برای تجلیل از روز زن به خود احترام کنیم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
جوامعی که ارزش های مردسالارانه در آنها حاکم اند، راه های زیادی را برای تقویت و مواظبت از آن ارزش ها به وجود می آورند. یکی از موثر ترین شیوه های اثبات برتری و مختص سازی قدرت به مردان و زنان ضد زن در این اجتماعات خورد کردن اعتماد به نفس و احترام به خود در زنان است. در افغانستان نیز، مثل اکثریت ممالک دیگر دنیا، در طول تاریخ به زنان و دختران آموزش داده شده است که نسبت به زنانه گی شان احساس تنفر و شرم کنند و خود را بر اساس معیار هایی که توسط جامعه ای مرد سالار و مرد پرور ساخته شده اند تعریف کنند. به همین دلیل اکثر زنانی که با غرور در مورد زنانه گی و زن بودن می نویسند و یا در این عرصه کار می کنند و می کوشند هویت زن را دوباره تعریف کنند، نه تنها از جانب مردان محافظه کار و افراطی بلکه حتی توسط بعضی زنان دیگر هم مورد حمله، تمسخر، تهدید، بی احترامی و حتی خشونت قرار می گیرند.
دلیل اصلی این واکنش ها این است که با عادت ها و تبعیض ها به زنان و دختران می آموزانیم که خود را ضعیف، درجه دوم، کم عقل، غیر منطقی، ناکارآمد و یا احساساتی بدانند و بنابراین نسبت به اینکه زنی حقش را برابر با یک مرد بداند حساسیت نشان دهند. یک دیل دیگر این رفتار ها این است که احترام و زندگی اجتماعی زنان در جوامعه مانند افغانستان به شدت آسیب پذیر تر از مردان است. ما با این طرز فکر که «هیچ چیز برای مردان عیب نیست» بزرگ شده ایم و متوجه شده ایم که تا حدی در جامعهی ما این ادعا حقیقت دارد. ضربه زدن به شخصیت اجتماعی مردان سخت تر از آن زنان است و تعریف جامعه از «بد» و «عیب» به شدت جنسیتی. مثلا آزار و اذیت یک زن در میان شهر عیب نیست، اما اگر زنی بلند بخندد عیب است و یا تماشای فیلم های غیر اخلاقی که از انسانها به عنوان الات جنسی استفاده می کنند برای مردان در پایگاه های انترنتی شهر عیب نیست، اما کار کردن یک زن در تلویزیون عیب شمرده می شود. تعریف ما از عیب توسط اجتماع ما شکل می گیرد وگرنه به صورت طبیعی «عیب» وجود ندارد. بنابراین بعضی زنان برای اینکه توسط اجتماع شان طرد نشوند، با صدا های عدالت خواهانه زنان دیگر، و یا حتی با کار های انقلابی و متفاوت هر چند کوچکِ زنان دیگر مخالف می کنند، حتی اگر در دل با آنها موافق باشند. اما این نیاز برای پذیرفته شدن توسط اجتماعی مرد محور خود نشانه ای از عدم احترام به خود و عدم اعتماد به نفس است که انسان را متکی به تاییدیه گرفتن از سوی کسی دیگر می سازد.
یا برای مورد قبول واقع شدن و یا برای اینکه واقعا خود را کمتر می دانیم، ما زنان به خود بی احترامی می کنیم و حقیقتی تلخ تر این است که جامعه این بی احترامی زنان نسبت به خودشان را مورد ستایش قرار می دهد.
یکی از نحوه های این بی احترامی تحمل و بردباری در مقابل ستم است. این واقعیت دارد که ایستاده گی در مقابل بعضی جبر ها می تواند باعث ایجاد خطرات بزرگ برای زنان و بنابراین نمی توان از همه توقع داشت که این خطرات را بپذیرند، اما بعضی اوقات ما بی عدالتی هایی را که می توانیم مورد نقد قرار دهیم را هم نادیده می گیرم. مثلا اکثر زنان در مقابل آزار و اذیت در خیابان ها و محلات عمومی خاموشی می گزینند و یکی از دلایل این سکوت این است که در ناخودآگاه خود به این باور غلط رسیده ایم که تا حدی این آزار ها عیب نیستند و شاید هم به جا استند. بنابراین خود و یا زنان دیگر را به خاطر موجودیت این مشکل ملامت می کنیم. یک مثال دیگر بردباری، صبر در مقابل خشونت یا تبعیض در خانواده ها است. مثلا اگر برادر ما تصمیم بگیرد که نمی خواهد ما بیرون برویم یا در عروسی یکی از دوستان ما برقصیم، یا در مجلسی در مورد شعر زنان شرکت کنیم، ما بدون مخالفت این اجبار را می پذیریم چون به خود به عنوان یک انسان مستقل که بتواند خودش تصامیم شخصی خود را بگیرد باور نداریم. امکان دارد از واکنش به سرپیچی خود هم هراس داشته باشیم، اما دلیل اصلی این که خاموشی می گزینیم این است که به جانب مقابل در بی احترامی به خود ما حق می دهیم. البته مبارزه کردن با نابرابری ها سخت است و خطرات خود را دارد، اما برای اینکه ما به خود احترام کنیم و دیگران به حقوق ما، باید در قدم اول بیاموزیم که خود درا به عنوان انسانی مستقل ارج بگذاریم چون امکان دارد یک تعداد انسانهای خوب بدون درخواست ما به حق ما احترام کنند و ما را برابر پندارند، اما اکثریت از مزایای که دارند لذت می برند و تا زمانی که ما توانایی و اعتماد به نفس اعتراض را داشته باشیم به عادت های متعصبانهی خود ادامه خواهند داد.
مثال دیگری از بی احترامی به خود نحوهی مهرورزی ما زنان است. چی در روابط زناشویی و یا در مهرورزی به نزدیکان و دوستان ما، ما زنان به صورت افراطی ای از خود گذر استیم و عشق را از خودگذری یک جانبه می دانیم. دلیل اصلی این طرز فکر هم این است که از خودگذری ما انسانهای دیگر سود می برند بنابراین آنها ما را برای از خودگذری ما تمجید می کنند. از خودگذری در نفس خود خصلت بدی نیست، بلکه می تواند نتایج مثبت داشته باشد، اما زمانی که در روابط اجتماعی و خانواده گی زنان همیشه نقش انسان از خود گذر را ایفا کند و این نوع مهرورزی دو جانبه نباشد، زن به صورت داوطلبانه اولیت ها، ارزش ها، آرزو ها و اهداف خود را قربانی آن دیگران می کند. هر دو عادت، خودگذری کامل و افراطی زنان، خصوصا مادران، و بردباری و تحمل در مقابل تبعیض و بی احترامی، در زنان مورد تمجید قرار می گیرند. زن خوب کسی است که همه چیز را تحمل کند و همیشه دیگران، خصوصا نزدیکان مرد، خود را نسبت به خود اولویت بدهد. با احترام کردن به خود، ما زنان می توانیم این تعریف مردسالارانه از زنانه گی را تغییر دهیم و این در درازمدت دستاورد بزرگی برای ما خواهد بود و باعث خواهد شد زیر بار ارزش های مردسالارانهی جامعه نشکنیم. بنابرای حتی اگر برای روز زن هیچ برنامه ای نداریم، حداقل باید به خود تذکر بدهیم که احترام به خود را تمرین کنیم.
پيامها
10 مارچ 2013, 19:39, توسط پرویز "بهمن"
سلام بخواننده گان کابل پرس? وسلام خاص به خانم نورجهان اکبر!
مضمون خیلی زیبا نوشته اید. ازسبک نوشتهء تان معلوم میشود که خانم باسواد تشریف دارید ؛ زیرا غلطی های املایی برخلاف یکتعداد دیگر خانم های نویسنده درنوشتهء تان بدرجه صفر تقلیل یافته است. امیدوارم که نوشته های بیشتری ازین دست ازقلم شما درسایت کابل پرس بخوانیم. من با بسیاری ازدیدگاه های شما موافق هستم ولی شما یک مشکل عمده را درقسمت زنهای افغانستان فراموش کرده اید وآن مشکل فرهنگی وقومی افغانستان است. شماطوری ازمشکلات ونارسایی های زنان افغانستان درکل حرف میزنید که گویا همهء زنان افغانستان ازیک نژاد وتبار وفرهنگ واحد باشند. چنین نیست. من مقاله ایی را درین ارتباط برای ارزیابی به سردبیرسایت کابل پرس پیشنهاد کرده ام که درآنجا راجع به ساختار دموگرافیک ونیز سارختار فرهنگی جامعهء چند قومی افغانستان بحث نموده ام که امیدوارم ازنظر جنابعالی بگذرد وبتوانید که نظرتان را دربارهء آن ابراز نمائید.
با احترام
پرویز بهمن