صفحه نخست > دیدگاه > حاتم بخشی والی مزار، بیانگر وابستگی او با دولت ایران است

حاتم بخشی والی مزار، بیانگر وابستگی او با دولت ایران است

معلم صاحب عطا پیش از آنكه به دلخوشی دوستان ایرانی خود اقدام بكند، میباییست یكبار به سرحدات صلاحیت یك والی نظری افگنده و لایحه وظایف یك والی را مطالعه مینمود كه آیا از چنین صلاحیتی برخوردار است كه حاتم بخشی كرده و از كیسه خوجه انعام ها بدهد !!!
داکتر اکبر همت فاریابی
يكشنبه 19 آگوست 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مسلم است كه كشور های همسایه ویا غیر همسایه هریك به نوبه خود منافع سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را در افغانستان تعقیب مینمایند و هیچگاهی منفعت و آبادی افغانستان برای شان جالب نبوده و نخواهد بود. این یك روال عادی و قبول شده مناسبات دیپلوماسی است.

اما در طول سه دهه اخیر جنگ و ویرانی، این موضوع به وضاحت تام عیان گردید كه پاكستان و ایران دشمنان منافع خلق افغانستان بوده و در تمام بدبختی های افغانستان نقش تعیین كننده را بازی نموده اند.

این دو مملكت با استفاده از خلای یك سیستم پاسخگو در تنظیم مناسبات حیاتی جامعه افغانستان و فقدان یك دولت دلسوز در كشور توانستند كه به خوبی در رگ و پود ادارات دولتی نفوذ نموده و “منقورت” (1)های خود را در سطوح مختلف اعم از والی ها و وزرآ، سیستم قضائی و سارنوالی، تقنینیه و استخبارات گماشته اند تا این نوكران حلقه به گوش قبل از همه در مورد منافع حامیان خارجی خویش باندیشند تا به منفعت مردم افغانستان.

این كشور ها برای تربیه منقورت های خود، از مشتركات زبانی، نژادی و مذهبی بهره مند شده و به این منظور تا كه توانستند نفاق قومی، زبانی و مذهبی را در بین مردم افغانستان شعله ور نمودند. مگر در خصوص ایران، علاوه باید نمود كه حتی از بكار گیری كثیف ترین پالیسی نژادپرستانه نیز پرهیز نكرده و مردم جامعه افغانستان را به آریائی و غیر آریائی تقسیم نموده و بستر مناسبی را برای تربیه جاسوسان خود هموار نموده است.

در جریان تطبیق عملی پروژه ها، گاه و بیگاه پرده از چهره اشخاص معامله گر برداشته شده و وابستگی ایشان به این ویا آن دولت افشا میگردد، اما ایشان احتمالآ بیخبر از دریده شدن پرده ستر شان هستند و به مانند مرغ “ستراوس” سر خود را به ریگ فرو میبرند به عنوان اینكه دیگران آنها را نمی بیند، درحالیكه بدنه عظیم ایشان منظرگاه خاص و عام است.

پوشیده نیست كه تعدادی از رجال دولتی در سطح های مختلف توسط كشور های ذیدخل قضیه افغانستان و به خصوص از جانب دولت های ایران و پاكستان استخدام گردیده و برای ایجاد بستر مناسب برای نفوذ بیشتر این كشور ها زمینه سازی نموده و به رقابت میپردازند، گویی كه افغانستان دیگر صاحب ندارد. همانطوریكه دریافت سیستماتیك پول نقد توسط آقای حامد كرزی از ایرانی ها افشآ گردیده و فلم مستند اقراری جناب رئیس جمهور افغانستان مورد تماشای عموم قرار گرفت. این رسوایی تمام عیار دیگر گماشته شدگان را جرئت بخشید تا منافع مردم افغانستان را بی طول مورد معامله قرار بدهند. خود سری ها به حدی رسیده است كه قانون و مقررات كشور حتی به شكل فورمولیته و ظاهری هم در نظر گرفته نمیشود.

از قرار گزارش منابع مختلف خبری، آخرین خبر در مورد خودسری ها و قانون ستیزی جناب معلم عطا والی “غیرمسئول مقتدر” ولایت بلخ اینست كه تصمیم گرفته است، یكی از جاده های مزار شریف را بنام كارمند های سفارت ایران كه در زمان طالبان و به توسط طالبان به جرم جاسوسی سر بریده شده بودند، نامگذاری نماید. بدون آنكه صلاحیت چنین كاری را داشته باشد. فكر میشود كه گویا معلم عطا یك جیوه باغ خود را برای كسی تهفه میدهد. و شاید هم گمان میكند كه یك ولایت مال شخصی یك والی است !!!

با شنیدن این خبر مضحك، به فكر واقعه نامگذاری یكی از جاده های مركزی شهر میمنه از طرف عبدالحق شفق والی فاریاب بنام عبدالحق شفق والی فاریاب شدم كه آنهم بدون آنكه از اصول، قانون و مقررات این گپ ها آگاهی داشته باشد، با چاپلوسی چندتا منفعت جو محلی و تآیید مدیریت اطلاعات و كلتور شهر كه آنهم زیردست والی است، جاده را بنام خود مسمی نمود كه خوشبختانه با رسوایی تمام وبا خواست مردم لوحه ها پایان كشیده شده و جاده بنام “توركستان جاده سی” مسمی گردید.

البته كه در تاریخ مثال های زیاد است كه بنام شخصیت های شایسته در زمان حیات او اماكن نامگذاری شده ویا هیكل آن در حیات او تراشیده شده است كه دیگران آنرا در حق او شایسته دانستند، نه اینكه هر كس بنام خود تقدیرنامه بنویسد.

به هر حالت نامگذاری اماكن یك مملكت بنام جاسوسان كشوریكه باعث تباهی مردم آن گردیده است و پروسه مداخلات و دشمنی و تباه گری آن كشور ادامه یافته و روزبروز قوت میگیرد، بی سابقه میباشد.

معلم صاحب عطا پیش از آنكه به دلخوشی دوستان ایرانی خود اقدام بكند، میباییست یكبار به سرحدات صلاحیت یك والی نظری افگنده و لایحه وظایف یك والی را مطالعه مینمود كه آیا از چنین صلاحیتی برخوردار است كه حاتم بخشی كرده و از كیسه خوجه انعام ها بدهد !!!

حاتم بخشی معلم صاحب عطا محمد درحالی صورت میگیرد كه دشمنان مردم افغانستان بنام طالب و القاعده، هنوز با سلاح های روس-ایرانی برعلیه مردم می جنگند، هنوز كمك های وسیع مالی دولت ایران را دریافت میكنند. شاید این حاتم بخشی والی بلخ در جواب آن نوع پروری ؟ ایران باشد كه در نتیجه آن شهروندان افغانستان به بدترین شكل آن توهین، تحقیر، آزار، اذیت، شكنجه و جوقه جوقه در زندان ها فرستاده میشوند به جرم آنكه مهاجر اند و وطن شان ویران گشته است و یكی از مسببین ویرانی هم خود ایران میباشد. آخرین خبر ( 18 - 08 - 2012 ) از مداخله بی شرمانه ایران در امور افغانستان اینست كه چند نفر از انتحار كنندگان در ولایت نیمروز دستگیر گردیدند كه از قول مسئولین امنیتی افغانستان همه شهروندان ایرانی هستند. سیاست نژادپرستانه ایران در مقابل افغانی ها و به خصوص هزاره ها، روی ادولف هیتلر را سفید كرد. ایران در حالیكه مشتركات فرهنگی، زبانی و مذهبی را روپوش پالیسی نژادپرستانه خود قرار داده و در داخل افغانستان برای تفرقه اندازی در بین اقوام و مذاهب بكار میبرد، اما در داخل ایران با پررویی تمام به توهین و تحقیر نژادپرستانه استخوان سوز مردم افغانستان دست میآزد.

دیری نگذشته است و خوانندگان گرامی به خوبی بیاد دارند كه تعدادی از شهر های ایران برای مهاجرین افغانی ممنوع الورود اعلام گردیده و برای مردم ایران هوشدار داده شد كه اگر به تطبیق این پالیسی شرم آور همكاری نكنند، مجازات خواهند شد. خلص معنی همچون پالیسی دوگانه اینست كه ایران بنام “افغانی كثیف” ورود مردم ما را به شهر های ایران ممنوع و قطغن اعلان میكند و از افغانستان میخواهد تا الاغ آنرا در خانه پادشاه بسته كنند.

درین اوضاع و احوال كه مردم افغانستان به آتش خصومت ورزی ممالك همسایه و به خصوص ایران و پاكستان میسوزند، و آقای معلم عطا به روی ملحوظات مرموز در زیر پای دشمنان قسم خورده مردم افغانستان قالین ابریشمی هموار میكند، این روش نوكرمنشانه بیانگر دشمنی جناب معلم عطا با مردم افغانستان است. اگر جناب معلم عطا وجدان خود را قاضی اعمال خود نكند، آن روز بعید نیست كه دوسیه این حاتم بخشی ها در محكمه حقبین خلق افغانستان كشانیده شده و مرتكبین آن، زنده ویا مرده مجازات گردند.

و من الله التوفیق

(1) “منقورت” بنابر داستان چنگیز آیتماتوف نویسنده قرقز عبارت از آن غلام حلقه به گوش است كه دیگر از هویت خود بیگانه و مفهوم حیات خود را خدمت به بادارش تعریف میكند

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • اینا از سابق با ایران رفت و امد دارند. احمد شاه مسعود پیسه از ایران میگرفت ولی خلیلی و اکبری عکسهای خمینی و خامنه ای.

    • داکتر صاحب همت فاريابی ! واقعا که حق مطلب را ادا کرده ايد. اين وطنفروش ، عطا ی راهزن ، در حالی نام خيابان بلخ را به شهدای ايران تعويض کرده که رفت و آمد افغان های مهاجر حتا در پارک ها و ميادين ايران ، قدغن شده است!
      مرگ بر ايجنت ها و جاسوس های جهادی! بره کی

  • Ba aqay-e daktar faryabee. Namedanam chera ma eenqadar jahel asteem. Yak shahr daree haq darad ta nam-e jada ha ra naam gozaree konad. Aqaye faryabee dar eshtebah-ye mahz astand. Een ke naam gozaree ba name depolmat haye IRANI shuda een yak cheze digar-o bahs jedast. Byayeed ta az khod shoro konem awalan naam daktar-o- ingeenyar ra az khod duur koneem wa ensan basheem wa 2 beyaeed rah-ye hal paida konem wa enteqad haye nasalem ra kenar begzareem warna amantour jaheel khwaeem mand.

    • خالد جان ، نوشتن را بیآموز وبعدآ گپ های كلان را لول بده .
      اول دیپلومات های ایرانی نه ، بلكه جاسوس های ایران بودند كه به جرم جاسوسی سر زده شدند .
      دوم عطا محمد خان نور شهردار نه بلكه والی مزار است . تو باید فرق شهردار و والی را بدانی .
      سوم اگر هر والی با آمدن خود در قدرت سرك ها را به نام حامیان خود بكند ، افغانستان آنقدر سرك ندارد.
      چهارم یك والی این حق را ندارد كه هر چیز را بنام هركسی بكند و تو از خورجین خود كثافات باد نكو .
      پنجم تو باید به آن حد از لحاظ منطق وعلم بالغ شوی كه بالای داكتر بودن و انجنیر بودن دیگران ایراد بگیری .
      همیشه اول بسنج و بعد نوشته كو تا خود را مسخره نكنی

    • اين خالد بی هويت که هنوز رسم الخط فارسی را نوشته نميتواند چرا کامنت ميگذارد؟
      همت فاريابی، مردانه وار، با نام و نشان ، مطلب می نويسد ، نه مثل من و شما و پرويز بهمن و ساير کاسه ليسان شورای نظار و علف خواران مرتع ولی فقيه از زير چادر اسم مستعار و جعلی !
      مثل اين که جاسوسی ووطنفروشی اين وقت ها ، افتخار است! جليل احمد رويش

  • این عطا محمد نور ناموس فروش، سرک ابومسلم خراسانی را به نام جاسوسان ایرانی مسسما ساخت و در عوض این چانس را به ایرانی ها داد که با خیال راحتر از این به بعد ابومسلم خراسانی را به نام ایرانی به دنیا معرفی کنند.

  • we proud of you Astad ATTA we know they are your enemy and doing propaganda agaisnt you . do your job properly your people are with you ’ long live Astad ATTA the governer of Balkh.

    آنلاین : http://kabulpress

  • Ma ba ustad buzurg wa watanparast ain farzand rastin watan aqai Nor mibalim, zira az badw taqaror shan ba semat wali balkh kar hai shaysta wa ba ja anjam dadand., fascistan uzbaktabar har yak SHahrani wa Hemat Fariabai ke salhast sernai torktabari mizananad hala mili andish shodanad mozehk ast, wa ain ha baiad bdanand ke hkomat chand salai Dostum Pahlawan wa wa degar pahalawan ponba ha shan dar chand walaiat shamal che fajaiaa ke nakardand wa sal ha ba kar ast ta gandasg zedodah shawad,

  • مراحل وطن فروشی تاجیک های شورای نظار و مسعود پرست:
    مرحله اول:در دهه نود میلادی که مسعودوف با انحصار قدرت، کابل را به طرف تباهی برد.
    مرحله دوم: شروع نوع جدید وطن فروشی به ایرانی ها تحت نام نامیدن سرک مزار به نام جاسوسان ایرانی
    مرحله سوم: در آینده نزدیک و در اختیار گذاشتن زنان و دختران شان به ایرانی ها به دلیل اصیل ساختن نژاد آریایی

  • جناب نویسنده!!!!!!!!!!!!!!!
    چار تا نیمچه باسواد اوغانی میتوانند کوچه و پس کوچه ها را بنام احمد شاه , نادرشاه , تیمورشاه , مومند ... و وهابی های سعودی ... مسما کنند والی بلخ چرا نتوانند ؟
    اگر والی بلخ جاده ابومسلم را بنام انان تغیر داده است کار خوبی نکرده باید کدام جاده و سرک دیگر را بنام انان مسما میکرد کار خوبی کرده است باید ایرانی ها بدانند که تمام مردم ما وحشی و نادان نیستند ! جاده ؛ هم بنام کشته های مزار, شمالی , بامیان و هرات نیز باید وجود داشته باشد تا جنایت وحشی های اوغانی طالب فراموش مردم نشود , زیرا اوغان غلام تحت نام طالب دین به هیچ قانون ملی و بین الملی و اسلامی پابند نبودند , بچه سقو به حریم خارجی ها نتاخت مگر طالب نوکر وهابی و پاکستانی نجیب را از دفتر ملل بیرون چنواری نمود دیپلومات های ایرانی را بر خلاف موازین بین المللی و وطنی در داخل خاک شان بی رحمانه کشتند این جاست که کم سوادان و فاشیستان ایرانی اوغانی کثیف را بیشتر بزبان شان جاری میکنند تریاک ما و تریاکی شدن زن و مرد ایرانی هم دلایل تقویه کننده اینگونه مسایل میباشد .
    ایران را در پهلوی دشمن هست وبود ما ( پاکستان ) قرار دادن کاریست غرض الود و ریشه در مسایل فاشیزم اوغانی دارد زیرا ایران و سایر همسایه ها ناگذیر در حالت دفاعی درامور کشور ما مداخله کرده اند اگر ایران حکومت قانونی ربانی راکمک نظامی و اقتصادی نمیکرد طالب تمام برنامه های فاشستی و تروریستی اش را تطبیق وطن و مردم را کاملا نابود می نمود .
    کسانیکه فریب چارتا اوغان نوکر پنجاب سعودی انگستان و امریکا را میخورند و حرف های انان را زمزمه میکنند باید متوجه اینگونه برخورد بی جا خود باشند .

  • چه انسانهای نادانی پیدا میشود اگر در نمیروز کدام ایرانی بنابر ادعا کدام مسوول خواب برده امنیتی گویا فرد انحتاری ایرانی بوده است !! اولا ارگان های امنیتی دلایل قوی اثباتیه خود را به مردم نشان دهند تا هویت ایرانی بودن انتحاری ثابت گردد ثانیا اگر که انتحار کننده ایرانی بود شاید از مخالفین دولت ایران بلوچ ... بوده باشند که در مکتب وهابت در پاکستان و سعودی یکجا با برداران اوغان خود تصمیم به چنین عمل قبیح گرفته اند ! ثالثا همه روزه اوغان و پاکستانی خود را انتحار و مردم را به خاک و خون میکشانند اگر یک روز کدام ازبکستانی و ایرانی نادان دست به همچو اعمال زشت بننند چرا باید همه را به اتن کردن وا دارد !!!

    • Beradar tu cheqadar sada hasti , dar nemroz enteharihaie eiran gir shod wa az tamame telewezion ha elan shod ke inha az eiran ferestada shodand , tu hala baraie tarafdari az eirane fashist dalil megoei
      mohajer

  • جناب همت فاریابی درود بر شما ! من خیلی تعجب کردم که شما بجای قبیله اندیشان وبنام اوغان قضاوت کرده اید فذ نشود که مانند بعضی بلخیان گویا دانشمند تصمیم به کورسی رسیدن حکومت فاسد فاشیستان را در سر بپرورانید وداد از فغان وزاری بزنید ویکسره استاد اعطا محمد را مورد نا سزای ناروا قرار دهید؛ در یک جای آریایی را مسخره میکنید ودر جای دیگر جاده ای را با افتخار بنام ترکستان یاد میکنید که گذاشته شده وآنهم به زور! کجای این قضاوت به دانشمند وکسی که حقیقت را مبنویسد میماند؟
    مگر در دنیا رسم نیست که جاده ویا مکانی بنام کشوری نامگزاری و درمقابل عین کار تکرار شود، این چه عیب دارد؟ اگر بنام اتا تورک ویا کدام شخصیت تورک تبار بیرون از این سرزمین میبود که جای تعصب نیست ، به نظر شما شاید شایسته میخورد ولی بنام ایران وهمسایه ایکه کارمندانش بدست دژخیمان تروریست طالب به قتل آمدند ویاد بود این وحشت اوغانی برای نسل آینده چه عیب خواهد داشت که شما همنظر طالب تروریست شده ، کارمندان قونسلگری ایران را جاسوس تلقی کرده به اعمال شوم طالبان مهر تاید گذاشته اید، چه هدف را دنبال خواهید کرد؟ منتظر مدیریت امر بالمعروف ونهی از منکر خواهید بود؟ یا که تعصبات میان خالی شما مانند اوغانهای خون اشام غلبه بر این کرده است که بر پارسی زبانها بتازید وخود را در نقش پهلوان غفار وپهلوان رسول لومپن قرار بدهید؟ شما دانشمند واز تاریخ آگاهی دارید واز درنده خویی حاکمان در تاریخ میدانید ومزدوران تاریخ را خوب میشناسید که از در بار خلفای تازی تا امروز کیها تحت فرمان کشتار مردم قرار داشتند وکیها در ویرانی شهرها ودهات این سرزمین جان فشانی کردند وکیها آبدیها را یکسره به آتش کشیدند وویرانی را سبب گردیدند؟ اگر آنهای که بعد ها زبان وادبیات پارسی را رشد دادن ، بدان که ضرورت داشتند وبدیل این زبان را در آن عصر نداشتند واگر میداشتند هرگز در پی رشد وتوسعه این زبان بر نمی تافتند، چنانچه شما امروز با دشمنی وحشت بار دارید در پی کمرنگی این زبان بیشتر از پشتون میکوشید ودلیلش را من هم خوب میدانم ! اعطا محمد نور در بلخ جز آبادانی وشکوفایی دیگر چه کرده است ، مانند بعضی پهلوانان مردم را نکوچانده وخانه اش را غصب کرده باشد ویا فلان معلم را بجرم اینکه باجه اش از نظام پهلوانان فرار کرده ، بی رحمانه در نیم شب با ضرب وشتم مجبور به کوچیدن از مزار نکرده است؛ معلم اعطا باز سازی وبنیه فرهنگ گذشته را با درایت دارد زنده میسازد وشما با تاسف چشم دیدن را در خود کور ساخته اید ونمیتوانید ابتکار این فرزند راستین بلخ را باور نماید . نصف میمنه و شبر غان بنام اوغنهای درنده نامگزاری شده است واز پشتون کوت گرفته تا ختک وپتک صدای یک نفر شما بلند نشد ولی در نامگزاری یک جاده کوچک بنام کسانیکه توسط طالبان بی فرهنگ وتروریست سر بریده شدند ، غوغایتان دنیا را کر ساخته است ؛ عیبتان نیست سالها خود کش بیگانه پرور بوده اید! از کندن کله کرگ هم نیاموختید وبازهم در روش تکراری قدم می مانید ودچار اشتباه نا بخشودنی میشوید ! اینقدر که از تاجیکان نفت دارید لطف نموده راهتان را با اوغانها بر گزینید تا ببینیم که چه حاصلتان خواهد شد؟ مانند اشتباه ژنرال دوستم که همه مردم تورک تبار این سرزمین را دعوت فرمود تا به کرزی فاشیست رای دهند ودر آخر خودش را خایین میلی خطاب کرد واینست پاداش اوغانها برای خوش خدمتی شما ! واز سوی دیگر معلم اعطا استاندار بلخ صرف پیشنهاد کرده است واگر مرکز موافقه نکند هرگز چنین کار صورت نمیگیرد واینجا هم شما خود راه فدرالیزم وخود گردانی محلی را بسته اید وهمه قدرت را به مرکز وکرزی فاسید حواله نموده اید ؛ ضید ونقیض هم سرحدی دارد وعقده ها سبب بربادی خواستهای مشروع مردم خواهد گردید ودرزهای نا بخشودنی را رقم خواهد زد! اقای توران عزیز شما غم زبان پارسی را نخورید ودر فکر رشد وتکامل فرهنگ وزبان که دوستداری باشید، هرکس که به زبان پارسی واقار تاریخی که به این زبان است ضرورت داشت یادش میگیرد واگر نداشت ، هیچ ضرور نیست که این زبان را یاد بگیرد. اگر با پشتنو خواست ارتباط بر قررار نماید مجبور است این زبان را بداند ودر غیر آن زبان شیرین قبیله در اختیارتان قرار دارد که یادش بگیرید واحتیاجتان را بر آورده سازید؛ هیچکس شما را مجبور نساخته ونه امپراتوران تورک را مجبور ساخته بودند که این زبان را رونق دهند وآنها آنقدر خرد داشتند که چه کنند! آقای فاریابی شما با تقلید از اوغان ملت هرکسی که با زبان پارسی وفرهنگ کهنش دلبستگی نشان داد ، فورن به جاسوسی متهم میدارید وبی مسولیتانه به چرندیات که خود شما را خورد میسازد می پردازید وروابط فرهنگی وحوزه های تا ریخی را منتکر شده کودکانه به مسایل نگاه میدارید ومن اینقدر شما را ساده وتلقین زده فکر نمیکردم ، اما با تاسف که شما هم پای در پل سپیل پیان قبیله گذاشتید ودر برابر پارسی زبانان وفرهنگ درخشان این سرزمین بی حرمتی روا داشتید! امید است که با خردمندی بر قضایا نگریسته شود وآب نادیده ز پا موزه نکشید وخود سبب نشوید تا انگیزه بیشتر برای دریدن پرده های تاریخ ونا گفته های مسایل واگرایی بین اقوام که سالها با هم بوده اند وتورک وتاجیک در تاریخ بیخ وبن جدا نا پذیر داشته واز کهنترین زمان بهره مند هستند، واقع شوید.

    • جناب میرزایی مغلطه کرده‌اید و آن هم از نوع مغالطه حمله به آدم پوشالین (استرامن فالاسی). به این چم که بجای نقد استدلال اصلی پرداخته‌اید به اتهامات بی اساس دیگر (پارسی ستیزی) که خود آن را مطرح کرده و یا به ایشان بسته‌اید. کجای مطلب جناب فاریابی پارسی ستیز و یا نفرت از فارس زبان‌ها است؟ سفسته ای دیگر شما بجای نقد سخن، پرداختن به خواستگاه سخنگو است. اینکه فاریابی به فرض فارس ستیز هم باشد بر درستی و نادرستی این مطلب کارایی ندارد.
      .
      از دید من معلم عطا اشتباه بزرگی را مرتکب شده است، چون شخصیت نامدار و تاریخی مانند ابو مسلم خراسانی با چند خرابکار (یا بقول شماها دیپلمات ایرانی؟) اصلاً قابل سنجش نیست!

    • Agaie Mirzaie , agar shoma az ehsasat paian meshodid wa gap mezadid , manteq az peshetan nameraft . Ama hala gap haie shoma bagairaz ehsasat wa Iran parasti chize digar nadarad.
      Akram

    • آقای میرزائی سلام و احترامات بنده را قبول فرمائید و عید تان مبارك باشد.
      من از ابراز نظر شما و دیگر عزیزان كه اگر مثبت است ویا منفی، تشكری میكنم و از عده یی دیگر هم كه دشنام داده اند، آزرده خاطر نیستم، چونكه قصور ایشان نیست كه دشنام میدهند بلكه در طول سه دهه جنگ و بدبختی بخش قابل ملاحظه اولاد وطن در اثر مهاجرت و غربت از گرد دسترخوان والدین دور ماندند و تنها دشنام دادن را یاد گرفتند، این واقعیت را باید ما تحمل نمائیم.
      دوستان عزیز ! وقتیكه من مقاله خود را مینویسم و قضاوت آنرا بدست خوانندگان میگذارم و خودم برای پیشبرد همچون دیالوگ ها و بحث ها نه وقت ونه علاقه دارم.
      اما این بار كه عرض مختصری دارم ، به این سبب كه نوشته جناب میرزائی یك مقدار ذهنی، احساساتی و كوشیده اند كه بالای اذهان دیگران آگاهانه ویا غیر آگاهانه سم پاشی نمایند.
      قبل از همه برای جناب میرزائی و كسانیكه همچون عقیده دارند اطمینان میدهم كه من قصد و توقع هیچگونه مقام و منزلت را در گذشته نداشتم، حالا ندارم و در آینده هم نخواهم داشت. در مسائل افغانستان موضع مستقل دارم و مخالف جبهه گیری های تحجری هستم . مخالفت من در مورد بی عدالتی، تعصب، نژادپرستی، سركوبگری وغیره مظالم اجتماعی بدون درنظرداشت قوم، زبان، نژاد، مذهب و دیگر علایم تفریقی است .
      از پالیسی حكومت ایران در قبال افغانستان به همان اندازه نفرت دارم كه از پالیسی حكومت پاكستان دارم و اگر هر مداخله از جانب دولت های توركی زبان هم در افغانستان صورت گیرد ، آنرا به همان منزلت محكوم مینمایم. زیراكه من معتقد هستم كه مردم افغانستان از هر قوم و زبان با همدیگر منافع مشترك دارند و نه با دولت های همزبان، هم نژاد و هم مذهب. تا این واقعیت را درك نكنیم و نپذیریم ، هرگز نمیتوانیم ملتی را ایجاد نمائیم.
      محترم میرزائی صاحب، از خواندن نظر احساساتی جناب عالی من شگفت زده شدم و شماهم كه تا جایی با افكار من آشنائی دارید ، به ضمیر خود اعتراف خواهید كرد كه این همه گفته های شما نسبت به من صدق نمیكند ولی از فرط احساسات حمله ها كرده اید.
      شما فرمودید به خاطر رسیدن به كرسی استاد عطا محمد را نا سزا گفتم ، شما لطف كرده نوشته خود را یكبار دیگر بخوانید ، خنده خود تان خواهد آمد !!! اگر آزرده نشوید لازم است بگویم ضرب المثلی است كه میگوید (هركس به قدر آلودگی خود فكر میكند) همان طوریكه در وطن ما میگویند “هركس از آیینه خود میبیند” . این فرموده شما كه در دنیا معمول است كه جاده ها را به نام شخصیت های ممالك دیگر نامگذاری میكنند، جناب شان سطحی نگری كردند. بلی در دنیا معمول است كه به خاطر پیوند دوستی دو خلق اماكن را به نامهای شخصیت های همدیگر نامگذاری میكنند، همانطوریكه در كابل سرك ها به نامهای آتاتورك، گاندی و بعضی شخصیت های دیگر وجود دارد. مگر فراموش نكنید كه این نامگذاری ها از صلاحیت دولت مركزی است، نه یك والی ولایت. فكر كنید كه سی و چهار والی هر كدام به خواست خود جاده ها را به نام دیگران مسمی كند، چه شغال بازاری خواهد شد. شما و دیگر كسانیكه مانند شما تعبیر میكند باید بدانند كه یك والی ولایت چنین صلاحیتی را ندارد. اما بعد عاشقان ایران و پاكستان زنهار این مطلب را فراموش نكنند كه نامگذاری ها در بین دولت ها متقابل صورت میگیرد ، مگر ایران انسان های افغانستان را در شهر های خود داخل شدن اجازه نمیدهد و از افغانستان میخواهد كه الاغ آنرا در خانه پادشاه بسته كنند، این ستاندرت دوگانه است و هر آنكسی هم مانند شما و امثال شما ازین ستاندرت دوگانه حمایت میكند، خائین به مردم است.
      شما انتقاد كردید كه من نژاد آریائی را مسخره كردم، بسیار ببخشید، من نمیفهمیدم كه جناب عالی ازین نژاد پاك و نجیب هستند. به همه حال من هیچگاهی نژاد آریائی را مسخره نكرده ام ، بلكه این اندیشه پلید خود مسخره است و مجعول بودن آنرا تاریخ مسخره كرده است، مرا ملامت نكنید.
      دیگر جای قهر شده و مرا ملامت كردید كه كسی مقاله فردوسی را نشر كرده و دیگران نظریات نادرست دادند. باور داشته باشید (از كوزه همان ترواد كه در اوست). اگر فردوسی ویا بیدل، نوائی ویا حافظ ، بگذارید تا هر كدام خود جای خود را در قلوب مردم وسعت بدهد. نه این مقاله از من است و نه آنرا من در پیام خانه كابل پرس گذاشتم.
      آغای میرزائی! شما مرا فارسی ستیز گفتید، تاجیك ستیز گفتید، مقلد افغان ملت گفتید، موئید افكار طالبان گفتید وغیره همچون دشنام ها را به آدرس من حواله كردید. به او هم بسنده نشدید، قرماق ماهی گیری خود را درازتر نمودید ، جنرال دوستم ، رسول پهلوان و دیگران را داخل محوطه ماهی گیری خود نمودید تا از آب خیط شده بیشتر ماهی بگیرید. با این كار خود، خود را از سطح یك صاحبنظر در قطار یك پلخمان پران سقوط دادید . مقاله من در میدان است و نقطه نظر من در مورد مناسبات حیاتی جامعه افغانستان به اكثریت حلقات روشنفكری معلوم است. من شما را با وجدان تان تنها میگذارم.
      فراموش نكنید تا زمانیكه ما منفعت همین پشتون ،هزاره، تاجیك، اوزبیگ، ایماق و دیگر اقوام باهم برادر افغانستان را به منافع ممالك همزبان، همنژاد و هم مذهب خود ترجیح ندهیم، آینده بدتر ازین خواهیم داشت.
      موفق باشید و خداوند انصاف را برای همگی ما ارزانی بدارد
      داكتر همت فاریابی

    • عجب! وقتیکه منافع در میان باشد صلاحیت حکومت مرکزی تا به نام گذاری یک جاده میرسد و گاهی هم فدرالیزم نشخوار میشود .

    • آغای بی نام و نشان، وقتیكه تعصب ناجوانمردانه در میان باشد ، حتی یك انسان كثیف به مانند ملم عطا را هم تبریه میكنید . این ملم عطای بی بند وبار است كه به فرمایش قبیله ، فدرالیزم را تجزیه افغانستان میگوید اما خود به صفت یك والی به كار های دست میزند كه مربوط یك والی خودمختار ساختار فدرالی است . خدا از شما متعصبین شورای نظار عقل و منطق را گرفته است .

  • سلام دوستان و خوا ندگان گرامی از راستی خیلی ادمی کم فکر هست
    در صورتی که سال ها قمندا نی هم کرده با ز هم سا ده هست
    یک شهرو ند افغان از ا سترا لیا

  • Oh khoda-ya chera ma een qadar jahel asteem.

  • دوست گرامی بیخدا درود بر شما ! منظور من از پارسی ستیزی کسانی هستند که در نظریات بالا یکسره بر شاهنامه ایکه در معرفی بن وبیخ تاریخی آنها هم از ارزشمندی فراوان بر خوردار است وبدون درک وتعمق بر شاهنامه وفردوسی بزرگ تاخته اند واین انگیزه را اقای فاریابی است برای چنین افراد میدهد وبالاخره واگرایی را در بین اقوام که سالها باهم زیسته اند به میان می آورد. من هم در نقد فسبوک ام بر این امر که نام ابومسلم خراسانی حذف وبجایش نام از دیپلوماتهای ایران بر قرار شود را اشتباه نا بخشودنی گفته ام ولی باورم اینست که برای ابومسلم خراسانی استاد اعطا شاید جاده بزرگتری را که ارزش ابومسلم را بیشتر به معرفی بگیرد را ختمن درنظر دارد ودر بلخ ابومسلم خراسانی بایست که از جایگاه رفیع برخوردار باشد ودر مرکزی ترین این شهر نامش به چشم همه بخورد. منظور من از این قدم گزاری در پای فاشیزم یک نوع سر افگندگی تاریخی است وچیزی را که نماینده قندهار ویا زابل در کابل به زبان آوردند ، آقای فاریابی در قلم بیان فرمودند، این همان زمان را میرساند که اقوام ستمکش وستمگر نا خود آگاه دست بدست هم دادند ودر از بین بردن حبیب الله خان کلکانی نقش بازی کردند و بالاخره نادرخان سر همشان را زیر خاک نمود واین بار هم شاید آقای فاریابی با این کارش نوع آوری نماید وجای عزا محمد نور را به یکی از جمعه اسکهای دیگر مبدل سازد ومزار شریف را اصحاب حزب اسلامی واوغان ملتان تصاحب نمایند وآنروز خیزک ومیزک فایده نداشته باشد وحد اقل مانند اعطامحمد نور که امروز تاریخ وریشه های تاریخی اقوام را در بلخ سر فرازانه بلند کرده است ، دیگر مبدل به وحشیترین روز خواهد گردید واقای فاریابی آرام وآسوده بخوابد.

    • من نیز ضمن اینکه حذف نام شخصیت تاریخی وجهانی ابومسلم خراسانی را توسط هر مقام رسمی وغیر رسمی که صورت بگیرد محکوم میکنم ولی دلایل آقای میرزایی را در رد غوغای آقای همت فاریابی خیلی منطقی ومستدل یافتم. آقای همت فاریابی خیلی درین مقاله اش نام شخصیت گرانقدر آقای استاد عطا را خیلی لچکانه وبازاری یاد کرده اند که درحقیقت نشان دادند که ایشان در کم زنی وتحقیر مخالفان شان روی اشخاصی چون مطیع الله عابد وعبدالباری جهانی و مرادزی صاحب را سفید کرده اند. بدا بحال تان آقای فاریابی !
      با احترام
      پرویز بهمن

  • یا اینکه اقای هنگام ده در کجا ودرختان در کجا نگاه بدارید که در چه چسپیده اید واقای بیخدا هم با تسف که بر این چرندیات بافی یارانش یک واژه هم نثار نمیدارد واز مغالطات نا جوانمردانه این دوستانش چیزی نمیگوید وقضاوت نمیدارد.

  • Beradar-e geramee Mirzayee,
    Bale man ham ban hameen nazar hastam. Medaneed ma nabayad ba een gofta-ha arzesh qayeel shaweem agar een kar ra nakonem manand yakh dar zer-e aftab suzan aab meshawad wa dar zamin madfuun megardad. Een goftahay-e na baja wa-louw hamdan ya souhan tahrer shuda-and arzesh-e een qadar bahs- ra nadarad. Agar naweesenda een matlab az khodash razee ast begzareem ke ho khoshbakht bashad wa-lou agar ba nadani khod bawar nadard.

  • همت فاریابی. یا دیوانه ای فارسی ستیز در فکر ترکی و اوزبکی نباش...هزاره ها هم از درماندهگی تاریخی خود را تورک زدند..اگر شما واقعا به تورک بودنتان افتخار دارید....همی کابل پرس? را ه اوزبکی نوشته کنید...اگر در یکسال 2 تفر به کابل پرس سری زد. مگر من انسان نباشم. لاکن شما ها مردمانی خیلی بی فرهنگ هستید...نمک می خورید،«مکدان می شکنید...اگر همین مبارزه ای شبا روزی تاجیک ها نباشد...شما تورک ها توان ایسادهگی یک روزه هم در مقابل اوغان ها را ندارید... ما تاجیک ها شهادت می دهیم. تا حامعه اوغانی. انسانی شود..در مدت یک سال چند چهره ای مقاومت از تاجیک ترور شد؟ ولی شما متعصب های بی فرهنگ در فکر تورک و تورکتباری ماندید......لعنت فرهنگی به بی فرهنگان.

    • Eein jawabe dashname shoma ast
      چند سخن با نویسنده مقاله "اتحاد تاجیکان نیاز حیاتی"
      عصمت الله نوابی از مزارشریف
      دشنام نامه یی را تحت عنوان "اتحاد تاجیکان نیاز حیاتی" در سایت کوکچه پرس مطالعه کردم و از پُر رویی نویسنده آن شگفت زده شدم.
      .....................
      آقای نویسنده این دشنام نامه!
      باور کنید که شما و همفکران شما مجبور میسازید تا دیگران بدون درنظرداشت همه ملحوظات، واقعیت های تاریخی را با همه تلخی های او برای شما بازگو کند.
      در باره زبان فارسی ویا به گفته شما پارسی که گویا شما دیگران را آموختید! باید گفت که از قرار ضرب المثل عامیانه وطنی که میگوید (برای اینکه زمین ات خوب سیراب شود، یا دهنه آب رو زمین ات نشیب باشد ویا کاکایت میراب باشد). شما هم میدانید که در گذشته جهانی شدن زبان فارسی بزور به اصطلاح کاکایتان و مربوط به تخت و بخت ترک ها بود و هر جا که قلمرو آنها بود و در همانجا فارسی رواج و رسمیت داشت. دربار آنها مملو از شعرای پارسی گو بود، به دربار همان صاحبقران که شما تاجیکها آنرا آدم کرده اید!!!، بیش از ۵۰۰ مداح پارسی گو معاش مستمری میگرفت. ابولقاسم فردوسی سرمداح دربار سلطان محمود غزنوی بود که به خاطر کلاه برداری مورد خشم سلطان غزنه قرار گرفت و بعداز نوشتن توبه نامه، مزد خود را نه به زر بلکه به سیم بدست آورد و با ندامت از نوشتن شهنامه، به نوشتن یوسف زلیخا پرداخت. ظهیرالدین محمد بابر نواده همان صاحبقران که بقول تان شما آنرا آدم کرده بودید!!!، زبان فارسی را به هند مروج ساخت و خود به زبان فارسی شعر میگفت.
      افغانستان امروزی، آسیای میانه، نیم قاره هند، آسیای صغیر، ایران و عراق و دیگر قلمرو های امپراطوری های ترک به زبان فارسی صحبت میکردند، اما میدانید که با اضمحلال امپراطوری ترک ها، گلیم زبان فارسی نیز جمع شده و امروز گویندگان آن صرفاً به ایران، نیم افغانستان و تاجیکستان که یک قشلاق کلان در بین دو کوه است، منحصر گردید. پس گویندگان این زبان محدود به یک و نیم دولت میباشد.
      شما! به جای آنکه دیگران را دشنام دهید، باید به روی این تراژیدی قرن به ارتباط زبان فارسی تعمق میکردید و مقاله مینوشتید و ذهن دیگران را روشن میکردید که امروز با دسیسه توزیع تذکره الکترونیکی، زبان پارسی شما از رسمیت سند مهم که شناسنامه تابعیت است، بدور انداخته شده و سند تابعیت با ثبت کلمه افغان برای همگان و به دو زبان انگلیسی و پشتو توزیع میگردد. و تلاشها وجود دارد که گلیم زبان پارسی از افغانستان هم برچیده شود. بناً شما به جای آنکه دیگران را آدم بسازید، کوشش کنید تا همین آدم بودن خود را که زبان تان جز آنست حفظ کنید.
      ایشان همچنان فرمودند که (این ما بوده ایم که با حضور پررنگ زبان وفرهنگ ما مدنیت، امنیت و شگوفایی بوده است و هرزمانی که از صحنه برون رفته ایم، سرزمین ما و شهرهای ساخته شده بدست ما به ویرانی گراییده است...). مگر ایشان نگفتند که کدام مدنیت و شهر ها!!!؟؟؟
      ایکاش که ازین خواب غفلت بیدار میشدید و به جای خیال پلو واقعاً شهکاری هاییکه در گذشته انجام ندادید، امروز انجام میدادید.
      بغیر از اینکه خود ها را با افسانه های دروغین رستم و داستان شهنامه و تاریخ من دراوردی و نژادپرستی آریائسم سنجاق مینمائید و با سو استفاده از زبان فارسی که محصول عنایت ترک ها بوده، به افتخارات آنها بواسطه ایران شجره و قباله میکشید.
      حالا برای اینکه شما نویسنده دشنام نامه و امثال شما در آینده سنجیده سخن بگوئید و هیچ کسی را بی موجب توهین نکنید و دشنام ندهید، چند مورد از تاریخ را بی پرده بیان میکنم و از دوستان با شرافت و عزیز تاجیک خود آرزومندم که بیان این واقعیت های تاریخی را ابراز خصم تلقی نکنند.
      نویسنده دشنام نامه ادعا کرده است که گویا تاجیکها بابا ها را هم آدم ساختند، واضح است که هدف شان احمد شاه ابدالی و اسلاف او است. شما میدانید که نظر به تاریخ غبار و دیگر اسناد معتبر تاریخی، بعداز مرگ نادر قُلی افشار (البته که شمایان جاییکه مفاد تان باشد آنرا نادرشاه خراسانی) قلمداد میکنید، و نمیدانم که آنرا نیز شما تاجیکان آدم کرده اید ویا از اول نادر افشار آدم بود!!! به همه حال احمد خان ابدالی، توسط نیرو های ابدالی، ازبک و غلجائی به قدرت آورده شد که در آغاز در دولت او نمایندگان همه اقوام حضور داشتند و افغانیزه سازی دولت به تدریج صورت گرفت. و به خاطر پیشبرد اداره امور دولتی احمد خان ابدالی کمیت کثیری از مآمورین دولت نادر افشار وارد افغانستان شده و به اداره امور دولتداری گماشته شدند که آنها عبارت از قزلباشهای افشار هستند که میرزا های اصلی در افغانستان از همین مردم است.
      اگر هدف نویسنده دشنام نامه از "آدم کردن بابا" پیشبرد امور دولتی ابدالی ها و اسلاف او توسط قزلباشهای افشار باشد، پس آنها هیچ نسبتی نه از لحاظ مذهبی و نه از لحاظ اتنیکی با تاجیکها دارند. زبان اصلی آنها نیز ترکی و زبان عارضی آنها فارسی میباشد، و یکسال قبل مقاله یی هم تحت
      عنوان (پیدایش جنبش پان ترکستی در بین هزاره ها و قزلباشها) از جانب شمایان نشر شد
      .
      در ایران که افراد مثل شما پیرو خط شوونیستی و نژادپرستی او هستید و او را برادر کلان آریائی نژاد خود تلقی میکنید، میدانید که سیستم سیاسی
      و نظامی آن بدست همین آذربایجانی ها، ترکمن ها و بعضاً یهودها و ارمنی ها اداره میگردد. مسلماً این نیز برعکس ادعای شماست
      .
      تاجیکستان که شما بیشترین نزدیکی خونی با آنها دارید، یکی از عقبمانده ترین جمهوریت های آسیای میانه به حساب میآید و برای تعیین هر رئیس جمهور آن ، تاشکند و مسکو نقش اساسی را بازی میکند و همانطوریکه میدانید، پیشوای شما امام علی رحمانوف با حمایت مستقیم اسلام کریموف به قدرت آورده شد اما بعداً تحت تاثیر مداخلات و اغواگری های ایران به عهد و پیمان خود نسبت به تاشکند وفا نکرد اما خسارات اقتصادی عهد شکنی رحمانوف را خلق مظلوم تاجیک بدوش میکشند. قسمیکه میبینیم این موضوع نیز برخلاف ادعای شماست که تاجیک ها دیگران را آدم کرده
      باشند.
      آقای نویسنده دشنام نامه! بیائید جوانمردانه، بدون پنهان کاری و بدون ماجراجوئی، نظری به واقعیت های تاریخی به خاطر روشن کردن ادعا های خود بزرگ بینی مریضگونه شما می افگنیم، تا دریابیم که در پهلوی آدم ساختن!!! ها، دیگر چه دستآورد ها دارید؟!
      در تاریخ افغانستان تاجیکها سه بار به ریاست قدرت سیاسی رسیدند
      :
      ۱- حبیب الله کلکانی مشهور به بچه سقاو ( جنوری - اکتوبر ۱۹۲۹) ؛
      حبیب الله کلکانی یا بچه سقا را غلام محمد غبار تاریخ نویس مشهور افغانستان چنین معرفی میدارد:
      او مرد بیسواد، ماجراجو و در ایام خدمت عسکری گاهی دست به دزدی میزد..... در کاپیسا دسته از دزدان را تشکیل کرد و خود در رأس آن قرار گرفت. شخص حبیب الله طبعاً از اداره یک کشور نی بلکه از اداره حسابی یک قریه هم عاجز بود. (صفحه ۸۱۵ و ۸۱۶ جلد ۱ تاریخ غبار
      .)
      ۲- ببرک کارمل ششم جدی ۱۳۵۸ هجری، رقص کنان تحت موزیک قوای اشغالگر شوروی، مملکت را تسلیم روسها کرد و خبر سقوط حفیظ الله امین و به قدرت آمدن خود را هنوز در افغانستان نرسیده و از رادیوی ازبکستان اعلام کرد.؛ تغییر هویت داد و در تذکره خود قوم خود را پشتون نوشت درحالیکه برادرش محمود بریالی تاجیک ماند. گویند که ببرک کارمل روی شاه شجاع را در تاریخ سپید کرد.
      ۳- برهان الدین ربانی بعداز تکمیل میعاد تعیین شده ریاست جمهوری صبغت الله مجددی، قدرت را بدست گرفت، چشید که مزه دار است، بعداً آنرا غصب کرد. چون ظرفیت، توانایی، اهلیت و کفایت دولتمداری قانونی را نداشت، جنگ های تنظیمی را به حمایت احمدشاه مسعود به اقوام دیگر بخصوص هزاره ها تحمیل کرد و از زخم افشار تاهنوز خون می چکد.
      ربانی حالا علمبردار معامله با طالبان است و به خاطر پول و قدرت حاضر است که از همه چیز بگذرد. بیائید آخرین گفته ننگین و شرم آور او را
      در مورد معامله با طالبان یکبار به خاطر بیاوریم:
      استاد ربانی: "بهترین صحنه عمرم مذاکره با طالبان و فیض حضور با ملا عمر، روح نواز بود. ای کاش! باز تکرار می کنم. آی کاش! پنج سال تمام را در جبهه مقاومت ضایع تلف نمی کردم." برگرفته شده از سایت خاوران، عنوان مطلب ( ایــن همــه را تــاریــخ بــه حــافظـــه خــواهـــد داشت
      ).
      قسمیکه دیده میشود این سه پادشاهی هم که شما گذراندید، برعکس آن ادعای شماست که دیگران را آدم کرده باشید.
      آقای نویسنده دشنام نامه! این مثالها به مثابه مشتی از نمونه خروار، گپ من نیست بلکه مواردی از واقعیت های تاریخی است که من به گونه مثال برایتان بازگو کردم تا شما و همفکران شما متوجه شوید و به ناحق هیچ خلقی را توهین و تحقیر نکنید.
      در آخر مشوره دوستانه من برای شما اینست که به صفت یک روشنفکر تاجیک، تحقیقاتی را برای تثبیت هویت تاریخی تاجیکها انجام بدهید که این خدمت بزرگ برای تاجیکان و دیگر علاقمندان خواهد بود. چون ما میدانیم که در لغتنامه های معروف و دایرت المعارف های بزرگ جهان تعریف هویتی تاجیکها قناعت بخش و دقیق ارایه نگردیده است و درین سردرگمی تعریف های مختلف از قوم تاجیک، بی اساس بودن تیوری نژاد آریائی از یکجانب و اعلان نتیجه تحقیقات کمسیون ژن شناسی علمای غربی تحت رهبری عالم فرانسوی که یکسال قبل در بی بی سی نشر شد و میگوید که (دی ان آ) خلق تاجیک آسیای میانه با (دی ان آ) اقوام ترک نژاد آسیای میانه یکی میباشد، از جانب دیگر، مسئله را پیچیده ساخته است.
      اگر شما به جای اینهمه ماجراجویی ها و دشنام دادن ها ، دست به تحقیقات وسیع بیازید و هویت تاریخی تاجیکها را تثبت کنید، و دیگران را آگاهی دهید، بزرگترین خدمت به تبار خود و دیگر اقوام کرده اید.
      بار دیگر به نویسنده دشنام نامه و همفکران شان یاددهانی میکنم که دامن زدن به خصومت قومی در بین اقوام افغانستان یک روش شیطانی بوده، نه تنها بزرگترین خیانت بلکه جنایت نابخشودنی در حق اقوام میباشد.
      به امید آنکه عقل سالم رهنمای عمل ما و شما باشد
      با احترام

    • آقا ویا خانم بینام سلام برشما!
      پیام شما را نیز همچو پیامهای علمی دانشمند گرامی آقای میرزایی خیلی دقیق وعلمی یافتم. ولی ذکر این نکته لازمی است که بقایای حزب خلق چه زرغونی وچه هم حفیظ الله امینی درمیان ترک تباران وهزاره ها مانند همت فاریابی عبدالحکیم شرعی جوزجانی وآقای عوض نبی زاده وجنرال خدایداد با غیر پشتونهای که در احزاب جهادی مثل حزب گلبدین تنظیم بودند دو روی یک سکه اند.فرض مثال همین شهید عبدالعلی مزاری را درنظر بگیرید که در ابتدای جهاد درپاکستان عضویت حزب گلبدین را دارا بود وبعدها زمانیکه احزاب جهادی به دسته های مختلف تقسیم شدند او سازمان نصر را پایه گذاری ‍کرد. این ذوات محترم چه مرده وچه زنده هنوز هم از اتحاد سه ملیت تاجیک وترک وهزاره خوش شان نمی آید. درمیان تاجکان رفیق دستگیر پنجشیری نیز هنوز هم هوای ظهور امام مهدی را درنقش زنده یاد نورمحمد تره کی نابغهء شرق درخواب می بیند. بهمین ترتیب احزاب اسلامگرای سنی مذهب نیز از وجود اینگونه افراد خالی نیست. منظورم آقای وحید مژده وامثالهم است که حکومت اسلامی منهای رهبریت پشتون را ناقص میداند.
      به نظر من این اشخاص وافراد که سالها در ذلت وپایبوسی رهبران قبیله خو گرفته اند وعادت کرده اند حالا ذلیل بودن وخوار بودن درتار وپود این افراد عجین شده است. اینها بمثابهء برده های اند که هیچگاهی طعم آزادی واستقلال را نچشیده اند هر زمانیکه کوچکترین افق امیدی برای اتحاد این سه ملیت بوجود آید همین قماش افراد به بهانه های مختلف از آخورهای شان سر بیرون می آورند.
      من چنانچه بارها گفته ام پیروی ‍کورکورانه ازین دلالهای قومی آینده را برای همه تاریک می سازد راه حل این است که این اشخاص وافراد را دریک جزیرهء جداگانه باهم زندانی سازید که خودشان با خودشان تصفیهء حساب نمایند. من با اشرف غنی احمدزی با تمام مخالفتی که با افکار وعقاید قرون وسطایی وی دارم درین نکته کاملا موافق هستم که بسیاری از افرادی که بنام ملیتهای افغانستان خودشان را جا زده اند درحقیقت نه نماینده واقعی آنها بلکه دلالان وتیکه داران قومی اند.
      بناء این اشخاص را معذور دارید که چگونه می نویسند کی ها را بی خریطه مورد حمله قرار میدهند ازچه زبانی دربرابر خودی ها استفاده میکنند چقدر سویهء علمی واخلاقی شانرا به نمایش گذاشته اند تمام این مسایل را تنها خواننده های بادرک با گوشت وپوست شان لمس میکنند.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • پاچه گیر بایان .
      باز نوشته کسی را دزدیده اید , پاچه گیر فاشیست خون اوغانها را یهود ها امتحان وتجزیه و ثابت نمودند که بیشترینه یهود تشریف دارید زمانیکه یهودی هستید پس "سامی" و ناقل میباشید , قسمتی دیگری تان هم خونی های پنجابی ها واقوام هندی که اثار تثبیت مشترکات تان در قیافه رفتار و گفتار و کردار و باقی شئون زندگی تان کاملا برملا مشهود است ! در هر دو صورت نافل و غاصب و ظالم ثابت شده اید !
      ما هر گز خون و نژاد و زبان .. خود را بر تر و بهتر از دیگران عنوان نکرده ایم ما خواهان حقوق برابر به تمام ملیت ها بلخصوص مظلومین تاریخ هزاره ازبک و ترکمن ... که بزرگترین زجیر جباران ناقل اوغانی را متقبل شده اند هستیم در این را مبارزه شبانه روزی و روشنگری خود را ادامه خواهیم داد و چار تا فاشیست قبیلوی زن فروش تریاک کار مانع ما شده نمی توانند . خان

  • این بحث های احساساتی نه تنها که فایده نداراد، بلکه بسیار مضر است. اگر سو تفاهم های بوجود میاید باید با هوشیاری حل شود. من مطمین هستم که اوغانها ازین آب آلوده ماهی میگیرند

  • Omid ke een goftay-e Farhad jan waqehan molaheza-ye akhir bashad. Chun eshan dorost farmuda-and. Begzarem ta gofata-haye aqaye nawisenda een matlab-e bala dar aftam manand yakh aab shawad. Beayeed ke awal ensan basheem wa bahdan Tajik-o Hazara-o- Pashtun.....
    Man motasefana dastrasee ba alfbay-e Farsi nadaram warna bahes dard-e sar azizan nameshodam.

  • دولت فاشیست ایران هر گز به فکر مردم افغانستان نیست چند روز قبل در ولایت نمروز سه ایرانی دست گیر شد . خدا به سران ما کم شعور سیاسی بدهد . افغانها درایران یک تومان ارزش ندارد . نباید بنام دیپلمات ایرانی خیابان نامگذاری شود . جاغوری

  • عمل نابخردانه ی عطای نور در خط فکری عرب پرستی وایران نوکری ودر ضدیت با قهرمان های ضد استیلای عرب در کشور ما صورت گرفته است زیرا رژیم ایران با مظاهر فرهنگ پیش از عرب در ایران و منطقه ضدیت داشته و آرزو دارند تمام نشانه ها و آثار ضد سیطره ی فرهنگی عرب هارا در ایران ، افغانستان و تاجیکستان از میان بردارند. این رژیم حتا تلاش کرده و می کند تا مردم ایران نام نوزاد های خودرا به عربی انتحاب کنند . عطای نور این عنصر تاجیک فریب با محا سبات خاص خود گویا برای روز مبادا روی رژیم آخوندی ایران سرمایه گذاری کرده تا اگرفردا باز هم چپه گرمکی پیش آمد حمایت رژیم کثیف ایران را با خود دا شته باشد . برای کسانی که اینگونه تا جران خون را نماینده ی یک قوم دانسته و عملکرد های معامله گرانه آن هارا در هماهنگی با منافع این یا آن قوم ارزیابی می کنند؛ متاسف باید بود . در ضمن باید متوجه بود که گرم ساختن تنور تعصب میان تاجیکان وتورکتباران فقط به سود دشمنان مشترک هردو تمام می شود .

  • دکتر صاحب ،چشم بخیل کور!

  • داکتر گرامی درود بر شما! هر که را دردی رسد ناچار گوید وای وای ! در سرزمین زیست مینماییم که بافت تاریخیش پیچیده است ، قرارمعلوم دراین بافت تار وپود همیشه باهم این پیچ را بوجود آورده است که به یقین همین ملت تورک وتاجیک ویا تورکتباران و پارسی زبانان بوده اند؛ گاهی باهم جنگیده اند وگاهی هم در روند ساختن تاریخ وفرهنگ با همت والا همگرا بوده اند! تاریخ گواه بر اینست که فردوسی جهانش را به سه بخش حصه میکند ودراین سه بخش سه پسر فریدون حصه دار میشوند؛ ایرج ، تور وسلم وما از سلم بگذریم وایرج وتور را نشانه بگیریم خواهیم دید که چه پیوندهای داشته اند ودو برادر نورمال است که گاهی باهم قهر باشند وگاهی آشتی ! تاریخ با بن این دو نفر چرخ میخورد ومسایل سیاسی اندک ورنجش بیهوده افراد واشخاص نام نهاد را معتبر و دگر گون کننده روابط تاریخی وفرهنگی نباید قرار داد، تاریخ نشان داده است که این دو ملت کمتر از دیگران باهم جفا کرده اند ویکدیگرشان را از پشت خنجر زده اند؛ همینکه یک امپراتور تورکتبار با هزاران مشقت در جهت رشد فر هنگ وزبان همیارش کوشیده است ، نشان دهنده آنست که جفای در میان نبوده واین دلالان کم دانش ویا وابسته هستند که با تاسف مایه دوری این ملت ، نه قوم شده اند وبا نا سزا گویی نا بخردانه وبی مسوولیتانه هیزمکش بیگانه شده اند! گیله من از شما روی این اصل است که میتوانستید با زبان نرمتر ودر عین حال برنده تر سخنانهای خویش را بیان میکردید وواژه خایین را اینقدر ساده وپیش پا افتاده به یک شخصی که شاید در حق شما شخصآ کدام بدی نکرده باشد ، روا نمیدانستید وانتقاد علمی خویش را با دلایل محکم می فرمودید وراه برون رفت را نیز گوشزد میکردید ، هیچکس نه خفه میشد ونه جای گیله باقی میماند؛ پیراهن عثمان قرار دادن یک اشتباه ونا فهمی یک قضیه حقوقی از نگاه دانش وقضاوت شما با چنین شد ومد هر خواننده را دچار سوء ظن قرار میدهد که عقده مندی قبلی ای در نظر بوده ونویسنده خواسته است از این باریکی سوی استفاده نماید! بهر صورت من هم شاید در بعضی مسایل احساساتی شده باشم وبیشتر احساسات مرا نظریات نظر دهنده های مغرض در بر گرفته است ، تا اینکه نوشته ای شما من طور فشرده پاسخ به همه گفته های نظر دهنده ها داده ام واگر جای که شما را آزرده ساخته باشد واز عجله کار گرفته باشم واشتباه گونه باشد ، معذرت میخواهم واز هرنوع نقد راستین وبدون غرض ومرض شما خشنود میشوم واین نقد است که راستی را قوت میبخشد ومارا بسوی همگرایی واقعی میکشاند. سعادتمند باشید. ودر باره مسایل به نژاد آریایی باید گفت که از نظر من وتاریخ چنین ملت وجود داشته واین ملت از اقوام گوناگون بوده اند ومجموع همه ای آنهارا ملت آریایی میگفتند که تورکتباران شاید از بر جسته ترین آن ملت باشند وواژه ایر ویا آریا برای سرزمین گفته میشده وآنهای که دراین ایر وایریا زیسته اند آریایی بوده اند ومفهوم بر تری جویانه ویا نجیب بودن این واژه را بر یک قوم خاص هیچگاه نمی پذیرم واینرا کسانی گفته اند که از مفهوم این واژه بیخبر بوده اند ویا هوای برتری جوی داشته اند که از لحاظ ریشه ای تاریخی کاملن نادرست است! من همه باشنده گان این سرزمین را که تاریخ کهن دارند وداشته اند آریایی بوده اند وآریا سرزمین است ، نه نژاد ویا قوم ! امید است که دوستان این موضوع را دقت فرمایند.

  • اگر شما بدانید دولت رافضی چگونه دولتی است انگاه با ان بسیار محتاط برخورد خواهید کرد. او بیچاره عطا هم همین کار ره کرده تا مگر روزی عطا بشنود که عمر ان نظام به پایان خود رسید.
    ولی افرین به تحمل مقامات فرهنگی ولایتی بلخ که این وضعیت نه چندان خوب را تحمل مینمایند. ولی شورای ولایتی و بخصوص ان ریس موردنی ان به هیچ نمی ارزند و فقط فکر میکنند لشکر عطا اند و بس.

  • من نمی دانم شما گردانندگان سایت به کدام مفکوره واعتقادی پایبند هستید.از محتوای سایت شما اینگونه بداشت کردم که مخالف ایران هستید همچنان مخالف پاکستان ، دم از هزاره می زنید اما در متن هزاره ها حاضر نیستید.گمان می کنم در اروپا جایتان خوش است.یادتان نرود روزگاری نچندان دور،پوست سر ما هزاره های را وطنمان جدامی کردند.قتل ما مردم واجب وناموسمان برای عده ای حلال بود.اگر بخواهید خاطرات بسیار است اما با همت همین کشور که شما علیه آن همیش گپ می زنید.مردم ما اکنون آزاد هستند.وصال

  • سلام به همه
    کشور ما درین سی و دو سال اخیر شاهد بی مانند ترین انسان کشی ها، استبدادها، ستمگری ها، وطن فروشی ها، غارتگری ها، بی ناموسی ها... بوده است. قاتلین، جباران، وظن فوشان، بی ناموسان... که برخاسته از اقوام چشتون، تاجیک، هزاره، ازبک... بوده، از هیچ نوع دنائت، وحشی گری، پستی... در حق مردم مظلوم ما اعم از پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک... فروگذاشت نه نموده اند.
    ترکی و امین پشتون یک دست با منصور هاشمی تاجیک، کریم میثاق هزاره، شرعی جوزجانی ازبک... مردم ما را به خصوص تحصیل کرده ها و چیز فهمان جامعه ما را چنان سلاخی کرد که استبداد مستبد ترین ها نیز در برابر آن رنگ باخت.
    بعداً ببرک تاجیک همدست با نجیب و گلاب زوی پشتون، کشمند هزاره و دوستم ازبک... تحت فرمان ویک جا با باران روسی خود هشتاد درصد قرا و قصبات کشور به ویرانه تبدیل نموده و ملیون ها انسان این سرزمین را اعم از پشتون، تاجیک، ازبک، هزاره... شهید، معلول و آواره ساخت.
    تنظیم های جهادی ساخت پشاور و ایران هریک از آنها آنقدر که به قوم و منطقه خود ستم روا داشتند، به مناطق و اقوام دیگر کمتر اسیب رساندند. طور نمونه: مجروح، الفت، داکتر لودین، جنرال کتوازی... که همه پشتون بودند توسط گلبدین پشتون ترور شدند. صدها قومندان و سر گروپ گلبدین توسط سایر قومندانان وی به قتل رسیدند.
    تنها در پنجشیر در یک شب 35 تا 40 نفر پنجشیری تحصیل کرده که قبل از آمدن مسعود به پنجشیر مناطق شانرا از لوث مزدوران روسی پاک کرده بودند، توسط مسعود کشته شدند.
    اولین تفنگ بردار بر ضد نوکران روسی در مناطق هزاره جان یعنی سید جگرن توسط مزاری و باندش به چنان حال و روز رسید که مجبور شد از دولت کمک بخواهد. هزاران نمونه دیگر را مبتوان ارایه کرد ولی نه فرصت آن است و نه هم این ستون نظرخواهی حوصله آنرا دارد و نه هم ضرورت آن می رود.
    چگونه شد که بعد از سقوط نجیب به یکبارگی تنظیم های سیه دل و مزدور جهادی ماسک های قومی را به رخ بکشند؟ آنها متوجه ای نکته شدند که دگر تحت نام جهاد نمیشود کتله عظیم از مردم را به دنبال خود کشید. آنها به پیش کشیدن شعار های قومی و براه انداختن جنگ های قومی خواستند تا به حاکمیت ویا قدرت ننگین خود ادامه بدهند. درین میان مردم عوام ما کمتر ولی با سوادان ما بیشتر تحت تاثیر آنها قرار گرفته به قلم زنان بی مزد و حقیر تنظیمهای جهادی و ملیشه ای تبدیل شدند.. اگر انسان وجدان خودرا قاضی گرداند، آیا سیاف و گلبدین و ملا عمر... و یا ربانی و مسعود و عطا و عبدالله... ویا مزاری و محقق و خلیلی ... ویا دوستم و مالک و ....که جنایات، آدم کشی ها، غارت های دارایی های عامه و دولتی آنها را نا دیده گرفته و صرف به خاطر پشتون بودن و یا تاجیک بودن ویا هزاره بودن و یا ازبک بودن از کسانی به دفاع بخیزند که سلول سلول وجود شان از قتل یک هموطن ما حکایت می کند.
    ما در بین اقوام خود واقعاً انسانهای داریم که باید به آن افتخار کرد. جنبش مشروطیت ما سران رهبران ملی ما در جنگ های ضد انگلیسی از اقوام مختلف کشور ما در کنار هم بودند. مردم شریف و قابل افتخار ما در بین همه اقوام از سر و مال و فرزند خود تیر شدند و متجاوزین را راندند من از آقای میزایی می پرسم که آیا خوب است که به میر مسجدی خان کهدامنی ها و مجید کلکانی ها افتخار کرد و یا به حبیب الله و مسعود و ربانی.... مگر حبیب الله چه افتخاری را به تاجیک ها نصیب گردانیده است؟ عبدالخالق با کشتن نادر افتخار ملی کشور ما شد ولی ننگ نیست که محقق را رهبر خود بنامیم؟

    • آقای سروش!
      من ندانستم که این رقم سی تا چهل نفرکشته شده گان پنجشیری را که همه شان مردان باسواد وتحصیلکرده بودند وپنجشیررا قبل ازمسعود ازلوث روسها پاک کرده بودند از‍ کجادر آورده اید؟
      درآنزمان تا جاییکه من بیاد دارم یک پهلوان احمد جان به جرم ارتباطش با نجیب گاو وگرفتن اسلحه ازدولت زندانی شد که بعدها در اثر بمباردمان طیاره های روسی بالای اسیران ازبین رفت ولی این چهل نفر دیگررا که حتی قبل از ورود مسعود به درهء پنجشیر ؛ پنجشیررا از لوث عساکر روسی آزاد کرده باشند تاهنوز کسی درپنجشیر نمی شناسد میتوانید که یک چند نفرشان را نام ببرید؟
      ازمیان افرادی که مربوط گروپهای غیر جمعیتی تاهنوز زنده اند یکی هم خود قاضی موسی هستی است که ازرفقای پهلوان احمدجان بود ولی بخاطر ارتباط همجنسگرایی ولواطت با یک پسر ازسیدخیل گلبهارگرفتار گردید ولی قبل ازاینکه مورد محاکمه قرار گیرد از پنجشیر فرار کرده وحالا درکانادا تشریف دارد. یک نفر دیگررا هم برایت ازهمان مبارزان غیر جمعیتی آدرس میدهم که اگر میخواستی از وی درین باره معلومات بگیری میتوانی باوی ارتباط برقرار سازی وآن بصیر بدروز نام دارد که برادر حفیظ آهنگر پور می باشد که در وقت وزمانش هم ستمی بود هم شعله ایی هم اخوانی وهم خادیست وهم هرچیز دیگر.

  • دوست گرامی سروش سخنان شما همه درست است ومن هم به همه آزادگان وسر بداران راه راستی ومبارزین میهن خواه باور دارم وبه همه شان افتخار میکنم ، ولی این را هم باید بدانید که تاثیر کار حبیب الله کلکانی در شکستن قدرت قبیله وحکومات موروثی خیلی ها با اهمیت بوده وکودتای ثور با آنکه از مصایب زیادی برخوردار بود ، برای بار دوم سیستم قبیله وی را بگورستان تاریخ سپرد وجنگهای جهادی نیز اقوام را قوت وباورمندی بخشید که دراین سرزمین اقلیت نیستند وبرابر آنهای اند که سالها خودرا اکثریت جازده بودند واگر این حوادث رخ نمیداد ، سالهای سال قبیله گرایان سایه خدا ومردمان این سرزمین رعیت باقی میماندند! در تاریخ چند دهه با تاسف که بسیاری چیزهارا کذب کرده اند واز هیچ هر چیز ساخته اند وبرای ما ملالیها تصویر کرده اند وجنگ خیبر وفاتحین عجیب وغریب ! اگر مقاومت وجود میداشت پای انگریزها به شمالی وکابل هرگز نمیکشید وتا امروز انگریزها وارثین این ملالیهارا برادر زاده فکر نمیکردند وباورمندیشان تا این حد نمیبود که امر.ز شاهد آنیم ! همه شخصیتها جای خود را دارند ولی آنهای که مقاومت نمودند وفرهنگ وزبان و آزادی وآزادگی را رقم زدند ، برای کسی پنهان نیست. نتیجه کار ببرک را شما از یک نفر خلقی وگلبدینی ویا اوغان ملتی بپرسید. شش سال حکومت استاد ربانی گوشها واندیشه های همه اقوام را باز ساخت وخود شناسی را تقویه کرد تا حق خویش را با شهامت بخواهند ودیگر شهروندی درجه پایین نباشند، طرح حل مسله میلی مرحوم طاهر بدخشی ثابت ساخت که این شخص آدم عادی نبوده است واز هر تیوری دان دنیا آدم شناستر بوده است ومسله اقوام ومیلی را در جهان بهتر از دیگران درک کرده بود وامروز نتیجه اش را ما می بینیم ! در کدام دوره از تاریخ شما آگاهی دارید که حکومت در افغانستان تشکیل شده باشد وبندی سیاسی نداشته باشد؟ آزادگان چنین بوده اند که از اندیشه وآزادی بیان وبیان آزادی هراس ندارند ودانش را قدر ودانشمند را ارج میگذارند. در جنگ شاید نا ملایمتی بوده باشد وکشتن وکشته دادن است وجامعه عقب مانده وایدیولوژی زده وتا حدی دین زده چنین مصیبتهارا داراست! امید است بیشتر دقت فرماید.

    • اگر مرجله دوم ثور نمی امد کشتمند و دوستم بلوچ خان ترکن خان...... برکشیده نمی شدند امین و ترکی قبر همه بلخصوص اقلیت ها هزاره و ازبک ترکمن قزاق ........ را کنده بودند...
      باز هم اگر پرچمی ها جلو تنی جلوه قوم و قبیله گرایی نجیب را نمی گرفتند امروز سیاف گلبدین و خالص............ زبان همه را اوغانی میساختند .
      سگ فارسی زبان و پرچمی بر خوب اوغان شرف دارد.

  • سلام به خوانندگان گرامی و بدین وسیله عید را بتمامی هموطنان عزیز خویش از صمیم قلب تبریک عرض میدارم إآقای پرویز خان بهمن إاز کدام آزادی ومردانگی خویش جلوه از قماش بچه گانه زده ونگفتی که در طول 2000سال زیر کدامین امپراتور وشاه ها وشهنشاه که ،کلآ خارج از محیط آریایی خود ساخته وبافته تان ،بگونه برده زندگی نموده اید وامروز میآیی ومیآید که سخن از آزادی ومردانگی زده ودیگران را چون روبا صفتانه به دایره توهین محکوم میکنید.،در طول تاریخ شمارا به مار زیر آستین تشبه داد واین ویژه گیهای است که ،تا این دم ،از یک سو دم میتکانی ،از سوی دیگر دم میزنید واز سوی دیگر زهر میپراگنید.تاریخ معاصر درکشور این ادعا را با جبین گشاده میپذیردإ

  • آقای میرزایی سلام إبه صفت یک روشنفکر از ماجراجوی یک شخص ،شخصیکه عامل ویرانی 100 ها مکاتب در بلخ بوده وهزاران انسان را به بهانه لا دین به دم رگبار بسته است ،دفاع مینمایی .وقتیکه جنایت تاجیک را کسی بدون چالش به نقد کشد؛آنگاه عقل انسانی از مغزتان میپرد وجایش را توهین گفتن وچرنده گوی پر نموده وبی خیال از کنار جاده حقیقت به دیده پنهان عبور مینماید ؛عجباإإ شما ،ماجراجوی قوماندان عطا را از دیدگاه حقوقی به بحث گیر وتا اینکه به میرزا قلمی بپردازی.شما تاکنون قادر نستید که ،علم را از افسانه واسطوره تفیک داده وجانب علم وحقیقت را گرفته باشید.شما وسایرین که همیشه میرزاقلمی نموده واز طریق واژه ها به چپ وراست نقد فاقد مدرک ومنبع علمی پرداخته وسخن را صفت شمشیر در آورده وروزی نیست که درگلوی دیگران "غیر تاجیک"فرو نمبرید وشما بصفت روشنفکر ان قلابی کمی وکاستی دیگران دیده وزیر نقد میکشید واما ،جنایت شورای نظار وجمعیت اسلامی را طی 30 اخیر مرتکیب شده ،یک حرف هم نمیزنید وهرجند فکر میشود که ، این همه جنایت شورای نظار وجمعیت اسلامی از نظر دید شما ،شهکاری ؛خدمت و.....إتوجیه میشود.امیدوارم درباره نیز توجه تان بوده باشدإ

  • سلام هم وطن كمي خجا لت بيكشيد اين روز روز نيست شما ه در بعث ها هي غير ي منطقي ميپر دا زيد رزي
    دو ستي هم كاري است ما شماه فيلن دو شمن مشترك داريم تو ترك با دشاه خير است از بؤ دم بؤ دم عر ف نه زن از أستم أستم بيگو در جيب خو د چند داري از قبل ا گر بيگو ي هم او لاد آدهم و هوا است از امروز بيگو عزيزم كي فلن در اين وطن براي تو كس رسميت قا يل نيست

  • دوست گرامی داکتر قویاش درود بر شما ! توصیه بزرگوارانه ای شمارا خواندم ، سپاس که مرا متوجه بعضی مسایل نموده اید ، اما شما هم بایست بدانید که با سایتهای فاشیستی همنوا ، نباید همنوا باشیم؛ زمانیکه کرزی فاشیست ، زنرال دوستم را خایین میلی گفت ، بسیاری از روشنفکران غیر تبار دوستم با قلم وسخن از ژنرال دوستم دفاع معنوی وسیاسی کردند وسخنان جانب مقابل را محکوم نمودند. در چنین شرایط که هر روز بالای شخصیتهای غیر اوغان توطییه جریان دارد وگلبدین ودار ودسته اش دندان تیز کرده درکمین نشسته اند تا جایشان را بگیرند واین ابادانیهارا دو باره به ویرانی مبدل سازند ، آیا شما لازم میدانید که یک روشنفکر ازبیک همنوای همنوا باشد؟ در زمان جهاد هیچکس منکر نیست که جنایت صورت نگرفته باشد، اما کسی را بیاد دارید که فرشته بوده باشد؟ یک نفری که جنایت نکرده باشد را برای من معرفی بدارید تا من هم قناعت نمایم ، ولی جنایتکاران تا هنوز خون میخورند وخون می ریزند وسر میبرند وجان میگیرند! بازهم جانب که شمارا بسوز آورده است حد اقل امروز انسانی فکر میکند ودم از حقوق وبازسازی واندیشه پردازی میزند؛ شما یک دفعه در مزار شریف بروید وخود با وجدان رسا قضاوت نماید که استاد اعطا از ایامیکه استاندار این شهر شده است ، بازهم جنایت کرده ویا شهر سازی وتامین حقوق شهروندی؟ آخر با عقده ودشمنیهای دوره جهاد نمیشود زندگی کرد، اقای دوستم واعطا محمد روزی باهم جنگیده اند وبا تلفات چشمگیر از شهر وزادگاهش بیرونش کردند وامروز بخواهی یا نخواهی این حس بدبینی در درون جانبین با تسف احساس میشود ومن میخواهم که روشنفکران راستین نباید که آله ای دست این ویا آن قرار بگیرند ودر بین دو ملت تاریخدار وتاریخساز جدایی وواگرایی خلق نمایند، تا فلان کس را خوش ساخته باشند! آخر انسانها در تغییر اند وما نباید که تا آخر با دید یک جانبه به قضایا نگاه بداریم ! مگر استاد ضیا والدین در بلغاریا نگفت که روزی در شمالی سر معلم بوده ومکتب را که خودش بینا کرده بود ، در زمان جهاد بدست خودش به آتش کشیده است ؛ تحت تبلیغ پاکستان وای ایس ای ! ولی آنروز خودش گفت که بعدها دانسته اند که پاکستان روی چه منظور چنین دساتیر صادر میکرده است ! بی تجربگی وسیاست خام در وطن ما چنین مصایب را بار آورده بود واین همگانی بود با تسف ! اینکه استاداعطا امروز با تغییر بنیادی می آید وفرهنگ سازی میکند وبا پول شخصیش دیوار فرهنگی میسازد تا مردم بیخ وبن تاریخشان را در روی دیوار بلند با خط درشت ببینند وبدانند که کیستند، کار بداست ؟ ویا پارکهای بی نظیر توسط تاجران وبا تشویق ایشان اعمار شده تا نماد شهر زیباتر گردد مفید است ویا مضر؟ بازهم روشنفکر با قلم درجهت بدنامی چنین فرزندان براید ویا تشویقگر باشد؟ آقای دوستم زمان از روشنفکران ومردم کابل در مزار شریف حمایه وقدردانی کرد ، آیا از فکر آنها خواهد رفت؟ هر کار نیک سازنده است وامروز که جهادی دیروز میخواهد سازندگی کند وموفق هم است ، دستش را بگیریم ومانعش شویم ویا یاریش نماییم؟ لازم است که کمی واقع بین بود! درست گفته اید که علم از افسانه جداست ولی تاریخ با پشتیوانه کتاب ونویسنده گان حد اقل هزار ساله ای ما وشما داریم ، در دنیا به فکر من کم مردم وکم کشوری است که داشته باشد. به نظر من این تاجیکها بودند که در تول تاریخ حد اقل از خود هم دفاع نکرده اند وهیچگاه اهمیت واهلیتشان را به روی دیگران نکشیده اند ودر افغانستان شما نگاه بدارید که در کدام جای ومکان است که نام پشتنو وختک ومتک را ندیده باشید ویا بانک پشتنو را آشنا نباشید ولی تاجیک احتیاج به معرفی نداشته وندارد! اما امروز شاید لازم باشد تا حد اقل از خود دفاع کنند ودر برابر اتهامات نا جوانمردانه چپ نشینند! شاید جمعیت وشورای نطار بسیار کارهای نا جایز ونا شایست کرده باشند وآنهم در ایام جهادشان که بیشتر در بین همین تاجیکان شاید کشته باشند وویرانی کرده باشند که افراد واشخاص معلوم الحالشان درچنین جنایات دست داشته بودند واین هم محصول همان شرایط بود وعقب ماندگی ونا خود آگاهی ونا خود شناسی که جامعه وحاکمان قبیلوی مسببش بودند نقش بارز داشت ونه تنها جمعیت وشورای نظار ، بلکه بدتر ووحشیانتر از اینها شاید بودند کسانیکه تا هنوز نمیخواهند دست از جنایت بکشند وبه جنایتشان ادامه میدهند، این هم محصول نا بسامانی وسیستم بدوی است که دامنگیر همه باشندگان شده است . چه باید کرد؟ همه را به قتل باید آورد؟ در شرایطی که جنایت همگانی بوده باشد ، کار بهتر آنست که از پی اصلاح کوشید ونه از پی انتقام ! باز آنهای که خود اصلاح شده اند ودست به شهکاری میزنند را بجای ملامت ، تشویق کرد تا دیگران هم به شوق آیند ودست از تبهکاری بکشند. به امید آنروز ولی یک مطلب را پیشنهاد میکنم که در شرایط امروزی لازم نیست که واژه دانش را ویژه شخص معین قرار داد وکسی که علاقه داشته باشد وبجوید بسیار چیزهارا در خواهد یافت و شما هم مانند داکتر رویین صاحب خود بلند بین وکوتاه بین دیگران نباشید. زیرا که استاد رویین را دیدید که هدف پیشرویش بود وبه همان خاطر دیگران را فدای رسیدن به کرسی دلخواهش کرد! موفق باشید.

  • نامگذاری جاده کشور بنام اتباع یک کشور خیانت بزرگ ملیست! عطا باید هرچه عاجل بپای میز محاکمه کشانده شود.

  • در پيش خر يا صين خوا ندن چي بكار

  • زنده باد عطا ه مجا هيد خدا وند يا رد با د برا در مسلمان

  • میرزایی صاحب سلام:
    دنیای قوم بازان کوچک است و بسیار هم کوچک. کشور را از درز سوزن قومی دیدن، کشور را با همه بزرگی و طبیعت زیبایش در جایش گذاشتن و خودرا در دشت های سوزان هلمند، آب دان میرعلم، کمال خان... سرگردان ساختن است.
    من نوشتم که حبیب الله کلکانی چه گلی را بر سر مردم افغانستان در مجموع و بر تاجیکان به صورت خاص زده که ما به وی ببالیم؟
    حبیب الله نه بر ضد به گفته شما "قبیله" بلکه بر ضد ترقی و پیشرفت و تمدن قیام کرد. حبیب الله را نه تاجیکان بلکه خایینین تمام اقوام و بیشتر هم خاینین پشتون حمایت کردند. امان الله " قبیلوی" مکتب ساخت، فابریک ساخت، نصف نفوس جامعه را در اجتماع داخل کرد، بردگی را لغو کرد، پول را رایج ساخت، خط آهن را احداث کرد... ولی حبیب الله بر ضد همه آنها قیام کرد ویک نظام منظم دولتی را به حاکمیت ایله جاری مبدل گردانید.
    همین امروز هم انگریز ها، کرزی ها را از قوم پشتون، فهیم ها را از قوم تاجیک، خلیلی ها را از قوم هزاره و دوستم ها را از قوم ازبک را بمثابه مردمک چشم حفظ کرده وبر گرده های مردم ما سوار نموده و هم خود و هم نوکران شان مردم مارا سلاخی می کنند. از برکت انگریز ها صاحب "قهرمان ملی !" هم شدیم.
    مقاومت مردم در طول تاریخ بر ضد اجانب در روز تجاوز صورت نه گرفته، بلکه بعداً آغاز می شد. اگر شما برین باور باشید پس در نزد شما باشندگان شمال کشور هم محکوم اند. زیرا در یورش روس ها بر افغانستان در روز تجاوز یک نفر هم در شمال مقاومت نه کرد. ولی دیدیم که بعداً همه مردم ما از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب مناطق خودرا به سنگر ضد روسی مبدل کردند.
    من نمیدانم که چرا " نتیجه کار ببرک را شما از یک نفر خلقی وگلبدینی ویا اوغان ملتی بپرسید" بپرسم؟. من که شخصاً خودم وبیست وچند ملیون انسان ای سرزمین " نتیجه کار ببرک" را با گوشت و پوست و استخوان ما تجربه کردیم. نزد من ارتباط قومی ببرک برابر به یک پشقل ارزش ندارد که پشتون باشد و یا تاجیک و یا... بلکه کارنامه ننکین وی به مثابه یک وطن فروش، قاتل و مستبد نزد فرد فرد مردم ما ثبت است.
    واین برهان الدین تان هم بسیار جالب است! نمیدانم این چه معجره ای شده که کشتار مردم افشار و سایر شهریان کابل " اندیشه های همه اقوام را باز ساخت وخود شناسی را تقویه کرد تا حق خویش را با شهامت بخواهند". میرزایی صاحب به گفته مردم ما "روی خدا ره ببین" آدم کشی، هزاره ستیزی، ازبک ستیزی و پشتون ستیزی را " تقویه خود شاسی "نه نامید. به قوم تاجیک توهین نه کنید و نمونه بدی از تاجیک ها ارایه نکنید.
    در اخیر می خواهم باز هم تاکید کنم که هرقوم در افغانستان اساطیر، رادمردان و راد زنانی دارند که باید به ایشان افتخار کرد ولکه های ننگین قوم خودرا نه باید تبرئه کرد. امیر عبدالرحمن ها، حبیب الله کلکانی ها، ترکی ها، ببرک ها، ملا عمر ها، گلبدین ها، ربانی ها، مزاری ها، سیاف ها، مسعود ها، دوستم ها، محقق ها، محسنی ها...لکه های ننگ اقوام خود و کشور خود اند.

  • من ندانيستم چي گفتي از كجاه شروع كردي در كجا ه ختم كردي اگر ميشه دو بار ه تيكر ا ر كن

  • آیا عطامحمد نور تاجیک است یا پشتون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    • همه میداند كه استاد عطا محمد نور یك انسان بداخلاق و بچه بیریش بوده است ، دشنام دادن یك بد اخلاق خو توصیف ندارد . اگر منافع او ایجاب بكند میتواند بگوید طالبان از احمد شاه مسعود هم بهتر است .

  • ستایش علی
    گوشهء از سخن رانی تاریخی عبدالعلی مزاری در باره جنایت های باند مسعود و ربانی:
    "...دلم هیچ نمی خواست که بعد از فاجعهء افشار صحبت کنم...مگر در آن وقت که می شد مردم ما این انتقام را بگیرند از دشمنان...موضوع دیگر اینکه ما مدت 250 سال باوری راکه داشتیم، قضیهء افشار و چنداول روشن می کند که این باور هم اشتباه است. آن باور این است که ما در طول 250 سال باور داشتیم که ظلمی را که فقط یک خاندان جاه طلب و یک پدیدهء کوچک بالای مردم ما میکرد تعمیم میدادیم و فکر می کردیم همه پشتون ها بالای ما ظلم می کنند. ما در آینده آن وفت به حق و حقوق خود می رسیم که در کنار فارسی زبان ها باشیم و از فارسی زبان ها دفاع کنیم...قضیهء افشار و چنداول این باور را هم بطلان کرد خط بطلان کشید...اما از دست کی از دست کسی که چهارده سال مبارزه کرده و شعار می دهد که حکومت اسلامی را برقرار کرده ام. از کسانی که استاد علوم الاهی و سیاسی و اسلامی است این عمل انجام می شود...و ما امروز باید این مسله را باور کنیم که این جنایت که در چنداول و افشار بوجود آمده را مسعود به وجود آورده نه همه تاجیک ها و این جاست که در باور های گذشتهء خود تجدید نظر بکنیم. باید به واقعت های جامع برخورد کنیم و از این درس بگیریم...از روزی که این ها ، مسعود و ربانی، به نام اسلام به کابل حاکم شده اند هشت جنگ برعلیه شماهزاره ها انجام داده است. میگویند اینها،هزاره ها، از اولادهای چنگیز هستند که در بامیان جنگ کرده اند 700 سال پیش...این آدم بی سوادبرهان الدین از تاریخ خبر ندارد که شما بومی ترین مردم افغانستان هستید. قبل از این که چنگیز در افغانستان حمله کند شما اینجا بوده اید و شما علیه چنگیز در بامیان مقاومت کردید. این آدم بی سواد اول که از تاریخ بی خبر است و بازهم آن وقت ما از آغای ربانی بازخواست می کنیم بر فرض این باور تو راست بود اینها اولادهء چنگیز بود و اولادهء چنگیز هم در بامیان جنایت کرده، ایا تو کدام منطق اسلامی و الاهی داری که هفت صد سال بعد انتقام آن را از افشار و چنداول می گیری و این با کدام منطق اسلامی و انسانی سازگار است؟ اینجاست که چرا به شما دشمنی دارند و چرا تمام فکرش اینست که شما را از بین ببرد چون این باور تاریخی را دارند روی این باور تاریخی شما را می کشند" .
    ندای وحدت،شماره13، جولای 1993
    نمی دانم قلم بدستان شورای نطار، داعیه داران "عدالت خواه تاجیک" زرهء انصاف دارند که در کنار جنایتکاران دیگر گوشهء چشمی به جنایتهای مسعود و ربانی هم داشته باشند و آن را محکوم کنند تا ما هم باور کنیم که کور خود و بینای دیگران نیستند و عدالت را برای همه می خواهند نه برای خود

    • سلام به همهء خواننده گان کابل پرس? وسلام خاص به آقای ستایش علی.
      آقای ستایش علی!
      اگر منظورت ازکاربرد صفت نویسنده گان شورای نظاری وتاجیکهای عدالت خواه من باشم ؛ اینجانب با جرأت تمام اعلام میدارم که اشتباهاتی را که آقای مزاری وتیم انحصارگر سازمان نصر وی علیه مسعود وحتی علیه خود هزاره ها انجام داد وهمه را درپای گلبدین وبعد طالبان قربانی کرد به اندازهء نیم اشتباهات مسعودهم نمیتواند قابل مقایسه باشد. این سخن درجایش باشد ولی ازآنجائیکه نام ستایش علی را برخویش گذاشته ایی واکت وادای هزاره بودن وگاه گاهی سیکولار بودن را هم می کنید وحتی گاهی عنصر ضد دین واسلام وقرآن نیز خودت را نشان میدهید برایم میتوانید بگوئید که جایگاه خودت وافکارت درمیان هزاره ها وشیعه ها درکجاست؟
      فرض بفرما که امروز حزب وحدت اسلامی که خودت نقل کننده ویا کاپی کنندهء بیانات رهبر آن استی به عوض کرزی زمام اموررا بدست بگیرد جایگاه تو واشخاص مثل خودت بحیث هزاره های بی دین ولامذهب وهمچنان نویسنده گانی مثل آقای جعفررضایی درکجا خواهند بود؟ آن عدالتی را که خودت ازپیروان مسعود انتظار داری وآنرا به چشم ندیده ایی میتوانید آنرا در وجود پیروان وراهیان زنده یاد مزاری بیابید؟ میتوانید برایم تشریح نمائید که درصورت مسلط شدن یک حزب شیعه مذهب پیرو خط امام درکابل موضعگیری شما دربرابر آن چه خواهدبود وشما چه عدالتی را ازجنگجویان حزب وحدت انتظار دارید که درحق شما ودرحق سایر هزاره های که به ادیان دیگرگرویده اند به اجرا بگذارند؟ مثلا آیا حزب وحدت به هزاره های مسیحی وهزاره های کمونیست واتائیست اجازه زنده گی وحق آزادی بیان ونقد دین وغیره را خواهد داد؟
      اگر شما به این پرسشها صادقانه پاسخ گفتید آنوقت پاسخ پیروان زنده یا احمدشاه مسعود بزرگ را نیز دریافت خواهید نمود.
      بااحترام
      پرویز بهمن

  • شخص که خود را مهاجر هزاره می نامد هزاره نیست بلکه دقیق از همان ابزار که برادرانشان از لباس زنانه استفاده کرده و انتحاری میکنند می باشد متوجه باشید

  • سلام به برادر عزيز بهمن
    من ارين وفا از مليت پشتون هستم که شما انرا اوغان ميناميد ٠
    با سخنان ارجمند سروش هم نظر هستم شخص با اين مفکوره اګر از هر مليت باشد (هزاره، تاجک، پشتون وازبک) به ايشان افتخار ميکنم چون تفکيک خاينين را با قهرمانان کرده است اي کاش
    در اين تقريبا 30 ميليون نفوس کشور 30 هزار اشخاص با افکار ملي ميداشتيم اما بدبختانه نداريم ٠
    خواهش من از شما وتمام برادران روشنفکر چون شما اين است که دست به دست هم داده در ابادي اين سرزمين نياکان قهرمان ما که از ايشان به ميراث مانده است بکوشيم تا اين ملت غيور افغانستان عزيز از ظلم وستم اين خاينين رهايي يابد واز طرف ديګر شما وتمام روشنفکران اين کشور وظيفه ايماني ووجداني تان را ادا کرده باشيد٠
    اقاي بهمن وروشنفکران قهرمان افغانستان کاپي از سخنان اقاي سروش لطفا انرا عميقا مطالعه کنييد وبا احساس ملي مبارزه قلمي تان را ادمه دهيد ٠
    21 آگوست 16:36, بوسيله‌ى سروش
    سلام به همه
    کشور ما درین سی و دو سال اخیر شاهد بی مانند ترین انسان کشی ها، استبدادها، ستمگری ها، وطن فروشی ها، غارتگری ها، بی ناموسی ها... بوده است. قاتلین، جباران، وظن فوشان، بی ناموسان... که برخاسته از اقوام چشتون، تاجیک، هزاره، ازبک... بوده، از هیچ نوع دنائت، وحشی گری، پستی... در حق مردم مظلوم ما اعم از پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک... فروگذاشت نه نموده اند.
    ترکی و امین پشتون یک دست با منصور هاشمی تاجیک، کریم میثاق هزاره، شرعی جوزجانی ازبک... مردم ما را به خصوص تحصیل کرده ها و چیز فهمان جامعه ما را چنان سلاخی کرد که استبداد مستبد ترین ها نیز در برابر آن رنگ باخت.
    بعداً ببرک تاجیک همدست با نجیب و گلاب زوی پشتون، کشمند هزاره و دوستم ازبک... تحت فرمان ویک جا با باران روسی خود هشتاد درصد قرا و قصبات کشور به ویرانه تبدیل نموده و ملیون ها انسان این سرزمین را اعم از پشتون، تاجیک، ازبک، هزاره... شهید، معلول و آواره ساخت.
    تنظیم های جهادی ساخت پشاور و ایران هریک از آنها آنقدر که به قوم و منطقه خود ستم روا داشتند، به مناطق و اقوام دیگر کمتر اسیب رساندند. طور نمونه: مجروح، الفت، داکتر لودین، جنرال کتوازی... که همه پشتون بودند توسط گلبدین پشتون ترور شدند. صدها قومندان و سر گروپ گلبدین توسط سایر قومندانان وی به قتل رسیدند.
    تنها در پنجشیر در یک شب 35 تا 40 نفر پنجشیری تحصیل کرده که قبل از آمدن مسعود به پنجشیر مناطق شانرا از لوث مزدوران روسی پاک کرده بودند، توسط مسعود کشته شدند.
    اولین تفنگ بردار بر ضد نوکران روسی در مناطق هزاره جان یعنی سید جگرن توسط مزاری و باندش به چنان حال و روز رسید که مجبور شد از دولت کمک بخواهد. هزاران نمونه دیگر را مبتوان ارایه کرد ولی نه فرصت آن است و نه هم این ستون نظرخواهی حوصله آنرا دارد و نه هم ضرورت آن می رود.
    چگونه شد که بعد از سقوط نجیب به یکبارگی تنظیم های سیه دل و مزدور جهادی ماسک های قومی را به رخ بکشند؟ آنها متوجه ای نکته شدند که دگر تحت نام جهاد نمیشود کتله عظیم از مردم را به دنبال خود کشید. آنها به پیش کشیدن شعار های قومی و براه انداختن جنگ های قومی خواستند تا به حاکمیت ویا قدرت ننگین خود ادامه بدهند. درین میان مردم عوام ما کمتر ولی با سوادان ما بیشتر تحت تاثیر آنها قرار گرفته به قلم زنان بی مزد و حقیر تنظیمهای جهادی و ملیشه ای تبدیل شدند.. اگر انسان وجدان خودرا قاضی گرداند، آیا سیاف و گلبدین و ملا عمر... و یا ربانی و مسعود و عطا و عبدالله... ویا مزاری و محقق و خلیلی ... ویا دوستم و مالک و ....که جنایات، آدم کشی ها، غارت های دارایی های عامه و دولتی آنها را نا دیده گرفته و صرف به خاطر پشتون بودن و یا تاجیک بودن ویا هزاره بودن و یا ازبک بودن از کسانی به دفاع بخیزند که سلول سلول وجود شان از قتل یک هموطن ما حکایت می کند.
    ما در بین اقوام خود واقعاً انسانهای داریم که باید به آن افتخار کرد. جنبش مشروطیت ما سران رهبران ملی ما در جنگ های ضد انگلیسی از اقوام مختلف کشور ما در کنار هم بودند. مردم شریف و قابل افتخار ما در بین همه اقوام از سر و مال و فرزند خود تیر شدند و متجاوزین را راندند من از آقای میزایی می پرسم که آیا خوب است که به میر مسجدی خان کهدامنی ها و مجید کلکانی ها افتخار کرد و یا به حبیب الله و مسعود و ربانی.... مگر حبیب الله چه افتخاری را به تاجیک ها نصیب گردانیده است؟ عبدالخالق با کشتن نادر افتخار ملی کشور ما شد ولی ننگ نیست که محقق را رهبر خود بنامیم؟
    با اظهار سپاس از کابل پرس? که نظريات ما پشتون ها را نيز نشر ميکند٠ وخواهش من از اداره محترم کابل پرس وتمام روزنامه ها اين است تا مطالب که باعث تحريک يک مليت عليه مليت ديګر ميشود و باعث خدشه دارشدن وحدت
    ملي کشور ميشود به نشر نسپارند ازادي بيان به اين معني نيست که يک نويسنده به دفاع از يک خاين که از مليت اش محسوب ميشود مقاله بنويسد و روزنامه ها انرا نشر کند ٠
    با احترام
    ارين وفا

    • سلام به همهء کابل پرسیان وسلام خاص به آقای آرین وفا!
      آقای آرین!
      اجازه دهید که ازارسال پیام تان به آدرس بنده درقدم اول اظهار شکران نمایم.
      من پیام شما را درین ستون خواندم ونیز پیامی را که از آقایی بنام سروش اینجا دوباره آنرا کاپی کرده اید آنرا دوباره خواندم متاسفانه درحرفهای هردوی شما دوستان چیز جدیدی نیافتم.
      من با آقای سروش کدام شناخت حضوری ندارم ولی با آقای وحید عمر ازنزدیک چندباری درکابل دیده ام؛ نظریات شما وآقای سروش وهمچنان وحید عمر باهم شباهت دارند ولی نظر این قلم این است که ندای یکپارچگی و وحدت را سردادن بدون تحقق عدالت واجرای دادگستری میان ملیتهای ساکن یک کشورگوش شنوا پیدانمیکند.
      آنچه را که آقای سروش وشما درینجا بار بارتکرار کرده اید وادار نمودن دیگران به سکوت واطاعت کورکورانه از اوامر ونصحیتهای پادرهوای شماست. چنانچه درآخر شخص جنابعالی ازسردبیر سایت خواسته اید که به نظریاتی که وحدت ملی را خدشه دار می سازد باید مجال نشر به آنها ندهد این جملهء اخیرتان واقعا پرده از روی کلمات پرزرق وبرق تان برداشت که شما خواهان برقراری چگونه وحدت ملی هستید.
      سروش گرامی چشمانش ظلم وستم سی دوساله را می بیند ولی درحقیقت بر پنج سال دورهء برهان الدین ربانی ونه ماه امارت خادم دین رسول الله تاکید نموده وکوشش دارد که تمام بار گناهان را بدوش همین دو دوره بیندازد ولی من ریشهء این قهقرایی وعقب مانده گی را در طول دوصد وشصت سال حاکمیت تگ قومی وجنگها ونزاع های قبیلوی پشتونها برسر قدرت می بینم.
      من مطالب خویش را خدمت شما وهم خدمت آقای مرادزی نگاشته ام ولی هم شما وهم آقای مرادزی ودیگران خیلی علاقه مند استید که دیگران حرفهای شما را کورکورانه قبول کنند وهیچ اعتراضی هم ننمایند که وحدت ملی برهم میخورد. درحالیکه بدبختانه این وحدت ملی به پر عنقا تبدیل گردیده است وهیچکسی مثال عینی آنرا درمیان مردم عادی ندیده است. بگذریم ازجنگهای قلمی تعدادی از مستعارنویسان هزارچهره ایکه درسایت کابل پرس? ده ها بار پشتون می شوند وده بار قزلباش وده بار دیگر هزاره وازبیک؛ حداقل درسایتهای پشتونی خودتان نگاه مختصری بیندازید آنگاه چشم انداز وحدت ملی را خودتان بوضوح میتوانید بنگرید شما ازکدام وحدت ملی سخن میزنید؟ از پشتو سازی سایتهای انترنتی مانند بینوا ولر وبر پشتانه وتول واوغان ودعوت؟ ازتدویر میزهای گردی که هرملیت خصوصا پشتونها برای خودشان وبه زبان خودشان ترتیب میدهند وجز خودشان بدیگران حق اظهارنظر نمیدهند؟ از ایجاد جرگه های اروپایی زیرنام یکجاسازی اوغانهای لر وبر؟ ازفرمایش دادنهای حضار محفل دریک کنسرت به آهنگهای پشتو وغیر پشتو وخارج شدن غیر پشتونها ازتالار کنسرت وعکس آن در اروپا وامریکا وکانادا؟ ازکدام وحدت ملی؟ آیا شما درهمچو مواردی که صرف بحیث مثال خدمت شما ارائه گردید شمه ای ازوحدت اقوام وملیتهای ساکن افغانستان چون پشتون وتاجیک وازبیک وهزاره را می بنید؟ آقای سروش گروه های جهادی را خصوصا شورای نظار وپیروان مسعود بزرگ را عامل تشدید این بحران خوانده اند چه سطحی نگری!!!!
      کدام حزب وتنظیم جهادی آجندای قومی وملیتی داشت ویا حالا دارد؟
      چه کسی اسناد دارد که مسعود درزمان حیاتش خواهان تجزیهء افغانستان به شمال وجنوب بود؟
      درحالیکه حقایق برعکس است آنانی را که آقای سروش روشنفکران فریب خورد می نامد همانها بودند که ازبطن حزب واحد دموکراتیک خلق بدو دسته وحتی به چهار دسته ای پشتون وتاجیک وازبیک هزاره تقسیم شدند واحزاب جهادی را بطرف خویش کشاندند. خلقی وپرچمیهای هزاره به آغوش مزاری پناه بردند پشتونها بدامان گلبدین به چهار آسیاب افتیدند وتاجیکها هم به جبل السراج کوچیدند. صرف فرق میان همهءاینها این بود که مسعود خوبتر توانست از سرعت حوادث استفادهء اعظمی را بکند ولی عامل ومحرک وبیدار کنندهء این افکار خود روشنفکران چپی بودند نه گروه های بیسواد جهادی.
      آیا شما ازمن میخواهید که من مثالهای آبکی آقای سروش را کورکورانه قبول نمایم؟ آقای سروش خواسته اند تیوری خویش را با دروغ هم که شده تقویت ببخشند. بین سی تاچهل نفر تحصیلکردهء پنجشیری را نیز توسط افراد مسعود مقتول اعلام نموده اند ولی به گفتهء یک پیام گزار بنام دره ایی نام یکنفرشانرا هم ذکر نکرده اند. ایشان خواسته اند بگویند اگر گلبدین درزمان داوود به پاکستان گریخت وخودش را درخدمت سازمان جاسوسی پاکستان قرار داد مسعود نیز چنین کاررا کرده است پس راه حل این است که پشتونها گلبدین را وتاجیکها مسعود را بحیث خاینین ملی برسمیت بشناسند ودامنهء اختلافات را بیشتر ازین گسترش ندهند. آیا این قضاوت را درقرن بیست ویک حتی یک طفل هم میتواند قبول کند؟ برای یک لحظه هم اگر من قبول نمایم که مسعود وگلبدین هردو خاستگاه مکتب فکری شان یکی بود آیا درمزدوری ونوکرمنشی به اوامر پاکستان مسعود وگلبدین باهم برابر اند؟
      اینکه گلبدین درپاکستان مجروح والفت وچینزی وداکتر لودین وجنرال کتوازی را ازبین برده است پس باید مسعود را نیز بخاطر کشتن پهلوان احمدجان درقطار گلبدین یکجا مورد شماتت قرار دهیم آنهم بدون اینکه ازشخصیت وطرز فکر وسابقهء سیاسی وعملکرد پهلوان احمدجان هم شناختی داشته باشیم؟
      بهرترتیب آقای آرین!
      این دلایل خیلی سطحی وبی پایه وفاقد هرگونه پایهء استنادی درعلم جامعه شناسی است. گلبدین آنچه را که درخاک پاکستان عمل کرده به نیابت ازسازمان جهنمی آی اس آی کرده وبیشتر علتهای آن نیز منازعات قبیلوی داخلی خود پشتونها می باشد که سابقهء دیرینه دارد.
      راه حل را برای ایجاد وحدت ملی من برایتان پیشنهاد میکنم خدا کند که مورد تائید جنابعالی قرار گیرد:
      الف تغیرنام افغانستان
      ب: حل مشکلات مرزی با پاکستان
      ج: ایجاد نظام غیر متمرکز خواه فدرالی وخواه صدارتی که درآن ازتمرکز قدرت در دست یک شخص جلوگیری شود. برای استانداران استانها وشهردارها اختیارات وصلاحیت بیشتری اعطا گردد ومردم را درانتخاب مسؤولین شان آزاد بگذارند از شهردار واستاندار گرفته تا وکیل پارلمان وریاست جمهوری ونخست وزیر همه باید انتخابی باشند.
      د: تقسیم سرود ملی به دو زبان فارسی وپشتو
      ه: چاپ اسکناس ویا بانکنوت به هردوزبان فارسی وپشتو
      با احترام
      پرویز بهمن

    • قابل توجه آقای پرویز بهمن ! نظریات پر بهای شما را در استجواب آقای آرین وفا خواندم ، درینجا بسیار گپ های مهمی وجود داشت ، به خصوص اینكه همه مظالم و ستم ها در افغانستان ریشه های تاریخی دارد كه مربوط به ایجاد كشوری بنام افغانستان میگردد كه حكام نا انصاف آن برای هیچ قومی به شمول پشتونها خدمتی را انجام نداده و همگان را به جهل و ظلمت نگاه نموده است كه سی سال جنگ عواقب و نتیجه همین حكمروایی نا روا در افغانستان بوده است .
      به پیشنهاد شما نسبت به راه حل ایجاد وحدت ملی نظر خود را قرار ذیل ارایه میدارم : بلی ! تغییر نام افغانستان ، تغییر ساختار نظام از متمركز به غیر متمركز كه مسلمآ انتخابی بودن مقام های محلی و دادن صلاحیت ها و خود مختاری بیشتر اجرائیوی و همچنان تقنینی را در قبال دارد و حل قضیه دیورند یعنی تشخیص و تعیین سرحدات جنوبی مملكت ، بنیادی ترین مسائلی است كه میتواند راه را برای ایجاد یك ملت واحد هموار نماید .
      اما آنچه كه اینجانب با فرموده شما نه تنها موافق نیستم بلكه بخشی از فرموده شما را از خواسته شووینیسم اوغانی تفریق نمی كنم ، اینست كه اولآ فرموده شما كه سیستم پارلمانی را به مانند فدرالی غیر متمركز قلمداد كردید ، این مفكوره غیرعلمی و غیر اكادمیك است .
      برای معلومات بیشتر جناب عالی عرض میكنم كه سیستم متمركز میتواند پارلمانی باشد ویا ریاست جمهوری همانطوریكه سیستم غیر متمركز (فدرالی) میتواند پارلمانی باشد ویا ریاست جمهوری یعنی پریزدنشل . این گپ های دقیق حقوقی و دولتی نباید آگاهانه ویا غیر آگاهانه تحریف گردد .
      جناب عالی راه حل دیگر مسائل افغانستان را فرمودند كه سرود ملی به دو زبان باشد و بانكنوت به دو زبان باشد . این پیشنهاد شما تقسیم شوینیسم و برتری طلبی در بین پشتونها و تاجیك ها است .
      آیا شما به صفت یك روشنفكر گاهی فكر هم نموده اید كه درین وطن بغیر از پشتون و تاجیك اقوام دیگری هم زیست دارند و خواسته آنها چه قسم خواهد شد ! برقرار نمودن عدالت اجتماعی به این معنی است كه همه به حق و حقوق خود نایل آیند . آیا تغییر آوردن به نحوه برتری خواهی ویا مشترك ساختن برتری طلبی میتواند عدالت اجتماعی را برای همه اقوام به ارمغان بیاورد ! كسی اگر برتری طلبی را ملاك عمل قرار ندهد، چرا تجربه خلق های بزرگ را مثال نمیزند كه در مورد زبان و فرهنگ حق تمام اقوام محفوظ است.
      هم در سرود ملی جای دارد وهم در بانكنوت ها زبان ایشان در نظر گرفته شده است .
      در بانكنوت شوروی سابق در پانزده زبان نوشته شده بود . در هند زبان كوچكترین قوم هم از حمایت دولت برخوردار و از قرار شنیده گی من دربانكوت هم نوشته شده است.
      فرض كنید بانكنوت را به زبانهای پشتو و فارسی نوشتند ، برای شهروند دیگر افغانستان كه زبان مادری آن دیگر است ، چه فرقی میكند !!!
      البته قبلآ میخواهم بگویم كه رسمی نامیدن چند زبان در قانون اساسی صرفآ شكل فارمولیته را دارد و حقوق همه ملیت ها چه خورد و چه بزرگ زمانی تآمین میگردد كه سیستم خود مختاری اقوام و مناطق تحت یك قانون اساسی قوی مركزی تحقق یابد كه آنرا نظام فدرالی گویند . قلمداد كردن سیستم پارلمانی به نظام غیر متمركز دردی را دوا نمیكند . باید ما راهی را جستجو كنیم كه در آنجا همگان حقوق مساوی میداشته باشند .
      با احترام

    • سلام به همهء کابل پرسیان وسلام خاص به آقای نادم!
      دوست عزیز!
      من برداشت خودم را ازنظام غیر فدرالی که درآن شهردارها واستانداران اختیارات لازم را دارا باشند وتوسط مردم انتخاب گردند ارائه نمودم ولی راه را نیز برای یک الترناتیف دیگر که همانا نظام فدرال باشد باز گذاشته ام منظورمن ختم دیکتاتوری قبیلوی است بهرشکلی که باشد باید نظام غیرمتمرکز بدون مداخلهء قوای مسلح وارتش درامور سیاسی بوجود آید.
      دربارهء زبانها من به تقلید ازکشور کانادا که دارای دوسرود ملی بزبانهای فرانسوی و انگلیسی دارند این نظریهء خویش را ارائه کرده ام ولی محدود گذاشتن سرود ملی در دوزبان بخاطری پیشنهاد نموده ام که درقدم اول زبان فارسی زبان بین الملیتی میان تمام اقوام این سرزمین می باشد ولی پشتونها بخاطریکه این زبان را مال خودشان نمیدانند واصرار دارند که افغانستان کشورفارسی زبان نیست مجبورا حاضر شده ام که دو زبان را در سرود ملی کافی بدانم ورنه سرود ملی به یک زبان همانا زبان فارسی کفایت میکرد.
      این بدان معنی نیست که که منکرزبانهای دیگری چون ترکی ونورستانی وپشه ایی وبلوچی وغیره باشم. ولی ازنظرکاربرد زبانی بغیر ازپشتونها دیگر اقوام افغانستان بازبان فارسی کدام ضدیت وحساسیت خاص ندارند. هرچند منکر یک واقعیت نباید شویم که یک عده ناسیونالیستان ترک تبار درتبانی با قبیله گرایان پشتون برای امتیاز گیری درپشت درهای بسته ؛ بی علاقه نیستند که به یک سلسله معامله گری های ننگین تن در دهند. واین کاررا برادران ترک تبارما هرباری که زمان امیتازگیری رسیده است تعدادی ازرهبران ترک تبار خیلی خائنانه وزبونانه خنجرهای نامردی را ازعقب علیه زبان فارسی زده اند که مثالهای آنرا در دوران حاکمیت برهان الدین ربانی که درمقابل آن تشکیلات شورای عالی هم آهنگی بوجود آمد وبعدها وساطت کشور ازبیکستان میان طالبان ونیروهای ضد طالبان وغیره را همه ازیاد نبرده ایم . در لویه جرگهء به اصطلاح قانون اساسی نیز این پشتونها بودند که برای برسمیت شناختن زبان های ترکی با برادران ترک تبار ما ازیک یخن سر بالا نمودند هدف همانا تضعیف نقش زبان فارسی بود نه اینکه زبان ازبیکی وترکی رونق بیابد ولی بهرترتیبی که بود من حالا با درنظر داشت تجارب گذشته با اطمئنان کامل گفته نمیتوانم که سرود ملی به چند زبان باید تقسیم شود زیرا تعدادی از هموطنان هزاره ء ما وبعضی ازترکتباران ما هرگز تا آخر خط نمیتوانند تاجیکها را همراهی کنند ولی چاره نیست عجالتا من به دوزبان روی همین دلایلی که قبلا عرض کردم که زبان فارسی زبان بین الملیتی است آنرا پیشنهاد میکنم واگر شما آنرا اضافه تر از آن را پیشنهاد میکنید باید دلایل مقنع داشته باشید.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • دوست گرامی پرویز بهمن ! این نظریاتیكه جناب عالی در مورد ترك تبار ها ارایه فرمودند ، خیلی هم آشنا و سیاست شورای نظار در مورد ترك های افغانستان است و در همان لویه جرگه قانون اساسی زمانیكه زبان تركی ازبكی به مثابه زبان سوم كشور مطرح گردید، همین دست نشاندگان ایران بودند كه بر علیه خواسته برحق شش ملیون انسان افغانستان دست به شیطنت یازیده و با معامله رزیلانه با بخشی از نمایندگان قبیله ، مانع رسمی شدن آن گردیدند . با صراحت باید بگویم ، آنانیكه از نام خلق تاجیك دیگران را از پشت خنجر میزند ، همه ایشان اعتبار و حیثیت خود را در نزد دیگر اقوام از دست داده ، نه هزاره ، نه اوزبیك و نه هم پشتون دیگر برای آنها اعتماد نمیكند ، البته نه به خلق تاجیك بلكه آنانیكه از نام آنها تجارت سیاسی میكنند .
      با احترام
      نادم

  • سلام با اقاي بهمن
    با تمام حرفهاي منطقي و يا خدا نا خواسته غير منطقي تان هم نظر هستم من چون شما نويسنده نيستم اما به پيشنهادات که کرده ايد بنظرم بسيار خنده اور است و اميد انرا از نويسنده و روشنفکر چون جناب عالي نداشتم
    1 ازهمه اولتر شما چه کاره و من چه کاره که اين پيشنهادات را به من کرده ايد نمايندګان مردم کشور در پارلمان هستند نه من و شما٠
    2 منحيث يک روشنفکر ونويسنده ايا مبارزه تان فقط به همين چند پيشنهاد استوار است ؟
    3 ملت رنجديده افغانستان در شرايط فعلي در تلاش لقمه نان هستند وبه اين پيشنهادات ما وشما ضرورت ندارند٠
    4 شما افغانستان را ديد اروپا ارزيابي ميکنيد وقتي به قرا وقصبات برويد خواهيد ديد مردم در ارزوی چه هستند٠
    5 مبارزه من وهمنوعانم بخاطرملت افغانستان است نه به ګروهي خاصي ٠
    6 سران ګروه که همه در شرايط فعلي ميليونر شدند هريک منافع شخصي را بر منافع ملي ترجيح ميدهند و دفاع از چنين اشخاص جفاي بزرګ درحق اين ملت است ٠
    پيشنهادات تان واقعا بالاتر ازصلاحيت من و بالاتر ازصلاحيت شما است و با اين پيشنهادات خواستيد مرا از بحث خارج سازيد ٠کوشش کنيم انتقاد پذير باشيم ٠ امروز اکثريت مردم افغانستان باسواد هستند واز نوشته هاي من ونوشته شما ميدانند که کي چه نوع وحدت ملي ميخواهد ٠
    دراخير خواهش دوستانه من اين است که ازکلمات کنايه اميز جلوګيري کنيدچون اصول ژورناليزم به شما اين اجازه
    را نميدهد٠
    با احترام

    • سلام به آقایان آرین وفا وهم آقای نادم!
      ازانجائیکه این دو دوست عزیز از دوموضع قومی پشتون وترک بالای بنده ایراداتی دارند وتقریبا موضعگیریهای هردو باهم شباهت دارند لذا لازم دیدم که برای هردوی شان یک پاسخ را ارائه نمایم.
      نخست خدمت آقای نادم باید عرض کنم که من به هیچ صورتی ازخلق تاجیک ویاهم ازموضعگیری پیروان شهید مسعود نماینده گی نمیکنم من حرف خودم را میزنم وازباورها واعتقادات خودم برایتان می نویسم اینکه شما آنرا به هرجریان سیاسی ویا قومی ربط میدهید به خودتان ارتباط دارد.
      شما نوشته اید که درین کشور شش ملیون انسان ترک تبار وترک زبان وجود دارد که خواهان برسمیت سازی زبان خودشان می باشند میشود بپرسم که این رقم را ازکجا پیرون آورده اید که شش ملیون انسان ترک تبار زبان فارسی را مال خودشان نمیدانند ومیخواهند همگام بازبان فارسی زبان شان برسمیت شناخته شود؟ شما دیگران را متهم به تجارت سیاسی ازنام قوم میکنید ولی با این رقم وعددی که اینجا مرقوم فرموده اید آیا نفس اتهام بالای خودتان وارد نمیگردد؟. دور نه نزدیک همین کابل پرس? بهترین آزمونگاه زبانی وفرهنگی میان من وشما است. درهمین جا آن عده از هموطنان ازبک ما که بیشتر پیشنهء خلقی گری نیز دارند مضامینی به زبان شیرین ازبیکی می نویسند شما را به وجدان تان قسم میدهم که آیا کسی به آن مضامین اهمیت میدهد؟ آیا کسی آنرا درحد زبان فارسی جدی میگیرد؟ پس جناب عالی مانند همان فاشیستهای قبیلوی پشتون خیلی خوش دارید که با الفاظ وکلمات بازی کنید ورقم های من درآوردی را بخورد مردم بدهید وازکجاهم معلوم که خود یک فاشیست پشتون نباشید؟ ولی من به این موضوع کاری ندارم چه پشتون باشید ویا چه ازبیک، من حقیقتی راکه میدانم بیان کردم که برای تضغیف زبان فارسی تنها اوغانها مسؤول نیستند بلکه یکتعداد نخبه گان ازبیک ما خیلی آسان بدامان فاشیسم قبیلهء اوغانی غلتیده اند و می غلتند وروی همین علت من با تجاربی که از گذشت زمان وحوادث دارم هرگز نمیتوانم بالای نخبه گان سیاسی این دو ملیت شریف ازبیک وهزاره زباد حساب نمایم زیرا طوری که عرض کردم که آنها تا آخر خط با تاجیکها نمیتوانند همراهی نمایند. مشت نمونهء خروار همین موضعگیری همت فاریابی دربرابر استاد عطا خودش یک مثال روشن است که فاشیستان ترک تبار دربرابر شخصیتهای تاجیک ازکدام زبان کار میگیرند. اینها خوش دارند که فاشیسم قبیله ایی اوغان را با قلم ومغز تاجیکان بشکنند وبعد به گردهء تاجیک ها سوار شده وادعای حق طلبی نمایند.
      یک حقیقت تاریخی دیگر را اینجا می نویسم امیداست که آزرده نشوید:
      ازقول یکی از دستیاران شهید مسعود:
      " زمانیکه رژیم دکتر نجیب الله درآستانهء سقوط قرار داشت هیئت های نظامی جناح های مختلف پرچم رو بطرف پنجشیر نمودند. منطقهء (دالان سنگ) درمدخل ورودی درهء پنجشیر هرروز شاهد ازدحام صاحب منصبان رژیم درحال مرگ داکترنجیب الله بود. درمیان صاحب منصبان افرادی مانند جنرال عبدالرشید دوستم جنرال مومن وجنرال نادری نیز به چشم میخوردند. درعین زمان صاحب منصبان متعهد به شورای نظار مانند حسام الدین خان که سالها را درزندان بجرم همکاری با گروه مخفی کشف وزارت دفاع برهبری میرتاج وجنرال خلیل سپری نموده بود؛ نیز پیامهای داکترنجیب الله احمدزی را می رساندند که نجیب الله میگوید که اگر شورای نظار خواستار گرفتن قدرت باشد حاجت به این ندارد که ازدوستم ومومن وجنرال نادری قدرت را گدایی کند شخص داکترنجیب الله حاضر است که دریک ملاقات رو در رو با آمرصاحب این مساله را حل نماید. اما درین میان یک مرد کهن سال مجاهد نیز درمیان افرادیکه میخواستند با آمرصاحب ملاقات کنند دیده میشد. این مرد قیوم آخندزاده نام داشت وازاهالی لغمان بود. او درمیان دیگر مجاهدان وسلاح بدستان ازنظر ظاهری وقیافه وشکل خیلی زود شناخته میشد زیرا هم پایش می لنگید وهم برخلاف دیگران ریش خویش را صاف می تراشید. قیوم آخند زاده پایش را درجنگهای ذات البینی میان حزب وجمعیت دراستان لغمان که درحقیقت اختلافات خانواده گی میان خودش وبرادرزاده اش بود ازدست داده بود. او ازفارغین دانشکدهء حقوق درزمان ظاهر شاه بود. قیوم آخند زاده کاکای فرمانده طارق شهید یکی از اساسگزاران شورای نظار بود. اما بخاطر کسب قدرت محلی درولایت لغمان با برادرزاده اش (طارق) در افتید وهمین اختلافات خانواده گی باعث شد که قیوم آخند زاد برضد برادر زاده اش ازگلبدین کمک بخواهد وهمان کمک خواستن اش از گلبدین راه ورود ونفوذ حزب اسلامی به لغمان را هموار ساخت هرچند اورا رقبایش متهم به گرایشهای مائوویستی میکنند اما درین باره به یقین نمیتوان چیزی گفت. قیوم آخند زاده مرد بذله گو طنز گو وخنده رو نیز بود. میگویند روزی درزمان شاهی درمسجد پلخشتی زمانیکه قیوم آخند زاده برای ادای نماز وارد مسجد میشود؛ در منبر یک گدا به پاخاسته بود وبه نمازگزاران صدا زده بود که : های مسلمانان! من هندو بودم مسلمان شده ام؛ حالا نزدیکان وخویشاوندانم تمام مال ودارایی مرا غصب کرده اند چیزی برای پوشیدن وخوردن ندارم اگر کمکی از دستتان پوره باشد دریغ نفرمائید. میگویند قیوم آخندزاده ازجایش برخاسته وبرسایل نهیب زده است که : بد کردی که مسلمان شدی؛ ما ازین مسلمانی خود چه خیر دیدیم که یک نفر تو هم به ما پیوستی . بهرحال همین مرد گرم وسرد روزگار دیده نیز در قطار ملاقات کننده گان با آمرصاحب بادیگران درحال گفتگو می باشد. او دراطاقک خورد وکوچک دفتر آمرصاحب که بنام سکرتریت یاد میشد به طنز گویی وبذله گویی مشغول بود واهل مجلس را می خنداند خلاصه سخن بطرف ارتباط گرفتن جنرال دوستم ودیگر جنرالان رژیم کشانیده شد این مرد گفت خدا خیر کند. به نظر من اگر مجاهدین با دوستم ودیگرجنرالان رژیم یکی شوند آمرصاحب رنگ ولباس اش کثیف وبدنما می شود زیرا جنرال دوستم به سگی شباهت دارد که دریک فاضلابی از مرداری افتیده باشد ولی وقتیکه آمرصاحب او ازین مرداری می بردارد ودر آغوش میگیرد تمام وجود آمرصاحب را وکالاهایش بی نماز میشود وتمام کثافت مرداری وی درکالای آمرصاحب پاک می شود ولی روزی فرا میرسد که همین سگ را که دیگر مرداریش پاک شده است هرکسی میخواهد به آغوش بگیرد دیگرعطر وگلاب بو میدهد ومشام کسی را نمی آزارد.
      راوی میگوید: بعداز تاسیس شورای عالی هماهنگی همان قیوم آخندزاده بار دیگر خودش را به دفتر آمرصاحب رساند ودرمنطقهء وزیراکبرخان باهمان خنده وطنز یکبار همان پیشگویی اش را تکرار کرد که ای دوستان! یادتان است؟"
      بهرترتیب آقای نادم این یک یاد آوری بود که من ازقول اشخاص معتبر وموثق نزدیک به آقای احمدشاه مسعود آنرا خدمت شما بیان کردم واین حوادث ازپیش چشمان من وشما گذشته است.
      اما سخنانی با آقای آرین وفا!
      عزیزم!
      من نظرم را ابراز کرده ام اینکه چقدر این نظر جنبهء عملی دارد ویا نه این مربوط من نیست. هرکسی در ذهن خودش طرح دارد من نیز طرح خودم را خدمت شما عرض کرده ام وبه هیچ صورتی آنرا به نماینده گی از کدام ملیت مشخص یا کدام جریان سیاسی آنرا بیان ننموده ام.
      با احترام
      پرویز بهمن

  • جناب فاریابی
    اظهارات شما از روی کینه و اختلافات شخصیست. جای تاسف است که شما داکتر صاحب از روی احساسات شخصی مینویسید. این در همه کشور های دنیا رواج است که مکانها را به نام اشخاصی شناخته شده از کشورهای دیگر میکنند. شما میدانید که ایرانی ها وحشیانه به قتل رسیدند و این کار به خاطر یادبود از آنها صورت گرفته. از طرفی دیگر بلخی ها یعنی تاجیکها و ایرانیها یک مردم است و شما داکتر صاحب حتمآ میدانید که بلخ یکی از مهمترین مکانهای فرهنکی و مقدس فارسهاست. اعمال چند ایرانی جاهل را هیچگاه نمیتوان به تمام ملت ایران نسبت داد. این کار اگر شده به نفع روابط مردم ماست و هیج وقت وطنفروشی نیست و اگر هم است در مقابل وطنفروشی جنبش که شاید شما عضو آن باشید به مراتب ناچیز است. دوستم و یا ملک نه تنها وابسته به ایران بلکه غلام حلقه به گوش ایران هستند. خدمات استاد عطا به همه آشکار است و من به شما پیشنهاد میکنم که توجوع تانرا مربوط فاریاب کنید نه مزار.

  • «قهرمان‌ ملی‌!»!!
    (گزارشگر: س‌.) بعد از کشته‌ شدن‌ احمدشاه‌مسعود، حواریونش‌ عکس‌های‌ زیادی‌ از وی‌ را در چهارراهی‌ها، مساجد، هوتل‌ها و همه‌ جای‌ خواجه‌بهاوالدین‌ نصب‌ کردند. روزی‌ یکی‌ از آوارگان‌ در خواجه‌بهاوالدین‌ طرف‌ عکس‌ مسعود دیده‌، اشک‌ می‌ریخت‌. یکی‌ از پکول‌داران‌ حالت‌ وی‌ را دیده‌ از پیرمرد پرسید: «مثلی‌ که‌ قهرمان‌ ملی‌ را خیلی‌ دوست‌ داشته‌ ای‌ که‌ حالا این‌ طور برایش‌ گریه‌ می‌کنی‌؟» پیرمرد در جواب‌ گفت‌: «ای‌ نپرس‌ که‌ بخاطر کشته‌ شدن‌ مسعود گریه‌ نمی‌کنم‌ برای‌ این‌ می‌گریم‌ که‌ کاش‌ چهار ماه‌ قبل‌ از ۹ سپتامبر کشته‌ می‌شد که‌ پسرک‌ من‌ از گرسنگی‌ نمی‌مرد. چون‌ حالا راه‌ها باز شده‌ و مواد فراوان‌ آمده‌

  • عطا محمد فرزند نور محمد باشنده گذر عزیز آباد ولایت بلخ است. پدرش (نورمحمد) در رسته قالین فروشی شرق روضه "سخی جان" نزد یکتن از تاجران پوست قره قل و قالین بنام شاهکار کارگر بود. نور محمد بعد از ختم کار بیشترین اوقات زندگیش را در پرخانه (قمار خانه) و ساقی خانه ها میگذشتاند و اکثر اوقات نشئه میبود. عطا چون فرزند بزرگ خانواده بود با پدر در انجام کارهای روزمره همکاری میکرد و هم متعلم مکتب در لیسه عالی باختر بود. او از زندگی مزدوری پدر سخت رنج میبرد و زمانیکه اندک پولی از پدر خواستار میشد مسلما با وضع بد مالی که گریبانگیر خانواده اش بود روبرو میگشت و جواب رد میگرفت. همان بود که در ایام متعلمی با ماما میرزای بقال و بنجاره فروش مشهور به ماما میرزای توتله که از بچه بازان مشهور بود، رابطه جنسی برقرار کرد. دوکان ماما میرزای توتله در مقابل شفاخانه صحت عامه بلخ موقعیت داشته که هم اکنون مارکیت لباس فروشی شیرخان سلطانی است. این رابطه بچه بیریشی سریعا انکشاف کرد و جای ماما میرزا را متقاضیان جدید بشمول همسایه دوکانداران پدرش گرفت، گندیدگی اخلاقی اش فراگیر شده و شاهکار هم از آن مطلع گردید. درین زمان که حزب میهنفروش پرچم و خلق تازه به اقتدار رسیده بود، عطا جان متعلم صنف یازدهم و مشروط مضمون حدیث بود. شاهکار نورمحمد را فرا خواند و از او خواست تا عطا را که لکه ننگ بر او و تجارتش شده بود از شهر بیرون کند. همان بود که او را توسط فردی بنام بابه حسام الدین جمعیتی نزد ذبیح الله (قومندان جمعیت) در تنگی مارمل فرستاد.
    تنگی مارمل در کنار تنگی شادیان بالای یگانه کوه مزار که در جنوب شهر به چشم میخورد موقعیت دارد و یکی از عقب مانده ترین ساحات کوهستانی ولایت بلخ بشمار میرود. در آنزمان تعداد افراد با سواد آنهم در کوه مارمل بسیار اندک بود. چون ذبیح الله با افراد بیسوادش کسی به سطح عطا نداشت، او را به صفت کاتب خود و سپس معلم سواد آموزی چند تن از افرادش برگزید. بدینترتیب عطا مانند سایر "استادان" آهسته آهسته ملقب به استاد شد اما به هیچ عنوان قوماندان "مطرح" جبهه نبود چون جانیان دیگری مثل مولوی محمد علم، علم آزادی مشهور به علم سیاه (فعلا وکیل در پارلمان) و انجینر داود سرکردگی جبهه را به عهده داشتند.
    بعد از مرگ ذبیح الله، مولوی محمد علم، انجینیر داود و مولوی و علم سیاه همه کاره شدند وعطا مسوول یک گروپ کوچک بود. زمانیکه عطا به پشاور رفت و در آنجا با رهبران باند مسعود خاین و پدران پاکستانی و عربی آن دید، به عضویت شورای نظار درآمد. "انجینیر" داود از ترس اینکه او جایگزینش نشود، فورا طرح ترور عطا را ریخت اما فردی بنام قاری قدرت که فعلا سکرتر و همه کاره عطا است و در آنوقت محافظ داود بود، عطا را از نقشه داود در مسیر راه شولگره باخبر ساخت و عطا جان به سلامت برد. اختلافات داود و عطا از همان زمان شروع گردید. با پیروزی جنایتکاران هشت ثوری ها عطا از قوماندانان درجه سه بود و به استثنای مناطق جنوب مزار کسی او را اصلا نمیشناخت. بعد از گذشت اندک زمانی سگ جنگی میان جنبش و جمعیت شروع شد و رسول پهلوان جانی، قوماندان فرقه ۵۱۱ دوستم دو بار بساط عطا و دار و دسته جمعیتی اش را بدون مقاومت از مزار برچید؛ انجینیر داود و نادر آوان جمعیتی را دستگیر و عطا را تا دهنه مارمل عقب راند. رسول پهلوان نادر آوان را کشت و انجینیر داود را به حکم دوستم از زندان رها ساخت. سپس داود از مزار فرار کرد و فعلا در انگلستان با تمامی اعضای خانواده اش بسر میبرد. با مرگ رسول بار دیگر اقبال عطا طلوع کرد و دوباره از کوه مارمل به شهر مزار برگشت. طالبان با تسخیر مزار، پهلوان دوستم، محقق و "استاد" عطا را چنان در وحشت مرگ انداخت که تا کوهستانات دره صوف گریختند و تا بمباران طیارات بی ۵۲ امریکا حتی یک وجب هم "پیش روی" نداشتند

  • سلام به اقاي بهمن
    این دراز گویی شما هيچ ربط به نوشته هاي من ندارد ميخواهيد با اين نوشته هاي تکراري تان به اصطلاح عاميانه خود را به کوچه حسن چپ بزنيد؟ باز هم تکرار ميکنم وظيفه ايماني ووجداني هر روشنفکر اين است
    تا به فکر ملت باشيم ووجدان هاي به خواب رفته بعضی از اشخاص که ظاهرا به نوشته هاي چرب خاک بر چشم ملت ميزنند بيدار سازيم٠ منحيث يک نويسنده وروشنفکر ايا از کارګردګي اقاي نور حمايت ميکنيد يا مخالفت فقط جواب بلي ونخير ميخواهم٠
    به هر صورت با مفکوره شما نه تنها من بلکه هيچ انسان وطن دوست موافق نيست البته اګر کسي در اين سايت موافق هم باشد نمايندګي از يک مليت نميکند چون جز تابع کل است٠
    بااحترام

    • سلام دوباره خدمت آقای آرین وفا!
      عزیزم! بکدام دلیل پاسخ من به پرسش شما ارتباط نداشت؟ شمانوشته اید ‍که پرویز بهمن چه کاره باشد که نظام فدرال ویا هم صدارتی را پیشنهاد کند من نوشته ام که من طرح ونظریهء خودم را ارائه نموده ام اینکه کسی می پذیرد آنرا ویا نه من مسؤولیت ندارم.
      شما نوشته اید که درغم ملت باشیم . این توصیهء شما خیلی گنگ ومبهم است مثل اینکه خودت پیامهای مرا سرسری مرور میکنید ورنه این نظریات تکراری را تکرار نمی نمودید. درغم کدام ملت؟
      من درافغانستان چهار ملت جداگانه ورسمی وبزرگ را می شناسم که ترک؛ تاجیک ؛ هزاره و افغان یا اوغان یا پتان.
      ازمیان این چهار ملت مشخص یکی آنها زور میگوید مانند صهیونیزم اسرائیل خواهان استحالهء جبری ملتهای دیگر بزور ویا به رضا درهویت ملی اوغانیزم وافغانیت می باشد. هرباشندهء این سرزمین را به زور وجبر افغان صدا میکند وافغانیت را محور همبستگی میان ملتهای دیگر میداند. من این زورگویی را قبول کرده نمیتوانم وهرگز نمیخواهم. من گفته ام ونوشته ام درسرزمین کنونی افغانستان چیزی بنام هویت وفرهنگ ملی واحد وجود ندارد بهمین خاطر یکی ازپیشنهادات اساسی من تغیرنام کشور افغانستان است . درین کشور همان طوریکه افغان حق حیات وحکومت کردن را دارد ملتهای تاجیک وازبیک وهزاره نیز حق مساوی باید داشته باشند هرگونه برتری جویی واستحاله خواهی جبری طوریکه ازبالا مثل فرمانهای رفیق تره کی صادر شود من آنرا فاشیسم می خوانم. بناء من خواهان مشارکت ملی همهء ملتهای ساکن درین کشور درساختار نظام دولتی می باشم. در آخر این بازهم یک پرسش تکراری را مطرح کرده اید وفرموده اید که آیا خودت اقدام استاد عطامحمد نوررا تائید می‍کنی ویا رد. بازهم اگر جنابعالی پیامهای مرا سطحی مرور نمیکردید این پرسش را مطرح نمی ساختند من دراولین واکنش خود نامگذاری جاده ای درشهر مزارشریف بنام دیپلوماتهای ایرانی را شدیدا محکوم نموده ام ومی نمایم و خصوصا جاده ای را بنام یکی ازشخصیتهای تاریخی این خطهء باستانی یعنی ابومسلم خراسانی بزرگ باشد این را من جنایت فرهنگی میدانم. من برای آقای مرادزی نوشته ام که اگر ما واقعا از ابتدا برنظام مشارکتی که ازپائین بطرف بالا توسط مردم انتخاب میشد تاکید می نمودیم حالا دست افرادی چون آقای استاد عطامحمد نور درهمچو اقدامات نابخرانه وناسنجیده باز نمی بود. این خودش میرساند که من چگونه نظامی را در افغانستان میخواهم. ولی به هیچ صورتی نوشتهء آقای همت فاریابی وهمفکران وی را مبنی برتوهین ودشنام بالای شخصیت استاد عطا محمد نور تائید نمی کنم وآنرا اقدامات ماجراجویانهء بقایای حزب خلق میدانم که در درون هموطنان ازبیک ما نفوذ دارند.
      امیدوارم که حالا به قول همولایتی های قندهاری سرتان خلاص شده باشد
      با احترام
      پرویز بهمن

  • به کسی که دو متن بالا را نوشته اما بدون ذکر نام خود
    نوشنت بد نیست یعنی استعداد نوشتن را داری ( اگر خودت نوشته باشی) اما محتوای متن کاملآ جاهلانه، کینه توزانه و برخاسته از عقدههای شخصی شماست. خلاصه خط داری ولی سواد نه. شما نه تنها توهین به این دو مرد بزرگ کرده اید بلکه توهین به آزادی، استقلال، وطندوستی و مردانگی ، چیزهای که شما حس آن را در وجود تان ندارید، کرده اید. ای کاش همین وقت تانرا در چیزهای مثبت صرف میکردید.

  • ستایش علی
    جناب پرویز بهمن سلام و ارادت مرا بپذیرید. اجازه دهید یک بار دیگر آنچه را که جناب مزاری در سخن رانی شان مطرح ساخته اند ومن کاپی آن را در پیام خانهء کابل پرس? خدمت شما گذاشته ام یکجا با شما مرور کنم. به گمانم مزاری در این فشرده حرفهای داشته که نباید از کنار آن گذشت.
    گفتنیهای مزاری را، همراه با دیدگاههای خودم در زمینه، در چهار نکته چنین فشرده می سازم:
    1 طی 250 سال دولتهای حاکم بر سرنوشت افغانستان، دولتهای خاندانی بودند. نباید استبداد و کارنامه های سیاه این دولتهای خاندانی را به پای تمام پشتونها نوشت.
    هرکی به الف و بای جامعه شناسی آشنا باشد و کمترین درکی را از مفهوم دولت داشته باشد میداند که این حرف مزاری از چی وزنهء علمی بلندی برخوردار است. با تاسف که بسیاری از قلم بدستان و "روشنفکران" پرمدعا از درک همین موضوع بنیادی عاجز اند.
    2 آنهای که ادعا دارند حکومت اسلامی را برقرار کرده اند(مسعود، ربانی، سیاف...) و رداء رهبری اسلامی به تن دارند، جنایت کردند. افشار و چنداول را به آتش کشیدند و با کارنامه های شان روی تمام جنایکاران پیش از خود را سفید کردند.
    ما می بینیم که امروز با انصاف ترین "روشنفکری" که بر طبل عدالت خواهی برای تاجیکان می کوبد میگوید، "درجنگ حلواء تقسیم نمی شود، اشتباه صورت گرفته"!!! تازه این اشتباه را نیز تنها به پای سیاف می نویسند و بر لکه های خون که بر دامن "قهرمان" شان نشسته چشم می بندند. انصاف این "روشنفکران" به همین پیمانه است که جنایت افشار و چنداول را یک اشتباه بدانند، آنهم اشتباه سیاف.
    3 جنایت را مسعود کرده نه همه تاجیکها؛ با اینحال مزاری به روشنی می گوید که جنایت یک عمل جرمی شخصی است و نه باید آنرا به قوم و تباری جنایت کار تعمیم داد، آنچه که مسعود از درک آن عاجز بود و هواداران او تا هنوز قادر نبوده اند به این درک برسند.
    4 هزاره ها بازمانده های چنگیز نیستند بلکه بومی ترین مردم این مرز و بوم اند. آنچه را که برهان الدین ربانی با چشم سفیدی از تلویزیون ادعا کرد و بر بنیاد آن علیه هزاره ها و ازبیکها اعلام جنگ کرد.
    می بینیم که سخنان فشردهء مزاری بر مخوری همین چهار نکته می چرخند. اما "پرویز بهمن" به آن حقایق روشن تر از آفتاب که در سخنان مزاری بازتاب یافته اند کاری ندارد؛ او یکه راست به سراغ مزاری و سازمان نصر می رود. از "اشتباهات" مزاری حرف می زند و سازمان نصر را "انحصارگر" می خواند. پرویز ارجمند از انحصار گری "قهرمان" خود حرف نمی زند. او نمی پذیرد که از دید "قهرمانش، مسعود بزرگ" تنها پنجشیریها می توانستند "تاجیکان اصیل" باشند؛ که جهاد گرده اند و روسها را شکست داده اند. بنا بر آن تنها پنجشیری حق دارد در راس امور قرار داشته باشد. وقتی که مسعود در زمان قدرت خود لقب وزیر دفاع را داشت ولی در واقع همه کارهء دولت بود، حتا به حرف برهان الدین ربانی که ظاهرآ ریس جمهور بودند، پیاز هم پوست نمی کرد. بگذاراینجا گفتهء دوستم را به یاد تان بیاورم که به "قهرمان" شما گفته بود: "جهاد را فقط پناه و گدا کرده یا کسی دیگری هم در آن سهم داشته؟".
    افزون بر اینها نباید حافظهء مردم را به تمسخر گرفت؛ همه بیاد دارند که یگانه دلیلی جنگهای شورای نظار با جنبش ملی و خزب وحدت حس انحصار طلبی دیوانه وار "قهرمان" شما بود نه چیزی دیگر. حزب وحدت و جنبش ملی به سهم اندک نیز در قدرت راضی بودند، اما "قهرمان" شما هوای "شیر" را در تقسیم قدرت درسر داشت و به کمتر از آن تن در نمی داد.
    و اما در بارهء پرسشهای که به آدرس من نویشته اید.
    آشکارا به شما عزیز و ارجمند می گویم که هرگز در قالبهای تنگ قومی ، سمتی، زبانی و مذهبی نه گنجیده ام. با اینحال هزگز جایگاه افکار و اندیشه هایم را در میان "هزاره ها و شیعه ها" به عنوان یک قوم و تبار، نمی جویم. با اینکه هزاره ها را دوست دارم اما نه بیشتر یا کمتر از تاجیکها، ازبیکها، پشتونها و ... من به انسان می اندیشم و عدالت را به همه انسانها یکسان می خواهم. مشکل قومی تباری در افغانستان را درک میکنم اما راه حل را به هیچ وجه در تحقیر و توهین دیگران نمی پذیرم. به این امر آگاه ام که گروه "افعان ملتیها، طالبها، حزب اسلامی حکمتیار" کارت قومی بازی میکنند و تلاش دارند قدرت را در انحصار شان داشته باشند. اما خطر این نوع تلاشها توسط گروه های یاد شده به هیچ رو از خطری تلاشهای " شورای نظاریها" کمتر نیست و نمی تواند باشد. با این حال از دید من مبارزه برعلیه "افعان ملتیها، طالبها، حزب اسلامی حکمتیار" و شورای نظار که تجربه های ننگین را دز زمان قدرت شان به یادگار گذاشته اند در دستور روزی همهء روشنفکران و عدالتخواهان از هر هوم و تباری که باشند میدانم. یک نکته را می خواهم با تاکید دوچندان واضح سازم که گروه های سیاسی را نباید در پیوند قوم و تبار دید. آنهای که زیر نام مبارزه بر علیه طالبان یا هر گروه دیگر پشتونها را نشانه می گیرند یا احمق و ابله اند و یا در اخور دشمنان مردم سر فرو می برند
    با مزاری هیچ گونه پیوندی فکری ندارم و آزاد اندیشی را مثل هر انسان دیگر، حق خود میدانم. با این حال در سخنرانی مزاری، که آن را برای مطالعهء خواننده های گرامی کابل پرس کاپی کرده ام، نکته های ارزشمندی می بینم و توجه به آن را در شرایط امروز افغانستان حیاتی میدانم.
    اینکه هرگاه یک حزب شیعه مذهب و پیرو خط امام در کابل قدرت را به دست گیرد موضع گیری من چه خواهد بود، بگذار زمان به آن پاسخ دهد. اما بایسته است با قاطعیت به شما عزیز و گرامی روشن سازم که به استبداد، ظلم و بی عدالتی از جانبی هرکی باشد تن نخواهم داد. چه از جانب هزاره باشد چه پشتون، چه تاجیک باشد یا ازبیک. افغانستان را خانهء مشترک هم مردم افغانستان میدانم و برتری هیچ گروهی را بر گروهی دیگر، به هر نام و بهانهء که باشد نمی پذیرم. بهترین دوستانم از جمع پشتونها، هزاره ها، ازبیکها و تاجیک ها اند. به همهء شان به گفتهء سیاه سنگ " تا آسمان سقف زمین است مدیونم".
    دست شما را به گرمی می فشارم

    • خیلی خوب آقای محترم ستایش علی جان!
      من هم طرفدار این هستم که نباید از اسناد گذشته سرسری وسطحی گذشت .شما حق دارید که اسناد ومدارک دست داشتهء تانرا درفضای آزاد کابل پرس? مورد بحث وکنکاش قرار دهید. من ازین اسناد کشیدنها هرگز خسته نمی شوم زیرا به قول گاندی: ملتی که تاریخ خویش را نداند روزی محکوم به تکرار آن خواهد شد. شما کار خوبی میکنید اسناد تان را مورد بحث ومداقه قرار میدهید ولی شرط این اسناد کشیدن این است که فرد مذکور ازارائهء این اسناد چه هدفی را دنبال میکند. آیا او قصد ماجراجویی ومنافقت دارد ویاهم میخواهد واقعا خودش را ازحوادث گذشته آگاه سازد
      بهرترتیب هرنیت وقصدی که شما از سخنرانیهای مرحوم مغفور شهید سعید عبدالعلی مراری داشته باشید من ازبحث باشما خسته نمی شوم ولی پیام جناب عالی سراسر تناقض گویی ولفاظی عوام فریبانه است. به محتویات این پیام تنها اطفال زیر سن ده سال میتوانند بازی بخورند نه انسانهای عاقل وبالغی ‍که خود درعمق قضایا بوده اند.
      جناب مرحوم مغفور شهید سعید استاد عبدالعلی مزاری تان گفته است که جنایات حا‍کمان پشتون را نباید بالای همهء قوم پشتون حمل کرد وشخص جناب عالی نیز ازین گفته به وجد آمده اید وآنرا نشانی از آزاده گی مزاری شهید قلمداد کرده اید.
      درحالیکه من وتو درعصر کابل پرس وعصر تکنالوژی زنده گی میکنیم میتوانم ازجناب عالی بپرسم که آن مرحومی از ایراداین سخنان گهربارشان چه هدفی را دنبال میکردند؟آیا ایشان این سخنانرا بحیث یک باور دینی واعتقادی ابراز نموده بودند ویا بعنوان یک حربهءتاکتیکی که از آن خواسته اند استفادهء تبلیغاتی نماید؟
      اگر این موضوع را آن مرحومی بحیث یک باور دینی واعتقادی گفته باشند پس آن مرحومی به قول خودتان ابله واحمق تشریف داشتند زیرا قبل ازهرجنگ دیگر این جناب ایشان بودند که گروه سیاف را که اکثرا پشتونها بودند ازغرب کابل برچیدند وجنک وحدت واتحاد یاهمان جنگ هزاره وپشتون را در دادند چرا؟
      مگر کسی که باور مند به این امرباشد که گناهان حاکمان یک قوم را نباید بالای کل قوم حمل نمود چرا جنگ قومی ومذهبی را با سیاف راه انداختند که درظرف چند ساعت محدود تمام پوسته های سیاف ازغرب کابل به طرف پغمان کوچیدن گرفت وسلاح بدوشان تحت فرمان آن مرحومی فقط درجستجوی اوغو بودندهرموتر تاکسی را درغرب کابل توقف داده ازتاکسی ران می پرسیدند که اوغو درموترت است ویانه. به این نیز اکتفا نمیکرد از راکبان می پرسید که بگو قروت
      آن بیچاره که قروت را کروت میگفت خودش قبر خودش را حفر نموده بود . مسؤول این جنایت ضد بشری کی بود وکیها اند؟ اگر جناب عالی سخنان مرا هم باور ندارید لا اقل به خاطرات ممثل مشهور وشناخته شدهء کشور زلمی آرا هم اگر توجه کنید می تواند وجدان خفتهء تانرا بیدار سازد. زیرا بخاطری من شمارا متهم به نداشتن وجدان کرده ام که خیلی کوشش نموده اید بارگناهان را بطرف مخالف خویش انداخته ازخود وازجنگجویان سلاح بدوش مزاری فرشته های آسمانی ترسیم نمائید به این بسنده نکرده اید مزاری را مرد آزاده وحزبش را حزب عدالتخواه ومخالفان شانرا متجاوز وقاتل وفاشیست قلمداد کرده اید.
      ازین هم اگر بگذریم برای لحظه ازجناب عالی که همراه با آن مرحومی باورمند به این استید که جنایات حاکمان قومی افغانستان نمیتواند بالای کل قوم حمل گردد این پرسش را مطرح سازم که: آیا درعصر حاضر کدام روشنفکر پشتون را سراغ دارید که ازجنایات امیر عبدالرحمن ومحمدگلخان مهمند هاشم ونادرخان درحق هزاره ها تاجیکها وازبیکها معذرت خواهی نه حداقل به این جنایات علنا اعتراف نموده باشد واین جانیان را شامل لست سیاه خویش ساخته باشند؟ درحالیکه اگر مرا شما منتسب به پیروان مسعود میدانید من اعتراف میکنم که مسعود بعداز سقوط حکومت داکتر نجیب الله اشتباهات بزرگی را مرتکب شده است ولی میزان اشتباهات پنج سال حاکمیت مجاهدین توسط وی برابر با اشتباهات یک روزهء مزاری نیست. من این سخنان را بدون سند ومدرک نمیگویم. اسناد ازملاقاتها با مزاری گرفته تا اظهارات شخصی تا ارسال پیامهای مخابروی به گلبدین وغیره بحد کافی نزدمن موجود است ولی شما صرف منتظر گذشت زمان باشید.
      اینکه آن شهید سعید مرحوم مغفور زعامت یک سازمان فاشیستی را به زور درانحصار خویش درآورده بودند وهرمخالف سلیقوی خودش را ولو هزاره هم بود یا ترور ویاهم ازحزب وحدت راندندبعداز ادای نماز جمعه درحضور هزاران نمازگزار چند فرد بیدفاع هزاره را به نام جاسوس شورای نظار وعامل سقوط افشار درملاء عام مانند ملیشه های پکتیاوال علیه عبدالخالق هزاره بوحشیانه ترین شکل اعدام کرد آیا این نشان آزاده گی ایشان بود؟ آیا واقعا ایشان نمایندهء واقعی خلق هزاره بودند؟ آیا واقعا آقای مزاری به نماینده گی ازخلق هزاره چنان لاطائلاتی را سرداده بود درحالیکه آن مرحومی قبل ازهرکس دیگر سابقهء گلبدینی داشت در اول آب دست گلبدین را نوشیده بود ونسبت به هررهبر جهادی دیگر او باگلبدین پیمان خواهر خوانده گی را بسته بود تاریخ را کسی مسخ کرده نمیتواند. همان سخنان گرانبهایش نیز عشق روز افزون وازخودبیگانگی وحماقت آن مرحومی را دراینجا آشکار می سازد نه آزاده گی را.
      ولی من علاقه ای به نقد سخنان یک مردیکه دیگر درجهان نیست ندارم ولی خودت مرا با این تناقض گویی ها مجبورساختی که باید نظریاتم را صریح بیان کنم.
      به فکر این قلم که یادآوری جنگهای چنداول وافشار مانند دیگر هموطنان تنگنظر ما برای خودت نیز خالی ازلذت نیست. ولی پرسش من ازشما این است که اگر شما جای مسعود بودید ودراولین ملاقات درمیان چندین رهبر جهادی یک مرد مالیخولیایی احمقی با بوتهای پسقات ودستار مسخره اش پیش روی شما نشسته وشما وقتیکه بطرفش برای اولین بار میروید تا باوی مصافحه کنید دست تانرا بدور می اندازد ودرحضور اهل مجلس ترا خجالت وسرافگنده می سازد آنوقت چه احساسی به شما دست میدهد؟ چه باید بکنید درصورتی که باهمچو انسان ا‍حمق ووحشی مقابل می شوید؟
      آری!
      اما حالا هم شماراست میگوئید وهم آن شهید سعید راست گفته بود نباید بارگناهان حاکمان پشتون را علیه هزاره ها بالای تمام مردم پشتون گذاشت . شاید پشتونها ازخصوصیات روانی هزاره ها آگاهی خوبتر دارند آنها میدانند که چگونه باید زمام امور درکشور چند ملیتی چون افغانستانرا بدست بگیرند. این تائید شما وتائید آن مغفور مرحوم وعملکرد های احمقانهء اش دربرابر مسعود نشان میدهد که مولف کتاب دوهمه سقوی راست گفته است.
      مولف دوهمه سقوی هیچ چیز بدی ننوشته است فقط همین خواست شما را تکرار کرده است که اگر خداوند سایهء این قوم برگزیدهء خدارا ازسر این سه ملیت دیگر بردارد این سه ملیت مانند سگ بجان هم می افتند. وجنابعالی وآن شهید مرحوم مغفور نیز با آن سخنان واین تائیدهای کورکورانه درحقیقت مانیفست اوغانی را تائید کرده اید. از‍کجا معلوم که خودتان هم ازطرف مادر هزاره وازطرف پدر پشتون نباشید.
      سال گذشته به دنمارک سفری داشتم دریک محفل عروسی با یک مرد آزاده وگشاده رویی بنام دگروال لعل محمد توخی مواجه شدم. دگروال لعل محمد ازنظر قومی پشتون واز عشیرهء توخی تشریف دارد. او ازطرف مادر هزاره است. اومیگوید:
      مادر ومادرکلانم وزنهای کاکاهایم همه کنیزهای هزاره بودند. زمانیکه هزاره ها را امیرعبدالرحمن خان به پشتونها تقسیم کرد سهم پدر کلانم چند تا زن هزاره رسید که از بطن یکی از آنها من وپدرم تولد شده ایم. زمانیکه خواستم شامل لیسهء عسکری شوم مرا در لیسه عسکری نمیگرفتند بدلیلی اینکه چهره ام مانند هزاره ها بود ولی بعد خان توخی ها همراه پدرم ازقندهار با من به کابل رفتیم وبعداز آنکه تصدیق شد که من ازطرف پدر ریشهء پشتونی دارم مرا شامل لیسه حربی ساختند وبعد شامل فاکولتهء حربی شدم تا اینکه بعداز سقوط داکترنجیب الله به دنمارک مهاجر گردیدم.
      حالا شاید خودت ستایش علی خان نیز یکی ازهمان هزاره های باشی که اصلا اصالت پشتونی داری ولی ازطرف مادر هزاره باشی که مثل محترم قاضی هستی دل ازهردوی شان نمیتوانی بکنی.
      ولی من با این موضوع کار ندارم خودت هرچه باشی بمن مربوط نیست. من گفته ام اگر نام افغانستان هزارستان هم باشد این موضوع قابل قبول نیست اگر تاجکستان هم باشد این طرف قبول من نیست. افغانستان کشور اقلیتها بشمول پشتونها می باشد. نامگذاری این کشور براساس هویت هریک ازین ملیتها نقض هویت دیگری می باشد.
      من با پشتون ویا اوغان دشمنی ندارم ولی این را به جرأت می نویسم که قوم پشتون قوم حاکم بوده وقرنها زور گویی کرده ومیخواهد هویت دیگران راجبرا در هویت خود حل نماید من این را رد میکنم چه شما وچه هم سازمان نصر این را بپذیرد ویا نپذیرد. نظریات من بازتاب دهندهء سیاستهای شورای نظار سابق ویا پیروان امروزی قهرمان جهاد ملت افغانستان شهید مسعود بزرگ نیست. اما این حق را دارم که نظر به معلومات وچشمدیدها وخاطرات عینی خودم ازحوادث گشته؛ ملامت وسلامت را ازهم تفکیک نمایم.
      با احترام
      پرویز بهمن

  • من از تمام مردم افغا نستان از چهار سمتیش سوال می کنم بدون کدام تحصب ویا غرض منفی ، سوال کرام ګروهی ،کدام قوم ، کدام سمت ، برای مردم افغا نستان خدمت کرده که حال مایه افتخار همه باشد ، به نظر بنده تا حال من ندیدم . در هر ګروهی وهر قوم خوب و بد است بدون شک . البته هدف من از ګروهی یا قومی است که قدرت در دست داشتن. بنظر من نباید ما یک دیګر را دشنام بدهیم چرا که هیچ قومی بهتر از دیګر نیست . همه در خرابی وطن بنوع دست داشته ودارد همین حال حاظر ، اګر بګویم که از الف تا ی مردم ا فغا نستان مسول ګناه کار هستیم . هر کس برابری مسولیت که داشت . احساس مسولیت نکرد . از یک کار کوچک تا یک کار بزرګ . پس مسول و ګناه کار همه است . باید از ګذشته تلخ خود بیاموزیم و آینده را بسازیم تا باشد همه ما در یک صلح دایمی زندګی کنیم . ما باید نظری نیک به یک دیګر داشته باشیم . از بد ګفتن چیزی سا خته نمی شود . شما نظر به کشور های اروپایی کنید ، به امید که افغانستان هم مثل کشور های اروپایی در صلح آرامیش زندګی کنند.

  • ستایش علی
    بحث با یک شورای نظاریی مثل تو، تو هین به خردی انسان است. چگونه ممکن است کسی از کمترین خردی انسانی برخوردار باشد، جنگ حزب وحدت با گروه سیاف را جنگ هزاره ها با پشتونها تعبیر کند؟ چگونه ممکن است کسی زرهء از خردی انسانی داشته باشد و جنایت های پنج سالهء حاکمیت شورای نظار را، که جنایت افشار و چنداول نمونه های یک شب آن دوران نکبت بار اند، با چشم سفیدی شرم آوری بی مانند، خورد و اندک وانمود سازد. با این حال او از مردم افغانستان چشمداشت آن را داشته باشد که "بزک شادگل" را قهرمان خود بپذیرند.
    من از تمام خوانندگان ارجمند کابل پرس? به مناسبت بحث با یک شورای نظاری بی خرد پوزش می خواهم.

    • بخش نخست
      سلام به همهء کابل پرسیان وسلام خاص وگرم به ستایش علی نازنین ؛ دوستی که درابتدا مرا به آغاز دیالوگ دعوت کرد ولی حالا دیالوگ را بامن برای خرد خویش توهین می شمارد!
      :
      ستایش علی جان فرموده اند که بحث بامن شورای نظاری توهین به خرد انسانی است ولی من میگویم که بحث با ستایش علی جان برایم کمال افتخار ومباهات است! ازاینکه خودت وادار شدی که با نوشتن شمهء کوچکی از حقایق توسط من رگ حیوانی ات بر افکار واندیشه های انسانی ات غالب گردد وترا وادار به پوزش طلبی ازخواننده گان نماید؛اما اجازه دهید که من از تو معذرت بخواهم؛ زیرا میدانم که هواداران آن شهید سعید دیگر ترا مورد لت وکوب قرار میدهند ومیگویند که : زمانیکه منطق واسناد لازم نداشتی چه بد کردی که دهن یک شورای نظاری فاسد را باز نمودی؟ پس من ازخودت پوزش می طلبم که اسباب خجالتی شما را نزد دوستان تان فراهم کردم. اما این قلم بار دیگر به صراحت خدمت جنابعالی ودیگر دوستان ومخالفان عرض میکنم که حرفهای من بازتاب دهندء سیاستهای کدام سازمان سیاسی نیست ولو اگر مرا متهم به هرجریانی بنمائید. ولی ازیک موضوع سخت نفرت دارم که کسی بخواهد در عصر تکنالوژی معلوماتی، با کالایش درچشم مردم داخل شود وهیچ شرم وحیایی هم از حافظهء تاریخ نداشته باشد؛ فقط به این فکر باشد که آنچه که وی شنیده وخوانده است عین حقیقت است؛ وآنچه که دیگران دیده اند دروغ وباطل است؛ من دربرابر چنین انسانهایی هرگز نمی توانم خاموش باقی بمانم. اما مثل اینکه خواندن چند سطر جملات پراگنده این قلم برستایش علی عزیز خیلی گران تمام شد که کنترول را بالای اعصاب خویش از دست داد وفورا بنده را متهم به بیخردی نمود؛ خیر! من بی خرد استم ولی به قول آقای فریدون مشیری؛ حرفم را میزنم.
      پناه بخداوند کریم ورحیم؛
      یاعلی مدد!
      درین پیام؛ مقدمتا با درنظر داشت خرد انسانی خودت ( ستایش علی) این پرسش را مطرح میکنم که : برای یک لحظه ازجنگ سیاف ومزاری بگذر، همین حالا درخارج از افغانستان چرا هزاره ها با پشتونها مشکل دارند؟ آیا آنجا نیز مشکل ؛ مشکل رهبران سیاسی وتنظیمهای جهادی دیروز است؟ در اروپا که من تاکنون ندیده ام که کسی کس دیگررا واداربه اطاعت کورکورانه نموده باشد.
      یا اینکه جنابعالی؛ در اروپا وامریکا وکانادا منکر این استید که مشکل میان پشتون وهزاره ها وجود ندارد؟ آیا اینها میان شان بحیث یک ملت واحد درانجمنهای فرهنگی ونشست ها وسیمنیارها باهم یکجا اند؟ درکویتهء پاکستان بصورت دسته جمعی هزاره ها را کی می کشد؟ آیا امروز که هرپشتون، طالب را برادر ناراضی ودربدترین حالت ؛ فریب خورده میگوید برکشته های هزاره ها لا اقل اشک تمساح ریخته است؟ شما درکجا شنیده اید که فلان مسجد اهل تسنن در اروپا مطابق مذهب شان بخاطر کشته های هزاره های کویته نماز جنازهء غایبانه را ادا کردند. ولی بخاطر شهدای پنجوایی این کاررا میکنند؛ همین امسال زمانیکه دربرمنگهم دریکی ازمساجد ؛ افغانها وعربها بخاطر شهدای پنجوایی قندهار نماز جنازهء غایئبانه خواندند. خوب توجه کنید که مقصد من برانگیختن احساسات شما ودیگران نیست. ولی تاکید برواقعیتهای تلخ جامعه ای است که من وتو نیز باشندهء آن هستیم. اگر هزاره وپشتون باهم مشکل ندارد ازخودت می پرسم که : چند درصد هزاره ها خودشان را حالا افغان میدانند؟درانجمنهای قومی وفرهنگی هزاره ها درخارج یعنی در اروپا وامریکا چقدر پشتون عضویت دارد؟
      اینکه جنایت حاکمان پشتون را بالای تمام پشتونها شما نمی اندازید خیلی سخن معقول وانسانی زده اید ولی چند درصد هزاره ها با این باور انسانی شما توافق روحی دارند؟ حالا که جنگ سیاف با مزاری جنگ هزاره واوغان نبود پس اینقدر خونهای که میان دوطرف ریخته شده است مسؤولیت آن بگردن کی است؟ آن ملا ی سنی مذهب کوچی ازقوم دولت زایی را که در منطقهء دشت برچی گوش وبینی اش را اول افراد حزب وحدت بریدند وبعد به وحشیانه ترین شکل وی را غرغره نمودند مگر از گروه سیاف بود؟
      این زلمی آرا ممثل وهنرمند بیچاره ای که هنگام رفتن به خانه اش درغرب کابل ازطرف سلاح بدوشان مزاری ازموتر پائین میشود وبه زور وجبر بالایش سنگرهای نظامی را برضد شورای نظار حفر میکند مگر سیافی بود؟
      آن اولتیماتوم احمقانه ای شهید سعید مزاری ازطریق رادیو بی بی سی که به صراحت اعلان نمود:
      "مه امروز با دوستم درتیلفون صحیت کدوم؛ بری دوستم گوفتم که خیرخانه ره اسکاد بوزنه، چاریکارره اسکاد بوزنه؛جبل سراجه اسکاد بوزنه تا مسعود دست ازشرارت برداره " آیا خود این اولتیماتوم ازطرف یک رهبر قومی؛ اعلان جنگ قومی برضد قوم دیگری نبود؟ حالا که جنابعالی میخواهید تاریخ را مسخ نمائید مگرفکر کرده اید که همهء مردم حافظهء شانرا از دست داده اند؟ آیا بخاطر یک مسعود مردم بیگناه خیرخانه وجبل السراج وچاریکار باید راکت اسکاد میخوردند وهلاک می شدند؟ چرا حالا جنابعالی منافقانه میخواهید حوادث دیروزرا بامعیارهای امروز برای مردم تشریح کنید وبخشی از سخنانی مزاری که جنبهء منافقت وفریب دارد بحیث نمادی از انسان دوستی وآزاده گی وی اینجا کاپی نموده وازمن درمورد آن طالب تفسیر آن می شوید؟ وبرعکس رقبای وی را عاجز ازفهم آن سخنان گهربار میدانید؟ آیا این خودش یک جنایت فرهنگی ومسخ نمودن تاریخ ویک عوام فریبی منافقانهء محض نیست؟ اگر جنگ میان سیاف مزاری جنگ هزاره واوغان نبود؛ جنگ مزاری با مسعود جنگ هزاره با تاجیک نبود، پس این همه غوغا وسینه زنی درروزهای بنام تجلیل افشار توسط شما وبقایای آن شهید سعید به چه معنی است؟ آیا کدام تاجیک یا پشتون درهمچو محافل شمارا همراهی نموده است؟ آیا درروزهای یاد وبود ازنهم سپتمبر که روزمرگ مسعود است وآنرا بخشی بزرگی ازتاجیکان روز شهادت قهرمان ملی یاد میکنند کدام هزاره ای بیادش اشکی ریخته است وبه میزان تاجیکها از وی قدردانی نموده است؟ یا اینکه جناب عالی به این باور استید که مسعود درمیان تاجیکها قهرمان نبود؛ پس مزاری را کی نمایندهء هزاره ها نصب کرده است؟
      بگذریم که از اینکه مزاری در دشمنی اش با مسعود چه اشتباهاتی را مرتکب شد؟ مگر با هزاره های خود چه کرد؟ قبل ازرسیدن سلاح بدوشان حزب وحدت اسلامی؛ به کابل ؛ شما جنگهای داخلی میان هزاره ها را چه توجیه میکنید؟ مگر درآنها هم دست مسعود بود؟
      درکابل؛اکبری ومصطفی کاظمی وعرفانی وآیت الله فاضل چه گناه داشتند که آن شهید سعید تاب وتحمل دیدن آنها را دیگر درمقابل خویش ندید؟ آیا آنها نیز شورای نظاری وپنجشیری تاجیک اصیل بودند؟
      ازین هم میگذریم ؛ واقعا برای یک لحظه با شما موافق میشوم که مسعود نه الفبای سیاست را خوانده بود ونه هم آزاده گی داشت این آزاده گی؛ مختص آن رهبر شهید سعید بود.
      ولی پرسش این است که درکدام فرهنگ وقاموس مردان آزاده است که هئیت میانجی را که برای مذاکره وصلح نزد یک طرف منازعه می رود ؛ او را بدون رعایت کوچکترین ضوابط واخلاق بشری وجوانمردی، اورا با دریورش اسیر نموده وبعداز تجاوز دسته جمعی بالای وی او را بوحشیانه ترین صورت ازبین می برد؟ آیا ازین حادثه جنابعالی خبر ندارید؟ خیر! اگر خبرندارید من شما را خبر می کنم آن بیچارهء بخت برگشته ؛ زنده یاد نجم الدین مصلح رئیس دفتر آقای برهان الدین ربانی بود که با حزب جمعیت اسلامی هیچ پیوند فکری واعتقادی نداشت بلکه ازشاگردان زنده یاد محمد طاهر بدخشی بود. همان طاهر بدخشی را میگویم که با سلطانعلی کشتمند شما نیز قرابت خانواده گی داشت؛ آیا این کار آن رهبر شهید سعید را درکنار عملکردهای جوانمردانه وعاقلانهء وی حساب می کنید؟ این قضاوت را به وجدان انسانی تان می سپارم که کشتن یک انسان بیگناه وغیر مسلح وهیئت مذاکره کننده را درج کدام اعمال آن شهید سعید می نمائید؛ ولی بیاد داشته باشید که کشتن هیئت مذاکره کننده حتی درفرهنگ اسلامی که شما آنرا فرهنگ قبایل عرب می دانید یک جرم نابخشودنی است؛ قرآنی را که نمیدانم به آن باور دارید ویانه؛ حتی درهنگام جنگ؛ دستور داده است که اگر هیئتی ازطرف کفار محارب نزد شما می آید؛ امنیت وی را تضمین نمائید واورا تا آخرین نقطهء امنی که تحت کنترول تان است یعنی تا آخرین نقطهء خط نظامی میان طرفین برسانید؛ این دستور همان قرآنی است که آن شهید سعید بخاطر برپایی نظام اسلامی براساس دستورات آن؛ جهاد فی سبیل الله را برضد عساکر روس آغاز کرده بود.
      مسآله چنگیز واولادهء چنگیز از قول برهان الدین ربانی:
      :
      درسخنرانی های گهربار آن شهید سعید که جناب ستایش علی خان آن را روایت نمودند یکی هم این موضوع به نظر میخورد که استاد برهان الدین ربانی به قاضی حسین احمد پاکستانی گفته است که هزاره ها ازنسل چنگیز اند وقتال با آنها جواز دارد.
      من حالا با آن شهید سعید کاری ندارم زیرا از دنیا رحلت فرموده اند ولی پرسش من ازجناب ستایش علی خان که حرفهای آن مرحومی را بحیث سند محکومیت برهان الدین ربانی مرقوم فرموده اند می پرسم:
      آیا عبدالعلی مزاری بحیث یک رهبر یک حزب بظاهر اسلامی از کوچکترین اساسات اسلام آگاهی داشت ویانه؟
      آیا عملکرد ایشان دررهبری یک حزب سیاسی برخاسته از احکام قرآن بود ویا ازخواهشات وتمایلات قومگرایانه وکودکانه ایکه مثل یک طفل هردم درحالت نوسان بود؟
      اگر عملکردهای آن رهبر بزرگوار؛ براساس قرآن استوار بوده باشد بدون شک که ایشان درین قسمت باید آن آیهء قرآن را مد نظر میگرفتند که آیه وسوره اش حالا یادم نیست ولی فحوای آیه این است که اگر فاسقی به شما خبری را می آورد؛ شما در راست بودن ودروغ گفتن آن خبر؛ تحقیق نمائید ؛ نشود که قبل ازتحقیق نمودن آن خبر؛ برای قومی آسیب برسانید وبعد پشیمان شوید.
      ببنید آقای ستایش علی خان!
      من نمیدانم که خودت مسلمان استی ویانه ولی آن شهید سعید مرحوم مدعی بودند که سر ازحوزه های طلبگی بیرون آورده بودند پس آیا آن عالی جناب قبل از آنکه این خبررا ازطریق منبر برای تحریک احساسات قومی افرادش اعلان نماید آیا کوچکترین تحقیقی درین زمینه نموده بودند که قاضی حسین احمد راست گفته بود ویا دروغ؟
      آیا شما ستایش علی خان؛ سند دارید که آن شهید سعید قبل ازاشاعه وتبلیغ منبری این خبر ؛ یقین خویش را حاصل کرده بود؟ تا جاییکه من از آن حوادث بصورت دقیق خبر دارم ویکی از آن افراد مربوط سازمان نصر که سالهارا درزندان پلچرخی با یکی ازنزدیکانم گذشتانده بود وبعد ازسقوط داکترنجیب بحیث هیئت صلح ازطرف آن مرحومی به شرق کابل تشریف می آورد؛او خودش میگفت که آن مرحومی حوصلهء تحقیق نمودن درراپورهای غلط وصحیح را نداشتند..
      درحالیکه در دنیای سیاست وژورنالیزم؛ امروز حرف آخررا اسناد میزند نه سخنان هوایی وپیتاوی؛ سخنان پیتاوی سخنانی است که همین اکنون من میتوانم صدها حرف بشما همین جا ردیف کنم وازطریق کابل پرس? درپیامخانه نشر نمایم آیا این سخنان من بحیث یک منبع وسند میتواند قابل قبول ارباب تحقیق قرار گیرد؟
      فرض بفرمائید که درهمین کابل پرس آزاد، کسی بنام پرویز بهمن بشما دشنام میزند ومی نویسد که ستایش علی خدا ناخواسته ولد الزنا تشریف دارد آیا شما این سخن را قبل از آنکه با من درمیان بگذارید باور میکنید؟ اگر باور کنید بدانید که جناب عالی سلامت روانی تان آسیب فراوان دیده است وبه روان پزشک مراجعه فرمائید..
      بناء مسآله چنگیزی بودن هزاره ها ازقول برهان الدین ربانی وتبلیغ آن توسط آن شهید سعید؛ اخلاق وکرکترعالی رهبری ایشان را بازتاب نمیدهد بلکه ایشان را تاسطح یک مرد بدماش کوچه ایی میرغضب واحساساتی تنزل داده است..
      دررادیو وتلویزیون هیچکسی چنین اظهارات ابلهانه را توسط برهان الدین ربانی شاهد نیست، من خودم بحیث یک شاهد عینی همان روزها چنین اظهارات را هرگز اززبان برهان الدین ربانی نه شنیده ام.
      این دفاع من به این معنی نیست که برهان الدین ربانی ؛ درآنوقتها هیچ اشتباهی را مرتکب نشده باشد ویا مسعود ازارتکاب اشتباه مبرا باشد؛ هرگز؛ من چنین ادعا را نمیکنم؛ هیچیک ازین دو مرد؛ باوجودیکه جناب عالی ایشان را بیسواد وعاجز ازفهم الفبای سیاسی میدانید؛ نزدمن قدسیت آسمانی نداشتند. هیچکسی هم از هواداران دیروزی وامروزی آنها دعوا نکرده است که بالای برهان الدین ربانی ومسعود از آسمان وحی نازل میشد؛ بلکه هرکسی میگوید که آنها مثل مزاری وسیاف ودیگر انسانها دارای ویژه گینهای انسانی بودند وکدام فضیلت وبرتری خدایی برهیچکسی نداشتند.
      اما اینقدررا پیروانش میخواهند تکرار نمایند که انداختن تمام بار ملامتی بالای آنها شرط انصاف نیست.

    • بخش دومی واخیر:
      خدمت شما ستایش علی جان دوست داشتنی وعزیز عرض میکنم که درست است که نه مسعود الفبای سیاست را میدانست ونه حالا من میدانم ؛ اما باهمهء این تقصرات وکوتاهی ها؛ دشمنی باهیچ قومی وملیتی را من به خیر هیچ یک از اقوام وملیتهای ساکن کشور نمیدانم؛ اما این مطلب میخواهم خدمت آن عالی جناب حالی کنم که: ادبیاتی وترمینالوژی سیاسی که حالا میان نسل جوان ازطریق انترنت مانند: افغانستانی ؛ تغیر شکل نظام ویا تجزیه وغیره بوجود آمده است درزمان حیات احمدشاه مسعود با این شدت آن وجود نداشت ومسعود آنروز؛ از درک این مفاهیم به قول شما عاجز بود. او نه باهزاره دشمنی داشت ونه هم با پشتون؛ واین را ثابت نمود که او با هیچ قومی دشمنی نداشت زیرا درحزب تحت فرمان وی ازهرگروه قومی؛ افرادی وجود داشت که تعداد زیادی آنها هنوزهم حیات دارند ازهزاره گرفته تا بیات تا قزلباش وتا پشتون وهرملیت دیگر ؛ ولی خودت درسازمان نصر فقط یک پشتون سنی مذهب را بمن نشان بده که عضویت سازمان نصر ویا عضو حزب وحدت اسلامی بوده باشد؟ یکنفررا؟ با تمام این طمطراق واین غوغای که گویا نمیخواهی جنایات حاکمان پشتون را بالای همهء پشتون ها بیندازی فقط یک پشتون را برایم نشان بده که عضویت یکی از احزاب شیعه ایی ویا هم سازمان نصر را دارا بوده باشد؟ ولی آن بیسوادی را که خودت حالا وی را عاجز از فهم الفبای سیاسی میدانی؛ درلغمان وپکتیا وکنرهار وقندهار وهلمند ودرشمال میان ناقلین پشتون جبهات نظامی فعال داشت. آن بسوادی که به زعم جناب عالی ازفهم کوچکترین الفبای سیاسی عاجز بود دشمنی با هیچ قومی وملیتی را درصدر برنامه های سیاسی ونظامی اش قرار نداده بود که باید فلان قوم را کاملا ازصفحهء روزگار محو ونابود کند؛ زنانش را به کنیزی بگیرد ومردانش را بحیث غلام دربازارهای کراچی ودهلی به فروش برساند اگر جناب عالی چنین سندی داشته باشید لطفا آنرا به خواننده گان عزیز سایت کابل پرس? ارائه فرمائید.
      ولی این یک حقیقت مسلم است که هیچ جنگی پیامدهای جز کشته شدن ومردن وزخمی شدن وآواره شدن ودربدری چیز دیگری درپی ندارد.
      اما اگر ازجناب عالی این پرسش نظامی را مطرح می کنم که اگر به عوض مسعود شما می بودید ورقیب تان قبل ازوقوع هرجنگی ؛ شما را درحضور رقیبان تان به یک پیسه کرده و هرروز درانستیوت علوم اجتماعی وساحهء افشار سنگرهای خویش را محکم بندی میکرد و درصدد آن بود که بالای کوه بادام باغ چند تانک نظامی را جابجا کند وبعد به قول خود آن شهید سعید: که پدر مسعودرا حالا درمیاورم" مناطق خیرخانه وارگ وشهرنو وزیراکبرخان را نیز زیر آتش قرار میداد اگر شما می بودید چه میکردید؟
      پرسش من خیلی خلص وساده است اگر شما جای مسعود بیسواد وناخوان می بودید ولی درمقابل همچو یک رقیبی که نه به عذر واستغانه میشد ونه هم به رفت وآمد هئیتهای صلح اهمیت میداد نه قول داشت ونه هم قرار شما چه میکردید؟ جوابش به خودتان برمیگردد.
      نتیجه:
      من مثال دگروال لعل محمد خان توخی را برایتان درپیام قبلی ام دادم ولی جناب عالی ازآن متاسفانه خیلی سطحی وسرسری عبور کردید، درینجا نیز باز یکبار دیگر تکرار میکنم که اندیشه های امروزی من حاصل تجارب وچشمدیدهای تاریخی من می باشد . هرکاری که مسعود ومزاری دربین خودشان کرده باشند هرگز نمیتواند یکی را ملامت ودیگری را سلامت بدانیم ولی اگر قرار باشد که جناب عالی دست در دست فاشیستان پشتون وترک بگذارید وتمام کاسه وکوزه را برسر یک نفر بشکنید این اجازه را من بشما نمیدهم.
      من همان قدر حق دارم که ازمسعود بیسواد دفاع کنم که جناب عالی حق دارید از آن شهید سعید دفاع نمائید. اما طوری که من درپیام قبلی ام گفتم که من به سخنان سطحی که از روی غرض ومرض جعل شده باشد هرگز نمیتوانم قناعت کنم.
      امروز تاجیکها وازبیکها وهزاره ها با همهء مشکلاتی که میان خودشان دارند دریک موضوع باهم متفق اند که سلطهء قومی عنعنوی یک قوم را خاتمه دهند چه این قوم ازبیک باشد ویا هزاره ویا هم تاجیک ویا پشتون. ما بطرف نظام سازی میرویم ولی گذشته های خویش را نیز باید نقد کنیم؛ بدون نقد صریح وآشکارعملکردهای رهبرانی که بنام تاجیک وهزاره وازبیک درررأس قدرت قرار گرفتند خواه انتخابی بودند ویا هم تصادفی ، قدم گذاشتن به پیش عقلانی نیست.
      اما یک چیز را خدمت آن عالی جناب باید عرض کنم که آنچه را که من درمورد شهید مزاری نوشتم ؛ بادرنظرداشت معیارهای همان زمان وهمان وقت بود؛ با تمام اشتباهات جبران ناپذیر آن شخص بازهم اسیرشدن وی را بدست گروه وحشی ومتحجر طالبان وبعد مثله شدن گوش وبینی وچشم وی را به صورت تحقیر آمیز روا دار نبودم وحالا نیز آن عمل را محکوم میکنم.
      امروز نسل کنونی ضرورت دارد که خودش را ازعصر جنگهای تنظیمی بیرون کشد؛ وجهان را با افق تازه بنگرد امروز طرح پیشنهادی من عبارت از اعمار ساختن یک جامعه ای به سان سویس ودیگر کشورهای پیشرفته است که درآن تمام فرهنگها ومذاهب واقوام خودشان را درساختار نظام بیابند. کار دین را برای اهل دین بگذارند وکار دنیا وسیاست را به سیاست مداران. درزمینی که خداوند خلق کرده است ؛ نه تنها مسلمان بلکه غیر مسلمانان نیزحق حیات وزنده گی دارد ولی تعرض وتجاوز به معتقدات دینی مردم باید گناه وجرم پنداشته شود. عیسی بدین خویش وموسی بدین خویش . والا جنگهای فرساینده وحکومتهای غیررسمی وتجریدشده الترناتیف آن می باشد.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • وطنداران سلام وبه پرویز خان سلامتی إقرار ادعای این شخص یعنی پرویز بچه ودر نوشته اش چون کچه مسعود دزد و دزدان دیگری از دره پنچشیر وابستگی به هیچ قوم نداشته وهم به هیج قوم طرف دشمنی نداشته است ،مکثی ملایمی وکوتاه داشته باشیم که :پیش از اینکه وارد بحث شویم میخواهم از برادران تاجیک اصلی که بیان حقیقت تلخ ،طرف پذیریش شان ممکن نباشد وباعث آزرده گی شود،معذرت میخواهم.تاجیکان در خطه خراسان در دو بخش تقسیم اند :1-تاجیکان بومی واصیل و2- تاجیکان برونی "عرب وهم یهودها".چون عرب ویهود از ژنتیکی و اتنیکی دارای یک ریشه وبیشه وفرزندان اسحاق اند.در بحث وگفتمان محیطی ومردمی در قطغن زمین به تاجیکان برونی حرام زادگان تاریخ خطاب میکنند.چرا این کلمه توهین را به ایشان مستحق میدانند که ،در زمان خلافای اموی ها یک تعداد از عرب های مخالف از عربستان تبعد شده ووارد خراسان میشوندوجهت زنده ماندن شان زنان خویش را به تورک ها میفروشند واز حاصل این تعاملات نسل دیگری وارد میدان میگردد ونه عرب اصیل ونه هم تورک .طی گذشت زمان به این گروه ها حرام زادگان تاریخ خطاب نموده اند و،پرویز بهمن ،احمدشاه ،بشیر بغلانی ،اکبر ووواین نسل اند که ،خویشتن را در قطار تاجیک های اصیل وتاریخی جا داده ودر جهت فروپاشی وچالش ونیرنگ های از صفت شیطانی آماده ومانع پیوند طبعی نسل های باهم همریشه وبیشه شده ودراین زمینه کار میکنند.حرام زادگان تاریخ چنانچه خصلت شان مستلزم میدارد ،در مرحله ومقطعی تاریخی سربرون آورده ،چالش ها را نخبندی کرده ،در خدمت بیگانگان چون عطای دیوانه قرار گرفته وزمینه سقوط کشور را هموار ساخته اند.
      این حرام زادگان معاصر روی آن طوسی را سیاه نموده وچنانچه طوسی در شهنامه خویش قرار تحققات 543 بار کلمه تورک خونخوار را استفاده نموده است.درحالیکه آن تورک خونخوار زمینه رشد آن پسررا هموار نموده بود.در خصوص این گفتمان مسایل حقوقی وتاریخی مورد بحث میباست گرفت وقانونی وعدم قانونی بودن عملکرد یک حرامزاده مهاجررا به نقد کشید ونه چون فرزند کثیف ،حرام زاده ،فاشیست ،چرنده گو"پرویز بهمن ساختگی "راکه از حقیقت تاریخ طفره رفته وبه دیگران چون سگ حمله میکند را خواند .

    • سلام به همهء کابل پرسیان وسلام به اقای قیام تورغی اشکمشی!
      بگذارید که در پهلوی دشنامهای شما به این قلم دلایل شما را نیز ازنظر علم ومنطق مورد بحث وکنکاش قرار دهیم. به نظر من ریشه یابی نژاد وخون در اجتماعات بشری درقرن بیست ویک به این اساس که کدام قوم وملت حلال زاده, بومی واصیل وکدام یک غیر اصیل ومهاجر ازبیرون آمده است کدام قوم به قول شما ملیت حرام زاده وکدام ملیت حلال زاده های اصیل ونجیب تشریف دارند درنگاه نخست راه اندازی این بحث ازصلاحیت آزمایشگاه های جهانی طبی است نه ازصلاحیت آقای تورغی؛ این آزمایشگاه های تحقیقاتی است که که اول باید D.N.A آقای قیام را با استخوانهای بقایای چنگیز وتیمورلنگ باید درلاربرتوارها مورد تحقیق قرار دهند تامعلوم شود که جناب قیام تورغی اشکمشی چند فیصد خون حلال در شراین وجودش درجریان است. دوم اینکه اگر بالفرض قبول هم بکنیم؛ که خون قیام تورغی اشکمشی خون ناب وخالص ترک می باشد ودر آن هیچ اثر از تعرض جنسی لشکریان تیمورلنگ وچنگیز در وجود ایشان وجود ندارد ؛ چنین بحثی چه مفادی را میتواند برای اجتماع بشری ببار آورد. امروز درامریکا وکشورهای غربی بسیاری ازاکتشافات علمی واختراعات درعرصه های مختلف علمی توسط انسانهای صورت گرفته که نه پدرش معلوم بوده ونه هم مادرش را کسی می شناسد آنها دریتیم خانه ها بزرگ شده اند. پس حاصل این بحث که قیام تورغی ازنژاد ترک اصیل باشند وملتهای دیگر غیر اصیل وحرامی چه دردی را میتواند دوا کند؟
      این قلم به این مسایل علاقه مند نبودم ولی ازخلال کلمات راسیستی یک شخص حرامی نسب به نام حبیب الله قوباش تالقانی این را ثابت کردم که با همهء مباهات وافتخاریکه ایشان به تیمور لنگ می نمودند؛ ایشان حرامی تشریف داشتند سند اصلی من نوشته ها واظهارات ضد ونقیض خودشان درکابل پرس است اگر باور ندارید لطفا پیامهای شانرا درستون مقالهء من زیر عنوان : حکومت داری خوب درفرهنگ اسمعیل یون ودیگر اوغانها بخوانید. اما این قلم به حرامی بودن وحلالی بودن هیچ یک ازملیتها بصورت دسته جمعی باور ندارم واین باور های راسیستی دراندیشهء من راه ندارد. من زمانیکه با فردی مناقشه میکنم؛ تنها با او درمحدودهء شخصیت ولیاقت خودش مناقشه می نمایم. قوم وملتش نزد من هیچ نوع اعتبار علمی ندارد.
      بحث اصیل وغیر اصیل را اول هتلر در آلمان براه انداخت که تربیت یافته گان مکتب فاشیسم پشتون وترک آنرا درافغانستان کنونی زیرنامهای اقوام محکوم؛ برسمیت شناختن زبان ترکی وپشتو وغیره براه انداخته اند.
      ازین هم ازبگذریم که آقای قیام تورغی واقعا ترک تبار تشریف دارند ویانه ولی یک حکم قاطع را صادر فرموده اند که زنده یاد احمدشاه مسعود نیز درزمرهء تاجیکان حرامی وغیر بومی حساب می شوند.
      پس ازین معلوم شد که آن عده ازهموطنان ازبیک تبار که تحت فرماندهی زنده یاد احمدشاه مسعود علیه قوای شوروی سابق وعلیه گلبدین جنگیده اند ومرده اند آنها نیز ازجملهء ازبیکهای حرامی تشریف داشتند. زیرا هیچ وقتی یک فرد حلال زاده ازیک انسان حرامی فرمان نمی برد وبه امرو فرمان او خودش را به هلاکت نمی اندازد. پس آقای قیام تورغی قبل از آنکه این برچسب را علیه تاجیکان روا بدارند ابتدا ازخانهء خودشان شروع کنند که درمنزل خودشان واقارب ونزدیکان شان دراشکمش چه تعداد اشخاص شورای نظاری تشریف دارند آنها را به لابرتوارهای طبی معرفی کنند تا خون های شان مورد آزمایش قرار گیرد که آیا واقعا ترک وازبیک اصیل بوده اند ویانه بعد میتوانند این برچسپ شان را بدیگران تعمیم ببخشند. موفقیت شان را آرزو می کنم. بخشداری اشکمش در دوران جنگ علیه اشغال شوروی ازجمله مراکز پایگاهی شورای نظار بوده است.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • سلام عزیزان إ این سگ دیوانه وهم بی خانه در در ود یوار همسایه خوابیده جز غاو غو وچتیات گوی ،کاری دیگری ندارد.این پسربچه باکره ،بقول خودش تجاوز شده از سوی تورکان کوشانی ها ،یفتلی ها ،اردبیلی های کابلی ،غزنویان ،کوشانی ها ،خورازم شاه هان ،قره ختای ها ،شیبانی ها ،چنگیز ها ،تیموریان ،بابریان ،افشاریان ووغیره اند را حرامزاده خطاب نمود.این حرام زاده همانا پرویز بهمن است.خصلت حرام زاده گی ایشان در هر موقع مناسب چون زنان تن فروش به رویت ،به روایات ناشناسی خنده میکند که گویا هیچ عملی صورت نگرفته است.بنده به مطالعه کمی که آگاهی دارم ،کلمه اصیل وغیر اصیل اولین بار از دهن آن پیرمرد نمک حرام طوسی برون آمده ،از سوی موسولینی وارد سیاست شده واز طریق هیتلر محک آزمایش قرار گرفت.این یاوه گوی بدون وجدان "پرویز خان"ادعا نموده که اشکمش پایگاه شورای دزدان "نظار"بوده وبرخلاف ادعای این کودن واحمق "پرویز"شورای دزدان هنوز تشکیل نشده بود ،اشکمش پایگاه مقاومت گران تورک تحت قومانده شخص مبارز ووطن پرور قاضی اسلام الدین بود.آن زمان به گمان اغلب رهبری شورای دزدان "نظار"یعنی آن دزد دیگر مسعود زیر تربیه استخبارات پاکستان درس خیانت به ملیت
      افغانسان را میآموخت.در ابتدا شوروشوق مبارزه علیه ارتش اشغال گر روس ها جنبه همگانی وبدون دخالت قومی ومن وما بود واما،مرحوم قاضی صاحب ،پیرمحمد آینده چی تالقان وسایر قوماندان های اوزبیک تبار از پلان شوم شورای دزدان تحت رهبری مسعود که اشعال گر دیگری در خط مبارزه درحال آبستن بود،آگاهی یافتند و موضوع را به مرحوم بصیر بدخشانی در میان گذاشته ودر بعد تدابیری اتخاذ نمایند وشوربختانه طی یک پلان زیر زمینی در تنگی تالقان تمامی قوماندان های اوزیک تبار را احمد شاه خایین ترور کرد.بعداز حادثه هیاهوی را شورای بدنام نظار براه انداخت که گویا سید جمال از حزب اسلامی گلبدین مرتکیب این جنایت شده است و درحالیکه در جلسه فرخار 32 قوماندان شرکت نموده واز این حادثه نتها دوتای آن ها زنده مانده که هردو تاجیک یکی مرحوم داود فرخاری ودیگری روبای پنجشیری وباقی همه کشته میشوند. آقای کودن وشیطان صفت :قاری باقی هزارباغی را کی ترور کرد ،ظاهر بروت که یکی از روشنفکران تخار را در چمن تالقان کی بدار اویخت ،حاجی فضل الحق را کی کشت وده ها وصدها جنایت که از جانب باند دزد تو ،تحت رهبری دزد دیگری صورت گرفته اند ،حرفی گفته نمیشود؟؟إ
      ازتو فرزند دزدان سپاس گذارم که ؛ مرا در نوشته مستقل خویش هدایت داده وضمن آن تمامی تبصره ها را ودر خصوص تبصره یک جانبه ،عقده ایی ،سخنان از تیپ لومپنی ،لوچکانه ،بدون دستآویز ترا نیز عبور نمودم وحبیب قویاش ممکن معلومات نداشته ویا هم نخواسته که پاره واقعیت ها برملا سازدواینک کوشه از جنایت تو شورای نظاری در قطعن زمین وحقایق دیگری نیز درآرشیف تاریخ جنایت شما درج اند وما یکی پی دیگری بنابه ضرورت ومصلحت زمانی افشاه خواهیم نمود وتا چهره جنایت تو وامثال تو چه درگذشته وچه در شرایط حال معلوم واشکار نموده وجبهه جنگ تازه را جهت نابودی دزدان آن سوی هندوکش زمینه
      سازی خواهیم نمود.

    • Jتورغی بچیم!
      تو کودن تر از آن استی که من درین موارد باتوهمزبان شوم. اول اینکه عبارت پسر باکره را برای اولین درپیام تو وآقای حبیب الله قوباش خوانده ام. برایم چنین معلوم میشود که مطابق فرمایشات گهرباری که درین پیام ازخویش به نمایش گذاشته ایی درفرهنگ خانواده گی شما ودرمنطقهءکه نشو ونما نموده اید پسران را قبل ازرسیدن به سن بلوغ بکارت شان را زایل میکنند واین موضوع برایم هیچ قابل فهم نبود. اینکه دختران بکارت دارند این را کافر ومسلمان قبول دارند ولی بکارت پسررا از قلم شما وآقای قوباش خواندم . لطفا تبریکی مرا برای کشف این فرهنگ حیوانی درمیان خانوادهء تان قبول فرمائید. واقعا چیز جدیدی را حالا ما درکابل پرس ازقلم شما خواندیم.
      واما دربارهء قاضی اسلام واشکمش وغیره تو شایستهء این بحثها نیستی وهویت تو تاهنوز ناروشن است. مسعود بزرگ اگر ازبیکی وتاجیکی ویا پشتونی را اعدام کرده باشد آنرا طبق یک محاکمهء عادلانه وفیصلهء علمای دینی انجام داده است حتما این شخصیتهای که یاد نموده اید همه جاسوس های دوطرفه وسه طرفه بوده اند که باید اعدام میگردیدند. درآن وقتها جواسیس را اعدام میکردند.
      ودر آخر این را خدمت جناب عالی بایدعرض نمایم که جناب عالی مصداق این شعرشاعر قرار دارید که فرموده است:
      کاسهء چینی که صدا میکند/ خود صفت خویش میکند
      با احترام
      پرویز بهمن

    • پرویز خان وجود ات لبریز از جنایت های اهریمن إدر زبان تاجیکی ویا پارسی در متن نظام ونظم شعری -سخن ،کلمه وواژه استعاری بکار گرفته میشود وتا شعر را از معنی ومفاهیم قوت بخشیده واز سوی دیگر هنر شعر را از حالت محدویت وتجریدی بسوی عام وکلی سوق داده وهمه گیر میسازد.در قالب نثر نیز همچو استعاره ها در خور استفاده است و پسرک باکره زبینده حالت تو وهم قماش های تو است ،استفاده یافته است .معنی پسرک باکره برابر به آریایی ،پاک منش ،شریف ونجیب است که در گرداب این واژه ها ،آقایان پرویز ،مرادی ،بشیر بغلانی و غیره ها چالش ها را علیه دیگران آفریده وخویشتن را خدای زمین وبه مفهوم کل طبعیت میپندارید واز سوی دیگر از کارکرد های تورک ها همیشه شکایت وحکایت نموده وبه قول وقول شما ،از سوی نسل باستانی وتاریخی تورک تجاوز شده ایدو ویژه گیهای نجیب وشریف وآریایی و"باکره بودن "خویش را از دست داده اید.
      به فکر این قلم ،شما وهمچو شما ،مفهوم کلمه باکره را بنابه ملحوظات تاریخ وتبار خوب درک کرده واما ،بی شرمانه خویشتن را در کوچه حسن چپ میزنید.این که گفته ایی که کیش وتبار ام به تو معلوم نبوده ولازم نمیدانی که به بحث که تو سراسیمه وشتاب زده عرض حال نموده ،ادامه دهیی.اینک من فرزند با غرور وبا فرهنگ وتاریخ تورک ام ودر برابر کسانی که در مورد تورک حرفی از قماش لوچکانه ،مغرضانه ،قلاب گرانه وبی حرمت گویی ها بزنند ،پاسخ محکم ومحو کننده خواهم داد.در آخیر اگر میخواهی اضافه از 200 ملیون مرد تنومند تورکی را در خدمت فامیل ات روان خواهیم نمود که .....إ.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس