صفحه نخست > دیدگاه > ارزگان؛ زورمندان داخلی و ابهام انگیزی های خارجی ها

ارزگان؛ زورمندان داخلی و ابهام انگیزی های خارجی ها

یادداشت هایی از سفر به ولایت ارزگان
احمد شکیب نور
شنبه 21 جولای 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

بعد از فراغت دانشگاه در جستجوی شغل مناسب و متناسب با رشته تحصیلی ام بودم که خوشبختانه یکی از پست های که در یکی از موسسات برای ولایت ارزگان اعلان شده بود خود را نامزد کردم چون از بیکاری و تلاش زیاد برای جستجوی کار خسته شده بودم ناچار گزینه دیگری جز قبول آنرا نداشتم.

بالاخره در سِمَت مسوول مالی موسسه برای ولایت ارزگان، پذیرفته شدم و در بامداد سرد روز 19 جنوری سال 2012 از کابل به سوی ترینکوت مرکز ولایت ارزگان با سه تن همکارانم پرواز کردیم.

از آنجایی که پیش از این نیز در چارچوب یک موسسه دیگر به بیشتر از 20 ولایت کشور سفر کرده بودم ترس و دلهره زیادی در دل نداشتم اما وضعیت را در این ولایت متفاوت تر یافتم و با دشواری های بیشتر به تناسب تمامی سفر هایی که به ولایت های کشور داشتم، روبرو شدم و بسیاری از تصویر هایی که از این ولایت و مناطق همسان آن در کشورم داشتم، دگرگون شد.

همین که با سه تن دیگر همکارانم از هواپیما پایین شدیم و بسوی دفتر ولایتی موسسه حرکت کردیم، صدای مهیب یک انفجار شدید در مقابل دفتر والی ارزگان، در مرکز کوچک شهر ترینکوت این شهر را تکان داد و من شاید برای نخستین بار چنان ترس و وحشت وجودم را فرا گرفت که به راننده گفتم که نمیشه برگردیم به میدان؟

اما از یک طرف راه برگشت به این زودی ها برایم بسته شده بود و از جانب دیگر حین رسیدن به ساحه و دیدن بدن های پاره پاره شدن کسانی که در نتیجه این انفجار در پیش چشم هایم به خاک و خون می تپیدند و ما هم مجبور بودیم فقط از کنار آنان بگذریم و نظاره کنیم احساس بی پناهی کسل کننده یی برایم دست داده بود. دستها و پاهایم میلرزید بالاخره بعد از نیم ساعت خود را به دفتر ولایتی موسسه رساندیم.

در بسیاری ولایت های کشور نهاد های غیر حکومتی تلاش می کنند تا دفتر های شان را در نزدیکی نهاد های حکومتی انتخاب کنند که در ارزگان هم چنین بود و دفتر ما در نزدیکی مقر ولایت و فرماندهی پولیس این ولایت قرار داشت اما اوضاع در ارزگان متفاوت تر بود و این نهاد ها در مرکز کوچک شهر ترینکوت بیشتر از دیگر بخش ها مورد حمله شورشیان قرار می گرفت و زندگی و کار کردن در این محل حتا خطرناک تر از دیگر بخش های این ولایت بود. حمله های انتحاری، ماین گزاری کنار جاده و بم گذاری های کنترول از راه دور شاخص های اصلی وضعیت روانی و اجتماعی شهروندان این ولایت را شکل می دهد و زندگی به ویژه در شهر ترینکوت برای انسان های غیر بومی دشوار تر است.

بالاخره پس از گذشت چند روز آرام آرام به صدای گلوله ها و انفجار های انتحاری و غیر انتحاری عادت کردم و به مرور زمان به این نتیجه رسیدم که بسیاری از رویداد های امنیتی که در آنجا اتفاق میافتاد از سوی رسانه های بازتاب داده نمیشود، اینکه اجازه پوشش و نشر رویداد ها برای شان داده نمی شود، یا از امنیت و مصوونیت خود بیمناک اند، یا هم دلیل یا دلایل دیگری وجود دارد را نمی دانم.

آنجا هفته چندین بار حملات پی در پی صورت میگرفت، گاهی حمله انتحاری میشد، گاهی طالبان بروی سرک برای سربازان نیرو های امنیتی و مسوولان و کارمندان دولت و در موارد اندکی هم خارجی کمین می کردند، بسوی عساکر شلیک میکردند و یا سر میبریدند و در فرجام هم به راحتی فرار میکردند اما با گذشت زمان حالات تغیر کرد و بعد از سپری شدن هرروز وضعیت شهر بهتر تر از قبل میشد.

