صفحه نخست > خبر و گزارش > چند نقشه تاریخی از زمانی که کشوری بنام افغانستان وجود خارجی نداشت

چند نقشه تاریخی از زمانی که کشوری بنام افغانستان وجود خارجی نداشت

بسیاری معتقدند که افغانستان و افغان نام هایی جعلی برای این سرزمین و باشندگان آن می باشند که از قرن 19 میلادی پس از اشغال قسمت های جنوبی آن توسط افغان ها با کمک استعمار بریتانیا بر آن نهاده شده است.
کابل پرس خبری
شنبه 1 جون 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

کشوری بنام افغانستان با جغرافیای امروزی عمری بیشتر از 120 سال ندارد. تا سال های 1820 عملا هیچ منطقه ای بنام افغانستان روی نقشه ها موجود نبوده و از همین سال هاست که مناطقی در جنوب افغانستان فعلی که با حمایت بریتانیا تحت تصرف قبایل افغان (پشتون) قرار گرفته، بنام افغانستان نامگذاری می شود.

1724 میلادی

1736 میلادی

1753 میلادی

1731 میلادی

1757 میلادی

1742 میلادی

1817 میلادی

1814 میلادی

1804 میلادی

18014

1817 میلادی

1817 میلادی

1814 میلادی

بوجود آمدن مناطقی بنام افغانستان از حدود سال 1828. در این سال ها هنوز افغانستان بنام یک کشور در نقشه ها ثبت نشده و تنها مناطقی را شامل می شود که قبایل پشتون به تصرف درآورده بودند. در همین سال ها دخالت بریتانیا در این منطقه ی جغرافیایی بیشتر می شود.

1828 میلادی

1831 میلادی/ در این سال هنوز افغانستان نامی همگانی برای این سرزمین محسوب نمی شود و کابل از افغانستان مشهورتر است. در این دوره دخالت بریتانیا در منطقه افزایش چشمگیر پیدا می کند.

1855 میلادی/ در این سال هنوز افغانستان نامی عمومی برای این سرزمین نشده است و تنها بخش های جنوبی افغانستان فعلی را شامل می شود که توسط قبایل افغان تصرف شده بود. قبایل افغان در دوره ی قدرت یافتن امیرشان دوست محمد خان، معاهداتی با بریتانیای وقت بسته و با کمک نظامی آنان مناطقی از این سرزمین به شمول قندهار را ضمیمه خاک خود کردند.

1895 میلادی/ از این دوره است که جغرافیای افغانستان کنونی شکل می گیرد. در سال 1893 قرارداد دیورند امضا شده و عبدالرحمان بخشی از خاک این سرزمین را به هند بریتانیایی واگذار می کند. در مقابل بریتانیا برای تصرف سرزمین غیر افغان ها به عبدالرحمان کمک نظامی و سیاسی می کند. در مناطق شمال قندهار فعلی و ارزگان حملات سنگین قوای عبدالرحمان چندین بار شکست سنگین مواجه شده و هر بار کمک نظامی بریتانیا به وی و سربازان افغان (پشتون) که از اطراف کوههای سلیمان یورش آورده بودند بیشتر می شود. عبدالرحمان در جریان حملات خود دست به کشتار و نسل کشی زده، باعث کوچ اجباری شده و جنایت برده داری را رواج داد. از آن زمان تاریخ در این سرزمین روی به تباهی گذاشته و حکومت ها استراتژی اصلی خود را بر کشتار، غارت و تبعیض عیار کرده و این پالیسی تا حکومت کرزی ادامه دارد.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • خلیلی تصویری ازذوق هاشم حان وجبر وتحمیل او دارد:
    " یک بیماری در حکومت پیدا شد که باید همه چیز بر اساس خودنمایی وتظاهر باشد. یعنی این سفرایی که درکابل هستند،وشبهایی که به دعوت میایند، اینها فقط پیشرفت افغانستان وخدمات حکومت سردار محمد هاشم خان رادر لباس مامورین قیاس کنند! . . . بر این بنای غلط حکم شد که شرکت خیاطی از بمبئی بیاید. چند تا خیاط های گبر توسط رستم جی که یکی از تاجر های گبر بمبئی بود، از هندوستان خواسته شد وبرای تمام مامورین تا درجۀ مدیر عمومی وسایر کسانی که دعوت می شوند،به دعوت های شب، لباس به قیمت گران، سه لباس فراک وبانژور وسموکنگ ساخته شد و پیراهن ها هم از خارج خواسته شد. وبو ها هم از خارج خواسته شد. بوت ها هم از خارج خو استه شد. . .
    خنده آور چه بود که به همه مامورین موتر میسر نبود.وحتی گادی هم پیدا نمی شد. بعضی این پتلون دریشی خود را درمیان یک خریطه گرفته زیربغل خود میاوردند،تا نزدیک صدارت .چون پیاده میامدند که این ( لباس ها ) مبادا آلوده شود، ودر نزدیک صدارت، به اتاق قابچی صدارت میرفتند،به اتاق( دربان)، وآنجا پتلون خود را می پوشیدند. از آن مضحکتر این بود که این جناب دربان هم از هر ماموری که پتلون خود را درآنجا آلش میکرد، یک افغان پول اجرت می گرفت . ..
    فرزدان ما گرسنه میماندند و کل ما لباس بانژور وفراک بای می پوشیدیم! و در روز های جشن هم باید این کار را می کردیم.
    تعجب این است که فکرنمی کردند که آن نمایندگان خارجی که درکابل هستند، ویا روزنامه نگار وسیاح که درافغانستان می آیند،اونها حالت ملت افغانستان را به این لباسها قیاس نمی کنند. . . صد ها نفر را می بینند که پابرهنه در راها میروند. می بینند که زنها ومردها برهنه هستند! اما خیال میکردند که این لباس فراک وسموکنگ ، بانژور تمام این معایب را می پوشاند و ملت افغانستان را ملت مترقی وملت پیشرفته نشان میدهد !( ص 174 / 175)

