صفحه نخست > حقوق بشر > آزادی بيان > سایت «افغان جرمن آنلاین» سانسور می کند

سایت «افغان جرمن آنلاین» سانسور می کند

از سانسور سخت متنفرم. همین سانسور باعث شد تا هم وطنان عزیز نسبت به من سوء ظن پیدا کنند.
عبدالسمیع رفیع صافی
سه شنبه 2 مارچ 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اگر روزی حساب گرفته شود، قلم به دستان و روشنفکر نما های ما، گناهکارترین مردم شناخته خواهند شد. هر چه به سر این ملت عذاب کشیده ی ما آمده، به دست باسوادان و دانشمند نمایان وی آمده. کسانی که کشتی این ملک را ناخدایی کرده اند، همه صاحب قلم و به قول خودشان، صاحب نظر بوده اند. ما که سواد آموخته ایم و به حق یا ناحق ورقه ی به دست آورده ایم و بسیاری از ما از فضل و معرفت بویی نبرده اند و آن چه خوانده اند و بکار می بندند، درس سیاه دلی، تفرقه، تعصب، تنگ نظری، سود جویی و نامردمی است. دانش و فکر در روزگار ما مانند امور دیگر ببازی گرفته شده. مگر کسب علم برای آن است که سینه گشاده تر و نظر بلندتر گردد؟ ما در روزگاری بسر می بریم که کشور های واپس مانده از رکوت و رخوت برانگیخته شده اند و روز شب تلاش می کنند تا خود را به کاروان تمدن امروز برسانند، تا زندگی خویش را بدان گونه که شایسته ی دنیای کنونی و حیثیت انسانی است، بیارایند.

بیایید تا اعتقاد بیاوریم که لذت های هست بسا بزرگتر و پاینده تر و والاتر از لذت های که بعضی ها در سانسور کردن و دست کاری کردن و کتمان حقایق و ایجاد تعصب لسانی و قومی جستجو می کنند و آن لذات، لذت آزادی بیان وعقیده است، لذت دفاع از حقیقت و عدالت است، لذت آزاد اندیشیدن و حقایق را گفتن است.

با تاسف باید یادآور شوم که در این اواخر، مقالات فرستاده شده ی من، از طرف « افغان جرمن آنلاین» و یا واضحتر بگویم جناب ولی احمد نوری، سانسور، دست کاری و حتی به نشر نرسیده که موجب نگرانی بنده گردید.
صادقانه باید بگویم که با دست اندرکاران این سایت، هیچ نوع ارتباطی و تماسی ندارم، آن گونه که بعضی ها مرا دوست بسیار نزدیک این سایت می دانند و به این لحاظ در این اواخر در پی آزار و اذیت و تخریب من برآمده اند، نه ایشان را دیده ام و نه با ایشان سخن گفته ام و نه هیچ نوع تماسی با جناب ولی احمد نوری، (مسئوول بخش مقالات در مورد زبان و ادبیات و فرهنگ) ، داشته ام و نه دارم. من به آزادی بیان و عقیده ایمان دارم و روی همین اساس مقالات خود را نه تنها به این سایت، بلکه به تمام سایت های افغانی فرستاده ام.

همان نبشته ها که سانسور، دست کاری و نشر نگردیده، در این جا از آن ذکر می کنم:

1. مطلبی که در مورد « واژه های مروجه ی افغانی و ایرانی» از قلم جناب ولی احمد نوری در سایت افغان جرمن آنلاین موجود است، نقد کرده بودم، به نشر نرسید. متن آن را بخوانید:

سلام و تحیت به دوست و برادر عزیز و رجاوند، جناب ولی احمد نوری: ( 28 جنوری سال 2010 )

در این که امروز، افغان جرمن آنلاین، دارد آهسته آهسته به یک مکان علمی، مطالعاتی و دانش سرا مبدل می شود، هیچ تردیدی نیست، و به هر اندازه که از تعصب و تنگ نظری در مورد پخش و نشر مطالب، فاصله گرفته شود، به همان اندازه زمینه ی فراهم ساختن این سایت به یک مرکز علمی، تحقیقی و ادبی برای تمام اقشار جامعه ی افغانی، چه در داخل افغانستان و چه در بیرون مرز ها، مساعد می گردد. خوشبختانه هم اکنون، می توان در تمام عرصه ها، در این سایت پُربار مطالعه کرد و از مطالب متنوع آن بهره برد. هم چنان مطالب تحقیقی علمی نیز در آن درج است.

در این روز ها، به یک بخش این کتابخانه « آرشیف سایت» که در آن نبشته های شما چشمگیر است، سر زدم، و باید با صراحت اذعان بدارم که زحمات و تلاش شما پیرامون مسایل، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قابل تمجید و در خور ستایش است. در بین مقالات شما، به یک نبشته زیر عنوان « اصطلاحات مروجه ی افغانی به اصطلاحات مروجه ی ایرانی» برخوردم و لازم دانستم تا نکته نظر های خود را در این رابطه به شما تقدیم کنم و از آن میان آن چه که با زیربنای قوی علمی و تاریخی استوار باشد، برگزیده شود، زیرا مسئله ی زبان و فرهنگ، نهایت مهم و خطیر است و در آن جای هیچ نوع ذوق و تفنن بکاربردن وجود ندارد.

در آغاز این نبشته، شما به اصالت تاریخی زبان دری که زبان مردم افغانستان است، چنین اشاره نموده اید:

« از آن جایی که افغانستان میراث دار فرهنگ های از شهر های نامی و تاریخی کهن به قدامت چند هزار ساله است، مثل: کابل نامی، که دوره های باعظمت را شاهد است، یا غزنه، سرزمین امپراطوری، یا سمنگان نامی، زابل بزرگ، قندهار افسانوی، هری یا هرات باستان، بدخشان تاریخی، بامیان، بزرگترین سرزمین علمی و اکادمیک بودایی، یا بلخ بامی، ام البلاد و ... و .... که هر یک شان، بزرگ ترین دانشمندان، شعرا، ریاضی دانان، ستاره شناسان، اطبای بزرگ، مثل، البیرونی، ابن سینا، سنایی، مولوی، شمس، ناصر خسرو و .... و ... به جهان دانش تقدیم کرده اند. از اینرو، زبان در افغانستان، منحیث زبان بالا ، یعنی زبان میرزایی شناخته شده است. چنان چه در اکثر جا های افغانستان کلمات مثل ( گسیل، رست کردن، شکل و شمایل، روان کردن و .. و .. ) را در محاوره ی روزمره ی خود کار می گیرند، پس همین عوامل ذکر شده ی بالا سبب می شود که در افغانستان، زبان بالا را دری و زبان کاملا عوامی را به نام فارسی شناسایی کنند. چنان چه اکثریت شعرا خود مفتخرند که به زبان دری شعر سروده اند. و این گفته ی ما را ناگفته صحه می گذارند.»

این گفته ی شما، با آن چه که زیر اصطلاحات مروجه ی افغانی و ایرانی آمده است، کاملا در مغایرت قرار دارد.
لغات سُچه ی دری مردم افغانستان را که همین پیش کسوتان ما، مثل: مولانا، سنایی ، ناصر خسرو و ... و ... به کار برده اند و شما از آن بنام « زبان بالا » یاد کرده اید، اصطلاحات مروجه ی ایرانی قلمداد شده و هرچه از جنس پسمانده های عربی، انگلیسی و ساخت و بافت مردم عوام است، زیر اصطلاحات مروجه ی افغانی درج شده است.

در این که ما از زبان دری خود به عنوان زبان بالا که شما فرموده اید، کار نمی گیریم و پست همتی ما با عوامل تاریخی و سیاسی سبب شده است تا از این زبان و فرهنگ بدور بمانیم، این دلیل آن نمی شود که ما زبان خود را به دیگران به عنوان تحفه اهدا کنیم و یا آن را به دیار فراموشی بسپاریم و به آن چه که تفاله ی زبان های دیگر است، قناعت کنیم و زمانی که از زبان و فرهنگ سخن رود، خود را صاحب زبان بالا و ادبی و مولانا و بیدل بدانیم. ما از این دو ادعا، باید یکی را برگزینیم. یا ما حقیقتأ وارثین زبان مولانا و سنایی و ناصر خسرو استیم، در صورتی که اگر حقیقت دارد، باید زبان شان را پذیرفته، معیار سنجش قرار بدهیم، یا این که نظر به این فهرست، هرچه که ساخت و بافت عام و پسمانده های دیگران است، به آن دل خوش کنیم و هرکس از روی تفنن و ذوق آزمایی زبانی برای خود درست کند؟

همان گونه که شما در بالا فرموده اید، مردم افغانستان، دارای زبان و فرهنگ بسیار بالا و ادبی است و در کنار آن، زبان گفتاری و زبان عام « دیالیکت» هم دارد و این در تمام زبان ها مروج است. اگر ما منکر زبان ادبی و کلاسیک خود باشیم، زبانی که دیگران استفاده از آن را بر خود فخر می دانند، فکر می کنم این انکار و سبک سری به زیان فرهنگ و زبان ما تمام خواهد شد. آیا ما می توانیم خود را وارثین مولانا، بیدل، سنایی و خواجه ی انصار بدانیم و آنگاه زبان شان را نپذیریم؟؟

اظهارات کریم خرم، وزیر بی دانش و بی فرهنگ در قرن بیست و یکم، در مورد کاربرد واژه ها، از روی سبک سری، تعصب ، خامی و عدم مطالعه ی وی بود که باعث بسیار سرو صدا شد. این چنین اشخاص در این برهه ی زمانی، عمدآ از طرف همسایه های بدخواه ما بر ما مسلط می گردند تا هویت زبان و فرهنگ ما را بپوشانند. بر اهل خرد و دانش است تا این فقدان را در بیرون مرزی افغانستان جبران کند و هویت زبان و فرهنگ خود را مشخص سازد، نه این که از آن ها به پیروی بنشیند.

یک بار به دست آورد های این شخص نگاه کنید. وزارت فرهنگ ما به دستور پاکستان توسط این پهلوان، فلج شده بود....

با کمال تاسف، در فهرست شما، آن لغات را که استادان زبان دری و شاعران سرزمین باستانی افغانستان از دیر زمان به کار برده اند، ایرانی خوانده شده.

در فهرست لغات اصطلاحات مروجه ی افغانی و ایرانی، که به ترتیب الفبا آمده است، در حقیقت یک نوع توهین و تحقیر به ملت افغانستان شده و به این معنی تلقی می گردد که گوییا، ملت افغانستان، از زبان ادبی کلاسیک و پُربار خود اصلا استفاده نمی کند و شاید هم شایستگی آن را ندارد، و حتی دلیلی بر بی سوادی و کم ذوقی این ملت می باشد که از زبان اصیل خود بی موجب فاصله گرفته است. در حالی که صد ها نویسنده و شاعر و متفکر افغان، روزانه با این زبان می نویسند،می خوانند و تحقیق و نقد می کنند.

ما با داشتن صد ها نویسنده، شاعر، محقق، داستان نویس و منتقد، هیچ اثری از این فرهنگیان را در سایت افغان جرمن آنلاین نمی بینیم و این پرسش را بار بار از خود کرده بودم ؟؟ اما حالا دارم سر نخ را به دست می آورم.
این مطلب را پس از آن که نوشته ی من زیر نام « درنگی بر اظهارات استاد واصف باختری» از سوی شما در چند موارد سانسور شد، دریافتم. یکی آن جا که بر کاربرد درست کلمات دری با استاد واصف باختری موافق بودم و دوم این که ایرادی بالای کریم خرم و سبک سری هایش داشتم، و سوم این که، آن جای مقاله که بنده از مورخ ایرانی نقل و قول کرده بودم، حتی شما گفتار مورخ ایرانی را به ذوق خود دست کاری و سانسور کرده بودید، در حالی که گفتار برگرفته از کتابی و یا نویسنده ی باید با حفظ و امانت داری بدون کم و کاست نشر شود. پس از نشر این مطلب، بنده مورد انتقاد یک سری از اهل قلم قرار گفتم و ایمل های بسیار ناگوار و زشت از برکت شما دریافتم که باید به آن ها با خردورزی پاسخ می گفتم. چون اهل قلم از این آگاهند که این حقیر 40 سال است که در سرزمین زبان دری قدم و قلم می زند و در تمام نقاط جهان به تحقیق می پردازد، و در ادبیات کهن و جدید دست آورد های دارد و بیشتر از 28 جلد کتاب را به همین زبان شیوای دری نوشته است، و چنین لغزشی از جانب من را هیچ کسی تصور نمی کرد. به عبارت دیگر و به زبان عام « شما زدید 40 ساله عبادت ما را با سانسور و دست کاری های نادرست که از هر حیث مجاز نیست، خراب کردید» . در این اواخر، پل ارتباطیی را میان خود و دانشجویان دانشگاه کابل، دانشکده ی ادبیات برقرار کرده، خواستم از طریق سایت پُربار افغان جرمن آنلاین، به سئوالات شان پاسخ ارائه کنم، چون در کابل کسی به داد شان نمی رسد. این نبشته ی من از جانب شما به نشر نرسیده، به علت استفاده از دانشجو و دانشگاه. حالا می خواهم به درست بودن و اصالت این لغات اشاره ها داشته باشم و می آیم روی اصل مطلب:

دانش، دانش آموز، دبیر، دانشگاه، دانشکده، دانشجو، آموزش، آموزگار و بازرگان، واژه های زبان دریست.»

استفاده و کاربرد این واژه گان، برای هم وطنان عزیز ما مجاز است.

اگر نیازی به شرح در این مورد باشد، که فکر نکنم، باز هم این حقیر در خدمت شما است. و اما آن چه که مربوط به سایت افغان جرمن آنلاین در قبال سرنوشت نبشته ها و مطالب فرستاده شده از جانب فرهنگیان می باشد، منبعد باید غور جدی صورت بگیرد و من پیشنهاد می کنم که در مورد پخش و رد مطالب ادبی، فرهنگی و به خصوص تحقیقی، نظریات دیگر صاحبان قلم را نیز داشته باشید.

شما با کمال میل می توانید این نبشته را در معرض نظر خواهی قرار بدهید، تا ببینیم که هم وطنان ما در این مورد چگونه استدلال می کنند و می اندیشند.

عبدالسمیع رفیع صافی

این مطلب زیر عنوان « شناسایی واژه گان زبان دری» در سایت وزین کابل پرس به نشر رسید.

....................................................................................

2. مطلب دیگر ، به لحاظ کاربرد واژه های « دانشگاه، دانشجو» به نشر نرسید. بخوانید:

به نام خدا

تجنیس یا جناس در کلام بیدل

یک تن از دانشجویان دانشگاه کابل، رشته ی ادبیات، در مورد تجنیس در کلام بیدل، از این حقیر پرسیده است.

تجنیس یا جناس:

یكسانی یا شباهت قابل توجه دو واژه یا بیشتر است در تلفّظ و اختلاف در معنی. کلماتی که پدید آورنده ی جناس اند، ارکان جناس نامیده می شوند.

گاهی اركان جناس در تلفظ كاملاً یكسان و فقط تفاوت معنی دارند .

گلاب است گویی به جویش روان

همی شاد گردد زبویش روان

روان(جاری) و روان(روح و جان)ارکان جناس اند که تلفظ یکسان و معنی متفاوت دارند.

انواع جناس:

جناس انواع مختلف دارد، مانند : جناس تام، جناس ناقص، جناس ناقص حرکتی، جناس ناقص اختلافی، جناس ناقص زاید، جناس ناقص مرکب، جناس ناقص قلب، جناس خطی، جناس زایی، جناس صامت، جناس محرف، جناس مفروق. من در این نبشته، قصد تعریف هر کدام را با مثال های آن ندارم، بلکه به اختصار به آنچه که مراد است، اشاره می کنم.

تجنیس در کلام بیدل:

کیست از راه تو چون خاشاک بردارد مرا 1

شعله جارویی کند تا پاک بردارد مرا 2

.............................

1. برداشتن، بر طرف کردن، برکنار کردن

2. نیست کردن، فنا شدن

................................

بس که بی قدری دلیل دستگاه عالم است 1

چون پر طاووس یک عالم نگین بی خاتم است 2

............................

1. جهان

2. مقدار زیاد

............................

چه ممکن است که راحت سری برآورد از ما؟ 1

مگر نَفَس رود و دیگری برآورد از ما 2

...............................

1. برآوردن، به معنی ، میسر شدن راحت، راحت نصیب شدن، آرام شدن

2. برآوردن، موفق شدن

................................

زین وجودی کز عدم شرمنده می گیرد مرا 1

گریه ام گر درنگیرد خنده می گیرد مرا 2

...........................

1. به معنی، خجلت دادن، خجل ساختن، شرمگین ساختن

2. خنده را آغاز کردن، به خنده شدن

.......................

طرحی قیامتی ز جگر می کشیم ما 1

نقاش ناله ایم و اثر می کشیم ما 2

.........................

1. به معنی، تحمل کردن

2. به معنی، کشیدن و یا نقاشی کردن یک اثر

..........................

از بس قماش دامن دلدار نازک است 1

دستم ز کار اگر نرود کار نازک است 2

.............................

1. به معنی، ظریف و نازک

2. به معنی، حساس

...........................

ای کعبه جو! یقینی اگر کار بستن است 1

احرام بستنت همه زنار بستن است 2

............................

1. به معنی، مراد و هدف است

2. به معنی بستن است

..............................

بس که از طرز خرامت جلوه ی مستانه ریخت 1

رنگ از روی چمن چون باده در پیمانه ریخت 2

...............................

1. به معنی، نمودار شدن

2. به معنی، ریختن

...............................

چشم واکن ، حسن نیرنگ قدم بی پرده است 1

گوش شو، آهنگ قانون عدم بی پرده است 2

.................................

1. به معنی، حایل و پرده

2. مراد از پرده ی اله ی موسیقی است

.................................

ما به کس آشنا نمی گردیم 1

گر شدیم آشنا، نمی گردیم 2

.........................

1. به معنی آشنا شدن و معرفت حاصل کردن

2. از آشنایی گشتن، یعنی آشنا را ترک گفتن

............................

چند مثال دیگر از کلام بیدل را که در آن تجنیس به شکل دشوار و پیچیده استفاده شده، این جا می آورم و شرح آن را به دوش دانشجویان رشته ی ادبیات واگذار می شوم. آدرس تماس با من: same_rafi yahoo.de

ستم است اگر هوست کشد که به سیر سرو و چمن درآ

تو ز غنچه کم نه دمیده ای در دل کشا به چمن درآ

.........................

گداز گوهر دل ، باده ی ناب است شبنم را

نم چشم تحیر، عالم آب است شبنم را

.......................

کرده ام باز به آن گریه ی سودا، سودا

که ز هر اشک زدم بر سر دریا، دریا

......................

مکش ای آفتاب از فکر زر بر پشت آتش را

ز غفلت می پرستی چند چون زردشت آتش را

.........................

ما را ز گرد این دشت ، عزمی ست رو به دریا

پُر کهنه شد تیمم، اکنون وضو به دریا

........................

امید وارم برای آن عده از هم و طنان عزیز که نسبت به این حقیر سوء ظن داشته، چیز های در ارتباط با من و سایت افغان جرمن آنلاین گفته اند، حقیقت قضایا را دریافته باشند. من در قید و بند زبان، قوم و قبیله نبوده، قلم من در خدمت بشریت و آرمان های والای انسانی است. از سانسور سخت متنفرم. همین سانسور باعث شد تا هم وطنان عزیز نسبت به من سوء ظن پیدا کنند.

عبدالسمیع رفیع صافی

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • داشمند گرامی جناب رفيع صافی ! نوشته ها و پاسخ ها و موضعگيری های اخير تان ثابت کرد ، شما يک پشتوانه استوار برای زبان و ادب فارسی هستيد . آقای رحيل و انگشت شمار هواداران ايشان ، نه تنها در پی کشف حقيقت و آموزش وپژوهش نيستند، بلکه قصد خود نمايی، پوپوليزم، شلوغکاری و فتنه افروزی رادارند! آقای رحيل با ارائه دوسه کامنت اخير خود آشکار ساخت،يک تنظيمی آشوب طلب است . همان طور که محترم پوپل گفته است؛ يک پشتون که اينهمه برای فرهنگ فارسی و عرفان و گشايش غمض و رمز بيدل کار ميکند ، ممکن است چند جا اشتباه دستوری يا نارسايی بلاغی داشته باشد، اما وای به حال ما فارسی زبان ها که يک عريضه به زبان پشتو، نگاشته نمی توانيم.
    من اميد وارم که با سعه صدر ، از برخی نوشته های سخيف نرنجيد که عدهای به عنوان « موش های غار انترنت» فقط ريسمان شرف و انسانيت را ميجوند و ازان پس پشت سوراخ ، مخفی ميشوند!
    آخرين نوشته تان ( مقاله بالا) آب پاکی است بر آتش شيطنت پاره ای فتنه افروزان که گويا « هر کس با افغان ـــ جرمن انلاين ، سری تکان داد، فاشيست است » !
    اتفاقا و جسارتا من هم از اصطلاح « زبان دری» خوشم نمی آيد، زيرا ( فارسی) يک ترم و مصطلح جهانی است و هرگز به صلاح کار نيست، به بهانه تقدم تاريخی يک واژه ، خود را از سياست وکياست روز ، کنار کشيد به اين معنی که « من آنم که رستم بود پهلوان ..»
    البته اين درست که انديشه ورزان صاحبنامی چون صدقی و حيدر ژوبل و بهار و سعيد نفيسی و عارف پژمان و اکرم عثمان...از واژه دری نيز استفاده کرده اند ؛ اما هر سخن جايی و هر نکته مکانی دارد . تشتت و آشفتگی در اصطلاحات منجر به دودسته گی ميان پارسيگويان دو سوی مرز ميشود که نبايد آنرا به فال نيک گرفت

    • ملتی که واژه های بیگانه نامهای بیگانه و رسوم بیگانه را ، نه زیبا هایش را بلکه بدتر هایش را ترسناکتر هایش راجنگی هایش را خونریز هایش را و بی هیچ و خالی هایش را که با خرد و توانمندی افکار انسانی تطابقت ندارد و خنده آور هم است را بپذیرد و دلش هم خوش باشد که من هم از پای فلان جاهل فلان وطنفروش فلان نوکر منش فلان گمراه فلان قلدر فلان بی خرد آویزان هستم .روزش سیاه تار دستش دراز خواهد مانند. امروز اگر دین است از بیگانگان است و اگر لباس و اگر ریش و اگر سلاح و اگر پول ....
      پس ما از خود چه داریم با تاریخ 8 هزار ساله ؟

      من نمیدانم چرا ما به خرد و نیاکان خود رجوع نمی کنیم که امپراتور جهان بودند و حالا از آن چه به جای مانده یک سرزمین ویرانه که در افکار فردفرد آن از دانشمند نویسنده شاعر داستان نویس کمونیست سوسیالیت دینی دموکرات آن گرفته تا سگ ها و پشک ها و همه حیوانات آن هم تخم خرافات سوظن بی حاصلی و مفت خوری و نا باوری کاشته شده و این درد دردنهائی است . مانند بیماری سرطان . تا تثبیت و قایه نشود .
      نجات این ملت از چنگال جهانخوران آسان نیست .

      بیآئید برای شناخت خود بربخیزم و یکراست باخدای خود صحبت کنیم و خرد را بکار بگیریم و نبینیم که فلان ملا چه می گوید و فلان آخنند.

      ملا را صدقه و پول شما ملا می سازد که بخورد و بچردو حرف مفت بزند.

      گرگ گرسنه را صید طعمع باشتد در کمین

      تا احمق را زنده باشد مفلسان درمان نیست

      امیدوارم که از سخن حقیقت هم دل آزرده نشوید .

      این وبلاگ دوستم را هم برای شما معرفی می نمایم :

      www.98764211.persianblog.ir

      زنده باشید اما سر فراز

  • کاوه :

    این شخص ( صافی ) یک دهاتی است . از پشت کوه امده , از پشت کوه صافی . پشتون ها همه شان یک رقمی هستند , عکس های خود را با لبخند دخترانه به صفحات اخبار ها چاپ میکنند . بعد برای جلب مردم گپ های کته کته میزنند . صافید نه صفیح باید ایشان را خطاب داد .

    • اپریل خان !

      دیگران به بزرگی انسان حرف میزنند نه به حجم کودنی تو

    • چرا سايت افغان ـ جرمن سانسور ميکند ؟!
      برای اين که معتقدات و منويات اين سايت با رسم و راه و منويات ساير اهالی افغانستان ، تفاوت اساسی دارد . اينک به شمه ای ازين ديدگاه متفاوت سايت متذکره اشاره ميکنم :
      ۱ــ افغان جرمن همه شاهان متاخر افغانستان را تعظيم و تجليل ميکند!
      ۲ـ افغان جرمن ، سعی ميکند همواره زبان افغاانستان را دری بنامد و ازآن ايرانيان را فارسی !
      ۳ ـ افغان جرمن با رژيم آخوندی ايران و دست اندازی های اين رژيم چندان کاری ندارد، بلکه با فرهنگ و تاريخ و تمدن قوم ايرانی ( آريايی) مباررزه و پرخاش و دشمنی ميکند !
      ۴ ـ اين سايت، شيعيان افغانی را اغلب نوکر ايران ميداند ( گاه آنان را ايرانی ، ميگويد)
      ۵ـ اغلب ،متفکران و نويسنده گان تحصيل کرده ايران را،نيز
      جاسوس ،وطنفروش قلمداد ميکند!
      ۶ ـ اين سايت تلويحا و صراحتا گاه طالبان را « جنبش ملی » و مقاومت مردمی ، معرفی ميدارد!
      ۷ــ افغان جرمن، قيافه و مرام يک رسانه همه گانی راندارد، بلکه افکارافراطی يک قوم خاص را تبارز ميدهد!
      آشکار است که هر مطلبی که اين عقايد را تضعيف يا تخريب کند، درين رسانه يا نشر نميشود يا با تعديل و تصرف، نشر ميشود .

  • لطفاً فریب این گرگ های که لباس بره را پوشیده اند را نخورید، این آقای صافی هم مثل نوری و سیستانی بارکزائی و چاچا معروفی است.

    این ها دایه ای مهربانتر از مادر به زبان فارسی شده، اینقدر تعصب دارد که حتی حاضر نیست یک مرتبه این زبان بزرگ را فارسی بگوید.

    تو لطفاً برو و برای زبان پشتو که خیلی نیاز به لطف و مهربانی دارد کار کن.

    برای زبان فارسی خیلی اشخاص هستند که کار می کنند.

    من که دیگر فریب انسان هایی همچون رفیع صاپی .............نمیخورم.

    این هرچه بگویند باز هم با فرهنگ و زبان بزرگ فارسی تعصب دارند.

  • مافیای فرهنگی فاشیزم .
    مافیای فرهنگی فاشیزم اوغانی

    حنیف اتمر و اجنت هایش ( از راست به چپ: سیاه سنگ ، سیستانی ، فاروق فارانی و مسعود فارانی.
    خواننده گان گرانقدر و محترم ،

    یکی از فاشیست های سورخلقی که در تعصب و تنگ نظری و قبیله پرستی شهرت خاص دارد ، حنیف اتمر نام دارد که پس از احیای حاکمیت فاشیست های پشتون در هشت سال اخیر ، به حیث وزیر صاحب صلاحیت های عام و تام بوده است که با دست باز و داشتن امکانات نا محدود و بدون تشویش برنامه های پشتون سازی و فارسی ستیزی بسیار محیلانه و بیشرمانه را عملی کرده است . افتضاح و فساد و خیانتکاری های حنیف اتمر بار ها در رسانه های جمعی غیر دولتی افشاء و رسوا گشته و بسیاری از همدیاران ما از آن آگاهی دارند . حنیف اتمر کسی است که همراه و همدست با دیگر پشتونیست های اوغان ذلتی و سورخلقی و طالب و دیگر و دیگرهایش ، شب و روز برای بازگشتاندن حاکمیت مطلق قوم پشتون در اوغانستان کار می کند . حنیف اتمر کسی است که چهار صد نفر مشاور پشتون تبار و پشتونیست های سرسخت را از هر سو جمع کرده بود و به نام "مشاورین " و کارآگان برای شان معاش های دالری و بلند می داد. چهارصد مشاور داشتن حنیف اتمر یکی از عجایب وزارت کردن در جهان به حساب می آید. همچنان ، پس از وزارت معارف ، حنیف اتمر وزارت داخله را نیز کاملا " اوغانی " ساخته است و پنج سال دیگر نیز در آن کرسی باقی می ماند که پلان ها و برنامه های فاشیستی و قبیله پرستانه را بیشتر عملی سازد . در پهلوی صد ها جنایت دیگر ، یکی از شهکار های حنیف اتمر این بوده است که در جریان هشت سال گذشته یک شبکه ی مافیای فرهنگی را از پشتون های فارسی ستیز به وجود آورده است که در هر جایی که بتوانند و به هر طریقی که ممکن باشد ، نخبه گان ، نویسنده گان ، پژوهشگران و دست اندرکاران رسانه های همگانی پارسی زبان راکه به دهل فاشیزم پشتونی نمی رقصند و از زبان و هویت خویش دفاع می کنند ، تحقیر، تخریب و تهدید نمایند و آنها را مجبور به گوشه گیری و خاموشی سازند .
    در باند مافیای فرهنگی فاشیزم به رهبری حنیف اتمر ، افراد بسیار شامل اند که ما از شرح مفصل آن در این نوشتار پرهیز می کنیم و تنها به معرفی کوتاه یک شاخه ی آن که بیشتر در خارج از کشور فعالیت دارند می پردازیم .

  • کدام نظری خاصی ندارم اما امیدوارم هستم که شما صاحب نظران بزرک به تفاهم کرده این کشوررا ازبربادی نجاد دهید .
    چرا این همه نژاد پرستی ، تعصب ، تبعیض ، زبان برستی را شما یان دامن میزنید .
    خداوند برایتان توفیق فرماید
    وسلام

    آنلاین : وب سایت ندارم

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس