صفحه نخست > دیدگاه > معرفی تملق نامه ی«کیانی ها و اسماعیلیان افغانستان»

معرفی تملق نامه ی«کیانی ها و اسماعیلیان افغانستان»

شیر افگن
چهار شنبه 14 آگوست 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

(بخش اول)

انسان ذاتاً یک موجود مبتکر و خلاق است، تمام پدیده های زندگی بدست بشر برای وضع زنده گی بهتر اختراع، کشف و در دسترس مردم گذاشته شده است که ازان استفاده درست بعمل اورند. حالا با دو چهره شیطانی اشنا میشوید که با چه ابتکار دست زده است موجب تعجب و حیرت شما خواهد شد.

کتاب قطوری بدستم افتاد تحت عنوان «کیانی ها و اسماعیلیان افغانستان» دفعته اسم نویسنده توجه مرا بخود معطوف نمود:« پوهنمل محمد ابراهیم بامیانی» من چون آدم باریک بین و وسواسی هستم غایب بودن کلمه سید، مرا متعجب و به تشویش انداخت. سالهای دور به یادم امد، که سیدبامیانی درس خوانده غرب تب و تلاش داشت تا اختیار توزیع مواد کمکی ملل متحد را به دست آورد . سید بامیانی..تب و تلاش خود را شدت بخشید تا امتیاز توزیع کمکی ملل متحد را بدست بیاورد. بامیانی کمک کننده چاق را زیر نظر گرفته بود،، بدون کمک او سید منصور نادری که دران وقت خود را رهبر بلا منازع و رهبر اسماعیلیان قلمداد کرده بود و تلاش داشت که از هرج و مرج و آب گل الود استفاده نموده ماهی دلخواه خودرا در همین گیرو دار صید کند.

سید ابرا هیم بامیانی با یک هزار و یک، تملق، چاپلوسی، و بوت پاکی خود را مسوول توزیع اموال امدادی ملل متحد در ولایت بدخشان و نواحی آن توظیف کرد. وقتی این امتیاز را تصاحب کرد ، پول فراوان بدست اورد. بامیانی با زرنگی و نیر نگ بازی به مطالعه کتب وآثار اسماعیلی دست زد. او شروع کرد به مطالعه اثار ناصر خسرو بلخی که از لحاظ مراتب و مقام مذهبی مقام حجت خراسان به او تعلق داشت ناصر خسروبلخی و آثار گرانبهای او به تعریف و تو صیف نیاز ندارد. از عجائب روز گار اینست که ابراهیم بامیانی چطور به رازهای عمق زندگی سید منصور پی برده که شخص خنده رو خوش برخورد و اهریمن صفتی است. که دستان سفید و اسپینجی اش به خون نه تنها ده ها غیر اسماعییلی بلکه اسماعیلی ها تا آرنج اغشته است، فکر میکنم در ظالمی و درنده خویی و سنگدلی، قسی القلب ترین انسانیست که کمتر، نظیر و همتا دارد. کتابی را که سید ابراهبم بامیانی، به ریش مردم بی همت خندیده و برای آینده خود سرچشمه که چشم انداز دور و دراز همانند گاو شیری در یک چمن سرسبز، برای دوشیدن دوامدار،آماده شده است. او با در شروع کتاب مداحی نامه اش 20 فیصد از فروش کتاب حق التالیف کتاب را محفوظ برای خود نگاه داشته و ذخیره ساخته است. مولف با تِرِک نو آینده متزلزل خود را تضمین کرده و به این عمل نو میگویند دور اندیشی. درنوشته های اینده نمونه های کرنش و بوت پاکی شخصیت های را ملاحظه خواهید کرد که ازتعجب حیران خواهید ماند.

با تغییرات در شرایط بین المللی، سراسیمه گی و زمین لرزه در ارکان مریدان سید منصور نادری ازیک طرف و از سوی دیگر، دست و پاچه و غافلگیر شدن او به خاطر از دست دادن تمام القاب از خود ساخته به خاطر فریب دادن مریدان و پروپا گند و تبلیغات توسط برخی از شخصیت های خریداری شده غیر اسماعیلی و تاسیس گروپ های مریدان وفادارو فروخته شده، برای عملیات ترورستی و ترسانیدن مخالفان از پروپاگند برضد او و قلمداد گروپهای ترورستی سید منصور نادری به حیث محافظین اشخاص بانفوذ و بلند بردن روحیه خود و طرفدارانش که حتی شبانه در خانه نی، در گراج با ترس و لرز شب را سپری میکردند. انا نیکه در گروپ سرکوب مخالفین و اعمال تروریستی استخدام شده به یک لقمه نان محتاج و احتیاج هستند ولی از ترس صدای خود را بلند کرده نمیتوانند و فامیل شان به امید نان از صبح تاشب انتظار بسر میبرند.

سیدپوهنمل بامیانی که دران زمان از روی رذالت و خباثت به مثابه یک طرار، خطر را درک کرده بود. در مرحله اول به عمق فاجعه به حیث مشاور فرهنگی به بادار خود که «مشهور به خان آقا» است بعضی مشوره ایکه سبب استحکام موقعیت متزلزل و از دست دادن اختیارات و دریای پول بی شمار از چنگال او گرفته میشد واو را در سراسیمه گی و وار خطایی قرار داده بود.او احساس کرده بود که روزهای سخت مفلسی در پی امدنی است. او چنان حریص است با مغز بیمار، از پول بیت المال در سراسر جهان ملکیت غیر منقول خریداری کرده که اگرروزی با او محاسبه صورت گیرد، باید از خجالت خود را در دریا غرق کند. برخی قصرهای فرعونی او به حیث مشت نمونه خر وار.. بیشتر از ده کاخ که به مود روز در کابل، پغمان، مزار شریف ،پلخمری چند باب، جلال آباد. بی حساب در تاجکستان، به خود و حمایت گرانش. در لندن و...طی یکصدو پنجا سالی که ان جسم نکبت مهاجر شده به افغانستان امده وطی در حدود شصت یا هفتاد سال اخیر عوض انکه مال بیت المال اسماعیلیان را برای بهبود وضع زندگی نکبت بارمردم اعم از آموزش و پرورش و حفظ الصحه به مصرف برساند.بعد از غصب دره کیان و اعمارچند سر پناه همه رخ بسوی زن باره گی وفحاشی دور داده، و بدعت مشروب نوشی و یا شراب نوشی وتولید آن از ابتکارات و افتخارات این خانواده است که نسل بیست پنج تا هشتاد ساله ان به هیولای خطرناک شراب گرفتار و آغشته است.برخی از فامیل وی چنان در نشه شراب غرق بوده که بارتنه نشه او را از روی سرک جمع و به ماموریت پولیس انتقال داده تا از فامیلش پول بگیرند. مردم اسماعلیلیه درین موارد چندان قصور ندارند، به ویژه فرزندان بد اخلاقی وی به حدی جسور است که هنگامی که پدرانشان به مسافرت میروند، پسران را به کارمندان امنیت می سپردند و هنگام برگشتش در امنیت تحت نظارت گرفته میشد. کسی که شخص تحت نظارت به او سپرده میشد. البته خانواده سید منصور نادری احساس آرامش مینمودند. درحالیکه خانه به این شلوغی که سک صاحب خود را نمی شناختب برای سید ابراهیم بامیانی با ان سابقه مشکوک و مرموز و شخصیت جعل کارو دزد و سرقت ادبی، با ان سابقه و افکار بیمار، به خرمن سید منصور نادری در فرجام آتش خواهد افروخت.او سالها در همین راستا به پیش رفته، یعنی او چون:« گاو پیر خواب بیند پنبه دانه » دنبال شخصی در تکاپو بود که امیال و ارزوهای کثیف او را بر اورده ساخته بتواند. در همیجاست که سید بامیانی به مدد سید کیانی میر سد و پروژه دراز مدد و پر مصرفی را به دست دلقک نو ظهور، مشهور به پوهنمل سیاه یا دلقک تاریخی و با موقعیتی که «ایاز»نزد «سلطان محمود» غزنوی داشت...شروع به کار میکند.

در همین گیرو داراست که پلان جعل تاریخ با وصلت نا میمون دو سید چون دو کفتارپیرو کهنه کار است. هر دو به رذیلت اشخاص بی سواد پی میبرند و پول را با پارو جمع میکند. عیاشی و فحاشی هر وقت برایش میسر میشود. کارهای سید ابراهیم بامیانی که عرصه بزرگی را احتوا میکند، به پلان کوتاه مدت و دراز مدت تقسیم شده اند. جعلکاری را بامیانی آنطوریکه رفقایش تذکر میدهند، با زیرکی کارهای سپرده شده را انجام میدهد. هوشپرک بود، نمیدانست از کجا آغاز کند پلان خیلی بزرگی توأم با حساسیت های دینی و مذهبی پیشروی اش گذاشته شده، پول فراوان با پشتوانه معادن طلای قره زغن، سالها بود، ازین سر چشمه زر خیز نیز به نفع خود استفاده میکرد، البته رابطه مخفی با مامورین دولت نیز بر قرار کرده بود و تحایف شان را به موقع پشت دروازه های شان میرساند.«خان آغا» با تمام حرام زاده گیها یش و کودن بودن، با دیگران با تحکم و جدی صحبت میکرد.ولی سید منصور نادری، برای بامیانی القاب پرطمطراق: عالم، فاضل، دانشمند و غیره را به کار میبرد. سید های تشیع که دشمنی دوام دار با اسماعیلیه داشته، سخت ترین تهمت ها وافترإت ها را نثار مردم ما کرده است، لهذ ا این نکته حساس نباید از حد فزون دامن زده شود.

بامیانی چون دلقک کار کشته، نخست از مردم اسماعیلیه سخت نفرت و انزجار داشت، مگر چاره نداشت ، نقش خود را چون یک هنرمند کارکشته سنجیده تمثیل مینمود. تمام پیش آمد ها را با حوصله مندی و زرنگی انجام میداد اما گاهی از ترس میلرزید، گاهی هم در جریان خواب کابوس وحشتناکی گلوی او را میفشرد، وقتی از خواب بیدار میشد، از کابوس عرقریزان میلرزید. چهره بامیانی مثل کسی که از کرده اش ندامت بکشد، به نظر میرسید.بادار ابراهیم بامیانی از قهر وغضب در حالیکه رنگش سیا به تیره گی گرائیده بود، تلاش مینمود خود را خونسرد نشان دهد. بازی سرنوشت چطور این دو زخ بلوط را سر راه همدیگر قرار داده، چطور به همدیگر اطمینان و اعتماد حاصل کرده بودند. تا با مصرف میلیون ها دالر بزرگترین دروغ تاریخی دنیا را با استخدام شعرا، نویسندگان، مداحان، سادوها، وغیره دنیا را به تعجب واداشته اند. این دو با رشته چرمی تباری هر دو را باهم چون ریسمان سیمی محکم بسته کرده،. آغای یکاولنگی با آن چهره غضب الود وجلاد گونه، تیره خود چی خاکی به سر خود و بادار خود خواهد ریخت، طی صفحات آینده به :« تدریج تحلیل و تجزیه شده، برای عبرت سایر جعلکاران سترگ که از موره وخرموره و خزف صدف و مروارید نسازند و نه شخصیت های حقیر و بی مایه خویش را رسوای خاص و عام نسازند ـ لسا ن وزبان را که سرمایه معنوی و میراث بزرگ و دیرینه مردم ماست. لازم است که ازان چنان گنجینه طلایی بسازند که مردم غیورما سزا واران باشند، باسربلندی و سرافرازی بدان ارج بگذراند و بدان افتخار کنند. (ادامه دارد)

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • من به سید منصور که رهبری بخش از شیعیان اسماعیلی نزاری چهل ونه امامی افغانستان را نه کل ان را در شمال و بغلان به عهده گرفته بود و سید ابراهیم بامیانی که یک سید از شیعیان اثنی عشری داوزده امامی از بامیان است کاری ندارم که انها مربوط به کدام شاخه شیعه است ولی انچه که مهم است شیعیان وسنی ها همه به یک اصل اعتقاد داشته وان پیا مبری محمد و خدایی الله واحد. اختلاف و دشنام یکدیگر بین این هر سه گروه باید وجود نداشته باشد چون هرگروپ به یک خدا ویک پیامبر اخرین وی عقیده دارد. ولی مناسبات بین این دو سیدرا میتوان از دید مناسبات بین دو همخون و سید و دو همریشه نژادی بر رسی کرد .

  • پدیدۀ نامیمون سید وسید سازی در معتقدات هزاره ها بویژه شیعیان اثنا عشری و اسماعیلی از یکطرف از باور های غلو آمیز آنان به خاندان علی و اولاده اش ناشی میگردد واز جانب دیگر بیسوادی وعدم دسترسی به تعلیم وتربیۀ جدیدو نیزتعصب نا بخردانۀ آنان از تحقیق وبر رسی ومطالۀ کتب وآثار تحقیقی دانشمندان و محققین بی طرف اسلامی وغیر اسلامی که بطلان تقدس وتقدس مآبی این طبقۀ مفت خواررا بر ملا می سازد،موجب گردیده تا بازار این طبقۀ مفت خوار گرم شودو به انواع لطایف الحیل به تحمیق وبه استثمار هزاره ها تداوم بخشد. باسوادی و منور الفکری مردم هزاره یگانه داروی التیام بخش ونجات ازین میکروب مسری است.
    ثانیاَ سید وسیادت چه از منظر علم بیالوژیکی ونژاد شناسی وچه از دید گاه قرآنی اصلاَ وابداَ هیچگونه برتری نسبت به بقیه افراد انسانی ندارد. تقدس وتظاهر به قدسیت ونژاد برتر و شفاعت در روز آخر از مریدان و... نیرنگ وعامل تحمیق و سواری هزاره های ساده و خوش باور است که سید ها ازین حربه استفادۀ اعظمی نموده ومی نمایند.
    ثالثاَ فساد، فسق وفجور سید کیان پسران وفرزندان، اقارب وخویشاوند ودرباریان این خانواده که چه روز وروز گاری بر مردم بی سواد، عامی مردم اسماعیلیه آورده اند به همه معلوم است. از جنایات، رسوایی و زدو بند های سیاسی ومزدوری با وطن فروشان وکمونیست های وطنی ، دستگاه مخوف " خاد " و "ک. ج. ب." ونیز گروه ها و تنظیم های بد نام ورسوا ی نام نهاد مذهبی به همه روشن است. انسان آگاه وبا مطالعه با بررسی سوابق تاریک و پر از جنایت سید منصور نادری بیسواد وسفله درک می کند که نوشتن کتاب، رساله و مقاله در وصف چنین انسان نماهای نا پاک، فاسد و خونخوار بجز از بدست آوردن مشت پول دیگر هیچ توجیهی نمی تواند داشته باشد. انسان های با وجدان پاک، متعهد وملتزم به انسانیت ودانش آلوده ساختن قلم را گناه نابخشودنی می شمارند.

  • دوستان دین یعنی بزنس هر دین و مذهبی که باشد فرقی نمی کند که کی و چه در کجا . ما در جهان فعلی هزاران شاخه دینی داریم که هر کدام به نوعی مردم را میچاپد . سر کیسه میکند در ایران در هر کنار خیابان برای اینکه دختر خانمی را به یک اقا برای 5 دقیقه صیغه نماید از ان طریق پول به جیب می زند و در مسجد بنام خمس و زکات جیب مردم را خالی میکند در کلیسا هم چنان بنام کمک به وسایل کلیسا ... این همه بنرس هستند از کی و از چه .چه توقع داشت تا که این ریشه در اباست و این شکار چیان دینی منظر هستند که از بی خردی خرد باخته مردم بی سواد سود ببرند.تا که این دین ها
    وجود دارند و این بزنس ها سر کار اند. من در مورد 14و 15 امامی معلومات ندارم همه شان از یک قماش اند چه شعیه وچه سنی چه عسیوی و چه یعودی و.و.زمان که انسان به شعور واقعی شان رسیدن از زمان از شهر این اخوند و اخوندبازی نجات پیدا میکند به امید رشد فکری انسان ها.

  • این شعر طنزی را در پاسخ به گفته های مشت دجال صفت که راجع به عالیقدر محترم رهبر بزرگوار ما جناب الحاج سید منصور نادری نوشته اند سروده ام. انشأالله که با شنیدن این پارچه شعر الفاظ پوچ از زبان ایشان دور شده ، راه و روش انسانیت را در پیش گیرند.

    چه گویم من سخن با مرده گانی
    که نتـواند شـنـیـدن حـرف مـا را
    دعـــا دارم بــــه درگــاۀ الــهـی
    که بخشد بر دو چشمانت حیأ را
    اگر خدمت نگیرد پیـش چشمت
    بـیــابـی رهـبـر چـون مــافـیــا را
    امید دارم از آن خـالــق بـیـچـون
    سر افگنده بـینـم تـو رو سـیـاه را
    چـو شیطان میزنی حرف دروغین
    ســرت نازل کنـد یــزدان بـلا را
    تــــراشــیـده ترا از ســنگ خارا
    فــدا گــردم فـداگـردم خــدا را
    نخوردی غیر شــفـتل نـان دیـگر
    چـه دانــی قــدر مـردان خـدا را
    سخن از خامۀ "طغیان" چو شمشیر
    بــر آرد ســـر زند فـرق شـمـا را

    عبدالرازق "طغیان"

  • بسم الله الرحمن الرحیم
    نخست از همه سلام های پر از محبت خویش را نثار همه برادران و خواهران اسماعیلیۀ افغانستان مینمایم.
    من مسعود(کارگر) فارغ پوهنځی حقوق ازدانشگاه کابل بوده و بنده البته پیرو مذهب اهل سنت میباشم.
    من با برادران اسماعیلیه چه در مکتب ، چه در دانشگاه و در دوران مهاجرت در اسلام آباد پاکستان نشست و برخاست زیادی داشتم، علاقمندی ام بعداً به این شد که کتاب های اسماعیلیان را مطالعه نمایم و به همین دلیل معلومات دقیق و کافی در بارۀ تاریخ اسماعیلیان افغانستان و رهبر گرامی ایشان جناب آغا صاحب نادری دارم.
    از گذشته تا به حال هویدا و روشن است که نقش کیانی ها و خاندان نادری در افغانستان چگونه برازنده بوده است طوریکه میگویند آفتاب به دو انگشت پنهان نمیشود.
    جناب محترم الحاج سید منصور نادری ایام جوانی خویش را در دورۀ شاهی و رژیم کمونیستی سابق وقف زندان نموده و بعد از سقوط رژیم خلقی ها و باند حفیظ الله امین و به قدرت رسیدن رژیم پرچمی ها از زندان پل چرخی آزاد میشود و بعداً ایشان وارد کارزار سیاسی گردیده چگونه مشتاقانه و شجاعانه در راه خیر ، ثبات ملی ، تفاهم و همدلی بخاطر این ملت رنجکشیده مبارزه مینماید وقتیکه ایشان به طرف سمت شمال یک قدرت مردمی را تشکیل میدهد آنوقت زمانی است که مردم افغانستان با جنگ و خونریزی دست وپاچه نرم میکنند.
    ولایت بغلان که تحت اداره و کنترول جناب ایشان بود به سطع کشور یگانه نقطۀ امن به شمار میرفت که عدالت اجتماعی فقط در آن جاه جایگاهی خاص خود را داشت و آشیانۀ را به درۀ کیان ساخته بود که یگانه جای مورد اعتماد همه رهبران جهادی و دولتی بود ، این اعتماد وقتی بود که حتی مردم بالای برادر خود اعتبار نداشت.
    بسیاری مردم از ولایات مختلف پسران جوان شان به فرقۀ هشتاد میفرستادند به همین منظور هزاران تن جوانان این وطن از خطر مرگ نجات یافتند. خردمندی ، انساندوستی و خدمات بشردوستانۀ جناب محترم آغاصاحب نادری همیشه بر سر زبانها بود و بسیاری از دانشمندان ، شاعران و ارادتمندان جناب ایشانرا سلطان خرابات خطاب میکردند.
    چنانچه صالح محمد (خلیق) شاعر و نویسندۀ مشهور افغانستان در وصف آغاه صاحب نادری غزل را سروده اند که یک فرد آنرا به شما پیشکش مینمایم:
    با حضرت منصور بده دست ارادت
    کامروز بود او شه و سلطان خرابات
    جناب شان همیشه برای خوشبختی مردم بالاتر از توان خویش خدمات شایستۀ را انجام داده است من وقت گرانبهای شما را نگرفته فقط یک نکتۀ مهم را یاد آور میشوم.
    و در اخیر دعا میکنم جناب آغا صاحب نادری شما زنده باشید که فرهنگ زنده است. شما همیشه به خیر همه ملت اندیشیده اید و سخنان کودکانۀ چند طفل دبستان نمیتواند از بزرگی شما بکاهد و از خداوند میخواهم شما همیشه سرافراز و سر بلند باشید.
    با احترام

  • آقای عبد الرزاق "طغیان" شعر ذیل را که یکی از مریدان آغایت قبلاً سروده بود ودرین سایت نشر شده بود برای معلومات مزید شما از عمل های رهبرت باز نویسی می گردد و مانند این شعر شعر های دیگری هم سروده شده که بعداً خدمت تان ارایه می گردد.

    ندیدی که ایزد چگونه گرفت X عقابت به خفاش شب گشت جفت
    همان تسبیحی با ریاو دروغ X به جانت شده آتش و دود وقوغ
    تو از نصف شب تادم نصف روز X بودی در ریاکاری و سازو سوز
    به ظاهر عجب جلوه ها میکنی X به باطن روی خود سیاه می کنی
    نترسیدی تواز خاطر تیز چنگ x به سرعت عقاب و به تندی پلنگ
    ندانی تو فرق حلال و حرام x اگر بوده گویش جواب سوال
    نییه همسرت دختر بختیار x قسم میخورم من به پروردگار
    بود دختر ناصر رهنما x که ناصر برادر بود بر شما
    خبردارم از قصه ی خُرد وریز x زِ طفلی به خود داشتم ذهن تیز
    همیشه سید ناصر عشوه گر x به آغوش معشوقه شب را سحر
    حقیقت همین است نباشد دروغ x شرابُ کباب بود خالی زدوغ
    قسم بر خداوند ارضُ سما x اگر حق نگویم شوم روسیاه
    دی اِن اِن نما خون خانم خود x شوی آگه از اُخوت شوم خود
    زوحشت کشی آن زمان بالُ پرـ x به انسان روانیست جز گاو خر
    همین شیوه ی زندگی شماست x نکاحت بدخت برادر رواست
    شما سبقت از کار هارون رشید x که او لذت عمهِ خود چشید
    من ازتو نمایم سوال دیگر x به شورا چه کردی تو ای بی هنر
    نشینی به کرسی به مانند بت x نیه ارزش کارت یک برگ توت
    بود حیف آن موتر نام دار x که منصور منفور اورا سوار

  • شعربا قافیه است مگر خدا روی سراینده اش را سیا کند که چه گوه خورده و دروغ درحق سید منصور بافته است لعنت خدا به این خر شاعرک ها بیشرف که حرمت قلم وزبان نداارند.

  • نوشتۀ هذا بر گرفته از همین سایت وبا ارتباط به عنوان فوق البته با کمی تعدیل دوباره درینجا کاپی - پیست شد. حمید
    کتاب ورساله نویسی، شعر وشاعری، مدح و مدیحه سرائی نسبت به ارباب زوروصاحبان زر چیز تازه وبدیع نیست بلکه پیشینه ی کهن تاریخی داشته و به دراز نای زمان سوابق و قدامت دارد. بخصوص دکانداران دین ودین فروشان ازین وسیله استفاده ی اعظمی کرده اند.

    بقول ناصر خسرو بزرگ این طبقه ی خوک صفت و خوک صفتان "قیمتی در لفظ دری را" بخاطر صله و عطیه ومشت پول وزخارف دنیوی، بی باکانه در پای خوکان نثار کرده اند تاآنان به استثمار و استحمار خلق الله و مخصوصاًعوام الناس رنگ ولعاب مذهبی داده ودر مقام روحانیت به سیادت ظالمانه ی خود ا دامه دهند.
    1ـ درینجا به خاطر جلوگیری از تطویل کلام صرف به دو مورد از تاریخ اسلام اشاره میشود. قیام برحق وعادلانه ی امام حسین را مردم روز گارش میدانستند و از زهد وتقوای او با خبر بودند ونیز از کار های خلاف شرع وبولهوسی های یزید آگاه ، ولی محدثین، فقیه ها وعالمان شرع مانند ابودردا وغیره فتوای شرعی صادر کردند وقیام امام را خروج علیه خلافت اسلامی اعلام داشتند و نبرد با نواده ی پیامبر بزرگ اسلام را توجیه ی شرعی دادند.

    2ـ فقیهه وعالم مشهور قرن پنج اسلامی امام محمد غزالی آنگاهی که در خدمت خواجه نظام الملک وزیر مقتدر سلطان سلجوقی در آمد و خواجه اورا بعنوان مدرس نظامیه ی بغداد در آنجافرستاد تا دانش و علم و قلم خود را در امر خلافت بنی عباس بکار اندازد و چهره های کریه ومنفور آنهارا در انظار انسانی ورحمانی جلوه دهد. غزالی کتابی نوشت بنام " فضایح الباطنیه " وآنرا به مستظهر بالله تقدیم کرد. وی در مقدمه ی کتاب خود می نویسد:" از آغاز اقامت بغدا در این آرزو بودم که خدمتی سزاوار " مقام مقدس نبوی و امامت مستظهری" کنم وبعنوان شکر نعمت کتابی در علم دین بنگارم. اما متحیر بودم چه موضوعی را انتخاب کنم که موجب رضایت "رأی شریف نبوی" گردد تا آنکه " اوامر شریف مقدس نبوی" صادر شد که خدمتگزار، کتابی در رد طایفه ی باطنیه بنگارم... این اشارة از طرف پیشوای امت اسلامی و شرف دین و قبله گاه امم یعنی امیر المؤمنین برایمن هم افتخار است وهم اطاعت از امر خداوند."
    3ـ المستظهر بالله بیست وهفتمین خلیفه ی عباسی است که از 487 تا 529 هجری خلافت کرده است. چون سایر خلفای بنی عباسی خلافت را به ارث برده از مزایای روحانی ومعنوی محروم و مردی عادی ومورد حمایت سلجوقیان است. امام محمد غزالی جوان است و مدرس نظامیه ی بغداد. مقام، اورا مست ودستگاه خلافت خیره اش ساخته است، ازینرو خلیفه ی زبون عباسی " مستظهر بالله" را جلوه گاه نبوت حضرت رسول فرض کرده است، آیا اونمیداند که خلافت عباسی که در پرتو نام خاندان رسول بروی کار آمد از همان آغاز به غدر و خون ریزی وتبدیل خلافت به سلطنت ارثی دست زد. بیت المال مسلمین وسیله ای برای گسترش بساط عیش ونوش و نواختن متملقان و خدمت گزاران شخصی گردید.

    4ـپوهنمل آقای سید محمد ابراهیم بامیانی نیز مانند مردم آنروز گار که چنین کاری از ایشان دورنیست درعین موقف ابودرداو امام محمد غزالی خودرا قرارداده است، لذا او باید دَین خودرا ونیز شکر گذاری نعمت ارزانی شده را از طریق نوشتن کتاب سراپا مجعول نسبت به هم نژاد خود ادا نماید. ولی واقعیت اینست که چنین کتابها مثل گوشت گندیده ای است که جامعه ی عاقل آنرا دور می اندازد، وبهر طریق حتا اگر با زر ناب بردیبای رومی بنویسند وبرایگان دردسترم مردم قراردهند، باز کسی نظری برآن نخواهد افگند. چنانچه بر سر همین کتاب آمد و سید منصور آنرا قسم تحفه بدوستان ورفقایش هدیه داد.

    5ـ محققین ودانشمندان واقع گرا هر آیدیالوژی، مکتب، نظام وسیستمی را بر اساس پی آمد ، نتیجه و تاثیر گذاری آن بر مقدرات و سرنوشت مردم وجامعه اش که چه نقشی را ایفاکرده اند، به نقد وتحلیل وبررسی میگیرندو قضاوت میکنند. آیا آقای پوهنمل سید ابراهیم بامیانی نمی دانست جامعه ی مفلوکی راکه خانواده نادری در طی یک قرن زعامت خود به جامعه ی سراسری افغانستان تحویل داد، جامعه ی بود 99%فاقد علم ودانش و سواد وفاقد آگاهی های مذهبی ودینی.در سراسر جامعه ی اسماعیلیه نه یک مکتب و مدرسه وکانون آموزش علمی و دینی وجود داشت ونه یک دانشمند مبرزعرض وجود کرد و حتا یک ملای سواد خوان حکم کیمیاراداشت.سوگمندانه همین جامعه ی مذهبی را که سر پرستی مذهبی ورهبری عقیدتی اشرا خانواده نادری در تصرف خود داشت، از برکت همین رهبری اغلباًبه نام های زشت وزننده از سوی دیگران یاد میگردید. آقای حسین علی یزدانی( حاج کاظم) در کتاب محققانه ی پژوهشی در تاریخ هزاره ها ص 52 مینویسد:" شیعیان اسماعیلی افغانستان از محروم ترین و مظلوم ترین طبقات این کشور بوده اند. اکثریت ملت افغانستان آنانرا یک فرقه ی غالی تا حد مشرک پنداشته انواع تحقیر وتوهین وآزاررا در حق شان روا میداشتند، حتا شیعیان دوازده امامی که خود مورد توهین و تحقیر از طرف اکثریت قرار میگرفتند، اسماعیلی هارا از خود طرد میکردند." همچنان در مجله ی بنام " عصری برای عدالت " شماره دوازدهم 11 ثور 1376 میخوانیم که: " درد انسانی هزارۀ اسماعیلی سنگینتر از درد انسانی سایر شقه های جامعۀ هزاره است... شقۀ اجتماعی – مذهبی هزارۀ اسماعیلی محکوم به نا انسانی ترین محکومیت درون اجتماعی شده است." آیا محرومیت ومظلومیت جانکاه، ماخوذ بودن با نامهای زننده وزشت "غالی" و" مشرک " و انواع عدیده ی تحقیر وتوهین و"محکوم بودن به ناانسانی ترین محکومیت درون اجتماعی" را بجز از رهبری بد، نالایق، فاسد،فاسق و منفی خانواده ی نادری به چیز دیگری میتوان حمل کرد؟ آیا جناب پوهنمل که لقب اکادمیک علمی را از آن خود کرده است او جامعه ی با سواد، مهذب، مرفه و متمدن را دیده و رأی به رهبری با کفایت ومدبرانه ی مدیریت این جامعه صادر کرده است، یا اینکه محفل می ومعشوق وتحفه های گران قیمت چشم اورا خیره ساخته و قلم اورا از ذکر واقعیت ملموس بر حذر داشته است؟ آیا محقق ودانشمندی که در جلو اسم او کلمه ی مطنطن پوهنمل دیده میشود بجای کاربرد قلم در راه آرمان مظلوم ترین ومحکوم ترین طبقه ی جامعه، به ستایش وتوصیف رهبری نالایق وفاسد که موجب درد جانکاه و عقب مانی قرون وسطائی مردمش شده است قلم را بجولانگه میکشاند آیاانسانرا به تحیّر وتعجب نمی اندازدو لقب اکادمیک علمی او زیر سوال نمیرود؟ آیا با این ستایش وتمجید تیرگی وننگ حقارت دغلبازان و وظیفه خواران و لقمه ربایان را در نظر مجسم نمی سازد؟ آیا این دفاع وتحسین اغراق گونه از ارزاق کنندگان دین عین روش وکاربرد ابودردا و امام محمد غزالی راتبین نمی دارد،یا اینکه او نیز اشاره یا توظیف از طرف سید منصور نادری را شرف دین وافتخار" واطاعت از امر خداوند" برای خود تلقی میکرده است. بهر صورت بقول آن دانشمند: زیاد اند ازاین گونه پروفیسران، نویسنگان ودانشمندان وایماندارانی که در عمل بی دین اند.خوب می اندیشند، اما زشت عمل میکنند، زیبا وخدا پسند وعظ می کنند، اما در عمل پابوس قدرت وپول اند، قشنگ نصیحت میکنند اماخود مصداق پلیدی اند،دیگران را به توبه دعوت میکنند،اما خود با توبه بیگانه اند.

  • حمید مفعول که شاید کدام بچه بیریش ملا متعصب جاهل بیدین دروغگو و افتر ا گر مانند خودت باشی. هوشدار که جامعه بزرگ و کتله عظیم انسانهای مقیم افغانستان را که بدون شک دارای افراد واشخاص خبیر و دانشمند زیادی است از مغز پوچ ومتعصب ات توهین کرده ای . بدون شک انسان نما های مثل شما عقل قاصر وچشم کور دارند وتنها دنیا وسایر مذاهب وعقاید را از حیطه مغز پوچ ومفلوک خود مورد قضاوت قرار میدهد و دید تنگ وتعصب ناشی از جهالت و خریت اش باعث میشود که چشم خود را بسته و به یک فرقه مذهبی و یک کتله بزرگ انسانی توهین نمایید . با عر عر مانندخران مانند شما که درادوار تاریخ گاهگاهی در حق حکیم دانشمند و فیلسوف اگاه شاعر بینظیر بلخ باستان ناصر خسرو قبادیانی بلخی هیچ کسی قاعده پشه هم به غوغو و عرعر سگان وخرانی مانند شما بها نمیدهد.

  • متاسفانه امروزکی بورد کمپیوترحیثیت اسباب بازی را بخود گرفته است که هر الفبا خوان پشت آن نشسته وفضولات رودۀ خودرا بیرون میریزد وفضارا مملو از ویروس می سازد. فحش ودشنام وبستن اتهام بدون دلیل تربیت فامیلی را بنمایش می گذارد و بجای دفاع مستدل از فرد مورد نظر یا گروه ماهیت واقعی آنانرا برملا می سازد که اینها باشرافت ذاتی و اصالت انسانی فاصله دارند واز بحث مستدل ومنطقی وتبادل افکارسازنده بدور.

  • آقای ننگیالی ! نوشتۀ بزرگ تراشی کنونی شمااز خاندان کیانی قبلاً در ارتباط به مقالۀ ( دو شخصیت شمال ) در همین سایت وتحت همین نام نوشته شده بود ودوباره درینجا دیده شدولی درست فهمیده نشد که این بزرگ تراشی کیانی ها بخصوص سید منصور جنگ سالار را خودت از زبان (مسعود کارگر )نوشته ای یا براستی خودت با نام پشتونت کامنت داده ای. بهر صورت کامنت دهندۀ فوق چه خودت آقازاده ای پشتون باشی یا مسعود کارگر سنی مدعی فارغ التحصیل فاکولتۀ حقوق. اولاٌ سوالم از آقای حقوقدان است که منحیث یک حقوقدان آیا گاهی از خود نپرسیدی که چرا اسماعیلیان جهان به پیشرفت، رفاه وترقی بیشمار مادی ومعنوی دست یافته اند و اسماعیلیان افغانستان در شرایط بد و ناگوارقرون وسطای زندگی می کنند؟ اگر یک تحصیل یافتۀ فاکولتۀ حقوق چنین یک موضوع پیش پا افتیده را تشخیص داده نتواندآیا بر وجود فاکولتۀ حقوق ودر کلی به حال آن جامعه نباید افسوس خورد؟
    آقای حقوقدان! ادعا کردی که نشست وبر خواست شما در دوران تحصیل ونیز مهاجرت وخواندن کتب مذهبی اسماعیلیان و معلومات دقیق وکافی از آیین اسماعیلیه شمارا به شناخت "رهبر گرامی شان آغاصاحب نادری "رهنمون کرده است. مرحبا به این آگاهی وشناخت بینظیر. آقای حقوقدان ! طریقۀ اسماعیلیه امروز دارای قانون اساسی است که کلیه امورجامعۀ سراسری اسماعیلیه در پرتو این قانون تنظیم وسرو صورت می یابد.در این قانون جای برای جنگ سالار، ناقض حقوق بشر،قلدر وگردن کلفت در نظر گرفته نشده است. علاوتاً اسماعیلیان یک رهبرروحانی دارد نه رهبران عدیده،کارمندان، آمرین ادارات ونهاد های سراسری اسماعیلیه از سوی مقام امامت اسماعیلی تعیین می شود، در حالیکه سید منصور درین کته گوری تعیینات اصلاً جای ندارد . ثانیاً حزب سازی وحزب بازی، تنظیم سازی وگروه بندی های نظامی در آیین اسماعیلیه اکیداً منع گردیده است در حالیکه سید منصور در خدمت رژیم اشغالگر شوروی و کمونستان بی خدای داخلی در آمد و رژیم بیخدای کمونیستی بوی فرقه ونهاد های نظامی اعطا داشت بدینقرار سید منصور عملاً بر ضد منافع ملی ودر راه منافع متجاوزین خدمت کرد که مطلقاً تبیین کنندۀ فاصله گرفتن او از آیین اسماعیلیه است. ثالثاً یک جنگ سالار، ناقض حقوق بشروتبهکاری چون سید منصور فقط وفقط می تواند رهبر یک مشت گانگستر،تروریست وافراد آلوده وجنایتکار باشد نه رهبر یک مردم صلحخواه وبی آزار.
    اینکه در فشانی کرده ای که "از گذشته تا حال نقش کیانی ها در افغانستان برازنده بوده است "، متاسفانه ازاین نقش برازنده جامعۀ مفلوک وبینوای اسماعیلیه بجز زخم زبان ونام های بد وناهنجار دیگر کوچکترین سهمی نبرده است. اگر درۀ زیبای اشرف وکیان محل پذیرایی وتفریح و می گساری وعیاشی سالانۀ ظاهر شاه، اهل دربار، اشراف واعیان بود، هدف ازان تحکیم پایه های قدرت فرعونی کیانی ها بود نه توجه به حال زار عشر دهندگان بیسواد ونا آگاهش. زندانی شدن سید منصور وبرادرانش در اثر کشاکش، جنگ، ونزاع وچور وچپاول اموال ودارایی پسران کاکایش شیر آغا ومنوچهر بود نه چیز دیگر. خشونت های خانوادگی وکشتن دو جوان بیگناه وداد و فغان منوچهر در شورای ملی و فاش ساختن اعمال ضد انسانی واسلامی کاکا و پسران کاکایش وهمدردی یکعده از وکلا موجب شد تا حکومت هیت با صلایتی را تحت ریاست تورنجنرال سعد الله صافی رییس دیوان محاسبات عسکری بنام " قضایای سید کیان "توظیف ومدت یکسال تحقیقات دوام کرد ودوسیۀ ایشان بالغ بر سه هزار صفحه گردید.ودر نتیجه سیدمنصور وسه برادرش و28 تن ازهمکارانش زندانی وپس از دوسال وهشت ماه در اثر وساطت اهل دربار به قید وثیقه وضمانت آزاد شدند. در دوران جمهوری داود خان سید منصور وبرادرانش زندانی وتا روی کار آمدن رژیم خلقی درزندان ماندند. سید منصور چه تر فندی را بکار بست که برادرش رونق شاعر ودو برادر گمنامش سر به نیست و منصور ناصر از کشتار گاه امین جان بسلامت بردند.با تجاوز شوروی وبه کرسی نشاندن کارمل وطن فروش، سید منصور با اغتنام از فر صت پیش آمده در خدمت رژیم مزدور و خدانشناس قرار گرفت وصاحب فرقۀ ملیشۀ ودم و دستگاه گردید. این بود خلاصۀ کارنامه سیاه وننگین ممدوح آقای حقوقدان. در بارۀ تشکیل فدرت مردمی کذایی موصوف از سوی افراد خبیر وچشم دید کسان بیطرف در همین سایت به تفصیل سخن رفته است . بعداً شمۀ از آنرا باز نویسی و به اطلاع آقای حقوقدان خواهم رساند.

  • اﻗﺎﻱ ﭘﻨﺎﻫﻲ!
    ﻣﻦ ﻛﺎﻣﻨﺖ ﺷﻤﺎﺭا ﺧﻮاﻧﺪﻡ. ﻭﺩﺭﻳﻦ ﻛﺎﻣﻨﺖ اﺯ ﻃﺮﺯ ﻧﺒﺸﺘﻪ اﺕ ﺑﺮ ﻣﻲ اﻳﺪ ﻛﻪ اﺩﻡ ﻳﻚ ﻃﺮﻑ ﻗﻀﻴﻪ. ﺩﺭﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﺳﻴﺪ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺭﻳﺪ. ﺷﻤﺎ اﮔﺮ اﺯ ﺣﺴﺎﺩﺕ. ﻭﺗﻌﺼﺐ ﻣﻌﻠﻮﻡ اﻟﺤﺎﻟﺖ ﻛﻤﻲ ﺑﻪ ﻭاﻗﻌﺖ. ﻫﺎﻱ ﻣﺴﻠﻄ. ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻓﻐﺎﻧﻲ. ﺗﻦ ﺑﺪﻫﻴﺪ. ﺩﺭﻳﻦ ﻛﺸﻮﺭ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻴﻜﻪ ﺧﻮﺩﺭا ﻫﻤﺮﻧﻚ. اﺟﺘﻤﺎﻉ. ﻧﺴﺎﺯﻳﺪ اﺩاﻣﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ. اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻪ ﻣﺸﻜﻞ ﺑﺮ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩ. ﻭﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻒ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﺳﻴﺪ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺩﺭ اﺩاﺭاﺕ اﻗﺎﺧﺎﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﻛﺎﺭ ﻧﺪاﺭﻡ. ﻭاﻣﺎ. ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻴﻜﻪ ﺷﻨﻴﻴﺪﻩ اﻡ اﻳﻦ ﺧﺎﻧﺪاﻥ ﺩﺭ ﺭاﺱ ﻣﺬﻫﺐ اﺯ ﺳﺎﻟﻴﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻗﺮاﺭ. ﺩاﺭﻧﺪ. ﻭاﻳﻨﻜﻪ ﺣﻀﻮﺭ اﻣﺎﻡ. ﻣﻌﻆﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﺭا اﺯﻛﺎﺭ. ﺑﺮﻛﻨﺎﺭ. ﻛﺮﺩﻩ اﺳﺖ ﻧﻴﺰ ﻛﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ. ﻭﻣﻦ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ. ﺧﻮﺩﺭا ﺑﺮاﻳﺖ ﻋﺮﺽ. ﻣﻴﻜﻨﻢ. ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻲ ﺳﺎﻝ اﺧﻴﺮ. اﻳﻦ ﺷﺨﺺ. ﺑﺎ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﻣﺮﺩﻣﺶ ﺭا ﺣﻔﻆ. ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺧﻮﺩﺕ. ﺩﺭاﻧﻮﻗﺖ ﻳﻜﻲ اﺯ ﻣﺪاﺣﺎﻥ. اﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﻮﺩﻳﺪ. ﻭﻧﻴﺰ ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ. ﺩﻭﺭ ﺩﻭﻡ ﻛﺮﺯﻱ. ﻣﺎ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﻫﺰاﺭاﻥ ﺗﻦ ﺭا ﺩﺭ ﻏﺎﺯﻱ اﺳﺘﺪﻳﻮﻡ. ﻭﻧﻴﺰ. ﺩﺭﺩﺭﻩ ﻛﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺭا ﺑﻂﺮﻓﺪاﺭﻱ ﻛﺮﺯﻱ ﺑﺴﻴﺞ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺣﺮﻛﺘﺶ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺛﺎﺑﺖ. ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺷﺨﺺ ﺯﻳﻨﻔﻮﺱ ﺩﺭ ﻗﺼﺎﻳﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ. ﻛﺸﻮﺭ اﺳﺖ ﻭﻫﻤﻴﻦ ﺣﺎﻻ. ﺳﻪ ﺗﻦ اﺯ اﻋﻀﺎﻱ. ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ اﺵ ﺩﺭ ﺷﻮﺭا اﺳﺖ. ﻭﺩﺧﺘﺮﺵ ﻣﺪاﻝ ﻣﺪاﻓﻊ ﺣﻘﻮﻕ. ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺪاﻝ ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ. ﺭا ﺑﺪﺳﺖ اﻭﺭﺩ ﻭﺩﺭ ﺑﺤﺚ ﻫﺎﻱ ﻣﻴﺪﻳﺎﻱ ﺩاﺧﻠﻲ. ﻭﺧﺎﺭﺟﻲ ﺑﺤﺪ. ﺗﻮاﻧﺶ ﺳﻬﻢ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ. ﻭﺧﻮﺩﺵ ﺩاﺭاﻱ ﻳﻚ ﺩﺳﺘﺮﺧﻮاﻥ ﺑﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ. ﺩﺭ اﻃﻌﺎﻡ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ اﺳﺖ. ﻭﺩﻳﻜﺮ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺎﻳﻴﺪ. ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺩﺵ ﻭﻫﻤﺴﻮ ﻫﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ اﺵ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭﺵ اﺳﺖ ﻭﺩﺭﻳﻦ ﻛﺸﻮﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻌﺎﻝ. ﺩاﺭﺩ ﻭﺩاﺭاﻱ ﺣﺰﺏ. ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭﺗﺸﻜﻴﻼﺕ . اﺳﺖ. ﻭاﻳﻦ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﻭﺑﺮﺗﺮﻳﻬﺎﻱ اﺳﺖ ﻛﻪ اﺯﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﮔﺬاﺷﺘﻪ. اﺳﺖ ﻟﻬﺬا. ﺩﻳﮕﺮ ﺿﺮﻭﺭﺕ. ﻧﺪاﺭﺩ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻣﺮﺟﻊ.ﺩﻳﻜﺮ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ. ﻭﻻﻳﺘﻲ. ﻓﻘﻴﻊ. اﻭﺭا ﺗﺎﻳﻴﺪ. ﻛﻨﺪ. اﺯﻳﻨﺮﻭ ﻣﻦ ﻓﻜﺮ ﻧﻜﻨﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ اﻗﺎ اﮔﺮ ﻭاﺭﺩ ﻣﻴﺪاﻥ ﺷﻮﻳﺪ ﺩﻭﺗﻦ ﺷﻤﺎﺭا ﺗﺎﻳﻴﺪ. ﻛﻨﺪ. اﺯﻳﻦ ﺭﻭ ﻫﺮﭼﻲ. ﻛﻪ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ اﻭ ﺣﺮﻓﻬﺎﻱ ﻣﻨﻔﻲ ﻭﺻﺪ اﺧﻼﻗﻲ ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﺪ ﺷﺨﺼﻴﺖ اﻭﺭا ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ. ﻭﻃﺮﻓﺪاﺭاﻧﺶ ﺭا ﻣﻲ اﻓﺰاﻳﻴﺪ. ﻭاﺯﺟﺎﻧﺒﻲ ﻧﻴﺰ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ. ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻭﺗﻨﻚ ﻧﻆﺮﻱ. ﻋﺼﺒﻲ. اﺳﺘﻮاﺭ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ. ﺭﻭاﻧﻴﺖ ﻧﻴﺰ ﻣﺼﺪاﻕ.ﺑﺮ ﺑﺮﺗﺮﻳﻬﺎﻱ اﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺨﻮﺩﺕ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻫﻤﻴﻦ ﺷﺪﺕ و ﻭاﺗﺸﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ اﻭﺭاﺗﺎﻳﻴﺪ. ﻛﺮﺩﻳﺪ ﻛﻪ اﻭ ﻛﺎﺭﺕ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ. ﺭا ﺩﺭﻳﻦ ﺟﺪاﻝ ﺑﺪﺳﺖ ﺩاﺭﺩ. ﻭﻣﻦ ﺩﺭﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﻛﻪ اﺯﺷﻤﺎ ﻧﻤﻮﺩﻡ. ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ اﺯﻛﺸﻮﺭ. ﻭﺑﺪﻭﺭ. اﺯ ﺣﻮاﺩﺙ. ﭼﻨﺪ ﻓﺤﺶ. ﺭا ﻧﺘﺎﺭ. ﺳﻴﺪ ﻧﻤﻮﺩﻳﺪ ﻭﺑﺮ اﻭ ﻣﻬﺮ. ﺗﺎﻳﻴﺪ. ﻣﺒﻨﻲ. ﺑﺮ ﻣﺤﺒﻮﺑﻴﺖ. اﻭ.ﻧﺘﺎﺭ ﻛﺮﺩﻳﺪ .ﻭاﮔر ﺟﻨﺎﺏ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺣﺎﻟﺖ. ﺗﺴﻠﻄ. ﻋﻘﻞ. ﺑﺮ اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺖ ﺳﺮ ﺩﺭ ﮔﺮﻳﺒﺎﻥ. ﺷﻮﻳﺪ. ﻣﻮﺿﻊ. اﻭﺭا ﺑﺎ اﻳﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺧﺼﻤﺎﻧﻪ اﺕ ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ. ﻧﻤﻮﺩﻳﺪ. ﺑﺎ اﺣﺘﺮاﻡ ﻣﺼﻠﺢ

  • آقای مصباح !
    اختلافات ما با سید منصور یا نقد عملکرد های وی ناشی از حسادت ، مصلحت های چنینی وچنانی ومنافع ودادو ستد های خصوصی نیست بلکه از معتقدات مذهبی سر چشمه میگیرد. اینکه او بخاطر انتخاب کرزی مردم را در کجا کجا جمع کردو از طریق این خدمتگذاری به ارباب زورسه تن از خانواده اش به چوگی پر نعمت شورا تکیه زدند، دستر خوان پهن وگسترده دارد و بدانوسیله اهداف سیاسی ومذهبی خودرا پیش میبرد و اینکه مصارف نجومی این دسترخوان پهن به چه طریق واز کجا تدارک دیده می شود و هم اینکه با این موقف گیری برای مردمش مصدر چه خدمتی شده است !! به آن کاری نداریم. مانند او صدهاتن دیگرنیز با همین روش یا روش های متفاوت خودرا به چوکی شورارسانده اند. اما دعوی دروغین رهبری مذهبی آنهم با استفادۀ سوء از نام مذهب اسماعیلیه در قالب " رهبری و سرپرستی " امور مذهبی جامعه اسماعیلیه مطرح است که مورد اعتراض ما می باشد، زیرا کارنامه های ننگین او به نام طریقۀ اسماعیلیه در افغانستان ختم میشود.ازانجا که ار تباط عقیدتی خانوادۀ نادری با امامت اسماعیلی سالها قبل قطع شده بودو با پوشیدن نقاب نمایندگی دروغین از مقام امامت اسماعیلی به فریب مردم ساده و خوش باور اسماعیلیه به بقای خود ادامه میداد و شخص سید منصور درین میانه هیچ مجوز مذهبی نداشته وندارد. بآنهم اگر سید منصور آیین وعقاید خودراعلناً جدااز مذهب اسماعیلیه اعلام بدارداگر ساحۀ فعالیات سید منصورمنحصر به سر پرستی حزب پیوند ملی اش وسایر تشکیلات سیاسی ونظامی اش متمرکز بماند و عرصۀ تحقق ایده های جنگ سالارانه اش مردم جفا دیدۀ اسماعیلیه نباشد، ضرر وزیانش به یک جمعیت که مورد تظلم وتعدی واقع شده نرسد، از تفتین، نفاق افگنی رعب و وحشت دوری جوید ، بگذارد که مردم صلحجوو بی آزار اسماعیلیه به زندگی صلح آمیز خود ادامه دهد، مطمیناً کسی به او کاری نخواهد داشت. در گذشته مردم بی آزار مااز رهبری خود سر و دروغین این خانواده ضربت های زیادی خورده است وبنام های زشت و ناهنجار نامیده شده اند. در کامنت بالا از کتاب " پژوهشی درتاریخ هزاره ها " ونیز مجلۀ "عصری برای عدالت " دیده شد که مردم مظلوم ما با چه نوع رفتار های خفت بار از سوی بقیه همنوعانش روبرو بوده اند.

    به این واقعیت دیگر توجه شمارا معطوف میدارم، وقتی طالبان به دره کیان حمله کرد و سید منصور وخانواده اش توسط هلی کوپتری که احمد شاه مسعود برایش روان کرده بود فرار کرد ، مقدار زیادی آثار قبیحه و علایم شنیعه منجمله عکس های برهنه و سکسی شان با دختران و زنان جوان و فلم های ویدیویی سکسی از محافل عیش و سر گرمی شان بدست طالبان افتید و این آثار و فلم ها بحدی وقیح و بیشرمانه بود که طالبان مخالف هم از نشر و تکثیر آن احساس خجالت کردند و صرف یک قسمت جزیی آن که عبارت از بوتل های شراب رنگارنگ بود ودر جریدۀ اردو زبان پاکستانی ضرب مومن مورخ 4 سپتمبر 1998 انتشار یافت و در زیر عکس بوتل های شراب بزبان اردو نوشته شده بود:

    " افغانستان مین آغاخان کی سب سی بری خلیفه سید منصور نادری کی محل سی بر آمد هونی والی غیر ملکی شراب کی بوتلین." بزرگترین خلیفه ( یعنی نماینده ) آغاخان در افغانستان سید منصور نادری که از اقامتگاهش بوتل های شراب ساخت خارج کشف گردید".
    آقای مصباح!
    بدین ترتیب این خانوادۀ روحانی نمای هوسران و عوام فریب در طول زمام داری و قدرت نظامی خویش جامعۀ نا آگاه و فاقد معلومات اسماعیلیه را به نام مذهب فریب داد و خود را یکی از عاملین مقتدر مذهب اسماعیلیه در افغانستان جازد به اعمال نا موجهۀ خویش رنگ مذهبی و صبغۀ دینی بخشیدو به مبادی و اصول مذهب اسماعیلیه در افغانستان لطمۀ شدید و ضربۀ کاری وارد آوردومردمش را به قتل عام رساند.
    این ادعای دروغین و رسوایی وقیح او به نام مذهب اسماعیلیه در افغانستان تمام شد؛ بیگانگان اورا بعنوان نمایندۀ مقتدر و با صلاحیت امامت اسماعیلی به جوامع خود معرفی کردند، و به جهانیان چنین نشان دادند که این مذهب، مذهب زنباره و شرابخواره است که در محور آن بجز هرزه گی، فساد، ترور و آدم کشی چیز دیگری راه ندارد. ما فقط همین را میخواهیم که این آقا دست از سرکل ما بردارد وبه همان حزب وحزب بازی و اءتلافهای مصلحتی با این آن بپردازد و به مردم اسماعیلیه وطریقۀ ما کاری نداشته باشد وبیش ازین اعمال نا موجه او به طریقۀ اسماعیلیه ختم نشودوبس. بااحترام ف. پناهی

  • ﺁﻗﺎﻱ. ﭘﻨﺎﻫﻲ. .!
    ﻣﻦ ﻗﺒﻼ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﻌﺮﺹ. ﺭﺳﺎﻧﺪم .ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻮﻗﻒ ﻭﺳﻤﺖ اﻏﺎﻱ. ﻧﺎﺩﺭﻱ. ﺩﺭﺳﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﻛﺎﺭ ﻧﺪاﺭﻡ ﻭﺣﺎﻝ ﻛﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺷﻤﺎ اﺩﻋﺎﻱ ﺭﻫﺒﺮﻱ اﻳﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﺭا ﺩاﺭﻳﺪ ﺑﻪ اﻧﻬﻢ ﻛﺎﺭﻧﺪاﺭﻡ. ﻻﺑﺪ ﺑﺮﻛﺰﻳﺪﻥ. ﺭﻫﺒﺮﻱ ﻣﺬﻫﺒﻲ اﺯﺟﺎﻧﺐ ﻣﺮﺟﻊ ﺑﺎﺻﻼﺣﻴﺖ ﻣﺬﻫﺒﻲ اﺳﺖ. ﻛﻪ ﺩﺭﺗﺸﻴﻊ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻻﻳﺖ ﻓﻘﻴﻪ ﻭﻣﺮاﺟﻊ ﺗﻘﻠﻴﺪ ﻛﻪ اﺯ اﻳﺖ اﻟﻠﻪ ﻫﺎ اﺳﺖ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ ﺗﺎﺭ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﻴﻌﻪ اﺳﻤﺎﻋﻠﻴﻪ ﻛﻪ ﻧﻴﺰ ﺷﻴﻌﻪ اﻧﺪ ﻫﻤﻴﻦ اﻣﺎﻡ ع ﺷﺎﻥ ﺩﺭﻫﺮ ﺩﻭﺭﻩ ﺻﻼﺣﻴﺖ. ﺑﺮﻛﺰﻳﺪﻥ. ﺭا ﺩاﺭﺩ. اﻣﺎ اﻳﻦ اﻗﺎﻱ ﻧﺎﺩﺭﻱ ﺭﻫﺒﺮﻱ اﺵ ﺗﻮﺳﻄ اﺟﻤﺎﻉ ﺻﺪﻫﺰاﺭﻱ ﭘﻴﺮﻭاﻧﺶ ﻣﺘﺤﻘﻖ. اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﺟﻤﻊ اﻭﺭﻱ اﻳﻦ ﻛﺘﻠﻪ ﻏﻔﻴﺮ.ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻴﺰ ﻛﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﻧﻴﺴﺖ. ﻣﻨﻆﻮﺭﻡ, ﺑﺮﺭﺳﻲ اﻳﻦ ﺑﻌﺪ ﻛﺎﺭﻱ اﻭ اﺳﺖ .ﻭﻣﺎ. ﻭﺷﻤﺎ ﺷﺎﻫﺪ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ. ﺷﻮﺭا ﻫﺎ ﻭﺷﻮﺭاﻱ ﻭﻻﻳﺘﻲ. ﺩﺭﻛﺸﻮﺭ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﺗﻌﺪاﺩ ﺯﻳﺎﺩ ﭘﻮﻟﺪاﺭاﻥ ﻭﺗﺎﺟﺮاﻥ ﻛﻮﺷﻴﺪﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﻳﻜﺼﺪ ﺭاﻱ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻭﻕ. ﺷﺎﻥ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﺸﺪ. ﻭاﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﭘﺮ ﻧﻔﻮﺱ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﻦ ﺭاﺑﻪ ﺷﻮﺭا اﻭﺭﺩ ﻭﻣﺎ . ﻭﺷﻤﺎ ﭼﺮا ﺑﻪ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻫﺎﻱ ﻳﻚ اﻧﺴﺎﻥ ﻣﻮﻓﻖ ﺩﺭﻛﺎﺭﺵ ﺭا ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻴﻢ. ﻭﻋﻠﻴﻪ اﻥ ﻻﻃﺎﻳﻼﺕ. ﺗﺮﺳﻴﻢ ﻛﻨﻴﻢ. ﻭاﮔر ﺟﻨﺎﺏ ﻣﻌﻆﻢ ﻟﻪ ﺷﻤﺎ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻳﺎ ﻧﺎﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﺘﻠﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻲ اﺳﻤﻌﻴﻠﻪ. ﻭﻳﺎﺳﻨﻲ اﻭﺭا ﻣﻨﺤﻴﺖ. ﺳﻴﺪ ,اﻭﻻﺩﻩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ع ﻣﻲ ﺷﻨﺎﺳﺪ.ﻭاﻳﻨﻜﻪ ﺗﻌﺼﺐ. ﻭﺣﺴﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﻧﮋاﺩش .اﻳﻦ ﻣﺸﻜﻞ ﺷﻤﺎ اﺳﺖ. ﺳﺎﺩاﺕ. ﺷﻴﻌﻪ ﻭﺳﻨﻲ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﺮاﺟﻊ ﺗﻘﻠﻴﺪ ﺑﻴﻦ اﻣﺖ اﺳﻼﻡ ﻣﻮﺭﺩ اﺣﺘﺮاﻡ اﻧﺪ .ﺗﺎﺯﻣﺎﻧﻴﻜﻪ ﻫﻤﻴﻦ اﺻﻮﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺩاﺭﻱ ﺭا اﺩاﻣﻪ ﺩﻫﻨﺪ. ﻭاﻣﺎ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ اﺵ ﻛﻪ اﺯﻛﺠﺎ ﻧﻤﻮﺩﻩ اﺳﺖ ﺑﻤﻦ ﻭﺧﻮﺩﺕ ﺩاﻭﺭﻱ اﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻗﺮاﺭ ﻣﺤﺎﻛﻢ اﺭﺗﺒﺎﻁ ﻧﺪاﺭﺩ. ﻭﺯﻳﺎﺩ اﻓﺮاﺩﻱ اﻧﺪ ﻛﻪ ﺛﺮﻭﺕ ﻣﻴﻠﻴﺎﺭﺩﻱ ﻣﺸﻜﻮﻙ ﺩاﺭﻧﺪ. ﻛﻪ اﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﻳﻜﻲ اﺯ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﭼﻨﻴﻦ اﺷﺨﺎﺹ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺪﻳﻜﺮاﻥ اﺳﺖ. ﻭﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺩﻳﮕﺮ ﺣﺮﻓﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪاﺭﺩ ﻛﻪ ﺷﺨﺺ ﺗﻮاﻧﺎ ﻭﺳﻴﺎﺳﺘﻤﺪاﺭ ,ﺯﻳﺮﻙ وﺩاﺭاﻱ اﻳﻨﺪﻩ ﺭﻭﺷﻦ اﺳﺖ. ﻭﻫﺮﺻﺤﺒﺖ ﺷﺎﻥ ﺑﺮ ﻃﺮﻓﺪاﺭاﻧﺶ. اﻓﺰﻭﺩﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ. ﺑﻪ اﺩﻋﺎﻳﻲ ﺧﻮﺩﺕ ﻛﻪ ﻣﻮﻗﻊ. ﺳﻘﻮﻁ ﻛﻴﺎﻥ اﻭ ﺗﻮﺳﻄ ﻫﻴﻠﻲ ﻛﻮﭘﺘﺮ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﻓﺮاﺭ ﻛﺮﺩ ﺧﻴﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﻮﻗﻊ ﺩاﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ اﻭ ﺗﻮﺳﻄ ﻟﺸﻜﺮ ﺟﻬﻞ. ﻛﺸﺘﻪ ﻣﻴﺸﺪ? ﻭﻫﺮﻛﺲ ﺑﺮاﻱ ﺑﻘﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺗﻼﺵ ﻣﻴﻜﻨﺪ. ﻭﭘﺎﻳﻪ ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ اﻭ ﻧﻴﺰ ﻣﺮﺩﻣﺶ اﺳﺖ. ﺯﻳﺮا ﺣﺐ ﻭﺑﻐﺺ ﺑﺰﻭﺭ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ. ﻭﻧﻴﺰ اﺯاﺧﺘﻴﺎﺭ ﻣﻦ ﻭﺧﻮﺩﺕ ﺑﻴﺮﻭﻥ اﺳﺖ. ﻭﻟﻲ ﻳﺨﻦ ﻛﻨﺪﻥ ﺷﻤﺎ ﻭاﺷﻚ ﺭﻳﺨﺘﺎﻧﺪﻥ ﻭﻛﻴﺴﻮ. ﻛﻨﺪﻥ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻢ اﺑﻠﻬﺎﻧﻪ ﻋﻤﻞ اﺳﺖ. ﻭﺑﺎﻓﺘﻦ ﻭﺣﻮاﻟﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﺣﺮﻑ ﭘﻮﭺ. ﻭﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺟﺰﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﻜﻴﻢ ﭘﺎﻳﻪ ﻫﺎﻱ اﻗﺘﺪاﺭ ﺳﻴﺪ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﻧﺎﺩﺭﻱ ﭼﻴﺰﻱ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﭘﺮﺩاﺧﺘﻦ ﺑﻪ اﺷﻌﺎﺭ ﻗﺒﻴﺢ. ﻧﻴﺰ ﻋﺰﺕ اﻭ ﻟﻂﻤﻪ ﻧﻤﻴﻨﺪ. ﺯﻳﺮا ﻫﻤﻪ ﻣﻴﺪاﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﻴﻦ. ﻳﻚ ﺷﺨﺺ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ اﻗﺎﻱ ﻧﺎﺩﺭﻱ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﻱ ﺩﺭﻭﻍ ﻭﺷﺎﻳﻌﺎﺕ ﺑﻲ ﭘﺎﻳﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺶ ﻣﻴﺴﺎﺯﺩ ﻭﺑﺮ ﺗﻜﺎﻟﻴﻒ ﺻﺤﻲ ﻭﻧﻘﺺ ﻋﻘﻠﻲ ﺷﻤﺎ ﺻﺤﻪ. ﻣﻴﮕﺬاﺭﺩ. .ﺑﺎ اﺣﺘﺮاﻡ ﻣﺼﻠﺢ

  • آقای مصلح !
    اولاً پوزش میخوام که در کامنت فوق اسم شمارا اشتباهاً مصباح نوشتم. ثانیاً از کامنت فوق بنده استنباط نادرست نموده اید از کدام بخش آن " ادعای رهبری این مذهب " از سوی مامطرح گردیده است. طوریکه قبلاً گفته شد ما با رهبری سیاسی، اجتماعی یا نظامی سید منصور کدام مشکلی نداریم. مسأله مورد بحث موضوع رهبری مذهبی اسماعیلیه است که این آقا از آدرس این مذهب اعلام میدارد و علناً خودرا رهبر وسر پرست فرقۀ اسماعیلیه در افغانستان جا می زند. باز هم تکرار می گردد اگر وی ازین دعوی دروغین دست بردارد کسی با او کاری ندارد. اینکه بقول شما رهبری آقای نادری توسط اجماع صد هزار نفری پیروانش متحقق است، جای تأمل دارد زیرا در ضوابط وموازین آیین اسماعیلیه ارادۀ مردم یا عوام در امر رهبری مذهبی مدخلیت ندارد ومرجعیت رهبر مذهبی از طریق اجماع صورت نمی گیرد.در مذهب شیعۀ دوازده امامی نیز اصولاً رهبر مذهبی باید اعلم باشد یعنی بدرجۀ اجتهاد رسیده باشد و مرتبت علمی او از سوی مجمع از علماء طراز اول مذهبی و مجتهدین اعلم تائید شده باشد. آنطوریکه بهمه معلوم است سید منصور نه در وازۀ مکتب سر کاری وشخصی را باز کرده ونه در مدرسۀ آخوندی به تلمیذ نشسته است. لذا وی هم در حوضۀ دانش مذهبی جاهل است وهم در عرصۀ تحصیل علوم دُنیوی، وبقول شما اجماع صد هزار نفری، در واقع اجماع عوام الناس رادر امر تعیین رهبر " جاهل " متبارز می سازد. ومبرهن است که رهبر جاهل جامعه را بکدام جهت سوق میدهد ونیز این جامعه است که باید کفارۀ مدیریت نالایق را بپردازد که عملاً دیده شد.
    ضمناً به امور شورائی اش که توسط رای پیروانش صورت گرفته یا آنطوریکه در میدیا دیده شدکه " اسناد تقلب ورشوه دهی سید منصور نادری بدست نیروهای دولتی افتاد " ودر همین سایت نیز همه خواندند وپیرامونش کامنت های زیادی وارد آمد، نیز کسی کار ندارد. سید بودن ونبودن وی نیز اهمیتی ندارد برای اینکه از برکت تکنالوژی پیشرفته معاصر هرروز مهر بطلان برجبین چنین تیوری های پوچ زده می شود. در مورد سر مایه وی هم جناب شما بجای تحقیق ومراجعه به روابط سید و هزاره در افغانستان وموارد دادن خمس، عشر ونذرو نیاز به این طبقه از سوی مردم هزاره که یگانه منبع عایداتی این طبقه را تشکیل داده ومیدهد، به دفاع غیر توجیهی پرداخته اید.
    در گذشته در میان مردم هزاره اینها به نا م سید های " گشتگر " یعنی گدائی گر معروف بوده ا ند، و از برکت خمس، عشرو دها نوع نذرو نیاز مردم هزاره امرار معاش میکردند. سید نادرخان پدر سید منصور در صفحه 15کتاب تاریخ غریب خود می نویسد که " اجداد ما بدون در ویشی وفقری دیگرپیشه وکسب نداشت صبح اگر چیزی بدست می آید شام خرچ می شد".بعد ازینکه اجداد این خانواده در رأس امور مذهبی اسماعیلیه قرار میگیرد ازین درویشی وفقر نجات می یابدو حتا زمانی که در مهاجرت بودند به یمن عشر این مردم و بقول سید نادر خان چون امیران زندگی میکردند. تشخص، جاه وجلال و مکنت بیشمار را بغیر ازدست رنج جامعۀ هزاره به چه چیزی دیگری می توان حمل کرد.

    در زمینۀ فرار وی از کیان سوال کرده اید که" او توسط لشکر جهال کشته می شد و هر کس برای بقای خود تلاش می کند." این مورد هم جای تأمل دارد، گرچه تنازع بقا یک اصل قبول شده بین جانداران است ، ولی آنانیکه دررأس رهبری جامعه قرارمیگیرند همانطوریکه هنگام امنیت وآرامش از می و معشوق جامعه محروم وبینوایش حظ می برند وازان به انواع مختلف استفاده میکنند، در روز سختی نیز میبایستی در کنار مردم خود باقی بماند و سرنوشت خویشرا با سرنوشت مردمش پیوند زندوعملاً به تجربه در یابد که چگونه مردم نا مراد اسماعیلیه قربانی سیاست غلط و نا بخردانه و رهبری فاسد ایشان میگردد، و لحظۀ هم پی آمد این سیاست نادرست را همچون مردمش با گوشت و پوستش احساس و لمس کند. آنکسی به دعوی خود محق است و می تواند واژۀ بزرگ رهبر را بخود اختصاص دهد که او در لحظات غم و اندوه و زمان بحران مردم خودرا تنها نگذارد و در کنار ایشان بایستد.

    این نکته نیز قابل تذکر است که خصلت وروش نویسندگان مزدور اینست که اگر گفتی بالای چشم اربابت ابروست، آنگاه در جایگاه داکتران عقلی و عصبی وداخله قرار گرفته ودر غیاب حکم صادر کرده و مارک " تکالیف صحی و نقص عقلی" را به جانب مقابل بر چسپ میزند. خرد مند باشید

  • محترم ف پناهی!
    با محکوم نمودن تمام نظرات تهی ومیان خالی شما باید نوشت که لطفآ کمی کوشش نما تا به معلومات ات بیفزایی در وقت وزمانش حتی امامان از دست ظالمان و جاهلان در سترقرار داشتند وهمچنان دربسیاری حالات مجبوربودند ازیک کشور به کشور دیگر مهاجرت نمایند ومریدان شان درهمان کشور خود باقی میماندند وهر نوع جبر روزگار را مجبورآ بخاطر ایمان وعقیده شان میپذیرفتند اگر شما اسماعیلی مذهب استید من برای شما توصیه مینمایم تا از زمان خودی حضرت امام جعفرصادق ، امام مستنصربالله و دورحسن صباح ومهاجرت امام شاه علیشاه از ایران به هند پند ومعلومات بگیرید ومکثی نماید که چرا امام در قندهار صرفآ برای ساعاتی حضور داشت وچرا افغانستان را بطور دایمی برای ماندن انتخاب ننمودن وخواهش مینمایم تا لطفا ازتهمتها وبهتانها نسبت به یک شخصیت بی نهایت دلسوزوخدمتگذار واقعی تمام مردم افغانستان واسماعیلیان آن عالیقدرالحاج سید منصور نادری وخاندان محترم ایشان دست بگیریید وبا تآیید گفته های مصباح صاحب بجز از اینکه بخود وایمانت ضرری وارد نمایی هیچ مفادی دیگری حاصل نخواهی نمود ومردم خدمتگذاران واقعی را هم در افغانستان میشناسند وگروه مافیایی را نیز.
    برادر عزیزم به امید اینکه بعد از این ازعقل سلیم و از وجدان پاکت استفاده نمایی ولوراه راست به زیانت هم اگر باشد چون خداوند (ج) راستان را دوست میدارد
    با احترام

  • این شعری ظنزی بجواب مشت ... صفت (فناهی و جمید و غیره..) و فاقد خرد که ضمیر و انسانیت اش را در مقابل چند روپیه کلدار بوی گین خوجه های پاکستانی به فروش رسانیده اند!

    لوچک های بی پـدر نام نیـاکانـت کجـاسـت
    گشتۀ چون متعبر آن بانـد دزدانـت کـجاسـت
    بی سر و سامانـه هـردم رو بـه هـر در مـینـهـی
    برتنت کالای چرکین رهـبر و خانت کجاست
    چار قیران از پول نقد خـواجـه هـا بگرفـتـه ای
    میـکنـی غو غو به من گو لقمۀ نانت کجـاست
    هر کجـاه مـحـراب را یـابـی پـلسـتر مـیـکـنی
    لاف بـی حـد میـزنی آئیـن اسلامت کجاست
    مـکـی ها در محـفـل رقاصی چرخـک میـزنند
    گـرتـو اسـلامی همانـا صوت آذانت کجاست
    تا بکی این خـردوانـی هـای نـنـگیـن میـکـنی
    تو زپا افـتـادۀ آن مـرد مـیـدانـت کجاست
    شیـمـۀ تریـاک گـویـا از دهـانـت شـسـتۀ
    آن تـعـفُن کثـیف روی دنـدانـت کـجـاسـت
    تا بکی این قیرط و فیرط و خود ستائی میکنی
    زنده گی بین آغـیل همـچو حیوانت کجاست
    طنز جالب را ز"گمنام" سخن چـیـن گـوش کـن
    خانۀ مخروبه و آن چـاکِ دامـانـت کـجاست
    گـر نـبود آغـای منـصور جمله تکفیر میشدید
    همچو منصور تاجدار و شاۀ دورانت کجاست

  • کیر خر در کون شما بیکارهای بیعقل.===-------- سید کیان منصور در کابل در قصر هایش با محافظ و پادشاهی غرق ناز نعمت است زور دارید رودرو همرایش گپ بزنید در پشت سر خایه هایش را تول ترازونکنید که کار حماقت و مصرف وقت بیجا است.

  • مبارز نام مذهب جدید الحادی ومرتد شدن ات مبارکباشد به جنابعالی که پا را از لحاف ات دراز تر کرده و به اصطلاح عام از پردمت بالا گوز میزنی و در حق مکی ها هم به جفنگ گوی ویاوه سرایی رو اورده ای . به یقین کامل که سید منصور خودش هم از دست شیاطین مانند شما رو گردان است’

  • افسوس بحال ما كه خودرا توهين ميكنيم براي بعضي از خواننده ها قضاؤه رابگذاريد به امام عصر وزمان ...!!! سياه رو شود هركه در او غش باشد!!!

    آنلاین : http://www.kabulpress.com

  • سيد إبراهيم خان(فكر نكنم باميانى باشيد ،كمى دقت كنيد !)شما در برابر جامعه اسماعيلى دين تاريخى داريد نه دربرابر سيد منصور وخانواده
    وى.اين نياكان شما وآخوند هاى تا مغزاستخوان غرق در تعصب وخشونت بودند كه به مردم اثناعشرى هر روز وبدن وقفه وعظ مينمودند كه با اسماعيليان مراده،دادوستد،امدوشدنداشته باشند،با أنان يكجا غذا صرف نكنند،دوستى ومحبت بأهم نداشته باشندوخيلى مسايل ديكرى .نياكان شما واخوندهاى بيرحم وبى أنصاف شمااز معمولى ترين وإنسانى ترين روابط وازاصول ابتدايي بأهم زيستن ادم ها وروابط همسايه با همسايه مردم رابا جامعه اسماعيلى مانع ميشدند وابتدايي ترين اصول اخلاق يك جامعه را بنا بر تعصب نهايت غليظ ولبريز از خشونت تان كه احترام همسايه به همسايه است را ازمردم تان دربرابر جامعه اسماعيلى سلب نموده بوديد كه تاهنوزوشايد تا خيلى از نسل هاى بعدى هم اثرات ان زنده خواهدبود.
    شما بايد باشهامت وصداقت به صحنه ايد واز همه كرده هاى زشت،ظالمانه وبدوراز انصاف نياكان واخوندهاى تان از همه مردم اسماعليه افغانستان
    عذرتاريخى بخواهيد براى كفاره اين همه خشونت تاريخى نه كتاب كه كتابها بنويسيد تا كه وجدان هاى شما از زير بار عظيم ره برد سوى ارامش!
    نه اينكه :نه كرسى ....نهيد...... ......... تا بوسه به ركاب منصور كيان زنيد
    تشكر

  • هزاره ها قربانی رفتار تعصب امیز سید های که انگل جامعه ساده دل و خوش باور جامعه هزاره است قربانی تاریخی رفتار و خیانت سید ها است. انوری وجاوید فاجعه افشار را توسط غیر خودی ها خلق کردند و از عقب به جامعه هزاره خنجر زدند.

  • خوانندگان گرامی میخواهم چند نکتۀ را در مورد نوشتۀ فوق تذکر دهم :
    1- مشکل اصلی جامعه هزاره سادات است برای اینکه پشتونها و یا کسانی دیگر دشمن بیرونی است و دشمن بیرونی زیاد مهلک نیست. آنچه زیاد خطرناک است دشمن درونی است که خطر مرگ را در پی داشته و تن را دایما رنجور و بی تحرک و گرفتار می‌کند خیلی از مشکلات سیاسی جامعۀ هزاره به خاطر خیانت سادات است که دایما از درون جامعه هزاره به عنوان فراکسیون بازدارنده در مقابل رهبران مردم عمل نموده و قدرت و توان انسجام و حرکت به جلو را از مردم ما گرفته است نمونه عینی آن را می‌توان اختلاف و نفاق افگنی سادات در غرب کابل در مقابل جبهه مردمی شهید مزاری و حرکتهای ضد مردمی آنان در انتخابات‌ و…. دانست

    2- سادات خود را اولاد پیامبر معرفی می‌کنند اما کدام اولاد پیامبر؟

    پیامبر اسلام که بیش از یک زهرا که دیگر فرزندی نداشته است!!؟ اگر سادات افغانستان با فرض صحت نسبش که به فاطمه زهرا برسد درین صورت که اولاد پیامبر نمی‌شود، چون هم در سنت عرب و هم در سنت کشورهای اسلامی از جمله افغانستان و هم در فقه اسلامی اولاد به کسی گفته می‌شود که نسبش از پدر به کسی منتهی شود. الان ساداتی که مادرش هزاره است نمی‌شود حکم هزاره بر او بار کرد و او را اولاد جد مادری‌اش قلمداد کرد.
    3- سادات به کدام دلیل خود را اولاد پیامبر می‌دانند؟!! و مردم را فریب می‌دهند؟!! در حالیکه اگر بشود گفت اولاد علی است نه پیامبر.!!!!
    اولاد اهل بیت و تعبیراتی ازین قبیل اطلاقش بر اساس متعارف یک پشت الی دو پشت می‌باشد و ازان بیشتر تا سی یا چهل و شصت پشت را هیج جامعه و فرهنگی اولاد نمی‌دانند. عترت، ذریه، اهل بیت و ذی القربی همه‌اش بر اساس احادیثی مجعول است که در اصول کافی و سایر کتب شیعه وارد شده است..
    4- مردم هزاره ارادت به اهلبیت دارند نه سادات توبره پشت خاین، و فاسدی که به هیچ مرز اخلاقی و اصول انسانی پای‌بند نیستند، دیگر مردم کم کم بیدار می‌شوند و خود را به جای اهلبیت پیامبر جا زدن حنایش رنگ ندارد.
    5- خلاصه به نظر من مشکل اصلی جامعه هزاره سادات است زیرا اینان میکروبهای منتشره در پیکره جامعه هستند که باید دفع شوند و اگر نه هستی مردم هزاره رامواجهه با نیستی می‌کند. تنی که سرطان دارد باید شیمی درمانی شود ورنه غده‌های سرطان رشد کرده و پیکر را از بین می‌برد
    تن رنجور از میکروب و غده‌های سرطانی آیا توان مقابله با دشمن خارجی را دارد؟ و می‌تواند مقابله کند؟

  • او هزاره خر اول خو املا را ياد بگير بعد يك چيزي نوشته كن، هزاره بي غيرت خر احمق گه خور كثيف

  • بجزازدو ودشنام آيا ديگر حرف ويا دليل منطقي وجود نداشت كه مينويشتي؟؟؟؟؟

    آنلاین : http://kabulpress.com

  • معلومات در مورد سید نادرشاه کیانی
    سیدنادر شاه کیانی
    دوچهره در یک تصویر
    خاندان شاه صالح که اصلا از مهاجرین اهل سنت ایران بوده، زمان پیروزی صفویان در ایران زمینه زندگی برای اهل سنت را با برسمیت ساختن کیش شیعه دوازده امامی بجای کیش اهل سنت، مشکل شد. دولت صفوی تعداد ازپیشوایان اهل سنت وپیروانش را مورد پیگرد قرارداده، زندانی وبه مرگ محکوم نمودند. تعداد رامجبور به ترک ایران نمودند. شاه صالح به افغانستان مهاجرت نموده ازطریق قندهار به مرکز هزاره جات انتقال ومدتی را بادادن تعویذ، دَم ،کُف و شویست باعث ایجاد اختلاف میان زن وشوهر فضای خانواده ها را برهم زده وچنان بحرانی نموده که بلاخره مردم عادی بر او شوریدند. شاه صالح مجبور ازآنجا گریخته به درة کیان پناه می برد. سیدنادرشاه در کتاب غریب چنین آورده است:« مردم بسیارهستند که حال برای آنها معتقد ومرید می باشند از قرارگفتار خود این مردم که خوارق وکرامات بسیار ازآن بزرگوار مشاهده شده بود. حال اکثر همه اهل سنت وجماعت می باشند خود را مرید ابدالی میگویند جهت آنکه کدام جای چیز کرامات از شاه صالح دیدند جادوگرگفته سید را دنبال می کنند وشاه صالح مجبور شده روبگریز نهاده نزدیک بوده است که مردم آنرا دستیگر نمایند ناگاه دیوار خرابة در عرض راه مشاهده میشود چون اجل نرسیده بود ممکن که دیوار روان گردیده باشد.» نادر شاه که به این معجزه باور ندارد و نسل ششم این دیوار سوارو شخصیت والا گوهر همردیف باپیامبر اسلام که او سوار بر براق به عالم بالا رفت ولی شاه صالح فوق تر از پیامبر بوده که دیوار بی جان به کرامت او به حرکت افتیده( بدون اعضای زنده ومحرک) واز دست مردم که از تعویض وفتنه انگیزی او بجان آمده بودند نجات میآبد.
    سید نادرشاه کیانی وارث این دیوار سواران در اخیر عمر پیشة فقیری یا به اصطلاح دیگر صوفی گری را اختیار کرد وخواست با این عمل به مردم نشان دهد که او در پی پاک کردن گناهان وگذشتة ننگین خاندان شاه صالح وخود که رهبری اسماعیلیان را تصاحب کرده بودند،است. سید نادرشاه کیانی درعین حال نویسنده وشاعر وفردی با دانش این خاندان محسوب بوده و۵۳ اثر ورساله! به رشته تحریر به گفتة خاندانش درآورده که مشتمل برتحلیل تاریخی، تصوف واشعار عشقی است. ولی متأ سفانه نسل بعدی در نشر فراورده های فکری او تعلل ورزیده وآنرا چاپ نکرده
    است. صرف در برخی موارد ازآن یاد میکند. دو اثر مربوط به سیدنادرشاه کیانی که در زمان خودش در بمبئی هند چاپ شده میتواند ملاک شخصیت وتوانایی فکری او باشد. تاریخ غریب همانطور که از نامش پیداست معرف چهرة واقعی خود سید نادرشاه وخاندانش است. همچنان نقد را که ازجنایات خاندانش دراین کتاب کرده تا بدان جا شهرت وکارکرد های ننگین این خاندان را شرح میدهدکه خود به این نتیجه میرسدکه:
    بس گناه پنداند ملحدان عبادت را نا سید دارند دعوی سیادت را تاریخ غریب ص ۱۷۸
    او منتقد ازکردار ننگین نسل گذشته وحال خویش است. ولی خود چون داعی(رهنما)!!! است به گفتة خودش ازگناه وخطا پاک است!!! وجواز دارد و میخواهد بگوید:اکثر کاملان جسم را پرورش نمیدهند وجسم را خورد وضعیف نگاه میدارند که نفس سرکش ونافرمانی نباشد چونکه داعی بمعرفت حجت عارف شده باشد بمنزلت پیر است بعمل پیر نظرکردن وپیر را امتحان کردن خیلی جهالت ونادانی میباشد.
    گرمرید امتحان رهبرت میکنی بهتر بود از توخرت همانجا، ص ۱۵۵
    دیگرجای برای پرسش از انحرافات علمی واخلاقی برای خاندان سیدنادرشاه که رهبر ومکی کابل است، این مقام توسط جناب شان به حجت ارتقا یافته است. پس هر جنایت ازین خاندان عبادت است. وهرکه بخواهد امتحان کند در جمله خران اند!!!!
    سید نادرشاه با خیال راحت زمینه تجاوز جنسی به ناموس مردم و زنان هرکاره همخوابه شدن وزندگی را به عیش وعشرت وبا پول های بادآورده برای خاندانش هموارکرده وادامه میدهد. سید نادرشاه کیانی دارایی یک دیوان کوچک بوده که مجموعی اشعارش عشقی ودر مدح پادشاهان وخاندان آل یحیی سروده، اوعاشق دل باختة و دیوانة است که نه از بدنامی می هراسد ونه از عشق ووصلت معشوق دست می کشد. شاعرهم از زیبارویان سیمین تن وایاز خاص شکوة از وصلت حقیقی دارد، دیگر داعی ومکی نزد اوکار بی خردان است. .حاضراست همه را با تقرب به معشوقه در قدم مهرویان و وایاز خاص بریزد:
    دلارفیق سفـــرکـــرده بــاز میــرســـــدم عـــزیـــزمــن چــو زراهِ دراز میرســدم
    هــــزارجـــان چومــن خسته باد قـربانش بنــــاز و عشـــوه بُتِ دلنـــواز میرســدم
    زهجر جان به لب آمد وصال یارکجاست بـــرای خاطـــر محمـــود ایاز میـرسـدم
    زســوی کیست بمــا میـرسد نسیم شمـال سحـر چـه مـژده دهی سرو ناز میـرسـدم
    زشــوق می پرد هـر لحضه ام کبوتــر دل
    شکار مـــرغ دلـــم شاهبـــاز میـرســدم
    فــراق بــرده زمن برگ و ساز را ای گل بچوپ خشک کنون برگ وتاز میرسدم
    زمــن بخاطــرش آیا رسیده خـواهد بـود ســوار ناز چنین تــرک وتــاز میـرسـدم
    که بـی رخ تــو بـود روزِ روشنم شب تار ســـرِ نیـــاز بنــــه شمــــع راز میـرسدم
    بیــا بیـــا ســـرِ نادر فـــدای هــر قدمـت
    بلـــی به عشــق حقیقت مجــاز میــرسـدم دیوان ۸۶
    سید نادرشاه کیانی از جمله همجنس گرایان بوده و با بچة زیبایی بنام سید محمود جان ازخاندانش روابط جنسی داشت وتمام جماعت اسماعیلیه همان زمان که فعلا در قید حیات است از آن خبر دارند. این درفش پر افتخار!! سید نادرشاه کیانی را برخی از نسل بعد دوام دادندکه مشهور عام وخاص در شرایط فعلی جامعه افغانی است. به گفته سید نادرشاه این ناسیدان دعوی پاکی تقوا و سیادت!!!! نیز دارند.
    رباعی
    شیرین پسری که رفت ز آغوشم دی یک باره برفت طاقت وهوشم دی
    گویا که بعشق بازی شـــرمنده شـــدم آن شـوخ برید گوش تا گوشم دی همانجا ۱۴۶
    شعر
    پســـری بــود عـــارضش چـــون ماه بلکه مـــه را نمـــوده نامـــه سیــاه
    چهــره اش ســرخ چـون گل سوری ســوری از فـــرقتش کشد صـد آه
    خــطِ ســبزش چـــو سنبلــی چینــی که میـــان هـــم چــوگـردن مینـاه
    میــرســـد در خیـــال خاطـــرمـــــن نیست همــــتای او دگـــر حـاشـاه
    ســــاغر مـــی بــدست رنگیــــــنش گفت بـــدهـــم تـــرا بیــا این جاه
    دادآن شـــــوخ جـــــام مـی بکفــم شــدم از هـوش خوردم این صهباه
    زان سپس خاطـــرم پـــریشــان شــد در دلـــم ســـاخت ولـــربا مهــواه
    آهـــــوان خـــتن دلــــــش افســــرد تاکـــــه یـــارم نمــود گــشته نگاه
    نـــادربــــر رخش تمـــاشــــاکـــــن
    کـــه چــــه صورت بـدو بداده خـداه رویه ۱۰۴
    شعر
    دل زمن برد چشم مستِ کسی مژهش گشت دل نشستِ کسی
    قـدِمــوزون وخـط مشکیـنش سخت گردیده پای بست کسی
    آنچـــه تیــر نگاهِ او بکـــــند نکند هیـــچ تیــر دسـتِ کسـی
    تُــرکِ بیـباک زادة بد کیش دایمـــا بود بـــر شکستِ کسـی
    نادرا سـجده بــر جبینش کــن
    بوسه زن لعل می پرستِ کسی دیوان ۱۰۷
    رباعی ای شوخ پسر بمــانداری تو نظــر دل برده تراگمان من جای دیگر
    من عاشقم وبعاشقت لطفت نیست بینم بــرقیب مــرتــرا شیــروشکر دیوان ۱۳۳
    رباعی
    ای شــوخ پسر تو نومسلمان شدة درخوبی ودلبری چه طوفان شدة
    مارا بدوچشم خود بر همن کردی اسلام تــــرا بــود پیشمــان شـدة همانجا ۱۴۴
    این چند نمو
    نه ازهمجسنگرایی شیخ وفقیر سید نادرشاه کیانی از دیوان اوسراپا از عشق مه رویان وبچه زیبای کیان سخن گفته است. هرگاه با ادعا وسادات بودن خویش که رهبری یک کیش با تقوا را مدت یک وشصت سال رهبری نمودند بی نهایت شرم آور وننگین برای نسل بعدی که هنوز از اعتباراسماعیلیان استفاده نامعقول برده وبا در نظر داشت شرایط واوضاع پیش آمده به تجارت انسان وکلاه برداری مشغول اند. جای سخت تأ سف وننگین است که چنین افراد در رهبری مردم بی سواد وبی دفاع قرار گیرند. عنقریب هردوکتاب سید نادرشاه کیانی برای استفاده وقضاوت مردم به صفحة انترنیت غرض آگاهی علاقه مندان تاریخ خاندان شاه صالح گذاشته خواهد شد.
    آدم حسیب

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس