شـاخ جنـگی مذهـبی در دانشـگاه کابل
کــــفر اگــــر از قبــــله خــــیزد ملک ویران می شــــود ، مســــابقه شــــاخ جنــــگی دانشــــجویان به فــــرمایش آخــــوند هــــای ایران و شــــیوخ عــــرب
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
پوهنتون کابل چه روزگاران را بیاد دارد ، دوره سلطنت ظاهر خان که عصر طلایی از بابت امنیت و آرامی در کشور بود ولی غرب زدگی و کفر و بدعت نیز بیشتر از هر جای دیگر در آن دوران در دانشگاه کابل احساس می شد.
در یک کشور اسلامی دختران و پسران به تقلید از جونان غرب ملبس به لباس های بی سطر غربی و پسران با موهای کشال و محاسن تراشیده با دختران شانه به شانه قدم زده و یا زانو به زانو نشسته و به بحث و جر و یا خنده و شوخی می پرداختند.
این غرب زدگی فقط به پوشیدن لباسهای غربی و ادا و اطوار اروپایی و یا استعمال عطر و پودر و ساجق و سگرت منحصر نبوده و فرهنگ مزخرف و الحادی غرب حتی در افکار و عقاید جونان آن زمان اثرات سؤ بجا گذاشته بود.
در یک جامعه اسلامی جونان بجای بحث و گفتگو پیرامون مسائل واحکام اسلامی ساعت ها وقت عزیز شان را صرف گفت و شنود های بیهوده فلسفی وایدیولوژیکی چون طریق درست رسیدن به مدینه فاضله ، یا زیر بنا و رو بنا بودن اقتصاد و فرهنگ ، یا جبر تاریخ و اختیار انسانی ، یا اصالت جسم و روح و یا طی مراحل تاریخی جوامع انسانی از کمون اولیه تا بورژوازی و رسیدن به نظام سوسیالیستی و مسائل مزخرف و غیر اسلامی ازین قبیل می کردند.
جوانان مسلمان آن دوره هم که اسلام شان خیلی ضعیف و کمرنگ بود بجای دادن جواب دندان شکن به این نوکران بیگانه و ایادی کفر که علنی سخن از سوسیالیزم و کمونیزم می زدند با آنها به شیوه زنانه به بحث و مشاجره نشسته از در مسالمت و نرمی پیش می آمدند که ثمره این خطای بزرگ شان را به زودی خود چشیدند.
حالا خدا را شکر گذاریم که این مکان مقدس علم و دانش به نور معرفت اسلام قم و ریاض منور شده فرهنگ مبتذل غرب جایش را برای سنن وعنعنات پسندیده اسلامی و افغانی خالی کرده پتو و پتکی ، پکول و پیراهن و تنبان ، نصوار و تفدانی جاگزین نکتایی و سگرت غرب گردید.
دیگر پوهنتون کابل جایگاه تبارزاندیشه های غیر اسلامی و بدعت آمیز غرب نخواهد بود و جونان مسلمان نیازی به جر و بحث پیرامون برتری دین مبین اسلام نسبت به سایر ادیان و ایدیولوژی ها نخواهند داشت.
آنها فقط یک اختلاف سلیقه در قسمت انتخاب مودل اسلام تهران و اسلام سعودی ویا اسلام زنجیرزنی و قمه زنی با اسلام انفجاری و انتحاری دارند که آن را به طریقه خویش و با استفاده از وسایل مروجه خویش حل و فصل خواهند کرد.
ما مسلمانیم و ما را بحــــــث و جــــر در کار نیست
مــــــرغ ما یک لنــــــگ دارد حاجت تکــــــرار نیست
دین مــــــا دین خـــــــــــداوند حکــــــیم ذولجـــــــلال
دین حـق را حـــاجت تفســــــیر و اســـتدلال نیست
مذهب مــــا مظهــــــر شمشــــــیر و زور و قـــــلدری
می زنیم بر دهن کــــافر گفــــــتگو در کــــــار نیست
رهــبر مــــــا چون شــــــبان و ما چو گوسپــــندان او
شـــیر و پشـــم ما فدایش چون و چند در کار نیست
در حدیث حضــــرت حق است کــــــافر همچو مــــــار
مــــــار را هیــچ چاره ای دیگر به از کشـــــتار نیست
یک نصیحـــت بشــــــنو از من ای برادر بعــــــد ازین
پنجـــه بکس کن به جیب و بحث و جر در کار نیست
با تقـــــــــديم حــــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی
پيامها
30 نوامبر 2012, 05:44, توسط ahmad
خیلی عالی نوشتید!
سپاس از شما اقای حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی!
30 نوامبر 2012, 11:18, توسط کابلی
از همه جالب تر شاخهای عمر و علی در رینگ بوکس است. هاهاها. ابلیس محسنی هم در ان پشت قایم شده است اما معلوم است که همه ای چوب ها سرش در ک و ن این اهریمن است.
30 نوامبر 2012, 14:29, توسط رهگذر(بیخدا)
باز هم شعر معروف عبدالرحمن جامی یادم آمد:
ای مغ بچه دهر بده جام می ام ...... کآمد ز نزاع سنی و شیعه قی ام
پرسند که جامیا چه مذهب داری؟..... صد شکر که سگ سنی و خر شیعه نیم
2 دسامبر 2012, 08:23, توسط حقــ(شـمس الحـق)ــانی
هموطن گرامی آقای کابلی سلام !
من بخاطر دارم که در صنف اول و یا دوم مکتب ابتدایی زمانیکه یک گلدان رسم میکردیم با دید طفلانه خود در پائین آن می نوشتیم : این یک گلدان است.
ازین ببعد من مجبورم که در پائین هر کارتون و طنزم بنویسم این یک کارتون است و یا این یک طنز است.
خدمت با سعادت تان به عرض رسانم اینکه شما این کارتون را کمی غلط فهمیده اید این دو شاخسالار علی و عمر نه بلکه دو دانشجوی وحشی و احمق دانشگاه کابل اند که به تحریک ایران و عربستان بنام شیعه و سنی و دوست علی و عمر بجان هم افتاده اند.
با تقـــــديم حــــرمت
حقــ(شـمس الحـق)ــانی