کاندیدان به خرد جمعی ما خندیدند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
مناظره رسانه ای کاندیدان محترم ریاست جمهوری را همه ما ، از گیرنده های دیداری وشنیداری خود، دیدیم و شنیدیم. که صد البته این اتفاق بیشتر به شوی تلوزیونی میماند تا به یک مناظره درخور و در شان ملت ما. هر کدام از اکتر ها، لباس و فرهنگ عنعنوی شان یا هم توانایی در نگهداشتن مردم به پای تلوزیون را بیشتر به نمایش گذاشتند تا ارائه دستور العمل و راهکار منسجم و فنی برای بهبود امنیت و رسیدگی به مشکلات موجود در سیاست داخلی کشور. صحبت اینجاست تا بپرسیم در این مناظره چه مطرح شد؟ چرا اینقدر زود؟ و یا هم چرا اینگونه؟
به صورت موشکافی اگر نگاهی به واکنش های شهروندان در جامعه بیندازیم، میبینیم که هیچ یک از طیف های اجتماعی از ان راضی نیستند. حال این قشر ممکن تحصیل کرده و روشنفکر باشد که کنش های شان در روزنامه ها، رادیو ها ، میزگرد ها و صفحه های مجازی به راحتی قابل دسترسیست. یا هم صنوف بازاری و کسبه کار، که با صحبت کردن با انها، درمییابیم راضی به نظر نمیرسند. پس خوب است که بگوییم چرا تلوزیون طلوع مباحث بسیار مهمی نظیر امنیت و سیاست داخلی را در اولین مناظره گذاشتند؟ امکان نداشت تا مباحث کم اهمیت تر را موضوع قرار میداد و این دو عنوان را برای روز های اتیه میگذاشت، تا کاندیدان فرصت می یافتند به صورت کاربردی به ان بپردازند. چه عجله ی وجود داشت که اینقدر زود مناظره را شروع کردند؟ هنوز چند روزی از تبلیغات نگذشته است و حتی شهروندان با نام کاندیداها هم به خوبی اشنا نیستند ودر نتیجه بستر جامعه هنوز اماده ی چنین مناظره ی نبود. حال باید بگذاشت و گذشت که ساختار اجرایی برنامه نیز با مشکلات خود همراه بود. زیرا زمانبندی ان دچار مشکل و تعداد شرکت کننده نیز بیش از حد مینمود. خوب بود تا مقدار زمان را برای هر شرکت کننده بیشتر و از تعداد انها نیز میکاست. جدایی از این مشکلات ،بررسی میکنیم که مفهوم امنیت در دنیای امروز ایا همان مفهوم جنگ و استراتژی نظامیست که کاندیدان محترم ما بر ان تاکید کردند؟ ایا سیاست داخلی فقط ارتقای ظرفیت نهاد های حکومتی و حکومت داری خوب میباشد؟ یا نه غیر ان. پس بیاییم ببنیم که مفهوم امنیت نیز حوزه های دیگر را شامل میشود یا نه و اگر جواب مثبت بود، فاکتور های را بیان خواهیم نمود که از دید کاندیدان محترم بازماندند. نیز در پیوست با ان،اگر سیاست داخلی ابعاد دیگری را هم شامل میشود، مکمل های را که از محراق توجه در این مناظره باز ماند را، خدمت خوانندگان گرامی بر خواهیم شمرد.
مفهوم امنیت
امنیت از دیر باز بیشتر به مطالعه جنگ و تهدید نزد صاحب نظران مطرح بوده است. دیدگاه غالب بر این مفهوم، رئالیستی بوده و عموما بر امنیت دولت ها تاکید کرده است تا امنیت شهروندان و ملل ساکن در قلمروی دولت- ملت ها (ادوارد نیومن) .گرچند تا هنوز هژمونی و برتری این دیدگاه به صورت کامل نشکسته ولی اقتدار انحصاری ان فرو ریخته است. زیرا مکاتب جدیدی در دنیای سیاست بین الملل نظیر انگاره سازی، نگاه جهان سوم به مقوله امنیت، مکتب کپنهاگن و تئوری های انتقادی نظیر فمینسم و مارکسیسم، هر کدام به نوبه خود و از زاویه های متفاوت شالوده قرائت رئالیستی از امنیت را با مشکل اساسی مواجه نموده است(استیو اسمیت). به عبارت دیگر میتوان گفت که جنگ دوم جهانی تاثیر عمیقی بر مفهوم امنیت گذاشت زیرا پیامدهای مادی و غیر مادی جنگ موجب شد تا جنگ، امنیت و مطالعه و پالیسی سازی برای ان دیگر تنها در اختیار جنرالان نظامی نباشد و افراد غیر نظامی نیز در ان سهیم باشند. این تحول را استیفن والت ،رنسانس در عرصه امنیت میداند (استفن والت). با این حساب و با تعریفی که سازمان ملل در سال 1994 از مفهوم امنیت ارائه داده ، اولویت به امنیت افراد(شهروندان) داده شده است تا به امنیت دولت. گفتنیست که مفهوم امنیت و مرجع تهدیدهای امنیتی، حوزه های بیشتر را در بر گرفته است. اقتصاد ناسالم و فقر، محیط زیست نا مناسب و الودگی هوا و شیوع امراض را میتوان از فاکتور های جدید تاثیر پذیر بر امنیت ذکر نمود. در نتیجه میتوان گفت مفهوم امنیت گسترده تر و عمیق تر شده است(کیت کراس و مایکل ویلیام).
با استناد به گفته های بالا میتوان ادعا کرد که امنیت به مفهوم بسیط ان در مناظره یاد شده به بررسی گرفته نشد. کاندیدان محترم صرف، به بیان تهدیدات طالبان و مخالفین دولت بسنده کرد و حرف های هم پیرامون ارتقای ظرفیت نیروهای مسلح عنوان شد که بیشتر کلیشه ی بود تا کار شده و تامل شده. پس بیاییم ببنیم جدایی از تهدیدات مخالفین چه حوزه های امنیتی از بحث باز ماند؟
فقر و بیداد بیکاری و عدم امنیت روانی و فیزیکی زنان
شاخص انسانی کشور در میان ملل دنیا، در پایین ترین رده ی خود قرار دارد و همتراز با کشور های بی ثبات و جنگ زده ی نظیر سومالی میباشد . فقر و بیکاری در کشور بیداد میکند و اقتصاد فلاکت بار مردم که وابسته به زمین و کشاورزیست، بر اثر خشکسالی های پی در پی و عدم برنامه ریزی مدون حکومت در مدرنیزه کردن این بخش، بر وخامتش افزوده میشود. باید گفت که سرازیر شدن بی رویه و بدون بازگشت روستا نشینان به شهر ها، علاوه بر کاستن نیروی کاری برای کشت وزراعت در دهات و قصبات، فرصت شغلی اما در مقیاس کوچک شهر نشینان را، با خطر مواجه ساخته است. نتیجه ان این شده است که قسمت عمده ی از نیروی کار و جوان ما یا کشور را ترک نموده و یا نیز به دلیل بیکاری دست به بزهکاری و رفتارهای ناهنجار اجتماعی زده است. که از این میان قتل، رهگیری، دزدی و اعتیاد به مواد مخدر را میتوان نام گرفت. قسمتی زیادی از این جوان ها که ساکن روستا ها هستند و معمولا بیسواد و یا هم بدون حرفه باقی مانده اند، با تبلیغات سوء مخالفان و وعده فراهم نمودن امرار معاش توسط انان، جذب صفوف انها میشوند تا به گفته بعضی ها توانسته باشند هم دین شان و هم دنیای شان را بیمه کنند!!. با نگاه سطحی می بینیم که ریشه ی بسیاری از ناامنی ها را فقر و بیکاری بیدادگر تشکیل میدهد و نه صرف تفنگ و نارنجک مخالفان تمویل شده از مرز های بیرون از کشورکه کاندیدان محترم بیشتر بر ان تاکید کردند تا مطالب یاد شده.
زنان کشور نیز که قشری بزرگی از اجتماع ما را تشکیل میدهد هنوز از بسیاری حقوق و مزایا مستثنی هستند. شهروند عادی که چه عرض کنم بلکه با اپارتاید جنسیتی روبروست. انها منفور شوهران، پدران، برادران و پسران خود در خانواده ی شان میباشد، که خشونت های ویرانگر در ماه های اخیر نشان از ادعای درست ماست. عدم دسترسی یکسان و متوازن از حقوق سیاسی، قضایی و شهروندی خانم ها، از نکاتی بود که کاندیدان باید به صورت موشکافی شده و مهندسی شده برای رفع و اصلاحات ان صحبت میکردند. تا از این طریق ذهن و ضمیر مردم روشنتر میشد و موجب میگردید با قدم های استوار تر، زمامدار سیاسی اینده کشور شان را انتخاب کنند.
الودگی ، نبود پلان مدیریتی شهر ها و عدم انکشاف نا متوازن بسترساز نا امنی در کشور
بر هیچ یک پوشیده نیست، که با سرازیر شدن جمعیت روستاها به شهر ها، نقشه ی شهرها به صورت بیرویه در حال گسترش هست که هیچگونه شکل و سیاق شهر را از خود دارا نمیباشد. زاغه ها، در اطراف شهر ها هر روز بر زشتی چهره و شمایل شهر ها می افزاید. کانالازیسیون و سهولت های کوچک شهری باقی مانده از گذشته نیز پاسخگوی تازه واردها را در خود نمی بیند و در نتیجه ازدحام و فشار بر روی جاده ها، منابع ابی و فضای سبز، شهر ها را با انفجار مواجه میسازد. گفتنیست امراض متعدد و نا علاج، الودگی کشنده، عدم دسترسی به فضای سالم اموزشی از پیامد های انفجار شهریست که با کمال تاسف بیان و طریقه ی مبارزه با ان از یاد کاندیدان رفتند.
انکشاف نا متوازن در سطوح اقتصادی،سیاسی، اموزشی و فرهنگی بخش دیگریست که نیازمند بررسی دقیق دارد. زیرا در سالهای اخیر شاهد بودیم که این پدیده ی نامیمون بحث های دامنه دار و گاه پرتنش را در جای جای کشور پدید اورد. ساکنان شمال و صفحات مرکزی کشور از عدم تمایل و توجه دولت بر مناطق شان، علارغم دارا بودن صلح و امنیت شکایت دارند. تظاهرات در ولایت مرکزی غور و اجتماع ساکنین بامیان در میدان الکین در سال های اخیر نماد از این ناخشنودیهاست که اگر به ان توجه نشود، اعتراضات مدنی، ممکن به خشونت های خارج از کنترل مبدل شود. پس چه بهتر و خوب میبود تا به این بخش از مشکلات نیز توجه میشد و محور بحث قرار میگرفت.
عدم امنیت فرهنگی اقلیت های کشور و افراطیت دینی و مذهبی
هیچ یک از کاندیدان محترم، سیاست های شان را در قبال فرهنگ که بستر تفاهم و تضاد را در جامعه تشکیل می دهد، را روشن ننمودند. فرهنگی که از دیدگاه هانتیگتون انقدر مهم است تا جنگ های اینده ی بین المللی ممکن بر محور فرهنگ در گیرد که او از ان به برخورد تمدن ها یاد میکند. در کشور ما نیز اقلیت ها ، با گسترش پدیده ی جهانی شدن در سطح جهان، هر روز بر اهمیت خرده فرهنگ های خود پی میبرند و گاها ان را در معرض خطر میبینند. این امر باعث خواهد شد تا انها در مقابل فرهنگ انحصار طلب و تمامیت خواه حساس شوند و سوء ظن شان نسبت به ان گسترش یابند. که در نتیجه شکاف اجتماعی را بیشتر خواهد کرد و شهروندان کشور را نسبت به هم بی اعتماد. در این میان، در ماه های اخیر دیدیم که حساسیت بر سر زبان و قومیت کار ها را به کجا که نشکاند.پس ذکر این نمونه ها بر اهمیت بحث فرهنگ می افزاید.
افراطیت مذهبی و دینی که در کشور ما، بحمد الله سابقه ی چندانی ندارد، نیز گوشه دیگر از مشکلات را گوشزد میکند. زیرا هم اکنون جهان سیاست و به ویژه دنیای اسلام و خاور میانه غرق در اختلافات و خشونت های فرقه ی است و هر لحظه امکان ان وجود دارد تا تاثیرات و امواج ویرانگر ان کشور و شهروندان ما را نبز درنوردد. حادثه عاشورای کابل و حمله بر دسته جات عزاداری در هرات و سایر گوشه های کشور در سال های اخیر نماد رشد رادیکالیسم دینی می باشد. نا گفته نباید گذاشت تا دولت و حکومت ما هر چه بیشتر متوجه فعالیت های فرهنگی کشور های ذیدخل در کشور را داشته باشند که از این میان مدرسه سازی و بنیاد نهاد های اموزشی توسط ایران و عربستان سعودی در اولویت میباشد. و نیز لازم مینماید تا امور مدارس دینی از نزدیک رصد شود تا در اینده مشکلی متوجه امنیت کشور نگردد. این موضوعات مهم نیز از دید مجری برنامه مناظره ،با کمال تاسف باز ماند.
در پایان امید میرود تا کاندیدان به خرد جمعی ساکنان این مملکت احترام گذاشته تا با شرکت در مناظره انتخاباتی با امادگی بیشتر و پلان های مدون و به عنوان افراد مسئول، مسئولانه اظهار نظر کنند. به امید افغانستان اباد و ازاد
پيامها
8 فبروری 2014, 16:57
دوست عزیز مطلب خیلی خوبی بود اما ، این کاسه های که مانند سابق داغ تر شده از انها چه میتوان توقع داشت هیچ کدام در مورد صلع و دوستی ،
حقوق زنان و فعالیت های مدنی در جامعه و ترقی اجتماعی ووو حرفی به زبان نمی اورند همه مانند هنر پیشه های که قبلا سناریو برای شان داده است حرف می زنند به این چهره های زشت که از سرو صورت شان می بارد نگاه کنید جز کلک دزدی چپاول پول اندوزی کاری ندارد انها چه وعده به جوانان داده اند؟ چه وعده برای خانم ها داده اند ؟ چه وعده ی به بی بضاعت ها داده اند چه وعده ای به معتادین که در لجندزندگی میکند داده شده است
در هر کشوریکه وعده انتخابات به مردم می دهد در پلت فارم شان همه موضوعات درج است اما این دلقک ها جز خنده های بی مورد حرف های بی سرو ته چیزی در چانته ندارند چه توقع داشت از همچو اشخاص .
10 فبروری 2014, 05:21
اخوانی نکتایی پوش عبدالله و مکالمه کرزی و طالبان بوسيلهى ?
تبصره جالبِ در رابطه با مناظره تلویزیونی کاندیدان ریاست جمهوری در روزنامه 8 صبح
حامد کرزی و طالبان برنده نخستین مناظره انتخاباتی
دوشنبه ۲۱ دلو ۱۳۹۲، سلیم آزاد
زمانیکه به سخنان نامزدان ریاستجمهوری در مورد تامین امنیت و مبارزه با تروریسم و گروههایی تروریستی چون طالبان در نخستین مناظرهی ریاستجمهوری در تلویزیون طلوع گوش میدادم اولین چیزیکه به ذهنم رسید فقدان اعتماد به نفس در نامزدان مذکور بود؛ کسیکه با تسلط و جسارت و با حرفهای مشخص در مورد حل مشکل امنیتی افغانستان و مبارزه با گروههای تروریستی حرف بزند، در میان نامزدان وجود نداشت. همه تلاش میکردند که از پرداختن به موضوع طالبان حاشیه بروند و تا جای ممکن با کلیگویی از ارایه راهحل مشخص برای معضل طالبان پرهیز کنند. شگفتآور اینکه همه، سیاست مصالحهی حامد کرزی را بیکموکاست مبنای سخنان خود قرار دادند.
نامزدان از به رسمیتشناسی طالب و سایر گروههای شورشی تروریستی زیر نام تهدید امنیت ملی خودداری ورزیده و همانند آقای کرزی دست به تفکیک طالب ناراضی و طالب خارجی زدند. آنها طوری صحبت میکردند که افغانستان با کدام خطر جدی به نام طالب روبهرو نبوده فقط یک سلسله مشکلات ناشی از تطبیق قانون در داخل با برخی از مردم عاصی وجود دارد که از طریق مفاهمه و پیشبرد روند جاری صلح، حل میشود. بهگفته آقای قیوم کرزی طالبان بخشی از جامعه هستند که در مدارس درس خوانده و با شیوههای عنعنوی افغانی مشکلشان حل شده میتواند.
ناگفته پیداست که این برداشت از طالبان که در حقیقت بهعنوان ابزار کنترول و تسخیر افغانستان از سوی پاکستان عمل کرده و بخشی از شبکهی جهانی گسترش گروههای تندرو مذهبی با حمایت کشورهایی چون عربستان میباشند، بسیار خطرناک و برای افغانستان فاجعهبار است. فاجعهبار از این بابت که سیاستمداران برجسته یک کشور خطری به این بزرگی و به این پهنا و عمق را با چنان تحلیلهای سطحی مورد بررسی قرار دهند.
آقای اشرفغنی معتقد بود که مشکل بیامنیتی از طریق تفکیک وظایف پولیس و اردو و ایجاد سرقوماندانی اعلی حل خواهد شد. او همچنین در مورد رسیدگی به بیامنیتی یک سلسله پیشنهادات دیگری مطرح ساخت که از فرط کلی بودن به سختی میشد حرف مشخصی از آن استخراج کرد. این نقطه ضعف آقای اشرفغنی در کل مناظره بود. حرفهایش بسیار تخنیکی، مبهم و با ادبیات غیرقابل فهم بود.
آقای عبدالله نیز روی تداوم روند صلح تاکید کرد و همانطوری که انتظار میرفت زیاد روی موضوع طالبان تماس نگرفت گویی با یک دشمن بینام و نشانی روبهرو هستیم که همه از بردن نام آن پرهیز دارند.
نامزدان سعی میکردند که در برابر طالبان موضع نرم و منعطفی اتخاذ کنند و تا جاییکه ممکن است، پای این گروه را از ناآرامیهای موجود بیرون بکشند. یکی از نظریات مشابه در میان نامزدان تفکیک طالبان به افراد ناراضی و وابستگان به کشورهای خارجی بود. طالبان ناراضی شامل همانهاییاند که بهخاطر عدم تطبیق قانون، بیامنیتی و فساد به صف طالبان بهعنوان یک گروه پیوستهاند و گروه دیگرشان هم وابستگی به کشورهای خارجی داشته و از این خاطر متمایل به تشدید جنگ و ویرانی در افغانستان میباشند.
نکته جالب اینجاست که نامزدان ریاستجمهوری در مناظره این موضوع را انکار میکردند که طالبان فراتر از این دستهبندیها یک گروه سیاسی و مذهبی با اهداف مشخصاند که در نهایت نظام سیاسی و اقتصادی کشور را تهدید میکنند. عدم به رسمیتشناسی طالبان از سوی نامزدان ریاستجمهوری بهعنوان گروهی که برای نظام افغانستان یک تهدید حیاتی هستند، این واقعیت را بازتاب میدهد که نخبگان سیاسی کشور، حتا کسانی مانند آقای عبدالله که همواره خود را میراثدار جبهه ضد طالبان در گذشته معرفی میکرد، تعریفی واضح از تهدید اصلی امنیتی ندارند. برای همین انتقادات این گروه از آقای کرزی مبنی بر نبود تعریف مشخص از طالبان بهعنوان دشمن ماهیت خود را از دست میدهد. زیرا، نه کرزی و نه هیچ سیاستمدار افغان در کابل تعریفی از دشمن ندارد و یا نمیخواهد دشمن واقعی را به نامش صدا کند.
نکته اصلی اینجاست که میان اراده سیاسی دولتمردان برای برخورد با طالبان و اراده نظامیان افغان تفاوت فاحشی وجود دارد. سربازان افغان هر روز با دشمن مشخصی به نام طالب روبهرو هستند که هر روز آدم میکشند، انتحاری میفرستند و برای سقوط حکومت تا آخرین لحظه تلاش میورزند. این سربازان کشته میشوند و میکشند؛ امنیت مردم را تامین میکنند و به خوبی آگاه هستند که تا زمانی آخرین بقایای طالب را در هلمند و قندهار و غزنی از بین نبرند، جان و مال مردم عادی از آسیب و انهدام این گروه در امان نخواهد بود.
اما مشکل نظامیان افغان این است که فداکاریهای آنها بدون اراده سیاسی قوی در کابل بهجایی نمیرسد و شاید در نهایت فداکاریهایشان تلف شود. وقتی سیاستمدارانی مانند اشرفغنی و عبدالله اراده لازم و ادبیات مناسب برای مقابله با طالب و به رسمیتشناسی این گروه بهعنوان تهدید حیاتی نسبت به نظام کشور را ندارند، طالبان همواره به لحاظ اخلاقی و روحیه دست بالا را خواهند داشت.
نکته فاجعهآمیز در بحث نامزدان توجیه اعمال طالبان بود. آنها بهراحتی میگفتند که نبرد این گروه بهخاطر فساد و بیقانونی در دولت است. اینگونه امتیاز دادن به یک گروه تروریستی و وابسته به پاکستان تنها از سیاستمداران خامدست افغانستان بر میآید و بیشتر از هر چیزی مصداق فرصتطلبی است.
طالبان با دیدن مناظرات انتخاباتی باید به این نتیجه رسیده باشند که در کابل روحیه شکست خورده در برابر این گروه حاکم است. برخلاف تصور منتقدان، سیاست تضرع تنها مختص به کرزی نبوده بلکه نامزدان فعلی انتخاباتی نیز مایل هستند که پالیسیهای موجود مصالحهی حکومت حامد کرزی را به پیش ببرند. جالب اینجاست که آقای زلمی رسول، به صراحت اذعان داشت که سیاست مصالحه حکومت تا حال نتیجهای در پی نداشته است. طبعا سوال همه این است که سیاست پیشنهادی او در برابر روند موجود گفتگو با طالبان چیست؟ پاسخ آقای رسول به طرز تعجببرانگیزی این بود: تداوم پالیسی موجود و امید به تمایل طالبان به صلح.
وقتی نامزدان در مورد تامین امنیت و مصالحه با طالبان حرف میزدند، حرفی جز تکرار مواضع آقای کرزی نبود. حتا کسی مانند آقای عبدالله نیز که در گذشته از سیاست مصالحه حامد کرزی انتقاد میکرد، تقریبا خطوط کلی سیاست موجود مصالحه را تایید کرد. آقای اشرفغنی و زلمی رسول نیز حرف نو و طرح جدید برای موثریت روند صلح ارایه نکردند؛ بهویژه نظرات آقای اشرفغنی ناامیدکننده و غیرشفاف بود.
آنچه که بدیهی است، ناکامی روند موجود صلح با طالبان است. اما آنچه که جالب است عدم اشاره نامزدان به ناکامیها روند صلح بود و این در حالی است که اگر ما در مورد دلایل شکستها و ناکامیها روند صلح صحبتی نکنیم، این پروسه با تکرار مواضع و پالیسیهای اشتباه به موفقیت لازم دست نمییابد.
نامزدان البته بهصورت کلی روی حاکمیت قانون بهعنوان چاره اصلی برای رفع مشکلات امنیتی تاکید میکردند. تردیدی نیست که آقای کرزی نیز همین سخن را بارها تکرار کرده است. ولی با این کلیگوییها نظرات قانعکننده از جانب نامزدان در اختیار مردم قرار گرفته نمیتواند. رایدهندگان خواستار صحبتها و برنامههای مشخصاند؛ مناظرههای انتخاباتی جای بیانیههای سیاسی تشریفاتی نیست.