یکی تکان دهنده ترین رویدادهایی که در پیش چشم هایم اتفاق افتاد این که، یکی از روز ها که من با همکارانم در بازار ترینکوت قدم میزدیم، یک طالب موتر سایکل سوار بسوی یک سرباز پولیس که در یکی از چهارراهای های شهر مشغول خوردن غذای چاشت خود بود، چندگلوله شلیک کرد و فرار کرد، بعد از حدود نیم ساعت، یک فرد که گفته شد عامل حمله بجان سرباز پولیس بوده توسط نیروهای امنیتی پولیس دستگیر شده و به همان چهاراهی آورده شد و به دستور قوماندان امنیه ولایت ارزگان که نامش مطیع الله خان بود توسط دو رینجر پولیس که پاها و دستان همان طالب که به ریسمان بسته شده بود را به دوطرف کش کردند و پس از پاره شدن جسد، او را به مدت سه روز بر سر چهارارهی به دارآویخته بودند و سرانجام بنا به اصرار زیاد مردم دستور خاکسپاری آن از سوی مطیع الله خان صادر شد.

این گونه موارد در ارزگان زیاد اتفاق می افتد و آن هم به دستور فرمانده پولیس ولایت ارزگان (مطیع الله خان) که خود را حاکم آن منطقه میدانست.

مطیع الله خان که سابق قوماندان گزمه شاهراه بود که حتی سواد کافی هم ندارد نفوذ خود را نسبت به والی و دیگر مقام های این ولایت بیشتر میداند و تنها شخصی است که در سراسر ارزگان امنیت قوای خارجی را تامین میکند حتی در مسیر راه ارزگان - کندهار و نفوذ بیشتر در ارگان های دولتی داشت توانایی استخدام و منفک کردن اراکین دولتی را نیز داشته و حتی که طالبان نیز از موجودیت وی در چنین ولایت هراس دارند، شخصی خودکامه و زورمند که همه کاره ی دولت آقای کرزی در ارزگان است.

مطیع الله خان با قوای خاص امریکایی کار میکند و در ارتباط است چگونگی مقابله وی با اراکین دولتی و مردم عوام در بسیاری موارد زور مدارانه می باشد و او تنها کسی در این ولایت است که حتا از خارجی های مستقر در این ولایت (استرالیایی ها و دیگران) باج می گیرد، بگونه غیر رسمی به آنان کمک می کند و در بدل تامین امنیت کاروان های آنان در مسیر شاهراه ارزگان- کندهار از آنان پول دریافت مینماید، از یک طرف در بدل عبور هر قطار ناتو از مسیر شاهراه ارزگان- کندهار 800$ تا 1200$ امریکایی بدست میاورد از جانب دیگر با قاچاقبران مواد مخدر و شورشیان طالب در پشت پرده در ارتباط است و همچنان افراد مطیع الله خان برای قوای خاص امریکایی معلومات استخباراتی را جمع آوری می کنند.

پس از حدود یکماه اقامت و کار در ترینکوت همراه با شماری از همکاران راهی ولسوالی دهراوود شدیم که این ولسوالی تقریبا سه ساعت از مرکز ترینکوت فاصله داشت، چون در مورد امنیت راه اطمینان نداشتیم، بنا ما دو نفر که از خود ولسوالی دهراوود بودند را نیز با خود داشتیم تا در مواقع اضطراری از آنان کمک بگیریم اما تا جائیکه گفته میشد و دیده میشد مسیر راه این ولسوالی نسبت به دیگر ولسوالی های این ولایت نسبتا امن تر به نظر میرسید.

پس از این که حدود 1 و نیم ساعت از راه طی شده بود که ناگهان موتر که ما در آن قرار داشتیم متوقف شد و گویا به گفته راننده موتر پنچر شده تقریبا حدود 15 دقیقه بعد همین که موتر آماده حرکت شد یکی از دوستانم برایم اشاره کرد تا آنسوی دشت را ببینم در آنسوی دشت که کوه ها و تپه ها قرار داشت، آنچه من به چشم دیدم سه فروند هلی کوپتر نیروهای خارجی و 5 موتر پیکپُ طالبان هردو در نزدیک هم قرار داشتند گویا معامله می کردند دیده میشد وسایل و مهمات جنگی، سلاح ها از طیاره ها بسوی موتر های طالبان انتقال داده میشد، همین که حالت مذکور را دیدم خیلی شگفت آور و باورنکردنی به نظرم رسید، فکر کردم من خواب دیدم بعد همراهانم گفتند شاید تو برای این که اولین بار است چنین اتفاقی را می بینی ما که همیشه میبینیم.

بالاخره بعد از 3 ساعت به ولسوالی دهراوود ولایت ارزگان رسیدم و بعد از توزیع معاشات استادان و سرپروایزران که مربوط پروژه های مختلف تعلیمی و تربیتی میشدند حوالی ساعات 4 و نیم پس از چاشت دوباره بسوی ترینکوت حرکت کردیم.

واقعیت مسئله این بود که در زمان اقامتم در ارزگان و با دیدن رویداد ها و واقعیت هایی که بیشتر به نظرم عجیب می آمدند، چندین بار از خودم پرسیده ام که آیا آنچه به چشم میبینم واقعیت دارد یا خیر؟

یک مسئله دیگر که شاهد آن بودم خیلی جالب به نظرم رسید و تاسف آور نیز بود، در دفتر ولایتی ارزگان در کوچه که دفتر مان بود درست در همان کوچه در فاصله 5 کیلومتری یکی از دفتر بود که مربوط خارجی ها میشد و این دفتر خدمات پس از وقوع حادثاتی که تلفات جانی به دنبال می داشت انجام میداد، از قبیل رساندن زخمی ها به شفاخانه های محل، کمک به افراد بی بضاعت که توان مالی کمتر برای حل مشکلات صحی داشتند و بالاخره کمک به طالبان که نیازمند پول و یا مخارج هستند، دفتر متذکره از یک طرف اجازه فعالیت از سوی دولت را داشت و از سوی دیگر اجازه نامه فعالیت از سوی شبکه طالبان را نیز داشتند و در آن ولایت به کارمندان دفتر متذکره در هر موقیعت که قرار می داشتند با هیچ مشکل روبرو نمی شدند.

دفتر مذکور ماهانه به مبلغ 500 الی 600 دالر امریکایی به طالبان که در آن ولایت فعالیت داشتند بگونه آشکارا پرداخت میکردند و برعلاوه مخارج طالبان از قبیل کمبود کارت های مصرفی مبایل، پول تیل موتر و موتر سایکل و بقیه مخارج را نیز میپرداختند.

به هر حال سفر به ارزگان و کار با مردم این ولایت پرسش های ذهنم را چند برابر کرده و باور هایم در مورد بسیاری از واقعیت ها و حقایق و همچنان ادعا ها و گلوپاره کردن هایی که در کابل دیده بودم تغییرات فاحشی کرده است که حتا قلمم را بیشتر از این یارای پرداختن به آن نیست و گاهی هم به این فکر می افتم که وضعیت افغانستان و واقعیت و چرایی حضور خارجی ها در این کشور به حدی پیچیده و مافیایی است که باور کردن آنچه در کابل و از زبان سیاست پیشه گان افغانی و خارجی بیان می شود، اصلاً با واقعیت های موجود در این کشور و دلایل اصلی دوام بحران و نا امنی در افغانستان رابطه یی ندارد.

ولایت ارزگان در جنوب افغانستان و در همجوار ولایات کندهار، هلمند، غور و دایکندی موقیعت دارد و ساحه وسیعی را در شمال شرق کندهار تشکیل میدهد و مرکز آن شهر ترینکوت را مردم این ولایت تری می خوانند.

این ولایت که در گذشته و حتی تااکنون یکی از ولایات ناامن بشمار میرود بیشتر از سیصد هزار تن جمعیت دارد که بیشتر آن را پشتون های پوپل زی، بارکزی، مهمند، الکوزی وغیره تشکیل میدهد و این اقوام همیشه در تضاد و بی اتفاقی مداوم در طول سالهای متمادی بسر برده اند در این میان قوم پوپلزی از نفوس بیشتر و به تبع آن سلطه و نفوذ بیشتر حتا در دوایر دولتی این ولایت برخوردار اند.

دیگر اقوام از جمله هزاره ها نیز در جوار ولایت دایکندی حضور دارند.

ولایت ارزگان دارای هفت ولسوالی میباشد که از جمله میتوان ولسوالی چوره، ولسوالی دهراوود، ولسوالی خاص ارزگان، ولسوالی شهید حساس، ولسوالی نیش وغیره را نامبرد.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • ارزگان وطن من که بدست اوغان، کوچی و طالب اشغال شده ای، روزی تو را آزاد خواهیم کرد.

  • اشغالگران ارزگان وطن اجدادی اشغال شده من رابه مرکزقتل وخشونت وترور تبدیل نموده است ارزگان تراازچنگ اشغالگران سلیمان کوه آزادخواهم کرد

  • این چه مسلمانی است که این اوغان ها به سر زمین ا غصبی کار زنده گی ونماز میخواند این ارزگان اصلا زمین هزاره ها بوده که اوغان ها به زور قوای دولتی عبدلرحمان غضب کرده.

  • بچه جان یک عکس میگرفتی و با سند و مدرک بنویس . در سر زمین عضبی نماز نمیشود این هم درست است و مستند

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس