می‌آید. آگاهی از آیین نیک (دین، مکتب یا مذهب درست و چهار حقیقت شریف.
    ۲. نیت درست
    samyag saṃkalpa,
    sammā sankappa
    نیت دست‌یابی به توان دست کشیدن و چشم‌پوشی از چیزها. نیت رسیدن به آزادی و بی‌آزاری.
    اخلاق‌مداری
    śīla ۳. گفتار درست
    samyag vāc,
    sammā vāca
    شیوه گفتاری که بی‌دروغ و بی‌زیان باشد. خودداری از دروغ گویی، بدگویی، درشت گویی (ناسزا، متلک، ....)، یاوه گویی (حرف از روی نادانی و حرّافی بی مورد).
    ۴. کردار درست
    samyag karman,
    sammā kammanta
    کردار به شیوه‌ای بی‌زیان. خودداری از آزار، کشتار و تبعیض موجودات، خودداری از گرفتن آنچه به تو تعلّق ندارد، رابطه جنسی نامناسب (رابطه با زور، رابطه با فرد متأهل، رابطه با کودکان نابالغ).[۱]
    ۵. معاش درست
    samyag ājīvana,
    sammā ājīva
    معاشی بی‌زیان. خودداری از مشاغلی که باعث آزار است: اسلحه‌فروشی، حیوان‌فروشی، اِعمال و تلقین نظر به دیگران (به هر اسمی. حتّی به اسم گسترش آیین یا هدایت) به‌ویژه اگر با زور و ارعاب باشد، رباخواری، کلاه‌برداری، رمالی، جادو و غیره.[۲]
    تمرکز روانی
    samādhi ۶. کوشش درست
    samyag vyāyāma,
    sammā vāyāma
    کوشش برای بهبود. گام نخست: دور ماندن از خواسته‌های ناشایست همراه با شکوفا کردن تمایلات خوب. گام دوم: غلبه کامل بر عادات ناشایست همراه با ایجاد عادات نیک.[۳]
    ۷. اندیشه درست
    samyag smṛti,
    sammā sati
    رسیدن به آگاهی که از طریق آن بتوان اصل واقعیت چیزها را با ذهنی باز دید. آگاه بودن از واقعیت موجود در درون خود، بدون میل و نیاز یا بیرازی از آن. اندیشه آزاد از کام و شهوت، آزاد از بدخواهی و آزاد از ستمگری.[۴]
    ۸. تمرکز درست
    samyag samādhi,
    sammā samādhi
    مراقبه یا تمرکز صحیح که از آن به عنوان چهار درون‌پویی Dhyāna نخست یاد شده‌است. ذکرگویی چندان توصیه نشده ولی ممنوع نیست.[۵]
    زنده وجاويد باد ژنده شاه مردان على مشکل گشاه در بلخ بامى ويا بلخ باميانى ارمان!
    پروردگارا!!!

    پشته نوبهار توران وهندوايران را نگهدار! کابل را بدون زر و حاکمان مفسد اش کن ولى نه بدون برف و مردم با صفاى اش!
    ارمان

  • به پيشواز نوروز!!!!
    هشت روز مانده به نوروز

    به خُشنودی اَهورامَزدا

    ميتُخت (اسطوره) بابا نوروز (عمو نوروز) و خواجه پیروز (حاجي فيروز)

    ياد‌آوري: اين نوشتار به پارسی سَره (خالص، Pure) نوشته شده است و واژگان درون كمانك‌ها (پرانتزها) واژگان بيگانه هستند و واژگان درون ابروها آكولاد‌ها برای روشنگری آمده است.

    ميتُخت (اسطوره، Myth) بابا نوروز (عمو نوروز) و خواجه پیروز (حاجي فيروز)، کهن و ریشه در فرهنگ چندين هزار ساله‌ي ايران و سومر دارد.

    داستان بابا نوروز (عمو نوروز):

    داستان بابا نوروز، داستان شيدايي است. او چشم به راه زني است و زن هم چشم به راه او، آنان مي خواهند با هم پيمان وَد (ازدواج، Wed) ببندند. اين داستان همانند داستان وَد ايزد بانو و شاه است و با هم پيوند دارد.

    زن بي نام نماد سال است و دلداده‌ي بابا نوروز است و در برابر آن ايزد بانو هم دلداده‌ي پادشاه است. بابا نوروز نماد كسي است كه فزوني بهار و باروری مي‌دهد و در برابر آن پادشاه از دير باز هميشه نماد فزونی در كشور بوده است. زن دلداده‌ي بابا نوروز است و او را برمي‌گزيند و در برابر ايزد بانو هم دلداده‌ي پادشاه است و او را بر می‌گزیند.

    ديدار زن و بابا نوروز هرگز رخ نمي‌دهد. زیرا هنگامي كه بابا نوروز مي‌آيد، زن بيدار نيست، چون او آن چنان خانه را روفته و كار كرده كه از خستگي خوابش برده است. زن خانه دار است و مرد رهنورد، و اين نورد هميشه دنباله دارد.

    داستان خواجه پیروز (حاجي فيروز):

    داستان خواجه پیروز (حاجي فيروز) بسيار گيرا و زيبا است. همه می دانيم که خواجه پیروز پیش در آمد جشن نوروز است ولی به نادرست بسيار پيشداوری درباره‌ی او هست كه از روی نا آگاهی از اين داستان زيبا است.

    شادروان مهرداد بهار ميتُخت شناس (استوره شناس)، گمان مي‌زند كه سياهي چهره‌ي خواجه پیروز بايد وابسته به بازگشت او از جهان مردگان باشد.

    دکتر کتايون مزداپور استاد زبان‌های باستانی و ميتُخت شناس مي‌گويد: "زنده ياد دکتر مهرداد بهار سال‌ها پيش گمان زده بود که سياهی چهره‌ي خواجه پیروز وابسته به بازگشت او از سرزمين مردگان است و به تازگی بانو شيدا جليل وند که روی گل نبشته‌هاي اکدی، "فرود ايشتر به زمين کار می کرد"، به جستار تازه‌ای پی برده که گمان دکتر بهار و پیوند نوروز و خواجه پیروز را نيرومندتر می‌کند.

    نوروز جشنی كهن و دست کم از سه يا چهار هزار سال پیش در ايران برگزار می‌شده و گمان بسيار مي‌رود با آيين سپند (مقدس، saint) وَد (ازدواج، Wed) پیوستگي دارد. گمان می شده که ايزد بانوی بزرگ، شاه را برای شاهی برگزیده و با او پیوند زناشويي می ببندند."

    دکتر صنعتی زاده اين ايزد بانو را "ننه" يا "ننه خاتون" نام داده، كه برابر با سومری آن "نانای" و بابلی آن "ايشتر" و ايرانی آن " آناهيتا" است. تا آنجا که می دانيم او ايزد جنگ، آفرينندگی و باروری است.

    دکتر کتايون مزداپور درباره‌ي داستان اين پيوند نمادين و ميتختي (استوره ای) که بنيادی ترين نماد نوروز است چنين می گويد:

    " اينانا يا ايشتر که در ميان‌رودان (بين النهرين) است، دلداده‌ي دوموزی يا تموز می شود و او را برای وَد (ازدواج، Wed) برمیگزیند.

    تموز يا دوموزی در اين داستان نماد شاه است. ايزد بانو يک روز با خواست خود به زير زمين مي رود. چگونگی اين خواست را نمی دانيم. شايد خودش ايزد بانوی زير زمين هم هست. خواهری دارد که شايد خود او باشد که در زير زمين زندگی می کند. اينانا همه‌ي گوهرهایش را به همراه می برد. او بايد از هفت دروازه رد شود تا به زير زمين برسد. خواهری که فرمانروای زير زمين است، به او بسيار رشک می‌برد و به نگهبانان دستور می دهد كه در هر دروازه اندکی از گوهرهای ايزد بانو را بگيرند.

    در واپسين اشكوبه (طبقه)، نگهبانان تا گوشت تن ايزد بانو را هم می گيرند و تنها استخوان هايش می ماند. از آن سو روی زمين باروری باز می ایستد. نه درختی سبز می شود، نه گياهی هست و نه زندگی. هيچ کس نيست که برای پرستشگاه خدايان خون بهایی بدهد و خدايان که به تنگ آمده اند، از اين رو اوسكارش (مشاوره، consultation) مي كنند و وچير (وزير) ايزد بانو را برای چاره جويی فرا مي خوانند.
    ايزد بانو که پيش از نورد از رخ دادهای ناگوار آگاهی داشته بود، به وچيرش سپارش کرده بود که چه بايد بکند.

    خدايان با پيشنهاد وچير همداستاني (موافقت) می کنند، که كسي به جای ايزد بانو به زير زمين برود تا او بتواند به زمين بازگردد و دوباره باروری آغاز شود. در روی زمين تنها كسي كه برای نبود ايزد بانو سوگواری نمی کرد و از نبود او رنج نمی کشيد، دوموزی شوهر او بود.

    به همين انگیزه خدايان پیمان می بندند که نيمی از سال را دوموزی و نيمه ديگر را خواهرش که "گشتی نه نه" نام دارد، به زيرزمين بروند تا ايزد بانو به روی زمين بازگردد.

    به تن دوموزي جامه‌ي سرخ می پوشانند و به دستش دف، دنبک، ساز و نی لبک مي دهند و او را به زير زمين می فرستند و این گونه كه پيداست اين خود خواجه پیروز است. هنگامي كه دوموزي به روي زمين مي آيد، بهار مي شود و آيين نوروز هم آن گونه که پیداست به انگيزه‌ي آمدن اوست. چهره‌ي سياهش هم وابسته به بازگشت او از جهان مردگان است و شادمانی های نوروز برای بازگشت دوموزی از زير زمين و آغاز دوباره‌ي باروری در روی زمين است."

  • به پيشواز نوروز!!!!
    هشت روز مانده به نوروز

    ارباب خودم سامیلی علیکم

    ارباب خودم سرتو بالا کن

    ارباب خودم منو نیگا کن

    ارباب خودم لطفی به ما کن

    ارباب خودم سامیلی علیکم

    ارباب خودم اخماتو کن

    ارباب خودم بزبز قندی

    ارباب خودم چرا نمی خندی ؟

    ارباب خودم این آقا نوروز

    براتون میخونه این حاجی فیروز

    حاجی فیروزه، سالی یه روزه،

    همه می‌‌دونن، منم می‌‌دونم،

    عید نوروزه ، عید نوروزه

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس