مشت بسته هزار دینار
نگاه دیگری به راوا
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در مورد یک سازمان سیاسی نیمه مخفی مانند راوا نمیشود از روی گمانه زنی به حکم قطعی رسید.اگرراوا تشکیلات باز و گردانند گان علنی میداشت که جامعه آنهارا میشناخت ، دیگر مجالی برای بد گمانی وطرح پرسشهای شک آلود در مورد آن باقی نمیماند.
در واقع پرسشهای مصرانه ای که آقای میر هزار در باره ی راوا مطرح کرده است از نظر مسولیت اجتماعی یک ژور نالیست متعهد و آزاد اندیش لازمی بوده است .شاید بسیاری های دیگر با انگیزه ی آرزومندی نیک برای حضور فعالانه ی یک سازمان چپ واقعی و دموکراتیک در صحنه ی سیاست افغانستان مایل اند از ماهیت، اهداف و عملکرد راوا شناخت بیشتر وبهتری بدست آورند.
در حال حاضر راوادر برابر دو طیف نا همگون قراردارد : یکی مخالفان ودیگری منتقدان. مخالفان را میتوان به حال خودشان واگذاشت اما، منتقدان و جویندگان حقیقت در مورد راواحق دارند بدانند که آیا این یک سازمان واقعاٌ سیاسی به معنای متعارف "افغانی" آن است ؟
گردانندگان آن کیانند؟ تشکیلات آن چگونه است وچی تعداد افراد در آن گرد آمده اند؟مصارف فعالیتهای سازمان از کجا تهیه میشود وآیا تمام اعضای سازمان در جریان آن قرار داده میشوند؟ به همینگونه منتقدان راوا حق دارند اهداف دور نمایی، فعالیت جاری و موضعگیری های سیاسی راوارا بدانند و برداشت خودرا در باره ی آن بیان کنند.
راوا تاکنون به پرسشهای بالا جواب روشن وقانع کننده ای نداده است ولی ما این پرسشها را پی میگیریم .
چرا مخفی گری ؟
وضعیت سیاسی در افغانستان کنونی به گونه ای نیست که یک سازمان "مردمی ومترقی" نتواند بصورت علنی و قانونی اعلام موجودیت کند (ولو برای آزمون هم که شده .) گاهی شاید یک فرد ناگزیر باشد زیر فشار وتهدید عناصر وگروههای ضد آزادی ، مخفی شود ولی یک حزب سیاسی که مدعی است تنها قهرمان معرکه ی مبارزه ی سیاسی و دفاع از مردم بحساب میرود ، نباید از برامد در عرصه ی فعالیت علنی شانه خالی کند. اگر یک نیروی سیاسی مردمی بصورت علنی وآشکاردر دفاع از مردم وحقوق انسانی آن قرار گیرد مورد حمایت جامعه خواهد بود. چنین حزبی که مردم را پشت سر خود داشته باشد چرا باید به مخفی گری روی آورد؟ راه مخفی شدن همیشه باز است ولی راه فعالیت علنی هنوز بسته نشده است .
مخفیگری در شرایط موجود خواهی نخواهی گمان بر انگیز میشود. منظور من از شرایط موجود جو بی اعتمادی ، سوء ضن و سر خوردگی عامه از احزابی است که به مردم خیانت ورزیده اند. راوا میتواند با عرض وجود وتثبیت ماهیت خود به افکار عامه بحیث حزبی که با دیگران تفاوت ماهوی دارد، این جورا تغییر دهد نه اینکه با ادامه ی مخفیگری آن را هنوز تیره سازد . درغیر آن بوجود آمدن حالت شک وتردید وسوالهای درمورد راوا غیر طبیعی نخواهد بود. مثلاٌ کسانی خواهند گفت :
- راوا یک گروه معدود چند نفره خواهد بود .
- راوا یک گروه مورد حمایت خاص منبع خارجی است وبرای منافع آن کار میکند.
- راوا دارای اعتقاداتی است که اگر در شرایط عادی وقانونی در میان بگذارد با واکنش منفی جامعه روبرو خواهد شد .
- راوا یک گروه لاف زن وترسو است که یارای رویا رویی علنی سیاسی را نداشته و آماده ی پرداخت هزینه مبارزه نخواهد بود .
از قدیم گفته اند :" در وازه ی سرای را میتوان بست اما دهان مردم رانی"
در مورد امکانات شناخت راوا:
از دید من در شرایط کنونی (حیات نیمه مخفی راوا) برای شناخت نسبی برخی از وجوهات این سازمان تنها یک منبع ومدرک وجوددارد وآن مجله ی پبام زن نشریه راوا میباشد.شاید نوع دیگری از نشرات هم وجودداشته باشد ولی من از آن اطلاع ندارم.در این نشریه چیز های را که آشکار است میتوان مورد تحلیل قرار داد و رگه های از ابهامات وموارد مرموزی را نیز میتوان مشاهده کرد که قابل پرسش وکند وکاو بیشتر اند . یکی از موارد سوال بر انگیز، موضع راوا در قبال نقش دشمنانه و آتش افگنانه ی پاکستان در کشور ماست . راوا هیچگاه پاکستان را در این مورد بصورت آشکار وبا همان لحنی که جهادی ها را میکوبد آماج خویش قرار نداد ه اما مخلوقات گونا گونی را که پاکستان آفرید ، رشد داد و بجان مردم ما انداخت زیر ضربه گرفته است . در نشرات پیام زن حتا در مواردی بسیار ظریفانه تلاش صورت گرفته تا نقش پاکستان در فاجعه ی افغانستان فرعی وکمرنگ جلوه داد شود .به چند فاکت توجه نمایید :
1- در شماره ی 65 مورخ 2006 پیام زن، ضمن تخطیه ی ادعای حکومت کابل در مورد ادامه ی مداخلات پاکستان در وجود حمایت از تروریستهای طالبی ، چنین آمده است :" ... دامن زدن تشنج با پاکستان جنگیدن با تنبان خود آدم است ." این جمله میتواند چنین تعبیر شود که پاکستان با آنهمه دشمنی با مردم کشورما هنوز حیثیت "تنبان" مارا دارد و اگر به تشنج دامن بزنیم (یعنی مداخلات پاکستان را افشا کنیم) "بی عورت" خوا هیم شد ! پس باید به موضع پسیف خود اد امه دهیم .
در این نوشته به تمام روشنفکران وکسانی که علیه مداخله ی پاکستان حرف میزنند دشنام داده شده است . بخوانید :"...تمام روشنفکران وفعالان سیاسی که رگهای گردن شان را به منظور"اثبات وطنپرستی" از شعار های ضد پاکستانی می پندانند ، اگر جنایت سالار ، میهنفروش ویا به طور رقتبارنا آگاه نباشند، باید امریکا را آماج قرار دهند که چرابه کار مزدوران طالبی و القاعده ای اش پایان نمیدهد و به مهمترین متحدش (پاکستان) وظیفه ی وچ کردن طالبان را سپرده است ...؟"
در اینجا نویسنده ی را وا فراموش میکند که طالبان در کجا پرورش یافتند وبا دلالی چی کشوری امریکا متقاعد گردید که این یگانه نیروی تامین کننده ی اهداف جیو پولیتیک آن در منطقه میتواند باشد .آیا هدف نویسنده آن نبوده که از سنگینی بار مسوولیت پاکستان بکاهد وتنها تقصیر را به دوش امریکا اندازد ؟
نویسند ی روا ادامه میدهد :" ..مردم به قوماندانی سیاف وقانونی و خلیلی وبرادران نه به جنگ پاکستان خواهند رفت ونه هیچ کشور دیگری..."
خوب، تصور میکنم اگر به همین روال اد امه دهیم میترسیم سخن به درازا بکشد واین سطور ملال انگیز شود .اما اینقدر باید یاد آوری کنیم که آیا راوا این حقیقت را نمیداند که مردم افغانستان توطیه های دشمنانه ی پاکستان علیه خود را (بخصوص مردمان شمال ونقاط مرکزی) در سی سال گذشته با گوشت وپوست وخون خود لمس کرده اند ؟ آیا میشود به بهانه ی نام بردن از چند جنایتکار به چشم مردم خاک پاشید و پاکستان را اززیر ضربه بیرون آورد؟
یک فاکت دیگر:
در شماره ی 41 مورخ نوامبر 1995پیام زن ، را وا طی اعلامیه ای که انتشار داده ، حمله ی خشمگینانه ی مردم کابل به سفارت امریکارا محکوم کرده واز جمله چنین نوشته است :" ...حمله کنندگان بر سفارت در کابل مشتی قصابان حاکم در کابل بشماررفته وهرگز از مردم ما نمایندگی نمیکنند."
در پایان اعلامیه میخوانیم :" ... با ابراز نفرت مجدد نسبت به حمله بر سفارت پاکستان ، از دولت پاکستان مصرانه میخواهیم بیشتر از این لکه بد نامی را در مناسباتش با احزاب میهنفروش وبنیاد گرایان ضد آزادی ،ضد دموکراسی و ضد افغانی نپذیرفته وبا موضعگیری روشن وقاطع علیه تمام باند های رهزن مذکور، به سو ءضن مردم ما در این مورد پایان بخشند."
