صفحه نخست > کابل پرس ورزشی > مقالات فوتبالي > اوون؛ حرفه اي ترين فوتباليست خانواده هارگريوزها

اوون؛ حرفه اي ترين فوتباليست خانواده هارگريوزها

علی جواد دهقان
يكشنبه 18 مارچ 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اوون هارگريوز ـ ستون نويس BBCsport و بازيكن تيم ملي فوتبال انگليس و باشگاه بايرن مونيخ
حتي در خانواده خودم هم، من يك فرد بي كس به حساب مي آيم. من تنها عضو خانواده هارگريوزها هستم كه در انگليس يا ولز متولد نشده است. مادرم از ولز است اما پدرم از انگليس. برادر بزرگترم ـ دارن ـ در ولز متولد شده است و نيل ديگر برادرم نيز همچنين و بعد از آنها من هستم كه در كانادا متولد شده ام و تنها بازيكن انگليسي هستم كه در انگليس بازي نكرده است. اگرچه من در كانادا رشد يافته ام ولي در آنجا نيز در يك خانه قديمي انگليسي زندگي مي كردم كه پدربزرگم و والدينم از آن استفاده مي كردند.
پدرم تصميم گرفت تا بريتانيا را به مقصد كانادا براي كار كردن ترك كند و بعد از مدت كوتاهي حضور در تورنتو به كالگري انتقال يافت، جايي كه من به دنيا آمدم. من آنگونه كه پدرم و برادر بزرگترم دارن بودند رشد يافتم. پدرم عاشق اين بود كه يك فوتباليست باشد ولي اين اتفاق براي او رخ نداد. او در تيم جوانان بولتون بود و بعد از آنكه به كانادا آمد در تيم كالگري كيكرز به صورت نيمه حرفه اي بازي كرد. آنها نسبتا موفق بودند و من به ياد مي آورم كه من و برادرم مي خواستيم به همراه بازيكنان به استاديوم و رختكن برويم. در آن زمان من واقعا احساسي براي كانادايي يا انگليسي بودن نداشتم اما دوستانم كه به منزل مان زنگ مي زدند نمي توانستند لهجه پدرم را وقت صحبت كردن درك كنند. به هنگام بزرگ شدن من هر ورزشي را كه ممكن بود انجام دادم. من شايد بسكتبال را بيشتر از فوتبال بازي مي كردم. شايد از آنجا كه هوا در كانادا خيلي سرد بود و ما در هفته 2 بار بيشتر فوتبال بازي نمي كرديم اما بسكتبال را هر روز.
دارن در روزگار جواني اش بازيكن بزرگي بود. او يك مهاجم مستعد و خيلي دونده بود و در سطح جوانان براي كانادا نيز حضور يافته بود. هر جايي كه من رفتم مردم مي گفتند كه او چقدر خوب بود. او در جايي كه بزرگ شد واقعا يك ستاره بود. پدرم در 16 سالگي او را به بولتون فرستاد و آنها حتي مي خواستند كه با او قرارداد امضا كنند اما پدرم از او خواسته بود كه سال آخر مدرسه اش را به پايان برساند. برادرم از اين جهت كه دچار مصدوميت هاي زيادي از ناحيه زانويش شد خيلي بدشانس بو و در آن سال او با پاره كردن رباط صليبي اش ديگر فرصت را از دست داد. وقتي كه نوبت به من رسيد من فكر مي كنم پدرم فكر كرد كه فرصت هاي خوبي هستند كه اجازه داد بروم. برادرانم بزرگترين مشوقانم بودند. آنها در جام جهاني گذشته در تابستان با من بودند و داشتن چنين حمايتي خيلي بزرگ است. آنها هنوز در كانادا هستند اما اگر من در انگليس بازي مي كردم آنها نيز درباره برگشت شان صحبت مي كردند. من اكنون 26 ساله هستم و 5 يا 10 سال ديگر هم فرصت دارم تا كاري انجام بدهم كه آنها مي خواهند جزيي از آن باشند. گفتني است كه در ابتدا من هرگز درباره حرفه اي شدن فكر نمي كردم. در جايي كه من رشد يافتم، در آن موقع فوتبال در ايتاليا، آلمان و انگليس حرفه اي كار مي شد و آن وقت فقط اين يك رويا بود. تيم من از كالگري در تورنمنت ايان راش در ولز بازي كرد و پدرم با مربي كاشف استعداد ليورپولي ها صحبت كرد. من فكر مي كنم آن فرد استيو هيوي بود. او گفت كه من را تحت نظر دارد اما من مطمئن نيستم كه حتي آن كار را انجام داده باشند.
در اكتبر 1996 مربي ام توماس نيدروف مرا به تعدادي امتحان در آلمان برد. من آن زمان 15 ساله بودم و يك هفته اي را با بايرن گذراندم. ما امتحاناتي را هم در شهرهايي مانند كلن و لوركوزن هم بايد مي داديم براي اينكه انتظار نداشتيم بايرن مرا نگه دارد. اما بايرن پسنديد و در تابستان 1997 من به مونيخ رفتم و در آنجا برايمدت 10 سال است كه مي باشم. آلمان بخاطر نظم و سازماندهي اش مشهور است. آنها همگي لباسها، كفشهاو زمين هاي بي نقصي دارند. من در محيطي رشد يافتم كه فوتبال مهم بود اما اينجا يك سطح كاملا جديد بود. حتي در 16 سالگي آنها خيلي جنگنده بودند كه اين باب طبع من بود. همه مي خواستند تا در آينده ستاره باشند و اين كه بخشي از يك كار خيلي بزرگ باشي خود بزرگ است. در آنجا من فكر مي كردم كه همه چيز را مي دانم و به هر جايي كه بروم مي توانم خوب باشم.
در ابتدا من فكر مي كردم نمي توانم زبان را فرابگيرم اما بعد از گذشت حدود يكسال بهتر شدم. من جزو گروه كوچكي از جمله نيل اريك جانسون ـ كه اكنون در لستر است ـ استفان هافمن از راپيدوين و دروازه بان استفان مگنوسن از ايسلند بودم كه با هم زبان را ياد گرفتيم. آنجا براي من مشكل بود چرا كه مايل ها از خانه ام دور بودم و از آنجا كه خيلي كله شق بودم دوست نداشتم تا از كسي درخواست كمكي بكنم و فقط به خودم مي گفتم كه مي توانم كارم را انجام دهم. در آن زمان اينترنتي نبود و من نمي توانستم زياد به كانادا تلفن كنم. بنابراين مجبور بودم به گونه اي سر كنم. من راضي ام كه آن گونه كار كردم براي اينكه مرا خيلي قوي تر ساخت. آن مشكلات به شما اعتماد به نفس مي دهد.
در كودكي من فكر مي كردم كه كالگري تنها مكان در دنيا باشد اما پس از آن من به آلمان آمدم و بعد از آن به دور دنيا مسافرت كرده ام. آنچه كه شما مي بينيد و مي آموزيد از مسافرت كردن بي ارزش است و بنابراين وقتي كه من بزرگتر شدم مي خواهم تا جهان را ببينم و در جاهاي مختلفي همچون استراليا، لندن، نيويورك و آفريقاي جنوبي زندگي كنم.
در 23 سالگي من احساس مي كردم كه همه چيز در پيش رويم است اما در سه سال گذشته من لازم بود تا به آنچه كه مي خواهم دست بيابم و جايي كه من مي خواهم بروم نظر بيندازم بهمين دليل اين سالها مهمترين سالهاي زندگي من بوده اند. من مي خواهم تا به اكثر آنها دست بيابم. من به اغلب آنها تاكنون رسيده ام و در آينده نيز خواهم رسيد.
من فكر مي كنم كه در راه درستي قدم گذاشته ام اما نياز به نقشه اي براي جايي كه مي خواهم بروم دارم، به جايي پرواز كنم كه آينده ام به آن بستگي دارد.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس