صفحه نخست > دیدگاه > در پاسخ به نامۀ بی ادبانۀ سید خُبَیب سادات به اینجانب عزیز یاسین

در پاسخ به نامۀ بی ادبانۀ سید خُبَیب سادات به اینجانب عزیز یاسین

عزیز یاسین
چهار شنبه 11 آپریل 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

من معمولاً پس از آنکه مقالۀ خویش را در سایت کابل پرس? به نشر میسپارم، بلا فاصله آنرا ضمن نامه هایی جداگانه به بسیاری ازمراجع و نهادهای اسلامی و نخبه گان اسلام اعم ازأهل سنت و جماعت و شیعیان فرستاده از ایشان درخواست مینمایم تا تا آنرا به نقد گرفته پرامون آن به گونه یی مؤدبانه و متمدنانه با من به مکاتبه و مباحثه بپردازند ، مگر متأسفانه تا کنون هیچ مرجعی و هیچ نخبه یی از این مراجع و نخبه گان نام آوراسلام حاضر نشده است تا با رعایت عفت کلام و آداب معاشرت بامن به مکاتبه و مباحثه بپردازند، ایشان یا مانند آقای سید خُبَیب سادات پاسخی بی حرمتانه فرستاده اند و یا اینکه سکوت اختیار نموده اند. واما در مورد " درفشانی " آقای خُبَیب خان سادات قصه از این قرار است که من پس از آنکه مقالۀ « اسلام ناب محمدی » را به تاریخ نهم مارچ سال جاری دوهزارو دوازده در سایت وزین کابل پرس به نشر سپردم ، آنرا ضمن نامه یی ازطریق ایمیل به ایشان نیز فرستادم که اینک نامۀ یاد شده و پاسخ بی حرمتانۀ اقای سادات به آن نامه ونیز نامه های بعدی خودم عنوانی ایشان را بدون کوچکترین دخل وتصرفی به دست نشر سپرده قضاوت را به خواننده گان گرامی میسپارم.
نامۀ اینجانب به آقای سادات :

جناب مولوی صاحب خُبَیب خان سادات درود بر شما
من گاه گاهی برنامه های شما را که با آنهمه قلقله و هلهله اجرامینمایید با دیدی انتقادی مشاهده مینمایم مگر متأسفانه تا حالا نتوانسته ام بدانم که شما چه چیزی را میخواهید ثابت نمایید و چه چیزی را میخواهید مردو شمارید فقط یک مشت واژه های پرطمطراق راپهلوی هم ردیف کرده میخواهید شنونده گان و بیننده گان را که اغلبشان کم سواد و کم دانش هستند ؛ وادارنمایید تا به شما عالم دین و مولوی خطاب نمایند .. من با اینکه در گذشته تماسهای با شما داشتم ، دیروز هنگام تماشای یکی از برنامه های همچنانی شما با خود گفتم بد نیست تا بااین مولوی صاحب عالی مقام باردیگرتماس برقرارنموده میزان توانایی ایشان رادردفاع از رهبر و پیشوای بزرگوارشان و کتاب آسمانی او به چالش بکشم ...به همین آرزو اینک مقاله یی را که چندی پیش نوشته ام خدمتتان میفرستم و از شماخواهش مینمایم تا اگر چیزی به چانته دارید درنقد آن نوشته وبه سایت کابل پرس که این مقاله درآن به نشر رسیده است بفرستید تا از یکسو همه گان آنرا مطالعه و بالای من و شما قضاوت نمایند و از سوی دیگر هدف من که همان روشنگری و افشای خزعبلات و خرافات چندین هزار سالۀ ادیان سامی وغیرسامی میباشد تا اندازه یی برآورده گردد.خواهش دیگرمن از شمااینست که لطفا ازتفسیرها و تأویلهای من در آوردی که شما همیشه از آن همچو وسیله یی برای به زعم خودتان به کرسی نشاندن نظریات خویش استفاده مینمایید جدا خودداری نموده و فقط روی نص آیات ذکر شده حرف بزنید
چشم به راه پاسخ شما هستم
عزیز یاسین

و اما آقای سادات در پاسخ به این درخواست ، نامه یی برایم فرستاد که ذیلاً به معرض خوانش شما عزیزان قرارداده میشود:

به امید هدایت توعزیزخان وامثال عزیز یاسین های مجهول الهویه
ازینکه برنامه های علمی امت وسط از سویه تو ورفقای بیسوادت بی نهایت بلند وبالا است و چشم خفاشان تحمل رویت نور درخشان آفتاب را هرگز نداشته بنابراین جای تعجب نیست که از درک مطالب آن عاجز و ناتوان هستی. واما به چالش کشیدن رهبر اسلام : قبل از تو هم بولهبان و بوجهلان و لینن ها ومارکس ها به همچو چالشهای متوسل شده اند اما بجز روسیاهی ودرماندگی چیزی بدست نه آورده اند. اگر هدف تان با مطرح کردن سوالات بزعم خودتان فلسفی در مورد اسلام بدست آوردن شهرت باشد به یقین که شهرت کاذب است واگر خواهان زد.ودن جهل تان دررابطه باسلام هستی ومیخواهی که بدانی تا کدام پیمانه حقایق داستانهای قرآنی سر تعظیم دانشمندان را در برابر عظمت این کتاب فرو آورده است ترا به یک مناظره تلویزیونی دعوت میدهم مصارف آنرا بنده عهده دار میشوم اگر به فلسفه الحادی خود باور داری فرار نمیکنی فقط با یک شرط که سویه علمی خودت را و سوانح زندگی ات را برایم بفرستی زیرا با افراد مجهول الهویه و بیدون آدرس و سویه و معرفی شخصیت معنایش صحبت با باد هوا است.اگربه مناظره حاضر نشدی معنایش را خودت میدانی. من برای همچو چرندیات وجفنگها وقت نداشته برای تداوی همچو امراض بهتر است اقلا یکبارداخل رینگ بیایید. به انتظار جواب

در پاسخ به این نامۀ بیحرمتانۀ او من نامۀ زین رابه تاریخ بیستم مارچ برایش فرستاده چشم به راه پاسخی از جانب وی ماندم :

هرچند ازرش آنرا نداری که با فرستادن درود برایت باب سخن را بگشایم ولی من به تأسی از اخلاقیات متعلق به خط فکری وباورهایی که دارم و به آن سخت میبالم برایت سلام فرستاده خاطر نشان میسازم که متأسفانه شما مسلمانتر از آن بودید که من تصور میکردم.
واما درمورد پاسخ بی حرمتانه و بی ادبانه یی که فرستاده اید باید بگویم که از موجوداتی چون شما توقعی بیشترازآن هم نمیتوان داشت شما که در مکتب جهالت وفحاشی و گردن بریدن وسنگسارونفرت انگیزی میان انسانها وزورگویی وقلدری وتهدید و إرعاب وترورو فتنه گری و مزدور منشی و تقیه و متعه و زن ستیزی و کودک آزاری و غیره وغیره که دریک کلام همان« اسلام ناب محمدی » باشد تربیه یافته اید با ید با چنین لهجه یی صحبت نمایید. من در نامۀ خویش شما رامولوی صاحب عالی مقام ورهبرتان را رهبربزرگوار و کتابش را کتاب آسمانی گفته ام مگر شما مرابیسواد لقب داده و به خفاش تشبیه کرده اید و حاصل آنهمه زحمت و تحقیق و تتبع مرا روسیاهی و درمانده گی فرض کرده اید و بعدش هم جمله یی نوشته اید که هم از نظر معنی و هم از نظر دستورزبان فارسی پایش میلنگد از نظر معنی آنجا که نوشته اید:« حقایق داستانهای قرآنی سر تعظیم دانشمندان را در برابر عظمت این کتاب فرو آورده است... » در این موردباید به عرض جناب عالی رسانیده شود که حقایق داستانها خودش مستقیماًسراشخاص را به خاطرتعظیم فرونمی آورد بلکه باعث میشود تا مردمان خودشان سرتعظیم فرود آورند ... و اما از نظر دستور زبان فارسی آنجا که نوشته اید:«...واگر خواهان زد.ودن جهل تان دررابطه باسلام هستی ومیخواهی که بدانی...» دراین جمله شما در سه مورد لنگیده اید نخست اینکه عبارت اضافی ( جهل تان ) را نباید اینگونه بلکه باید به صورت پیوسته یعنی ( جهلتان ) مینوشتید دودیگر اینکه عبارت ( باسلام ) را نباید اینگونه بلکه باید به صورت منفصل و با آوردن های غیرملفوظ یعنی ( به اسلام ) مینوشتید سوم اینکه چون در عبارت (جهلتان ) ضمیر متصل إضافی ( تان) را به کار برده اید پس باید فعلهای (هستی ، میخواهی و بدانی ) را به گونۀ ( هستید ، میخواهید و بدانید ) مینوشتید و یا اینکه به جای (جهلتان) ( جهلت ) مینوشتید تا مطابقت میان ضمائر فراهم میشد ... در جای دیگری نوشته اید (افراد مجهول الهویه و بیدون آدرس ) که حرف یاء در واژۀ بیدون زائد است ... ودر پایان نامۀ تان نوشته های مرا چرندیات و جفنگها خوانده اید وخواسته اید که داخل رنگ بیایم وفراموش کرده اید که اینجا میدان بو کس و پهلوانی نبوده بلکه جای استدلال ومنطق وبحث و گفت و شنید است .... به هرصورت من این لنگشها ولغزشهای معنوی و دستوری را به حساب کم سوادی شما نه بلکه به حساب عصبانیت و خفقانی که در هنگام پاسخ دهی به نامۀ من برای شما دست داده بوده است درج مینما یم زیرا میدانم که شما شخص تحصیل دیده و با سوادی هستید . مگر از پاسخ شما استنباط میشود که شما درآن هنگام خیلی ناراحت و عصبانی و غضبناک بوده اید.... با صرف نظر از مسائل کوچک وپیش پاافتاده برمیگردیم به اصل موضوع و آن اینکه شما به جای اینکه مقالۀ مرا که با استفاده از آیات قرآن و با مراجعه به مصادر و منابع مؤثق اسلامی نوشته شده است نقد نموده و مواردی را که من به قول شما نتوانسته ام مطالب برنامه های بازهم به قول شما علمی امت وسط را که آنرا از سویۀ من و رفقایم بی نهایت بلند و بالا قلمداد نموده اید بر شمارید و برجسته سازید رفته اید سراغ أبولهب وأبوجهل و لینن ومارکس و آنان را روسیاه و درمانده پنداشته اید وسؤالات مرا فلسفی و شهرت طلبانه توصیف نموده اید حال اینکه من هرگز ادعا نکرده ام که سؤالاتم فلسفی است وهرگاه میخواستم شهرت و نام و نشانی برای خود دست وپا نمایم مانند شما ودکتر ملازاده وخانم سیمین عمر و" استاد" ابوبکر وحریفهای شما آقای الله یاری و داکتر فرید یونس ومحمود وثیق ودیگران برنامه سازی میکردم و میگذاشتم که متملقین و چاپلوسهایی روی خط آمده مرا توصیف و تمجید نمایند حال اینکه شما هم میدانید که با نوشتن مقالاتی مانند همین مقاله که رگ غیرت شمارا نیز نوازش داده و تحریک نموده است من درجهت مخالف باد پرواز ودرجهت مخالف آب شنا مینمایم . لذا منظور و مرامم هرگز شهرت طلبی نبوده و نیست بلکه با این کار برای خودم خطر آفرینی نیز مینمایم ... در إدامۀ نامۀ تان مرا به یک مناظرۀ تلویزیونی به خاطر زدودن جهلم در رابطه به داستانهای قرآن دعوت نموده اید ... مگر از آنجاییکه تجربه نشان داده است شما و امثال شما حین جر و بحث با به کار گیری مصطلحات و عبارات إهانت بار اسلامی نظیر کافر و ملحد و مرتد و مشرک و رافضی و خارجی و ایزاربند پوش وغیره طعنه ها وشما تت های غیرأخلاقی وبی حرمتانه ، بحث ومناظره را از چوکات منطق و استدلال و آداب معاشرت بیرون کرده به فحاشی و بی حرمتی میکشانید که همین نامۀ ارسالی شما بهترین گواه آنست ، لذا من شمارا شا یستۀ مناظره ندانسته ازشما میخواهم تا لطفا مقالاتی را که تحت عنوان « خطا ها و تنافضات قرآن » نوشته و در سایت کابل پرس به نشر سپرده ام به دقت مطالعه نموده و آنرا به نقد بگیرید ونقد ونظرتان را در همین سایت کابل پرس به نشر بسپارید تا همه گان آنرا مطالعه و قضاوت نمایند
درجای دیگری ازنامۀتان نوشته اید: «.... اگر به فلسفه الحادی خود باور داری فرار نمیکنی فقط با یک شرط که سویه علمی خودت را و سوانح زندگی ات را برایم بفرستی زیرا با افراد مجهول الهویه و بیدون آدرس و سویه و معرفی ش خصیت معنایش صحبت با باد هوا است.اگربه مناظره حاضر نشدی معنایش را خودت میدانی.» در این رابطه باید خاطرنشان نمایم که من به آنچه میگویم و یا مینویسم سخت باورمندم و به آن میبالم و اینکه شما و امثال شما به آن چه نامی میدهید اختیار با شماست و شما آزادید تا هر نامی که خواسته باشید به آن بدهید برای من بی تفاوت است واما درمورد اینکه از من خواسته اید تا سویۀ علمی و سوانح زنده گی خود را خدمت شما بفرستم مرا به یاد دورانی انداخت که درآن اگیزاسیون ویا به اصطلاح خودمان تفتیش عقائد رائج بود با اینهم باید به عرض برسانم که بهترین محک برا ی دانستن سطح و سویۀ علمی یک نویسنده همان مقالات و نوشته های اوست شما لطف نموده نوشته های مرا به دقت مطالعه نمایید تا بدانید که من در چه سطحی ازدانش و آگاهی قرار دارم . و اما در مورد اینکه نوشته اید : « ... .اگربه مناظره حاضر نشدی معنایش را خودت میدانی.» من در مقدمۀ تمام بخشهای مقالاتی که تحت عنوان ( خطا ها وتناقضات قرآن ) مینویسم با صدای بلند ازهمه گان دعوت نموده و مینمایم که آنرا به نقد بکشند که متآسفانه تا کنون به جز یکی دوتا از اسلامستهای ایرانی کس دیگری جرآت نکرده است تا به این کارمبادرت ورزد و علت هم واضح است و آن اینکه شما و امثال شما یارای پرداختن به استدلال و گفتمان متمدنانه را ندارید وبه ناچار به فحاشی و تهمت زنی و توهین پناه میبرید و من این کار را در همان مقدمه ها ممنوع قرار داده ام . در مورد فرار از مناظره باید یاد آورشوم که همین دوسه روز قبل شبکۀ تلویزیونی اهل بیت به گرداننده گی هم مسلک و حریف سرسخت شما آقای الله یاری به مدت یک ساعت اعلانی را به روی صفحۀ تلویزیون گذاشته و در آن نوشته بود که قرار است سر فلان ساعت میان آقایان آلله یاری و سادات مناظره یی صورت گیرد ومن که از افکار و اخلا قیات هردوی شما آگاهی کامل دارم منتظر ماندم تا ببینم که شما آقایان چه گلهای تازه یی را به آب خواهید داد .مگر شما در وقت معین حاضر نشدید و آقای الله یاری با جرأت تمام علیه شما و مکتب فکریتان و علیه عائشه و أبوبکر و عمر و عثمان وطلحه و زبیر و غیره مرتدها و کافران ، به قول او ، رجز خوانی میکرد ، گوشی تیلفون را برداشته چندین بار به شما زنگ زد مگر شما پاسخی به او ندادید تا اینکه سر انجام اوخودرابرنده اعلان کرده گفت : « آقای سادات این عالم عمری و بَکری درست همانند رهبر مرتد خویش عمر بن خطاب ملعون و کافر که در جنگ اُ حُد مانند بز کوهی فرار میکرد ، به مناظره حاضر نشد و فرار را بر قرار ترجیح داد لذا این پیروزی بزرگ را به تما شیعیان أهل بیت تبریک و تهنئت میگویم ...» برای من بسیار جالب بود، به خصوص اینکه شما در همان ساعت دریکی دیگر از شبکه های جهل پراگنی برنامۀ زنده یی را داشتید اجرا میکردید ودر جریان آن ضمن فحاشی های متنوع دیگر تان علیه شیعیان ، با آوردن دهها شاهد و برهان میخواستیدثابت کنید که شیعیان به منظور رسیدن به بهشت حاضرند مواد غائطه و ادرار و خون امامان خود را نوش جان نمایند. و درهمین حال آقای الله یاری نیز با آوردن شواهد وبراهین متعدد میخواست ثابت کند که خانم سوگلی رهبر مسلمانان جهان عائشه جان که شما اورا ( صِدِّیقه ) و شیعیان ( فاسقه ) لقب میدهند ، به دختران و زنان خویشاوند خویش هدایت میداد تا به منظور محرم ساختن مردانی که میخواستند به حضور وی شرف یاب شوند پستانهای خود را بدهند تا آن مردها از پستانهایشان شیربنوشند و شرعاً با عائشه محرمیت پیدانمایند. حال در این میان حرف های بسیاری هست که باید گفته شود مگر من عجالتاً از پرداختن به آن خود داری نموده قضاوت را به کسانی میسپارم که این نا مه را مطالعه مینمایند . من میدانم که شما بازهم پاسخی کوتاه و مملو از بی حرمتی های تازه برایم ارسال خواهید نمود مگر به یاد داشته باشید که این مراسلات را من حتما در سایت کابل پرس به نشر خواهم سپرد . لذا خواهشمندم خونسردانه بنویسید و از پرداختن به توهین ها و فحاشی های معمول در ادبیات مکتبتان لطفاًخود داری ورزید.
عقل و منطق یار ویاورتان باد
عزیز یاسین

نسبت عدم دریافت پاسخی از جانب ایشان به تاریخ اول ماه اپریل سال جاری نامۀ دیگری خدمت جنابشان فرستادم که اینک تقدیم حضورتان میگردد:

جناب مولوی صاحب خُبَیب خان سادات سلامتی شما را آرزو مینمایم
من تقریباً دو هفته قبل ضمن نامه یی از شما خواهش کرده بودم که لطف نموده پاسختان را به نامه یی که من به جواب نامۀ بی حرمتانۀ شما برایتان فرستاده بودم و همچنان نقد و نظرتان را دررابطه به مقالۀ جدید من که تحت عنوان « إعجاز علمی در قرآن یک ادعای بی پایه » در سایت کابل پرس به نشر رسیده است ، در ظرف یک هفته برایم بفرستید تا د رصورت لزوم به آن پاسخ داده و به سایت متذکره جهت انتشار بفرستم ، مگرتا اکنون از شما خبری نیست که نیست !!! چنان به نظر میرسد که شما به گفتۀ حریف سر سختتان آقای الله یاری شیعه ، مانند بزکوهی از صحنه فرار کرده اید ، به این شرح که ایشان در تلویزیون ماهواره یی « أهل بیت » با آوردن أدله و براهین خاص خودش همواره تأکید مینماید که سنی ها به قدری نادان و ترسو هستند که مانند رهبر ملعونشان عمربن الخطاب که در روز جنگ أُحُد مانند بزکوهی فرار میکرد؛ تاب مناظره وبحث با مخالفین خویش را نداشته وبا آوردن بهانه های گوناگون حاضر به مناظره و گفت وشنید نمی شوند.
بیشتر از این وقت شما را نگرفته برای آخرین بار خاطر نشان میسازم که هرگاه تا دو روز دیگرپاسخی از شما دریافت ننمایم این نامه و نامه های قبلی را که میان من و شما مراسله شده است همراه با مقدمه یی در سایت کابل پرس به نشر خواهم سپرد.
عقل و منطق یارتان باد
عزیز یاسین
***
مگر تا همین اکنون که شام سه شنبه مؤرخ دهم اپریل سال دوهزارو دوازده میلادی میباشد از ایشان نامه و پیامی دریافت ننموده ام و امید وارم با انتشار این نامه ها ، رگ غیرت ایشان و یا همفکران و مدیحه سرایان ایشان تحریک شده نقد ونظر خویش را پیرامون مقالات یاد شده إرائه بدارند.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای عزیز یاسین!
    من دربخش خصوصی نیز یک پیام بشما گذاشته ام امید که مطالعه فرمائید
    اجازه دهید که به عوض استاد عزیزالقدر جناب استاد سادات این شاگرد هیچ مدان بار دیگر دربخش عمومی نیز بشما پاسخ مناسب قرآنی را بدهم
    آقای عزیزیاسین!
    استاد سادات دانسته اند ودرک ‍کردند که شما یک سوسیال خور که آنرا میتوان معادل مواد غایطه خوری دانست تشریف دارید. یعنی اینکه شما بیکار وبی مضمون تشریف دارید وازطرف دیگر ازپرده نام مستعار نیز نمیخواهید بیرون بیائید زیرا بدنامی شما دراجتماع به آن اندازه است که خودتان آنرا درک میکنید
    آقای سادات هم نظر به مصروفیتی که دارند هرگز آنقدروقت ندارند که هرروز سایت کابل پرس? را مرور نموده وبه چرندیات چند تا پیدوفیل خواهرزنا جواب بدهند
    بنا ء میشود که خودتان; خودتان را مانند الایاری درکابل پرس قهرمان معرکه اعلان کنید زیرا نه کابل پرس نزد سادات مرجع مناظره است ونه هم تلویزیون بیت الخلاء وی که خودش درآن درحضور هزاران بیننده باد خویش را رها میکند
    بناء به نماینده گی از استاد من این آیهء قرآنی را نوشته وبعد ترجمه نموده وخدمت شما میگذارم
    بسم الله الرحمن الرحیم
    وعبادالرحمن الذین یمشون علی الارض هونا واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما
    بنده گان رحمان آنانی اند که درروی زمین متواضعانه رفتار می ‍کنند وهرگاه با جاهلی مخاطب شوند به ایشان سلام میکنند

    آنجا یک شاعر فارسی نیز گفته است
    دری که پست بود ازآن خمیده رو

    حالا شما میتوانید که مانند حجت الاسلام گوزی خودتان را قهرمان بشمارید ولی ملت مسلمان قضاوت خودش را درزمینه دارد
    بیجا نبوده که از دشنامهای الایاری گوزی شما هم غیر مستقیم اینجا اظهار خوشی کرده اید زیرا هرقدر ارکان اسلام توسط روافض آماج دشنام وتوهین قرار گیرد شما بگفته رهبرمردارشدهء تان تره کی من من گوشت میگیرید
    این خودش نهایت سفاهت وعقده مند بودن شمارا ثابت ساخت که از توهین ودشنام میخواهید برای خودتان خوراک علمی درست کنید.
    استاد درپاسخ شان خیلی بجا فرموده اند
    اگر به اندیشهء باطل تان ایمان دارید ودرراه روشنگری نسل جوان به قول خودتان ازهیچ چیزی نمیترسید لطفا از پردهء نام مستعار برائید
    درحالیکه من این به همهء خواننده گان قول میدهم که شما غیرت وشهامت آنرا ندارید طوریکه درپیامهای قبلی ام نوشته ام

    • سادات بادارت چه مصروفیتی دارد که نمی تواند حد اقل در چند روز به کابل پرس? سربزند در ضمن خود شما چیطوری مثل بچه های بی ریش از ایشان به دفاع پرداخته اید معمولآ بچه های بی ریش از صاحبش اینطوری عکس العمل نشان میدهند حتمآ بدون اذیت وآذار دخول میکند.
      در ضمن سادات وشخص شما سوسیال خور خط امام نیستید و همه ای شما از پول های حرام جمهوری اسلامی نوش جان نمی کنید وازپول های مردم فقیر افغانستان که بصورت سام امام دریافت میکنید حیف ومیل نمی کنید.
      ننگ تان باد !
      میگن اگر یک انگشت ات را بطرف دیگران به اشاره میگیری ، سه انگشت ات متوجه خودت میشه ،

    • محترم بی دین را سلام واحترام!
      ازدشنامهای تان به شخص خودم هرګز خشمګین نمی شوم چون میدانم چه یک بی دیین چه باید بنویسد وچګونه اخلاق محاوره را مراعات کند درین جای تردیدی وجود ندارد چه جنابعالی نمونهء خوب اخلاق یک بی دین را درپیام خویش تمثیل کرده اید.
      واما دربارهء بی ریش بودن ولواط خدمت شما از قول عزیز جرأت سردبیر سایت آریایی چیزی را چه خودم در محفل عروسی از زبان وی شنیده ام نقل قول کنم:
      عزیز جرأت سال ګذشته درشهر یوتبوری سویدن دریک عروسی تشریف فرما شده بود، دریک میز نانخوری درجمع یارانش سخن بطرف سیاست کشانیده شد وایشان چنین فرمودند:
      درجمع سازمان مائوویستی سازمان ساما برهبری مجید کلکانی برای جذب جوانان از لواطت بوسیلهء یک آلهء فشار کار میګرفت. بعنی اینکه اعضای کلان سال سازمان کوشش میکردند تا جوانان ساده دل ودرعین حال خوشرو را به سازمان دعوت کنند ودرصورت امکان بالای وی تجاوز جنسی نموده واز عملیهء تجاوز جنسی یک فوتو نیز بګیرند. هر وقت که چوانان تعرض شده از اوامر سازمان بخواهد سرپیچی نماید فوتوها را برایش کشیده وتهدید کنان براییش بګوید که رسوایی را قبول میکنی یا اطاعت از سازمان را
      آقای جرأت ګفت:
      یکی از اشخاصی که جوانان زیادی را ګمراه کرده و بالای شان تجاوز جنسی نموده قاضی موسی هستی است که حالا با جرأت تمام دربرابر هرکسی که بخواهد می نویسد ولی هیچکسی دربرابرش نمی ایستد زیرا بسییاری ها نزد وی سرخم تشریف دارند
      من از جنګهای قلمی آقای باقی سمندر با یک تعداد از سامایی هایکه نمیخواهند ازپرده نام مستعار بیرون برایند وهمچنان عزیز یاسین همین برداشت زا کرده ام که تعداد زیادی از بی دین ها وبیخدایان مایوویست نزد یک دیګرشان سرخم وخجالت زده اند که جرأت معرفی خودشان را ندارند
      الغیب عندالله ګور وګردن عزیز جرلت وقاضی هستی

    • قرآنیار مسلمان ومتدین و خداپرست واقعی !!!! بازهم سروکله ات پیداشد؟!!!!
      نوشته اید که خداوندتان بالایتان حکم کرده است که به جاهلان سلام کنید و از دروازهء پست به گونه یی خمیده بگذرید لذا شما مرا مواد غایطه خور و خواهر زنا و.. خطاب نموده اید پس میتوان حکم کرد که منظور خدای شما از سلام همان خواهز زنا گفتن به دیگران و از خمیده گذشتن همان مواد غایطه خوردن بوده است
      تو انسان متدین که مانند رهبران نادان و بی وقار خویش به جز لجن پراگنی و چرند گویی توانایی پرداختن به مباحثه را نداری لطفا خاموش باش واز پیشوایان نادان و کودن خویش خواهش کن تا با من طرف شوند
      من چند بار به تو نوشته ام و اینبار هم تأ کید میکنم در برابر دشنامهایت هرگز اقدام بالمثل نکرده و شما را دشنام نخواهم داد زیرامن یک کمونیست هستم و پاس حرمت انسانی شما را میدانم و نمیخواهم شمارا توهین و تحقیر نمایم
      ای مسلمان ! تواز روی چی و به اساس کدام سند مرا باشندهء اروپا و سوسیال خور و مادر زنا و خواهرزنا و رسوا و غیره وغیره قلمداد مینمایی....
      ای مسلمان متدین !! تو آنقدر نا آگاه و ناپوه هستی که همه کسانی را که علیه جن باوریهای شما چیزی میگوید ویا مینویسد فوراً خلقی ویا پرچمی لقب میدهی و نمیتوانی میان گرایشهای مختلف در نیروهای چپ و برداشتهای متنوعی که در صد سال گذشته از مارکس و مارکسیسم صورت گرفته ا ست حد فاصل و مرزبندی ها را تشخیص بدهی لذا با انسانی مانند شما که در همچویک مستوایی قرار دارد چگونه میتوان سخن گفت ؟! خیلی دشوار است !!!! شما و رهبران متدین شما به جز دشنام و ناسزا حرف دیگری برای گفتن ندارید من اینرا خوب میدانم ولی به شما اطمینان میدم که من دنبال شما را رها نخواهم کرد زیرا میخواهم همه گان و به خصوص آنهایی که مانند باقی سمندر در یک حالت ترس و خوف از شما و در یک حالت از خود بیگانه گی مطلق به سر میبرند و این ترس و جبن وازخود بیگانه گی خود را در لفافهء به اصطلاح احترام به فرهنگ و دین توده ها پنهان مینمایند، بدانند که شما خیلی نا آگه و ناتوان هستید و توانایی رویارویی با استلالهای آهنین کمونیستها و ماتر یالیستهای رادیکال را ندارید و میخواهم به نسل جوان کشور نشان بدهم که این جن باوران چقدر زبون و نادان خرافاتی هستند و نیز میخواهم به همه باقی سمندرها نشان بدهم که از تملق وآستان بوسی جن باوران جز حقارت وزبونی وذلالت هیچ چیزی نصیب شان نخواهد شد.پس باید هرچه زود تر به خود آمده و به صف پیکار حق علیه باطل و نبر خرد مندان علیه جن باوران نادان پیوسته و مسؤولیت وجدانی خود را در برابر انسان و انسانیت اداء نمایند و افتخار جاودانی را کمایی کنند.
      اری!! من خوب میدانم که حرفها ونوشته های من در کله های سنگی شما اثری نخواهد داشت ولی منظور من از این مبارزه و پیکار بی امان و پر از دشواریها همان است که فوقاً إرقام یافت
      در اخیر به مثابهء برگ سبز تحفهء درویش همان شعری را که برایتان سروده ودر یکی از کامنتهای پیشین خدمتتان تقدیم داشته ام ، یکبار دیگر در اینجا نیز به شما تقدیم میکنم :

      یار قرآن باش و قرآن یار تو
      تا شود نسل جوان بیزار تو
      نسل نو را کی توان قانع نمود
      با حدیث و آیت و أسفار تو
      ****************
      شب و روز خوشی برای شما و استاد بزرگوارتان آقای سادات آرزومینایم
      عزبزیاسین

    • با پوزش از خواننده گان عزیز و گرامی میخواهم بیفزایم که منظور از« اسفار » در شعر فوق همان سِفرها ویا سوره های تورات و انجیل است .
      همچنان لطفا آخرین کلمهء متن فوق را به جای مینایم - مینمایم خوانده معذور دارید.
      عزیز یاسین

    • قربان تجربه : پس شما به همین خاطر از اسم مستعار استفاده میکند زیرا قاضی موسی شما را نیز یکبار به جنبش مایویستی دعوت کرده بود ه از سوی دیگر چیطوری اسناد ثبت شده را بدست آوردی که حالا با شجاعت مینویسی

    • آقای قرآنیار!
      ما شا ءالله سرو کله ات پیدا شد، هر بار که آیه ی قرآنی را نقل میکردی نام سوره وشماره ی آیه را نیز ذکر میکردی ولی این بار بدون تذکر سوره و شماره آیه به این کار مبادرت ورزیدی دلیلش چیست لطفاً مارا مدلل فرما. بهر صورت آیه قبلی وبعدی آن چیست نکند آیه را مثله کرده و یا آنچه در ذهنت آمده نوشته کرده باشی. همچنان توضیح ارایه نکردی که این آیه ی تکوینی است یا تشریعی تا مطابق به آن دوستان شما نظر میدادند.
      نثار کردن فحش ودشنام جناب شما ونیز استاد معظم تان سادات بر گرفته از آیات قرآنی است، زیرا این سند اساسی وابدی مسلمانان فحش ودشنام را به مسلمانان تعلیم میدهد.اما به نظرم ایجاب میکند که در پهلوی خواندن قرآن کتاب های حاوی آداب گفتگو وسخن گفتن را نیز مطالعه فرما تا در بحث وتبادل نظر با دیگران مبتنی بر آن به گفتگوومباحثه مبادرت ورزی، فحش ودشنام وتوهین فقط از بی ادبان بر می آید.با احترام جمیل

    • بازهم خدمت بی دین ګرامی سلام واحترام!
      بار دیګر ازدشنام تان نسبت به خودم خشمګین نمی شوم اما اینقدررا میخواهم عرض کنم که من قاضی موسی هستی را از روی نوشته های انترنتی اش شناخته ام. بمقیاس همین نوشته های قاضی موسی هستی میتوانم بشما بصورت حتم بګویم که در زمان مبارزات سیاسی این شخص درافغانستان حتی پدر من هم در دنیا تولد نشده بود، اما این پرسش تان که پس چرا خودم از نام مستعار استفاده می کنم قابل پاسخ دادن است.
      چرا من از نام مستعار استفاده می کنم؟
      خدمت آن سرور ګرامی باید عرض کنم که اګر شما پیام ها وکامنتهای مرا درمقابل این فیلسوف قلابی تفاله خور بنام عزیز یاسین تعقیب کرده باشید مسلما که شما به این آیهء قرآنی برخورده اید که من آنرا درپیامهایم چندبار نوشته وبراساس آن عمل خویش را درکابل پرس قابل توجیه دانسته ام.
      آیهء ازسوره بقره که میفرماید:
      بسم الله الرحمن الرحیم
      فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم
      هرکی برشما تجاوز کرد پس شما نیز به شیوهء خودشان بالای شان تجاوز کنید.
      پس حالا به شمول جنابعالی که زیر پردهء صدها نام مستعار از جندین سال به اینطرف اراجیفی را بنام نقد دین اسلام بخورد عوام وبخورد یکعده تفاله خوران مارکسیست از خودبیګانه میدهید من نیز میخواهم باهمان شیوه بالای شما وافراد تان تعرض کنم.
      شما خیلی فحاشی کردید، خیلی فحاشی می کنید، وهیجکسی هم شما را نمی شناسد که درکجا تشریف دارید پس من بحیث یک مومن ویک مسلمان که بدین واعتقاداتم تعرض می شود چرا از نام مستعار استفاده نکنم؟
      اګر این شیوه واین اسلحه موثر نبوده پس چرا شما از آن تا کنون استفاده نموده واستفاده می نمائید وتوسط آن اشخاص حقیقی وحقوقی نظیر استاد سادات را به زعم خودتان به چالش می کشید؟
      زمانیکه شما این شیوه را برای خالی کردن عقده های تان موثر میدانید وبراشخاص حقیقی وحقوقی خودتان نظیر باقی سمندر که سالها باشما همکاسه بوده است به بدترین شکل حمله میکنید، درصورت شناسایی هویت من با من چه خواهید کرد؟
      بناء من برخلاف استاد سادات به شیوهء خودتان درمقابل تان می ایستم فحاشیی را با فحاشی منطق را بامنطق پاسخ میګویم
      شاد باشید

    • آقای عزیزیاسین درپیام ارسالی شان بمن جنین ارشاد فرموده اند:

      من چند بار به تو نوشته ام و اینبار هم تأ کید میکنم در برابر دشنامهایت هرگز اقدام بالمثل نکرده و شما را دشنام نخواهم داد زیرامن یک کمونیست هستم و پاس حرمت انسانی شما را میدانم و نمیخواهم شمارا توهین و تحقیر نمایم »
      من صدفهء اخلاق کمونیستی ات شوم که درجمله بعدی بادت را چنین خالی کرده ایی:

      تو انسان متدین که مانند رهبران نادان و بی وقار خویش به جز لجن پراگنی و چرند گویی توانایی پرداختن به مباحثه را نداری لطفا خاموش باش واز پیشوایان نادان و کودن خویش خواهش کن تا با من طرف شوند»

      آقای عزیزیاسین!
      حالا خودتان باید اعتراف کنید که ضرورت رفتن به یک بیمارستان روانی را دارید. من این بار بدون دشنام وتوهین بخودت اینی را عرض می کنم که شما بیمار روانی تشریف دارید ولو اګر ازمن آزرده هم شوید.
      عزیزم!
      تو درجملهء بالایی ات نوشته ایی که به واکنش بالمثل نمی پردازی واما درجملهء بعدی تمام رهبران مرا همه نادان وبی وقار توصیف کرده ایی ودرعین حال ازمن توقع داری که دربرابرت این حرفهایت خاموشی اختیار کنیم ویاهم ترا با الفاظ خیلی خوب بنوازم.
      تو با همین حالت پریشان روانی ات از اشخاص معلوم الحال ودارای هویت حقیقی خواسته ایی تا بیایند درکابل پرس و وقت ګرانبهای شانرا در پاسخ دادن به چرندیات مسروقهء تو صرف نمایند آیا این پیشنهاد تو معقول است؟ تو کسی را تاکنون دیده ایی که درتاریکی مشت بدیوار بکوبد؟
      دور نه نزدیک ازهمان همکاسه های قدیمی ات بنام قاضی موسی هستی یک مثال می آورم که درتمام نوشته هایش می نویسد هرکسی که میخواهد بامن مقابل شود باهویت حقیقی اش خودش را مقابل بسازد زیرا من مشت در تاریکی نمی کوبم.
      ببین آقای عزیزیاسین!
      درصورتی که یک فرد حقیقی وحقوقی دربارهء مسایل جامعه وسیاست ازمخالفان اش توقع این را دارد که مناظرات باید باهویتهای حقیقی صورت بګیرد چرا درمسایل دین این اصل را باید زیر پا کرد؟
      مګر استاد سادات مانند قاضی موسی هستی شما حق ندارد که بګوید که عزیزیاسین اګر ازپردهء نام مستعار بیرون نمی آید وی مطلب مسروقهء دیګران خصوصا ایرانی ها را دزدی نموده وبحیث اسلحه ازپردهء نام مستعار آنرا بالای افغانها می قبولاند؟
      پاسخ شما درین مورد چی است؟
      اګر واقعا شما به حقانیت راه تان باور دارید چرا از آشکار شدن نام وهویت تان ترس دارید؟
      امروز به صدها وهزاران وبلاګ و وبسایت درسراسر جهان به السنهء مختلف با افکار ونظریات مختلف وجود دارد آیا بالای هرانسان فرض است که تمام سایتها و وبلاګها را مرور کند وآنرا مطالعه نموده ودر رد آن چیزهای بنویسد؟
      قضاوت را بخواننده ګان میګذارم

    • قرآنیارمسلمان
      بازهم وادار شدم تا برایت چیزی بنویسم
      من در کامنت قبلی نوشته بودم که هرگز به دشنامهایت پاسخ بالمثل نخواهم داد به این معین که تو در گذشته بار بار مرا " حرامی - مادر زنا - خواهر زنا - پیدوفیلی - موادغائطه خور و غیره وغیره " نامیده یی ولی من تا اکنون در هیچ جایی همچو صفاتی را به تو نسبت نداده و در آینده نیز نخواهم داد زیرا بازهم میگویم که من یک کمونیست هستم و اخلاق و سجایای پسندیده و انسان دوستانهء کمونیستی ام به من اجازه نمیدهد که همچو صفات مستهجن را به هیچ انسانی ولو سرسخت ترین مخالفین خویش منسوب نمایم اما اینکه من شما و استادان و پیشوایان قدیم و جدیدتان را کودن و نادان بی وقارو دروغگوی و قلدر و زورگوی ستمگر و ترفند بازوفریبکار و فتنه گر مزدورمنش و زن ستیز و کودک آزار و ترسو و بزدل عقده مند و خرافاتی و عقبگرا و متهجر و جزم اندیش و جن باور وفساد پیشه و جنایتکار وآدمکش و انتحاری و مسلمان واقعی و مؤمن بالله و متدین و....نامیده و در آینده خواهم نامید ، در حقیقت صفات ذاتی و حقیقی شما را بیان داشته ودروغ نگفته و افترا نبسته ام .. همچو صفاتی در و جود شما در مخیله هاوباورهای شما درآموزه های دینی شما و در اعمال و فعالیتهای روزمرهء شما در آیات قرآن شما درصحاح ستهء شما در بحار الانوارشما و درتوضیح امسائل شما در فتواهای فقها و أئمهء معصومین شماودر اعلامیهء شورای عالی علمای شما ودرقوانین مصوبهء کشورهای اسلامزده کاملا مشهود است و فکر میکنم که هیچ کس دیگری غیر از شما جن باوران نسبت دادن این صفات را به موجوداتی چون شما دشنام تلقی نخواهد کرد و اینکه شما آنرا دشنام پنداشته و مرا مبتلا به بیماری روانی دانسته و راهی بیمارستان نموده اید مشکل شماست و خواننده گان عزیز خوب میدانند که شما از چه مشکلی رنج میبرید.
      در جای دیگری از کامنت خویش نوشته یی :
      « تو با همین حالت پریشان روانی ات از اشخاص معلوم الحال ودارای هویت حقیقی خواسته ایی تا بیایند درکابل پرس و وقت گرانبهای شانرا در پاسخ دادن به چرندیات مسروقهء تو صرف نمایند آیا این پیشنهاد تو معقول است؟ تو کسی را تاکنون دیده ایی که درتاریکی مشت بدیوار بکوبد »
      خوب حالا برای لحظه یی میپذیریم که استاد معظم شما با اشخاص غیز حقیقی مانند عزیز یاسین مکاتبه نمی نماید پس آیا میتوانم بپرسم که آقای الله یاری که ماههاست در شبکهء جهانی أهل بیت همه روزه با رجز خوانیهای خاص خودش از استاد معظم شما دعوت مینماید تا به مناظره حاضر شده و به قول او از عمرملعون و عایشهء فاسقه دفاع نماید ، چرا بازهم این استاد معظم شما به قول الله یاری مانند بز کوهی فرار مینماید و حاضر نیست تا با او بحث و گفت و شنید نماید ؟ آیا او هم یک شخص مجهول الهویه است ؟ و یا اینکه استاد شما نمیخواهد و قت گرانبهای خود را صر ف دفاع از عمر و عائشه نماید ... نه اینظور نیست آقای قرآنیار ... در حقیقت استاد معظم شما به جز همان موعظه های خشک ومیان تهی کتابهای أهل سنت و جماعت ، دانش و درایت دیگری ندارد تا در برابر مخالفین شیعی خویش ایستاده واز مذهب خود دفاع کند چه رسد به ایستادن در برابر یک کمونیست که مجهز با منطق کوبنده یی چون ماتریالیسم دیالکتیک هست.
      نکتهء دیگر اینکه من تا حال هیچگاه بالای نام شما که آیا یک نام رسمی و حقیقی است یا یک نام مستعار به گونهء پیشداورانه حکمی صادر نکرده ام زیرا من به این مسأله أهمیتی نمیدهم و آنچه برایم اهمیت دارد اینست که شخصی به نام قرآنیار در برابرم قرار گرفته است که به جز فحاشی و دشنام دادن و تهمت بستن وافترا حرفی برای گفتن پیرامون مسائل مطروحه در مقاله هایم ندارد اینکه این شخص حقیقی است یا مجازی به من مربوط نمی شود مگر شما بار بار مگویید که عزیز یاسین چون مادر زنا و خواهر زنا است با نام مستعار مینویسد . پس آیا متوانم از شما بپرسم که این حکم را که " عزیز یاسین " یک نام مستعار است به رویت کدام سند و دست آویزی صادر کرده اید و آیا این حکم شما إهانت آشکار به شأن کسان دیگری که به ناچار با نام مستعار مینویسند شمرده نمیشود؟ و یا اینکه شما چون یک مسلمان و مؤمن بالله و متدین هستید این اجازه راخدایتان به شما داده است تا هرکسی را که با نام مستعار مینویسد مادرزنا و خواهر زنا خطا ب نمایید ؟!!
      در نامهء تان مرا همکاسه با کسانی ساخته اید که میان من و آنها فرسخها فاصله و جو دارد من بـه آواز رسا اعلان میکنم که یک سوسیالیست و یک کمونیست رادیکال هستم درحالیکه ایشان به زبان خود از پذیرش همچو صفتی به شدت امتناع میورزند و اینکه کسی ایشان را سوسیالیست و یا کمونیست خطاب نماید آنرا برای خویش توهین و دشنام تلقی مینمایند پس لطفا کامنتها واز آنجمله کامنتهای باقی جان را اندکی دقیقتر مطالعه بفرمایید .
      در پایان نامهء تان مرا متهم کرده اید که مطالب مسروقه را از ایرانیها آورده بالا ی افغانها می قبولانم ولی نگفته اید که از کدام کتاب یانشریه ویا سایت واز کدام نویسنده پس اگر دروغ نمیگویید ودر گفتارخویش صادق هستید اقلاً یک مورد رانشان بدهید که من بدون ذکر مأخذ مطلبی را از جایی جنسا ونصّاً نقل کرده باشم . ورنه اندکی حیا داشته باشید و اینقدر عجولانه حکم صادر ننمایید.
      در اخیر تذکر داده اید که استاد معظمتان وقت آنراندارند تا به سایتها مراجعه ومقالات همه را مطالعه بفرمایند .. در این رابطه باید بگویم که من مقالات خودرا شخصا برای جنابشان توسط ایمیل فرستاده ام لطفاً به ایشان یاد آوری نمایید تا آنرا مرور فرموده نقد و نظر خویش را ابداء بفرمایند.
      افشا گر شما
      عزیز یاسین

    • آقای قرانیار .نمیدانم شما چرا با زبان انسانی و ادبی به نوشتن نمی پر دازید ؟؟ چون هر چه از شما در جا میخوانم پر است کلمات خشن . بد و آلوده با لجن ؟؟؟؟ مگر این راه همصحبت شدن است ؟؟ مگر شما جز این راهی دیگری را بلد نیستید ؟؟ این درست است که شما در مقابل مخالفین اندیشه های خود از چنین کلماتی استفاده مینمایید و با دوستان و طر فداران مفکوره خود طوری دیگر ؟ اما به نظر من در نوشتار مخصوصا نوشته های که بر خلاف عقاید و نظر یات دیگران میباشد حد اقل عفت قلم مراعات شود انسانی خواهد بود ؟؟؟

  • said khabib saadat yak golbedini monafeq wa kasafat hast. faqat barayesh pol bededehid farda barai tan madahi mekonand. man yak hekayah mostanad ra inja megam. in adam ba khatare garayesh Golbedni ash hamisha Masoud shahid ra tawheen mekard wa hamisha az barguzari salgardash enteqad mekard . yak roz kase barai in kasafat esqat khor yak chond eruye daad . wa inra dar salgard shahid masoud dawat kard . in adam balah shud wa goft ke deshab man Masud shahid ra khab didam ke hazrat mohamad s o ra ba aghosh mekashad !!! balai golbedini hich etebar nist .

  • آقایون سادات وقرانیار!
    شما کجا واستدلال علمی ودانشمندانه آقای یاسین کجا؟
    شمادووجه مشخصه تان رایکباردیگر به وضاحت لازم به نمایش گذاشته اید.

    • دوری شما ازعلم ومعرفت وفرهنگ پویای امروزی.
    • خشونت ذاتی وددمنشانه ایکه باهستی شما گره یافته است .
      شما هنوز نمیدانیدکه زمان توحش (به رینگ طلبیدن )بسرآمده است.
      به جای این همه دشنام وزشت گویی ها وتوهین به آقای یاسین به ردمنطقی وعلمی (البته که آنچه راشما به
      دفاع اش پرداخته اید نه اساس منطقی دارد ونه هم بنیاد علمی)بپردازید.
  • دین ها نتوانستند اختلاف میان انسان ها را از میان بردارند . دین ها نتوانستند بین مردم جهان دوستی و برابری ایجاد کنند . دین ها نتوانستند جلوی جنگ ها و کشتار ها را بگیرند . دین ها نتوانستند حتی بین پیروان هر دینی مسالمت و یگانه گی به وجود بیاورند . دین ها از نا آگاهی نسل های گذشته بهره گرفتند و پا برجا ماندند . ولی در جهان فردا که انسان لبریز آگاهی خواهد شد ، جایی برای دروغ و دغل دین باقی نخواهد ماند .
    بزرگترین گرفتاری مردم جهان کشمکش تاریخی بین ادیان است که هرگز برطرف نخواهد شد . آسیب های وارده ادیان به بشریت ، با هیچ کامپیوتری قابل محاسبه نیست .
    تمام ادیان ، اندیشه خرافی و ضد زنده گی است که با گفتار بد ، کردار بد ، پندار بد ، جهان را به سوی نابودی می برد .
    خرد ، یارهمه گان .

  • با سلام خدمت محترم عزیز یاسین!
    با صرف نظر از فحاشی و بدگویی هایی که در قبال بعضی اشخاص بی ادب (مانند قرآنیار - که در واقع قرآن بدنام کن است - و امثالهم) داشته اید غنای ادبی و لهجه متمدنانه نوشته های تان واقعاً قابل قدردانی ست.
    چندی است که نبشته های شما را دنبال می کنم و در حال غور و بررسی ابعاد مختلف تحلیلی و یافته های منطقی انتقادی از اسلام هستم دینی که معتقدم طی بیش از هزار و چهار صد سال دچار تغییراتی در جنبه های مختلف خود شده است. من اصولاً خود را یک شیعه دریافتم و از همان کودکی به یاد دارم که چگونه قصص قرآنی و ماجراهای صدر اسلام با آب و تاب خاصی برای ما تبیلغ، ترویج و فهمانده میشد، درباره اینکه اسلام دین محبت است و دستورات دینی موجود در این مکتب مطابق با فطرت انسانی همگان است و با پیمودن راه اسلام در واقع راه سعادت طی می گردد و غیره موضوعات مرتبط. به هر حال، چیزی که فکر مرا به خود مشغول کرده همانا عدم یافتن پاسخی منطقی و در خور شأن استدلال های شما علیه قرآن و اسلام می باشد و این در حالیست که افرادی مانند قرآن بد نام کن به جای بحث منطقی رو به فحاشی و بدزبانی آورده و موجب بدنامی و خدشه دار شدن هر چه بیشتر اسلام می شوند. و از طرف دیگر با نطق ها و مناظرات تلفنی داغ و افراط گرایانه شیخ الله یاری هم آشنا هستم و از طرفی کوشش های مضحک و باز هم افراطی شبکه وهابی کلمه با مولوی های بیسوادشان را هم دیده ام و با اینکه با رویه هیچکدام شان موافق نیستم ولی با این وجود به دلیل استدلال های منطق گرایانه، مباحثه روشمند و اصولی و مدارک عینی که از مستندات خود اهل تسنن ارائه میشود با شبکه اهل بیت هم نظر و متمایل هستم.
    خواهش من از شما این است که لطفا خود را هم ردیف با فحاشان و هتاکانی چون قرآن بدنام کن و امثالهم و یا افراط گرایان باسوادی چون اللهیاری یا کم سوادی چون مولوی صاحبان اهل تسنن قرار نداده و همان راه منطق و استدلال علمی را در پیش بگیرید و از بدکلامی که عادت افراد بی مایه، تازه به دوران رسیده و بی منطق است بپرهیزید زیرا که هم در خور شأن تان نیست و هم باعث جلب نظر افراد دیگری با مایه های فکری و تمایلات فلسفی مشابه مانند این بنده حقیر می گردد.
    در عین حال نوشته های شما را هم مطالعه کرده و با درنظرداشت دیدگاه های جالب و متفاوت جناب کمال کابلی امید دارم تا به حقیقت رسیده و راه واقعی سعادت و زندگانی انسانی را دریابم. امید که عقل و منطق به یاری همه جوامع بشری رسیده و راه حقیقی خداشناسی و انسانیت را در پیش گیریم.

    با سپاس مجدد از شما

  • باقی سمندر
    حمل / فروردین سال ۱۳۹۱ خورشیدی
    اپریل سال ۲۰۱۲ میلادی

    سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
    سلام به اقایون عزیز یاسین و قران یار و همه انهاییکه در این ستون تبصره هایی نوشته اند .
    من همه تبصره ها را درهمین ستون بخوانش ګرفتم . نظر من برای عزیز یاسین واز وی برای من به اثر نوشته ها ونظریات ما درهمین کابل پرس روشن است و به همین ترتیب نظر قران یار به من و نظر من به قران یار درطی نوشته های در همین کابل پرس روشن است .
    دراین جا باصراحت بایست بنویسم که من به همین نامهای مستعار اشنایم و در جستجوی شناختن افراد حقوقی واصلی ای نیستم که کی ها – کی هستند – من میخواهم بدانم که چه مینویسند و با هم دیګر تبادل افکار نموده ایم و بازهم این تبادل افکار ادامه خواهد یافت .
    درباره بار ارزشی دید ګاه ها زیاد تبادل افکار نموده ایم و همیشه دیده میشود که اهمیت بحث ها زیر تاثیر باراخلاقی و دشنامهای متقابل قرار ګرفته و فضای بحث سالم مکدر تر میګردد وګردیده است .
    من این بحث را از اغاز درهمین ستون خوانده ام و شکی ندارم که هم عزیز یاسین و هم قران یار و هم سادات ممکن ګاهګاهی نوشته های مرا خوانده باشند و دراین مورد من همین حالا و دراینجا بحثی را نمیخواهم ادامه بدهم . من میخواهم به چند اشاره که در حاشیه بران اشاره شده است – نظرم را ارایه بدارم .
    دریک جا از زبان کسی بنام عزیزجرات اتهامی نقل قول ګردیده است و اتهام به شاد روان عبدالمجید یکی از اساس ګذاران سازمان آزادیبخش افغانستان ( ساما ) بسته شده است و این اتهام را پاسخی خواهم نوشت .
    در چند جایی دیګر هم اقای قران یار و هم آقای عزیز نسین از من نام برده اند و دراین باره میخواهم نظرم را بیان دارم تا برای خوانندګان سو تفاهم سیاسی یا اخلاقی رخ ندهد .
    توجه شما را به چند جمله خواهانم :
    یک – اقای قران یار چنین نقل قول ای نموده اند .
    « دربارهء بی ریش بودن ولواط خدمت شما از قول عزیز جرأت سردبیر سایت آریایی چیزی را چه خودم در محفل عروسی از زبان وی شنیده ام نقل قول کنم:
    عزیز جرأت سال ګذشته درشهر یوتبوری سویدن دریک عروسی تشریف فرما شده بود، دریک میز نانخوری درجمع یارانش سخن بطرف سیاست کشانیده شد وایشان چنین فرمودند:
    درجمع سازمان مائوویستی سازمان ساما برهبری مجید کلکانی برای جذب جوانان از لواطت بوسیلهء یک آلهء فشار کار میګرفت. بعنی اینکه اعضای کلان سال سازمان کوشش میکردند تا جوانان ساده دل ودرعین حال خوشرو را به سازمان دعوت کنند ودرصورت امکان بالای وی تجاوز جنسی نموده واز عملیهء تجاوز جنسی یک فوتو نیز بګیرند. هر وقت که چوانان تعرض شده از اوامر سازمان بخواهد سرپیچی نماید فوتوها را برایش کشیده وتهدید کنان براییش بګوید که رسوایی را قبول میکنی یا اطاعت از سازمان را
    آقای جرأت ګفت:
    یکی از اشخاصی که جوانان زیادی را ګمراه کرده و بالای شان تجاوز جنسی نموده قاضی موسی هستی است که حالا با جرأت تمام دربرابر هرکسی که بخواهد می نویسد ولی هیچکسی دربرابرش نمی ایستد زیرا بسییاری ها نزد وی سرخم تشریف دارند
    من از جنګهای قلمی آقای باقی سمندر با یک تعداد از سامایی هایکه نمیخواهند ازپرده نام مستعار بیرون برایند وهمچنان عزیز یاسین همین برداشت زا کرده ام که تعداد زیادی از بی دین ها وبیخدایان مایوویست نزد یک دیګرشان سرخم وخجالت زده اند که جرأت معرفی خودشان را ندارند «
    درمتن بالایی چند اتهامی سیاسی واخلاقی را بایست با صراحت مردود دانست .
    یک – ساما نه دربرنامه اش ونه در اساسنامه و نه در برګ های وصفی تشکیلاتی اش هیچګاه خودرا یک سازمان ماوویستی نه ګفته و چنین اتهامی برساما فقط از جانب عناصر معلوم الحال ای براه انداخته شده است که نتنها مجید بلکه بسا یاران اش را در زندانها ودرمیادین جنګ به زیر شکنجه ها کشتند و سامایی ها به اسطوره مقاومت تبدیل شدند و نبردشان را درزندان و بیرون از زندان در زیر آتش متقاطع دشمنان رنګارنګ ادامه دادند . من شناختی که از برخی از رزمندګان سامایی داشتم – با صراحت و قبول مسسولیت مینویسم که مبارزه سامایی ها یک ګوشه ای از تاریخ مبارزات ملی – دموکراتیک مردم فغان ستان است که بایست دقیق تر درک ګردد .
    مجید و کارنامه های درخشنده اش زیاد تراز این است که در یک جمله ویا یک ستون در باره اش بنویسم و اګر اقای عزیز جرات – واقعن جرات دارد – در سایت نژاد پرستی ای که نام اریایی دارد و درالمان و دنیا قصه اریا بازی را کسی باور ندارد – دراین مورد اتهامات اش بنویسد تا دیده شود که ساما چکونه تشکیلی بوده است ؟.
    دو – اتهام اخلاقی ای که به مجید ویارانش نسبت میدهند و از لواطت سخن ګفته است – این موضوع را بایست دانست که :
    در یک تشکل سیاسی – جلب و جذب افراد به ګرد یک برنامه ومرامنامه و با شناخت دقیق افراد صورت ګرفته است ومیګیرد نه بر پایه ګویا « لواطت » کاری ها .
    از نګاه اخلاقی مجید دارای چنان اوصاف نیک انسانی بود که سالها در فغان ستان زندګی کرد و تا روز ګرفتاری اش مورد حمایت مردم خویش قرار داشت و همیشه میګفت سلاح مردان از نامردان ګرفته میشود . مردانګی ومردی وجوان مردی از مقوله هایی اند که در ادبیات مشرق زمین و به ویژه فغانستان بایست درست تر شناختانده شوند. عیار بودن در سرزمین ما دارای معیار های دیکری است و بایست با این معیار ها آشنا شد .
    مجید دارای اندیشه وارمان آزادیخواهانه – استقلال طلبانه – عدالت طلبانه ودموکراتیک بود و برضد کودتای هفتم ثو وکودتاچیان ر و برضد تجاوز شوروی وتجاوزګران رزمید و در برپایی قیام مردم کابل در سوم حوت سال ۱۳۵۸ خورشیدی درکابل نقش برازنده داشت و چند روز بعد ګرفتار شد و جاودانه ګشت .
    دشمنان تاریخی مجید به مجید اتهام می بندند و اګر عزیز جرات- جرات اخلاقی داشته باشد همان نظرش را خودش بنویسد تا همګان درموردش اظهار نظر نمایند وحساب اش را به کف دست وی و همګران اش یک بار دیګر بګذارند.
    درمتن بالای جمله ای جالبی نوشته شده است که باهم میخوانیم :
    « :
    یکی از اشخاصی که جوانان زیادی را ګمراه کرده و بالای شان تجاوز جنسی نموده قاضی موسی هستی است که حالا با جرأت تمام دربرابر هرکسی که بخواهد می نویسد ولی هیچکسی دربرابرش نمی ایستد زیرا بسییاری ها نزد وی سرخم تشریف دارند
    من از جنګهای قلمی آقای باقی سمندر با یک تعداد از سامایی هایکه نمیخواهند ازپرده نام مستعار بیرون برایند وهمچنان عزیز یاسین همین برداشت زا کرده ام که تعداد زیادی از بی دین ها وبیخدایان مایوویست نزد یک دیګرشان سرخم وخجالت زده اند که جرأت معرفی خودشان را ندارند «
    فکر مینمایم که قاضی موسی هستی خودش میتواند در مورد این اتهامی که به وی داده شده است – پاسخ بنویسد .
    انچه درمورد من درجمله بالا مستتر است – چون قاضی موسی هستی درمورد من بسیارنوشته است و من به پاسخ وی به جز یک مقاله دیګر نه نوشته ام ګویا به نزد وی سرخمی دارم – این ادعای اخلاقی بسیار خنده آوراست . نه من به نزدانسانی سرخمی دارم ونه مجید داشت و نه این شیوه مبارزه سیاسی می باشد .مجید سرفراز زندګی کرد و جاودانه شد . دوستان مجید همه با افتخار دربین مردم خود زندکی کرده اند ومیکنند و به این اتهامات می خندند . من مینویسم که : هنوز مرا ( باقی سمندر) درست نشناخته اید و الی همچو اتهامی را مطرح نمی کردید !
    من درپاسخ قاضی موسی هستی یک مقاله کوتاه در ګفتمان نوشتم و برایم بحث درهمانجا ودرهمان سطح مطرح بود ونه کم وزیاد .
    من شنیده ام که قاضی موسی از مریضی که عاید حالش کردیده اندکی نګران است ، من برایش سلامتی ارزو دارم تا بازهم درمورد من هرچه دل تنګ اش میخواهد بنویسد ومن کماکان نخواهم نوشت .
    اقای قران یار درجایی دیګر درهمین ستون نوشته است که :
    « اګر این شیوه واین اسلحه موثر نبوده پس چرا شما از آن تا کنون استفاده نموده واستفاده می نمائید وتوسط آن اشخاص حقیقی وحقوقی نظیر استاد سادات را به زعم خودتان به چالش می کشید؟
    زمانیکه شما این شیوه را برای خالی کردن عقده های تان موثر میدانید وبراشخاص حقیقی وحقوقی خودتان نظیر باقی سمندر که سالها باشما همکاسه بوده است به بدترین شکل حمله میکنید، درصورت شناسایی هویت من با من چه خواهید کرد؟ »
    اقای قران یار !
    عزیز یاسین درمورد من از رکیک ترین واژه ها استفاده کرده است و خواهد کرد ودرهمین جا نشان میدهم که چه نوشته است اما بخاطر شما می سپارم که :
    ازکجا میدانید که من با ایشان هم کاسه بوده ام ؟ این اندکی ذهنی ګرایی است .
    برای شما خاطرنشان میسازم که :
    افرادی که به خدا وقران و پیامبراسلام و اعتقادات دینی ومذهبی مردم تاخت وتاز نمایند و از قران سوزی حمایت کنند – من با همچو افراد هیچګاه همکاسه نبوده ام ونخواهم بود .
    من برای همچو افرادی به مثابه یک مخالف فکری خواهم نګریست و کوشش خواهم کرد تا درفغانستان دین امر خصوصی افراد ګردد و رسمن دین از دولت جدا باشد و دراین مورد زیاد نوشته ام و درهمین کابل پرس شما تاحال نظریات مرا به خوانش ګرفته اید .
    من نه تیکه دار دین میباشم و نه در دین ستیزی با کسی شرکت مینمایم . این است نظر من .
    اقای عزیز یاسین نوشته اند که :
    « شما و رهبران متدین شما به جز دشنام و ناسزا حرف دیگری برای گفتن ندارید من اینرا خوب میدانم ولی به شما اطمینان میدم که من دنبال شما را رها نخواهم کرد زیرا میخواهم همه گان و به خصوص آنهایی که مانند باقی سمندر در یک حالت ترس و خوف از شما و در یک حالت از خود بیگانه گی مطلق به سر میبرند و این ترس و جبن وازخود بیگانه گی خود را در لفافهء به اصطلاح احترام به فرهنگ و دین توده ها پنهان مینمایند، بدانند که شما خیلی نا آگه و ناتوان هستید و توانایی رویارویی با استلالهای آهنین کمونیستها و ماتر یالیستهای رادیکال را ندارید و میخواهم به نسل جوان کشور نشان بدهم که این جن باوران چقدر زبون و نادان خرافاتی هستند و نیز میخواهم به همه باقی سمندرها نشان بدهم که از تملق وآستان بوسی جن باوران جز حقارت وزبونی وذلالت هیچ چیزی نصیب شان نخواهد شد.پس باید هرچه زود تر به خود آمده و به صف پیکار حق علیه باطل و نبر خرد مندان علیه جن باوران نادان پیوسته و مسؤولیت وجدانی خود را در برابر انسان و انسانیت اداء نمایند و افتخار جاودانی را کمایی کنند »
    اقای عزیز یاسین بایست بدانند که :
    من نه از کسی ترس دارم ونه کسی از من می ترسد . من نظر خود را بیان داشته ام و اینکه در این ستون دوبار بمن تاخت وتاز نموده ای – این نشان از معرفت و فرهنګ ات دارد .
    من برایت مینویسم که خودت از « پیکار حق علیه باطل » نوشته ای . فراموش نکن که این پیکار حق علیه باطل یک مقوله دینی یا یک د یفنی سیون دینی یا دی فنیشن دینی است .
    حق چیست ؟
    باطل چیست ؟
    دراین مورد دیدګاه پیروان ادیان مختلف ګوناګون است و اینکه خودت ازمولفه دینی استفاده مینمایی و در جستجوی حق میباشی و برباطل خط بطلان میخواهی بکشی – من برایت دید وسیع تر ارزو دارم تا حق را بشناسی .
    بنام حق مینویسم
    یار زنده و صحبت باقی .

    آنلاین : سخنی با عزیز یاسین و قران یار

    • خدمت جناب باقی سمندر سلام واحترام تقدیم است:
      بعداز تقدیم سلام واحترام خدمت آن سرور ګرامی باید بعرض برسانم که این قلم هیجګاه طرفدار کشاندن بحثها ومناقشات کتبی بسوی دشنام وفحاشی نویسی نیستم. اما اګر شما کمی قضاوت عادلانه می نمودید اول علت این پیام من را دربارهء لواط وتعرض جنسی ازپیام شخصی بنام بی دین جستجو میکردید که ایشان اولا در واکنش به پیام من چنین ارشاد فرموده بودند:

      «سادات بادارت چه مصروفیتی دارد که نمی تواند حد اقل در چند روز به کابل پرس? سربزند در ضمن خود شما چیطوری مثل بچه های بی ریش از ایشان به دفاع پرداخته اید معمولآ بچه های بی ریش از صاحبش اینطوری عکس العمل نشان میدهند حتمآ بدون اذیت وآذار دخول میکند»
      متاسفانه که چشمان تیزبین شما از دیدن وخواندن این پیامها عاجز مانده بود، ولی فرقی نمیکند من خدمت شما عرض میدارم که آنچه شما ازقلم من دربارهء لواطت وتعرض جنسی خواندید روایتی بود که من از قول یکی فرزندان شمالی که خود زادهء شمالی واز استالف میباشد برای بی دین محترم ودیګر خواننده ګان نوشتم که صحت وسقم آن مربوط میشود به آنانیکه خود درآنزمانها درکابل بوده اند ودر درون ویا بیرون سازمان ساما مبارزه کرده اند.
      اما اینکه شما نیز بر عزیز جرأت خشمګین شده اید واستعمال کلمات: جواب را روی کف دستش استعمال نموده اید معلوم شد که خودتان نیز مانند بسا چپی های دیګر دستخوش احساسات درونی شده و مخالفان تانرا تا جای که دست تان برسد ازګفتن ویا نوشتن حقایق باز میدارید.
      شاید من درین برداشت خود ازشخصیت شما دچار اشتباه شده باشم ولی قدر مسلم این است که شما ازین بابت بالای عزیز جرأت خشمګین استید.
      آقای سمندر!
      از اینکه شما بحیث یک فرد حقیقی وحقوقی جرأتمندانه حاضرشده اید تا ازنظریات وعقاید خودتان دربرابر اشخاص وافراد مختلف دفاع کنید خودش می رساند که شما به عقاید تان باورمند بوده وصداقت ګفتار وکردار درشما دیده میشود خواه مربوط هرجریانی که بوده باشید. اما اینکه از من پرسیده اید:
      ازکجا دانسته اید که من همکاسهء عزیز یاسین بوده ام؟ این را باید ازخلال پیامهای که درکابل پرس ګذاشته اید میتوان پیدا کرد دریکجا خودتان نوشته اید که:
      درین مورد باید هیچ شکی نکنید که من یک چپی استم» این جملهء خودتان است. عزیز یاسین نیز شما را ازخود میداند با تفاوت اینکه شما را توهین کرده وبه شتر مرغ تشبیه کرده و شما را یک چپی منحرف میداند که از اصول ماتریالیزم دیالکتیک عدول نموده اید ویک شخص پوپولیست تشریف دارید که بخاطر باورهای خرافی توده ها مجبور شده اید سیاه را سفید وسفید را سیاه جلوه دهیید ورنه ایشان نیز باور مند اند که شما چپی استید ولی نه ازنوع خودشان بلکه ازنوع پوپولیستها وعوام زده ها. پس همکاسه پنداشتن شما وایشان درمواردی هردو طرفدار جدایی دین از دولت میباشید نیز منطقی است.
      درحالیکه من وشما باهم درین نکته نمیتوانیم توافق داشته باشیم. من اسلام را بحیث یک دین کامل، بحیث یک قانون آسمانی جاویدانی که درتمام عصرها وزمانه ها ودرهر حالت قابل تطبیق است میدانم. من دین اسلام وقرآن را که به غرض صلاح ورستګاری انسان نازل شده است راه حلی درست ومنطقی حتی برای مشکلات جوامع غربی میدانم.

      دوم اینکه خود را همین اکنون از همراهان مجید کلکانی وقیوم رهبر میدانید. نوشته های هتاکانهء قاضی هستی را که شما واسدالله الم را بخاطر نشر دفاعیه های صمد ازهر درسایت ګفتمان فالیزوان قلمداد کرده بود همین اکنون نیز موجود است که خودتان تفصیلات آنرا بهتر میدانید.
      بناء نزد من شما یک فرد چپی تشریف دارید.
      اما اینکه آیا سازمان ساما یک جریان مائوویستی بوده ویانه درین مورد هیچکسی بصورت حتم حکم کرده نمیتواند. ولی هرچه باشد جریان های مايوویستی در افغانستان یک جریان نفاق زده اند که درهمین کابل پرس نیز مضامینی که دربارهء انشعابات وانقطابات سازمانهای مایوویستی ازیکدیګر اززمان شاهی تا امروز بوقوع پیوسته است میتوانید آنرا بخوانید.
      انګشت ګذاشتن بالای هریکی ازشخصیتها ورهبران منشعبهء جریانهای مائوویستی که کی مايوویست حقیقی بود درشرایط حاضر کار دشوار است. زیرا یکی از روشهای سیاسی هواداران وپیروان این سازمان ها استفاه از رویهء تقیه است. در درون کشورهای اسلامی عموما ودر افغانستان خصوصا کمونیستها از هرنوع آن چه مايوویستی واستالینسیی وچه ریفورمیستی وخروشچوفیسی آن جرأت ظاهر شدن را دراجتماع مسلمانان ندارند. هر وقتی که ظاهرشوند با لباس وعبا وقبای اسلام ظاهر میشوند.
      یکی ازبقایای این جریان لطیف پدرام است که حالا درمشرقی افغانستان خودش را مسلمان دانسته ودین اسلام را حامی عدالت اجتماعی دانسته وآیات قرآن واحادیث نبوی را زینت بخش بیانات خویش نموده است.
      آری!
      لطیف پدارم احادیث پیامبر اسلام را ولو غلط هم که شده آنرا استعمال میکند:
      لیس المومن الذی یشبع وجاره جایع
      را غلط چنین خوانده است لیس المومن وجاره حاع
      ترجمهء صحیح آن این است که: مومن نیست آنکسی که خودش شب سیر میخوابد وهمسایه اش ګرسنه میخوابد. حالا چه کسی میتواند بګوید که آقا!
      شما قبلا کمونیست تشریف داشتید یانه؟ آیا همین طرز دید را بحرالدین باعث هم درمورد دین داشت ویانه؟
      اینجاست که این آقایون ازآڼ شاخ پریده وخودشان را مسلمان تراز مسلمانان میدانند. درحالیکه اګر فضایی چون کابل پرس برای شان مساعد شود بزرګترین دشنامها را به پیامبر وآل پیامبر نثار میکنند.
      مطمین استم که همین عزیز یاسین هم اګر خودش وجود خارجی داشته باشد وبخواهد درمیان توده ها کار کند مانند پدرام ازهمین ګونه احادیث وآیات قرآنی برای توجیه عملکردهای سیاسی خودش بهره می برد.
      پس حالا برای من که آیا سازمان ساما یک سازمان مارکیست لیننست مایوویست واقعی بود یا تقلبی ویا هیچکدام این را باید درجنګهای قلمی میان خود هواداران مجید کلکانیی ومخالفانش درحزب مارکسیست مائوویست لیننست افغانستان که ویب سایتی بنام شعلهء جاوید را نیز دراختیار دارند پیدا کنید. ونیز درنشرات راوا نیز میتوانید این پاسخ ها را بیابید.
      درسایت افغانستان آزاد نیز میتوانید این پرسش تانرا بیابید که آیا ساما یک سازمان مايوویست لیننست بود یا ملی یا دموکرات یا لیبرال یا یک جنبش دهقانی محض ویا چی.
      برداشت من ازمطالعهء تمام این همه مضامین این شده است که ساما یک سازمان منشعبه از درون جریانهای مایوویستی بوده که بعدها به شبعبات مختلفی چون اخګر، سازمان آزادی بخش، سازمان فداییان زحمت کش افغانستان سفزا وسازا وغیره تقسیم ګردیده وتاهنوز صدها سازمان خورد وریزهء دیګر ازبطن همان جریان اولی درحال تکوین وزوال است.

    • باقی جان سمندر هلو!!!!
      من مانند شما و قت زیادی در اختیار ندارم تا پرحرفی نموده آسمان وزمین را اندازه گیری کنم لذا مطلب را در چند جمله وبه گونه ییبسیار فشر ده مینویسم ، اگر حالی ات شد خوب و رنه تو را راهت و مرا راهم :
      ببین آقا همین کامنتی که قرآنیار برایت نوشته است باید درس عبرتی برای تو و سائر همفکران پوپولیست شماباشد او از یکسو از شما به حیث یک شخص حقیقی و قابل تحسین و احترام یاد مینماید و از سوی دیگر شما را در قطار مائوئیستها قرار داده و برایت نفرین میفرستد و با زبان حال خویش برایت میفهماند که این تملقها و آستان بوسی و کرنشها و توده پناهی هایت جایی را نخواهد گرفت و با این دو رویی ها نیرنگها روشنفکرانه واین بوقلمون صفتی ها به حریم اسلام عزیز راهی نخواهی یافت .... پس آیا بهتر نیست تا از این ترفندبافی های پوپولیستانه دست کشیده یا خاموشی اختیارنمایید و به زنده گی عادی و بی درد سر ادامه دهید یا اینکه با شمشیر بران ماتر یالیسم دیالکتیک وارد میدان نبرشده و علیه این جن باوران ترسو و نادان پیکار و مبارزه نمایید؟!!
      به امید اینکه توانسته باشم کوچکترین اثری در ذهن شما واردنمایم
      عزیز یاسین

  • درود به همه
    باسپاسبیکران از عزیز یاسین .
    جای تعجب است که سنی شیعه را میکوید کافر و شیعه سنی را در حقیقت هردوی ان غلط بوده محمد کاری نکرده که مردم خیر بیبیند .
    اگر یک کمی اسلامست ها فکر کنند 99 در صد محمد دروغ باف بوده است بیبیند او چند تا زن داشته است همین که به اسمان رفته چطور رفته خیلی جعلکار زنکه باز راسیست .

    • بسیار خوب عزیز یاسین والله حالا خوب راه را پیدا کردی که حتی از نام اشخاص دیګر میتوانی پیامهای جعلی را برای خودت ازطریق کابل به نشر سپاری
      آفرینت ویا آفرین برطرفدارانت که اینچنین دغل بازی را پیش روی چشم خواننده های کابل پرس? بدون هیچ شرم وحیایی براه انداخته ایی
      درحالیکه من بارها برایت نوشته ام کابل پرس را من میخوانم نه حکمتیار ونه هم استاد سادات این سایت نزد من وتو رسمیت دارد نه نزد همه

    • قرآن یار جان!
      هرچند د لم نمیخواهد که تو را بار دیگر مخاطب قرار دهم مگر چون این نوشته ات مرا به یاد یک خاطرهء دوران جوانی اندا خت به ناچار بازهم خطاب به تو می نوسم :
      در یکی از روزهای سال پنجاه و هشت خورشیدی یکی ازبرادر زاده هایم که دو سه سالی نسبت به من بزرگتر بود وتازه به حزب اسلامی جذب شده بود ازمن دعوت کرد تامن نیز عضویت این حزب را پذیرا شوم مگر من ضمن پاسخ سریع و صریحی که به او دادم برایش گفتم : .... این درست است که من یک روشنفکر هستم وموقف اجتماعی ثابتی ندارم و ممکن است در آینده به یکی از جناحهای چپ و یا راست گرایش پیدانمایم مگر به یقین کامل برایت میگویم که هرگز حاضر نخواهم شد که رهبری این آدم بدنام و رسوا را قبول نمایم ....
      بلی قرآن یار من ازشنیدن این نام ننگین نفرت دارم چه رسد به اینکه آنرا به مثابهء نام مستعار برای خود برگزینم و اینکه آن دوست گرامی این نام را برگزیده است - که فکر میکنم شاید از روی تمسخر این کار را کرده باشد - مربوط خود ایشان بوده و به من و دیگران هیج ربطی ندارد.
      ای قرآن یار مسلمان !
      بدان و آگاه باش که گمانه زنی های ابلهانه و نابخردانهء تو هیچ دردی را دوا نمی کند !!! برایت اطمینان میدهم که من کما کان به کار خویش إدامه داده عورت شما و استاد معظم شما و سائر جن باوران زورگو و نیرنگ باز را به نسل جوان و همه آزادیخواهان کشور نشان خواهم داد و در این راه از هیچ چالشی نمی هراسم . دلت جمع باشد!!!!

      افشا گر شما
      عزیزیاسین

  • بادرود به فرهیختگان سایت کابل پرس?

    البته من دراین سایت دریافتم که دو طرز فکر در جدال هم قرار دارند و این نه تنها دراینجا بلکه در سراسر گردون انسانها باهمین دو جهان بینی زندگی می کنند. و جامعه افغانی هم در خلال این زدوخورد ها تا به حالا نیمه جان نفس می کشد .
    من باید یک سپاس گزاری از عزیز یاسین بکنم با آن خرد و دانش و معلوماتی که دارد . شما نمایندگی از طبقة بافهم جامعه افغانی می نما ئید که توسط نوکران حلقه بگوش که خودشان را به خواب زده اند برای منافع کوتاه مدت شان که در نهایت باعهث این میشود که افغانستان بدست 42 کشور اداره شود و اینها هنوز هم چرندیان را بلغور می نمایند .

    من می بینیم همین کسانی که اسلام اسلام می کنند همه بیکاره بی کسب و بی هنر و تا گلو غرق در خرافات هستند .چرا که عمر شان را در نماز و معنی آنرا هم نمیدانند. و همین است که کشور های اسلامی عقب مانده ترین کشور های جهان هستند. .2+2=4

    امروز ما اگر چشم دید خود را مورد توجه قرار بدهیم . به این نتیجه می رسیم که اسلام وقیحانه ترین اراذل و اوباش را بکار گرفته و تا امروز کاری جز تحدید دیگر اندیشان و فرهیختگان ندارند.
    و همیشه نان را به نرخ روز میخورند یک طرف طالبان نوکر آی اس آی و عربها و سوی دیگر دارودسته که مانند مورو ملخ در دورو بر دولت کرزی جمع شده اند .

    این جناب که گپ از سوسیال میزند 99% مسلمان همه سوسیال خور است به شمول همین سادات تف پران دیوبندی اینها رگ رگ شان از حرام خوری پر است .و اسلام می گوید که مال کافران را بخورید و به زنان شان هم تجاوز کنید .
    و هنوز هم حرف مفت می زنند . اینها جامعه مارا قرنهاست که به لجن کشیده اند .و هدفشان رخنه در عقاید مردم است . و اسلام هم یک دین سیاسی است بدون اقتصاد و اقتصادش از راه چورو چپاول و جزیه گرفتن و صدقه و خیرات و فاتحه خانی تامین میشود .
    جای امید واریست که روز بروز من می بینیم مردم ما در صحنه حاظر می شوند و آماده میشوند تا مشت محکمی در پوز این متجاوزین به حقوق مردم افغانستان بزنند. و دور نیست که مردم ایران و افغانستان کاسه و کوزه اسلام را بر سر ننگینش می شکنند.

    اسلام صلح را نمی شناسد چون اگر لح باشد اسلام خودبخود میمیرد . با حمله عمر به ایران و جنگ قادسیه اسلام از نعمات کشور های ما تا حالا نفس می کشد .
    و پلان دارند که تمام هستی فرهنگی مارا نابود بسازند. در وقتیکه محمد مرد تمام عربستان مسلمان نشدند. و تا امروز فقط انسان ها را بیخرد میسازد تا تف پرانی را به نفع اش ادامه دهند . اما این تو بمیری از آن تو بمیری هانیست . ساداتها سیرتها سمینها و هزاران بلغورگر دیگر شان نمیتوانند . در مقابل توفان خرد مردم مقاوت کنند. دور و یا زود باید از المان و آمریکا به پیش باداران چلتار زن خود در سعودی بروند.

    مردم ما امروز بیدار شده اند و به این اوباشان اجازه نمیدهند تا چرند پراکنی کنند.
    من از همه خردمندان که به جفای 14 قرن نوکران عرب پی برده اند احترامانه خواهش می کنم که یک لحظه قلم را نگزارند . و بنویسند آنچه بر سر کشور ما و مردم ما گذشته.
    مردم افغانستان از هر تبار و قوم برادر اند. حتا یهودان مسیحیان و اهل هنود و سیکها همه برادر ماست . تا وقتی که مانند اسلام به مسایل شخصی انسان دست دراز نکنند و صلح بخواهند . من در دهن آن الله تبله می زنم که اگر قبولش کنم سر .... را ببرند و اگر قبولش نکنم سر خودم را ببر.
    لهنت بر این الله که شعورش یک بلست است و این پیروان که عقل شان هم یک بلست است . اگر این سادات این نوشته را خواند لعنت بر او که اگر پاسخ ندهد . و لعنت بر این همه غلام های بی مغز شان هم .

    12/04/2012

    آنلاین : tondar

    • به آقای محترمی که خودش را ایرانی میداند ویاهم یهودی ویاهرچه باشد.
      آقای محترم!
      آنچه من ازتاریخ ایران باستان میدانم توجه کنید:
      ایرانی ها را حضرت عمر فاروق مسلمان ساخته است قبل از آن ایرانیها پادشاه پرست وآتش پرست بودند. پادشاهان باستان هرشب با یک دختر باکره وجدید همخوابه میشدند ایرانی ها با خوشی تمام دختران نوبالغ شانرا به پادشاهان شان قسم هدیه وتحفه زیر پای پادشاهان انداخته ودر صورت حمل ګرفتن آنرا جشن میګرفتند.
      این جلوه ها ودختر دادن ها حتی بعداز اسلام نیز درسرزمین کنونی ایران به چشم میخورد. ایرانی ها سست عنصر ترین مردم دنیا بعدازز روسها درقسمت نګهداری زنها وخانمهایشان میباشند. ایرانی که از غیرت وناموس حرف بزند دیګران وی را به جهل وعقب ګرایی محکوم می کنند. درایران فرهنګ چندتا همسر داشتن ودرآن واحد با چندین مرد خوابیدن توسط زنان پیشینهء طولانی دارد. پس بیجا نیست که ایرانی ها از مذهب شیعه فقط همان نکاح موقت را با جبین ګشاده پذیرفته اند وبر دیګراحکام اسلامی پشت کرده اند. درنظام کنونی جمهوری اسلامی در بزرګترین شهرهای ایران منجمله تهران مساجد شکل نمایشی دارد. ایرانی ها فقط عادت دارند تا روزهای جمعه بخاطر شنیدن سخنان آخوندهای شان که آنها را نماینده ګان خدا میدانند جمع شده ومانند حیواناتی وجن زده های که ازخودشان قوهء عقل وخرد ندارند به اراجیف این عمامه بسرها ساعت ها ګوش میدهند. اما ازعبادت ونماز واقعی خبری نیست.
      درشیعه رافضی امامت یک منصب سیاسی واقتصادی است که بالای مردم جاهل وتوده های بیخبر فقط باید پول ها را جمع آوری نموده وبنام خمس وغیره زنده ګی آخوندها تامین میګردد.
      در ایران هرقدر جریان افراطی ضد اسلامی سر بالا کند ولی دربرابر خرافات رافضی همیشه تسلیم میباشد زیرا این عناصر ضد اسلام خودشان میدانند که همین خرافات باعث دوری نسل جوان از ذات اسلام میګردد.
      درحقیقت میتوان ګفت یک سازش قوی پشت پرده میان سران جمهوری اسلامی وهم اسرائیل وهم کمونیستها همیشه بخاطر ضدیت با اسلام وکشورهای مسلمان منطقه وجود دارد.
      این سازش ازامروز بوجود نیامده است بلکه ازروز تاسیس کشور اسرائیل در بطن کشورهای عربی با ایران وښاه پهلوی آغاز شده است. درجنګهای هشت سالهء ایران وعراق این اسرائیل بود که تمویل کنندهء سلاح های مدرن امریکایی به ایران درمقابل عراق بود. رسوایی های که بعدا باعث اعدام داماد آیت الله منتظری شد خودش موئید این ګفتهء ماست.
      بناء سکولارهای ایرانی بیداری که باعث رجوع مسلمانها به اسلام اصیل باشد کراهت دارند. لايیک های ایرانی بی بند وباری، حراج نمودن خواهران ومادران شانرا به بازارها نماد پیشرفت وترقی وتمدن میدانند.
      ایرانیها آزادیهای بی حد وحصر جوامع غربی را نماد پیشرفت وتمدن میدانند. رجوع شود به کتابهای شجاع الدین شفا مشاور فرهنګی شاه پهلوی و آرامش دوستدار. التزام، تقید وبای بندی به خانواده بحیث اولین واحد اجتماعی جامعه را ایرانیها نماد عقب ګرایی وجهالت میدانند.

      ایرانیها خصوصا فاشیستهای لائیک وبی دین ایرانی باتمام تظاهر بدشمنی با اعراب ، بازهم دربرابر اعراب همیشه سرتسلیم فرود آورده واز آمیزش باعربها همیشه راضی بوده اند.
      ایران کمیت بزرګی از اعراب را امروز در داخل خویش درمناطق خرم شهر، اهواز خوزستان دارد، علاوه برآن کشور بحرین نیز قبلا مربط ایران بود. ولی ایرانی ها همیشه با افغانها وپاکستانی ها از در کبر وغرور وخود بزرګ بینی پیش آمده اند. چیزیکه حتی صادق صبا مدیر بخش فارسی بی بی سی نیز آنرا تائید می نماید. ایرانی ها بصورت اکثریت، کردها، ترکهای آذری ، لرها و افغانها ، بلوچها را با تمام خصوصایت خوب وبدی که دارند درشمار انسان بحساب نمی آورند. رجوع شود به کتاب عارف فرمان زیر نام افغانی
      اما همین ایرانی دربرابر کشورهای پولدار ونفت خیز خلیج عربی، همیشه کرنش می نماید. کوشش می کند که رضایت خاطر شیوخ عرب را کسب کند. اما عربها نیز به این نیرنګهای ایرانی ها واقف اند. آنها میدانند که اګر پول ونفت کشورهای عربی نباشد ایرانیها آنها را درجملهء بهایم بحساب می آورند. بناء هیچ انسان عاقلی باید به کلمات ونوشته های یک ایرانی باور کند.
      کلمات وزبان وفرهنګ وتاریخ مشترک نزد یک ایرانی صرف وسایلی اند کهنه وفرسوده که ازآن درمقابل کشورهای همسایه از آن بهره می برند.

      در داخل ایران امروز،هرحرکتی که باعث سقوط نظام آخوندی ایران شود مورد پذیرش نیروهای لائیک ایرانی است منهای حرکتهای که باعث رجوع مسلمانان به اسلام اصیل باشد.

    • با عرض درود بی پایان به همه خوانندگان کابل پرس? مخصوصا آقای جاوید مینگارم که :جای تعجب نیست از ینکه تعدادی زیادی از هموطنان نا آگاه نگهداشته شده ای ما در دفاع از اسلام غرض تمدید منافع شیخک های عربی با تمام وجود با بی خبری از شکل سیاسی آن در دفاع میباشند ؟ آنها چون در یک فامیل مسلمان متولد و تمام مقررات انحرافی و خرافاتی اسلامی بالای شان در طفو لیت اجبارا تطبیق شده و نا آگانه در جر یان زندگی اجتماعی خود هم از آن مقررات خشک وخرد ستیز اسلامی در دفاع بر خاسته اند . و شنیدن و خواندن عقاید و نظر یات خلاف اسلام از زبان و قلم هموطنان دیگرش برای شان غیر قابل قبول بوده و از فز هنگ مباحثه راه ساز و انسانی فاصله ی زیادی گر فته اند اما بی خبر از ینکه چنین روش شان یعنی مقید در چوکات اسلامی که ذره ای از مفهوم قرآن - نماز ووووو... چیزی نمیدانند همه این مطیع بودن به نفع چند کلاه بردار . دکانداران دین و رقاصه های سیاسی شیخک های عربی که خود از دامان شتر های صحرائی عرب - قصر سفید - لندن - ایران و پاکستان وو..... سر مایه های اندوخته و در فکر تجارت بالای مردم مظلوم و قر بان شده ما میباشند تا در دوام خرد زدائی انسانی و دزدی شعور آدم ها زمینه خدمت بیشتر به اعراب مساعد گردد ؟؟ حتما شما توجه نموده اید که در موضوعات مهم اسلامی و جواب دادن در مقابل صد ها سوال دگر اندیشان آنهای که مستقیما کاسیه لیس و معاش خوار اعراب میباشند حاضر نمیشوند فقط از چند نفر شیخک و ملا .. طالب ... مولوی و یا هم چنین نفری که سابقه چندان خوب انسانی و اجتماعی ندارند استفاده نموده و آنها بی خبر از همه جا فقط بخاطرنوکر منشی که در ضمیر شان نقش بسته با آوردن چند آیت و حدیث شروع مینمایند به فحاشی و از شاخه به شاخه پریدن ؟؟؟؟؟؟؟؟ اما آنها غافلند از ینکه خود قرآن تنا قض ها ی زیادی دارد که نمیتواند حل کننده و رهنما انسانها باشد ؟ حتی از روش اسلامی محمدی که وحشیانه و جنایتکارانه بر مردم ما تحمیل شده خود را به بی خبری میزنند ؟؟ یعنی فراموش نموده اند که در حملات اعراب به سر زمین ما به صد ها هزار هموطن شر یف و نازنین ما اسیر و برده و به صد ها هزار دختر این میهن به در بار شیخک ها عربی منحیث کنیز برده شده و زینت بخش حرامسرای خلفای اسلامی گردیده است . بر آنها عیب نیست ؟ چون به زعم خود شان خرافاتی را بنام دین اسلام از آنها گر فته اند . از آن گذشته همین جر یانات سی سال گذشته کشور نشان دهنده اسلام ناب محمد است ؟مگر
      امروز الله اکبر گو یان هموطنان شریف مارا سر نمی برند؟؟؟؟؟ اطفال و زنان ما که اگر از تجاوز و بمباران نیروی های وحشی و اشغال اگر نجات پیدا کنند توسط بم های انتحاری همین بی وجدان های مسلمان به پارچه های گوشت تبدیل نمیشوند ؟؟؟؟؟؟؟ مگر . سیاف . قانونی . قسیم . عبدالله .گلاب زوی . پدرام.حضرت علی.. سپنتا ...راکتی .شیر آقا .بسم الله .وووووووو چندین جانور دیگر در زیر یک سقف همکاری و سیاسی زندگی ندارد؟؟؟؟؟ در هر سه پایه و ار کانها ی دولتی همکار و شر یک نیستند ؟؟؟؟؟ بلی آنها نمونه های از عملکرد اسلام است.و آنها خواسته اند که شریعت اسلامی را بیاورند . اما غافل ازینکه دیگر این بازار رونق اصلی خود را باجو یا فکری و استعداد های نوین انسانی جامعه ما کم کم از دست میدهد؟ و کمتر رو شنفکر و جوان تحصیل کرده ما خرافات اسلامی را پذیرا میشوند. به امید روزی که چلو صاف این کثاقات بیرون شود و نویسندگان و دانشمندان ما تا اندازه توان و قدرت که دارند در افشای مانور های خفقان آور اسلام افشا گری نموده و در رو شن شدن اذهان مردم بلا کشیده ما سهمی فعال داشته باشند .
      آزاد ل

  • تاثیرات حمله اعراب
    تأثیراتِ حملهٔ اعراب به ایران از نظرِ مورخین، خاورشناسان و نویسندگان:

    دین و مذهب ]عبدالحسین زرینکوب در بارهٔ تأثیر مذهب در حملهٔ اعراب به ایران می‌نویسد:
    نبردی که ایرانیان در طی این دو قرن با مهاجمان عرب کردند همه در تاریکی خشم و تعصب نبود. در روشنی دانش و خرد نیز این نبرد دوام داشت و بازار مشاجرات و گفتگوهای دینی و فلسفی گرم بود. بسیاری از ایرانیان، از همان آغاز کار دین مسلمانی را با شور و شوق پذیره شدند. دین تازه‌ای را که عربان آورده بودند، از آیین دیرین نیاکان خویش برتر می‌یافتند و ثنویت مبهم و تاریک زرتشتی را در برابر توحید محض و بی شایبهٔ اسلام، شرک و کفر می‌شناختند. آن شور حماسی نیز که در طبایع تند و سرکش هست و آنان را وا می‌دارد که هر چه را پاک و نیک و درست است، ایرانی بشمارند و هر چه را زشت و پلید و نادرست است غیر ایرانی بدانند، در دلهای آنها نبود. از این رو آیین مسلمانی را دینی پاک و آسان و درست یافتند و با شوق و مهر بدان گرویدند. با این همه در عین آنکه دین اعراب را پذیرفتند، آنان را تحت نفوذ و تأثیر فرهنگ و تربیت خویش گرفتند و به تمدن و فرهنگ خویش برآوردند. اما ایرانیان همه از این گونه نبودند. بعضی دیگر، همان گونه که از هر چیز تازه‌ای بیم و وحشت دارند،

    ادامه در سایت ویکی پیدیا

    آنلاین : حمله اعراب به ایران

  • من بد کنم و تو بد مکافات دهی / پس فرق میان من و تو چیست بگو ؟
    با درود و عرض ادب .
    ضرب المثل است میگه :
    « اگر آخوند بر خر سوار شد ، یا باید آن آخوند بمیرد و یا خر او ، وگرنه محال است که آخوند از روی خر پیاده شود . »
    به قول ( دایی جان ناپلیون ) که همه فساد عالم زیر پای انگلیس است . کنون همه بدبختی های ما زیر پای آخوند و ملا و روحانی ، این جوجه های دست پرورده استعماراست . بناءً ، یا باید خر و خریت بمیرد و یا اینکه آخوند هرگز پیاده نخواهد شد .
    ( شوخی محیط ) از سهراب سپهری :
    « من سالها نماز خوانده ام ، بزرگترها می خواندند ، منهم می خواندم . در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند . روزی مسجد بسته بود ، بقال سرِ گذر گفت : نماز را اگر روی بام مسجد بخوانید صوابش بیشتر میشود چون چند متر به خدا نزدیکتر می شوید .
    مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم ، بی آنکه خدایی داشته باشم . »
    « استیون هاوکینگ » فزیکدان و فضا شناس بزرگ جهان در مصاحبه با گاردین گفت : « باور به وجود بهشت و یا نوعی از حیات پس از مرگ در حقیقت افسانه ای است برای مردمانی که از مرگ می هراسند . من از مرگ نمی ترسم ولی عجله ای برای مردن ندارم . از نظر من مغز مانند کامپیوتری است که با از کار افتادن قطعات آن از حرکت باز خواهد ایستاد . چیزی به عنوان بهشت و حیات پس از مرگ وجود ندارد . این یک داستان افسانه ای برای کسانی است که از تاریکی مرگ می هراسند . »
    وی در کتاب خود به نام ( طرح عظیم ) اعلام کرد که برای توضیح عالم هستی نیازی به وجود یک آفریده گار مطلق نیست .
    کتاب دیگرش به نام « تاریخ فشرده ای از زمان » انتشار یافت که 10 میلیون نسخه بفروش رفت .
    گرچه هزار و چهار سد سال است که غاصبان در کشور من حکومت می کنند ، لیکن دوام غصب ایجاد حق نمی کند .
    فرهنگ کهن خراسان زمین ، فرهنگ فراسوی مذاهب و ادیان است و مرجعیت در حکومت ، خرد بنیادی خود انسانهاست ، نه تورات و انجیل و قرآن و ایدیالوژی ها .
    ورود همه گان را به عصر خرد و دانش و عقلانیت و انسانگرایی و مدرنیته ، فرخنده باد می گویم و آرزومندم برسد آن روزی که واژه « آزادی » جای « الله اکبر » را بگیرد .

    برای نور و گرما ، چراغی افروخته ام اینجا :
    kamalkabuli.blogfa.com
    به جای لعنت فرستادن بر تاریکی ، لطفن شمعی روشن کنید .
    با محبت .

    • جناب کمال کابلی درود گرم تثارتان باد
      با کمال مسرت در یافتنم که نوشتهء کنونی شما با نوشته های پیشینتان تفاوت فراوانی دارد زیرااگر اشتباه نکرده باش شما در نوشته های قبلی تان به همان روال سکولرها و روشنگران ایرانی مانند آقایان شفا و انصاری وروشنگرو مشیری و فاضلی و غیرهم مینوشتید واز نوشته هایتان چنان استنباط میشد که گویا شما به خدایی عام شمول و انسان دوست و مهربان و بدون مرزو وبوم باورمندید البته با تأ کید مجدد روی این نکته که: « اگر من اشتباه نکرده باشم » و اما اکنون خوشبختانه ملاحظه میشود که شما صف خویش را از آنان جدا و نظر مستقلانهء خودتان را بیان داشته اید که جای بس مسرت است .. امید وارم قلم شیوایتان را که واقعاً و بدون مجامله شیوا و رساست ، در این را ه شرافتمندانه هرچه بیشتر و بیشتر به کار انداخته سهم خویش را در این پیکار بی امان أداء و قوت قلب و فزونی بخش توانمندی سائر روشنگران و افشاگران ترفندها و نیرنگهاو حقه بازیهای جن باوران أعم از مسلمان و یهودی و مسیحی و زردشتی و بودایی و بهایی و .... باشید.
      دست تان را به گرم فشرده و بدرود میگویم
      عزیز یاسین

  • در خیزش ملت ها برای رهایی از برده گی اعصار ، هیچ جایی برای این بحث که الله اکبر است یا اصغر وجود ندارد .
    فریاد الله اکبر ، دمیدن در نفیر اهریمن است . الله اکبر شعار از گور گریخته گانی است که بر تن انسان تازیانه می زنند . الله اکبر عربدۀ جنایت کاران خونریز مسلمانی است که انسان را به جرم عشق در زمین دفن می کنند و بر سرش سنگ می کوبند . الله اکبر زوزۀ توحش مسلمانی است که با شمشیر و دشنه ، سر انسان را از تنش جدا می کنند و بر زمین می افگنند .
    و مسجد منبر اهریمن است . مسجد لانه دینکاران و اسلام فروشانی است که به کمین انسان و آزادی نشسته اند . به کمین زن نشسته اند . مسجد کنام درنده گانی است که جهت قتل و کشتار آزاداندیشان و خرد گرایان ، مجلس شور و دسیسه و توطیه گرفته اند . مسجد انجمن مومنان و متدینان متجاوزی است که از انسان و آزادی و عشق نفرت دارند . مسجد مرکز توسعه و اشاعۀ خرافه و بی خبری و نا آگاهی و تحمیق انسانهاست . مسجد بنا و بنیاد استحمار و تثبیت جهل و حاکمیت نظام بهره کشی انسان از انسان است . مسجد سنگر اهریمن در برابر زنده گی ، در برابر انسان و آزادی و شادی است . مسجد مکان تولید رعب و ارعاب و انذار و ترور و محل خشکاندن خرد و اندیشه ی آدمی و خشکاندن ریشه ی زنده گی است .

    • آذین عزیز درودبر شما
      نثر زیبا و شیوا و شاعرانه یی دارید که با گنجانیدن افکار بکر و خط فکری شفاف و صریح خویش در قالب آن ، لذت خواندن این نثر شیوا را دوچندان ساخته و برای من و سائر همفکران مان نیرو و توان بخشیده اید . سپاس گزارم!

      عزیز یاسین

  • باقی سمندر
    حمل /فروردین سال ۱۳۹۱ خورشیدی
    اپریل سال ۲۰۱۲ میلادی
    سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
    سلام به اقای قرانیار !
    اقای قران یار !
    من همین حالا در نیمه شب همه ای یادداشتها و یا تبصره ها را در این ستون خواندم واز شما را هم چنان . در یاد اشت شما به چند نکته ای برخوردم که به اختصار در مورد آن ابراز نظر مینمایم و باور من این است که داشتن نظر مخالف نه جرم است ونه جای شرم ونه جای افتخار . من وقتی در پنجاه سال پیش از امروز از اساتیدم در مساجد در مورد« لکم دینکم ولی الدین » می پرسیدم به صراحت میګفتند – هریکی را دین خودش و ادیان دیګر را به رسمیت می شناختند . در مورد لا اکراه فی دین می پرسیدم و برایم میکفتند که در دین جبر و زور نیست . درمورد لا اظلمو لا تظلمو میپرسیدم – برایم می ګفتند – نه برکسی ظلم نما و نه بکذار بر تو ظلم روا دارند . در مورد رب العالمین می پرسیدم ، برایم میګفتند – که رب العاملمین ۰ رب السموات و الارض هم در قران ګفته شده است و برایم همیشه میګفتند که . هر بار بګو و بخوان که : اعوذ با الله ان اکون من الجاهلین و باز می ګفتند : قالو جاهلون سلاما .
    از اینرو من در باره همه دشنام سرایان و آنانیکه فحاشی را مبارزه تیوریک و فکری در راه روشنګری میدانند – عمدن و قصدن نمی نویسم و نمی خواهم تا نبرد فکری برای ادامه دادن فرهنګ روشنګری به سطح لجن پراګنی سقوط نماید – چنانچه در پاره موارد می بینیم که بجای استدلال فحش و دشنام را نثار مخالف میکنند و عفت کلام را نمیخواهند مراعات نمایند .
    هرګاه جامعه انسانی با فرهنګ متعالی انسانی ساخته میشود – پس بایست همه انهاییکه طرفدار ساختن جامعه انسانی اند – خود شان خود را از فرهنګ فحش و دشنام مبرا سازند که متاسفانه چنین دیده نمیشود و حیف وقت نازنین خوانندګان ګرامی که چشمان شان بازشت ترین کلمات نویسندګان عجیب وغریب در این ستون های کابل پرس آشنامی ګردد .
    در یاد داشت های شما به چند مطلب بطور فشرده نیم نګاهی مینمایم :
    شما نوشته اید که :
    « اګر شما کمی قضاوت عادلانه می نمودید اول علت این پیام من را دربارهء لواط وتعرض جنسی ازپیام شخصی بنام بی دین جستجو میکردید که ایشان اولا در واکنش به پیام من چنین ارشاد فرموده بودند »
    بعدن از یک تبصره نویس نقل قول کرده و نوشته وی را اقتباس نموده اید که باهم میخوانیم ::
    « «سادات بادارت چه مصروفیتی دارد که نمی تواند حد اقل در چند روز به کابل پرس سربزند در ضمن خود شما چیطوری مثل بچه های بی ریش از ایشان به دفاع پرداخته اید معمولآ بچه های بی ریش از صاحبش اینطوری عکس العمل نشان میدهند حتمآ بدون اذیت وآذار دخول میکند »
    فردی که با چنین ادبیات برشما یا هر مخالف دیګرش برخورد می نماید – باور نمایید که هنوز در سطح بسیار عجیب و غریب فکری قرار دارد ودلم برایش میسوزد که از چه اصطلاحاتی در مورد مخالف خویش استفاده مینماید . ادبیات بسیار مستهجن که به هیچ صورت ای نمیتواند در ارتقای سطح فکری خود یا چند دوست دور ونزدیک اش موثر باشد . من از وی چه ګله ای بنمایم ؟
    اما مخاطب ام شما میباشید که قران را یار خود میدانید و انچه نوشتم همه خواندند .
    باور من اینست که داشتن اختلاف فکری کدام جرم وجنایت نیست . من با شما در ده ها مورد اختلاف دارم و با عزیز یاسین هم چنان . من با شما و عزیزیاسین دارای اختلافات فکری بسیار عمیق میباشم اما بخودم اجازه نمیدهم که عفت کلام رامراعات نه نمایم .
    من وقتی کودکی بیش نبودم برایم والدین ام در خانه ما همیشه توصیه میکردند که صبور وبرده بار باشم و برایم از میان صفات پیامبر(ص) بارها برده باری را ګوشزد میګردند ومی ګفتند که :
    رسول خدا روزها از ګوچه ای ګذر مینمودند و یک تن از مخالفین اش همیشه خاک روبه ای جاروب خانه را به سر پیامبر از روی بام می ریختند و پیامبر میدانست که چنین کاری از مخالف اش است و براه خود ادامه میدادند – روزی از روز ها از بام خانه خاک روبه نیافتید و پیامبر با تعجب در راه اش ادامه دادند و چند روز از همان جا می ګذشتند و خاک روبه را بروی شان نیانداختند و پیامبر زیاد تر متعجب شده و به خانه مورد نظر رفته و دق الباب کردند و جویای احوال صاحب خانه شدند و شنیدند که صاحب خانه مریض است و پیامبر به عیادت وی شتافتند و چندی بعد همان فردی که صحت یاب ګردید ه بود – به دین اسلام روی اورد .
    برای من پدر و مادرم صفات اخلاقی پیامبر اسلام را می ګفتند و روی ذهن وعقیده من تاثیر ګذاشتند .
    از اینرو برداشت من از اسلام همان اسلامی است که از پدر ومادرم در خانه وکاشانه شنیده ام و دیده ام نه اینکه دیګران ای که خود را چه وچه ګفته و بنام دین چه کار ها کردند ومیکنند و کار بجایی رسید که قران را اګر در نیوریارک میسوزانند یا دربګرام – عده ای هموطن من از فرط غیض و غضب برافروخته میشوند و ده انسان کشته میشوند و عده ای دیګر از هموطنانم در یک جبهه واحد با قران سوزان قرار میګیرند و اظهار شادمانی مینمایند و جشن میګیرند و هرچه دلشان شد مینویسند و نامش را هم ازادی بیان میګذارند .
    از اینرو من خودم را مدیون پدر ومادرم میدانم که مرا با دیانت خود شان آشنا ساختند و اینکه دیګران از دین چه برداشتی دارند – این خود نیاز به بحث دارد . اما من میان بحث و دشنام سرایی فرق بسیار زیاد قایلم . اګر بسا ار دشنام ها رامیخوانم و بدان بدیده اغماض مینګرم – دلیلی است بر ندیدن انها ونه تایید شان .
    شما درجایی نوشته اید که :
    «اما اینکه شما نیز بر عزیز جرأت خشمګین شده اید واستعمال کلمات: جواب را روی کف دستش استعمال نموده اید معلوم شد که خودتان نیز مانند بسا چپی های دیګر دستخوش احساسات درونی شده و مخالفان تانرا تا جای که دست تان برسد ازګفتن ویا نوشتن حقایق باز میدارید.
    شاید من درین برداشت خود ازشخصیت شما دچار اشتباه شده باشم ولی قدر مسلم این است که شما ازین بابت بالای عزیز جرأت خشمګین استید «
    . – من وقتی از شما بازهم میخوانم که :
    « معلوم شد که خودتان نیز مانند بسا چپی های دیګر دستخوش احساسات درونی شده و مخالفان تانرا تا جای که دست تان برسد ازګفتن ویا نوشتن حقایق باز میدارید »
    می پندارم که شما باردیګر ګفته عزیز جرات را تکرار مینمایید و من ناګذیر بنویسم که عزیز جرات – جرات ندارد تاخودش همچو اتهامی را بر مجید ببندد ودر همین لحظه متاسفانه شما بار دیګر مورد استفاده ابزاری وی قرار ګرفته اید و نظر وی را اشاعه میدهید . لطفن بنویسید که من چګونه میتوانم مخالفان ان را از ګفتن حقایق یا غیر حقایق باز دارم ؟
    هرموافق و مخالف مګر تاحالا خود شان بنام های مستعار یا بدون نام نمی نویسند ؟
    اګر جرات – جرات داشته باشد خودش همچو اتهامی را بنویسد من باز هم مینویسم که حسابش را به کف دست اش میدهم وبرایش صد ها نمونه خواهم اورد تا اینکه یا مرا قناعت بدهد که وی راست می ګوید و یا حقایق را می نویسد ومن ازوی معذرت بخواهم و در همه سایت ها اعتذار نامه ای بنویسم وبفرستم و یا اینکه عزیز معذرت خواهد خواست و برای من حساب را به دست دادن همین است و بس اینکه من چپی استم و دارای افکار چپ ام شک ندارم و این نوع می اندیشم و به دګر اندیشان ارج می ګذارم و بویژه برای کسانیکه با من از در مخالفت سالم وارد مشاجره فکری ګردند و این مشاجره را راهی بسوی یافتن حقیقت می دانم .
    شما نګاشته اید که :
    « اما اینکه آیا سازمان ساما یک جریان مائوویستی بوده ویانه درین مورد هیچکسی بصورت حتم حکم کرده نمیتواند. ولی هرچه باشد جریان های مايوویستی در افغانستان یک جریان نفاق زده اند که درهمین کابل پرس نیز مضامینی که دربارهء انشعابات وانقطابات سازمانهای مایوویستی ازیکدیګر اززمان شاهی تا امروز بوقوع پیوسته است میتوانید آنرا بخوانید.
    انګشت ګذاشتن بالای هریکی ازشخصیتها ورهبران منشعبهء جریانهای مائوویستی که کی مايوویست حقیقی بود درشرایط حاضر کار دشوار است. زیرا یکی از روشهای سیاسی هواداران وپیروان این سازمان ها استفاه از رویهء تقیه است. در درون کشورهای اسلامی عموما ودر افغانستان خصوصا کمونیستها از هرنوع آن چه مايوویستی واستالینسیی وچه ریفورمیستی وخروشچوفیسی آن جرأت ظاهر شدن را دراجتماع مسلمانان ندارند. هر وقتی که ظاهرشوند با لباس وعبا وقبای اسلام ظاهر میشوند »
    دراین مورد من بازهم مینویسم که بلی من چپ ای استم و چپ می اندیشم .
    درمورد ماوویسم بایست بنویسم که برای نخستین بار پرچمی ها وخلقی ها – برای هوادران وعلاقمندان جریان دموکراتیک نوین ( شعله جاوید ) درسالهای ۱۳۴۷ –خورشیدی – برابر به ۱۹۶۷ – ۶۸ میلادی ماوویست می ګفتند و اګر عزیز جرات از بقایای آن جناحهای پرچمی است – برای من جای تعجب نیست که اتهام ماوویستم را برشعله ای ها می بندد . وقتی مینویسم شعله ای ها –منظورم نخستین نسل شعله جاوید در سالهای دهه چهل و پنجاه خورشیدی است ، در همان وقت ها حزب توده ایران هم جزوه ای به فلم جوانشیر در باره ماوییسم بیرون داده بود که بیشتر پرچمی ها از آن جزوه الهام می ګرفتند .
    من درسراسرفغان ستان بنام خودم باقی سمندر سفرها نموده ام و بازهم سفر خواهم کرد . در دهه چهل شعله جاوید یک جریده قانونی- علنی بود ومن در اکثر تظاهرات اش درشهر کابل شرکت نموده ام و تا همین حالا کسی را نمیشناسم که بامن وارد مشاجره شده باشد و من برایش از اعتقادات ام طفره رفته باشم .
    حق خود میدانم که چپ باشم وچپ بیاندیشم و حق شما میدانم که قران یار باشید و درراهی که رفته اید ادامه بدهید .
    من برای داشتن یک افغانستان آزاد -۰ اباد – مستقل – شکوفان ومترقی از چهل سال واندی به اینسو تلاش می ورزم . من تیکه دار افغانستان نیستم و افغانستان را خانه مشترک همه مردم افغانستان میدانم – اینکه دردیدګاه چپ من – باور داشتن به قران کریم نه جرم است ونه جنایت -۰ از همین رو طرفدار جدایی دین از دولت میباشم ودین را امر خصوصی افراد میدانم تا بنام دین تیکه داران و انحصار ګران خود را قیم دین ومردم ندانسته و بار دیګر افغانستان را به حمام خون تبدیل نسارند .
    اینک که از نیمه شب ګذشته است من درهمین جا یاد داشتهایم را نا ګذیر بپایان میرسانم .
    یار زنده وصحبت باقی .

    آنلاین : سخنی با قران یار

    • باقی جان سمندر« مسلمان یک آتشه » یعنی « چپگرای مسلمان » ویابه عبارت دیگر « چپ المسلم » عزیز وگرامی درود بر شما
      آنچه را که ذیلاً به معرض خوانش شما قرار میدهم در بالا نیز درج است مگر خواستم یک بار دیگر نیز آنرامطالعه نمایید تا بیشتر و بهتر مستدل شوید:
      باقی جان سمندر هلو!!!!
      من مانند شما و قت زیادی در اختیار ندارم تا پرحرفی نموده آسمان وزمین را اندازه گیری کنم لذا مطلب را در چند جمله وبه گونه ییبسیار فشر ده مینویسم ، اگر حالی ات شد خوب و رنه تو را راهت و مرا راهم :
      ببین آقا همین کامنتی که قرآنیار برایت نوشته است باید درس عبرتی برای تو و سائر همفکران پوپولیست شماباشد او از یکسو از شما به حیث یک شخص حقیقی و قابل تحسین و احترام یاد مینماید و از سوی دیگر شما را در قطار مائوئیستها قرار داده و برایت نفرین میفرستد و با زبان حال خویش برایت میفهماند که این تملقها و آستان بوسی و کرنشها و توده پناهی هایت جایی را نخواهد گرفت و با این دو رویی ها نیرنگها روشنفکرانه واین بوقلمون صفتی ها به حریم اسلام عزیز راهی نخواهی یافت .... پس آیا بهتر نیست تا از این ترفندبافی های پوپولیستانه دست کشیده یا خاموشی اختیارنمایید و به زنده گی عادی و بی درد سر ادامه دهید یا اینکه با شمشیر بران ماتر یالیسم دیالکتیک وارد میدان نبرشده و علیه این جن باوران ترسو و نادان پیکار و مبارزه نمایید؟!!
      به امید اینکه توانسته باشم کوچکترین اثری در ذهن شما واردنمایم
      عزیز یاسین

    • باقی جان عزیز باسلام مجدد به عرض میرسانم که کامنت زیرین را هم به خاطر اطلاع شما از بالا به اینجا درچ مینمایم :
      قرآنیارمسلمان
      بازهم وادار شدم تا برایت چیزی بنویسم
      من در کامنت قبلی نوشته بودم که هرگز به دشنامهایت پاسخ بالمثل نخواهم داد به این معین که تو در گذشته بار بار مرا " حرامی - مادر زنا - خواهر زنا - پیدوفیلی - موادغائطه خور و غیره وغیره " نامیده یی ولی من تا اکنون در هیچ جایی همچو صفاتی را به تو نسبت نداده و در آینده نیز نخواهم داد زیرا بازهم میگویم که من یک کمونیست هستم و اخلاق و سجایای پسندیده و انسان دوستانهء کمونیستی ام به من اجازه نمیدهد که همچو صفات مستهجن را به هیچ انسانی ولو سرسخت ترین مخالفین خویش منسوب نمایم اما اینکه من شما و استادان و پیشوایان قدیم و جدیدتان را کودن و نادان بی وقارو دروغگوی و قلدر و زورگوی ستمگر و ترفند بازوفریبکار و فتنه گر مزدورمنش و زن ستیز و کودک آزار و ترسو و بزدل عقده مند و خرافاتی و عقبگرا و متهجر و جزم اندیش و جن باور وفساد پیشه و جنایتکار وآدمکش و انتحاری و مسلمان واقعی و مؤمن بالله و متدین و....نامیده و در آینده خواهم نامید ، در حقیقت صفات ذاتی و حقیقی شما را بیان داشته ودروغ نگفته و افترا نبسته ام .. همچو صفاتی در و جود شما در مخیله هاوباورهای شما درآموزه های دینی شما و در اعمال و فعالیتهای روزمرهء شما در آیات قرآن شما درصحاح ستهء شما در بحار الانوارشما و درتوضیح امسائل شما در فتواهای فقها و أئمهء معصومین شماودر اعلامیهء شورای عالی علمای شما ودرقوانین مصوبهء کشورهای اسلامزده کاملا مشهود است و فکر میکنم که هیچ کس دیگری غیر از شما جن باوران نسبت دادن این صفات را به موجوداتی چون شما دشنام تلقی نخواهد کرد و اینکه شما آنرا دشنام پنداشته و مرا مبتلا به بیماری روانی دانسته و راهی بیمارستان نموده اید مشکل شماست و خواننده گان عزیز خوب میدانند که شما از چه مشکلی رنج میبرید.
      در جای دیگری از کامنت خویش نوشته یی :
      « تو با همین حالت پریشان روانی ات از اشخاص معلوم الحال ودارای هویت حقیقی خواسته ایی تا بیایند درکابل پرس و وقت ګرانبهای شانرا در پاسخ دادن به چرندیات مسروقهء تو صرف نمایند آیا این پیشنهاد تو معقول است؟ تو کسی را تاکنون دیده ایی که درتاریکی مشت بدیوار بکوبد »
      خوب حالا برای لحظه یی میپذیریم که استاد معظم شما با اشخاص غیز حقیقی مانند عزیز یاسین مکاتبه نمی نماید پس آیا میتوانم بپرسم که آقای الله یاری که ماههاست در شبکهء جهانی أهل بیت همه روزه با رجز خوانیهای خاص خودش از استاد معظم شما دعوت مینماید تا به مناظره حاضر شده و به قول او از عمرملعون و عایشهء فاسقه دفاع نماید ، چرا بازهم این استاد معظم شما به قول الله یاری مانند بز کوهی فرار مینماید و حاضر نیست تا با او بحث و گفت و شنید نماید ؟ آیا او هم یک شخص مجهول الهویه است ؟ و یا اینکه استاد شما نمیخواهد و قت گرانبهای خود را صر ف دفاع از عمر و عائشه نماید ... نه اینظور نیست آقای قرآنیار ... در حقیقت استاد معظم شما به جز همان موعظه های خشک ومیان تهی کتابهای أهل سنت و جماعت ، دانش و درایت دیگری ندارد تا در برابر مخالفین شیعی خویش ایستاده واز مذهب خود دفاع کند چه رسد به ایستادن در برابر یک کمونیست که مجهز با منطق کوبنده یی چون ماتریالیسم دیالکتیک هست.
      نکتهء دیگر اینکه من تا حال هیچگاه بالای نام شما که آیا یک نام رسمی و حقیقی است یا یک نام مستعار به گونهء پیشداورانه حکمی صادر نکرده ام زیرا من به این مسأله أهمیتی نمیدهم و آنچه برایم اهمیت دارد اینست که شخصی به نام قرآنیار در برابرم قرار گرفته است که به جز فحاشی و دشنام دادن و تهمت بستن وافترا حرفی برای گفتن پیرامون مسائل مطروحه در مقاله هایم ندارد اینکه این شخص حقیقی است یا مجازی به من مربوط نمی شود مگر شما بار بار مگویید که عزیز یاسین چون مادر زنا و خواهر زنا است با نام مستعار مینویسد . پس آیا متوانم از شما بپرسم که این حکم را که " عزیز یاسین " یک نام مستعار است به رویت کدام سند و دست آویزی صادر کرده اید و آیا این حکم شما إهانت آشکار به شأن کسان دیگری که به ناچار با نام مستعار مینویسند شمرده نمیشود؟ و یا اینکه شما چون یک مسلمان و مؤمن بالله و متدین هستید این اجازه راخدایتان به شما داده است تا هرکسی را که با نام مستعار مینویسد مادرزنا و خواهر زنا خطا ب نمایید ؟!!
      در نامهء تان مرا همکاسه با کسانی ساخته اید که میان من و آنها فرسخها فاصله و جو دارد من بـه آواز رسا اعلان میکنم که یک سوسیالیست و یک کمونیست رادیکال هستم درحالیکه ایشان به زبان خود از پذیرش همچو صفتی به شدت امتناع میورزند و اینکه کسی ایشان را سوسیالیست و یا کمونیست خطاب نماید آنرا برای خویش توهین و دشنام تلقی مینمایند پس لطفا کامنتها واز آنجمله کامنتهای باقی جان را اندکی دقیقتر مطالعه بفرمایید .
      در پایان نامهء تان مرا متهم کرده اید که مطالب مسروقه را از ایرانیها آورده بالا ی افغانها می قبولانم ولی نگفته اید که از کدام کتاب یانشریه ویا سایت واز کدام نویسنده پس اگر دروغ نمیگویید ودر گفتارخویش صادق هستید اقلاً یک مورد رانشان بدهید که من بدون ذکر مأخذ مطلبی را از جایی جنسا ونصّاً نقل کرده باشم . ورنه اندکی حیا داشته باشید و اینقدر عجولانه حکم صادر ننمایید.
      در اخیر تذکر داده اید که استاد معظمتان وقت آنراندارند تا به سایتها مراجعه ومقالات همه را مطالعه بفرمایند .. در این رابطه باید بگویم که من مقالات خودرا شخصا برای جنابشان توسط ایمیل فرستاده ام لطفاً به ایشان یاد آوری نمایید تا آنرا مرور فرموده نقد و نظر خویش را ابداء بفرمایند.
      افشا گر شما
      عزیز یاسین

    • خدمت تمام کابل پرسی های عزیز سلام واحترام تقدیم است ونیز خدمت آقایان باقی سمندر وعزیزیاسیین!
      عزیزجان!
      برای اولین بار بعدازخواندن آخرین پیام تان ترا عزیزجان خطاب می کنم زیرا درهرکامنت وپیام ضعف های منطقی ات برایم آشکار شده میرود وهمان حدس اولی ام که شما بیمار روانی تشریف دارید قوت میګیرد، بناء بعدازین کوشش می کنم که برخورد خودم را با جنابعالی با درنظرداشت تکلیفهای روحی ومزاجی خودت عیار نمایم.
      خوب بخوان عزیز جان که توچه نوشته ایی:

      « من در کامنت قبلی نوشته بودم که هرگز به دشنامهایت پاسخ بالمثل نخواهم داد به این معین که تو در گذشته بار بار مرا " حرامی - مادر زنا - خواهر زنا - پیدوفیلی - موادغائطه خور و غیره وغیره " نامیده یی ولی من تا اکنون در هیچ جایی همچو صفاتی را به تو نسبت نداده و در آینده نیز نخواهم داد زیرا بازهم میگویم که من یک کمونیست هستم و اخلاق و سجایای پسندیده و انسان دوستانهء کمونیستی ام به من اجازه نمیدهد که همچو صفات مستهجن را به هیچ انسانی ولو سرسخت ترین مخالفین خویش منسوب نمایم »
      این بندهء حقیر فقیر سراپا تقصیر نیز مانند ګذشته ، اخلاق کمونیستی ات را برایت تبریک میګویم، اما درین پیام اجازه دهید که بخاطر واضح شدن بهتر موضوع بخواننده ګان ، همان واژه اته ایست را بکار ببرم که شما شایستهء آن استید، وخدا کند که این بار آنرا دشنام تلقی نکنید، اته ایست یعنی بی دین، ملحد، کسیکه با دین وبا دین باوری ودین خویی مبارزه میکند.

      خدمت خودت عرض نموده ام که اخلاق نزد یک اته ایست وبی خدا یک وسیله ویک آله است که با آن میخواهد توده ها را استحمار کند، چیزیکه ازعمق قلب یک فرد برنخیزد برقلبها نمی نشیند، بناء فرق میان یک مومن مسلمان، ویک اته ایست بی دین درهمین جاست که متدین خصوصا یک مسلمان از اخلاق بحیث یک وسیله نباید استفاده کند، مسلمان باید اخلاص داشته باشد، یعنی آنچه را که میګوید به آن باور کامل داشته واز اعماق قلبش برخیزد و درآن خلوص نیت موجود باشد مطمئن استم که این اصطلاحات نزد تو ودیګر اته ایست ها بی مفهوم وبی معنی است.
      حالا به جملات بعدی ات توجه کن:
      «اما اینکه من شما و استادان و پیشوایان قدیم و جدیدتان را کودن و نادان بی وقارو دروغگوی و قلدر و زورگوی ستمگر و ترفند بازوفریبکار و فتنه گر مزدورمنش و زن ستیز و کودک آزار و ترسو و بزدل عقده مند و خرافاتی و عقبگرا و متهجر و جزم اندیش و جن باور وفساد پیشه و جنایتکار وآدمکش و انتحاری و مسلمان واقعی و مؤمن بالله و متدین و....نامیده و در آینده خواهم نامید ، در حقیقت صفات ذاتی و حقیقی شما را بیان داشته ودروغ نگفته و افترا نبسته ام .. همچو صفاتی در و جود شما در مخیله هاوباورهای شما درآموزه های دینی شما و در اعمال و فعالیتهای روزمرهء شما در آیات قرآن شما درصحاح ستهء شما در بحار الانوارشما و درتوضیح امسائل شما در فتواهای فقها و أئمهء معصومین شماودر اعلامیهء شورای عالی علمای شما ودرقوانین مصوبهء کشورهای اسلامزده کاملا مشهود است و فکر میکنم که هیچ کس دیگری غیر از شما جن باوران نسبت دادن این صفات را به موجوداتی چون شما دشنام تلقی نخواهد کرد »

      آقای عزیز!
      در رأس پیشوان قدیم وجدید من حضرت پيامبر اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وصحبه وسلم قرار دارد که خودت بارها نام ګرفته وی را دشنام داده ایی ودرهمین جا نیز وی را درقطار همان پیشوایان خلط نموده وتر وخشک را یکجا سوختانده ایی. آیا این نشانهء علمیت واخلاق کمونستی ات میباشد که تمام این صفات را جزو خصایل ذاتی همه دانسته اید؟
      آنهم بدون استثنا. آیا درمکتب کمونیستی ات محکوم نمودن دسته جمعی جواز دارد؟ آیا بخاطر دشنامیکه من برایت میدهم میتوانی برادرم را وپدرم را هم بدار بیاویزی؟ این درکدام فرهنګ ودرکدام قانون جایز است؟
      ازین هم اګر بګذریم ازنظر مطالعهء درون دینی، توهین نمودن پیشوا وکتاب مقدس یک انسان عین توهین ودشنام شخص نیست؟ آیا این معقول است که تو مرا بګویی خودت را دشنام نمیزنم ولی برتمام مقدسات ات می شاشم. فرق میان این جملهء من وجملاتی که تو برایم نګاشته ایی درچی است؟
      اګر من همین امروز درهندوستان بروم ویک ګاو پرست را علی الفور خطاب کنم که خودت انسان خیلی خوب استی کرامت انسانی داری این ګاو چی است که اورا می پرستی ایا تو عقل وخرد داری فرق میان تو وحیوان چی است که هرروز به ګاو سر سجده فرود میاوری. درینصورت آن فرد ګاو پرست بامن چګونه برخورد خواهد کرد؟
      اینجاست که خودت بداخلاق استی. ویا بعبارت دیګر معنای اخلاق را درک نکرده ایی. اخلاق در اسلام است. پیامبر ما الګوی اخلاق ونمونهء اعلای اخلاق انسانی بود که قرآن در وصف اخلاق وی میفرماید وانک لعلی خلق عظیم
      تو صاحب بزرګترین اخلاق انسانی استی.
      کسی که ازتوهین نمودن وبدزبانی عار دارد، بدیګران وبه مسلمانان توصیهء اکید میکند که بخدایان باطل دیګر ادیان دشنام نزنید تا خدای برحق شمارا دشنام نزنند. اما نزد خودت کشمش وپندانه یکی است. مولوی قیام الدین کشاف، ملا عمر وقرآنیار با پیامبر اسلام نزد تو هیج فرق و تفاوتی ندارد.
      درحالیکه من میان انسانها فرق قایل استم. انسانها را براساس تعلقات فکری ویا همسویی های ، قومی، ایتنکی، دینی یکی دانستن وهمه را جزا دادن کار منطقی نیست. ونه با اسلام سازګار است.
      قرآن آیهء ای دارد که میفرماید:
      ولا تزر وازره وزر اخری
      هیج انسانی بار انسان دیګر را حمل نمیکند. هرکس مسؤول اعمال خودش میباشد، اما درمنطق عزیزیاسین تمام انسانها با تمام پیشوایان شان همه قلدر نادان کودن کودک آرار وهربد وبیراهی که از قلمش می جهد صرفه نمیکند آیا این قضاوت تو انسانی است؟
      واما درمورد نظریات وبرداشتها منافقاتهء خودت از پیامهای من درمورد شخصیت ګرانقدر باقی سمندر:
      عزیزخان!
      چرا کوشش داری که تا همه را وادار سازی که مانند خودت بیاندیشند؟ باقی سمندر میخواهد خودش باشد. او نمیخواهد عزیزیاسین باشد ونه هم میخواهد قرآنیار باشد درین چه جرمی باقی سمندر مرتکب شده است که اورا مورد تاخت وتاز قرار داده ایی وګاه از قول من می نویسی که پیام قرآنیار برایت درست عبرت است که ترا هنوز هم درزمرهء مايوویستها حساب میکند؟
      عزیزجان!
      من با کمونیستهای دنیای عرب خصوصا مصریها وعراقی ها آنقدر شناخت نزدیک داشته ام وهمین حالا ازطریق شبکه های چون فیس بوک وتویتر با آنها آنقدر تبادل نظریات داریم که تو تصورآنرا هم کرده نمیتوانی.
      داشتن ارتباطات وهمسو شدن درپاره ای ازمسل روزګار جزو فرهنګ اجتماعی امروز انسانهاست. هیچکسی حق ندارد کس دیګر بجرم افکار وعقایدش مورد سرزنش قرار دهد. باقی سمندر اګر مايوویست بوده باشد ویا حالا باشد ، چپی باشد ویا راستی مربوط خود وی است، افکار وعقاید وی نیز با دین اسلام هرګز تصادم نمیکند، او مانند شما اولا یک اته ایست نیست، بی دین وملحد تشریف ندارد، او خودش معترف است که دینی را که از پدر ومادر خویش آموخته به آن باور دارد. برداشت دینی خودش را از آیات قرآن دارد. هویت حقیقی وذاتی دارد، از عقاید سیاسی اش با صراحت وبا اسم ونام خودش دفاع میکند، اینکه مانند من اسلامیست نیست من نمیخواهم وی را محکوم به اعدام نمایم. اما من با افتخار اعلان میکنم که اسلامیست هستم. اسلامګرا استم. دین را جزو ساختار دولت ونظام کشورم میدانم . درحالیکه باقی سمندر چنین نمی اندیشد: او باور به این دارد که دین نباید بحیث یک آله وملعبهء سیاسی در دست تیکه داران دین قرار ګیرد که برداشت خیلی درستی دارد این برداشت نزد من هم قابل درک است. بناء من نمیخواهم که از زیر نام های مستعار به شخصیت وی بتازم. عقیده ، عقیده است، او نمیخواهد مانند شما دسته جمعی پیشوایان وپیامبران مذاهب را یکسره دشنام بزند آیا او مجرم است؟
      بناء با حفظ احترام به عقاید وی ، من و او ازنظر فکری باهم فاصله داریم ، ولی با خودت چی؟
      تو صرف یک عقده ایی بیکار وبی مضمون تشریف داری. حتی درکمونیست بودن خودت هم من شک دارم. زیرا کمونیستها مانند جنابعالی ترسو وجبون نیستند، حد اقل درکشورهای دیګر که من دیده ام حتی ایرانیها نسبت به تو شجاعت دارند.
      عقاید خودت دربسیار جاها با فاشیستها ونیو فاشیستهای اروپا میتواند همسو وهمرنګ باشد.
      زیرا آنها نیز بخاطر مجرم بودن یک فرد خارجی تمام خارجی ها را مجرم وبی فرهنګ وبی تمدن میدانند وهمه سزاوار اخراج میدانند. تو میتوانی یک فاشیست باشی نه یک کمونیست. کمونیستها در اروپا برضد فاشستها قرار دارند. کمونیستها از جزا دادن دسته جمعی عار دارند. اما مقالات خودت ، توهین های دسته جمعی خودت اخلاق کمونیستی را بازتاب نمی دهد.
      اما اینکه چرا سید خبیب سادات درمناظره با الایاری ګوزی اشتراک نمیکند؟
      عزیز جان!
      اګر درکشورهای اروپایی زنده ګی داری به یقین که معنای مناظره یا (دیبیت) را ازنظر معیارها وضوابط خبرنګاری وروزنامه نګاری یعنی ژورنالیزم معاصر میدانی. کوشش نکن که خودت را به کوچهء حسن چپ بزنی. مناظره درحضور جمعی از اشخاص خبره ودرموجودیت یک یا چند داور بیطرف ومسلط ومسلکی صورت میګیرد. این با صحبتهای تیلفونی درتلویزیونها فرق فاحش دارد.
      حجت الاسلام ګوزی شما درګراچ نشسته، به تماشا چیان روضه خوان میګوید:
      ببنید که برای چندمین بار من به سادات وابوبکر زنګ میزنم ولی آنها تیلفونهای خودشان را می بندند. اول اینکه خدا داند که وی شماره های را که وی ادعا دارد آن شماره ها واقعا ازاشخاص مورد نظر است یانه.
      دو/ اینکه افراد مورد نظر هیج الزامی ندارند که بدعوت یک شخصی چون الایاری ازطریق تیلفون بیایند والایاری اختیار دار کل باشد هرجا بخواهد صحبت آنها را قطع کند وهرجا که بخواهد آنها را اجازهء صحبت بدهد.
      شرط مناظره حضور فزیکی دوطرف در داخل استدیو وحضور داوران مسلکی میباشد. اینکه خود الایاری ګاه ګاهی به شبکه های مخالف خویش زنګ میزند وصحبتهای آنها را اخلال میکند این دلالت بر حماقت وسفاهت ونادانی الایاری میکند، مناظره شرطش حضور فزیکی است حتی درهمان تیلفونها نیز الایاری ګوزی خودش را بیاب کرد.
      من به جناب استاد ابوبکر واستاد سیدخبیب سادات ودیګر بزرګان علم و ادب وتمام دوستان پیام فرستاده ام که ازاینګونه صحبتهای تیلفونی در تلویزیون بیت الخلای الایاری ګوزی خود داری کنند، زیرا این نوع بحثها بیشتر به آن ګوزی پرستیژ میدهد ، با وجود آن هم الایاری ګوزی مانند شما بی دین تشریف دارند.
      کسیکه خود اعتراف میکند که به این قرآن باور ندارد زیرا درین قرآن دستکاری شده است وقرآن اصلی نزد امام غایب است، ازنظر منطق انسانی چګونه میشود به او اطلاق کلمهء مسلمان را نمود. بګذریم از دشنامهای بی رویه اش به اصحاب ویاران پیامبر. نفس شک نمودن یک فرد که این قرآن درست نیست ایشان را درصف جنابعالی قرار میدهد نه درصف مسلمانان.
      آنها میخواهند با قبای اسلامی علیه دین اسلام وقرآن بجنګند. درحالیکه این نمایشهای مضحک را حتی اهل تشیع هم باور ندارند وتعداد زیادی از علمای شیعه ازین روش غیر عقلانی الایاری ابراز بیزاری کرده اند.

      ودرآخر یک توصیهء املایی نیز برایت دارم که بعدازین کلمهء متحجر را متهجر ننویس

    • آقای قرآنیاردرود بر شما
      خوشحالم از اینکه توانسته ام لهجهء گفتار شما را اقلاً در حد همین کامنت فوق تا اندازه یی اصلاح نمایم البته با چشم پوشی از واژه هایی چون ( گوزی و بیت الخلا وسفاهت ) که برای آقای حجة الإسلام الله یاری به کار برده اید
      همچنان از اینکه متوجه سهوالقلم من شده اید و آنرا تذکر داده اید سپاسگذارم

      من تا حالا با در نظر داشت نوشتهء خود شما فکر میکردم که شما شاگرد استادان معظم سادات و ابوبکر (ملا رؤوف ) هستید و نمیدانستم که در مقام هدایت دهنده و امر و نهی کنندهء آنان قرار داشته و به ایشان هدایت داده اید که با الله یاری مناظره نکنند
      نوشته اید که با کمونیستهای عرب سرو کاردارید و آنان نیز مانند باقی سمندرعقائد شما را می پذیرند واین به آن معنیست که آنان به بعث بعدالموت و معاد و بهشت وحور غلمان و دوزخ و جن و دیووغیره خزعبلات مکنون در عقائد شما باورمند هستند وبا شما در زمینه کدام مشکل خاصی ندارند حال اینکه کمونیسم علمی و فلسفهء ماتریالیسم دیالکتیک در نخستین گام خویش روی این باورها خط بطلان میکشد لذا من نمیدانم که آنهاروی کدام معیار خود را کمونیست میدانند و با شما روی چه مسائلی به بحث میپردازند. پس میتوان حدس زد که یا آنان ریاکار و ترفند بازوشارلتان و پوپولیست هستند یا شما در ست نگفته و سیناریو سازی میکنید. وشاید به آنها نیز گفته باشید که من با کمونیستهای افغانی از قبیل« سرور گرامی » تان آقای باقی سمندر در تماس نزدیک قرارداشته و با ایشان مشکل عقیدتی ندارم و الی آخره...
      شما متأ سفانه بازهم گاهی از آسمان و گاهی هم از زمین گز کرده و به سراغ مقاله های من نرفته اید تا آنرا به نقد گرفته و با آوردن دلائل و شواهد و براهین مقنع و منطقی و مستدل نادرست بودن و بی پایه بودن ادعا های مرا برملا سازید .لذا در اینجا بازهم از شما و استادان معظمتان خواهشمندم تا به این کار اقدام نمایید واز پرحرفی ها و پرداختن به لاطائلات بپرهیزید
      در مورد اینکه شما نوشته اید که آته ایستها با اخلاق سروکاری ندارند و این اسلام است که گویا تمام مکارم اخلاق را در انحصار خویش دارد ودیگران هیچ . گناه شما نیست زیرا تمام دین باوران وحتی موش پرستان و شیطان پرستان درست مانند شما می پندارند مگر سؤال من اینست که هرگاه از میان دهها و صدها وحتی هزاران نمونه از وقائع ورویدادهای واضح و آشکار تاریخ اسلام عزیزتان یکی دوتا را انتخاب و از شما درمورد اخلاقی بودن و اخلاقی نبودن آن بپرسم طبعا شما هرگز غیر اخلاقی بودن آنرا نخواهید پذیرفت زیرا به مجرد پذیرش آن تمام ارکان دیانت شما متزلزل شده و زیر سؤال میرود مگر مراد من از این مقدمه چینی آنست تا خواننده گان عزیز را متوجه باریکی موضوع ساخته حس کنجکاوی و قضاوت بیطرفانه را در اذهانشان برانگیزم ، پس بفرمایید پاسخ بدهید:
      پرسش نخست :آیا کشتن اسرای جنگی یک عمل اخلاقی است یا غیر اخلاقی - لطفا در پاسخ به این پرسش طفره نرفته فقط بایکی از دو گزینهء ( آری ) ویا ( نه ) پاسخ بدهید.
      پرسش دوم : آیا عقبه بن أبی معیط و نضر بن الحارث از جملهء اسرای جنگ بدر بودند یا نه ؟
      پرسش سوم : آیا محمد رهبر معظمتان عقبه بن أبی معیط و نضر بن الحارث را هنگام برگشتن از منطقهء بدربه مدینه در مسیر راه گردن زد یا نه ؟ در پاسخ به این پرسشها هرگز نخواهید توانست از گزینهء ( نه ) استفاده نمایید زیرا درتمام کتابهای خود شما این واقعیت در ج است . پس همینجاست که پرسش چهارم مطرح میشود و آن اینکه : آیا این عمل رهبر معظم شما یک عمل اخلاقی و انسانی بود یا غیر اخلاقی و غیر انسانی؟ اینجاست که شما به شاخهء دیگری پریده داد وفریار به راه می اندازید که آهای مردم ببینید که عزیز یاسین به رهبر معظم و منزَّه ما بیحرمتی و إهانت میکند و حاضر نیست تا مانند باقی سمندر صلی الله و... گفته و سرتسلیم فرود آورد. پس درست همینجاست که پای خواننده گان عزیز به میان کشیده میشودو من قضاوت رابه آنان میسپارم و از ایشان دعوت مینمایم تا مقاله یی راکه تحت عنوان « اسلام ناب محمدی » در همین سایت کابل پرس? به نشر سپرده ام مطالعه نمایند تا هر چه بیشتر از مکارم اخلاقی رهبر معظم شماآگاه گردند .
      در جای دیگری از کامنت خویش نوشته اید :
      « داشتن ارتباطات وهمسو شدن درپاره ای ازمسل روزگار جزو فرهنگ اجتماعی امروز انسانهاست. هیچکسی حق ندارد کس دیگر بجرم افکار وعقایدش مورد سرزنش قرار دهد.» پس چرا شما به خودتان اجازه داده اید که عزیز یاسین را به خاطر افشای خطاها و تناقضات قرآن و اعمال شنیع و غیر انسانی رهبر معظمتان ، به نامها و صفاتی چون ( مادر زنا و خواهرزنا و همخواب شده با محارم و حرامی ووو» متصف نمایید.
      اینکه در مورد الله یاری چه فرموده اید مربوط خود شما ست و من نمیخواهم وارد این چرند گویی ها و خرت و پرتهای شما شوم واما در مورد اینکه کتاب قرآ ن ازنظر شما ناقص است ویا از نظر ایشان درجایش خواهم پرداخت.
      در اخیر شب و روز خوشی برایت آرزو نموده خواهشمندم در کامنت آینده ات از کاربرد واژه هایی چون : گوزی وغیره استفاره نفرمایید . چشم به راه پاسخ شما به چهار پرسش فوق هستم.
      بدرود
      عزیز یاسین

    • آقای عزیزیاسین!
      طوریکه بارها تکرار کرده ام که زبان بنده زبان فحش وناسزا گویی نیست این بار نیز جهت اطمئنان خاطر جنابعالی مکررا ابراز میدارم که از دشنام وتوهین نفرت دارم تا وقتیکه بمقدسات دینی ام توهین نشده باشد.
      درمقاله ایکه راجع به قلابی بودن شما نوشته ام تمام پیامها را میتوانید از سر مرور کنید وبعد خود قضاوت کنید که آغازگر دشنامها کی بوده است.
      من چنانچه همیشه نوشته ام من آغازگر استعمال کلمات فحش وناسزاگویی نیستم ونمیخواهم باشم.

      اما اینکه چرا مادر زنا بودن؛ خواهر زنا بودن وبی دین بودن وهمخوابه شدن با محارم نزد یک ‍اته ایست چون شما دشنام تلقی میگردد این را باید خودتان واضح سازید.استعمال این کلمات علیه مسلمانان دشنام است زیرا هیچ مسلمانی حاضر نیست ولو هرقدر سست عقیده هم باشد با محارم وخواهر ومادرش همخوابه شود. اگر این ‍کلمات بخاطر اینکه شما مسلمان شده اید ویا اینکه بارقه های نور ایمان در وجود تان درحال شعله ور شدن است من ازشما معذرت میخواهم درغیر آن همخوابه شدن برای یک اته ایست یعنی چه؟
      این خود یک تناقض آشکار درونی شمارا عریان میسازد.
      نوشته اید که ‍کمونیستهای عرب هم به بعث بعدالموت وحور وغلمان ایمان دارند وشما آنها را درقطار خودتان حساب نمی کنید . این را باید خدمت جنابعالی عرض کنم که نخیر آنها نیز مانند شما به بعث بعدالموت وحور وغلمان ایمان ندارند وتعداد زیادی اصلا ریشه مسیحیت ویهودیت نیز داشته اند. از ایرانی ها هم که خود آگاهی دارید ‍که نسبت به شما کافرتر تشریف دارند.
      ولی بازهم این موضوعات داخلی خودتان است که ‍ثابت سازید کمونیست واقعی کدام یک میباشید ولی چنانچه من درپیام قبلی ام بشما ثابت کردم شما ‍کمونیست نیستید.
      ‍کمونیستهای امروزین اروپا خیلی انسانی تر از دین باوران مسیحی ویهودی دربرابر مسلمانان می اندیشند وبه آن عمل میکنند. درهر تظاهرات ضد جنگ درهرتظاهرات ضد رفتارهای راسیستی علیه مسلمانان این کمونیست ها وسوسیالستها اند ‍که درصف مقدم مبارزه قرار دارند.

      بیاد دارم که چندسال قبل دریک مصاحبهء تلویزیونی با شبکهء الجزیره یکی از‍کمونیستها دربرابر این سوال که آیا از زیاد شدن مساجد نگرانی ندارید گفت:
      برای من صدای دنگ دنگ کلیسا با صدای آذان مساجد ‍کدام تفاوتی ندارد اگر مردمان کلیسا باور حق دارند که مراسم دینی شانرا ادا نمایند چرا شهروندان مسلمان ازین حق محروم باشند؟
      ببین آقای عزیز یاسین!
      حالا خودت قیاس کن که استفاده جویی تو از نام کمونیزم وکمونیست با کمونیست های حقیقی از زمین تا آسمان تفاوت دارد. بناء جنابعالی کمونیست نیستید ویا اینکه میخواهید کمونیزم را به لجن بکشید. شما هنوزهم در دوره های استالین زنده گی میکنید. مردی استید که در دنیای خیالات خود فکر میکنید که همه چیز را میدانید ودیگران همه سزاوار دشنام وتوهین اند. روی این منظور من گفته ام که باید به بیمارستان روانی مراجعه کنید . درغیر آن رفته رفته بینش واین کنش ; شما را به طرف فاشیسم میکشد. فاشیزم تنها برتری جویی قومی یا دینی یا مذهبی نیست. رفتار وعقده های شما خودش رفتار فاشیستی است. فاشیزم به آنچه باور دارد دیگران را سیال خود نمی داند هر وقت دربرابر فاشیست استدلالی صورت بگیرد از در دشنام وتوهین پیش می آید. فاشیستها خیلی علاقه مند اند که مورد ستایش قرار بگیرند. چنانچه من درمقاله ام راچع به جناب عالی ثابت کردم که شما از توصیف وتمجید انسانهای جاهلتر ازخود خیلی خرسند می شوید ودست شانرا برسم دوستی می فشارید ولی دربرابر مخالفان تان ولو هم اگر اسلامیستی چون من نباشند آنها را توهین وتحقیر نموده وشترمرغ شان میخوانید. این رفتار های قرون وسطایی شما با کمونیزم معاصر جور در نمی آید. کمونیستان وسوسیالیستها در اروپا از این نوع روشهای توطئه آمیز شما دربرابر هموطنان شان ننگ دارند. آنها ازابراز عقاید شان هیچ شرم وترسی بدل راه نمی دهند. خودشان را مثل مورچه ها درغار ها وسوراخها پنهان نمیکنند

      شما وطالبان ورژیم آخوندی درایران دو روی یک سکه تشریف دارید.
      آن عالی جنابان اسلام را وسیله ساخته اند وزیر نام اسلام وشریعت محمدی تر وخشک را می سوزانند وتو عالی جناب شعار ‍کمونیزم استالینیستی را وسیله ای برای جذب وگمراه ساختن افراد بیگناه ساخته اید. بناء نه شما کمونیست استید ونه هم آنها مسلمانان واقعی.
      فرق میان تو وآنها این است که شما را خداوند قدرت نداده است درصورت دست یابی بقدرت شما همان عملی را میکنید که دوست تان بشارالاسد درسوریه انجام میدهد وپدرش حافظ الاسد نیز بسته یک شهررا قتل عام کرد وخم به آبرو نیاورد.

      فرموده اید که من دوستان دیگری چون استاد سادات واستاد ابوبکررا هدایت میدهم.
      نه عزیزم اینچنین نیست. من درمقام هدایتگری قرار ندارم آنها مانند ایمیل های من وتو به صدها ایمیل را روزانه دریافت میدارند اگر وقت آنرا داشتند به آنها جواب میدهند واگرنه آن را به زباله می اندازند.
      فرموده اید که من به حجت الاسلام الایاری لقب گوزی را ندهم. واین لقب را دیگر استعمال نکنم.
      عزیز جان!
      این لقب به مقیاس دشنامهای روزانهء آن بزرگوار به مسلمانان صدر اسلام وآل واصحاب پیامبر درمقام صفر قرار دارد. چه بسا این گوز زدن ایشان مستند هم است ‍که خودشان اولا براصحاب پیامبر می تازند وبعد باد شان را درحضور چشم هزاران بیننده خارج می سازند. آیا این دشنام است؟
      پرسش من ازشما این است که درمیان اینقدر دشنام دهنده گان که درسایت کابل پرس? علیه پیامبر واصحاب او خودتان ویاران تان داده اید چطور به فکر حجت الاسلام گوزی افتید وبر ایشان احساس ترحم وشفقت می نمائید مگر حقیقت غیر ازین است که هردو عالی جناب دست را یکی کرده یکی بنام مذهب شیعه ودیگر بنام کمونیزم علیه مسلمانان قرار گرفته اید؟
      واما دربرابر پرسشهای شما ازمن دربارهء اخلاق واعمال پیامبراسلام که شما برگه ای ازتاریخ را اینجا آورده اید ومرا ملزم ساخته اید که بشما پاسخ بدهم آری ویانه.
      آقای عزیز یاسین!
      اختلاف من وتو از ابتدا همین بوده است که من همیشه تاکید داشته ام که مناظره جایش ‍کابل پرس نیست. این کابل پرس میتواند هرکسی زیر هرنامی که بخواهد پیامهای رنگارنگ خودش را بگذارد. خودت همین اکنون شاید ده ها بار زیر نامهای مختلف پیام گزاشته ایی چه کسی میداند که ‍کی کیست.
      امروز مانند کابل پرس به صدها وهزاران وبلاگ شخصی وسازمانی وگروهی در دنیای انترنت وجود دارد که هرکدام طرزعقاید ودیدگاه های رنگارنگ دارند. این فرض نیست که یک شخص باهمهء این ویبسایتها در ارتباط بود وپرسشهای همه را درآن واحد پاسخ بگوید. من از ابتدا نوشته ام که مناظره های علمی پیرامون هرچیز چایش استدیوهای تلویزیون وتالارهای دانشگاه ها وپوهنتونهاست نه سایتهای انترنتی خصوصا کابل پرس
      کابل پرس محل اصطاک وتضارب آراء وعقاید گوناگون است آنطوریکه شما آنرا درپیشانی این سایت می بنیید. بناء مانند این پرسش شما به صدها وهزاران پرسش دیگر درمورد اسلام وقرآن وجود دارد. اما اینجا محل مناظره نیست. هرکسی که بخواهد دربحثهای شرکت میکند واگر نخواهد میرود سایت دیگری را باز میکند. چه بسا که چند وقت بعد همین نام من هم ترور شده وفرد دیگری بنام قرآنیار وحکمتیار عقاید خلاف عقاید من را ابراز کند ومن از آن بیخبر باشم. شاید کس دیگری بنام عزیز یاسین فردا بیاید وبنویسد که من مسلمان شده ام وبعدازین از مسلمانان معذرت میخواهم درحالیکه شما دربیمارستان دربستر مریضی درحال نزع قرار داشته باشید. این جا کابل پرس است نه محل مناظره. پس این تبادل پیامها صرف ابراز عقیده است نه چیزی بیشتر ازین.

      آنلاین : آقای عزیز یاسین! اگر ازفرهنگ اسلامی استفاده کنم باید عیب یک برادر مسلمان را بپوشانم ولی کسیکه با این همه جسارت وگستاخی دربرابر اصحاب پیامبر می ایستد چگونه میشود آنرا کتمان کرد ولقبی که سزاوارش است آنرا برایش نداد؟ مطمئن باشید اگر شما هم روزی از غارهای مخفی تان بیرون آمده ودربرابر اسلام گستاخی کنید باد شما هم میرود واین لقب نصیب شما میشودلطفا این ویدیوکلیپ را مشاهده کنید.

    • درود بر خرد گرایان و موهوم پرستان!

      دو نکته کوتاه:

      قرآنیار مینویسد:«اته ایست یعنی بی دین، ملحد، کسیکه با دین وبا دین باوری ودین خویی مبارزه میکند»

      بیخود است. آتئیست، به معنی بی دینی نیست، آتئیست یعنی نداشتن باور به خدای موهوم! ترفند جناب خرافه پرست و عمله جهل اسلام فاشیستی این است که بی‌خدایی را به معنی بی همه چیز و یا کسی به هیچ بنیادی پایبند نیست جا می‌زند. راه و روش زندگی بی‌خدایان بیشتر خرد گرایی و هیومانیسم است. خرد گرایی و هیومانیسم خود نوع دین است. دیگر اینکه، هر بیخدای بی دین نیست و هر دینداری باخدا! دین‌های زمینی وجود دارد(البته کلی ادیان زمینی است و ساخته ای بشر) مانند، کیش کنفوسیوس و یا بودایی که پیروان آن به خدا باور ندارند و آتئیست هستند.

      قرآنیار«اګر من همین امروز درهندوستان بروم ویک ګاو پرست را علی الفور خطاب کنم که خودت انسان خیلی خوب استی کرامت انسانی داری این ګاو چی است که اورا می پرستی ایا تو عقل وخرد داری فرق میان تو وحیوان چی است که هرروز به ګاو سر سجده فرود میاوری. درینصورت آن فرد ګاو پرست بامن چګونه برخورد خواهد کرد»

      این یکی هم کشک است، مشکل استبداد دینی حاکم بر جامعه است، اگر فردا گاو پرستان ادعای حکومت کنند و جمهوری گاو پرستان افغانستان پایه ریزی کنند و بر پایه آموزه های گاو پرستی برای کشور قانون تعیین کنند و ادعا کنند که هر که گاو پرست نیست کافر است. مطمئن باشید که خرده گیران بجای نقد اسلام، نقد گاو پرستی را آغاز خواهند کرد.

    • آقای قرآن یار
      بازهم به خیز و جست آمده از شاخهء اصلی به شاخه های دیگر پریدی آخر من شما را در کجای کامنت خویش به مناظره دعوت نموده ام ؟ من تنها چهارسؤال از شما پرسیده ام که پاسخ ان را میتوانید فقط با نوشتن ( آری ) و یا ( نه ) إرائه کنید ... من بازهم از شما خواهش میکنم که لطفا به آن سؤالها پاسخ بدهید ... اگر شما نمیتوانید پاسخ بدهید از ملاصاحب رؤوف ( ابوبکر ) و یا از مولوی صاحب سادات و یا هم ازدوست عزیزتان پروفیسور صاحب باقی جان سمندر خواهش کنید تا پاسخ بدهند !!!!!!!!!
      به هر حال من تا فردا منتظر پاسخ شما هستم
      هوشیار باشید
      عزیز یاسین

    • محترم آقای عزیز یاسین . دانشمند روشن ضمیر : از خواندن نوشته های شما و ودیگر دوستان که در رابطه به روشنگری نسل جوان و ملت مظلوم و جفا دیده ما میباشد با خوشحالی لذت میبرم و باور کنید اگر جوابی در رد نوشته های شما به همین پیمانه استدلا ل و منطق ارایه شود کیف خواهم نمود . اما متاسفانه که سیلی تکفیر آماده و هنوز هم از وسایل قرون وسطائی برای خفه ساختن رو شنگری و پرده بر داشتن از روی خرافات دینی علیه تمام دگر اندیشان استفاده شده و مهم ترین سلاح کوچه و بازار یعنی فحش و دشنام نثار شان میشود . اما باکی نخواهد بود از بر خورد همین آیده ها و طرز نوشته ها و استدلال طر فین خیلی از هموطنان ما به حقایق میر سند و نتیجه میگیرند . من هم مورد چنین حملاتی متواتر از طرف کسانی که خود فاقد ارزش انسانی هستند در سایت های مختلف قرار گر فته ام . تا اکنون هیچ . آیت الله . خجت الاسلامی . مولوی . ملا . چلی . طالب . داکتر اسلامی . پرو فیسور اسلامی و یا یک تن از ین غلامان شیخک های عربی حاضر نشده اند تا با منطق انسانی در باره اسلام و فجایع آن بنویسیم و استدلال نماییم . ناراحت نباش .
      آزاد ل

    • بازهم به آقای عزیز یاسین ویارانشان!
      آقای عزیز یاسین، خودت ازمیان ده ها صحبت من بار دیګر به همان پرسشهای اولی خویش چسپیده ایی، دوستان همفکرتان نظیر آقای ل آزاد هم خیلی علاقه دارند که ازجنګهای قلمی میان خودت ومن ودیګر مخالفان تان کیف کنند ولذت ببرند ، وبعد هم مطابق سرشت خودشان هر بد وبیراهی که ازنوک قلمش بیاید نثار مسلمانان نمایند وازمسلمانان هم توقع داشته باشند که ایشان را کافر خطاب ننمایند هرجه آیت الله وملا مولوی چلی وطالب است به نظر ایشان ضد دیګراندیشی است وهرکی ضد دین وقرآن است دګراندیش ومترقی است. با این فضا ما وشما راهی بجایی نمی بریم.
      من خدمت شما بار ها عرض کردم وحالا نظرخودم را باعبارات دیګر اینګونه می نویسم:
      پرسشهای خودت ونظیر این پرسشها درتمام بحثها ودیالوګ ها درتمام دنیا ودرتمام تاریخ بشریت از دو بعد یا دوجنبه خالی نیست :
      جنبهء اول همانا جنبهء استفهامی است، یعنی اینکه به قول عوام میخواهید خودتانرا ملا بسازید.
      میخواهید حقیقت را دریابید.
      درین صورت برای حقیقت یابی واستفهام شما ، نه من مرجع علمی میتوانم باشم، نه جناب استاد ابوبکر ونه هم فاضل ګرامی استاد سادات( که جنابعالی ازپردهء نام مستعار ایشان را به بدترین الفاظ یاد کرده اید. اما اګر برای یک لحظه، خود را جای ایشان قرار دهید و از بردهء نام مستعار بیرون آئید وهمین دشنام ها علیه خودتان ازطرف مخالفان تان بکار رود آنګاه میشود که میزان تحمل پذیری وبردباری تانرا آزمود که چقدر میتوانید دربرابر دشنامهای مستعار نویسان مقاومت کنید.
      چنانچه ګفته اند مستعار نویس فضای زیادی برای دشنام دادن وتوهین کردن مخالفان خویش دارد ولی افراد حقیقی وحقوقی ازین امتیاز برخوردار نیستند. به قول قاضی موسی هستی، جنګ قلمی افراد حقیقی وحقوقی با مستعار نویسان کوبیدن مشت در دیوار است.)
      اګر قصد رسیدن به حقیقت یا درک حقایق تاریخی را دارید میتوانید به کتب تاریخ مراجعه وجواب خودتان را دریابید. ویا هم ازپردهء نام مستعار بیرون آمده بحیث یک جویندهء حقیقت میتوانید این پرسش تان را با اسناد موثق از علمای تاریخ جه مسلمان وجه غیر مسلمان پرسیده وجواب خویش را دریابید اګر واقعا قصد ونیت جنابعالی جنبهء استفهامی داشته باشد. این ضرورت به دشنام وتوهین وغالمغال ندارد. قاعدهء ایکه حتی یک طفل دبستانی هم این را میداند.
      اما جنبهء دیګر پرسشها همانا جنبهء امتحانی وغلبه به طرف مقابل است.
      کسیکه میخواهد طرف مقابل رابیازماید، اینچنین اشخاص نیت رسیدن به حقیقت را ندارند، حقیقت نزد آنها همان است که قبلا آنرا دانسته اند ومطالعه کرده اند، سخنان طرف مقابل برایش تکراری است، واګر درمناظرات رو در رو هم حاضر شوند به سخنان طرف مقابل ګوش نمیدهند زیرا میخواهند غلبه حاصل کنند ، هم خودشانر اوهم طرف مقابل بیازمایند که درمیدان استدلال ومنطق چقدر بالای خودش مسلط اند ونقاط ضعف وخالی درکجاست تا آنرا نزد خودش برجسته ساخته واز همان خالیګاه ها استفاده نموده و ضربات فنی خودش را وارد کند. بدون شک که درین نوع پرسش وپاسخ نیت خیر وجود ندارد.
      تنها کسانی که میتوانند ازین نوع بحثها کیف نموده ولذت ببرند اشخاصی مانند ل آزاد است که بی هیچ زحمتی میتوانند چیزهای را بیاموزند، وبعد هم ګاه به میخ بکوبند وګاه به نعل. این نوع اشخاص زحمت خواندن وپژوهش را بخودشان نمی دهند، از عربی وزبان عرب هم نفرت دارند. هرچه که به زبان خودشان ترجمه شده باشد آنرا وحی منزل میدانند درپی صحت وسقم مسایل هم نیستند ، هر نظریه ایکه بتواند تنبلی وکسالت وبیخبری وراحت طلبی وعیش وسرور آنها را به چالیش بکشد با آن مخالفت می ورزند.

      بناء درچنین بحثها هردو طرف در پی آنند که طرف مقابل را شکست داده وخودش را قهرمان میدان اعلان کند. چنانچه شما آقای عزیز یاسین وحجت الاسلام ګوزی تان این کار را میکنید. قبل از آنکه متوجه بی ادبی های نامهء خود شوید طرف مقابل را بی ادب وګستاخ نامیده اید. آنهم از پس پرده نامهای مستعار که نه هویت سیاسی ونه هم هویت عقیدتی تان معلوم است. چنانچه من ثابت کردم که جنابعالی حتی کمونیست هم نبودید. این فقط استفادهء ابزاری ازنام کمونیزم است که میخواهید با آن سلاح ،علیه مسلمانان به مصاف بروید. درحالیکه من خدمت جنابعالی با اسناد ویدیویی نشان دادم که ضدیت با اسلام وقرآڼ تنها خاصهء کمونیستان نیست، اته ایسم وبیخدایی مطابق نوشتهء رفیق تان رهنګذر بیخدا تنها مال کمونیستها نیست.
      بناء هویت عقیدتی شما که ازکدام سنګر میخواهید علیه اسلام بجنګید این هم نامشخص است، اتکاء و استناد جنابعالی به کتابهای شجاع الدین شفا وتجلیل وتمجید شما ازکتابهای وی خودش ثابت می سازد که شما کمونیست تشریف ندارید.
      زیرا شجاع الدین شفا آنقدر ازکمونیزم وکمونیست نفرت داشت که از آغا خمینی داشت. تریاک خوران سلطنت طلب ، وطرفداران محمد مصدق نظیر آقای بهرام مشیری نیز همینطور. همهء اینها به نحوی از انحا با اسلام ضدیت وکینهء تاریخی دارند، درتوهین به مقدسات اسلام وغیره من فرق چندانی میان این نیروها نمی بینم. ازنظر این آقایون تریاکی، اسلام یک دین وحشت وبربریت قرآن هم کتاب خون ریزی و مدنیت ستیز توسط اعراب بادیه نشین وبی تمدن، بالای اینها به زور شمشیر تحمیل شده است . قبل از آن این ها دارای تمدن شکوهمند جهانی بودند که عظمت وبزرګی این تمدن حالا اززیر خاکریزه ها آهسته آهسته بیرون می آید.
      پس نمیتوان هر مخالف اسلام را کمونیست دانست. شما کمونیست نیستید. کمونیزم در دست شما آله و وسیله ای تخویف مسلمانها شده است.
      اینکه جنابعالی دریکی ازبیامهای تان نوشته اید در اوایل کودتای ثور برادرزادهء تان شما را به حزب اسلامی میخواسته جذب کند وشما آنرا رد کرده اید این خودش میرساند که شما یک موجود غامض وپیچیده ای تشریف دارید که در درون خودتان با خودتان درجنګ استید. بناء من خودم هزاران سوالی را که ازجنابعالی دارم ونمی توانم پاسخهای آنرا ازشما دریابم چرا وقت خودم را به پرسش وپاسخ به سوالهای شما ضایع سازم؟ مګر شما چنین مرد احمقی را دیده اید که بدون شناخت ازحریف خویش صرف با یدک کشیدن نام کمونیزم با وی دیالوګ کند.

      خواست غایی جنابعالی آنطوریکه خودتان بارها درنوشته های تان ابراز نموده اید غلبه است. طرفداران جاهلتر ازشما نیز چنین موضع دارند آنها نمیخواهند تا حقایق دین اسلام را بدانند آنها میخواهند هر بد وبیراهی را بنام تاریخ بر پیامبر ومسلمانان ازهمین طریق وارد کنند. کس دیګری بنام زلمی افغانی وګاهی کمال کابلی خزعلیاتی را بنام حدیث درستون نظریات آقای اندیشمند نوشته بود که بنده خواستم سند دقیق نوشته هایش را بیاورند رفتند دنبال کلاه خودشان. پس شما نیز مانند این یاران تان میخواهید حریف را شکست دهید ومانند حجت الاسلام ګوزی خودتان را قهرمان معرکه اعلان کنید.
      بادرنظرداشت استدلالهای فوق میتوان ګفت که بدون شک جنبه اولی که من خدمت شما عرض نمودم مصداق حال شما نمی شود،، منظور تان ازطرح سوالهای تان این است تا وحشت وبربریت اسلام را برملا سازید ونشان دهید که دین اسلام دین انسانی واخلاق نیست.
      شما این کار را اګر من برای جنابعالی آری بګویم ویا نه این کاررا میکنید پس ضرورت اینکه من برایت جواب بدهم چیست؟
      بار دیګر سخنان قبلی ام را تکرار می کنم. آنطوریکه آقای باقی سمندر هم نګاشته اند:
      ادبیات شما ادبیات کمونیستی نیست، آنجا که شما سخن از حق وباطل می زنید حق وباطل ونظیراین اصطلاحات برخاسته ازفرهنګ دینی است. واقعا ایشان نکتهء خیلی جالبی را متوجه شده اند.
      بناء هیچکسی حاضر نیست که در جنین فضای تاریک وغامض باشما خودش را دریک جوال بیندازد، وبه پرسشهای جنابعالی ولو هرقدر منطقی وبجا هم باشد به آن پاسخ مثبت ویا منفی ارائه کند.
      من برای شما ، شفای کامل، شجاعت وصراحت اخلاقی وبیرون آمدن شما از دنیای تاریکی وپیچیده ګی ها ومستعار نویسی ها را آرزو می برم.

    • آقای شبیر کاکر و یا قرآنیار وشاید هم شریعتیار و غیره و غیره ! بس است و کفایت میکند . این بار دوم است نویسنده گان کابل پرس? پوز شمارا به زمین می مالند و شما شرم و حیا نداشته نزد بیننده و خواننده کابل پرس بی حیثیت وآبرو میشوید . اگر خود را محصل و دانشمند میدانید ، پاسخ پرسش گوئید ورنه ابلهان را خاموشی بهترین گزینه است . نه تنها که شما به این پرسش های ملیونی مردم کجکاو و حقیقت جو پاسخی ندارید ، بلکه همان گوزی الله یاری و مولانا عبدالخبیث شما هم پاسخی ندارند . افسوس که آقای بابک روشنضمیر حضور ندارند ورنه ایشان چقدر بر پوز خاک و خون آلود و شما می خندیدند .

    • جناب قرآن یار درود بر شما
      ازاینکه دانسته ویا هم نادانسته به شکست و سرخورده گی خویش معترف شده و به گونه یی ولو ضمنی با من همنوا شده اید سپاسگزارم ... بلی همانگونه که شما خودتان فرموده اید بدون شک قصدمن از طرح سؤالهای فوق همان است که شما آنرا « امتحانی » نامیده اید ومن آنرا « افشا گرانه و رسواکننده و عورت بر انداز » مینامم....
      آری ! قرآنیار جان ! میان من و شما یک برخورد داغ و صریح عقیدتی در جریان است . لذا هرگز نباید توقع داشته باشید که من بیایم و به شما بلی بلی گفته به لاطائلات و خزعبلات شما مهر تأیید بکوبم ... من با منطق کوبندهء ماتریالیسم دیالکتیک به مصاف شما و یاران شما که همان باقی جان سمندر و همفکران ایشان باشند به میدان آمده ام و به همهء تان اطمینان میدهم که تا پای جان این سنگر پر افتخار را ترک نخواهم گفت.
      بلی جناب !
      همانگونه که خود شما نوشته اید منظور من از نوشتن این مقالات و طرح همچو پرسشهایی همان است که خود شما نوشته اید . آری ! شما خودتان در بالا نوشته اید:
      « بادرنظرداشت استدلالهای فوق میتوان ګفت که بدون شک جنبه اولی که من خدمت شما عرض نمودم مصداق حال شما نمی شود،، منظور تان ازطرح سوالهای تان این است تا وحشت وبربریت اسلام را برملا سازید ونشان دهید که دین اسلام دین انسانی واخلاق نیست »
      بلی هدف من دقیقاً همین بود و تا اندازهء زیادی بر آورده هم شد
      از آنجایی که مقاله های تازه یی روی میزم قرار دارد و عنقریب آنرا نیز خدمت خواننده گان گرامی تقدیم خواهم کرد و شما باز هم در رابطه به آن چیزهایی خواهید نوشت و مرا وادار خواهید ساخت تا بار بار با شما در گیر شوم و شما را همینطور به اعتراف وادارنمایم لذابه گفتهء دوست گرامی تان پروفیسور باقی جان سمندر « یارزنده صحبت باقی »

      افشا گر شما
      عزیز یاسین

    • تو یک دیوانهء بیخود استی، من پاسخ هایت را به فرشید ونظریات فرشید را هم درهمین ستون تعقیب میکنم، اول بفرما قناعت نبیل مزاری وفرشید را دربارهء حقانیت کمونیزم ایده الی ات ثابت بساز، بر منتقدان اته ایست که مانند تو به اسلام وخدا باور ندارند، تو با این جهل مرکبی که داری با اسلامیکه چهارده قرن است که بربخش بزرګی ازجهان بشریت حکومت دارد به مصاف آن میروی آنهم از پرده نامهای مستعار که در درون غارها پنهان شده ایی، این را مصاف نمیګویند.
      طوریکه من ګفته ام تو یک بیمار روانی استی از دفاعیه های ضعیف وغیر منطقی ات دربرابرفرشید هم معلوم میشود که کمونیزم را هنوز درحد ابتدایی آن میدانی وحتی طوریکه ګفته ام این بار نیز عرض میکنم که ادبیات تو ادبیات کمونیستی نیست
      قرآنیار

    • به آنانیکه میخواهند بیشتر از جزئیات عملکردهای روسها با احزاب خلق وپرچم آګاه شوند لطفا ترجمهء مقالات غوث جانبازرا درپورتال افغان جرمن که بصورت بخش وار درحال انتشار است مطالعه نمایند

      آنلاین : غوث جانباز خاطرات افسران کا ګی بی را در افغانستان درسالهای هفتاد وهشتاد میلادی

    • این پیام شما حکایت از تهی بودن انبان شما از فرنود منطقی دارد. بجای پاسخ به سوالات جناب یاسین، روی آورده‌اید به حملات شخصی و از این روش می‌خواهید کاستی استدلالی خود را لاپوشانی کنید.

      موضوع اسلام است نه کمونیسم!

      هر کمونیستی آتئیست نیست!

      حاصل این بقول شما چهارده سده حکومت اسلام چه بوده است، جز ترور، تریاک و آفتابه!؟ حتی همان لامپ مسجدتان را هم ادیسون بی‌خدا اختراع کرده است.

    • رهګذر بیخدا میفرمایند::
      هرکمونیست اته ایست نیست!
      عرض من حضورشاان این است که:
      این دعوا را با خود عزیزیاسین فیصله کن.

    • أقای نبیل مزاری!

      اجازه دهید قبل ازهرچیز دیګر عباراتی که یکی ازطرفداران عزیز یاسین بمن وآقای سادات فرستاده است آنرا بخوانش بګیریم.
      شخصی بنام بابر درهمین ستون نظریات جنین نګاشته است:

      آقایون سادات وقرانیار!
      شما کجا واستدلال علمی ودانشمندانه آقای یاسین کجا؟
      شمادووجه مشخصه تان رایکباردیگر به وضاحت لازم به نمایش گذاشته اید.
      دوری شما ازعلم ومعرفت وفرهنگ پویای امروزی.
      خشونت ذاتی وددمنشانه ایکه باهستی شما گره یافته است .
      شما هنوز نمیدانیدکه زمان توحش (به رینگ طلبیدن )بسرآمده است.

      حالا با تائید نظر این برادر بنام بابر که زمان رنګ طلبیدن ها به پایان رسیده است من نیز خدمت شما عرض می کنم که هرکسی را که شما ویا همراهان تان پوزش را بخاک مالیده باشید برای خودت وبرای همفکرانت تبریک میګویم.

      جناب عالی کسی بودید که همین جند روز قبل آقای عزیز یاسین دستان تانرا برسم دوستی وهمفکری میفشرد واز فکاهی های بی مزهء تان دلش باغ باغ شده و می خندید ولی حالا سخن بجایی رسید که دید تو نسبت به عزیز یاسین مساوی به دیدید جنابعالی نسبت به سیدخبیب سادات شده است وهردو را یک مرداری تلقی کرده اید.

      نبیل خانه وروره!

      آقای عزیز یاسین نه تنها به پرسشهای من بلکه حتی به چند پرسش مختصر باقی سمندر تا کنون جواب نداده وراه فرار جستجو نموده وبرای ګریز، به توهین وتحقیر باقی سمندر اکتفا نموده ویک پاسخ قانع کننده وعلمی برایش ارائه نکرده است.
      همچنان پاسخ های غیر منطقی وی را هم درهمین ستون دربرابر فرشید خواندیم که ازیکطرف دعوا دارد که وی موعظه ګونه برخورد نمیکند ولی بازهم به تقلید از ملاهای دیوبندی فرشید را دنبال نخود سیاه فرستاده و مطالعهء مانیفست حزب کمونیست را برایش نسخه داده است بی آنکه یک حرف از آن مانیفست بیاورد.
      آقای عزیز یاسین مدعی است که حتی موش پرستان هم مدعی اند که تمام مکارم اخلاق در دین شان موجود است ولی یک حرف وسند ازکتاب موش پرستان نمی آورند صرف بدشنام وتحقیر وتوهین اکتفا میکنند.
      بناء من تکرار می کنم، نظیر پرشهای قبلی آقای عزیز یاسین صدها وهزاران پرسش دیګر هم وجود دارد که باید ازخود عزیزیاسین مطرح شود، که متاسفانه ایشان درجادهء یکطرفه پرسه میزنند. خودشان حق طرح هرسوال را دارا می باشند ولی طرف مقابل ولو که اسلامیست نباشد نه این را نه عدالت میګویند ونه هم انصاف.

      ولی من چرا نمیخواهم که پاسخ مثبت ویا منفی عزیز یاسین بدهم؟
      بخاطریکه اصل مناقشه ومضمون عزیز یاسین راجع به این پرسشها نیست. اصل موضوع این است که آیا کسی ازنظر ژورنالیزم حق دارد که یک فرد حقیقی وحقوقی وشناخته شده مانند سیدخبیب سادات را از غارهای توره بوره توسط لیپ تاپ خودش به مناظره دعوت کند؟
      وآنهم با بدترین ورکیک ترین الفاظ، کسیکه تاهنوز خودش را دراجتماع تثبیت نکرده است که کی است؟ سلامت روحی ومزاجی اش درکدام حد است؟ درچی رشته ای تحصیلات دارد؟ طرز عقاید وی چیست؟ سابقهء سیاسی وی چګونه است؟ آیا وی کدام سادیست قاتل جنایت کار است یا کدام انسان نورمال. اوچه حقی دارد که صرف با ارسال نمودن ایمیلها مردم را جبرا وادار سازد که به خزعلیات وی جواب بګویند. درغیر آن وی حاضر است که خودش را قهرمان معرکه اعلان کند.
      آیا این شیوهء بحث را شما درکدام فرهنګ دیده اید؟

      ازجانب دیګر طوریکه من درپیام قبلی ام به عزیز یاسین نوشته ام اینجا بار دیګر میخواهم بګویم که :این سوالها مرا به یکی از ګفته های وکیل مدافع صدام حسین درعراق بنام نعیمی که در اصل ازقطر بود می اندازد:

      نعیمی در اثنای محاکمهء فرمایشی صدام حسین یک جملهء خیلی زیبا به امریکايی ها ګفته بود:

      اګر شما قصد اعدام وحلق آویز نمودن صدام را دارید پس به این نمایشهای مضحک چه ضرورت دارید؟ صدام در دست شما اسیر است هرطوریکه بخواهید باوی معامله می کنید پس بمن ویا وکلای امریکایی چه ضرورت است که در دادګاه خودمانرا حاضر ساخته ومغزهای خودرا برای دفاع ازصدام حسین ګنده بسازیم.
      حالا من نیز از آقای عزیز یاسین وطرفدارانش این پرسش را میکنم که شما بخاطر انکار تان ازقرآن واسلام، چه ضرورت دارید که خودتانرا به آب وآتش میزنید. آنهم به شیوه های غیر علمی ، توطئه آمیز، جبونانه، نفاق افګنانه. مګر درین کرهء خاکی ودرمیان اینقدر خلایق تنها شما اته ایست وبیخدا تشریف دارید؟

      از خلال پیامهای که عزیزیاسین بمن ارسال کرده برایم معلوم شد که عزیز یاسین دربرابر تمام این استدلالها بصورت ضمنی زانو زده ودیګر راهی برای فرار ندارد.
      بناء من هرګز حاضر نمی شوم که با این فرد مریض وبیمار که خود معترف است که سوالهای اش جنبهء تخریبی وتوطئه ګرانه دارد پرسشهایش را پاسخ دهم. خواست غایی من این بود واین است که از وی بمثابهء یک خریطهء بوکس درمیدان استدلال استفاده نموده و چهرهء حقیقی این فرد بیماررا به همګان نمایان سازم که ساختم ومن درین امر خودم را موفق وپیروز میدانم.
      کسی که ادعا داشت که مقالاتش را همه با علاقهء فراوان میخوانند اکنون هریک ازخواننده ګان دارای عقاید مختلف، یکی یکی از آن اظهار بیزاری نموده وبه دیوانه بودن این مرد کودن صحه میګذارند.
      فرشید نوشته است که وی تا چندی قبل فکر میکرد که این مردک عالم ودانشمند است اما حالا مطمئن شده است که وی یک بیمار روانی است که مانند مسلمانانیکه به حور وغلمان وبهشت در آن دنیا باور دارند این شخص نیز به بهشت موهوم کمونیزم درین دنیا ایمان دارد. پس وی دیګر هیچ علاقه ای ندارد که بعدازین خزعلیات این مرد مالیخولیایی را بخواند.
      اما من میخوانم. بازهم میخوانم. وبازهم میخوانم تا برایش کمونیست حقیقی را با کمونیست قلابی نشان بدهم
      قرآنیار

    • آقای شبیر کاکر و یا قرآنیار و یا ... ! شما مرا بهتر از همۀ خواننده گان کابل پرس? می شناسید . درین مدت طولانی که با شما همیشه مخالفت های فکری داشته ام متکی بر علیه زورگویی ، دروغ نویسی و اتهام بندی بی سند بوده است . هرکسی ، هرجناحی ، هرسیاستی ، هر قومی ، هرمفکوره و هر نوشتۀ که برضد شخصیت انسان باشد را مردود میدانم چی آن یک مسلمان باشد و یا یک کمونست . من حقیر شش سال در شوروی تحصیل نموده ام و خوب میدانم که چگونه میخواستند مرا شستشوی مغزی کنند و بهتر از همۀ شما خبر دارم که یک نفر شهروند شوروی به یک ساجق و پطلون کوبای امریکا خود را چگونه میفروخت ، همانگونه که یک تروریست مسلمان به خاطر دین آبایی و رسیدن به بهشت موعود نسیه ، خود و مردم خود را می کُشد و میفروشد . تاریخ احکام شریعت سنی و شعیه گذشته و دیگر من حقیر نمی خواهم ملا و آخند در بستر خواب و بند تنبان من غرضی داشته باشند . دیگر نمی خواهم حرف یک تازی زنباره نفت فروش را اطاعت نموده به چرندیاتش احترام قایل باشم . انتقاد میکنم ، انتقاد پذیرم و هیچگاهی هم ادعای نویسنده گی و دانشمندی هم نداشته ام . قرآن را کلام خدا نمی دانم زیرا خدایی که جان و هستی آفریده آنقدر بیشعور نمی شود که همیشه گفتۀ خود را فراموش کند و به بنده هایش راه و رسم استفاده از کشتزار زنان بیآموزد . به عملی بودن کاپیتال و ماتریالیزم دیالکتیک هم به دیدۀ شک می نگرم زیرا انسان ها به یکباره و یا آهسته آهسته هیچگاهی فرشته نمی شوند و هرگز به حق خود قناعت نخواهند داشت و آنچی مارکس نوشته فقط ایدال بوده میتواند و مانند بهشت که نسیه است ، ایدال باقی خواهد ماند . رسیدن به کمونیزم مانند رسیدن به بهشت است که هرگز و هیچگاهی عملی نخواهد شد علتش را در بالا برایتان نوشته ام .

      دین هم در شعور مردم به زور و جبر شمشیر به مدت صدها سال گنجانیده شده و کشیدن دوباره آن هم زمان و مبارزه بی آلایشانه میخواهد . یگانه راه و جهتی سالمی که باید به خاطر رسیدن به آن مبارزه نمود جدایی دین از دولت وسیاست است که امکان پذیر هم است تا بیخدا سازی توده های مردم بیسوادی که خدا و دین در تارو پود شان ریشه دوانیده است . مبارزه آقای عزیز یاسین را درین راه تا زمانیکه فقط به خاطر رهایی انسان از یوغ استعمارو استحمار هر دین و ایدیالوژیی که بی شایبه و بی مقصد باشد می پسندم و شما را هم بسیار دوستانه یادآوری می نمایم که : ای حاجی این ره که شما میروید به گورستان است !! تحکم دین تازی های جن گیر ، زنباره و نفت فروش را دیگر نمی شود به زور شمشیر بالای مردم بقولانید و این طومار شکستنی شده و روزی خواهد شکست .

    • آغای قرآن یار
      چرا اینقدر خیزو جست میزنی ؟ لطفا به سؤالهای من پاسخ بده تا برویم به مرحلهء بعدی مباحثه و گفتمان ... این قرتک زدنهای تو جایی را نمی گیرد
      دلم به حالت میسوزد ای بیچاره لطفا از استاد معظم خود آقای سادات و یا از دوست عزیزت باقی جان مدد بخواه تا اقلا عرقهای پیشانی ات را پاک کنند
      ای مسکین ! اگر اندکی حیا هم میداشتی بامن طرف نمیشدی مگر تو چون یک مسلمان واقعی هستی و از حیا بیگانه بازهم بامن طرف شدی و مزاحمت ایجاد مینمایی!! شرم و حیا چیز خوبی است .. لطفا اندکی بشرم و با ادب باش!.
      عزیزیاسین

    • آغای قرآن یار
      چرا اینقدر خیزو جست میزنی ؟ لطفا به سؤالهای من پاسخ بده تا برویم به مرحلهء بعدی مباحثه و گفتمان ... این قرتک زدنهای تو جایی را نمی گیرد . بگذارکه فرشید خودش حرف خود را بگوید و پاسخ بگیرد تو چرا مگس هر دوغ میشوی و به جای دیگران حرف میزنی؟؟؟
      دلم به حالت میسوزد ای بیچاره لطفا از استاد معظم خود آقای سادات و یا از دوست عزیزت باقی جان مدد بخواه تا اقلا عرقهای پیشانی ات را پاک کنند
      ای مسکین ! اگر اندکی حیا هم میداشتی بامن طرف نمیشدی مگر تو چون یک مسلمان واقعی هستی و از حیا بیگانه بازهم بامن طرف شدی و مزاحمت ایجاد مینمایی!! شرم و حیا چیز خوبی است .. لطفا اندکی بشرم و با ادب باش!.
      عزیزیاسین

    • آقای عزیز یاسین!
      باور کن که هرقدر دشنامهایت را نسبت به خودم میخوانم به ګفتهء تره کی مرادر شدهء تان من من ګوش میګیرم. فرشید حرف خودش را زده است. من هیج سنخیت فکری وعقیدتی با او ندارم.
      خوب است که هویت حقیقی وی نمیدانی ورنه اورا هم حتما مانند باقی سمندر برچسپ میزدی وبا این شیوهء آسان کار خودت را آسان میکردی. اما می بینی که من وفرشید ونبیل مزاری مقابل هم قرار داریم.

      باور کن که خودت حتی نسبت به نوید هم ضعیف تر جلوه کردی وهیچ باور واعتقاد وآګاهی از کمونیزم در وجودت دیده نمیشود ورنه خیلی آسان مثل ملاهای دیوبند فرشید را پشت نخود سیاه نمیفرستادی.

      فرشید هم باید از من ممنون باشد که همین جنګهای قلمی من با عزیز یاسین بود که هویت کمونیستی یاسین را آشکار ساخت.

      اما تر به وجدانت قسم میدهم یک اعتراف جانانه بکن که اګر همین مګس شدن من در داخل هر دوغ نمی بود تو اینقدر رسوا وخوار میشدی؟ مانند فرشید هزاران انسان دیګر نیز بالای شخصیت تو بالای نظریات تو بالای شیوهء برخورد تو با مخالفین وغیره علامه های سوالیه میګذارند. من ترا شایستهءد پاسخ دادن ندانسته ام من درپیام های قبلی ام برایت خاطر نشان ساخته ام که من خوب میدانم که کدام سوالها را ازطرف کی ها ودرکدام وقت پاسخ بګویم. تو بیچاره هرقدر کوشش کردی که به مردم وعظ ونصیحت نکنی بالاخره از همان خشتک الایاری ګوری سر بدر آوردی ومردم را به خواندن مانیفست حزب کمونیست دعوت کرده ایی. آیا شرمت نمی آید؟

      دانشمند ګرامی!
      حالا مطمین استم که خودت حتی معنای مانیفست ودیالکتیک را هم نمیدانی. زیرا اګر میدانستی با همان ادبیات وارد میدان میشدی این هم یادت نرود که مقالهء آیندهء خودم را راجع به همین موضوعات باز هم دربارهء تناقض ګویی های خودت اختصاص داده ام . در آن میعاد ګاه میخواهم برایت بفهمانم درقاموس جنابعالی ګستاخی و بی ادبی چه معنا دارد.

      ولی تا آن هنګام ببینم که افراد دیګر دربرابرت جه عکس العمل نشان میدهند.

    • سفستهٔ پرداختن به شخص!
      این که کسی کمونیست باشد و یا اسلامیست بر درستی و نادرستی استدلال او هیچ گونه ارتباط منطقی ندارد. به بیان دیگر کمونیست بودن عزیز یاسین کارایی بر اینکه قرآن متناقض است و یا نیست، ندارد.

    • قرآن یار مسلمان
      من در کجا ترا دشنام داده ام ای بی حیا !
      گناهت نیست همانگونه که قبلا نیزگفته ام تو یک مسلمان واقعی وبه گفتهء خودت یک اسلامست هستی ، مردم میگویند : ازچله چه گله . تو اصلا در مکتب جعلکاری و دروغپردازی و فریبکاری تربیه شده یی پس باید همینطور باشی که هستی ....
      افشاگر شما
      عزیز یاسین

    • از ارشادات ګران قیمت محترم بیخدا:

      این که کسی کمونیست باشد و یا اسلامیست بر درستی و نادرستی استدلال او هیچ گونه ارتباط منطقی ندارد. به بیان دیگر کمونیست بودن عزیز یاسین کارایی بر اینکه قرآن متناقض است و یا نیست، ندارد.»
      محترما!
      شما درجهت مخالف آب شنا میکنید.
      کمونیست بودن واسلامیست بودن اشخاص بردرستی ونادرستی استدلالهای افراد ارتباط منطقی مستقیم دارد، فکرکنم میخواهی تازه تازه خودرا با مفاهیم فلسفی آشنا بسازی برایت توفیق میخواهم

    • محترم عزیزیاسین!
      ازین ببعد کامنتهایت خنده دار شده میرود، خودت می نویسی:

      من درکجا ترا دشنام داده ام؟ بعد تا جمله تمام نشده است لفظ بی حیا ازقلم جنابعالی خارج میشود. این دیګر صرف میتواند به یک خندهء جانانه بیارزد.
      واما ازین که بګذریم یک عده دوستان کمونیست مشرب عرب زبان از من خواهش کردند که مطالب خودت را برای ایشان ترجمه کنم. بصورت شفاهی یک سلسله خزعلیات خودت را به ایشان ترجمه کردم خیلی خندیدند بناء بخاطریکه بار دیګر مرا جعلکار ودروغ پرداز نګوئید بعدازین من وتو باهم پیامهای بزبان عربی تبادله می کنیم هرجند که خودم کیبورد عربی ندارم ولی بازهم بخاطر رعایت فرمایش دوستان عرب زبان میخواهم با خودت به تبادل پیامها به زبان عربی بپردازم.
      خدا کند که آماده ګی لازم را داشته باشید.

    • خیر جناب،
      بر پایه منطق گوینده و یا نویسنده استدلال مهم نیست، خود استدلال مهم است. نمونه:جناب قرآنیار ادعا می‌کند که جن وجود دارد. رهگذر نباید نتیجه گیری کند که چون این ادعا توسط یک اسلامیست در میان نهاده شده است بنا بر این نادرست است. رهگذر باید ادعای در میان نهاده شده را بررسی کند اگر کاستی در آن وجود داشت را نشان دهد. اسلامیست بودن قرآنیار بر درستی و نادرستی ادعای در میان نهاده شده ارتباط منطقی ندارد.

    • خیلی خوب! چقدر عالی ومعقول فرموده است آقای رهګذر بیخدا!

      من هم مدعی نیستم که خودت استدلالهای مرا بخاطر اسلامیست بودن من رد ویا قبول کنید. مهم نفس استدلال است. بنابرین من برای خودت از قرآن وحدیث دلیل نمی آورم. من صرف از آیات قرآن زمانی استفاده کرده ام که آیات واحادیث را دوستان شما برحسب خواهشات خودشان تفسیرهای من در آوردی کرده وازتاریخ اسلام مسایل جعلی را بصورت مخلوط با دروغهای شاخدار بخواننده ها عرضه کرده اند. لذا مجبور شده ام که با ایشان محاجهء قرآنی نمایم.عزیز یاسین درحالیکه بدیګران نسخهء ماتریالیزم دیالکتیک را تجویز مینماید ولی خودش از آن بی خبر است

  • «دین تباه»
    بهر سجاده ی دینم می فرسوده خریدم
    که ازین دین ریا کار سخنی خیر ندیدم

    برو ای عارف و اینجا تو مگو حرف خدایی
    که ز عرفان خدایت به چنین کفر رسیدم

    در همان روز که دیدم سخن دین تباهت
    چه سخنهای عجیبی ز خدای تو شنیدم

    من همان روز که دفتر بگشودم به حدیثت
    خط بطلان سیاهی به حدیث تو کشیدم

    قصه ی خیبر و خندق به چنین شور نخوانید!
    که به شمشیر تفکر سر این خرقه بریدم

    دگر این نوحه مگویید که بسی بانی شرمست
    که من این دلق ریا را همچو سجاده دریدم

    منصور

  • آقای عزیز یاسین، فکر میکردم که آدم اهل دانش و تحقیق و آزاد اندیش هستی. اما حالا که خود را کمونیست معرفی کرده اید فهمیدم که اشتباه کرده بودم.
    تو که کمونیست هستی با آن سادات مسلمان توفیری نداری. تو دین را مزخرفات و خرافات میدانی اما کمونیست و باورهای کمونیستی مزخرف تر و خرافی تر از آن است. مسلمان به بهشت آن جهانی عقیده دارد و تو به بهشت کمونیستی که در توهمات مارکس و انگلس ترسیم می شود.
    آیدئولوژِی و مکتب کمونیزم از لحاظ فلسفی مزخرفات و خرافاتی بیش نیست و از لحاظ سیاسی بسیار وحشت ناکتر و ظالمانه تر از هر دین و آیدئولوژی دیگر است. اعدام و ترور های سیاسی رهبران کمونیست د رجهان از لنین تا استالین ، پولپت، چگوارا، انوخواجه، مائو، برادران کاسترو، تره کی، امین، نجیب و کارمل و ............. در مدت زمان بیشتر از نیم قرن بسیار بیشتر از اعدام و ترور های مسلمانان در طول بیش از چهارده قرن است. تمام آدم کشی های را مسلمانان در طول تاریخ انجام دادند بسیار کمتر از ملیون های انسانی است که کمونیست ها د رانقلاب فرهنگی چین کشتند و یا خمیر های سرخ در کمبوچ.
    هیچ فردی در دنیا از پیغمبر مسلمانان تا پیغمبرهر دین و آییئن دیگر و زمام داران هر حکومتی در تاریخ به پیمانه ی چگوارا، برادران کاسترو، لنین و استالین، انور خوجه، پولپت و ترهکی و امین و ............ مردم را بدون محاکمه ولو فرمایشی سر به نیست نکرده اند.آقای یاسین! تو به آیدئولوژی باور داری که مخالف آزادی و حقوق انسان است. مالکیت خصوصی یک چیز طبیعی برای انسان ها است اما کمونیزم آنرا رد می کند. کمونیزم به دموکراسی و آزادی بیان باور ندارد چون از قبل مانند دین پیش فرض هایی را برای تحول و تغیر در جامعه ترسیم میکند. کمونیزم از تساوی و برابری انسان ها سخن دارد که چنین چیزی دروغی بیش نیست. چون انسانهااز لحاظ ظرفیت فکری و جسمی متفاوت اند و این تفاوت د رزندگی آنها تفاوت می آورد. بسیاری از پیش فرض های کمونیستی یک مشت خرافات ساختگی و زاییده توهمات کمونیست ها است که در جامعه انسانی عملی نمی شود.
    پس بنا بر این تو با آن سادان مزخرف و خرافاتی یکی هستی .

    • فرشید جان سلام !
      میشه این ارقام وآمار کشتار ادیان ،کمونیزم ومقایسه این هارا را واضح تربنویسد که با چی ترازوی مقایسه کرده اید و کدام تاریخ هارا خوانده اید؟
      باخوانش نبشته ی تان آدم متوجه میشود که نه هنوز خیلی برایتان زود است تا از فلسقه مارکسیستی حرف بزنید، مائو میگه :فلسفه ماركسيستي بر اين اعتقاد است كه قانون وحدت اضداد، قانون اساسي كائنات است. اين قانون جهانشمول است، چه در دنياي طبيعي، چه در جامعه بشري و يا در تفكر بشر!
      حالا شما با این درک تان از این دید فلسفی مائو کدام نکته اش را مزخرف وخرافی تلقی میکنید؟
      درجای دیگری میگه:
      ماركسيست ها معترفند كه در پروسه مطلق و عمومي تكامل عالم، تكامل هر پروسه مشخص نسبي است و از اين رو در سير لايزال حقيقت مطلق، شناخت انسان از هر پروسه مشخص در مراحل معين تكاملش فقط حقايق نسبي را در برميگيرد. حاصل جمع حقايق نسبي بيشمار حقيقت مطلق را مي سازد. تكامل يك پروسه عيني تكاملي پر از تضاد و مبارزه است. تكامل حركت شناخت انسان نيز تكاملي پر از تضاد و مبارزه است. (درباره پراتيك، صفحه 80)
      فرشید گرامی !
      فلسفه مارکسیزم نیاز به تحقیق و درک دارد نه اینکه مسلمان گونه بیایی و با قرات اشهدان لا اله... مارک مسلمانی به پیشانی ات زده شود و...
      حالا من میخواهم نقل قول فلسفی از لنین دباره تضاد عام وخاص اینجا برایتان بنویسم و ببینم واقعا درک تان از فلسقه کمونیزم چیست:
      ....خاص فقط در رابطه اي وجود دارد كه به عام مي انجامد. عام فقط در خاص و از طريق آن وجود دارد. هر خاصي (به ترتيبي) يك عام است. هر عامي يك (جزئي از، يا يك جنبه از، يا اساس) يك خاص است. هر عامي فقط بطور تقريبي تمام چيزهاي خاص را در بر ميگيرد، هر خاصي بطور ناقص وارد عام ميشود و قس عليهذا." (صفحه 343 كليات آثار لنين به انگليسي))
      میشه مشخص بفرمایید که بار خرافی این سخنان فلسفی در کجاست تا ما هم متوجه شویم ؟

      درضمن؛ بهتر نیست ناآگاهی و بی دانشی خود تانرا به گردن مارکس و لنین ومائو نیاندازید؟
      بدرود

    • آقای فرشید درود . با این دیدگاه شما کاملأ همدل و هم آوا ام . هردین ، آئین و ساختار سیاسی مذهبی که مقام و شخصیت انسان و انسانیت را به منظور آرمان و ایدال خود زیر ستم و مجبوریت میبرد مردود است ، چی آن اسلام باشد یا کمونیزم و یا امپریالیزم . اگر هدف نهایی مبارزه قلمی آقای یاسین کمونیزم باشد همانقدر جنایت بار است که از قرآنیار ، الله یاری و سید عبدلخبیث است و از گوبلزهتلری بود .

    • آقای بی نام فلسفه مارکسیستی دان ! این دفاع شما از ماتریالیزم دیالکتیک و فلسفه مارکسیزم به دفاع الله یاری ، قرآنیار و عبدلخبیث میماند که ادعا دارند شما زبان قرآن نمیدانید !! چی فرق است میان دفاعیه شما و قرآنیار ؟

    • اما درمورد مالیکت خصوصی !
      فرموده اید مالیکت خصوصی حق طبیعی انسان است ! اگر درک درستی از مالیکت خصوصی ندارید چند تا مثال برایتان مینویسم:
      با این طرز دید تان که نوشته اید مالیکت خصوصی حق طبیعی انسان است پس لابد برداده داران حق داشته اند تا برده داری کنند و هرگونه رفتار غیر انسانی را علیه برده ها انجام دهند . اگر مالیکت خصوصی حق طبیعی انسان هاست پس محمد و همنوعانس حق داشته اند و دارند که هر کدام بیشتر از یک زن داشته باشند پس سرمایه داری حق دارد تا با بد ترین وضع از توده های کارگر به نفع انباشت سرمایه شان استفاده کند ، پس امپریالیزم حق دارد تا انجاییکه منافع شان حکم میکند از بقیه کشورها چوروچپال کند ، پس اگر اینطوری هست قاطعانه باید گفت که کمونیست ها نیز حق دارند تا از نیروی انسانی شان دفاع کنند و نگذارند بیشتر ازین مورد تجاوز وبهره کشی قرار بگیرند! وجسورانه فریاد براورند که :
      کارگران جهان متحد شوید!
      یک نیم گذری به جامعه کمون اولیه بیندازید در انجا مالیکت خصوصی وجود ندارد ، گرچه که انسانها در حالت بدوی بسر میبرند ولی باهمان دیدشان با هم هستن و باهم زندگی میکنند!
      اگر کتاب منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت اثر انگلس را مطالعه فرماید بد نخواهد بود.

      بهرحال سخن به درازا کشید و در اخیر میخواهم از فرشید جان یک سوالی داشته باشم که :

      مالیکت خصوصی به چی قیمتی باید علیه دیگران به اجرا گذاشته شود؟

      بدرود

    • نبیل جان ،فرقش را اگر در این سن وسال نمیدانید، پس کی خواهی فهمید؟

    • نوید جان ! از گفتن تا عمل کردن فرسخها فاصله است . همه زیبا می گویند ولی در عمل همه را دیدیم و تجربه کردیم ، از سوسیالیزم پیشرفته شوروی گرفته تا اداره اسلامی طالبان و دموکراسی غربی را . هیچکسی نمیگوید دوغ من ترُش است . بخاطریکه حقیقت اسلام واقعی و یا اسلام بی عیب را بدانیم باید عمری را علم قرآن بیآموزیم ویا اگر میخواهیم سوسیالیزم را پیاده نمایم باید هزاران جلد کتاب ماتریالیزم دیالکتیک که شوروی وقت از بیکاری و بی مضمونی به صد ها زبان ترجمه و چاپ نموده و در زیرخانه کتابخانه ها ذخیره شده را بخوانیم و بیآموزیم و غیره و غیره .

      عجیب دنیایی شده که سیاست حکومت کردن و مدیریت دولت را هم باید تمام اقشار جامعه بیآمزند تا رمز و راز حکومت داری بدانند . آیا شما برده داری را در سوسیالیزم ندیده و نه شنیده اید ؟ مردم حق نداشتند سفر خارجی داشته باشند ، مردم حق نداشتند کتاب های غیر سوسیالیستی را بخوانند ، مردم حق نداشتند به خود خانه و سرپناه به خواست دل خود بسازند و داشته باشند ، به خاطر خریدن یک موتر باید بیست سال به قطار بیایستند ، مردم در مجموع برده حزب کمونست بودند ، برده گی خو شاخ و دُم ندارد ؟ شاید شما هم مانند مسلمانان بفرمائید که : کمونیزم به ذات خود ندارد عیبی ++ هر عیب که است در نادانی ماست !! آیا کمونست های اوغانی هم بی دانش مسلکی بودند ؟ آیا حزب دموکراتیک خلق بی تیوریسن بود ؟ آیا کمونست های شوروی هم همه احمق بودند و نمی دانستند که لینن و مارکس چی دکته نموده و پول انگلس به کجا مصرف شده است ؟

    • فرشیدعزیز وارجمند درود بر شما
      تا جاییکه از نوشتهء شما بر میآید شما بسیار احساساتی ، انفعالی ، پیشداورانه و به دور از انصاف با من بر خورد نموده اید چنانکه شما در همان سطر نخست نوشته اید :
      « آقای عزیز یاسین، فکر میکردم که آدم اهل دانش و تحقیق و آزاد اندیش هستی. اما حالا که خود را کمونیست معرفی کرده اید فهمیدم که اشتباه کرده بودم»

      ببینید آگر من اشتباه نکرده باشم شما با نوشته های من تا آنگاه که از کمونیست بودن من آگاه نبودید مشکل خاصی نداشته اید و گویا مورد تآیید شما بوده است مگر همینکه دانستید که من یک کمونیست هستم فورا علیه من قرارگرفته به ناسزا گویی آغاز کرده اید که این خود نشاندهندهء حالت انفعالی شماست به این معنی که شما با من و استدلالهایم که طبعا همه اش متکی به همان خط فکری کمونیستی ام میباشد ، نه ، بلکه با کمونیسم مشکلی داشته و ازاین نام متنفر هستید ... البته من به شما در داشتن یک همچو احساسی کاملا حق میدهم وبسیاری از باور های شما را که در نوشتهء شما منعکس شده است صد در صد تأیید مینمایم مگر سؤال اینجاست که باید دیده شود که آیا آنچه راکه مدعیان کمونیسم یعنی استالین و مائو و پولپت و انورخوجه خروشف و برادران کاسترو تره کی و امین و ببرک کارمل و نجیب و و.. انجام داده اند در مطابقت با آموزه های مارکس و انگلس قرار دارد و یا اینکه با آن مغایرت دارد ... دوست عزیز من هرگز نمیخواهم در مقام یک واعظ قرار گرفته صحت گفتار خویش را به شما دیکته نمایم لذا پیدا نمودن پاسخی مناسب و منصفانه به این پرسش را به شخص خود شما واگذار مینمایم و تنها اینقدر به جناب شما من حیث یک دوست پیشنهاد مینمایم که قبل از اینکه به آثار و نوشته های دیگر مارکس و انگلس مراجعه نمایید لطفا یک بارکتاب مانیفست حزب کمونیست را به دقت وبا دیدی انتقادی و به دور از احساسات ضد استالینی وپولپوتی مطالعه کنید و بعدا هم اگر چیزهایی به گفتن داشتید با من در تماس شده منت بگذارید . من مطمئن هستم که هرگاه شما احساساتی برخورد نکنید حتما نظر دیگری درزمینه خواهید داشت.
      به آرزوی تماسهای بعدی
      إرادتمند شما
      عزیز یاسین

    • آقای یاسین ! متأسفم که از کمونیست سر درآوردید. آیدئولوژی که یک قرن هم دوام نکرد و در این کمتر از یک قرن هم به حد جنایات تمام دین ها و آیدئولوژیها جنایت علیه بشریت را مرتکب شد.
      شما مدعی هستید که کمونیزم را در رفتار رهبران و پرچمداران آن نبینید بلکه مانیفیست را بخوانید . اما آقا یاسین تمام پدیده ها و اندیشه های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در رفتار حامیان، پیروان و مدعیان آن ظاهر و پدیدار میشود. خارج از آن راهی برای شناخت و تعریف آن اندیشه و پدیده وجود ندارد. به قول هگل که نیرو در واقع همان تظاهر نیرو است. حالا این کمونیزمی را که تو معتقد هستی در رفتار و عملکرد همین رهبران آن از لنین تا مائو و از پولپوت تا برادران کاسترو و از انور خوجه تا تره کی و امین وکارمل و نجیب نموادر شده است. تو را من به مارکس و لنین که رهبران مورد باور و توصیف تو اند وقتی در همین کوریای شمالی کرنش مردم را در برابر رهبران کمونیست آن می بینی احساس تهوع و تنفر و د رعین حال شرمندگی برایت دست نمیدهد؟ این دیگر چه نظام و آیدئولوژی است که به مقام انسان و انسانیت، به آزادی و عدالت چنین بی حرمتی و توهین روا میدارد؟ انسانها را زنده بگور میکند و بدون محکمه و جرمی سر به نیست میکند. مگر همین حفیظ الله امین وقتی تره کی را کشت نام دوازده هزار زندانی را در تعمیر وزارت داخله آویزان نکرد که گویا آنها را تره کی کشته است؟ این افراد در محکمه محاکمه شده بودند؟ پیغمبر مسلمانها ششصد نفر یهود بنی قریظه را یک و نیم هزار سال قبل در عصر پیاشا مدرن و عصر توحش و بردگی کشت ، اما رهبران کمونیست ملیونها انسان را در قرن بیستم و یک و نیم هزار سال بعد در عصر مدرنیته و مدرنیزم به قتل رساندند. مگر خمیرهای سرخ و پولپت دوملیون جمعیت کمودیارا سر به نیست نکرد؟ این چگوارا مگر صدها نفر را به جرم ضد انقلابی بودن بدون پرسان و محکمه به قتل نرساند؟ به اعمال لنین و استالین ببنید.
      آقای یاسین! من تکرار می کنم که این کمونیزم با دین با تمام جزمیات و دگم بودنش توفیری ندارد. کمونیزم خود یک دین است که برای انسان حد و مرز می کشد و مسیر تحول را از قبل تعین می کند و دنیا را سیاه و سفید می بیند. تو با آن سادات مزخرف که تمام روز مزخرف میگوید چه فرق داری؟
      کمونیزم آیدئولوژی وحشت، کشتار، ظلم، بی عدالتی و مخالف با آزادی است. تو با کمونیزم به جنگ هیچ دین و آیدئولوژی دیگر رفته نمیتوانی. وقت خود را ضایع نکن. تا پیش از این نوشته هایت را می خواندم اما حالا نگاه هم نمی کنم.

    • فرشید جان خسته نباشید
      من شما را در ک میکنم شما من حیث یک انسان آزاد حق دارید که جهان را به همانگونه یی که دلتان میخواهد نظاره کنید و من هم به خودم همچو حقی را خواهانم .. بعد از مطالعهء نظرات شما دانستم که شما در حالتی قراردارید که من هرگز نخواهم توانست به شما کمکی نمایم که واقعا جای تأسف است ... شمانوشته اید که بعدازاین نوشته های مرا نگاه هم نخواهید کرد ... باور کنید که شما حرف دل مرا گفته اید من هم به شما به حیث یک دوست همین مشوره را میدهم لطفا همین کارراکرده و با خاطر آرام به زنده گی راحت و به دوراز درد سر وتأثرات روانی إدامه دهید.
      روزها وشبهای خوشی برایتان آرزو مینمایم
      عزیز یاسین

    • این هم شد پاسخ منطقی واه واه! به ګفتهء بعضی تریاک نوشان ایرانی دست تان درد نکند!

      عزیزیاسین خان!
      فرشید ازتو کمک نخواسته، تو دیوانهء مالیخولیایی اول برای خودت کمک کن. او پاسخهای پرسشهای خویش را ازشما خواسته است که زمانیکه مردم کوریای شمالی را می بینی دربرابر مجسمه های رهبران کمونیست سجده میکنند حالت تهوع برایت دست میدهد ویانه؟ چرا طفره میروی؟ اګر این سرمدارانیکه هرر روز کوریای جنوبی وچاپان را هرروز با سلاح ها وراکتهای اتمی تهدید میکند پیروان کمونیزم نیستد پس کی وچی تشریف دارند؟

    • ازپاسخهای مضحک وبی منطق عزیز یاسین به فرشید:

      «من شما را در ک میکنم شما من حیث یک انسان آزاد حق دارید که جهان را به همانگونه یی که دلتان میخواهد نظاره کنید و من هم به خودم همچو حقی را خواهانم»

      این ادبیات مخصوص لیبرالهای غرب وسیکولارهای نظام سرمایه داری است. نه از اشخاصی که مدعی اند من کمونیست رادیکال استم. اګر کمونیستهای کلاسیک به این دیدګاه قلبا باور می بودند بدون شک کمونیستها مرتکب جنایات بشری نمیشدند.
      کمونیستهای رادیکال، مطابق پیامهای قبلی آقای یاسین اګر به آن صداقت وباورمندی داشته باشد مطلقا ادیان را افیون جامعه میدانند. هرچه دیانت ودین خویی است، همچو مواد مخدر برای اغفال وتخدیر توده ها بکار می رود خواه این افیون پاپ اعظم باشد یا آیت الله یا ملا ویا هم طالب.
      اګر عزیز یاسین باورمند به چنین دیدګاهی بود، که هرانسان حق دارد که جهان را مطابق دید خودش ببیند چرا این حق را ازمسلمانان سلب کرده است. مګر مسلمان حق ندارد که جهان را مطابق دید خودش ببیند.
      پس معلوم شد که این بیمار روانی حتی کمونیست رادیکال مطابق دعوا های دروغین خودش هم نبود .

      درحالیکه من منتظر بودم که ازماتریالیزم دیالکتیک چیزی از ایشان بیاموزم که بدبختانه ایشان میخواهند دنبال کلاه شان بروند.

    • آقا یاسین! مانده نباشی؛ به نظر میرسد که از اعمال خجالت آور رهبران کمونیست خجالت زده و شرمسار شدید و فرار کردید. اشکالی ندارد، اگر فرار هم کردی مانند آدم های با خرد و آگاه به باور های خود نگاه دوباره کن خود را از شر زندان کمونیزم رها کن که تهوع آور است.
      برایت آگاهی، خرد ورزی، آزادی، منطق سالم ، حرمت گزاری به انسانها و بهروزی آرزومندم .
      فرشید

    • فرشید جان فکر میکردم که شما آدم حسابی وحرف شنو باشید لذا شمارا با کمال ادب مخاطب قرار داده بودم .. ولی متأسفانه شما خلاف تصور من از آب در آمدید با اینهم من آنگونه که شما بالای من تاخت و تاز نموده وناسزاهایی را نثارم کرده اید هرگز بالای شما نمی تازم ولی بازهم برایت میگویم که شمابه استراحت نیازمند هستید لطفا را حت باشید وبه د ور از شنیدن ویا خواندن نظریات کمونیستها زنده گی آرام و بی درد سر خویش را ادامه دهید و بگذارید که ما بدانیم واین به گفتهء شما " نابخردیها "! من هر آن و هر لحظه حاضر به مباجثه هستم به شرط اینکه دائرهء بحث مشخص و معین بوده و طرف مقابلم عفت کلام و آداب معاشرت را مراعات نماید نه اینکه تر وخشک و سالم وناسالم و سفید وسیاه را باهم مخلوط کر ده و همه را با یک معیار بسنجید وبه گونه یی پیش داورانه به ناسزاگویی وإهانت بپردازد . به نظر من این کار به دور از منطق و آداب معا شرت است ...
      بهروز و شاد باشید
      عزیز یاسین

  • قرانیار اگر ادم میبود، ادم یار میبود.

    • برادران دینی قرانیار دیروز اخلاق وعمل دینداری شان را در کابل لوگر جلال اباد گردیز وشهر کویطه پا کستان یک بار دیگربنمایش گذاشتند

  • عزیز یاسین!

    من برایت چندین بار نوشتم که دوکان سلمانی ات در کجا هست که سرم را اصلاح کنم!

    راست گفته بودم که تو دلاک بیش نیستی!

    او دلاک، او کیسه مال، او چاپی گر و مساژ ده!

    ترا به نوشتن مقالات چی؟

    تو نادان خوش لباس!

    یکبار از آدرس شکیلا سر بالا میکنی، یکبار بنام فریبا سربالا میکنی، یک بار گلچهره میشویی و یک بار غوتی، بسمینه، مرغلر و سیما و نجلا و کی و کی!

    شرم است به تو کثیف نادان با این مقالات جاهلانه ات!

    نادان! لوده! بیعقل! بیخرد! بیعلم! بیدانش! کثافت!
    اگر چیزی یاد داری نوشته کن در غیر آن دوکان سلمانی ات را هر جای باز نکن که همه دلاک نیستند مثل خودت! انسان بدبو و چرکین و کثیف!

    • بیسواد؟ کجاستی؟چرا باز از مکتب گریختی؟ lol

    • بیسواد جان !!!!!!!!!!!
      لطفاً آرامش خود را حفظ نموده و به اصطلاح " درد خود را به قراری بخورید " !!!!!!!!!
      من شما را خوب درک میکنم و دلم برایتان میسوزد!!!!
      آرامش شما را آرزومیبرم!!!!!!!!!!!
      عزیز یاسین

  • ریچارد داوکینز
    بر گردان : آذین

    در قدیمترین مذاهب سه گانه ابراهیمی ، جدّ دو مذهب مسیحیت و اسلام یهودیت است . که خود یهودیت در اصل ، یک هوس و جنون بود برای تقلید از رسم قبیله ای . خدای این دین ها ، خدای یکتای ظالم و بدخویی است که به شکل وحشتناکی دارای عقده های روحی است . این خدا از بیش و کم روابط جنسی ، از کباب شدن گوشت بدن ، از برتری خود نسبت به خدایان رقیب و از برتری قبیله برگزیدۀ خویش سخن می گوید . در طول اشغال فلسطین از طرف رومی ها ، مسیحیت بوسیله Paul of Tarsus با خشونت و ظلم کمتری نسبت به دیانت یهودیت بنا نهاده شد و با محدودیت کمتری به سایر قسمت های دنیا رفت . چندین قرن بعد ، محمد و پیروانش با اصل یکتا پرستی یهودیت ولی با ناسازگاری نسبت به آن دین روی کار آمد و بر پایه کتاب جدیدی بنام قرآن بنا نهاده شد . این ها فتوحات نظامی را برای رواج این مذهب به آن اضافه کردند . به قول رابرت پرسینگ : وقتی یک نفر از تصوری پوچ رنج میبرد ، تصور او جنون نام دارد .
    و اگر مردم زیادی از تصوری پوچ رنج ببرند ، آن تصور مذهب نام دارد . و چنین شد که مردم را به جنون مذهب عادت دادند .
    در این مذاهب ، کتاب مذهبی ، که سنگسار کردن زنان را حمایت می کنند ، به رایگان در دسترس همه گان قرار می دهیم و زنان را در دادگاه های محکوم می کنیم که شهادت دادن برای زنان منع شده است .
    مذاهب اندیشه های تخیلی انسانهای است که به نوعی بیماری بدخیم دچار شده اند .

    ****
    اخبار : پادشاه عربستان ، ضریح مقدس را رها و برای معالجه به نیویارک رفت .

    • ضریح مقدس هیچگاه شفابخش نبوده و نیست. باید توجه داشت که شفایابی امری ست الهی که توسط ابزار یا واسطه های زمینی آن یعنی داکتر، شفاخانه و دارو تطبیق می گردد، یعنی نمی شود فقط تصمیم به شفا یافتن داشت و در خانه نشست تا از بیماری بهبود حاصل نمود بلکه باید عمل نمود و پیش داکتر رفت! اراده+عمل=نتیجه

  • در این عمر گریزنده که گوئی جز خیالی نیست
    تو آن جاودان را در جهان خود پدید آور
    که هر آنی فراموش است و آن دم را زوالی نیست
    در آن آنی که از خود بگذری و از تنگ خود خواهی
    بر آیی در فراخ روشن فردای انسانی
    در آن آنی که دل برهانده از وسواس شیطانی
    روانت شعله ای گردد فرو سوزد پلیدی را
    بدرد موج وهم آلود شک و نا امیدی را
    به سیر سال ها باید تدارک دید آن، آن را
    چه صیقل ها که باید داد از رنج و طلب، جان را
    به راه خویش پای افشرد و ایمان داشت پیمان را
    تمام هستی انسان، گروگان چنان آنی است
    که بهر آزمون ارزش ما، طرفه میدانی است
    در این میدان اگر پیروز گردی، گویمت گُردی
    وگر بشکستی آنجا، زودتر از مرگ خود مردی.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس