فیر کن! مردانه، هفت گلولۀ مدفون شده در اسلحهات را،...
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
فیر کن! مردانه، هفت گلولۀ مدفون شده در اسلحهات را، من نجیبهام! اگرچه در نگاه تو نجیب نبودهام هرگز. اما تو میتوانی نجابت و اصالتم را در لحظۀ مرگ درک کنی. آندم که نشستهام روی تخته سنگی و چادر رنگ و رفتهای که تو آن را زیبندۀ من پنداشتی، بر سرداشتم، تا مرگ مرا از زجر نگاه تو نجات دهد، و خون من حیثیت بربادرفتۀ ترا، به تو باز ستاند.
فیر کن! مردانه، هفت گلولۀ مدفون شده در اسلحهات را، من نجیبهام! اگرچه در نگاه تو نجیب نبودهام هرگز. اما تو میتوانی نجابت و اصالتم را در لحظۀ مرگ درک کنی. آندم که نشستهام روی تخته سنگی و چادر رنگ و رفتهای که تو آن را زیبندۀ من پنداشتی، بر سرداشتم، تا مرگ مرا از زجر نگاه تو نجات دهد، و خون من حیثیت بربادرفتۀ ترا، به تو باز ستاند.
پیش از جسد بودن، زنی بودم، مادری تنها، عروس خانهای. مرا نکاح کردند به شریعت اسلامی. به خانهای آمدم، که جز شب زفاف هیچ وقت لبخند همسرم را ندیدم. آنهم نه بخاطر شادی حضور من در زندگیاش، بل به دلیل تصاحب من به پول کمتری از پدرم. عروس خانهای شدم، مادر اطفالی، بدون آنکه نام عروس را یدک بکشم، چون کنیزی خواستههای او را برآورده میساختم، غذایی گرم، چایی تازه دم، خانهای پاک و همبستری مطیع. اما مجالس قمار، قدح و لواط شیرینتر از حضور من و اطفالمان برای زندگی او بود. حتی با نیمنگاهی مارا یاد نمیکرد.
فیر کن! گلولهات را برمن، من سالها پیش مرده بودم. از کشتن جسدی، اباء نکن. الله اکبری بگو و شیاطین را در محفل آزادی من دعوت کن و مرا از جهنم افکارت نجات بده.
وقتی زنی با چادری پوشیده و لباسی فراخ، از وسوسههای گاه و بیگاه مردان اطراف و نگاههای هزره دور نماند، بهتر است، بمیرد، تا جزای زن بودنش را ببیند، و مولویان گوشه نشین در مساجد، آزادانه مرا به نام شریعت بی حیثیت و بدنام خوانند و هفت در بهشت را به روی خویش گشاده سازند.
این بار مرگ را با آرامشی باورنکردنی میخواهم. دیگر نمیگویم منرا ببخش. مرا نبخش و بکش من بخشش کدامین گناه وجنایت را سالها طلبیدم از تو؟
فیر کن مردانه و بی تعلل!
گلوله های متعددت قلبم را شکافت. بگذار تکه تکه شوند این قلب که سالها از حضور تو تهی بود و ترس و مهر مادری مرا به جبر به زندگی وا میداشت. آزادم کن ازین جبر! دستی بر گریبان داشتم و دستی بر دهان. تا آه و نالۀ مرا هیچ کس نشنود. اما حالا مرده ام. نجیب بوده ام یا زن بدکارهای مهم نیست. مهم آنست که یک زن از جامعۀ مرد سالارمان کم شد. جامعهای که هیج زنی در امان افکار زن ستیزانهاش نبود. درخانه بودم یا در بیرون از خانه، محکوم بودم، محکوم.
مدافع حقوق بشر، آرام بخواب! با مرگ نجیبهای هیج هتک حرمتی به بشر نشده است. آیا در قاموسنامۀ جامعۀ مان نجیبه بشر محسوب میشد؟ من بشر نبودم هیج گاه و هیچ دورهای. من چون گوسفندی فروخته شدم. چون گوسفندی زندگی کردم و چون گوسفندی کشته شدم. آرام باش! گلویت را خسته نساز! بخواب! من بشر نبودهام هرگز. بشر دختر فلان وزیر، فلان معین و فلان قوماندان است که هیج وقت مورد ظلم قرار نمیگیرد. بشر دختر فلان تاجر است که با موتر آخرین مدلش در شهر میگردد، در بهترین دانشگاهها چکر میزند، بدون آنکه درس بخواند، بهترین نمره را اخذ میکند و برای رفع خستگی به زیباترین شهرهای جهان میرود و بالاترین موقف اجتماعی را اشغال میکند، بدون آنکه زحمت بکشد.
قوماندان امنیۀ شهرم، والی ولایتم، وکیلی که رأی من را گدایی کردی، آرا م باش! نجیبه هیچ کس نبود. نه پدری داشت تاجر و نه مادری وکیل. جز کارگاه قالینبافی هیچ صنف آموزشی را ندیده بود. از الفبای کتاب و مکتب بی خبر بوده است. هفت ساله شد، که مولوی شهرم فتوا داد که؛ هر کس درس بخواند کافر است.
آرام باشید! من به زودی فراموش میشوم. برادری هم ندارم که انتقام خون من را بگیرد. جز بدنامی و گمنامی چیزی برای فرزندانم به ارث نماندهام. در دستر خوان تهی خانۀمان که همیشه گرسنگی مرا سیر میساخت، شکر گزار خداوند بودهام. ببین! من بیش از حد ساده بودم. آرام باشید. اینحا کسی سراغ من را نمیگیرد. فلمی از مرگ من پخش شد. تو هم دیدی. همه دیدند. جهان دید. این فلم فقط برای نشان دادن سلوک گروهی به نام طالب بود، نه برای نمایش درد یک زن.
هیچ کس به آن نمی اندیشد که مرمی را نزدیکترین کس زندگیم، شوهرم، فیر کرد. با قوت مردانه ای گلوله ها را به من بخشید و حق مهر و صبر را به من اداء کرد.
از مرگ من استفادۀ سیاسی خواهد شد. گروهی به اتهام قتل من بندی میشوند و بعد آزاد، فلان شخص به واسطۀ قتل من بدنام میشود. فلان حارنوال وفلان قاضی جیبهایش پر میشود از اسکناسهایی که در خواب هم آن را نمیدید. میبینی؟ نجیبه درین قضیه هیچ کس نیست. اگر کس میبود، حتی اگر فاسد هم میبود، نجیبه کشته نمیشد. من وسیلهام. وسیلۀ بدنامی و خوشنامی جمعی.
منیره یوسف زاده
پيامها
18 جولای 2012, 13:39, توسط نادر
چشمان ما روشن، که بلاخره یک زن هم سری به این سایت زد، آنهم یک زن با احساسِ بشردوستی.
تشکر خواهر گرامی از نثر عالی تان، از احساس عالی تان و از انساندوستی تان.
18 جولای 2012, 18:12
نادرجان!
ازنوشتن تشکرنامه های دیپلوماتیک وتشریفاتی چیزی جور نمیشود تف نمودن ولعنت فرستادن برافتخارات جعلی اوغانی وقیام درراه ازبین بردن تمامی مظاهر قبیله گرایی پشتونی یا اوغانی را انساندوستی میگویند. نجیبه اولین قربانی نیست وآخرین آن هم نخواهد بود بیا بافت وساختار قبیلوی اوغان را نشانه بگیر وبراین نام جعلی که دوصد و پنجاه سال این کشور را به گروگان گرفته است لعنت بفرست آنگاه شما انسادوست میشوید
بااحترام
پرویزبهمن
19 جولای 2012, 06:08, توسط نادر
آقای بهمن،
من هرگز علیه شما چیزی نخواهم گفت، اگر رهبران فاسد همه اقوام را هدف و نشانه گیرید. اما متأسفانه تعصب و نژادپرستی چشم و قلب شما را کور ساخته است و شما را به هیزم بیار خشونت علیه یک قوم مشخص تبدیل کرده است.
آیا میدانی که تعصب و کینه توزی مانند شمشیر دو دَمه ست، که یک دَم آن همیشه متوجه خود تان خواهد بود. به عباره دیگر تعصب و کینه توزی مانند موریانه ایست که از درون خود تانرا میخورد.
19 جولای 2012, 11:06
من بعداز ادای احترام به منیره جان گرامی که خامۀ شان واقعن زنجیر شکن است ، از تمام خوانندگان سایت یک سوال دارم وآن اینکه :چرا اینهمه اعمال وحشت وبربریت توسط برادران پشتون ما صورت میگیرد ؟ ایا از کدام حادثۀ سنگسار ویا تیرباران زن توسط سایر اقوام مقیم کشور ما اطلاع دارید ؟ اگر بلی . لطفا" در جریان بگذارید.
18 جولای 2012, 14:56, توسط پروين-الف
گريستم
چون تمامت دريا
در سکوت وحشی اندوه لانه های شکسته
و شهر خلوت ما
بر شهادت تو
بر شقاوت او
(شعر از داکتر خراسانی)
18 جولای 2012, 15:39, توسط میر کلکانی
اوغان نه شاخ دارد و نه دم این است کا یک اوغان اصیل
یا به عباره دیگر او غان هم شاخ دارد و هم دم این است کار یک اوغان اصیل
اخ بحال این مظلوم غریبه توبه از جنایت اوغان
قلب من پاره میشه توان دیدن انرا ندارم
زمان میگذرد اما تاریخ میماند و پشتون باید جواب گوی ان باشد و یگ دست اورد است که هر لحظه به روخ پشتون از جنایت و خیانت ان کشیده شود با این اسناد و مدارک و خون این زن مظلوم هر گز فراموش نمیشود.
به ما مربوط نیست که طالب است پش پشتون است و اوغان است و کرزی احمدزی اشرف غنی غی غی غی زی زی است باید پاسخ گو باشد .
18 جولای 2012, 15:52
کنشکا ارامی کجائی بیبین که قومایت چه میکند تو سر خودرا خم انداختی و چیزی نمینویسی بیشرف کنشکا قزلباش جعلی لعنت بر تو و قوم کثیف تو قوم ظالم لعنتی .
دیگه وقت مثل سگ گوشنه در هر جای پیدا میشی.
18 جولای 2012, 17:52
کنشکای قزلباش جعلی اوغان منتظر است تا همچو یک دختر ویا یک زن در پنجشیر ویا چاریکار ویا تخار به همین شکل وحشیانه کشته شود وآنگاه این فزلباش جعلی آنها بدلیل مسلمان بودن شان چتلی خور اعراب سوسمار خور بنامد
حالا که از قومهای خودش این جنایت تاریخی را انجام داده دیگر به قزلباش هم دلیل نمانده که چه بگوید وی را دشنام بزند.
ولی مرگ برفرهنگ قبیله اوغانی که برخاسته ازفرهنگ قرون وسطایی بنی اسرائیل است
بااحترام
پرویز بهمن
18 جولای 2012, 17:04, توسط مریم
بهتر بود گفته شود : فیر کن ناجوانمردانه و حق زندگی ای را که خداوند بمن ارزانی فرموده و تنها او حق گرفتن آنرا از من دارد تو حیوان وحشی این حق خداوندی را از من میگیری ولی بدان که روزی اگر حق و عدالت در سر زمینم برقرار شد تو و وحشیانی دیگری که چند لحظه قبل حکم اعدام مرا قرائت نمود قیمت این جنایات شانرا خواهند پرداخت.
مریم
19 جولای 2012, 06:52, توسط madina
گریه کردم، گریه
برخودم،برتوو برای همه زنان ومردانی که در جامعه هزار حاکم زندگی میکنیم
19 جولای 2012, 06:56, توسط زن افغان
غیرتی که در اوچ بی غیرتی گریبان ما را گرفت . سپاس خانم منیره، همه چیز همان است که نوشتی
19 جولای 2012, 07:33, توسط فرهنگ
سلام برهمه مادران داغ دیده افغانستان وجای گریه است که یک خانم بی کس به تومت دروغ گشته میشود
من فقط میگویم خون این بیچاره ها خاموش نخواهند بود ...؟
مسولین اگاه باشند متوجه ....؟
فرهنگ ازتخار
آنلاین : http://farhang15.blogfa.com
19 جولای 2012, 21:55
jawanane gaior barkizet en taleb wa chaly kasif boi
nak washi bigairat bewejdan wa darenda ra az qaria wa sharha ba chob wa sang beron koned rahman kabulzad
19 جولای 2012, 21:59, توسط moh.ali
چندین سال قبل یک نوع میمون از جنگلهای هندوستان فراری شدند واز انجا به پاکستان وبعدا متاسفانه سراز جنگلهای جنوبی افغانستان در اوردند
اخیرا یعنی 15 سال قبل دانشمندان غربی کشف کردند که این نوع میمون هوشمند میباشد ومیتواند کمک بزرگی به اهداف سیاسی انها بکند میتوان حتی انتحار انفجار قتل غارت را توسط انها انجام داد
آنلاین : www.akbaryartston.web
21 جولای 2012, 07:04, توسط زن افغان
برادر و خواهران عزیز، لطفا ازین نوشته برای اصلاح خودمان استفاده کنیم نه برای توهین. یادمان باشد که این زی ها و دی ها ، بیک ها و زاده ها است که من و ترا از یک دیگر جدا ساخت . ما همه از افغانستان هستیم. اینجا خانه ماست. در خانه خود تف نیاندازید. به فکر درمان درد باشید از یاد کردنها دردها هیچ مشکل حل نمیشه .
15 آگوست 2012, 13:20, توسط یک ایرانی
بسیار متن شیوا، و صد البته غم انگیز و تأثیر گذاری است که دل هر انسانی را به درد می آورد.
هزاران درود بر شما بانوان آزاده و نجیب و فهیم افغانستان...
خواهرم!
دیر نیست آن روزی که ظالمین و جنایتکاران، نتیجه ظلم و تعدّی خود را با خفت و خواری ببینند.
روز انتقام الهی نزدیک است...
« وَ سَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ»