اين پاها از کجای گذشته آوارگی را حمل می کنند؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اشاره: اين مقاله ی کوتاه بخشی از کتاب خواندن و نوشتن، مهندسی ادبيات افغانستان است.
كودكان افغانستان در آوارگی سرودی دارند كه هنگام بازی آن را هم آوايی می كنند . اين سرود حقايق زيادی را درباره ی سرزمين شان و آوارگی در خود پنهان دارد ، اينجا دنيای آزاد كودكان ماست كه بی پروا در بازي كلمات، آوارگی و زندگی شان را رسم می كنند . اين جا خلاقيت آزاد كودكان ماست كه ادبياتی انسانی را در اين دهكده ی كوچك آدميان می نماياند ، كلمات شتاب می گيرند و لحظاتی آزاد را در رابطه ای زلال به رخ می كشاند ، رژه وار با قدم های بعد پيوند می خورند و مصصم تر بدل به اعتراضی می شود كه اين نسل از ابتدا خود ، بادستان خود آفريده است . يعنی به يك خصيصه دست می يازد كه آفرينش اعتراض می باشد و اين خصيصه را خود و با اتكا به خود به وجود آورده است .
دخترم گم شده
سيم سام سامی يا
در كجا گم شده
سيم سام سامی يا
در لندن گم شده
سيم سام سامی يا
نام او چه بوده
سيم سام سامی يا
نام او شاكاكو
سيم سام سامی يا
نام او به تعداد كسانی ست كه در هماوايی شركت می كنند و بازی را می آفرينند . يك بازی به گونه ای آميخته با آوارگی و همانگونه پراكنده كه از مرزها می گذرد و جغرافيا را می تواند ننگرد ، هرات ، باميان ، كابل ، دايكندی ، مزارشريف ، مشهد ، تهران ،اسلام آباد ،پيشاور ، كويته ، دهلی ، رم ، مادريد ، تورنتو ، لندن ، يا هر جای ديگر . به همان پراكندگی آوارگی؛ هركس سرود را هماوايی كند ، می تواند جانشين های خود را در بافت همنشينی سرود بگمارد . چه در ميدان های معنايی و چه در ريخت و قيافه ی آوايی. به گونه ای سرود آميخته با خصلت آوارگی ،رژه وار در هر گام مصمم تر بدل به همان اعتراضی می شود كه مي تواند جغرافيا را ننگرد اين سرود با توجه به نوع آفريـنش ، تركيب ، ريخت آوايی و اجرا مسـيرهای متنوعی را می تواند بپيمايد ، و ابعاد گوناگونی را بنماياند . سرود پيكره بندی منسجمی دارد ؛ در عين اين كه با آغوش باز هر كودك سرگشته ای را در خود جای می دهد ، ريخت آواِيی آن به حركت پای كودكان هنگام بازی فرمی رژه وار می دهد و باز در تركيبي هماهنگ در همه ی سطور به آزادي موكول می شود ، در جريان هماوايي سرود ، اين آزادی در اختيار همه ی سرودخوانان است ، نام او … نام او ضمن اينكه آزادانه انتخاب می شود در رهگذار خود وضعيت آوايی گونه گونی را ايجاد می كند ؛ بويژه زمانی كه با سطور « سيم سام سامی يا » می تواند خلاء ايجاد كند و ريتم فضايی بسازد . همين خصيصه می تواند به سرود اين امكان را بدهد كه آدم های متفاوت با زبان های متفاوت را در يك موقعيت مشترك آوايی گرد هم آورد . خصلت فضايی بودنش آن را با نقاطی از آواها هماهنگ می كند كه درونی و از ضميری ابتدايی، چشمه گرفته است . قرار دادن جانشين در هر يك از گزينه های زبانی سرود، امكان بی شك آن است. سرود خوان آزادانه می تواند ، سرود را به ميدان های خاصی از بازی بی انتها بكشاند ، و فرد به فرد به پيش برود .
سرود می تواند اين امكان را به سرود خوان بدهد كه به گونه گونی سرود بيانجامد ، امكاني كه من فكر می كنم از پيرنگ های آوارگی سرود آغاز شده است . از جايی كه آزادی هم چون عصيانی در لابلای كلمات آواره جای باز می كند . ليلا در هرات ، برادرش در كوره پزخانه های اطراف قم ،زهرا دختر عمويش در مشهد ، برادر زهرا در كويته و دوستانش هم هر يك پراكنده در آن شهر در آن كشور . پس با فاطمه ، ليلا ، فريبا ، زهرا ، صديقه ، فروزان ، ناهيد ، شاكاكو ، معصومه ، النا ، زينب ، عصمت ، نرگس ، مريم ، خاطره ، منصوره ، ربابه ، زهره ، كبرا ،فرزانه ، مليحه ، كلثوم ، فائقه ، عزيزه ، مرجان ، قادره ، سحر ، هاجر ، نسيمه ، طاهره ، نازنين ، بتول ، زكيه، ماريا ، راضيه ، عفت . زليخا ، مؤ منه . الا هه ، حوا . فريده، فرهد ، مهرانه ، شكيلا ، مهوش ، فروهر ، مهرافزا ، پری ماه ، مهری ماه ، قمر ، مينا ، اديما ، ماگل ، كبوتر ، صفورا ، سالما ، شيما ، ملالی ، مينه ،و ....
دخترم گم شده
سيم سام سامی يا
در كجا گم شده
سيم سام سامی يا
در لندن گم شده
سيم سام سامی يا
نام او چه بوده
سيم سام سامی يا
نام او شاكاكو
سيم سام سامی يا
پي نوشت: اين بازی را تقريباً همه ی كودكان دختر گلشهر يکی از شهرك های آواره نشين اطراف مشهد در ايران، می دانند و انجام می دهند .
پيامها
13 می 2007, 00:34, توسط عبدالله خداداد
کامران عزیز خسته نباشی،
مقاله ی زیبایت را خواندم.
من این ترانه را در میان کودکان افغانستان ندیده ام.
البته فکر می کنم کودکان مهاجر افغانستان در دیار غربت - به ویژه ایران - این ترانه را از کودکان ایرانی یا جای دیگر آموخته باشند.(بستر و خاستگاه این تران، افغانستان نیست)
از دوستان دیگر می خواهم که در این مورد اندیشه های خود را بگویند.
پیروز باشید!
13 می 2007, 00:52, توسط کامران ميرهزار
اين سرود در ميان کودکان افغان در ايران شکل گرفته و نه در افغانستان. اين مقاله نخستين بار سال ها پيش در مجله ی فصل زنان (مجله ی گروهی از فعالين حقوق زن در ايران)همراه با دو نوشتار ديگر با عنوان سه روايت از آوارگی نشر شده است. کودکان ايرانی چنين سرودی نداشتند، اما اکنون اين سرود را می توان در شهرهای مختلف ايران يافت که کودکان آن را با هم آوايی می کنند.
20 می 2007, 22:55, توسط آواره
در آغاز سال نو شمسی از طریق رسانه های جمهوری اسلامی ایران واقف شدیم که رهبری ایران امسال را، سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نام نهاده است. اما دولت جمهوری اسلامی ایران امسال را سال مقابله و مبارزه با اتباع خارجی بخصوص به اصطلاح خود برادران ایرانی "افاغنه" نام نهاده است تا انسجام اسلامی مورد نظر جامه عمل بپوشد که یکی از فاکتورهای مهم در تحقق این هدف، اخراج اجباری مهاجران افغانی است زیرا بدون آن انسجام اسلامی و همدلی کشورهای مسلمان محقق نمی شود.! در همین روزهای اخیر در سطح شهر قم، سر چهار راهها و میادین و داخل اتوبوس های شهری که مردم را جابجا می کنند، با نوشته های مختلف این عزم شان را به مردم خود نشان می دهد که تا هنوز این پلاکاردها و پارچه نوشته ها به زیبای شهر قم افزوده است و آن را فیشن نموده است.! محل نصب این پلاکاردها جاهای بسیار پرتردد انتخاب شده است تا به مردم شریف قم! نشان دهد که ما حاضریم برای تان هر کاری که بخواهید انجام دهیم. برخی از این نوشته ها و به اصطلاح "پروپاگندا" برای ثبت در تاریخ هجرت غمبار مردم ما نوشته می شود: در تابلوی رنگی و با طرح معنا داری در اتوبوسهای شهری این عبارت خود نمایی می کند: "سال 1386 سال مبارزه و مقابله با ورود، اقامت و اشتغال غیر قانونی اتباغ خارجی". ستاد مبارزه و مقابله با اتباع خارجی. و یا در تابلو پارچه های پنج متری در میادین اصلی شهر چنین نوشته شده است:" عزم دولت خدمتگذار برای مقابله با اقامت و اشتغال اتباع غیر قانونی خارجی جدیست!" ستاد مبارزه و مقابله با اتباع خارجی. و در برخی از تابلوها از مردم همیشه در صحنه قم درخواست کمک برای مبارزه و پیروزی در نبرد با یک مشت آواره افغانی را دارند. یادم نمی رود که یکی از افسران نیروی انتظامی که سهمیه مشخصی روزانه برای دستگیری افغانها را داشت، به گفته ای خودش از شانس بدش هر بار که برای دستگیری می رود افغانهای دارای مدرک به تور او بر می خورد، با عصبانیت می گوید: "من نمی دانم که این مردم (افغانها) تا چند روز قبل مجاهد بود اما یکدفعه شده اشرار و جنایتکار! عراق هشت سال جوانان ما را کشت و زنان و دختران ما را اسیر کرد و شهرهای مارا ویران، امروز در اطراف حرم حضرت معصومه بخاطر کثرت آنان نمی شود سوزن انداخت، بد بخت افغانها ..." راستی گفتی هر چند که جرأت حرف زدن در مقابل مافوق خود را نداری اما حرف دل ماست.