افتخار دیگری برای افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بعد از برکناری طالبان از صحنهی سیاست و اجتماع، زندگی مردم افغانستان با انواع امید و آرزو و زیستن در فضای صلح آبستن شد. همهی مردم امیدوار به این شدند که ابر سیاه بدبختی، جنگ و خشونت از آسمان کشورشان رخت بسته، و فضای جدیدی را به تجربه خواهند گرفت. با وجودیکه از چهرهی مردم غبار جنگ و وحشت طالبان و حکومتهای قبلی پاک نشده بود، اما مردم امید به زندگی جدید بستند و با شور و اشتیاق، روزهای تلخ و پر از رنج روزگار گذشته را به فراموشی سپردند. سالهای بعد، خطرِ از بین نرفتن کامل طالبان و عملی نشدن وعدههای دولت در زمینهی تأمین عدالت اجتماعی و بازسازیِ مخروبههای جنگ، امید جدید آبستن شدهی مردم را به چالش کشاند و کمکم زمینهی به وجود آمدن فاصله بین مردم و حکومت را مساعد کرد. در این میان، آنچه امیدهای مردم را زنده نگهمیداشت، توجه و فرستاده شدن ملیونها کودک و نوجوان دختر و پسر کشور به مراکز تعلیمی و تحصیلی بود. با گذشت چندسال از عمر حکومت جدید، مکاتب و دانشگاههای افغانستان پر از شاگردان و دانشجویان جدید شد و روز به روز تعداد مراکز علمی و تحصیلی (دولتی و خصوصی) نیز افزایش یافت. مردم و جامعهی جهانی امیدوار بودند که نسل جدید افغانستان به عنوان نسل متعهد و دانش آموخته میتوانند برعلاوهی بازسازی روانِ مردم و کشورشان، در رقابتهای علمیِ جهانی نیز سهم عمده بگیرند و افتخار بآفرینند.
اما تصویر حک شده در ذهن هر انسان از افغانستان، عجین با توسعه نیافتگی، تبعیض، فقر، بیکاری، کشت و قاچاق مواد مخدر، حق تلفی و... است، هرگاهی از افغانستان یاد میشود، موارد بالا نیز رخنما میشود. جایگاه افغانستان در سایر عرصهها مانند: نا امنی، نقض ارزشهای حقوقبشری و حقوقزنان، تولید مواد مخدر، فساد اداری، عدم رشد و توسعهی متوازن و... قبلا از طریق سازمانهای داخلی و خارجی مشخص شده بود، که اینبار در عرصهی سواد نیز مشخص گردید. بازهم در کنار سایر افتخارات بلند، این کشور افتخار دیگری را نیز نصیب خود کرده است (در جمع بی سوادترین کشور های جهان). هنوز هیجان مردم ما از شور و شعف قهرمانیهای پیشین آن آرام نشده بود که این افتخار نیز نصیب کشور ما گردید. در قعرِ جدول بودن افغانستان در میان کشورهای جهان، شاهکاری دولتمداران گذشته و حال و دانشگاهیان ماست که برعلاوهی منزویکردن کشور، اعتبار سیاسی و معنوی کشور و شهروندانش را نیز در سطح جهان به طرف صفر تقرب داده است.
در تازهترین آماری که از سوی دفتر سازمان ملل متحد به نشر رسیده و درجهی تحصیلی و علمی کشورها در تولید علم به بررسی گرفته شده است، آمریکا در بالای جدول و افغانستان در جهت پایین آن قرار گرفته است. این بدین معناست که کیفیت علمی و تحصیلی در افغانستان نسبت به تمام کشورهای جهان در پایینترین سطح قرار دارد. در این آمار به اضافهی افغانستان آفریقای مالی، چاد، بورکینافاسو، گینه، نیجریا، اتیوپیا، سیرالیون، آفریقای مرکزی نیز هستند. طبق این آمار تنها 13 درصد زنان افغان و 39 درصد مردان سواد خواندن و نوشتن دارند.1
کسب این افتخار می تواند عوامل گوناگونی داشته باشد:
الف: عوامل مربوط به دانشگاه
1. اُفت تحصیلی در دانشگاههای کشور؛ سهم نداشتن در تولید اندیشه و علم در مقایسه با کشورهای دیگر دنیا، گرفتاری دانشجویان در فعالیتهای غیرمفید و روزمره، نداشتن هدف و برنامهریزی روزانه، ماهانه و سالانه توسط دانشجویان، نداشتن انگیزه برای تحقیق و پژوهش علمی، هریک از موضوعاتی اند که میشود به صورت جداگانه مورد بررسی قرار داد. بسیاری از دانشجویانی را که از نزدیک میشناسم، حتا از رشتهی انتخابیشان چیزی نمیدانند چه رسد به اینکه بدانند رشتهی تحصیلی انتخابیشان چه درد خود و جامعهی شان را درمان خواهد کرد. هرچند انتظار میرفت سهم ما در نوشتن کتابها، مقالات و تحقیقات علمی همزمان با افزایش تعداد دانشآموزان و دانشجویان افزایش یابد، اما طوریکه مشهود است به استثنای چند کتاب محدود، بازار کتاب از تولید و نوشتن آثار توسط شاگردان و استادان افغانستانی خالی است.
2. استخدام و به کارگماردن استادانِ فاقد علمیت و دانش روز؛ حرکت مدنی (اعتصاب غذایی) که چند هفته پیش از سوی تعدادی از دانشجویان علوم اجتماعی دانشگاه کابل راه اندازی شد، حکایت از بهانزجار آمدن آنان از گماردن و نبود استادان متخصص و دارای مدارک بلند علمی داشت. وقتی چنین استادان بیکفایت و غیر متخصص رهبری نظام تحصیلی یککشور را بهدست داشته باشند، نتیجهی بهتر از این را نباید انتظار داشت. این گوشهیی از مشکلات در استادان دانشگاهی بود که تبارز داده شد، در حالیکه بسیاری دانشگاههای دیگر، منتظر واکنش مشابه در آیندههای دور یا نزدیک خواهد بود. بنابراین، عقلانی خواهد بودکه به میزان پیشرفت علم و تکنالوژی، استادانِ با مدارک و اندوختههای بالاتر بهجای استادانِ کهنهکار و مواد درسی به روز، به جای مواد درسی 15- 30 سال پیش جایگزین شوند، اگر چه این امر در تعدادی از دانشگاههای خصوصی، عملی شده است که جای امیدواری است، اما در کل در بسیاری موارد تلاشی برای برگرداندن استادان تقاعدی و کمظرفیت صورت میگیرد.
3. نبود فرهنگ کتابخوانی؛ دکتر علیشریعتی در کتاب سخنی در بارهی کتاب در توصیف کتاب میگوید: "زیربنای اندیشهی عمومی همه روشنفکران کتاب است و من معتقدم که بدون آن هرگونه تلاشی عقیم است و بدون آن هرگونه مکتب، مذهب و ایدیولوژی و راهنمایی و هدایت فکری و اجتماعی بیهوده است". اما در افغانستان توسل به آن حتا در نوشتههای علمی، جایش خالی است. کتابخانههای عمومی و دانشگاهی کشور فقط در روزهای امتحان پرازدحام است و بس. این فرهنگ در افغانستان نهادینه نشده است و میزان خوانش آن نیز در مقایسه با کشورهای دیگر دنیا تفاوت چشمگیری دارد. طوریکه میزان افراد کتابخوان را 0.9% تخمین کرده اند. که با هیچ یکی از کشورهای جهان قابل مقایسه نیست. انتظاری که از دانشگاهیان میرود، افزایش و ترویج فرهنگیست که نبود آن زمینهی توسل به بربریت و توحش را مهیا میکند و بودنش باعث میشود دین، علم، اخلاق، رفتارها و همه چیز عقلانی و انسانی شود. در زندگی بزرگان دنیا نیز دیده میشود که حاصل سختکاری و مطالعات فراوان آن رشد نبوغ و کشف استعدادهای بالقوه و در نتیجه تاثیرگزاری عمیق در زندگی علمی و اجتماعیشان بوده است. تیراژ تولید کتابها و مقالات، به حدی اندک است که در بسیاری موارد نویسندگان مجبور به توزیع رایگان و یا قیمت ارزان میشوند. این بدان معنا نیست که کتاب ارزشِ خواندن را ندارد، بلکه نتایج کار نویسنده قابل درک نیست و برای عموم خوانندهها بیارزش است.
4. پایین بودن سطح تقاضا و پایین بودن کیفیت تحصیلی؛ که میتوان آن را به گونهیی دو جانبه بررسی کرد؛ زیرا در تحول و بلندبردن ظرفیت علمی، تنها نقش استادان موثر نیست. وقتی از طرف دانشجویان تقاضای یادگیری و زحمت کشیدن فراوان وجود نداشته باشد، باید منتظر قهقرای علمی بود. تا کنون آنچه از بزرگان علمی برای ما رسیده این است که در راستای غنیکردن و اندوختن علم، باید شب بیداریها و زحمات شبانهروزی کشید. به طور مثال، در زندگینامهی آگستکنت و ماکسوبر نوشتهاند که هریک در طول شبانهروز، 12 تا 14 ساعت مطالعه میکردند . 3
همینطور در زندگینامهی ابنسینا نوشتهاند که کتابی از ارسطو را بیش از 20 بار خواند و نفهمید، اما در نهایت به درک آن نایل آمد. اما شوربختانه بسیاری دانشجویان ما زحمت خواندن و یادگرفتن کمترین مواد را هم به خود نمیدهند و حتا در بسیاری موارد شاهد آن بوده ام که فقط با دیکتهی دو صفحه، یک ساعت 90 دقیقهیی اختتام یافته است.
ب: عوامل بیرونی
1. استفادهی ابزاری از دانشجویان توسط بعضی حلقات مشخص؛ طوریکه رییس جمهور نیز در سخنرانی 15 روزهی رادیویی خود، احزاب و اشخاص سیاسی را هشدار داد که از دانشگاه و دانشجویان، استفادهی ابزاری ننمایند و دانشگاه را به میدان رقابت های سیاسی خود تبدیل نکنند. اما آنچه که مشخص است تبدیل شدن دانشگاه به میدان رقابت های سیاسی و اجتماعی است و هرکس که اعتبار اجتماعی و سیاسی اش را از دست داد، بعضی دانشجویان منفعل و بدون اراده را تحریک کرده و به بازسازی اعتبار از دست رفته اش می پردازد.
2. توجه به گرایش های قومی و سمتی، به جای فراگیری علم؛ افغانستان در مجموع پرورشگاه اندیشههای فاشیستی و قومگرایی است که نزدیک به دو قرن میشود روش حکومت داری آن بر مبنای ارجحیت یک قوم بر سایر اقوام است. این وضعیت در دانشگاه و دانشجویان تاثیر به سزایی داشته است. طوریکه بزرگترین اتفاقات تاریخی و سیاسی کشور (به جای انکشافات و اختراعات علمی) از دانشگاههای افغانستان سرزده است. 4
پایان قسمت اول
1: Nationmaster، "تعلیم و تربیه"، 16/6/2013،http://www.nationmaster.com/fa...
2: ظفرشاه رویی، "باسوادان ناآشنا با کتاب"، 8am، یکشنبه 1 ثور 1392، http://8am.af/1392/02/01/liter...
3: تیم دیلینی، نظریههای کلاسیک جامعهشناسی، ترجمهی بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، (تهران: نشر نی، 1386)، صص41 و210.
4: اکرام اندیشمند، سالهای تجاوز و مقاومت، (کابل: 1388، نشر پیمان، چ اول)، ص72.