  • حضرت خاقانی چنین می فرماید

    به خراسان شوم انشاء الله
    آن ره آسان شوم انشاء الله
    چون طرب در دل و دل در ملکوت
    ره به پنهان شوم انشاء الله
    خضر پنهان گذرد بر ره و من
    خضر دوران شوم انشاء الله
    ایمن از کوه نشینان به گذر
    باد آبان شوم انشاء الله
    پیش آن باد پرستان به شکوه
    کوه ثهلان شوم انشاء الله
    قمع آن را که کند کوه پناه
    موج طوفان شوم انشاء الله
    ملک عزلت طلبم و افسر عقل
    بو که سلطان شوم انشاء الله
    تا زند چتر سیه بخت سپید
    ابر نیسان شوم انشاء الله
    چه نشینم به وباخانهٔ ری
    به خراسان شوم انشاء الله
    عندلیبم چه کنم خارستان
    به گلستان شوم انشاء الله
    همه سر عقلم و چون عزم کنم
    همه تن جان شوم انشاء الله
    خاک شوره شده‌ام جهد کنم
    کب حیوان شوم انشاء الله
    بکنم دیو دلی‌ها به سفر
    تا سلیمان شوم انشاء الله
    چون صفا یافتگان ز اشک طرب
    تر گریبان شوم انشاء الله
    چون شگرفان ره از گرد سفر
    خشک دامان شوم انشاء الله
    نمک افشان شدم از دیده کنون
    شکرافشان شوم انشاء الله
    گر چو نرگس یرقان دارم، باز
    گل خندان شوم انشاء الله
    خشک چون شاخ درمنه شده‌ام
    تازه ریحان شوم انشاء الله
    سنگ زردم شده معلول به وقت
    لعل رخشان شوم انشاء الله
    چشم یارم همه بیماری و باز
    همه درمان شوم انشاء الله
    عرض آورد به گوشم سر و گفت
    که به پایان شوم انشاء الله
    چون ز شربت به جلاب آمده‌ام
    به ز بحران شوم انشاء الله
    به مزور ز جواب آیم هم
    رغم خصمان شوم انشاء الله
    وز مزور ز جواب آیم هم
    مرغ پران شوم انشاء الله
    تب مرا گفت که سرسام گذشت
    من پس آن شوم انشاء الله
    نه نه تا حکم ز سلطان چه رسد
    تا به فرمان شوم انشاء الله
    گر دهد رخصه، کنم نیت طوس
    خوش و شادان شوم انشاء الله
    بر سر روضهٔ معصوم رضا
    شبه رضوان شوم انشاء الله
    گرد آن روضه چو پروانهٔ شمع
    مست جولان شوم انشاء الل

  • بخوانید و تعجب کنید!
    این مداری در باره کدام دولت دستنشانده گپ میزند؟
    کرزی: غرب علیه ما جنگ روانی به راه انداخته
    به روز شده: 14:41 گرينويچ - پنج شنبه 05 ژوئيه 2012 - 15 تیر 1391
    http://www.bbc.co.uk/persian/a...

  • abdullah جان،
    کسیکه خودش دستنشانده باشد، نیاید اینطور پرروی کلمه دستنشانده را به زبان آورد.
    شما درست میگوئید، که همه ای شان دسنشانده اند، اما درین کشور دزد هم میگوید خدا، وصاحب خانه هم میگوید خدا.

  • اینرا نیز بخوانید و تعجب کنید، که این سیاه دلان چطور به امر باداران شان جامه بدل میکنند.
    http://shahamat-farsi.com/index.php
    مسئولیت سنگین ملت در مقابل زنان با عزت افغان

  • اشکان چوازیونانیان ایوان گرفتند/
    ازادی و ازادگی ارزان گرفتند/
    شد انجمن هر گوشه گرداننده زآنان/
    رفتار و هم هنجار را اسان گرفتند/
    از هرکران اندیشمندان زی مهستان/
    رفتند و ره بر فتنه از فرزان گرفتند/
    پیغام را سوی خراسان چون فرستم/
    وان مهتران کاین شیوه نسیان گرفتند/
    انان که شور زندگی در عصر پیشین/
    از دفتر زرتشت اسپتمان گرفتند/
    وازادگی وازادی و ازادمردی/
    از زابلستان سکائی سان گرفتند/
    وز رستم و سهراب و ارشک کمانگیر/
    وز سام و از گرشاسب و دستان گرفتند/
    نام کهن خواهی اگر پیوسته آن سوی/
    با چند همسوی دگر ایران گرفتند/
    کابلستان از بلخ تا اقصای کابل/
    زابلستان از غزنه تا مکران گرفتند/
    نام نو ار خواهی بجوی از همسوئی ها/
    یکسو فکن نامی که ترسایان گرفتند/
    انان که غافل نام این مجموعه را پار/
    افغانستان کردند از شیطان گرفتند/
    افغانستان انجا است کافغان است جز این/
    رنگی است کز نیرنگ افرنگان گرفتند/
    افغانستان خواهی اگر باشدمکانی/
    کزگفت راه پشتو وافغان گرفتند/
    بخشی که بیش مردمان افغان زبانند/
    اما نه هربخشی که افغانان گرفتند/
    بخشی دگر تاجیک بیش مردمانند/
    بخش دگر را هم هزارستان گرفتند/
    بخشی ز لفظ ازبک و از ترکمانی/
    در گفتگو عنوان ترکستان گرفتند/
    فرزند می باشد برابر نزد مادر/
    اقوام و کشور مام و فرزندان گرفتند/
    هرگاه ازاد و برابر بود اقوام/
    مجموعه را سرزنده و شادان گرفتند/
    گر قندهار وگر هرات وبلخ و بامی/
    هریک چو کابل رونق و ارکان گرفتند/
    زافغان و پرسیوان و تاجیک و هزاره/
    وز ازبک و از دیگران عنوان گرفتند/
    گر انجمن گشتند هرقومی و ازاد/
    وانگه به آئین خرد سامان گرفتند/
    از بیم تنهائی بسوی همگرائی/
    آنگه زژرفای روان جولان گرفتند/
    لوی جرگه جان گیردبه هنجارمهستان/
    نو گردد آئینی که آرشکان گرفتند/
    گیرد سراسر ملک را ایثار ووحدت/

