رييس دانشكدهی علوم اجتماعی، من شما را متهم می كنم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
درود فراوان به شما رئیس صاحب محترم دانشکدهي علوم اجتماعی؛ این نامه، نه چون نامههای دیگر برای نکوهش شما است و نه نامـه سرگشادهای است که برای تقبیح کارهای شما باشد. این نامه رنگ و بوی دیگر دارد. میخواهم به عنوان یک انسان و به عنوان یک دانشجو که در دانشکده شما درس خواندم از شما سپاسگزاری نمائیم. میخواهم از شما تقدیر کنم و نثارتان هزاران تحسین و درود را بفرستم. شما لیاقت سپاسگزاری را دارید. میخواهم لب به ستایش شما باز کنم!.
من، از شما سپاسگزارم که برای پاسداری از قدرت خود هر کاری را روا میدارید، من از شما سپاسگزارم که دانشکده انسانیت و انسان بودن را به نور تعصب، تبعیض، خودپرستی و استبداد روشن نمودید، سپاسگزارم که نیروهای استخباراتی شما در هر صنفی خط مش شما را دنبال میکنند، سپاسگزارم که فضای خفقان و تاریکی را در دانشکده خویش آوردید، سپاسگزارم که دانشکده انسانیت و انسان دوستی را با روح قبیله در آمیختید، سپاسگزارم از اینکه دانشجویان در دانشکده شما (که محل قدرت شما است) مصئونیت ندارند و هر دشنام و توهینی را بر آنها روا میدارید، سپاسگزارم که مدیریت عالی شما منجر به این شده که عدهای برای سر مستی خویش جیب دانشجویان را خالی کنند، سپاسگزارم که دختری که در دانشکدة شما درس میخواند مصئونیت ندارد، سپاسگزارم که با تهدید بر سر دانشجویان و یادآوری "نمره آزمون" و "استعلام منفکی و تبدیلی" به دل دانشجویان خیمه ترس را پیافکندی، سپاسگزارم که سرمستی قدرت چنان شما را شیفته کرده که امروزه چشمانتان اعتصاب غذایی دانشجویی را میبیند امّا خنده بر لب از قدرت خود پاسداری میکنید، سپاسگزارم که این همه "چوکی" خود را دوست دارید، از شما سپاسگزارم که حرف دانشجویان برایتان پشیزی ارزش ندارد.
آری! از شما سپاسمندم که دانشکده که مظهر انسانیت، بشردوستی، آزاداندیشی، رها بخشی و آزاد منشی میتواند و باید شود تبدیل به تاریک خانهای از تعصب شده که هر دم روح قبیلهگرای بر آن میدمید. و واژگان انسانیت را تبدیل به قبیله و نژاد، آزاد اندیشی را تبدیل به تاریک اندیشی و خاموشگرایی، رها بخشی را تبدیل به زندان خودپرستی و توطئهگرایی نمودید و آزاد منشی را به حراج گذاشتید.
آفرین بر شما! و درود بر شما! هر انسانی توانی انجام این کارهای بزرگ و سترگ را ندارد. هر انسان، چنین نمیکند امّا شما توانایی انجام این را دارید و داشتید. اکنون شما بنگرید به دانشجویانی که برای رسیدن به حرف خویش دست به اعتصاب غذایی زدند و چند روزی بدون خوردن چیزی خواهان رسیدگی به درخواست خود هستند. بنگرید و بنگرید! از نگریستن شما هم سپاسمندم!
اکنون چون امیل زولا که در دفاع از "دریفوس" و انسانیت همه را متهم کرده بود من نیز میخواهم "متهم بکنم" امّا نترسید شما را متهم نمیکنم! خیال و روانتان راحت و آسوده باشد! شما به هیچ چیزی متهم نیستید دیگران متهماند. دانشجویان متهماند!
من متهم میکنم، شما را نه! دانشجویان را متهم میکنم! دانشجویان شما را متهم میکنم به اینکه برای خواست خویش مبارزه میکنید؛ شما را متهم میکنم که بجایی خشونت از راه دموکراتیک مبارزه میکنید؛ شما را متهم میکنم که بجایی سلاح، قلم به دست مبارزه میکنید؛ شما را متهم میکنم که برای مبارزه با استبداد و خفقان اعتصاب میکنید؛ شما را متهم میکنم که حرکتتان برای استبدادستیزی است؛ شما را متهم میکنم که برای پاسداری از خواست خود توطئه نمیکنید؛ شما متهماید و باید متهم بمانید. شما متهماید که برای خواست خویش بجایی تفنگ و چاقو، قلم گرفته و بجایی خشونت اصل اهمسا را پیروی میکنید. شما متهمابد چرا که فرهنگ "نه" گفتن را در آغوش مکتب پوپر، برلین، دوتوکیل و دیگران آموختید، آموختید که به هر مقامی "چه سیاسی و چه فرهنگی و چه نظامی" «نه» بگوید!
آری! شما متهمید! متهم به پاسداری از ارزشهای انسانی و دموکراتیک! و شما رئیس صاحب؛ آفرین و تحسین باد بر شما! بنده سپاسمنده شما هستم نه من بلکه همه دانشجویان معترض سپاسگزار شما هستند!
پ.ن1: متن فوق نامه یک دانشجو به رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کابل است.
پ.ن2: برای به دست آورد حق باید مبارزه نمود. حق را نمیدهند با گرفت.
پ.ن3: دانشجویان، معترض باورمند به راهها دموکراتیک برای رسیدن به درخواستهایشان هستند.
پيامها
25 می 2013, 10:51, توسط زر یا لَی
پوهنځی علوم اجتماعی پوهنتون کابل درسال 1359 ازپیکر پوهنځی ادبیات و علوم بشری آن وقت جدا و به طور مستقل ایجاد گردید ، که در آن وقت دارای دیپارتمنت های تاریخ عمومی، فلسفه، علوم اجتماعی و ژونالیزم بود. در سال 1360 دیپارتمنت باستانشناسی و اتنوگرافی و در سال 1361 دیپارتمنت تاریخ معاصر افغانستان نیز در پهلوی دیپارتمنت های دیگر این پوهنځی بوجود آمد. اکنون پوهنځی علوم اجتماعی پوهنتون کابل دارای دیپارتمنت های ذیل میباشد:
دیپارتمنت تاریخ عمومی
دیپارتمنت فلسفه وجامعه شناسی
دیپارتمنت باستانشناسی وبشر شناسی
دیپارتمنت تاریخ معاصر افغانستان
ازجمله چهار دیپارتمنت سه دیپارتمنت آن محصل می پذیرد و دیپارتمنت تاریخ معاصر افغانستان مضمون تاریخ معاصر افغانستان را در تمامی پوهنځی های پوهنتون کابل تدریس مینمایند. تدریس بخش شبانه پوهنځی علوم اجتماعی در سال 1361 آغاز و الی اکنون ادامه دارد. پوهنځی اجتماعی دارای یک کتابخانه، یک موزیم دیپارتمنت بشرشناسی و باستانشناسی ودو مرکزIT میباشد. فارغان پوهنځی علوم اجتماعی در وزارت معارف، وزارت خارجه، وزارت پلان، کمیسیون مستقل اصلاحات اداری، پارلمان و وزارت کار و امور اجتماعی و همچنان درموسسات خصوصی نیزجذب میگردند. اکثریت فارغین این پوهنځی در وزارت محترم معارف جذب میگردند.
25 می 2013, 10:53, توسط زر یا لَی
لیست اساتید این دانشگاه
اسم و درجه تحصیل
پوهاند الفشاه حدران دکتورا
پوهنوال عبدالباقی حصاری دکتورا
پوهندوی عزیز احمد رهمند دکتورا
پوهنوال احمد ضیا نیکبین ماستر
پوهنوال عصمت الله عثمانی لیسانس
پوهنوال عبدالباقی پوپل لیسانس
پوهنوال محمد داود راوش دوکتورا
پوهندوی ذبیح الله رحیم ماستر
پوهنمل غلام حبیب پجنشیزی دکتورا
پوهنمل عبدالرسول ولیزاده دکتورا
پوهنمل غلام فاورق عبدالله ماستر
پوهندوی خیر محمد زمانی ماستر
پوهنمل عابده سلجوقی ماستر
پوهنمل زینب واحدی ماستر
پوهنیار سید محمد کریم بهار ماستر
پوهنمل زلمی هوتک ماستر
پوهنیار زرغونه زبیری ماستر
پوهنیار عبدالرحیم رحمانی لیسانس
پوهنیار انیسه محمود لیسانس
پوهنیار نورالدین علوی ماستر
پوهنیار محمد فیصل امین لیسانس
نامزد پوهنمل ناظر حسین افغانیار داکتر
پوهنیار شریفه میرزاخیل لیسانس
پوهیالی آرین قیامی لیسانس
پوهیالی وژمه قیامی لیسانس
پوهنیار احمد عمر حامد لیسانس
پوهیالی گلالی حیات لیسانس
پوهیالی بریالی فطرت لیسانس
پوهیالی روح افزا
پوهنیار محمد امیر کامه وال لیسانس
پوهیالی سیلمان صمدی لیسانس
پوهیالی احمد رسول لیسانس
پوهیالی جمال الدین شبلی لیسانس
پوهیالی مجتبی عارفی لیسانس
پوهنیار محمد خالد حبیبی لیسانس
پوهیالی فریدالله فرهمند لیسانس
پوهنمل لطیفه لنگر لیسانس
پوهنمل خلیل الله رسولی لیسانس
25 می 2013, 10:57, توسط زر یا لَی
فرمان ها از وزارت معارف میآید. نام ان گاو چی بود؟ وررردک گاو .حتمن بیم ان را دارد که کسی از میان چنین دانشجویانی قانون را به وزارت معارف بیاورد خدای ناکرده.
25 می 2013, 11:15, توسط زر یا لَی
در چنین محیط اکادمیک و علمی، بجای آنکه علم و دانش تولید و ترویج شوند، برعکس بر شکاف ها و اختلافات قومی بیشتر دامن زده می شوند.
مضاف بر آن، جهل، بیخردی بیسوادی در آن حرف اول را می زند.
مواد و جزوه های درس اش به لحاظ محتوا به قرون ماقبل حجر شباهت دارند. در قرن بیست ویکم، تجسس و تفحص، خرد و عقلانیت، مدارا و مدنیت برای مسولین این دانشکده واژهگان نامانوس و نا شناخته به نظر می رسند.
قانون شکنی، تهدید، توهین، تحقیر، رفتار نادرست، فساد اداری و بدتر از آن فساد اخلاقی در این دانشکده به یک قاعده رفتاری مبدل شده است. همچنان، ریاست آن میراثی و سلطنتی شده است.
رییس کنونی آن که بیشتر از 35 سال این سمت را در دست داشته، دیگر این دانشکده را ملکیت شخصی اش می داند و به همین دلیل حاضر نیست که به هیچ قمتی آن را از دست بدهد. وی، در طی این مدت به آسانی توانسته است از طریق جلب و جذب افراد همسو، باند و تیم مشخصی را نیز برای خود ایجاد نماید که در شرایط کنونی تمامی برنامه های شوم و غیر علمی اش در خفا از طریق آنها بالای دانشجویان این دانشکده تعمیل و تطبیق میگردد. با توجه به این، آنان بیش از آنکه در پی کار های اکادمیک و علمی باشند، مصروف نفاق افگنی و فتنه اندوزی در میان دانشجویان اند. اما به رغم همه آنها، لازم به یاد آوری است که استثنائات مورد بحث نیست. در این دانشکده افراد و چهره های نیز وجود دارند که به مفهوم واقعی کلمه می توان آنها را استاد دانشگاه نامید.
25 می 2013, 11:18, توسط زر یا لَی
“رییس کنونی دانشگاه علوم اجتماعی که بیشتر از 35 سال این سمت را در دست داشته، دیگر این دانشکده را ملکیت شخصی اش می داند و به همین دلیل حاضر نیست که به هیچ قمتی آن را از دست بدهد.“
25 می 2013, 11:21, توسط زر یا لَی
فاروق عبدالا جان در طی این ۳۵ سال به آسانی توانسته است از طریق جلب و جذب افراد همسو، باند و تیم مشخصی را نیز برای خود ایجاد نماید که در شرایط کنونی تمامی برنامه های شوم و غیر علمی اش در خفا از طریق آنها بالای دانشجویان این دانشکده تعمیل و تطبیق میگردد.
25 می 2013, 11:25, توسط زر یا لَی
یکی از چوکرانش محمد فیصل میباشد که در تعصب و قوم پرستی و نژاد پرستی دست شیطان را هم از پشت بسته است. بیسواد و احمق ترین جانور که خود را انسان میگیرد.
26 می 2013, 07:52, توسط باران
عالی جناب محترم آغای K2 زیان گرامی !
تو با این گویش دایزنگی که می نویسی ، کشی مرا به خدا .
با انتخاب واژه ی دهن پرکن قشنگ ( کاتو زیان )
معلم من نشو ، بی سوادی تبلیغ نکو . به نام خدا ....
درگیرو دار عجیب که صدای نی از غلیه ی دهل خاموش است و دخترکم زری درگویش واژه ها ی گیر افتاده . چه کار کنم از دست تو ، والله ؟
عین مشکل با این کلبی حسین و فاطیمه ( فاطمه ) پیزا فروش محله ام دارم . گرچه برای دخترم ( زری ) یک سلایس پیزای مفت می دهد و رویش می بوسد با گویش :
چی قدر دختری قشنگی داری ، جنابی داکتر صایب . گفتنش .
عزیز !
ترا به ابوالفضل عباس ، قمر بنی هاشم ، حضرت زهرا ..
دیگه ننویس :
« به خاطری ایدیولوژی ، بدونی خشونت ، دانشجویانی عزیز ، سنگری واحدی ، احزابی واحدی ، مرکز ثقلی احزابی چپی ، شروعی یک امر حق ، مرضی مزمن ... »
من زبان گویش آدم های مناطق مرکزی را دوست دارم .
و ما چنداولیان یک بخش محله ی مان را به نام ( قلعه ی هزاره ها ) نام گذاری کردیم .
خواهش می کنم روی دخترت ( گلثوم ) را از طرف ( پرند ) کوجک من ببوس .