روایت روشنایی: قسمت اول
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نگارنده: اصغر سروش عضو شورای عالی مردمی جنبش روشنایی
بنام خداوند حق و عدالت
قسمت اول
هدف من از روایت:
از تاریخ شکل گیری جنبش روشنایی (۱۶ ثور ۱۳۹۵) الی دوم اسد همان سال که فاجعهی بزرگی در چوک روشنایی (دهمزنگ) اتفاق افتاد، تقریباً ۴ ماه فاصله دارد. اکنون که ما در آستانهی اولین سالیاد فاجعه المناک دوم اسد سال گذشته قرار داریم، چرا من این تاریخ پرخم و پیچِ بزرگترین حرکت دادخواهی را کنار گذاشتم و فقط خواستم روایتی داشته باشم از اول و دوم اسد ۱۳۹۵؟ یکی از مهمترین دلائل من، روایت های متناقض و چند دسته و انحراف بزرگی که در همین دو روز اتفاق افتاده بود، می باشد.
حکومت در دقیقهی ۹۰ (شامگاه ۳۱ سرطان ۱۳۹۵) چراغ سبز نشان داد و طرح سه ماده ای را به شورای عالی مردمی – جنبش روشنایی تقدیم کرد (البته قبل از آن برخی مذاکرات مقدماتی با برخی از مقامات حکومتی – امنیتی در مسجد رسول اکرم و از آن طرف با شخص استاد خلیلی نیز صورت گرفته بود). در ماده اول این طرح، تشکیل یک کمیسیون مشترک شش نفره که سه نفر از سوی شورای عالی مردمی و سه نفر از سوی حکومت معرفی شود، بود. ماده ی دوم آن این بود که؛ این کمیسیون با دونرها باید وارد گفتگو شود و نظریات و دیدگاه های آنان را نیز داشته باشد و ماده سوم از تعویق تظاهرات به مدت ده روز، الی ختم کار کمیسیون مشترک، حکایت داشت.
شورای عالی مردمی – جنبش روشنایی جلسه فوقالعاده تشکیل داد و همه در خانه ی بهزاد گردهم جمع شدیم. مامورین حکومتی در بیرون از منزل بهزاد منتظر پاسخ شورای عالی مردمی بودند. طرح حکومت در جلسه شورا قرائت شد. بحث های زیادی صورت گرفت. همه جوانب تحلیل و بررسی گردید. اینکه حکومت وحدت ملی، چگونه و بر اساس چه ملاحظهی در دقیقه ۹۰، آن هم یک روز قبل از تظاهرات دست و آستین برزده و می خواهد به این مشکل نقطهی پایان بگذارد، چرا زمانی که شورای عالی مردمی – جنبش روشنایی تاریخ تظاهرات را اعلان نمود و در شبهای جمعهی ماه مبارک رمضان تحت عنوان “شبهای روشنایی”، گردهمایی های بزرگی را در مصلی شهید مزاری ترتیب داده بود و همیشه برای حل ماجرا از سوی زمامداران حکومتی تاکید می نمود، متوجه نشده و یا نخواست وارد معرکه شود و به این غایله نقطهی پایان بگذارد که اکنون، یک روز قبل از تظاهرات وارد میدان گردیده و طرح گفتگو را پیش می کند؟ اگر حکومت واقعا در صدد حل ماجرای پیش آمده بود، چرا از طریق اداره امور این مسئله را پیگیری نکرد که از طریق امنیت ملی وارد گفتگو شد؟ و سئوالات زیادی مطرح گردید و جوانب مختلف این طرح و پیشنهاد حکومت مورد غور و بررسی قرار گرفت. درنهایت و بعد از تحلیل و بررسی جوانب طرح و نیت حکومت، اکثریت اعضای شورای عالی مردمی آن را نوعی طرفند و فریب سردمداران حکومتی برای لغو تظاهرات و فروکش کردن احساسات مردم پنداشتند و به همین دلیل آن را رد کردند.
به قول انجنیر خاوری عضو کمیته تخنیکی شورای عالی مردمی که گفت: « من یکبار از خانه بهزاد خارج شدم و با کسی در تلفون صحبت می نمودم. مامورین حکومتی مرا ندیده بود و در بیرون از خانهی بهزاد در پهلوی موتر خود ایستاده بودند. آنان باهم دیگر صحبت میکردند و من با گوش های خودم شنیدم که گفتند: با همی کار آنان (اعضای شورای عالی مردمی) را مصروف می سازیم که به سر و کله همدیگر بزنند، ما کار خود را می کنیم».
وقتی نوبت من برای صحبت کردن و ابراز نظر رسید، همین بحث را مطرح نمودم و گفتم: اعضای شورای عالی مردمی، چه طرح حکومت را طرفندی برای لغو تظاهرات و فروکش کردن احساسات مردم بداند و یا آن را نوعِ چراغ سبز برای حل این ماجرا، اما آنچه برای ما مهم است و ما باید متوجه آن باشیم، پاسخ ما به حکومت است. پذیرفتن و نپذیرفتن این طرح یک بعد قضیه است، اما اینکه جواب حکومت داده شود، ما (شورای عالی مردمی) رسالت تاریخی خود را انجام داده ایم و فردا، برای مردم خود نیز پاسخ خواهیم داشت و برای آنان خواهیم گفت که هرنوع چراغ سبزی که از سوی حکومت به ما نشان داده شد، ما آن را بررسی کردیم و با حساسیت و دقتِ تمام، پاسخ خود را گفتیم. من تاکید نمودم که پاسخ ما باید بصورت مکتوب باشد و از دست مامورین حکومتی، فرستاده شود. این پاسخ چه در قالب طرح پیشنهادی از سوی ما باشد و چه یک پاسخ کوتاه و مکتوب، هم مسئولیت ما انجام خواهد شد و هم حکومت تکلیف خود را خواهد فهمید. در صورتیکه جواب حکومت داده نشود و ما از کنار این طرح؛ ولو یک طرح فریبنده و پیشپا افتاده باشد، بگذریم، فرا ما ملامت خواهیم بود و زبان حکومت نیز دراز.
اکثریت اعضای شورای عالی مردمی از این پیشنهاد پشتیبانی کردند و در نهایت، نتیجهی جلسه این شد که پاسخ حکومت باید داده شود و ما خود، طرحی آماده کنیم و به مامورین حکومتی تسلیم نماییم. به ۵ نفر از اعضای شورای عالی مردمی وظیفه سپرده شد که فوراً طرحی را آماده کنند و به شورا بیاورند تا تصویب شود. اعضای کمیته ۵ نفره، طرح سه ماده ای حکومت را به ۶ ماده تعدیل کرد. طرح پیشنهادی شورای عالی مردمی با اتفاق آراء تصویب شد. همچنین فیصله گردید و همه با یک نظر تایید کردند که اگر حکومت نیتی برای حل این موضوع داشته باشد و بخواهد به جواب ما لبیک بگوید، هیچگونه تغییر و تعدیل در طرح را از سوی حکومت نمی پذیریم. آنچه در این اطرح وجود دارد، حکومت همه را باید بپذیرد و هیچ تغییری برای ما قابل قبول نیست. تقریباً ساعت ۱۰ شب ۳۱ سرطان ۱۳۹۵ بود که به نمایندگان حکومت اجازه داده شد وارد جلسه گردیده و طرح شورای عالی مردمی را تسلیم شوند. آنان آمدند. طرح شورای عالی را تقدیم نمودیم و به آنان گفتیم که تا فردا (اول اسد ۱۳۹۵) راس ساعت ۸ صبح منتظر پاسخ مثبت و منفی حکومت هستیم. آنان گفتند که ساعت ۸ صبح خیلی زود است، اگر اندکی بیشتر برای ما وقت داده شود، بهتر خواهد بود. شورای عالی مردمی به دلیل اینکه وقت رفتن به تظاهرات بسیار اندک بود و فقط یک روز به تظاهرات باقی مانده بود، کارهای کمیتههای کاری هم به کندی به پیش می رفت و ما باید کارهای زیادی را انجام می دادیم و به فعالیت های خود شدت بیشتر می بخشیدیم، یک ساعت تمدید نمودیم و به حکومت وقت دادیم که تا ساعت ۹ صبح اول اسد، پاسخ اش را مشخص نماید. در همین شب، همچنین فیصله گردیده بود که شورای عالی مردمی، کنفرانس مطبوعاتی را ساعت ۱۱ قبل از ظهر در مصلی شهید مزاری برگزار نماید و آخرین پاسخ حکومت را نیز با مردم شریک سازد.
اول اسد ۱۳۹۵:
روز جمعه (اول اسد ۱۳۹۵) راس ساعت ۸ صبح خانه بهزاد رسیدم. اعضای شورای عالی مردمی داشتند آهسته آهسته جمع می شدند. ساعت ۹ صبح شد، از پاسخ حکومت خبری نبود. بلاخره با اندکی تاخیر، مامورین حکومتی آمدند و پاسخ حکومت را به شورای عالی مردمی تقدیم کردند. طرح را تغییر داده بودند. مهمترین بخش طرح شورای عالی مردمی، مادهی اول این طرح بود که از سوی حکومت تغییر داده شده بود.
در ماده اول طرح شورای عالی آمده بود: “کمیسیون مرکب از پنج نفر از جانب حکومت وحدت ملی و پنج نفر از جانب شورای عالی مردمی تشکیل و جهت حل اختلاف بر سر مسیر انتقال لین برق ۵۰۰ کیلوولت ترکمنستان توظیف و اعتبار از تاریخ اول اسد ۱۳۹۵ شروع به کار نماید”.
اما حکومت آن را چنین تغییر داده بود: “کمیسیون مرکب از پنج – پنج نفر از جانب حکومت وحدت ملی و از جانب شورای عالی مردمی جنبش روشنایی تشکیل و جهت حل اختلاف روی ظرفیت تمدید لین (۲۲۰/۵۰۰) کیلوولت از مسیر تثبیت شده توظیف و اعتبار از تاریخ اول اسد ۱۳۹۵ شروع به کار نماید”.
با آنکه بحث لین برق ۲۲۰ کیلوولت به بامیان از سوی شورای عالی مردمی منتفی بود و این طرح (۲۲۰ کیلوولت)، طرح استاد محقق و استاد دانش بود که قبلا با حکومت در مورد آن توافق کرده بودند و مسیر تثبت شده هم مسیرِ طرح بدیل بود که آن را پذیرفته بودند، حکومت این مسئله را نیز در طرح تعدیلی پیشنهاد نموده بود. شورای عالی مردمی قبلا فیصله نموده بود که “هیچگونه تغییر و تعدیل برای ما قابل قبول نیست” و نمی پذیریم، پاسخ حکومت با تعدیل بسیار فاحش در مهمترین مادهی طرح شورای عالی مردمی و حتی انحراف داعیه اصلی جنبش روشنایی، وضعیت جلسه را برهم زد و بازهم طرح گفتگو و مذاکره را به بنبست کشید. باور اغلب اعضای شورا این بود که حکومت دارد وقت کشی می کند و ما را فریب می دهد و جزء به تعویق انداختن تظاهرات و خاموش ساختن احساسات مردم، هیچ نیت نیکی برای حل ماجرای کنونی ندارد و فقط می خواهد ما را فریب دهد. این باور، با تعدیل طرح شورای عالی مردمی از سوی حکومت، بیشتر تقویت گردید. اکثریت قریب به اتفاق اعضای شورای عالی مردمی، مطمئین شدند که حکومت هیچگونه ارادهی برای حل این غایله ندارد و فقط می خواهد وقت کشی کند.
بعدها اثبات گردید که حکومت واقعا در صدد وقت کشی و تعویق تظاهرات بوده است، نه مذاکره و گفتگو برای حل معضل توتاپ. تشکیل کمیسیون های قبلی و کمیسیون های که بعد از فاجعه المناک دوم اسد ایجاد شده بود و ظاهراً هیچ کدام آنها نتیجهی را به همراه نداشت و همه به بنبست رسیدند، مصداق بارز این ادعا است. همچنین در خصوص به تعویق انداختن تظاهرات ششم میزان با پادرمیانی یوناما، کمیسیون مستقل حقوق بشر و نهادهای جامعه مدنی افغانستان که شورای عالی مردمی تصمیم گرفت و طی اعلامیهی، تظاهرات ششم میزان را به تعویق انداخت و به وعده و وعیدهای حکومت اعتماد نمود، اما دیده شد که همه جز فریب و نیرنگ زمامداران حکومتی و حلقهی فاشیستی ارگ ریاست جمهوری، چیز دیگری نبود.
بعد از بحث های طولانی و به سروکله زدنهای زیاد، اکثریت اعضای شورای عالی مردمی طرح تعدیلی حکومت را به بار دوم رد نمودیم. فیصله نمودیم که مامورین حکومتی خواسته شود و پاسخ شورای عالی مردمی بصورت شفاهی به آنها داده شود. مامورین حکومتی آمدند و پاسخ شورای عالی مردمی را دریافت کردند و دوباره رفتند. البته تیم استاد خلیلی و داکتر مدبر، درهرحالتش از طرح حکومت دفاع می نمود. اینکه دلیل دفاع آنها چه بوده و چرا از طرح بی سر و پای حکومت دفاع می نمودند، اشاراتی در بخش های بعدی خواهیم داشت.
کنفرانس مطبوعاتی برگزار شد و آخرین جزئیات به رسانه ها و مردم شریک گردید. همه مصروف آمادگی برای برگزاری تظاهرات بودیم، پیش آهنگان جبنش روشنایی و مردم عزتمند ما در مصلی شهید مزاری به شدت کار می کردند. اعضای شورای عالی مردمی جلسات خیلی طولانی، خستگیناپذیر و گستردهی داشت. تقریبا ساعت ۱ بعد از ظهر اول اسد بود. از خانه بهزاد بیرون شدم و رفتم در خانه کاکایم. وقتی نان چاشت را به تنهایی صرف نمودم (چون دیگران ساعت ۱۲ ظهر غذا خورده بودند)، خواستم پشت پنجره دراز بکشم و چشم روی چشم بگذارم و کمی استراحت نمایم. هی داشتم در مورد تظاهرات فردا و اینکه چه خواهد شد، فکر می کردم. داشتم خواب می رفتم که یکبارگی قلبم تکان خورد. یک احساس ناراحت کننده و عجیبی به من دست داد. اصلاً نمی دانستم که چگونه و بصورت ناگهانی چنین حالتی به من دست داد. فکر می کردم اتفاق بزرگی افتاده است و یا خواهد افتاد. یک نوع وحشت در دلم راه یافت که فردا حتماً اتفاقی می افتد. از جا بلند شدم و گوشی مبایلم را گرفتم و “وصیت نامه” ام را نوشتم. یکی از جملات وضیت نامهی من این بود: «فردا (دوم اسد) حق بر باطل پیروز خواهد شد و طلسم استبداد حکومتی خواهد شکست. از تمامی عدالتخواهان و سربازان راه آزادی و عدالت میخواهم که عقبنشینی نکنید. به پیش روید و تا تحقق عدالت به مبارزات خود ادامه دهید. وقتی به دروازه ارگ رسیدید، از خون من بالای دروازه ارگ بنویسد: زنده باد عدالت».
زمانی که وصیت نامه ام را تکمیل نمودم و در فیسبوک گذاشتم، احساسِ آرامش کردم و اندکی راحت گردیدم. ساعت تقریبا ۲ بعد از ظهر بود. بازهم پشت پنجره درازکشیدم تا قرار بعدی جلسه که قرار بود ساعت ۴ بعد از ظهر در منزل بهزاد برگزار شود، چشمی روی چشم بگذارم و چند لحظه ای بخوابم. ناگهان زنگ موبایلم به صدا در آمد. دیدم قربانعلی فصیحی نماینده تیم استاد خلیلی در شورای عالی مردمی زنگ زده است. آقای فصیحی گفت: آقای سروش کجایی؟ گفتم: خانهی کاکایم نزدیک چوک شهید مزاری. فصیحی گفت هرچه زودتر جمع شویم خانه بهزاد و حکومت طرح ما را به کلی پذیرفته (منظور طرح شش ماده ای که قبلا تصویب شده بود). منم خوشحال شدم که بلاخره حکومت از سر خر لجاجت پایین شده و به خواست ما لبیک گفته است. حدود ۱۰ دقیقه باهم صحبت کردیم. فصیحی خیلی نگران تظاهرات فردا بود. همچنین از وضعیتی که در شورا حاکم بود، راحت به نظر نمی رسید. هی داشت طرح حکومت را توجیه می نمود و از رفتن به تظاهرات نگران بود. بهرحال، در آخر صحبت ها گفتم خوبست. حالا راه می افتم.
ساعت تقریباً ۲:۳۰ بعد از ظهر بود که خانه بهزاد رسیدم. تعداد کمی از اعضای شورای عالی مردمی حضور داشتند. جمع داشت بیشتر و بیشترتر می شد. همه منتظر تکمیل نصاب جلسه بودیم. نزدیک ۴ بعد از ظهر همه حضور یافتند. نصاب جلسه تکمیل شد. کسانی که همیشه در جلسات حضور نداشتند و بعد از ۱۰ جلسه یکبار حاضر می شدند، امروز همه حضور داشتند. دو شخص دیگری که عضو شورای عالی مردمی نبودند نیز در جلسه حضور داشت. یک خانم و یک آقا. گفتند از نمایندگان شورای ولایتی هستند. چهره یکی آشنا و دیگری نا آشنا بود. جلسه بصورت رسمی آغاز گردید. جلسه بسیار تنشزا بود. ظاهراً دو قطب شکل گرفته بود؛ موافقان و مخالفان تظاهرات. مخالفان تظاهرات از طرح حکومت حمایت می کردند و موافقان تظاهرات از رفتن به تظاهرات و رد طرح حکومتی. تنشها و جار و جنجالها بیشتر گردید. جلسه حالت نورمال نداشت. همه احساساتی و خون گرم. صداها گاهی بلند می شد و گاهی آرام می گرفت. سنت صحبت کردن و ابراز نظر نمودن در شورا گاهی شکسته می شد و گاهی مطابق نوبت به پیش می رفتیم.
بلاخره نوبت من رسید. من دیدگاه میانهی داشتم. بیشتر تاکید کردم روی واقعیت های که حاکم بر وضعیت است و از تجربهی که نزدیک به ۴ ماه مبارزه برای عدالت در قالب جنبش روشنایی داریم. من سخت مخالفت حرفها و سخنان احساساتی و آتشین بودم. چون وضعیت، وضعیتی نبود که با احساسات تصمیم گرفته می شد. باید با دید عقلانی مبتنی برواقعیت، همهی موارد رسد می گردید و بررسی می شد.
ادامه دارد…
نگارنده این روایت اصغر سروش عضو شورای عالی مردمی جنبش روشنایی است.
او یکی از برگزار کننده گان اعتراضات جنبش روشنایی در کابل بود و در تظاهرات ۲ اسد سال گذشته
در میدان دهمزنگ "میدان شهدای روشنایی" به شدت زخمی شد. و ماه ها در یکی از شفاخانه های هندوستان بستری بود.
اکنون وضعیت آقای سروش خوب است و به فعالیت هایش در چوکات جنبش روشنایی در کابل ادامه می دهد.
آنلاین : http://www.hazarapeople.com/fa/++cs_INTERRO++p=22386