    آنلاین : http://ندارد

    • این شعر یک مصرع کم دارد.اگر اضافه کنیم(بینی زنو مهرآوران میدان گرفتند )درست میشود.این شعر هم که من نوشته میکنمشاید بی مناسبت نباشد.این را هم فراموش نکنیم که بهترین راه مقابله با پشتون بازی همان ائتلاف شمال است که بود وغربی های قد بلند آن را نادیده گرفتند.
      چرا...
      شنیده ایم که محمود غزنوی لشکر/
      هنود را زخراسان همی ببرد بسر/
      بدین بهانه که سازد غزا بدان سامان/
      بدین بهانه که زی کافران کشد لشکر/
      تو را بهانه چه باشد که کرده ای از سند/
      بسوی خاک خراسان گذار از خیبر/
      شنیده ایم که گفت ان عمر به اعرابی/
      که ای به طبع تجاوز گرای و غارتگر/
      خدای ملک عجم افرید بهر عرب/
      که قتل و غارت بردارد از عرب یکسر/
      عجم به عهد عمر دور بود از اسلام/
      چه حجت از تو پذیرد خدای در محشر/
      چگونه جنگ کنی با کسی که میگوید/
      خدای باشد و پاداش دارد و کیفر/
      گواهم این که فرستاد انبیا و رسل/
      که نیست بعد محمد دگرش پیغنبر/
      ایا عمر مگر امروز صدر اسلام است/
      ویا رسید به تو مرده ریگ ان عمر/
      ایا عمر مگرت سند جایگاه نبود/
      اگر تو ان عمری هجرتت چه بود ایدر/
      چگونه مرز شناس این زمان شده است اسلام/
      چگونه امد پشتون قبیله اش محور/
      گرفتم انکه بگنجد به یک قبیله و قوم/
      چگونه باز مطابق شود به یک کشور/
      اگر زعامتت ای دوست بهر افغان است/
      چه حجت است به اجبار مردمان دگر/
      چه حجت است که کوبی هرات و غزنه و بلخ/
      چه حجت است که تازی به پنجشیر و کنر/
      اگر تو گوئی هر قوم می تواند داشت/
      امیر مقبولی از حیث اسم ورسم وسیر/
      چه حکم بر تو بود خارج از قبیله خویش/
      چه فرق باشد هان ای مقدس اکبر؟/
      که میر ازبک ومیر هزاره و تاجیک/
      رئیس خوانده شود یا امام یا رهبر/
      تو را چه کار که دیگر کسان که را خواهند/
      تو را چه جرم بیندازی ار سنان و سپر/
      چرا فرستی ان گرد زهر گونه برون/
      مگر حرام نگردیه چیزمرگ اور/
      چرا ببندی ره را به قوت و رزق کسان/
      چرا نمائی دین را به چشم ضد بشر/
      اگر به صدر تو سریه بینی و غزوه/
      بد او رسول و به وحی از خدای فرمان بر/
      گذشت غزوه و سریه با رسول خدای/
      که دین عیان شد و هم شد مدونش دفتر/
      کجا رسول به هر گوشه ای امیری خواست/
      بپای باشد و بر غیر خود ملامتگر/
      اگر بهانه براشفتن از رقابت ها است/
      که برد شادی پیروزی جهاد و خطر/
      مگر نگفت پیمبر که تاخت باید برد/
      برای دفع کسی کو بود تجاوزگر/
      چرا نگفتی با گلبدین حکمتیار/
      که رو بسوی صلاح و ره هوی مسپر/
      چرا به دولت بیگانه می کنی تمکین/
      که او فرستدت از بهر جنگ با مادر/
      مگر شناسی او را امیر اسلامی/
      مگرتو باشی مامور و اوستت سرور/
      چرا حشر نبرد سوی طائف و مکه/
      چرا نراند زی مصر و لیبی و بربر/
      چرا تو مهر ندانی و حرمت اقوام/
      چرا نبینی جز نیغ و خنجر و مغفر/
      نباید ایاازقوم خود نظر خواهی/
      مگر نباشندت یکسر برادر و خواهر/
      چه مشکلی است که با میل خویش بگزینند/
      وکیل بهر امور از کسان دانشور/
      اگر که بر تو بپوشاند این ردا جمهور/
      خلاف شرع نباشد به حضرت داور/
      چه مشکلی است که این سان کنند تاجیکان/
      چه مشکلی است که ازبک چنین کنند مگر/
      چه گردد ار که هزاره زخویش بگزیند/
      امیر و کار بدست و عمید اندر خور/
      نه زخم درنه و شلاق کارساز بود/
      نه جبر و قهر نماید دراین مقوله اثر/
      نه نعره ای که کشد از دل سیه جاهل/
      که نفرت اورد و بر روان زند اذر/
      چرا هجوم سوی تالقان بری وتخار/
      سوی مزار و شبرغان بتازی از چه نظر/
      چرا به جان و به مال ایمنی نباید بود/
      چرا به مردم می تازی و کنی منکر/
      خلاصه گویمت ای میر مومنان خوانده/
      بدان که هست بس اتش نهان به خاکستر/

      آنلاین : http://ندارد

  • خاقانی بزرگوارنمیدانست که چه بر سر خوراسانش خواهد امد وگرنه مانند این دو دل سوخته بر می افروخت.اما معنی خور اسان را فخرالدین اسعد گرگانی در منظومه ویس ورامین خود چنین آورده است: خوراسان آن بود کزوی خور آسد/عراق و پارس رازو خور برآید/خوراسان پهلوی باشد خورآیان/کجا زو خور برآید سوی ایران/---چهار جهت اصلی را چنین می گفتند:مشرق(خوراسان)مغرب(خوربران)جنوب(نیمروز)شمال(اواختر-یا نسر).پس خور آسان بخشی از محدوده ای هم بوده است وآن محدوده را اوستاایریانه می شناسد و همین واژه در شاهنامه فردوسی توسی ایران شده است.نظامی گنجوی از بخش اواختر یا نسر فرمود: همه عالم تن است وایران دل/نیست کوینده زین قیاس خجل/0---- پشتون بازی در حیات دوست محمد والی کابل آغاز شد.حیف از وزیر اکبرخان و مجاهدات وآن پی آمد های بازگشت دوست محمد که منتهی به سیستان بازی و هرات بازی وپشتون بازی های اعقاب او وتاریخ سازی وآتش زدن قیصریه برای دستمالی گردید دیگر از غبدالرحمان عبد و عبید بریتانیانمی گویم که کار را به برادرکشی وتکفیرباشندگان این حصه وگرفتن غلام و کنیز وایجاد بازار خرید و فروش انسان رسانید... این نقشه هایاد آور چه چیزها که نیست...

    آنلاین : http://ندارد

  • ساختاروتکامل اجتماعی انسان ها از ماقبل قبیله ؛قبیله؛قوم؛ملیت وملت شروع شده ورشد میکند. در کشورما به استثای اوغان ها یعنی پشتون ها مراحل تدرییجی قبیله ؛قوم را پیموده و به ملیت پیوند یافته اند.برعکس اوغان ها<پشتون>ها هنوز که هنوز است در گرداب قبیله غرق بوده وتوام بادید وبینش علمی 1000 سال لازم است که ؛از این گرداب دون وپست ومیمون گونه برون آمده وبه قوم که مرحله ی تکامل تاریخی بعدی است ؛راه بیابند.این یک حقیقت تاریخی است وقتیکه چنین باشد چرا هویت تکامل یافته تاریخ را در وجود هویت ماقبل 1000 سال پیوند وانحلال داد ؟ پرسش یک و پرسش دیگری این است که؛ از لحاظ بافت اتنیکی این کشور ؛کشور اقلیت ها است .وقتیکه چنین باشد ؛چرا 85٪ نفوس این مرزبوم را تحت نام یک اقلیت ؛دروجود یک قبیله ودر واپسین مراحل رشد تاریخی <قبیله>ادغام وپیوند وانحلال داد ؛آیا این یک عمل شیطانی وخاینانه نیست؟ پرسش سومی این است که؛مافیایی قبیله ها <اوغان> ها از یک سو هویت اکثریت مردم این سرزمین را بنابه پلان شوم سقوی دومه ؛تحریف داده واز سوی دیگر اکثریت بودن قبیله ها را به واقعیت تبدیل نموده وسرانجام به گرده اکثریت تحمل نمایند. پیدا کردن پاسخ ها به این پرسش ها مسولیت 3 ملیت تاریخی وبومی اعم از تاجیک ها ؛اوزبیک ها وهزاره اند واین 3 ملیت بومی وچیز فهمان وسیاست مداران ودانشمندان این ملیت ها بدون ضاعی وقت ومحک چالش های غیر مسولانه و خودبینی جزمی ودگم یک جا شده و مقاومت ومبارزه را در پاسداری هویت خویشتن آغازنمایند.قویاش تالقانی.

  • قابل تعجب است، که کسی پیام های یک سال قبل مرا
    بار دیگر اینجا میگذارد، گرچه به موضوع چندان ارتباط ندارد.

  • به تمام هزاره های چراغ کش (که خواهر و مادرشان را خودشان میگایه)، به تمام هزاره های تبرک یافته سعید کیان، به تمام پنجشیری های اولاد شنگری، اولاد ناجایز ظاهرشاه به افتخار موردگاو کلان تان رحیم غلام بچه با زن های کوسی و مرد های کونی!
    شما مهاجران کثیف بقیایای مغل! به یاد داشته باشید، تا که یک پشتون زنده هست، این ارمان را به گور خواهد بردین که افغانستان را خراسان نام دهید. زوریتان در کمرتان. زور کیر پشتون هارا انگلیس دید، روس ها دید، امریکا دید، شما خواهد دیدین.

  • دوستان عزیز و ګرامی در قدم اول برای همه شما سلام بعدا از شما میحواهم که با کلمات نا جا یز و غیر احلاقی وحلاف نورم های یک انسان تحصیل کرده و با دانش است خود داری نما ید به برادر های هزاره که من دری زبان هستم ولی از افغا نستان در هر کشوریکه شما کار و یا زنده ګی میکنید بنام افغان یاد میشوید و نه به نام این وان در باره بیدایش کشور به نام افغا نستان از شما دوستان حواهش میکنم که یکبار به تاریخ مراجعه نموده و یک اندازه مطا لعه نماید ودر انجا در باره به شما معلو مات دقیق و درست حوا هند داد من فکر میکنم در شرایط کنونی کشور این چیز ها با عث تجزیه کشور حواهد شد و این به معنی که در اسیاب دشمنان مردم افغا نستان یعی ایران و با کستان اب ریحتن است وبس

  • سلام به تمامی مردم افغانستان ودر جواب این ادم نافهم وبه قول خودش پشتو ز بان مثل ایکه آیینه خود راگم کردی برو تا ریخ خود را بخوان که تخم تواز کجاست ونژادت از کجا امده است از گپایت پیداست ادم بی عقل هستی وناجایز خودت هستی یک متل است کی میگه(کافر همه را به دین خودمیبیند) مثل تو واری ادم نافهم است که کشور را به مرداری کشیده است و زیر پای پاکستان نشسته اب دهن پاکستان را میخوری وطن فروش خا ئن اگه مرد هستی هویت اصلی خود را پیدا کن از وقتی که احمد شا بابایت بر تخت نشست بعد ان هر کس امد وطن را فروخت تا حال که کرزی رییس جمهور است نام افغان یک جمله فارسی است به معنای رنج فغان فرقی نمیکند که نام کشورخراسان باشد یا افغانستان مهیم این است تا یک ادم با ایمان وبا اخلاص باشد واگر تواین را میفهمیدی که خاک وطن به معنای ناموس میباشد هیچ وقت این غلطهارا نمیکردی واز هر کس که تعلیم وتربیه را یاد گرفتی لعنت به او باشد ادم خود فروخته ونوکر پاکستان تو واری ادمارا میگن. زور (ک)ده زیر خودت بزن ادمایی که مثل توفکرمی کنن احمق بی فرهنگ . ویک کلام برادرانه به تمام مردمافغانستان (ازقوم قوم گرایی بپرهیزید )واز الان به فکر صلح ثبات کشور برای ایندگانمان والگو و بیرقکشور را از گودال تاریخ به اوج تاریخ برسانیم ونگزاریم وطن با حرفهای پوچ وبی منطق رو به زوال برود. فرزند این خاک مظلوم وستم دیده وفغانش را خود شنیده وحدت بین ملیت های بومی و در راستای پاسداری هویت وفرهنگ وتاریخ اصلی این سرزمین حق تک تک هر فرد وطن است.کوچک فرزند این خاک (عبدالقیوم تاجیک)

  • افغانستان در حقیقت ولایتی تحت کنترل ایران بود که به دلیل کارهای کثیف انگلیسی ها از ایران جدا شد.افغانی ها ایرانیان شرقی نام داشتند.

  • حافظه تاریخ میگوید که احمد ابدالی در سپاه نادر افشاربود و مملکت انان هم ایران نام داشت نادر که در خبوشان ترورشد احمد خود را باو نزدیک تر از دیگران دید و پس از بازگشت به زادگاه خود و حمع اوری قوا خواست در قلمرو نادر صاحب اقتدار او شود اما در گرگان که با محمدحسن قاجار روبرو گردید به پیروزی دست نیافت و بازگشت اندک زمانی بعد قلمرو نادر یا همان ایران تاریخی دارای سه مرکز در قندهار و مشهد و شیراز گردید.وقتی سر و کله بریتانیا پیداشد مرکز شیراز به تهران انتقال یافته بود و مرکز مشهد هم ازبین رفته بود و در قندهاراحمد دیگر نبود و فرزندش بجایش نشسته بود.انان ابتدابا مرکز تهران در ارتباط قرار گرفتند و عهدنامه های انان با این مرکز بنام ایران بود و برای حفظ سلطه برهند حوزه قندهار را بصورت دیوارر حائل لازم تشخیص دادند.واژه افغانستان از سوی آنان اختراع شد.عهدنامه هائی که با مرکز تهران از یک طرف و با مرکز قندهار که به کابل انتقال یافته بود از سوی دیگر منعقد کردند در خور نگرش پویندگان است

    آنلاین : httpندارد

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس