از غرغر ديورند تا به طومار تضرع برای ميا نوازشريف صدراعظم منتخب مردم پاکستان!
خوب و بد زندگی،بر سرهم ريختند _ تاکند ازهم جدا، بازوی دهقان کجاست؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چند هفته قبل آقای کرزی با شعار های احساساتی،پراز تزوير و نيرنگ اعلان نمودند که آنها خط ديورند را که يک خط مرزی بين المللی بين افغانستان وپاکستان می باشد،به رسميت نمی شناسند،وهيچ وقت هم آنرا به رسميت نخواهند شناخت. به تعقيب آن روابط بين افغانستان و پاکستان به وخامت گرائيد،و سبب تنش ودرگيری مرزی بين افغانستان وپاکستان گرديد.اقای کرزی به اين هم اکتفاء نکرد، به يک سلسله تبليغات وسياست های ماجراجويانه برعليه پاکستان دست زد،از آن جمله سفرِاز قبل پلان ناشده به هند می باشد. اگرچه اين سياست ها و پاليسی های ناهم آهنگ آقای کرزی يک پديده ی نونيست مردم افغانستان با حرف های متناقض و شخصيت چند رنگ او معرفت حاصل نموده اند.اما به هر صورت،غرغر ديورند با يک کمپاين سراسری ازطرف تيم حاکم وافراد فرصت طلب درداخل و خارج ازکشور مبلغانِ زيادِ پيدا کرد؛و حتا يک تعداد افراد استفاده جو واز دنيا بی خبر اعلان آماده گی برای جنگ با پاکستان را درداخل و خارج از کشوراشعارکردند .اما خوشبختانه اين نيرنگ و تزوير حکومت کرزی به موقع از طرف افغانان آگاه خنثی گرديد؛ و هدف اصلی حکومت را،برای مردم واضح ساخت که خوشبختانه کنش امروزی حکومت کرزی حقانيت اين ادعاء را ثابت می کند.
اما امروز حکومت کرزی با تغيير180 درجه درسياستِ خويش، بعد از انتخاب آقای نواز شريف به حيث صدراعظم منتخب پشتونها، بلوچها، سنديها، پنجابی ها و کشميری ها؛ ندای دوستی و برادری را با پاکستانی ها سر داده است.آقای کرزی از طريق تيلفونی با نوازشريف صحبت نموده،پيروزی شان را در انتخابات تبريک گفته،و از ايشان تقاضا نموده تا در تأمين صلح در افغانستان کمک کند، و همچنان از ايشان رسما دعوت بعمل آورده تا به افغانستان سفر نمايد.
اگر چه اين کنش حکومت کرزی خلاف ادعاء چندِ قبل دررابطه به خط ديورند می باشد، که ايشان دعوی بيش ازنيم خاک پاکستان را داشتند،و درحقيقت خواهان تجزيه پاکستان شدند.
نمی دانم آقای نوازشريف به اساس کدام دليل وبرهان چنين خدمتی در حق حکومت کرزی نمايد، که اين سوال را بايد ازايشان کرد؟ به هر صورت ما به پاکستان نسبت به هر کشور دنيا ضرورت داريم؛ بايد روابط افغانستان با پاکستان به صورت عقلائی و واقعبينانه در بدل منافع هر دو کشورحل و فصل گردد. اما اين آرزو بدون ايجاد يک حکومت مردمی در افغانستان که در آن اشتباهات گذشته جبران گردد، و از مردم افغانستان يک تعريف درست و عادلانه صورت گيرد، و به اساس آن وحدت ملی تأمين گردد، دور از تصور خواهد بود.
اما حکومت کرزی به اين هم قناعت وبسنده نکرده است؛ بلکه با يک کنش وقيحانه و شرم آور به نام مردم کنرها،طومارِ را به امضاء 25 هزار نفر،با محتوی تضرع و زاری به صدراعظم يک کشور بی گانه و در حال مخاصمت باافغانستان ارسال نموده است. به اساس گفته های افراد بنام نهاد های مدنی کنر از نواز شريف تقاضا شده که، همانطوريکه مردم ايشان را در انتخابات پشتيبانی نمودند؛پس ايشان هم به خدمت مردم اقدام نمايند؛ در تأمين صلح در افغانستان کوشش کنند؛ و از ارسال تروريستان در افغانستان و پرتاب موشک در افغانستان جلوگيری نمايند.
يکی از شيوه های غلط استدلال در علم منطق آنست که، برای رسيدن به مقاصد غرض آلود، از کلمات برحق ودلايل موجه، استفاده نمود. در اينجا مشکلات مردم کنرها بجای و خواست ايشان از نواز شريف به هيچ وجه قابل توجيه نيست.آيا مسئول تأمين امنيت در افغانستان، خدمات اجتماعی وبلاخره رفع مشکلات مردم افغانستان حکومت پاکستان است و يا حکومت افغانستان؟؟؟
دراينجا مسئولين حکومتی افغان به يک مغالطه استدلال سياسی دست زده اند،بدين مفهوم که:بنام ،مردم کنرها،تأمين صلح و بلاخره بخاطر جلوگيری از تربيه و ارسال طالبان به افغانستان ازنوازشريف تقاضا و تضرع بعمل آمده است.تا پاليسی ها و سياست های خويش را در رابطه به افغانستان تغيير داده. تا در افغانستان صلح، و حدت ملی،برادری برابری، عدالت اجتماعی و سر انجام فساد اداری ريشه کن گردد؛ وگر نه شعله های اين مصاعب و آفات تابه اسلام آباد خواهد رسيد، و پاکستان هم دچار اين مشکلات و بحران ها می گردد!!!
من نمی دانم حکومت آقای کرزی از مفاهيم حاکميت ملی، منافع ملی(که در افغانستان و جود ندارد.) و سرانجام ازمسئوليت ملی در مقابل اتباع خويش آگاهی دارند و يا نه؟؟؟
آيا دولتمردان ما نمی دانند که آقای نوازشريف بخاطر منافع ملی و حاکميت ملی پاکستان در مقابل مردم پاکستان مسئول اند، نه در مقابل مردم افغانستان؛ آقای نوازشريف صدراعظم منتخب مردم پاکستان است نه صدراعظم منتخب مردم افغانستان؛ پس هيچ مسئوليت حقوقی و اخلاقی در مقابل مردم افغانستان ندارد؛ بلکه مسئوليت حقوقی و اخلاقی در مقابل مردم پاکستان دارد!!!
برعکس در مقابل مردم افغانستان،رئيس جمهور منتخب و کابينه، نماينده گان پارلمان افغانستان مسئوليت دارد. تا ازمنافع ملی دفاع نمايند. البته بايد گفت که در افغانستان، تأمين صلح، ايجاد سيستم حکومت داری سالم،تصويب قوانين جديد برای رفع، مشکلات ،تعصب و تبعيض های زبانی،قومی، سمتی و مذهبی، و همچنان تأمين خدمات اجتماعی وعدالت اجتماعی، از بين بردن فساد، زورسالاری و بلاخره ايجاد پاليسی های جديد در سياست داخلی و خارجی از اولويت های کاری حکومت کرزی و پارلمان باشد. که بايست مردم افغانستان اين خواست ها وحقوق شان را از حکومت کرزی و مسئولين دولتی تقاضا نمايند؛ نه از کشور های بی گانه بخصوص از پاکستانی ها !!!
اگرچه فغان، داد وعرض يکی از شيوه های کهن وريشه درتاريخ ما دارد،که امروز نام کشورما افغانستان به مفهوم «فغانستان» می باشد؛ و قبائل آن طرف سرحد هميشه ازبرای رفع مشکلات به قدرت های بزرگ مراجعه می نمودند واز آنها پول اخذ می کردند .
و ارسال طومار به نواز شريف، به مفهوم آنست که در افغانستان حاکميت و جود ندارد ويا حکومت توانايی برای حل مشکلات مردم را ندارد؛ پس مردم بايد برای حل مشکلات خويش برای پاکستانی ها وساير قدرت های منطقه مراجعه وعرايض خويش را پيش کش نمايد.
اگرچه امروزهم نهاد های اجتماعی بخاطر گوش زد ازمشکلات وچالش ها،به آدرس رئيس اتحاديه اروپا ورئيس جمهور امريکا نامه می نويسند.
اما موقف اتحاديه اروپا و يا امريکا و يا سرمنشی سازمان ملل، با نفوذ که درعرصه های مختلف اقتصادی،سياسی، فرهنگی در جهان دارند، قابل توجيه می باشد. و اين امتياز آنها، برای شخصيت های فزيکی و حقوقی اين حق را می دهد تا بخاطر رفع مشکلات درعرصه های مختلف به ايشان، نامه نوشته و توجه آنها را در زمينه جلب نمايد.
دولتمردان افغانستان و مردم ما بلاخره بايد به اين حقيقت پی برند که حل مشکلات جامعه افغانستان درپاکستان،ايران،هند،مسکو،لندن و بلاخره در امريکا نيست. بلکه مشکل در مغز های ماست، و حل آن هم در مغز های ما می باشد نه جای ديگر!!!
افغانستان خانه مشترک تمام مردم افغانستان است،هيچ کس در اينجا بی گانه و غريبه نيست؛ اما ما بايست اين را تنها در شعار خلاصه نکنيم؛ بلکه در عمل بايد به آن ايمان داشته باشيم؛ و با ايجاد حکومت مردمی که در آن ديگر از اقليت و اکثريت حرفی نباشد؛ در آن از تعصب و تبعيض حرفی نباشد؛ در آن ارزش های انسانی مورد احترام باشد؛ سيستم حکومتداری به اساس واقعيت های جامعه پايه گذاری گردد؛ مشکلات لسانی، مذهبی، قومی و اقتصادی وجبرتاريخی منحيث يک واقعيت پذيرفته شود؛ و برای حل آن از طريق مدنی و عقلائی راهی درست و معقول بيابد. در آن صورت و حدت ملی تأمين گرديده و مردم به آينده اميد وار گرديده و به خاطر کشور خويش جان خود را فدا خواهند نمود. و ديگر دليل برای مخالفين مسلح و غير مسلح هم برای مخالفت و جود نخواهد داشت. اگر کدام مخالف داخلی و يا خارجی هم باشد؛ در آن صورت با تمام مردم افغانستان مواجه خواهد بود نه تنها با حکومت؛ در آن صورت هر توطئه خارجی و جهانی در مقابل و حدت مردم افغانستان کارگر نخواهد بود.
خوب و بد زند گی، برسرهم ريختند
تاکند ازهم جدا، بازوی دهقان کجاست؟
«استاد خليل الله خليلی»
در خاتمه بايد گفت که در سياست های جهانی تعويض حکومت ها ،افراد و دولتمردان سياسی باعث تغيير در خط منافع کشور ها نمی گردد. و دولتمردان جديد و انتخابی صلاحيت آنرا ندارند تا در پاليسی هايی که مربوط به منافع کشور شان می شود؛ تغيير ايجاد کنند. شما در امريکا بعد از جمهوری خواهان و يا دموکراتها در خط منافع شان کدام تعديل کلی را مشاهده کرده ايد؟ البته که جواب منفی است؛ صرف افراد تغيير می کند و شعار های انتخاباتی و سياست های روز در امور اجتماعی و قسماً اقتصادی،ديگر استراتيژی همان است که هست.
انتخاب نوازشريف به حيث صدراعظم هيچ گونه تغيير در خط منافع پاکستان دررابطه به افغانستان به وجود نخواهد آورد.زيرا جنگ داخلی و حکومت بی ثبات و يا ايجاد يک حکومت طالبانی در حدود صلاحيت های داخلی در افغانستان از جمله منافع حياتی پاکستان در افغانستان است؛ پاکستانی ها می خواهند تا افغانستان منحيث يک ايالت به نام کشور مستقل توسط طالبان با يک حکومت دينی وقرون وسطائی رهبری شود؛ و پاکستانی ها با خاطر آرام از منابع معدنی و آبی افغانستان استفاده کنند و از طرف ديگر افغانستان را محل خريد کالا های تجارتی خويش سازند.
معلومات برگرفته از سايت فارسی بی بی سی.
پيامها
7 جون 2013, 18:49, توسط زر یا لَی
برای یک ملت واحد اوغانها خوابهای اسماعیل یون را تعقیب میکنند. خودتان بخوانید که این احمقها چرا عملشان با حرفشان فرق میکند.
7 جون 2013, 18:51, توسط زر یا لَی
صفحه دیگر این خیانت نامه
7 جون 2013, 19:56, توسط پرویز "بهمن"
تشکر از آقای کاتوزیان که مقالهء خیلی زیبا نگاشته اند. وهم تشکر ازمحترم زریالی، که بخشهای ازمانیفست فاشیستی اوغان ذلتی های بی حیا را به شکل مستند اینجا آورده اند.
دربارهء مقالهء جناب کاتوزیان باید گفت که: پشتون واقعی هرگز علیه پاکستان نمی جنگد چه پشتون افغانستان باشد ویا چه پشتون پاکستان. هرپشتونی که ولوبه شکل عوام فریبانهء آن علیه پاکستان شعار بدهد، به سرنوشت نجیب الله احمدزی مواجه میگردد. نفوذ پشتونها درپاکستان به سی ملیون انسان تخمین زده میشود،آنها به کشور خدا داد خویش عشق ومحبت دارند درتمام ساختارهای دولتی پاکستان پشتونها سهم دارند، ازنظر استحالهء قومی، پشتونها آنقدر با پنجابی ها وسندی ها واردو زبانها بافت خورده اند که جدا ساختن آنها امروز از ناممکنات است. این تنها بلوچهای بیچاره استند که درطول تاریخ پاکستان عملا درخط آزادیخواهی علیه ادارهء نظامی پاکستان؛ با دست خالی پنجه نرم میکنند ولی حکومتهای افغانستان درطول تاریخ آنهارا بخاطر بلوچ بودن شان هرگز مورد حمایت قرار نداده اند. ایران نیز بخاطر جلوگیری از خیزش های استقلال طلبانهء بلوچها درنوارمرزی با پاکستان ، همیشه درطول تاریخ، درخط دفاع ازمنافع حاکمان اسلام آباد قرار گرفته است.
واقعیت امر این است که یک موضوع در مغز وروح وروان پشتونها ته نشین شده است که : در اختیار داشتن ارگ کابل، ناموس همهء پشتونها می باشد. این ارگ باید به هرقیمتی که میشود باید در اختیار ایل جلیل اوغان قرار بگیرد. اگر به وطنفروشی میشود، یا به گدایی نزد قدرتهای جهانی میشود یا به عذر وزاری به گروه های قومی غیر پشتون ، یا به وسیلهء قتل عام ونسل کشی ویا بهروسیلهء دیگر که امکان دارد باید ارگ دراختیار پشتون قرار داشته باشد وبعد ازآن ، پروسهء تقسیم دیگر مقامات بلند دولتی دریک جرگهء عشیره ایی براه بیفتد تا سهم همهء قبایل معلوم گردد، بعداز همهء این تقسیمات اگر چیزی باقی ماند آنرا به افغان شده های دیگر میتوان واگذار کرد.
این دید استراتیژیک ناسیونالیستهای پشتون می باشد ولی سلطهء قومی پشتونها نه تنها که تا اندازه ایی اتحاد استراتیژیک اقوام غیر پختون را درطول این دوصدسال متضرر ساخت، بلکه لله الحمد خود پشتونها را نیز ازکاروان انسانیت وشرافت وصداقت قرنها عقب زد. امروز قوت الظهر نظامی پشتونها طلبه ها می باشند. این داعیهء قرون وسطایی ، به گفتهء آقای خواجه بشیر احمد انصاری مولف کتاب مذهب طالبان که میگوید: قوت طالبان درحماقت آنهاست. امروز همچو یک گروه احمق وسفیه داعیه دار ناسیونالیزم پشتون شده است واین خود میرساند که پشتونها هرگز با حرکت زمان همگام نیستند. اینها هنوز هم درعصر جنگهای قبیلوی خوشحال خان با مغولهای هندی ویوسفزی ها زنده گی میکنند.
امروز در کشورهای اروپایی وامریکا وکانادا متفرق ترین وبی اتفاق ترین قومیت ها، پشتونها استند که یکی علیه دیگری قرار گرفته وبنام این قبیله آن قبیله واین ولایت وآن ولایت حاضر اند که حتی به ناموس یکدیگر نیز تجاوز کنند. اینها همه نشان از جهالت ولجاجت وسرتمبگی وخرصفتی مردمی دلالت میکند که زیر شعارهای غیرت وپشتونوالی وغیره خودشان را خرساخته اند و هرگز نمیخواهند ریشه های مشکلات را درخودشان جسجو کنند، بلکه همیشه انگشت انتقاد را به سوی خارجیها نشانه میگیرند ، اگر اینها واقعا عقل سلیم داشته باشند وبرای یک لحظه سررا بگریبان خویش فرو برند وازخودشان بپرسند که چرا اینقدر منفور وذلیل شده اند؟ آنگاه پاسخ بسیاری از پرسشها را می یابند. شاید آنگاه امکان این باشد که پشتونها به آسانی بتواانند یک زنده گی آبرومند را درکنار دیگر انسانهای روی زمین آغاز نمایند. این شعور حالا درمناطق خیبر پشتونخوا درمیان پشتونهای باسواد خصوصا رهبرپشتونهای پاکستانی، آقای اسفندیار ولی ومحمود خان اچکزی دیده میشود. آنها معتقد اند که پروژه خرسازی پشتونها خیلی عمیق است، باید پشتونها بعدازین آگاهی پیدا کنند وزیر نام غیرت وپشتونوالی خودشان را به هلاکت نرسانند وبا دیگر گروهای قومی از در مخاصمت وسرتمبگی پیش نیاینند ولی متاسفانه، چنین طرز فکری در این طرف مرز تا صدسال دیگر هم ازنسل امروزی پشتون خیلی بعید است.
با احترام
پرویز بهمن
8 جون 2013, 16:00, توسط باب
گپ های باصطلاح افغان های ملی علیه وحدت ملی و تجزیه افغانستان بر اساس تعلقات قومی کشال است. ما باید فریب لفاظی ها را نخوریم. مقاله جناب کاتوزیان را می توان در یک اصول انکار ناپذیر خلاصه کرد و آن اینکه: "يکی از شيوه های غلط استدلال در علم منطق آنست که، برای رسيدن به مقاصد غرض آلود، از کلمات برحق ودلايل موجه، استفاده نمود."
در اینجا یک اصول مطرح است. امروز کشور های متمدن که خود را به مریخ رساندند بخاطر پیروی از یک اصول منطقی و مدنی بر اساس پیروی از قانون پذیرفته شده جهانی بود ولی هر تلاش باصطلاح افغان های ملی این است که خود را به ایدیال افغانی شان از طریق پامال کردن کلیه اصول مدنی و انسانی برسانند که یک کار ناممکن است. امروز یک افغان ملی حاضر است با چشم پوشی از هر اصول جهانی بخاطر تامین منافع ملی افغان دست یابد که ممکن نیست. خط دیورند یک اصول پذیرفته شده بین المللی است ولی یک افغان برهبری کرزی با نادیده گرفتن منطق جهانی بر منطق افغانی خویش با سرتنبگی تاکید دارد! چطور ممکن است که ما منطق قبول شده جهانی را بخاطر تامین منافع ملی افغانی قربان سازیم؟ ای کاش این کار ممکن می بود!
این یک واقعیت است که خط دیورند پشتون ها را از هم جدا ساخت ولی همزمان معاهدات مشابه تاجیک ها، ازبیک ها ... را از همدیگر جدا ساختند. خوب یا خراب، این یک واقعیت است که بر اساس آن افغانستان امروزی بمیان آمد. افغان ها از قماش جناب کرزی از یک طرف لاف و پوف افغانستان دوستی دارند ولی همزمان اصولی را که به افغانستان هویت و شکل داد بخاطر تعلقات قومی شان قبول ندارند. وقتی کرزی و شرکایش خط مرزی دیورند را قبول ندارند در واقعیت امر آن ها علیه استقلال و تمامیت ارضی افغانستان قرار دارند! چطور ممکن است که در گپ خواستار افغانستان باشیم ولی موجودیت افغانستان را که از طریق قراردادهای بین المللی دیورند و قراردادهای مشابه آن نپذیریم؟
رد خط مرزی دیورند بمعنی اعلام جنگ با پاکستان است. چطور شده می تواند که ما علیه پاکستان اعلام جنگ کنیم ولی همزمان از طریق مکارگی و حیله گری های افغانی خویش از رهبر پاکستان بخواهیم که جلو جنگ را بگیرد؟ کرزی از یک طرف از طریق توطئه چینی علیه پاکستان با سفرهای سبک سرانه خویش به هند تمامیت ارضی پاکستان را تهدید می کند ولی از طریق التماس و عذر و زاری از رهبر پاکستان تقاضا می کند که برای استقرار صلح در افغانستان کار نماید؟ این یک منافقت و رذالت افغانیست که هیچوقت عملی شده نمی تواند.
کرزی و هواخواهانش نقش امیر معاویه را در جنگ صفین علیه عبدرزاده اش حضرت علی بن ابی طالب ایفا می کند. وقتی معاویه به شکست خویش متیقین می شد، به عساکر خویش دستور می داد که اوراق قرآن را سر نیزه ها بلند نمایند و از علی عاجزانه تقاضا نمایند که بخاطر رضای خدا و قرآن و برای خوشی اعراب از جنگ دست بردارند ولی وقتی زور داشت تمام آیات قرآن و اسلام را قربان امیال شوم شیطانیش می ساخت. کرزی و تیم هواخواهش از سیاست های نادر غدار پیروی می کند. نادر غدار تعهد بالای قرآن نوشت که بخاطر تامین صلح و آرامی در افغانستان حاضر است از امیر حبیب الله کلکانی پذیرائی نموده و او را عزت کند. ولی وقتی امیر حبیب الله کلکانی خواست در این راه نادر را کمک کند نادر بالای وجدان عزت و شرفش پا گذاشت و امیر تاجیک را بخاطر ایدیال افغان و افغانستان اعدام کرد! کرزی و هواخواهانش از گلبدین و سیاف پیروی می کنند. گلبدین و سیاف افغان در مکه بالای قرآن سوگند یاد می کردند که به جنگ در افغانستان خاتمه دهد ولی بمجرد رسیدن به افغانستان بالای تمام تعهداتش پا می گذاشتند و خواهشات و امیال افغانی شان را مقدمتر از هر چیز قلمداد می کردند!
امروز برای یک افغان بی وجدان، پاکستانی های پشتون تبار افغانتر از هر تاجیک، ازبک، هزاره ... می باشد. بهمین علت است که این افغان ها بهر قیمتی شده افغانستان پرست ترین تاجیک، ازبک، هزاره ... را قربانی یک کوچی وحشی طالبی پاکستانی افغان سازد! ای تاجیک ها، ازبیک ها، هزاره های غافل و بخواب رفته تا بکی باین ذلت تن در می دهید و تا بکی بامید یافتن استخوان در ک......ر می باشید؟
10 جون 2013, 17:30, توسط ببرک زی
نن لراوبر پښتانه وایې : په موږ کې یو افغان وزیږوه،په شان دخوشحال خان ،احمد خان،میرویس خان یا امان وزیږه .
که څوک پوهیږي یا نه پوهیږي ، لراوبر پښتانه یو کیږي .
که څوک ویده یا ویښ دي . لراوبر پښتانه یو کیږ ي .
که څوک غواړي او یا نه غواړي . لراوبر پښتانه یو کیږي .
که څوک ژاړي که خاندي . لراوبر پښتانه یو کیږي .
که څوک خپه کیږي یا خوشحالیږي . لراوبرپښتانه یو کیږي .
که څوک کمزوره یا ځواکمن کیږي .لراوبر پښتانه یوکیږي .
که څوک شکمن یا هوډمن کیږي . لراوبرپښتانه یوکیږي .
که څوک دښمن یا ملګري کیږي . لراوبر پښتانه یو کیږي.
که څوک بې لاري کیږي یا په لار کیږي . لراوبرپښتانه یو کیږي .
که څوک په سیمه کې دپښتون ولس ځواک مني او که نه مني ، موږ یو کیږو،ګني ورکیږو
که څوک دلوی افغان ولس پر تن دانګریز استعماري توري لیکې ته مشروعیت ورکوي یا په رسمیت پیژني یا نه پیژني، موږ یو کیږو . د نړي ټول پښتون ضد قوتونه دې په دې هم وپوهیږي که افغان ولس په خپل تاریخ کې لس ځله لویدلي دی ، نړۍ به ورته ګوري چې افغانان د یو واحد ملت په څیر د ټولو دسیسو په وړاندې دیولسم ځل لپاره یو ځلي بیا دیو خپلواک ملي دولت برخلیک ټاکلو او د لر اوبر افغان ولس دبیایووالي لپاره به را پاڅيږي . افغان ولس په خپل خونړي تاریخ کې که لس ځلي لویدلي دی ،د یولسم ځل به انشاالله بیا راپاڅي .
یواځې د جګړو په بهیر کې ولسونه یو واحد ملت کیږې .افغان ولس په ګده سترې چارې دخپل پلارنې هیواد په ګټه ترسره کړي . پښتانه په خپل ملي تاریخ کې تل د پردیو یرغلګرو په وړاندې په ګډه راپاڅیدلې دي