نسل های فاسد!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
انتخابات آینده از هر نگاه سرنوشت سازاست،ائتلاف ها در حال تشکیل اند و کاندیدا ها نیز به هر وسیله ممکن طور غیر رسمی تبلیغات خویش را آغاز کرده اند.آنچه درین میان خیلی مهم است شیوه تفکر مردم ما است که مبنی بر آن در انتخابات سهم میگیرند و رآی میدهند.غالباً تصمیم های ما درمورد انتخابات و سایر موارد استوار بر مفکوره های دیگری است که درین چند سطر به بیان آن میپردازم.
عبدالمجید سروش
نسل های فاسد!
من عضو یک نسل فاسد هستم ، چون بعضی شرایط نسل پدرم را فاسد ساخت و باید من چون ماشین فوتو کاپی رفتار و افکار پدرم را کما کان با خود داشته باشم.این تنها کافی نیست، من باید این ایده را به شکل میراث خانواده گی خویش به فرزندان خودم نیز انتقال دهم تا باشد نسل های بعدی نیز فاسد باشند چون منافع من و آنها در همین نهفته است. ولی آیا لازم است که این فرهنگ را به نسل بعدی نیز انتقال دهم! هرچند خودم احساس میکنم سزاوار این نبودم که فرهنگ پدرم را کاپی برداری کنم و به همین ترتیب احساس میکنم فرزندان من نیز سزاوار این نخواهند بود تا فرهنگ بابای خود را که توسط من کمی تغییر یافته است تعقیب کنند وبه آنها ارزش قایل شوند.فکر میکنم شرایط اجتماعی باعث گشته بود تا پدرم فاسد شود و برای من شرایط اجتماعی به علاوه میراث پدرم باعث گردید تا فاسد شوم و برای نسل آینده فرهنگ میراثی بزرگان شان کافیست تا فاسد شوند.
این جملات از اینجا نشآت نمیگیرند که من نسبت اندیشه های غیر فاسد و توانایی های نسل آینده بد بین باشم، بلکه میخواهم نمای کلی و اصلی اندیشه های نسل آینده را در مقایسه با آنچه پدران و جاممعه امروزی برای شان تعلیم میدهند به تصویر بکشم. از سوی دیگر تعداد از کسانی را که مانند من و سایر همنسل های شان نیستند و درین سرزمین زیست میکنند مخاطبان من نیستند. شاید تا اینجا منظورم را درک نکرده باشید که دارم روی چی موضوعی با شما هم صحبت هستم! فاسد بودن یعنی چی؟ حالا توضیح میدهم، من و هم قماش های من (جوانان نسل حاضر) فاسد هستیم، یعنی اینکه آنچنانکه باید موصوف به صفات انسان سالم باشیم از بخت بد نیستیم! درست مثل یک کچالوی گندیده که لیاقت انداختن در دیگ را ندارد! لطفا حدس نزنید که به کرامت انسانی شما و خودم توهین کرده ام. فاسد بودن یعنی اینکه ما هیچ معیار درستی را برای زنده گی اجتماعی خویش انتخاب نکرده ایم درست مانند پدران ما! ما خواستیم مرفه باشیم یعنی خواستیم پول، خانه، موتر، شهرت، ... داشته باشیم ولی به معیاری که رفاه دیگران را باید زیر پا کنیم. شاید به این وسایل رفاه کاذب نرسیده باشیم ولی اندیشه های ما هنوز شبانه روز درین گرداب مصروف شنا هستند.مسآله را کمی ریز تر میسازم و تلاش میکنم با مثال های عینی شما و خودم را قناعت دهم تا فاسد هستیم. اگر ما کار فرما هستیم باید کسی را در اداره خویش به صفت مادون انتخاب نماییم که لا اقل از یک بعد قوم یا مذهب یا... با همدیگر اشتراک داشته باشیم، (لیاقت معیاری خوبی است ولی برای روز مبادا بکار خواهد آمد). اگر ما در انتخابات حاضر میشویم و به کسی رائ میدهیم مراجعه به همان دو معیار فوق الذکر میکنیم باز هم لیاقت و با برنامه گی را به روز مبادا منصوب میکنیم. اگر ادیب هستیم یا نماینده مردم در مجلس، مسائل را دامن میزنیم که به هیچ وجه منافع ملی ما را تامین کرده نمیتواند. این یک نمونه خیلی جالب هست، مسآله غوغا برانگیز روز! اجازه دهید جسارت کنم به حق این دو طایفه چند حرفی بزنم! هنوز رنگ خون شهدای واقعی این کشور درخشان است ومجاهد نمای ما بدون شرم تکیه در کرسی های قدرت وپول زده کشور را با مشتی از دالر به این وآن بفروش میرسانند و از برکت این دالر ها کتب روشنفکر نمای ما به چاپ میرسد، انجمن های ادبی دایر میگردد و آنها هم به عنوان یک ستون روشنفکری در کنار این خاینان ایستاده و افکار ملت را دیگرسو سوق میدهند.این روشنفکر نما ها باید بدانند که این خاینان هیچگونه علاقمندی به رشد ادب و فرهنگ کشور بجز از دریافت دالر با محکم کردن پایه های اجتماعی شان ندارند، بناً؛ اگر دانسته عمل میکنی که نامت را این ملت در لست خاینین درج نماید در غیر صورت بهتر است جایگاه خویش را به عنوان یک روشنفکر درک کنی و در فریب دهی مردم با الفاظ چرب و جملات ناب ادبی سهم نگیری.
به هر حال، بد ترین نوع این فاسد بودن ما زمانی بروز میکند که ما صدقات خویش را نیز به اساس همین معیارهای قوم و مذهب... اعطا میکنیم. اضافه از این مثال نمی آورم چون میدانم که میدانیم فاسد هستیم ولی قادر نیستیم همین پرده را از مقابل عقل و انتخاب مان دور سازیم چون شالوده افکارمان بر اصول و مبانی ای استوار است که با این اقرار مان در تضاد قرار دارد یا شاید هم از این لحاظ درک نمیکنیم که خود مان با شخص خود مان صادق نیستیم. به هر تقدیر، اگر با خودمان صادق هستیم یا نیستیم بالاخره این آسیب ها با ما نا آشنا نیستند. چی فکر میکنید آیا این فاسد بودن خود ما نیست که بامب را به خود میبندیم و سایرین را از حق زنده گی محروم میکنیم؟ آیا این نتیجه فاسد بودن خودما نیست که حکومت و دولت فاسد را اعتبار میبخشیم و از آنها حمایت میکنیم؟ آیا این نتیجه فاسد بودن خود ما نیست که بعضی از اشخاص را به مقام رهبری میرسانیم و آنها نیز مارا به هر ترفندی که شد به فروش میرسانند و یا لا اقل درجه فاسد بودن ما را نسبت به گذشته افزایش میدهند؟ خوب، این همه را میدانیم ولی هنوز تصمیم ما متکی بر همان معیار های است که نسل قبلی و شرایط اجتماعی حاضر برای ما تعیین کرده است. اگر حقیقت را بپرسید ازاستفاده لفظ "فاسد" برای مان چندان راضی نیستیم، میشود خویش را اشخاص تلقی کنیم که به معیار های اخلاقی زنده گی چندان اعتنا نداریم! حالا اینرا نیز باید یک حرف نو تلقی کنید شاید؟ درست است؟ معیار های اخلاقی دیگر کدام معیار ها اند؟ ما که انسان ها را دوست داریم، تبعیض به هیچ وجه نداریم، نسبت به همنوعان مان صادق هستیم.... دیگر کدام معیار را باید انتخاب کنیم تا با این معیار های مزین باشیم؟؟؟ خوب، این نقطه آغاز همه بدبختی های ماست! غالب شدن ما بر این پدیده یا بهتر بگویم درک ما نسبت به این مسآله ما را کمک خواهد کرد تا مانند انسان زیست نماییم! واقعیت اینست که کردار ما مانند آنچه در محضر عامه میگوییم مطابقت ندارد! یعنی آنچه را میگوییم یا به آن عمل نمیکنیم یا اینکه به آن حرف ها باور نداریم. اگر به این حرف ها باوری میداشتیم پس به نتایج آن نیز میرسیدیم درست مانند "قانون جذبه"(law of Attraction) که در آن به هرچیزی مجذوب شویم غالباْ به همان خواهیم رسید. ولی ما مجذوب آنچه گشته ایم را به زبان نمی آوریم فقط جهت فریب همنوعان ما چند جمله را طوطی وار همیشه تکرار میکنیم، ما مردم با شهامت هستیم، نیاکان ما فلان اشخاص بودند، ما مردم با غیرت هستیم، ما تاریخ اینگونه و آنگونه داریم و...آیا درست میگوییم؟ به راستی ما مردم با شهامت هستیم؟ شهامت ما همین است که سال های زیاد از قافله علوم عقب مانده ایم و در گیر مسایل بی فایده هستیم. آیا غیرت ما همین است که همنوعنان مان از تنگدستی فرزندان شان را به فروش میرسانند با آنها بی تفاوت هستیم مثل اینکه خاشه ای روی آب بحر بافتد ولی ما با دزد های پارلمانی و کابینه ای دهن جوال گرفته و هرگاه که منافع آنها در خطر میافتد به جاده ها میریزیم و شعار سرمیدهیم مرگ به فلان و زنده باد فلان دزد و راهگیر و آدم کش مخالف حقوق اسلامی و انسانی! به هر تقدیر، ما میگوییم تبعیض نداریم ولی در عمل انسان های با تبعیض هستیم، این مسآله فقط در حد یک شعار است، درست مانند اینکه همه ما به یکی از شورا ها یا ریاست جمهوری کاندیدا باشیم! مانند این صد ها حرف دیگر نیز درین رده قرار میگیرند. ما باید باور کنیم که این اعمال زنده گی نسل آینده را نیز برباد خواهد داد، درست مثل نا هنجاری های امروزی. ما عادت داریم همیشه اشتباهات خویش را به شکل توجیه کنیم که ذمه آن به دوش خارجی ها بافتد، گیرم اینگونه باشد، پس زمانیکه میدانستیم چنین است این توجیه دیگر عاقلانه نیست، اشتبهاه از خود ماست خودما باید برای حل آن تصمیم بگیریم بدون اینکه پای جانب سوم درین قضایا دخیل گردد. به هر حال یکی از شیوه های موثر که به نظر میرسد با تعقیب آن یک جامعه نسبتاً مرفه داشته باشیم همین است که ما باید با خود مان صادق باشیم، لا اقل یکبار تصمیم عاقلانه بگیریم و به آنچه که حقوق دیگران را زیر پا میکند صادقانه نه بگوییم، باور کنیم که انسان ها صرف نظر از این که به کدام قبیله و عشیره و مذهب بسته گی دارند انسان هستند و کرامت دارند، صفات انسان خوب را در خود رشد دهیم! این چیزی است که در تمام کشور های توسعه یافته به وضوح دیده میشود. گذشته از آن، تصمیم گیرنده ماهستیم که چی راهی را برگزینیم با توجه به اینکه با عواقب این راه ها نیز آشنایی کامل داریم.
پيامها
10 سپتامبر 2013, 19:31, توسط jiran
دوست عزیز مطلب زیبای را به نشر سپرده اید ممنونم ، از اینکه در باره نسل سوخته و به گفته ای شما نسل فاسد. اگر در جامعه امروزی در کشور های جهان سوم همه نسل ها فاسد اندبعضی وقتا کله فاسد بمعنی فاسد اخلاقی نیست بل در بعضی اوقات نظر به جمله فرق دارد بیایم به وطن خومان
از لف تای فاسد اند از نظر جکومت داری مردم داری قانون عدالت شیوه زندگی نسل سوخته یا جوانان قشر زنان قانون مدنی و.و.و اینطور می گویم فاسد اندر فاسد ، فاسد نسل جوانان ، فاسد قانون ، فاسد مدارس ، فاسد تعلیمات مدرسه ،فاسد سواد فاسد ، فاسد دانش فاسد اخلاقی ، فساد تربیت ، فاسد فامیلی فاسد اجتماع ،فاسد و.و.و همه فاسد اند .
14 دسامبر 2014, 07:59, توسط hamid
برادرما مجید سروش مقاله خوبی نوشته کرده اند ولی با گفتن اینکه پدرما فاسد بود ، ما فاسد هستیم ونسل آینده ما نیزفاسد خواهدبود. ازاین برداشت ها چنین برمیآید که برای مبارزه با فساد هیچگونه راهی باقی نیست. وقتیکه ما ادامه دهنده راه نیاکان خود باشیم وآنهم راه غیرمعقول ونادرست باشد پس کیست که مارا ازاین سیاه چاه بیرون کند . ما باید بانگاهی به تاریخ خویش آنچه خلاف بوده وآنچه غیرانسانی بوده واست آنرااز کارهای خوب تفکیک نموده وبرعلیه آن نابسامانی ها یکجا ویک مشت شویم تاباشد برای نسل آینده خود اقلاً الگوخوبتر ازماقبل خود باشیم .