صفحه نخست > دیدگاه > ملاقاتهای مقامات پاکستانی بارهبران شمال وخشم سرلوچ مرادزی

ملاقاتهای مقامات پاکستانی بارهبران شمال وخشم سرلوچ مرادزی

پرویز "بهمن"
جمعه 3 آگوست 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

درمیان نویسنده گان اوغان آقای سرلوچ مرادزی بیشترازدیگران مشهور به بدزبانی وبداخلاقی است. دربخش فوروم ها وتالارهای مباحثات سیاسی هرچند با إعمال سانسورسایتهای اوغانی هیچ پشتونی حاضر نیست که خودرا با سرلوچ مرادزی مواجه سازد. سرلوچ همان طوریکه ازنامش پیداست وی دربرابر مخالفان فکری وسیاسی خودش همیشه اززبان لچکانه وبازاری استفاده میکند.

آقای سرلوچ امروز که بازار ضدیت با پاکستان وایران گرم است درظاهرامر مجبوراست که به مود روز بنویسد و خودش را عنصر ضد پاکستانی معرفی کند وقسما خودش را متاثر از افکار واندیشه های خان عبدالغفان خان مشهور به خان دوسره زعیم ملی پشتونها در دهه های شصت وهفتاد میلادی وا نمود میکند. اما کاربرد زبان لچکانه وبازاری؛ وی را ازپیروان اصیل خان عبدالغفار خان درآنطرف سرحد کاملا متمایز میسازد زیرا سیاست مداران اوغان پاکستانی نسبت به اوغانهای افغانستانی صد چندان بافرهنگ تر وباسوادتر بوده وقضایا را ازدریچهء عقده های حقارت نمی سنجند. پشتونهای آنطرف سرحد چه کمونیست ویا اسلامگرا بافرهنگ دیالوک وگفتمان آشنا می باشند. آنها بیشتر بازبان انگلیسی واردو میتوانند درچارچوب منافع علیای پاکستان با مخالفان شان به بحث وگفتگو بپردازند.
اما اشخاصی مانند سرلوچ مرادزی که سنگ ضدیت با ادارهء پنجاب را ‍ریاکارانه به سینه میکوبد همیش درنوشته هایش با مخالفانش قبیلوی برخورد نموده ونشان داده است که اوهنوز با فرهنگ دیالوک وگفتمان فرسنگها فاصله دارد. هرچیزی را که مرادزی خوب می بیند درحقیقت امر آن را وحی منزل پنداشته وخودش را درقطار پیامبران پشتون بحساب می آورد درابرازنمودن نظریه هایش هیچ اما واگری وجود ندارد. روی همین علت است که آقای مرادزی گاه گاهی بخودش حق میدهد که به نماینده گی ازقاطبهء ملت اوغان حرف بزند که گویا حرف وی حرف تمام اوغانهاست .
غافل ازآنکه چنین نیست آقای مرادزی در درون قبایل اوغان چه اینطرف مرز وچه هم آنطرف مرز افغانستان نیز مخالفان قوی پنجه ایی دارد که ایشان را درقطار مسلمان ویا افغان اصیل یا پشتون اصیل بحساب نمی آورند. ازجمله نویسنده گانیکه درچندین مقالهء پی درپی نظریات اشخاصی مانند سرلوچ مرادزی را عالمانه رد کرد آقای حمعه خان صوفی است که خودش از اعضای سابق حزب عوامی نشنل پاکستان فعلا مقیم بریتانیا می باشد

اینکه من بانظر ودیدگاه های آقای جمعه خان صوفی جقدر موافق هستم ویا نه بحث جدا است اما قدرمسلم این است که :آقای صوفی درمقالات مسلسل خویش ثابت ساخت که پشتونستانخواهی دولتمداران افغانستان درطول تاریخ افغانستان وپاکستان خصوصا درزمان قدرت سردارمحمد داوود جنبهء نمایشی وتاکتیکی داشته وهیچگاهی قضیهء پشتونستان نزد دولتمداران افغانستان مانندقضایای دیگری چون: قضیهء کشمیر میان پاکستان وهندوستان ویا ایرلند شمال وجنوبی نبوده است. حکام افغانستان صرف بخاطر زیرفشارقراردادن اسلام آبادهمیشه ازنیروی پشتونهای آنطرف سرحد استفادهء ابزاری نموده اند.
ولی این نظریات صریح وپوست کندهء آقای صوفی باواکنش های قبیلوی اوغانها وسکانداران داعیهء جعلی ونمایشی خط دیورند قرار گرفت وتمام سایتهای اوغانی بروی محترم صوفی بسته شد. محترم صوفی مجبور گردید که ادامهء آن مقالات علمی خویش را درکابل پرس پی بگیرد.
ازدیدگاه من هرکسی که میخواهد پیرامون منازعهء خط دیورند تحقیق نماید باید مقالات آقای صوفی را نیز بحیث یک منبع معتبر ازپشتونهای آنطرف مرز ازنظر بگذراند درغیر آن هرگز مقاله اش همه جانبه ومکمل نخواهد بود. نوشته های آقای صوفی درحقیقت به خواننده می فهماند که دیدگاه خان عبدالغفار خان راجع به مسألهء پشتونستان چه بود وی چه اختلافاتی با اسلام آباد داشت وخواست اکثریت پشتونهای آنطرف سرحد چه می باشد.
درمقالات آقای صوفی بوضاحت دیده میشود که پشتونهای آنطرف سرحد هرگز خواهان الحاق به افغانستان کنونی نبودند ونیستند. درحالیکه طرفداران داعیهء کاذب حذف خط مرزی دیورند خواهان الحاق سرزمینهای از دست رفته به افغانستان اند چیزیکه ازنظر خود پشتونهای آنطرف سرحد به یک طنز شباهت دارد.
این آقایون پشتونستانخواه بی آنکه این موضوع را درنظر بگیرند که درصورت ایجاد یک دولت جدید بالای یک منطقهء متنازع فیه ادعاهای ارضی ازیک طرف کاملا مردود می باشد. مثلا اگر مناطق قبایل امروزی را امیر عبدالرحمن ویا اسلافش چون امیرمحمد یعقوب خان وغیره به انگلیس ها واگذار کرده باشد با ایجاد یک دولت جدید درمنطقه بنام پاکستان تمام قرار دادهای گذشته با استعمار بریتانیا از اعتبار ساقط می باشد وهیچ نوع اعتبار حقوقی ندارد.
قطع نظر اینکه شاهان افغانستان بصورت مسلسل حتی درزمان به اصطلاح استقلال افغانستان درزمان شاه امان الله مرزهای کنونی را برسمیت شناخته اند ودرنشستهای متعدد میان دولتمداران اوغان — انگلیس؛ مرزهای کنونی افغانستان همیشه مدار اعتبار بوده است;بعداز ایجاد پاکستان نیز دولت های افغانستان به استثنای سردار محمد داوود دیگر هیچ کسی علاقه مند به مسألهء مناقشه مرزی میان افغانستان وپاکستان نبوده است وآنهم به تحریک وحمایت شوروی ها که میخواستند توسط داوود واحزاب متمایل به ماسکو افغانستان را غیر مستقیم درقبضهء خود داشته تا بالوسیله جمهویتهای آسیای میانه را ازخطرات احتمالی نفوذ دشمنان شوروی مصوون نگهداشته باشند.
اکنون طلایه داران پشتونستان بزرگ باوجودیکه میدانند دستیابی به جدا نمودن بخش بزرگی ازسرزمیهای دولت پاکستان خودش یک خیال باطل است ولی بخاطر خرسازی واستحمار مردم بی خبر ازتاریخ میخواهند این بازی کثیف کماکان ادامه داشته و وسیله ای باشد برای یک تجارت سیاسی جدید برای عناصر شهرت طلب وقدرت طلبی مانند مرادزی وامثالش.
آقای زرغونشاه شینواری مجری برنامهء چهره ها وخاطره هادرتلویزیون آریانای امریکایی که به قول خودش بیست ودوسال عمر خویش را درپاکستان درزمان اشغال افغانستان توسط شوروی گذرانده است دربرنامهء تلویزیونی اش مورخ ۳۰ جولای سال ۲۰۱۲ گفت:
«درطول تاریخ مناسبات میان افغانستان وپاکستان دولتهای حاکم درکابل هیچگاهی بالای مناطق سرحدی قبایلی حاکمیت نداشته اند. این مناطق همیشه توسط خان های محلی اداره شده است وخود مردم ازخاک و وطنشان دربرابر پاکستان دفاع کرده اند اما حالا که پشتونها دولت فعلی کرزی را مال خودشان نمیدانند وافغانستان را نیز خانهء خودشان نمی دانند روی همین علت است که پاکستان درزمینهء فیرراکتها ویا داخل شدن به فاصلهء چندین کیلومتر در داخل خاک افغانستان دست باز دارد»
اما سوال این است که دولت مورد پسند پشتونها که بتواند پشتونهای مرزی درآن خودشان را بحیث شهروندان متساوی الحقوق بادیگران ببینند کدام است؟
درحالیکه آقای زرغونشاه شنواری بحیث یک ژورنالیست ومجری برنامه ازعدم موجودیت یک دولت کارایکه با حیثیت ووقار پشتونها برابر باشد حرف میزند ولی آقای مرادزی برعکس برتقویهء نظام فعلی بریاست حامدکرزی وحذف رهبران مخالف طالبان بنام آدمخورها وجناورها تاکید دارد. آقای مرادزی بی آنکه بداند با توهین ودشنام هیچ گرهی را نمیتوان گشود با ادبیات قبیلوی وقرون وسطایی همچنان به حملات قلمی اش علیه رهبران مخالف طالبان چنین می نویسد:

بلخوا په ملي جبهه او ملي اتلاف کې د شرارت استازي چې ځان د پنجاب یوازیني مخالفین بولي، په داسې حالاتو کې چې پنجاب پرله پسې افغان خاوره په توغندیو ولي، د افغانستان په ضد توده جګړه په لار اچول شوې، څنګه او په کوم مخ د پنجابي واکمنو بلنه مني او په ټيټو سترګو او ځوړند سرونو اسلام اباد ته ورځي !

ایا دغه استازي او پنجابي واکمنان به اسلام اباد کې د افغانستان په خیر ښېګڼه خبرې کوي، که د افغانستان او مرکزي حکومت په وړاندې به نوې توطيي او چلوټې بیا راپیلوي ؟

دغه استازي د کورنیو ستونزو په اړه ولي پنجاب ته پنا وړي ؟ ایا د دوی په اند پنجاب د افغانانو د کورنیو ستونزو په حل کې ریښتونی او یوازیني ځای دی ؟ که داسې وي پنجاب سره ولې بیا د دوښمنۍ په ډبرو سینې وهي او نور د پاکستان په دوستۍ تورنوي ؟

ترجمه: ازطرف دیگر رهبران شرارت که خودرا یگانه نیروی ضد پاکستان معرفی میکنند درحالی میخواهند به پاکستان سفر نمایند که ادارهء پنجاب درین روزها بصورت مسلسل خاک افغانها را مورد ضربات توپخانه قرار داده است وبرضد افغانستان جنگ گرم را براه انداخته است نمیدانم اینها با کدام وجدان ملی دعوت مقامات پاکستانر ا قبول کرده اند که حالا میخواهند با سرهای پائین وچشمان خجالت زده به اسلام آباد سفرنمایند.
آیا واقعا سفر این رهبران بخاطر خیر وصلاح جامعهء افغانستان خواهد بود ودرمذکرات شان بامقامات پاکستان دربارهء خیر وصلاح صحیت خواهد شد ویا اینکه کدام توطئه دیگری را برضد حکومت مرکزی فعلی از آستین شان بیرون خواهند آورد؟این رهبران ؛چرا بخاطر حل مسایل داخلی به پنجاب پناه می برند؟ آیا پنجاب یگانه محل امن وصادق برای حل منازعات داخلی میان افغانها است اگر چنین بود پس چرا این رهبران تاکنون سنگ دشمنی با پاکستان را به سینه میزدند ودیگران را متهم به دوستی با پاکستان می نمودند؟
»

جناب مرادزی صاحب بعدازین همه دشنام وتوهین به نصحیت پدرانهء شان که معلوم نیست مخاطب شان کی ها اند چنین ادامه میدهند :
د افغان دولت ټولو مخالفینو ته پکار دي ، نن چې افغانستان یوخوا د ایران او بلخوا د پاکستان له لوري د بربنډ او ښکاره تیري سره مخ دی ، پر مرکز راټول شي او خپلمنځي اختلافات یوې خواته کړي . مرکز پیاوړی کړي او پخپل یووالي سره د هر دوښمن په خوله سوک شي . نن نورو مرکزو ته پنا وړل او په کورنیو ستونزو کې دوښمن ته واک ورکول ملي جفا او خیانت ګڼل کیږي

ترجمه:برای تمام مخالفان دولت لازم است که بادرنظرداشت واقعیتهای امروزی که افغانستان مورد دست درازی های عریان ایران وپاکستان قرار گرفته است دور یک محور جمع شوند واختلافات داخلی شانرا کنار بگذارند به تقویه حکومت مرکزی همت بگمارند وبا ایجاد اتحاد وباهمی مشت محکمی شوند دربرابر تمام دشمنان وطن.
برای هرمرکزی پناه بردن وبرای حل منازعات داخلی ازدشمنان مدد جستن وبدشمنان اختیاردادن جفا وخیانت ملی شمرده میشود»

حال برای خواننده معلوم نشد که مخاطبان این نصیحت پدرانه محترم سرلوچ مرادزی چه کسانی اند؟ همانهایکه آقای مرادزی آنهارا رهبران شرارت وجناورها وناقضین حقوق بشر میخواند ویا کدام گروه خیالی دیگری که درپهلوی این رهبران شرارت پیشه وجود دارد ولی ما ازآن بی خبریم؟.
درحالیکه تاکنون نیات پاکستانی ها ازین دعوت روشن نیست خشم وتشویش آقای سرلوچ مرادزی درین باره از‍ کجا آب میخورد؟ پاکستانی ها که همیشه باربار علنا خودرا قیم و وصی پشتونها درمجامع بین المللی معرفی کرده اند وعملا بیش ازسی درصد در إدارات نظامی واستخباراتی وملکی پاکستان پشتونها سهم دارند وپس ازفروپاشی شوروی سابق ; پاکستان به زور ونیروی پشتونها به بازیگر مهم منطقه تبدیل شدوحالا نیز درتمام رده های دولت فعلی افغانستان به یمن وبرکت پشتونهای لر وبر کنترول واشراف دارد این بار چرا به فکر رهبران غیر اوغان افتیده است ؟ نشود که درزیرکاسه نیم کاسه ای وجود داشته باشد .
اما به نظر این قلم مقامات پاکستانی شاید درموضعگیری هایشان راجع به افغانستان یک تجدید نظراساسی نموده باشند وآن دید کلاسیک وسنتی خویش را (مبنی براینکه اگر درکابل پشتونها ازحاکمیت تگ قومی محروم ساخته شوند درآنصورت اوغانهای لر وبر باهم متحد شده وافغانستان بزرگ را تشکیل میدهند ودرآنصورت پاکستان تجزیه میشود) شاید کنار گذاشته باشند هرجند قضاوت درین مورد خیلی پیش از وقت است وبا اطمئنان درین باره نمیتوان سخن گفت.

عکس از سایت پندار

اما یک موضوع ‍ کاملا آشکار است ومیتوان آنرا حقیقت مسلم تاریخ نامید وآن اینکه: پشتونها درطول تاریخ خود ؛همیشه ازضدیت اقوام غیر اوغان هم با استعماربریتانوی وهم حالا با پاکستان بهترین سود را برده اند.پشتونها همیشه اقوام غیر اوغان را به بهانه های مختلف هم با استعماربریتانیا وهم با پاکستان بنامهای وحدت ملی ؛ عزت و وقار افغانی دفاع از حثیثیت وشرف وناموس وطن وغیره تشویق نموده اند تا دربرابرنیروهای مهاجم بجنگند ولی خودشان همیشه درمعامله های ننگین هم با انگلیس وهم با پاکستان تن در داده اند وبرای حفظ قدرت قومی ازهیچ جنایتی درحق مردمان غیراوغان به همکاری انگلیس وحالا پاکستان دریغ نورزیده اند. وهمان هموطنانی را که خودشان تشویق به جنگ ومقاومت علیه انگلیس وحالا پاکستان نموده اند به بد ترین الفاظ ورکیک ترین دشنامها نوازش داده اند که یک نمونهء بارز آن همین حالا خود آقای سرلوچ می باشند کسانی را که خودش آنهارا همیشه جناور وحیوان وحشی خطاب نموده حالا از آنها توقع دارد که اختلافات شان را دراسلام آباد نه بلکه درکابل حل وفصل نمایند. همان کابلی که دررإس قدرت آن رئیس جمهوری قرار دارد که پلان حذف فزیکی وترور شخصیتی آنها را زیر چپن خویش پنهان نموده است وقرار گفتهء خودش اگر زورش برسد حتی به واشتنگتن نیز حمله میکند وحکومت دست نشانده را آنجا نصب می نماید. همان رئیس جمهور پشتونی که درمصاحبه اش با شبکهء تلویزیونی اردو زبان جیو به زبان اردو میگوید که اگر جنگی میان پاکستان وهندوستان در بگیرد ما درکنار خواهران وبرادران پاکستانی خویش قرار میگیریم.
ولی آقای سرلوج مرادزی وهم فکران پشتون شان نه تنها که درچنین مواقع علیه این اظهارات زبونانه وذلیلانه رئیس جمهور اوغان تبار خویش قلم فرسایی نمیکند بلکه برعکس درتوجیه این اظهارات زبونانه ازهیج حیله گری ومکاره گی رو گردان نمی باشد ولی حالا که مقامات پاکستانی از رهبران شمال خواسته اند که به اسلام آباد بروند وبا پاکستانی ها مذاکره نمایند اینجا خون ناسیونالیزم افغانی مرادزی صاحب بجوش آمده ومرادزی صاحب به بهانهء فیرراکتها ازسوی پاکستان به منطقهء کنر آنهارا هوشدار میدهد که نباید جنین مذاکراتی صورت بگیرد .

اما حالا شاید پاکستانیها به این نتیجه رسیده باشند که : شئوونیزم وعظمت طلبی پشتونها که خواب افغانستان بزرگ را از کراجی تا آمو درسر می پرورانند برای تمام اقوام وملل غیر اوغان درین منطقه هم برای افغانستان وهم برای پاکستان خطر آفرین است. اینها نه به پاکستان کدام وفاداری قلبی وتعهد ملی دارند ونه هم به افغانستان. نه سلطهء مدنی اسلام آباد را بالای خویش پذیرا استند ونه هم ازکابل را وازجانب دیگر قبایل پراگندهء پشتونی ازنظرتاریخی برخلاف بوق وکرنای مورخین جعل سازهیچگاهی بحیث یک ملت واحدیکه بتواند زمینهء ایجاد یک دولت مدنی را فراهم بسازند نبوده اند وآنهم دولت مرکزی مقتدر وقوی که آقای مرادزی خواب آنرا می بیند. به عبارت دیگر میتوان گفت که زنده گی قبایلی پشتونها خصوصا طی دوصد سال اخیرهمیشه یک زنده گی بی نظم وبی قانون بوده است هرپادشاه وسلطان وامیریکه ازیک قبیله درکابل بقدرت رسیده است قبایل دیگر برضد او شوریده اند.
روی همین منظور امیرعبدالرحمن زمانیکه خودش را درسرکوب نهایی قبایل مهمند وشنوار و وزیر عاجز می یابد همهء این قبایل را عاق می نماید زیرا اینها سرتسلیم وانقیاد را به او فرود نمی آوردند.دورهء خاندان آل یحیی را میتوان دورهء باجدهی به قبایل باقی مانده ای که دراینطرف مرز دیورند باقی ماندند نامید. درین دوره حکومت مرکزی به قول زرغون شاه شینواری هرگز تسلط کامل بالای مناطق جنوبی افغانستان نداشته است وصرف حکومت مرکزی ازطریق رشوت وپول آنهارا وادار ساخته است تا علی الظاهر از کابل تبعیت نمایند ولی اولادهای همین قبایل درکابل درلیسه های خوشخالخان ورحمن بابا وبعد با استفاده ازبورسهای تحصیلی بخارج ازتمام امکانات دولتی استفاده می نمودند ودرنیروی دفاعی نیز بحیث جنرالان مادر زاد درسوق وادارهء نیروها سهم فعال داشتند .

تعبیر محترم سرلوج مرادزی وهمفکران شان ازایجاد یک دولت مرکزی قوی ودرعین حال ضد پاکستانی نیز باهمان معیارها وسنجه ها استوار است. درحالیکه مرادزی صاحب باید هرجه زودتر ازخواب شان بیدار شوند. درعصرکنونی که آنرا قرن بیست ویک می نامند ایجاد همجو یک دولت بامعیارهای قرون وسطایی محال است. سیاست مداران ونخبه گان غیر اوغان چه سیکولار وچه هم غیر سیکولارنیز باید ازگذشت تاریخ بیاموزند و این موضوع را درنظر داشته باشند که : محال است پشتونها زیرسلطهء یک رئیس جمهور غیر اوغان سرتسلیم فرود آورده وسلطهء اورا بحیث یک رئیس جمهور منتخب وقانونی برسمیت بشناسند.
پشتونها برای این بغاوت شان دربرابر حکومتهای غیر اوغانی دلایل بی شماری دارند که توسط آنها میتوانند بغاوت شانرا توجیه نمایند : حکومت ضعیف؛ غیر اسلامی؛ غیر ملی؛ خاین ؛ مزدور؛ دست نشانده ؛ حاکمیت اقلیت بالای اکثریت وغیره صفاتی اند که درهردوره ای ازتاریخ پشتونها از آنها میتوانند استفاده نموده وبه جنگ وخشونت وبی ثبات سازی منطقه ادامه دهند.
بناء برای هرغیر اوغانی که میخواهد درآیندهء افغانستان بقدرت برسد باید درمورد مناطق جنوب افغانستان با پاکستان تجدید نظر نماید. تجدید نظر به این معنی که در إزای دادن تضمین های امنیتی بین المللی ازجانب پاکستان ادارهء کابل باید ولایات هم مرز با پاکستان را به پاکستان واگذار نموده ویک قرار داد جدید مرزی میان افغانستان وپاکستان به امضا برسد

پدرم روضهء رضوان به دوگندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم

یاهو
بااحترام
پرویز بهمن

ایمیل تماس:

parvisbehman rocketmail.com

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • شما يشتون هاى بى غيرت را كه دعوت كند با كمال افتخار كشور دوست وبرادر كفته به خود ميباليد ولى اكر رهبران شمال را كه يوز اوغان وياكستانى هردو را بخاك ماليده اند واكنون دال خوران ناكزير اند كه شوهران ننه شمارا به ياكستان دعوت كند وبا انها بكوئد كه ما تا همين أكنون كه يشتونهاى معامله كر وطن فروش را حمايت كرديم نتيجه نداد وحال ما دانستيم كه شما مردمان شمال همان عياران ومردان تاريخ هستيد كه با شما مى شود زندكى كرد وبدون شما حاكميت افغانستان ناتكميل وبدون شما ثبات به منطقه باز نمى كردد زنده باد احمد ضياه مسعود وداكتر عبدالله وجنرال دوستم ومحقق مرك بر ملاعمر وكلب الدين وكر زى ( إدراك )

  • احمدشاه مسعود قهرمان ملی و یا جنایتکار پرآوازه؟
    مسعود میراث هفتاد سال دولتداری افغانستان را غارت، ومدنیت کابلی را نابود نمود. اوطراح قتلعام افشار و عامل عمده ای ویرانی پایتخت افغانستان است. آیا هنوز می توان مسعود را قهرمان ملی خواند؟
    چهار شنبه 30 جون 2010, بوسيله‌ى جعفر رضائی
    Send this page to your friends
    این صفحه را به دوستانتان بفرستید;;
    چندی بعد سالگرد کشته شدن احمد شاه مسعود می رسد و نویسندگان شورای نظار خرمنی از دروغ وتحسین مبالغه آمیز را به خورد رسانه ها می دهند. به یقین می توان گفت، یکی از دروغهای شاخدار عصر ما اینستکه می گویند: احمدشاه مسعود قهرمان ملی است. به استثنای چند ولایت که جمعیت اسلامی در سه دهۀ گذشته در آنجا نفوذ نظامی داشته و مخالفانش را تصفیه نموده است، در بیشتر از بیست ولایت دیگر افغانستان، مسعود نه تنها قهرمان نیست و بلکه یک جنایتکار منفور شناخته میشود.
    در سالهای حضور شوروی در افغانستان موقعیت استراژیک ویا به تعبیر درست تر، سر راه قرار گرفتن پنجشیر، توجۀ رسانه های غربی را به سوی مسعود جلب نمود. پنجشیر بر سر راه کابل - شمال واقع بود و آنچه اهمیت آنرا دو چند می ساخت فاصله نزدیک پنجشیر با میدان هوایی بگرام بود. غربی ها به تابعیت از برادر بزرگ شان_ امریکا آمدن روسها به افغانستان را فرصت طلایی برای انتقام ویتنام از شوروی می دانستند. تندروی و نادانی خلق وپرچم قشر سنتی و بیسواد جامعه را بیشتر از همه رنجانده بود. خیزش و مقاومتها سخت، اما کوچک افغانها ماموران استخباراتی امریکا و تعدادی از اعضای انتقام جو و ضد شوروی کنگرس امریکا را تا حد زیادی خوشبین و امیدوار ساخته بود. از همین رو، امریکا از طریق عربستان سعودی و پاکستان بر آتش جنگ افغانستان نفت و دالر می پاشید، روسها با قساوت کامل سرکوب می نمودند، و کل رسانه های غربی بر آن درامه خونین کف می زدند. جنگ جاهلانه ای که ما آنرا جهاد می خواندیم و شرکت کنندگان آنرا مجاهد صدا می کردیم. روزهای را به یاد آورید که مجاهدین، مثل طالبان، مکتب ها را به آتش می کشیدند، پلها را تخریب می نمودند، پایه های برق را منفجر می ساختند و در قریه های که تسلط داشتند سنگسار و اعدام می نمودند. دگروال یوسف، ریس سازمان استخباراتی پاکستان، در کتاب "تلک خرس"، اظهار تاسف میکند از اینکه هیچ قوماندان جهادی نتوانست تونل سالنگ را انفجار دهد. او می گوید هرکسی که می توانست این کار را بکند در تاریخ به عنوان یک قهرمان جاودانه می شد، زیرا توانسته بود راه اکمالاتی روسها را برای مدت طولانی ببندد. و مسعود در چنین روزگاری محبوب رسانه های غربی و مشهور به "شیر پنجشیر" میشود.
    پس از ساخت وباخت نژادپرست های پرچم، و به ویژه جنرال نبی عظیمی با مسعود، بیشتر از نصف کابل به دست ملیشه های شورای نظار می افتد و در کمتر از بیست و چهار ساعت ادارت دولتی، بانکها، مکاتب، ترانسپورت دولتی وکل میراث هفتادساله دولتداری افغانستان غارت میشود. وحتی ملی بس های "تا تا"ی کابل نیز به پنجشیر برده میشوند. البته ملیشه های شورای نظار در اثر مقاومت داکترها و به دلیل حضور مریضها در بستر، قادر نمیشوند تا شفاخانه ها را نیز تاراج نمایند. غارت کابل توسط مجاهدین، و مخصوصا ملیشه های شورای نظار که اکثر مراکز عمده دولتی را اشغال نموده بودند، بزرگترین چپاول تاریخ افغانستان است. البته کابل در سده معاصر دوبار دیگر، یکبار توسط بچه سقو و بار دیگر توسط منگلی های لشکر نادرخان نیز مورد غارت قرار گرفته بود. اما کابلِ که شورای نظار به سرکردگی احمدشاه مسعود آنرا غارت نمود محصول هفتاد سال ساخت وساز و تلاش جمعی سیاستمداران، نهادهای تحصیلی، مدنی، هنری و تجاری بود که در دوره های شاهی، جمهوری و دولت کمونیستی ساخته شده بود. ولاکن، احمدشاه مسعود تنها به غارت کابل بسنده نمی کند. پس از چپاول، احمدشاه مسعود به فکر تصفیه کامل کابل از گروه ها و نژاد های مختلف برآمد و در نبرد که مهمترین عامل آن او بود، اکثریت پایتخت افغانستان کاملا ویران شد، و حداقل، شصد هزار کابلی کشته، چندین برابر آن معلول و معیوب، و از مجموع حدواد سه ملیون شهروند کابلی دو ملیون آنان مهاجر شدند. وبدینسان یکی از شهرهای کهن منطقه تخریب و مدنیت کابلی نابود شد.
    امروز، کابل بار دیگر جان گرفته و چهار میلیون نفر در آن زندگی می کند. اما چگونه می توان آنرا با کابل متمدن ماقبل مجاهدین مقایسه نمود که طبقه بالای آنرا مافیای کرزی و رهبران جنایتکار جهادی، و طبقه متوسط آنرا قوماندانهای شورای نظار و گروه های همسو با آن تشکیل می دهد؟ کابل که اکثر مالکیت آن در دست مافیای کرزی، قسیم فهیم، عبدالرسول سیاف، برهان الدین ربانی و کریم خلیلی است بیشتر از آنکه یک شهر قانونمند و متمدن باشد، بازار مافیای تریاک و زمین است.
    مقاومت مسعود در مقابل طالبان تحسین بسیاری را بر انگیخت و تا حدی بر سبعیت های او در کابل سایه افگند. اما اگر بار دیگر روزهای جنگ جبهه متحد و طالبان را به یاد آوریم، می بینیم که مسعود تا آخرین دم چگونه خودخواهانه و پیمان شکنانه عمل نموده است. در روزهای که طالبان از قندوز بر مزار حمله نموده بود، مسعود در تخار، آنسوی جبهه قندوز، آرام و ساکت می نشیند تا طالبان حزب وحدت و جنبش ملی را کاملا شکست دهد و بدینسان تنها یک قهرمان در مقابل طالبان بماند.
    امروز پیمانی میان جنایتکاران جهادی امضا شده است که بر حسب آن رهبران مقتول همدیگر را قهرمان می خوانند وبجای نقد به ستایش همدیگر می پردازند. و بازار گرم جارچی های مسعود از همین پیمان مافیای پر رونق است. البته، برخی قهرمان سازی شورای نظار را نوعی واکنش در مقابل فاشیزم جنوب می داند. هیچ کسی منکر فاشیزم جنوب نیست، اما آیا رفتن به راه فاشیزم خود فاشیزم ساز نیست؟ امروز کمتر کسی در مقابل تمامیت خواهی ده سال گذشته شورای نظار، و تجاوز شورای نظار به موقعیت ها و فرصتهای سیاسی اقوام دیگر جدی سخن می گوید.
    بهرحال، احمدشاه مسعود قهرمان ملی نیست، احمدشاه مسعود قهرمان اقوام محروم افغانستان نیز نیست، زیرا او در حیطه قدرت خود بی رحمانه تر از عبدالرحمان هزاره ها و ازبکها راقتلعام نموده است، احمدشاه مسعود قهرمان ملیت تاجیک نیز نیست. احمدشاه مسعود قهرمان شورای نظار و نیمچه روشنفکران به شدت نژادپرست است. اگر بازهم اصرار می کنید که مسعود قهرمان ملی است، ما به ناچار او را "قهرمان ُملی" می خوانیم

    • این علامه اوغانی فراموش کرده است که از جمع هفت رهبر شرارت پیشه مجاهدین شش تا ان اوغان و زیر لحاف ای اس ای ونظامیان پاکستانی قرار داشتند و پنجاب بالا انان حساب میکرد, جناب نابغه سلمیان کوهی گره طالب و رهبران ان را بیاد ندارند که چقدر به پنجاب نزدیک بودند .
      هزاران نظامی , استخباراتچی و چشم سرمه های مدارس دینی پاکستانی را در خیمه ملاعمر ندیده است بخاطر شان نمی اید که وطن دوم اوغانهای راستی وچپی اوغانملتی پنجاب است . همین حالا گلبدین ملاعمر حقانی با بیشرمی در پی اهداف پاکستان وطن خرابه خود را خرابه تر میسازند ...
      این یک بام و دو هوا اوغان بسیار جالب است برای اوغان همه چیز جایز است اگر که بنام جرگه صلح به پنجاب بروند اگر نوکری پنجاب را بکند با نظامی انان بر وطن خود حمله و باران راکت را شروع کنند .
      یا اگر با رفتن به سفارتخانه های خارجی چپلی های اوغانی شان پوست سیر هم بگردد عبیبی نیست !!!
      زمانی را بیاد داریم که اشرف غنی احمدزی طالب نکتایی دار اوغانی حاکمیت سیاه طالب را تائید میکرد زیرا قدرت یا حاکمیت ظاهرا بدست غیر اوغان " ربانی " بود اما امروز که کرزی حاکم کابل است این چهره کثیف اوغانی حاضر است علف بخورد و از کرزی پشتبانی و بر ضد دوستان دیروزی اش طالب جان بجنگد اگر که بجای کرزی کسی دیگری که نسب اوغانی نمیداشت میبود جناب غنی خان کوچی باز طالب میشد انان را مثل روستار تره کی سربازان ازدای لقب میداد . خان

    • aqaye rezaye shoma lotf koneed wa bar een mellat mennat gozareed qadam ranja koneed yak jabhaye ra ejad koneed ta ham taleban ra az meyan bar darad wa ham dar kabul hokomate qanoon bar qarar sazad
      lotf koneed bar een mellat mennat begozareed wa beesh az een tamasha chi na basheed
      dar ghayre aan dorost gofta and ke sayl been aqle 40 wazir ra darad
      ok

  • اگر پشتون میبود قهر مان بود از اینکه از ملیت های محروم است قهر مان نیست
    گلبدین قهر مان است
    ملا عمر قهر مان است
    حقانی قهر مان است
    به راستی ما فارسی زبانها باید قدر این سه نفر را بدانیم زیرا خد مت شایانی نموده است در ست است که وطن را خراب کرده اما بزرگترین دشمن جاهیل ما را یعنی پشاتین را از بین برده است و حتی ریشه انرا خشک کرده است
    به یاری خداوند بزرگ یک چند سال دیگه هم ملا عمر و گلبدین جنگ را ادامه دهد بسیار خوب خواهند شد.
    بیبینید در تمام مناطق پشتون نشین سلاح حکومت میکند و در مناطق فارسی زبان مکتب حکومت میکند شما قضاوت کنید که برنده است طبعا مکتب .
    اگر جنگ بین فارسی و پشتو صورت میگرفت ما بهترین جوانان خود را از دست میدادیم تا یک جاهل پشتون کشته میشد در حالیکه امروز بدون کوچک ترین صدمه به جان ما هر روز پشتون در هر دو طرف خط مردار میشود کسی سوال کند که کشته شده پس ثمره کا و پیکار این چهار شخصیت بزرگ پشتون است که جناب محترم کرزی یک از انها است.
    همه ما باید دست به دعا باشیم که غیرت پشتون را از این هم بیشتر کند که جنگ را ادامه دهد فقط ده سال دیگر بعد از ده سال پشتون قهر مان دنیا خواهند شد.
    من خیلی علا قه دارم که یک دختر اوغان را زن کنم وقتکه زن کردم صاحب اولاد شدم رابطه خود را با خسر خیلای خود قطع میکنم بخاطر ایکه فر زندانم او غان نشود .
    خیلی گپ زیاد شما فارسی زبانها خوش نباشید که جنگ ختم شود باید کوشش کنید جنگ ادامه پیدا کند البته در مناطق پشتون نشین چو ن برای جنگ مساعد است.

  • جعفرجان رضایی، اگر مسعود جنایتکار و قاتل و وحشی باشد، عبدالعلی مزاری هزار بار بیشتر از او وحشی، بربر، جانی، قاتل و کثیف است. مزاری یکی از بربرهای وحشی قرن بیست و یک بود که در کابل میخ بر سر کوبیدن ، رقص مرده، و بریدن سینه های زنان را اختارع کرد. مزاری یک جانی بی فرهنگ بود. مزاری آدم بی عقل نیز بود که چگونه توسط طالبان پس از تخقیر و توهین زیاد کشته شد. اول در چهرا آسیاب بر سر شانه های سوار شدند. از ریشش گرفتند و در داخل طیاره بدهنش یک طالب هلمندی شاشید و بعد دست ها و پاهایش را شکستند و آنگاه کشتنش. سپس قبرش را طالبان شکافتند بدخل قبرش گو کردند و منفجر کردند.

  • در افغانستان تفنگ و سیاست برنده است نه کتاب!

  • دکندهار اوسیدونکو له تیرو څو کالونو راهیسی او په ځانګړی ډول په اوسني حکومت کي له ډیرو ستونزو او مشکلاتو سره مخامخ سول، د کندهار اولس تر اوسه له ولسمشر حامدکرزی څخه ګیله نده کړې، مګر پس لدې به روانه چوپتيا پای ته رسوي او د خپلو حقونو غوښتنه به په هره برخه کي کوي، کندهار میړني قومونه لری، چي دا نه یوازی هیوادوالو منلي بلکه د نړی وټولو هیوادونو ته معلومه ده چي کندهاریان یومیړني خلک دی
    د کندهار له اولس سره د مور میرنې چلندکیږي دوی لاهم چوپه خوله ناست دي، تېر یولس کلونه یې د اور په لمبو کي تیر کړل مګر آه یې چا وانه ورید، په تیرو یولس کالونو کې به یوازی ۲۰نفره په تحصلي بورسونه بهرنیو هیوادونو ته د لوړو زده کړو لپاره نه وي استول سوي
    د کندهار ډیر باجرایت قومي مشران، دیني عالمان، زده کوونکي، محصلین، مامورین او سرتیری په مختلفو لارو او تکتیکونو له منځه ولاړل، دوی کي داسی څوک هم و چی ټولو افغانانو پری ویاړ کاوه، د کندهاریانو خوشحاله ژوند، میلمې ځایونه او هغه دودونه له منځه ولاړل چي دوی به یې د خوشحالۍ و ټغر ته راټولول، د دې قوم د له منځه وړلو لپاره اوس هم ډیري هڅي رواني دي، او ډیرو یې دولتی موقفد یو ځانګړي سبوتاژ لمخي له لاسه ورکړی، چی په لنډو ټکو کي نومونه اخستلای سو.
    1 : حبیب الله قادری چي د مخدره توکو پرضد د مبارزی وزیر و، داسی وزیر چي په ټول هیواد کې یې د پاک نفسي ساری نه لیدل کیژی په وچ زور استعفا ته اړ سو .
    2 : انجینر پښتون له وزارته لیري کړل سو . هغه وزیر چي د محتده اماراتو د دوبۍ په برمختلي ښار کي ئې په نړیواله کچه د ښه کار تقدرینه کيږي
    3: عارف خان نورزی د قومونو د سرحدي چارو وزیر و چي یو مجاهد سوله غوښتونکي شخصیت ئې درلوده او په پوره توانمندی یې خپله ورسپارل سوې دنده پرمخ وړی ده له وزارته لیري سو .
    4 : حمیدالله قادری د ترانسپورت اوهوایی چلند وزیر و، د ته هم دسیسه جوړه سوه او له وزارته یې پسي واخیستي، که څوک په کندهار کي د قادري کورنې نوم ، شهرت او دارائې ته وګوري او ددوی اخلاق ، وطندوستي او ایمانداري ته ځير سي هر باوجدانه شخص به دغه درک کي چي دقادري دوزارته لیري کیدل فساد نه یو ځانګړې توطیه وه .
    5 : اوس اوس جنرال یونس نورزی، جنرال صیب یوازینئ کندهاری جنرال وچي کورنیو چارو(اوسني شمالي ټلوالي) په وزارت کي یې دنده درلوده چی د تعصبونو ښکار سو
    دا او دی ته ورته نوري ډيري هم سته چي له دندو ګوښه سوی او اوس پر کور ناست دي، لومړی خو دوی د یوی دسیسی ښکار سوي که تاسو ئې د دسيسی ښکار نه بولی نو بیا خو په اوسنۍ کابینه کي داسی وزیران سته چي په ميلیونو ډالره یې اختلاس کړی او په ميليونونو ډالر یې حکومتي ځمکي غصب کړی پر هغوی بیا ولی دولت خوله چپه نیول ده .
    دخداي په پار کندهار دافغانستان ستراتژیک پایتخت ګنل کیږي ، تر کابل وروسته دهیواد دوهم ولایت دی دنفوس له مخي دهیواد څلورم ولایت دی خو بیا هم په کابینه یو وزیرکندهاری نسته ؟؟
    دبامیانو ولایت د هیواد دریمه درجه ولایتونو څخه دي دنفوس له مخي ۱۴ ولایت دي خو په کابینه کي ئې اووه وزیران ناست دي ؟؟
    د کندهار میړنئ ولس هم له اوسني حکومت سره اوږه په اوږه ولاړ دئ چي په همدې دلیل ئې حکومتي کارکوونکي او زیات شمیر دیني عالمان او قومي مشران پدې تور چي ګواکي له حکومت سره مرسته کوي ترور سويباید ووایم چي په تیرو لسو کلنو کي دټول کندهارپه سطحه 1200 قومي مشران ترور سوي دي خو د کندهار ولسونو بيا هم وویل چي دا ترور پروانکوي ځکه میړني ولس په میړانه له منځه ځی، کندهاریان چي بله ګیله لری هغه یې هم په تحصیلي بورسونو کيبهرنیو هیوادونو ته د نه تګ او په تحصلي برخه کي د پوهنتون ته دنه توجه ده، په تیرو يولسو کالونو کی ۲۰ نفره هم په بهرنیو بورسونو ندي تللي، چي دا د کندهار ولسونو سره بله جفا ده، اوس خو د کندهار ټول اوسیدونکي پدې پوهیدلي چي اوسنی حکومت ورسره د مور میری چلند کوي، او د کندهاریانو ټولو هغه دودونو اورواجونوچې دوئ پکښې خپلي خوشحالۍ لمانځلې له منځه تللۍ او یا د منځه تلو په حالت کي دی، په تيرو يولسو کالونو کښې په زرګونه کورنۍ د غم په ټغر کښیناستې، هر وار حکومت اعلان کړی چی د قاتلینو پلټنه به وسي او قاتلين به د قانون منګولو ته وسپارل سی، خو تر اوسه یی معلومات ونسو اولس د ولایتي ادارې ددغه درواغو څخه نور ستړی سوی دی، په پيښو کی له ټپیانو سره ۵۰۰۰۰ افغانی او شهیدانو سره ۱۰۰۰۰۰ افغانی مرسته کيږي خو دغلو په اداره کي دغه مرستي خوږ سوي کسانو رسیږي هم نه ټول دولاست په مقام کي سره غیبي سي
    کندهار چی څومره د اور په لمبو کي سوځول سوی او یا هم په همدې اور کي سوځول کيږي د دوی آه هيچا هم ندی اوریدلی، که چارواکي دا فکر کوی چی د کندهار اوسیدونکود طالب په وخت هوسائې لیدلې نو دا هم غلطه خبره ده، کندهاریانو هم د ملامحمدعمر اخند په وخت کي اوهم په اوسنی دولت کي ډیري ستونزی لیدلي او ژوند یی له ستونزو ډک دی، نه پوهیږو چي ولي په هر نظام کي چي د کندهاریانو د توري او مړانه په زرو رامنځته کیږي ولي دهغه نظامو له لوري بیرته یوازي زموږ له خلکو سره داسي کیږي؟
    ملامحمدعمر اخند چی د کندهار له خلکو سره کوم ظلم کړی دا اولس به يې د ژوند تر پایه هیر نکړي خو دوی پدې دولت کي هم خوښ ندي، د کندهار ولس ځانګړی امتیاز نه غواړی، مګر د خپل حق غوښتلو هميشه غوښتونکی دی، کندهاریان خپل حق غواړی.
    موږپه ولسمشر غږ کوو د خدای لپاره کندهار وژغوره، کندهار ژغورني ته اړتیا لري، د کندهار ولس له اوسنۍ دولت او بالخصوص له اوسني والي او دهغه دغلو دټيم څخه ډیر په تنګ دی، ولسمشره! د سمسور او ښکلي کندهار په خاطر د کندهار په اوسني اداره نظر وکړه او د کندهار ولس له ستونزو او مشکلاتو وژغوره

  • ستایش علی
    با چشمان بسته تاختن بر گروه های قومی، چه تاجیک باشند، چه هزاره و یا پشتون، دور از خرد انسانی است. عهد شکنی و حیله گری نمی تونند امر ذاتی باشد. هیچ گروه اجتماعی بصورت ذاتی حیله گر و عهد شکن بوده نمی تواند. اما می تواند یک پشتون عهد شکن و حیله گرباشد. چنانچه یک هزاره و تاجیک نیز می تواند این صفتها را داشته باشد. آیا "قهرمان مُولی" پشتون بود که با هزاره، ازبیک، حتا تاجیکان هرات و بدخشان، عهد بست که با شکست رژیم پوشالی حزب دموکراتیکخلق، به همه گروههای قومی در قدرت سهم داده خواهد شد اما "قهرمان مُولی" به عهدش وفا نکرد و برای راندن سایر اقوام از قدرت به جنگ توسل جست؟. در نتیجهء همان جنگهای خونین افشار و مکروریانها، چون زخمهای خونچکان شهرکابل، پیوسته به آن عهدشکن نفرین می فرستد و اورا "بز شادگل" میدانند. اما بودند و هستند هزاران پنجشیری ای که سرشار از راستی و وفاداری به عهد و پیمان شان اند. با اینحال نمی توان از روی "قهرمان مُولی" در بارهء همه پنجشیریها داوری کرد.

    • بجه قوم عجب ملا نصرالدين وخوش باور واستعمال شده قوم هستيم كجاى نوشته ام اشتباه است ؟ ولى مطلق حكم مى كنم كه از يشتون كرده ييمان شكن وفريب كار ودغل كار وراسيزم وفاشسيسم ديكر قوم نيست ويك نفر از زمامداران يشتون را بمن نشان بدهيد كه بعيد ازين اوصاف مضره بوده اند ؟ خاركش

  • ستایش علی
    خارکش عزیز درود بر شما
    میدانم که درد دیده هستی. با اینحال شاید گناه شما نباشد که چشم بسته یک قوم را به شلاق می بندید. زیرا درد که رسید چشمها بسته می شوند و به هرکی دم راهش آمد حمله می برد. در آنصورت است که خشک و تر را یکجا می سوزاند. باور کن که من هیچ "زمام دار پشتون" را نمی شناسم که به عهدش پا بندی کرده باشد و یا به گفتهء شما "بعید از اوصاف مضره" بوده باشند. امان الله خان را مثال می آورند اما من به همو نیز شک دارم. با آنهم همهء پشتونها را از روی "زمامداران" پشتون داوری کردن، دور از انصاف میدانم خارکش عزیز.
    عرض کردم که "قهرمان مُولی" با هزاره ها، ازبیکها و تاجیکها بد قولی کرد و از حیله و فریب کار گرفت آیا انصاف است که از روی وی تمام پنجشیریها را بدقول و حیله گر بنامیم؟

    • ستايش على جان درود لامحدود نيز برشما !
      با حرف شما موافقم ولى در زمان قهرمان ملى احمد شاه مسعود رحمته الله عليه كه بر قاتلين او وتمام قهرمانان ملى ما استاد مزارى مصطفى كاظمى استاد ربانى داود وهمه لعنت ونفرين باد ولى از حق ما وشما نكذريم كه در دوران حاكميت مجاهدين نسبت بى تجربكى همه طرفهاى در كير اشتباهات خود را داشتيم مثال از اتحاد شوراى هم اهنكى با كلب الدين متحد شدن عليه استاد ربانى وقهرمان ملى جنك نمودن يك اشتباه نابخشودنى همه ما بود ولى زمانيكه همه ما سقوط كرديم مسعود بزرك همه مارا به محور خود مانند يك رهبر تمام عيار حفظ كرد واز ان تاريخ بازهم در دو دوره انتخابات همين كلانهاى جول خور ما كه لعنت برهمه باد كمر كر زى را بست وداكتر عبدالله را كنارزديم كه نيز خداوند مارا نمى بخشد وديديم كه كر زى عهد شكن به دوستم ومحقق وهمه جفا كردند كه عامل بد بختى وسيا روزى ما نخست مارشال شكم بزرك وخليلى شهرك ساز واقاى نادرى معامله كر كرديدند وهمه مارا بيك يك كر سى دبلو ماتيك فروختن هر كه يشت اين خبيث ها زمان مى روند روى شانرا خداوند سياه وقير كون سازند واين سه تن از خايئن ترينهاى اند كه مادر دهر قرينه شانرا نزائده اند مرده باد اين سه تن قوم فروش خار كش

  • پرویز "بهمن" !!!! جلترا نگ بازی نه کنید ***!!!
    به به ! در عجب فکر و خیال هستین ؟!!!!!
    اگر زن پرویز "بهمن" شب همرای شان همبستر نشدن، گناه از اوغان های سلیمان کوهی هاست*******
    اكتبر 19:00, بوسيله‌ى فرشید (((اگر"قهرمان مُولی" مسعود جنایتکار و قاتل و وحشی باشد، عبدالعلی مزاری هزار بار بیشتر از او وحشی، بربر، جانی، قاتل و کثیف است. مزاری یکی از بربرهای وحشی قرن بیست و یک بود که در کابل میخ بر سر کوبیدن ، رقص مرده، و بریدن سینه های زنان را اختارع کرد. مزاری یک جانی بی فرهنگ بود. مزاری آدم بی عقل نیز بود که چگونه توسط طالبان پس از تخقیر و توهین زیاد کشته شد. اول در چهرا آسیاب بر سر شانه های سوار شدند. از ریشش گرفتند و در داخل طیاره بدهنش یک طالب هلمندی شاشید و بعد دست ها و پاهایش را شکستند و آنگاه کشتنش. سپس قبرش را طالبان شکافتند بدخل قبرش گو کردند و منفجر کردند )))
    بی غیرت و بی ناموس تاجیک خر*****
    اكتبر 19:00, بوسيله‌ى فرشید *****
    جالب است این همه اطلاعات و تصاویر خصوصی از گردهم آیی اوغان های سلیمان کوهی(به گفته فاشیست های فارسی پرست) را پرویز بهمن چگونه بدست می آورد؟ شاید کدام بوی فیریند کندهاری داشته باشد! و یا نکند زن پرویز بهمن در برمنگهام مشغول کار خیر با کرد و سیاه پوست است و بهمن مانند سگ ولگرد در سویدن چکر میزند؟*******
    جالب است این مفعولک چند مدت پیش زیر پیام های احمقانه خودش مینویشت، بهمن از شهر برمنگهام! حالا میگوید در شهر مالمو زندگی میکند! براستی که انسان مفعول هیچ آبرو و حثیت ندارد و دروغ گفتن نزد این انسان پست و رذیل مثل آب خوردن است. جالبتر اینکه حتی صاحب این تارنما را این پنچرمین شورای نصواری این بار احمق خطاب کرده است*****
    اكتبر 19:44, بوسيله‌ى پرویز "بهمن"
    دوستان گرامی به معذرت چند نکات ذیل برایتان تقدیم میدارم:
    اول اینکه عین مطلب را دیروز نوشته بودم کدام لوده احمقاز سایت کابل پرس? حذف کرده اینک دوباره می نویسم .
    من اهل پنجشیرم در شهر مالمو سویدن با فامیل ام مدت چندین سال زندگی میکنم خاطرات بد زمان کودکی ام مرا وادار میسازد که درمقابل فاشست های اوغان کلمات دشنام اور ودور از چوکات انسانیت بنویسم این دشنام زدن زمانی غلیظ میشود خصوصأ زمانیکه بنده احساس نارحتی درین سن و سال کند درحقیقت انقدر پست هم نیستم که یک هموطن عزیزم رابا دشنام های مکررم سرزنش کنم مگر افسوس چه کنم ..مفعول...کوشش کنید که مرا درک کنید*********
    سلام به دوستا ن عزیز*****
    از اشخاصی مانند پرویز بهمن , فرشید، زرنگار ، نوين وعظيم بابک نادر, شما نباید گله کنید؛ زیرا اینها درهمان ایام کود کی کارشان خراب شده است. اگر خراب نمی بود دشنام نمیدادند. یک شخصی که خودش بزبان خودش درکابل پرس اعتراف کرده باشد.
    ((( پرویز بهمن: من اگر مورد تجاوز جنسی قرار هم گرفته باشم ازگفتن واظهار نمودن آن باکی نخواهم داشت زیرا من درآنصورت خدا نخواسته قربانی بوده ام )))******
    اگر چی با مریضانی مانند خودت جروبحث کار بیهوده است، و قناعت دادن بشما ناممکن است. چون مرغ شما یک لنگ دارد. وبی خلطه فیر کردن عادت به مرگ شما *****
    الان همه ميفهمند که گاو سياه است و شير سفيد !!!
    (( شکرا له رحمانزی )) کابل پوهنتون د ژورناليزم محصل
    کابل
    0784035745
    0706818782
    0782109652
    0786611240
    0780031128

  • اول خو مادر پرویز جان بهمن ره گایم. هموطو افتخاری و بدون دلیل.

    دوم - بی ننگی و بی وجدانی بر کسیکه وجدان و ننگ ندارد خیلی بی تفاوت است - هموطوریکه میگن قدر زر ره زرگر میداند.
    سوم - در رابطه به گپ که پرویز جان بهمن که گفته- اوغان پاکستانی و اوغان اوغانستانی
    پرویز جان بهمن، اگه این مساله ره به قسمی که تو تفسیر میکنی پی گیری کنیم پس تمام این گزینه های ذیل کاملا منطقی و بجاست؟:
    اوغان افغانستانی
    اوغان پاکستانی
    تاجیک افغانستانی
    تاجیک تاجکستانی
    هزاره افغانستانی
    هزاره پاکستانی، چینایی، منگولیایی، کوریایی - جاپانی

    هموطو به دیگه بلا و بد تری که در این خاک مقدس که تو ارزش زندگی کردن در آنره نداری.

    میفامی- مشکل اقوام دیگر در اوغانستان چیست؟
    این است که هیچ قوم رذیل از این خاک - این کشور ره از خود نمیداند. یگانه مردمی که اینجا را خانه خود میشمارند پشتون است که همیشه در مقابل بیگانه و از خود بخاطر زنده نگهداشتن و بقای این خاک مطهر قربانی داده و خودره سپر ساخته است.

    میفامی سرمایه دار ترین های اوغانستان کی ها هستند؟ کدام مردم خوب ترین زندگی ره در اوغانستان دارند؟ میفهمی چرا ملت پشتون غریب ترین ملت است؟
    بخاطریکه معامله گر نیستند - مثل آمر صاحب شهید و فقید وطن فروش و دزد و غارتگر نیستند. مثل بابه محقق واری پای بوس نیستند. وننگ ره بر همه چیز ترجیح میتن.
    اونای که امروز شما بد گوی و بد خواه شان هستین - دیروز پای بوس شان بودین.
    کم سر تان ره در گریبان خود بیاندازین و به این خاک و ملت بیچاره بیاندیشین.

    مادر پشتون و هزاره و تاجیک و ازبک تانه گایم. به خاطر وطن کار کنید.
    با یک عالم احترام.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس