صفحه نخست > دیدگاه > مقدمه ای بر زرتشت شناسی

مقدمه ای بر زرتشت شناسی

پنج شنبه 12 جولای 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

هر بار كه به يكي از مجلدات كتب تاملي در بنيان تاريخ ايران رجوع مي كنم، ناگزير مي شوم در برابر عظمت انديشه،قدرت تعمق،نيروي بيان،شجاعت گفتار،تعهد كم نظير و نثر درخشان نويسنده سر تعظيم فرود آورم.*

تتبع وگزینش : انجنیر شیر ساپی

تاريخ اديان ايران پيش از اسلام يكي از مبهم ترين موضوعات تحقيقي در تاريخ ايران به شمار مي رود.كمبود بسيار محسوس اسناد و مدارك دروني و همزمان و آلوده شدن اسناد و مدارك مربوط به اين موضوع به اغراض سياسي،ملي و مذهبي پيروان اديان ديگر و مخالفان سياسي و مذهبي اسلام و به ويژه بقاياي نيرو هاي سياسي دوران معروف به ساسانيان و نهايتا بازيافت تاريخ ايران پيش از اسلام از سوي شرقشناسان و ايران شناسان غربي و عمدتا بنا به اغراض سياسي و مذهبي و استعماري آن ها،همگي دست به دست هم دادند و باعث شدند تا فضاي گفت و گوي علمي در اين باره به يك فضاي سياست زده،علم زده و ملت زده دچار شود.اين ويژگي ها كه هنوز هم گريبان گير تحقيقات علمي در اين حوزه است،به خصوص در ميان باستان گراهاي ايران،هر نوع بحث و تحقيق در اين باره را ،خواسته يا نا خواسته،به سوي همگرايي با تمايلات به ظاهر ملي سوق مي دهد.من در اين يادداشت كوتاه تنها قصد دارم به نكاتي بنيادين در بررسي احتمال وجود تاريخي زرتشت،زمان ظهور او،وجود فراگير اين آيين در ايران پيش از اسلام و خصوصا عصر ساساني،نوع و چگونگي اسناد و مدارك مربوط به اين آيين در ايران و خارج از ايران اشاره كنم و بس.
هدف من اشاره به چند نكته اساسي در باز خواني تاريخ دين زرتشت است و اين كه بر اساس منابع موجود و با فرض صحت قطعي تمام آن ها،اثبات وجود دين زرتشت در تاريخ ايران به طور يقيني ميسر نيست،ضمن آن كه با توجه به مجعول بودن بسياري از آن اسناد،اثبات خلاف آن به سادگي ميسر است!!!

۱ـ از زندگاني پيامبري به نام زرتشت و ديني به نام زرتشتي،هيچ گونه سند ايراني و همزمان حتي به اندازه اثبات نقطه « ز » زرتشت در ايران،به دست نيامده است.اما خارج از ايران،ظاهرا بعضي منابع يوناني و رومي به شخص زرتشت نامي اشاره كرده اند كه در صورت صحت آن داده ها،وجود متفكري زرتشت نام در ايران پيش از اسلام،بدون هيچ تعصبي مي تواند مورد توجه قرار گيرد.(و البته در صورت صحت آن داده ها،باقي ماندن يك نام از آن دوران براي شعوبيه و يهوديان در ساخت دين زرتشتي در دوران بعد از اسلام كمك بزرگي بوده است!!!) وجود چنين وضعيتي در كنار نكات ديگر ــ كه در ذيل به آن ها پرداخته شده است ــ در مورد دين زرتشتي جاي تامل بسيار دارد؛ زيرا به عنوان مثال اگر ما بخواهيم اثبات كنيم كه مردم ايران در طول 1400 سال گذشته مسلمان بوده اند،آيا نياز داريم به نقل قول يك مورخ چيني، يوناني، رومي، فرانسوي، دانماركي و ... استناد كنيم؟! آيا جز اين است كه ميليون ها سند مادي و غير مادي كوچك و بزرگ حتي در اقصي نقاط ايران وجود دارد كه دلالت مي كنند مردم آن مناطق در 14 قرن اخير پيرو آييني به نام اسلام بودند؟پس چگونه است كه آييني با انديشه هاي گوناگون به نام زرتشتي به درازاي 600 الي 1200 سال در سراسر ايران حضور داشته و حتي در مقطعي (دوره ساساني) با زور سرنيزه تبليغ و ترويج شده است،اما هيچ گونه اثر مادي و معنوي همزماني از خود بر جاي نگذاشته است؟!و اسم و آدرس آن را بايد در نوشته هاي (فرضي)نويسندگان سرزمين هاي ديگر جست و جو كرد؟! باستان پرستان ما عادت دارند در پاسخ به اين سئوال بگويند اسناد و مدارك مربوط به دين زرتشت در طول زمان و به خصوص در اثر هجوم اسكندر و عرب و اسلام از ميان رفته اند.اما اگر چنين آييني واقعا در سراسر ايران وجود داشته و همانند اسلام مردم گوناگون ايران به آن دين مومن بودند،هرگز هيچ نيرويي حتي به عمد نيزقادر نمي بود كه اولا دين تمام مردم را با زور عوض كند و درثاني تمام اسناد و مدارك اين آيين را از ميان ببرد.همچنان كه فراز و نشيب ها و تهاجمات مكرر و وحشتناك دوران بعد از اسلام نظير حمله مغول،هرگز نه توانست دين مردم را عوض كند(حتي به مقياس اندك!!) و نه توانست اسناد و مدارك آيين اسلام را برچيند.
۲ ـ از نظر نسخه شناسي هم قديم ترين نسخه اوستاي موجود متعلق به قرن هفتم هجري است كه در هند با واژگان زبان گجراتي نوشته شده است!!و قبل از آن زمان حتي به اندازه يك « و » نيز سند مكتوبي از اوستا به دست نيامده است. بسياري از متون زرتشتي و پهلوي ديگر مانند كارنامه اردشير بابكان هم نسخه هاي بسيار متاخر دارند!!البته باستان پرستان ما مي گويند كه اوستاهاي پيشين در ايران و هند به تمامي از بين رفته اند و بنابراين از يك متن ديني مهم و معتبر و مقدس حتي يك « و » مكتوب هم نبايد مانده باشد!!!بماند كه بعضي از آن ها مي گويند اوستا اساسا شفاهي بوده است و چون اين ادعا به اندازه كافي از سوي آقاي پورپيرار مورد تمسخر استنادي قرار گرفته است،از آن در مي گذرم.اين نكته براي آن ها كه اندك آشنايي با دانش نسخه شناسي دارند،مي تواند بسيار معنادار و راهگشا باشد.
درست به همين دليل فقدان اسناد،دوران زندگي زرتشت در هاله اي از ابهام قرار دارد و محققان زمان زندگي وي را بين 600 تا 6000 سال ق.م تخمين زده اند.مبناي آن حدسيات هم البته و به طور طبيعي اسناد و مدارك دوره هاي بعد است.خود اين موضوع و موضوعات مشابه ديگر مثل مشخص نبودن زمان سرايش و تدوين اوستا بيانگر عدم قطعيت بسيار در اين باره هستند.از همين رو برخي زرتشت شناسان مانند نيبرگ كاملا منكر وجود اوستا در دوره هخامنشي هستند و برخي ديگر و از جمله خيال پردازي مانندخانم بويس خير!
۳ - بررسي هاي فني درباره امكان وجود خط وزبان پهلوي و اوستايي در دوران پيش از اسلام بر اساس گنجينه لغات باقي مانده از آن زمان ( و نه دوران بعد از اسلام )، و بررسي پيدايش اين عناوين در منابع اصلي و تحقيقات جديد مربوط به ايران در كتاب هاي تاملي در ... ، پلي بر گذشته انجام شده است و دنباله آن نيز در مجادات بعدي مربوط به ساسانيان عرضه شده،كه مجموع آن ها به وضوح و حتي بر متعصب ترين باستان پرستان اثبات خواهد كرد كه هرگز خط و زباني به نام پهلوي و اوستايي در ايران پيش از اسلام وجود نداشته و اساسا با توجه به بررسي هاي فني امكان وجود نداشته است.
۴ ـ بررسي هاي فني كتيبه هاي دوره ساساني و به ويژه بررسي مقايسه اي عكس ها و گراورهاي مربوط به آن كتيبه ها كه در منابع مختلف،ازقديم ترين زمان هاي ممكن تا اكنون در دسترس هستند،نيز با وضوح كامل و باز هم حتي بر متعصب ترين باستان پرستان اثبات خواهد كرد كه بسياري از آن كتيبه ها در دوره هاي اخير و با رذالت بارترين شكل ممكن و همراه با كثافت كاري هاي به اصطلاح علمي جعل شده اند.
۵ ـ بررسي اسنادي مدارك مربوط به تاريخ ايران باستان در دوره اسلامي ، كه دلالت بر وجود دين زرتشتي در دوران پيش از اسلام دارند ، نظير الفهرست ابن نديم و ديگر منابع شعوبي نيز ساختگي بودن و هدف دار بودن آن ادعاها و نيز پيدايش آن ادعاها از يك محدوده زماني خاص و در نتيجه تازه بودن آن ها را نشان مي دهد.
۶ ـ زرتشتيان در دوره قاجاريه آن نقش برجسته چهره بالدار نقوش هخامنشي را بر اساس تهي دستي،ناداني و مقاصد سياسي ــ استعماري به عنوان نقش خداي اهورامزدا و فروهر برگزيدند و تا هم اكنون هم انواع و اقسام داستان هاي تخيلي ممكن را در معناي آن چهره و بال و ... سر هم كرده اند.در حالي كه اين نقش برجسته ــ همان طور كه مي دانيم ــ نخستين بار در ميان نقوش مصري پديد آمده و سپس به نقوش آشوري و بين النهريني و از آن جا به نقوش هخامنشي منتقل شده است و به تنها كس و چيزي كه هيچ گونه ربطي ندارد،زرتشت و دين زرتشتي است!! و دقيقا به همين دليل است كه جاي اين نقش در ميان نقوش مربوط به دوره ساساني كه ظاهرا دوره اوج گسترش آيين زرتشت و تنها دوره رسميت يافتن آن است ، كاملا خالي است.
۷ ـ در ميان پيروان ميليوني و ميلياردي اديان گوناگون در جهان امروز و حتي اديان غير الهي نظير بودايي،ديني كه اين همه درباره صلح و دوستي و سفيدي و گفتار نيك و ... نطق مي كند،مورد بي توجهي كامل مردم دنيا قرار دارد و پيروان آن از چند ده هزار نفر فراتر نمي روند!!!!باستان پرستان ابله ما كه از فرط تعصب تنها در صدد توجيه و نه خردورزي هستند،براي اين موضوع نيز به اصطلاح جواب دارند و مي گويند دليل اين كمبود عظيم پيرو،ملي و قومي بودن آيين زرتشتي است و براي اين استدلال از آيين يهود مثال مي زنند.اين جماعت خردمند!ظاهرا توجه ندارند كه حتي آيين يهود كه يك دين قومي و ملي است،با آن همه محنت و بلا كه در طول تاريخ ديده و كشيده و بسياري از آن بلايا براي برچيدن يك قوم و آيين كافي بوده اند،هم اينك پيروان چند ده ميليوني دارد و نه چند ده هزار نفري!!! و لابد پشت پا زدن مردم ايرن به اين دين ــ بر خلاف يهوديان ــ به خاطر ملي بودن و قومي بودن دين زرتشت بوده است!!!!!
بابايادگار استدلال كرده بودند كه از موسي و عيسي و بودا هم سند همزمان و بومي باقي نمانده است.حسب اطلاع ايشان يادآوري مي كنم كه اولا از تمام اين اديان و از نزديك ترين دوره ممكن به آن ها ــ يعني از زمان پيدايش خط ــ آثار مكتوب مادي و به علاوه هزار ها اثر معنوي بر جاي مانده است ( مانند پاپيروس ها،پوست نوشته ها و ... حاوي بخش هايي از كتاب مقدس و يا منظومه هاي هندي و ستون هاي آشوكا حاوي فرامين بودايي و ... ).دوما به فرض كه از آن اديان هم چنين اسنادي بر جاي نمانده بود ،باز براي اثبات وجود تاريخي چنان مذاهب و انديشه هايي اشاره به همين تاثيرات بنياني،عميق و فراگير منطقه اي و جهاني عيني آن اديان و وجود پيروان ميليوني و ميلياردي آن ها كاملا كافي است.
۸ ـ از نظر تفكر مذهبي و احكام ديني، دين زرتشت بي ترديد بي در و پيكر ترين آيين جهان است؛گذشته مشخص،اسناد و مدارك معين غير ساختگي،آيين ها و آداب و رسوم ديني منسجم و احكام و جهان بيني معين، به گستردگي و استحكام ديگر اديان جهان ندارد و اساسا معلوم نيست زرتشتي بودن يعني چي؟! حتي خود زرتشتي ها نيز نسبت به اين موضوع كه دقيقا به لحاظ مذهبي چي هستند،شناختي ندارند!!! نه اوستا مي توانند بخوانند،نه ادعيه معلوم و عمومي دارند،نه مثل ساير اديان سنت ديني مشخص دارند،نه احكام روزانه و ماهانه مشخص ( مانند نماز خواندن،كليسا رفتن و ... ) دارند و نه بساري از ويژگي هاي طبيعي اديان ديگر.و از همين رو تمايزات خود به تفاوت هاي رفتاري صرف متوجه ساخته اند و هر كس كه اندك آشنايي با آن ها دارد به خوبي مي داند كه دين زرتشت مطلقا توانايي برطرف كردن نيازهاي مذهبي دروني پيروانش را ندارد و به همين دليل از اين نظر به شدت تحت تاثير اعتقادات اسلامی قرار دارند.اطلاعات زرتشتي ها نيز نسبت به تاريخچه و مشخصات دينشان بسيار بسيار ناچيز است ، چنانكه اگر از يك زرتشتي معمولي بپرسيد اوستا شامل چند بخش است ، به طور قطع و يقين نمي داند!!! ( هر كس باور ندارد مي تواند امتحان كند.) اين پراكندگي ها و نابه ساماني هاي دروني اين دين البته به مقدار زياد به خاستگاه ساختگي و نااستوار اين آيين بر مي گردد.
۸ ـ و اما پيدا شدن كعبه زرتشت.يكي از چهره هاي سرشناس باستان پرستي و نويسنده كتاب هاي كورش كبير و شاهنشاهان و سنت هاي ايرانيان در دوران جشن هاي 2500 ساله،كه تصوير او را به هنگام دريافت چك تاليف كتاب كورش كبير از دست محمد رضا شاه پهلوي در روزنامه اطلاعات همان دوران به چاپ رساندند،يعني دكتر شاهپور شهبازي،درباره بازيافت كعبه زرتشت در كتاب شرح مصور نقش رستم فارس ( ص 27 ) مي نويسد:“ در محوطه نقش رستم ،رو به روي كوه،بناي سنگي چهار گوش و پله داري است كه اصطلاحا « كعبه زرتشت » نام گرفته است.اين وجه تسميه بسيار جديد و غير علمي است،و از 150 سال بيش تر عمر ندارد.پيش از آن نام محلي اش « كرناي خانه » يا « نقاره خانه » بود،و از آغاز سده ي 19 اروپاييان آن را ديده و به خاطر اين كه درون اش از دود سياه شده بود،آن را بناي ويژه ي پرستش آتش شمرده اند ... ايرانيان كه تازه به شناخت آثار تاريخي خود آغاز كرده بودند،اين تعبير فرنگي را هم از اروپاييان پذيرفتند،و از سوي ديگر چون شكل بنا مكعبي بود و سنگ هاي سياهي كه در زمينه سفيد ديوارهاي آن نشانده شده،يادآور «سنگ سياه» كعبه مسلمانان بود،آن را «كعبه زرتشت» خواندند ... با آن كه مي دانيم «كعبه زرتشت» نامي بي منطق و گمراه كننده است، به خاطر رواج عامي كه دارد ناچاريم آن را به كار بريم.“
به اين ترتيب تفكر عميق(؟!)شرق شناسان براي جبران خلا كعبه در دين زرتشت ، بر خلاف اسلام ، و به تقليد از اسلام بناي مكعب نقش رستم را «كعبه زرتشت» خواندند تا اين دين عظيم بدون كعبه نماند!! و جالب ترين نكته اين كشف اين كه: تنها كساني كه مطلقا كعبه زرتشت بودن آن بنا را باور نكردند و نپذيرفتند،همين زرتشتيان هستند!!! و حتي پس از جعل كتيبه كرتير بر روي اين بنا ، دال بر آتشكده بودن آن نيز هيچ زرتشتي اي اين بنا را به عنوان كعبه خود نپذيرفت‌ ، زيرا اين كعبه در طول قرن هم يك زاير زرتشتي ندارد و زيارتگاه هاي زرتشتيان به جاي كعبه زرتشت ، جاهايي نظير چك چك در يزد و ... است . و در حالي كعبه مسلمانان ساليانه ميليون ها زاير دارد ، كعبه زرتشت به همراه ساير آثار نقش رستم فقط توريست ها را به خود جلب مي كند!! من هنوز نمي دانم چرا اين استادان اعظم ،ضمن آن كه خود بيش تر از هر كس به الكي بودن اين نام گذاري اذعان دراند ، همچنان با تبعيت كوركورانه از ايران شناسان غربي و معلمان خود ، اين نام گذاري مهمل را تكرار مي كنند!!! حقا كه مانند آقاي كاوه و بابايادگارشاگردان بسيارخوب و حرف شنوايي هستند!!
۹ــ بابا يادگار مي گويند برخي اديان ديگر مانند صابئيان و ستاره پرستان و ... هم پيرواني بسيار اندك دارند.مي بايد ذهن ايشان را به اين نكاته توجه دهم كه ادياني نظير ستاره پرستي و ... ،به رغم مشابه بودن يك آيين در چند سرزمين، از ابتدا هم جزو اديان محدود به يك جغرافيا و مردم خاص و با پيروان اندك بودند و اينك هم پس از چندين قرن،همچنان مثل سابق ، همان پيروان اندك خود را دارند.اما دين زرتشتي ظاهرا دين سراسري يك ملت و مجموعه اي از اقوام و مردمان و آن هم براي چند ين قرن بوده است و در يك جغرافياي بسيار وسيع جاري و حاكم بوده است. اما اينك نه از آن گستردگي جغرافيايي اثري بر جاي است و نه از آن پيروان كثير و بسيار!!! ظاهرا دين زرتشتي از اين بابت با ساير اديان مطرح و فراگير ،اعم از الهي يا غير الهي، تفاوت اساسي دارد، زيرا ساير اديان مهم مثل يهوديت،مسيحيت،بو داييت و اسلام پس از گذشت قرن ها صاحب تاثير،گستردگي و پيروان بيش تر شدند اما دين زرتشتي پس از گذشت قرن ها پس رفت كرده است!!! بر عهده بابايادگار و زرتشت پرستان غير زرتشتي ديگر است كه در اثر سكوت خود زرتشتيان و استادان اعظم شان در پاسخ گويي و دفاع از تاريخ كنوني دين خود،در نقش دايه هاي دلسوز تر از مادر، براي اين اشكالات بنيادين توجيهي معقول و غير احساسي بيابند.
۱۰ــاساسا قياس ميان اديان ابتدايي پراكنده و محدود با اديان الهي و غير الهي فراگير صحيح نيست.زيرا اساسا اديان فراگير تكامل يافته آن اديان سابق و مهم تر از همه (به ويژه در مورد اديان توحيدي) بركنار كننده اديان ابتدايي پيشين هستند.مانند يهوديت،مسيحيت و اسلام كه كنار زننده و بر چيننده اديان مبتني بر بت پرستي و غيره هستند.يا همچنان كه در مورد دين زرتشتي نيز مي گويند زرتشت اديان و باورهاي قديم آرياها را در كنار هم جمع كرده و در دين زرتشتي به صورت منسجم در آورد.( و مهم ترين دليل وجود آن اديان ابتدايي، بر جاي ماندن ميراث آن ها در آثار مذهبي اديان توحيدي بعدي و نه متون شعوبي است.) اما من مي خواهم بدانم كدام دين عليه دين زرتشت ظهور كرد و آن را بر چيد كه امروزه مثل بت پرستي و خرچنگ پرستي و ... هيچ اثر همزماني از آن باقي نيست؟! مگر جز اين است كه همه اسناد و افراد مي گويند اسلام زرتشتيان را به عنوان اهل كتاب پذيرفت و به آيين آن ها احترام گذاشت؟ براي پيروان يك دين چه عاملي براي بقا راحت تر از اين كه مثل سابق و حتي كمتر از آن ماليات و جزيه بدهند و بر سر آيين نياكان خود بمانند و به عنوان كافر و مشرك و بت پرست و غيره مورد هجوم و نابودي قرار نگيرند؟!!
۱۱ــ بابايادگار مي گويند آزمايش كربن 14 قدمت بعضي از متون پهلوي را مشخص كرده است ( توضيح واضحات!!! ) اما نمي فرمايند آيا به اندازه يك «و» مكتوب از اين متون،چيزي از آن ها به دوران پيش از اسلام تعلق دارد يا خير،زيرا خود به نيكي مي دانند كه قديمي ترين منابع پهلوي موجود هم در قرون بعد از اسلام پديد آمدند و سطري مكتوب از آن ها از دوره ايران باستان و عصر ساساني هرگز يافت نشده است.گرچه استادان غربي دانشمند حقه باز شما مي توانند تعدادي از مكتوبات آرامي را به عنوان متون پهلوي به شما پهلوي دانان دانشمند بخورانند!!! همان طور كه قبلا نيز گفتم از شما ملتمسانه درخواست مي كنم از يك سازمان مسئول در ايران مثل ميراث فرهنگي بخواهيد تا كتيبه هاي كعبه زرتشت و نقش رجب و ... را به هر طريق علمي كه ممكن است،آزمايش كنند تا آنگاه همه ببينيم اين ها واقعا متعلق به چه دوره اي هستند و مهم تر از همه مشخص شود كه آقاي پورپيرا چقدر ررررر مرتكب اشباه شده اند!!!!
۱۲ــ همان طور كه قبلا ذكر شد، از قرآن رقعه هاي قرآني بسياري از گوشه و كنار جهان اسلام به دست آمده است،( ر.ش به مجموعه هنر اسلامي دكتر خليلي) اصل نامه هاي پيامبر نيز به دست آمده اند.جناب بابايادگار عزيز:ما از شما رقعه هايي از اوستا نمي خواهيم.تنها به يك «و» مكتوب از اوستا، آن هم نه از هزارهاي پيش از اختراع خط و يا حتي پس از اختراع خط، بل از زماني پيش از قرن هفتم هجري ، يعني از دوره هاي پس از پيدايش صدها سند ديني بودايي،يهودي و مسيحي، راضي هستيم و قانع مي شويم ! يادتان نرود فقط يك « و! ».
۱۳ــ فقط محض اطلاع و تامل:در قرن ششم هجري،يك خاخام يهودي به نام ربي بنيامين تودولايي،از اسپانيا براي تهيه گزارشي از آمار و وضع يهوديان مشرق و ايران،به اين سرزمين ها سفر كرد و سفرنامه ويژه اي از خود بر جاي گذاشت.بنيامين با توجه به ماموريت خود حساسيت خاصي نسبت به اقليت هاي مذهبي دارد اما با اين حال هيچ ياد و اسمي از زرتشت و زرتشتيان در ايران نمي كند و گويي حتي يك زرتشتي هم در ايران آن زمان نديده است.جناب بابايادگار ، اين موضوع نشان مي دهد كه اگر ما از منابع شعوبي قلابي و منابع يوناني و رومي فرضي فراتر برويم و به يك سند قرن ششمي غير شعوبي و سالم آن هم از طرف يك يهودي و با حساسيت ويژه مذهبي رجوع كنيم،متوجه مي شويم تمام اين ( به تعبير مرحوم جلال آل احمد ) زرتشتي بازي ها ي يكي دو سده اخير محصول جريانات تبليغي و استعماري انگلستان و غرب در ايران و هند هستند!!
۱۴ــ آقاي حامد ، در تاييد و تكميل نكته شما درباره تعلق داشتن زيارتگاه چك چك به دوره ناصرالدين شاه قاجار،اضافه مي كنم كه بدون استثنا قدمت تمام آتشكده هاي فعلي زرتشتيان در كرمان و يزد و ديگر جاها از دوره قاجار فراتر نمي رود و عمده آن ها قدمتي در حدود 150 سال دارند! و اين نشان مي دهد كه تمام آن ها محصول توجه به زرتشتيان در طول يكي دو قرن اخير و آغاز جريان باستان گرايي در تاريخ معاصر ايران هستند. البته ايران شناسان معظم غربي و دست پروردگان داخلي شان در هر كجاي ايران بنايي بي شناسنامه و « از دود سياه شده » و داراي جايگاه روشن كردن آتش ( بديهي ترين جز تقريبا هر بنا!!) يافته اند ، از فرط تهي دستي در داشتن آثار زرتشتي ، آن را بدون هيچ سند و نوشته و كتيبه اي به عنوان آتشكده زرتشتيان معرفي و حتي ( احتمالا از روي علم غيب!! ) براي آن نام نيز انتخاب كردند،مثل آتشكده تخت سليمان و آذرگشنسب!!!
۱۵ ـ در شاهنامه ی فردوسی دين زردشتی و کتاب اوستا رسميت ندارد و شناخته شده نيست. اين موضوع که بسيار روشنگر و سخت تعجب برانگيز است شايد در جای خود بتواند به مسئله ی ساختگی و جديد بودن موضوع دين زردشتی کمک موثر کند.

نتيجه گيري: به اين ترتيب وقتي دين و پيامبري اساسا وجود خارجي فراگير و آييني نداشته و بنا به مصالح سياسي خلق شده است ، پايه هاي ايماني محكم و معين در ميان مردم ندارد و از نظر اسنادي با اشكالات جدي و اساسي در اثبات خود رو به رو مي شود.همين ويژگي عمده اين دين است كه شعوبيه قديم را وادار به تدارك منابع قلابي مضحك همچون الفهرست ابن نديم ، و شعوبيه جديد را به جعل كتيبه كرتير بر ديواره كعبه به اصطلاح زرتشت و نقش رجب و ... براي اثبات وجود دين زرتشتي كرده است.و زماني كه بررسي هاي محققانه نوين قلابي و ساختگي بودن اسناد و مدارك موجود اين دين را با قطع و يقين عقلي و استنادي به اثبات مي رساند ، طبيعتا ديگر چيزي از اعتبار تاريخي آن دين باقي نمي ماند.از همين روست كه انجمن زرتشتيان ايران از فرط ناتواني در رد استنادات كتاب هاي تاملي در ... به شكايت بردن به وزارت فخيمه ارشاد و تقاضا براي جلوگيري از چاپ آن ها روي مي آورد!!! زيرا در اين مورد ديگر حتي از دست متخصصان اوستا و پهلوي دان بزرگ اروپايي هم كاري بر نمي آيد!!! و تنها راه ممكن كه به نظر اين جماعت درمانده مي رسد، جلوگيري از تداوم تاليف و چاپ آن كتاب هاست!!!
(*) هر باستان پرست نادان و ناتواني كه مي خواهد محتواي اين مقاله را به جاي تامل اسنادي و عقلي،حمل بر زرتشتي ستيزي كند،از نظر من آزاد است!! ( پاسخ های کوتاه عارف گلسرخی به مخالفین ، آرشیف سال 1383)
http://w3.naria.ir/shamsi/y/1383.aspx

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • خدا سازی زادِۀ ترس و محصول دوران کودکی و جهالت بشری بوده است . همه آدم هایی که به نام خدا اوامر صادر نموده و سخن گفته اند ، شیادانی بیش نبوده اند . در تورات گاه گاهی موسی زبان دارد و سخن می گوید و خدا گوش است و هی پشت هم از ختنه ی فرزندان ذکور و نعمت های صحرای سینا می گوید . اگر حیات یابد حضرت عیسا ، که خدایش بیامرزاد به ارواح پدرش یوسف نجار قسم می خورد که انجیل هیچ گاهی مال او نبوده است . و رومی ها به غلط او را پسر خدا و رهبر طغیان فلسطینان پنداشته اند .
    در تازیناه ، خدا کاملاً ، به کلی کر است و پیوسته یک عدد دهان است و محمد لال و همه گوش . و خدای بیکاره ، ناظر پایان تنه محمد ، حتا برای زنان محمد هم دستور میفرماید که :
    بر محمد سخت نگیرید ، هر کسی را که دلش خواهد . ور نه خداوند از بهشت ، زنانی خوش صورت بهتر از شما به واسطۀ جبرییل خواهد فرستاد ووو...
    ادیان خبر می دهد ، پاسخ نمی دهد .
    زردشت هیچ گاهی نگفته است که پیامبر بوده و فرستاده خدا . حتا یک جمله از زبان خدا نگفته است . اوستا را بخوانید ، در گاتها ، خدا گوش است و زردشت پیوسته زبان . زردشت این قدیمترین متفکر عالم بشریت « هزار سال پیش از میلاد » را در ( چنین گفت زردشت ) بخوانیم . سماجت نیچه « در پرسیدن » را در ترجمه گاتهای زردشت بخوانیم .
    « بزرگترین کاری که در تمام زنده گی ام می توانستم »

    • jenabe kabuli
      shoma na gofteed ke aya khodetan ham eteqad ba kodam deen dared ya kolan be eteqad tashreef dareed
      wa khode be eteqade ham yak eteqad ast
      wa az nazare shoma hasti cheest
      amadan az yak soraakh wa raftan ba sorakhe degar
      ya beeshtar az een
      ok

  • بعضی ادعاهای مشابهی در مورد عیسی مسیح یاموسی حتی محمد پیامبر مسلمانان کرده اند که گویا وجود نداشته اند. در اینکه مکانی موسوم به کعبه زردشت ربطی به زرتشت نداشته شکی نیست اما نمی شود نتیجه گرفت زرتشت اصلا وجود نداشته همانطور که مکان موسوم به تخت جمشید را در سده های پیش مردم محلی تخت سلیمان می گفته اند اما بعد ها معلوم شده کاخ هخامنشیان بوده اما آیا می شود نتیجه گرفت چون مردم محلی یک نام دلبخواهی گذاشته اند نه جمشید بوده نه سلیمان و نه هخامنشیان؟
    پس این چند صد هزار نفری که در هند خود را زرتشتی می خوانند از کره مریخ آمده اند؟ حتی من شنیده ام تا که هنوز بعضی دهات در یزد ایران زرتشتی باقی مانده اند.
    بنا بر ادعای شما دین مردم قبل از اسلام در منطقه چه بوده؟ اصلا خود این زبان اوستایی هم یک خیال بافی است؟ در حالی که منحیث یک زبان خواهر سانسکریت هیچ زبان شناسی منکر وجود این زبان نبوده. از همه جالبتر منابعی است که ارایه کرده اید
    اگر کلمه Zoroaster که به انگلیسی زرتشت است در گوگل جستجو کنید بیش از سه ملیون وبسایت خواهید یافت شما همه را ول کرده اید و وبلاگ زیر شده مرجع شما!!؟؟
    http://w3.naria.ir/shamsi/y/1383.aspx
    جناب انجنیر شیر ساپی اگر راست می گویی از یک منبع علمی معتبر مثل دانشنامه اسلام یا آمریکانا یا بریتانیکا و یا چه می دانم آریانا و غیره که همه در مورد زرتشت مقاله دارند مثال آورید

  • انجنیر این مطلب زیر را همین امروز بی بی سی گزارش کرده. معلوم نیست این افکار مشعشع شما از کجا آمده اما در پاکستان اسلامی تنها وجود زرتشتیان خود دلیل رد ادعاهای شماست.
    http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/07/120711_l72_karachi_vid.shtml
    در پاکستان، شمار پیروان دین زرتشتی که به "پارسیان" معروف هستند، تا چند سال پیش به ۲۰ هزار نفر می‌رسید. اما حالا تنها حدود هزار و پانصد نفر از آنها باقی‌مانده اند. علت کاهش آنها ، مهاجرت روز افزون از پاکستان است که به دلایل مختلف صورت می گیرد.

    • ajala nakoneed
      peer hayash mosafere door meshawand wa jawan hayash ham gharqe dareyaye mohajerat
      anche memanad jadal haye jaddaliyan ast wa bas

  • آقای ساپی ! شاید بعد آنهمه کتاب سوزی تازی ها در خراسان آثاری از زرتشت نمانده باشد ولی به گمان اغلب همین آرامگاه علی داماد پیغمبر که در شهر مزارشریف است آرامگاه علی ابن ابو طالب نی ، بلکه آرامگاه حضرت زرتشت است زیرا تازی ها آنرا منصوب به علی میدانند نه قطعی و طالبان میخواستند نخست کاشی های آنرا از بین ببرند و بعد گذشت زمان تعمیر آنرا . چون از مردم ترسیدند ، عجله به این تصمیم قطعی خود نکردند .

  • نوشته های این آقا کاپی است از روی نوشته های ناصر پور پیرار سابق عضو خزب توده وبعداً از نوکران ولایت فقیه
    که اولاً توسط مسعود فارانی کاپی میگرددواین شخص بیسواد تفاله فارانی را بار دوم نشخوار میکند.
    زردهشت خردمند با گفتار خوب کردار خوب وپندار خوب جاودانه است

  • خانه پدر تان آباد علی جان ، بخدا فکر کرده بودم نوشته ساپی است . همۀ ساپی ها دزد اند ؟ چگونه میر هزار متوجه نشده ؟
    "توضیحی بر مقاله ای در باب زرتشت"
    سایت : ستارگان دروغ از فرشتگان خیانت
    نوشته شده در شنبه، 27 تير، 1383 ساعت 19:2 توسط عارف گلسرخی یا شاید ناصر پور پیرار

  • زرتشت و فکر و مکتب او به دست نورانی اسلام نابود شد. حالا یک تعداد امده است که به جهالت عقب برود. اسلام دین رحمت و نجات را مانده به زرتشت مجوس می روید.

  • این افراد مارکسیست در مشرق زمین گوئی دستگاهی رویشان نصب شده است که همه چیز از صافی آن میگذرد و همانگونه که در نزد آنان هدف وسیله را توجیه میکرده است پس از فروریزی همه آن اوهام و تخیلات بازهم خود را کم نمی دانند و در هر چیزدخالت میکنند و مانند گربه چهار چنگولی پائین میآیند. در کتیبه بی ستون(بغستان) که نوشته است من دارا هستم یک پارسی از پدر پارسی وآریائی چهربی هیچ مایه ای واژه آریا را نانجیب وواژه پارس را متجاوز قلمداد ودرست مانند یک یاخته سرطانی شده عمل میکنند.مطالب مأخذ نویسنده محترم به هیچ وجه در خور کوچک ترین اعتنا نمی باشد

    آنلاین : http://ندارد

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس