کربلا
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نبرد کربلا جنگی بود که در دهم محرم ۶۱ هجری قمری برابر به ۱۰ اکتوبر ۶۸۰ میلادی اتفاق افتاد. این روز به نبرد عاشورا نیز معروف است. این نبرد میان سپاه اندک امام حسین بن علی (نواسه دختری پیامبر اسلام) و سپاه اعزامی از سوی "یزید" بن معاویه در نزدیکی محلی به نام کربلا در "عراق" کنونی در گرفت.
یزید بن معاویه دلیل برای جنگ را، بیعت نکردن حسین بن علی می پنداشت؛ ولی حسین بن علی حکومت و زمامداری یزید بن معاویه را غیر شرعی و غیرقانونی می دانست که بر خلاف پیمان صلح حسن بن علی و معاویه پسر ابوسفیان به شکلی مورثی به یزید اول رسیده بود.
حضرت حسین "رض "بن علی روز دوم محرم به کربلا رسید و روز سوم عمر بن سعد با ۴۰۰۰ نفر در کربلا لشکر کشی کرد. در روز هفتم محرم مخالفان، جریان آب را بر حسین" رض "بن علی و همراهانش بستند و در نهم محرم، شمر با ۴۰۰۰ نفر و نامهای از طرف عبیدالله بن زیاد وارد کربلا شد، او در این نامه به عمر بن سعد دستور داده بود با حسین بن علی بجنگند و او را بکشد و اگر این کار از دست او برنمیآید، فرماندهی را به شمر بسپارد.
روز دهم محرم، سپاهیان حسین بن علی و عمر سعد در مقابل هم قرار گرفتند. جنگ آغاز شد و حضرت حسین رض و یارانش شهید شدند. پس از جان باختن حضرت حسین، سپاه عمر بن سعد سر ۷۲ نفر از لشکریان حسین بر علاوه سر علی اضغر فرزند ۶ ماهه او را جدا کرده و بر بالای نیزهها گذاشتند و بر اجساد کشته شدگان بااسب تاختند.
در این رویداد خیمهها تاراج و در نهایت آتش زده شد، ساربان، شترهای کاروان حسین بن علی بهنام بجدل بن سلیم برای بهدستآوردن انگشتر حسین بن علی، انگشت وی را برید تا انگشتر را بدست آورد و در نهایت سپاه عمر بن سعد، اجساد کشته شده گان کربلا را در بیابان رها کرده و این اجساد پس از سه روز توسط قوم بنیاسد دفن شدند.
پس از رویداد کربلا، شماری از زنان و کودکان وابسته به سپاه حسین بن علی، اسیر و زندانی شده و آنان را به شام محل زمامداری یزید بن معاویه فرستادند. از دیدگاه علما، کشته شده گان در نبرد کربلا شهید تلقی میگردند. پس از این نبرد حسین بن علی ملقب به لقب سیدالشهداء (سرور و آقای همه شهیدان) شناخته شد.
همه ساله، مسلمانان در ۱۰ روز نخست ماه محرم، با ختم های قران عظیم الشان و برنامه های آگاهی دهی را در مورد شخصیت امام حسن و حسین رض برگزار می کنند تا مردم از شخصیت شهدا که در راه اسلام شهید شده اند وقربانی داده اند،با خبر شوند.
شماری از علما باور دارندکه فداکاری حسین بن علی و رسالت نبرد کربلا به فرمان الهی بوده است و این رخداد تاریخی، لازمه بیدار شدن و آگاه شدن امت اسلامی و توقف غصب خلافت مسلمانان به وسیله یزید میباشد.
عاشورا و نهضت امام حسین از دیدگاه عرفا:
سنایی غزنوی با اشاره به این تجربه عرفانی كه حسین بن علی(ع) آن را نیك آزموده بود چنین سروده است:
كاین طریق است كه در وی چو شوی، توشه تو را
جز فنا بودن - اگر بـوذری و سلــمان- نــیست
این عروسیست كه از حسن رخـش با تـن تو
گر حسینی، همه جز خنجر و جز پیكان نیست
احمد جام نیز همانند سنایی امام حسین(ع) را شهید بینظیری میداند که مثل او نه آمده و نه خواهد آمد، زیرا او توانست با پیوند شهادت و عرفان از هر دو موهبت برخوردار شود.
"گر نجات آن جهان مطلوب داریای عزیز
دست در دامان آل مرتضی باید زدن
ناله دلسوز و اندوه جگر در صبح و شام
از برای آن شهید کربلا باید زدن"
از نظر عطار، حسین(ع) و یارانش همه اهل یقین بودهاند و در سایه چنین یقینی توانستند رضایت حق را کسب کرده، در ظاهر و در باطن به فنا برسند. به اعتقاد عطار کمتر عاشقی چون حسین(ع) را میتوان یافت که در طلب دیار عشق حرکت کند زیرا حسین(ع) توانست سلوک عرفانیاش را با شهادت قرین سازد.از نظر عطار بهترین عارف کسی است که بتواند راه حسین(ع) را طی کند و عرفانش را به شهادت ختم کند.
پيامها
13 نوامبر 2013, 06:26, توسط fetrat
برای جلوگیری از تحریف واقعیت واقعه کربلا انچه که مداحان ساخته و ما به ان باور داریم، کتاب قاتلان حسین رضی الله عنه را بشناسید، کتاب حقیقت عاشورا، کتاب شیعه و حسینیه ها، کتاب زیارت از دیدگاه ایمه را برای شما عزیزان از سایت عقیده ادرس میدهم. بر علاوه مورد فوق میتواند باعث هدایت شیعیان صفوی به شیعیان علوی گردند.
با احترام.
13 نوامبر 2013, 06:55, توسط fetrat
ختم قران در روز 10 محرم؟! من که جز قمه زنی، زنجیر زنی، ایلا گردی نمایش شیعه گری تکامل یافته و... و صدا زدن امام حسین (یا حسین گویی) که برای ان قبلا الله متعال فرموده که کیست در نزد خدا گمراه تر از کسی که غیر الله را به کمک بخواند... چیزی دیگری نمی بینم. پس چرا در مقاله فوق به ان نقاط تاریک هیچ اشاره نشد؟ برو بابا یکی در روز قبل از عید قربان، زن وفرزند را با خود به کشتار گاه میبرد و بدون مشورت و پذیرفتن حرف های نزدیکان که بعضی ایشان در هنگام وداع به حسین میگویند که با انسان کشته شده، خدا حافظی مینمایند باز چی میخواهید بگویید حتما میخواهید بگویید حسین با انکه از مرگ خود خبر دار بوده به اینکار دست یازیده بل چنین نبوده داشتن مفکوره خبر دار بودن از زمان و مکان مرگ هم از بی خبری ما نسبت به ایات کتاب الهی استا.
بیدار باشید خواب تان نبرد.
13 نوامبر 2013, 07:30, توسط تیمور صداقت
یک شعار معروف را اهل تشیع دایم استفاده می کنند که ( یا صاحب الزمان) یعنی چه؟
صاحب زمان کی است ؟
خداوند است؟
یا امام حسین رض؟
کسانیکه به محبت امام حسین ع غلو می کند خود تان می دانید
13 نوامبر 2013, 08:09
صاحب الزمان همان امان فرزند نا زاده شده از امام عسکری است که اصلا از مادر زاده نشده ولی فعلا تصور میرود در یک چاه اب به سر میبرد طبق گفته های خمینی هر وقت دلش خواست خروج کرده (از چاه بیرون شده) به حساب طاغوتیان ( سنی ه)ا میرسد، خانه کعبه را ویران میکند، جسد ام المومنین عایشه و ... را از قبر بیرون کشیده شلاق زیاد میزند، در مکه روز 500 نفر از گناهکاران (سنی ها) میکشد، وقتی به مدینه میرسد روز 1000 نفر از گناهکاران (سنی ها) را میکشد. انقدر میکشد که مردم فکر میکنند او از ال محمد نیست، شیعه را که صرفا 314 یا 312 نفر زنده میگذارد. این است خواست منتظرین امام زمان خیالی. با این افکار و منتظر ماندن به ویران گر واقعی که به ما شیعیان هم رحم نمی کند چگونه میشود کشوری به اسم افغانستان داشت و در یک جغرافیا با احترام به عقاید یکدیگر به صلح و صفا زندگی کرد؟ خدا داند من که نمی دانم.
با احترام.
13 نوامبر 2013, 09:07, توسط سنگ شکن
حسین تشنه لب شهید نیست، شهید یا میرتور در عرف جهانی کسی است که بدون دست بردن به سلاح مظلومانه تنها برای آرمانها، باور و ایده خود کشته شود، مانند حکیم سقراط. مسلمین به هر پوفیوزی که بمب در شکم خود بیبیند هم شهید میگویند. جنگ حسین و یزید برای بدست آوردن قدرت بوده است و بس! کسی که برای تصاحب قدرت دست به سلاح ببرد و کشته شود شهید نیست (البته در عرف جهانی).
13 نوامبر 2013, 14:30
در حيرتم اينكه دهم محرم كه روز شهادت ابوبكر بن علي، عمر بن علي، عثمان بن علي برادران حسين در كنار حسين به شهادت رسيدند ولي چرا از انها در حسينيه ها حتي اسمي به ميان نمي ايد. به خودت حق بده بپرسي چرا؟
14 نوامبر 2013, 07:53, توسط باران
واقعاً ، بر پدر هرچه ملت خر است ، لعنت .
ملت بی حافظه ای تاریخی ، که بر قاتلان پدران شان گریه می کنند . عرب های بیابانگر سیاه سوخته ای سوسمار خوار که مناره ها از کله ی پدران شما بر پا نمود و خالد ابن ولید از خون پدران شما ، آسیاب چرخانید ، گندم آرد کرد ، نان پخت و خورد .
و یکصد و شصت هزار مادران ، دختران ، خواهران شما را در زمان خلافت عمر خلیفه ی عرب ، به تاراج برد و بهترین دختران شما زیر زانوی عربان وحشی بیابانگر ، جان سپردند و کسی به فریاد شان نرسید . و صد هزار طفل پدر ناشناخته از تجاوز تازیان بیابان گرد از خواهران و مادران شما به دنیا آمد که عمر خلیفه گفت :
« از بابت این فرزندان پدر ناشناخته به خدا پناه می برم »
کنون ، واقعا ً بر پدر هر چه ملت خر است ، لعنت .
14 نوامبر 2013, 08:33, توسط باران
فحشی به زبانم آمده ، اما نمی گویم . گویی که خودم کردم ، نفرین به خودم باد . من خودم بلند گوی صد من خرافه بودم . پدرم و خانواده ای من از بزرگ تکیه دار های چنداول بودند . در ماه محرم به خاطر معتقدات پدرم ، من و پسر کاکایم خود مان را شقه شقه می کردیم به نام امام حسین . از زنجیر زنی تا تیغدار ، در محله حریفم کسی نبود . در منقبت خوانی کسی به گردم نمی رسید ، جوره نداشتم . همین حالا صد منقبت از یاد دارم که به یاد لوده گی ها ، با خودم می خوانم . قدسیه دختره کم از آواز من خوشش می آید ، میگه : بابه ، دوباره باز بخوان .
کنجکاو بودم ، از خوانش کتاب ها بود که چشم بصیرتم وا شد .
خانواده ای شیعه خودم و همه مردمان محله ای من آدم پرستان بودند ، تا خدا پرست . فقر و بدبختی ، ظلم و بی حقی ، تا سرحد ، طغیان ، انقلاب خانواده مرا پیچانده بود . فلاکت زده گان کجا و انقلاب کجا ؟ به فتوای یک روضه خوان شیاد ، گویی یک مردک عرب تبار از خانواده ای بنی هاشم در مقابل کفار بنی امیه در صحرای کربلا انقلاب فرمود و جام شهادت نوشید .
ماه محرم در تکیه خانه ای ما ، جای پای نبود . دهم محرم در صحن حویلی سینه زنی ، جوانان برهنه سینه ، زنجیر ، تیغدار میزدنند و از آن بالا منزل دوم ، دخترکان برای بچه ها گریه می کردند . القصه علیهما هذا .
از حسن تصادف با یک سونامی خدا خواسته ، من از کوچه گذشتم . طهران ، قاهره ، ادیسه بابا ، ماسکو ، پاریس ، نیویارک ، کانادا ....
در خوانش مضون تاریخ ، نه سال پوست انداختم .
شنیدن این ماجرای هزار و چهار صد سال قبل یک خانواده ای عرب ، به ما چه مربوط است ؟
به جز انگیزش فروخفته گی ، خشم و عصبانیت .
این دعوای خانواده گی چند مرد عرب که بر سری چوکی قدرت به پر و پاچه ای هم چسپیدند و ماما خواهر زاده اش را کشت ، به من و تو چه غرض ؟ عقل نی ، جان در عذاب .
لطفاً تاریخ زنده گی همین خدا گونه چند عرب های هرزه را ، درست و با دقت بخوانید و تف بر صورت این روضه خوانان پنج ریالی بیاندازید .
تا فردا ، که بلند برآید آفتاب .
14 نوامبر 2013, 19:57, توسط بی نام
محترم فاروق جان پوپل! کربلا یعنی هیچ. جنگ های به صد ها هزار مراتبه وحشتناک تر و طولانی تر از جنگ کربلا واقع شده است که کربلا در مقایسه با ان مثل مقایسه کوه با کاه است. شخصی مالخولیایی به نام محمد اساس و پایه دین نامقدس اسلام را گذاشت. بعدا یک تعداد چوچه و خر بچه های این محمد ملعون دعوای پادشاهی و امیری و سالاری داشتند. مخالفین شان گردن مردار شان را بریدند که نه محمد توانست او را کمک کند و نه علی و نه خود حسین و نه الله. جنگ بر سر قدرت و تاج و تخت و کنیز و غلام و پول بود. حسین ناکام ماند و گوزش رفت. حال چند تا ملا و اخند انرا به کمک رژیم مرتجع ایران ترویج میدهند و در تعریف ان مبالغه های غیر قابل باور میسرایند. خاطر تان جمع باشد که این اعراب و دین شان به پشیزی نمی ارزند.
15 نوامبر 2013, 05:55, توسط باران
پرسش زبان سوز دارم ، ازآدم پرستان تشیع پدرم :
هی امام حسین ، امام حسین ، چرا نه ، امام حسن ؟؟!!
فرزند ارشد ، قایم مقام پدر در امر خلافت .
چرا از « امام حسن » نام نمی برید شما ؟
به روایت موثق تاریخ عرب ، پس از امام علی ، پسر ارشد و وارث مسند خلافت ، « امام حسن » خلیفه شد و مدت نه ماه جناب ایشان خلیفه ی امر مسلمین بودند . از آنجاییکه آن حضرت نسبت مشغله ای درون حرمسرا و کمبود لوجستیک ، امر خلافت را با معاویه به سه شرط واگذار نمود .
یک - تسلیم دهی همه وجوهات نقدی بیت المال ( مدینه ) به آن حضرت ، علی الفور .
دویم – واگذاری همه عایدات سرزمین « استرآباد » ( از بزرگترین ایالت فارس )
سوم – این که : در نماز های جمعه ، فرستادن « لعنت » بر پدرم « علی » موقوف گردد .
تذکر : نسبت خصومت بین معاویه و علی ، هر کی در قلمرو مطابعیت خود ، در نماز های جمعه به همدیگر شان را می فرمودند « لعنت »
« حضرت علی » به معاویه نفرین می فرمود جناب ایشان . و در قلمرو حضرت معاویه به جناب علی ، نفرین می فرمودند .
حضرت معاویه دو شرط اول را پزیرفته گفت :
و اما : در مورد « لعنت به پدرت علی » تا جاییکه خودم امام جماعت باشم ، خاطرت جمع باشد ، در غیابت من به امامان جمعه نمی توانم ، نهی کنم .
و حضرت امام حسن ، پذیرفت .
هر سه شرط ، به شمول فرستادن ( لعنت بر علی ) پدرش .
و خلافت امر مسلمین را به حضرت معاویه واگذار نمود .
دست و رو را بشست و به نماز رفت .
شام همان روز ، حضرتش از زنان حرمسرا رخصت خواست ، برای ادای وجوبات قربة اله الله .
یکی از بی معرفت زنان آن حضرت ( سلیمه ) پرخاش کنان گفت : همین پنج روز پیش مرا در عقد نکاح خودت درآوردی ، حالیا می روی در آغوش زنی دیگر ؟
حضرت فرمود : چی کار کنم ؟ رسم است آخر . همین امروز به آدرس من یک کنیز حواله آمده است . می بایدم با او بخوابم ، همین امشب .
سلیمه گفت : بسیار خوب است ، ای شاء الله مبارک باشد .
تمنا می نمایم که غذای شب را با من بخورید ، سپس هر کجا روی ، باشد .
حضرت فرمود : عجله کن ، برو زود غذا آماده کن . بی قرارم سخت .
سلیمه ، « زهرهلایل » در غدای حضرتش ریخت .
الهی من به قربان آن حضرت ، که حتی آب نخواست .
الهم صلی علا
در دم ، جان به جان آفرین سپرد .
جای او ، هم آغوشی حوریان در خلد برین .
ایشاء الله ، که روانش شاد .
خوانش دوبارۀ تاریخ
و یک صدا در افق سرد
فریاد
خدا حافظ
17 نوامبر 2013, 16:38, توسط fetrat
سالها حسين شهيد گفتم ولي حالا با مطالعه كه انجام دادم به اين نتيجه رسيدم او مثل پدر و برادرش در قسمت شناخت مردمان يا نظاميان به ظاهر مسلمان كربلا ولي در باطن دشمنان قسم خورده دين اسلام، يك فريب خورده بيش نيست.
18 نوامبر 2013, 07:55, توسط لوبیا
توعجب خری تشریف داری ، والله .
من ایستاده پای ، برآیین انسان ستیز پدران تو بشاشم .
برو گمشو .. مرتیکه ای خر
لو برو
31 اكتبر 2014, 18:54, توسط علی
سخن زیبای از فرزند رسول خدا امام حسین (ع)" إن کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی" .......
ترجمه: "اگر دین محمد(ص) جز با کشتن من پا بر جا نمیماند پس ای شمشیرها مرا دریابید" شعر زیبای علامه اقبال لاهوری در باره قیام امام حسین(ع)
مقدمه ای کوتاه :
از نویسندگان مذهبی ویا غیر مذهبی اهل سنّت که بگذریم چهره ، زنده یاد علاّمه اقبال لاهوری در میان شاعران اهل سنّت که به ستایش از امام حسین (ع ) ونهضت عاشوراء پرداخته بیشتر از همه می درخشد واین اثر بخشی بسیار شدید وعمیق ، نهضت عاشوراء را در تفکرنوين سیاسی اهل سنّت وهنر وادبیات آنان نشان می دهد . شاید اقبال در قرن اخیر بیش از هر شاعر اهل سنّت دیگر ، نهضت حسینی را با ملاحظاتی تفکر آمیز به ادب منظوم فارسی وارد کرده است . امام حسین (ع) از نظر اقبال ، یک شخص کامل برای بر انگیختن وبیدار ساختن ملّت های خوابیده ومسلمانان ونیز مبارز مؤثّر وشهادت فداکارانه اش ، تفسیر کننده رازهای پنهان قرآن می باشد . برای جلب توجه ونظر کاربران محترم در ذیل شعر زیبائی ازعلاّمه اقبال درج می نمایم .
هرکه پیمان یا هو الموجود بست گردنش از بند هر معبود رست
مؤمن ازعشق است وعشق از مؤمن است
عشق را ناممکن ما ممکن است
عقل سفاّک است و او سفاّک تر پاک ترچالاک تر بی باک تر
عقل در پیچاک اسباب وعلل عشق چوگان باز میدان عمل
عشق صید از زور بازو افکند عقل مکاّر است ودامی میزند
عقل را سرمایه از بیم وشّک است عشق را عزم ویقین لاینفّک است
آن کند تعمیر نا ویران کند این کند ویران که آبادان کند
عقل چون باد است ارزان در جهان عشق کمیاب وبهای او گران
عقل محکم از اساس چون وچند عشق عریان از لباس چون وچند
عقل می گوید که خود را پیش کن عشق گوید امتحان خویش کن
عقل با غیر آشنا از اکتساب عشق از فضل است وبا خود در حساب
عقل گوید شاد شو آباد شو عشق گوید بنده شو آزاد شو
عشق را آرام جان حریّت است ناقه اش را ساربان حریّت است
آن شنیدستی که هنگام نبرد عشق باعقل هوس پرور چه کرد
آن امام عاشقان پور بتول سرو آزادی زبستان رسول
الله الله بای بسم الله پدر معنی ذبح عظیم آمد پسر
بهر آن شهزاده ی خیر الملل دوش ختم المرسلین نعم الجمل
سرخ رو عشق غیور از خون او شوخی این مصرع از مضمون او
در میان امّت آن کیوان جناب همچو حرف قل هوالله در کتاب
موسی وفرعون وشبیر ویزید این دو قوّت از حیات آید پدید
زنده حق از قوّت شبیری است باطل آخر داغ حسرت میری است
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت حرّیت را زهر اندر کام ریخت
خاست أن سر جلوه خير الامم چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید ورفت لاله در ویرانه ها کارید ورفت
تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حّق در خاک وخون غلتیده است پس بنای لا اله گردیده است
مدعایش سلطنت بودی اگر خود نکردی با چنین سامان سفر
دشمنان چون ریگ صحرا لا تعد دوستان او به یزدان هم عدد
سرّ ابراهیم واسماعیل بود یعنی آن اجمال را تفصیل بود
عزم او چون کوهساران استوار پایدار وتند سیر وکامگار
تیغ بهر عزّت دین است وبس مقصد او حفظ آئین است وبس
ماسوی الله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ لا چون از میان بیرون کشید از رگ ارباب باطل خون کشید
نقش الاّ الله بر صحرا نوشت سطر عنوان نجات ما نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم ز آتش او شعله ها اندوختیم
شوکت شام وفّر بغداد رفت سطوت غرناطه هم از یاد رفت
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز تازه از تکبیر او ایمان هنوز
ای صبا ای پیک دور افتادگان اشک ما بر خاک پاک او رسان
************
همچنین اقبال به مادران امروز توصیه می کند که فر زندانی حسین وار تربیت کنند :
هشیار از دستبر روزگار گیر فرزندان خود در کنار
تا حسین (ع ) شاخ تو بار آورد موسم پیشین به گلزار آورد
برای اقبال امام حسین (ع ) مرکز پر گار عشق وکاروان سالار عشق است .
در خاتمه میگوید :
مریم از یک نسبت عیسی عزیز از سه نسبت حضرت زهرا (س ) عزیز