اریکسون: فوتبال علم نیست بنابراین قابل پیش بینی نیست
اریکسون را بیشتر بشناسیم + مصاحبه فیفا با اریکسون
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
سون گوران اریکسون متولد 5 فوریه سال 1948 میلادی است. مربی اکنون 60 ساله سوئدی در سال 1975 و در سن 27 سالگی و به سبب مصدومیت زانویش از فوتبال کناره گرفت. سون گوران در دورانی که فوتبال بازی می کرد دفاع راست تیمش بود و بعد از مصدومیت در تیم دگرفورس سوئد نقش کمک مربی را ایفا کرد. بعد از جدایی و انتقال مربی تیم دگرفورس بعنوان دستیار مربی در تیم ملی سوئد، اریکسون به تنهایی هدایت تیم دگرفورس را بر عهده گرفت. اریکسون توانست از تیم های بی نام و نشان سوئدی موفق نشان داده و باشگاه پرتغالی بنفیکا را مجذوب خود کند.
بنفیکا توانست به همراه اریکسون در ابتدای دهه 80 میلادی قهرمانی لیگ و جام حذفی پرتغال را کسب کند و همچنین در جام یوفا نایب قهرمان شود. اریکسون پس از درخشش در بنفیکا برای یک دوره چند ساله راهی ایتالیا شد و در تیم رم قهرمانی در جام حذفی را در سال 1986 تجربه کرد و 2 سال نیز در فیورنتینا بدون کسب هیچ افتخاری فعالیت کرد. اریکسون دوباره در سال 1989 به بنفیکا برگشت و در سال 1990 بود که در فینال جام اروپایی آنها به میلان باختند. اریکسون و تیم بنفیکا در سال 1991 بار دیگر قهرمان لیگ پرتغال شدند.
اریکسون دوباره تیم بنفیکا را به مقصد کشور ایتالیا ترک گفته و به سامپدوریا پیوست و قهرمان جام حذفی ایتالیا شد. سال 1997 تیم لازیو اریکسون را به استخدام خود در آورد و ثمره آن قهرمانی یک قهرمانی در لیگ ایتالیا و کسب مقام اولی در جام حذفی و سوپر کاپ ایتالیا و جام یوفا در مابین سالهای 1998 ـ 2000 بود. تیم اریکسون همچنین توانست در سال 1999 در سوپر کاپ اروپا منچستریونایتد را با نتیجه یک بر صفر شکست دهد. در سالهایی که اریکسون در لازیو بود، سرجیو کرانیوتی رئیس ثروتمند لازیو حدود 274 میلیون پوند را در طول 4 فصل برای تیمش خرج کرد و سبب شد تا نام اریکسون و تیمش در تاریخ باشگاه طلایی شود اگرچه این خرج های بی حد و حساب کرانیوتی در سالهای بد تبدیل به ضرر شد.
در اواخر حضور اریکسون در لازیو بود که کوین کیگان در تیم ملی انگلیس مربیگری می کرد. تیم تحت هدایت کیگان در اکتبر 2001 در خاک انگلیس به آلمان باخت و پس از این فاجعه استعفاء داد. در تابستان 2001 اتحادیه فوتبال انگلیس دست به کار شد و برای اولین بار یک مربی خارجی را به سرمربیگری تیم ملی کشورش انتخاب کرد.
اریکسون در قدم های اولش به همراه انگلیسی ها توانست آلمان را در شهر مونیخ با نتیجه 5 ـ 1 شکست دهد و انتقام سختی را از آلمانها بگیرد.
اریکسون به همراه انگلیس در دو جام جهانی کره جنوبی ـ ژاپن و آلمان و همچنین مسابقات جام ملتهای اروپا در خاک پرتغال حضور داشت. نکته جالب در این مورد اینکه اریکسون و تیمش در هر سه رقابت تا مرحله یک چهارم نهایی پیش رفتند ولی با تیمهایی روبرو شدند که هدایتش را لوئیز فیلیپه اسکولاری ـ مربی حال حاضر باشگاه چلسی ـ بر عهده داشت و تیمهای برزیل و پرتغال انگلیس را از ادامه مسابقات باز می داشتند. حضور اریکسون در تیم ملی انگلیس توأمان با جنجالهای مطبوعاتی فراوانی بود و انتقادهای بی حد و حصر منتقدین از او بابت هر مسئله ای یکی از سخت ترین مقاطع مربیگری او به حساب می آید.
گفتنی است که پیش از شروع جام جهانی 2006 آلمان زمزمه جدایی اریکسون شنیده می شد و تا قبل از شروع بازیها رسمیت یافت و حتی استیو مک لارن دستیار اول اریکسون نیز بعنوان جانشین او بعد از جام جهانی انتخاب شد.
در مورد کارنامه اریکسون در تیم ملی انگلیس نکات برجسته ای وجود دارد: 1ـ او بعد از سر آلف رمزی بهترین مربی تیم ملی انگلیس به حساب می آید. 2ـ تنها مربی تیم ملی انگلیس است که در دوران حضورش پایش به استادیوم ویمبلی باز نشده است چرا که ویمبلی در آن مدت در حال بازسازی بود. 3ـ او مربی ای است که بیشترین امتیاز را با تیم ملی انگلیس در تاریخ فعالیت این تیم کسب کرده است.
اریکسون بعد از جدایی از تیم ملی انگلیس حدود یک سالی را دور از دنیای فوتبال گذراند و سرانجام با ورود تاکشین شیناواترا (نخست وزیر اسبق تایلند) به باشگاه منچسترسیتی پای اریکسون به رقابتهای باشگاهی انگلیس باز شد. میلیونر تایلندی بازیکنان نسبتاً بزرگی را برای مربی سوئدی خرید و در حالی که اریکسون و تیمش در ابتدای فصل گذشته به خوبی پیش می رفتند ولی بعد از مدتی بی ثباتی در نتایج نشان داد که منچسترسیتی برای تبدیل شدن به یک غول در فوتبال جزیره زمان زیادی را لازم دارد. کارنامه مربیگری اریکسون در منچسترسیتی همراه با نقاط سیاهی نیز است چرا که او بدترین شکست دوران مربیگری اش را به همراه این تیم در مقابل میدلزبورو با نتیجه هشت بر صفر تحمل کرده است.
اریکسون در ژوئن سال جاری به تیم ملی مکزیک پیوست و تاکنون کارنامه نسبتاً موفقی را از خود در این تیم برجا گذاشته است. در مورد اریکسون باید گفت که او جزو مربیان بزرگ دنیای فوتبال به حساب می آید هر چند که اکنون خود را از قاره اروپا بیرون کشیده است ولی هدایت تیم بزرگی همچون مکزیک را در اختیار دارد. اریکسون علیرغم داشتن چهره سردی که بیشتر به خصلت های سوئدی بودن او باز می گردد فوتبال با حرارتی را برای دوستداران فوتبال نمایش می دهد.
جدا از این مقدمه اکنون مصاحبه سایت فیفا را با این مربی شهیر سوئدی بخوانید:
سون گوران، قبل از هر چیز می خواهم بپرسم که شما چگونه زبان اسپانیایی را فراگرفتید؟
من به ایتالیایی و پرتغالی نیز صحبت می کنم که کمک خوبی به من می کند. هنگامی که من به کشوری دیگر انتقال یافتم باید زبانش را یاد می گرفتم تا نه تنها با بازیکنان در ارتباط باشم بلکه زندگی نیز در این میان مهمتر از فوتبال است. چرا من همچنین قادر شدم به کمک این زبان دوستانی بیابم و روزنامه بخوانم و کارهای دیگر نیز انجام دهم. اگر شما به این زبان مسلط نباشید مانند یک بچه می مانید.
چرا شما مکزیکو سیتی را انتخاب کردید، یکی از مهمترین و بزرگترین شهرها از نظر شلوغی و بی نظمی؟
من واقعاً زندگی در این شهر را دوست دارم و مردمانش نیز رفتاری دوستانه دارند. ترافیک دیوانه کننده است و من پیش از این چیزی مشابه آن را ندیده بودم. آنچه که من دوست دارم درجه هوا است و در مکزیکو این مناسب است نه همچون لندن که بطور دایم باران می بارد (خنده)
آیا شما قبل از این هم با فوتبال مکزیک آشنا بودید؟
فوتبال امری جهانی است و بعلاوه 15 عضو تیم ملی در باشگاه های اروپایی هستند. چه نوع فوتبالی را بازی می کنند؟ فوتبال مکزیکی، اروپایی و یا نوع دیگری؟ بله، البته درست است که بین لیگ مکزیک و انگلیس تفاوت است ولی بازیکنان در اینجا تکنیک، سرعت و قدرت خوبی دارند. ممکن است آنها کسی همچون پیتر چک را نداشته باشند اما این مسئله هم مرا نگران نمی کند. من فقط تلاش می کنم تا از بهترین توانایی های آنها استفاده بکنم.
هنگامی که شما در ابتدا این پست را پذیرفتید انتقادات بیشتر در زمینه عدم آشنایی شما با فوتبال این کشور بود...
خب البته من در لیگ مکزیک نبودم. من این را می فهمم. من بازی هایی را دیده بودم اما نه بیشتر. من احساس می کنم که تنها راه رسیدن به آشنایی تماشا کردن هر چه بیشتر بازی ها تا حد امکان است. این کاری است که من وظیفه ام است انجام دهم و از یک منظر خوشحالم که آن را انجام دهم. امروزه من از نظر آشنایی با فوتبال مکزیک فاصله زیادی ندارم.
برگردیم به تیم ملی، من تصور می کنم که اولین بازی شما در مقابل هندوراس بازی سختی بود، ولی با این وجود شما این شانس را داشتید که با بازیکنانتان قبل از آن بازی تمرین بکنید...
من وارد یک پست جدید شده بودم همانند بقیه کادر مربیگری، بازیکنان باشگاه های اروپایی مان 24 ساعت قبل از مسابقه به ما پیوستند. بنابراین ما نمی توانستیم همه کارها را در یک جلسه تمرینی انجام بدهیم. همه می دانستند چگونه از عهده این بازی بر بیایند و بخوبی این کار را هم انجام دادند. ما در تمرین صحبت کردیم و موقعیتها را آنالیز کردیم و در پایان بازده خوبی علیرغم موقعیت زمانی اندکمان داشتیم.
استفاده شما از جیووانی دوسانتوس و کارلوس ولا در بازی انتقاداتی را به همراه داشت. منظورتان از آن کار چه بود؟
فراخواندن بازیکنان جوان به تیم ملی هرگز عملی نادرست نیست چون آنها باید یک روز در تیم کار بکنند. من ایمان زیادی به آنها دارم و اگر آنها بازی نکنند چگونه باید تجربه بازی ملی کردن را کسب کنند. شاید آنها در حال حاضر بازیکن کاملی نباشند ولی این عادی است و آنها فقط با بازی کردن پیشرفت می کنند. هر دوی آنها در باشگاه هایشان (تاتنهام و آرسنال) فعال هستند آن هم دو باشگاه بزرگ اروپایی. بنابراین آنها باید خیلی خوب باشند. من عقیده دارم آنها از این هم بهتر می شوند.
بیشتر انتقادها در زمینه نبردن در بازیهای ابتدایی به منظور صعود به جام جهانی بود. آیا این انتقادها بجا بود؟
امروزه پیروزهای بزرگ در بازی های ملی رخ نمی دهد چون فاصله بین تیم ها کمتر شده است. برای مثال در بازی مقابل کانادا ما نمی توانستیم با تیمی که بسته کار می کند به آسانی بازی کنیم. شما به شانس و یک گل زود هنگام هم نیاز دارید. علاوه بر این باید صبور هم باشید. دیوانه وار و عصبی بازی کردن جواب این کار نیست چون فقط در تیم دستپاچگی را ایجاد می کند. دیر یا زود گل بدست خواهد آمد و این دقیقاً همان چیزی است که رخ خواهد داد.
شما در مورد بلانکو چه می توانید بگویید؟ و این که چرا او از فوتبال ملی کناره گرفت؟
او برای 3 بازی مقدماتی فراخوانده شد، بنابراین تصمیمش این بود که از تیم ملی کنار برود. اگر او جزو 25 نفر بازیکنان تیم من بوده است نشان می دهد که من تلاشم را کرده ام تا او را از تصمیمش منصرف کنم ولی او 35 ساله هم است. او وضعیتش بدنش را بهتر از هر کس دیگری می شناسد و می داند چه باید بکند. او یک بازیکن بزرگ بوده و هنوز هم هست. اما من چه کاری می توانم بکنم وقتی که او خودش می خواهد کنار برود؟
در مورد نری کاستیلو چطور؟ آیا او در طرحهای شما برای تیم ملی جایی دارد؟
او شانس نداشته است. من فکر می کنم آخرین باری که او در سطح عالی بازی کرد سال گذشته بود. از آن زمان او قادر به ثابت بازی کردن نبوده است آن هم به سبب ترکیبی از مصدومیت و تصمیمات تاکتیکی (در باشگاه منچسترسیتی). مایه تأسف است چون او با حجم عظیم استعدادهایش بازیکن بزرگی است، سرعت و توانایی هم دارد. من امیدوارم او بازی کردن را دوباره شروع کند چرا که برای من سخت است که دوباره او را فرابخوانم. من می دانم او قادر به انجام این کار است. او هنوز هم در فکرم است.
گیلرمو اوچوئا یا اسوالدو سانچز، دروازه بان هایتان؟
من اعتماد زیادی به اوچوئا دارم، کسی که آینده مکزیکو را نشان می دهد. در حال حاضر با این وجود اسوالدو خیلی خوب است و تجربه زیادی هم دارد، اینها چیزهایی است که برای دروازه اساسی است. گیلرمو نیاز دارد که صبور باشد و درک کند که او نیز یک روزی دروازه بان تیم ملی خواهد شد.
سقف اوج مکزیک در رده جهانی فیفا شانزدهم بوده است، چه مقدار راه دیگر را باید بپیماید؟
ابتدای همه چیز ما باید صعود بکنیم (به چوب ضربه می زند) اما من عقیده دارم که این کار را انجام خواهیم داد. بنابراین ما نیاز داریم که خوش شانس باشیم و بازیکنان قابلی نیز در اختیار داریم بجز بازیکنان خسته یا مصدوم. من خواهم گفت که ما اکنون در وضعیتی قرار داریم که زندگی را برای هر تیمی مشکل خواهد کرد. ما نباید خودمان را پایین تر از دیگران در نظر بگیریم. من خیلی خوش بین هستم.
شما بارها در طول مصاحبه تان به چوب می زدید، آیا این عملکردی خرافاتی است؟
ما سوئدی ها همیشه این کار را انجام می دهیم چرا که می خواهیم خوش شانس باشیم (خنده). فوتبال علم نیست و غیر قابل پیش بینی است...
نهایتاً، به ما یک مقداری درباره سون گوران اریکسون بگویید؟
من شخصیت نرمالی هستم و خیلی خوش شانس. من شانس کار کردن در سوئد، پرتغال، ایتالیا، انگلیس و اکنون در مکزیک را داشته ام. آنها تجربیات غنی ای بوده اند. این تجربیات به من افزوده شدند و اجازه دادند که فرهنگ های مختلف را بشناسم. زبانهای جدید را بیاموزم و ... من آدم خوش شانسی هستم.