صفحه نخست > دیدگاه > تلبیث بر ملت شدن!

تلبیث بر ملت شدن!

میراحمد لومانی
جمعه 1 فبروری 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

دو : عقلانیت را با رنج اسارت، در منافات توام بوده است! انسان و جامعه معقول، رنج و درد مستدام را به خود هرگز نه پذیرفته اند! جامعه بالغ، گونه های مختلف از رنج های موجود در نهانش را علت و ریشه یابی نموده، و در راستای زدودن آن، مساعی خلاق و نبوغ خدا دادی خویش را به تکاپو وا داشته اند..!

جامعه بالغ؛ این همان مجمع رخشان تدبیر و درایت، در جمهوریت نوابغ و اندیشمندان بوده؛ که اگر هم رنجی در حیطه آن موجود هست؛« که هست » این رنج چه بسا رنج شریف و خدا گونه، و سر شار از کیف و لذت؛ و عظمت و بزرگی بخشیدن به انسان و مقام وی بوده و خواهد بود! ... رنج عزیز و مقدس؛ در راستای کمال و سعادت نفس، تن و جان آدمی، در قالب رنج شریف و ثمر بخش « همت، تلاش، و کار آدمی » در باز تاب تبلور مساعی والا از جانب آنان، در گونه ها ی از تکامل؛ مدنیت و دموکراسی و... برای خودی و غیر؛ به تبارز گرفته شده است! بطن جامعه بالغ، این همان بستر زایش و پرورش ترقی و تکامل استعداد بشری، در ادوار تاریخ آدمی بوده و خواهد بود...! «..رنج شریف و خدا گونه، این همان بنیان و اساس سعادت و شکوفایی بشری در راستای تکامل تاریخی آنان بوده و خواهد بود..!»

..و اما در افغانستان و برای نسل ستم؛- و بخصوص ما هزاره ها؛ رنج :« این همان رنج گوسفند گونه گی مان بوده است! ...که، در باز تاب ی از همین خصلت،« ...» تسلط بی محابا شغالان بر تقدیر، سرنوشت، و سرزمین مان را در پیامد خویش، همچون بازتاب تاریخی به ار مغان آورده است...! .سرزمین من در هجوم دسته های از شغال ها، و اندیشه ام در انجماد و پوسیده گی، و فسیل شدن باور های افیونی قرون وسطایی ارتجاع و استبداد...! استبداد و ارتجاع، در همسو پی مطلق تاریخی، در راستای گوسفند سازی من و نسل من و تبار من، در تبانی هم، در تکاپو و دسیسه سازی های متداوم در تلاقی هم بوده اند! ارتجاع، در ورطه گوسفند گونه گی من، به دوشیدن ام یازیده است و استبداد، به ذبح و شکار م پرداخته است..! .. و آنگاه؛ سرزمین، ماوا، و حتی نوامیس ام را به تاراج گرفته اند..! من مانده ام و دنیایی از وا مانده گی های تاریخی من و نسل من! من مانده ام و نسل فسیل شده و به انجماد گرفته شده؛ در ورطه از گوسفند گونه گی تاریخی خویش...! تاراج، و هرچند گاه تاراج!... گاه تاراج تاجیک، و گاه هزاره... و ما در مرگ همدیگر دل شاد نموده ایم و گاه هم پیشقراولان شغال بوده ایم...! در کدامین پیمانه یی از خفت باید مرد .. آ..ه.. ای اون ها یی که رنج انسان بودن خویش را در ورطه نا مردمی های این عصر و این زمان و این سرزمین، بر دوش میکشید!!! ..و ما؛ در ورطه گوسفند گونه گی خویش گم شده ایم! کرخ، بی حس و بی شعور! ..آ.ه..که این درد بی شعور بودن مان چقدر مصیبت های بزرگ تاریخی را در قفا که نداشته، و چقدر برای مان سنگین تمام که نشده است...

« تعدد عقاید و ایدیالوژی ها، گاه نبوغ و پخته گی سیاسی یک ملت را به ترسیم میگیرد...! اما، و برای ملت پارس در محدوده های مشخص جغرافیایی آن، و بخصوص افغانستان کنونی، این پدیده « تعدد مذاهب» مسبب رنج، و زمینه ساز نزول و سقوط تاریخی آنان را در قفا داشته است..!» افغانستان کنونی، به عنوان بخشی از بدنه اصلی پیکره ایران باستان و خراسان بزرگ، و با داشتن پشتوانه قوی و قدرت مند پیشینه تاریخی در گذشته های نه چندان دور؛ حال در تعدد مذاهب خویش، و استحاله شدن در منگنه استبداد و... به زانو در افتاده است! مذاهب سه گانه؛ سنی، شیعه اثنی عشری و شیعه اسماعیلیه، وارثین اصلی این سرزمین را به دسته های حتی متخاصم نسبت به همدیگر دسته بندی نموده است! این وارثان فرهنگ و تاریخ یک ملت عظیم و سرنوشت ساز تاریخی، و حال در هاله ها یی از شک و تردید نسبت به همدیگر، در کره راه تاریخ، گم گردیده اند....« مرز ها و دسته بندی های جدید از جانب استبداد، ارتجاع و استعمار جهانی روس و انگلیس بر ما به تحمیل گرفته شده است...» بد تر از همه این است که ما آن را پذیرفته، و. به ضعف مان ایمان آورده ایم .. ما همدیگر را گم نموده، و نسبت به همدیگر بیگانه گردیده، و به عنوان اله ابزاری استبداد؛ چه شوربختانه هرچند گاه، و در گذر گاه های سخت تاریخ بر ضد همدیگر استفاده شده ایم و..!

برای نیل به سوی جامعه عاری از استبداد و ستم، نی تنها مبارزه با ماشین خشن و خرد کننده استبداد یک امر ضروری بوده؛ بلکه مبارزه با عوامل نفوذی ارباب ستم و ریزه خوران سفره ارتجاعی آن نیز یک امر واجب تاریخی میباشد!!!

در این بیشه، شیری نیست. گرگی هم که نه؛- حتی؛ کفتار ی نیست!!! بلکه، حیطه جولان شغال است و لاشخوار ها.. و همین..! و ما؛ در گونه از گوسفند گونه گی خویش در این ورطه گم شده، و در حیطه شکار شغال ها به تقلیل رفته و اضمحلال گرفته شده ایم...!

« ... و ما فرزندان فارس: در بدل اینکه در کشور های دور و نزدیک دروازه ها یی را به آدرس طالبان؛ این عمال ننگین استبداد و جنایت دق الباب بنماییم؛ چقدر با تدبیر، معقولانه و تاثیر گذار خواهد بود، تا تکه های وجود خویش را باز یافته، و در راستای متحد و متشکل شدن مان همت و مساعی خویش را به تکاپو وا داریم!.. باشد تا ملت / پارس، در سرزمین/ فغان/ قامت راست بنمایند! آنگه چهره های دروغ ، ستم و استبداد، در ورا طلوع و ظهور یک ملت مقتدر به زانو خواهند افتاد..! مطمئن باشید یاران!!!

سه : مطمئنم هر گاه؛ سیر حرکت تاریخی مان بر بنیاد ترسیم خطوط، و بر مبنای آرمان، آرزو، و اهداف تاکتیک ی و استراتژیک ی ارباب ستم، یعنی:« پروسه تحمیلی افغانیزه سازی مردم و جامعه مان» ، سمت و سو داده شود، بدون شک در روند فراز و فرود این مسیر« اعمال نفوذ قدرت از مجرای خشونت »، همچون گذشته های دور و نزدیک، هرچند گاه به قربانی گرفته شده، و در لای چرخه خشن و بی رحم استبداد قبیله یی در گونه های مختلف از اعمال نسل کشی ها به شکل « گینوساید» به نابودی گرفته خواهیم شد! « استبداد از دو سمت و پهلو، قیچی وار ما را به استحاله گرفته، و در تهاجم فیزیکی و فرهنگی در پی نابودی مان مساعی تاریخی خویش را به کار برده اند»... و تا هم اکنون، هر آنچه توانایی های بر پایی مان بوده و هست، گنجینه های ارزشمند، غنی، و قدرت مند فرهنگی مان بوده است! که آن هم در پروسه تزریق متواتر« سم، به گونه تهاجم و جعل فرهنگ و تاریخ» مورد هجمه دشمن حیله گر و نا بکار قرار گرفته است...!

تحلیل و نابودی فیزیکی و معنوی مان، اهداف از پیش تعیین شده و استراتیژیکی عوامل استبداد در افغانستان بوده است! در بعد معنوی، فرهنگ و اقتصاد ما را تخریب و لگد مال نموده اند. اخذ مالیات های سنگین و هجوم کوچی ها بر مراتع مناطق هزاره نشین، عدم رشد تکنیک و صنعت و.. هدف ترور اقتصادی مان را در پی داشته است و.. اما در بعد فیزیکی، قتل عام های مقطعی، و ترور های متواتر و پیوسته تاریخی، ما را به زانو در آورده است. که یکی از شیوه های ترور هزاره ها، کمین گرفتن برای قتل آنان در مسیر راه های مواصلاتی افغانستان، این خراب آباد بوده است...!

چهار: هر گاه در تخته شطرنج بازی سیاست و اعمال قدرت و نفوذ در افغانستان نظری میاندازیم، حاکمیت های استبدادی تک قبیله یی گذشته را در پالیسی اعمال قدرت و نفوذ، بیش از حد/ تصور/ زیرک و کار کشته در مییابیم! در میان گونه های مختلف از شیوه های نابودی و اضمحلال مردم هزاره، یکی هم به انزوا کشیدن و محصور نمودن آنان در موقعیت های دشوار جغرافیا یی مشخص و تنگنا ه گونه میباشد! در جریان جنگ های خونین و پیامد قتل عام ها، آنان « افغان ها » هزاره ها را رو به جانب کوهستان های صعب العبور مرکزی رانده، تا به اضافه قرار دادن آنان در تنگنا ی اقتصادی و محاصره، راه های مواصلاتی آنان را نیز در ید قدرت و کنترول خویش داشته باشند! در جریان صلح و باز سازی کشور نیز کوشش بر این امر مبذول گردیده شده است، تا تمام راه های مواصلاتی که در جریان رشد و انکشاف کشور احیا و اعمار گردیده اند، ماسوای مناطق مرکزی و هزاره نشین را در بر داشته باشند. اهداف تاکتیکی و استراتیژیکی استبداد مانع از ان گردیده است تا یک وجب از خاک مناطق هزاره نشین در ماستر پلان های مهم و حیاتی رشد و انکشاف کشور در نظر گرفته شوند! « هر گاه اگر منافع ملی کشور افغانستان ، بدور از تعفن اندیشه های قبیله یی قوم غالب در نظر گرفته شود، اقتصادی ترین راه مواصلاتی شرق و غرب کشور، شمال و جنوب آن باید از مناطق مرکزی کشور عبور داده میشد، که نشده است! شما مثلا مسیر اسلام قلعه، هرات؛ غور، بامیان و کابل، جلال آباد را در نظر بگیرید و محاسبه بنماید که چقدر از هر لحاظ منافع ملی به سرفه میباشد..!

پنج : راه های مواصلاتی و اهمیت آن در روند اقتصاد و تعیین خطوط سیاست ها!
اقتصاد و سیاست دو رکن اساسی در راستای زیست و تکامل بشریت بوده، و در فرایند تاریخی توسعه و تکامل، این هر دو پدیده لازم و ملزم هم به شمار میروند. اقتصاد بدون سیاست پایدار نبوده، و سیاست منهای اقتصاد، پایه های ش لنگ خواهد بود..! در فرایند اقتصاد، توسعه، و تکامل، و تاثیر گزاری آن بر چگونه گی تعیین سیاست، و اعمال قدرت؛ راه های مواصلاتی و محل عبور و مرور کاروان های تجارتی، از قدیم ها از اهمیت کلیدی و حیاتی بر خوردار بوده اند. راه های مواصلاتی همچون دیروز، و حال نیز همچنان در سطح منطقه و جهان، از اهمیت کلیدی در رشد اقتصاد و تاثیر گذاری ان بر سیاست برخوردار میباشد..!.. راه، مسیر ترانزیت اموال و عبور و مرور انسان ها، نی تنها اهمیت سیاسی- اقتصادی را دارا بوده؛ بلکه محل پیدایش، رشد و پرورش تمدن های مانده گار تاریخی نیز بوده اند...به عنوان مثال میتوان از جاده ابریشم به عنوان یک نمونه تاریخی یاد نمود...!

لوژیستیک، ترابری و حمل و نقل؛ بخش انفکاک ناپذیر تمدن جهانی بشریت بوده، و چگونه گی کیفی ان تاثیر حیاتی بر روند رشد اقتصادی جوامع بشری را به تعریف میگیرد! جهت نیل به اقتصاد مستقل و خودکفا، ضرورت داشتن راه های مواصلاتی با کیفیت، مطمئن و دارای امنیت، یکی از ضرورت های اساسی ان به شمار میرود..

افاغنه « پشتون ها » برای ارعاب و تسلیم پذیری مردم هزاره، در طول تاریخ حاکمیت شان از کار برد هیچ گونه ترفند، و سیاست ی ابا نورزیده اند. در کنار دیگر شیوه های ارعاب، ترور، قتل عام ها و... هر گاهی لازم دیده، و شرایط را مناسب یافته اند، راه های مواصلاتی را بر روی این مردم مسدود نموده اند! افاغنه، به عنوان یکی از تاکتیک های کار بردی کوتاه و دراز مدت اعمال نفوذ و قدرت، همچون اله فشار برای شکستن روحیه مقاومت در مردم هزاره، آنان را در جریان محاصره و تحریم، اقتصادی خویش قرار داده و از ورود مواد غذایی و ضرورت های اولیه زنده گی این مردم جلو گیری به عمل آورده اند! چه بسا در سخت ترین شرایط سال های قحطی و خشک سالی ها، برای مدت های مدید، مناطق هزاره نشین در تنگنا محاصره اقتصادی افغان ها قرار داشته، و درد و رنج گرسنگی و مرگ را به تحمل نشسته اند! استبداد « افغان ها» برای اعمال نفوذ قدرت، و دیکته خواسته های شان، و ایجاد ترس و ارعاب، از راه های مواصلاتی به عنوان آلترناتیو فشار بر مردم هزاره استفاده مو زیانه یی به عمل آورده، و آنان را تحت فشار شدید و بی رحمانه تحریم های اقتصادی خویش قرار داده اند! در پروسه راه گیری ها، چه بسا افراد سر شناس مردم هزاره را به قتل رسانده، دارا یی های عوام و مسافرین این مردم را به غارت برده، بر اقتصاد نیمه جان مردمان این منطقه لطمه شدید وارد نموده اند و... که در نتیجه مردم منطقه هزاره نشین را تحت فشار، در تنگنا اقتصادی قرار داده، و از این طریق دیکته نفوذ خویش را بر مردم « هزاره ها » به تحمیل گرفته اند! و چه بسا در سایه شوم همین تاکتیک، راننده ها، کمک راننده ها و مالکین وسایل حمل و نقل و کسبه کاران محل را، نیز و « شاید» به جاسوسی و خبر چینی به نفع خویش، به جبر وادار نموده باشند ...!

راه بیرون رفت از این معضله برای هزاره ها:

1= ایجاد ملت شدن در هم پیوسته گی هویت فرهنگی و تاریخی و میهنی خویش؛ بر بنیاد باز یافت پیکره های تاریخی گم شده خویش در کوره راه استبداد تاریخی در افغانستان!

ما باید به پخته گی سیاسی نایل آیم!!! این یعنی: ایجاد ملت شدن بر مبنای باز تعریف گردیده شده از ملت، بر محور بخش های تشریح شده در این مقاله و دیگر نوشته های این حقیر...!

ما آنگاه در افغانستان بر بحران های تاریخی موجود فایق میگردیم؛ که بنیاد ملت را پایه ریزی نموده، و قشر وسیع از جامعه مان را به عنوان محور، بر محور علایق های مشخص فرهنگی، تاریخی و محیطی، متحد و منسجم بنمایم... و در این رهگذر، هیچ پدیده یی تاثیر گذار تر از فرهنگ و داشته های تاریخی ایران باستان نمیباشد...!
ما آنگاه بر مشکلات تاریخی فایق میگردیم، که پیکره ملت پارس در سرزمین افغانستان در غم و شادی همدیگر به گونه حقیقی و آگاهانه سهیم بوده و به عنوان یک پیکره واحد و تفکیک ناپذیر به دفاع و حمایت همدیگر اقدام بنمایند...جهت نیل به چنین آرمانی، شکستاندن لایه های وسیع انجماد بد بینی ها و شک البته که کار ساده نبوده، اما بعید نه خواهد بود! همین که توده ها نیاز به متحد شدن تاریخ شان را درک بنمایند، قشر های ضخیم از بد بینی های ساخته دست استبداد و ارتجاع در هم فرو خواهد ریخت...!

بن مایه های اساسی ایجاد ملت بر بنیاد ایجاد اعتماد، تفاهم و همدلی میان اقشار مشخص از جوامع بشری استوار میباشد. پیش زمینه های ایجاد اعتماد ، تفاهم و همدلی بر پایه داشتن مشترکات تاریخی همگانی، مفاخر تاریخی مشترک، و نیازمندی های تاریخی همسو، منافع تاریخی مشترک، سرزمین مادری مشترک، فرهنگ و داشته های فرهنگی مشترک و.. استوار میباشد...

به هر پیمانه یی، هر گاه اگر داشته های فوق در اعماق باور ها و پسیکولوژی جمعی یک کتله از انسان های مشخص نهادینه گردیده و بارور گردد، به همان اندازه ظهور و پیدایش " ملت ها " در دهکده جهانی ممکن و میسر خواهد بود..

ملت: این همبستگی و پیوستگی غرور آفرین و شوق مندانه یک بخش از مشخص جوامع بشری را به تعریف پرداخته، که بر بنیاد " عشق، آشنایی، و هم ریشه گی نسبت به هم " نی جبر "، و هم پیوستگی ها در پرتو مفاخر تاریخی دیروز و امروز شکل گرفته، و برای عبور به سوی سرنوشت تاریخی فردا های مشترک پی ریزی گردیده شده است!

سرزمین، مفاخر تاریخی، فرهنگ و سرنوشت مشترک، در روند شعور مند ی جامعه بالغ و معقول، ملت های تاثیر گذار تاریخی را در میان جوامع ملل به ظهور گرفته است

2 = پیشنهاد مشخص:

در فعالیت های استراتیژیکی کوشش ها بر این امر مبذول گردد، تا راه های مواصلاتی مردم مرکزی « هزاره ها » کمتر از نقاط تهدید کننده و نا امن، اعمار و پی ریزی گردد! به عنوان مثال این چندمین سال است که مردم جا غوری جهت آسفالت و ترمیم جاده های جا غوری- گیلان و جا غوری – قره باغ خون دل میخورند، و نتیجه یی هم بدست نمیآورند. در حالیکه در همین مسیر ها اموال و دارایی های همین مردم « هزاره ها » هر گاه توسط افاغنه محل این مسیر به غارت برده شده و فرزندان این مردم گردن بریده میشوند و.. پس هر گاه اگر این مسیر ها آسفالت هم بشود، مسیر امن و مطمئن برای مردم نه خواهد بود. پس چه بهتر تا فکر های اساسی تر نمود ...ادامه دارد..

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • این راه به ترکستان میرود. قوم شریف و غیور هزاره را ایرانی ها در جمع انسان نمیگیرند. هزاره ها شهروندان همین افغانستان اند و موقیعت سیاسی و اجتماعی خود را در همین جا باید تثبیت کنند. آن ایران باستان که تو خوابش را می بینی دیگر وجود ندارد. باستان به ماستان تبدیل شده.

    • پیامگزار محترمی که نامت را ننوشته ایی!
      عجب منطق جانانه ایی که شما پیشکش کرده اید؛ ایران باستان وجود ندارد وهم ایران امروزی دربرابر هزاره ها ظلم وجفا میکند پس این هزاره ها باید درهمین ماتمکده بنام افغانستان قرنها فریب کلمات زیبای شهروندی را و وحدت ملی؟؟؟! را خورده ودرین آتش جهنم دنیایی باید تا ابد بسوزند وبحیث شهروند!!!!!!!؟ باقی بمانند. ههههههههههه حتما اوغان خر تشریف داشتی
      پرویز بهمن

    • خر خودت، خر پدرت، خر تمام کسانیکه در تربیه تو اوباش دخیل بودند. تو لکه ننگ بر جبین هرچه فارسی زبان است. تو سگ دیوانه! خون قی کو!
      قوم غیور هزاره یکی از مردمان بومی این سرزمین اند که هزار ها سال درین جا اقامت داشته اند. و حق مُسلم شان است که بحیث شهروند درین کشور از حق خود دفاع کنند. اگر ایران را اینقدر دوست داری، برو آنجا که ایرانی ها (به حق ) ترا بنام کثافت توهین کنند. زیرا چیزی بیشتر از کثافت نیستی. لومانی را هم با خود ببر. هردوی تان غلامی و مزدوری آخوند های ایران را بکنید.

    • برفکوچ پست، از مکتب کارمل خر همین را آموخته ای که به خود اجازه توهین به ملت افغان را میدهی؟ تو پدر لعنت لعین که از کارمل لعین، فرهنګ ملت فروشی، وطن فروشی و ناموس فروشی را به ارث ګرفته ای نباید هم زیاد توقع داشت. برو ګم شو خبیث کثافت از این سایت کابل پرس? که غیر از خباثت و پدرلعنتی دیګر کار نداری، به هفت پشت تو خر احمق لعنت.
      لمر

  • سلام دوستان عزیز!
    دوستی که نام خویش را ذکر ننموده و مدعی گردیده اند که این راه که من میروم به ترکستان است....!!
    عزیز برادر زمان نشان خوهد داد که این راه به کجا ختم خواهد گردید! قول میدهم که این زمان زیاد دور نه خواهد بود!
    رهایی و شکوفایی وارثان حقیقی این سرزمین نیاز تاریخی زمان میباشد. و من فرا رسیدن ان را هم از اکنون میبینم!!!

    آنلاین : http://loman1.blogfa.com

  • لومانی ! آفرین به منطق تو ! از كدام وقت به اینطرف است كه افغانستان كنونی جزئ ایران بوده و هزاره ها هم فارس بوده . تا به كی كوركورانه در پشت افسانه و دروغ بافی های مشتی از نژادپرستان ایران میروید !!!
    تو و امثال تو استفراق جامعه هزاره هستید كه به نوكری شورای نظار و ایران نژادپرست قرار گرفته اید . مردم هزاره با این تعریف مجعول تو از زیر استبداد چندگانه رهایی نخواهند یافت و مطمئن باش كه این تلاشهای خودفروشانه تو تآثیری بر جامعه هزاره نخواهد داشت ، حالا هزاره راه خود را میداند و دوست و دشمن خود را فرق میكند و از خود رهبرانی به مانند مزاری دارد .
    شما چندتا هزاره های هویت باخته ، یكجا با سعید های هزاره ستیز و آخوند های ولایت فقیهه در خدمت دشمنان هزاره قرار گرفته اید و این گپ ها هزاره را از راه اصلی هویت طلبی و استقلال خواهی منصرف نخواهد كرد.

  • سلام به خواننده گان کابل پرس? وسلام به آقای علی خان!
    آقای علی خان!
    هرچند بنده شک دارم که جنابعالی هزاره باشید ولی بهرترتیب هرچه باشی پیامت قابل پاسخ دادن است؛ من این پاسخ را نه به نماینده گی ازآقای لومانی بلکه به نماینده گی ازخودم می نویسم. خوب حواس ات را جمع کن واین پیام را بخوان!
    ایران اصلی همان خراسان دیروز است که اکنون بیش ازدوصد سال است که زیر سم ستوران قبایل وحشی اوغان خر؛ خورد وخمیر شده است وهمهء تاریخ وآثار باستانی اش به تاراج رفته است که آخرین آن همان بت های بامیان بود که بدست قبایل وحشی اوغانهای لر وبر نیست ونابود گردید. این کشوری که تو حالا مردم را ازآن می ترسانی که گویا اگر سایهء قبایل اوغان ازسرما پس شود ایران مارا اشغال میکند ودلیل آن نوشته های آقای لومانی را میدانی وبه این بهانه به شخصیت آقای لومانی بزرگ تاخت وتاز میفرمایی باید بدانی که این ایران نه بلکه فارس است. منبع (احسان یارشاطر سایت فاشیستی اوغان جرمن)
    از ایران باستان هرچه باقی مانده بود ویا باقی مانده است مربوط این کشور بلاکشیده ء اشغالی است که حالا نامش را افغانستان گذاشته اند.
    .
    درزمان پهلوی ؛ پادشاه فارس رسما نام ایران را غصب کرد؛ ودولت اشغالگر اوغانی درکابل که نمایندهء استعمار انگلیس بود قصدا وعمدا ازهویت وتاریخ این سرزمین گذشت وهمه را داو طلبانه به فارسها هدیه داد. حتی ازباسوادان اوغانی مانند عبدالرؤوف بینوا وعبدالحی حبیبی؛ همراه با میرغلام محمد غبار وچندتای دیگر درآن زمان به وزارت خارجهء وقت اوغانستان مراجعه کردند وحکومت اوغانستان را ازعواقب وخیم این سرقت تاریخی آگاه ساختند ولی؛ خاندان اوغان آل یحیی مربوط عشیرهء محمد زایی که مانند اسلاف شان جیره خوران استعمار بودند ؛ دربرابر عظمت وبزرگی تاریخی این سرزمین احساس کوچکی میکردند.
    بناء برای نابودی وقطع نمودن باشنده گان این سرزمین با تاریخ شان مصلحت را درین دیدند که هرآنچه که درین وطن قدامت تاریخی داشت آنرا با دستان گشاده به سلطنت پهلوی هدیه نمایند بناء اینطرف مرز این ما ماندیم و این آتش دوزخ ولشکریان پشتون.
    این ما ماندیم که باید قلادهء اوغانیت را بگردن بیاوزیم وبا فخر ومباهات استخوان بدهن گرفته وجار بزنیم که های جهانیان آگاه باشید که ما سگ تشریف داریم! وهر وحشت وبربریتی که سگ از انجام آن عاجز است ما ازآن به موفقیت بدر آمده میتوانیم.
    . اما حالا مرحلهء دیگر وجدیدی از اشغالگری قبایل پشتون یا اوغانها به این سرزمین شروع شده است. به هزاران نفر قبایل اوغان زیر نام کوچی از آنطرف مرز به حمایت مالی ولوژیستکی پاکستان به اینطرف مرز به استقامت مناطق شرقی وغربی و مرکزی وهمچنان اطراف کابل زمین خریده اند؛ ودرولایت هلمند پشتونهای بومی را به بهانهء جنگ وبی امنیتی از قرا وقصبات شان بیرون کرده و وهمه را بنام مهاجرین هلمندی درکمپهای مهاجرین درکابل جابجا نموده ودرعوض قبایل آنطرف مرز درولایت هلمند جابجا میشوند.
    منبع: سایت دعوت : نویسنده : ملاوحید
    به این هم بسنده نمیکنند. شما مطمئن باشید. درقدم اول این صداهای که اینطرف وآنطرف ازقلم بعضی اشخاصی چون این بندهء فقیر ودانشمند گرامی میراحمد لومانی بلند میشود اینها را بنام نوکران ایرانی میخواهند سرکوب نمایند؛ درین مرحله؛ قبایل آنطرف مرز دیورند زیرنام اتحاد افغانهای لر وبر میخواهند یک ستوتهء دیگر درمقعد ما بیچاره ها ونسلهای آیندهء ما داخل نمایند وبرهرچه هست رنگ ا فغان وافغانیت ببخشند.منبع: سایت لر وبر نویسنده: ببرک زی جدران"
    من شخصا که طاقت وتحمل داخل شدن سوته را درمقعد خودم ندارم، حد اقل دراین کابل پرس برضد این تجاوز آشکار مبارزه میکنم ورمه های گوسفند و بی خبر ودرعین حال احمق تاجیک وهزاره وازبیک را هوشدار میدهم که سوته در راه است متوجه باشید. بناء اگر خودتان تاب وطاقت داخل شدن سوتهء اوغان خررا درمقعدتان دارید بفرمائید دروصف آن سوته هرچه که ازنوک قلم تان میاید بنویسد تا ما بیچاره ها هم از خواندن آن اشک برچشمان ما جاری شود. وخودتان حظ ببرید ولی من بصراحت اعلام میکنم که هرگز نمیخواهم آن سوته برمقعدم فرو برود شما را دل تان. مرا اگر نوکر فارس میخوانید ویا از روس ویا پیرو مکتب زنده یاد ببرک کارمل یا مسعود یا شورای نظار هرچه دشنام وتوهینی که میکنید آزاد استید ولی من میگویم که من "افغان" نیستم ونمیخواهم "افغان " باقی بمانم . افغان وافغانستان خارج ازمرزهای کنونی است یعنی ماوراء خط دیورند ومناطق قبایلی که حالا نامش را خیبر پشتونخواه گذاشته اند ازنظر تاریخی افغانستان حقیقی و واقعی همانجاست. ازنظر لغوی هم این کلمه خودش در دیکشنری آکسفورد بصورت مصور معنا شده است. افغان یعنی چی؟ افغان یعنی سگ
    ازنظر تاریخی هم با کمال تاسف؛ عملکرد قبایل اوغان دروطن مشترکی که برای همهء قومیتها بود وآنها نیز جزو آن بودند مانند سگ عمل کردند. هر وقتیکه زور پیدا کردند؛ همه را ازدم تیغ کشیدند؛ ولی زمانیکه مغلوب گردیدند وگرسنه ماندند مانند سگ بخاطر بدست آوردن جیفه دراطراف دیگران به دلقک بازی شروع کردند.
    برای معلومات مزید تان امیدوارم که درین باره مطالعات تان را گسترش دهید وازتوهین وتحقیر اشخاص مخالف تان بپرهیزید. به آقای لمر اوغان که ازخر بودن خویش بدفاع پرداخته اند وآن دوست عزیزیکه مرا دشنام داده اند نیز شفای عاجل میخواهم.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • سلام مجدد به مه عزیزان بازدید کننده!
    از نظر حقیر ما چند نوع افغان « اوغان » داریم:
    یک = اوغان های که در این مدت سه صد سال در اوغانستان حکومت کرده و کیف نموده اند. یعنی بر گرده مردم سوار بوده اند و.. این دسته خود، فامیل و اقارب شان در نعمت های مادی غرق بوده و خوش گذرانیده اند و...
    دو = اوغان ها یی که منسوب به تبار اوغان ها بوده و با شکم گرسنه در اتن اوغانی سر جنبانیده و گاه هم به عنوان اله سوخت از ان ها استفاده ابزرای گردیده شده است و... اینان نیز همین که خون اوغانی در رکهای شان جاری بوده اند کم و بیش احساس غرور و اقتدار برای شان دست داده، و از این رهگذر خود را در قدرت و حاکمیت و سرنوشت کشور سهیم دانسته اند و...
    سه = اوغان های بدل: این ها همان کاسه لیسان بدبختی « غیر اوغانی هستند » که در ازا لقمه یی ناچیز ملت ؛ مردم، فرهنگ، داشته های تاریخی، هویت و حــــــــــــــــــــــتی نـــــــــــــــــــــوامیس خویش را نیز به حراج میگذارند!
    از ما است که بر ما است! به تاریخ نظری بیندازید! آیا استبداد سه صد ساله در این سرزمین مگر پیامد جز خود فروشی های خود فروخته گان از میان اقوام بومی این سرزمین بوده است؟!!! و حال نیز هستند تعداد بیشماری از منسوبین به ملیت شریف پارس « تاجیک و بخصوص هزاره ها » که آگاهانه و یا هم نا آگاهانه در دربار استبداد به ازا جیفه یی /دم/ میجنابانند درست همین اوغان های بدل است که جریان عدالت خواهی در استبداد کده اوغان ها را به مشکل مواجه مینمایند! من از درد مردم هزاره « این وارثین حقیقی ایران تاریخی و باستان » فریاد میزنم و این کاسه لیسان استبداد « اوغان ملتی، برای مسموم نمودن ذهنیت ها از ایران امروزی حرف به میان میاورد و...
    چطوری نادر غــــــدار از دیره دون میاید وپنجاه سال خود و خواندانش بر این سرزمین بی صاحب به تارج میپردازد و من بومی حق ندارم تا از هویت ایران باستان و خراسان بزرگ به دفاع بپردازم و.. باید بر علیه بیعدالتی ها به مبارزه جدی و آهانه پرداخت و..!!!!!!

    آنلاین : http://loman1.blogfa.com

    • از حرفهای جناب آقای لومانی میتوانم چنین برداشت نمایم که با وجود اینقدر جفا وجنایتی که حتی درحق خود مردم افاغنه توسط حاکمان افغان رفته است؛ پس بهترین راه آن است که هرکی ازنظر خونی وتباری افغان تشریف دارد باید بداند که درقرن بیست ویک؛ انسان اوغان ویا پشتون باوجدان همان کسی است که این قلاده را ازگردن خویش بدور بیندازد وبر افتخارات کذایی آن پا بگذارد وبه شاهراه آدمیت وانسانی خودش را برابر سازد وجهان را نه از دریچه های تنگ قومی وقبیلوی بلکه از دریچه باز علم ومعرفت و انسانیت ببنید وبه استعمارچیان بین المللی بزبان رسا بگوید که بس است که تا حال ما را افغان شجاع گفته چوب را در....... ما زدید بعدازین من ازخود عقل دارم میروم بطرف عقلانیت وانسانیت واز وحشت وبربریت دیگر توبه کرده ام.
      تا کنون یگانه پشتونی که تازه ازخواب غفلت نیمه بیدار شده است رفیق سلیمان لایق است هرکی افغان است وبر افغانیت وخر بودن خویش افتخار میکند لطفا این شعر آقای لایق را بخواند:
      زه یو آواره، یو سرګردان او یو پښتون یمه
      زه د ژوندانه د ویر شپیلی د غمو یون یمه
      یو ځلی سکندر زما هیواد تر پښو لاندی که
      بل واری عربو بی کلتوره بی وطنه کړم
      وروسته بیا چنګیز په ما د ظلم لمبی بلی کړی
      بل ځلی تیمور بی هدیری او بی کفنه کړم
      زه هر جهانګیر او هر وحشی یو ځل ځپلی یم
      زه هر بی وطنه خپل وطن کی ځورولی یم
      څو ځلی نیولی باچهانو هندوستان په ما
      زه د هر جابر د هوس لار کی وژل شوی یم
      څو واره له ډال او له خنجر او کمربند سره
      یا رانیول شوی یا په نورو پلورل شوی یم
      ما چی چاته تاج او سلطنت او واک ورکړی دی
      زه بیا د هغه په لاس بندی یا شړل شوی یم
      زما په ځیګر یشی زمانی لک پرهارونه دی
      زما له خولی وتلی میلیونونه فریادونه دی
      زما په مټ عربو ملتونه لاندی کړیدی
      زما په زور بابر پراخ ملکونه رانیولی دی
      زما په یون محمود د سومنات بتکده ماته کړه
      زما په تیغ څوک مړه، څوک سلطنت ته رسیدلی دی
      ما ته مګر توری لوږه، تنده، بدبختی راوړه
      ډیر ځله می یوی ګولی ډوډی پسی ژړلی دی
      څوک چی فاتح شوی زه یی وره کی درولی یم
      دا زما تقدیر دی زه تل وږی ګرزیدلی یم
      نه نه زه غلط شومه ما څوک لاندی کوی نشی
      ما د چا قوت بربادوی او څملوی نشی
      ما په غلامی کی له دی وروسته څوک ساتی نشی
      ما له خپلی لاری اړوی او ګرزوی نشی
      ما څوک په ګولیو او اورونو ماتوی نشی
      اوس ستر ملتونه څوک خوړی او هضموی نشی
      ما څوک خښوی، محوکوی او ورکوی نشی
      زه اوس د پیړیو له خوبونو را ویښږمه
      لږه دمه راکړه آزادی چی در رسیږمه
      نور د چا لپاره ستر ښارونه ورانومه نه
      وینی بهومه نه او چا ته څه ګټمه نه
      یوه کونډه کومه نه او بل یتیمومه نه
      دوست خپه کومه نه، دښمن خوشحالومه نه
      بیا د چا لپاره خپل بچی حلالومه نه
      بی له خلکو تر چا سر قربانومه نه
      ماته غوږ کی نوی حوادثو څه ویلی دی
      ما ددی استاد درسونه ټول په زړه منلی دی
      زړه خو هغه زړه وی چی جذبه د آزادی لری
      سر خو هغه سر وی چی هوا د سربازی لری
      مټی هغه مټی چی توفیق د آبادی لری
      زه هغه ملت یم چی ننګونه او مردی لری
      تندر او توفان لری، بریښنا او ترږمی لری
      لاره د نجات لری، ماڼو لری بیړی لری
      زه د توفانونو په زانګو کی روزل شوی یم
      زه د زمانی سختو څپیړو ازمویلی یم
      یو شی سره یو شی ای غریبو پښتنو وروڼو
      ای زما پښو لوڅو او ښبنو او غوبنو وروڼو
      ای زما بدمرغو، دربدرو، لیونو وروڼو
      ای زما د پرون د بی وسیو د اسرو وروڼو
      ای زما د هیواد د سباوون د عظمتو وروڼو
      ای د انقلاب د غورځنګونو د څپو وروڼو
      پاتی مو لا مخی ته دارنه درانه مزلونه دی
      غرونه دی، کوهی دی، بی حسابه ګړنګونه دی
      سلیمان لایق

  • سلام. بعد از سلام من از شما دوستانیکه سرشار از افغان و افغانستان دوستی می باشید چند سئوال مختصر و واضح دارم و خواهش دارم به این سئوال جواب صریح و مختصر ارائه نمائید تا حرف تان را برای میهن دوستی و وحدت در افغانستان ثابت سازید:
    اگر افغانستان تاریخ چند هزار ساله دارد و افغانستان امروزی متعلق به تمام ساکنین این کشور از جمله هزاره ها است لطف نموده یک نام از امپراتوران هزاره را در افغانستانی که تاریخ چند هزار ساله دارد بگیرید و لطف نموده بگوئید که پیش از احمد شاه ابدالی پادشاه افغانستان که بود؟ کلمه افغان و نام افغانستان بخاطری برای اکثریت ساکنین افغانستان تنفر آور اند که عده ای بحیث غلامان حلقه بگوش استعمار خارجی از جمله انگلیسی ها تلاش دارند این افغانستان باستانی را منحصر و محدود به یک قوم (افغان = پشتون) سازد که این کار اصلا ممکن نیست. اگر شما دوستان باور دارد که ما باید پشت ایران و خراسان بازی را رها کنیم و برای وحدت ملی در افغاتستان کار کنیم، آیا شما حاضر هستید که افتخارات تاریخی واقعی افغانستان را که به تمام اقوام ساکن افغاتستان مربوط می شود بپذیرید؟ اگر شما افتخارات تاریخی اقوام ساکن افغانستان را پیش از احمد ابدالی و یک مهاجر مولتانی هند قبول ندارید، با کدام منطق شعار وحدت ملی را در افغانستان سر می دهید؟

  • It,s realy good to see some Hazara are taking a stand against traitors like Lomani and Behman who have nothing to offer to Hazara people
    Hazara people should know that Lomani and Behmans AND the like of them are full of hatered, and by following well not help the hazara cause.
    hatered will bring more hatered and will only serve the enemy of our country and their spies like Behman and Lomani
    For better or for worse Afghanistan is our country
    Our only way forward is to get united and build a better future for ourselfs in a united Afghanistan

  • Dear the truth teller:
    Your suggestion for unity in Afghanistan and working for a better future is excellent. No fool would argue on that. Now tell us according to which principles we need to get united?
    As of now a bunch of traitors under the mask of Afghan are negating every civil principle for securing unity. Example, a bunch of traitors under the excuse of Afghan unity supports migrants Multanis from India as founders of Afghan and Afghanistan but negate every pride of Afghanistan inhabitants anti-Afghan and Afghanistan values! If you believe in unity of Afghanistan, are you ready to confirm Masood as Afghanistan’s national hero and Abdul Ali Mazari as a defender of Afghan and Afghanistan values?
    Which fool would accept that your one sided stance and values?
    Please get out of your wet dreams based on fascism ideals which are sugar coated with unity and prosperous future. German fascists were fighting with the same mottoes and propaganda!
    Tell me who was the ruler of Afghanistan before Ahmed Abdali from Miultan in India took over. How come Afghanistan values as a historic land with thousands of years history are limited to only Pashtun rulers on Afghanistan?

  • ???!Unity for Afghan and Afghanistan
    The only people who talk in support of unity and act against unity in Afghanistan are Afghans
    While their physical existencde is in Afghansitan but their loyalty is to Pakistan. They will not give up their demand till they are not get united with Pakistani Pashtuns. Pakistani Pashtuns are dedicated Pakistanis and they are sacrficing their life for Pakistan as their mother land but Afghans in Afghanistan are sacrificing Afghanistan for Pakistani Pashtuns. Under such situation how can an Afghan allege to be a loyal Afghan for Afghanistan, not Pakistan? The same Afghans do not recognize border between Afghanistan and Pakistan ... such approach automatically negate the existence of Afghanistan but Hazaras need to be blamed for Afghans this treachery.
    Afghans are repeatedly insist that Pakistani Pashtuns are their brothers and Tajeks, Hazaras, Uzbeks are Tajikistani, Mongolians and Uzbekistanis! They would never talk to get united with them but they foolishly and desprately attempt to make Hazaras, Uzbeks and Tajeks Afghans! How would that be possible? Why Afghans do not get converted to Hazara, Uzbek and Tajeks for the sake of unity?
    I hope you the truth teller tell a truth here

  • BOb
    You stated that NO fool would disagree with working for a united Afghanistan and better future is excellent. 1
    GOOD, that,s very good. that is the principle, , that should be the framework, that should be the aim,that should be our ambition.and that is something that could unite us, the rest is a political process to achieve that.
    However you historical records are incorrect.and your jugement is flawed just like your English.
    Ahmad Shah Baba was born in Herat and his father Zaman khan was the ruller of Herat. However if even he was born in Multan,it does not really matter. because the blood in his viens were of NOBLE AFGHAN.AND every Afghan including you should be proud of him
    More than half of young hazaras are born in Iran but we still accept them as our countrymen, as our brother as Afghan even if a very few of them like LOMANI are ashamed of being called Afghan
    Bob
    You are asking if we are ready to accept Musood and Mazari as our national hero? well, that,s really a very stupid qustion to ask
    First: Musood and Mazari were at each others throat and fought each other for years and killed thousands of Hazaras and TAjiks , so how both of them could be national hero.
    Musood, Mazari, Gulbadin Hikmatyar and others all took part in civil war
    They will always be heros for some and traitors for others
    The question you should have asked is could a hazara or tajik could be our national hero ?? and the answer is absolutly, anyone who fights for our national interest is our national hero.

  • continued
    bob
    Germany is achieving the same goals set by Hitler through thier policy and economy rather than having to fight for it, which means that the motives were good but the methods were wrong, and we should learn from it.
    1
    You asked who ruled Afghanistan before Ahmad shah Baba????
    I think you should go back to school if you don,t know that
    WE are proud of our history starting with our first king YAMA all the way through Koshanians and our rullers after the arrival of islam like Tahirian, safarian, samanian,ghaznawian and others.
    No pushtoon claim that our history started with Ahmad shah Baba
    However the history of modern day Afghanistan started with Ahmad shah Durani
    Prior to Ahmad shah Durani apart from a brief period of Hotaki
    Afghanistan was divided between Safavid Persia , mughul India, and Shaibani Uzbik for more than two centuries, and these three will always fight each other for teritory in Afghanistan and kill in the process thousands of people. 0
    That is exactly what is going to happen if we do not stand togher and get stronger to defend our country sooner rather than later.

  • the truth teller:
    Thanks for your explanation. Would you be able to name thr king of Afghanistan before Ahmed Abdali? Nobody can deny the reality but here your honesty on unity is under test. If you truly believe in Afghanistan unity you should frankly name that individuall.
    Just provide the name, not the tribes name. If you believe in Afghanistan history, what is so hard for you to name that individual? Also, tell me why we do not have an Hazara or Uzbek or Tajek as the ruler of modern Afghanistan?
    For your information, till Afghans do not reach an agreement on the history of Afghanistan, the furture of this countery will remain as dull as ever.
    You allege that any patriot Tajek or Hazara can be Afghanistan national hero. Now name one patriot Tajek, Hazara or Uzbek who were patriots in addition to Ahmed Multani. Name one Tajek who fought like the son of Amir Dost Mohammed Khan in the name of Akbar? Why every patriot Afghan is selected from Afghans in Afghanistan’s modermn history, not from any other ethnic group?
    A straight forward reply is expected.
    Also, do not evade the discussion and tell your readers why Afghans feel more close to Pakistani Pashtuns rather than Tajeks, Hazaras and Uzbeks?
    For the sake of unity of Afghanistan what is the reason that Afghans do not accept Afghanistan’s internationally recognized border. How would it be possible to have a united Afghanistamn while the Afghans are not ready to accept or confirm Afghanistan’s internationally recognized border with Pakistan?
    If you confirm such principle for Afghans to fight for unity with Pakistanis, then why you do not confirm the same principle regarding Tajeks to join their Tajekistani cousins and Uzbeks to join their Uzbekistani cousins?
    Let’s assume that Afghans fight for unity with Pakistanis, Uzbeks with Uzbekistanis and Tajeks with Tajekistanis, how would it be possible for a united Afghanistan to survive?

  • the truth teller:
    You believe that Ahamed Shah Abdali was the founder of modern Afghanistan. When Ahmed Abdali was in power Afghanistan did not exist. If you have any proof that Afghanistan existed at that time quote it from Ahmed Abdali sources.
    Why Emperor Babur Shah whose tomb is in the heart of Kabul, cannot be named the founder of modern Afghanistan? A country which is composed of different ethnic groups, their national heroes and rulers should belong to different ethnic groups. Why in Afghanistan all these people come from one ethnic group which is confirmed as Afghans?
    For the sake of unity, why Afghans cannot coexist with Hazaras side by side as equal partners and as part of a united nation? Why Afghans are attempting to convert Hazaras to Afghans? Why Hazaras cannot have their own name and identity as part of a united Afghanistan? Why Afghanistan shoiuld belong to Afghans, not Hazaras, Tajeks, Uzbeks ... etc. who have lived in Afghanistan their whole life?

  • سلام، دوستان عزیز:
    مشکل اقغان و افغانستان در روند ملت سازی و آشتی ملی در چیست؟ امروز یگانه فکتوریکه علیه وحدت ملی در افغانستان نقش قاطع و مانع دارد دوستان افغان و تحمیل افغانستان است و بس. دلیل: در حالیکه وفاداری افغان ها با پاکستانی ها و اهداف شان در افغانستان است، با کمال تردستی و شیادی مسئولیت کارهای شان را بدوش دیگران می اندازند. ما وقتی از وحدت ملی و ملت واحد صحبت می توانیم که این ملت دارای یک مملکت معین و مشخص باشد. امروز افغان ها مرز شناخته شده بین المللی بین پاکستان و افغانستان را برسمیت نمی شناسند ولی شعارهای شان برای دفاع از وحدت ملی گوش جهان را کر می سازد. چطور ممکن است که یک افغان مرز شناخته شده بین المللی افغانستان را، از یک طرف، برسمیت نشناسد و از طرف دیگر شعار از وحدت ملی هم بزند؟ افغان هائیکه داد از وحدت ملی می زنند، لطف نموده بگویند که کدام وحدت ملی و با کدام مردم و با کدام مملکت؟
    اگر شما جریانات را روزمره تعقیب کنید، حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان همیشه از دشمنان استقلال و حاکمیت افغانستان بنام برادر دفاع و پشتیبانی نموده و آن ها را تحسین هم می کنند زیرا این دشمنان هستی افغانستان از قوم آقای کرزی می باشد و برای او فرق نمی کند که آن ها پاکستانی بوده و در راه دفاع از مملکت و استقلال مملکت شان یعنی پاکستان حاضرند از جان بگذرند ولی تاجیک ها، هزاره و ازبکهائی که عملا از او حمایت و پشتیبانی می نمایند، یک روز هم بنام برادر خطاب نشد.
    حال آن عده از افغان هائیکه دیگران را به وحدت ملی فراخوانده و آن ها را به نوکری ایران و روس و امریکا متهم می سازند، چرا یکبار از خود نمی پرسند که شما افغان ها چرا استقلال و تمامیت ارضی افغانستان را به گل روی افغان های پاکستانی تان قربان پاکستان می سازید؟

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس