کرزی مهمان پدر تروریزم
خانواده آل سعود که بیش از دو قرن حاکم بلامنازع عربستان است، یکی از حامیان اصلی تروریست های افغان می باشد. پادشاهان سعودی که در تن پروری شهره می باشند، در حالی که روابط مستحکمی با کشورهای غربی داشته اند، تروریزم را در قالب جهاد و برای مبارزه با همان کشورهای غربی، به کشورهایی چون افغانستان صادر کرده اند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
خانواده آل سعود که بیش از دو قرن حاکم بلامنازع عربستان است، یکی از حامیان اصلی تروریست های افغان می باشد. پادشاهان سعودی که در تن پروری شهره می باشند، در حالی که روابط مستحکمی با کشورهای غربی داشته اند، تروریزم را در قالب جهاد و برای مبارزه با همان کشورهای غربی، به کشورهایی چون افغانستان صادر کرده اند. حمایت های مادی و معنوی پدران تروریزم در عربستان از تروریست های افغان، تاکنون باعث جنایات سیستماتیک در افغانستان شده است.
حامد کرزی که بصورت غیر قانونی بر کرسی ریاست جمهوری افغانستان نشسته، تلاش های وسیعی را برای به قدرت رساندن تروریست های طالب روی دست گرفته است. تمام این تلاش ها انگیزه های قومی قبیله ای دارد.
عکس از رویترز
پيامها
28 آگوست 2011, 12:34, توسط baqi samandar
باقی سمندر
۲۸ رمضان سال ۱۳۹۰ خورشیدی
۲۸ اکست سال ۲۰۱۱ میلادی
سلام به خوانندګان عزیز کابل پرس?
وطنداران عزیز !
اګر از تجاهل عارفانه بپرهیزیم - عربستان سعودی بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی نتنها برای بسیاری از مسلمانهای دنیا کماکان حایز اهمیت بوده ومیباشد بلکه مکه مکرمه قبله همه مسلمانان اعم از شیعه وسنی در یکهزار وسه صدوشصت سال اخیر ( بعد ازاینکه قبله مسلمانان مسجد اقصی نبود بلکه مکه ګردید )میباشد وامروزیکهزار و چهارصد ملیون مسلمان در دنیا از مراکش تا اندونیزی به سوی مکه معظمه نمازمیګذارند و سالانه ملیونها نفر در مراسم حج وحج عمره شرکت مینمایند . تصور نماییدکه روزانه اګر یک صد ملیون انسان نماز ګذار باشند - و این همه نماز ګزاران سنی باشند - روزانه پنجصد ملیون بار بسوی مکه معظمه نماز برپا میدارند .شما میتوانید تعداد نماز ګران را پنحصد ملیون انسان فرض نمایید - این دوهزار پنجصد ملیون بار نماز خواندن وسجده نمودن بسوی مکه را بسنجید وروی تاثیر مادی ومعنوی اس تفکر نمایید !
از اینرو اهمیت مکه معظمه ودولت سعودی برای مسلمانان شیعه وسنی حایز اهمیت است ومیباشد .
نقش خاندان سعودی یا آل سعود در سیاست افغانستان از دیر زمانی معلومدار وآشکار است .
شما میدانید :
وقتی محمد ظاهر پادشاه سابق افغانستان در اثر کودتای بیست وششم سرطان از افغانستان رخت بست و در ایتالیا زندګی مینمود - همه مصارف خانواده وی را در ایتالیا دولت عربستان سعودی می پرداخت .
وقتی رابطه محمد داود در زمان ریاست جمهورش اش با فرکسیون پرچم در داخل افغانستان و دولت شوروی در ییرون روز بروز بد تر شده میرفت - محمد داود روابط نزدیک با شاه سعودی برقرار کرد - با شاه ایران و یوګوسلاویا هم چنان و قرار بود در پلان وپروزه هفت ساله ملیارد ها دالر از سعودی برای تحقق بخشیدن پروژه هایش بګیرد.
اما رهبران کریملن جواب را بخاطر حفظ «سرحدات جنوبی شان » با کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷ دادند -
از آن روز به بعد همه مجاهدین در پاکستان ازسوی شیوخ عربی و آل سعود مورد حمایه قرار کرفتند تا آنکه ګروه هفت تنظیم را در پاکستان با ګذاشتن هفت چوکی ضیا الحق تنظیم کرد.
بعد از آنروز ها بخاطر بسپارید که :
میان داکتر نجیب الله از طرف دولت کابل وپیرسید احمد ګیلانی در سعودی نشست هایی وجود داشته است. نجیب الله به دار آوړیخته شد اما همراهان اش در آن جلسه ها تا هنوز زنده اند و بایست برای مردم ګذارش بدهند ـ سلیمان لایق و «میرصاحب کامه وال» بهتر از همه میدانند که جلسات با پیر ګیلانی تا کجا پیش رفته بود .
همچنان همانزمان به کمک یاسر عرفات جلسلت میان هیات دولت کابل با حزب اسلامی در بغداد برګزار شده است
فراموش ننماییم که جلسات با میانجیګری یاسر عرفات و معمر القذافی در لیبیا -طرابلس هم میان نمایندګان دولت کابل بویژه سلمیان لایق و کامه وال و هیات حزب اسلامی ګلبدین حکمت یار قرار ګرفته بود .
اینک عربستان سعودی به نام خادمین حرمین شریفین نقش ای را باز در افغانستان ادامه میدهد ـ
در زمان طالب ها بیاد داریم که نقش دلتا آیل چه بود و نقش شرکت های نفتی کشورهای دیګرمانند یونیکال وبریداس از امریکا و امریکای لاتین - ارجنتاین چه بود و حامد کرزی با خلیل زاد و اشرف غنی احمد زی در یک شرکت نفتی همکار بودند و روابط سیاسی اقتصادی با همدیګر داشته اند .
اګرشما به جنګ های داخل افغانستان در سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ را در کابل میان حزب وحدت و حزب سیاف ببینید - شما نقش ریاض و تهران را بخوبی مشاهده میتوانید بنمایید .
جنګ نیابتی در آنرزمان پیش رفت وتاحالا هم ګروه هایی به نیابت دیګران در صحنه حضور دارند.
اګر همه جانبه بسنجیم - عربستان سعودی در افغانستان ومنطقه منافعی دارد وهرکه منافع اش را خوبتر براورده نماید باوی همکاری خواهد کرد .
دولت المان برایش دوصد عراده تانک های زبر دست لیوپارد را بفروش میرساند - ایالات متحده برای سعودی بزرګترین نوع سلاح های مدرن را بفروش میرساند
اینجا سخن از دین یک رو پوش است اما سخن اصلی منافع کوتاه مدت و دراز مدت است .
تلاش کرزی براینجاست تا از حمایت سعودی بیشتر برخوردار ګردد تا توازن قوای اش با طالبان وحزب اسلامی در کفه ترازوی دیلوماسی سبک جلوه نکند .
در جنګ دوم جهانی عربستان سعودی برای ایالات متحده امریکا نفت را تامین میکرد وکشتی های انتقال نفت از ملیارد ر یونانی - امریکایی بود ـ اوناسیس را همه میشناختند - سرمایه اوناسیس چندان بود که ژاکلین بعد از مرګ جان اف کندی با اوناسیس ازدواج نمود .
منافع راباید مورد ارزیابی قرار بدهیم .
همچنان اګر به شکل تخصصی بخواهید درمورد دولت سعودی اندګی خود را سرګرم نمایید - کتاب ای بنام کمیته ۳۰۰ را ببینید -
شما میتوانید در ګوګل فارسی نام کمیته ۳۰۰ را بنویسید - ده هامقاله درمقابل چشمان شما قرار میګیرد که شما را از زمان ترکیه عثمانی و لارنس تا حالا معلومات میدهد.
یار زنده وصحبت باقی
فشرده کتاب چنین است :
تنها یک نظراز صد ها نظر را چنین میخوانیم - البته نظر من محفوظ است -برای معاومات شما نظر نویسنده را در پایان مینګارم
« کمیته ۳۰۰
يكي از مهمترين منابعي كه به معرفي كميته 300 و اهداف و برنامههاي آن ميپردازد، كتاب «كميته 300 كانون توطئه جهاني» ميباشد كه توسط دكتر جانكلمن تأليف و توسط يحييشمس به فارسي ترجمه شده است. دكتر جانكلمن كه خود يكي از اعضاي پيشين MI6 سازمان جاسوسي بريتانيا بوده، درمورد گروه توطئهگراني كه هيچيك از مرزهاي ملي را نميشناسند و خود را فراتر از قوانين همه كشورها قرار داده و تمامي ابعاد زندگي سياسي، ديني و اجتماعي، بازرگاني، صنعتي، معدني و بانكداري مردم جهان و حتي قاچاق مواد مخدر را زير سلطه خود دارند، پردهها را به كنار ميزند. كميته300 يك گروه نخبه كوچكي است كه خود را در برابر هيچ مرجعي به جز اعضاي گروه خود پاسخگو نميداند
الف: جلوگيري از استقلال كشورها در زمينههاي مختلف: وابسته نگه داشتن كشورها و جلوگيري از استقلال سياسي، نظامي، علمي، و اقتصادي آنها از اهداف درازمدت كانون توطئههاي جهاني است. بهويژه يهوديان با راهاندازي نظامهاي بانكي در كشورهاي مختلف و مرتبط كردن آنها به يك بافت پيچيده اقتصادي در اين كانون نقش عمدهاي دارند.
الف: تجزيه كشورهاي بزرگ: اين هدف از اهداف راهبردي كميته300 ميباشد. عرصه اين سياست در آينده نزديك منطقه راهبردي خاورميانه به ويژه عربستان، عراق و ايران و كشور پهناور چين خواهد بود.
ج: به جنگ كشاندن كشورهاي همسايه و برپا كردن جنگهاي فرسايشي همانند بسياري از درگيريهاي مرزي بين كشورهاي آفريقايي، هند و پاكستان و كشورهاي آسياي مركزي.
د: تسلط بر منابع عمده نفت و گاز جهان.
ن: بحرانيآفريني و مديريت آن: كميته300 و توطئهگران جهاني با به راهانداختن بحرانهايي پشتسرهم و راهبري آنها، مردم همه نقاط جهان را از به دست گرفتن سرنوشت خويش بازميدارند. گفتني است هماكنون در آمريكا براي اجراي برنامه مذكور، يك مؤسسه مديريت بحران، به نام مؤسسه مديريت امور اضطراري به رياست يك فرد يهودي تأسيس و مشغول به كار شده است. به همين دليل است كه آمريكاييها هيچگاه از حل بحران سخن نميگويند و در قالب«تئوري تطويل بحران» درصدد مديريت بحرانها هستند. »
28 آگوست 2011, 13:26
جالب است سعودی که از بنیادگرا ها گلبدین سیاف خالص پشتیبانی عام وتام میکرد چطور شده بود که میانه رو های نکتایی دار را با نجیب بر سر میز مذاکره می نشاند !؟
میر صاحب کاروال درست تر است .
28 آگوست 2011, 23:22, توسط baqi samandar
باقی سمندر
تشکر از شما
همان میر صاحب کاروال منظور من بوده است .
در مورد تلاشهایی پشت پرده دوران « مصالحه ملی » اسناد زیادی وجود دارد .
در هما ن روز ها هاشمیان و ضیا نصری هم از امریکا به کابل آمده بودند و نشریه « افغانستان » را پخش مینمودند تا اینکه ضیا نصری بعد ها در زمان جنګهای میان تنظیمها هم در کابل آمد و در روز اول جنوری در جریان کودتای «جنبش هماهنګی » نخست بامحمود بریالی ګرفتار شد و بعدن ګفتندکه «ناپدید شد »- هاشمیان برای بوسیدن دستان و چشمان ملاعمر در قندهار رفت ! باور تان می آید ؟ وخانم رافایل در بګرام احوال ضیا نصری را از احمد شاه مسعود پرسیده بود !
شبکه های استخباراتی در پشت پرده با نکتایی دار ها و چلتار دار ها - با مینی ژوپ دار ها و یک چشمه ها روابطی داشته اند ودارند - کافیست بخاطر بسپاریم که سخنګوی طالبان در ایالات متحده کدام خانم بود وچه نام داشت ؟
راز های سعودی وهر راز دیګر از پرده ها بازهم بیرون می افتند !
29 آگوست 2011, 11:05, توسط عمری
خاندان شاهی سعودی هر چه باشد باز هم یک ملیارد بار از یک مشت کثافت که در ایران حکومت میکند بهتر از و شما هم به نظر من یک اجیر ایران بیشتر نیستیدږ
29 آگوست 2011, 18:46
خاندان سعودی یا بهتر بگوییم غلامان حلقه بگوش امریکا از همان وطنفروشان اند که نه تنها با ایران بلکه با هیچ کشوری در عقبگرائی و افراط گرائی قابل مقایسه نیستند .شما اوغان ها با ایران صرف برای اینکه فارسی حرف میزنند دشمنی دارید وگرنه هر عاقلی میداند که کدام حکومت خوب است.
30 آگوست 2011, 00:02, توسط نیکپی
سپاس بر آقای سمندر
30 آگوست 2011, 16:21, توسط baqi samandar
سلام
عید همه شما عزیزان مبارک باد
سپاس فروان از حسن نظر شما آقای نیکپی
خدا نګهدارتان
باقی سمندر
7 سپتامبر 2011, 21:36, توسط كريم
از اول تا آخر خودتان تا بي نهايت كثيف هستيد
28 آگوست 2011, 14:50, توسط شادگل کوندی زی
سلام ، سلام و صد سلام به خورد و کلان ، پیر و جوان ، صاحب خانه و مهمان و مهمانان اصلی و تفیلی های بی پایان . اگه باز یگان چیزکی نوشته کنوم میگن که طنز و هجویه نوشته کدی ، خی مه چطو کنوم که همی ملا کرزی آخند ما همگی ره مانده مانده پیش بادار چلتار دار طالبا رفته ، که دوام حکومتش خیرات بگیره . نمی فاموم که ملا کرزی ما ره کی ملا کده که هر گپی اگه باشه ، ده امو زیر چلتار خادم حرمین شریفین اس ، دیگه جای نری که پشیمانی داره . اگه دیگا رفته ده زیر خانه خدا شصت و تاپه کدن که جنگ نمی کنیم ، همگی دیدیم که کاریگر نشد . اما دیدین که ملا کرزی اخند ما هوشیار شده که پیش اصل نفر رفته تا هم ده بوبوی میرویس جان سیت عربی بیاره و هم بغلاوه عربی بخوره و هم پادشاهی خوده یک چند روز دیگه تمبه و تیله کده ادامه بته .
خادم حرمین شریفین ماشالله که مسلمان بسیار هوشیار هستن ، هم خرابات هستن و هم مناجات ، این هم از کرامات خادم بودن ده حرمین شریفن اس دیگه . ده ما مردوم هردم شهید میگن که دست دادن با کفار حرام اس ولی خودشان ماشالله وقته دیده ده پالوی زنای آبی چشم کفار ایستاده شده کیف میکنن و نه خیسته همرای کافرا پیک شراب انتهورجنگ میتن که دهان ما واز بانه . اینی ره میگن مسلمانی ! به مکه مکرمه و مدینه منوره قسم که ده امی چند صد سال تیر شده ما مسلمان نبودیم و حالا هم کدام سون دیگه روان هستیم .
ازمی خاطر ملا کرزی ما رفته تا اصل گپه خبر شوه که چی گپ اس ! یا ایکه ملا کرزی ما ره از اصل گپ خبر ساختین که سراپای کنده ، پیش خادم حرمین شریفین رفته که او ک.. مادر ! خودتان خو لپ و جپ میکنین بوشه ماچ می کنین ، زنای شانه ماچ می کنین نوش جانتان ، ما ره به لیاظ همو لات و منات و عزی و هبل تان که دیگه آزار نتین و بانین که دموکراسی اوغانی خوده پیاده کنیم . بخاطریکه نگوین که شادگل کوندی زی بی اسناد گپ میزنه ، اینی هم سند :
http://www.youtube.com/watch?v...
29 آگوست 2011, 07:33, توسط سعد مبارز
سلام برادر قند، شادگل جان!
باز هم متنی جالب انگیز با محتوایی در خور تأمل نوشتی که در کنار بسی حظ معنوی دو چند آن را خندیدیم.
این حقیقت است که عربستان سعودی مرکز صدور فتنه به دنیای انسان های ساده و بی آلایش است... و ما هستیم که در آتش این چنینی میسوزیم و افگار هستیم.
خدایت از تو راضی باد که چنین نوشتاری بدیع با کنایه های طنازانه خلق می کنی. موفق باشی بیادر قندم!
29 آگوست 2011, 12:44, توسط ( حقبین )
دوست قدیم سرپلی عزیز (( شادگل )) خوش امدی!
در غیبت دوامدار تان واقعا که بسیار دلتنگ تان شده بودیم. به سبک خودتان بگذار که مانده نباشی بگوییم. مه میگفتوم تو کجاستی... حالا فهمیدوم که دری زمان کودام کورسه گیریفتی و طرز دیدیت بیخی دیگه رقم شوده..هه هه هه
به هر حال این یک تغییر مثبت است و من بمثابه یار قدیمت از ان استقیال میکنم.
دوستان عزیز، روشنضمیر ، خان ، مزاری و دیگران ! چشم همه تان روشن که سرپلی صاحب به عافیت کورس را تمام کرده و امدند ! هه هه هه
29 آگوست 2011, 13:34, توسط شادگل کوندی زی
حقبین صاب ازما هم به شما صد سلام . سرپلی خدا بیامورزه بابک روشنضمیر وقتای وقت KO کده ده زیر پل انداخته گیس . بیچاره یک چند روز آمد و هر سو جُل زد که نمی فاموم عقل چل تای تان ده بالا جیبیم اس و مره ده وقت بیگ بانگ خدا جان همیتو نوکر و غلام تازی ها خلق کده و چی و چی که بینی سرپلی ها ره برید و ایدینگ گریخت .
قتی هرکسی اگه مه ره برابر میکنین خیر اس پروا نداره ، اما قتی خو گر ها برابر نکنین ، اگه شفتل و رشقه ما خو کونه درو نمی کنوم . ها راستی یادم نره که شما هم قتی چند تای دیگه تان سر ما اوغانها زیاد پرزه میرین و همی نیکای ما ره ناحق ده دان مردوم انداختین . شبیر بیچاره خو از دست شما مردوم گریخت ، پروفیسور تره کی صاب هم قُر گفت ، هاشمیان بیچاره ما ره از پورتال اوغان جرمن کشیدن که ده همی چند روز اس تابلیت استاسکین می خورن ، یک عروس بیچاره نظام بای مانده که همو بیچاره ره هم ده کونش صد تا ف ره کشیدین و بیچاره ده گفتن چیزی نداره ، یک نوری صاب مانده و میدان . غیرت هم خوب چیز اس که ده جان یکنفر ، ده نفره می چسپین و خوده هوشیار و فامیده هم می گیرین . ای کار مردا نیس !!
29 آگوست 2011, 19:00, توسط میرزا گل
سلام به همه ، باقی جان سمندر سلام بشما ، یاد گزارشات پالتاکی تان بخیر ،خبر شدم که به وطن صاحب مال ومنال شدین. راستی یاد تان هست که چقه از بیداد و چور و چپاول و.. گپ میزدین ، اما حال مثل که کدام ناجوان بری تان سُرمه خورانده که خپ و چپ ماندین .بهر حال هر که را چند روز نوبتیست .نوبت مبارزه شما تمام شد .حالی خوب است که ده پس پیری غم روزمبادا ره بخورین .ازی که خانه کیچه ره پیدا کدین ، ایلا نکنین. از هاشمیان گفتین که چشم به شهادت رسیدۀ امیرالمومنین را بوسیده بود. حالی باز کدام کسی برش پیسه داده و هر روز میگه که چرا فارسی زبانها زبا ن پشتو را یاد نمیگیرن و پریروز کسی گفتیش که خودت تبعیض داری .بجوابش گفت که او آدم مه خود استاد زبان هستم و زبان شناس . زبانشناس چتو میتانه تعصب داشته باشه. گپ اش اینگونه معنی میداد که: اسلام شناس نمیتانه کافر باشه و افغانستان شناس نمیتان پاکستانی ،ایرانی و امریکایی باشه.او در حالیکه سنگ فرا گیری زبان پشتو را چهار دسته (با پا ودست) به سینه میزنه ، نه خودش پشتون است و نه هم پشتو را آنچنانکه بایسته است میداند.او خو عرب است و از زبان پشتو پشتیبانی میکنه . تنها بخاطر جیفه و چرک دنیا به این پس پیری از حرمت خود میکاهد. نمیدانم که ما تا چه اندازه باین زشت خویی و زشت گویی ها همراه بوده و بخاطر زر وزور از همه خوبیها روگردان بوده و سوگند میخوریم که: آدم نمیشویم. میرزاگل
29 آگوست 2011, 22:08, توسط baqi samandar
باقی سمندر
۲۹ رمضان سال ۱۳۹۰ خورشیدی
۲۹ ماه اګست سال ۲۰۱۱
سلام به همه خوانندګان کابل پرس?
سلام به کاکامیرزاګل !
میرزاګل جان قند برادر خود
از قدیم وندیم ګفته اند که شنیدن کی بود مانند دیدن
وقتی مینویسی که
«سلام به همه ، باقی جان سمندر سلام بشما ، یاد گزارشات پالتاکی تان بخیر ،خبر شدم که به وطن صاحب مال ومنال شدین. راستی یاد تان هست که چقه از بیداد و چور و چپاول و.. گپ میزدین ، اما حال مثل که کدام ناجوان بری تان سُرمه خورانده که خپ و چپ ماندین .بهر حال هر که را چند روز نوبتیست .نوبت مبارزه شما تمام شد .حالی خوب است که ده پس پیری غم روزمبادا ره بخورین .ازی که خانه کیچه ره پیدا کدین ، ایلا نکنین. »
حتمن کدام نفر ګوشهایت را بیکار یافته وهرچه دلش شده پف کرده است .
یکبار در کابل پرس - در بخش جستجو - ګوګل - نام باقی سمندر را بنویس تا ببینی که من برای کی ها مینویسم ؟ یا در ګوګل فارسی - نام باقی سمندر را بنویس شاید برایت بیشتر از صد نوشته من برملا شود تا دیده شود که برای کی مینویسم . وقتی نوشته هایم راخواندی باز یکبار بیاد پالتاک باش و باز این نوشته امروز خود را بخوان تا دریابی که چه نوشته ای ؟
باقی سمندر
سنبله ۱۳۹۰ خورشیدی
اګست سال ۲۰۱۱ میلادی
عید تان مبارک باد
آخرین روزها و لحظه های ماه مبارک رمضان امسال هم مانند هزاروسه صد ونود سال دیګر میګذرد وهمه آنهاییکه در اینماه مبارک رمضان روزه داشته اند – میدانند که در ۲۴ ساعت ویک شبانه روز هفده ساعت روزه داشتن دارای چه مزایایی معنوی ومادی میباشد .
انسانهایی که سالها نان ندارند تا شکم شان را سیر نمایند و سر پناهی ندارند که در زیر سقف آن بخوابند و پارچه لباسی ندارند که در ګرما و سرما بدن خود را واعضای خانواده وکودکان خود را بپوشالند و مزه بیعدالتی ها را با ګوشت وپوست خود چشیده اند – نیز ماه رمضان راکذشتاندند و بازهم میګذرد .
ګرسنه ګان دنیا وفقرایی که تعداد شان از ملیونها انسان در سراسر کره زمین زیاد تر است – سالهاست که در خط فقر وزیر فقر زندګی مینمایند . چه بهتر که درر وز عید سعید فطر وروزهای دیګر در مورد ګرسنګان وفقر ا در سراسرزمین وعلل اصلی فقر وګرسنګی وبیکاری و بدبختی ملیونها ملیون انسان بیاندیشیم و در راه فقر زدایی و پایان بخشیدن به نابرابری ها وبی عدالتی های اجتماعی ګامهایی استوار برداریم .
عید همه مبارک باد !
به امید انروزیکه در افغانستان ودر دنیا ګرسنګان وفقرا خودشان برضد فقر وګرسنګی وعلل ګوناګون فقر – ګرسنګی – بیعدالتی و نابرابری ګامهای استوار بردارند و دیګر از فقر وګرسنګی وبی عدالتی ونابرابری سخنی در میان نباشد .
بازهم عید تان مبارک باد !
فقر و غنا در شهر کابل
کابل - افغانستان
امروز بیستمین روزماه مبارک رمضان است. مردم افغانستان در ماه رمضان امسال از ساعت 4 صبح تا شش و نیم بعد از دیگر و در این روز ها تا ساعت شش شام روزه میگیرند. واقعیت اینست که آنکه روزه دارد یا ندارد اعم از کودکان یا کهن سالان به دور دسترخوان مینشینند و روزه داران افطار مینمایند، بعد از ادای نماز شام نام شب میخورند و بعد از ادای نماز خفتن میخوابند و آنهاییکه پیرو مذهب حنفی اند بعد از ادای نماز تراویح به بستر میروند و باز هم بعد از ساعت سه سحر بیدار میشوند و سحری میخورند.
یکی با خرما روزه اش را افطار میکند و دیگری با یک پیاله آب. یکی کچالو و یا شلغم را با نان قتغ میکند و دیگری در روی دستر خوان خود شوربا، چلو، پلو، قابلی، منتو و انواع غذا ها را با میوه ها و فرنی و ماغوت قطار میچیند و صرف مینماید.
من خودم در همین شهر کابل که میگویند بیشتر از چهار و نیم ملیون نفر در آن زندگی میکند ، بارها در همین بیست روز گذشته وقت افطار به روی دستر خوان های فقرا و گاهی هم به دور دستر خوان اغنیا دعوت شده و پیش از افطار و بعد از افطار دیده ام که تفاوت بین دستر خوان ها و خانه ها و لباس ها و زندگی و موقعیت اجتماعی و سیاسی و... انسانها از کجا تا کجاست ؟
من برای شما عزیزانم که خوانندگان صفحه گفتمان میباشید و در گوشه های مختلف دنیا پراگنده شده اید، چند نمونه چشم دید خودم را مینگارم تا شما به ژرفای تفاوت ها توجه نمایید.
من مثل همیشه بعد از ساعت سه و نیم بعد از چاشت در سرک های شهر کابل و مناطق مختلف میگردم و همه روزه سری به مسجد پل خشتی و بازارهای مقابل آن میزنم.
در مقابل مسجد پل خشتی و به روی سرک همه روزه کله و پاچه ، شکمبه و دل و جگر به روی کراچی های باربری بفروش میرسند و در روی سرک بوجی ها پهن شده و روی آ نها نان های قاق را مردان و زنان بفروش میرسانند .
در وقت نزدیکی های افطار بر سر تبنگ ها ای دل جگر و پلو های توله کی یا چلو هایی که در ترازو بفروش میرسند ، بیرو بار میباشد. در گوشه ای ترشی فروش و در گوشه ای هم خرما فروش و کراچی های انار و سیب و خربوزه و تربوز و انگورهای کشمشی و غوله دان و حسینی به چشم میخورند و در جاهای هم در دیگ ها یا پاتله های بزرگ نشا لا از دور شما را بسوی خود میکشاند.
من به نزدیک یک مرد جوان ایستاد شدم که نان قاق میفروخت و پیرمردی روی زمین به گرد نان های قاق نشسته بود و یگان توته آنها را از همدیگرجدا میکرد تا خریداری نماید.
روی چند پارچه نان قاق را پوپنک زده بود و پیر مرد آنها را به دور گذاشت. یکبار جوان ای نان قاق فروش با صدای بلند گفت: "کاکا نان سبوس و قاقه بره مال ها و گوسپندها و بزهایت میخری و او را هم خوش کده میگیری"
یکبار کاکا اوف کشید و چشمانش اشک آلود گردید و باصدای گریه آلود گفت:" بچیم !
مه نانه بری مالایم وبه گوسپندهایم و بزهایم نمی برم. ماخود ما نانی خوردنه نداریم و تو از بز و گوسپندهایم گپ میزنی. مه نان قاغه بری اولادهایم وننه شان میبرم. فامیدی یانه ؟ "
اشک از چشمان پیرمرد جاری شد و من که نتوانستم جلو گریه ام را بگیرم شنیدم که نان قاق فروش هم گریه می کند. چند نفری دیگر هم که به گرد نان قاق فروش جمع شده بودند با دلسوزی به مرد پیر هر یک چند افغانی داده و میگفتند که"ظالما تخت و بخت تا نه خد ا از رویتان بگیره "
یک زن پیر که صدای گریه اش از زیر چادری شنیده میشد ، گفت:" بیادرها مه خودم از گل صبح که از خانه بیرون شدیم که یگان کالا شویی مالا شویی پیدا کنم و نفقه اولادهایمه ببرم تا به حالی یک توته کالا را نه ششتیم و شیمه ده دست و پایم نمانده. همی حالی مجبور شدیم اینجه آمدیم تا چند توته نان قاقه بخرم وده خانه ببرم وده او (آب) تر کنیم و بیگای خوده پگاه کنیم "
هر یکی میخواست تا با پیر مرد و پیر زن اظهار همدردی نماید که در همین اثنا یک نفر پولیس و یکنفر ترافیک بسوی مردم آمده و مردم وکراچی ها و تبنگ ها را متفرق ساختند.
یک تبنگ فروش گفت: "هر روزه ای ها از صد تا یک و پنجاه روپه ازما جزیه میگیرند و اگه پیسه نتیم تبنگ مبنگ ماره چپه میکنن"
خواننده عزیز و ارجناک !
در این کشور بیشتر از شش ملیون نفر با فقر دست به گریبان است و بیشتر از سه و نیم ملیون نفر هم زیر خط فقر زندگی مینماید. از بام تا شام کودکان، زنان و مردان و کهن سالان از کران تا کران شهر کابل مشغول گدایی و دریوزه گی اند .
از خودم میپرسم که:
این همه معلولین و معیوبین که کمترین معاش را دارند ، چگونه به امتداد سالها گرسنگی بازهم روزه گرفته اند و چه خورده اند و چه نوشیده اند و مینوشند و میخورند؟
این همه بیوه ها و یتیم ها چه خورده اند و چه نوشیده اند و چه میخورند و چه مینوشند و چند افغانی عاید دارند؟
این همه سیل بیکاران، این همه سیل مهاجرین چه نوع زندگی میکنند و چه میخورند و چه مینوشند؟
معاش یک کارگر و یا مامور در یک دفتر از 2500 افغانی زیاد تر نیست، حالانکه قیمت:
یک سیر آرد 260 افغانی است
یک کیلو گوشت گاو 170 افغانی است
یک کیلو گوشت گوساله 220 افغانی است
یک کیلو گوشت گوسفند 220 افغانی است
یک قرص نان خشک 10 افغانی و جوره یی آن 20 افغانی است
یک کیلو بوره 30 افغانی است
یک کیلو چای 150 افغانی است
یک سیر خربوزه 180 افغانی است
یک سیر تربوز 120 افغانی است
یک خروار چوب سوخت 4500 افغانی است
یک سیر انگور 160 افغانی است
یک کله و پاچه گوسفند 200 افغانی است ....
و از همه مهمتر اینکه قیمت ها روز بروز بلند تر میروند. در همین اوضاع است که مردم همه روزه از ولایات بسوی ایران و پاکستان فرار میکنند و نا امنی ها در کابل بیداد میکند و جنگ ها هم به ولایات مشرقی و جنوبی به شدت ادامه داشته و سروبی، وردک، لوگر هم به خطوط جنگی تبدیل شده اند.
عزیزم حدیث مفصل از این مجمل را توبخوان !
یار زنده و صحبت باقی.
ده بس پیری هم تاکه توان دارم برضد همه چپاولګران خواهم بود .
29 آگوست 2011, 22:17, توسط baqi samandar
۲۹ رمضان سال ۱۳۹۰خورشیدی
۲۹ ماه اګست سال ۲۰۱۱ میلادی
باقی سمندر
سلام به همه عزیزان
سلام به میرزا کل در کابل پرس?
میرزا ګل جان
میرزا ها مینویسند – تو کهګل میرزا هستی – یاد داشتهایم را در دړ بخش بخوان .
يادداشت: ديروز از دوست خوبم باقی جان سمندر خواهش نمودم تا برايم از اوضاع وطن آنچه را که در رسانه ها نمی شنوم بنويسد. ايشان لطف نموده و چند ساعت بعد برايم گزارشی به اين جالبی فرستاد. دليل اينکه اين گزارش شکل نامه خصوصی را دارد همين مسئله است. با ابراز تشکر و امتنان از لطف و مهربانی رفيق پر کار و همکار با احساسم باقی جان سمندر، اين گزارش را خدمت خوانندگان سايت تقديم می دارم.
اسد الم
عزیزم سلام !
سلام از کابل ، سلام از این ماتمکده ، سلام از سر زمین ملیونها فقیر و گرسنه !
سلام از کابل سر زمین ای هزار ها هزار بیکار و بی روزگار !
سلام از کابل لابراتوار جدید نیو لیبرالیسم !
سلام از کابل این شهر بی شهروند واما پر از سر نشینان دراین میدان ای رقابت بازار و چور و چپاول و احتکار !
سلام از کابل ، از کابل این سر زمین رشوه ستانی، زور و زر و ریا و تزویر !
سلام از کابل ، سلام از گشت زار ها ی موتر های هامر، لکسس، و صد ها نوع موتر از صد ها کمپنی دنیا !
سلام ازکابل و یک گوشه گلوبال ومیدان تمرین ورقابت گلوبالیزم !
سلام از کابل پایتخت سرزمین هندوکش که هم اکنون جزای از پایگاه های پاکت ناتو است و تاهنوز زخم های دیروزی پاکت وارشا را التیام نبخشیده است ، وکی خواهد شد که زخم های تازه را درمان نماید؟
سلام از کابل ایکه دیروز گوشه و جزء از بازار پاکت کومیکان بود ودر هر گوشه و کنار آن کوپان دولتی پیدا میشد و سرمایه داری دولتی در مرکز کابل زندگی مردم را رقم میزد و امروزکابل جز بسیار عقب مانده از بازار بانک جهانی و اسیائی و بازار ازاد غیر دولتی وتخته پرش به پیرامون اش بوده و در هر چهار راهی و سه راهی و یک راهی آن دکان است. دکان سیاست، دکان ریا و تزویر. دکان خود فروشی . دکان قدرت و دکان هر چیز فروشی !
سلام از کابل ایکه پس مانده ترین وعقب مانده ترین جای در زمره شهر های پیرامونی است و نه تنها فاصله اقتصادی و سیاسی وفرهنگی آن با کشورهای شمال بیشتر از فاصله زمین و کره ماه شاید باشد ، بلکه یا هیچ یک از شهر های کشور های همسایه قابل مقایسه نیست.
سلام از این کابل برای تو عزیزم !
سلام ازاین گوشه ای عقب مانده ترین عقب مانده های جنوب به آن دوست عزیزم در آن یکی از پیشرفته ترین پیشرفته های شمال !
در کابل ابکه من از ماه جنوری سال 2007 یا چند روز پیش از عید قربان پارسال تا حالا زندگی میکنم ،و این کابل تا حال چند قربانی بدون عید در روز های عادی داده است ، این کابل عجیب و غریب است. چند کابل در یک کابل است.
کابل زور مندان و زور گویان !
کابل حکمرانان و حکمفرمایان !
کابل پولداران و گنج اندوزان !
کابل فقرا و مسکینان !
کابل بیوه زنان و یتیمان !
کابل معیوبان و ناتوانان !
در همین کابل همین امروز قیمت یک کیلو گاز برای سوختن و یا روشن نمودن چراغ به شصت و پنج افغانی رسیده است.
در همین کابل دیروز یک زن کودک اش را میفروخت چون مصارف او را نمیتوانست پوره کند.
در همین کابل یک مامور رتبه اول سه هزار و چند افغانی معاش دارد و پول معاش وی فقط کفایت یک بوجی آرد جهارده سیره که قیمت آن یکهزار و چهار صد و پنجاه افغانی است ، یک بوجی برنج سه ونیم سیره سیزده صد و پنجاه افعانی ، یک پیپ روغن هم یک هزار افغانی میشود ، میکند.
پس این مامور بوره و چای و لباس و سایر مواد مصرفی خود را از کجا و چگونه بخرد؟
کرایه خانه را که ازهمه مشکل تر است چگونه بپردازد ؟
سلام از همین کابل !
سلام از کابل ایکه در آن انسان وانسانیت برای عده ای بیشماری هیچ ارزش ندارد اما،
یک سیر کچالوی وطنی هفتاد و پنج افغانی قیمت دارد و یک سیر بادنجان سوسنی پنجاه افغانی،
یک سیر پیاز شصت افغانی،
ده پاکت نمک پنجاه افغانی،
هشتاد سیر چوب سوخت سه هزار و پنجصد افغانی ،
یک کیلو بوره سی و پنج افغانی ،
یک کیلو گوشت گوسفند دو صد افغانی ،
یک کیلو گاو استخوان دار یک صد و هفتاد افغانی ،
یک کیلو گوشت گاو سرخی دو صد افغانی ،
یک قطی چای نیم کیلوئی یک صد افغانی ،
یک جوره لباس مردانه پنجصدو پنجاه افغانی،
یک جوره لباس کودکانه سیصد افغانی،
یک جوره لباس زنانه از پنجصد افغانی تا سه هزار تا پنجهزار افغانی ،
مصارف یک عروسی برای مردم غریب اقلا سه صد هزار افغانی ،
مصارف کفن ودفن و سه روز مصارف اولیه و شب جمعه گی ها و چهل اقلا به یک صد هزار افغانی ،است.
سلام از همین کابل که از انسان وانسانیت درآن کمتر میتوان نوشت و انسان در این جا برای عده ای هیچ قیمت و ارزش ندارد.
وقتی به این مصارف در این ماتمکده نگاه مینمائی ، تعجب میکنی که این انسانهای غریب و فقیرو بینوا چگونه شکم اولاد و زن وفرزند خود را پر میکنند ؟
مصارف قرطاسیه و کتاب ولباس مکتب هم کم نیست و چگونه پوره خواهد شد ؟
تصور نما که یک مامور رتبه یک چگونه زندگی خواهد نمود ؟
ماموریکه معاش اش از دو هزار و پنجصد افغانی اضافه نیست ، چگونه زندگی خواهد نمود؟
مزد یک کارگر صنعتی در صنایع کوچک و یا صنایع سمنت سازی در هر ماه از دوهزار و پنجصد افغانی اضافه نیست و هر خانواده کارگری کم از کم شش نفر میباشد ، پس با دو هزار و پنجصد یا سه هزار افغانی این زنده گی را چگونه پیش میبرند؟
در شهر کابل و در هر کوچه آن که راه بروی در هر چند قدمی ات زنهای دریوزه گر یا گدا را با مردان و کودکان گدا و یا سوال گر می بینی . مردان و زنان معیوب و کودکان بیش از حد تصورخود ات در روی سرک ها و کوچه ها وپس کوچه ها دست دراز نموده و از تو پول یک شکم نان را میخواهند.
مریضی ومرگ و میر هم در این کابل غمزده زیاداست. پول مصارف داکتر و دوا هم کمرشکن است.
در شهر کابل پنج نوع موتر های تاکسی از بام تا شام فعال اند.
تاکسی های شهری، نیمه شهری و اطرافی. دونوع تاکسی های خصوصی با شماره شخصی هم بکار مشغول اند. یکی تاون ایس که در کابل انرا تونس میگویند ویکی هم همان اشکال مختلف تویوتا.
هوای کابل همیشه زهر آلود است. زهر موتر ها و جنریتر ها هوای شهر کابل را برای مردم به زهرگاه و شکنجه گاه تبدیل ساخته است. در هر چند قدمی ات میبنی که مردم به دماغ و بینی خود دستمال یا بینی بند ویژه را بسته اند.
گرچه مردم از موتر های سرویس ملی بس هم استفاده میکنند وهمچنان بایست گفت که موتر های ملی بس را به خاطر تحقق نیو لیبرالیسم به اجاره داده اند و راننده ها بخاطریکه در یک روز چند بار بیشتر سواری و راکبین را سوار موتر ها نمایند، در وقت راندن بیش از حد سرعت دارند. این سرعت بیشتر هر روزه باعث کشته شدن خرد و بزرک و زن ومرد میگردد.
هر ترافیک یعنی یک مامور جزیه بگیر . مامورین و کارکنان پولیس ترافیک در شهر کابل از راننده ها بزور پول میگیرند. به بهانه کهنه بودن جواز سیر و اسناد موتر یا بهانه های دیگر هر ترافیک بیشترین عاید را در روز دارد.
29 آگوست 2011, 22:24, توسط baqi samandar
باقی سمندر
۲۹ ماه رمضان
۲۹ ماخ اګست سال ۲۰۱۱
سلام به همه خوانندګان کابل برس
سلام به مرزا ګل
بخش دوم
هر ترافیک یعنی یک مامور جزیه بگیر . مامورین و کارکنان پولیس ترافیک در شهر کابل از راننده ها بزور پول میگیرند. به بهانه کهنه بودن جواز سیر و اسناد موتر یا بهانه های دیگر هر ترافیک بیشترین عاید را در روز دارد.
در دو طرفه تمام سرک های خرد و بزرگ هزار ها کراچی و تبنگ مانده شده و فروشنده ها مصروف فروش مواد مصرفی اند و هرروزه مورد لت وکوب پولیس ترافیک قرار میگیرند. هر پولیس و هر ترافیک از دوره گردان و کراچی داران روزانه به اندازه که کمتر از صد افغانی نیست ، بزور پول میگیرند و الی تبنگ وکراچی اش را چپه میکنند.
در هر کوچه و خم آن و در هر گوشه شهر کثافات را میبینی. زباله دانی ها پر از زباله است و مامورین تنظیفات بلدیه یا شهرداری کابل با مجموعه مردم شهرکابل به کثافت و بوئیدن کثافت عادت کرده اند. از سر و روی کابل و از گوشه های فرعون آباد تا زن آباد و زور آباد ها ی از شهر کهنه تا جدید در همه جا بوی کثافات مشمئز کننده به دماغ ات میرسد.
در روی هر زباله دان روزانه چوپان ها میگردند و با چاقو ها خریطه های پلاستیکی را پاره نموده تا گوسفندان و بز ها در زباله دان ها بچرند.
در کابل و اطراف آن نه چرا گاه وجود دارد و نه کدام جائی را سبز میبینی.
اگر یک بار خاکباد های دوره ای شروع میشود ، زمین و آسمان را گرد و خاک و خریطه های پلاستیک میگیرد.
در همین کابل ، در همین ماتمکده ، در همین لابراتوار نیو لیبرالیسم ، به تعداد زیادی از جوانان ای معتاد به پودر و یا هیروئین برمیخوری.
محله های خرید وفروش پودر و فروشنده های آن مشخص است و خرید وفروش و مصرف هیروئین در کابل رو به ازدیاد میباشد.
انسانهای مصاب به ایدز هم در کابل پیدا میشوند.
فحشای غیر رسمی در کابل رو به ازدیاد است. دلالان " محبت" در هر گوشه وکنار از رهگذران می پرسند که " موبل آیل تبدیل کردن نمیری" " شاه جور هایته خالی نمیکنی " و... این هم نوع دیگر و نشانه دیگری از فقر است.
در کابل فقر زیر صفر وجود دارد. من بارها به کودکان و جوانانی برخورده ام که به مریضی سوء تغذی مصاب اند.
امراض قلبی در کودکان کابل بیش از حد دیده میشود.
از کجای کابل بنویسم و از چه بنویسم ؟
در هر گوشه ای کابل فقر، گرسنگی، بیکاری و بد بختی و ظلم واستبداد بیداد میکند.
بخاطر چند دالر سر میبرند. با یونیفورم پولیسی به بانک ها و اشخاص انفرادی ومنازل مردم یورش برده میشود و تجاوز صورت میگیرد.
فرهنگ گفت و گو در کابل به مفهوم فرهنگ مشت ویخن تعبیر میگردد.
من کودکانی را میشناسم که مسولیت پیدا نمودن نان برای خانواده های پنج نفری واضافه تراز آن را بدوش دارند.
هر شب و روز در خنک وسردی زمستان پارسال و در گرمی تابستان حالا کودکان تا نیمه های شب در کوچه ها و خیابان ها وپس کوچه ها مصروف فروش ساجق، خریطه پلاستیک و کارت ها تیلفون اند. کودکان اسپندی را در شب و روز می بینی.
در بازار ها هنوز میبینی که جوالی ها بار های سنگین را به پشت خویش میبرند.
کراچی را دو نفر کش میکنند و دو نفر تیله مینمایند.
از ساعت چهار صبح تا نه شب در هر گوشه ایکه یک نل آب وجود دارد، صد ها کودک و زن ومرد را میبنی که با بشکه های پلاستیکی به نوبت ایستاده اند تا آب پر نموده و راهی خانواده هایشان گردند. در دامنه های کوه های آسمائی و شیر دروازه کودکان را میبینی که یک بشکه 5 لیتره آب را با ریسمان به پشت بسته وتا زیر انتن های تلویزیون یا تا زیر توپ ای گذرگاه یا بالاتر از آن میرند.
دوران کودکی کودکان در آب بردن، نان بردن و کارهای شاقه سپری میگردد.
هر صبح در چهار راهی ها میبینی که کسبه کاران از رسته های مختلف جمع شده اند و منتظر اند تا یک نفر آنها را بکار ببرد.
نان پز، واز بر، ناخون گیر، خمیر گرو نان کن کارهای روز مزدی انجام میدهند. و مزد شان از یکصدو شصت افغانی اضافه نیست.
به همین ترتیب گلکاران روزانه از پنجصد افغانی تا هفتصد افغانی مزد دارند.
مزدور کاران روزانه از یکصدو پنجاه افغانی تا یکصدو هفتاد افغانی مزد دارند.
نجاران هم از ششصد افغانی تا هشتصد افغانی مزد دارند.
اجاره داری هم رایج است و گلکاران و نجاران بعضی اوقات به اساس اجاره کار میکنند.
در کابل ونواحی آن کار در روی زمین بسیار کم و نادر شده است. زنان ایرا را دیده ام که مصروف خیشاوه وداس کاله و درو کردن اند و مزد روزانه انها هم یک صدو وپنجاه افغانی است.
دیروزیک زن را در مقابل فابریکه سابقه جنگلک به روی توته زمینی دیدم که مشغول قلبه رانی بود اما در یک طرف یوغ یک ماده گاو را بسته بود و در طرف دیگرش یک الاغ یا مرکب یا خر را.
برای من این از جمله نادرات است. در گذشته های پیش از سی سال هر زمین دار اقلا یک جوره قلبه گاو و چند اسپ و قاطر میداشت و زن ها کمتر در خیشاوه سهم میگرفتند ولی امروز این چنین شده است. در جاهای دیگر میگویند که دهقان فقیرخودش قلبه را کش میکند.
مواد مصرفی از سنگ تا ریگ و خشت خام تا خشت پخته و سمنت قیمت تر شده میرود. بازار آزاد و نبودن کنترول برنرخ ها باعث شده که تمام مواد تعمیراتی روز بروز قیمت تر شده بروند.
از سیخ گول تا گادر روز بروز قیمت تر شده میروند. بنزین ودیزل از صبح تاشام به همین ترتیب قیمت تر شده میروند.
نرخ تمام اموال و اشیا روزانه و ساعتی بلند میروند. کابل این ماتمکده شاهد بد بختی اهالی خود است اهالی که در جائی زندگی میکنند که نامش شهر است و از شهربودن خارج شده و شهر وند را به معنی اصلی کلمه در زره بین نمیتوانی پیدا نمائی اما از از نام شهر وند در رسانه ها زیاد میشنوی.
کابل شهریست که نه شهر است ونه شهر وند دارد.
در اینجا از جوالی تا معلم با فقر دست به گریبان است.
در داخل شهر کابل صد ها هزار ها خیمه پلاستیکی را میبینی که مردم در همین آفتاب سوزان زیر آن زندگی میکنند. پشه ها ومگس ها مهمان شبانه روزی غربا و فقرا بوده و برروی هر دسترخوان پرواز و نشست مینمایند.
این گوشه یک کابل است . گوشه کابل ایکه اکثریت مردم در آن زندگی مینمایند اما یک کابل دیگر هم وجود دارد.
در کابل دیگر انسانهائی اند که گرسنگی و فقر را نمیشناسند.
عیش ونوش شبانه روزی شان ادامه دارد. کسانیکه تازه به پول دست یافته اندو پولدار شده اند، به شکل سرسام اوری در هرگوشه وکناری برای خود جای نشست وبرخاست خاص خود را دارند. این ها پولدار شده اند اما چگونه؟ من نمیدانم و یا نمیخواهم بدانم یا اینکه نمیخواهم در مورد ان سخن بگویم. انچه مهم است این پولدار ها فرهنگ پولدار های کشور های اصلی پولدار را ندارند. یعنی از فرهنگ پول و شهروندی و حتی نیمه شهر وندی بدور اند. یک مشت آدم هائی که پول دارند، اما متاسفانه از نگاه معنوی و فرهنگی به همان کاست، یا قشر پولدار های کشورهای پولدار تعلق ندارند. میان چند فرهنگ پیش مدرن و تفاله های مدرن و از خود بیگانکی سرگردان اند.
مامورین عالی رتبه لشکری وکشوری در زندانهای ویژه خود بسر میبرند. یگان دفعه که سرک ها بسته میشوند و پولیس وترافیک سرک ها را مرقبت مینمایند تا موتر های زمامداران بگذرند باز مردم میگویند:
اونه در چند موتر یک رنگ کدام وزیر یا کدام بلند رتبه این طرف وآن طرف میرود.
موتر های بدون نمبر پلیت با شیشه های سیاه هم کم نیستند و جاهائی را میبینی که در دیوار های کانکریتی اش نوشته اند:
استفاده ار کمره و عکسبرداری ممنوع است .
بین مردم و جکومت به معنی اصلی کلمه فاصله ای بزرگ وچود دارد. فاصله زخیم تر از دیوار های کانکریتی یا سمنتی کنار و یا مقابل بعضی اماکن وخانه ها.
هیچ انسان عادی این ماتمکده به هیچ گپ رییس دولت، وزرا، یا رئیس شورا وهمقطاران شان نه باور دارد ونه اعتنا.
بی باوری و بد بینی در شهر کابل روز بروززیاد شده میرود.
برای جکمرانان دوران جیب سازی هنوز بسر نرسیده است.
وقتی یک نفر در کدام جائی کار پیدا کند، معاش یک ماه اول اورا انجنیر ومامورین برای خود میگیرند.
دوست عزیزم !
برایت چه درد سر بدهم . در این سر زمین بی قانونی قانون است. دروغ گفتن و ریا وتزویر قانون است.
در این سر زمین مردم فریبی و سو استفاده از قانون وصلاحیت های خرد و بزرگ قانون است.
در همین ماتمکده ای کابل جلسه ها و صحبت ها و سالون های عروسی و موتر های لیموزین دوازده گزه هم موجود است.
در همن کابل رادیو ها و هفت هشت نلویزیون و هفتاد هشتاد حزب و یکصد وچند جریده و مجله و هفته نامه و روزی نامه ها هم موجود است و درهر گوشه ای دام روزی گسترده شده است و روزی نامه نگاری یکی از کارخانه های تولید کارشناسان است.
گپ دهن پر کن وقراردادی و تشریفاتی را هر روزه میشنوم.
من در همین ماتمکده نفس میکشم و هنوز در خم بک کوچه نرسیده ام و شناخت ای سطحی از این ما تمکده دارم.
در همین اوضاع و در همین شهر ناشهر همه روزه صدای مکتب سوختاندن، معلم کشتن، خبر نگار کشتن، گروگان گرفتن از پشت دروازه های شهر هم بگوش میرسند.
عزیزم ببخش که برایت درد سر دادم و از رنج وغم وغصه نوشتم.
اگر لازم میدیدی این نامه ام را در گفتمان منتشر ساز تا سایر عزیزان این نامه را بخوانند.
به باور من این شهرباید شهر گردد و دارای شهروند. در این شهر باید انسان به جایگاه واقعی انسانی برسد. مگر نه اینست که گفته اند " اگر سجایای انسانی زاده محبط است پس باید محیط را انسانی ساخت ؟ ؟"
دست را صمیمانه میفشارم و امید وارم با تمام اعضای خانواده ات سرفراز و سلامت باشی.
باقی سمندر
کابل اف۲۹ رمضان سال ۱۳۹۰خورشیدی
۲۹ ماه اګست سال ۲۰۱۱ میلادی
باقی سمندر
خداکند که رضایت ات را پیدا نموده باشی میرزا ګل ای من