خیانت و جنایت، میراث عصر جاهلیت برای زنان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
سکوت چرا؟
حقوق بانوان و نقش آنان در پروسههای فرهنگ سازی، برنامههای اجتماعی، آموزشی و از همه مهمتر مشارکت آنان در مسایل مربوط به بانوان امروزه با باز بودن نسبی جامعه و به برکت نظام دموکراتیک و دموکراسی حجم وسیعی از مباحثات و محافل علمی را به خود اختصاص داده است. با گذشت بیشتر از یک دهه حضور همه جانبه جامعه جهانی در کشور اما هنوز هم زنان به حیث یک شهروند درجه دوم، فاقد قدرت تصمیم گیری، و مهمتر از همه فاقد انواع حقوق وابسته به خود شان است. چیزی که انسان افغانستانی و به طور اخص بانوان افغانستانی از آن محروم است. زن افغانستانی دقیقا در دشت جنایات حضور دارد، و قربانی جنایت کاران است که خویش تن را به هزار دلیل و علت نمایندهگان خداوند "ج" میدانند و خلیفه بودن خود را هموراه با ساز و کرنای فراموش ناشودنی، و با دلایل مطغن قرآنی یاد آوری میکنند. اما با آن هم این نمایندهگان خدا کاری شیطانی میکنند. اعمال مذموم و ناشایست چون خیانت و جنایت کار صد در صد شیطانی بوده و استندرد، میراثی از جهالت قبل از پیدایش اسلام است. به همون آیات که خلیفه بودن شان را ثابت کرده است کفر میورزند. چرا؟ چون همان قرآن که انسان را خلیفه خدا خوانده است، همون قرآن قتل نفس را حرام دانسته و مرتکبین آن را وعیدی آتش دوزخ داده است. همان قرآن کشتن یک انسان را به مثابه کشتن تمام بشریت میداند و آن کشنده را عذاب بس شدید نوید داده است. همان قرآن زن را لباس برای مرد و مرد را لباس برای زن قلمداد کرده است. زنان را همسرنوشت مردان دانسته و استفاده ابزاری از آنان را منع کرده است. اینجا اما آمار و ارقام خشونت علیه زنان به جای اینکه کاهش بیابد، سیر صعودی دارد، نوع خشونت هر روز خشینتر و وحشیانهتر میشود. به هر تراوزی که به سنجیم این جا بد ترین جایگاه برای موجودی به نام زن است. در تازهترین مورد این جنایات وزارت امور داخله از بازداشت دختری ده سالهای خبر داده است که به ارعاب و فشار برادرش که یک فرمانده محلی طالبان (خلیفههای خدا در زمین، و مامورین امر به معروف) است، میخواسته دست به انتحار بزند. و همچنان قضیهای بریده شدن لب و بینی بانوی به نام ستاره توسط شوهرش در هرات، نشان دهندهای نبود فضای امن ومناسب در کشور برای زنان است.
اما این همه جنایت و توحش ریشه در کجا دارد؟ آبشخور این زن آزاری و زن سیتزی کجا است؟ شاید دلایل متفاوت و مختلف داشته باشد اما آنچه از همه مهمتر و بارز تر مینماید جهالت و عدم رشد سواد و آگاهی بین طیف وسیع از مردانی، زن ستیز است. مخالفت با سواد آموزی زنان، مخالفت با مشارکت در مدیریت سیاسی زنان، مخالفت با حق انتخاب ( انواع انتخاب و در رأس آن حق انتخاب همسر) مخالفت با.... اولا با روح اسلام نمیسازد و دوما در عدم موجودیت حقوق یاد شده اسلام به جسدی متعفن مبدل میگردد که نزدیک شدن به آن به سختی نزدیک شدن به آن جسد پوسیده است. سوما با نفی این امور ما دقیقا در عصر جاهلیت قبل از اسلام سیر میکنیم. با نگاهی اجمالی به تاریخ اسلام در میابیم که پیش از ظهور اسلام در جامعه بدوی شبه جزیرهای عرب زنان ارزش انسانی نداشتند و فقط ارزش آنان در ارضا سازی نیاز جنسی مردان بود و آن هم مثل یک برده، بلکه عین برده در بازار سیاه مورد خرید و فروش قرار میگرفت. مادری عرب بدوی زمانی نوزاد دختر به دنیا میآورد شأن و منزلت خانوادهای شوهر را از بین میبرد و سر افگندهای شان میکرد. به این لحاظ دختران را زنده به گور میکردند و حق زنده ماندن را از آنان سلب میکردند، تا کسر شأن نشوند.
با آمدن اسلام و مبارزات عصیانگرانهای حضرت محمد "ص" این اهرام فشار از زنان برداشته شد و زن به حیث یک انسان کامل در جامعه اسلامی معرفی شد و مثل مردان در تمام امور مشارکت کردند و ادامه حیات را میسر ساختند. اما با گذشت چهارده قرن از آمدن اسلام امروزه مدعیان سینه چاک اسلام همان حرکات و فعلیات دد منیشانه را دوباره زنده کرده اند و به آن رنگ و جلای دینی میدهند. کار کفر عصر جاهلیت را مسلمان و مجاهد پیروی حضرت محمد "ص" میکند. مجاهد که بر خواهرش انتحار را تحمیل میکند. و قرآن را حریق میسازد، انسان را میکشد، و اسلامیت را به گند میکشد. در یک کلام امروز مدعیان میراث پیامبر کار انسانهای عصر جاهلیت را با ورژن و فورمول ویرایش شده جامهای عمل میپوشاند. و هیچ تفاوت بین لات پرستان آن روز و خدا پرستان این روز نمانده است. چون در عصر جاهلیت اگر دختری را زنده به گور میکردند و آن دختر را از هست موجود به نیست تبدیل میکردند امروز در قرن بیست و یک آن دختر را با واسکت انتحاری میفرستد تا توام با نیست شدن آن انسانهای دیگری نیز سر به سنگ قبر بگذارند. اگر آن روز غلامان و بردهگان با ضربات شلاق از بین برده میشد، اگر آن روز سمیه به خاطر گرویدنش به اسلام قربانی ضربههای متواتر شلاق ابوجهل شد، امروز ستاره قربانی تیغ تیز یک معتاد مسلمان شد. معتاد که شوهر است، او که باید لباس ستاره باشد و از او محافظت کند، در سردی و در گرمی نزدیکترین کس برای ستاره باشد. اما این شوهر چیکرد. کفر کرد.بینی و لب ستاره را برید، و درد و رنج این بینی بریدهگی، سراسر وجود انسان را میلرزاند. صدای کشیدن چاقوی آن موجود منفور، روی بینی ستاره گوشهای کفر و اسلام را میآزارد. چاقوی یک معتاد، چاقوی یک موجود عصر جاهلیت میآید و بینی یک زن امروزی را قلم میکند. لبانش را با تیغ نوازش میکند، چاقو،تیغ، خنجری یک معتاد، خنجری یک موجود وحشت آفرین از لبان ستاره طلب بوسه دارد. بوسههای مداوم شمشیری برهنهی یک وحشی لبان یک زن را سلاخی میکند. یک قصاب، یک کشنده، لبان یک زن را با خنجر آهنین اش نوازش داد، و آن را از پیشش میروباید. ستاره هرگز هوس بوسه از لبانش نمیکند، او بوسههای مداوم خنجر این موجود پست را در وجودش حس خواهد کرد.
این وضعیت زنان مسلمان در کشوری است که همیشه داد از اسلامیت و انسانیت میزند و غیرت شان شهرهای عالم است. در عجبم از اینکه چرا این همه بیغیرتی را هیچ عکس العملی نیست. انگار غیرت انسان افغانستانی میلنگد و یا هم اصلا غیرت ندارند و این کلمات دهان پرکن در ادبیات بازاری ما رخته کرده است. بیشتر از آن که به غیرت مردمم در حیرت شوم به خرد شان در حیرتم. خرد انسانهای مسلمان که اگر قرآن شان را یک کافر طعمهای آتش کند، آن غیرت شان به غلیان میآید و افغانستان را به فغانستان مبدل میسازند. مولوی و حاج آقا از هر گوشهای فتوا به مبارزه و مظاهره میدهد. اما زمانی که قرآن را عاشقان سینه چاک اش طعمهای ماین میسازد و از آن برای کشتن مسلمین استفاده میکنند همه مهر سکوت بر لب میزنند و انگار نفس نمیکشند. هنگام که با زن مثل یک گوسفند قصابی شده رفتار میشود همه سکوت میکنند، هنگام که از دختری ده ساله یک انتحاری میسازد کسی فتوا به تظاهرات نمیدهد، واقعا در حیرت میشوم. و از خودم میپرسم نکند مولوی و حاج آقا با مجاهدین همنوا باشد؟ سکوت چرا؟
پيامها
10 فبروری 2014, 17:53
درود بر شما اقای دادگر ،مطلب زیبای بود اما ؟ سوال اینجا است در کشور افغانستان که کشور مسلمان است هر جفای که میشود از مسلمان است که بالای خانم ها تعمیل میگرد و شما از دوره جاهلیت و محمد گفته اید اگر این همه کشور های مسلمان از محمد و قران که قبول دارند چرا انرا به شکل اصلی اش عملی نمی کنند ؟ و در همه کشور های مسلمان هر نوع ظلم بی عداتی در حق زن میشود و زن شهروند درجه دوم در کشور های مسلمان هستند و ما در جهان فعلی اسلام نداریم همه اسلام سیاسی هستند به خاطر منفعت و بزنس این همه دین بوجود امده که هر کس باید متاع خویش را نظر
به شعور و رشد فکری در جامعه بفروش برسانند این همه از عقب ماندگی جامعه که بوجود می ایند از دین است ، جامعه که سواد ندارد چطور میتواند از حق و حقوق دیگری مطلع گردد ، در کشور هاییکه علمای دینی در رس قدرت تکیه زده باشد غیر از خورد و خواب و ؟ کاری ندارد از حقوق مدنی چه میداند چند جمله که از ان 1400 سال میگذرد که تاریخ مصرف ان تمام شده چه توقع داشت چه در مورد حقوق زن میداند تنها کاری که میدانند چند زن بگیرند کیف کنند و این قدرت را به انها دین داده است چون کاردیگر را بلد نیستند .شما نوشته چرا سکوت ؟ جز سکوت چه میتوانند بکننند کجا عدالت ؟کجا ست قانونی که از انها دفاع نمایند و حالا یک مصوده دیگر را توشیع کرده اند که هر ظلم بی عدالتی در مورد مسایل خانوا ده گی بوجود بیاید زن ها حق اعتراض را ندارند باید به ان جهنمی جامعه مرد سالار درست کرده بسوزند و بسازند.