در فراز بالا ، راوا با لحن مودبانه و خیر اندیشانه(!) به دولت پا کستان دونکته ی زیررا حالی میکند:یکی اینکه ارتباط خودرا با تنظیمهای مخلوق خود قطع کند که گندش بلند شده است . دو دیگر اینکه از حمله ی مردم به سفارت خود زیاد تشویش نداشته باشد زیرا مردم افغانستان نسبت به پاکستان صرف یک سوءظن ساده دارند و حمله کنند گان همه "قصابان وراهزنان " بوده اند! در اینجا میبینیم که حتا هشدار های برخی از شخصیتها ، رسانه های مترقی و گروههای واقعبین پاکستان به دولت آن کشور نسبت به خودداری از ادامه ی مداخله در افغانستان که بارها از رسانه های جهانی انعکاس یافته ، خیلی قاطعتر و مسوولانه تر از موضع راوا بوده است . بیاد بیاوریم تحلیل ها وابراز نظر ها وهشدارهای احمد رشید نویسنده ی معروف پاکستانی را بخصوص آن پوزش شرافتمندنه اش از مردم افغانستان را و همه را مقایسه کنیم با چنین موضع تزلزل آمیز یک سازمان "انقلابی" افغانی !
و اکنون آخرین مورد : در شماره ی 40سال 1995 پیام زن، راوا با ذوق زدگی عجیبی چنین عنوان داده ست:" ظاهر شاه می آید ، اخوان میلرزد .!اکنون با آمدن جنرال عبدا لولی، باردیگر کابوس ظاهر شاه اخوان را به تب لرزه ی مرگ دچار ساخته است!" تصور میکنم این جمله نیازی به تبصره وتفسیر نداشته باشد.
در باره ی چگونگی زبان راوا در نوشتار ها ی تبلیغاتی یا پاسخ به مخالفین و منتقدین ، حرفهای زیادی گفته شده که من به تکرار آن نیازی نمی بینم. ولی اگر به محتوای نوشته های نشر شده از آدرس راوا در پیام زن یا برخی سایتها دقت کنیم بر می آید که همه را یکنفر مینویسد واین نویسنده مسلماٌ یک مرد است نه زن چرا که گمان نمیرود هیچ زن سیاسی ومدعی دفاع از آزادی، عدالت و شرافت انسان با چنین بیباکی وخشونت عمل کند . این گمانه زنی ها زمانی به پایان میرسد که راوا از سایه بیرون آمده وبا تمام دار وندار خود در معرض دید جامعه قرار گیرد .
اشاره : کابل پرس? به آزادی بيان احترام می گذارد و نظرات مخالف و موافق را نشر می کند.
پيامها
7 فبروری 2008, 02:18, توسط پیکار
آقای بهمن با بسیار بیمسئولیتی و بیدقتی به نقد راوا پرداخته. طوری به نظر میرسد که کابل پریس در افغانستان راوا را خطرناکترین و بزرگترین مانع در مقابل صلح و ثبات دانسته که از بیش از یکماه بدینسو پیاپی مغرضانه علیه راوا میتازد.
آقای بهمن، نقل قولهایی 13 سال قبل راوا را کشیده و میکوشد آنرا با اوضاع فعلی تطابق داده از آن نتیجه گیری کند. این آقا نمیداند که حمله به سفارت پاکستان در آن وقت بوسیله مسعود و حواریونش سازماندهی شد که عمدتا این عکسالعملی بود در مقابل بیاعتنایی پاکستان به نوکران جمعیتی اش. همه کس میداند که واقعا چنانچه راوا نوشته، مردم کوچکترین نقشی در حمله به سفارت پاکستان نداشتند.
ثانیا به نوشته کوبنده و افشاگر "پاکستان نوکرانش را افشا میکند" در پیام زن (شماره 33 و 34 – جولای 1993) مراجعه کنید که به موضعگیری و قاطعیت راوا در برابر مداخلات پاکستان و نقش مخرب نوکرانش در افغانستان اطلاع یابید.
راوا بدرستی امروز غوغای ضد پاکستان ائتلاف شمال را "جنگ با تنبان خود" مینامد، ائتلاف شمالی ها که خود در گهواره استخبارات پاکستان بزرگ شده اند، امروز میخواهند به مثابه قهرمانان ضد پاکستان همه بلای مصایب افغانستان را به دوش پاکستان بیندازند، چیزیکه واقعا خنده دار است. من کاملا به این گفته راوا موافقم:
و این خواست اصولی و واقعی راوا، سخن هر هموطن ما میتواند باشد:
جهادی های ائتلاف شمال، موفق شده اند که حتی بخش اعظمی از روشنفکران را به ساز "ضد پاکستان" خود برقصانند، اما راوا هشیاری لازم را داشت که در این ساز را عوامفریبانه دانسته به آن نرقصد، حتی اگر کسانی مثل آقای بهمن پیدا شوند که راوا را متهم به طرفداری از پاکستان کنند.
شاید درک این موضع راوا برای آقای بهمن مشکل باشد، اما در آن منطق درست سیاست نهفته است:
این یک چال هر کشور مرتجع و خاین است که برای اینکه توجه مردم را از مسایل اصلی و حاد
درونی به سوی دیگری معطوف نماید، میکوشد که مسایل بیرونی را دامن زده و توجه را به آن برگرداند، شاید نمونه های خوبی از آن را بوسیله رژیم جلاد جمهوی اسلامی ایران یافت که همیشه کوشیده که با کشورهای دیگر نظیر اسرائیل و امریکا و ... مسایلی برایش بتراشد و سروصدا راه اندازد تا قضایای داخلی زیر زده شوند. این شاید از خمینی به ارث مانده باشد که دیدیم چگونه در بهبوهه نوشیدن جام زهر، مسئله سلمان رشدی را بیرون کشید و آنرا به حدی داغ ساخت که نوشیدن جام زهر برایش گوارا گردد!
در ارتباط به "نیمه مخفی" بودن راوا نیز آقای بهمن بسیار عامیانه قضیه را طرح کرده است. به نظرم خوبست درین مورد تجربه خود آقای میرهزار را در برابر تان قرار دهید که چگونه مجبور به فرار از کشور شد تا بتواند به کارش ادامه دهد. شاید میرهزار به تجربه دریافته باشد که در شرایط استیلای فاشیزم دینی، امکان پیشبرد مبارزه جدی (توجه کنید مبارزه جدی و سازش ناپذیر) به هیچصورت میسر نیست مگر اینکه به مخفیگری روی آورد.
7 فبروری 2008, 03:35, توسط کامران ميرهزار
اين تصور شماست که می گوييد کابل پرس? مغرضانه عليه راوا می تازد. ظرفيت و اندازه ی پذيرش شما همين اندازه است که چهار پرسش ساده را تاختن می گوييد؟ تعريف، شما از دموکراسی چقدر کوچک است که به منتقدانتان از هر راهی که يافتيد می تازيد و مغرورانه از پذيرش خطاهايتان سرباز می زنيد. به شما کسی "تو" بگويد متهم به همکاری با جنايتکارش می کنيد و دريغ از کمی انديشيدن و نگريستن در خود. در کابل پرس تقريبا سرتاسر سال عليه جنايتکاران و دزدان نوشته می شود و حتا نويسندگان نويسندگان طرفدار راوا هم آزادند که بنويسند و چهار مقاله در يک ماه اخير و چهار پرسش را دليل تاختن مغرضانه فرض کرده ايد؟ به نشرات اخير خود نگاهی بياندازيد، نويسنده ای که مطلب او بلافاصله در کابل پرس نشر شده است، نوشته را در سايت راوا هم نشر می کند و می نويسد اين نوشته را سايت های ... و...نشر نکرد و دريغ از حتا ذکر اين مساله که فقط کابل پرس بود که آن را نشر کرد. اين است اندازه ی احترام شما به آزادی بيان؟
شايد شما انتظار نوازش را داشته باشيد که نه جانم، خطا اگر خطاست، خطای راوا بايد به مراتب درشت تر شود. آنکه نمی داند خطا می کند، يکبار ملامت است و آنکه می داند، چندين برابر. برای سازمان "خود ممتاز خوانده " ی شما که گويی بر همه ی اوضاع و احوال افغانستان آگاه است ، پس کجاست ذره ای از اين آگاهی که رشته ی مشخصی از دزدان و جانيان و طرفداران ارتجاع مانند فاروق وردک، انورالحق احدی، زلمی خليل زاد، حبيب الله رفيع و يا کريم خرم، مهربانانه از نگاه انتقادی شما دور می مانند. متاسفم برای شما که اين پرسش های ساده را ناديده می گيريد و می خواهيد از هر راهی که شده از پاسخ های صريح و شفاف فاصله بگيريد. پذيرفتن اينکه خطا کردم و جبران می کنم، بسيار ننگ آور است برای شما؟
من با مبارزه ی مخفيانه موافق هستم اما درباره ی کلمه ی فرار بسيار جالب است اگر اينطور و از زاويه ی شما تعريف کنيم که سازمان شما يک سازمان فراری محسوب می شود. من در نوشته هايی اخيری که درباره ی سازمان شما داشتم اين نکته را گفته ام که به راوا حق می دهم که در وزارت عدليه ثبت نشده باشد و طبق قوانين افغانستان وقتی خود مقامات قانون را می شکنند، راوا کار نکند. نظر آقای بهمن و نظر شما محترم است اما اگر قرار باشد زندگی خصوصی افراد را شما جست و جو کنيد که يکی بگويد کامران ميرهزار در مسکو است، ديگری بگويد در افغانستان، يکی بگويد در هند ، کانادا يا انگلستان و اين نقد حضرات بر نوشته های من باشد، من می توانم فهرست بلند و بالايی از افراد راوا را منتشر کنم که تقريبا هيچکدام در افغانستان نيستند.
7 فبروری 2008, 04:45, توسط نجرابی
من هیچ ندانستم که دوستان راوائی ما دربساموارد چرامیکوشند که سایت سازمانی خودشان را با کابل پرس? مقایسه کنند؟
چرا وقتی که نظریات توأم بادشنام خویش را اینجا می بینند ومیخوانند وجدان این آقایان روشن نمی شود واز خودشان نمی پرسند که آیا سایت سازمانی خودشان هم اینقدر تحمل پذیری را داشته ویادارد؟
دوست عزیزدیگر ما آقای بهمن کشن آبادی این سازمانرا چپ انقلابی خوانده است آیا درطول تاریخ سازمانهای چپ انقلابی یک خانم جمهوریخواه امریکائی محافظه مثل خانم شریل زوجه محترم خلیلزاد فاشیست توانسته است که مشاور همچو یک سازمان چپ انقلابی باشد؟
7 فبروری 2008, 05:25
برادر، در مورد این نکته یک لنک بگذار که ببینم قضیه از چه قرار است:
“به نشرات اخير خود نگاهی بياندازيد، نويسنده ای که مطلب او بلافاصله در کابل پرس? نشر شده است، نوشته را در سايت راوا هم نشر می کند و می نويسد اين نوشته را سايت های ... و...نشر نکرد و دريغ از حتا ذکر اين مساله که فقط کابل پرس بود که آن را نشر کرد. اين است اندازه ی احترام شما به آزادی بيان؟”
7 فبروری 2008, 09:49, توسط بهمن کشن آبادی
آقای نجرابی ! فکر میکنم نوشته ی مرا با دقت لازم نخوانده اید یا اینست که با علایم نوشتاری آشنایی کافی ندارید. من ننوشته ام که راوا یک سازمان انقلابی است بلکه کلمات توصیفی چون:مردمی و انقلابی را بین گیمه آورده ام زیرا این راوا است که مدعی انقلا بی بودن است نه اینکه من به انقلابی بودن آن رای داده باشم. لطفآ این نکته را در نظر داشته باشید که همانگونه که نویسنده در قبال خوانند گان خود مسوولیت دارد ، خواننده نیز باید در جریان خواندن نوشته ای برای خود احساس مسوولیت قایل باشد و ازروی بی دقتی وعجولانه داوری نکند.
7 فبروری 2008, 10:56, توسط بهمن کشن آبادی
آقای پیکار! شما حق دارید از راوا دفاع نمایید اما حق نخواهید داشت که معنا ومفهوم نوشته ی کسی را تحریف کنید.من قاطعانه حکم نکرده ام که راوا جانبدار پاکستان یا کشور دیگری است بلکه به پرسشهای اشاره کرده ام که ممکن است از نوشته های که در پیام زن آمده و من آنرا نقل کرده ام، بر خیزد.هر آدم غیر جانبدار که آن موارد را مرور کند با شک وابهام روبرو خواهدشد.شما نمیتوانید دیگران را مجبور سازید که کور کورانه به راوا ایمان آورده و هر غلط آن را تایید نمایند.شما نقل اعلا میه ی راوا در سیزده سال پیش را از اینکه گویا در شرایط دیگری صادر شده حمل به نادانی من از اوضاع آن زمان کرده اید ولی متوجه این نکته نشده اید که دشمنی پاکستان با کشور ومردم ما هم در آن زمان واقعیتی آشکار بود وهم امروز.اعلامیه ی راوا آشکارا کرنش وحتا نوعی جبن وزبونی تهوع آوردربرابر نظامیگران پاکستان است. به یاد داشته باشیدکه در زمان صدارت سردار داوود (پبش از تولد راوا و ظهور ربانی ومسعود) نیز مردم افغانستان با حمله بر قونسلگری ها و تجمعات اعتراضی در جلو سفارت پاکستان مداخله ی آنکشور درامور افغانستان را محکوم کرده اند . در آن زمان نه ربانی بود ونه مسعودی که مردم را تحریک کرده باشند. آیا شما از تاریخ کشور خود اینقدر بی اطلا عید یا میخواهید با هر ترفندی که شده راوارا یک سازمان مقدس و غیر قابل اشتباه و تمام نیر وهای سیاسی دیگررا سیاه جلوه دهید؟آیا از نظر شما تسلیم طلبی دربرابر دشمن خارجی برای ضربه زدن به حریف داخلی هم جزء " تاکتیکهای انقلابی ! "بحساب میرود؟ در باره ی مخفی گری راوا نظر مرا عامیانه خوانده و از فرار ومخفی شدن فرد (کنایه به آقای میر هزار) مثال آورده اید در حالی که این نکته را نا دیده گرفته اید که من نوشته ام مخفی شدن یک فرد در شرایط ویژه شاید قابل توجیه باشد اما مخفی بودن یک سازمان سیاسی که خودرا" انقلابی ومردمی" میخواند، در صورتی که واقعآ این سازمان پشتیبانی و حمایت مردم را با خودداشته باشد ،توجیهی ندارد. ولی یک سازمان مرموز، با اهداف نا شناخته و ماهیت سیاسی مشکوک البته که باید از دید جامعه خودر مخفی نگهدارد وفقط زبان خودرا نشان دهد ( آنهم چی زبانی!). شما نقد مرا "غیر مسوولانه" وانمود کرده اید اما نگفته اید که مسوولیت در برابر کی؟ اگر منظور تان راوا باشد من شما نیستم که در برابر آن مسولیت یا تعهدی داشته باشم . من متعهد به حقیقت هستم .
7 فبروری 2008, 11:25, توسط نجرابی
جناب کشن آبادی خیلی معذرت میخواهم مطلب روشن شد.
8 فبروری 2008, 15:03, توسط نوشاد
من با سخنان افای کشن ابادی موافق هستم.-برخلاف سخن اقای پيکار-برداست های ايشان با دقت وژرف نگری همراه است. بر خورد ما در پيوند با مسايل ملی محکيست برای ارزيابی درستی ونادرستی ادعای انقلابی گری وعدالت خواهی ما.راوا با ناديده گرفتن شوونيزم به ابزاری در دست تماميت خواهان تبديل شده است.
اين پرسش که راوا ادامه جريان شعله جاويد است يا گروپ تشکيل شده در پاکستان هنوز پاسخ نيافته است.هرچند ماووـ اگر زنده ميبودـ اين انفلابی گری عفب مانده وبی محتوای انها را نمی پسنديد!!انقلاب خشونت بار نميتواند ازادی را به همراه اورد.خشونت خشونت زاست.
اگر گروپی خودرا چپی میپندارد باید در تلاش همگانی برای زدودن خشونت از عرصه سياست شريک شود.
ادعای دانست خير وشر افراد به گونه اشکارا نفی انسانیست انهاست که بايد هر انقلابی وغير انقلابی از ان بپرهيزد.
4 مارچ 2008, 14:36, توسط سامعه
اقای بهمن چنانچه دیده میشود با نظر تان در مورد مخفی گری راوا آقای میرهزار هم موافق نیست احتمالا بخاطر اینکه به تجربه دریافته که افشاگری بیملاحظه و قاطع در شرایط فعلی با حالت علنی ممکن نیست.
و یک سوال از خودت: فرضا راوا برای کار علنی برود تا اول در وزارت عدلیه ثبت شود، آیا مجبور نخواهد بود که اول برنامه و شعار های مبارزه اش را بر طبق قوانین موجود تغییر دهد؟ (یعنی در سطح کسانی آنرا سقوط دهد که همیشه راوا از آنان مینالد و عدم قاطعیت شانرا محکوم میکند)
راوا میگوید خلیلی، سیاف، ربانی، گلبدین، ملاعمر، قانونی، محقق، فهیم و .... جنایتکار اند باید محاکمه شوند و حساب پس دهند، اما قوانین حاکم در کشور ما و قانونی که همدیگر بخشی که از پارلمان اینان به اتفاق آرا به تصویب رسید، میگوید که اینان همه دیگر جنایتکار گفته نمیشوند و محاکمهای در کار نیست و همه همدیگر را بخشیدند و گفتند بلا بر سر مردمی که مورد جنایت واقع شده اند.
راوا میگوید که امریکا به مثابه پدروکیل و تمویل کننده تمامی گروههای بنیادگرا چه جهادی و چه طالبی یکی از عوامل مهم فاجعه کنونی و بربادی کشور ماست و باید در مقابل مردم ما پاسخگو باشد، اما قوانین حاکم میگوید امریکا دولت دوست است و همیشه به فکر مردم ما بوده.
راوا میگوید نیروهای خارجی تجاوز گر هستند و به ابدا به فکر مردم ما نه بلکه به فکر اهداف استراتژیک،اقتصادی و سیاسی خود هستند و به مردم ما یکبار دیگر خیانت روا داشته اند، اما قوانین حاکم ما برعکس اینرا میگوید که برای آوردن دموکراسی و آزادی و حقوق بشر به افغانستان آمده.
راوا میگوید دولت های امریکا، روسیه، پاکستان، ایران و ... با تسلیح و تمویل گروههای مسلح غیرمسئول، از عوامل بیرونی قتل و قتال و ویرانی افغانستان اند و باید از مردم عذر خواهی کنند، اما قوانین حاکم میگویند که اینان دوست های نزدیک اند و باید با اینان روابط دوستانه داشت و راه برای شان در کشور باز است.
راوا میگوید احمد شاه مسعود خاین ملی است، قانون اساسی میگوید قهرمان ملی است.
خلاصه این لیست را میتواند به صدها مورد کشاند.
لطفا بگویید که راوا قبل از ثبت شدن و کار علنی این همه تضادها را چگونه حل کند؟؟؟
من به اینکه دشمنان راوا همه تا بخواهی مسلح اند و در کمین نشسته اند که اینان را نابود کند، هیچ سخنی نمیگویم.
4 مارچ 2008, 15:11, توسط کامران ميرهزار
آقای بهمن خودشان بايد پاسخی به پرسش های شما داشته باشند اما من باز هم برای شرح بيشتر مراد و منظور خودم چند جمله ای می نويسم :
يک: من مبارزه ی غير علنی را در شرايط افغانستان می پذيرم اما اين به معنای توجيه تضادهای آشکار در حرف و عمل راوا نيست.
دو: راوا می گويد که خليلی، سياف، گلبدين، قانونی، ملاعمر، محقق، فهيم و.. جنايتکار است و در کنار آنان ده ها تن شاعر و ناشاعر را فهرست کرده و به آنان می تازد، در صورتی که در اين تاختن ها، هيچ اثری از تاختن به دزدان، خاينان و جانيان معروف مانند زلمی خليل زاد، اشرف غنی احمدزی، فاروق وردک، انورالحق احدی، حبيب الله رفيع، ضيا بوميا و...ديده نمی شود. اگر راوا به فهيم می تازد، در کنار آن به شاعران و نويسندگان در دار و دسته ی فهيم هم چندين برابر می تازد و جای تاسف اينکه به ملا عمر هم می تازد اما مانند موزه پاکان فهيم به تيوريسين ها و توجيه کنندگان و سخنگويان ارتجاع و جنايت (ملا عمری ها) مانند اشرف غنی احمد زی و عثمان روستار ترکی نمی تازد. به سياف جنايتکار می تازد اما ضيا بوميا را فراموش می کند که نظامی سياف بود و اکنون با نيرنگ و زير نام دفاع از آزادی بيان، منافع دار و دسته ی مرتجع خود را پيش می برد.
سه: راوا می گويد آمريکا چنين و چنان اما اين موضع ضد آمريکايی را چنان کلی و يا يکجانبه طرح می کند که زلمی خليل زاد افغان – آمريکايی طرفدار ارتجاع به هيچ عنوان مورد غضب راوا قرار نمی کند و بلکه به او مانند يک مهتر، کلان تر و حتا با لحن دوست برخورد می شود. به ماجرای زن زلمی خليل زاد که مشاور ارشد راواست کاری نداريم که آن هم جای خودش بسيار جای بحث است و بايد ديد که چطور زن خليل زاد مشاور راوا می شود و در اين رابطه، زلمی خليل زاد و به تبع آن اربابان خليل زاد چه استفاده هايی می برند.
چهار: راوا می گويد نيروهای خارجی متجاوزند. اما هيچگاه به جزييات نمی پردازد و از دزد معروفی که عامل بانک جهانی برای بردگی افغانستان است، هيچ سخنی نمی گويد و به او نمی تازد. بانک جهانی همراه با همين نيروهای متجاوز پای به افغانستان گذاشته است و به مدد نوکران خود مانند انورالحق احدی برای بردگی افغانستان تلاش دارد. راوا کوچکترين انتقادی به احدی ندارد. راوا کور است که خيانت ها و دزدی های کلان و مکيدن خون ملت را نمی بيند و يا نمی خواهد احدی و دارو دسته ی مرتجع وی آزرده شوند؟
پنج: اين بخش اندکی از تضادهای آشکار راواست و تا زمانی که بصورت شفاف و روشن برابر رشته ی خاصی از خاينان، جانيان و دزدان معروف ديگر مانند آنانی که ذکر نامشان شد، موضع نگيرد و به آنان نتازد، راوا يک فريب و نيرنگی ديگر بيش تلقی نخواهد شد.
10 آپریل 2008, 11:36, توسط اعتمادی
پاسخ راوا به این نوشته را در آدرس ذیل بخوانید:
روشنفکران مبتلا به درد بیدرمان محافظه کاری، آسایشطلبی، جبن، سرسام سیاسی، انفعال و لفاظی پوک، بدون آنکه خود عرضهی نهادن گامی فداکارانه در راه مبارزهای ضروری و ستایش انگیز ضد بنیادگرایان را داشته باشند، میمیرند برای عیب جویی و لجن پاشی علیه «راوا».
ما با کامران میرهزار دیگر جدلی نخواهیم داشت زیرا در نوشته مورخ ۲۹ مارچ اش از پاسخ دادن به پرسشهای ما تیرش را آورده و آنقدر بی حیاست که با بیحرمتیای نوع آخوندی به خسرو گلسرخی روی مینماید، بازهم امریکا را "آمریکا" و هوتل را "هتل" مینویسد و مهمتر اینکه انفصال و طلاق کاملش را از محقق و رهنورد و جاوید فرهاد و پرتو نادری و ضیا قاسمی و منیژه باختری و حسین محمدی و کاظم کاظمی و غیره دلالان رسوای ایران اعلام نداشته است.
شما نیز اگر قلم بمزدان و عوامل متعفن فوق را از موضعی میهنپرستانه و دموکراتیک، به باد نفرین نگرفته و راه تان را از راه آنان جدا نسازید، ادامه بحث با شما را جدی گرفتن پدیدهای غیر جدی و ضیاع وقت تلقی خواهیم کرد.
آنلاین : بهمن کشن آبادی، ناصح نادان یا عامل اخوان؟
10 آپریل 2008, 13:28, توسط کامران ميرهزار
اين جملات راوا فقط يک شکست و ترس از ادامه را در خود پنهان دارد ورنه اين دروغی بيش نيست که ما با کامران ميرهزار ديگر جدلی نداريم. آن چرنديات راوا که نامش جدل نيست. در کدام جدل به طرف دشنام داده می شود و توهين و تحقير می کنند که اين نمونه ی دومش باشد. بی حيا هم خودتان هستيد که نفرين می کنيد و وقتی می گويم اگر حضور رهنورد زرياب در مراسم چای داغ جرم است پس چکار می کند در مجلس شما آدم هايی از همان دست. حتا در همين چند جمله نيز ماهيت قبيله ای راوا پنهان نشده است. برويد گورتان را گم کنيد؛ اگر هتل گفتن بجای هوتل گفتن و آمريکا گفتن بجای امريکا گفتن اينقدر زورتان می دهد، می گويم و به شما هم هيچ ربطی ندارد. اگر اينها ملاک وابستگی يکی باشد، شما هم نوکران و جاسوسان انگليس هستيد که کلمات انگليسی را يکی پشت ديگری استفاده می کنيد.
شما پاسخ هايتان را بدرستی دريافت کرديد همانطور که شايسته ی آن هستيد. فقط شما به پرسش های من پاسخ نداديد و تا وقتی موضع خود را بصورت آشکار مقابل خليل زاد و زنش روشن نکنيد، شاگردان و دست پرورده های آنان بيش نيستيد بوجی های دشنام! تا وقتی مقابل ده ها به ظاهر روشنفکر و در حقيقت قبيله گرايی مانند حبيب الله رفيع سکوت کنيد، فقط ماهيت فارسی ستيز شما را نشان می دهد و قبيله گرايی شما را. تا وقتی به نوکر بانک جهانی و دزد معروف نتازيد، نوکری و همدستی تان را برای بانک جهانی نشان می دهد و دار و دسته ی بانک جهانی. اين خجالت آور است برای يک سازمان داعيه چپ. برويد که تاريخ مصرف شما هم در حال گذشتن است.
10 آپریل 2008, 17:05
آقاي مير هزار و محترم كشن آبادي !
ازشما هر دو با نوشته هاي روشنگرانۀ تان و سايت كابل پرس تشكر ميكنم .
اما در نظر بنده اين خواست شما كه در پي شناسايي چهرۀ حقيقي گردانندگان
اين سازمان مخفي و فريب كار و فحاش هستيد و هم ميخواهيد تا عوامل معلوم الحال را
كه فرد ، فرد افغانستان آنان را ميشناسند و ميدانند براي چه به افغانستان آمده اند و مقصود شان
چيست در پهلوي بد گويي وفحاشي از فهيم رباني قانوني خليلي و ديگر دزدان از آنها هم كه فعلاٌ جاي دزدان
سابق را گرفته اند با همان شدت نام ببرد براي بنده عجيب مينمايد چون هيچ وقت شما چهرۀ واقعي يك افغان را در پس اين چهره مخفي كه بنام راوا سازمان يافته نخواهيد يافت . زيرا آن چهرۀ حقيقي در هالۀ از راز هاي
سازمان مخفي پاكستان نهفته است و كساني هم كه بنام زبان و قوم ملت را به جان هم مياندازند هرگز از قلم و زبان اينان حرفي به ضد آنها نخواهيد شنيد اين را همه بايد تا كنون درك كرده باشند و همچنان بحث و جدل با كساني كه به هتل و هوتل و امريكا و آمريكا را از بيچارگي و درماندگي انتقاد ميكنند مثل آن بي فرهنگ بزرگ كه كلتور را به جاي فرهنگ فارسي جانشين ميسازد . فايدۀ جز وقت تلفي نيست
به گفتۀ شاعر: ( ياسين چه خواني به گوش اين همه خر را ) ......
با عرض احترام شفيق
10 آپریل 2008, 23:03, توسط صمد عاکفی
من پاسخ راوا به این نوشته را بسیار هم مستدل، پربار و عالی یافتم. به تک تک نکات مطروحه با تفصیل و با آوردن دلایل قناعت بخش و مستند پاسخ داده اند.
اما چه مشکلی هست که میرغضب صاحب اینقدر مقابل راوا دل پر دارد و هرچیزی که از آدرس راوا برسد برایش رد است؟؟؟
مگر نه اینست که تنها راوا بود که در پس شعار های فریبنده اش چهره واقعی اشرا شناخته و رسوا ساخته؟
چرا حتی مقابل همین هفت نامی که مثل ضرب زبانی هر روز مقابل راوا تکرار میکند، همین غضب را ندارد اما تنها مقابل راوا دندانهایش تیز است؟
راوا بیجا انرژی اشرا را مقابل چند قبیله گرا که میخواهند گند خود را بر راوا بپاشند و راوا را در آینه خود میبینند، به هدر میدهد.